فایل ورد کامل مقاله چیستی متافیزیک؛ بررسی مبانی، موضوعات و پرسشهای بنیادین فلسفی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله چیستی متافیزیک؛ بررسی مبانی، موضوعات و پرسشهای بنیادین فلسفی دارای ۵۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله چیستی متافیزیک؛ بررسی مبانی، موضوعات و پرسشهای بنیادین فلسفی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه فایل ورد کامل مقاله چیستی متافیزیک؛ بررسی مبانی، موضوعات و پرسشهای بنیادین فلسفی
چکیده
مقدّمه
چیستى متافیزیک از نظر فیلسوفان یونان باستان: ارسطو
اصطلاحات ویژه ارسطو
منشأ متافیزیک از نظر ارسطو
هدف از متافیزیک از منظر ارسطو
چیستى متافیزیک در فلسفه قرون وسطاى مسیحى
پژوهشهاى متافیزیکى نزد سه فیلسوف مسیحى
چیستى متافیزیک در فلسفه دوره اسلامى
چیستى متافیزیک در مقایسه با دیگر حوزههاى معرفتى
چیستى متافیزیک در دوره جدید
دکارت (۱۵۹۶ـ۱۶۵۰م)
اسپینوزا (۱۶۳۲ـ۱۶۷۷م)
لایبنیتس (۱۶۴۶ـ۱۷۱۶م)
کریستیان ولف (۱۶۷۹ـ۱۷۵۴م)
ایمانوئل کانت (۱۷۲۴ـ۱۸۰۴م)
از جهت روانشناسى فلسفى
از جهت تصوّرات
از جهت تصدیقات
از جهت استدلال
از جهت نظاممندى
از جهت روش
فیخته (۱۷۶۲ـ۱۸۱۴م)
هگل (۱۷۷۰ـ۱۸۳۱م)
چیستى متافیزیک در دوره معاصر
هایدگر (۱۸۸۹ـ۱۹۷۶م)
وایتهد (۱۸۶۱ـ۱۹۴۷م)
استیس (۱۸۸۶ـ۱۹۶۷م)
تعریف متافیزیک بر محور توصیف علم
تفاوت قوانین متافیزیکى با قوانین علمى
تمایز موضوعى ـ روشى متافیزیک
الگویى عقلى و کلّى براى فهم چیستى متافیزیک
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه فایل ورد کامل مقاله چیستی متافیزیک؛ بررسی مبانی، موضوعات و پرسشهای بنیادین فلسفی
ـ آکویناس، توماس، در باب هستى و ذات، ترجمه فروزان راسخى، تهران، نگاه معاصر، ۱۳۸۲
ـ ابنسینا، الشفا (الهیات)، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۶۳
ـ ارسطو، ارگانون، ترجمه میرشمسالدین ادیبسلطانى، تهران، نگاه، ۱۳۷۸
ـ ـــــ ، مابعدالطبیعه، ترجمه محمّدحسن لطفى، تهران، طرح نو، چ دوم، ۱۳۸۵
ـ اسپینوزا، باروخ، اخلاق، ترجمه محسن جهانگیرى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۴
ـ ـــــ ، رساله در اصلاح فاهمه، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۷۴
ـ ـــــ ، شرح اصول فلسفه دکارت و تفکرات مابعدالطبیعى، ترجمه محسن جهانگیرى، تهران، سمت، ۱۳۸۲
ـ استیس، والتر ترنس، دین و نگرش نوین، ترجمه احمدرضا جلیلى، تهران، حکمت، ۱۳۷۷
ـ ـــــ ، وجود و شناخت، ترجمه عزیزاللّه افشار، تهران، حکمت، ۱۳۸۶
ـ استیس، و.ت، فلسفه هگل، ترجمه حمید عنایت، تهران، امیرکبیر، چ هشتم، ۱۳۸۱
ـ اسکروتن، راجر، اسپینوزا، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران، طرح نو، ۱۳۷۶
ـ اگوستین، اعترافات، ترجمه سایه میثمى، تهران، سهروردى، چ دوم، ۱۳۸۰
ـ ایر، ا. ج، زبان، حقیقت و منطق، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، دانشگاه صنعتى شریف، ۱۳۵۶
ـ ایلخانى، محمّد، تاریخ فلسفه در قرون وسطى، تهران، سمت، ۱۳۸۲
ـ ـــــ ، متافیزیک بوئیتوس، تهران، الهام، ۱۳۸۰
ـ بوئیتوس، تسلّاى فلسفه، ترجمه سایه میثمى، تهران، نگاه معاصر، ۱۳۸۵
ـ بیمل، والتر، بررسى روشنگرانه اندیشههاى مارتین هایدگر، ترجمه بیژن عبدالکریمى، تهران، سروش، ۱۳۸۱
