فایل ورد کامل مقاله تعامل خانه و مدرسه و پیامدهای تربیتی آن بر رشد شخصیت و آموزش کودکان
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله تعامل خانه و مدرسه و پیامدهای تربیتی آن بر رشد شخصیت و آموزش کودکان دارای ۶۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله تعامل خانه و مدرسه و پیامدهای تربیتی آن بر رشد شخصیت و آموزش کودکان کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله تعامل خانه و مدرسه و پیامدهای تربیتی آن بر رشد شخصیت و آموزش کودکان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله تعامل خانه و مدرسه و پیامدهای تربیتی آن بر رشد شخصیت و آموزش کودکان :
رابطه خانه و مدرسه و اثرات تربیتی آن
فهرست
این تحقیق با اهداف
روش تحقیق
مقدمه
مدارس مى توانند نقطه آغاز بهداشت روان باشند
مشق والدین در فصل مدرسه
خانه و مدرسه
ابعاد پیوند
پیوند اجتماعی
پیوند عاطفی
پیوند اقتصادی
خانواده ها نقش موثری در کاهش اضطراب دارند
گزارش در مورد آسیب پذیرى نوجوانان و نهادهاى تعلیم و تربیت
جایگاه آموزش و تربیت
ناخن جویدن و راه مبارزه با آن
اثربخشی خانواده درمانی
فلسفه گرایش افراد به مواد مخدر از نظر علمی: پیشگیری از مواد لذت اعتیاد
مسئولیت اولیا در امور مدرسه
همکاری خانه و مدرسه در تربیت فرزندان
نقش وراثت و تربیت در شخصیت کودک
تربیت ارادی و تربیت غیرارادی
نقش منزل
پرهیزاز ناسزاگویی
پرهیز از اشاعه ی اختلاف
پیشنهاد ها
پی نوشت.
۱- شناسایی و توصیف مشکلات خانواده های مراجعه کننده به مراکز راهنمایی و مشاوره کشور طی یک دوره پنج ساله ۲- تعیین اولویت های مشکلات خ
انواده های مراجعه کننده به مراکز مشاوره کشور ۳- شناسایی روش های درمانی مشاوران و ارایه راهکار ، در جامعه آماری : مراکز راهنمایی و مشاوره خانواده انجمن اولیا مربیان کشور، مراکز روان شناختی دانش آموزی وزارت آموزش و پرورش، مراکز خد
مات مشاوره ای سازمان ملّی جوانان ، در سال ۱۳۸۵ به اجرا درآمد، سئوالات تحقیق این بود : مهمترین مشکلات خانواده ها در حوزه فردی، روابط با همسرو روابط با فرزندان ، تفاوت بین نوع مشکلات خانواده ها در مراکز مختلف مشاوره، نوع مشکلات زنان ومردان در مراکز مختلف مشاوره و روش های درمانی مشاوران چیست؟
روش تحقیق،
توصیفی از نوع پیمایشی است ، واحد نمونه در این پژوهش ، مرکز راهنمایی و مشاوره بود ، حجم نمونه شامل ۱۰۰مرکز مشاوره از مراکز راهنمایی و مشاوره خانواده و سازمان ملّی جوانان و ۳۱ مرکز روان شناختی دانش آموزی وزارت آموزش و پرورش، که در مجموع حجم نمونه، شامل ۱۳۱ مرکز مشاوره از سه گروه مورد نظر می باشد.
ابزار گردآوری اطلاعات ، پرسش نامه محقق ساخته بود ، شیوه تجزیه و تحلیل داده ها با توجه به نوع تحقیق، به روش توصیفی ( جداول فراوانی مطلق و نسبی نمودار و میانگین) ورود داده ها و تجزیه و تحلیل آماری، از طریق نرم افزار SPSSانجام شد. نتایج نشان داد، مهمترین مشکلات خانواده ها در حوزه فردی شامل: مشکلات خانوادگی،مشکلات ارتباطی ( با همسر برای زوجین و با دوستان و همسالان، خواهر و برادر و کادر مدرسه برای دانش آموزان) ناسازگاری با خواهر و برادر،سوء رفتار با بزرگسالان و در روابط با همسر: مشکلات خانوادگی ، مشاجره مکرر با همسر، مداخله خانواده همسر، سوء ظن همسر،عدم علاقه زوجین ب
ه یکدیگر، روابط خشک وسرد ، اعتیاد همسر، کتک خوردن از همسر، بد دهنی و فحاشی همسر ، گریزپایی همسراز خانه ، عدم توافق در تربیت فرزندان ، مشکلات ناشی از ازدواج مجدد، کتک خوردن از خانواده همسر، مشکلات ارتباطی با همسر، مشکلات خانوادگی، مشکلات شغلی و اقتصادی.و در روابط با فرزندان : مسائل تحصیلی فرزندان، لجبا
زی فرزند با والدین، مشکلات ارتباطی والدین با فرزندان، اختلال کمبود توجه وبیش فعّالی، توقعات بالای والدین از فرزندان، بدرفتاری یا تنبیه بدنی فرزندان ، مشکلات مذهبی- معنوی فرزندان. در نوع مشکلات زنان و مردان تفاوتی وجود ندارد، لیکن از جهت فراوانی مشکلات بین مراجعان زن و مرد (یا مشکلاتی که به دانش آموزان برمی گردد بین دختران و پسران) تفاوت وجود دارد ، بدین معنی که تعداد مراجعان زن، بیشتر از مرد، می باشد. دیدگاه ها و روش های درمانی مشاوران: ۱- شناختی – رفتاری ۲- شناختی ۳- ترکیبی و رویکرد درمانی مشاوران: رفتار درمانی گروهی ، خانواده درمانی ، ساختاری (سیستمی) است.
مقدمه
همیشه به دیگران مى گفت با این که هیچ وقت کارى به کار پسرش نداشته، ولى پسر خوب و بى آزارى دارد. فقط درسش زیاد خوب نیست که آن را هم به مدد کلاس خصوصى حل مى کند. یک بار که به طور تصادفى از کنار مدرسه پسرش عبور مى کرد تصمیم گرفت که صبر کند و با تعطیل شدن مدرسه با هم به خانه بروند. آن روز او از دیدن پسرش که در هیأت
سردسته عده اى از نوجوانان به عده اى دیگر دشنام هاى رکیک مى داد و براى آنها شاخ و شانه مى کشید شوکه شد.
چند سالى است که بعضى از خانواده ها وظایف تربیتى و نظارتى خود را دربست به مدارس سپرده اندو وظیفه خود را محدود به تأمین امکانات مالى و رفاهى براى بچه هایشان کرده اند. این در حالى است که مدارس هم هنوز به خوبى قادر نیستند از دستاوردهاى روانشناسى جدید استفاده کنند و بسیارى از معلمان مدارس قادر نیستند الگوهاى صحیح رف
تارى را به دانش آموزان ارائه کنند. با این وصف کارشناسان تعلیم و تربیت توصیه مى کنند که خانواده ها مجدداً نقش سنتى خود را در زمینه تعلیم و تربیت کودکان به عهده بگیرند و در این مسیر به مدارس کمک کنند.
توجه به سلامت روانى بچه ها در دوران مدرسه از آن جهت اهمیت دارد که اگر در این مرحله براى مشکلات بچه ها راه حلى پیدا نشود و یا آنها از تربیت صحیح و کافى برخوردار نشوند، در آینده افرادى روان پریش و یا غیر مسئول به جامعه و بازار کار قدم مى گذارند که رویارویى با مشکلات آنها به مراتب مشکل تر و داراى هزینه هاى بیشترى نسبت به زمانى است که در مدرسه تحصیل مى کنند. اگر خانواده ها ندانند که چگونه با فرزندانشان رفتار کنند و مدارس هم که مى توانند تا حدودى روان پریشى هاى ناشى از مشکلات خانوادگى را سامان دهند حتى خودشان با برخى رفتارها به دامنه مشکلات بچه ها بیفزایند، مشکلات به رده هاى بالاتر سنى تسرى مى یابد و مقابله با آنها روز به روز مشکل تر مى شود.
وقتى خانواده ها، نقش خود نظارتى شان را فراموش مى کنند
سال ها است با توسعه شهرنشینى و گسترش وسایل ارتباط جمعى شکل زندگى ها و نوع نیازها تغییر پیدا کرده. همپاى این تغییرات نظارت هاى خانواده ها هم به امید نظارت و سختگیرى مدارس ضعیف شده. در حالى که والدین همه چیز را با وضعیت زمان تحصیل خودشان مى سنجند.
اکرم ابراهیمى روانشناس مى گوید: «خانواده ها باید این عقیده را که شیوه تربیتى نظام آموزش و پرورش ما بى نقص است کنار بگذارند و کارکردهاى خود حفاظتى خود را دوباره به دست آورند. چون که دولت نمى تواند وظیفه نظارتى را به تنهایى انجام دهد و در نتیجه بچه ها بدون مدیریت رها مى شوند».
وى مى افزاید: «در این فرایند دورانى که بچه ها به مدرسه ابتدایى مى روند اهمیت زیادى دارد و زمینه ساز سایر مراحل تحصیلى است. اگر در این مرحله بچه ها درست هدایت نشوند و به مشکلاتشان رسیدگى نشود، در دوره هاى بعدى مشکلاتشان ادامه پیدا کرده و تشدید مى شود و در نوجوانى مشکلات آنها حادتر مى شود. چرا که نوجوانان وارد
دوره بحرانى مى شوند. در این دوره از طرفى معلم هاى مختلف به آنها تدریس مى کنند و ارتباط عاطفى اى که معلم دبستان مى توانست با بچه ایجاد کند در این دوره و دوره هاى بعدى ممکن نیست و از طرفى هم غالباً والدین ویژگى هاى این دوره را نمى دانند و با فرزندانشان درگیر مى شوند و این موضوع بچه ها را دچار تضاد کرده و آزار مى دهد. نتیجه اولیه تمام این مشکلات هم افت تحصیلى است. بى علاقگى به تحصیل یکى از نشانه هاى بروز بحران در بچه ها است که با ترک تحصیل به اوج خود مى رسد».
در دوران بلوغ بسیارى از والدین همراه و راهنماى خوبى براى فرزندانشان نیستند. در نتیجه اتفاقى که به وفور در خانواده ها رخ مى دهد این است که آنها به محض مشاهده کوچک ترین رفتارى که ممکن است در این دوران طبیعى باشد به برخورد خشن متوسل مى شوند. در حالى که به عقیده رواشناسان این نحوه برخورد به پنهان کارى مى انجامد و در این شرایط کاملاً از کنترل خارج مى شود. وقتى خانواده ها روش برخورد درست با بچه هایشان را سن بلوغ نمى دانند، آنها به ویژه دختران دوره دبیرستان و راهنمایى مسائل ناشى از تحول روحى و جسمى خود را به مدرسه منتقل مى کنند و مربیان مدارس را با مشکل مواجه مى کنند.
ابراهیمى مى گوید: «آزادى هاى بى حد و حصر یا محدودیت هاى شدیدى که در خانه اعمال شده و مدرسه نیز آن را تشدید مى کند و یا عدم توجه عاطفى لازم مسئله را در نوجوانان بغرنج تر مى کند. در این شرایط والدین یا مدارسى که راه سختگیرى وسرکوب را در رابطه با رفتار و گفتار بچه ها در سن بلوغ در پیش مى گیرند و سعى مى کنند با این روش آنها را وادار به هماهنگى با ارزش هاى خود کنند تنها به اعمال لجوجانه در آنها دامن مى زنند. نحوه رفتار با بچه ها در دوران بلوغ یا مى تواند آنها را به مراحل عالى هدایت کند و یا ایشان را به افرادى نابهنجار تبدیل کند».
با این وجود آموزش آن هم با تکیه بر محفوظات دانش آموزان و انجام تکالیف و ارزشمند شمردن نمره به عنوان معیار ارزش گذارى دانش آموزان تمام هم و غم مدارس و خ
انواده ها است و این نگرش وجود دارد که تنها راه سعادتمندى درس خواندن است و اگر دانش آموزى درس نخواند ما اجازه داریم به شیوه هاى غلط با او برخورد کن
یم.
در حالى که برعکس در کشورهاى اروپایى و امریکا ساختار نظام آموزش و پرورش به شخصیت و ارزش هاى معنوى دانش آموزان بیش از موضوعات علمى بها مى دهد. در این کشورها خدمات بهداشت روان در دسترس هم والدین و هم مربیان مدارس است و مشاوران و معلمان و مربیان اطلاعات زیادى در زمینه بهداشت روان دارند که آموزگاران ما از آن بى بهره اند. در این کشورها حتى اگر مشاوران احساس کنند خانواده ها نکات بهداشت روانى را در مورد فرزندانشان رعایت نمى کنند آنها را در اختیار نظام قضایى قرار مى دهند و از خانواده ها سلب صلاحیت مى شود.
این در حالى است که در کشور ما روانشناسان نسبت به برداشت هاى غلط معلمانى که بدون تحصیلات مرتبط به در امور بهداشت روانى دخالت مى کنند هشدار مى دهند و تأکید مى کنند که استفاده از روانشناسان در مدارس و پیش بینى آموزش براى تمام کسانى که با بهداشت روان در ارتباطند و استفاده از افراد متخصص در زمینه روانشناسى و دعوت از مشاوران براى سخنرانى در مدارس ضرورى است.
البته مقررات هم بر عدم تحقیر و تنیبه بدنى دانش آموزان و خوددارى از ایجاد رقابت هاى ناسالم بین شاگردان و کاهش اضطراب در دانش آموزان به وسیله معلمان تأکید دارد. تحقیقى نیز نشان مى دهد که دانش آموزان موفق از سلامت روانى بهترى برخوردارند.
مدارس مى توانند نقطه آغاز بهداشت روان باشند
این که خانواده ها باید نقش خود نظارتى خود را به دست آورند به این معنى نیست که مدارس به مسائل تربیتى بى اعتنا باشند. برعکس مدارس مى توانند مرکز و محل عمده گسترش بهداشت روان باشند و حتى امکان دارد که بهداشت روان از مدارس به خانواده ه
ا گسترش یابد. به شرط این که مدارس ارائه اطلاعات صرف به دانش آموزان را کنار بگذارند و وقتى هم براى رسیدگى به مسائل دانش آموزان اختصاص دهند.
