فایل ورد کامل مقاله مدیریت بحران؛ بررسی علمی راهکارهای سازمانی و اجتماعی برای مقابله با شرایط اضطراری
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله مدیریت بحران؛ بررسی علمی راهکارهای سازمانی و اجتماعی برای مقابله با شرایط اضطراری دارای ۱۰۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله مدیریت بحران؛ بررسی علمی راهکارهای سازمانی و اجتماعی برای مقابله با شرایط اضطراری کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله مدیریت بحران؛ بررسی علمی راهکارهای سازمانی و اجتماعی برای مقابله با شرایط اضطراری،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله مدیریت بحران؛ بررسی علمی راهکارهای سازمانی و اجتماعی برای مقابله با شرایط اضطراری :
مدیریت بحران
مقدمه
مقوله بحران امروزه از پیچیدهترین موضوعاتی است که رهبران، مدیران جامعه با آن درگیر میباشند. گستردگی و تنوع موضوع به همراه حساسیت و اهمیت آن باعث شده که اندیشمندان زیادی در این وادی قلمفرسائی کرده و هر یک از دیدگاه خود راههای برای شناخت و هدایت آن ارائه دهند در کنار این اندیشمندان رهبران جامعه هستند که عملاً با موضوع دست و پنجه نرم کرده، به هنگام مواجهه با بحران سعی در هدایت،
کنترل و مقابله با بحران دارند برای آنها معمولاً این سوالات مطرح است که ادبیات بحران چیست، منابع مورد حمایت در بحران کدامند عاملین و منابع مورد حمله در بحران احتمالاً چیست لیکن با گستردگی جوامع و موضوعات مرتبط با آن و سوء استفادههای بعمل امده در این خصوص اندیشمندان را بر آن داشته تا ضمن تعیین چارچوبهای برای شناخت بحران زمینههای فراهم کنند تا بتوان بحرانها را از یکدیگر تفکیک کرد و در همین راستا سخت اقدام به دستهبندی کلی شامل بحرانهای عارضی، هدایت شده نمودهاند، که هر یک از این بحرانها خود نیز از تقسیماتی برخوردارند.
برای شناخت و یا تفکیک این دو بحران از یکدیگر در مرحله نخست لازمست بحران حادث شده شناخته شود.
پس از شناخت بحران به هنگام وقوع بحران ، بحران موجود را بر اساس فاکتورهای شناخته شده در هر بحران با آن مقایسه کرد چنانچه از فاکتورهای موجود برخوردار نبود می توان احتمال هدایت شده بودن آن را داد .
امروزه تفکیک بحرانهای عارضی از هدایت شده کاری بس دشوار است و از آنجا که بحران سازی امری غیرقانونی است معمولاً متخصصین فن کمتر اقدام به نگارش موضوعات نموده و چنانچه نیز در این خصوص مطالبی نگارش شود معمولاً سعی در جلوگیری از انتشار آن می دارند ، از طرف دیگر متخصصین فن نیز فنون این اقدامات را بعنوان سرمایه در نزد خود حفظ کرده و به منظور جلوگیری از بهره برداری رقبا یا دشمن از انتشار آن خودداری می نمایند ، اما با مقایسه بین بحران حادث شده با واقعیتهای که در بحرانهای طبیعی حاکم است، می توان به برخی از تفاوتهای آن پی برد، که خود زمینه ای برای کشف و شناسایی بحرانهای هدایت شده باشد از آنجا که روشهای مقابله با بحرانهای هدایت شده با روشهای مورد استفاده در بحرانهای عارضی متفاوت است لذا تنها پس از اطمینان از هدایت شده بودن بحران می توان از روشهای مربوطه استفاده کرد
لازم بذکر است عدم تشخیص صحیح و هدایت شده قلمداد کردن بحرانهای عارضی می تواند تبعات نامطلوبی به همراه داشته و گاهاً خود منجر به شدت بحرانها و فراهم شدن زمینه برای بهره برداری دشمنان از این بحرانها شود تشخیص این وظیفه که چگونه فردی بحرانهای عارضی را شناسایی و تفکیک کند وقتی که او به چنین مواردی برخورد کرد هر دو از جمله مهمترین و مشکل ترین کارها در راستای طرح مزبور است حال چنانکه تفکیک بحرانها از یکدیگر مشکل است
تفکیک بحران عارضی از هدایت شده به مراتب مشکل تر خواهد بود زیرا باید اول تفکیک بحرانها بدرستی صورت گرفته باشد تا بتوان فاکتور موجود در آن بحران با فاکتورهایی که معمولاً در آن بحران خاص وجود دارد مقایسه کرد . لذا در همین راستا در این مقاله نخست در فصل اول مطالبی در خصوص شناخت بحرانهای موجود در جوامع مخصوصاً جوامع در حال توسعه ارائه شده و سپس به بحث عملیات روانی و ابزارهای مورد استفاده بحران سازان برای ایجاد، یا توسعه بحرانهای هدایت شده پرداخته و درفصل سوم با عنایت به شناخت کسب شده مکانیزم تفکیک این دو بحران از یکدیگر پرداخته و در پایان نتیجه گیری تقدیم خواهد شد .
فصل اول: بحرانهای عارضی
در تعریف بحرانهای عارضی آمده است که این بحرانها ریشه در ذات و درون ساختار نظام داشته و از ضعف رفتارها شکل میگیرد.
به طور کلی جوامع را از نظر تاریخی می توان بر اساس بعضی تمایزات به سه گونه یا مرحله اساسی «سنتی » و « در حال گذار » و « مدرن » طبقه بندی کرد ، که دو گونه اول و آخر ، وضعیت تعادل را توصیف می نمایند ؛ از این رو وضعیت تعادل نسبتاً با ثبات تر است ، در حالیکه جوامع در حال گذار که قسمت اعظم جهان سوم را در بر می گیرد، بی ثبات تر و ذاتاً ناقص است . حاصل پژوهش راجع به روابط برابری ، ظرفیت و انفکاک ساختاری ، این بوده که، در حالی که نظم های اجتماعی سنتی قادر به گسترش تنش ها و تضادهای داخلی نمی باشند ، سرشت واقعی نوسازی حالتی پویا است که نیازمند مدیریت و بهبود تنش های غیرقابل اجتنابی است که ذاتی نشانگان توسعه است . تحت تأثیر بینشی که این رهیافت به ما داد ، دریافتیم که مشکلات کشورهای در حال توسعه امروزی آفریقا و آسیا به مشکلات همیشگی جوامع صنعتی پیشرفته نزدیکتر بوده و از اموری که به نظمهای سنتی تعلق دارند ، فاصله زیادی دارد .
این رهیافت همچنین ما را به درکی عمیق تر از وجود تنش ، تعارض و حتی خشونت در تمامی جوامعی که باید بر نشانگان توسعه فایق گردند ، رهنمون گردید . بطور مقایسه ای ، به هر اندازه که یک جامعه بیشتر توسعه یافته کمتر دچار بی ثباتی و تعارض باشد ، امکان بسیج منابع و تلاش برای تفوق بر تنش های ذاتی نشانگان توسعه بیشتر خواهد بود .
در راستای شناسایی و تحلیل مشکلات کلیدی یا بحرانهایی که ظاهراً از نظر تاریخی در فرآیند توسعه سیاسی خود را نشان می دهند ، با توجه به ارتباط فرایندهای توسعه با تنش ها و تعامل آنها با شرایط بنیادین مورد نیاز برای ساختن کشور- ملت به پنج بحران شامل بحرانهای هویت، مشروعیت، نفوذ، مشارکت، توزیع برخورد میکنیم.
لیکن در وهله اول ، درباره اینکه بحران ها یا مشکلات دقیقاً چیستند ، قدری ابهام وجود دارد . بعضاً ، موضوع این است که آیا آن ها بحران اند ( نوعی خاصی از رویداد که می آید و می رود ، به سختی در یک توالی جای می گیرند زیرا به ظاهر هر پنج بحران با هم بوجود می آیند . از آنجایی که پنج بحران یا مشکل های مذکور از انواع مختلفی هستند و اساساً از یک نوع نمی باشند ، باید توقع چنین امری را داشت ، بنابراین ، یک نوآوری حکومتی به برنامه مالیات مجدداً توزیعی در پاسخ به تقاضایی عمومی – کنشی است که مشکل توزیع را مخاطب خود قرار می دهد ، ممکن است موفقیت آن به توان حکومت برای « نفوذ » در جامعه ( همراه کردن مردم با نظام جدید ) وابسته باشد ، که آن هم به نوبه خود ممکن است بر مشروعیت نظام تأثیر بگذارد ) منوط باشد ؛ و ممکن است معیار مربوطه بدون توجه به فراینده مشارکت رشد یافته باشد . بدین ترتیب ، تقریباً در هر نقطه ای که کسی از برخورد یک نظام سیاسی با یکی از مشکلات پنجگانه سخن بگوید ، نشانه هایی از یک « بحران » همزیستی مشکل مشروعیت با یک یا چند مشکل دیگر است .
در نگاه اول ، به نظر می رسد واقعیت این باشد که مواردی را که ما می خواهیم متوالی قرار گیرند اگر در یک توالی قرار نگیرند ، به شرط اینکه « رسیدگی » بیشتری اجرا شود ، مساله ای چندان حاد نخواهد بود . این رسیدگی و بررسی کردن دو جنبه دارد . ما باید درباره ماهیت مواردی که در تلاطم در یک توالی قرار دهیم تصمیم بگیریم و مساله جای دادن هر مورد خاصی در یکی از رده بندی ها را مد نظر قرار دهیم .