ـ پوپر، کارل ریموند، حدسها و ابطالها، ترجمه احمد آرام، تهران، شرکت سهامى انتشار، ۱۳۶۳
ـ ـــــ ، منطق اکتشاف علمى، ترجمه حسین کمالى، تهران، علمى و فرهنگى، ۱۳۷۰
ـ جانکار، باربارا، فلسفه ارسطو، ترجمه مهداد ایرانىطلب، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۵
ـ جعفرى، محمّدتقى، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۵۹
ـ ـــــ ، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، تهران، اسلامى، چ دهم، ۱۳۶۲
ـ چالمرز، آلن. ف، چیستى علم، ترجمه سعید زیباکلام، تهران، علمى و فرهنگى، ۱۳۷۴
ـ دکارت، رنه، تأمّلات در فلسفه اولى، ترجمه احمد احمدى، تهران، سمت، چ سوم، ۱۳۸۱
ـ ـــــ ، فلسفه دکارت (اصول فلسفه)، ترجمه منوچهر صانعى درّهبیدى، تهران، الهدى، ۱۳۷۶
ـ ـــــ ، گفتار در روش درست راه بردن عقل، ترجمه محمّدعلى فروغى، مشهد، دامون، ۱۳۸۵
ـ دوهم، پیر، «فیزیک و متافیزیک»، ترجمه عبدالکریم سروش، مندرج در: عبدالکریم سروش، علم چیست، فلسفه چیست، تهران، طلوع آزادى، چ دوم، ۱۳۶۱
ـ راس، دیوید، ارسطو، ترجمه مهدى قوامصفرى، تهران، فکر روز، ۱۳۷۷
ـ رایشنباخ، هانس، پیدایش فلسفه علمى، ترجمه موسى اکرمى، تهران، علمى و فرهنگى، ۱۳۷۱
ـ ژیلسون، اتین، روح فلسفه قرون وسطى، ترجمه ع. داوودى، تهران، علمى و فرهنگى، ۱۳۶۶
ـ ـــــ ، مبانى فلسفه مسیحیت، ترجمه محمّد محمّدرضایى و سیدمحمود موسوى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، ۱۳۷۵
ـ سروش، عبدالکریم، علم چیست، فلسفه چیست، تهران، طلوع آزادى، چ دوم، ۱۳۶۱
ـ صانعى درّهبیدى، منوچهر، فلسفه لایبنیتس، تهران، ققنوس، ۱۳۸۳
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، نهایهالحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، ۱۳۶۲
ـ ـــــ ، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقى مرتضى مطهّرى، تهران، صدرا، چ دوم، ۱۳۸۳
ـ ـــــ ، بدایهالحکمه، قم، مؤسسهالنشر الاسلامى، ۱۳۶۴
ـ عبدالکریمى، بیژن، هایدگر و استعلا، تهران، نقد فرهنگ، ۱۳۸۱
ـ غزالى، ابوحامد، مقاصدالفلاسفه، ترجمه محمّد خزائلى، تهران، امیرکبیر، چ دوم، ۱۳۶۳
ـ فارابى، ابونصر، احصاءالعلوم، ترجمه حسین خدیوجم، تهران، علمى و فرهنگى، چ دوم، ۱۳۶۴
ـ ـــــ ، التعلیقات، تهران، حکمت، ۱۳۷۱
ـ فایرابند، پاول، برضدّ روش، ترجمه مهدى قوامصفرى، تهران، فکر روز، ۱۳۷۵
ـ قراملکى، احد فرامرز، «قاعده موضوع کل علم یبحث فیه عن عوارض الذاتیه»، در: مقالات و بررسىها (زمستان ۱۳۷۱)، دفتر ۵۳ـ۵۴
ـ کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، تهران، سروش، ۱۳۷۳
ـ ـــــ ، تاریخ فلسفه، ترجمه داریوش آشورى، تهران، سروش، ۱۳۶۷
ـ کانت، ایمانوئل، تمهیدات، ترجمه غلامعلى حداد عادل، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۷
ـ کوهن، توماس، ساختار انقلابهاى علمى، ترجمه عباس طاهرى، تهران، قصه، ۱۳۸۳
ـ لاسکم، دیوید، تفکر در دوره قرون وسطى، ترجمه محمّدسعید حنایى کاشانى، تهران، قصیده، ۱۳۸۰
ـ لایبنیتس و گتفرید، ویلهام، مونادولوژى و چند مقاله فلسفى دیگر، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، تهران، انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲
