فایل ورد کامل مقاله رباخواری؛ بررسی فقهی، اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن در نظام‌های مالی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
1 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله رباخواری؛ بررسی فقهی، اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن در نظام‌های مالی دارای ۳۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله رباخواری؛ بررسی فقهی، اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن در نظام‌های مالی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله رباخواری؛ بررسی فقهی، اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن در نظام‌های مالی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله رباخواری؛ بررسی فقهی، اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن در نظام‌های مالی :

ربا خواری

معنی ربا
ربا بمعنی: بخش زیاد شده، فزونی یافته، فزونی، زیادی، افزوده; است، و معادل « بهره» در زبان فارسی است. وقتی چیزی به کسی می دهیم و زیـاده از آنچه بوی داده ایم از وی پس میگیریم، آن بخش زیادی ربا نامیده می شود. مثلاً ۱۰۰۰ تومان به کسی می دهیم و ۱۱۰۰ تومان از او پس می گیریم. این ۱۰۰ تومانی که اضافه می گیریم ربا است. یا مثلاً ۲۰ کیلو برنج به کسی می دهیم و بجای آن ۲۳ کیلو از وی پس می گیریم. این ۳ کیلو برنج زیادی “ربا” است. یا مثلاً ۲۰ کیلو خرما به ارزش ۲۰۰۰ تومان به کسی می دهیم و ۲۰ کیلو خرما با ارزش ۲۲۰۰ تومان از وی پس می گیریم. این ۲۰۰ تومان ارزش اضافی ربا است. و همینطور در رابطه های گوناگون، هر چیزی که اضافه بر آنچه داده شده گرفته می شود ربا نامیده می شود.
ربا در قرآن ـــ ربا دهنده ـــ ربا گیرنده

در قرآن فقط از ربا خورنده و ربا خوردن صحبت شده و تحریم شده است. ولی از ربا دادن و ربا دهنده صحبتی نشده است. در آیه ۱۳۱ سوره آل عمران ربا خوردن (بهره گرفتن) نهی شده است ـــ در آیه ۲۷۵ سوره بقره از ربا گیرندگان صحبت شده، و در ادامه حرام بودن ربا مطرح شده ـــ در آیه ۲۷۸ گفته شده “ربا نگیرید “ــــ و در آیه ۲۷۹ همان سوره “عمل کسانیکه ربا می گیرند را بمثابه اعلام جنگ با خداوند “قلمداد نموده است.

 

ربا و بانک اسلامی
ربا در هر حال ربا است و قرآن گرفتنِ و خوردن آن را تحریم نموده است، شرایط استثنائی نیز برای مجاز نمودن آن در قرآن مطرح نشده است. بهره ای که بانک می گیرد مسلماًربا است و حرام است. اسلامی بودنِ نامِ بانک، یا مذهبی بودنِ متولیِ بانک، یا تعلق داشتن بانک به دولتی که نام اسلامی دارد، هیچکدام از اینها مجوزی برای گرفتن ربا نیستند. ربا در هر حال ربا است و خداوند آنرا تحریم نموده است. از طرفی نام اسلامی داشتنِ چیزی نیز منطقاً می بایست بمعنی پایبندی بیشتر به رهنمودهای قرآن باشد نه مجوزی برای نفی آن.
بازنگری در مفهوم ربا
انتشارجزوه کوچک و تازه ای تحت عنوان «ربای تولیدی» حاوی نظرات آیت الله یوسف صانعی در خصوص موارد اطلاق ربا، بلاشک نقطه عطفی در مباحثات مربوط به مفهوم ربا در اسلام و راهگشای بسیاری از مراودات وام گیرنده و وام دهنده و لاجرم مناسبات نظام بانکی کشور است. مشارالیه در این جزوه مدعی شده اند که «ربای استنتاجی و تولیدی حرام نیست و آن چه در دین مبین اسلام تحریم شده، ربای استهلاکی است که ناظر به مواردی است که فرد برای رفع نیاز زندگیش قرض گرفته باشد.» مطابق این فتوا، چنان چه فردی برای سرمایه‌گذاری و کسب وکار از دیگری پولی قرض کند و شرط شود که زیاده بر وجهی که گرفته، به او باز پس دهد، ربا خواری نکرده است. قبول عمومی‌این فتوا، بانکداری اسلامی‌را از پیچ و خم عقودی که برای رفع شبهه ربا در نظام بانکی کشور متداول و اجرا شده رها خواهد کرد و تسهیلات بانکی به دو گروه عمده «قرض الحسنه» برای رفع نیازهای ضروری و «سایر تسهیلات» برای رفع نیاز سرمایه‌گذاری‌ها و کسب وکار قابل تلخیص است.