اولین مساله این است که: آیا ما از بحران ها سخن می گوئیم یا مشکلات یا چیز دیگری ؟ با فرض اینکه ما راجع به پاسخ به سوال اول تصمیمی اتخاذ نموده باشیم دومین مساله این است که چگونه معین کنیم که رویدادی خاص ، بحران مشارکت است و بحران توزیع نمی باشد ؟ پاسخ به سؤال دوم مستلزم بررسی قواعدی است که اولاً به ما می گوید با چه نوعی از مشکلات یا بحران روبرو هستیم ، ثانیاً ، از دیدگاه چه کسی بحران یا مشکل در یک رده بندی قرار می گیرد .
بحران چیست ؟
اگر مجبور باشیم بحران های مخلتف را در یک توالی قرار دهیم ، باید مشخص کنیم که آن بحرانها چیستند ؟ ممکن است تصور شود که پنج بحران با فرایندی که حکومت به وسیله آن تصمیم گیری و اجرا می کنند رابطه ای نزدیک دارد . ممکن است هویت ، مشروعیت ، مشارکت ، نفوذ و توزیع جنبه هایی از تصمیم گیری حکومت تصور شوند که می توانند به مشکل تبدیل شوند ، یا وقتی آنها به عرصه تعارض وارد شوند موجب بحران گردند . میتوان پنج حوزه مشکل اصطلاح «حوزه مشکل» را میتوان به جای بحران به کار برد.
۱ – بحران نفوذ مشکل میزان کنترل مؤثری است که حکومت مرکزی داراست .
۲ – بحران مشارکت مشکل کسی است که در تصمیم گیریها حکومتی شرکت می کند (کسی که بر تصمیم گیریها تأثیر گذار است ).
۳ – بحران مشروعیت اشاره دارد به مبنایی که بر اساس آن و نیز به میزانی که در آن تصمیمات حکومت توسط مردم یک جامعه ( به دلیل اعتقاد هنجاری بخشی از مردم به «حقانیت » روش هایی که مطابق آنها تصمیم گیری می شود ) ، پذیرفته می شود .
۴ – بحران توزیع به حیطه ای اشاره دارد که در آن تصمیمات حکومت برای توزیع یا توزیع مجدد انتفاعات مادی و غیرمادی در یک جامعه اعمال می گردد .
۵ – و بحران هویت به مجموعه ای از افراد اشاره دارد که فرض می شود بطور مناسب در درون قلمرو تصمیم گیری حکومت قرار دارند . به عبارت دیگر این مشکل سؤال از اعضای مناسب یک نظام است . اگر بعضی از اعضای توده اجتماعی احساس کنند که بطور مناسب در درون قلمرو حکومت قرار نگرفته اند یا بر عکس ، احساس کنند که بعضی از دیگر گروهها در درون این قلمرو قرار ندارند ، می توان از مشکل هویت سخن گفت ، ( این تعریف نسبت به تعاریف دیگری که شکل روانشناختی بیشتری دارند از گستردگی کمتری برخوردار است . مزیت این تعریف داشتن منشأ دقیق سیاسی است.)
بدین ترتیب به نظر می رسد در رابطه با ظرفیت تصمیم گیری حکومت ، پنج مشکل مورد بحث حائز اهمیت اند.
روشن است که پنج جنبه یا مشکلات بالقوه تصمیم سازی حکومت با سادگی یا بطور طبیعی یک الگوی توالی را شکل نمی دهند . این ها مشکلات یا پرسش هایی هستند که در هر برهه ای از زمان وجود دارند : ممکن است کلیه فعالیت های حکومت بطور مؤثر اجرا شود یا اجرا نشود ( بحران نفوذ ) . کلیه این فعالیت ها به سؤالات مشروعیت اشاره دارند : آیا همه این اعمال به دلیل اعتقاد هنجاری به حقانیت شان پذیرفته می شوند ؟ همه این اعمال سؤالاتی راجع به مشارکت را مطرح می سازند : چه کسی در تصمیم سازی شرکت می کند ؟ و به همین ترتیب .
از آنجا که همه حوزههای پنجگانه مشکل در هر نقطه ای از زمان با هم دیگر وجود دارند ، اگر بخواهیم از توالیها سخن بگوئیم باید وجود تمایز بیشتری را برشماریم . بدین ترتیب ما باید بین پنج مورد مزبور به طریق ذیل تمایز قائل شویم : در بعضی نقاط ، آن مشکل ها صرفاً جنبه های تصمیمات اند : در دیگر نقاط آنها به مشکلات تبدیل می شوند ؛ و در نقاط دیگر آنها به بحران ها بدل می گردند . اگر جنبه های خاص از فرآیند تصمیم گیری در هیچ نقطه ای از زمان زیر سؤال نرفته باشد – به عنوان مثال برای کسانی که باید
در تصمیمات مشارکت نمایند و برای چگونگی این مشارکت قواعدی که بطور عمومی پذیرفته شده ، وجود داشته باشد – می توانیم بگوئیم که در آن « حوزه » مشکلی وجود ندارد . اما به محض اینکه یکی از جنبه های تصمیم گیری « مساله ساز » می شود ، مشکلی در رابطه با آن جنبه از تصمیم گیری ایجاد خواهد گردید – یعنی بعضی از افراد روش انجام امور را در رابطه با آن جنبه از تصمیم گیری نمی پذیرند ، آن جنبه به موضوع یا صحنه تعارض تبدیل می گردد .
پنج جنبه تصمیمات حکومتی در هر نقطه ای از زمان بطور بالقوه مشکل هستند . یعنی ضرورتاً هیچ نظم یا توالی برای این پنج مشکل وجود ندارد ؛ ممکن است آنها ایجاد شوند ، حل شوند ، و مجدداً به شکل متفاوت بروز نمایند . توالی که ممکن است با آن سروکار پیدا کنیم توالی است که حوزه های خاصی از مشکل به وسیله آن برجسته و چشمگیر می شوند .
مهمتر از آن توالی است که همراه با آن نهادهایی برای غلبه بر مشکلات در هر حوزه مشکل دارای ایجاد می شوند . ( منظور از نهادها چیزی بیش از نهادهای رسمی است ؛ یعنی رویه های قاعده مندی که برای فائق آمدن بر یک مشکل و الگوهای رفتای مجاز هنجاری ، از طرف عموم پذیرفته شده باشد . ) در درون هر حوزه مشکل تهیه فهرستی از نهادهایی که بیشتر به شکل مربوط اند ،
ممکن خواهد بود . مثلاً در رابطه با مشکلات نفوذ می توان منتظر زمان توسعه خدمات دستگاه اداری ملی بود که بتواند تصمیمات صادره از مرکز را در حاشیه اجرا نماید یا می توان دیگر نوآوریهای اداری را دنبال نمود ؛ در رابطه با هویت می توان به جستجوی راه حل های نهادینه شده ای برای جدال های زبان شناختی ، جدال های مکتبی ، مرزهای سیاسی ، و مانند آن پرداخت ؛ در رابطه با مشارکت می توان توسعه حق رأی ، یا احزاب سیاسی دارای مبانی توده ای را فهرست کرد ؛ در رابطه با توزیع می توان توسعه دستگاههای رفاهی ، یا توسعه یک نظام مالیاتی مجدداً توزیعی ، و مانند آن را فهرست نمود . شاید چنین الگوهای نهادینه شده ای بهترین روش برای یافته موقعیت ملتی خاص در وضعیتهای توالی شان باشد . این امر به دلایل زیر می باشد:
الف – بوجود آمدن چنین نهادهایی موجب نوعی وقفه می شود که تمایز بین مراحل را عملاً ساده تر و از نظر منطقی با مفهوم تر می کند .
ب – نهادها تمایل دارند ( همچنان ) باقی بمانند . بنابراین ممکن است توسعه یکی شامل فرایندی غیر قابل بازگشت باشد . هنگامی که نهادی ایجاد می شود پویایی خود را توسعه می بخشد . در این حالت نیز ، توسعه چنین نهادهایی تغییر عمده ای در نظام پدیده می آورد .
ج – نهادها نوآوری های مهمی پدید می آورند . هنگامی که ایجاد می شوند ممکناست جهت فائق آمدن بر مشکلات جدیدی که در حوزه مشکلات عمومی به صورت کاملاً یکنواخت وجود دارد ؛ نرمشها و ملایماتی درونی از خود نشان دهند .
د – اگر تکیه بر نهادینه شدن به عنوان امری منتج شده از یک بحران باشد ، به سومین بعد مثلث توسعه یافته – یعنی انفکاک ساختاری بسیار نزدیک شده ایم . توسعه روشهای نهادینه ای جهت حل حوزه مشکلاتی خاص ، ضروتاً شامل انفکاک ساختاری یا توسعه یک سازمان مخصوص به این کار ، نمی باشد ممکن است سازمانی قدیمی تر متضمن ایجاد فرصت برای روش های نهادینه شده ای است که این روشها مستلزم پذیرفتن وظایف جدیدی هستند ولی به طور کلی روشهای نهادینه شده جدیدی که با مشکلات مورد بحث سرو کار دارند ، مستلزم توسعه سازمان های انفکاک یافته ای جهت فائق آمدن بر این مشکلات می باشند . اگر بحرانها با این تعابیر در نظر گرفته شود . نتیجه لااقل این است که انفکاک ساختاری یکی از ابعاد زیر بنایی توسعه خواهد بود .