ـ ـــــ ، گفتار در مابعدالطبیعه و نوشتارهاى مربوط به آن، ترجمه ابراهیم دادجو، تهران، حکمت، ۱۳۸۱
ـ مجتهدى، کریم، منطق از نظر هگل، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، ۱۳۷۷
ـ مصباح، محمّدتقى، دروس فلسفه، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگى، ۱۳۶۳
ـ مک کراث، الستر، درآمدى بر الهیات مسیحى، ترجمه عیسى دیباج، تهران، کتاب روشن، ۱۳۸۵
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مصطفوى، چ دوم، ۱۳۶۸
ـ وایتهد، آلفردنورث، سرگذشت اندیشهها، ترجمه عبدالرحیم گواهى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۱
ـ هایدگر، مارتین، متافیزیک چیست، ترجمه سیاوش جمادى، تهران، ققنوس، ۱۳۸۳
ـ ـــــ ، وجود و زمان، ترجمه سیاوش جمادى، تهران، ققنوس، ۱۳۸۶
ـ یاسپرس، کارل، اسپینوزا، ترجمه محمّدحسن لطفى، تهران، طرح نو، ۱۳۷۵
– Cayhill, Harward, A kant Dictionary, Oxford, Blackweel Publishers,
– Kant, Immanuel, Critique of Pure Reason, Translated by Norman Kemp Smith, Macmillan,
– —– , Prolegomena, Macmillan Publishing Company, New York,
– Paul Edwards (ed), The Encyclopedia of Philosophy, Macmillan, Publishing,
چکیده
در این مقاله، نخست با مرورى تاریخى ـ تحلیلى بر ادوار تاریخ فلسفه از چیستى و اوصاف متافیزیک سخن گفته خواهد شد. نگارنده بر آن است که با نگاهى به آراى فلاسفه یونان باستان، فلاسفه قرون وسطى (فلسفه مسیحى و فلسفه اسلامى)، و فیلسوفان دورههاى جدید و معاصر، جنبهها و لایههاى متعددى از متافیزیک را آشکار سازد. در پایان مقاله حاضر، با توجه به دستگاههاى متافیزیکى موجود در طول تاریخ فلسفه، الگویى کلّى براى کشف ساختار صورى و محتوایى متافیزیکها پیشنهاد داده خواهد شد
کلیدواژهها : متافیزیک، چیستى متافیزیک، اوصاف متافیزیک، نگاه تاریخى ـ تحلیلى، الگوى کلّىِ دستگاههاى متافیزیکى
مقدّمه
مسئله چیستى متافیزیک، از همان آغاز طرح مباحث آن، مورد پرسش فلسفى قرار گرفته است. هریک از فیلسوفان بنا به گستره و ژرفاى تأمّل فلسفى خویش، دیدگاههایى را در اینباره مطرح ساختهاند. تأمّل در چیستى متافیزیک، با ظهور فلسفهها و علوم جدید فروکش نکرده و در این دوران نیز بر اساس نگرشها و رهیافتهاى جدید، به بیان چیستى متافیزیک و ویژگىهاى آن پرداخته شده است. در این نوشتار، با مرور تاریخى ـ تحلیلىِ ادوار تفکر فلسفى و نیز ارائه الگویى کلّى براى دستگاههاى متافیزیکى، به دنبال آشکار ساختن ابعاد و چیستىِ آن معنا از متافیزیک هستیم که از یونان آغاز شده و ادامه یافته است
چیستى متافیزیک از نظر فیلسوفان یونان باستان: ارسطو
همانگونه که اصطلاح «ارگانون» که در مورد نوشتههاى منطقى ارسطو به کار مىرود، از آن خود ارسطو نیست و به دانشمندان بیزانسى سده ششم میلادى بازمىگردد، اصطلاح «متافیزیک» یا «مابعدالطبیعه» نیز که به نوشتههاى فلسفى خاص ارسطو اطلاق مىشود، از نامگذارىهاى شارحان پس از او به شمار مىرود؛ شارحانى مانند آندرونیکوس رُدزیایى که در قرن اول پیش از میلاد مىزیسته است. «آندرونیکوس همان کسى است که گفته مىشود این اثر را از زیر خاک کشف نموده و به جهانیان معرفى کرده است.»
