فایل ورد کامل مقاله آداب نگارش و نگهداری کتاب به عنوان ابزار دانش؛ تحلیل علمی سنت‌های نوشتاری و میراث فرهنگی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
2 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله آداب نگارش و نگهداری کتاب به عنوان ابزار دانش؛ تحلیل علمی سنت‌های نوشتاری و میراث فرهنگی دارای ۲۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله آداب نگارش و نگهداری کتاب به عنوان ابزار دانش؛ تحلیل علمی سنت‌های نوشتاری و میراث فرهنگی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله آداب نگارش و نگهداری کتاب به عنوان ابزار دانش؛ تحلیل علمی سنت‌های نوشتاری و میراث فرهنگی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله آداب نگارش و نگهداری کتاب به عنوان ابزار دانش؛ تحلیل علمی سنت‌های نوشتاری و میراث فرهنگی :

آداب و آئین نگارش و نگاهدارى کتاب که ابزار علم و دانش است

باب چهارم : آداب و آئین نگارش و نگاهدارى کتاب که ابزار علم و دانش است
آداب و آئین نگارش و موضوعات و مسائلى مربوط به کتاب
مباحث مربوط به آنها در طى بیست و پنج مسئله گزارش میشود.

۱- اهمیت کتابت و نگارش و فوائد آن
موضوع کتابت و نگارش از ارجمندترین و مهمترین مطالب دینى و بزرگترین عامل صیانت نگهبانى شریعت مقدس اسلام است ، شریعت مقدس و قوانین الهى که از کتاب (قرآن )، و سنت ، و مجموعه اى از علوم شرعى ملهم از آندو، و نیز آن سلسله از معارف عقلى که فهم و شناخت کتاب و سنت بدآنها وابسته است ، تشکیل مى شود.
حکم و قانون کتابت و نگارش – بر حسب اهمیت علمى که نگارش مى یابد – به چند قسم تقسیم مى گردد:

۱- چنانچه فراگرفتن آن علمى که نگارش مى یابد، واجب عینى باشد، نگارش آن نیز واجب عینى است ؛ زیرا حفظ و نگاهبانى چنین علمى ، متوقف بر نگارش ‍ آن مى باشد.

۲- اگر تعلم آن علم ، در حد واجب کفائى باشد، کتابت و نگارش آن نیز، واجب کفائى است .

۳- و اگر یادگیرى آن علم ، مستحب باشد، نگارش آن نیز مستحب خواهد بود.

ولى باید گفت که مسئله نگارش در رابطه با قرآن و حدیث در زمان ما، یعنى (عصر مؤ لف ) – بطور مطلق یعنى بدون هیچ قید و شرطى – واجب و ضرورى است ؛ زیرا اگر ما مناطق و اقطار مختلف جهان را در نظر گیریم به این حقیقت واقف مى گردیم که کتب دینى ، چنان دچار کمبود کمى و کیفى است که مى توان گفت تاکنون در اداء و اداء چنین تکلیفى – که داراى وجوب کفائى است – کارى رسا و کامل انجام نگرفته و به اداء وظیفه واجب کفائى قیام نشده است ، به ویژه در مورد کتب تفسیر قرآن و حدیث که در واقع آثار این دو علم رو به آشفتگى و فرسودگى نهاده ، و اعلام و رایات آن دستخوش واژگونگى گشته و دچار سرنگونى شده است . لذا در چنین دوره و زمانه اى بر هر فرد مسلمان کارآمد، واجب کفائى است که دست اندر کار نگارش و حفظ و صیانت و تصحیح و روایت مطالب این دو علم گرانقدر شده ، و در این جهت از بذل هر گونه مساعى دریغ نورزد.

از جمله قواعد قطعى و مسلم این است که اگر در اداء تکلیفى که داراى وجوب کفائى است ، در حدى – که حوائج مردم از رهگذر آن تاءمین گردد – قیام و اقدامى نشود باید همه افراد جامعه نسبت به آن ، احساس وظیفه و مسئولیت نمایند و در انجام آن بکوشند؛ و در صورتیکه نسبت به آنها کوتاهى و سهل انگارى شود همگى مجرم و گناهکار خواهند بود.

بنابراین ، تکالیفى که به عنوان واجب کفائى در عهده مردم قرار گرفته است تا وقتى که فرد و یا افراد کارآمد و باکفایتى درباره آنها اقدام نکنند، و نیاز مردم را در رابطه با آن برطرف نسازند، مسئولیت اداء آنها – همسان و هموزن با واجب عینى – بر دوش همه افراد، سنگینى مى کند که باید آنها را انجام دهند.

علاوه بر این ، درباره کتابت و نگارش آثار دینى و علمى ، احادیث فراوانى به چشم مى خورد که بر طبق آنها مسئله نگارش ، مورد تشویق و تحریص قرار گرفته و پاداش مهمى در برابر اداء این وظیفه دینى مقرر شده است ، از آن جمله پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) فرمود:

((علم و دانش را به بند آرید و از آن صیانت و نگاهبانى کنید.)) عرض کردند: راه و رسم به بند کشیدن علم و دانش چیست ؟ فرمود: ((کتابت و نگارش ‍ آن (۴۷۵) )) (که این کار از تداوم و استمرار و بقاء علم و دانش ، صیانت مى کند).

روایت شده است که مردى از انصار حضور پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) مى رسید و در مجلس او شرکت مى جست و سخنانى از آن حضرت مى شنید که سخت او را به وجد مى آورد و براى او شگفت انگیز مى نمود بطوریکه شیفته سخنان آن حضرت مى شد؛ ولى نمى توانست آنها را به خاطر بسپارد: لذا نگرانى خود را از جهت ضعف و کمبود حافظه ، با حضرت در میان گذاشت ، رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) به او فرمود: براى حفظ و نگاهدارى این سخنان ، از دست خویش مدد گیر و به دستش اشاره فرمود که گفتار و بیاناتش را بنویسد(۴۷۶) .