مدارس با ارتباط با خانواده ها مى توانند عواقب ناشى از مشکلات خانوادگى را رفع و رجوع کنند. در مدارس مى توان براى والدین کلاس آموزشى گذاشت. همچنین کادر مدرسه باید درک کنند که تحقیر و سرزنش و تمسخر در مدارس، سلامت روانى دانش آموزان را به خطر مى اندازد. اگر معلمان مدارس شیوه هاى برقرارى رابطه انسانى با دانش آموزان را ندانن
د و به نیازهاى روانى آنها توجه نکنند و به شیوه هاى گوناگون بچه را طرد کنند، سلامت و امنیت روانى بچه ها را مختل و آنها را از مدرسه زده مى کنند. ابراهیمى مى گوید:«در شرایط اختلال سلامت روانى و احساس ناامنى، دانش آموز براى غلبه بر این حالت ها به رفتارهایى از قبیل دلقک بازى، دزدى، دروغگویى، آزار کودکان دیگر، پرخاشگرى، ناخن جویدن و نظایر آن روى مى آورد. تمام این ها هم معلول علت هایى است که باید آنها را در خانواده و مدرسه جست و جو کرد».
البته مشکلات هم منحصر به قشر و طبقه خاصى نمى شود. نسرین مشایخى کارشناس علوم تربیتى مى گوید:«در مناطق شمال شهر و مرفه شهر فعالیت ها و اشتغال پدر و مادر موجب مى شود که آنها نتوانند به فرزندانشان برسند. از طرف دیگر هم والدین بى سواد و محیط هاى آلوده بچه هاى خانواده هاى فقیر را تهدید مى کند».
مدت ها است که بسیارى از خانواده هاى ایرانى نقش خود را به تهیه امکانات تحصیلى و تا حدودى همراهى با بچه ها در تحصیل محدود کرده اند و نقش تربیتى خود را تا حدود زیادى به فراموشى سپرده اند. در حالى که مدارس ما هم وقت کافى و توانایى کافى را براى تربیت دانش آموزان به شکل همه جانبه ندارند و نه تنها در کشور ما بلکه در همه جاى دنیا این توقع زیادى از نظام آموزشى است./
مشق والدین در فصل مدرسهزهای مرتبط با مسایل درسی را کمتر به زبان می آورند اما مانند هر انسانی خواسته ها ونیازهایی دارند که دوست دارند والدین به آنها اهمیت بدهند.
اغلب دانش آموزان در هر مقطع تحصیلی که باشند دوست دارند والدین آنها از وضعیت تحصیلی شان آگاه شوند و با اولیا مدرسه ارتباط مناسبی داشته باشند. این ارتباط به آنها اطمینانی خاص می بخشد. ارتباط منظم و دوستانه والدین با اولیای مدرسه اطمینان خاطری دلنشین به دانش آموز می دهد و باعث می شود تا او خانه و مدرسه را جدا از هم و در موارد
ی مقابل هم نبیند.
ارتباط والدین با اولیای مدرسه باعث شناسایی بهتر نقاط قوت و ضعف دانش آموز شده و بر همین اساس یاری رساندن به او معنای بهتری پیدا می کند. در زیر سرمشق هایی برای پدران و مادران آورده می شود:
۱- فرزندان شما در مورد نشان دادن احساس خویش نسبت به مدرسه به والدین اتکا دارند، بگذارید آنها بدانند که مدرسه از نظر شما لذت بخش است.
۲- رفتن به مدرسه خود یک کار است، فرزند شما نیاز به تشویق دارد. برای اینکه او کار خویش را به بهترین صورت انجام دهد باید از علاقه و توجه شما نسبت به آن کار کاملا مطمئن باشد.
۳- برای تنظیم وقت انجام تکالیف و گفت وگوهای خانوادگی طرح بریزید. این طرحها نقش با اهمیتی در بهبود کار درسی و ایجاد نظام فکری صحیح و آموزش تجزیه و تحلیل مسایل دارند.
۴ – فرزندان خود را در بحث های خانوادگی شرکت دهید. وقتی آنها ع
ضوی برای برنامه های خانوادگی باشند انگیزه لازم را برای فکر کردن و یادگیری به دست خواهند آورد. توجه داشته باشید که فرزند شما از گفت وگوهای سرمیز غذا بیش از تمام مدت روز در مدرسه مطلب می آموزد.
۵- به خاطر داشته باشید که ایجاد فضای مناسب جهت یادگیری و آموزش در خانواده بستگی به طرز فکر و رفتار اعضای خانواده دارد نه به ثروت و دارایی آنها و یا موقعیت شغلی.
¤ فرزندان خود را محترم بشمارید.
۱- بگذارید هر کدام از فرزندان شما خودش باشد. لذا از مقایسه با سایر فرزندان و دانش آموزان سخت پرهیز کنید.
۲- با در نظر گرفتن فرزند تان به عنوان یک انسان روش مثبتی را در یادگیری یا تغییر رفتار او اتخاذ کنید.
۳- کمک کنید تا از طریق تایید و تصویب شما او برای خود حرمت و احترام کسب کند و مرحله به مرحله او را تقویت کنید.
۴- روزانه به هر فرزند خود به طرز انفرادی توجه و رسیدگی کنید.
۵- همکاری مدرسه و معلم راهنما را نسبت به فرزندتان جلب کنید.
¤ فرزند خود را در مسیر موفقیت قرار دهید.
۱- توجه داشته باشید که موفقیت و شکست برای کودکان می تواند نردبانی باشد که وقتی شروع می شود تا آخرین پله ادامه پیدا می کند.
۲-موفقیت در یک زمینه، توفیق در زمینه های دیگر را به دنبال دارد. فرزندتان را کمک کنید که این را بداند و برای موفقیت تلاش کند.
۳- حتی المقدور سعی کنید کودک شما از آغاز در نردبان موفقیت گام بردا
رد. در صورتی که احساس ضعف در مورد درس یا دروسی از فرزندتان مشاهده کردید با تماسهای مستمر با مسئولان آموزشی مدرسه و نظارت مثبت بر عملکرد فرزندتان زمینه موفقیت را فراهم کنید.
۴- فرزندتان را کمک کنید تا مدرسه خود را به یک محیط شادی تبدیل کند.
۵- توجه داشته باشید که اثر دوستان فرزند شما در موفقیت های آموزشی کاملا محسوس است پس ضمن هماهنگی با معلم راهنمای کلاس در این خصوص از دانش آموزان موفق کمک گرفته شود.
۶- موفقیت یک رویای دور نبوده و می توان به آن دست یافت
خانه و مدرسه
م رحماندوست* . معنا و مفهوم پیوند بدون توجه به معنای تربیت قابل فهم نیست. تربیت، مقولهای بسیار مهم و چندبعدی است که با عوامل و زمینههای گوناگون ارتباط دارد.
بدون شناخت عوامل موثر در تربیت و بدون همسویی آنها با یکدیگر نمیتوان به پرورش کودکان و نوجوانان سالم و پویا مبادرت کرد.
بررسی و تحلیل عوامل یاد شده به فرصت و زمان بیشتری محتاج است، اما «ارتباط خانه و مدرسه» به عنوان یکی از زمینههای تاثیرگذار در شخصیت فرزندان در این نوشتار کوتاه بررسی میشود.
ارتباط خانه و مدرسه به قصد ایجاد هماهنگی در فعالیتهای تربیتی این دو نهاد شکل میگیرد و کارایی و تاثیر مثبت آن پویایی و تعادل، به این ارتباط بستگی دارد.
مفهوم پیوند نیز دقیقا با این ارتباط پویا آشکار میگردد. پیوند به ارتباطی گفته میشود که هر یک از طرفین ارتباط، به رشد و اثربخشی یکدیگر کمک کنند. پس هر نوع ارتباط پیوند نیست، بلکه ارتباط اثربخش پیوند نامیده میشود.
انجمن اولیا و مربیان در تحکیم و تقویت این پیوند، نقش موثری میتواند ایفا کند. آگاهسازی خانه و مدرسه نسبت به وظایف خطیرشان در تعلیم و تربیت، آموزش اصول و قواعد ارتباط خانه و مدرسه و رفع موانع ارتباط موثر از جمله اقداماتی است که از سوی انجمن اولیا و مربیان قابل انجام و پیگیری است. ناگفته نماند که پیوند خانه و مدرسه صرفا از طریق اقدامات فوقانی
ضوابط اداری حاصل نمیشود. این مقوله بیش از آنچه بیرونی باشد درونی است یعنی نگرشها، طرز تفکر و باورها باید با یکدیگر پیوند بخورد.
اگر پیوند به یک تمایل و باور درونی از طرف خانه و مدرسه تبدیل نشود، اقدامات رسمی و بخشنامهای نمیتواند موثر باشد، بنابراین تقویت پیوند یک موضوع اساسی و چندبعدی است که به شرایط مناسب و مساعد بیرون و درون احتیاج دارد. به همین دلیل هم والدین باید برای این مهم بکوشند و هم مربیان و مدیران تلاش نمایند و هم مسوولان انجمن، برنامههای لازم را طراحی و اجرا کنند.
ابعاد پیوند
پیوند مانند منشوری است که جنبههای گوناگون دارد. بیتوجهی یا کمتوجهی به بعضی از ابعاد پیوند از تاثیر آن میکاهد و ارتباط خانه و مدرسه را سست میکند.
پیوند، یک مقوله انسانی است و هر آنچه در انسان هست در روابط او با دیگران نیز باید جلوهگر شود.
پیوند اجتماعی
هر یک از دو نهاد خانه و مدرسه یک گروه اجتماعی نیز محسوب میشوند؛ یعنی هر کدام، اعضای معین، روابط و ویژگیهای خاص خود را دارد. خانوادهها باید ماهیت «مدرسه» را بشناسند و مدرسه نیز ماهیت «خانواده» را بخوبی دریابد. باید توجه داشته باشیم که روابط خانواده عمدتا جنبه عاطفی دارد و روابط مدرسه بیشتر اداری و عقلانی است. نزدیکی و ارتباط
موثر این «دو گروه» باعث میشود روابط عقلانی و قانونی مدرسه جنبه انسانی و لطیف پیدا کند و روابط سیال و غیررسمی خانواده وضع عقلانی و منضبط داشته باشد.
بنابر این مدیران و مربیان و والدین با تعامل اجتماعی میتوانند یک فضای مناسب اجتماعی ایجاد کنند.
پیوند عاطفی
عواطف در روابط انسانها و به تبع آن در روابط خانه و مدرسه عامل تاثیرگذاری است. افراد نیاز دارند در مواجهه با دیگران چهرهای گشاده، تکریمی انسانی و رفتاری ملایم احساس کنند.
لذا هر دو طرف باید بکوشند در گفتار و کردار خود، اصول اخلاقی را مراعات کنند و عواطف و اعتماد را بین خود حاکم گردانند.
اگر پیوند عاطفی حاصل نشود، پیوند اجتماعی وضع مطلوب نخواهد داشت.
پیوند اقتصادی
مدرسه به عنوان یک موسسه آموزشی و پرورشی به توان مالی نیاز دارد، هر چند امور اقتصادی در تعلیم و تربیت، هدف و محور نیست، ولی توان اقتصادی، شرط لازم موفقیت در دستیابی به اهداف تربیتی است.پیوند اقتصادی خانواده و مدرسه از موارد مبهم و مسالهدار ارتباط خانه و مدرسه است؛ از طرفی، ضرورت کمک به توان اقتصادی مدرسه را نمیتوان انکار کرد و از طرف دیگر، نمیتوان والدین را برای کمک مادی مجبور کرد.
موضعگیری مناسب آن است که والدین با آگاهی کامل از برنامههای تربیتی مدرسه و در حد توان خود و با اختیار و آگاهی کامل به مدرسه یاری رسانند. *مشاور رئیس سازمان مرکزی انجمن اولیا و مربیان
خانواده ها نقش موثری در کاهش اضطراب دارند
کلاس اولی ها در روزهای نخست آغاز سال تحصیلی جدید همواره با اضطراب و استر
س به مدرسه می روند، خانواده ها با رفتار و گفتار خود می توانند اضطراب این کودکان را در حد متعادل کاهش دهند.
ْآماده نکردن کلاس اولی ها برای حضور در مکان جدید می تواند، نخستین روز بازگشایی مدارس را به کام او تلخ کند و ممکن است این مساله تا پایان تحصیلات در فرد باقی بماند و او
هرگز نتواند با محیط آموزشی کنار بیاید..
این ترس و اضطراب از مدرسه می تواند پیشرفت های تحصیلی و اجتماعی او را با کندی روبرو کند و همه کوشش های خانواده و مدرسه نیز به هدر خواهد رفت.
با اینکه گذارندن دوره پیش دبستانی برای کاهش استرس و اضطراب نوآموزان موثر است، اما با توجه به امکانات موجود، بسیاری از نوآموزان نمی توانند در این دوره ها شرکت کنند و همین خاطر با مشکلاتی در نخستین روزهای بازگشایی مدارس روبرو می شوند.
“علیرضا رحیمی” مدیرکل دفتر ابتدایی و پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش در باره مشکلات رفتاری برخی از کلاس اولی ها در روز نخست مدرسه به خبرنگار ایرنا، گفت: در سال های اخیر ۵۰ درصد از دانش آموزان پایه اول دوره پیش دبستانی را طی کرده اند. خوشبختانه این دسته از دانش آموزان مشکل خاصی برای ورود به پایه اول ابتدایی ندارند.
وی افزود: همه تحقیقات علمی نشان می دهد دانش آموزانی که در کلاس های پیش دبستانی شرکت کرده باشند، در جنبه های مختلف تحصیلی و اجتماعی جلوتر از بقیه دانش آموزان هستند.