اول: خلط مبحثی که از ابتدای تصویب قانون بانکداری بدون ربا در خصوص مفهوم ربا، بهره و سود وجود داشته و دارد کماکان یکی از معضلات نظام بانکی کشور باقی مانده است. مردم یا مشتریان بانک‌ها که جای خوددارند، کارکنان نظام بانکی کشور نیز پس از قریب ربع قرن از اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا، کماکان در هزار توی این مفاهیم درمانده‌اند.

پیچیدگی عقود اسلامی‌برای کارکنان بانک‌ها در حدی است که ربع قرن پس از اجرای بانکداری اسلامی‌در ایران مقامات بانکی کشور نسبت به تفهیم این عقود برای مشتریان بانک‌ها اظهار تردید کرده اند. بالاترین مقام بانکی کشور ماه گذشته، در همین خصوص می‌گوید «مفاهیم عقود اسلامی‌در بانک‌ها برای سپرده‌گذاران درست تبیین نمی‌شود» و از کلیه بانک‌ها خواسته است که کارکنان بانک‌ها، مفاهیم وکالت یا عقود اسلامی‌را به طور روشن برای مشتریان توضیح دهند.

دوم: نقطه کانونی اقتصاد اسلامی، بانکداری بدون ربا است. به همین سبب، یکی از نخستین اقداماتی که در جهت اسلامی‌سازی اقتصاد کشور صورت گرفت، تصویب قانون بانکداری بدون ربا و اجرای آن از ابتدای سال ۱۳۶۱ در کشور بود. مطابق احکام اسلام، ربا ( یا بهره از پیش تعیین شده) حرام است. در متابعت از این احکام، قانون بانکداری بدون ربا کلیه عملیات بانکی را که در آن بهره از پیش تعیین شده مبنای جبران هزینه سرمایه است ، منسوخ نمود و اعطای تسهیلات

بانکی را تحت ۱۴عقد اسلامی ‌(مضاربه، مزارعه، مساقات، مشارکت و غیره) مجاز نمود. متعاقب آن آموزش بانکداری اسلامی‌به کارکنان بانک‌ها که تا آن زمان تنها با عملیات بانکی متعارف آشنایی داشتند آغاز شد و کماکان ادامه دارد. مروری به ربع قرن کارکرد بانکداری اسلامی‌ در ایران به وضوح روشن می‌کند که تمرکز عقود اسلامی‌ در بانک‌های کشور در یکی دو عقد مثل مضاربه و فروش اقساطی، حاصل تمایل و گرایش نظام بانکی به عقودی است که با بانکداری متعارف مناسبت و قرابت بیشتری دارند.

سوم: وجود وبروز مسایل مستحدثه‌ای که مختص اقتصاد مدرن است نیاز به احکام تازه فقهی را اجتناب‌ناپذیر کرده است و لذا نوآوری فقهایی که دغدغه همگامی‌با شرایط زمان و مکان رادارند باید با اقبال صاحبنظران مواجه شود. پاسخ به پرسش‌های بنیادین بانکداری و اقتصاد مدرن توسط فقهایی که خطر طرح نظریات جدید و مخاطره بدعت‌گذاری را به جان می‌خرند، امید کارشناسان را برای دریافت اندیشه‌های تازه از درون فقه سنتی و خروج از بن بست‌هایی را که تنها به مدد اجتهاد قابل شکستن است، افزایش می‌دهد. مسایلی نظیر این که آیا جبران کاهش ارزش پول در نتیجه تورم به لحاظ شرعی مجاز است یا خیر هیچگاه توسط مجتهدین طراز اول پاسخ روشن نگرفته است. در اقتصادی که تورم وجود دارد، پرداخت بهره به میزان نرخ تورم به سپرده‌های بانکی به آن معناست که هیچ چیز اضافی به سپرده‌گذار داده نمی‌شود. زیرا پرداخت بهره به میزان تورم موجود در جامعه، تنها قدرت خرید (ارزش واقعی) سپرده را حفظ می‌کند، پرداخت بهره به نرخی کمتر از نرخ تورم عملا سپرده‌گذار را متضرر می‌کند. اطلاق «مثلی بودن» بر پول که برخی از فقها برآن مهر تایید زده‌اند، بدان معناست که سپرده‌گذار یا وام دهنده تنها می‌تواند مدعی ارزش صوری یا اسمی‌سپرده یا وام خودباشد، حتی اگر به دلیل تورم بخش عمده ای از قدرت خرید آن را ازدست داده باشد. همچنین، دریافت بهره از وام گیرندگان به میزانی کمتر از نرخ تورم، عملا به نفع وام گیرنده تمام می‌شود و ادعای ربوی بودن وام‌های تولیدی و تجاری در این حالت، مورد تردید جدی است. قانون مربوط به تعدیل میزان مهریه زنان با شاخص تورم که هم اکنون در کشور جاری است با همین استدلال از تصویب گذشته است. اما، نظرات تازه آیت الله صانعی به ظاهر گامی ‌فراتر از جبران کاهش ارزش پول در نتیجه تورم است. مشارالیه در خصوص بهره وام‌های تولیدی اظهار داشته‌اند که « مشهور فقیهان به اطلاق و عموم روایات و آیات استناد کرده و ربای تولیدی راهم تحریم کرده‌اند. ولی مدعای ما این است که این قسم، حرام نیست.»