حسن بن على یعنى امام مجتبى (علیه السلام ) فرزندان و خواهرزادگان خود را فرا خواند و به آنها فرمود: اگرچه شما هم اکنون به عنوان افراد کوچک و خردسال فامیل و قوم خویش خود به شمار مى آیید، ولى این امید هم وجود دارد که بزرگان قوم و گروهى دیگر باشید؛ لذا بر شما لازم است که علم و دانش را فراگیرید. و اگر در جمع شما کسانى دیده شوند که نتوانند علم و دانش را فراگیرند و یا در خاطر بسپارند باید به نگارش علم قیام کرده و آن نوشته علمى را در خانه هاى خویش قرار داده و از آن نگهبانى کنند(۴۷۷) .
ابى بصیر مى گوید از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که مى فرمود: ((براى نگارش (حقایق دینى ) دست به کار گردید؛ زیرا شما نمى توانید این حقایق را – جز از طریق نگارش آن – در خاطر خود حفظ نموده و از آن نگاهبانى کنید(۴۷۸) )).

و همو فرمود: ((جان و دل و روح انسان ، بر نبشتار تکیه کرده و بدان آرام و اطمینان مى گیرد(۴۷۹) )).
از عبید بن زراره روایت شده است که امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ((کتابها و نبشتارهاى خود را حفظ کنید و از آن نگاهدارى نمائید؛ زیرا در آینده نزدیکى بدان نیاز پیدا مى کنید(۴۸۰) )).
مفضل بن عمر گفت ، امام صادق (علیه السلام ) به من فرمود: ((دست اندر کار نگارش باش ، و علم و آگاهى خود را میان برادران ایمانى خود منتشر ساز؛ و چون از دنیا بروى ، براى فرزندانت این نبشتارها را به ارث گذار؛ زیرا روزگارى پرآشوب در پیش است که مردم – جز با نوشته ها و کتب خود – نمى توانند خویشتن را با چیز دیگرى ماءنوس و سرگرم سازند(۴۸۱) )).

مرحوم صدوق در کتاب ((امالى )) با اسناد خود به پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) آورده است که آنحضرت فرمود: ((آنگاه که یک فرد مؤ من از دنیا مى رود حتى اگر برگى از نبشتار از خود باقى بگذارد، نبشتارى که مطالب علمى در آن انعکاس یافته است ، این برگ بصورت پرده و حفاظ و سپرى میان او و میان آتش جهنم خواهد بود، و او را صیانت خواهد کرد. و خداوند متعال در برابر هر حرفى که در آن نگارش یافته است ، شهرى گسترده تر از دنیا و آنچه در آنست به وى عطا مى کند.

و اگر کسى لحظه اى در حضور عالم و دانشمند بسر برد، فرشته اى از جانب خداوند متعال به او چنین خطاب مى کند: ((چون تو در کنار بنده من جلوس ‍ کردى ، به عزت و جلال خود سوگند یاد مى کنم که ترا در معیت او در بهشت سکنى دهم ، و در این کار هیچ ایراد و اشکالى بر من وارد نیست (۴۸۲) )).

۲- باید نویسنده داراى خلوص نیت باشد

بر هر نویسنده اى لازم است که خداوند متعال و خواسته او را خالصانه ، هدف نگارش خویش قرار دهد – چنانکه بر او لازم است در دانش آموختن و طلب علم نیز داراى خلوص نیت باشد؛ زیرا کتابت و نگارش به عنوان یک امر عبادى و نوعى از تحصیل و صیانت علم و دانش به شمار مى آید. اگر کسى در مسئله کتابت و نگارش ، جز خداوند متعال ، امثال : حظوظ و بهره هاى نفسانى و لذتها و بالاخره مطامع دنیوى را هدف و منظور خود قرار دهد، همانند کسى است که در طلب علم ، چنین اهدافى را در مد نظر خود قرار داده باشد. (مسلما چنین فردى – که در کار نگارش و نویسندگى ، خود را به رنج وامى دارد – بهره و نصیبى در آخرت نداشته ، و در مسیر کوشش خود با ناکامى مواجه خواهد بود).

قبلا در بحثهاى مربوط به آداب تعلیم و تعلم ، مطالبى درباره اهمیت اخلاص نیت و حس جهت یابى مشروع ، مطالبى بیان شد که اگر انسان در این مسیر مقدس ، داراى هدفى غیرالهى باشد، شایسته نکوهش است . و بیان شد که این گونه افراد به کیفرهاى اخروى و معنوى تهدید شده اند. و همان گزارشى که قبلا در مسئله لزوم خلوص نیت در امر دانش آموختن بیان شد درباره موضوع کتابت و نگارش نیز جارى است .
تهدید و نکوهش و یا تشویق و ستایشى که در مورد دانش جوئى و علم اندوزى براى غیر خدا یادآورى شد؛ در مورد کتابت و بازده خیر و شر آن فزونى مى یابد؛ به این صورت که کاتب و نویسنده ، با دست خود حقائقى را مى نگارد که ممکن است نبشتار او در روز قیامت به عنوان حجت و دلیلى به نفع و یا ضرر او درآید.

پس باید نویسنده دقت کند که چگونه مطالبى را مى نگارد، و بر نبشتار او چه نتایجى از لحاظ خیر و شر مترتب است ، خیر و شر و یا بدعت و سنتى که همزمان با حیات او و نیز پس از مرگ او، در مدتهاى دور و درازى مورد عمل و استناد قرار مى گیرد.
بنابراین ، نویسنده کتاب و یا نگارنده هر مطلبى باید متوجه باشد که در پاداش کسانى که از نوشته او بهره مند مى گردند و آنرا ماءخذ و دستاویز کار خود قرار مى دهند، و در وزر و گناه مردمى که از رهگذر نوشته او دچار آن مى شوند، سهیم و شریک خواهد بود.

پس باید هر نویسنده اى ، دقیق بنگرد که چه انگیزه و علتى او را به نوشتن وامى دارد، و باید بداند که پاداش نگارش مطالب سودمند دینى – احیانا – در برخى از موارد، فزونتر از پاداش علم و دانش مى باشد؛ چون نبشتار مفید – از لحاظ امکان انتفاع بیشتر، و دوام و استمرار منافع آن – بر علم و دانشى که شفاها به دیگران منتقل مى شود، داراى اهمیت فزونترى است ، به همین جهت است که در منطق حدیث ، نوشته هاى دانشمندان دینى بر خون شهداء و جانبازان راه حق مزیت دارد؛ زیرا نوشته هاى دانشمندان – پس از مرگ آنها نیز – به مردم سود مى رساند، و سود آن استمرار دارد؛ ولى براى خون شهداء – پس از مرگ آنان – چنین منافع و مزایائى پربار و مستمر وجود ندارد.؟!

