فایل ورد کامل مقاله ویژگیهای زندگی مؤمنان از منظر قرآن؛ تحلیل دینی، اخلاقی و اجتماعی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله ویژگیهای زندگی مؤمنان از منظر قرآن؛ تحلیل دینی، اخلاقی و اجتماعی دارای ۷۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله ویژگیهای زندگی مؤمنان از منظر قرآن؛ تحلیل دینی، اخلاقی و اجتماعی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله ویژگیهای زندگی مؤمنان از منظر قرآن؛ تحلیل دینی، اخلاقی و اجتماعی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله ویژگیهای زندگی مؤمنان از منظر قرآن؛ تحلیل دینی، اخلاقی و اجتماعی :
شاخصه های زندگی مومنان از دیدگاه قرآن
چکیده:
اسلام به عنوان یک مکتب دارای نظام تربیتی خاص خود است. این نظام تمایزات اساسی با سایر نظامهای تربیتی دارد. تبیین عناصر این نظام شامل: هدف، برنامه، روش، ارزشیابی و ; مستلزم نظریه پردازی و استخراج این عناصر از متون و منابع معتبردینی است. همانند بعد آموزش بعد پرورش نیز نیازمند ابزارهایی جهت سنجش و ارزشیابی است که شاخص ها نیز نوعی
از این ابزارها هستند. شاخص های تربیتی ریشه در اهداف تربیتی دارند چون شاخص ها ابزاری جهت رسیدن به اهداف اند.
هدف از پژوهش حاضر بیان شاخص های تربیتی است که از آیات قرآن کریم استخراج شده و می توان از آنها جهت بهبود، رشد و تعالی فعالیتهای تربیتی استفاده کرد.
براساس آیات قرآن کریم هدف از خلقت انسان، خداگونه شدن و عبد خدا بودن است یعنی هدف کلان تربیت، توحید و ادراک همراهی پیوسته و حضور مستمر حق است « هو معکم أینما کنتم» (علم الهدی، ۱۳۸۶، ص ۱۰۴).
براساس یافته های پژوهش مجموعه شاخص ها و معیارهای تربیت اسلامی که از آیات قرآن استنباط می شود را می توان تحت سه مولفه فرایندهای ذهنی، رفتار و تمایلات دسته بندی کرد شاخص های ذیل هر مولفه عبارتند از: مولفه فرایندهای ذهنی شامل شاخص
های: علم و دانش، تفکر و تعقل، معرفت و بصیرت، نقد و ارزیابی، مولفه رفتار شامل شاخص های: تعهد و مسئولیت شناسی اجتماعی، عمل گرایی، عفت و پاکدامنی، امر به معروف و نهی از منکر، عبادت، مولفه تمایلات شامل شاخص های: حب الهی، ولایت پذیری. اگرچه این
شاخصها تحت سه مؤلفه دسته بندی شدند ولی بشدت با همدیگر مرتبط هستند. با اجرای این پژوهش امید است ابزاری مناسب در اختیار نهادها، سازمانهای آموزشی و مدارس قرار گیرد تا آنان را قادر به ارزیابی فعالیتهای تربیتی خود با توجه به اهداف بکند.
کلید واژگان:
تربیت اسلامی، مؤلفه، شاخص
مقدمه:
دستیابی به اهداف و آرمانهای تربیتی از نگرانیهای اصلی هر نظام آموزشی است. در نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران به سبب ویژگی اسلامی آن، دستیابی به اهداف تربیت دینی از جایگاهی ویژه برخوردار است. در هر یک از دو بخش آموزش و پرورش همانطور که در هدف گذاری دقت می شود، باید شاخص های مناسبی نیز با توجه به اهداف انتخاب شود. بویژه در بخش تربیت که چون تربیت ما دینی است و هدف گذاری آن از متن دین است شاخص هایی که جهت رسیدن به اهداف در نظر گرفته می شود باید با هدفها تناسب کامل داشته باشد. با
وجود فعالیتها و اقدامات تربیتی که هم اکنون در مدارس صورت می گیرد ولی ارزشیابی و بازخورد گیری بیشتر مربوط به بخش آموزش است. در این بخش از انواع ارزشیابی و شاخص های آموزشی جهت تعیین میزان تحقق اهداف آموزشی استفاده می شود و همین امر باعث شده کیفیت آموزش بیش از تربیت بهبود یابد، چرا که نوع خاصی از ارزشیابی در فعالیتهای تربیتی مورد استفاده قرار نگرفته و ارزشیابی از این فعالیتها بصورت صوری و بر اساس انتظارات اولیاء دانش آموزان یا قضاوتهای مدیران و مربیان تربیتی و ناظران انجام می گیرد. این امر باعث آسی
بها و کاستی هایی در نظام حاکم بر آموزش و پرورش شده است از جمله: توجه بیش از حد به ظواهر امور و غفلت از حقایق، سطحی نگری در روشها و راهکارهای اصلاح و ارتقای تربیت دینی، انتظار نتایج سریع و فوری از تلاشها و اقدامات تربیتی، در محیطهای تربیتی بصورت تشکیلاتی برخورد کردن و بخشنامه های یکسان صادر کردن و .. (ذوعلم، ۱۳۸۰، ص ۲۴).
این آسیبها نشان می دهد باید به مسائل آموزش و پرورش با دیدی جامعتر و سیستماتیک نگریست و توجه داشت که فعالیت بخش آموزش از سازمان به مقیاسی متفاوت بر فعالیت بخش پرورش اثر می گذارد و بر عکس (پارساییان و اعرابی، ۱۳۷۹، ص ۱۴). در این راستا سؤالاتی مطرح می شود مانند : تا چه اندازه فعالیتهای تربیتی در سطح کلاس درس، مدرسه و نظام آموزشی از مطلوبیت برخوردار است؟
چگونه قوت یا ضعف نظامهای تربیتی را در مقایسه با یکدیگر می توان نمایان ساخت؟ و سوالاتی از این قبیل نشان می دهد که با ما علاوه بر پاسخگویی در بخش آموزش در بخش تربیت نیز باید پاسخگوی فعالیتهای انجام شده در مدارس باشیم. این امر زمانی معنا خواهد یافت که ما ارزشیابی جامعی از فعالیتهای تربیتی داشته، نواقص و کمبودهای تربیتی و فاصله ای که ما به لحاظ تربیتی تا وضعیت مطلوب و تعالی تربیتی داریم مشخص شده، بتوانیم با شفافیت در صدد رفع نواقص و بهبود کیفیت تربیت برآییم. بدین منظور نیازمند شاخص هایی هستیم که وضع
یت تربیتی موجود را با آن شاخصها مورد ارزیابی قرار دهیم. در این پژوهش هدف ارائه این مؤلفه ها و شاخص های تربیتی است. این شاخص ها در هر یک از مکاتب تربیتی با توجه به دیدگاه آن مکتب نسبت به انسان و اهداف تربیتی تدوین می شود. بعنوان مثال در مکتب رفتار گرایی، هدف بررسی رفتار آشکار موجودات زنده است و انسان را نیز همچون دیگر موجودات زنده می دانند. لذا رفتار گرایان هدف از تعلیم و تربیت را کسب یا تغییر رفتارهای مختلف می دانند( سیف، ۱۳۷۲، ص ۲۰۵). از طرف دیگر شناخت گرایان توجه خود را معطوف به فرایندهای ذهنی کرده اند. از د
یدگاه اینان رفتار حاصل فرایندهای ذهنی است. در این دیدگاه روانشناسان توجه به وجه تمایز انسان از سایر حیوانات یعنی عقل، تفکر و سایر فرایندهای ذهنی کرده اند (سیف، ۱۳۷۲، ص ۲۰۵). اما در این بین اسلام نظری متعادل و مابین این دو دیدگاه بیان می کند. پیامبران ابتدا گرایشهای فطری و حقیقت جویی را در انسانها بیدار می کردند سپس با دادن شناخت و معرفت به انسانها زمینه عمل آگاهانه را فراهم می کردند. یعنی هر سه مؤلفه (مقوله) گرایشها و تمایلات، شناخت و معرفت (فرایندهای ذهنی) و رفتار از نظر اسلام دارای اهمیت است. شناخت و تمایلات هر دو مقدمه رفتاراند، اگرچه که گرایشها به تنهایی نیز می تواند
منجر به رفتار بشود ولی رفتار عالمانه فقط با شناخت و بصیرت ممکن است.
تربیت دراسلام: اهداف تعلیم و تربیت ناگزیر از نظریه ای درباره «انسان در جهان» و غایت زندگی و ارزش نهایی است که انسان باید در تمام زندگی خویش پی گیرد. چون انسان آفریده خداست پس غایت زیست انسانی می تواند فارغ از غایت آفرینش باشد و غایت آفرینش انسان لزوماً با غایت آفرینش جهان اختلاف و تعارضی ندارد بلکه مربوط و شاید یکسان باشد.
قرآن نیز مقصد حرکت را صیرورت عالم و آدم بسوی خداوند معرفی می کند « الیه المصیر» و « الی الله المصیر» (علم الهدی، ۱۳۸۶، ص ۱۳۹).
تربیت اسلامی نیز جهت الهی دارد و به تمام عوامل موثر در اندیشه، رفتار، جسم و روح انسان توجه دارد. تربیت از دیدگاه اسلام عبارتست از: « فراهم کردن زمینه ها و عوامل رشد و تکامل همه جانبه انسان و هدایت مسیر تکاملی او به سوی وجود کامل مطلق با برنامه ای منظم و سنجیده مبتنی بر اصول و محتوای از پیش تعیین شده. بنابراین تربیت فرایندی مداوم و پیوسته است که در تمام مراحل زندگی انسان موثر می باشد ( ابراهیم زاده، ۱۳۸۳، ص ۳۵).
چون در این مقاله مجال بحث از تمام جنبه های تربیت اسلامی مانند تربیت عاطفی، سیاسی، اجتماعی، عقلانی، دینی و ; نمی باشد، از طرفی این جنبه ها را بطور کامل نمی توان از هم تفکیک کرد لذا جنبه هایی از تربیت که بیشتر مربوط به حوزه اخلاق و دین است را بررسی کرده و شاخصهای آن ارائه خواهد شد.
هدف تربیت اسلامی رساندن انسان به مقام قرب الهی از طریق تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه و متوازن و متعادل بار آوردن انسان است که بتواند متخلق به اخلاق الهی و انبیاء و اولیاء شود ( ابراهیم زاده، ۱۳۸۳، ص ۳۸).
بنابراین هدف کلی از تربیت «خداگونه شدن» و رسیدن به مرحله ای است که انسان محبوب و مرضی خداوند متعال شود. جهت رسیدن به این هدف کلان و اهداف تربیتی دیگر نیازمند ابزاری تحت عنوان شاخص ها هستیم. حال این سؤال مطرح می شود که آیا اساساً
دستیابی و استخراج شاخص های تربیتی امکانپذیر است؟ و از چه منابعی و چگونه ؟
محور اصلی و هدف نهایی همه آموزه ها و معارف دینی، تربیت «انسان کامل» با ویژگی ها و مشخصاتی است که در منابع اصلی واصیل دینی بدان تصریح شده است.
از منظر قرآن کریم انسان موجودی ارزشمند و کرامت یافته است «لقد کرمنا بن
ی آدم» که در بهترین و زیباترین اندازه گیری ها و قالبها آفریده شده است « لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم». این انسان باید با برخورداری از توانمندی های شگرف و ظرفیت بیکرانه ای که در وجود او نهاده شده و با استفاده از هدایت الهی سیر تکاملی خود را رقم زند و متخلق به اخلاق الهی شود تا غایت خلقت او که رسیدن به اوج خلیفه الهی و خداگونگی است، تحقق یابد (ذوعلم، ۱۳۸۰ ص ۲۴).
اگر در اسلام، احکام و دستورات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هم وجود دارد همه مقدمه و ناظربه «تربیت انسان» است یعنی اسلام به تمام ابعاد تربیت توجه داشته و در آیات قرآن کریم و روایات معصومین صریحاً به آن اشاره شده است. لذا استخراج و استنباط شاخص های تربیتی از متن دین امری است کاملا ممکن و بدون توجه به این شاخص ها سخن از تربیت دینی و نقد و ارزیابی نظام تربیتی موجود در جامعه تلاشی است بدون معیار و نتیجه.
اما منبع استخراج این شاخص ها عبارتست از: عقل، کتاب و سنت. البته ارزش و اعتبار کتاب آسمانی و سنت و سیره معصومین از طریق عقل ثابت می شود همانطور که حجیت و اعتبارعقل هم کاملا مورد تایید و تاکید کتاب و سنت قرار گرفته است (ذوعلم، ۱۳۸۰ ص ۲۴). شاخص های برگرفته از این سه منبع شاخص های تربیت اسلامی است. نتیجه اینکه با بکارگیری شیوه علمی استنباط و استنتاج می توان شاخص های تربیتی را از منابع سه گانه عقل، کتاب و سنت استخراج کرد.
شاخص های تربیتی:
متغیرهای برنامه ریزی آموزشی را شاخص می نامند. شاخص در لغت به معنای برآمده، فرد ممتاز، نمودار و نماینده، علامت و مشخص کننده ظهر آورده شده است. در برنامه
ریزی به عنوان علامتی است که مسیر را مشخص می کند و ما را در دستیابی به هدف کمک می نماید( شعبانی، ۱۳۸۲، ص ۱۰۹).
دایره المعارف پژوهشهای آموزشی (۱۹۹۲) شاخص را چنین تعریف نموده است: « آماره ای مرتبط با سیاستهای آموزشی که بمنظور فراهم آوردن اطلاعات درباره رتبه، کیفیت و عملکرد نظام آموزش طراحی می شود» (p410;1992;encyclopedia). ولی کافی نیست. شاخص ها به تنهایی نمی توانند مبنای سیاستگذاری و تصمیم گیری قرار گیرد، بلکه با ننشان دادن نقاط قوت و ضعف، انجام بررسیهای کیفی و مشاهدات عینی را در نظام آموزشی الزامی می دارد (مشایخ، ۱۳۸۳، ص ۱۱۲).
یونسکو شاخصها را به دو دسته کمی و کیفی تقسیم کرده و آنها را ابزاری برای اندازه گیری و نظارت بر نتایج و دستاوردهای مورد انتظار تعریف می کند و بیان می دارد که شاخصها میزان موفقیت یا پیشبرد اهداف را نشان می دهد. (یونسکو، ۲۰۰۳، ص ۱۱).
منظورما از شاخص در این پژوهش عناصر، معیارها و نشانه هایی است که مسیرتربیت را مشخص می کند و ما را در دستیابی به اهداف تربیتی کمک می نماید.
مولفه در لغت به معنای سازه، سازنده و تشکیل دهنده است (حق شناس و همکاران، ۱۳۸۳، ص ۲۷۵) و در اصطلاح تعدادی امور مشابه تحت یک سازه را مؤلفه می نامند. در این پژوهش شاخص های مرتبط به هم تحت یک مؤلفه قرار می گیرد.
اکنون پس از بیان توضیحات لازم با استناد به آیات نورانی و هدایتگر قرآن کریم، شا
خص های اساسی تربیت اسلامی بر شمرده می شود:
عبادت:
عبادت یعنی « انجام کاری به انگیزه و قصد تقرب الی الله» بنابراین روح عبادت و انگیزه اصلی آن قرب الهی است ( کاردان وهمکاران، ۱۳۸۲، ص ۵۱۹).
عبادت در اصطلاح دو نوع است: عبادت خاص و عبادت عام. نوع اول صرفا بر اعمال شرعی خاصی نظیر نماز و روزه اطلاق می شود که به اصطلاح علم اصول «تعبدی» مقابل «توصلی» نامیده می شود و منظور از عبادت عام « هرگونه عملی است که به انگیزه قرب الهی انجام می
گیرد» و مراد در اینجا همان معنای عام است که معنی اول را نیز در بر می گیرد (کاردان وهمکاران، ۱۳۸۲، ص ۵۲۰).
نتیجه اینکه عبادت تنها راه قرب الهی است و هرگونه عملی که مقدمه قرب باشد مانند گرایشها و تمایلات دارای کمال مقدمی است.
امام علی (ع) در حکمت ۱۱۳ نهج البلاغه سودمندترین عبادت را انجام واجبات معرفی می کند.
براساس نظر آیه الله جوادی آملی عبادت دو نوع است: عبادت بدنی و عبادت روحی که در قرآن به هر دو مورد اشاره شده است (جوادی آملی، ۱۳۸۰ ص ۱۲۵).
قرآن کریم می فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» جن و انس را فقط برای اینکه مرا بپرستند آفریدم (ذاریات، آیه ۵۶).
آیه کریمه هدف آفرینش را در «عبادت» منحصر می کند و حقیقت عبادت هم « تقرب» است. در نتیجه تنها هدف اصلی آفرینش « قرب إلی الله» است. عبادت به معنی قرآنی آن از اصلی ترین شاخص های تربیت اسلامی است. آن چنانکه آیات ۶۳ تا پایان سوره فرقان، « عبادت الرحمان» را توصیف می کند، بسی شاخصها و معیارهای تربیت اسلامی در همین عنصر ممتاز و برجسته نهفته است.