مدیر کل دفتر ابتدایی و پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش در باره سایر نوآموزانی که د
وره پیش دبستانی را طی نمی کنند، گفت: این دسته از دانش آموزان با توجه به تغییرات پیش آمده در زندگی خانواده ها، معمولا مشکل خاصی ندارند و به ندرت دانش آموزانی پیدا می شوند که روز اول مدرسه با مشکلات عاطفی مواجه شوند.
وی درعین حال افزود: پیشنهاد ما به اولیای دانش آموزان این است که از هم اکنون با بچه های خود راجع به مدرسه صحبت کنند. لوازم مدرسه را با خوشحالی و دوستی برای آن ها تهیه کنند و کیف و کفش و دفتر و مداد را با همراهی کودک خریداری کنند تا خریدهای مشارکتی و جمعی را تجربه کنند.
مدیرکل دفتر ابتدایی و پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش توضیح داد: در این میان خود خانواده ها هم می توانند از خاطرات شیرین دوران کودکی و روزهای اول حضور در مدرسه برای بچه ها تعریف کنند تا این دسته از دانش آموزان برای حضور در مدرسه رغبت بیشتری پیدا کنند.
وی به آن دسته از اولیایی که فکر می کنند فرزندشان در نخستین روز مدرسه دچار بی تابی می شود توصیه کرد: در روزهای باقی مانده تا آغاز سال تحصیلی، سعی کنند با فرزند خود به اطراف مدرسه کوچه و خیابان مدرسه و اگر توانستند داخل محیط مدرسه و کلاس ها بروند، تابلو مدرسه را برای او بخوانند تا او با محیط مدرسه بیشتر آشنا شود.
“رحیمی” اظهار داشت: توصیه می کنم اولیای دانش آموزان آن روز را در اختیار دانش آموز باشند، اگر شاغل هستند، مرخصی بگیرند و برای بیرون آمدن از محیط مدرسه عجله نکنند، چون این کار برای آن دسته از دانش آموزانی که با جدایی از پدر و مادر نگران هستند، مشکلات بیشتری ایجاد می کند.
وی گفت: اولیای دانش آموزان، هنگام مرخص شدن کودک خود از مدرسه نیز حضور داشته باشند، تا به همراه دانش آموزان به خانه بروند. ضمن آنکه با مدیران نیز هماهنگ باشند و دانش آموزی که ناسازگار است، لزوما او را برای همه ساعت ها نگه ندارند، بلکه او را پس از یک ساعت یا هر اندازه که به تشخیص ولی دانش آموز و معلم و مدیر باشد، مرخص کند.
“رحیمی” افزود: انتخاب دوست هم سن و سال در این مراحل بسیار مفید است و خانو
اده ها می توانند میان همسایه ها و فامیل چنین دانش آموزانی را شناسایی کنند و دانش آموزان ناسازگار با محیط مدرسه را به همراه او به مدرسه بفرستند.
او تصریح کرد: نخستین روز حضور کودک در مدرسه آن چنان برای آماده سازی او برای قرار گرفتن در جامعه موثر است که می تواند مسیر زندگی او را تغییر دهد، مسیری که می تواند با عشق به مدرسه و یا تنفر از محیط درس و تحصیل همراه شود. گزارش : خبرگزارى جمهورى اسلامی (ایرنا)
تاریخچه انجمن اولیا و مربیان در جهان ؛همه چیز از انقلاب فرانسه شروع شد
تاریخچه انجمن در دنیا به بیش از صد سال پیش برمی گردد یعنی بعد از انقلاب کبیر فرانسه ، زمانی که کارگاه ها و کارخانه ها زیاد شدند و تبعا بازار مدرسه ومکتبخانه ها رونق بیشتری پیدا کرد. به علت اشتغال فوق العاده و جذب مادران هم به کار در خارج از خانه و به دور بودن فرزندان از والدین ، موجبات آلودگی و بزهکاری و خلاف در برخی از کودکان ایجاد شد. اندیشمندان آن زمان فرانسه ، به عنوان راهکار، پیشنهاد تشکیل انجمن اولیای مدرسه را برای اولین بار در فرانسه دادند و یکی از شرایط ثبت نام دانش آموزان در مدارس شرکت حداقل هفته یی دو ساعت اولیا در آن کلاسها بود. در آن کلاسها به اولیای دانش آموز چگونگی نظارت و کنترل مستمر بر فرزندان در امر تربیت را یاد می دادند و نتایج ارزنده یی هم حاصل شد.
اما تاریخچه انجمن در ایران : بیش از پنجاه سال طول کشید که به تقلید از فرانسه در سال ۱۳۲۶، انجمن خانه و مدرسه در ایران به وجود آمد و بعدها در سال ۱۳۴۶ انجمن خان
ه و مدرسه به نام «انجمن ملی اولیا و مربیان » تغییر نام پیدا کرد و امروزه عنوان «انجمن اولیا و مربیان » برخود گرفته است . به جرات می توان گفت از وقتی که انجمن وارد ایران شده ، در اکثر مدارس همیشه شکل فرمایشی و جنبه تشریفاتی داشته ، یا تشکیل نم
ی شد یا به شکلی برگزار شده که کارش منحصرا در زمینه تامین کمبودهای مادی و رفاهی مدارس بوده است و آنچه که مربوط به هدایت اولیا و آگاه کردن والدین به وظایف تربیتی شان باشد، از این انجمن دیده نشده است . در حالی که در جلسات انجمن می توان فرصت خوبی ایجاد کرد تا اولیای مدرسه و اولیای دانش آموزان با هم تبادل افکار کنند و در زمینه چگونگی کمک اولیا به دانش آموز و مسائل تربیتی و اخلاقی و درسی با همفکری هم یک برنامه عملی جامع جهت تسری در امر تعلیم و تربیت فرزندان ، تبیین کرد و همگان بر این امر واقفند که بدون همکاری خانه و مدرسه ، اداره امر تربیت کودکان و نوجوانان کاری است مشکل یا غیرممکن و مسلما هیچکدام از این دو محیط به تنهایی موفق نخواهد شد و باید با همکاری بین اولیا و مربیان به این امر همت گماشت ولی تا رسیدن به چنین موقعیتی راهی طولانی در پیش داریم حتی با کمال تاسف باید اذعان داشت که اعضای انجمن در اکثر مدارس ، چارچوب وظایف تعریف شده در اساسنامه انجمن را نمی دانند و در واقع حتی زحمت مطالعه اساسنامه را به خود نمی دهند. به عنوان نمونه به چند اصل از اساسنامه انجمن که به آن توجه نمی شود اشاره می کنم : ۱ تقویت شخصیت فردی و اجتماعی کودکان و نوجوانان ۲ تقویت حس وظیفه شناسی در کودکان ۳ رعایت تقوی و تقویت معتقدات مذهبی ۴ مساعد ساختن محیط خانواده برای رشد بهتر فرزندان ۵ رعایت بهداشت کودکان و نوجوانان ۶ ایجاد محیط امن برای رشد و حرکت کودکان و نوجوانان ۷ ایجاد امکانات آموزشی رایگان و عمومی برای کودکان و نوجوانان ۸ ایجاد تفریحات سالم ۹ کشف استعداد و شایستگی حرفه یی در دانش آموزان ۱۰ ایجاد احساس مسوولیت
فردی و اجتماعی در کودکان و نوجوانان ۱۱ ایجاد ادراک بین المللی و درک مسائل و غیره از اصول مترقی انجمن بوده که آنچنان که باید و شاید به آنها توجه نمی شود. در جلسات انجمن باید به اولیا آموخت که چگونه محبتشان را به فرزندان بروز دهند. باید با درای
ت و درک شرایط فرزندان و با استفاده از راهکارهای علمی و عملی در پشت سر نهادن موفقیت آمیز دوران تحصیلی فرزندانمان ، که دوران رشد جسمانی و فکری و شکل گیری شخصیت آنان هم است ، به آنان کمک کنیم . اینکه بعضی از اولیا از هر فرصتی جهت نصیحت فرزندشان استفاه می کنند، این کار اگر زیاد تکرار شود، نه اینکه فایده یی نخواهد داشت بلکه مخرب هم خواهد بود. دانش آموزان در دوره نوجوانی که مرحله بسیار حساس و شکننده یی است ، می خواهند ابراز وجود کنند، اعلام استقلال کنند و این اعلام وجود شاید بعضا با تندی و پرخاش (البته از سر عشق و محبت ) بروز کند. بلندکردن صدایش را به توهین و اهانت ، تعبیر نکنیم . این دقیقا شدت عشق و عصیان است مانند مادری که فرزندش را شماتت می کند که لباس بپوش ، سرما می خوری و به درک واصل می شوی ! این مادر از سر دوست داشتن و عشق است که به فرزند ناسزا می گوید. فرزندانمان هم چنین وصفی دارند. به عنوان یک راهکار لازم است در اینجا، اشاره یی داشته باشم به بحث روانشناسان کودک و نوجوان که توصیه می کنند: اولیا باید رفتار عجین شده با روشهای علمی عاطفی و احساسی را به کار گیرند باید به فرزندانمان بیاموزیم در مقابل هر خواسته و پیشنهاد نابجا راحت بتوانند، نه بگویند. نه گفتن با تاکید و محکم گفتن ، خود از بروز خیلی از مشکلات بعدی جلوگیری به عمل می آورد. اگر فقط به آمار رسمی اعلام شده تعداد دانش آموزان سیگاری نگاهی بیندازیم ، اهمیت موشکافی و دقت نظر در این مقوله برای ما صدچندان خواهد شد. در خاتمه چندجمله یی از نویسنده بزرگ لبنانی ، جبران خلیل ج
بران ، جهت تزیین این نوشته بیان می گردد: آنگاه زنی که کودکی در آغوش داشت ، گفت : با ما از فرزندان سخن بگو.او گفت : فرزندان شما فرزندان شما نیستند، آنها پسران و دختران خواهشی هستند که زندگی به خویش دارد، آنها به واسطه شما می آیند اما نه از شما. و با آنکه با شما هستند از آن شما نیستند. شما می توانید مهر خود را به آنها بدهید، اما نه اندیشه های خود را، زیرا که آنها اندیشه های خود را دارند. شما می توانید تن آنها را در خانه نگه دارید اما نه روحشان را، زیرا که روح آنها در خانه فرداست که شما را به آن راه نیست ، ح
تی در خواب ، شما می توانید بکوشید تا مانند آنها باشید، اما نکوشید تا آنها را مانند خود سازید، زیرا که زندگی واپس نمی رود و در بند دیروز نمی ماند.
گزارش در مورد آسیب پذیرى نوجوانان و نهادهاى تعلیم و تربیت
ح – احمدیان راد منبع: روزنامه – ایران یک کارشناس آموزشى به طور تصادفى با دختر نوجوانى مواجه شد که از خانه فرار کرده و دوباره به خانه برگشته بود. خوشبختانه خانواده او با فرارش از خانه خوب برخورد کردند و کوشیدند آن را ریشه یابى کنند. خانواده دختر ظاهراً مشکلى نداشتند. خشن نبودند و در خانه تنبیهى در کار نبود. ولى دختر نوجوان از خانه فرار کرده بود چون فکر مى کرد که کسى به او اهمیت نمى دهد.
دختر نوجوان دیگرى بشدت از پدرش متنفر بود. این تنفر به حدى شدید بود که با شنیدن لفظ «بابا» سرش را به علامت تنفر تکان مى داد. این رفتار او دستمایه شوخى ها و اذیت هاى همکلاسى ها شده بود. خودش تعریف مى کرد که هرگز با پدرش حرف نمى زند و به محض دیدن او به اتاقش مى رود و در را قفل مى کند. دختر نوجوان که شاگرد بسیار درسخوانى بود در نتیجه این تنفر درسش به حدى بد شد که به شاگرد آخر و تنبل کلاس تبدیل شد. اگر کسى علت تنفر او را ریشه یابى مى کرد مى فهمید که مادر این دختر نوجوان دائماً از رفتار بد پدرش با خودش در سنین جوانى تعریف کرده و دختر نوجوان با این که هیچ رفتار بدى از پدر با خود و مادرش ندیده به مشکل تنفر از پدر دچار شده است.
از این دست مشکلات در بین نوجوانان فراوان است. بعضى از مشکلات هم بسیار حادتر از اینها هستند. به عبارتى بسیارى از نوجوانان ما از خلأهاى احساسى و عاطفى اى رنج مى برند که به واکنش هاى غیرقابل پیش بینى در آنها منجر مى شود. هیچ سیستم مددکارى اى هم در خانه و مدرسه به این نوع خلأها نمى پردازد. چون چنین سیستمى وجود ندارد. همچنین با این که آموزش مهارت هاى زندگى در مدارس، مورد توجه قرار گرفته است، اما هنوز آن گونه که انتظار مى رود مؤثر نبوده است. این موضوع به آسیب پذیرى نوجوانان در مقابل مشکلات خانوادگى منجر شده است.
البته ظاهراً آسیب پذیرى نوجوانان مشکلى جهانى است. چنان که تحقیقات انجام گرفته روى ۵۰۰ نوجوان داوطلب انگلیسى نشان مى دهد که بیش از نیمى از محص
لان حتى نمى توانند یک بیمارى روانى را نام ببرند. این در حالى است که نوجوانانى که آگاهى کمترى در این زمینه دارند بیشتر در معرض سوء استفاده، افسردگى و نیز خودآزارى قرار دارند. همچنین کمتر از نیمى از افراد تحت مطالعه احساس مى کنند که مدارس اطلاعات کافى درباره بهداشت روانى در اختیار نوجوانان قرار مى دهد. یک سوم نوجوانان نیز در این زمینه به اطلاعات اینترنتى اطمینان مى کنند.