اصطلاحات ویژه ارسطو
ارسطو براى نامگذارى مباحث متافیزیکى، اصطلاحات ویژه خود را به کار برده است. نگاهى به این اصطلاحات و توصیف آنها ما را با تعریف «مابعدالطبیعه» از نظر این فیلسوف آشنا خواهد ساخت. اصطلاحات خاص ارسطویى از این قبیلاند: حکمت، فلسفه اولى و الهیات. «حکمت» دانشى است که با نخستین علل و مبادىِ اشیا سروکار دارد و به دنبال کشف و درک آنهاست. موضوع این دانشْ علل و مبادى معیّن، و وظیفه آن بررسى مبادى و علل نخستین است. با تأمّل در موضوع مبدئیت و اقسام آن، معناى حکمت از نظر ارسطو روشن خواهد شد: «مبدأ یا کلّى است یا جزئى. مبادى کلّى شامل تمام جزئیات و انواع مىشوند و نسبت به همه آنها مبدئیت دارند؛ ولى مبادى جزئى، بخشى از جزئیات را دربر مىگیرند. حکمت، علم به امور کلّى بوده و به کلّىترین امور مىپردازد.»
مبدئیت را ارسطو یا علمى و معرفتى (معرفتشناختى)، و یا عینى و وجودى (وجودشناختى) مىداند و معتقد است که در مبدأشناسى علمى، در پى مبنا و ریشه تصوّرات (مانند اجناس و فصول)، تصدیقات (مانند اصول متعارفه و موضوعه) و استدلالها هستیم. در مبدأشناسى عینى، مبنا و ریشه اشیاى واقعى و عینى را که همان علل چهارگانه باشند دنبال مىکنیم؛ علل مادّى، صورى، فاعلى، و غایى. از نظر ارسطو، حکیمْ مفهومى مشکک است (نه متواطى). هر فرد بر اساس میزان آگاهىاش از علل بنیادى و کلّى، مىتواند بهره خاصى از طبیعت حکمت داشته و با افراد دیگر متفاوت باشد
منشأ متافیزیک از نظر ارسطو
به عقیده ارسطو، «حیرت» به مثابه خاستگاه فلسفه در وجود آدمى است و زمینه فلسفهورزى و کار فلسفى و متافیزیکى در مورد واقعیات را فراهم مىآورد. براى روشن شدن معناى حیرت، مىتوان اقسام آن را چنین برشمرد
۱) احساس شگفتى متعارف و معمولى در هنگام مواجهه با رویدادهاى غیرمنتظره و نادر؛ رویدادهایى مانند پرش بسیار بلند، استفاده بیش از اندازه از مواد غذایى، حبس طولانىمدت نَفَس در زیر آب و;
۲) احساس تردید، دودلى، و سرگردانى درباره واقعیات. برخى این قسم از حیرت را حیرت ایستا و منفى نام نهاده و آن را چنین توصیف کردهاند: «حیرت ایستا و منفى ; از حرکت به جلو مانع مىگردد». ناگفته نماند که «مقصود از حیرت منفى، عبارت است از: احساس وصول به بنبست، و تمام شدن پیشبرد روابط خود با جهان هستى»
۳) احساسى که انسان با سکوت و تمرکز بر واقعیت ـ به دنبال درک شکوه، عظمت، زیبایى، و نظم هستى ـ به آن دست مىیابد. برخى در توصیف این قسم از حیرت، که آن را «مثبت» مىخوانند، چنین مىنویسند: «آن حالت]ى[ که از قرار گرفتن در برابر شکوه و جلال و فروغى که در عالم وجود مشاهده مىشود، ناشى مىگردد»
