فایل ورد کامل مقاله پلورالیسم دینی در اندیشه شهید مطهری؛ تحلیل علمی مبانی فلسفی، اجتماعی و دینی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله پلورالیسم دینی در اندیشه شهید مطهری؛ تحلیل علمی مبانی فلسفی، اجتماعی و دینی دارای ۶۳ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله پلورالیسم دینی در اندیشه شهید مطهری؛ تحلیل علمی مبانی فلسفی، اجتماعی و دینی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله پلورالیسم دینی در اندیشه شهید مطهری؛ تحلیل علمی مبانی فلسفی، اجتماعی و دینی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله پلورالیسم دینی در اندیشه شهید مطهری؛ تحلیل علمی مبانی فلسفی، اجتماعی و دینی :
پلورالیزم دینی در نگاه شهید مطهری
مقدمه
مـانـدگـاری, پـویـایـی و پیوستگی ادیان در جاری زمان, بسته به دلـبـسـتـگـی و پـای بـنـدی پیروان و گروندگان به آنهاست. زیرا دیـنـداری, سـعادت و رستگاری و کامیابی خویش را در باورمندی به آمـوزه هـای دیـنی خود می داند و با چنین انگاره ای, خود را از درون پـای بند به پشتیبانی و دفاع از آن می بیند.
بر همین اساس شـخـص دیـنـدار حـاضـر اسـت برای دست یابی به سعادت و رستگاری, هـرگـونـه پـشتیبانی مادی و معنوی را در جهت تواناسازی و نشر و گسترش دین مورد نظر خود انجام دهد. بی گمان, اگر ادیان از چنین پای بندی و پشتیبانیهایی که گاه تا مـرز فـداکاری و از جان گذشتگی نیز پیش می رود, بی بهره بودند, دوران حـیـات و ماندگاری آنان دیری نمی پایید و هر دینی به طور طـبـیـعـی اندکی پس از ظهور, از میان می رفت, همان گونه که اگر ادیـان بـاطل می بودند و دور نمایه ای تهی از آموزه های کارآمد داشـتـند نیز, دوام نمی آوردند
بر این اساس, پایندگی ادیان, با چـشـم پـوشـی از دورنـمایه و رسالت آنها, بیش از هر عامل دیگری بـسـتـه بـه پـیـروی جدی و پشتیبانیهای بی دریغ گروندگان به آن ادیـان است. طبیعی است که پیروان هر دین و آیینی, تنها باورهای خـود را بـر حـق و صحیح بدانند و ادیان و مذاهب دیگر را باطل و نارسا بینگارند. این گونه اختلافها و فرقها و ناسانیها و مرزبندیها, تنها در بین ادیـان نـیـسـت, بـلکه در داخل هر دینی نیز ممکن است گرایشها و مـذهـبـهـای گـوناگونی وجود داشته باشد و پیروان هر یک از آنها تـنـهـا مذهب خود را بر حق بدانند و مذاهب دیگر را باطل.
البته روشـن اسـت که در نظر گروندگان, هیچ گاه ادیان و مذاهب دیگر با هـم یـکسان نیستند, ممکن است پاره ای را نزدیک تر و پاره ای را دورتـر از حـق بـدانند و یا پاره ای را باطل و پاره ای نارسا و نـاتمام بدانند. اکنون این پرسش مورد گفت وگوست که آیا رستگاری و سـعـادت مـندی انسان, ویژه پیروی و عمل به یک دین است و تنها پـیـروان هـمان دین اهل نجات و رهاییند؟ یا این که دین حق تنها یـک آیـیـن نـیـست دینهای حق بسیارند و انسانها از هر یک پیروی کـنـنـد, درست است؟ در صورتی که پذیرفتیم که دین حق همواره یکی بـیـش نـیـست و ممکن نیست همه ادیان بر حق باشند, اگر کسی بدون داشـتـن دیـن حق و باور درست, کارهای نیک و شایسته مورد پس
ند و خواست شرع انجام دهد, آیا کار او پاداش خواهد داشت؟
پـرسـشهایی از این دست, مدتهاست که محققان و اندیشه وران را به اندیشه وا داشته و بحثهایی هم ارأه شده است.
شـهـیـد مرتضی مطهری از طرح کنندگان نخستین این بحث به شمار می رود که می نویسد:
(; آیـا دیـنی غیر دین اسلام مقبول است و یا دین مقبول, منحصر بـه اسـلام است؟ و به عبارت دیگر, آیا آنچه لازم است فقط این است که انسان یک دینی داشته باشد و حداکثر این است که آن دین منتسب بـه یـکـی از پیغمبران آسمانی باشد و دیگر فرق نمی کند که کدام یـک از ادیان آسمانی باشد, مثلا مسلمان یا مسیحی یا یهودی و حتی مجوسی باشد؟ یا این که در هر زمان دین حق یکی بیش نیست؟)
اسـتـاد شهید در کنار این بحث, مساله کارهای نیک نامسلمانان را بـه شـرح بـحث کرده است: اگر کسی بدون باور به دین حق, کار نیک پـذیـرفـتـه شده و مورد امضای دین حق را انجام دهد, آیا کار او پـاداش خـواهـد داشـت, یـا نـه؟ و آیـا شرط پاداش داشتن کارهای شایسته, ایمان به دین حق است یا نه؟ در دو, سـه دهـه اخیر, بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی, شماری, بـا تـرجـمـه آثار متکلمان و فیلسوفان غربی در این باب و بازگو کـردن انـدیـشه های آنان, به این گونه بحثها در
محفلهای علمی و دانـشـگـاهـی دامـن زده اند. به نظر می رسد, دست کم, شماری از ایـنـان بـه انـگیزه های سیاسی و با هدف شبهه افکنی و سست کردن پـایـه هـای ایمان اسلامی در جوانان وارد این میدان شده و مسأل کـهـنـه و چند دهه پیش اروپا را با تفسیرها و تحلیل و بررسیهای نـادرسـت و در قـالـبـهـای جـدید قرار داده اند و می خواهند با دسـتاویزهای سست به متون دینی و بهره گیری از سروده های شاعران و قـطـعـه های ادبی و عرفانی آن را با معیارها و ترازهای اسلامی نـیـز سازوار جلوه دهند, حتی شماری از مدعیان روشنفکری به دروغ بـه عـالمانی پیرایه بسته اند که آنان حق را ویژه یک شریعت نمی دانند.