الگوهایی که به وسیله آن نهادهای مختلفی ایجاد می شوند به عنوان مبنای مجموعه ای از توالی ها توصیه شده است . تصور الگویی که به وسیله آن مشکلات مختلف قابل توجه شوند قطعاً دشوار و شاید کم اهمیت باشد – چرا که نمی دانیم چگونه بفهمیم که یک مشکل چه زمانی مشکلی مهم است ؟ روش های نهادینه شده جدید فائق آمدن بر حوزه های خاصی از مشکل ، نشانه ای تاریخی از اهمیت مشکلی خاص در مقطعی از زمان را به دست می دهند ؛
این نشانه با مقطع بعدی که در آن همان نوع از مشکل بروز می کند تناسب دارد و شاید با حل دیگر مشکلات نیز متناسب باشد . به علاوه ، شکل بندی ( قالب ) خاص مشکل مزبور که نهادهای ( آن را ) تجربه می کند می تواند جنبه های مهم آن نهاد را شکل دهد . همانطور که لیپست و رکان نیز خاطرنشان می کنند ، نوعی از تعارض که یک حزب را ایجاد می کند می تواند شکاف های سیاسی را حتی مدت ها پس از نابودی خود تعارض پی ریزی نماید .
همچنین تمرکز بر نهادینه سازی توجه انسان را به امری جلب می نماید که در یک نظام سیاسی به واقع می تواند « بحران » نامیده شود . تقریباً در تمامی موارد ، آن چیزهایی که به عنوان بحران ها مورد بحث قرار گرفته و می گیرند موقعیت هایی اند که در آنها الگوهای نهادی زیربنایی نظام سیاسی مورد چالش قرار می گیرند و پاسخ های معمول و رایج هم برای حل آن کافی نیست . ممکن است بحران را وضعیتی تعریف کنیم که در آن در یکی از حوزه های مذکور « مشکلی » بروز می نماید ( یعنی اعضای جامعه با یکی از جنبه های پنجگانه فرایند تصمیم گیری در تعارض قرار می گیرند ) ، و برای رفع این تعارض به بعضی از روشهای نهادینه شده جدید جهت رفع مشکلاتی از این نوع ، نیاز باشد .
تعریف مذکور به توضیح نیاز دارد . این تعریف بیانگر تلاشی است برای تمایز قائل شدن بین عملکردهای عادی حکومتی و پاسخگویی های آن و بویژه در مواقع حال نوآوری حکومتی . بحران ها زمانی بروز می کنند که در یکی از جنبه های پنجگانه فرایند تصمیم گیری ، افزایش فشار برای تغییر ایجاد شود . ( البته وقتی ما بطور عادی واژه « بحران » را بکار می بریم سایر بحران ها را نیز شامل خواهد شد .
در برخورد با جنبه های تصمیم گیری ، نمی توان کلیه فشارهای وارد شده برای تغییر را بحران به حساب آورد . بحران تغییری است که به بعضی نوآوری های حکومتی و نهادینه سازی نیاز دارد مشروط بر اینکه یا نخبگان حاضر نباشند بطور جدی راجع به از دست دادن موقعیت خود خطرکنند یا بنا باشد که جامعه به حیات خود ادامه دهد . این مطلب به موارد زیر اشاره می کند :
الف – اینکه یک تغییر محیطی که بحرانی سیاسی را به وجود می آورد ، تا حدی به این بستگی دارد که چه کسی از تغییر متأثر گردد . یک گروه هر قدر به کانال های ارتباطی مرکزی نزدیک تر باشد ، سازمان یافته تر است ؛ آن گروه هر قدر بیشتر کنترل منابع را به دست داشته باشد ، احتمال تبدیل مشکلی خاص به بحرانی سیاسی بیشتر است . در این حالت ، روشن می شود که احتمال شروع بحران در درون حوزه نخبگان حاکم بیشتر از آغاز آن در خارج از حوزه مزبور است .
ب – اینکه بحرانی توسعه یابد یا نیابد به انعطاف پذیری جاری در نظام بستگی دارد . همانطور که گفته شد ، یک بحران فقط می تواند به رفتار مبتکرانه در بخش نخبگان منجر گردد ( که این رفتار الگوی نهادینه سازی جامعه را تغییر می دهد ) ، یا به جابجایی آنان منجر شود . اگر نظام تا حد زیادی از انعطاف پذیری عادی و منظم برخوردار باشد – یعنی اگر نظام از قبل روشهای نهادینه شده برخورد با مشکلات مورد بحث را بداند – خواهد توانست به تقاضاهای جدید بدون هیچگونه تغییری در الگوهای نهادینه شده خود پاسخ دهد .
تمایز بین پاسخ مبتکرانه ای که الگوی نهادی نظام را تغییر می دهد و پاسخ معمولی که ترتیبی خاص از تقاضاها را در درون الگوی جا افتاده نهادینه سازی تأمین می کند ما را در تعیین اینکه کدامیک از توالی ها مناسب ترین اند یاری می رساند . حوزه های پنجگانه مشکل –هویت ، مشروعیت ، نفوذ ، مشارکت و توزیع – بیانگر مجموعه ای از مشکلات دائمی برای هر اجتماعی هستند . آنها نهایتاً هیچگانه حل نخواهند شد . هر کس می تواند هر جامعه ای را در هر دوره ای از زمان برای فهمیدن اینکه چگونه آن جامعه با هر یک از این مشکلات دست و پنجه نرم می کند ، مطالعه نماید . بحران ها بیانگر مراحلی برای حل این مشکلات می باشند که این مراحل هم ( به نوبه خود ) به الگوهای حدید نهادینه سازی نیازمندند . بنابراین ، بحران ها ضرورتاً استمرار نمی یابند ،اما می آیند و می روند . ممکن است بگوئیم بحرانی خاص سپری شده است ، اما درست نیست بگوئیم مشکل خاص سپری شده است .
شرکت دادن یک گروه فرعی به مشارکت سیاسی می تواند برای حکومت فعالیتی عادی باشد . مشروط بر اینکه اصول این اتحاد از قبل برقرار شده باشد ؛ اما انتقال نظام از نظامی که در غیاب گروههای مهم سیاسی نهادینه می شود به نظامی که برای الحاق گروههای جدید سازماندهی می شود بیانگر تغییری مبتکرانه در نهادینه سازی است .
پ – مدل بحران ، حرکتی مداوم به سوی ظرفیت سیاسی گسترده تر را تداعی نمی کند . همه بحران ها با تصمیمات مبتکرانه حل نمیشوند . بعضی از آن ها ممکن است به فروپاشی دیگر نهادها یا به انهدام کل اجتماع منجر گردند . گر چه برخلاف مشکلات حاد ، بحرانها گاهی به وجود می آیند و گاهی از بین می روند ، ولی ممکن است بحرانها استمرار یابند یا به خاطر اینکه یک نطام مجبور می شود ، در مقطعی طولانی از زمان ، نهادینگی مجدد پایداری را تحمل نماید یا به این دلیل که آن نظام نمی تواند به فشار جدید به صورتی نهادینه واکنش نشان دهد . بنابراین ( نظام ) در مرز خشونت یا از هم پاشیدگی قرار می گیرد ، ممکن است استمرار یابند .
ت – این حقیقت که بحران ها می توانند حل شده و در درون حوزه مشکل توسط فعالیتی عادی و روزمره دنبال شوند نباید چنین تداعی نماید که وقتی جامعه ای بحرانی را در منطقه ای خاص پشت سر گذاشت ، بعداً بحران دیگری در آن ناحیه رخ نخواهد داد .هر قدر جوامع تغییر کنند و هر قدر افراد بیشتری توسط سیاست حکومت بسیج گردند ، رخداد مدد بحران های توزیع یا مشارکت امکان بیشتری خواهد یافت . ممکن است تغییر ها فشارهایی را برای تمامی انواع جدید فعالیت های توزیعی یا انواع جدید مشارکت که با چیزی بیش از گسترش الگوهای پیشین نهادینه سازی است ،ایجاد نمایند.
بدین ترتیب ، یک جامعه ممکن است بحران مشارکت را با پذیرش نوعی نظام حق رأی حل نماید . پس از آن شاید برآورد تقاضاهای مشارکت به وسیله گسترش الگوهای پیشین نهادینه سازی است ، ایجاد نمایند . بدین ترتیب ، یک جامعه ممکن است بحران مشارکت را با پذیرش نوعی نظام حق رأی حل نماید . پس از آن شاید برآوردن تقاضاهای مشارکت به وسیله گسترش عادی در مبنای نظام انتخاباتی امکان پذیر باشد اما در زمانی بعد از آن تاریخ ، تقاضا برای مشارکت که فراتر و ورای نظام انتخاباتی قرار دارد ممکن است بروز نماید و فشارهایی برای تحصیل الگوهای نهادینه شده جدید ایجاد نماید .