آمارها در انگلیس حاکى از این است که مشکلات زیادى در زمینه سلامت روان در بین نوجوانان وجود دارد. به طورى که از هر ۱۲ کودک و نیز از هر ۱۵ نوجوان حداقل یک نفر خودآگاهانه به خود آسیب مى رساند و بیش از ۲۵ هزار مورد در هر سال براى درمان این قبیل آسیب ها و جراحات که گاهى نیز بسیار شدید هستند در بیمارستان بسترى مى شوند. در کشور ما هم آمارهایى که از تحقیقات پراکنده به دست آمده حاکى از این است که ۲۰ درصد کودکان و نوجوانان ایرانى زیر ۱۸ سال مبتلا به یکى از انواع اختلالات روانى و نیازمند کمک هستند.
جایگاه آموزش و تربیت
محققان مى گویند که «نوجوانى سن شروع بسیارى از بیمارى هاى روان است و با دقت در رفتار نوجوانان مى توان بروز برخى از این عوارض از جمله افسردگى را در مراحل اولیه تشخیص داد.”
آنها مى گویند هر تغییر رفتار نوجوانان که بیش از دو هفته طول بکشد، ممکن است نشانه اى از بروز عارضه روانى در آنان باشد. همچنین تغییر رفتار نوجوانان در محل هاى مختلف از جمله مدرسه، خانه و اماکن تفریحى مهم است و باید به عنوان نشانه اى از تغییر
خلق آنان در نظر گرفته شود.
احمد نباتى روانشناس مى گوید: «بى توجهى به نیازهاى روانى دانش آموزان در سنین نوجوانى ناهنجارى هاى رفتارى و عاطفى مثل اعتیاد، خودکشى، بزهکارى، فرار از خانه، عشق زودرس و فرار از مدرسه را به دنبال مى آورد. با این وجود به نظر مى رسدى آنها توجه نمى کند. این در حالى است که همین مشکلات روانى نوجوانان مى تواند آنها را نسبت به تحصیل بى علاقه کند و این یکى از نشانه هاى بروز بحران روانى اى است که با ترک تحصیل به اوج خود مى رسد. در این شرایط معمولاً مددکارى هم در مدرسه وجود ندارد و کادر مدرسه هم غالباً شیوه هاى برقرارى رابطه صحیح با نوجوان آسیب پذیر را نمى دانند و گاهى رفتار آنها به مشکلات بچه ها بیشتر دامن مى زند.” این در حالى است که اگر در مدارس روانشناسان و مددکاران مجرب وجود داشته باشند و اولیاى مدرسه و معلمان آنها را به رسمیت بشناسند، برخى از ناهنجارى ها تحت کنترل قرار مى گیرد.
یک روانشناس تربیتى که مدت ها در دبیرستانى به کار مشاوره پرداخته به عنوان نمونه اى از موفقیت هایش به خود مى بالد که توانسته از شاگردى شرور دانش آموزى درسخوان و مؤدب بسازد. وى مى گوید: «بعد از روانکاوى پسر نوجوان کوچک اندامى که همیشه با کارهایش مدرسه را به هم مى ریخت، متوجه شدم که او آرزو دارد مانند برادرش به کار آهنگرى بپردازد تا پول زیادى به دست آورد. بنابراین با اطلاع خانواده اش ترتیب اخراج صورى او را از مدرسه دادیم تا در آهنگرى برادرش به کار بپردازد و مخصوصاً به برادرش توصیه کردم تا حد امکان به او سخت بگیرد. چند روز بعد خودش راه مرا گرفت و در خواست کرد که به مدرسه برگردد.”
طبیعى است که اگر اولیاى مدرسه و والدین نوجوانان رفتار صحیح با این دست از نوجوانان را ندانند ممکن است به رفتارهاى غیرحرفه اى و حتى خشن دست بزنند و تنها موجب بیزارى بیشتر دانش آموز از مدرسه را فراهم کنند.
نباتى مى گوید: «مدرسه جایگاه هم آموزش و هم تربیت است. در مدرسهمى توان به بچه ها گفت که چگونه رفتار کنند و یک گروه از مشکلات روانى دانش آموزان را هم در مدرسه حل کرد. اگر مدارس با خانواده ها ارتباط مناسبى داشته باشند، مى توانند عواقب ناشى از مشکلات خانوادگى را رفع کنند.” بچه هایى که دچار مشکل مى شوند از راه هاى زیادى مشکلاتشان را بروز مى دهند.
محترم شجاعى کارشناس علوم تربیتى مى گوید: «بچه هایى که دچار اختلال سلامت روانى و یا احساس ناامنى روانى هستند به رفتارهایى از قبیل دلقک بازى، دزدى، دروغگویى، اذیت دانش آموزان دیگر، تخریب، پرخاشگرى، ناخن جویدن و نظایر آن روى مى آورند. تمام این رفتارها
هم ریشه در خانواده، مدرسه، جامعه و بى توجهى به نیازهاى روانى نوجوان دارد.”
وى مى افزاید: «بهبود پندار درباره خود، افزایش اعتماد به نفس، کاهش احساس حقارت، توانایى بحث کردن، درست دیدن مسائل و نحوه سازگارى با اجتماع از مهارت هایى است که مى توان در مدرسه به دانش آموزان آموخت تا آنها بهتر با مشکلاتشان رودررو شوند.”
البته خانواده ها با یک رفتار دیگر هم به مشکلات نوجوانان دامن مى زنند. این رفتار در مواجهه با بلوغ نوجوانان است. بسیارى از والدین همراه و راهنماى خوبى براى فرزندانشان که در دوران بلوغ اند، نیستند. ضمن این که به قولى بسیارى از والدین وظیفه حفاظتى خود را به خاطر اعتمادشان به دولت رهاکرده و همه چیز را به مدارس سپرده اند. در این شرایط اگر مدارس نیز نحوه مواجهه درست با این دسته از دانش آموزان را ندانند، آنها رها و چه بسا سرکوب مى شوند. به این ترتیب انحرافات و افراط و تفریط و حتى جذب در شبکه هاى مجرم دور از انتظار نیست.
اتفاقى که به وفور در خانواده ها و مدارس رخ مى دهد این است که آنها به محض مشاهده کوچک ترین رفتارى که ممکن است در دوران بلوغ طبیعى باشد به برخورد خشن متوسل مى شوند. درحالى که به عقیده روانشناسان این نحوه برخورد به پنهان کارى مى انجام
د و در این شرایط کاملاً از کنترل خارج مى شود.
به عبارتى اگر والدین و مدارس نحوه رفتار با نوجوان را ندانند ممکن است نه تنها مشکلات آنها را حل نکنند بلکه به آن دامن هم بزنند. درنتیجه ممکن است مدرسه به مرکز ایجاد بحران هاى روحى و مبادله اطلاعات پنهان، تبدیل شود. همچنین ممکن است در مدرسه ت
بادل موادمخدر و تصاویر و نوارهاى نامناسب صورت بگیرد و کشیدن سیگار و گردش و تفریحات ناسالم باب شود.
شجاعى مى گوید: «والدین یا مدارسى که راه سختگیرى و سرکوب را در رابطه با رفتار و گفتار بچه ها در سن بلوغ درپیش مى گیرند و سعى مى کنند با این روش آنها را وادار به هماهنگى با ارزش هاى خود کنند، تنها به اعمال لجوجانه در آنها دامن مى زنند. در این شرایط بچه هاى تحت فشار ممکن است به رفتارهایى نظیر کشیدن سیگار، داد و بیداد راه انداختن، پوشیدن لباس هاى نامناسب، دست بزن داشتن و; دست بزنند.”
وى مى افزاید: «وقتى جلوى یک تمایل طبیعى را مى گیریم، این تمایل باقیمى ماند و هنگامى که از جلوى چشم والدین و اولیاى مدرسه دور مى شود، اگر فرد آموزش ندیده باشد به نحو ناهنجار و به شکل تخریبى بروز پیدا مى کند. در نتیجه نوجوان یا متمرد و یا دست و پا چلفتى مى شود. نیازهاى سرکوب شده دوران بلوغ موجب ایجاد افسردگى، خشم پنهان و شخصیت هاى منفعل – مهاجم مى شود. در حالى که به جاى سرکوب مى توانیم با دادن آگاهى، در نوجوانان خویشتندارى ایجاد کنیم. به عبارتى سعى کنیم با جملاتى که برابرى شخصیتى را مى رساند (بالغ) با او ارتباط برقرار کنیم. همچنین درباره مسائل نوجوان از خودش نظرخواهى کنیم و از او بخواهیم خودش را جاى ما بگذارد و بگوید در این شرایط چگونه باید رفتار کنیم.
مشاوران و مسئولان باید به نوجوان آگاهى دهند و بگویند که چه اتفاقاتى در او روى مى دهد و این که این اتفاقات طبیعى است. اما سرکوب موجب مى شود آینده نوجوان و انتخاب هایش در آینده تحت تأثیر قرار بگیرد.” در نهایت اگر بپذیریم که این نحوه رفتار در خانواده، مدرسه و سطح جامعه است که از کودکان و نوجوانان انسان هایى سالم و بالنده و یا انسان ه
ایى نابهنجار مى سازد، حتماً با دقت و درایت بیشترى به بهداشت روانى کودکان و نوجوانان توجه مى کنیم.
ناخن جویدن و راه مبارزه با آن
ناخن جویدن، یک اختلال عادتی است که اغلب در کودکان و گاهی در بزرگسالان بروز می کند.
افراد مبتلا به اختلال هنگام جویدن ناخن متوجه عمل خود نیستند.
بعضی از افراد مبتلا، به جویدن ناخن و بعضی دیگر به جویدن اطراف
ناخن می پردازند و عده ای نیز هر دو عمل را انجام می دهند.
زمان شروع
این اختلال احتمالا از ۴ یا ۵ سالگی شروع و در ۱۰ تا ۱۵ سالگی به شدت خود می رسد و اکثر مبتلایان به این اختلال را کودکان ۹ تا ۱۱ ساله تشکیل می دهند.
میزان شیوع
میزان شیوع این اختلال در بین دخترها بیشتر از پسرها است.
درمیان بیماران عقب مانده ذهنی که از ضریب هوشی پایین برخوردارند بسیار کم دیده می شود اما موارد شدید آن در بعضی از عقب مانده های ذهنی که دارای ضریب هوشی ۶۸ به بالا هستند زیاد دیده شده است.
به طوری که بعضی از آنها آن قدر ناخن های خود را می جوند که به گوشت رسیده و از آن خون جاری می شود. البته اکثر روانپزشکان معتقدند رابطه مستقیمی بین فشارهای روحی و ناخن جویدن وجود دارد به عبارت دیگر با افزایش فشارهای روحی این اختلال نیز تشدید می شود.
عوارض
جویدن ناخن علاوه بر صدمه زدن به صفحه ناخن و تغییر شکل آنها،، قدرت انجام دادن بسیاری از کارهای ظریف را از انسان سلب می کند.
همچنین بزاق دهان نقش مخربی بر ناخن و بافتهای اطراف آن داشته و رطوبت ناشی از آن مکان مناسبی را برای رشد باکتریها و قارچها فراهم می آورد.
علل ناخن جویدن
۱- عصبانیت بیش از حد که ناشی از فشار روحی و اضطراب باشد.
۲- دلواپسی و تضادهای فکری مخصوصاً زمانی که کودک در موقعیت
های حساس، ترس آور، بلاتکلیفی و حالات هیجانی دیگر قرار می گیرد.
۳- تقلید از دیگران که به صورت عادت درآمده باشد.
۴- واکنش برای تخلیه هیجانات و تمایلات ناخودآگاه فرد.
¤ والدین برای کمک به کودک
چه کارهایی باید انجام دهند:
۱- به جای پرداختن به عمل شخص باید به خود او توجه کرده به عبارت دیگر درمان اساسی با شناخت علل آن امکان پذیر است.
۲- چون ناخن جویدن ناخودآگاه و براثر فشار اضطراب است با روش های خوشایند فرد را از عمل خود آگاه سازید.
۳- هیجان پذیری فرد را با ایجاد بهداشت روانی در زندگی او کاهش دهید.
۴- در افراد بزرگسال سعی کنید ریشه ناراحتی را پیدا کنید.
۵- اوقات فراغت فرد مبتلا را با فعالیت های مورد علاقه او پر کنید.
۶- هر بار که فرد در ترک عادتش موفقیتی به دست می آورد، با ابراز رضایت و خوشحالی او را به خاطر اراده اش تشویق کنید.
¤ والدین چه کارهایی را نباید انجام دهند:
۱- سرزنش، تهدید، تنبیه و تحقیر کودک هیچ اثر درمانی نخواهد داشت بلکه این عادت را تشدید می کند.
۲- مالیدن داروهای تلخ و بدمزه فلفل، رنگ و; برای ترک ناخن جویدن موثر نبوده بلکه با ایجاد احساس گناهکاری و اضطراب در فرد سبب می شود بیشتر به این عمل بپردازد.
۳- در کودک ایجاد ترس نکنند زیرا این عمل باعث تشدید ناخن جویدن و همچنین اختلالات دیگری می شود.مریم اولایی
اثربخشی خانواده درمانی
دکتر جعفر حسن زاده*: جوامع بشری این قرن شاهد تعداد بی شماری از انسان هایی می باشند که وقتی ماده مخدر روزمره به آنها به هردلیل به قلمرو جسمشان نرسد یا دیر برسد جبراً احساس نیاز مفرط بدان مواد می کنند و آنگاه اسیر یک سلسله اختلالات فیزیولوژیک و روانی می گردند.
دکتر جعفر حسن زاده*: جوامع بشری این قرن شاهد تعداد بی شماری از انسان هایی می باشند که وقتی ماده مخدر روزمره به آنها به هردلیل به قلمرو جسمشان نرسد یا دیر برسد جبراً احساس نیاز مفرط بدان مواد می کنند و آنگاه اسیر یک سلسله اختلالات فیزیولوژیک و روانی می گردند.