در ایـن نوشتار, برآنیم گذری و نظری بر اندیشه های اندیشه ور و فـیـلـسـوف بـزرگ دنیای اسلام, شهید مرتضی مطهری و بهره گیری از دیـدگاههای وی در این زمینه, داشته باشیم و درستی و یا نادرستی پـلـورالـیـزم دیـنـی و تـکـثـرگرایی را به بوته بحث بگذاریم و پـیـامـدهای تکثرگرایی دینی را از نظر بگذرانیم ولی پیش از آن, بـایـسـتـه اسـت بـه مـعنای پلورالیزم در فرهنگ غرب و کاربرد و قـرأـتـهـای گـونـاگون آن اشاره کنیم و گونه های پلورالیزم را یادآور شویم.
معنای پلورالیزم
پـلورالیزم از ریشه Plural به معنای جمع, فزونی و پرشمار است و در فـرهـنـگ هـای انـگـلیسی به معنای جمع گرایی, چند گانگی و تـکثرگرایی به کار رفته است. همچنین به حکومتهای أتلافی که از چـند حزب, گاه مخالف هم به وجود می آیند و کسانی که چندین همسر دارنـد و مـشـرکان و چند خدا باوران, از باب این که چندگانگی و فزونی در آنها وجود دارد اطلاق می گردد. بـر همین اساس, در فرهنگ غرب, ابتدا به کسانی که چند مقام دینی را در کـلـیسای کاتولیک عهده دار بوده و از این رهگذر درآمدهای بـسـیـاری داشـته اند, پلورالیست Pluralist گفته می شده است. ولـی سپسه
جا درآمد به دست می آورده انـد, چـه دسـت اندرکار کلیسا و پستهای کلیسای کاتولیک باشند و چـه نـباشند پلورالیست, گفته شده است و کم کم در هر مقوله و هر چـیزی که, به گونه ای چندگانگی در آن راه داشته این واژه در آن به کار رفته است که در مقوله های دینی, فرهنگی و سیاسی, کاربرد ویژه خود را دارد.
در فرهنگهای سیاسی در معنای پلورالیزم نوشته اند: (پلورالیزم یا مسلک کثرت, نام آن فلسفه سیاسی است که گوید علاقه فـرد نباید منحصر به پیوستگی سیاسی وی با دولت باشد, بلکه علاقه هـای دیگر دارد, مانند علاقه اقتصادی, مذهبی و غیره و این علایق, بـایـد در تـعـیین خ
ط مشی و سیاست جامعه مورد توجه قرار گیرد و مـفـهـوم دیـگر آن اعتقاد به لزوم تعدد احزاب و جماعات و انواع انـجـمـنـها و عقاید و سلیقه ها در اجتماع است و پرورش و تشویق ایـن تـعـدد و کثرت دستجات و موافقت دولت با شرکت ایشان در امر حکومت و اداره امور جامعه.
ایـن مـسـلک برابر (مونیسمMonism) () قرار دارد که آن را فرضیه (مـونـسـتـیک) دولت نامند و گوید: حق حاکمیت (سورنته) حق منحصر دولـت و اراده اعـلای دولت است و تمام موسسات و افراد باید تابع دولت سیاسی باشند. طبق آیین پلورالیست آتوریته حکومت در درون یک جامعه باید تقسیم شـود بـیـن گـروهـهای مختلف, مانند: گروههای مذهبی و اجتماعی و اقـتـصادی و در انحصار دولت نباشد. این جماعت بر سه فرقه تقسیم می شود, افراطی تفریطی و اعتدالی;)در تـعـریف بالا, بیش تر به پلورالیزم سیاسی توجه شده, ولی روشن اسـت که در بعد دینی و فرهنگی نیز همین تعریف راست می آید و در مـفـهـوم پـلـورالیزم در گونه های گوناگون آن, جمع گرایی, گروه گـرایی و چندگانگی نهفته است.
اکنون کاربرد پلورالیزم در دنیای غـرب بـر ایـن مـحـور اسـتـوار است که اصل زندگی در جامعه و یا سـرزمـیـنی که ساکنان آن در نژاد, فرهنگ,زبان و دین ناسانیها و جـدایـیـهـایی دارند, امری ناگزیر است و ما باید بپذیریم که در چـنـیـن جامعه ای, بر خلاف عقاید گوناگون و ناسازگار و اختلافهای ژرف اعـتـقـادی و فـرهنگی و نژادی, زندگی صلح آمیز و به دور از تـنش ممکن است و یکان یکان جامعه باید یکدیگر را تاب بیاورند و بپذیرند. الـبـتـه در شکلهای دیگری نیز اندیشه تکثرگرایی بروز و نمود می یابد که پرداختن به آنها از حوصله این نوشتار بیرون است.
گونه های پلورالیزم
پـلـورالـیـزم در فرهنگ غرب, چنانکه دیدیم, کاربردهای گونه گون دارد و بـه هـمـپـا و همراستای آن, به گونه های بسیاری نیز بخش شده که مهم ترین آنها, اینهایند:
۱ پلورالیزم سیاسی: پـلـورالیزم سیاسی, باورمندی به پخش قدرت در گروههای گوناگون و پـذیـرش بـسـیـاری حـزبـهـا و دسـته ها و گروه هاست. در حقیقت, پـلورالیزم سیاسی لازمه و نتیجه لیبرالیسم است. البته لیبرالیزم هـمـه جا با پلورالیزم سیاسی هماهنگ نیست و ناسانیها و
فرقهایی بـا هـم دارنـد. بـراساس اندیشه پلورالیزم سیاسی, برای نگهداشت جـامـعه از گزند خودکامگی و استبداد, بایستی همه کسان و گروهها و حـزبـهـا در قـدرت شریک شوند و تا آن جا که ممکن است قدرت در جـامـعـه پخش گردد و از این که یک فرد و یا یک گروه کانون قدرت شوند, پرهیز گردد.
۲ پـلورالیزم اخلاقی: در پلورالیزم, اخلاقی, هیچ یک از فرایافته هـای اخـلاقـی و ارزشـی بر مدار پایا و پایداری نمی چرخد و ارزش آنـهـا, در ایـن نـگـرش نـاپایاست. در حقیقت, براساس پلورالیزم اخلاقی ارزشها نسبی هستند و درحوزه اخلاق نسبیت حاکم است.