این معنی عمیق و گسترده از عبادت که در عمق خود انسان را به ربوبیت سوق می دهد، متکی بر عناصر بینشی و اعتقادی و ارزشهای فردی و اجتماعی است.
تواضع، انفاق، شب زنده داری و مناجات با خدا، رفق و مدارا، برخورد کریمانه با افراد نادان، عفت و پاکدامنی، رعایت حق حیات انسانها، توجه به اهداف تربیتی در خانواده و این قبیل ارزشها، خصوصیات و صفات عابدان است (دوعلم، ۴۷، ۱۳۸۰).
هرکدام یک از ویژگیهای اشاره شده، می تواند به عنوان یک شاخص مستقل تلقی شود. که تنها به دو شاخص عفت و پاکدامنی و تواضع و فروتنی پرداخته می شود. رعایت موازین اخلاقی و شرعی توسط زنان و مردان نامحرم در برخورد با یکدیگر،توجه به حریم ها و حرمت های متقا
بل و پاکدامنی و عفت در رفتار، نگاه، پوشش و ; (نور، آیات ۳۰ و ۳۱) از مهمترین شاخص های تربیت دینی است.
نقض این حرمتها و حریم ها در قالبها و عناوین فریبنده که در غرب جدید و جوامع غرب زده به یک هنجار تبدیل شده، ویژگی های دوران نوجوانی و جوانی و نیز گسترش ارتباطات و عوامل هجوم اخلاقی و فرهنگی غرب، ضرورت توجه به این شاخص تربیتی را در آموزش و پرورش مضاعف می سازد.
همچنین طبق آیات ۱۸ و ۱۹ سوره لقمان، ۵۴ مائده و ۳۶ نساء اجتناب از خودنمایی، فخر فروشی، برتری طلبی و خود بزرگ بینی و برخورداری از تواضع و فروتنی در برابر پدر، مادر و معلم از شاخصهای مهم تربیت دینی است (ذوعلم، ۱۳۸۰، ص ۵۷) که بویژه در نظام تربیتی آموزش و پرورش توجه بدان ضروری است.
کسانی که « تعبد» را در برابر «تعقل» می پندارند، در حقیقت معنای تحریف شده عبادت را پذیرفته اند و گرنه روح تعبد راستین،جزبرمبنای تعقل و معرفت حقیقی، نمی تواند تحقق یابد که «
إنما یخشی الله من عباده العلماء» (فاطر، آیه ۲۸) یعنی معرفت،شناخت و تعقل انسان را بسوی تعبد می کشاند.
بینش و بصیرت: بصیرت در لغت به معنای بینش و بینایی است (عمید، ۱۳۶۳، ص ۲۷۱) و در اصطلاح روشن بینی در دین است (مطهری، ۱۳۸۰، ص ۹۳). چون بصیرت چراغ راهی است که در تاریکی ها راه را بر انسان روشن می سازد و او را از خطر افتادن و لغزش نگه می دارد.
برای کسب بصیرت در دین باید در دو ناحیه تلاش کرد:
۱-ناحیه علم و آگاهی: هر قدر انسان با معارف و آموزه های دینی و الهی و با محتوای پیام خداوند و قرآن کریم و گفتار و عمل و سیره معصومین بیشتر آشنا گردد زمینه بصیرت و روشن بینی در دین بیشتر برای او فراهم می گردد. نیز مطالعه و تفکر در اصول اعتقادی به این امر کمک می کند.
۲-ناحیه عمل و بکار بستن آگاهی ها: عمل به آنچه از دین فرا گرفته ایم بویژه انجام واجبات و ترک محرمات که درجه ای از تقوی و پرهیزگاری می باشد در کسب بصیرت و روشن بینی نقش کلیدی دارد و اصولا بصیرت از ثمرات و آثار مستقیم تقوا و پرهیزگاری است (مطهری، ۱۳۸۰، ص ۹۴).
خداوند در قرآن می فرماید: « إن تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»
اگر تقوی بورزید خداوند قوه تشخیص و جداسازی حق از باطل به شما عنایت کند (انفال، آیه ۲۹) .
بنابراین تربیت اسلامی مستلزم عمل گرایی و برخورداری از روحیه تلاش و فعالیت و مجاهدات در راه خداست. قرآن کریم در آیات ۱۵ حجرات « إنما المؤمنون الذین آمنو بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون» و ۶۹ عنکبوت
«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و إن الله لمع المحسنین»
نتیجه بخش بودن قطعی مجاهدت در راه خدا را مورد تأکید قرار می دهد و کسانی را به راستی مسلمان می داند که با پشتوانه و دستمایه ایمان و معرفت به جهاد و تلاش می پرد
ازند. البته نگاه اسلام به عمل تنها جنبه کمی و فیزیکی آن نیست بلکه برخورداری از اخلاص و صداقت، روح عمل و عامل ارزش یافتن آن تلقی می شود.
اگر خلقت جن و انس برای عبادت بوده است، حقیقت این عبادت، بدون معرفت تحقق نخواهد یافت (طباطبایی، ج۱۸، ص ۳۹۴).
بنابراین میزان عمل گرایی دانش آموزان خود به عنوان یک شاخص می باشد. پیامبراسلام از سوی خدا مأمور می شود صریحاً اعلام کند که حرکت او و پیروانش بر مبنای بصیرت و روشن بینی است.
« قل هذه سبیلی إدعوا إلی الله علی بصیره أنا و من اتبعنی» (یوسف، آیه ۸۰۱
)
بگو این راه من است، من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را بسوی خدا دعوت می کنیم.
در این آیه خداوند به پیامبر خویش می فرماید که اعلام کن راه خدا، دعوت به توحید خالص همراه با بصیرت و بینایی است و اگر کسی می خواهد به آن قله رفیع برسد باید به دعوت پیامبر خدا پاسخ مثبت دهد.
نکته ای که در این آیه شایان توجه است، این است که بار دعوت به سوی خداوند تنها بر دوش پیامبر نیست بلکه بر دوش پیروان او نیز هست. البته کسی می تواند این منصب سنگین و بزرگ را عهده دار گردد که مانند پیامبرازهر شرکی پاک شده و دارای علم و بصیرت و یقین به مقام خداوند باشد،نه هرکسی که ادعای پیروی دارد یا طبق آیه « قد تبین الرشد من الغی» (بقره، آیه ۲۵۶) ( راه درست از راه انحرافی روشن شده است.) راه رشد و کمال از مسیر انحطاط و گمراهی باز شناخته شده و لذا اساس حرکت انسان به سوی کمال و رشد نمی تواند بر جهل و نادانی استوار باشد.
علم و دانش:
می توان بطور خلاصه علم را چنین تعریف نمود: « حضور شیء یا صورت آن نزد عالم». حضور خود شییء در علم حضوری است و حضور صورتش در علم حصولی ( کاردان و همکاران، ۱۳۸۲، ص ۴۱۸).
بنابر تعریف دیگر علم نقطه مقابل جهل و به معنای وضوح و ثبوت چیزی آمده است (مطهری، ۱۳۷۶، ص ۶۳).
قرآن کریم نیز در آیه « هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون» (زمر، آیه ۹) به برتری عالمان بر کسانی که از این ارزش برخوردار نیستند تصریح کرده است. در سوره طه آیه ۱۱۴ « و قل رب زدنی علما» به پیامبر اکرم (ص) امر می شود که از درگاه الهی افزایش علم خود را طلب کند و در آیات دیگر قرآن کریم مانند بقره آیه ۲۸۰، نحل آیه ۹۵ و عنکبوت آیه ۱۵و ; همواره کسانی که اهل علم و آگاهی نیستند، سرزنش می شوند و همین کاستی علت بسیاری از کاستی ه
ای دیگر شمرده می شود.
علاوه بر آیات قرآن کریم، مؤکد ترین و صریح ترین توصیه های رسول خدا درباره علم است. این جمله از مسلمات همه مسلمانهاست که رسول خدا فرمود: « طلب العلم فریضه علی کل مسلم» تعلیم و دانشجویی بر هر مسلمانی فرض و واجب است و اختصاص به طبقه یا جنس خاصی ندارد. هر کس مسلمان است باید دنبال علم برود.
همچنین فرمود: « اطلبوا العلم ولو بالصین» علم را پی جویی کنید و لو مستلزم این باشد که تا چین سفر کنید، یعنی علم مکان معین ندارد هر نقطه جهان که علم است بروید و اقتباس کنید.
باز فرمود: « کلمه الحکمه ضاله المؤمن فحیث وجدها فهو احق بها» سخن علمی و حکیمانه گمشده مؤمن است هر جا آنرا بیابد برمی دارد، مؤمن نیز علم را مال خود می داند در دست هر که ببیند آن را می گیرد. از نظر اسلام علم فریضه ایست که نه از لحاظ متعلم و نه از لحاظ معلم و نه از لحاظ زمان و نه از لحاظ مکان محدودیت ندارد و این عالیترین توصیه ای است که می توانسته بشود و شده است (مطهری، ۱۳۶۱، ص ۲۷۶).
البته آنچه امروزه غالباً بعنوان مصرف مقلدانه دانش دیگران در مراکز آموزشی ما می گذرد فاصله زیاد ما را با تربیت اسلامی و تولید علم و تفکر علمی که در اسلام مطرح است و ریشه در منابع اسلامی دارد را نشان می دهد (ذو علم، ۱۳۸۰، ص ۴۷).
تفکر و تعقل:
اهل نظر فکر را « قوه کوبنده علم به سوی معلوم» (راغب اصفهانی، ص ۶۴۳) و
تفکر را « کوشش این قوه بر حسب نظر عقل» ( راغب اصفهانی، ص ۶۴۳)، « زیر بنای حیاه انسانی» (طباطبایی، ج۵، ص ۲۵۹) و « شگفت انگیزترین اعمال ذهنی» ( مطهری، ج۵، ص ۹۹) بشرمعرفی کرده اند.
تفکربه معنای «رسیدن به مجهول و حل آن از طریق معلومات متناسب» در اسلام پایگاه ارزشمندی دارد (مطهری، ۱۳۷۶، ص ۸۶)
به فرموده امام علی (ع) « تفکر انسان را به سمت نیکویی و عمل دعوت می کند تا آنجا که ساعتی تفکر برتر از عبادت یکسال برشمرده شده است» ( سجادی، ۱۳۸۴، ص
۳۸). اساس پذیرش دین تعقل، تفکر و انتخاب آگاهانه است و بر همین مبنا اصول دین تعبدی نیست.
از نظر اسلام انسان با توانایی برگرفته از عقل و اندیشه به عمق امور پی می برد. اینکه در قرآن و روایات پرورش این توانایی و استفاده از آن در فهم دین مورد تأکید قرار گرفته نشان دهنده نقش عقل در فهم حقایق و تکالیف دینی است.
در قرآن تفکر و تعقل هدف فهم آیات الهی است. این شاخص به عنوان یک شاخص زیر بنایی اگر به آن توجه نشود، ریشه ها و بنیه اصلی تدین دچار فرو کاهی و سستی خواهد شد. « افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اغفالها» (محمد، آیه ۲۴) آیا آنها در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دلهاشان قفل نهاده شده است. قرآن کریم مردمان را حتی به تدبر و تامل در آیات الهی فرا می خواند و کسانی را که بدون تعقل و ژرف اندیشی با آیات خدا برخورد می کنند مورد سرزنش قرار می دهد.
این کتاب آسمانی تنها برای تلاوت نیست، بلکه هدف نهایی آن ذکر (یادآوری)، و تدبر (بررسی عواقب و نتایج کار)، انذار (بیم دادن) و خارج کردن انسانها از ظلمت به نور هدایت است که در آیات متعدد به آنها اشاره شده است.
همچنین در آیات « إن شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون» (انفال، آیه ۲۲)، « و قالوا کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحاب السعیر» (ملک، آیه ۱۰) کسانی را که اهل تعقل نیستند بدترین جنبندگان معرفی می کند و علت انحطاط اهل دوزخ را عدم تعقل می داند.
بنا بر فرموده قرآن کریم اولین گام در قیام الله تفکر است (سبأ، آیه ۴۶) و انسان به تفکر در خویشتن و جهان اطراف خود دعوت شده است. « سنریهم آیاتنا فی الآفاق و
فی أنفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق» ( فصلت، آیه ۵۳). بنابراین بدون تفکر رشد الهی انسان تحقق نمی یابد و تفکر ابزاری است که آدمی را از تاریکی جهل به سوی روشنایی علم و معرفت خارج ساخته و بینش و وسعت نظر به او می بخشد یعنی انسان با تفکر در خداوند، خویشتن و جهان اطراف به معرفت و بینش نایل خواهد شد. پرورش قوه تفکر دانش آموزان آنها را به سمت و سوی نقد و ارزیابی و تحقیق و پژوهش می کشاند.
شاخص نقد و ارزیابی: نقد به معنی جدا کردن خوب از بد و ظاهر ساختن عیوب یا محاسن کلام است (عمید، ۱۳۶۳، ص ۱۱۶۷). ارزیابی عبارت است از مقایسه آنچه که انجام شده با آنچه که باید انجام گیرد، جهت شناخت نقاط قوت و ضعف برنامه ها (اعرافی و همکاران، ۱۳۸۰، ص ۲۸۵).
قرآن کریم در آیه « و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا ما نتبع ما ألفینا علیه آبائنا أو لو کان آباءهم لا یعقلون شیئاً و لا یهتدون» (بقره،آیه ۱۷۰) با اشاره به استدلال مشرکان، که پیروی روش پدرانشان را برای رد دعوت پیامبران مطرح می کنند، تلویحاً آنان را به بازنگری و ارزیابی روش و مسلک گذشتگان فرا می خواند که اگر روش آنان با معیارهای فطری و عقلی سازگاربود آن را بپذیرند و الا نه.
در آیه دیگر « فلینظر الانسان الی طعامه» ( عبس، آیه ۲۴) هم دقت و نگاه نقادانه در مهمترین کارهای حیاتی انسان را گوشزد کرده و نسبت به تبعیت و تقلید کورکورانه و م
حض دیگران هشدار می دهد. در روایات همچنین موضوع نقد و بازنگری مستمر و محاسبه نفس بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. امام علی (ع) درخطبه ۲۲۲ نهج البلاغه می فرماید: « فحاسب نفسک لنفسک فإن غیرها من الانفس لها حسیب غیرک» پس اکنون به خاطر خودت حساب خویش را بررسی کن زیرا دیگران حسابرسی غیر از تو دارند. وظیفه امر به معروف ونهی از منکر نیز که می تواند به عنوان شاخص مستقلی مطرح شود مستلزم نقد و ارزیابی متفکر، تحقیق و پژوهش سوق می دهد.
شاخص ولایت پذیری: ولایت از ماده ولی به معنای قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله ای در کار نباشد، یعنی اگر دو چیز آنان چنان به هم متصل باشند که هیچ فاصله ای در میان آنها نباشد ولی به کار برده می شود (مطهری، ۱۳۷۸، ص ۳۶).
در تعریف دیگر ولایت به معنی تصدی و صاحب اختیاری است و ازنظر اسلام دو نوع ولایت وجود دارد:
۱-ولایت منفی که اجتناب از همدلی با کفار و منافقان و طاغوت است.
۲-ولایت مثبت که در راستای ولایت الهی است (مطهری، ۱۳۷۸، ص۴۲).
آیه ۵۹ از سوره نساء می فرماید: « یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی ألامر منکم» و آیه ۴۴ سوره کهف می فرماید: « هنالک الولایه لله الحق». این آیات بیانگر آن است که یکی از خصوصیات تربیتی فرد مسلمان، پذیرفتن فرد مسلمان، پذیرفتن ولایت خداوند متعال، رسول اکرم (ص) و معصومین و کسانی است که در ویژگی ها وخصوصیات اعتادی و علمی و رفتاری در مسیر آن بزرگواران قرار دارند. ولایت پذیری به معنی زور پذیری و تسلیم بی قید و شرط در برابر نظام حکومتی و حکومت کنندگان نیست، بلکه به معنای قبول حاکمیت علم و عدالت و مشارکت برای تحقق شایسته سالاری و اشراف نخبگان ذی صلاح بر زمام امور جامعه است (ذو علم، ۱۳۸۰، ص ۵۰).