– منابع بحران
الف – یک منبع دائمی بحران بالقوه ، تغییری محیطی است که جمعیت مناسب برای فعالیت سیاسی را افزایش می دهد . هر قدر فرایندهای بسیج اجتماعی بوقوع پیوندد ، تعداد بیشتری از مردم مشکلات را بیشتر سیاسی تعریف می کند . بدین ترتیب ، اگر کسی بتواند بعضی از این ابعاد را در طول زمان دقیقاً اندازه گیری نماید احتمالاً در خواهد یافت که در بیشتر کشورهای در حال توسعه نسبت جمعیتی که موضوعات را سیاسی تعریف می کنند . بطور مستمر در حال افزایش است
. اگر پاسخ به این انتظارات فزاینده ، مستلزم الگویی جدید از نهادینه سازی باشد ، ( نوعی ) بحران وجود خواهد داشت ؛ اما اگر مجموعه فزاینده تقاضاهای خواسته شده از حکومت به وسیله پاسخ روزمره تأمین شود ، گسترش و ابتکارات حکومتی می تواند بطور دائم وجود داشته باشد بدون اینکه با بحرانی همراه باشد ، مثال دیگر اینکه ، وقتی مرزهای یک کشور به رسمیت شناخته شود می توان برای مشکلات هویت راه حل های نسبتاً طولانی پیدا کرد . اما در زمان های بعدی وقتی گروههای قومی جدید از لحاظ سیاسی بسیج شوند ، شاید مشکلات هویت دوباره ظهور نمایند .
ب – منبع دیگر بحرانهای بالقوه در هر حوزه خاصی از عملکرد حکومت ، به نحوه عملکرد همان حکومت در دیگر نواحی بر می گردد . بنابراین ، شرکت دادن موفقیت آمیز گروههای جدید به مشارکت سیاسی بطور روزمره ، ممکن است به موازات افزایش تعداد افراد علاقمند به این موضوعات ، بحران های بالقوه ای را در توزیع یا هویت ایجاد نماید ؛ یا . نهادینه سازی واکنش های انعطاف پذیر در ارتباط با یکی از حوزه های منافع اجتماعی ، بحران های بالقوه ای را در دیگر نواحی ایجاد می کند ، در جائی که نهادینه کردن ( همراه با ) انعطاف پذیری در حال از بین رفتن باشد .
تأسیس موفق یک نظام انعطاف پذیر از امتیازات رفاهی ، ممکن است حکومت را به برآوردن تقاضاهای امتیازات رفاهی بیشتر از طریق تصمیمات عموی قادر سازد . اما گسترش رفاه ممکن است فشارهایی برای مشارکت سیاسی گسترده تر ایجاد نماید . و اگر الگوی نهادینه سازی در ناحیه مشارکت کمتر انعطاف پذیر باشد ، احتمال وجود یک بحران بدان ناحیه افزایش خواهد یافت . بدین ترتیب ، این بحران توسعه اند که ممکن است غالباً بدون رشد متوازن بوقوع می پیوندند . این ملاحظات تأثیراتی بر توالی بحران ها یا مشکلات دارند.
پ – منابع یاد شده بحران های بالقوه از بخش روابط توده – نخبگان نتیجه می شوند . به علاوه ، ممکن است بحران ها در اثر تعریفی مجدد و متفاوت از اهداف سیاسی از جانب نخبگان سیاسی بوجود آیند نخبگان در معرض تأثیرپذیری از ایدئولوژی های تغییر سرچشمه گرفته از خارج و همچنین روشنفکران داخل کشورهایشان قرار دارند ؛ نخبگان همواره با محرکی مواجه اند که آنان را به سوی طراحی اهداف زیادی سوق می دهند که باید از راه فعالیت سیاسی به آنها دست یابند .
در بعضی حالات ، نمی توان انتظار داشت اهداف طرح شده توسط نخبگان به طوری بالقوه همان بحرانی را ایحاد کند که اهدف طرح شده توسط توده ها ایجاد می کنند . اگر نخبگان نظام مجبور نباشند خود را در معرض خطر فروپاشی قرار دهند ، بنابراین بحران زمانی به وجود می آید که نهادینه سازی مجدد درون یک حوزه عملکردی مورد نیاز باشد .
اگر فشار برای نهادینه سازی مجدد از خود نخبگان سرچشمه بگیرد ، بهای شکست به ظاهر ناچیز خواهد بود . اما نارضایتی نخبگان همراه با عملکرد حکومت ممکن است به روش های ذیل به بحران منجر گردد : (۱) ممکن است تعریف های جدید نخبگان با غیر نخبگان مرتبط گردد . مادامی که اهداف نخبگان با اهداف توده ها مرتبط باشد و نخبگان از تحقق آنها ناتوان باشند ، پیامدهای انتظاراتی که ایجاد کرده اند آنان را دچار مشکل خواهد کرد . (۲) اگر نخبگان نتوانند به اهدافی که برای خود ترسیم کرده اند برسند ، این ناتوانی انواع مختلفی از رفتار را موجب خواهد شد و این رفتار ها به عملکرد نظام آسیب وارد خواهد کرد : بی تفاوتی و کشمکش داخلی بین نخبگان ، اگر از طریق نهادینه سازی جدید حاصل شده باشد ، ممکن است عدم توازن هایی را ایجاد کند که این مورد به بخش قبلی اشاره دارد . ممکن است نظام مشارکت فشارهایی محیطی برای تغییر در نظام توزیعی ایجاد نماید .
باید توجه داشت که تمایز بین حل عادی و معمولی مشکل در چارچوب یک الگوی جا افتاده نهادینه شده و حل مشکلات بحران که با ایجاد نهادهای جدید در ارتباط است ، چندان روشن نیست . الگوهای نهادینه سازی که ما از آن سخن می گوئیم نه تنها با ساختارهای رسمی حکومتی –نظیر اینکه تصویب یک قانون به گروههای جدید اجازه دسترسی به سیاست را می دهد – در ارتباط است بلکه با توسعه نظامهای پذیرفته شده ای از هنجارها نیز ارتباط دارد . بنابراین ، تغییری از جانب نخبگان در جهت پذیرش مشروعیت مشارکت سیاسی بعضی از گروههای غیرفعال سابق می تواند بیانگر نوعی نهادینه سازی از نوع مبتکرانه باشد .
شاید پذیرش سیاهان جنوب به عنوان مشارکت کنندگان سیاسی برای ایالات متحده یک گسترش عادی غیر مبتکرانه از مشارکت سیاسی است .
بنابراین ، بحران ها بیانگر موقعیت هایی هستند که در آنها جامعه در جهتی نو حرکت می کند . آنها نقاط عمده تصمیم گیری اند که جامعه در آنها مجدداً تعریف می شود ، و بنابراین با تغییرهای توالی تناسب دارند .
آخرین نکته راجع به بحران ها اینکه ، همواره به نظر می رسد بحران ها با مشکلات مشروعیت به اندازه سایر حوزه های مشکل در ارتباط اند . شاید این دلیل دیگری باشد برای همزیستی بحران ها.
چگونگی تشخیص بحران ها
برای تشخیص بحرانها باید قواعدی جهت تصمیم گیری این مطلب باشد که کی یک بحران به وجود می آید ، این بحران به کدام حوزه مشکل مرتبط است ؟ و راه حل آن چیست ؟ این کار به هیچ وجه آسان نیست : بسیاری از موقعیت های بحرانی خاص با حوزه های چندگانه مشکل در ارتباط هستند . نهادهایی که در پاسخ به یک بحران ایجاد شده اند ممکن است همواره با حوزه مشکلی که بحران را ایجاد کرده است رابطه مستقیم نداشته باشند ( یک بحران توزیع با نهادینه سازی گسترده تر نیروی پلیس پاسخ داده می شود که پاسخی از نوع نفوذ است . )
اینکه چرا گاهی اوقات انتساب مشکلی یا بحرانی خاص به یکی از حوزه های پنجگانه مشکل سخت است دلیل دیگری هم دارد . این موضوع مورد بحث دیدگاهی است که بر اساس آن مشکلی خاص به یکی از حوزه های مشکل منتسب می شود .
در یک موقعیت ( مشابه ) ناظران مختلف از یک مشکل – بر اساس راه حلی برای آن مشکل مناسب می دانند – تعاریف متفاوتی ارائه می دهند . بحران شهری کنونی در ایالات متحده را در نظر بگیرید : برای بعضی این بحران نوعی مشکل نفوذ است ( که باید با گسترش و تقویت بیشتر نیروهای پلیس ایالیتی حل شود ) ؛ برای بعضی این بحران نوعی مشکل توزیع است (شغل ها ، مدارس ، مسکن جدید و بهتر و مانند آن را ایجاد می کند ) ؛ و برای برخی این بحران زیر سؤال بردن هویت و / یا مشروعیت است ( که شاید جامعه سیاه و جدیدی را ایجاد نماید ).
در بعضی از حالت ها نه پاسخی به این سؤال که چه نوعی از مشکل یا بحران « واقعی » است ، وجود دارد و نه ارائه این پیشنهاد که این مشکلی خاص است که می تواند به روش های مختلفی دیده شود مفید فایده است ، احتمال اینکه بیشتر مشکلات – بویژه آن دسته از مشکلاتی که شامل کشمکش هستند – هستند مشکلاتی باشند که درباره آنها دیدگاههای جایگزین وجود داشته باشد و این دیدگاههای جایگزین به « قوانین » مختلف منجر شود ، بسیار زیاد است .