در تعریف مواد مخدر می توان چنین گفت که مواد مخدر به موادی اطلاق می شود که خاصیت تخدیر کننده و به عبارت بهتر خاصیت نشئه آور داشته باشد. الکل از این بابت به مواد مخدر بی شباهت نیست ولی جزء این دسته به شمار نمی آید، سیگار هم اصولاً درجه تخدیرزای اندکی دارد، طیف مواد مخدر بی اندازه زیاد است که از آن جمله می توان
ال اس دی، کوکائین، ماری جوانا، حشیش، هروئین، مرفین و تریاک را نام برد. تعداد این مواد به علت تولید مواد شیمیایی گوناگون و جدید و استفاده سرشار شرکت های تجاری روز به روز در حال افزایش است. علاوه بر مواد مخدر، مواد گوناگون دارویی مثل والیوم، دیازپام نیز در صورت مصرف طولانی نوعی اعتیاد و وابستگی ایجاد می نمایند.
معمولاً جوانان در سنین حساس جوانی و کمی پس از بلوغ بی
ن ۱۸ تا ۳۰ سالگی معتاد می شوند. عوامل و انگیزه های که به اولین تجربه با مواد مخدر منجر می شود بسیارند، به عنوان مثال کنجکاوی، سرکشی و طغیان بر علیه والدین یا سایر افراد، تقلید، فشار روانی، بدست آوردن اطلاع در مورد آنچه مواد مخدر ممکن است انجام دهد و انتظارات مافوق تصور در اثر استعمال ماده مخدر از جمله مواردی هستند که فرد را به تجربه کردن این مواد و اعتیاد سوق می دهد.
براساس تجربیات بدست آمده بیشتر معتادان مرد هستند و زنان تمایل کمتری برای آلودگی دارند، تجربه ها در مورد زنانی که گاهی پکی به مواد مخدر زده اند نشان می دهد که کمتر از مردان به درجه افراط در اعتیاد رسیده اند عوامل خانوادگی و تربیتی مسائل مادی، عدم استقلال اقتصادی زنان و نیز توجه و کنترل بیشتر جامعه و حتی بستگان سبب شده است که زنان کمتر به طرف اعتیاد روی آورند.
اعتیاد به مواد مخدر باعث ایجاد مشکلات مهم و اساسی بر روی سلامت و بهداشت افراد و سایر امور اجتماعی گردیده است اینگونه معتادان علاوه بر آنکه تندرستی و کارآیی خود را از دست می دهند بار سنگینی بر دوش اجتماع می باشند که در آن نظم جامعه را مورد تهدید قرار می دهند.
چنین اشخاص قانون شکن، برای به دست آوردن مواد مورد احتیاج خود مرتکب هرگونه اعمال خلاف قانون گردیده و از دست زدن به هر نوع عمل ناپسندی خوددار
ی نمی کنند.
اساس درمان عبارت از قطع ماده مخدر و توانبخشی جسمی و روانی شخص معتاد است هنگامی که بیمار از بیمارستان ترخیص می شود بایستی یا دوستان و اطرافیان مشفق و مهربان دمساز باشد و طوری بازندگی مواجه شود که مجدداً هیجانات و اضطراب های روحی و جسمی او را به سوی این مواد خانمانسوز سمی که بلای فرد و جامعه بشریت است سوق ندهد.
اما اگر ما به سادگی از کنار واقعیت های تلخ جامعه نگذری
م و در یک جمعبندی کارشناسی هزینه های مادی (جبران پذیر) و معنوی (جبران ناپذیر) از هم گسیختن شیرازه خانواده که شالوده اجتماع سالم هستند مدنظر قرار دهیم و آمارهای تکان دهنده را جهت تحلیل و ارزیابی و کارشناسی در مسیری درست و راهبری صحیح بحران با مدیریت دلسوزانه روشنفکران جامعه را به یاری بطلبیم و با فرهنگ سازی، خانواده ها را به پایگاههای اصلاح و تربیت مبدل نمائیم. آمار معتادین در حدود سه میلیون و ۷۰۰ هزار نفر که روزانه ۴۰ میلیارد ریال و یا به عبارتی دو تن مواد مخدر مصرف می کنند. افرادی که روزگار سیاه و سرنوشت تلخ و بی مختومشان دامنگیر اطرافیان و خانواده شان نیز گردیده است.
طبق آمارهای موثق از سه میلیون و۷۰۰ هزار نفر زن و مرد ایرانی به شکل منظم و نامنظم تریاک و مشتقات آن را مصرف می کنند که از این تعداد سه میلیون و یکصد هزار نفر برای یک سال و بیشتر و یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر به طور قطعی معتاد هستند از هفت میلیون و ۴۰۰ هزار نفر مصرف کننده مواد مخدر و داروهای آرامبخش در کشور، سه میلیون و ۶۰۰ هزار نفر از آنان داروی آرامبخش و یک میلیون و ۱۱۲ هزار نفر از آنان دارو و مواد مخدر باهم مصرف می کنند هزینه اعتیاد در ایران سالانه معادل ۱۰ درصد درآمد نفتی کشور است.
میانگین سن شروع تزریق مصرف مواد مخدر در میان معتادین تزریقی در کشور به ۱۹/۶ سال کاهش یافته است. هر روز ۵۰۰ نفر از جوانان کشور معتاد می شوند و ماهانه ۱۰۰ نفر به دلیل سوء مصرف مواد مخدر می میرند.
همچنین اعتیاد عامل اصلی ۵۰ درصد طلاق ها و از هم پاشیدگی خانواده هاست و ردپای ۴۰ درصد اعمال خشونت ها برعلیه کودکان می توان دید ۶۹ درصد مب
تلایان به ایدز از راه اعتیاد تزریقی به این بیماری گرفتار شده اند.
فلسفه گرایش افراد به مواد مخدر از نظر علمی: پیشگیری از مواد لذت اعتیاد
مواد مخدر باعث آزاد شدن فوق العاده زیاد دوپین در چرخه لذت مغز شده و در نتیجه لذت غیرقابل وصفی به فرد دست می دهد. در مغز قسمتی وجود دارد که به
آن اصطلاحاً مدار لذت می گویند مدار لذت در قسمت لیمپیک مغز قرار دارد و سلول های بین مدار با استفاده از هورمونی بنام دوپاین، با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.
دوپاین ترشح شده از سلول اول به گیرنده های دوپاینی سلول دوم متصل و آن را روشن می کند و به همین ترتیب تمام مدارات را به حرکت در می آورد از این رو غذای خوشمزه، گوش دادن به موسیقی و تشویق به طور طبیعی باعث به جریان افتادن مدار لذت شده و باعث می شوند که خاطر خوشی در ذهن ما ایجاد شود و ما به انجام آن کار تشویق می شویم و آن را تکرار می کنیم.
چنانچه ذکر گردیده مصرف مواد مخدر باعث آزاد شدن فوق العاده زیاد دوپاین می شود لذت غیر قابل وصفی به فرد دست می دهد ولی مصرف زیاد ماده مخدر به تدریج گیرنده های دوپامینی چرخه لذت را کم می کنند و در نتیجه فرد از همان لذت های معمولی نیز لذت نمی برد در نتیجه مصرف مواد مخدر را افزایش می دهد چون به مقدار بیشتری از ماده مخدر نیاز پیدا می کند که به این پدیده در اصطلاح سم شناسی »محتمل« می گویند.
به تدریج ماده مخدر به عنوان تنها منبع لذت برای فرد در می آید و فرد به هیچ عنوان نمی تواند از مواد مخدر که روز بروز هم میزان آن زیاد می شود دست بردارد که به این پدیده اعتیاد می گویند که در صورت عدم مصرف مواد مخدر فرد دچار سندرم کمبود دوپاین مغز باعلائم افسردگی، اضطراب و لرزش دست ها می شود که در نهایت هم باعث تغییراتی در فعالیت شناختی مغز و باعث کاهش کارکردهای روانی – اجتماعی و شغلی فرد می شود.
سه عامل و راه اصلی پیشگیری از اعتیاد:
سازمان بهداشت جهانی پیشگیری از بیماری ها به سه دسته تقسیم می کند.
۱- پیشگیری اولیه ۲- پیشگیری ثانویه ۳- پیشگیری ثالثیه
در پیشگیری اولیه: منظور این است که قبل از شیوع بیماری اقدامات لازم جهت جلوگیری از بیماری به عمل آید.
در پیشگیری نوع دوم، اقدامات درونی لازم به منظور کنترل و مهار بیماری به عمل می آید.
در نوع سوم نیز منظور این است که پس از آنکه به بیماری مبتلا شدند حال باید چه اقداماتی لازمی صورت پذیرد تا عوارض بیماری به حداقل برسد.
در پیشگیری نوع دوم: در راستای به حداقل رساندن میزان آسیب اعتیاد اقدام اول کاهش آسیب ناشی از مصرف مواد مخدر است که میزان مصرف به حداقل برسانم تا کم عارضه تر باشد مثلاً ترویج وسایل یک بار مصرف و عدم استفاده از وسایل مشترک از
جمله اقدامات کاهش آسیب در مرحله اول است، دیگر تأکید بر نقش آموزش برای کم کردن رفتارهای پرخطر چون تزریق مواد مخدر
اگر هزینه مواد مخدر روزانه معتاد تنها ۳۰۰ تومان تخمین زده شود صدها میلیون تومان صرف نظر از زیان های معنوی صرف هدر رفتن و دود کردن سرمایه های مادی مملکت می شود که می توان با آن بالغ بر ۹۰۰ مدرسه ساخت.
به واقع اعتیاد یکی از بحران های جامعه ما است در مجموع خصوصیات مشترک معتادان می توان گفت تمایل به کناره گیری از افراد نزدیک – مخفی نگه داشتن اعتیاد، افسردگی، یاوه گویی، تغییر ساعات خواب، درخواست مکرر پول، دروغگویی، کاهش اشتها، وجود اثرات سوختگی در انگشتان، استفاده از داروهای خواب آور، تغییر حالت غیرطبیعی مردمک چشم دردهای شدید عضلانی، رفتن زیاد به دستشویی، تضعیف حافظه و تشنج از جمله نشانه های شایع برای افراد معتاد به مواد مخدر است.
تحقیقات نشان داده است یکی از راههای گسترش اعتیاد در جامعه شیوه نگرش افراد به معتادان است معتاد به عنوان یک فرد کثیف و ننگین نگریسته می شود در صورتی که فرد معتاد باید به چشم بیمار نگریسته شود نه به عنوان یک مجرم. از راههای پیشگیری می توان، آگاه کردن فرزندان،تقویت قدرت اعتماد به نفس، محدودیت و ممنوعیت استعمال سیگار، تشویق جوانان به ورزش و تفریح سالم، توجه به درخواست های منطقی جوانان، عدم تبعیض بین فرزندان و برقراری یک ارتباط عاطفی و اجتماعی با آنها. تحقیقات نشان داده است گرایش خانواده ها به اصول مذهبی و ارزشی می تواند خانواده و به ویژه جوانان را از انواع آسیب های اجتماعی به ویژه اعتیاد بازار دارد.
در جمع بندی کلی خانواده و مسئولان مبارزه با مواد مخدر باید از خواص لذت بخش مواد مخدر و دلایل رجوع افراد به این مواد آگاهی یافته و سعی کنند امکانات لذت بردن سالم برای تمامی اقشار جامعه را از زندگی فراهم کنند زیرا جامعه افسرده مستعد ابتلا به اعتیاد است.
مسئولیت اولیا در امور مدرسه
مشورت و همکاری اولیای دانشآموزان بامدرسه، با این که از قدیم به دلایل مختلف دارای اهمیت بوده است، در چند دهه اخیر مخصوصاً الان که عصر اطلاعات و فن
اوری و دانایی لقب گرفته و تحولات سریع اجتماعی و اقتصادی و حتی در ارزشها و روشهای زندگی در جوامع پدید آمده است، اهمیت و ضرورت آن بیش از پیش محرز میشود.
پیش از این وظیفه مدرسه منحصر به انتقال دانش و معلومات به دانشآموزان بود، اما در جامعه امروز این شیوه به روش فرایندی انجام میشود و دیگر مثلث آموزشی (معلم – مدرسه – کتاب) معنی و مفهوم خود را از دست داده است و مدرسه علاوهبر ایجاد زمینه و تسهیلات برای یادگیری مربیان، ضامن رشد اجتماعی، عاطفی و سلامت و بهداشت روانی آنان نیز است. مسئولیتهایی که مشارکت نهاد بسیار مهم خانواده را در کنار مدرسه طلب مینماید. از سویی خانواده، به عنوان نخستین مکتب آموزشی و تربیت فرزندان همواره مورد توجه بوده و هست چرا که نهاد اولیه پرورش و رشد فرزندان و نهادینه کردن امور فرهنگی، آموزشی، تربیتی و; و نخستین معماران هویت و اصلیترین مهندسان بنای اخلاقی و; آنجا هستند.
از سوی دیگر مدرسه قادر نیست چنین مسئولیتی را بدون شناخت خانواده و بدون تکیه بر امکانات و توانائیهای اولیا و همکاری آنان برعهده گیرد و تجربیات و تحقیقات نشان میدهد راه حل بسیاری از مسائلی که امروز مدرسه با دانشآموزان دارد، نمیتواند جز در تعامل مستقیم با کانون خانواده و بهبود کیفیت ارتباطات آنان با اولیای دانشآموزان حل و فصل شود.
اگر این ارتباط تسهیل و توسعه یابد و نسبت به هم پیشداوری ننماین
د و اولیا بتوانند در تنظیم و تهیه محتوای برنامههای پرورشی و آموزشی مدرسه نقش فعالتری را ایفا کنند و صرفاً در مدارس شنوندگان خاموشی محسوب نشوند و برنامه جلسات اولیا نیز، متناسب با نیازها و انتظارات آنان که دارای تحصیلات، فرهنگها و نگرشهای مختلف هستند تدوین و ارائه شود، عاملی مهم در جلب مشارکت اولیا خواهد بود و آنان باید این مشارکت را نوعی مشورت بدانند که در قرآن در آیات ۳۸ سوره شوری و ۱۵۹ آل عم
ران بر آن تاکید شده است.
مشارکتی که اگر از روی اراده و با میل و رغبت، مداوم و مستمر و با برنامه انجام شود، رشد و مشارکتی که در آن حق و تکلیف طرفین تعریف شده و یک طرفه نیست.