این شاخص بخصوص در جوامعی همچون جامعه ما که در گذشته ه
ای طولانی از حاکمیت زورمندان و مستبدان، رنج برده اند و خود به خود روحیه ای ضد نظام حکومتی در لایه های ذهنی جامعه شکل گرفته است بسیار ظریف و حساس است و تعمیم و تعمیق ولایت پذیری مبتنی بر بصیرت و معرفت و تعقل و نقادی، کاری است دشوار و در عین حال ضروری.قرآن کریم در آیه ۳۵ سوره احزاب پس از آنکه اوصاف اصلی مردان و زنان مؤمن را بر می شمارد بلافاصله در آیه بعدی سخن از ولایت پذیری به میان آورده است: « و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضی الله و رسوله أمراً أن یکون لهم الخیره ;» تأملی در سیاق این دو آیه و ترتیب آن نشان می دهد تحقق اوصاف برجسته ایمانی شرط لازم برای تحقق ولایت پذیری در حد اعلای آن است (ذو علم، ۱۳۸۰، ص ۵۰). یعنی افرادی شاخص ولایت پذیری را دارند که دارای صفات عالیه ایمانی باشند که زیر بنای آن معرفت و بصیرت است. کسانی که ولایت پذیری را تنها برای عوام لازم می شمارند، در حقیقت به مقتضای معنای عوامانه ولایت، داوری می کنند و گرنه در معنی حقیقی ولایت این عقلا و نخبگان اند که در صف مقدم ولایت پذیری قرار دارند.
شاخص حب الهی: مطهری به نقل از کتاب « احیاء علوم الدین» غزالی حب و بغض را اینگونه تعریف می کند: « حب عبارتست از میل طبع به شیء که در ادراکش لذت است و بغض عبارتست از نفرت طبع به شیئی که در ادراکش درد، تعب و سختی نهفته باشد» (مطهری، ۱۳۷۸، ص ۷۵).
در جای دیگر مطهری به نقل از صدرالمتألهین محبت را همین گونه با عبارت و بیان دیگر چنین تعریف کرده اند: « محبت عبارتست از ابتهاج (بهجت و سرور) به شیئی که موافق با طبیعت انسان باشد، اعم از اینکه آن شیئ یک امر عقلی باشد یا حسی، حقیقی باشد یا ظنی» (مطهری، ۱۳۷۸، ص ۳۴).
محبت راهی است به سوی همشکلی و همسانی و محبت طریقی است برای دستیابی به کمال مطلوب. بنابراین دوست داشتن نیازی اصیل برای آدمی است.
آمیختگی فطرت انسان با محبت دلیلی است بر وجود محبت در ذات اقدس الهی زیرا نمی توان پذیرفت که محبت بدون آنکه در خداوند سبحان باشد آن را در آدمی به ودیعت بگذارد. به عبارت دیگر وقتی خداوند به بنده ای از رحمت بیکران خود لطف می کند،درحقیقت او را مورد محبت خویش قرار داده است.
برای یک فرد مسلمان، مهمترین شاخص رشد و تعالی اخلاقی و تربیت
ی این است که محبوب خدا باشد و با رفتار و ویژگیهای خود حب الهی را بدست آورده باشد. در قرآن کریم آیه ۳۱ آل عمران « قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» رسیدن به این نقطه، مستلزم پیروی و تبعیت محض از نمود عالی و عینی اسلام یعنی نبی اکرم (ص) شمرده شده است. از سوی دیگر این شاخص زیربنای سایر شاخصهاست. اینکه از نظر احادیثی مانند: « هل الدین الا الحب؟» اساس و جوهر دین در حب و عشق خلاصه شده، مطلب گزافی نیست و در تربیت اسلامی ریشه دار کردن این محبت و متمرکز کردن توجه قلبی و عشق درونی در حضرت حق ارزشی اساسی است. البته تقویت و تعمیق عشق و حب حقیقی، در گرو م
عرفت و عبادت است که بدون این دو عنصر، حب الهی از سطح احساس غریزی و فطری چندان فراتر نخواهد رفت همچنانکه در آیه ۱۶۵ سوره بقره می فرمایند: « و الذین آمنوا أشد حباً لله».
شاخص تعهد و مسولیت شناسی اجتماعی: منظور از تعهد و مسولیت شناسی اجتماعی این است که دانش آموزان پس از آموزش بتوانند در جامعه اظهارنظر، ایفای نقش و انتقاد سازنده کنند و مهارتهای اجتماعی، همچنین روحیه گروه گرایی دانش آموزان در پی آن حس همکاری و مشارکت تقویت شود (سلطانی، ۱۳۸۰، ص ۲۴۵).
ازمهمترین شاخص های تربیت اسلامی، احساس وظیفه در برابر جامعه و توجه به تعهد و مسولیت اجتماعی است. « و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» (توبه، آیه ۷۱) امر به معروف و نهی از منکر که برخاسته از رابطه برادری اسلامی و ولایت متقابل اعضای جامعه است و ضرورت حفظ و حراست از حدود الهی در جامعه که در آیات فراوانی از قرآن کریم ذکر شده است، اهمیت این شاخص را نشان می دهد. اسلام نه تنها فرد را برای خود و در مقابل خداوند مسؤول و متعهد می داند، بلکه فرد را از نظر اجتماع هم مسؤل و متعهد می داند. امر به معروف و نهی از منکر همین است که ای انسان تو تنها از نظر شخصی و فردی در برابر ذات پروردگار مسئول نیستی تودرمقابل اجتماع خویش هم مسولیت و تعهد داری (
مطهری، ۱۳۶۱، ص ۶۶).
با نگاهی بر آیات زیر روشن می شود که انفاق و تأمین مایحتاج نیازمندان آن هم بدون منت و آزار روحی به آنان، اصلاح بین مردم در منازعات و اختلافات و توجه به یتیمان و افراد بدون سرپرست از مصادیق دیگر این شاخص مهم است که در آیات قرآن بر روی آن تأکید شده است.
« یا ایها الذین آمنو لا تبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی ;» (بقره، آیه ۲۶۴)
« انما المؤمنون إخوه فاصلحوا بین اخویکم» (حجرات، آیه ۱۰) و « و اذا حضر الق
سمه اولوا القربی و الیتامی و المساکین فارزقوهم منه» ( نساء آیه ۸)
نقد و بررسی: هر یک از مکاتب تربیت در گذشته و حال هدفهایی برای فرایند تعلیم و تربیت معرفی می کنند. در مقاله به دو مکتب مهم روانشناسی، مکتب رفتار گرایی و شناخت گرایی اشاره شد. به نظر رفتار گرایان هدف تعلیم و تربیت کسب رفتارهای مختلف است و پدیده های دیگر روانشناختی از جمله احساس، ادراک، اندیشه و سایر فرایندهای ذهنی را در پرتو رفتارآشکار مورد بحث و بررسی قرار می دهند. به همین جهت این روانشناسان یادگیری را تغییر در رفتار تعریف می کنند (سیف، ۱۳۷۲، ص ۲۰۵).
محدودیت این دیدگاه آن است که توجهی به ذهن و فرایندهای آن و تمایلات،علائق و انگیزه در دانش آموزان ندارد و تنها بر اساس رفتارهای شخص در مورد ذهن یا نگرش او قضاوت می کند. از جمله محاسن این دیدگاه آن است که چون رفتار قابل مشاهده و عینی است، با آزمونها و مشاهده به راحتی می توان رفتار فرد را اندازه گیری کرد.
شناخت گرایان، رفتار را به صورت وسیله یا سر نخی برای استنباط و استنتاج پدیده های شناختی یا آنچه در ذهن انسان می گذرد مورد توجه قرار می دهند. برخلاف رفتار گرایان برای شناخت گرایان رفتار آشکار فرد مورد توجه نیست بلکه علاقه آنها بیشتر معطوف به فرایندهای ذهنی است که به اعتقاد آنان رفتار ناشی از آنهاست. از این رو هدف تعلیم و تربیت برای شناخت گرایان تغییرات حاصل در فرایندهای درونی و ذهنی شخص است نه ایجاد تغییر در رفتارهای آشکار او (سیف، ۱۳۷۲، ص ۲۰۶).
این روانشناسان اگر چه به فرایندهای ذهنی که یکی از مبانی اصلی شکل گیری رفتار است توجه دارند ولی از تمایلات و علائق غافل شده اند. از طرفی فرایندهای ذهنی به راحتی قابل سنجش و اندازه گیری نیستند. مکتب اسلام از جهتی مشابه رفتارگرایان و شناخت گرایان و از جهتی با آنان متفاوت است. چون اسلام به رفتارهای دینی و فرایندهای ذهنی توجه داشته و ای
ن دو را با تمایلات و انگیزه ها نیز آمیخته می کند. تأملی در روش تربیتی پیامبر اسلام مؤید این مطلب است. ایشان در سنین پایین که شروع تربیت دینی است و استفاده از استدلال عقلانی (شناخت) ممکن نیست، به جای تکیه بر برهان و استدلال ابتدا بر عمل تکیه می کردند و با مهربانی و لطافت کلام، مردم را قلباًٌ به دین متمایل می کردند و قبل از بحث و گفتگو درباره دین، فلسفه و فواید آن دعوت به اقامه نماز می کردند (یعنی عمل توأم با ایجاد علاقه و انگیزه) و سپس باب بحث و گفتگو را می گشودند (سعیدی، ۱۳۸۲، ص ۱۰۵).
استدلال عقلی و اقامه برهان اگرچه می تواند بعد شناختی دین (اعم از شناخت خداوند، جهان، انسان و معاد و 😉 را بهبود بخشد و به استحکام آن کمک کند اما به تنهایی دانش آموزان را به انجام دادن عمل و تکالیف دینی و التزام به بایدهای دین ملزم نمی کند. اگرچه عقل، شناخت و معرفت پشتوانه محکمی برای از بین بردن تردیدهای دینی است و از دینداری احساسی و تقلیدی و بسیاری از آسیبهای دینداری پیشگیری می کند اما استدلالی عمل کردن دلیل بر وجود انگیزه درونی برای عمل نیست. لذا مربیان باید ابتدا با فراهم کردن محیط مناسب و ارائه الگوهای تربیتی و ایجاد عادات نیک و بیدار کردن فطرتها زمینه تربیت دینی را فراهم کنند و سپس برای ف
راهم شدن آیه های اعتقادی و از میان بردن تردیدها و پرهیز از دینداری سطحی دانش آموزان به مباحث عقلی و اقامه برهان بپردازند. بنابراین آنچه رفتار را شکل می دهد تنها لایه ها و فرایندهای ذهنی فرد که ناشی از علم و دانش اوست نیست بلکه هم معرفت و شناخت و هم علاقه، انگیزه و تمایل به انجام کار رفتار فرد را شکل می دهد. به عبارت دیگر مجموع فعالیتهای روانی، احساسات، افکار (ذهنی) و عواطف اند که رفتار و کردار هر فرد نمودار و ترجمان آن ف
عالیتهاست. آیات و روایات نیز این مطلب را تأیید می کند.
از نظراسلام انسان علاوه بر غرایزحیوانی مشترک، دارای ویژگیهای مختص، نظیر حقیقت جویی، فضیلت خواهی، زیبایی طلبی، جامعه گرایی و خداپرستی است که اصالتاً و فطرتاً در نهاد وی نهفته است. همچنین خداگرایی و تعلق قلبی به ماورای طبیعت به ویژه دین فطری و ذاتی انسان است « فطره الله التی فطر الناس علیها» (روم، آیه ۳۰). بنابراین گرایشهای ویژه انسان فطری و اصیل است و این ادعا ریشه و هسته محوری معارف اسلام است (مطهری، ۱۳۶۹، ص ۲۴۰).
کمال انسان رابطه خاصی با نیت (انگیزه انجام عمل) که برخاسته از این گرایشهاست دارد.
در روایات آمده است « إنما الاعمال بالنیات» همانا قوم عمل به نیت و انگیزه هاست (شانه چی، ۱۳۸۰، ص ۳۵).
نیت عبارتست از انگیزه آگاهانه که در تحقق فعل تأثیر دارد. از این رو گرایش، انگیزش و تمایلها از ابعاد مهم شخصیت انسان است و نقش بنیادین در رفتار دارد. تعلیم و تربیت می تواند با تنظیم این گرایشها، ترجیح مهمترین آنها و نیز تقویت گرایشهای عالی انسانی و فطرت الهی در راه تربیت انسان کامل گام بر دارد.
همچنین روایات ما بیانگر آن است که شناخت و عمل در کنار هم مفیدند و امام علی (ع) می فرمایند: « از ایمان راه به سوی کارهای شایسته برده می شود و از کارهای شایسته راه بسوی ایمان (ایمان و عمل لازم و ملزوم یکدیگرند) و با ایمان است که علم و معرفت آباد می شود (ری شهری، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۳۵۹). یا در روایت دیگر پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: « ایمان گفتاری است که به زبان رانده شود و عملی که صورت پذیرد و شناخت به وسیله خردها» (ری شهری، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۳۶۲).
نیز در برخی روایات ما از عمل بدون شناخت نکوهش شده است. امام علی (ع) می فرمایند: « در عبادتی که با شناخت توأم نباشد، خیری نهفته نیست» ( ری شهری، ۱۳۷۷، ج۷، ص ۳۴۱۵).
امام سجاد (ع) نیز همین سخن را چنین بیان کرده اند: « هیچ عبادتی جز با شناخت ارزش ندارد» در اسلام آنقدر علم و علماء ارزشمنداند که حتی نگاه کردن به چهره عالم هم عبادت
شمرده شده است» ( ریشهری، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۳۴۲۳).
در مجموع می توان گفت فرایندهای ذهنی (شناخت و معرفت) و انگیزه و تمایل به انجام عمل،مهمترین عوامل موثر در شکل
گیری رفتاراند. هرچه شناخت و معرفت بیشتر شود حب الهی و گرایشهای اصیل و فطری در انسان قویتر شده و انسان را به سوی عمل صالح می کشاند نمود عینی تربیت در رفتار است بنابراین اگر بخواهیم دانش آموزان ما تربیت اسلامی داشته باشند، باید بر زیر بناهای رفتار یعنی م
عرفت و تمایلات و حب الهی تأکید کرد البته این به معنی آن نیست که توجهی به رفتار نکنیم.
تربیت مبتنی براسلام مثلثی است که سه ضلع آن رفتار، فرایندهای ذهنی (معرفت و شناخت) و تمایلات و انگیزه هاست. هرسه ضلع این مثلث جهت تربیت لازم و مکمل یکدیگر بوده و جهت آنها هم به سمت توحید و یگانگی خداوند است. شاخص های ارائه شده تحت این سه مؤلفه قرار گرفته و در زیر نشان داده شده است.
عمل و رفتار
-تعهد و مسئولیت شناسی اجتماعی
-عمل گرایی
-عفت و پاکدامنی
-امر به معروف و نهی از منکر
-عبادت
فرایندهای ذهنی
-علم و دانش
-تفکر و تعقل
-معرفت و بصیرت
-نقد و ارزیابی
گرایشها و تمایلات
-حب الهی
-ولایت پذیری
عینیت خارجی این شاخصها امری است نسبی که همواره قابلیت رشد و تعمیق خواهد داشت. البته هر چه ابزارها و تجربه های علمی بشر درباره راهکارهای تحقق این شاخص ها بیشتر شناخته و بکار گرفته شود، تعمیم و تحقق آن عملی تر خواهد شد.
قرآن, زندگی, رستگاری
قرآن کریم کتاب زندگی است و تمامی آموزه های آن در راستای بیان روش زندگی و انتخاب بهترین گزینه ها برای یک زندگی همراه با نیک بختی و سعادت است. در ابتدا به چند مطلب مقدماتی اشاره کنیم و سپس تصویری گویا از بهترین روش زندگی در قرآن کریم و گزینه های آن ارایه دهیم.
موضوع زندگی: موضوع زندگی فراگیرترین و مهمترین موضوعی است که انسان با آن مواجه است. در ترتیب اسماء الهی نیز صفت “حیات” عام ترین صفت و “حی” فراگیرترین اسم خدای متعال است و سایر اسماء الهی همگی زیر مجموعه اسم حی هستند.
در همین راستا علم زندگی و اینکه انسان بداند چگونه باید زندگی کند، نیز دانشی بسیار فراگیر و به حقیقت دشوار است. زندگی انسان با زندگی سایر جان داران تفاوت فراوانی دارد. حیات جان داران دیگر از آن جهت که با غریزه کنترل و هدایت می شود، با همه پیچیدگی که در آن به چشم می خورد، نسبت به انسان که جان دار عاقل و مختار است، بسیار ساده
و ابتدایی می نماید.
به راستی چه سعادتی دارد کسی که روش خوب زیستن را می داند و با راه و رسم صحیح زندگی آشنا است. البته می پذیریم که فراگیری این دانش آسان نیست و نیاز به فرهیختگی و زیرکی بسیار دارد، ولی ضمنا می دانیم که هیچ گریزی از آن نیست. زندگی راهی است که باید برویم، علمی است که باید فرا بگیریم و به کار ببریم تا به سعادت در دنیا و آخرت، برسیم.
برای ترسیم بهترین زندگی از نظر اسلام و قرآن کریم ناچاریم به مواردی از ب
اب مقدمه اشاره نماییم و مسئله را به نحوی باز کنیم که بتواند مقصود را به خوبی بیان نماید.
تعریف زندگی: صفت “حیات” بسیط است، یعنی جنس و فصل منطقی ندارد تا بتوان آن را تعریف کرد، ولی در مورد نمود آن می توان گفت: مهمترین شاخصه حیات و زنده بودن، حرکت است، حرکتی که در پدیده های ناپایدار و زمانی، در بستر یک مسیر مشخص، جریان می یابد و به مقصد می رسد.