۳- اهمیت جمع آورى کتب مفید و مورد نیاز
باید دانشجو در فراهم آوردن کتب علمى سودمندى که مورد احتیاج او است – به قدر امکانات خویش – اهتمام ورزد، و از راه نگارش و خریدن (۴۸۳) – و اگر نه ، با اجازه و عاریه گرفتن کتب مورد نیاز – کوشش خود را به کار گیرد؛ زیرا کتب سودمند علمى ، ابزار تحصیل علم مى باشد.

در دوره هاى سابق براى جمع کثیرى از فضلاء و فرزانگان علمى این حقیقت به تجربه رسید، و نیز بسیار اتفاق افتاد که آنان در سایه جمع آورى کتب سودمند و مورد نیاز، از لحاظ علمى به ترقیات و پیشرفتهائى فزاینده و جالب توجه نائل شدند؛ در حالیکه چنین توفیق و پیشرفتى – براى کسانى که موفق به تهیه کتب مورد نیاز نشدند – دست نداد. در این باره داستانهاى فراوانى وجود دارد که نقل و گزارش آنها موجب اطاله سخن خواهد گشت (۴۸۴) .

ضمنا باید بدانیم که شایسته نیست دانشجو، حظ و نصیب خود را از لحاظ علم و فهم صرفا به فراهم آوردن کتب و افزودن شمار آنها محدود و منحصر کرده و خویشتن را به داشتن کتب متعدد و فراوان ، دلخوش سازد؛ بلکه او – علاوه بر اهتمام به جمع آورى کتب مورد نیاز – به کوشش و تحمل رنج تحصیل علم و مطالعه و جلوس در محضر استادان ، نیازمند است . شاعرى در این مورد (مبنى بر اینکه صرف جمع آورى کتب نمى تواند، توان علمى و حوائج معنوى و روحى انسان را برآورده سازد) مى گوید:

(( اذا لم تکن حافظا واعیا
فجمعک للکتب لاینفع ))
اگر در فهم و درک و دریافت و حفظ مطالب علمى ، کوشا نباشى ، صرف جمع آورى کتب به تو سودى نمى رساند.

۴- استنساخ کتب در چه شرائطى روا است ؟
تا وقتى که دانشجو قادر به خریدن و یا امانت گرفتن کتاب و یا امثال آن مى باشد نباید خود را به نسخه بردارى از آن سرگرم سازد؛ زیرا اشتغال به تحصیل علم ، مهمتر و پرارزش تر از استنساخ کتب است .
اما چنانچه خریدن کتب براى دانشجو امکان پذیر نباشد، به این معنى که دانشجو، فاقد امکانات مالى است و یا اینکه افراد دست اندر کار استنساخ کتب ، کمیاب اند، مى تواند کتاب مورد نظر خود را به منظور استفاده خویش استنساخ نماید. و نیز در صورتیکه واجد امکانات مالى براى خریدن و تملک کتاب باشد نباید با عاریه گرفتن آن ، خویشتن را قانع سازد. و اگر ناگزیر به استنساخ کتاب باشد باید بدان همت گماشته و در تکمیل آن بکوشد؛ چون خداوند متعال نیز او را از مدد خویش بهره مند کرده و حظ و بهره او را نسبت به علم و دانش در این مسیر، ضایع نمى سازد؛ زیرا جز به علت کسالت و تن آسانى – حظ و نصیب انسان در زندگانى ، ضایع نمى گردد. اگر کسى وقت و فرصت خود را بپاید و قدر عمر را بشناسد به هدف خویش دست مى یابد. در این باره قبلا مطالبى سودمند و سخنانى مناسب ، به نظر مطالعه کنندگان رسید.

۵ – فوائد معنوى عاریه و امانت دادن کتب به دیگران
اگر کسى کتاب را به دیگران عاریه دهد، به گونه اى که خود از رهگذر عاریه دادن کتاب خویش ، متضرر نگردد و شخصى که آنرا عاریه مى گیرد به کتاب زیانى نرساند، چنین کارى بسیار بجا و به مورد مى باشد، و به عنوان یک عمل ((مستحب مؤ کد))، اجر و پاداش جالبى را به دنبال دارد؛ زیرا امانت دادن کتاب ، نوعى از اعانه علمى ، و معاضدت و همیارى در کار نیک ، و مساعدت به احسان و تقوى به شمار مى آید. علاوه بر آنکه عاریه دادن هر چیزى که مورد نیاز دیگران مى باشد، پاداش آفرین و داراى فضیلت است .

یکى از پیشینیان گفته است : ((عاریه و امانت دادن کتب به دیگران ، موجب خیر و برکت و فزونى سرمایه هاى علمى و انسانى مى گردد)).
دانشمند دیگرى گفته است : ((اگر کسى از بذل علم و دانش دریغ کند و از عاریه دادن کتاب ، بخل ورزد؛ به یکى از عواقب و فرجام هاى نامطلوب ، دچار مى گردد: ۱- نسبت به آن علم و کتب و یا محتواى آن ، گرفتار نسیان و فراموشى مى شود. ۲- و یا تا وقتى که زنده است از این علم و کتب ، سودى نمى برد. ۳- و سود نابرده از این کتب ، مى میرد و یا آنکه کتابهاى او از میان مى رود.
ضمنا باید متذکر شد که اگر کسى به عاریه گرفتن کتاب از کسى دیگر موفق گشت باید از عاریه دهنده – به خاطر احسانش – تشکر کند، و پاداش نیکى او را عملا و لسانا بپردازد.

۶- لزوم صیانت و اعاده سریع کتب عاریتى به صاحبان آنها
کسى که کتابى از دیگرى به امانت و عاریت مى گیرد باید در حفظ و صیانت آن بکوشد که مبادا تلف شود و یا عیب و نقصى در آن پدید آید. او نباید کتاب را حبس کرده و نگاهدارى آنرا طولانى سازد؛ بلکه باید آنرا پس از رفع احتیاج به صاحب آن برگرداند. و آنگاه که نیاز خویش را از کتاب برگرفت به چند دلیلى که ذیلا یاد مى شود نباید آنرا نزد خود نگاهدارد:
۱- حبس کتاب ، موجب مى شود که صاحب آن احیانا بدان نیاز پیدا کند، ولى نتواند بهره خویش را از آن برگیرد.