۴) این قسم از حیرت، به وضعیت انسانىاى اطلاق مىشود که بر اثر ناتوانى از تبیین واقعیات به وجود مىآید. این حیرت، تعجب حاصل از عدم فهم و عدم اشراف بر علّت یا علل واقعیات است. انسان در برخورد با هستى، با پرسشهایى مواجه است؛ براى مثال، چرا اشیا چناناند که هستند و به گونه دیگرى نیستند؟ چرا کلّ جهان وجود دارد؟ چرا فصلها دچار تغییر و تحول مىشوند؟
از نظر ارسطو، قسم اخیر (معناى چهارم «حیرت») خاستگاه فلسفه و منشأ فلسفهورزى محسوب مىشود. این قسم را مىتوان «حیرت فلسفى» نام نهاد، حیرتى که سرآغاز تلاش معرفتى ـ انتزاعى درباره واقعیات مىباشد و انسان را وامىدارد تا به فهم و تبیین عالم بپردازد. البته، پرسش در مورد اینکه آیا تمام انسانها چنین حیرتى را تجربه مىکنند یا نه، و اینکه حیرت آنها کلّى است (نسبت به کلّ اشیا) یا جزئى (نسبت به برخى از اشیا)، همچنان بىپاسخ باقى مىماند
هدف از متافیزیک از منظر ارسطو
به اعتقاد ارسطو، هدف از متافیزیک دستیابى به دانایى است. انسان موجودى است که ذاتآ به دنبال دانایى و دانستن است. متافیزیک همان دانایى علل کلّى، نهایى، و نخستین است. بخشى از عطش انسان به دانایى، میل به دانایى متافیزیکى. این دانایى، که خودبسنده و فىنفسه مطلوب است، براى عمل و کاربست نمىباشد. ارسطو در اینباره معتقد است: «همه آدمیان بالطبع خواهان دانستناند، و نشانه این امر دلبستگى ما به حواسّ ماست؛ زیرا ما حواسّ خود را گذشته از سودمندیشان، براى خودشان دوست داریم»
چیستى متافیزیک در فلسفه قرون وسطاى مسیحى
در فلسفه قرون وسطى، اصطلاح «متافیزیک» از اصطلاحات محورى نبوده است. البته، در قرون یادشده، مباحث متافیزیکى در فلسفه مطرح مىشده؛ ولى این مباحث در ذیل اصطلاحات مهم دیگرى قرار مىگرفتهاند، از جمله: «دفاع یا دفاعیه» و «الهیات» . از دوره متأخّر، اصطلاحهاى «فلسفه مدرسى» و «فلسفه مسیحى» نیز جزء مفاهیمى قلمداد مىشوند که ناظر به حوزه و فعالیت خاص فلسفى در قرون وسطى مىباشند. در این بخش، به توصیف کلّى اصطلاحات یادشده خواهیم پرداخت
الف) دفاع یا دفاعیه: این فعالیت که از نیمه دوم قرن دوم میلادى آغاز شد، شامل ردّیهنویسى بر آرایى بود که برخلاف دیدگاه مسیحیت مطرح مىشدند. نخستین مدافع دوره تفکر مسیحى را یوستینوس (۱۰۰ـ۱۶۵م) دانستهاند؛ فردى که در رسایل خویش، به توضیح آراى مسیحیت و دفاع از آرا پرداخته است. همچنین، تاتیانوس و ایرنائوس از دیگر افرادى شمرده مىشوند که به دفاع از مسیحیت پرداختهاند