همه هستی ظرف حرکت و رفتن است و سکون تنها در ذهن انسان امکان تکون می یابد. به طور کلی هر ماندنی عامل گندیدگی و نابودی است. به محض اینکه قلب آدمی از کار می ایستد، مرگ پدیدار می شود، و بدن انسان به سمت فروپاشی و از هم گسیختگی می رود.
حتی مرگ هم سکون مطلق نیست، سکوت هست، ولی سکون نیست. با مرگ تنها حرکت انسان دگرگون می شود، و در مسیر دیگری جریان می یابد. زمان مرگ، قلب از تپش می ایستد و حرکت تازه ای را آغاز می کند، به سوی خاک شدن و تولد دوباره یافتن در چهره ای دیگر.
می توان گفت: زندگی، یعنی رفتن، شدن و در هر لحظه، رسیدن به مقصود آفرینش.
سمت و سوی زندگی: هر حرکتی سمت و سویی دارد. سمت و سوی حرکت انسان در زندگی را، حرکت هستی تعیین می کند. زندگی در حقیقت، نوعی همراه شدن با حرکت خداوند به سوی ظهور و شکوفایی است، شکوفا شدن و شکوفا کردن تمام خوبی ها و به تعبیری خدایی شدن انسان.
ما همه از خداییم و به سوی او می رویم انا لله و انا الیه راجعون. و زندگی، حرک
تی است که انسان را به سوی خدایی شدن و رجوع الی الله به پیش می برد. ۱ مقصود دین از خداوند؛ یعنی “ذات بی تعین” هستی، بنابراین حرکت رجوعی انسان به سوی بی تعین است، برای بی نهایت دیدن و بی نهایت شدن، از خود گذشتن و به محبوب پیوستن.
چیزی که دین بدان فرا می خواند، جز همراه شدن با خدا و رسول و جانشینان او، و الگو قرار دادن ایشان در زندگی، اخلاق و عملکرد نیست. ما در دین داری خود نوعی گم شدن در محبوب ازلی و فانی شدن در الگوهای زندگی را تمرین می کنیم.
البته به بیراهه رفته و گمگشته در این مسیر بسیار است، خود خواهی، فریب، کبر، غرور و غفلت غوغا می کند، ولی از ایشان که بگذریم، تمامی تلاش های انسان های عالم، فرهیخته و مومن که در مسیر صحیح زندگی قدم می زنند، به سوی چنین مقصدی است. در قرآن است که: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه. ۲ ای انسان تو در تلاش و کوششی و مسیر حرکت تو به سوی ذات بی تعین خداوند است و در نهایت به او خواهی رسید و بالاخره خویش را و تمامی تعین های فرا روی خویش را فراموش خواهی کرد و او را ملاقات می کنی. آدمی اگر بتواند از خویش بگذرد و خواسته های خویش را در خواسته ی محبوب خویش فانی سازد، حتما شاهد مقصود را در آغوش می کشد و به سعادت خود که خدایی شدن است، خواهد رسید. از خود بگذر به حق رسیدی.
از دل و جان شرف صحبت جانان غرضست غرض اینست وگرنه دل و جان این همه نیست.
دین، روش بهترین زندگی: به طور کلی دین، روش زندگی توحیدی است، روش خاصی که برای رساندن انسان به فلاح و رستگاری برنامه ریزی شده است. تمامی ادیان الهی به خصوص اسلام، برای رساندن آدمی به رستگاری، روش زندگی توحیدی را به انسان آموخته اند. توحید در یک کلام یگانه عامل تامین فلاح و سعادت انسان و تنظیم کننده همه ر
وابط گوناگون او با خدا، مردم، خود و طبیعت است.
البته معنای توحید، درک حقیقت و به خصوص وصول عملی بدان، کار دشواری است، ولی در صورتی که انسان زندگی خود را با روش توحیدی دین، تنظیم نماید، کاملا دست یافتنی می شود. تمامی راهبردها و راهکارهایی که دین توحیدی به انسان عرضه می کند در همین راستا تنظیم شده است. برای رسیدن به بهترین زندگی، پایان خوش و سعادت ابدی، کافی است که انسان دین خدا را خوب بفهمد و نیکو عمل کند.
آموزه های دینی بسیار فراگیراند و تمامی ابعاد زندگی فردی و اجت
ماعی انسان را شامل می شوند، ولی مجموع آنها برای همین هدف؛ یعنی بهتر شدن زندگی انسان به معنای حقیقی کلمه، تنظیم شده اند.
واقعیت و ایده آل: اگر چه واژه “بهترین” در صورتی که به طور مطلق لحاظ شود، مشعر به ایده آل زندگی انسان است و معمولا ایده آل، با آنچه ما در واقعیت با آن روبرو هستیم، متفاوت است، ولی این تفاوت دلیل آن نمی شود که ما ایده آل هایمان را فراموش کنیم. روان شناسان می گویند: ایده آلی فکر کن، ولی واقعی عمل نما. این حرف خوبی است. ایده آل، سمت و سوی زندگی را تعیین می کند، دیدگاه انسان را وسعت می بخشد، به انسان هدفمندی می دهد، انگیزه آدمی را تقویت می کند، انسان را وا می دارد تا به نهایت راه بیندیشد و برای رسیدن به آن تلاش کند.
ما می توانیم زندگی را در سه مقطع مطرح کنیم، زندگی متعادل، زندگی مطلوب و زندگی ایده آل، که البته معیار تعادل و مطلوبیت در رابطه با ایده آل سنجیده می شود. ما در هر صورت به اندیشه ایده آل نیاز داریم، ولی برای ساختن زندگی، باید به امکانات و
شرایط خود توجه نماییم. هر کس زندگی خاص خود را دارد و باید فرزند زمان و مکان خود باشد.
قرآن کریم در این رابطه به معیارها و اصولی تکیه می کند که برای رسیدن به تعادل، مطلوبیت و زندگی ایده آل ، کاربرد دارد. ما هستیم که باید این معیارها را ب
رای خود معنا کنیم، به مقداری که فرصت و امکان می یابیم، آنها را عملیاتی نماییم و برای خود بهترین زندگی ممکن را بسازیم، زندگی ای که در آن استعداد هایمان نمیرند، نیروهایمان تلف نشوند و فرصت هایمان از دست نروند.
بهترین انتخاب: انسان از آن جهت که آمیزه ای از بدن مادی و روح مجرد است، هم زندگی مادی و طبیعی دارد و هم زندگی معنوی و فرا طبیعی. زندگی طبیعی و معنوی انسان هر یک اقتضا و نیازهای خود را طلب می کند و همه در یک مسیر و یک راستا جریان می یابند.
به رغم نظر کسانی که فکر می کنند انسان سر دو راهی انتخاب است، یا باید دنیا را انتخاب کرد یا آخرت را، قرآن کریم هم برای امور دنیوی و تامین نیازهای زندگی این جهانی انسان، رهنمود دارد و هم آخرت گرایی را ترویج می کند. به طور اصولی تفکیک دنیا از آخرت اندیشه به صوابی نیست و ما سر دو راهی انتخاب نیستیم که مجبور باشیم یا این را انتخاب کنیم یا آن را. بلکه دعوت شده ایم تا با انتخابی متعادل و متناسب، نیازهای گوناگون خود برای یک زندگی مطلوب، تامین نماییم.
ایجاد هماهنگی میان نیازهای مادی و معنوی و تامین متعادل آنها، خواسته ای است که از مجموعه هدایت های قرآن کریم و روایات اسلامی استفاده می شود.
البته چون انسان همواره تحت فشار نیروهای درونی و بیرونی بسر می برد، انتخاب هماهنگ و تامین متعادل نیازها برای او به دشواری صورت می گیرد و در گز
ینشی دشوار برای حفظ تعادل، گاهی عقل فروکش می کند و آدمی مغلوب خواسته های نفسانی می گردد، ولی این توان به صورت قوه و فعل در او وجود داد.
مراتب زنده بودن: اکثر مردمان گمان می کنند که زنده بودن یک حقیقت مطلق است و موجودات هستی یا زنده اند یا مرده، ولی حقیقت این چنین نیست.برای توضیح این مطلب به دو نکته اشاره می کنیم:
اول. اهل معرفت اتفاق نظر دارند که وصف “حیات” مادر تمامی صفات خداوند، انسان و کل هستی است و سایر صفات و کمالات، مانند علم، قدرت، اراده، خالقیت و ربوبیت همگی زیر مجموعه و تشدید کننده صفت حیات هستند.
دوم. برخی از حقایق مانند ذات الهی، در وجود، حیات و تمامی صفات و کمالاتی که زیر مجموعه صفت حیات هستند، مطلق اند، ولی کمال در سایر موجودات و مظاهر هستی نسبی است. مخلوقات الهی، حرکتشان به صورت تدریجی و از مرحله استعداد به سوی شکوفایی است، بنابراین به هر مقدار که انسان رستگار و شکوفا می شود، صفت حیات در او رو به تزاید می رود و افزون می گردد.
نباید خیال کنیم همه انسان هایی که می بینیم و با آنها برخورد می کنیم، زنده اند. زنده بودن در انسان ها نسبی و دارای مراتب است. برخی از انسان ها حیات شان در حد گیاهان است و برخی در حد حیوانات. قرآن کریم به این دسته اشاره کرده و می فرماید: ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا. گمان می کنی که اکثر ایشان می شنوند و می اندیشند. جز این نیست که ایشان مانند چهار پایانند ، بلکه گمراهتر. ۳
مطابق دیدگاه قرآنی، تنها اندکی از کسانی که صورت انسانی دارند، به حقیقت انسان اند و زندگی انسانی دارند. کسانی که زندگی شان نباتی یا حیوانی ا
ست در واقع مردگانی هستند که به ظاهر زنده می نمایند.
تازه کسانی که از حیات انسانی برخوردارند نیز مراتب فراوان دارند، مرتبه حیات انبیاء الهی، برتر از حیات اولیاء و حیات ایشان برتر از زندگی سایر علماء، مومنین و سالکین است.
خلاصه اینکه انسان در مسیر زندگی، به تعبیری، به سوی رستگار
شدن، شکوفا گشتن، و طی کردن مراتب زنده شدن، به پیش می رود و به هر میزان که صفت علم و قدرت و زیر مجموعه آنها در او ظهور و بروز می یابد، زندگی اش تشدید می شود، حیاتش قوت می گیرد و تا مقطعی به پیش می رود که در اثر محو شدن در ذات لا تعین هستی و شدت و قوت زندگی، قادر خواهد شد، مانند خداوند در جهان تصرف کند و خلیفه خدا در روی زمین باشد.
بنابراین می توان گفت: معیار بهترین بودن، زنده ترین بودن و میزان بهترین روش زندگی، کارآمدترین روش تربیتی ای است که بتواند حیات انسانی را احیاء کند و آدمی را در مراتب فلاح و زنده شدن به پیش ببرد.
فلاح و رستگاری در آیات قرآنی: فلاح و رستگاری در قرآن کریم به عنوان نقطه عطف و مقصود نهایی زندگی و دین داری شناخته می شود. تصویری که از بهترین زندگی در این کتاب مقدس وجود دارد، دعوت به راهبرد هایی است که زمینه حصول تذکیه و پاکی انسان و از طریق آن، فلاح و رستگاری در دنیا و فوز و پیروزمندی در آخرت را فراهم می کند. در سوره شم
س آمده: قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی. به تحقیق رست با واژه “لعلکم تفلحون” به امید رسیدن انسان به فلاح به او آموزش می دهد و گویی هدف زندگی انسان را فلاح و رستگاری می داند. به طور مثال می فرماید: واتقوا الله لعلکم تفلحون. تقوا پیشه کنید، امید است که رستگار شوید ۵ و یا در سوره مائده می فرماید: وجاهدوا فی سبیله لعلکم
تفلحون. در راه او مجاهده نمایید، به این امید که رستگار شوید.۶
در باره واژه “فوز” گفتنی است، این واژه بیشتر در مورد ظهور اخروی رستگاری استعمال شده است. کسانی که در دنیا رستگار می شوند، به تعبیر قرآن کریم، در آخرت، با ورود به بهشت و رحمت الهی، به فوز عظیم نایل خواهند شد. من یطع الله ورسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها وذلک الفوز العظیم. و کسی که از خدا و رسول او اطاعت کند داخل باغ های می شود که نهرها در زیر آن جاری است و تا ابد در آن می ماند و آن فوز عظیم است. ۷
معنای فلاح : در کتاب های لغت، واژه فلاح را به معنی شق، یعنی شکافتن، ظفر، یعنی پیروزی، نجات، رستگاری و پیروزی آمده است. به طور مثال به برخی از این موارد اشاره می کنیم.
فلح، به فتح، یعنی ظفر به معنای پیروزی. ۸ .
افلح الرجل، یعنی فاز و ظفر به معنای موفقیت و پیروزی. ۹
الفلح، یعنی الشق به معنای شکافتن. ۱۰
فلاح با تشدید، یعنی یفلح الارض ای یشقه به معنای کسی که کشاروز است و زمین را می شکافد. ۱۱
الفلاح بدون تشدید، یعنی الفوز والنجاه به معنی رستگاری و نجات. ۱۲
دانه ای را که کشاورز در زمین می کارد، وقتی شرایط برای رشد و شکوفا
یی آن فراهم می شود، از یک طرف شروع به ریشه زدن و قوت گرفتن از زمین و از طرف دیگر شروع به شکافتن زمین و سر برآوردن و رشد کردن و شکوفا شدن می کند تا مرحله ای که به یک درخت کامل و پر ثمر تبدیل می گردد.
این فرایند دقیقا در مورد انسان نیز صادق است و واژه فلاح در حقیقت این فرایند را توضیح می دهد. انسان اگر در یک محیط مناسب فرهنگی و تربیتی قرار بگیرد با قوت گرفتن از دانش، اخلاق و عمل صالح استعداد های خویش را شکوفا می کند و به کمال نهایی و قرب الهی می رسد. مزرعه انسان خانواده و جامعه است و کشاورزان او خدای متعال، انبیاء الهی، علماء ربانی، مربیان تربیتی و والدین هستند.
از این منظر، بهترین زندگی، برای انسان وضعیت و موقعیت فرهنگی و تربیتی مناسبی است که انسان با نیرو گرفتن از عوامل رشد و شکوفایی، استعداد های نهفته خویش را آشکار و شکوفا نماید، از کمال خویش لذت ببرد و به سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت نایل شود.
عوامل فلاح و رستگاری در قرآن کریم: بدیهی است که عوامل فراوانی در موفقیت، شکوفایی و رستگاری انسان دخیل اند که اشاره به تمامی آنها در این مجال میسر نیست. ما در این مقاله، تنها به آیاتی از قرآن کریم که در آنها به طور مستقیم از عوامل فلاح و رستگاری انسان سخن رفته است، اشاره می کنیم.
۱- قرآن کریم در سوره مبارکه مومنون رستگاران را توصیف می کند و مى فرماید: قد افلح المومنون به تحقیق مومنان رستگاراند و بعد در ادامه در باره صفات و رفتار مومنان می فرماید: کسانی که در نمازشان خشوع دارند و از لغو و بیهودگی اعراض می کنند و کسانی که زکوه می دهند و از گناه خویش را حفظ می کنند و به امانت ها و پیمان های خویش وفا دارند و نمازهای خویش را محافظت می کنند آنها وارثند وارث فردوس و در آن برای همیشه جاودان می مانند. ۱۳ همانگونه که مشاهده می شود، قرآن کریم در این مجموعه آیات تصویر بسیار زیبایی از ز
ندگی موفق و انسان های رستگار ارایه می دهد.