۲- این کار باعث مى شود که عاریه گیرنده کتاب در استفاده از آن دچار سستى و ملال خاطر گردد.
۳- حبس کتاب و عدم اعاده سریع آن احیانا موجب مى شود که صاحب کتاب از عاریه دادن آن به دیگران استنکاف و دریغ نماید.
اگر صاحب کتاب ، بازگشت آنرا از امانت گیرنده مطالبه کند – از آن پس – حبس و نگاهدارى آن حرام مى گردد، و نیز موجب ضمان او خواهد بود. (به این معنى که حتى اگر بدون افراط و تفریط، کتاب عاریتى از میان برود و یا دچار نقص و عیب گردد امانت گیرنده ، ضامن جبران آن مى باشد).

از بزرگان سلف ، سخنان فراوانى به نظم و نثر، جلب نظر مى کند که آنها را در مقام نکوهش مماطله در رد و اعاده کتب عاریتى اظهار داشته اند. و نیز همان بزرگان یادآور شده اند که افراد زیادى به خاطر حبس کتاب و سهل انگارى در حفظ و صیانت آن و عدم اعاده به صاحبانش و یا مماطله در اعاده آن ، از عاریه دادن کتب به دیگران امتناع ورزیدند.

۷- حدود استفاده و بهره گیرى از کتب عاریتى
کسى که کتابى را – به عنوان عاریه و یا اجاره – از دیگرى مى گیرد حق ندارد بدون اجازه صاحب آن ، اشتباهات آنرا اصلاح کند، و یا در حاشیه آن چیزى بنویسد. و نیز مجاز نیست در جاهاى سفید و نانوشته آن – چه در آغاز و چه در پایان صفحه – چیزى را بنگارد، مگر آنگاه که بداند و احراز کند مالک آن به چنین کارى راضى است .
باید نوشتن او نیز همانند نوشتن ((محدث )) باشد که باید به نوشتن بر همان جزئى که شنیده است اکتفاء نماید، یعنى باید عاریه گیرنده بر حسب آنچه شنیده و به همان اندازه اى که اجازه دارد روى کتاب عاریتى بنویسد.

عاریه گیرنده نباید کتاب را سیاه و کثیف کند، و یا آنرا – بدون ضرورت – به عنوان عاریه و یا ودیعه و امانت در اختیار شخص دیگرى قرار دهد؛ حتى در موردى که چنین کارى شرعا جائز مى باشد. او همچنین حق ندارد بدون اجازه صاحب آن ، از روى کتاب نسخه بردارى کند؛ زیرا استنساخ از کتاب ، یکنوع بهره بردارى و استفاده دیگرى است که با بهره بردارى از کتاب به عنوان مطالعه ، فرق دارد و از آن ، سنگین تر و فزون تر است .
اگر کتابى به صورت ((وقف عام )) باشد و بهره بردارى از آن براى افراد مشخصى محدود نباشد، نسخه بردارى از آن – براى کسى که نگاهدارى کتاب وقفى و انتفاع و استفاده از آن براى وى جائز باشد – بلامانع است . البته باید این استنساخ تواءم با حزم و احتیاط انجام گیرد. و اگر ناظر کتاب وقفى و یا کسى که از طرف ناظر، ماءذون و مجاز است داراى اهلیت اصلاح کتاب باشد مى تواند آنرا اصلاح کند؛ بلکه مى توان گفت گاهى چنین اصلاحاتى به سر حد وجوب مى رسد. و چنانچه کتاب داراى ناظر خاصى نباشد، حق نظارت بر آن ، با حاکم شرع خواهد بود.

آنگاه که عاریه گیرنده با اجازه صاحب کتاب و یا ناظر، در صدد استنساخ کتاب برمى آید، نباید (از کتاب عاریتى به عنوان زیردستى استفاده کند و) کاغذ را در میان صفحات آن قرار دهد، و نیز حق ندارد قلمدان را روى آن بگذارد و روى نوشته هاى کتاب ، خط بکشد.

و بطور خلاصه : باید کتاب را از هر گونه ضایعه – که ناشى از مسامحه و سهل انگارى و کوتاهى ورزیدن در نگاهدارى آن است – حفظ و صیانت کند.
کیفیت نگاهدارى و صیانت کتب دیگران با کیفیت نگاهدارى کتبى که ملک شخصى است تفاوت دارد؛ زیرا نوعى از تصرفاتى وجود دارد که درباره کتب ملکى ، جائز و روا مى باشد؛ ولى همان تصرفات در مورد کتب عاریتى و امانتى روا نیست ؛ به ویژه در مورد کسانى که در امر نگاهدارى کتب ، سهل انگار هستند؛ چون بسیارى از مردم بیحال و سردمزاج در مورد کتابهاى خود تصرفات و روش هائى تحقیرآمیز و نامناسب در پیش مى گیرند (و از کتابهاى شخصى به گونه اى بهره کشى مى کنند) که در مورد کتاب هاى امانتى و عاریتى ، اعمال چنین روش هائى به هیچ وجه روا نمى باشد.

۸ – دقت در نگاهدارى کتاب به هنگام مطالعه و استنساخ
هنگام نسخه بردارى از کتاب و یا مطالعه آن ، نباید آن را به صورت باز و گسترده بر روى زمین قرار دهد؛ بلکه موظف است – به همان صورتى که معمول و متداول مى باشد – آنرا میان دو کتاب و یا روى میز مخصوص به کتاب ، یعنى ((رحل )) بگذارد تا رشته ها و پیوندهاى اوراق آن از هم گسیخته نشود و جلد و برگهاى آن سائیده و فرسوده و پاره نگردد.

۹- کیفیت چیدن کتب و ترتیب آنها
وقتى که مى خواهد کتاب را در کنار کتب دیگر قرار دهد و آنها را پهلوى هم بچیند باید این کار را روى میز و یا تخته چوب و یا تخت بند و امثال آن بگذارد. بهتر است میان کتب و زمین فاصله اى وجود داشته باشد و آنها را در جائى مرتفع تر از زمین بگذارد تا دچار رطوبت و آبدیدگى و سائیدگى نشود.
اگر مى خواهد کتاب ها را روى تخته چوب مرتب سازد باید زیر و روى آن با عائقى صاف پوشانده شود، و نیز باید میان کتاب و چیزى که ممکن است احیانا بدان صدمه اى وارد سازد و همچنین میان کتاب و تکیه گاه آن ، دیواره و مانند آن ، قرار دهد که موجب فرسایش و سائیدگى کتاب نگردد.