۳ پـلـورالـیـزم دینی: تکثرگرایی و پذیرش این نکته که در حوزه ادیـان, حقها بسیارند و هر دینی می تواند بارقه ای از حق داشته بـاشـد. بـدین معنی که ما حقیقت مطلق را در یک دین و مذهب ویژه نـدانـیم, بلکه آن را مشترک میان همه آیینها و مذهبها بدانیم و بر این باور باشیم که سعادت و نجات و رستگاری بسته به پیروی از یـک دیـن نیست, پیروی از هر دینی انسان را به سرچشمه های سعادت رهـنـمـون مـی شود. البته پلورالیزم دینی از جهت گستره فراگیری قلمرو آن فرقهایی دارد که شرح آن خواهد آمد.
پیشینه پلورالیزم
پـلورالیزم, گرچه در سالهای اخیر بر سر زبانها افتاده است و در کـانـون تـوجـه انـدیشه وران قرار گرفته, ولی اندیشه جدید و نو نـیـست. پیشینه اندیشه پلورالیزم را باید در قرنهای پیشین جست. در بـیان فلاسفه یونان ارسطو, به گونه ای به پلورالیزم در حکومت بـاور داشـته است و بر همین اساس اندیشه های استاد خود, افلاطون را کـه نـظـریـه یکجایی و کانونی قدرت داشته, به بوته نقد قرار داده اسـت و بـه روشـنی یادآور شده که گوناگونی مردم در نژاد و زبـان و عـقـیـده و; بـه حال اجتماع مفیدتر است; زیرا حاکمیت کـانـونـی و یکجایی, انگیزه های سالم را برای تکاپوی اجتماع در راه سعادت فردی و جمعی از بین می برد.
ایـن گونه اندیشه ها را سپسها فیلسوفان غربی پی گرفتند, چنانکه از اندیشه های سیرو
ن در قرن اول ب.م و سن اگوستین در قرن پنجم, گونه ای از پلورالیزم استفاده می شود.در دوران معاصر, جان استوارت میل وتی.اچ.گرین و بسیاری دیگر از انـدیـشـه وران غـربی چنین نظریه ای را ابراز داشته اند. فلاسفه آمـریکایی در دوران استقلال آن کشور و در هنگام وضع قانون اساسی تا اندازه ای اندیشه پلورالیزم را گسترش دادند.ریـشـه پـلـورالـیـزم دیـنی, به قرون وسطی و دورانی که مسیحیان کـاتولیک به ویژه بودن رستگاری در مذهب کاتولیک پای می فشردند, بـاز مـی گردد.
در حقیقت, پلورالیزم, بازتاب تندیها و خشونتهای کـلیسای کاتولیک بود. در آن هنگام کشیشان بر این باور بودند که جـز پـیروان کاتولیک, همه به دوزخ افکنده می شوند در نظر آنان, هـیـچ یـک از پیروان دیگر فرقه های مسیحی و پیروان ادیان دیگر, اهـل نـجـات نیستند حتی پیامبران پیشین, مانند: حضرت ابراهیم و حـضـرت مـوسـی(ع).ایـن پـیـامبران گرچه مورد احترام و تکریم کـلـیـسایند, ولی در جایی میان بهشت و جهنم, به نام (لیمبو) می مـانـنـد و تـنها در روز رستاخیز و به وسیله حضرت مسیح به بهشت بـرده مـی شـونـد.
اختلافها و درگیریهای شدید بین کاتولیکها و پـروتـسـتانها و دیگر فرقه های مسیحی که حتی به جنگ و خون ریزی انـجـامید, به این اندیشه دامن زد و آن را گستراند که: عقاید و مـذاهـب دیـگـر را بـایـد پذیرفت و به همه آنها به دیده احترام نـگـریـسـت. بعدها دگرگونیهای گسترده ای که در اروپا پدید آمد, رهـبـران کـلـیـسا را بر آن داشت که نظریه پلورالیزم را مطرح و اعـلام کـنـنـد: بـرای
سعادت مندی و بهروزی و رفتن به بهشت, لازم نیست غسل تعمید در کلیساو بـه دسـتیاری کشیشان صورت بگیرد, بلکه اگر در جاهای دیگر و حـتـی بـا روشـهـای دیگر و بدون استفاده از آب هم انجام بگیرد, کافی است.
بـدیـن تـرتـیب, واپس نشینی آشکار رهبران کاتولیک از دستورها و بـرنـامـه و کـارهـای خـشک و بی روح و خشونت زا, دایره سعادت و رسـتـگاری را گستراند و کم وبیش شعاع آن, همه مذهبها و آیینهای جـدا شـده از مـسـیحیت را در بر گرفت.
با این حال, در گذشته که پـیوند و پیوستگی و رفت و آمد ملتها و جامعه ها, بسیار کم بود, مـسـاله پلورالیزم و تکثرگرایی دینی به شکل کنونی آن مطرح نبود و تـنـهـا در قرن اخیر است که همپا و
همراستای گسترش جامعه های غـربـی و بـرقـراری پیوند گسترده بین آنها, مساله تکثرگرایی به گـونـه جـدی مـطرح شده و دیدگاهها و آرای گوناگونی در این باب, ارأـه گـردیده است. البته, هیچ گاه دامن زدن به این اندیشه ها و بـر انـگـیـخـتـن اندیشه وران به ناسازگاری و سازگاری با آن, بـرکـنار از هدفها و دکترین های سیاسی و استعماری نبوده است.
در این روزگار, جان هیگ, از متکلمان مسیحی انگلیس ساکن آمریکا, تـفـسـیـر و قـرإتـهـای ویـژه ای را کـه اکنون در میان بیش تر روشنفکران غرب باور مطرح است, ارأه داده است: (تـنـدروتر از شمول گراها, پلورالیزم هیگ می باشد که قأل است: هـر کـس بـا قـطـع نظر از نژاد و رنگ و عقیده می تواند به بهشت بـرود بـه شـرطـ ایـن کـه از طریق برخی ادیان از (توجه به خود) مـنـسـلخ شود و به حقیقت توجه کند. حتی هیگ حاضر است بپذیرد که کـمـونـیـسـم, بـرای بعضی از مردم راه نجات است, دست کم او این احتمال را رد نمی کند.)