۲- در سوره مبارکه لقمان، در وصف اهل هدایت می فرماید: اولئک على هدى من ربهم و اولئک هم المفلحون. کسانی که نماز را به پا می دارند و زکات می دهند و به آخرت ایمان دارند، آنان بر هدایت پروردگارند و آنان رستگارند. ۱۴
۳- در سوره مبارکه اعراف می فرماید: الوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون. در روز قیامت اعمال آدمی توزین می شود و و کسی به حقیقت موفق و رستگار
است که عمل وزین تر، خالص تر و ارزشمند تری را در پیشگاه الهی عرضه می کند. ۱۵
۴- در آیه دیگری از همین سوره مبارکه قرآن کریم، ایمان آورندگان و یاوران پیامبرخدا (ص) و تبعیت کنندگان از نور قرآن را اهل فلاح و رستگاری حقیقی توصیف می کند و می فرماید: فـالذین آمنوا به وعزروه ونصروه واتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون. آنان که بـه پـیامبر ایمان آورده و پاسدار عزت و حرمت او شده و پیرو نورى هستند که با او نازل گردیده , به حقیقت رستگارند. ۱۶
۵- در سوره مبارکه توبه علاوه بر ایمان به خدا، اهل جهاد با مال و جان در راه خدا را مشمول خیرات و رستگاری معرفی می کند و می فرماید: لـکـن الـرسـول والـذیـن آمـنوا معه جاهدوا باموالهم وانفسهم واولئک لهم الخیرات واولئک
هم المفلحون.ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آورده اند, با مال و جان خویش جهاد مى کنند و براى آنان خیرات است و آنان رستگارند. ۱۷
۶- در سوره مبارکه نور، تسلیم محض در برابر حکم خداوند را از عوامل فلاح شمرده و فرموده است: تنها سخن مومنان به هنگامى که به سوى خدا و رسولش فرا خوانده مى شوند که میان آنها حکم کند, این است که مى گویند: انـما کان قول المومنی
ن اذا دعوا الى اللّه ورسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا واطعنا واولئک هم المفلحون. شنیدیم و اطاعت کردیم(هر چند حکم خدا ـ به حسب ظاهر ـ به زیانشان باشد) و آنان رستگارانند. ۱۸
۷- در سوره مبارکه روم، ادای حق الناس، کار برای رض
ای خدا و اشتیاق لقاى او را از عوامل ثبوتى فلاح شمرده و فرموده: فـات ذالـقـربـى حـقـه والـمـسکین وابن السبیل ذلک خیر للذین یریدون وجه اللّه واولئک هم المفلحون. حق خویشاوندان و مستمند و وامانده سفر را بده، این براى کسانى که اراده وجه الله را دارند و مشتاق لقاى خدایند, بهتر است و آنان رستگارانند. ۱۹
۸- در سوره مبارکه مجادله، دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا ـ هر چند از خویشان نزدیک باشند ـ از نـشـانـه هاى حزب اللّه شمرده شده و سپس یکى از اسباب و عوامل ثبوتى فلاح را بودن در صف حزب اللّه معرفى کرده و فرموده: اولـئک حزب اللّه الا ان حزب اللّه هم المفلحون. آنان حزب خدایند, آگاه باشید که حزب خدا رستگارانند. ۲۰
۹- در سوره مبارکه حشر خوددارى از بخل را از اسباب فلاح شمرده شده و از راه مفهوم بخل و امساک را مانع رستگاری انسان دانسته و فرموده: ومن یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون. آنان که از بخل نفس حفظ شده اند, رستگارند.۲۱
۱۰- در سوره قصص، توبه، ایمان و عمل صالح از عوامل ثبوتى فلاح شمرده شده و فرموده: فـاما من تاب وآمن وعمل صالحا فعسى ان یکون من المفلحین. اما کسانى که توبه کرده، ایمان آورده و عمل صالح کرده اند, از رستگارانند.۲۲
۱۱- در سوره آل عمران، صبر در راه ایمان و مصابره و مرابطه و تقوا از اسباب و عوامل ثبوتى فلاح شمرده شده و فرموده: یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون. اى کسانى که ایمان آورده اید, شکیبا باشید و یکدیگر را
به صبر و مقاومت سفارش کنید که رستگار مى شوید. ۲۳
صـبر به معناى حبس نفس بر چیزهایى است که مقتضاى عقل و شرع است و عقل و شرع مقتضى حبس نفس از آنهایند و مصابره به معناى تصبر و تحمل سختى ها به طور دسته جمعى است و مرابطه اعم از مصابره است , چرا که مرابطه به معناى ایجاد ارتباط میان نیروها و کارهاى افراد در تمام شوون زندگى دینى است. در جـامـعه تعاون و همکارى در تمام شوون زندگى ضرورت دارد و این , موجب قدرت و شوکت جامعه مى شود, به خصوص اگر در فضایل اخلاقى باشد.
۱۲- در سوره مبارکه مائده، علاوه بر تقوا و جهاد که در برخى دیگر از آیات نیز مطرح است , توسل و جستن وسیله به سوى خداوند هم از عوامل ثبوتى
فلاح شمرده شده و فرموده: یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه وابتغوا الیه الوسیله وجاهدوا فى سبیله لعلکم تفلحون اى کسانى کـه ایـمـان آورده اید, در پیشگاه خدا تقوا پیشه کنید وبه سوى او وسیله بجویید و در راهش جهاد کنید, باشد که رستگار شوید. ۲۴
۱۳- در آیه دیگری از همین سوره مبارکه, برخى از مصادیق پلیدى که از عمل شیطان است آورده و سپس بیان کرده که یکی از راه های فلاح و رستگاری اجتناب از پلیدى و عمل شیطانی است. در این زمینه فرموده: . انـما الخمروالمیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون. جز این نیست که شراب و قمار و بت ها و تیرهاى گروبندى , پلیدیى از عمل شیطان است، از آنها اجتناب کنید, باشد که رستگار شوید. ۲۵
۱۴- در سوره مبارکه اعراف، پس از ذکر چند مورد از ن
عمت هاى الهى مانند نزول قرآن و خلافت روى زمین بعد از نوح و افزودن نعمت ها, توصیه کرده است که بندگان مومن , به یاد نعمت هاى خدا باشند که خود یکى دیگر از اسباب رستگارى است. در این زمینه رهنمود داده و فرموده: فاذکروا آلا اللّه لعلکم تفلحون. نعمت هاى خدا را یاد کنید, باشد که رستگار شوید. ۲۶
۱۵- در سوره مبارکه انفال، ثبات قدم و استوارى و پایمر
دى در راه جهاد با دشمنان دین و یاد بسیار خدا، از عوامل ثبوتى فلاح شمرده شده و فرموده: اذا لـقـیـتم فئه فاثبتوا واذکروا اللّه کثیرا لعلکم تفلحون. هنگامى که با گروهى ازدشمنان برخورد مى کنید, ثابت قدم باشید و خدا را بسیار یاد کنید, باشد که رستگار شوید. ۲۷
۱۶- در سوره مبارکه حج، عبادت و نیکوکارى از عوامل ثبوتى فلاح شمرده شده و فرموده: یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدوا ربکم و افعلوا الخیر لعلکم تفلحون. پروردگارتان را پرستش کنید و کار نیکو به جاى آورید, باشد که رستگار شوید. ۲۸
۱۷- در سوره مبارکه نور، آیه مورد بحث مربوط به تخلق مومنان در مسائل جنسى به اخلاق اسلامى است، بازگشت به سوى خـدا از عـوامل ثبوتى فلاح شمرده شده، هر چندکه قبلا هم به مساله توبه اشاره شده، ولى معلوم مـى شـودکـه قـرآن، تـخـلق مسلمانان در مسائل جنسى به اخلاق اسلامى را از مصادیق بارز و پر اهمیت توبه و بازگشت به سوى خدا مى داند. در این زمینه فرموه: تـوبـوا الـى اللّه جمیعا ایه المومنون لعلکم تفلحون. اى مومنان ! همگى بازگشت به سوى خدا کنید, باشد که رستگار شوید. ۲۹
۱۸- در سوره جمعه به اهمیت شرکت در نماز جمعه اشاره م
ی کند و می فرماید: روز جمعه که می شود، به سوی نماز جمعه و یاد خدا بشتابید و معامله را رها کنید وپس از برگزارى نماز جمعه، در روى زمـیـن پـراکـنـده شوید و از فضل خدا طلب روزى کنید و خدا را بسیار یاد کنید, باشد که رستگار شوید ;..وابـتـغـوا من فضل اللّه واذکروا اللّه کثیرا لعلکم تفلحون.۳۰
عوامل سلب فلاح و رستگاری: قرآن کریم علاوه بر بیان اسباب رستگاری و آموزش راه تحصیل زندگی موفق به اسبابی اشاره می کند که نیکبختی و رستگاری انسان را تهدید می کنند. در پایان این مقاله خوب است به این عوامل نیز اشاره ای داشته باشیم. این عوامل عبارتند از:
۱- ظلم در قرآن کریم به معناى جامع آن، یعنی ظلم به نفس و ظلم به غیر و شرک، از اسباب سلبی فلاح معرفی شده است . تـعبیر فوق در دو مورد در قرآن به کار رفته : یکى در مورد تعدى به ناموس دیگران که از مصادیق ظـلـم بـه نـفـس یا ظلم به غیر است و دیگرى در مورددروغ بستن به خدا و تکذیب آیات او که از مصادیق شرک یا ظلم به نفس است , همه اینها از عوامل سلبى فلاحند. در انتهای این آیات آمده: انه لا یفلح الظالمون. ستمکاران رستگار نمى شوند. ۳۱
۲- عامل دیگری که موفقیت و رستگاری را از انسان سلب می کند، جرم و گناه است. جرم هم معناى عامى دارد.جمله فوق در ذیل آیه اى آمده که درباره دروغ بستن به خدایا و تکذیب آیات اوست.قرآن این گونه کارها را جرم و از موانع فلاح محسوب داشته و فرموده است: انه لایفلح المجرمون. کسانى که مرتکب جرم شده اند, رستگار نمى شوند. ۳۲
۳- از دو آیه قرآن کریم استفاده مى شود که سحر نیز از موانع فلاح و رستگارى است. آیه اول در مورد کسانى است که آیات وحى را سحر مى شمارند. و آیه دوم در مورد کسانى است که مى خواستند با سحر خود معجزه موسى(ع) را باطل کنند. در این
زمینه آمده: ولایـفـلـح الـسـاحـرون. ساحران رستگار نمى شوند. ۳۳ ولایـفلح الساحر حیث اتى. افسونگر هر جا باشد رستگار نمى شود. ۳۴
۴- مانع نهایی موفقیت و رستگاری انسان در زندگی کفر و نادیده انگاری مبدا و جهت وحدت هستی است. در دو آیه از قرآن کریم آمده: انه لایفلح الکافرون. جز این نیست که کافران رستگار نمى شوند. البته مـعـلـوم اسـت کـه کفر اعم از شرک است , چرا
که هر مشرکى کافر است , ولى هر کافرى لزوما مشرک نیست . ۳۵
چند تبصره و تحلیل: در پایان به منظور درک بهتر و روشن تر شدن نوع انتخاب و کارکرد این عوامل، به چند تبصره اشاره می کنیم:
تبصره۱- تمامی آموزه های قرآن کریم، بیانگر روش بهترین زندگی بر
ای انسان است، منتهی واژه “فلاح” شاید بهترین واژه ای است که قرآن کریم برای بیان این منظور انتخاب نموده است. این واژه با داشتن بار معنایی گسترده و زیر مجموعه ای از عناوین و مطالبی که در این مقاله آمده، طی مجموعا چهل مورد تکرار در قرآن کریم، تصویر نسبتا جامعی از زندگی همراه با سعادت و رستگاری به انسان مومن عرضه می کند. سعی ما در این نوشته بر آن بوده که گزارش خلاصه گونه ای از زندگی رستگاران در قرآن کریم ارایه دهیم. امید است مورد استفاده نسل جوان قرار گیرد.
تبصره۲- واژه “لعلکم” یا “فعسى ان یکون من المفلحین” در انتهای برخی آیاتی که ذکر شد، به معنای “اقتضایی” بودن آن عوامل است، زیرا به لحاظ ادبی در این واژه نوعی تردید وجود دارد، یعنی درست است که هر یک از این عوامل به تنهایی اقتضای رسیدن به فلاح و رستگاری را دارد، ولی در صورتی می تواند به عنوان عامل واقعی و “علت تامه” رسیدن
به فلاح و رستگاری مطرح شود که در کنار سایر عوامل و همگام با سایر اسباب نقش ایفا کند؛ بنابراین عواملی که یاد شد، مانند ایمان، توبه، عمل صالح، در شماره ۱۰ و صبر و تقوا، در شماره ۱۱ و توسل و جهاد، در شماره ۱۲ و پرهیز از پلیدی، در شماره۱۳ و یاد نعمت های الهی، در شماره ۱۵ و عبادت خدا، در شماره ۱۶ و توبه، در شماره ۱۷ و شرکت در نماز جمعه و یاد خدا، در شماره ۱۸، عواملی هستند که در کنار هم و سایر عوامل و ر
عایت سایر شرایط، در تحقق رستگاری، سعادت و موفقیت انسان در زندگی کارایی دارند.
تبصره۳- در برخی از آیات جمله: اولئک هم المفلحون به کار رفته است. در این باره گفتنی است: به عکس واژه لعلکم که در آن نوعی تردید مشاهده می شود، این جمله تاکید می کند که عوامل زیر مجموعه آن از عوامل قطعی رستگاری و سعادت انسان هستند. بنابراین هدایت، در شماره۲ و سنگین بودن نامه عمل انسان در قیامت، در شماره۳ و ایمان به رسول خدا(ص) و پاسداری و تبعیت او، در شماره۴ همراهی و یاری رسول خدا در جهاد، در شماره۵ و تسلیم محض بودن در برابر حکم خدا و رسول، در شماره۶ و ادای حق الناس، در شماره۷ و دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا، در شماره۸ و خودداری از بخل، در شماره ۹ به عنوان عوامل قطعی سعادت و رستگاری انسان معرفی شده اند.
تبصره۴- از سیاق و لحن آیاتی که به عوامل سلبی رستگاری اشاره می کنند، استفاده می شود که عواملی همچون ظلم، در شماره۱ و گناه، در شماره۲ و سحر، در شماره۳ و کفر، در شماره۴ به طور قطع انسان را از مسیر سعادت و رستگاری دور می کنند و ظالم،
کافر، ساحر و گناهکار، هرگز روی رستگاری را نمی بینند، مگر اینکه توبه کنند و به سوی خدا باز گردند، زندگی خود را سامان دیگری بدهند و در مسیر رستگاری قرار بگیرند، که البته در این صورت خدای متعال را توبه پذیر و مهربان خواهد یافت.
آموزه های قرآن در حوزه زندگی
قرآن کتاب هدایت است. این را می توان از همین آیات نخست سوره بقره دریافت که می فرماید: ذلک الکتاب لاریب هدی للمتقین؛ قرآن کتابی است که در آن گمانی راه نمی یابد و برای هدایت پرهیزگاران است. اما با نگاهی تند و گذرا در زندگی مردمان می توان به سادگی دریافت که قرآن در عمل چنین نقشی را در زندگی بیشتری مردم نپذیرفته است و یا مردم چنین نقشی را برای قرآن در عمل نپذیرفته اند و نخواسته اند تا چنین نقشی را ایفا کند. از این رو بیش از آن که مفاهیم وآموزه های آن در زندگی مردمان نقش داشته باشد ، هنرهای پیرامونی آن گسترش یافته و در همه حوزه ها نفوذ کرده و خود را می تابابند. به سخن دیگر بیش از آن که نگاهی کاربردی به قرآن و آموزه های هدایتی آن داشته باشد به عنوان کتابی مقدس مورد توجه بوده است. این تقدس و قداست هر چند که تابوی برای آن شده است و از احتمال تعرض و اهانت بازداشته است ولی این حریم ناخواسته را نیز پدید آورده است که کسی به آن نزدیک نشود. همگان از قداست قرآن سخن می گویند و از این که نمی بایست کم ترین و کوچک ترین تعرض و اهانتی به ساحت پاکش صورت گیرد و کسی را دست آلوده به دامن کبریایی اش نیالاید.