در این صورت است که برگزاری انتخابات انجمن اولیا و مربیان به عنوان تجلیگاه مشارکت خانه و مدرسه و محیطی برای تبادل و تعامل دانستههای والدین و مربیان معنی و مفهوم واقعی خود را مییابد و تقویت آن به نفع امروز و فردای دانشآموزان این سرمایههای اجتماعی و ملی خواهد بود و انجمن وظیفه پیدا میکند تا با تقویت حس مسئولیت والدین در امر تربیت فرزند خویش و آگاه ساختن والدین و مربیان به مسائل فرزندان و بهرهمندی از توان و ظرفیت سایر اولیا تلاش نماید و براساس سفارش پیامبر(ص) (اصول کافی ج ۱ – ص ۵۵) <من عمل علی غیر علم کان یفسد اکثر مما یصلح.>
شناخت اولیا و مربیان را برای تربیت و تعلیم و فرزندان خویش توسعه دهد که مبادا عمل بدون شناخت موجب فساد شود تا اصلاح. انجمنهای اولیا و مربیان به مثابه پلی تلقی شوند تا اطلاعات و تجارب به یکدیگر انتقال یابد، و هم خانواده و هم مدرسه نقش خود را در سلامت روحی و روانی فرزندان این مرز و بوم به خوبی تعریف، تبیین و تعیین نماید تا دوگانگی نقش و تعارض رفتار کاهش یابد.
تحقیقات و مطالعات انجام شده نشان میدهد که رفتار کودکان تابعی است از رفتار والدین در درجه اول و رفتار همسالان و معلمان در درجه دوم.
یک رابطه مطلوب و رفتار معین فرصت مناسب برای ابراز وجود و شناخت فعالیتها و همبستگی و وفاداری دوجانبه را ایجاد و برعکس رابطه و رفتار دیگر و یا تعارض رفتارها نتیجه معکوسی را به دنبال میآورد. بنابراین تلاشهای مربوط به آموزش و پرورش دانشآموزان وقتی به نتیجه مطلوب میرسد که در کنار مدرسه، خانواده نیز قادر به ایفاء نقش و مسئولیتهای تربیتی و آموزشی خود به نحو مطلوب و شایسته باشد، لذا مدارس علاوهبر تشکیل انجمن اولیا و مربیان باید سعی نمایند تا زمینهساز حضور بیشتر والدین در فرایند تعلیم و تربیت و پاسخگویی به نیازهای
روز جامعه و تطابق با مقتضیات اجتماعی برای به انجام رساندن رسالت خود و حرکت در جهت اهداف تعیین شده و اثر بخشی و کارآیی بیشتر باشند و رابطهای پویا، آگاهانه و درهم تنیده با اولیا برقرار نمایند.
لذا ضرورت دارد در توسعه مشارکت اولیا و مشورت با آنان عواملی چون شمول، عمق، گستردگی فعال، معنادار و مبتنیبر نیاز متقابل و ایجاد روحیه مشارکت مورد توجه قرار گیرد و باتوجه به فرموده مقام معظم رهبری <اگر خانه و مدرسه را از نظر تعلیم و تربیت به یکدیگر م
تصل کنیم، پیوندی مبارک انجام دادهایم که اگر به صورت کامل انجام شود کار مهمی است.> از سویی و با عنایت به اساسنامه انجمن اولیا و مربیان از سوی دیگر که یکی از وظایف سازمان مرکزی ایجاد زمینه برای افزایش فعالیتهای انجمنهای مدارس است، لذا برای حضور بیشتر و محسوس نمایندگان اولیا و مدارس در سیاستگذاریها و تصمیمگیری در حیطه منطقه و استانی و ایجاد بستر پویایی، تحول و نوآوری در امور انجمنها، شوراهای انجمن اولیا و مربیان با مجوز شورای عالی آموزش و پرورش و تصویب شورای عالی انجمن اولیا و مربیان تشکیل شده است که این امور ضرورت تحول در انجمن اولیا و مربیان را بیش از پیش متصور و مورد درخواست کرده است. طیف مشارکت را میتوان در پنج سطح عمده دستهبندی کرد:
۱- اقدام تعیین شده
۲-فعالیتی
۳- نقشی
۴- زمینهای
۵- بینشی
بحرانیترین وضعیتی که بر شیوه اندیشه و کنش ما سایه انداخته و باید از آن عبور کنیم این است که باید مردم را به مرکز همه کارهایی بیاوریم که انجام میدهیم. هیچ دعوتی اصیلتر و هیچ مسئولیتی بزرگتر از این نیست که مردان، زنان و کودکانی که در شهرها و روستاهای سراسر جهان هستند از توانایی بهبود بخشیدن به زندگی خود برخوردار بشوند.
در این راستا و باتوجه به تاکیداتی که در مورد شورا و مشورت در قرآن کریم شده است. و امر هم شورا بینم و اذا عزمت فتوکل علیالله و امرهم شوری بینهم و مما رزقنا هم ینفقون.
موضوع توسعه نقش و حضور اولیا در فرایند تعلیم و جلب مشارکت آنان در آنچه که خداوند روزیشان نموده و ایجاد زمینه برای انفاق به ضرورتی اجتنابناپذیر تبدیل شده است، تا با تقویت مشارکت و همکاری اولیا به ویژه اولیای متخصص و توانمند برای ارائه خدمات دا
وطلبانه به مدارس، نقش انجمن اولیا و مربیان مدرسه توسعه یافته و به ارتقای کیفی برنامهها و خدمات آموزشی- پرورشی بیشتر همت خواهد نمود و با تشکیل کارگروههای توسعه فعالیتهای آموزشی، پرورشی، فوق برنامه و بهداشتی و کار گروه توسعه فعالیتهای مالی و عمرانی و رفاهی و کارگروههای مورد نیاز دیگر و انجام وظائفی از قبیل شناسایی و معرفی امکانات و توانمندیهای محلی، بررسی و شناسایی مشکلات مدرسه و ارائه راهکارهای اجرایی و همفکری و تشریک مساعی با یکدیگر و ارائه طرحها، پیشنهادها و راهکارهای مناسب برای بهبود و ارتقای کیفی برنامهها و فعالیتهای مدرسه گامهای عملی را برخواهند
داشت و از مشارکت یک بعدی اولیا به مشارکت چند بعدی و از مشارکت انفعالی به اوج مشارکت یعنی مشارکت خودجوش عملی و پیشرفته خواهند رسید.منصور جعفری
انواع مدیریت در خانواده :
۱- مدیریت مستبدانه و یا دیکتاتوری: ویژگیها ی این خانواده عبارتند ار:
استفاده از تنبیه به عنوان روش تربیت.
تنها فرد مستبد استقلال دارد.
فقط او قدرت تصمیم گیری دارد.
در خانواده ترس و وحشت و اضطراب حاکم است.
در این خانواده فرزندان ظاهرا حالت تسلیم و اطاعت دارند.
دلیل و چرایی در این خانواده وجود ندارد.
فرد مستبد می خواهد به همه چیز دخالت کند. و انتظار دارد که در همه زمینه ها اعضای خانواده از او دستور بگیرند.
مشورت در این خانواده نیست. و دیگران به حساب نمی آی
ند.
۲- مدیریت آزادی مطلق یا خود مختاری: منظور از مدیریت آزادی مطلق این است که هر کس در کار دیگری دخالتی ندارد و هر فرد درخانه مطابق میل خود رفتار می کند. والدین هم فرزندان را به حال خود رها کرده اند.
ویژگیهای اصلی این خانواده عبارتند از :
• بی نظمی و هرج و مرج در خانواده .
• احساس مسئولیت نداشتن نسبت به دیگران.
• مدیریت در خانواده دچار آسیب شده است.
• هر فرد بر اساس تمایلات خود رفتار می کند.
• محبت، صمیمیت و احساس مسئولیت در خانواده جای خود را به بی نظمی و بی بند و باری و خود کامگی داده است.
• بیشترین انحرافات دختران و پسران در چنین خانواده هایی می باشد.
۳- مدیریت آزاد منشانه: از روشهای مناسب و مطلوب مدیریت در خانواده است. ویژگیهای این خانواده عبارتند از:
• در این خانواده بین اعضا مشورت صورت می گیرد. و آنها حرفهای همدیگر ار می شنوند. و تصمیمات مشترک می گیرند.
• بر این خانواده حق سالاری حاکم است. و هر کس به اندازه خو د در اداره خانواده مشارکت می کند.
• زن و شوهر همدیگر را دوست دارند. و برای هم ارزش قائل هستند.
• بین اعضای خانواده احترام متقابل وجود دارد.
• با اینکه در چنین خانواده ای مدیر پدر خانواده است، اما یک فرد مستبد نیست بلکه مشورت با همسر و فرزندان جرء برنامه های اوست. همچنین محبت و اقناع اعضای خانواده را مد نظر قرار می دهد. و هر فردی گوشه ای از کارهای خانه را انجام می دهند.
• در این خانواده اعضا احساس امنیت می کنند.
• فرزندان با کمک و مشورت والدین به بالندگی فکر می کنند.
• فرزندان به قدر کافی از سوی والدین محبت می بینند.
• استقلال فرزندان مد نظر قرار می گیرد.
• در این خانواده گذشت، سکوت و صبر آموخته می شود.
• اعضای خانواده در چهار چوب به توافق رسیده خانواده رفتار می کنند.
• در این خانواده مقدم بر احساس عقل حاکم است.
• نوعی احساس رضایت در اعضا وجود دارد.
• پدر و مادر نقش الگویی خود را از دست نداده اند
شیوه های تربیت
دامنه تربیت انسان بسیار گسترده است، هیچگاه نمی توان تربیت او را در چارچوب روشهای معدودی، محصور و خلاصه نمود. با این حال بنابر ضرورت آشنایی با روشهای تربیت به برخی از مهمترین این روشها به طور مختصر اشاره کرده که در این رابطه به آیاتی از قرآن کریم استناد می نمائیم.
۱- روش الگویی:
مردم از راه چشم بیش از گوش امور را فرامی گیرند آنچه در برابر دیدگان انسان قرار می گیرد اثربخش تر و آموزنده تر از حقایقی است که به گوش می رسد و یا خوانده می شود. تعلیم عملی، نافع تر از تعلیم لسانی است. ارشاد و راهنمایی با گفتار، صرفاً ارائه طریق می کند ولی عمل و الگوی بی زبان انسان را در مسیر هدف قرار می دهد. در قرآن مجید آمده است. «همانا رسول خدا برای شما سرمشق نیکویی است»
رسول خدا(ص) قبل از این که با گفتار خود راهنمای مردم باشد با رفتار خود بهترین مربی و الگو بود.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده اند: «اگر درصدد اصلاح دیگران هستی نخست خود را اصلاح کن.» این عیب بزرگی است که به اصلاح و تربیت دیگران بپردازی درحالی که خود فاسد باشی.
۲- روش موعظه و نصیحت:
موعظه کلامی است که به دل نرمی و رقت می دهد، قساوت را از دل می برد، خشم و غضب و شهوت را فرو می نشاند، هواهای نفسانی را تسکین داده و به دل صفا و
جلا می دهد. هیچ کس نیست که از موعظه و نصیحت بی نیاز باشد.
«می گویند حضرت علی(ع) به یکی از اصحاب می فرمود «عظنی» مرا موعظه کن و می فرمود در شنیدن اثری است که در دانستن نیست.
البته در اینجا نکته ای قابل ذکر است که واعظ و کسی که نصیحت می کند باید خود با گفتارهایش عامل باشد تا وعظ او اثر نماید وگرنه نصیحت هیچ اثری نخواهد گذاشت.
خداوند در قرآن کریم به پیامبرش می فرماید: «مردم را با حکمت و موعظه نیکو به راه خداوند بخوان»
۳- روش تشویق (پاداش)
هیچ موجودی به اندازه انسان ظریف نیست. این موجود لطیف راه های نفوذپذیری دارد. اگر از راهش وارد شوند به تسخیر درآمده، عالیترین تجلیات فکری، هنری، ذوقی و معنوی را از خود بروز خواهد داد و حماسه ها خواهد آفرید.
شاید عالیترین ابتکارات انسانی مرهون تشویق و ترغیب بوده است.
در پرتو تشویق، خلاقیت و ابداعات به وجود می آید. به طور یقین عوامل متعددی در پویایی افرادی که دست به اختراعات زده و قاره ها را کشف کرده اند، مؤثر بوده و بدون تردید نمی توان نقش تشویق و ترغیب را در آنها نادیده گرفت و شاید بتوان ادعا کرد که اساساً پیدایش هنرهای زیبا و علوم گوناگون مدیون تشویق ها و ترغیب ها بوده است. تشویق می تواند به صورتهای مختلفی اعمال شود. که البته به سن و درک و نوع عمل مربی بستگی دارد. گاهی تشویق به صورت دلجویی است و گاه با اظهار یک عبارت محبت آمیز یا تحسین آمیز برخی اوقات یک نگاه توأم با لبخند و نشاط و گاهی در آغوش گرفتن و بوسیدن و گاهی هدیه دادن و جایزه دادن و;
و اما صورتهای تشویق مختلف است و در اینجا به موادی از آنها اشاره می کنیم:
۱- تحسین ۲- دعا ۳- سلام ۴- پاداش ۵- جایزه
۶- تحریض (به معنی برانگیختن و ترغیب نمودن کسی را به کاری و چیزی)
۷- تشجیع (دلیرکردن و دل دادن کسی را به شجاعت صفت کردن)
۸- وعده ۹- تبشیر (مژده دادن، نوید دادن، دلگرم کردن تحریک شوق)
۱۰- وعظ (تذکر و یادآوری سخنی که با خیر و خوبی همراه باشد) ۱۱- نصیحت
۱۲- تسلی (دلخوشی دادن، تسکین دادن)
۱۳- تشکر (سپاسگزاری)
۴- روش تنبیه (مجازات)
انسان از مقام بالا و والایی برخوردار است و اگر خود را از فساد و شر و بدی دور نماید و به فضایل اخلاقی و کرامتهای انسانی زیبنده سازد می تواند از نظر کرامت خود را به خدای
ش نزدیک ساخته و در جوار او قرار گیرد و به ملکوت الهی دست یابد.