بـراسـاس نـظـریـه هیگ, پلورالیزم یا تکثرگرایی دینی, به معنای بـسـیـار بودن دینهای حق است. در تفکر هیگ, در اساس, هیچ یک از ادیـان مـوجود در جهان, الهی و غیرالهی, باطل نیستند, بلکه همه دیـنـها و مذهبها و فرقه های شاخه شاخه شده از آنها بر مدار حق قـرار دارنـد. به طور طبیعی پیروان و گروندگان آنها نیز, برخلاف گوناگونی عقاید و رفتار, اهل نجات و سعادت هستند و
همه آنان به بـهـشـت مـی رونـد, هر چند خود آنها یکدیگر را کافر و اهل عذاب بـدانـنـد.
بالاتر از این, چنانکه سخنان بالا نیز بیانگر آن است, هـیـگ گـسـتـره رستگاری و سعادت را محدود به دینداران و پیروان مـذاهب نمی داند, بلکه کمونیستها, ناباورمندان و ناسازگاران با دیـن نـیـز اگـر از توجه به خود, جدا شوند, می توانند اهل بهشت باشند. در پـلـورالیزم هیگ, یک حقیقت وجود ندارد, بلکه حقها و حقیقتها وجود دارد. هـر چـند هیچ کدام از آنها حق کامل و مطلق نیستند و هر کدام از آنها بهره ای از حقیقت را داراند.
شـماری از روشنفکران غرب زده, در سالهای واپسین, با اثرپذیری و پـیـروی از انـدیشه های لیبرالیستی, تلاش ورزیده اند به گونه ای تـفـکـر پـلـورالـیستی جان هیگ را رونق دهند و با نگارش کتاب و مـقـالـه و نشر آنها و انجام گفت وگوهای مطبوعاتی سعی کرده اند پـلـورالیزم دینی را به عنوان یک نظریه کار آمد مطرح سازند.
در ایـن تکاپو, دانسته یا ندانسته, بدون توجه به آموزه های روشن و بـی چون وچرای وحیانی و برکنار از قرآن و سنت قطعی, اسلام را با دیـگر دینها و مذهبها, که هیچ سند قطعی و معتبری, برای دستورها و آیـیـنـهـای آنها در دست نیست, و به کلی واژگونه و تحریف شده اند, همسان قرار داده اند. در حالی مدعیان روشنفکری از تفکر پلورالیستی جان هیگ, به عنوان یـک ارزش یـاد مـی کـنند و در دفاع از آن به این سو و آن سو می زنـنـد که در خود غرب, این گونه ارزشها بی ارزش شده و پایه های آنـهـا دچـار سـسـتی شده یا دست کم, درستی آنها مورد خدشه قرار گـرفـتـه است.
روشنفکران غرب زده این نکته را نفهمیده اند و یا سـسـتـی شـده نخواسته اند بفهمند که بانیان تفکر پلورالیستی در غـرب, بـیـش تر با انگیزه های سیاسی و استعماری به آن دامن زده انـد و از ایـن روی, بسیاری از آنان پیرو هیچ دینی نیستند و یا بـاورهـا و اعـتـقـادهای دینی آنان بسیار کم رنگ است و در میان دینداران غربی جایگاهی ندارند.
اسـتـعمارگران اروپایی و معماران تباهی غرب, از آن جا که عقاید دیـنـی مـردم, بویژه باورها و گرایشهای اسلامی را سدی بر سر راه خـویش می دیده اند, با عنوانهای گوناگون و گاه در قالبهای دینی و ارزشـی سعی داشته اند دین را امری شخصی و سلیقه ای بنمایانند و بـگـویند: که دین به زندگی اجتماعی و سیاسی هیچ کاری ندارد و تنها برای سرگرمی و امری سلیقه ای است.
شـهـیـد مطهری درباره این گونه نگرش, که ساخته و پرداخته عقیده پردازان استعماری است, م
ی نویسد: (; فـرنـگـیها که می گویند از نظر توحید و ایمان نباید مزاحم کـسـی شد از این جهت است که فکر می کنند, اینها جزء امور خصوصی و سلیقه ای و ذوقی و شخصی است. انسان در زندگی به یک چیزی باید سـرگـرم بـاشـد کـه اسمش ایمان است. مثل امور هنری است, یکی از حـافـظـ خـوشـش می آید یکی از خیام خوشش می آید, یکی از فردوسی خـوشـش مـی آید. دیگر نباید مزاحم کسی شد که سعدی را دوست دارد کـه تـو چـرا سـعدی را دوست داری؟ من حافظ را دوست دارم, تو هم حتما باید حافظ را دوست داشته باشی. مـی گویند: دین هم, همین جور است یک کسی اسلام را دوست دارد, یک کـسـی مسیحیت را دوست دارد, یک کسی فرد دیگری را
دوست دارد, یک کسی هم هیچ یک از اینها را دوست ندارد. نباید مزاحم کسی شد. ایـنـها از نظر فرنگیها به اصل زندگی مربوط نیست, آنها اصلا طرز تـصـورشـان و طـرز تـفکرشان در دین با طرز تصور ما فرق می کند. دیـنـی که مثل دینهای آنها باشد, همین جور هم باید بود. ولی از نظر مادین, یعنی صراط مستقیم, یعنی راه راست بشری, بی تفاوت در مـساله دین بودن, یعنی در راه راست بشریت بی تفاوت بودن, ما می گـویـیـم توحید به سعادت بشری بستگی دارد, مربوط به سلیقه شخصی نیست, مربوط به این قوم و آن قوم نیست.)
دیدگاهها و قرإتهای گونه گون از پلورالیسم دینی
اکنون که کم وبیش, پیشینه تفکر پلورالیستی و خاستگاه آن در غرب روشـن شـد و بـیان گردید که هدف غربیان بیرون کردن دین از عرصه زنـدگـی و هموار کردن راه برای استعمارگران است, می پردازیم به بـیـان قـرإتها و دیدگاههای گوناگون و ناسانی که در این زمینه ابـراز شـده است.
همان گونه که پیش از این اشاره شد, پلورالیزم دیـنـی یکی از گونه های پلورالیزم به شمار می رود و مدتهاست که در بـرابـر نظریه معروف انحصارگرایی که بر این باور است در بین دیـنـهـا و مـذهـبهای گوناگون, تنها یک دین (حق) است و سعادت و رسـتـگـاری انـسـان جـز بـا پـیروی از آن دین میسر نیست, نظریه پلورالیزم دینی و تکثرگرایی مطرح شده است.