لازم است در امر چیدن و نهادن کتب ، ادب و نزاکت را از لحاظ ارزش و حیثیت علوم و شرف آنها و شرف مصنفان و مؤ لفان آنها، رعایت کند. بنابراین باید ارزشمندترین و شریف ترین کتاب را بر روى همه کتابها قرار داده ، و بقیه کتب را بر حسب ارزش و اهمیت مذکور، به تدریج بر روى هم بچیند.
اگر در میان کتب ، قرآن کریم وجود داشته باشد باید آنرا بر فراز همه کتب و بر تارک تمام آنها قرار دهد؛ ولى بهتر است قرآن کریم را در کیف دسته دار بر میخ آهنین و یا هر نوع میخى که بر روى دیوار طاهر کوبیده شده است بیاویزد؛ و به ترتیبى که در زیر یاد مى شود کتابهاى دیگر را بچیند:

کتب حدیث صرف ، (یعنى کتبى که صرفا سخنان معصومین (علیهم السلام ) در آن نگارش شده است )، تفسیر قرآن مجید، شرح و تفسیر حدیث ، اصول دین و اعتقادات ، اصول فقه ، فقه ، قواعد و دستور زبان عربى (صرف و نحو و معانى و بیان و و).
ضمنا باید دانست که نباید کتابهاى داراى قطع بزرگ و پرحجم را بر روى کتابهاى داراى قطع کوچک تر قرار دهد تا مرتبا فرو نیفتند. و نیز نباید دریچه جلد کتاب را – که متصل به جلد طرف چپ مى باشد و روى کتاب را مى پوشاند – مرتب به منظور نشانه گذارى ، در میان اوراق کتاب جا دهد؛ چون زیاده روى در این کار، موجب سرعت فرسایش و شکنندگى کتاب مى گردد، و لذا لازم است براى جلوگیرى از چنین فرسایشى ، در این کار، زیاده روى نشود.

شایسته است نام و عنوان کتاب را در کنار آخر صفحات ، از پائین آن بنویسد. فائده چنین کارى آنست که مى تواند به هنگام نیاز، کتاب مورد نظر را شناسائى کرده و آنرا از لابلاى کتابهاى دیگر بیرون بکشد.

۱۰- نباید کتاب را دست افزار حوائج روزمره قرار داده ، و به آن صدمه اى وارد ساخت
(براى اینکه به کتاب ، صدمه اى وارد نشود) نباید آنرا مخزن و جایگاه ذخیره جزوه ها و کاغذپاره ها و امثال آنها قرار داده و لابلاى آنرا با اینگونه چیزها انباشته نمود. و نیز نباید از کتاب به عنوان : مخده ، بادزن ، ابزار کوبیدن و فشردن ، پشتى ، محل اتکاء، متکا، قتلگاه کک و حشرات دیگر و امثال آنها بهره بردارى کرد؛ به ویژه باید سعى نمود که لابلاى اوراق کتاب از رهگذر کشتن حشرات ، آلوده نگردد.
نباید حاشیه کتاب و دو گوشه اوراق آنرا تا نمود، و براى نشانه گذارى از خرده چوب و یا چیزهاى خشک و زمخت استفاده کرد؛ بلکه باید با کاغذى لطیف و نازک ، محل مورد نظر را نشانه گذارى نمود. و چنانچه بخواهد محل مورد نظرش را با ناخن ، مشخص سازد نباید آنرا به شدت روى اوراق کتاب بفشارد.

۱۱- باید کتب خریدارى شده را – به منظور اطمینان به صحت و تمامیت آن – بازبینى ووارسى کرد
آنگاه که کسى ، کتابى را به عاریت گرفت شایسته است به هنگام گرفتن و نیز هنگام اعاده ، آنرا با دقت نگاه کرده و در شناسائى آن اهمال ننمود. و نیز وقتى کتابى را خریدارى مى کند باید آغاز و انجام و میانه ها و ترتیب ابواب و اجزاء اوراق آنرا وارسى نمود و صفحات آنرا بازبینى کرد، و بالاخره صحت و درستى (و کمال و تمامیت ) آنرا معاینه نمود و بدان اهتمام ورزید.
یکى از طرقى که مى تواند – به هنگام ضیق مجال و فرصت انسان براى بازرسى کتاب – در جهت اطمینان نسبى نسبت به صحت و کامل بودن کتاب ، آدمى را یارى دهد، وجود پیوستها و اصلاحات موجود در خود کتاب است ؛ چون وجود همین پیوستها و اصلاحات ، نمایانگر و شاهد و گواه بر صحت و تمامیت آن مى باشد(۴۸۵) .
یکى از بزرگان گفته است :

(( ((لایضى ء الکتاب حتى یظلم )) )) :
کتاب نمى تواند درون خود را از لحاظ صحت و تمامیت ، بنمایاند و روشنگر درستى و کمال خود باشد مگر آنگاه که از رهگذر اصلاح و الحاق ، دچار تیرگى گردد (و یا از راه اصلاح و الحاق ، بر آن ستم رود و به حدود نوشته ها تجاوز شود).

منظور این است که انسان با مشاهده حک و اصلاح و تصرف در نوشته ها نسبه مطمئن مى گردد که از طریق ((ضرب و کشط و الحاق ))(۴۸۶) ، کوششهائى در جهت اصلاح و تکمیل آن انجام گرفته است .

۱۲- باید نگارش نام خداوند متعال و پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) وائمه(علیهم السلام ) و بزرگان دین (رضوان الله علیهم )، باتجلیل و احترام از آنهاتواءم باشد.
بهتر است انسان به هنگام نگارش و استنساخ کتب دینى ، طاهر و رو به قبله بوده ، و بدن و جامه و مرکب و کاغذ (و سایر نوشت افزارهاى دیگر)، پاک و طاهر باشند، و نبشتار خود را با نام خداى مهربان و سپاس و ستایش او، و درود بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) و خاندانش (علیهم السلام ) آغاز کند. به عنوان نمونه : نبشتار خود را با عبارات زیر افتتاح نماید:
(( ((بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین ، و الصلوه و السلام على رسوله محمد و آله الطاهرین )) )) .