به تکالیف فوق ، می توان وظیفه انتقال دادن نهادهای خاصی را به حوزه های خاصی از مشکل ، افزود . چگونه می توانیم مشخص کنیم که نهادی خاص با مشکلی خاص ارتباط دارد ؟ آیا فرض کنیم که ایجاد یک نظام حزبی همواره بیانگر یک الگوی نهادینه سازی متناسب با نوعی مشکل مشارکت است ؟ یک دیوانسالاری ملی متناسب با نفوذ است ؟ احتمالاً نه ( گر چه اغلب چنین تمایلی وجود دارد ) زیرا نهادهای خاص می توانند خیلی کارها انجام دهند . اما اگر بنا باشد توالی نهادسازی با قضاوتهای مربوط به نهادسازی در یک حوزه مشکل ، و نه حوزه دیگری ، در ارتباط باشد ، ما باید بدانیم آن قضایا در کدام حوزه قرار دارند .
تشخیص این وظیفه که چگونه فردی بحران یا مشکلی را شناسایی می کند وقتی که او ( چنین ) موردی را می بیند و چگونه او در می یابد که آن چه نوعی از بحران یا مشکل است ، هر دو مهمترین و مشکل ترین کار در راستای طرح مزبور هستند .
۱ – بحران هویت :
در فرآیند توسعه سیاسی ، بحران هویت وقتی رخ می دهد که یک جامعه دریابد که آنچه را که تاکنون بطور درست و بی چون و چرا به عنوان تعاریف فیزیکی و روانشناسان در خود جمعی اش هم پذیرفته است . تحت شرایطی تاریخی جدید دیگر قابل پذیرش نیست و معمولاً چهار شکل اصلی از بحران هویت وجود دارد انواع بحران هویت ، اولین نوع بحران مزبور به احساسات مربوطه به سرزمین و رابطه فضای جغرافیایی با احساسات ناسیونالیستی ارتباط می یابد
دومین شکل آن وقتی رخ می دهد که ساختار اجتماعی و بویژه تقسیمات طبقاتی چنان گسترش یابد که مانع وحدت ملی کارآمد گردد ، سومین صورت آن با تعارض بین هویت موقوفی با یکدگر هویت های فرد ملی و تعهد به یک هویت ملی مشترک سرو کار دارد . چهارمین مشکل بحران هویت در اثر پیامدهای روانشاسان تغییر اجتماعی سریع و احساس دوگانه نسبت به بیگانگان ایجاد میشود ، این نوع بحران هویت عموماً شکل احساسات عمیقاً مختلط راجع به جهان مدرن و سنت های تاریخی یک فرد را به خود می گیرد.
ب– بحران مشروعیت :
اگر چه مسائل هویت و مشروعیت بسیار بهم نزدیکتر و در بعضی موارد بر همدیگر منطبق می شوند اما بین این دو تمایزی مشخص وجود دارد چه بسا مردمی برداشت واضحی از هویت منحصر به فرد خود به عنوان یک اجتماع ملی داشته باشند اما در مورد آنچه باید تقسیم و توزیع مناسب و پذیرفته شده اقتدار میان ساختار های گوناگون سیاسی باشد توافق نداشته باشند.
به بیان دیگر بحران مشروعیت به شکل خاصی به فشارهایموجود بین برابری و ظرفیت در نشانگان توسعه ارتباط دارد از آنجا که مشروعیت خصیصه ای از نظام سیاسی است به شکل خاص با عملکرد ساختار حکومتی در ارتباط نزدیک است و بنابراین در تعیین ظرفیت نظام نقش اساسی دارد به عبارت دیگر پذیرش و تائید مشروعیت با مردم است ، بحران مشروعیت می تواند به شکل تغییر در ساختار بنیادینی یا ماهیت حکومت ،
منبعی که حکومت مدعی است اقتدار عالی خود را وامدار آن می باشد یا آرمان هایی که حکومت ادعای ارائه آن ها را دارد تبین و تعریف شود. آنچه در بحران مشروعیت اساسی است تغییر در روشی است که اقتدار حکومتی در آن تصور شده یا واقعاً از طریق آن اعمال می شود . بحران مشروعیت : چگونگی پاسخگویی نظام حاکم به تقاضای جامعه و کارکرد آن گویند .
علل بحران های مشروعیت :
بطور خاص ما می توانیم در فرآیند توسعه چهار علت یا منشاء اصلی برای بحرانهای مشروعیت را تعریف کنیم .
اولین دلیل فروپاشی نهادها و حکومتی است که در اثر تعارض یا ناتوانی پایه های اقتدارطلبی یا ناکافی بودن آن پایه ها در جامعه رخ می دهد و دومین علت این است که ، ممکن است ساختار حکومتی در اثر موجود منازعه قدرت افراطی و نهادینه نشده متلاشی شوند ، سومین علت اینکه ،
رهبران ملی و تقسیمات حکومتی اقتدار ممکن است تحت تاثیر توجیهات ایدئولوژیکی یا عمل نسبت به اقتدار که برداشت های غیر قابل قبول از تاریخ یا پیش بینی های ناقص از پیشرفت های آینده مبتنی بوده، دچار ضعف یا تلاشی شوند ، آخرین و شاید اصلی ترین علت اینکه بحران مشروعیت ممکن است از این ناشی شود که مردم بدلیل تلاشهای رهبران وقت بطور مقتضی و مناسب با مسائل آشنا شده باشند و یا از احساسات آنها در مورد اقتدار درست بهره برداری نشده باشد .
ج- بحران رسوخ پذیری یا بحران نفوذ :
به میزان کاستی دستورات و برنامه های دولت در نفوذ در طبقات اجتماعی یا جامعه یا عدم توجه و یا عدم اطاعت پذیری دربافت دولت مشاهده شود می گویند این دولت با بحران نفوذ روبرو است زیرا قدرت نفوذ در لایه های اجتماعی را ندارد . بحران نفوذ در درجه اول به تغییرات اساسی در عملکرد حکومت و برخی از انواع پیامدهای نظام سیاسی ارتباط می یابد گرچه این تغییرات با ابعاد رواشناختی و عمدتاً بطور مستقیم با بحران هایی که بیشتر ریشه روانشناختی دارند ( مانند هویت و مشروعیت ) سروکار دارند .
د- بحران مشارکت :
در تعریف بحران مشارکت می توان گفت : وقتی نخبگان حاکم تقاضاها و یا رفتار افراد و گروههایی را نامشروع و غیرقانونی تلقی نمایند که خواستار مشارکت در نظام سیاسی اند تعارض روی می دهد این تعارض را بحران مشارکت می نامند .
بحران مشارکت در شرایط متفاوتی روی می دهد :
اول اینکه، نخبگان حکومتی ممکن است معتقد باشند که به تنهایی حق حکومت دارند و بر این اساس تقاضاهای مشارکت سیاسی دیگر گروههای اجتماعی را نامشروع پنداشته و رد کنند .
و نیز اینکه نخبگان ، قسمت اعظم قدرت را در دست داشته باشند و از دادن سهمی از قدرت سیاسی به گروههای اقلیت خواهان آن دریغ ورزند، زمینه های بروز بحران مشارکت فراهم گردد .
دومین علت بروز بحران مشارکت گروههای پر توقع اند که ممکن است در نهادهایی که تشکل یابند که نخبگان حاکم این نهادها را غیر قانونی و نامشروع قلمداد کنند .
سومین علت عبارت است از اینکه نخبگان حاکم به دلیل غیر قانونی و نامشروع بودن روشهای بیان تقاضاهای مشارکت سیاسی این تقاضانامه را غیرقانونی و نامشروع قلمداد کنند .
و چهارمین علت ، غیر قانونی و نامشروع قلمداد شدن انواع تقاضاهای مشارکت کنندگان سیاسی می باشد .
تقاضای دیگری که موجب بحران مشارکت ، البته متقاوت با مورد چهارم می شود ، تقاضایی است که توسط مشارکت کنندگان جدید مطرح می گردد . آنان با هدف مشارکت یا کنترل قدرت در سطحی خاص از جوامع چند قومی تقاضای اقلیت های قومی برای کنترل قدرت در حدود ارضی خودشان را خطری جدی تلقی می کنند زیرا می ترسند یک چنین تمرکز زدایی ، قدرت ملی و احساس وفاداری ملی را ریشه کن نماید .