گـرچـه هـمـه طـرفـداران پـلـورالـیزم, به گونه ای جمع گرایی و بـازانـدیـشـی در حوزه دینی, باور دارند, ولی در این که هدف از پـلورالیزم, انبوهی, فزونی و پرشماری حقها و ویژه نبودن راه حق و رسـتـگـاری در یـک دیـن باشد, دیدگاه یکسانی ندارند.
به دیگر سـخـن, در خـود پـلـورالـیـزم دیـنـی نیز, قرإتها و برداشتهای گـونـاگـونـی وجود دارد که در زیر به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
۱ هـمزیستی مسالمت آمیز: برابر این قرإت, در پلورالیزم دینی, بـا بـسـیـاری و فـزونـی دینها و گوناگونی آنها و اختلاف پیروان آنـهـا,حـقـوق آنـهـا, یـکسان خواهد بود پیرو هر مرام و مسلک و آیـیـنی, حقوق پیروان دیگر مذهبها و آیینها را محترم می شمرد و دیـدگـاهـهـای دیگران را برم
ی تابد و در کنار یکدیگر, با صلح و آرامش می زیند.
در ایـن نگرش, گروندگان به دینها و مذهبهای گوناگون, بایستی به جـای آن کـه بـا یـکـدیـگـر به جنگ و جدال بپردازند و نیروها و تـواناییهای خود را صرف از بین بردن یکدیگر کنند, به تواناسازی زمـیـنـه هـای مـشترک و فراهم ساختن زمینه سازگار برای همزیستی شرافت مندانه در کنار هم بپردازند.
ایـن گـرایش می خواهد گونه ای سازگاری آشتی جویانه و سازگارانه بـین پیروان دینها و آیینهای گوناگون پدید آورد و نگذارد همچون سـده هـای پـیـشین, کشمکش و جنگهای ویرانگر بین پیروان دینها و مـذهـبـهـا ادامـه یابد و امنیت و آسایش مردم را از بین ببرد و زمـیـنه ای فراهم آورد که باورمندان و گروندگان هر دین, به جای آن کـه نـیـروهـای خـود را در راه از بین بردن دین دیگر به کار بـرنـد, بـه تـوانـاسـازی و اصـلاح خویش و فراهم سازی زمینه های سازگار برای همزیستی صلح جویانه, بپردازند.
بـرابـر این قرإت از پلورالیزم, لازم نیست که دینها و آیینها و فـرقـه هـا یـکـی شـونـد و یا پیروان آنها دست از باورهای خویش بـردارنـد, بـلـکه با این که عقاید گوناگون دارند, در پیوند با یـکـدیـگـر, شـیوه رفق و مدارا را در پیش گیرند و عقاید و حقوق یـکـدیگر را محترم شمارند.
این گونه نباشد که پیروان هر دین با پـافـشـاری بـر حق بودن دین خویش, به مبارزه با دینها و آیینها بـپـردازد و بـخواهد آنها را از صحنه به در برد و از بین ببرد, هـمـان گـونه که در طول تاریخ بر اثر به کار بستن همین تعصبها, پـیـروان دیـنـهـا و آیینهای گوناگون حاضر نبوده اند یکدیگر را بـرتـابـنـد. نـمونه این ناسازگاری را در جنگهای خشن و درازمدت صـلـیـبـی بـین مسلمانان و مسیحیان که سالها ادامه داشته و نیز جـنـگهای فرقه ای بین هواداران فرقه های کاتولیک و پروتستان در مسیحیت و بین شیعه و سنی در اسلام, می توان دید.
در جـنـگ های ویرانگر بین پروتستانها و کاتولیکها میلیونها نفر از بـیـن رفـته اند. تنها در سال ۱۰ میلادی در شهر (کالابریا), از شـهـرهای ایتالیا, بیش از یک میلیون نفر از فرقه پروتستانها بـه دسـت فـرقـه کـاتـولـیـک کـشـته شده اند. در یک مرحله دیگر کـاتـولیکهای جزم اندیش که برای هیچ کس, جز پیروان پاپ حق حیات بـاور نـداشـتـه انـد, بـیـش از دویست وسی هزار نفر از مسیحیان پـروتـستان را تنها به جرم این که به پاپ ایمان نداشته اند, به بـدتـرین گونه در آتش سوخته و بسیاری دیگر را به گوناگون شکنجه ها به هلاکت رسانده اند.
در اسـپـانـیا, به موجب قانونی که پاپ گذرانده بود, پادشاهان و حـاکـمـان در آغاز حکومت خویش می بایست سوگند بخورند که هیچ کس را نـگـذارنـد در سـرزمـیـن و کـشـور خـویـش زنـدگی کند, به جز کـاتـولیکها.
از این روی کاتولیکها, هر جا پروتستان می یافتند, بـی درنـگ سـر از بـدن وی جـدا می کرده اند. تنها در یک روز در فـرانسه سی هزار تن از پروتستانها را از دم تیغ گذرانده اند. پـروتـسـتـانها نیز آن گاه که به قدرت دست می یافته اند, بسیار بـدتـر بـا کـاتولیکها رفتار می کرده اند.
از باب نمونه, در یک یـورش آنـان, شـشصد و چهل وپنج کاروانسرا غارت شد, نود مدرسه و سـیـصد و هفتادوشش کنیسه و دهها کتابخانه و بازار وهزاران خانه را نـابـود و مردمان بسیاری را آواره کرده اند. چنین درگیریهای خـونـیـنـی, کم وبیش بین مذاهب اسلامی نیز در برهه هایی رخ داده است.
پـلـورالـیـزم دیـنـی, بـه این معنی که پیروان دینها و مذهبهای گـوناگون از یک دین بدون هیچ برخوردی به گونه انسانی با یکدیگر زنـدگـی کـنـنـد و حـقوق یکدیگر را محترم شمارند, مورد تایید و سـفـارش اسـلام اسـت. بـسـیـاری از آیات قرآن و نیز سیره پیامبر اکـرم(ص) و امـامـان مـعـصوم(ع) بایستگی همزیستی مسالمت آمیز و داشـتـن پـیـوندها و آمد و شد با پیروان دیگر ادیان الهی را بر
مـسـلـمانان یادآور شده اند.
بر همین اساس قرنها پیوند و زندگی هـمراه با آرامش مسلمانان با پیروان ادیان الهی که در ذمه اسلام بـودنـد, دوسـتـانـه بـوده اسـت. مـسلمانان آنها را در شهرها و سـرزمـیـنـهای خود می پذیرفتند و با آنان آمدوشد می کردند و به آنـهـا وام مـی دادنـد و در سـختیها به آنان یاری می رساندند و رفـتـاری عادلانه با آنها داشتند, با این که هیچ گاه آنها را بر حق نمی دانستند.