آن چنان به قرآن از نظر کمیت های پیرامونی پرداخته می شود که از کیفیت و هدف و نقش او چیزی به چشم نمی آید. نقش قرآن به عمد و ی
ا به سهو به سایه رانده شده است و مهجوریت قرآن پدیدار شده است. آن اندازه که در آهنگ و گویش و ندا و شیوایی خوانش و نگارشش سخن گفته می شود و تاکید می گردد ، در حضور جدی قرآن در زندگی مردمان سخن نمی رود. آن اندازه تبلیغات درباره قرآن و خوانش آن انجام می شود که آدمی گمان می برد که قرآن در همه جا حضور جدی دارد. اگر به مساجد برود در همه جا بهترین نگارش قرآن را بر دیوارهای به رنگ های خوش لاجوردی می یابد. در هر گوشه مسجد به هزاران نگارش خوش و زیبا قرآن های چاپی
زیبا را می نگرد و در هر گوشه مسجد نوای خوش خوانندگان قرآن به گوش می رسد. در سیما و صدا چنان از قرآن و حضورش می توان دید که دیگر نیازی نمی بیند که از قرآن چیزی ببیند و یا بشنود. برنامه های قرآنی حضوری بیست و چهار ساعته از هر دو دسته شنیداری و دیداری اش دارد. خبرگزاری قرآن همه اخبار و اطلاعات در همه حوزه های قرآنی را بیان می دارد. این کمیت جدی و پررنگ اطلاعات قرآنی در همه هنرها و فنون انسانی از فیلم
و داستان و نقاشی و کند و کاری و قلمه زنی و مانند آن گویی چنان آدمی را اشباع و سیراب می سازد که دیگر احساس خلا نمی کند. از این رو از خود نمی پرسد که آیا قرآن مهجور است؟ چه چیزی می تواند وی را وادارد تا از خود چنین پرسش بیهوده ای را بکند. این کمیت عظیم مگر بیان گر حضور قرآن در زندگی آدمی نیست. همه جا قرآن به انواع و اقسام مختلف حضور دارد و نقش خود را نشان می دهد. دیگر چه نقشی مانده است که قرآن می بایست ایفا می کرد ولی انجام نداده و یا اجازه انجام آن به وی داده نشده است؟
این تراکم شدید و این کمیت عظیم هر انسانی را از بود قرآن سیراب می کند و چنین احساسی به وی دست می دهد که دیگر نیازی نیست که از قرآن گفته شود. به اندازه کافی از حضور قرآن گفته و دیده و شنیده شده است. احساس نیازی وجود ندارد تا دوباره این پرسش مطرح شود که چگونه می توان قرآن را به زندگی وارد کرد؟ یا چه کاری می بایست انجام داد و چه برنامه ای را باید ریخت تا قرآن به زندگی مردمان وارد شود؟ زیرا کمیت انبوه و سنگین قرآن در زندگی را همگی احساس می کنند و حضور جدی آن را در همه عرصه های حیات می بینند. بنابر این دیگر احساس نیازی نمی کنند تا از خود بپرسند چه کنیم تا قرآن در زندگی حضور پررنگ و جدی ای داشته باشد؟
به نظر می رسد که کمیت انبوه و سنگین حضور ظاهری قرآن چنان عم
ل کرده است که آدمی را گمراه نمود و ابلیس توانسته است تا نقش اصلی قرآن را چنان دگرگونه سازد که به جای آدم سازی و کمال سازی و هدایت به وسیله سرگرمی و تفریح و درآمدزایی مردمان تبدیل شده است. بسیاری از کارهای که ما با قرآن و آیات آن می کنیم و یا بسیاری از کارکردهایی که برای قرآن ساخته و پرداخته ایم همان کاری است که یهودیان با ایات آسمانی تورات و انجیل انجام داده و می دهند. عبریان در این کار استاد تمام هستن
د. آنان هم آیات وحیانی را منبع درآمدزایی خود قرار داده بودند و اکنون این امت محمدی است که قرآن را منبع ای برای درآمدزایی خود قرار داده است. یکی با نقاشی از آیات و تصویرگری از آن امرار معاش می کند و آن دیگری با نوای خوشش از آن پول در می آورد و آن دیگری به عنوان پژوهش های قرآنی قراردادهای میلیونی و یا صد میلیونی و حتی میلیاردی می بن
دد. در هنر و عرصه هنر هفتم و هشتم نیز پیشتاز است. هر گونه فیلم تخیلی و داستان عشقی را می توان از آیات قرآنی ساخت و در حوزه داده ها و اطلاعات اکنون حرف نخست را می زند. روزی نیست که در جست و جوگرهای گوگل و یاهو قرآن در صدر نباشد. بیشترین نگارش ها از قرآن صورت می گیرد و چاپخانه ها و انتشارات بسیاری سودهای بسیار می برند. تنها جایی است که سرمایه نه تنها در معرض خطر نیست بلکه سود تضمینی در آن نهفته است.
بنا این تفصیلات دیگر قرآن نه تنها مهجور نیست بلکه در همه جا نقش خود را به بهترین وجه ایفا می کند. مراکز و پژوهشکده های قرآنی بسیار ایجاد شده است و پول های هنگفتی هزینه می شود. قرآن منابع انسانی خاص خود را پرورش می دهد و هر کسی در هر حوزه قرآنی می تواند ده ها و صدها نفر را بیابد که متخصص امور و علوم و هنرهای قرآنی هستند. در سال های اخیر در حوزه های علمیه دانشکده های علوم قرآنی باز شده است و این آ
مار در دانشگاه های دولتی بسیار بیش تر از آن است که بتوان نادیده گرفت. در روستاها هم مراکز روخوانی و صوت و تجوید وجود دارد. رشته ای نیست که قرآن در آن مطلب و سخنی نداشته باشد و کوچه ای نیست که صدای عبدالباسط از آن به گوش نرسد. به هر حال در این انبوه جمعیت در هر کوچه ای یک نفری می میرد و نیازی به عزاداری است و محفل آن را قرآن گرم می کند. آیا این حضور همه جانبه و گسترده قرآن کفایت نمی کند؟
به نظر می رسد که واژگان در زمانه ما معانی خود را از دست داده اند. آیا این ها بیانگر حضور قرآن درزندگی است؟ آیا ما توانسته ایم مفاهیم قرآن را در زندگی خود چنان خدا خواسته وارد سازیم و زندگی و جامعه خود را قرآنی سازیم. نقش قرآن به عنوان یک کتاب آسمانی چیست؟ چه کارکردهایی از قرآن انتظار داریم ؟ کارکرد ذاتی و جنبی قرآن چیست؟
روزی در یک خبر قرآنی در خبرگزاری قرآنی ایران خواندم که در روستایی چهار صد قرآن پژوه فعالیت می کنند. به نظرم جالب آمد و خواستم بدانم که این روستا کجاست و تا چه اندازه عالم و دانشمند پرور است. گفتم شاید روستای چون کوهستان است و عالم بزرگواری چون آیت الله کوهستانی در آن جا نقل مکان کرده است و طلاب عاشق قرآن را قرآن آموخته و متخصص علوم و دانش های قرآن نموده است و اکنون آن را برای چگونگی پژوهش در آیات قرآن چنان پرورش داده است که هر یک قرآن پژوهی شده اند. وقتی خبر را خواندم شگفت زده تر شدم؛ زیرا شماری افراد برای روخوانی در این روستا گرد آمده بودند و می کوشیدند آیات را از ر
و به درستی بخوانند. این کاری بس بزرگ است که مردم را دست کم با روخوانی قرآن اشنا سازیم ولی آیا این افراد قرآن پژوه هستند؟
این دگرگونه سازی مفاهیم است. کاری که با قرآن انجام داده می شود نیز این گونه است. نه این قرآن خوانان و روخوانی کردن قرآن ، قرآن پژوهی است و نه همه آن کارها
یی که در باره قرآن انجام می دهیم آوردن قرآن در زندگی مردم و جامعه می باشد. قرآن کتاب هدایت است و نه قرآن نقش هدایتی است. کارکرد اصلی و ذاتی قرآن آن است که مردمان را از گمراهی رهایی بخشد. به آنان یاد دهد که چگونه قوا و نیروهای خود را مهار و تعدیل کنند و آن را برای تکامل و رسیدن به لقاء الله بازسازی و هدایت کنند. برای رسیدن به این مقصد و مطلب هر چند نیازی است که روخوانی و برخی از مقدمات مانند علوم قرآن دانسته شود ولی نباید این مقدمات و بستر سازی را اصل قرار دهیم و از هدف بازمانیم. در این جا راه خود هدف شده است و ابزار به عنوان مقصد نشسته است. به جای این که قرآن در زندگی حضور یابد ابزاری برای درآمد و شغلی برای گروهی شده است و به جای آن که قرآن در برنامه های زندگی
ما حضور جدی داشته باشد حضور تجملی یافته است. این همان مهجوریتی است که قرآن مردمان را از آن باز می دارد و در روز قیامت از مردمان شکایت و گلایه می کند که وی را مهجور و عضین قرار داده اند.
امام خمینی (ره) قرآن را به جامعه و زندگی مردم آورد و امتی قرآن را ایجاد کرد
و آن چنان قرآن را در جان مردمان نفوذ داده بود که همه جا می توانستی عصر نبوی و بوی قرآن و پیامبر (ص) و امام امیرمومنان (ع) را استشمام کنی. وی به جای پرداخت به ظواهر قرآن ، کارکرد قرآن را به نمایش گذاشت و چنان مردمان را ساخت که ایثار می کردند. هنگامه دیجور زمستان نفت خانه خود را به بردار مومن دیگر می بخشید. دستگیر مستمندان بودند و در میدان جهاد شیر و در باغ مناجات شبانه سجاد و زین العباد زمان خود بودند. این همه نه با پژوهش های قرآنی شد و نه با قرائت و صوت و لحن.
قرآنی که امام خمینی (ره) به جامعه و زندگی مردم آورد، قرآنی بود که برای دوستان محبت و عشق آورد و برای دشمنان وحشت و هراس. این گونه بود که از قرآن امام خمینی (ره ) هراس داشتند و مردمان قرآنی او می گریختند. اذان او بود که دل های دشمنان را به وحشت می انداخت و دل های دوستان را در همه جای جهان آرام می ساخت. اذان و قرآنی که انگلیس و آمریکا را به وحشت نیاندازد چه سودی برای جامعه و مومنان دارد و چه زیانی برای دشمنان دین و اسلام خواهد داشت؟ چرا فریاد الله اکبر جوانان خمینی دشمنان را هراسناک می ساخت ولی صدای الله اکبر امروز ما آمریکاییان را ترغیب به ماندن می کند؟
برای این که قرآن از مهجوریت به در آید و در زندگی ما نقش اصلی و ذاتی خود را ایفا کند باید این نیاز در جامعه ایجاد شود که هنوز از قرآن هیچ بهره ای نگرفته اند و با اصول و اساس قرآن بسیار دور هستند. باید به جای این کمیت وحشتناک حضور دروغین قرآن در جامعه و زندگی بکاهیم و در مردم این احساس را پدید آوریم که تا چه اندازه از قرآن دور و تا چه اندازه ای بدان نیازمند هستند. این کار زمانی صورت می پذیرد که نقش و کارکرد قرآن را به جامعه بشناسانیم و کارکرد واقعی آن را معرفی کنیم و مفاهیم قرآنی را در همه حوزه های برنامه ریزی و تصمیم سازی وارد سازیم و به جای مصوبه و مراکزقرآن سازی به قرآنی سازی مردم بپردازیم.
قرآن کارکرد اصلی اش هدایت مردمان به سوی کمال است. هر چند که این نقش به طور طبیعی در کسانی که خود اهل پرهیز هستند به سادگی و خوبی انجام می شود و زمینه و بستر بهتری برای اجرای آن در چنین افرادی است ولی این کارکرد قرآن ویژه مومنان نیست ، زیرا قرآن هدایت عموم مردمان است. بنابراین در بهره گیری از قرآن و اثر گذاری آن تفاوتی میان مس
لمان و پرهیزگار و غیر مسلمان نیست. از این رو اگر قرآن در زندگی ما به خوبی اجرا شود دل های دیگران نیز به سوی قرآن کشیده می شود و قرآن بی هیچ هزینه اضافی در جهان گسترش می یابد؛ زیرا فطرت های سالم و پاک در همه جهان به سوی حق کشیده می شوند.
سبک زندگی در قرآن
همان طور که در مطالب گذشته اشاره شد، اصل عفت یکی از اصول بنیادین نظام ارزشی اسلام است. بر این اساس و در راستای حفظ عفت عمومی و تربیت عفیفانه فرزندان احکام و دستورهای بسیاری در قرآن کریم خطاب به مومنان صادر شده که در سوره نور بخش زیادی از آن ها آمده است. در این سوره که می توان آن را سوره «عفت» نامید، مهم ترین مسئله ای که مطرح شده، مسئله عفت عمومی و مبارزه با هرگونه آلودگی جنسی است. در حقیقت قرآن کریم همان گونه که از تزکیه نفس و انسان سازی سخن می گوید و هدایت بشر را دنبال می کند
، جامعه سازی و ایجاد جامعه ای متعالی و پیشرفته را نیز دنبال می کند و برای فراهم کردن آن، دستورهایی می دهد. توجه به عفت عمومی گامی در این راستاست.
پایه ریزی عفت عمومی از درون خانواده
قرآن کریم برای نهادینه کردن اصل عفت و ایجاد جامعه و افراد عفیف، هسته اولیه و سلول جامعه یعنی خانواده را مورد توجه قرار می دهد تا با دستورهایی جزئی و دقیق توجه والدین را به تربیت عفت آمیز فرزندان جلب کند و علاوه بر فراهم کردن محیطی امن برای لذت جنسی
همسران در خانواده، از هرگونه رفتار و حرکت زمینه ساز انحراف و آلودگی جنسی کودکان جلوگیری کند.
دراین زمینه خداوند آداب ورود به جایگاه خصوصی پدر و مادر را در آیه ۵۸ سوره نور بیان می کند و می فرماید:
«یَا اَیُّها الَّذیِنَ آمَنُوا لِیَستَاذِنکُم الَّذیِنَ مَلَکَت اَیمانُکُم وَ الَّذیِنَ لَم یَبلَغُو الحُلُمَ مِنکُم ثَلاثَ مِراتٍ مَن قبل صَلاهِ الفَجر وَ حینَ تَضَعُون ثِیابَکُم مِن الظَّهیرَهِ وَ مِن بَعدِ صلاه العِشاءِ ثَلاثُ عَوراتٍ لَکُم لَیسَ عَلَیکُم وَ لا عَلَیهِم جُناحٌ بَعدَهُنَّ طَوّافُونَ عَلَیکُم بَعضُکُم عَلی بَعضٍ کَذلِِِکَ یُبَیِّنُ الله لَکُمُ الآیاتِ وَ الله عَلیمٌ حَکیمٌ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید باید بردگان شما و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده اند، در سه وقت از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، در نیمروز، هنگامی که لباس های (معمولی) خود را بیرون می آورید و بعد از نماز عشا. این سه وقت خصوصی برای شماست. اما بعد از این سه وقت گناهی بر شما و بر آن ها نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر طواف کنید ( و با صفا و صمیمیت به یکدیگر خدمت کنید) این گونه خداوند آیات را برای شما تبیین می کند و خداوند عالم و حکیم است.»قرآن کریم پیشتر در آیه ۲۷همین سوره مومنان را از ورود به
خانه های دیگران بدون کسب اجازه از صاحب خانه نهی و احکام و آداب ورود به حریم خصوصی و خانواده را بیان کرد.
اما در آیه شریفه مورد بحث احکام و آداب مربوط به داخل خانواده و معاشرت فرزندان و خدمتکاران با والدین و همسران به عنوان ستون های اصلی خانواده را بیان می کند. بنابراین این دو آیه مکمل یکدیگرند.
به همین دلیل علامه طباطبایی این آیه را به منزله استثنا از حکم عمومی آیه ۲۷
که فرمود: داخل شدن به خانه هر کس متوقف بر اجازه گرفتن است، می داند چون می گوید درباره غلامان و کنیزان (خدمتکاران) و نیز افراد نابالغ، اجازه گرفتن در سه وقت کافی است و بیش از آن استیذان واجب نیست.
محتوای آیه
به طور خلاصه این آیه شریفه دستور می دهد که خدمتکاران و کودکان نابالغ، در سه هنگام برای ورود به اتاق همسران باید اجازه بگیرند:
۱ – پیش از نماز صبح
۲ – هنگام ظهر که لباس های معمولی را در می آورید.
۳ – بعد از نماز عشا(من قبل صلاه الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیره و من بعد صلاهالعشاء)
علت و فلسفه اجازه گرفتن
خداوند به علت این اجازه گرفتن اشاره می کند و می فرماید: این سه وقت، وقت پنهانی و خصوصی شماست و مردم در این اوقات خود را مقید به پوشاندن مانن
د سایر اوقات نمی کنند و یک حالت خصوصی دارند. علامه طباطبایی در این باره می نویسد: جمله «ثلاث عورات لکم» به دلیل حکم اشاره می کند و می فرماید: این سه موقع عورت است برای شما که طبعاً شایسته نیست غیر از شما کسی بر وضعتان مطلع شود. در فراز بعدی آیه هم می فرماید: به جز این سه زمان در اوقات دیگر لازم نیست به آن ها دستور دهید که برای ورود اجازه بگیرند. زیرا غیر از اوقات سه گانه، اوقات خدمت کردن و آمد و شد است و به اصطلاح خلوتی در کار نیست.
تربیت فرزندان
نکته ای که برخی از مفسران در تفسیر آیه متذکر شده اند، آن است که وقتی خداوند دستور می دهد که باید کودکان نابالغ برای ورود به اتاق زن و شوهر در سه وقت معین اجازه بگیرند، این دستور در حقیقت متوجه اولیا و پدر و مادر این کودکان نابالغ است و نه خود آنان، زیرا آ ن ها به حد بلوغ نرسیده اند تا حکم متوجه آنان شود. از این حکم می توان استفاده
کرد که قرآن کریم توجه والدین را به تربیت فرزندان جلب می کند و مسئولیت آنان را به ویژه در مسائل مربوط به عفت و پاکی جنسی یادآور می شود و نشان می دهد که اسلام تا چه اندازه در امر حفظ عفت عمومی ریزبینی و دقت نظر دارد و به آن اهمیت می دهد، زیرا چه بسا سهل انگاری والدین در این امر ممکن است سرچشمه انحرافات اخلاقی باشد.
آداب معاشرت اجتماعی و شاخص های آن از دیدگاه قرآن
روابط و ارتباطات اجتماعی سالم، بنیاد جامعه را می سازد. روابط اجتماعی، افزون بر اینکه تاثیرات شگرفی بر روان شخص به جا می گذارد و روحیات وی را متاثر می کند، همچنین تاثیرات بسزایی نیز بر جامعه به جا می گذارد. هرچه شخصیت فرد قوی و استوارتر باشد، تاثیرات وی بر جامعه بیشتر خواهد بود. کاهش یا افزایش دایره نفوذ هر کسی بر جامعه ارتباط تنگاتنگی باخصوصیات و صفات وی دارد.