فصل دوم: شناخت بحرانهای هدایت شده
در تعریف بحرانهای هدایت شده آمده است، که این بحرانها ناشی از تعارض منافع، ایدهها و اهداف در حوزه قدرت و بر اساس مولفههای حمایت در مقابل تضعیف و تضمین و همیشه منبع حمایتی در برابر قدرت دارد بحرانسازان برای ایجاد بحران و یا استفاده از یک بحران نیازمند اجرای عملیاتهایی هستند که بتوانند آن بحران را ایجاد و یا اینکه از حادثه ایجاد شده در مسیر اهداف خود بحرانی تولید نمایند که در این راستا استفاده از عملیات روانی در شقوق مختلف آن راهکاری است که مورد بهرهبرداری آنها قرار می گیرد این عملیاتها در سه شاخه عملیاتهای روانی استراتژیکی، عملیاتهای روانی تاکتیکی و عملیات پنهان دستهبندی میگردد. آنها همچنین با استفاده از نارضایتیهای موجود و یا استفاده از حوادثی مانند شورشها، آشوبها، اغتشاشات، و یا حتی بلایای طبیعی مانند سیل، زلزله و ; نیز بهرهبرداری مینمایند لازمه استفاده از این حوادث و بکار بردن اینگونه عملیاتها استفاده از ابزارهای است که مناسب ترین ابزار در این خصوص رسانه های ارتباطی ائم از نسل اول ، دوم ، سوم می باشد لازم به ذکر است که در صد موفقیت آنها در اینگونه عملیاتها به مسائلی از قبیل مشروعیت و کارآیی نظام ، درجه اعتماد عمومی سابقه تاریخی موضوع در نزد مردم – درجه انطباق بر نیازها ، قدرت رسانه ای ، روحیه مردم ، علاقمندی به نظام و درجه اطلاع رسانی در جامعه و ; بستگی دارد در ایجاد بحران استفاده از تمامی امکانات و حداکثر آنها و نیز ایجاد هماهنگی و بهره برداری درست ، مناسب و به موقع از هر یک می تواند در ایجاد بحران موثر باشد . در بحرانهای هدایت شده واژگان همچون جنگ روانی، جنگ اذهان، ترغیب، تبلیغات، شایعه، شستشوی مغزی از واژهها و اقداماتی است که کاربرد دارد ذیلاً ابزارهای مورد بهرهبرداری این بحرانها تقدیم میگردد.
رسانه های ارتباطی :
انتخاب رسانه ارتباطی برای عملیات روانی، جنگ روانی به عواملی همچون : مخاطبی که مورد نظر پیام است و زمانی که پیام باید آماده و ارسال شود ، بستگی دارد .
در جبهه اعلامیه های چاپی و خبرهایی که توسط هواپیما و توپخانه پخش می شود و انتشار صوتی که توسط بلندگوهای الکترونیکی انجام می شود رایج ترین رسانه های مورد استفاده بوده و در عملیاتهایی که دور از جبهه هستند از فرستنده متحرک موج کوتاه و بلند بطور همزمان استفاده می شود .
رسانه های که در عملیات استراتژیک یا ملی استفاده می شود و به طور عموم به دو نوع هستند :
رسانه های کند ، رسانه های تند : رسانه های کند شامل : مجله ـ کتاب – جزوه – فیلمناها، نقاشی متحرک و سخنرانی ، به این سبب به آنها کند گفته می شود که تاخیر زمانی قابل توجهی میان ارسال پیام و دریافت پیام وجود دارد. موضوع دیگر اینست که آیا پیام به مخاطب رسیده است ، آیا مخاطب ، پیام را فهمیده است ؟
به چه طریق می توان پاسخ مطلوب تری را در مخاطب برانگیخت ، پاسخ این گونه سؤالها ، نیازمند وسایل است که مناسب وضعیت باشد هر چند در جریان منازعه و بخصوص در جوامع بسته ، برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز جهت ارزیابی تاثیرات ، باید به اقدامات پنهان متوسل شد برای جمع آوری اطلاعات در جوامع باز ، از تکنیکهای متنوعی که در زمینه افکار سنجی و بررسی بازار وجود دارد می توان استفاده کرد ، در جنگ جهانی دوم و جنگ کره ، معلوم شد که مصاحبه انتخابی ؛ اسرا می تواند در پیش تست کردن و سپس تست کردن پیامها و نقد شکل ارائه یا رسانه ارتباطی ، بسیار مفید باشد هنگام انجام این مصاحبه ها ، دقت زیادی لازم بود تا اطمینان حاصل گردد که مصاحبه شوندگان انتخاب شده ، حتی الامکان ، نماینده مخاطبانی باشد که برایشان تبلیغات شده است .
شستشوی مغزی : تکنیک و فرآیندی است که دولتهای کمونیستی برای دستیابی به یک یا دو هدف زیرمورد استفاده قرار می دادند :
۱ – وادار کردن فرد بیگناه به پذیرش حقیقی اینکه او علیه مردم یا دولت مرتکب جرمی شده است .
۲ – تغییر اجباری دیدگاه سیاسی فرد ، تا آن حد که ما قبل خود را رها کرده و طرفدار کمونیزم شود .
شایعه :
شایعه انتقال دهان به دهان حکایتها و اخبار غیر موثق است .
در کشورها پیشرفته در وضعیتهای عادی ، اخبار قابل اطمینان بیش از شایعه جریان دارد ،مردم از روز نامه و رادیو و تلویزیون وسایر وسایل ارتباط جمعی استفاده می کنند اما وقتی فشار روحی و سردرگمی بوجود آید شایعه برانگیخته شده و گسترش می یابد و بنوبه خود ، سردرگمی را افزایش می دهد ، در چنین وضعیتی دو نوع خبر با هم رقابت می کنند ،
در یکسو، اخباری که مورد تائید مقامات است و در رادیو و مطبوعات منتشر می شود و در سوی دیگر اخبار غیر موثق و مشکوک ، شایعات بخصوص هنگامی گسترش می یابند که لزوم حفظ اسرار در مورد بعضی موضوعات مهم پیش آید در این حالت منابع رسمی خبری ، دیگر اطلاعات کافی بیرون نمی دهند زیر اخباری زیادی در دسترسی آنها نیست و اگر هم هست لزوم سانسور مانع از پخش آنها می شود .
در صورتیکه مردم از طریق مجاری شروع اطلاعات خود را بدست نیاورند هر جا که خبری پیدا کنند آن را پخش می کنند هنگامی که چنین چیزی رخ دهد شایعات پخش می شوند .
در سال ۱۸۵۷ شایعه آغشته بودن گریس درب لوله های تفنگ سرپر به گوشت خوک در بین مسلمان و گوشت گاو در بین هندوها منجر به شورش شد و انگلیسها نیز نتوانستند شایعات را خنثی کنند اگر سربازان به سبب مسائل دیگری نسبت به انگلیسها بدبین و عصبانی نبودند احتمالاً چنین شایعهای پخش نمیشد.
شایعات علی رغم اینکه با شواهد پشتیبانی نمی شود ولی باز هم گسترش می یابد چون مردمی که آن را شنیده و تکرار می کنند در واقع آن را رواج می دهند چرا که در نگاه نخست به نظر می رسد که مردم نباید خبری ناموثق درباره موضوعی مهم را ترویج کنند لیکن ، پاسخ آن ، در این نکته نهفته است که موضوع برای فردی که آن را تکرار می کند مهم است فرد فقط شایعاتی را تکرار می کند که بعضی از نیازهای اوبدینوسیله برآورده میشود شایعاتی که از سوء ظن یا نفرت پشتیبانی می کند یا بیانگر ترس یا امید است تکرار شده و به وسیله هیجانات فرد تکرار کننده تقویت می شود بنابراین هنگامیکه شایعه به سرعت گسترش مییابد بدان معنی است که در میان مردم که آن را تکرار می کنند ، نفرت ، ترسی، یا امید گسترش یافته است .
شایعه دارای انواعی است :
۱ – شایعه خصمانه یا تفرقه افکنانه : انتقالی شایعه افراطکاری فرمانده، میتواند نشان دهنده چیزی بیش از نفرت آگاهانه نسبت به او باشد این امر ممکن است بدان معنی باشد که موضوع اتهام، عملی است که سرباز دولت دارد فرمانده آن را انجام دهد و بدین ترتیب با خشمی آمیخته با احساس عدالت و پارسایی، شایعه را برای سربازان دیگر تکرار میکند پخش کننده شایعه با تکرار آن بخشی از احساس خصومت خود را رها میکند و دیگران را به انجام آن تشویق میکند.
۲ – شایعات شیطانی : این گونه شایعات بر ترس مبتنی است ، روانی شدن ، سربازان آمریکایی در جنگ، این شایعات به علت مضطرب بودن مردم منتشر می شود شایعه انهدام بخش اعظم ناوگان اقیانوس آرام بعد از حمله ژاپن به پرهاربور
۳ – شایعات رویایی : شایعاتی مبتنی بر امید ، هنگامی که مضطرب و هراسان است از تکرار خبری که آرزو می کند و امیدوار است حقیقت داشته باشد لذت ببرد .
این شایعات بدلیل ایجاد احساس خوشایند در مردم پخش میشود.
۴ – شایعه وحشت : این شایعات موجب بروز رفتار می شوند ، خطر این نوع شایعه، واقعی، ملموس و فوری است چون کسی که شایعه را باور کند رفتارهای از خود بروز میدهد و خود تبدیل به یک شایعه میشود. مانند شایعه نزدیک شدن دشمن و فرار تعدادی از اهالی
شایعه شاخص روحیه است .
شایعات شیطانی یا خصمانه: نشان دهنده اضطراب و تنفر مردمی و روحیه پایین است و شایعات رویائی یا رضایت خاطر یا اطمینان بیش از حد نیز حکایت از روحیه پایین است شایعات اضطرابانگیز نیز نشان از روحیه پائین است ، شایعات اطمینان بخش و مبالغه آمیز نیز باعث می شود انسانها مستعد پذیرش دیگر شایعات رویایی شده و آمادگی روبرو شدن با واقعیات را نداشته باشد ، مثلاً اگر ظرف چند روز آینده جنگ تمام می شود چه نیاز است به جبهه برویم .
تعداد شایعات که در یک گروه معین پخش می شود ، شاخصی برای نشان دادن میزان ارضای نیازهای اطلاعاتی مردم توسط سیستم رسمی ارتباطات است و نشان از عدم دریافت اطلاعات کافی توسط مردم از منابع رسمی است.