پیروان هر دینی خود را بر حق و دیگران را باطل مـی دانـسـت, ولـی با این حال مسلمانان براساس آموزه های اسلامی مـامور بودند که با پیروان دیگر ادیان با تسامح و تساهل و گذشت و نـرمـی رفتار کنند و از دست اندازی به حقوق آنان بپرهیزند.
در حـقـیـقت, پذیرش چنین تکثر و چندگانگی برخاسته از جهان بینی اسـلام اسـت کـه یـک یـک انسانها را دارای حق حیات می داند و بی عـدالـتـی و ستم را درباره هیچ فرد و یا هر گروهی, تنها به جرم اینکه مسلمان نیست روا نمی دارد.
۲ شـمـول گـرایـی: بـرابر این قرإت, پلورالیزم دینی به معنای پـذیـرش و بـرداشـتهای گوناگون از یک حقیقت است. هر فردی در هر حـال و پـایـگاهی که از نظر دینی و اعتقادی باشد هوادار و یرو هـر دین و مذهبی که باشد, وقتی فهم و برداشتی از حقیقت برای وی پـدیـد آیـد و در پـیـوند با مبدا هستی قرار گیرد, سعادت مند و رسـتـگار است و همین مقدار فهم و برداشت از حقیقت برای نجات وی و این که اهل بهشت باشد, کافی است.
در واقـع, هر دینی در روزگار ظهور و بروز خود, تنها کاری که می کـرده آن بوده که فهمی خاص از حقیقت را که یافته است ارأه کند و پـیـروان و گـروندگان خویش را به پیروی از همان فهم و برداشت خاص فرا خواند. نـظـریـه پـرداز این نوع از پلورالیزم (کارل رانر), از متکلمان بـنـام کاتولیک است.
کارل رانر, با این که در ظاهر بر یکی بودن دیـن حـق تـاکید داشت و تنها آیین مسیحیت را حق و دیگر دینها و مـذهـبـهـا را بـاطـل می دانست, بر این باور بود که با این حال رسـتـگـاری و سـعـادت ویژه پیروان کاتولیک نیست و همه گروندگان دیـگـر دیـنـهـا و مـذهـبها هم, اهل نجات هستند, هر چند به دین مـسـیـحـیت و مذهب کاتولیک هیچ اعتقادی نداشته باشند و رفتار و کـردار آنـان نـیـز هماهنگ و سازوار بر مذهب کاتولیک نباشد.
در نـظـر رانـر, پـیـروان دیگر دینها و آیینها و مذهبها, در حقیقت هـمه, مسیحی هستند, هر چند در ظاهر آن را قبول ندارند و آیینها قانونها و احکام آن را به کار نمی بندند.
برابر این نظریه, آنچه در دسترس هر بشری, حتی پیامبران قرار می گـیـرد حقیقت ثابت و بی چون وچرا نیست, بلکه تنها فهم و برداشت از حـقـیـقت است; زیرا حقیقت ثابت و واحدی را که در نزد خداوند اسـت, بـه درسـتی هیچ کس نمی تواند دریابد.
بی گمان چنین تصوری از حـقـیـقـت بـه هـیچ روی نمی تواند با دیدگاههای اسلام هماهنگ بـاشـد. در حـقیقت برگشت نظریه شمول گرایی به بسیاری و فراوانی حـقـیـقت است; زیرا اگر چه در نظریه شمول گرایی بر یکی بودن حق تـاکـیـد مـی شود ولی با توجه به این که حقیقت یگانه نیز, تنها بـرداشـت انـسـانهاست, دلیلی بر درستی آن نمی تواند ارأه شود. افـزون بـر ایـن, درهـر دیـنی, از جمله دین مقدس اسلام, یک دسته بـرنـامـه هـا, آیینها و قانونهای قطعی و خدشه ناپذیر و بی چون وچـرایـی وجـود دارد کـه قوام دین به آنهاست و با خدشه دار شدن آنـهـا, دیـن از بـیـن می رود و اگر کسی آنها را انکار کند, بی گـمـان از دیـن خـارج شـده است.
از باب نمونه, در اسلام توحید و نـبـوت و معاد از اصول, پایه ها و ارکان دین به شمار می رون
د و قـوام و ماندگاری اسلام به آنهاست و احکامی همانند روزه, نماز و حـج از نـاگـزیـریها و بایسته ها شمرده می شوند و هر کس به این مسأل باور داشته بـاشـد, مـسـلـمـان است و هر کس باور نداشته باشد مسلمان نیست.
بـراسـاس نـظـریـه شـمول گرایی, مدار حق بودن مذاهب کاتولیک در مـسـیحیت است و (رانر) در حقیقت پیروان دیگر مذهبها و دینها را نـدانـسته مسیحی می داند و حال آن که در قرآن به روشنی از آیین مـسیحیت انتقاد شده است و اهل کتاب به خاطر باورهای نادرستی که درباره خداوند
داشته اند, سرزنش شده اند:
(کبرت کلمه تخرج من افواههم ان یقولون الا کذبا.) آنـچـه از دهان آنها بیرون می آید حرف بزرگی است. آنان جز دروغ چیزی نمی گویند.
یـا: (تکاد السموات یتفطرن منه و تنشق الارض وتخر الجبال هدا ان دعوا للرحمن ولدا)
نزدیک است آسمانها از هم فرو ریزد و زمین بشکافد و کوهها متلاشی شود. چرا که برای خدای مهربان, فرزندی دعوی کردید.
و بـاز در آیـه دیـگری, خداوند به روشنی بیش تری مسیحیان را از عقاید شرک آلودشان باز می دارد:
(ولاتقولوا ثلاثه.)
نگویید سه تا.
در ایـن آیات و آیات و روایات فراوان دیگری به روشنی از مسیحیت انـتـقـاد شـده و خداوند عقاید و باورهای آنان را نادرست و شرک آلـود مـعرفی کرده است. بر این اساس, چگونه می تواند از دیدگاه اسـلام چـنـین دیدگاههایی درست باشد. همان گونه که اشاره کردیم: شـمـول گرایی در حقیقت شکل کمرنگی از همان کثرت گرایی است و کم وبـیـش هـمه و یا بسیاری از اشکالهایی که به نظریه (تکثرگرایی) وارد شـده, بـه نـظریه شمول گرایی نیز وارد است که در بخش بعدی نوشتار بدان خواهیم پرداخت.