باید استنساخ ‌کننده کتاب با چنان جمله هائى ، کار خود را شروع کند؛ اگرچه مؤ لف کتاب ، این جمله ها را در آغاز کتاب خود نیاورده باشد. در چنین صورتى باید استنساخ ‌کننده کتاب ، مراتب را اعلام نماید و هشدار دهد که مؤ لف در کتاب خود، چنین جمله هائى را به کار نبرده است . به عبارت دیگر: باید استنساخ ‌کننده کتاب – پس از نوشتن نام خداوند متعال و ستایش او، و درود بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) و ائمه (علیهم السلام ) – بنویسد: ((مؤ لف یا استاد، چنین گفته و یا نوشته است )). و بالاخره بدین ترتیب ، یادآور گردد که مؤ لف کتاب ، ((بسمله و حمدله )) را در کتاب خود نیاورده است .

و بدینسان نیز باید با ستایش و سپاس خداوند متعال و درود بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) و درود بر خاندانش ، نگارش و یا استنساخ کتاب را پایان برد. و البته باید این کار را – پس از آنکه کیفیت و کمیت تمام بودن و یا ناتمام بودن مجلدات و اجزاء کتاب را اعلام کرد – انجام دهد. به این معنى که قبل از نگارش ((حمدله و صلوه )) – در صورتى که کتاب به پایان خود نرسیده باشد – چنین بنویسد:
((این است پایان جزء فلان ، و پس از آن جزء فلان ، نگارش خواهد شد)). و سپس بنویسد:
((الحمد لله ; والصلوه ;)).

و اگر کتاب ، به پایان کامل خود رسیده باشد باید بنویسد:
((کتاب ، کامل گشت )) و یا ((جزء فلان از کتاب ، به پایان رسید، و با کامل شدن این جزو، مجموع کتاب ، کامل گردیده و به پایان خود رسیده است ))؛ سپس ‍ بنویسد: ((الحمدلله ، والصلوه ;)).
و امثال اینگونه یادداشتها که متضمن فوائد فراوانى مى باشد.
در هر جا که نام خداوند متعال را مى نگارد باید به دنبال آن ، عباراتى را بنویسد که حاکى از تعظیم و احترام است ، امثال : ((تعالى ))، ((سبحانه ))، ((عز و جل ))، ((تقدس )) و مانند آنها. و یا شایسته است هنگام نگارش نام خداوند متعال ، این اوصاف احترام آمیز را به زبان آورد.

و آنگاه که اسم مبارک پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) را مى نگارد، ((صلوه و سلام ))، یعنى درود و تحیات خداوند بر او و خاندانش را پس از آن بنویسد، مثلا بدینصورت : ((صلى الله علیه و آله )). و همین ((صلوه و سلام )) را – علاوه بر نگارش – به زبان آورد.

در مسئله نگارش ((صلوه و سلام ))، فشرده نویسى نکند و آنرا به رمز ننگارد، و از اینکه ناگزیر مى گردد که ((صلوه و سلام )) را بارها و مکرر بنویسد آزرده خاطر و ملول نشود؛ اگر چه ناچار باشد این ((صلوه و سلام )) را – به خاطر تکرار نام آنحضرت در یک سطر – مکررا بنگارد. چنانکه عده اى از افراد محروم و بى بهره ، یا محررین متخلف ، در ((صلوه و سلام )) و درود بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) به فشرده نویسى پناه مى آورند، مثلا مى نویسند: ((صلعم ))، ((صلم ))، ((صم ))، ((ص -)) و ((صلسم ))(۴۸۷) که چنین کارى باید به عنوان ((ترک اولى )) و شانه خالى کردن از زیر بار تکلیف و وظیفه اى شایسته ، و مغایر با نصوص دینى (۴۸۸) تلقى کرد.

حتى یکى از دانشمندان گفته است : ((نخستین کسى که ((صلعم )) نوشت ، سرانجام ، دستش از بدنش جدا گشت )).
کمترین نتیجه و عاقبت سوئى که از رهگذر اهمال در تکمیل و تفصیل درود بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) – به هنگام نگارش نام آنحضرت – عارض ‍ انسان مى گردد عبارت از: دست دادن پاداش عظیمى است که فقط ممکن است از طریق نگارش درود و ((صلوه و سلام )) تفصیلى بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) عائد او شود(۴۸۹) .
از رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) روایت شده است که فرمود: ((اگر کسى در نبشتارى (که نام من در آن یاد مى شود) بر من درود فرستد (و آن درود را در پى نام من بنگارد) فرشتگان الهى – مادامى که نام من در آن نبشتار، باقى است – همواره از خداوند متعال براى او طلب مغفرت مى نمایند))(۴۹۰) .

کاتب و نویسنده – آنگاه که در نوشته خود به نام یکى از صحابه و بخصوص ،صحابه برجسته و بزرگوار پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) مى رسد – باید بهدنبال آن ، عباراتى از قبیل : ((رضى الله عنه خداى از او راضى باشد))، ((رضوانالله علیه = رضاى خدا بر او باد)) را بنویسد. و چنانچه به نام یکى از بزرگانسلف رسید باید در پى آن بنویسد: ((رحمه الله = خداى او را رحمت کناد))، ((تغمدهالله برحمته = خداى ، او را زیر پوشش رحمت خویش قرار دهاد))؛ وامثال اینگونه عبارات (را که نمایانگر تجلیل و احترام و دعاء نسبت به کسى است کهنویسنده ، نام او را در نبشتار خود یاد مى کند).

رسم و عادت علماء و بزرگان دینى بر آن بوده است که ((صلوه و سلام )) را به دنبال نام هر یک از انبیاء و پیامبران ((صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین ))، و ((سلام )) را در پى نام هر یک از ائمه ((علیهم السلام )) مى نگاشتند. اگرچه تخلف از این قاعده و رسم معمول ، جائز و روا است . و حتى جائز است ((صلوه )) را به دنبال نام هر فرد مؤ من و متدینى ، نگاشته و یا بر زبان آورد؛ چنانکه قرآن و حدیث نیز این مسئله را تاءیید مى کند.
باید نگارش عبارات ستایش آمیز را به دنبال اسامى این برجستگان ، به عنوان دعائى تلقى کرد که باید کاتب و نویسنده ، آنرا انشاء کرده و در پى این اسامى بیاورد، و نباید این عبارات را به عنوان سخنى برشمرد که باید نویسنده ، آنرا از یک اصلى روایت مى کند.