اگر یک فرمانده بتواند شایعاتی را که در میان افرادش رواج پیدا می کند ردیابی و کنترل کند اطلاعات زیادی در مورد ترسها و امیدهای آنها کسب خواهد کرد .
او نوعی دماسنج در اختیار خواهد داشت که تغییر روحیه سربازان را نشان می دهد بدین منظور او باید به سه سؤال پاسخ دهد :
۱ – شایعه در میان چه کسانی رواج دارد ، گروههایی سرباز که شایعه در میان آنها پخش می شود با هم متفاوت است .
۲ – موضوع شایعات چیست ؟ در این سرنخ چیزهای که سربازان در مورد آنها فکر می کنند، از آنها می ترسند یا بدانها امید دارند وجود دارند .
۳ – چه هیجاناتی توسط شایعات بیان می شود آیا آنها افسردگی و نارضایتی را بیان می کنند یا امیدواری آیا آنها رنجش را نشان می دهند یا تعارض را .
علل شایعه پراکنی :
علل شایعه پراکنی : گسترش شایعه را باید در جو عمیق گروههای اجتماعی و یا در نیازهای شخصی افراد تشکیل دهنده گروه جستجو کرد . شایعه اغلب در میان گروههای متجانسی که احساسات مشترکی دارند گسترش می یابند .
۱ – جنگ به گسترش شایعه کمک می کند .
۲ – فقدان اطلاعات ، در مورد موضوعات مهم به پخش شایعه کمک می کند .
۳ – شایعه به وسیله نارضایتی سرخوردگی ، مدال ، بیکاری نیز تقویت می شوند .
۴ – انتظار نیز شایعه را تسریح می کند
افراد از نظر شایعاتی که باور می کنند و به تبع آن شایعه های که انتقال می دهند با یکدیگر متفاوتند بدینها شایعات آمیخته با اضطراب را باور و نقل می کنند .
؟؟
انگیزه نقل شایعات : معمولاً پیچیده است اما چند شیوه مشخص وجود دارد که نیازهای فردی از طریق آنها وارد فرایند شایعه پردازی میشود. علاوه بر ترس، خصومت و آرزو، این شیوهها عبارتند از:
۱ – خودنمایی : تلاش برای جلب توجه دیگران ، از طریق مطلع جلوه دادن خود .
۲ – اطمینان آفرینی و حمایت عاطفی ، به منظور جلب هم دردی
۳ – فرافکنی، ترسها ، آرزوها و خصومتهایی را که احتمالاً در وجود فرداست وخود آگاه نیست بیرون کند .
۴ – پرخاشگری : به منظور صدمه زدن به دیگران ممکن است او قصد تهمت زدن ، غیبت کردن ، سپر بلا قراردادن دیگران را داشته باشد.
۵ – پیشکیش کردن مطالب خوشایند : به منظور خود شیرینی
سانسور و شایعه
سانسور اخبار مهم را مخفی می کند و به همین سبب ، موجب تقویت شایعه می شود ، سانسور هم خوب است و هم بد، اگر شدید باشد روحیه مردم تضعیف می شود و اگر نباشد دشمن سوء استفاده می کند لذا رعایت محدویت بهترین اقدام است .
شایعات بادوام :
شایعه ای که امروز مطرح می شود ممکن است در زمانهای گذشته نیز مطرح شده باشد مانند ماجرای بریدن زبان سرباز امریکائی در ژاپن ، در سال ۱۹۱۸ – ۱۸۶۱ و۱۹۴۲ پخش شد .
دوام شایعه بدان علت است که نیازها ترسها ، امیدها و کینه های انسان که توسط شایعه برآورد می شود در طول نسلها تغییر نمی کند .
شایعه برای آنکه نسل اندر نسل باقی بماند باید همانند اشکال معتبر ادبیات ، کیفیتی داشته است . که توجهات را به خدا جلب کند ، شایعه باید نشان داشته باشد ،کوبنده و قاطع باشد و احتمالاً پیچیدگی غیر منتظره داشته باشد همچون این شعار ،
انگلستان تا آخرین سرباز فراسوی خواهد جنگید .
عوامل مؤثر در ترغیب موفقیت آمیز
اغلب نظارت مهمی که درباره ترغیب موفقیت آمیز ارائه شده ، عواملی را مطرح می کنند که مقاومتهای روانی مخاطب را به هنگام قرار گرفتن او در معرض ارتباطات ترغیبی کاهش می دهد . ارائه ( پیام ) ، تنها مستلزم انتقال مناسب فیزیکی آن نیست ، بلکه توجه مخاطب را نیز می طلبد . در صورتی که پیام دریافتی ، آشکارا با نگرشتها و ارزشهای مخاطب فاصله داشته و یا هنجارهای یک گروه مرجع مهم را نقض کند ، توجه مخاطب را جلب نخواهد کرد . اگر ارتباط ترغیبی بتواند توجه کافی را برای دریافت پیام جلب کند ، آنگاه موفیت آن به « درک » ( یعنی میزانی که مخاطب ، معانی اصلی مورد نظر پیامده را می فهمد ) و « پذیرش » ( یعنی میزانی که مخاطب با استدلالهای پیامده ، ترغیب شده یا به جاذبه های انگیزشی که در پیام وجود دارد پاسخ می دهد ) بستگی دارد .
انواع اصلی عواملی که مورد بررسی قرار گرفته اند ، همانهایی هستند که توسط فرمول کلاسیک تحلیل ارتباطات « لاسول » مطرح شده اند : چه کسی ، چه چیزی را ، برای چه کسی و با چه تأثیری بیان می کند ؟
الف ) عوامل مربوط به محتوا و عامل ارتباط
اغلب نظرات مربوط به فرآیند ترغیب که به طور کامل بررسی شده اند ، آنهایی هستند که به تعیین نحوه ارتباط بین عوامل محرک و ترغیب موفقیت آمیز پرداخته اند . پژوهشهایی که در باب ارتباطات صورت می گیرد ، گاه فقط قواعدی را که توسط متخصصین هنر ترغیب ساخته شده اند ، تأیید می کنند . اما مواردی هم پیش آمده که این پژوهشها به کشف عامل محدود کننده ناخواسته یا روابط ناشناخته منجر شده اند . این کشفیات ، مفروضات پذیرفته شده ای را که در مورد نحوه تحت تأثیر قرار دادن مردم و تغییر نگرشها و باورهای آنها وجود دارد ، مورد تردید قرار می دهند .
۱ – پرستیژ و اثر نهفته : مطالعات مربوط به آثار پرستیژ ، بسیاری از فرضیات بدیهی را مورد تأیید قرار داده و بعضی را هم رد کرده است . برخی آزمایشهایی که در مورد ارتباطات انجام شده ( همان گونه که انتظار می رفت ) نشان داده اند که اگر پیام ، توسط افرادی که در نزد مخاطب از پرستیژ بالایی برخوردارند ارائه شود ، و یا استدالال ارائه شده به منبع معتبری نسبت داده شود ، پذیرش ارتباط ترغیبی از سوی مخاطب ، بسیار سریع است . امابر خلاف انتظار ، مشاهده شد که اثر پیامهای ترغیبی منتشر شده از سوی منبع دارای پرستیژ پایین نیز در دراز مدت ، دقیقاً به اندازه اثر پیامی است که از جانب منبع با پرستیژ بالا ارائه می شود . این پدیده ، « اثر نهفته » نامیده شد . به نظر می رسد که پس از چند هفته ، آثار منفی و مثبت پرستیژ زایل شود . هنگامی که پیامی از طرف یک منبع نامطمئن و یا بی پرستیژ می رسد ، ابتدا شنونده تمایل دارد که آن را رد کند ، اما با گذشت زمان ، پذیرش پیامی که در آغاز ، مورد مخالفت واقع شده بود ، رو به افزایش می گذارد . دلیل این امر ، بظاهر آن باشد که گذر زمان ، پیوستگی میان محتوا و منبع را زایل می کند .
۲ – ارائه یک جانبه یا دو جانبه / پیام / : یکی دیگر از موضوعاتی که به طور منظم مورد بررسی قرار گرفته ، این سوال است که آیا اگر / پیام / ، فقط بر استدلالهایی که نظر تبلیغاتچی را تأیید می کند متمرکز باشد ، اثر ترغیبی بیشتری دارد یا زمانی که برهانهای مخالف را نیز در بر دارد .
هیلتر و دیگر استراتژیستهای تبلیغاتی نازی ادعا کرده اند که وقتی در پی جذابیت دادن به خط مشی خاصی هستیم ، هیچ عقیده مخالف یا رقیبی را نباید مطرح کرده ، زیرا این عقیده ، / مردم را / به شک ، تأمل و مقایسه دعوت می کند . اما شواهد موجود نشان می دهند که این اصل ، فقط در موقعیتهای معدودی – نظیر زمانی که مخاطب از برهانهای طرف مقابل اطلاع ندارد – صادق است . هنگامی که مخاطب ، بشدت با نظر مورد حمایت / تبلیغاتچی / مخالف است ، اگر پیام ترغیبی شامل نظرات طرف مقابل نیز باشد ، تأثی آن بیشتر از وقتی است که فقط نظرات موافق مطرح می شود . حتی هنگامی که مخاطب ، از ابتدا مخالف نظر طرح شده نیست ، و در عین حال ممکن است بعدها تحت شرایطی در معرض « ضد ارتباط » برهانهای مخالف قرار بگیرد ، تغییر نگرش ایجاد شده توسط ارائه دو جانبه ، پایدارتر است .