ب) الهیات: در نخستین قرنهاى پس از میلاد، الهیات را تأمّل و تعمّق درباره خدایى مىدانستند که مسیحیان او را مىپرستیدند و به عبادتش مىپرداختند. امّا در قرون بعدى، الهیات را بررسى نظاممند ماهیت، اهداف و عملکرد خدا دانستند و گفتند: الهیاتْ کوششى ـ هرچند ناقص ـ در جهت تبیین وجود الهى است؛ وجودى که با وجود آدمیان فرق دارد. گرچه اصطلاح «الهیات» به معناى «آموزه خدا» بود، با گسترش دانشگاه پاریس در قرنهاى دوازده و سیزده، این اصطلاح ابعاد معنایى تازهاى پیدا کرد. زمانى که دانشمندان براى «مطالعه نظاممند ایمان مسیحى» به دنبال واژهاى مىگشتند، نویسندگان پاریس ـ نظیر پیر آبلار و ژیلبر دولا پوره ـ واژه لاتینِ theologia را در معناى «رشته علوم مقدّسه» (مشابه و معادل با اصطلاح «علوم دینى») به کار گرفتند. از این زمان به بعد، واژه «الهیات» فقط به آموزه مربوط به خدا اشاره نمىکرد؛ بلکه به کلّ آموزههاى مسیحى اطلاق مىشد
ج) فلسفه مدرسى: این اصطلاح را که به دوره رنسانس تعلّق دارد، نخستین بار اومانیستها در حدود قرن شانزدهم میلادى به کار بردند. گفتنى است که هم اصطلاح «فلسفه مدرسى» و هم واژه «اسکولاستیسیسم» از ابداعات اومانیستها براى بىاعتبار نشان دادن تفکر قرون وسطى بوده است. به هر روى، فلسفه مدرسى عمدتآ جنبشى دانسته مىشود که در قرون وسطى و بین سالهاى ۱۲۰۰ تا ۱۵۰۰ سر برآورد و بر توجیه عقلانى اعتقادات دینى و ارائه این نوع اعتقادات به گونهاى مدرن و نظاممند تأکید نمود. فلسفه مدرسى نه یک نظام اعتقادى خاص، بلکه شیوهاى خاص در تدوین الهیات بود. افرادى مانند توماس آکویناس، دانز اسکوتس، و ویلیام اکام به چنین جریانى تعلّق داشتند
د) فلسفه مسیحى: این تعبیر از آن اصطلاحاتى نیست که در قرون وسطى به کار رفته باشد؛ از اینرو، حتى توماس آکویناس نیز واژه یادشده را به کار نبرده است. در حقیقت، این اصطلاح نامى است که پاپ لئوى سیزدهم در سال ۱۸۷۹م، در منشور «پدر جاوید»، به تعالیم صاحبنظر عام و اصلى کلیسا، یعنى توماس آکویناس، اختصاص داد. توصیف کلّى «فلسفه مسیحى» در منشور یادشده چنین است: شیوهاى از فلسفهورزى که طى آن، ایمان مسیحى و عقل انسانى در فحصى مشترک ـ براى دستیابى به حقیقت فلسفى ـ با هم متحد مىشوند. در توصیف کلّى دیگرى نیز مىتوان گفت: «فلسفه مسیحى، از آن حیث که فلسفه است، بحث عقلى است؛ ولیکن در همان حال، جنبه دینى دارد، یعنى از لحاظ ماهیت یا در عملْ تابع شروط غیرعقلى است». ژیلسون در توصیف فلسفه توماس آکویناس مىنویسد
اگر بنا بود که الهیاتِ او از فلسفه استفاده کند، بر عهده او بود که فلسفه خاص خود را عرضه کند؛ به بیان دیگر، توماس (به عنوان یک متکلّم)، به مجموعهاى از اصول فلسفى نیازمند بود تا در صورت ضرورت، در مسیر کار کلامى خود، از آنها استفاده کند. در توصیفى کلّى از این اصول، مىتوان گفت که این اصول، تفسیر مجدّدى است از مفاهیم اساسى مابعدالطبیعه ارسطو در پرتو حقیقت مسیحیت. سه مفهوم توماسىِ «هستى»، «جوهر» و «علّت فاعلى»، عملا مىتوانند به همان صورتى که در تعالیم ارسطو وجود دارند، تعریف شوند؛ امّا مفاهیم قدیمى، که از فلسفه ارسطو گرفته شدهاند، در فلسفه توماس معنایى کاملا جدید به خود مىگیرند