بنابراین ، کاتب و نویسنده در نوشتن این عبارات ، نیازى به مشاهده آن در کتاب مورد استنساخ ندارد، و نیز اداء این وظیفه هیچ ارتباطى با طرز نوشته مؤ لف کتاب ندارد؛ بلکه باید کاتب و نویسنده احساس وظیفه کند که باید اینگونه تعابیر ستایش آمیز را در پى نامهاى مذکور بنگارد، اگر چه در نسخه اصل و یا سخنانى که شنیده ، چنین تعابیرى را نیابد.

اگر استنساخ ‌کننده کتاب ، امثال اینگونه تعابیر تجلیل آمیز را در پى این اسامى – ضمن روایت و حدیث و یا در نسخه اصل مصنف و مؤ لف – مشاهده کرد، اقدام او به نگارش آنها داراى اهمیت و ضرورت فزونترى خواهد بود.
نظریه فوق – که باید پس از نگارش اسامى مذکور، کتبا و شفاها از آنها تجلیل کرد) – نظریه اى است که بر سایر نظریه هاى دیگر رجحان دارد؛ و اکثر دانشمندان نیز همین راءى و نظریه را تاءیید و انتخاب کرده اند. ولى گروهى از علماء معتقدند که مى توان این عبارات تجلیل آمیز را – در صورتیکه آنها را نویسنده و یا استنساخ ‌کننده بر زبان آورده باشد – از نبشتار حذف کرد.

رویهمرفته بهتر است ((سلام )) را تواءم با ((صلوه )) بدنبال نام گرامى پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) چه در گفتار و چه در نبشتار، یاد نمود (یعنى بدنبال نام شریفش باید گفت و یا نوشت : ((صلى الله علیه و آله و سلم )) ) تا نگارش او بر طبق آیه اى باشد که مى فرماید:

((ان الله و ملائکته یصلون على النبى ، یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما)) )) (۴۹۱)
(خداوند متعال و فرشتگان ، بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) درود مى فرستند. شما مؤ منان ، صلوه و سلام خود را بر آنحضرت نثار کنید).
اگر نویسنده به ((صلوه )) تنها اکتفاء کند و ((سلام )) را ننویسد مانعى ندارد.
۱۳- نباید نویسنده ، اهتمام خویش را به حسن خط محدود سازد؛ بلکه باید روشن وخوانا بنویسد
دانشجوئى که سرگرم تحصیل و اندوختن ذخائر علمى است نباید به خاطر حسن خط و زیبا نوشتن – در حین استنساخ و یا تاءلیف کتاب – خویشتن را به رنج و زحمت واداشته و همه قواى خود را در این جهت مصروف سازد؛ بلکه باید به صحت و خوانا بودن و یا تصحیح آن اهمیت دهد.

نگارنده هر نوشته اى باید از ((تعلیق )) در نگارش سخت بپرهیزد، تعلیق عبارت از آمیختن حروفى است که باید به صورت گسسته از هم و جداى از حروف دیگر نگارش یابد. و نیز از ((مشق )) بپرهیزد، و آن عبارت از سرعت در نگارش و تندنویسى است که با لغزش و افتادگى حروف ، تواءم است .
یکى از دانشمندان مى گوید: معیار ارزش و سنجش خط و نگاره هر کسى عبارت از سهولت قرائت ، و به اصطلاح : خوانا بودن آنست . بهترین قرائت عبارت از قرائتى است که کاملا آشکار و روشن باشد، چنانکه بهترین خط و نگاره عبارت از نگاره اى است که حروف و کلمات آن کاملا پدیدار و روشن و خوانا باشد.

شایسته است که کاتب از ریزنویسى و نازک نگارى در نگارش کتاب و حتى در نگارش هرگونه نوشته هاى دیگر خوددارى کند؛ چون از چنین شیوه اى ، هیچ بهره اى عائد او نخواهد شد، یا آنکه بهره کاملى براى کسانى که دچار ضعف باصره و بینائى هستند به ارمغان نخواهد آورد. و نیز احیانا ممکن است چنین شیوه اى در نگارش ، قوه بینائى نویسنده را از این پس ضعیف ساخته و خود نتواند از نوشته خویش بهره مند گردد.
یکى از پیشینیان به نویسنده اى – که همین شیوه را در نگارش پیش گرفته و بسیار نازک و ریز مى نوشت – گفته بود: چنین مکن ؛ زیرا این روش به چیزى که بدان نیاز فزونترى دارى خیانت مى کند و براى تو زیانبار است .
دانشمندى دیگر گفته است : به گونه اى بنویس که به هنگام نیاز، به کار تو آید و ترا سودمند افتد؛ طورى ننویس که به هنگام نیاز و حاجت – یعنى در بزرگسالى و به گاه ضعف قوه بینائى – سودى از آن عائد تو نگردد.(۴۹۲)
همه این رهنمودها در امر نگارش ، مربوط به غیر مسوده ها و سیاهه هاى نوشته مصنفان کتب است ، (یعنى درباره مسوده ها، رعایت این ضوابط، ضرورى نیست )؛ زیرا دقت و تاءمل مصنفان در شیوه نگارش مسوده کتاب ، موجب از دست رفتن بسیارى از اغراض و فوائدى مى گردد که این اغراض از مسئله خط و خوشنویسى ، بسیار مهمتر و پرارزش تر مى باشد. به همین جهت است که مى بینیم خواندن مسوده ها و چرک نوشت هاى مصنفان کتب ، بسیار دشوار بوده و حروف و کلمات این نوشته ها – به علت سرعت در نگارش و اشتغال فکرى و توغل در محتواى علمى نوشته ها – به هم آمیخته شده و در هم فرورفته است (بطوریکه تشخیص و بازیافتن آنها سخت ناهموار است ).

۱۴- کیفیت انتخاب و آماده ساختن قلم براى نگارش
علماء و دانشمندان چنین نظر داده اند که نباید قلم آنچنان سخت و سفت باشد که مانع سرعت عبور آن از روى کاغذ گشته و از روانى باز ماند، و نه آنچنان سست و قابل انعطاف و نرم باشد که به سرعت سائیده شده و از کار افتد و از نوشتن لنگ ماند.