۳ – اقدامات پیشگیرانه : هنگامی که اعضای یک گروه مخاطب ، از قبل به وسیله بعضی تکذیب و انکارها ، در معرض برهانهای مخالف قرار بگیرند تا حدودی در مقابل پیامهای مخالف بعدی ، واکسینه می شوند ، زیرا استدلالهای جدید ، تأثیر ناچیزی داشته و آسانتر مورد مخالفت قرار می گیرند . این نوع پیشگیری ، تحت شرایطی موجب مصونیت بخشی عمومی می شود ، بویژه هنگامی که یک ارتباط ، توصیه هایی را مطرح می کند که مخاطب ، آنها را با هنجارهای عموماً پذیرفته شده / اجتماعی / نظیر مقررات ساده بهداشتی ، هماهنگ می بیند . بنابراین ارائه برهانهایی که در اطمینان مخاطب نسبت به بدیهیات فرهنگی ، تردید موقت ایجاد می کند موجب کاهش احتمال تأثیر پذیری او از « ضد تبلیغ بعدی / دشمن می شود ، زیرا او در مقابل برهانهای مخالفی که در ارتباطات دو جانبه ، طرح و تکذیب شده اند ، و همچنین در مقابل برهانهای مخالف جدیدی که می توانند عقاید او را مترلزل کنند ، مقاومت بیشتری پیدا می کند .
اقدام پیشگیرانه دیگری نیز وجود دارد که در مقابل ارتباطات غیر متعارف ( ارتباطاتی که در قالبتهای فرهنگی منتشر شده و مردم به مقابله با آن فرا خوانده نمی شوند ) و کاهش نفوذ آن مؤثر است . این روش پیشگیری عبارت است از هشدار پیشاپیش به مخاطبان ، مبنی براینکه بزودی عقاید بدیهی آنها در معرض هجوم قرار خواهد گرفت . بدین وسیله ، آنها به مقاومت/ در برابر این هجوم / ، برانگیخته می شوند .
روی تثبیت وفاداری عمومی نسبت به سیاست یا طرز عملی جدید که به اثر منجمد کردن معروف شده ، مبنایی را برای شکل گیری نوع دیگری از اقدامات ارتباطی پیشگیرانه فراهم آورده است . مطالعات تجربی نشان می دهد که ایجاد مقاومت / در مخاطب / نسبت به « ضد ارتباطات » بعدی ، امری ممکن است . به شرط آنکه عامل ارتباط ، پس از ارئه برهانها و جاذبه های مؤثر با استفاده از نفوذ ترغیب کننده خود ، شنوندگان را قانع کند که نظر خود را آشکارا بیان و تأیید کنند ؛ مثلاً با رأی آشکار به آن نظر ، مطرح کردن یک تقاضا ، یا نشاندادن علمی پذیرش / آن نظر / بنحوی که دیگران / نسبت به پذیرش آن از سوی مخاطبان / آگاهی پیداکند .
برای تعیین شرایطی که باعث می شود مخاطب ، علی رغم ناکامیها ، تهدیدات یا محرومیتهای بعدی ( که تأثیراتی قوی و منفی برجا می گذارد ) ، همچنان بر پذیرش یک نگرش یا سیاست جدید پابرجا بماند ، انواع دیگری از روشهای پیشگیری بررسی شده اند . مثلاً پس از آنکه مخاطب ، ترغیب شد که نظر پیشنهادی عامل ارتباط را بپذیرد ممکن است به دنبال آن در معرض هشدارها یا تبلیغاتی قرار گیرد که او را به ترک این پیشنهادها ترغیب کنند . در چنین مواردی اگر از قبل ، به مخاطب در مورد حوادث تهدید کننده بعدی ، آگاهی داده شود ، از غافلگیری جلوگیری شده و همزمان ، دفاع مناسب رد مخاطب برانگیخته خواهد شد .
نظیر همین قاعده در مورد اخبار بد صادق است . این گونه اخبار در مخاطب ، انتظارات بدبینانه نسبت به آینده ایجاد می کنند و ارتباطات آماده ساز که زمینه های حفظ انتظارات خوش بینانه را فراهم می کند ، می تواند ضربه خبر بد را تعدیل کرده و مخاطب را قادر سازد تادر مقابل تأثیر آشفته کنده آن مقاومت کند . به طور کلی اگر عامل ارتباط ، بی پرده و رک در مورد مشکلات و « ضد ارتباطات » احتمای بعدی با مخاطب سخن گوید و آنها را به طریقی مطرح کند که مخاطب بتواند یک « چارچوب شناختی مرجع » برای مقابله با این مشکلات و یا کاهش / اثر / آنها به وجود آورد ، ترغیب مردم به پذیرش یک روش عمل معین ، موفقیت آمیز خواهد بود .
۴ – اثر تقدم : چون اغلب اقدامات پیشگیرانه ، شامل آشنا ساختن مخاطب با برهانهای مخالف است ، در دراز مدت ، حتی در شرایطی که انتظار می رود ارتباطات یک جانبه در ایحاد تغییرات فوری و گسترده در مخاطب ، موفق تر باشد ، ارتباطات دوجانه ، مزیت بیشتری دارد . راههای مختلفی برای طرح برهانهای مخالف در قابل ارتباط دوجانه وجود دارد و برخی از آنها از بعضی دیگر موثرتر است ؛ مثلاً در زمانی که مخاطب ، با استدلال مخالف آشنا نبوده و این استدلال نیز پس از استدلال مطلوب و تقویبت کننده نظریات عامل ارتباط مطرح شود ، یک ارتباط دو جانبه که از منبع معتبری منتشر می شود ، تأثیر بیشتری خواهد داشت . ارتباط می تواند با طرح برهانهای مطلوب و قوی در ابتدای امر ، انگیزه لازم برای پذیرش نظریات عامل ارتباط را در مخاطب ایجاد کند ، تا آن حد که هنگام ارائه استدلالهای مخالف ، مخاطب در مقابل آنها مقاومت کند . بعلاوه اگر در ابتدا ، شواهد مقتضی در تأیید نظرات عامل ارتباط مطرح شود ،
احتمال بیشتری وجود دارد که مخاطب ، پیشاپیش تصمیم بگیرد که نظر عامل ارتباط را پذیرفته و با نادیده گرفتن عقاید مخالف ، تعارض یا ناهماهنگی را به حداقل برساند . در مواردی دیگر ، اثر « تقدم » ، همراه با ارتباطاتی که با هدف ایجاد نگرشهای متضاد نسبت به اهداف و سیاستهای اجتماعی یکسان طراحی شده بودند ، آزمایش شده و ثابت شد که در این گونه موارد ، اثر « تقدم » به شرطی تحقق می یابد که شواهد مخالف ، فاقد اهمیت و برجستگی بوده و میان استدلالهای اول و استدلالهای دوم ( که مخالف استدلالهای اول است ) ، فاصله زمانی وجود نداشته باشد . با وجود این ، در شرایطی دیگر ، نظیر زمانی که مخاطب با استدلاهای مخالف آشنائی بیشتری دارد و در ابتدای ارتباط ، نسبت به صداقت عامل ارتباط شک دارد باید از اثر « تأخر » استفاده شود . (یعنی استدلال موافق بعد از استدلال مخالف مطرح شود ). در این صورت باید ابتدا استدلال مخالف را همراه با استدلالهای مؤثر و مهمی که در نهایت بنفع اغراض ارتباط است ، مطرح کرد .
۵ – جاذبه های هیجانی : اغلب معلوم شده است هنگامی که علی رغم تلاشهای مکرر برای ترغیب افراد به وسیله استدلالهای منطقی ، در آنها تغییری ایجاد نمی شود ، بکارگیری جاذبه های هیجانی می تواند تغییر مورد نظر را به سرعت ایحاد کند . شایع ترین شکل جاذبه های هیجانی در فرهنگ جدید غربی ، شاید تأکید بر تهدیدات قریب الوقوع و القای ترس باشد . تبلیغات ضد جنگ و دیگر تلاشهایی که در جهت ترغیب عمومی انجام می شود
، مبتنی بر شوکهایی هیجانی هستند که برای تحریک مردم به انجام اقدامات پیشگیرانه یا پشتیبانی از سیاستهای مقابله باخطرات بالقوه ،/ به جامعه / وارد می شود . ( برای مثال ، طرح مسئله ترس و وحشت از جنگ و بدین وسیله جلوگیری از ایجاد محدودیت علیه آزمایشهای هسته ای . ) برای به حداکثر رساندن تأثیر این روش ، ارتباطات ، نه فقط در برانگیختن ترس ، بلکه در ارائه پیشنهادات و راه حلهای اطمینان بخش و مؤثر نیز باید موفق باشد .
منظور از اطمینان بخشی ، عبارت است از بیانات شفاهی ، طرحها، تصمیمات ، قضاوتها و ارزیابیهایی که توانایی کاهش یا تسکین تنشهای هیجانی را داشته باشد . آزمایشهای ارتباطی بسیاری به منظور بررسی ادعاهای عمومی در مورد تأثیر جاذبه های هیجانی ، و تعیین عینی شرایط توفیق این جاذبه ها طراحی شده است .
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 