همین انسانی که می تواند به مقامی برسد که فرشته را یارای گام نهادن در آن نیست اگر از صفات حمیده اخلاقی و انسانی بی بهره شود و فاقد فضایل اخلاقی گردد چنان مقام و مرتبتش انحطاط می یابد که از حیوانات و بهایم هم پایین تر قرار می گیرد.
هنگامی که فردی در چنین مسیری قرار گرفت، باید به منظور هشدار و آگاهی او و جلوگیری از تکرار آن از عامل تنبیه و انذار و مجازات استفاده نمود. البته استفاده از این عامل زمانی است که سایر عوامل تربیتی از تأثیر و کارآیی در مورد فرد نارسا و عاجز باشد. تنبیه نیز همچون تشویق به صورتهای مختلف اعمال می شود. گاهی به صورت تذکر است که از جانب مربی داده می شود و گاه به شکل اخطار و زمانی انذار و یا تهدید و وعید و بعضاً توبیخ و شماتت و اگر اینها مفید واقع نشد به صورت قهر و یا تحذیر و سپس هنگامی که اینها نیز مفید قرار نگرفت به شکل تعزیر و حد و قصاص و بالاخره زمانی، هیچ یک از اینها مفید واقع نمی شوند و مربی مرحله نهایی یعنی لعنت و نفرین و مبارزه با گردنکشان را اعمال می نماید.
صورتهای تنبیه از خفیف به شدید عبارتند از: ۱- تذکر ۲- اخطار ۳- انذار (ترساننده و خبرآورنده) ۴- تهدید و وعید ۵- توبیخ ۶- شماتت و سرزنش ۷- قهر ۸- تحذیر (از کاری ترساندن) ۹- تعزیر (سرزنش کردن) ۱۰- حد (اندازه و حد) ۱۱- قصاص ۱۲- لعنت و نفرین ۱۳- مقابله با گردنکشان. گ کنشلو
همکاری خانه و مدرسه در تربیت فرزندان
مطلبی را که قدری پیرامونش صحبت می کنیم مسأله ی رابطه ی خانه با مدرسه است. آن چه که در خانه و مدرسه برایش کار می شود موضوع ((تربیت بچه)) است . یعنی باید گفت اساسا تمام تشکیلات فرهنگی یک مملکت، ازوزیر و وزارتخانه تا همه ی کا رمندان اداری و مدیران و کارکنان مدارس و معلمان و تمام بودجه ای که اختصاص داده می شود، همه در نهایت به دانش آموز برمی گردد و تمام این تلاش ها برای اوست؛ یعنی کسی که آینده را بالاخره باید به دست او سپرد و خواه ناخواه جامعه را از ما تحویل خواهد گرفت و تمام بزرگسالان، در هر سمت و مسؤولیتی که هستند، ناگزیر مسؤولیت و جایگاه خود را تخلیه می کنند و آن را به این نسل می -سپارند.
نقش وراثت و تربیت در شخصیت کودک
شاید تا به حال مکرر شنیده اید که شخصیت کودک را از دو زاویه می توان بررسی نمو
د: یکی از دید وراثت- یعنی آن چه که فرزند از پدر و مادر و اجداد و نیز از محیط جغرافیای
ی و طبیعی و حتی از تاریخ و امثال آن ها می گیرد- و دیگری از دید جنبه های اکتسابی. یعنی کودک مجموعه ای از دو گروه از نهادها است. یک گروه از این نهادها را، بدون آن که کودک خواسته باشد و تصمیم و انتخاب وی درآن دخالت داشته باشد، به او می دهند. همان طور که قیافه و چهره ی خاص، رنگ مو، قد و امثال آن را که جنبه ی طبیعی و فیزیولوژیک دارد محیط و طبیعت به او داده اند. البته، همه ی این ها را خدا داده اما منظور این است که کودک در یک محیط جغرافیایی و طبیعی قرار گرفته و از پدر و مادری به دنیا آمده که دارای قیافه، روحیات و خصلت های خاصی بوده اند و شیارهای عاطفی و معنوی ویژه ای داشته اند. پس، فرزند با این خصوصیات به دنیا آمده است و شاید مشکل باشد همه ی این خصوصیات را که جنبه ی وراثتی دارد تغییر داد . البته، یک نسل می تواند فکر کند و تدبیری بیندیشد که بعضی از جنبه های وراثتی را برای آینده عوض کند. برای مثال، اگر چنان چه افراد یک نسل از نظر شرایط محیطی طوری است که قد کوتاه هستند می توانند تلاش هایی بکنند که برای آینده متوسط قد افراد بیشتر شود، کما این که گفته می شود ژاپنی ها در چند ساله ی اخیر با تلاش های فراوان این کار را کرده اند و متوسط قد را چند سانتیمتر افزوده اند. پرورش حیوانات آسانتر از انسان است ولی با این وجود نیاز به آموزش دارد تربیت دختران با تربیت پسران متفاوت است. اما باید تدابیر زیادی برای آن اندیشید؛ همان طور که در برابر زلزله یا حادثه ی پیش بینی نشده ای هم اگر چنان چه تدبیر و اندیشه وطرح و نقشه ای باشد، مثل بالا بردن مقاومت ساختمان در برابر لرزش، می توان در حدودی از خسارتش جلوگیری کرد و در امان بود. بنابراین، یک جامعه که در صدد است برای آینده اش در دراز مدت بیندیشد شاید بتواند در مسایل وراثتی هم تغییراتی ایجاد کند. اما فعلا مواجهیم با نسلی که با یک سلسله نهادهایی که به او داده اند، به دنیا آمده است و کاری نداریم که کدام یک از این مسایل ارثی و جبری و طبیعی است وآیا این نهادها با چه شرایطی قابل تغییرند و یا این که اصلاً غیرقابل
تغییر هستند؟ که البته، احتیاج به مطالعات زیادی دارد.
اما گروه دیگر از نهادهایی که شخصیت کودک را تشکیل می دهند مسایلی است که فرزند آن ها را در سایه ی تربیت کسب می کند و باید به تدریج از محیط بگیرد . محیط شامل خانواده، مدرسه و یکی هم جامعه است. ما فعلا راجع به محیط جامعه صحبت نمی کنیم، برای آن که محیط ا خیلی زودتر، می توانند عوض کنند ولی آن هم طرح و پشتکار می خواهد، نقشه و مقاومت می خواهد که چگونه محیط تغییر یابد تا فرزندان ما در بستر محیط بهتر تربیت شوند. این مسأله هم به جای خود قابل بحث است.
اما فعلا می گوییم محیط در دست ما نیست. یک سلسله عوامل از نظر شرایط اقتصادی، سیاسی و تاریخی، مسایل تربیتی عمومی و مسایل ارتباط جمعی، محیط را برای ما می سازد که فعلا مورد بحث ما نیست. اما آن دو محیطی که اثر سازندگی تربیتی روی بچه دارند یکی خانه و دیگری مدرسه است.
در نظربگیرید که بچه متولد می شود در حالی که با هیچ زبان و آداب و عاداتی مأنوس نیست؛ هیچ نوع طرز لباس پوشیدن، هیچ نوع آداب معاشرت و برخورد و هیچ گونه اندیشه و فکر و جهان بینی و فلسفه برایش مطرح نیست. اما کم کم بعد از پنج سال، ده سال در محیط خاصی رشد می کند، دارای یک زبان می شود، صاحب یک فلسفه و اندیشه می شود، دارای یک مذهب می شود، دارای یک نوع آداب و روابط اجتماعی می شود. این ها را با خودش از مادر به دنیا نیاورده بلکه در بستر تربیت، یعنی در خانه، در مدرسه و در جامعه آموخته است. در خانه پایه ی اول را مادر می گذارد. اولین کلمات، اولین برخوردها را مادر به بچه می آموزد. البته، موضوع اصلی بحث ما این نیست که نقش مادر یا نقش خاص محیط خانه را بررسی کنیم بلکه تنها می خواهیم بین دو محیط خانه و مدرسه را پیوند دهیم. کودک تا شش سالگی فقط در اختیار محیط خانه است. با او چگونه رفتار کرده اند؟ نمی دانیم. بحث ما از سن هفت سالگی است که وارد مدرسه می شود.
دانش آموز بین پنج تا هفت ساعت از وقت فعالش را در مدرسه و بقیه را هم در منزل می -گذراند. روزهای تعطیل وحدود سه ماه و نیم تعطیلات تابستانی در اختیار خانواده است و نمی توانیم این ها را از یکدیگر جدا کنیم. بعضی معتقدند چون قسمت عمده ی حضور محصل در خانه در حال خواب می گذرد، پس، ساعات فعال او در مدرسه است. البته، اکنون در مقام بررسی این که میزان تأثیر کدام محیط بیشتراست نیستیم. در هر حال، این دو با هم آمیخته هستند و کودک را به یکدیگر پاس می دهند: خانه به مدرسه و مدرسه به خانه. بار دیگر فردا، مجددا ساعت بع
د و همین طور این مسأله تکرار می شود.
تربیت ارادی و تربیت غیرارادی
معمولا در مدرسه بچه دو نوع تربیت می شود: یکی تربیت عمومی و ارا
دی و با نقشه، و دیگری تربیت های غیر ارادی و بی نقشه. یعنی در تربیت ارادی، کتابی است معلوم که بچه باید بیاموزد، درسی است که باید بخواند، سر صف برایش مطالبی عنوان می شود، در نمازخانه برایش مسائلی مطرح می شود، در کلاس معلم برایش صحبتهایی می کند، دستورالعمل هایی به در و دیوار نصب است. همه ی این ها تربیت های عمومی و حساب شده و ارادی است. روی این بخش، مدرسه مسؤولیت فراوانی دارد. کیفیت انتخاب معلم، نحوه ی تنظیم ساعات درس و برنامه های سرصف و نماز خانه چگونه است؟ فوق برنامه چیست؟ کتابی که خارج از کتاب درسی معرفی میشود کدام است؟ نوع برخورد معلم به چه شکل است؟ مطالبی را که معلم می- گوید آیا حساب شده است؟ پیرامون داستان هایی که می خواهد تعریف کند چقدر مطالعه و کارشده است؟ این ها یک سلسله مسؤولیت های بسیار سنگینی برای مدرسه را این مسایل مدرسه می کند. فلان مدرسه که ممتاز شده به سبب همان طرح ها، نیروها و نقشه هایی است که در آن بسیج شده تا توانسته است آن را ممتاز کند.
یک بخش از تربیت مدرسه هم تربیت غیر عمدی و غیر ارادی است. گرچه بالمآل هم ارادی می – شود اما تقریبا غیر عمدی است. معلم خصلتها و برخوردهایی دارد بدون آن که توجه داشته باشد. او درسش را می گوید، اما در این تدریس چگونه عمل کند که به فرد فرد بچه ها رسیدگی کند و عدالت را عملا اجرا نماید؟ ممکن است معلم متوجه نباشد که ضمن درس ریاضیات درس عدالت و راستگویی هم می دهد. سهوا ممکن است وعده ای بدهد و به این وعده عمل نکند؛ بگوید فردا تکالیف را می بینم و نبیند، بگوید جایزه می دهم و ندهد؛ نمره می دهد اما دانش آموز احساس می کند غیرعادلانه عمل شده است؛ سوال می کند اما فکرمی کند نظرمعلم تنها معطوف به تعدادی از بچه های ممتاز یا چند دانش آموز پر حرف است. پس، او غیر مستقیم درس عدالت یا درس بی عدالتی می گیرد؛ درس راستگویی یا درس دروغگویی می گیرد. لباس و قیافه ی معلم را می بیند و غیر مستقیم درس نظم یا درس بی نظمی می گیرد؛ درس خوش
اخلاقی و مهر و محبت و یا درس خشونت می گیرد. در و دیوار کلاس، وسعت و نور کلاس، نوع اداره ی عمومی مدرسه در شکل گرفتن شخصیت کودک نقش تربیتی دارد. این ها یک سلسله تربیت های غیر ارادی مدرسه است که دایم بر دانش آموز تأثیر می گذارد. البته، مدرسه -ی حساب شده و با نقشه باید روی این مسایل غیرارادی هم طرح داشته باشدهای ساختمانی مدرسه برنامه داشته باشد؛ یعنی برای اخلاق و برخورد و رابطه ی معلم، نحوه ی اداره ی مدرسه، وسعت، نور و سایر ویژگی های ساختمانی مدرسه برنامه داشته باشد.
بنابراین ،مدرسه اثر تربیتی سازنده ای دارد که قسمتی از آن حساب شده و ارادی و روی نقشه و معمولاًبخش دیگری غیر ارادی است .
نقش منزل
منزل معمولا برای خانواده ها محیط تربیتی غیر ارادی و غیر حساب شده است. یعنی کمتر می -بینیم خانواده هایی را که پدر برای تربیت فرزندش نقشه داشته باشد، طرح داشته باشد که چه کتاب مفیدی برای او تهیه کند. کنترل کند که کدام برنامه ی روابط جمعی، کدام مجله، کدام برنامه ی تلویزیون برای او سازنده است. آیا بردن او به خانه ی فلان خویشاوند چه اثر تربیتی خوب یا بدی خواهد داشت؟ این مسافرتی که می خواهند بروند آیا در مجموع برای او سازنده است یا اثر تربیتی منفی و معکوس دارد؟ البته، افراد خانواده هایی هم هستند که روی این مسایل نقشه و حساب دارند، اما شاید اغلب حساب نمی کنند.