۳ تـکـثـرگرایی: پلورالیزم دینی, در قرإت سوم, همانا نبود یک حـقیقت در جهان است. بلکه حقها و حقیقتها در جهان بسیارند. این گـونـه نـیـسـت کـه یک دین و یا یک مذهب خاص حق باشد و دینها و مـذهبهای دیگر باطل, بلکه همه دینها حق هستند. به دیگر سخن, هر دیـنی بهره و جلوه ای از حق را داراست, با این حال, هیچ دینی و مذهبی حق کامل و خالص نیست.
در این گرایش, در گستره تکثرگرایی یک نظر وجود ندارد. شماری از بـاورمـنـدان بـه تکثرگرایی, آن را ویژه ادیان الهی می دانند و غـیـر آنـهـا را از شـمـول ایـن نظریه بیرون می کنند. شماری بر فـراگـیـری آن پـای مـی فـشـارند و بر این باورند, همه دینها و مـذهـبـها, الهی و غی
رالهی, توحیدی و غیر توحیدی و حتی دینها و آیـیـنـهای ابتدایی بر حق هستند و نظر تکثرگرایی شامل همه آنها می شود.
شـمـاری از ایـن نیز فراتر رفته اند و چنان دایره تکثرگرایی را گـسـتـرده گـرفته اند که مکتبهای مادی همانند کمونیسم را که به نـاسـازگـاری بـا دیـن شـهـره انـد هم مشمول این قاعده قرار می دهند.
در روزگـار مـا, کـم وبـیـش رایـج تـرین و معروف ترین قرإت از پـلـورالـیـزم دیـنی همین تکثرگرایی است که در کشورهای غربی به انـگـیـزه های سیاسی و اقتصادی, به شدت به آن دامن زده می شود.
ایـنـان, از جمله هدفهایی که دارند, سست کردن بنیاد عقاید دینی کـشـورهـای جهان سوم و هموار کردن زمینه سلطه فرهنگی و اقتصادی اسـت. شماری از روشنفکران و نویسندگان غرب گرا, با اثرپذیری از فـرهنگ بیگانه و گرفتارآمدن در چنبره اندیشه های غربی و ناآگاه از هـدفـهـای پشت پرده طرح این گونه مقوله ها, در داخل کشور به نـشـر و تبلیغ تکثرگرایی دامن می زنند و اصرار دارند ثابت کنند که همه دینها و مذهبها, در سراسر جهان بر مدار حق قرار دارند و هـر کـس از هر دینی پیروی کند, رستگار و سعادت مند است. بر این اسـاس, اسـلام تنها دین حق و یگانه راه راست به سوی حقیقت نیست, بـلـکـه اسـلام هـم در کنار دیگر دینها و مذهبها قرار دارد و به همان اندازه حق است.
گـاهـی همین مساله در شکل ملایم تری بیان می شود و چنان انگاشته مـی شـود که در اصل دینی که حقیقت کامل باشد وجود ندارد, حقیقت کـامل مجموعه ای از اجزإ و عناصر است و هر یک از ادیان مسیحی, یـهـودی, زردشـتـی و اسـلام بخشی از آن را دارند و حتی ممکن است عـناصری از حقیقت در بت پرستی و مادی گرایی هم باشد.
بنابراین, هـمـه دیـنـهـا از این جهت با هم برابرند و ضمن آن که همه آنها بـهـره ای از حـقـیـقـت را دارند, هیچ کدام از آنها حقیقت کامل نـیـسـتند و اعتقاد و پیروی از هریک از آنها انسان را به حقیقت اصـلـی نـزدیـک مـی کند. و برای تامین سعادت و رستگاری وی کافی است.
الـبـته روشن است که رواج دادن این گونه جستار از سوی شماری از بـه اصـطـلاح روشـنفکران, چیز تازه ای نیست.
آنچه امروز آنان به عـنـوان پـلـورالـیزم دینی به نسل جوان عرضه می دارند و تلاش می ورزنـد دل و دیـن جـامـعـه جـوان را بـدان سـو بکشانند و در سد بـاورهـای دینی مردم که بی گمان عامل مهم پیروزی انقلاب اسلامی و بـزرگ تـریـن بازدارنده استعمارگران بوده است, رخنه پدیدآورند. چـندین دهه پیش از این و در حال و روزی که استعمارگران غربی با مـوج اسـتقلال طلبی و نهضتهای رهایی بخش در کشورهای اسلامی رو به رو بـودند, روشنفکران غرب زده در ر
استای برآوردن منافع اربابان استعمارگر, چنین اندیشه هایی را در شعاع گسترده ای دامن زدند و کـوشیدند تا در باورهای دینی مردم که انگیزاننده اصلی حرکتها و خـیـزشـهـای استقلال طلبانه بود, شبهه پدید آرند که البته برخلاف سرمایه گذاریهای فراوان, توفیقی به دست نیاوردند.
حـاج شیخ مجتبی قزوینی(ره), فقیه و عارف معروف معاصر, در مقدمه اثری که چندین دهه پیش نگاشته, درباره این پدیده می نویسد:
(منور الفکرهای امروز جدیت می کنند حقأق قرآن را به نحوی بیان کـنـند که با کلیه مذاهب و آیینها وفق دهد و دیانت یا اسلام, به مـذهب خاص منحصر نشود. اسلام را مذهبی بی رنگ می دانند, نه شیعه و نـه سـنـی, نه شیخی و نه صوفی و; این اساس, مدتی است که در ایـران نیز ترویج می شود هر روز یک ناپخته و خامی مقهور شهوت و دوسـتـدار جـاه و ریـاست, به این امر قیام می کند, نه فقط جهان شیعه بلکه عامه (اهل سنت) نیز دچار این محذور شده اند.)