البته در این میان نمی توان از آداب معاشرت غافل ماند؛ زیرا محافظت و صیانت بر آداب و رسوم اجتماعی می تواند دایره نفوذ اجتماعی شخص را افزایش دهد و تقویت نماید. بر این اساس، هر انسانی به ویژه مومن می بایست به این آداب توجه کند و از آن برای افزایش دایره نفوذ و تاثیرگذاری بر جامعه در راستای رهایی خود از خسران و زیان مبین و ظهور در نقش ربوبیت بهره گیرد. از این رو بخشی از آموزه های قرآنی به آداب معاشرت اجتماعی اختصاص یافته و نویسنده در این مطلب بر آن شده تا این آداب را تبیین نماید.
¤¤¤
معاشرت، مسیری برای رهایی
انسان موجودی اجتماعی است. این حکمی است که همگان بر آن اتفاق و اجماع دارند، هرچند که درباره علل و اسباب آن اختلاف دارند. اجتماعی بودن انسان مقتضی این است که روابط خود را با دیگری بشناسد و به درستی سامان دهد. بخش بزرگی از احکام و قوانین عقلانی و عقلایی و آموزه های اخلاقی به حوزه رفتار اجتماعی و چگونگی ارتباطات بشری و ساماندهی آن، بازمی گردد.
اسلام به عنوان دین و سبک زندگی بشر، به این مهم توجه ویژه ای مبذول داشته است، به ویژه که از نظر اسلام، زندگی دنیوی، قرار گرفتن آدمی در زیان و خسران مبین است که تنها با ایمان و عمل صالح از سویی و دعوت و توصیه دیگران به ایمان و عمل صالح به عنوان یک مسئولیت اجتماعی از سویی دیگر، می توان از آن رهایی یافت. (سوره عصر)
بنابراین، روابط سالم اجتماعی، به عنوان یک عامل رهایی از خسران و دست یابی به رستگاری در محور آموزه های قرآنی قرار می گیرد و معاشرت با دی
گران از جایگاه مهم و اساسی در زندگی بشر برخوردار می شود.
انسان کامل از نظر اسلام کسی است که خود را براساس آموزه های عقلانی و وحیانی، متاله و خدایی کرده و سپس در مقام مظهریت ربوبیت و پروردگاری از خدا و خلافت از او، به مسئولیت خود در قبال دیگران بپردازد. انجام این مسئولیت در مقام مظهریت ربوبی، در حوزه تعامل با انسان ها، نیازمند معاشرت و ارتباط درست و سالم با دیگران است. اینجاست که قوانینی برای تعامل درست و معاشرت و ارتباط سالم، از سوی وحی و عقل تبیین می شود.
البته از آن جایی که انسان موجودی لطیف و کلمه وجود
ی خاصی است، نوعی ارتباط و معاشرت با او، از نوع پیچیدگی برخوردار می باشد و برای ایجاد ارتباط سالم کامل، لازم است تا لطایفی مورد توجه قرار گیرد. این گونه است که آداب معاشرت به عنوان لطایف پیچیده در ارتباطات و معاشرت انسانی از سوی عقل و شرع مطرح شده و خداوند بخشی از آیات قرآنی را به آداب معاشرت سالم و درست اختصاص داده است تا انسان در رسیدن به مقامات کامل انسانی و نقش آفرینی درست در مقام ظهور ربوبی، از آن استفاده کند.
آداب معاشرت اسلامی
معاشرت، واژه ای عربی برگرفته از عشره به معنای آمیختن و مصاحبت است. (مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۰۳؛ التحقیق، مصطفوی، ج ۸، ص ۱۳۷؛ نثر طوبی، شعرانی، ج ۲، ص ۱۵۲)
معاشرت در اصطلاح به معنای ارتباط، دوستی، رفت و آمد داشتن با کسی (فرهنگ بزرگ سخن، ج۷، ص۷۱۲۶)، گفت و شنیدکردن با هم (فرهنگ فارسی، ج۳، ص ۴۲۱۲)، با هم زیستن، همدمی، رفاقت، با کسی زندگی کردن، خوردن و آشامیدن با هم و نشست و برخاست است (لغت نامه دهخدا، ج۱۳، ص۱۸۶۳۲)
بنابراین، معاشرت به طور کوتاه مدت و یا بلندمدت و در حد اعلا و یا اقل آن صورت می پذیرد و اختصاص به دور زمانی بلندمدت ندارد. براین اساس، هرگونه روابط کوتاه مدت یا بلندمدت میان افراد یک جامعه می بایست در چارچوب قوانین و آدابی شکل گیرد تا
این روابط و معاشرت، سالم اسلامی باشد.
خداوند در آیاتی از قرآن براهمیت و ارزش آموزش و عمل به آداب معاشرت توجه داده و از والدین خواسته تا آداب معاشرت را در حوزه رفتارهای اجتماعی در خانه و جامعه به فرزندان بیاموزند. (نور، آیات ۵۸ و ۵۹).
بنابراین همانگونه که خداوند معاشرت سالم و درست را از طریق
پیامبران به مؤمنان و مردم می آموزد (انعام، آیه ۵۴ و فصلت آیه ۳۴ و نیز حجرات، آیات ۱تا۵) همچنین بر والدین است که آداب درست را از کودکی در محیط خانوادگی به کودکان خویش آموزش دهند. (لقمان، آیات ۱۷ و ۱۹) تا شرایط جامعه پذیری و حضور کودکان در جامعه فراهم آید.
در ارزش و اهمیت آموزش آداب معاشرت همین بس که خداوند در مقام تعلیم و آموزش پیامبران (کهف، آیه۲۲) و مؤمنان (انعام، آیه ۵۴ و حجرات، آیات ۱تا ۵ و آیات دیگر قرآن) برآمده و خود اقدام به آموزش و پرورش ایشان نموده است تا این گونه بر ارزش و اهمیت آداب معاشرت تأکید کند.
نابهنجار های رفتاری در معاشرت
با نگاهی گذرا به آموزه های وحیانی قرآن درباره آداب معاشرت می توان به دو دسته احکام سلبی و ایجابی اشاره کرد. به این معنا که برخی از این آداب متوجه ترک برخی از رفتارهاست و برخی دیگر نیز رفتارهایی است که می بایست به عنوان رفتارهای درست و سالم مورد توجه قرارگرفته و بر آن اهتمام ورزیده شود.
در آغاز به برخی از رفتارهایی اشاره می شود که در معاشرت به عنوان رفتارهای نابهنجار از آنها یاد می شود و شخص می بایست از آنها اجتناب ورزد.
از آن جایی که هرگونه رفتار سالم و نادرست می تواند روند اجتماعی و معاشرتی را به هم بریزد و مسیر ارتباطی انسان ها را به انحراف کشاند، خداوند در بسیاری از آیات به نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی اشاره کرده و آن را عامل مهمی در فروپاشی جامعه سالم و ایجاد بحران در روابط اجتماعی دانسته است. از این رو بسیاری از رفتارهای ناسالم و نابهنجار معرفی شده و به عنوان رفتارهای ناپسند از آنها پرهیز داده شده است.
از جمله مهم ترین نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی می توان به اختلاف
افکنی (آل عمران، آیه ۱۰۳ و نساء آیه ۳۵ و انفال، آیات ۱ و ۴۶)، آزار و اذیت دیگران را با سخنان نسنجیده (بقره آیات ۲۶۳ و ۲۶۴ و آل عمران، آیه ۱۸۶ و آیات بسیار دیگر)، استهزای دیگران (بقره، آیات ۱۴ و ۱۵ و مائده آیه ۵۷)، افترا و تهمت (نساء آیات ۲۰ و ۱۱۲ و نور، آیات ۴تا۷ و ۱۲تا ۱۵)، استفاده از القاب زشت و بد (حجرات، آیه۱۱)، بخل ورزی (نساء آیات ۳۶و ۳۷ و ۱۳۸)، بغض و کینه ورزی (حشر، آیه۱۰)، تبعیض و برخورد دوگانه (عبس، آیات ۵ تا ۱۰)، تجسس در کار و زندگی دیگران (حجرات، آیه۱۲)، تحقیر دیگران با بدنام کردن آنان (حجرات، آیه ۱۱)، تفاخر و بزرگ فروشی (لقمان، آیه ۱۸)، تکبر (آل عمران، آیه ۷۵ و لقمان، آیه ۱۸)، خیانت در امور مالی (آل عمران، آیات ۷۵ و ۱۶۰)، دشنام به عقاید دیگران (انعام، آیه ۱۰۸)، گفتار خشونت آمیز (آل عمران، آیه ۱۵۹)، دشمنی با دیگران (مائده، آیه ۲)، با صدای بلند فریاد زدن (لقمان، آیه ۱۹)، ظلم و ستم (نساء، آیه ۱۴۸)، عیب جویی و عیب گیری (توبه، آیه ۷۹) غیبت کردن (حجرات، آیه ۱۲)، گمان بد و نادرست (همان و نیز نور، آیه ۱۲)، همکاری در گناه (مائده، آیه ۲)، منت گذاری (مدثر، آیه ۶)، نجوای آمیخته به گناه و ممنوع (مجادله، آیات ۹ و ۱۰) و مانند آن اشاره کرد که می بایست از آنها اجتناب کرد تا شرایط برای معاشرت و روابط سالم اجتماعی میان افراد مختلف و اقشار گوناگون جامعه فراهم آید. هرگونه نابهنجاری می تواند روابط اجتماعی را خدشه دار سازد و معاشرت را غیرممکن و یا دشوار نماید.
رعایت هنجارهای رفتاری و اخلاقی در معاش
رت
از سوی دیگر، رعایت هنجارهای رفتاری و اخلاقی از اصولی است که خداوند در آموزه های قرآنی به عنوان آداب معاشرت از آن یاد کرده و بدان توجه داده است.
از جمله مهمترین هنجارهایی که می بایست در معاشرت بدان اهتمام ورزید موارد زیر است:احترام به عقاید و مقدسات دیگران (انعام، آیه ۱۰۸)، احترام به عالمان و دانشمندان حاضر در مجلس (مجادله، آیه ۱۱)، احترام به معلم در معاشرت و استفاده علمی از او (کهف، آیات ۶۰ تا ۷۷)، احترام به دیگران و جا دادن به آنانی که وارد مجل
س می شوند (مجادله، آیه ۱۱)، احسان به دیگران (بقره، آیه ۱۹۵ و آل عمران، آیه ۱۳۴)، برخورد برادرانه (بقره، آیه ۲۲۰ و حجرات، آیه ۱۰)، ادای امانت به اهل آن (بقره، آیه ۲۸۳ و آل عمران، آیات ۷۵ و ۱۶۱)، اجازه خواستن از صاحب خانه (نور، آیه ۲۷)، اجازه خواستن پیش از ورود به حریم خصوصی دیگران (نور، آیات ۵۸ و ۵۹)، رعایت انصاف در برخورد با مردم بدون در نظر گرفتن اعتقادات آنان (آل عمران، آیه ۷۵)، نرمی در گفتار و پایین آوردن صدا در معاشرت و سخن گفتن (لقمان، آیه ۱۹و حجرات، آیات ۲ و ۳)، پذیرش دعوت دیگران برای شرکت در مهمانی (احزاب، آیه ۵۳)، سلام کردن (نساء، آیه ۸۶ که مصادقی از احسان است، الجوهر الثمین، ج ۲، ص ۷۶)، تحیت به نیکوترین وجه در مقابل احترام و تحیت دیگران (همان)، تعاون بر نیکی ها (مائده، آیه ۲)، تواضع و فروتنی و پرهیز از تکبر (مائده، آیه ۵۴ و نیز اسراء، آیه ۳۷ و لقمان، آیات ۱۸ و ۱۹)، جا دادن به دیگران و برخاستن از جای خویش در مجالس برای تکریم به دیگران و در اختیار قرار دادن آن (مجادله، آیه ۱۱)، حفظ شخصیت افراد و آبروی آنان (بقره، آیات ۲۲۰ و ۲۶۳
و نساء آیه ۱۵ و آیات دیگر)، خوش خلقی و خوشرویی (آل عمران، آیه ۱۵۹)، دفع بدی با خوبی (مومنون، آیه۹۶ و فصلت، آیه ۳۴)، سخن نیک و رفتار نیکو داشتن (بقره، آیه ۸۳ و نساء، آیات ۵ و ۸)، صبر و شکیبایی در برابر گفته های مخالفان (مزمل، آیه ۱۰ و بلد، آیه ۱۷) و با اقشار محروم جامعه (کهف، آیه ۲۸)، صداقت در گفتار و اعمال (توبه، آیه ۱
۱۹)، رعایت عدالت (نساء، آیه ۱۳۵) عفو و نادیده گرفتن لغزش های مردم و گذشت از خطای آنان (بقره، آیه ۱۰۹ و نیز آل عمران، آیات ۱۳۴ و ۱۵۹)، مشورت با مردم (همان)، معرفی خود به مخاطب (هود، آیه ۸۱ و حجر، آیات ۵۱ تا ۵۸ و آیات دیگر)، مهربانی در گفتار و رفتار (آل عمران، آیه ۱۵۹ و فتح، آیه ۲۹ و حدید، آیه ۲۷)، وفای به عهد در روابط (بقره، آیات ۱۰۰ و ۱۲۷ و اسراء، آیه ۳۲) و وفای به وعده (مریم، آیه ۵۴).
مراعات عرف عقلایی و هنجارهای پسندیده در معاشرت ها بویژه با جنس مخالف (بقره، آیات ۲۲۹ و ۲۳۱ و نساء، آیه ۱۹ و احزاب، آیه ۵۳) می تواند مسیر درست را برای سلامت شخص و شخصیت و جامعه نشان دهد و جامعه ایمانی را منسجم و مستحکم تر سازد.
به هر حال، از آیات قرآنی و آداب پیش گفته به خوبی به دست می آید که مراعات بسیاری از هنجارهای عرفی و شرعی و عقلی و پرهیز از نابهنجاری های سه گانه تا چه اندازه می تواند روابط اجتماعی را درمسیر سازنده قراردهد و آثار و برکات بسیاری را برای شخص و جامعه به ارمغان آورد.
به عنوان نمونه گذشت از خطای دیگران و نادیده گرفتن لغزش های مردم، از مصادیق احسان است و این نیکوکاری عملی، به شخص خطاکار این امکان را می بخشد تا به تصحیح و اصلاح رفتار خود اقدام کند و حرکت درمسیر نادرست را به حرکت درمسیر درست تب
دیل نماید. این به معنای فرصت بخشی به دیگران برای طی مدارج کمالی است که آثار آن به خود شخص عفوکننده و محسن نیز باز می گردد؛ زیرا انسان دریک محیط بسته زندگی نمی کند و ارتباطات اجتماعی و برآوردن نیازهای روحی و روانی و نیز اقتصادی از طریق آن،امری طبیعی است که نمی توان از آن گذشت، هر انسانی نیاز دارد تا روابط اجتماعی با دیگران داشته باشد؛ بازسازی، اصلاح و تصحیح رفتار دیگران از طریق عفو و احسان وگذش
ت، به خود شخص این امکان را می بخشد تا در یک محیط سالم تر روابط اجتماعی را تداوم بخشد و از آثار ارتباط بهره مند گردد.
ملاک ها و معیارهای معاشرت
اما اینکه درمعاشرت چه معیارهایی را درنظر داشته باشیم تا معاشرت های ما انسان ساز و جامعه ساز باشد و ما را درمسیر اهداف و فلسفه آفرینش یاری رساند، موضوعی است که درآیات دیگر قرآن به آن توجه داده شده است.
در قرآن دست کم می توان هفت معیار و ملاک برای معاشرت های انسانی شناسایی کرد که در اینجا به طور اجمال به آنها پرداخته می شود.
از مهم ترین معیارهایی که خداوند برای معاشرت و دوستی با دیگران بیان می کند، مساله ایمان است؛ زیرا ارتباطات میان مومنان با غیرمومنان می تواند تاثیرات منفی به جا گذارد؛ زیرا انسان همان اندازه که تاثیرگذار است ممکن است از دیگران تاثیر بپذیرد و کسی که کامل ساخته نباشد درمعرض خطر است. از این رو از جمله شرایط دوستی و معاشرت بر ایمان
دومین معیار درمعاشرت ها و دوستی ها، تقواست که یکی از مهم ترین ملاک های قرآنی است و خداوند درآیاتی ازجمله ۶۷ سوره زخرف برآن تاکید کرده است.
صداقت و راستگویی (نساء آیه ۶۹)، صلاح و درستکاری (همان)، عرف عقلایی و خرد جمعی و سیره خردمندان (بقره، آیه ۲۲۹ و نساء آیه ۱۴ و لقمان،آیه ۱۵ و طلاق،
آیه ۲) درکنار معیار مصلحت و مصالح عمومی و خصوصی (انعام، آیه ۱۵۲و اسراء آیه ۳۴) و هجرت از محیط ناسالم به محیط سالم اجتماعی (نساء، آیه ۸۹ و نیز انفال، آیات ۷۲ تا ۷۵ و حشر، آیه ۷) ازجمله مهم ترین ملاک ها و معیارهای دوست گزینی و معاشرت با مردم است که خداوند برآن تاکید کرده است.