یکى از بزرگان گفته است : ((اگر مى خواهى خط و نگاره تو، خوش و زیبا گردد، خانه قلم (یعنى از مبداء تراش تا زبان و نوک آنرا) بلند و درشت گردان . و نوک و زبان آنرا اندکى متمایل به راست قطع کن ))(۴۹۳) .
باید چاقو و قلمتراشى که براى تراشیدن قلم و نیز چاقوئى – که براى کشط و حک و محو کردن نوشته هاى کاغذ از آن استفاده مى شود – کاملا تیز و برا بوده و اختصاصا براى تراشیدن قلم و یا براى ((کشط)) بکار رود: لذا نباید از چنین چاقوها براى کارهاى دیگر استفاده نمود.

وسیله اى که قلم را روى آن ، نوک زنى مى کنند و یا شکافى در آن به منظور سهولت نگارش ایجاد مى نمایند باید سفت و سخت (و صاف ) باشد.
در این باره ، بزرگان علم ، قلم نى ایرانى را که سخت خشک مى باشد، و نیز آبنوس سفت و براق را براى نگارش مى ستودند.

۱۵- شیوه نگارش حروف و کلمات
بجا و شایسته است که حروف را بریده و ناقص و ناتمام ننویسد، و آنها را مبهم و مشتبه و همانند یکدیگر نگارش نکند؛ بلکه لازم است حق هر حرفى را از لحاظ طرز نگارش ، اداء نموده و آدابى را که درباره کتابت حروف وارد شده است مراعات نماید:
از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) روایت شده است که به یکى از نویسندگان خود فرمود: ((لیقه را در دوات قرار ده ، و قلم را کج و منحرف نگاهدار، و یا نوک آنرا اندکى منحرف قط کن ، و باء ((بسم الله )) را برافراز و آنرا کشیده و بلند بنگار، دندانه هاى سین را مشخص و روشن بنویس ، و میم را کور و توپر و زشت ننویس ، و ((الله )) را نیکو و زیبا بنگار، و ((رحمن )) را کشیده ، و ((رحیم )) را خوش بنگار. (پس از فراغ از نگارش )، قلم را روى گوش چپ خود قرار ده ؛ زیرا اینکار بهتر مى تواند ترا به قلم دسترسى داده و بدان یادآورت گردد))(۴۹۴) .

از زید بن ثابت است که گفت رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((آنگاه که مى خواهى ((بسم الله الرحمن الرحیم )) را بنگارى ، سین را واضح و دندانه هاى آنرا روشن بنویس ))(۴۹۵) .
ابن عباس گوید رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((باء)) بسم الله را به ((میم )) نپیوند و بدان نکشان ، مگر آنگاه که دندانه هاى سین را بلند و برافراشته بنویسى ))(۴۹۶) .
انس میگوید رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((چنانچه کسى ((بسم الله الرحمن الرحیم )) را بنویسد، باید ((الرحمن )) را کشیده بنگارد(۴۹۷) .
همان انس گفته است رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((اگر کسى ((بسم الله الرحمن الرحیم )) را بنگارد و آنرا به منظور تجلیل از خداوند متعال ، با خط خوش و زیبا بنویسد، خداى متعال او را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار مى دهد))(۴۹۸) .

از امیرالمؤ منین (علیه السلام ) است که فرمود:

مردى در (خوش نگارى ) ((بسم الله الرحمن الرحیم )) اظهار اشتیاق کرد و بدان اهتمام ورزید و مورد آمرزش ‍ الهى قرار گرفت )).(۴۹۹)
جابر (بن عبدالله انصارى ) گوید، رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((آنگاه که یکى از شما چیزى نوشته باشد باید بر آن خاک افشانى کند)) (و رطوبت مرکب آن را بدینوسیله بخشکاند)؛ چون این کار از لحاظ حفظ خط و نگاره ، موفقیت آمیزتر و به هدف ، نزدیک تر است )).(۵۰۰)
۱۶- پیوسته نگارى کلمات وابسته بهم

علماء و دانشمندان در مورد اسماء و عناوینى که به ((الله )) اضافه مى شود، ایجاد فاصله میان مضاف ((الله )) و خود ((الله )) را در نگارش ، مکروه و ناخوش آیند مى دانند، مانند ((عبدالله )) و ((رسول الله )). بنابراین نباید ((عبد)) و یا ((رسول )) را در پایان سطر، و ((الله )) را پس از آن در آغاز سطر بعدى نوشت ؛ چون این طرز نگارش ، صورت و وضع زشت و ناموزونى را در نوشته به وجود مى آورد.
اینکه علماء چنین روشى را در نگارش ، مکروه مى دانند، کراهت آن ، نه منظور تنزیه است . (به عبارت دیگر: ایجاد فاصله میان ((الله )) و مضاف آن ، کارى است که مانع از انجام یافتن کار پاکیزه تر از آن مى باشد و نهیى که درباره آن وارد شده است ، نهیى تکلیفى و الزام آور نیست ؛ بلکه صرفا در جهت انجام کار نیکو و پاکیزه ترى ، چنین نهیى وارد شده است ).

نامهاى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) و صحابه و یاران او و سایر مردم نیز مشمول همین قاعده مى باشند که نباید میان مضاف و مضاف الیه – در مورد نامهاى مذکور – چنان فاصله اى در نگارش به وجود آید؛ چون ممکن است ایجاد این فاصله ، موهم خلل و موجب اشکال و پیچیدگى در مفهوم آنها گردد.

به عنوان نمونه : ((عبارت ساب النبى ، کافر ناسزاگوینده پیامبر، کافر است )) رانباید به گونه اى نوشت که کلمه ((ساب )) در پایان سطر، و ((النبى ، کافر)) درآغاز سطر بعدى قرار گیرد. (مسلما چنین گونه نگارشى ، سخت ناپسند و زشت مىباشد؛ زیرا ممکن است کسى پایان سطر قبلى ، یعنى کلمه ((ساب )) را نبیند و خواندنخود را از آغاز سطر بعدى یعنى ((النبى ، کافر)) شروع کند که قهرا این جمله – منهاىمضاف آن یعنى ((ساب )) -، مفهومى نادرست و غیرمشروعى را ارائه مى نماید).

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.