خانواده با اخلاق خاصی بدون یک برنامه بار آمده است؛ با فامیل و همسایگانی سر و کار دارد. مادر هم به نوعی با فرزندانش صحبت می کند. حال، با خشونت و فحش و بد زبانی است یا با سستی و بی تفاوتی، سختگیر است یا سهل انگار، بالاخره به هر صورتی که شد زندگی می کند اما شب یا روز یک ساعتی نمی نشیند که بیندیشد آیا این نوع برخورد چه اثری روی بچه و تربیت او دارد؟ آیا من که احیانا در این اتاق تلویزیون را روشن کرده ام، و بچه هم باید تکلیفش را انجام دهد، این چه اثری روی او خواهد داشت؟ آیا جاذبه ی تلویزیون اجازه می
دهد که بچه درست به انجام تکلیف و حل مسأله اش برسد؟ و مسایل فراوانی از این قبیل که نسبت به آن بی توجه اند.
خانواده ها معمولا تربیت شان تربیت غیرارادی و غیر عمدی است. و لذا یکی از دلایل ضرورتشکیل این مجالس و مجامع همین است که تربیت از آن حالت بی تفاوتی و بی برنامه گی بیرون بیاید و با نقشه و حساب صورت پذیرد، که البته کار مشکلی است. حتی برای خانواده -هایی که معلومات تربیتی هم دارند و در این رشته ها تحصیل کرده اند، اگر بخواهند انجام روابط داخل خانه را بر یک اساس حساب شده قرار دهند، مشکل است.
حال، بچه ای که به این دو واحد- یعنی خانه و مدرسه- پاس داده
می شود و درمدرسه یک تربیت ارادی و یک تربیت غیر ارادی و در منزل حدود نود درصد تربیت غیرارادی می بیند چه کنیم که، در این میان، گرفتار تضاد و خنثی شدن تربیت های این دو واحد نباشد؟ چند مثال عرض می کنم.
پرهیز از تنبیه بدنی
ممکن است طرح مدرسه در برخورد با دانش آموز این باشد که نباید او را تنبیه بدنی کرد؛ کتک زدن برای او مضر است و نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه او را بیشتر لجوج و مقاوم و پرخاشگربارمی آورد، عصبانیتش را بیشتر می کند؛ باید به گونه ای با او برخورد کرد که کار خلاف نکند و درعین حال تنبیه بدنی هم نشود. مدرسه این اصل تربیتی اش را هم خیلی محکم با یک سلسله طرح هایی حفظ و اجرا می کند، اما بچه که در محیط خانه قرار می گیرد ناگهان می – بیند در برابر کوچکترین مسأله ای که برای ما در پیش می آید، دست مادر هم بالا رفته تا بر سر او بزند. کاری را باید انجام می داده که انجام نداده است یا مطلبی گفته که اعصاب مادر کمی ناراحت شده و حالا دستش برای تنبیه او بالا رفته است.
پرهیزاز ناسزاگویی
ممکن است طرح مدرسه این باشد که ناسزا گفتن به کودک و توهین کردن به او کار درستی نیست، به جهت این که این ناسزاگویی بچه را کوچک و تحقیر می کند. البته، ناسزاگویی جنسی که از نظرعفت و اخلاق اثر منفی دارد به جای خود، ناسزا گویی حیثیتی هم فراوان است. وقتی اهانت هایی از قبیل حیوان، کودن، احمق و نفهم می شود، این خود، تلفین بسیار شدیدی به اوست. یعنی انسان حماقت را با دست خود مثل آمپول به بچه تزریق می کند. وقتی بر سرش فریاد می زند ((احمق! کودن!))، حماقت وکودنی را تزریق می کند. این تشخیص مدرسه در برخورد با بچه است. بچه به خانه می رود و می بیند باران ناسزا بر سرش می بارد . اصلا مسأله آن قدر روان است که از آن سیلی که از کوه سرازیر می شود روان تر و راحت تر است. مادر یا احیاناً پدر مرتب به فرزندان بد و بیراه می گوید.
پرهیز از اشاعه ی اختلاف
ممکن است طرح تربیتی مدرسه این باشد که دانش آموز نباید احساس کند که در مدرسه اختلافی وجود دارد. حتی اگر دو معلم اختلاف سلیقه دارند، آن را به سرعت در دفتر و شوراها حل می -کنند و به هیچ وجه اجازه نمی دهند به محیط مدرسه و کلاس کشیده شود. اساسا برنامه ها باید طوری تنظیم گردد که اگر احتمالا اختلافی هم هست دان
ش آموزان آن را احساس نکنند و مدرسه را یک واحد به هم پیوسته و متحد بدانند.
اما بچه می بیند درخانه، پدر و مادر با کوچکترین مسأله دادشان سر یکد یگر بلند می شود. ممکن است ناسزاگویی هم در بین نباشد، اما نسبت به هم عبوس اند. هر کدام از دیگری گله دارد، از هم طلبکارند و برسر یکدیگر فریاد می کشند. روشن است که این
کودک خردسال و بیچاره با آن روح لطیف و پذیرایش از این برخوردها اثر می گیرد.
کدامیک حق می گویند؟ خانه یا مدرسه؟ به علاوه، درخانه حق با پدر است یا مادر؟
مدرسه ای که این همه تلاش کرده تا اختلاف سلیقه ی دو معلم را بپوشاند که بچه آن را احساس نکند همین بچه در خانه با اختلافات فراوانی مواجه است. کدام را باید بپذیرد و یاد بگیرد؟ اختلاف یا اتحاد را؟ ممکن است بعضی از خانواده ها تصور کنند که الحمدلله توانستیم بچه را در یک مدرسه ی خوب ثبت نام کنبم و مدرسه فرزندم را تربیت می کند، و خودشان را تا آخر سال راحت بپندارند. این مثل آن است که، از نظر بهداشت، آب آلوده شخص را بیمار می کند؛ حال شما شش ساعت آبی را که صعلیه وآلهد درصد ضد عفونی شده و از نظر ترکیبات شیمیایی و املاح هم به اندازه ی لازم برای سلامت بدن داشته باشد در اختیار بچه قرار دهید، بعد او را در جایی که آبش آلوده است رها کنید. آیا می توان انتظار داشت کودک بیمار نشود؟ البته، نمی- خواهیم فقط محیط خانواده را آلوده قلمداد کنیم. ممکن است عکس این مسأله نیز وجود داشته باشد. در خانه آب تمیز و استرلیزه به بچه بدهید و بعد اجازه دهید که از آب آلوده و غیر بهداشتی مدرسه بیاش آمد. انتظار نداشته باشید او که مدتی آب سالم و مدتی هم آب آلوده آشامیده است بیمار نشود. اگر بعد از دادن یک وعده غذای سالم به بچه غذای مسموم و مانده به او بدهید، حتما مریض می شود. اگر می خواهید سالم بماند باید تمام بیست و چهار ساعت مراقبش باشید.
من نمی دانم آیا واقعا احساس کرده اید که این صحبتها، این روابط و برخوردها و این مسایلی که در خانه وجود دارد به منزله ی غذا است؟ قطعا غذا و بلکه مهمتر از غذا ا
ست. روح ما با این غذاهایی که از محیط می گیریم ساخته و پر می شود، همان طور که ظرف معده با غذاها ی مادی پر می شود. اما شاید بتوان بعضی از بیماری های جسمی و بدنی را با خرج پول و دردسر فراوان سرانجام معالجه کرد و بهبودش داد، اما مگر بیماریهای تربیتی و روحی را به این زودی می توان درمان کرد؟ مگر فساد اخلاق به این سادگی قابل جبران است؟ مگر کودکی را که سست و تنبل و بی حاصل و بی تفاوت بار آمده است بعدها می توان مت
عهد و مسؤول ساخت؟ این مسایل را باید درشوراهای مدرسه طرح کرد و به خانواده ها باید گفت: خانواده های محترم! آیا خوراک مناسب تربیتی به بچه ها می دهید؟
پیشنهاد ها :
۱- با توجه به اهداف و موضوع مشترک مراکز خدمات مشاوره ای کشور ، خانواده، دانش آموزی ،سازمان بهزیستی و سازمان ملّی جوانان ،شایسته است ترتیبی اتخاذ شود،زمینه همکاری های علمی ، پژوهشی وآموزشی و تبادل اطلاعات آسان ،برای همکاران و محققان این حوزه ها ،فراهم شود، بنابراین با توجه به اهمیّت ثبت وجمع آوری اطلاعات مراجعان و روند مشاوره در مراکز، پیشنهاد می گردد فرم های ثبت مشکلات در مراکز مختلف کشور، حتی المقدور به شکل جامع(و یکسان) درآید تا امکان سریع و دسترسی به اطلاعات و تجزیه و تحلیل مستمر آن به شکل علمی، فراهم شود.
۲- با توجه به اینکه مهمترین مشکلات در حوزه فردی، مشکل ارتباطی و ناسازگاری با دیگران است و این مشکل مشترک بین دانش آموزان و خانواده ها(زنان و مردان) است ، پیشنهاد می شود، به خاطر اهمیّت و تأثیر این موضوع در سلامت و تعادل و تحکیم خانواده و موفقیت دانش آموزان در ارتباطات فردی و اجتماعی و حتی تحصیلی، آموزش مهارت های زندگی خصوصاً مهارت های ارتباطی در دستور کار آموزش اولیا و دانش آموزان قرار گیرد.
۳- با توجه به اینکه استخراج و اولویت بندی مشکلات مراجعان مراکز طی پنج سال برای اوّلین بار، انجام می شود، لذا اولویت های بدست آمده در واقع به نوعی نیاز سنجی آموزشی اولیا نیز تلّقی می شود، بنابراین پیشنهاد می گردد، عناوین مشکلات و اختلالات استخراج شده مذکور، به عنوان سرفصل ها و عناوین دوره های آموزش خانواده، قرار گیرد.
۴- به مدیریت های مراکز مشاوره کشور ،پیشنهاد می گردد، مبنای طراحی دوره های آموزشی و بازآموزی مشاوران و محتوای دوره ها ،را از بُعد نوع مشکلات مراجعان
و آموزش تکنیک های درمانی ، یافته های این گزارش قرار دهند.
۵- با توجه به اینکه گزارش تحقیق حاضر چه از بُعد ادبیّات تحقیق و مبانی نظری و چه از نظر یافته ها و شناسایی مهمترین مشکلات مراجعان و تکنیک های درمانی و تحلیل و تفسیر آن ، از اهمیّت خاصی برخوردار است، پیشنهاد می گردد، در پاسخ به درخواست مشاوران مراکز، اصل گزارش یا خلاصه ای از آن در اختیار مشاوران و مدیران محترم مراکز مشاوره، ق
رار گیرد.
۶- با توجه به اینکه مهمترین مشکلات در روابط همسران ، مشکلات خانوادگی، مشاجره مکرر و مشکلات ارتباطی و مشکلات شغلی و اقتصادی است، پیشنهاد می گردد جهت بازآموزی مشاوران ، منابع علمی مرتبط با این مشکلات و تکنیک های درمانی جدید در محتوی دوره آموزشی مشاوران، پیش بینی شود.
۷- با توجه به اهمیّت تحقیق مستمر از روند مشاوره در مراکز، درمورد فرم های ثبت مشکلات و سایر اطلاعات ضروری مورد نیاز،پیش بینی لازم صورت پذیرد و اطلاعات مراجعان، تکنیک های درمانی، ویژگی های مشاوران و ; در قالب نرم افزار قابل استفاده برای کارشناسان ستادی و پژوهشگران قرار گیرد.
۸- درخصوص مشکلات خانواده ها در روابط با فرزندان ، همان طور که بحث شد، مهمترین مشکل اولیا ، مسایل تحصیلی و تربیتی فرزندان است ، پیشنهاد می گردد، جهت کاهش مشکلات و نگرانی اولیا، کادر آموزشی و تربیتی در انجام وظایف ، دقت بیشتری مبذول نمایند و از سوی دیگر برای اولیا نیز، آموزش نحوه تعامل سازنده با مدرسه و ارتباط مناسب با فرزندان را در جلسات آموزش خانواده ارایه شود.
۹- با توجه به افزایش مشکلات تحصیلی دانش آموزان از یک سو و ضرورت همسویی و هماهنگی دست اندرکاران تعلیم و تربیت از سوی دیگر، ونقش الگویی وتاثیر فراگیر صدا و سیما بر روی کودکان و جوانان ،جهت کاهش آسیب ها و اثرات سوء برخی برنامه ها و سریال ها و فیلم های تولید داخل و خارج که از سیما پخش می شود ،پیشنهاد می گردد از وزارت آموزش و پرورش دو نماینده (یک نفراز دفتر امورفرهنگی و مشاوره ،به عنوان نماینده و متولی دانش آموزان و یک نفراز سازمان اولیا و مربیّان به عنوان نماینده اولیا)به عضویت شورای سیاست گذاری ویا در سایر قسمت های تصمیم گیرنده صدا و سیما ،درآیند، به گونه ای که دست اندرکاران تهیه برنامه ، فیلم و سریال ،اعم از نویسندگان متن ،ناظران وکارگردانان ،موظف به کسب نظرات نمایندگان آموزش و پرورش قبل از تولید ،شوند.
پی نوشتمند اسلامی ایراد گردیده است. (د)
۲-در اینجا نمی خواهیم اولیاء را غیر مسؤول بدانیم، بدین جهت که مدرسه برای آنکه برنامه های سازنده و مناسب داشته باشد باید کمک و تأیید شود. به طور کلی، اولیاءاند که باید با حمایت معنوی و مالی خودشان، با خواستن شان، با طرح دادن شان، با پیشنهاد و معرفی یک معلم خوب، یک برنامه ی خوب، یک کتاب خوب، مدرسه را کمک کنند. نگویند چند نفر م
سؤول اند و باید تمام این بار سنگین را به دوش بکشند و خورشان مدرسه ی خوبی درست کنند. نه، ما باید از آن ها بخواهیم که در آن سلسله مسایلی که آن ها مسؤول مستقیم هستند، با آن ها همکاری کنیم. و لذا اگر چنان چه من و شما به دنبال مدرسه ی خوب می گردیم، تا فرزندانمان در دامن آن مدرسه خوب ترببت شوند، باید ببینیم ما برای ساختن آن مدرسه تا چه حد نقش داشتیم،برای بار آوردن آن مدرسه چقدر همت به خرج دادیم و چقدر کمک و همکاری کردیم.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 