سیمای مومنان در قرآن کریم
خدای سبحان در اولین آیه از سوره انفال به مؤمنین توصیه میفرماید که اگر مؤمن هستید از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید و در دو آیه بعد برخی از صفات مؤمن را ذکر میفرماید که ذکر این صفات، برای ما میتواند راهگشا باشد.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَت قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِیَت عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتهُمْ إِیمَاناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکلُونَ * مؤمنان کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده شود دلهایشان ترسان مىگردد، و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود ایمانشان افزون مىگردد و تنها ب
ر پروردگارشان توکل دارند.
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوهَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * آنها که نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم؛ انفاق مىکنند.
أُولَئک هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لهَُّمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کرِیمٌ * مؤمنان حقیقى آنها هستند، براى آنان درجات (فوقالعادهاى) نزد پروردگارشان است و براى آنها آمرزش و روزى
بىنقص و عیب .
این سه آیه خصائص و امتیازات کسانی را که به معنای حقیقی کلمه، مؤمن هستند بیان نموده و اوصاف کریمه و ثواب جزیلشان را برمیشمارد تا بدین وسیله جملهای در آیه قبل را که فرموده بود: “فاتقواالله و اصلحوا ذات بینکم” تاکید نماید . و از میان همه صفات ایشان، پنج صفت را انتخاب نموده و در این آیات ذکر کرده است و این پنج صفت، صفاتی هستند که داشتن آن مستلزم داشتن تمامی صفات نیک و ملازم با دارا بودن حقیقت ایمان است که اگر خود انسان در آنها تامل و دقت کند خواهد دید که داشتن آن، نفس را برای تقوا و اصلاح ذات بین و اطاعت خدا و رسول آماده میسازد .
تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است که نه تنها خودشان نماز میخوانند بلکه کارى میکنند که این رابطه محکم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبیر “مما رزقناهم”؛ (از آنچه به آنها روزی دادهایم) تعبیر وسیعی است که تمام سرمایههای مادی و معنوی را در بر میگیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلکه از علم و دانششان، از هوش و فکرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی که در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیکنند.
خداوند در این آیات، به پنج مورد از صفات برجسته مؤمنان اشاره کرده که سه مورد آن، جنبه روحانى و معنوى و باطنى دارد و دو مورد آن جنبه علمى و خارجى. سه مورد اول عبارتند از احساس مسئولیت و تکامل ایمان و توکل و دو مورد دیگر عبارتند از ارتباط با خدا و ارتباط و پیوند با خلق خدا .
و آن صفات عبارت است از :
۱- ترسیدن و تکان خوردن دل در هنگام ذکر خدا،
۲- زیاد شدن ایمان در اثر استماع آیات خدا،
۳ – توکل،
۴- بپا داشتن نماز ،
۵- انفاق از آنچه که خدا روزی فرموده است.
و معلوم است که سه صفت اول از اعمال قلب و دو صفت اخیر از اعمال جوارح
است. و در ذکر آن رعایت ترتیب واقعی و طبیعی آن شده است، چون نور ایمان به تدریج در دل تابیده میشود و همچنان رو به زیادی میگذارد تا به حد تمام رسیده و حقیقتش کامل شود .
مرتبه اول آن که همان تأثر قلب است عبارت است از وجل و تکان خوردن دل در هنگام ذکر خدا، و جمله “انماالمؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم” اشاره به آن است . و این ایمان همچنان رو به انبساط نهاده و شروع به ریشه دواندن در دل میکند، و در اثر سیر در آیات الهی بر خدای تعالی و همچنین آیاتی که انسان را به سوی معارف حقه رهبری میکند در دل، شاخ و برگ میزند، به طوری که هر قدر مؤمن بیشتر در آن آیات سیر و تامل کند ایمانش قویتر و زیادتر میگردد، تا آنجا که به مرحله یقین برسد و جمله “و اذا تلیت علیهم ایاته زادتهم” ایمانا اشاره به آن است .
“وجل” همان حالت خوف و ترسى است که به انسان دست مىدهد که سرچشمه آن یکى از این دو چیز است، گاهى به خاطر درک مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظائف لاز
م در برابر خدا مىباشد، و گاهى به خاطر درک عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.
اشتباه نشود مفهوم توکل آنچنان که بعضى از تحریف کنندگان پنداشتهاند، چشمپوشى از عالم اسباب و دست، روى دست گذاشتن و به گوشهای نشستن نیست، بلکه مفهوم
ش خودسازی و بلندنظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرفنگری است، استفاده از عالم اسبا
ب جهان طبیعت و حیات، عین توکل بر خدا است، زیرا هر تاثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است .
گاه مىشود انسان به دیدن شخص بزرگى که راستى از هر نظر شایسته عنوان عظمت است مىرود. شخص دیدار کننده گاهى آنچنان تحت تاثیر مقام پر عظمت او قرار مىگیرد، که احساس یک نوع وحشت در درون قلب خویش مىنماید، تا آنجا که به هنگام سخن گفتن لکنت زبان پیدا مىکند، و حتى گاهى حرف خود را فراموش مىنماید، هر چند آن شخص بزرگ نهایت محبت و علاقه را به او و همه دارد، و کار خلافى نیز از این شخص سر نزده است. این نوع ترس، بازتاب و عکس العمل درک عظمت است. به این ترتیب پیوندى میان آگاهى و خوف، همواره بر قرار است، بنابراین اشتباه است، که ما سرچشمه خوف و خشیت را تنها عدم انجام وظایف و مسئولیتها بدانیم .
وقتی ایمان انسان زیاد گشت و به حدی از کمال رسید که مقام پروردگارش را و موقعیت خود را شناخت، و به واقع مطلب پی برد، و فهمید که تمامی امور به دست خدای سبحان است، و او یگانه پروردگاری است که تمام موجودات به سوی او بازگشت میکنند در این موقع بر خود؛ حق و واجب میداند که بر او توکل کرده و تابع اراده او شود، و او را در تمامی امور مهم زندگی، وکیل خود گرفته و به آنچه که او در مسیر زندگیش مقدر میکند رضا داده و بر طبق شرایع و احکامش عمل کند، و اوامر و نواهیش را به کار بندد، جمله “و علی ربهم یتوکلون” اشاره به همین معنا
است. افق فکر آنها آنچنان بلند است که از تکیه کردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارد، آنها آب را از سرچشمه مىگیرند و هر چه مىخواهند و مىطلبند، از اقیانوس بیکران عالم هستى، از ذات پاک پروردگار مىخواهند، روحش
ان بزرگ و سطح فکرشان بلند، و تکیهگاهشان تنها خدا است .
وقتی ایمان انسان زیاد گشت و به حدی از کمال رسید که مقام پروردگارش را و موقعیت خود را شناخت، و به واقع مطلب پی برد، و فهمید که تمامی امور به دست خدای سبحان است، و او یگانه پروردگاری است که تمام موجودات به سوی او بازگشت میکنند در این موقع بر خود؛ حق و واجب میداند که بر او توکل کرده و تابع اراده او شود، و او را در تمامی امور مهم زندگی، وکیل خود گرفته و به آنچه که او در مسیر زندگیش مقدر میکند رضا داده و بر طبق شرایع و احکامش عمل کند، و اوامر و نواهیش را به کار بندد، جمله “و علی ربهم یتوکلون” اشاره به همین معنا است.
اشتباه نشود مفهوم توکل آنچنان که بعضى از تحریف کنندگان پنداشتهاند، چشمپوشى از عالم اسباب و دست، روى دست گذاشتن و به گوشهای نشستن نیست، بلکه مفهومش خودسازی و بلندنظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرفنگری است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توکل بر خدا است، زیرا هر تاثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است .
وقتی ایمان به حد کاملش در دل مستقر گردید قهرا انسان به سوی عبودیت معطوف گشته و پروردگار خود را به خلوص و خضوع عبادت میکند، و این عبادت همان نماز است. علاوه بر این که به سوی اجتماع نیز معطوف گشته حوائج اجتماع خود را بر آورده میکند، و نواقص و کمبودها را جبران مینماید، و از آنچه خدا ارزانیش داشته از مال و علم و غیر آن انفاق مینماید، آیه “الذین یقیمون الصلاه و مما رزقناهم ینفقون” همین معنا را میرساند .
پس از ذکر این سه قسمت، از صفات روحانى و نفسانى مؤمنان راستین مىگوید: آنها در پرتو احساس مسئولیت و درک عظمت پروردگار و همچنین ایمان فزاینده و بلندنگرى توکل، از نظر عمل داراى دو پیوند محکمند، پیوند و رابطه نیرومندى با خدا و پیوند و رابطه نیرومندى با بندگان خدا، آنها کسانى هستند که نماز را (که مظهر رابطه با خداست) بر پا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم در راه بندگان خدا انفاق مىکنند. (الذین یقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون)
تعبیر به اقامه نماز (به جاى خواندن نماز) اشاره به این است که نه تنها خودشان نماز میخوانند بلکه کارى میکنند که این رابطه محکم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبیر “مما رزقناهم”؛ (از آنچه به آنها روزی دادهایم) تعبیر وسیعی است که تمام سرمایههای مادی و معنوی را در بر میگیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلکه از علم و دانششان، از هوش و فکرشان، از موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی که در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیکنند.
در آخرین آیه مورد بحث، موقعیت و مقام والا و پاداشهاى فراوان اینگونه مؤمنان راستین را بیان میکند.
“وجل” همان حالت خوف و ترسى است که به انسان دست مىدهد که سرچشمه آن یکى از این دو چیز است، گاهى به خاطر درک مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظائف لازم در برابر خدا مىباشد، و گاهى به خاطر درک عظمت مقام و توجه به وجود بى انتها و پر مهابت او است.
“اولئک هم المؤمنون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفره و رزق کریم” این حکمی است ک
ه خداوند کرده و فرموده: ایمان حقیقی تنها در دل آن کسانی ثابت و مستقر گشته که دارای پنج صفت بالا باشد، و به همین جهت هم اجر کریم ایشان را مطلق ذکر کرده و توضیح نداده که چیست بلکه فرموده: “لهم درجات عند ربهم.” پس صفات کمال و ثواب و اجر عظیمی که اینگونه مردم دارند همان صفات و ثواب و اجری است که مؤمنین حقیقی دارای آنند. و در این آیه که فرمود: “لهم درجات عند ربهم و مغفره و رزق کریم” کلمه “مغفرت” به معنای گذشت الهی از گناهان است، و “رزق کریم”؛ نعمتهای بهشتی است که نیکان از آن ارتزاق میکنند. و از همین جا معلوم میشود که منظور از “درجات” در جمله “لهم درجات عند ربهم” مراتب قرب و منزلت و درجات کرامت معنوی است، و همینطور هم هست، برای این که مغفرت و جنت از آثار مراتب قرب به خدای سبحان و فروع آن است . البته درجاتی که خدای تعالی در این آیه برای مؤمنین نامبرده؛ اثبات میکند تمامی آن برای فرد فرد مؤمنین نیست، بلکه مجموع آن برای مجموع مؤمنین است. برای این که درجات مذکور از آثار و لوازم ایمان است، و چون ایمان دارای مراتب مختلفی است، لذا درجات هم که خداوند به ازای آن میدهد مختلف میباشد، بعضی از مؤمنین کسانی هستند که یکی از آن درجات را دارا میشوند، بعضی دیگر دو درجه و بعضی چند درجه – به حسب اختلافی که در مراتب ایمان ایشان است
پیشنهادها و توصیه های کاربردی :
-مدیران آموزشی در وهله اول باید متخصص تعلیم و تربیت، معلم و مربی باشند و به جای کنترل آگاهی به پرورش آگاهی ها و تربیت و آماده سازی دانش آموزان بپردازند.
-شناسایی فزاینده مدیریت و مدیران آموزشی بعنوان ابزاری برای تحقق هدفهای تربیتی
-باید برنامه ریزی های تربیتی بر اساس باورهای ارزش مدار و بر مبنای دین اسلام صورت گیرد.
-برنامه ریزی جهت افزایش نقش تربیتی خانواده و همکاری فعال مدرسه با خانواده در انجام ارزیابی تربیتی
-انجام تحقیقات کاربردی تربیتی در آموزش وپرورش
-مؤلفه ها و شاخص های ارائه شده طی یک یا چند پژوهش دیگرعملیاتی شود.
-افزایش ارتباط متقابل اولیاء با متخصصان علوم تربیتی و عالمان دینی جهت اصلاح برخی نگرشهای غلط تربیتی.
منابع فارسی:
قرآن کریم
امام علی (ع) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی(۱۳۷۸)، قم: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)
ابراهیم زاده، عیسی (۱۳۸۳) فلسفه تربیت (رشته علوم تربیتی)، تهران: دانشگاه پیام نور
استونر،جیمزای.اف.فری من. آر.ادوارد، گیلبرت.
دانیل آر (۱۹۹۵) مقدمه ای بر مدیریت، مدیریت در قرن بیست و یکم، برنامه ریزی، ترجمه علی پارساییان و سید محمد اعرابی (۱۳۷۹)، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی
اعرافی، علیرضا و همکاران (۱۳۸۰) مجموعه مقالات همایش تربیت در سیره و کلام امام علی (ع)، تهران: تربیت اسلامی
الراغب الاصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق و ضبط محمد سید گیلانی، المکتبه المر تضویه، تهران: ص ۱۸۴
بازرگان، عباس (۱۳۷۴) ارزشیابی آموزشی، تهران: سمت
جوادی آملی، عبدالله (۱۳۸۰) تفسیر موضوعی قرآن، ج۱۲، قم: اسراء
حق شناس و همکاران (۱۳۸۳) فرهنگ معاصر هزار انگلیسی -فارسی، تهران: فرهنگ معاصر ذو علم، علی (۱۳۸۰) شاخص های تربیت دینی از نگاه قرآن کریم، قم: پژوهشگاه فرهنگ و ا
سجادی،سید مهدی (۱۳۸۴) تبیین و ارزیابی رویکرد عقلانی به تربیت دینی، فصلنامه نوآوری های آموزشی، ش ۱۱
سعیدی، محمود و کیانی نژاد، عذر (۱۳۸۲).
بررسی عوامل تأثیرات نامطلوب درس بینش اسلامی، نشر محراب قلم
سلطانی، ایرج (۱۳۸۰) ارائه الگوی پویای ارزیابی رشد اجتماعی و مسئولیت پذیری دانش آموزان، فصلنامه مدیریت در آموزش و پرورش شماره های ۳۹، ۳۸، ۳۷ و ۴۰ ص ۲۷۲-۲۴۶
سیف،علی اکبر (۱۳۸۳) اندازه گیری، سنجش و ارزشیابی آموزشی، تهران: نشر دوران
سیف، علی اکبر (۱۳۸۳) روانشناسی تربیتی، تهران: نشر آگاه
شانه چی، کاظم (۱۳۸۰) علم الحدیث و درایه الحدیث، قم: دارالحدیث
شعبانی، حسین (۱۳۸۲) مقدمات برنامه ریزی آموزشی، تهران: رشد
علم الهدی، جمیله (۱۳۸۶) اهداف تعلیم و تربیت در اسلام، تهران: موسسه پژوهش و برنامه ریزی
عمید، حسن (۱۳۶۳) فرهنگ عمید، تهران امیر کبیر
کاردان و همکاران (۱۳۸۲) فلسفه تعلیم و تربیت، ج۱، تهران: سمت
مشایخ، فریده (۱۳۷۹)، دیدگاههای نو در برنامه ریزی آموزشی، تهران: سمت
مطهری ، مرتضی (۱۳۷۸) ولاء ها و ولایتها، قم: صدرا
مطهری، مرتضی (۱۳۶۷) جاذبه و دافعه امام علی (ع)، قم: صدرا
مطهری، مرتضی (۱۳۸۰) ده گفتار، قم: صدرا
مطهری، مرتضی (۱۳۶۱) مجموعه آثار شهید مطهری، ج۵، قم: صدرا
مطهری، مرتضی (۱۳۶۷) انسان کامل، قم: صدرا
محمدی ری شهری، محمد (۱۳۷۷)، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج۱، قم: دارالحدیث
محمدی ری شهری، محمد (۱۳۷۷)، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج۷، قم: دارالحدیث
منابع عربی:
کلینی رازی، محمد (۱۳۶۵)
الکافی، ج۱،تهران: دارالکتب الاسلامیه
مجلسی،محمدباقر (۱۴۰۴) بحارالانوار، ج ۲۷، بیروت: موسسه دارالوفاء
طباطبایی،محمد حسین (۱۳۶۲) المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱
طباطبایی،حسین (۱۳۶۲) المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵
طباطبایی، محمد حسین (۱۳۶۲) المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 