در واقع، مفاهیم نظرىاى که در طى تاریخ، تلاش معرفتى و پژوهشى مسیحیان را تحت پوشش قرار مىدهند، بر اساس وضعیت علمى و مسائل پیشروى معتقدات مسیحى، معانى و حیثیات گوناگونى یافتهاند: ۱ «دفاعیه»: این اصطلاح، که به نخستین دوره فعالیت نظرى مسیحیان بازمىگردد، ناظر به جنبه دفاعى و ردّیهنویسى فعالیت نظرى مسیحیان ـ آنهم در موضوع محدود و محصور ایده خداى مسیحى ـ بوده و اساسآ جنبه سلبى داشته است؛ ۲ «الهیات»: این مفهوم مشتمل بر فعالیت نظرى در مقام دفاع و نیز تبیین آرا، آنهم در حوزه کلّیت آراى مسیحى و کلّ آموزههاى مسیحیت بوده و اساسآ جنبه ایجابى داشته است؛ ۳ «فلسفه مدرسى»: این عنوان به نظاممندى، روشمندى، و قاعدهمندى ویژهاى اشاره دارد که در فعالیت نظرى برخى از فلاسفه مسیحى، در قرون وسطى، به چشم مىخورد؛ ۴ «فلسفه مسیحى»: این اصطلاح به تلاش نظرى براى پاسخ به پرسش از رابطه بین عقل و وحى اشاره دارد و ناظر به پیوند میان عقل و وحى در تفکر مسیحى است. در تشریح تفکر فلسفى قرون وسطى، باید افزود که
]اساسآ، تفکر فلسفى قرون وسطى [فعالیت در مطالعه متونى بود که در بیرون از جهان مسیحى نوشته شده بود. در درون جهان مسیحى، این فعالیت از آنرو دنبال مىشد که بر غناى تجربه مسیحى افزوده شود. هبوط آدم عقل بشر را زبون ساخته بود و فیلسوف قرون وسطى به تبیین حالات متفاوت عقل و شناخت مىپرداخت، یعنى علم خدا و علم فرشتگان و علمى که انسانها در لقاى خداوند از آن برخوردار مىشوند، در رو در رو قرار گرفتن با خدا، و نیز علم انسان هبوط کرده. امّا ملاحظات به طور اخص خداشناختى یا دینى، از قبیل گناه و فدیه و علم سابق الهى، با اینکه به طور نسبتآ زیادى در طرق مطالعه موضوعاتى از قبیل علم اخلاق و روانشناسى پرنفوذ بودند، نیاز به استفاده از شیوههاى تحقیق را از میان نمىبردند؛ مثلا استفاده از شیوههایى که منطق و مطالعه زبان در اختیار مىگذاشت. متفکر قرون وسطى در برابر خود، طیفى از مسائل داشت که شامل مسائل خداشناسى بود: تثلیث، تجسّد، قدرت مطلق خدا، امکانهاى آینده، قضا و قدر، لطف، سرمدیت و از این قبیل؛ امّا همه این مسائل تحلیل فلسفى طلب مىکرد
به هر روى، هرچند اصطلاح «متافیزیک» در تعیین شیوه و موضوعات و حوزه خاصى از تفکرْ جزء واژههاى محورى در قرون وسطى نبوده است، امّا مقولات و مسائل متافیزیکى به صورت کاملا محسوس و متعیّن در تفکر فلسفى این قرون حضور داشتهاند؛ مقولاتى مانند وجود، آفرینش، خدا، خیر، علّیت، و
پژوهشهاى متافیزیکى نزد سه فیلسوف مسیحى
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 