شـیـخ مـجتبی قزوینی, به روشنی یادآور می شود: این گونه اندیشه هـا, بـیـرونـی اند. هدف از نشر و رواج آنها, تنها از بین بردن مـذهـب نـیـست, بلکه بر آنند این نکته را در ذهنها و اندیشه ها وارد سـازنـد کـه دین یکی است و آن هم, با همه آیینها و دینها, سازگاری دارد. او, با اشاره به تلاش یکی از همین به اصطلاح روشنفکران آن روز در نشر اندیشه پلورالیستی و شبهه آفرینی وی, می نویسد:
(مـنـظور کیوان قزوینی هم از نوشتجاتش همین است; وی می گوید:
از زرتـشت ـ پس از این که کارش بالا گرفت ـ پرسیدند چه دستور می دهـی[ شریعت تو چیست]؟ و او گفت: دستور من این است که: هر دینی داریـد[ با هر عقاید و شریعت و اخلاق] بر همان دین بمانید و خدا را بـه هـمان روش پرستش کنید; زیرا خدا پرستیده می شود و به هر طـریـقـی گـرچـه سـتاره پرستی[ و بت پرستی و] ;چه با ناقوس و چه;)
امـروز نـیز, همین اندیشه ها به عنوان پلورالیزم دینی که البته انـگیزه های سیاسی و استعماری در ورای آنها وجود دارد, در میان نـسـل جـوان, رواج داده مـی شـود کـه روشنفکران غرب زده بر این پـنـدارنـد: دیـنـها, همه, بر حق هستند و اعتقاد به هر دینی از ادیان, برای سعادت و رستگاری کافی است.
بـی گـمان پلورالیزم به معنای تکثرگرایی و فراوانی ادیان حق به هـیـچ روی نمی تواند مورد تایید اسلام باشد; زیرا چنانکه بسیاری بـر این نکته تاکید کرده اند: دین حق همواره یکی بیش نمی تواند باشد.
شـهـیـد مـرتضی مطهری با اشاره به این که چنین اندیشه و نگرشی, ریـشـه در غـرب دارد و در بـیـن روشـنفکران
رواج یافته است, می نویسد: (ایـن انـدیشه که میان برخی از مدعیان روشنفکری اخیرا رایج شده اسـت که می گویند: همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند, اندیشه نادرستی است.
الـبـتـه صـحـیـح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود نـدارد, پـیـامـبـران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت می کـنـنـد. آنـان نـیـامده اند که در میان بشر فرقه ها و گروههای مـتـناقضی بوجود آورند, ولی این سخن به این معنی نیست که در هر زمـانـی چـنـدین
دین حق وجود دارد و طبعا انسان می تواند در هر زمانی هر دینی را که می خواهد بپذیرد.
بـر عـکس معنای این سخن این است که انسان باید همه پیامبران را قـبول داشته باشد و بداند که پیامبران سابق مبشر پیامبران لاحق, خـصـوصا خاتم و افضلشان بوده اند و پیامبران لاحق مصدق پیامبران سابق بوده اند. پـس لازمـه ایمان به همه پیامبران این است که در هر زمانی تسلیم شـریـعـت همان پیامبری باشیم که دوره ختمیه به آخرین دستورهایی کـه از جـانـب خدا به وسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم و ایـن لازمـه اسـلام یـعـنی تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالت های فرستادگان اوست.) از این سخن استاد شهید مطهری, چند نکته استفاده می شود:
۱ خـاسـتـگـاه انـدیـشـه و نـگرش پلورالیستی غرب است و مدعیان روشـنـفـکری که یا از اسلام و بنیانهای دینی اسلام اطلاع ندارند و یـا آگاهیهای آنها کم ژرفا و سست است, به گمان این که به جستار مـهـمی دست یافته اند, به ترویج و تبلیغ آن دامن می زنند و حتی تلاش می کنند چنین تفکری را با میزانها و معیارهای اسلامی هماهنگ سـازنـد. در حـالی که ریشه اندیشه و نگرش تکثرگرایی را باید در اخـتـلاف کـلـیـسـا با دیدگاههای علمی جست وجو کرد. وقتی کلیسای کـاتـولـیک و آیین مسیحیت در برابر بافته های علمی, دانشمندانی هـمانند: گالیله و کپرنیک به ناسازگاری برخاست و آنان را تکفیر کـرد و انـدیـشـه هـای آنـها را ناسازگار با مسیحیت و خداشناسی دانـسـت, به طور طبیعی مساله ناسازگاری بین علم و دین در اروپا بـه گونه ای جدی مطرح شد و سپسها که بانیان مذهب کاتولیک دیدند قافیه را باخته اند, درصدد برآمدند که راه حلی برای آن بیابند. و نـتـیـجه آن شد که متکلمان مسیحی اندیشه پلورالیزم را مطرح و تـلاش کـردند به این گونه ناسازگاری بین علم و دین پایان دهند و مـسـیحیت را از این گرداب نجات دهند. آنان اعلام کردند: در اصل, هـمـه معرفتهای دینی دارای اعتبارند, با این حال, برتری یکی بر دیگری هم وجود ندارد و هیچ یک از آنها هم یقین آور نیست.
مـدعیان روشنفکری در کشورهای اسلامی نیز در حقیقت به دنبال چنین هـدفی هستند, در حالی که ناسازگاری بین علم و دین در اسلام جایی نـدارد و بـا توجه دقیق و همه سویه اسلام به علم و فراگیری آن و مـتـرقـی بودن احکام آن, هیچ نیازی به طرح این مباحث نیست و در اسـلام, عـلم و دین کامل کننده یکدیگرند و هر دوی آنها به منزله دوبال برای رسیدن به کمال و رسیدن به سعادت هستند.
۲ بـرخـلاف پـنـدار شـمـاری از مـدعـیان روشنفکری, لازمه بسیاری پـیـامبران الهی و هماهنگی آنان در دعوت به حق و پرستش خداوند, این نیست که همه دینهای الهی حق باشند و پیروی از هریک از آنها بـرای رسـیـدن به سعادت کافی باشد. بسیار بودن پیامبران الهی و هـمـاهـنـگی آنان در دعوت به سوی خدا به معنای آن است که انسان بـایـد همه آنان را قبول داشته باشد و بداند که پیامبران گذشته هـریـک مـبشر و نوید دهنده پیامبر بعدی بوده اند و براساس همین بـشـارتها, پیغمبر اسلام خاتم و برتر از همه پیامبران است و دین اسلام نیز کامل ترین و جامع ترین, ادیان الهی است. بر این اساس, لازمـه ایـمـان بـه پـیـامبران آن است که در آخرین مرحله و دوره خـاتمیت
رسالت, تنها تسلیم و پیرو اسلام باشیم و تنها آن را دین حـق بـدانـیـم و باور داشته باشیم که تنها در پرتو اسلام است که انـسـان سـعادت دنیا و آخرت را به دست می آورد و به کمال و قرب الهی نزدیک می گردد.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 