چهارم: نظام بانکی کشور که از ربع قرن گذشته، درگیر اجرای عقود اسلامی‌بوده، اکنون به خوبی می‌داند که اجرای پاره ای از عقود، علاوه بر پیچیدگی‌های مفهومی ‌و اداری، هزینه‌های سرمایه را به شدت بالا می‌برد. اختلاف نظرهایی که اخیرا در خصوص حاشیه‌های سود بانکی میان مجلس و نظام بانکی بروز و ظهور نموده، توضیحی جز هزینه‌های سنگین وکالت و ثبت و ضبط عقود ندارد. بحث مشروعیت ربای استنتاجی که آیت الله صانعی جسارت طرح آن را داشته است نظام بانکی را از کلاف پیچیده عقود رها می‌کند. کارشناسان پولی و مالی کشور باید طرح این بحث را به فال نیک بگیرند. مقبولیت عمومی‌نظر

فقهی آیت الله صانعی راه نجات نظام بانکی کشور از هزارتوی عقود پیچیده است که هزینه‌های اداری و اجرایی وام‌ها را بالا برده است. مطابق این نظر فقهی، تسهیلات بانکی تنها به دو گروه « قرض الحسنه»، یعنی وام بدون بهره برای موارد ضروری، و « تسهیلات سرمایه‌گذاری»، یعنی وام‌هایی که برای تولید و کسب وکار اخذ می‌شوند و بهره توافق شده درمورد آن‌ها مشمول حکم ربا نیست، قابل تفکیک اند. شایسته است که مقامات پولی ومالی کشور نظرسایر فقهایی را که در مسند قانونگذاری نشسته اند، در خصوص این حکم فقهی جویا شوند. مقبولیت عمومی‌و قانونی شدن این حکم فقهی راه نجات نظام بانکی از هزینه‌های اداری و اجرایی عقود و نیز سیال شدن اعطای تسهیلات و شفافیت مراودات وام دهنده و وام گیرنده است.

 

ربا در عرف
معنای‌ اصطلاحی‌ ربا در عرف‌ مردم‌ روشن‌ است‌ و فاصله‌ معنای‌ اصطلاحی‌ عرفی‌ ربا با معنای‌ شرعی‌ ربا زیاد نیست‌ زیرا شرع، دقت‌ها و شرایطی‌ را نسبت‌ به‌ معنای‌ اصطلاحی‌ ربا مد نظر قرار داده‌ است‌ که‌ عرف‌ بدان‌ توجهی‌ نمی‌کند ولی‌ اصل‌ معنای‌ اصطلاحی‌ بین‌ عرف‌ و شرع‌ نزدیک‌ است. عرف‌ پدیده‌ ربا را به‌ نزول‌ خواری‌ تعریف‌ می‌کند و ربا خوار را همان‌ نزول‌خوار می‌شناسد. نزول‌خواران‌ در جامعه‌ کسانی‌ هستند که‌ سرمایه‌ دارند و با نقدینگی‌ خود که‌ به‌ مردم‌ می‌دهند در ظرف‌ زمانی‌

تعریف‌ شده‌ای‌ سود طلب‌ می‌کنند فارغ‌ از اینکه‌ مردم‌ با نقدینگی‌ آنها کاسبی‌ یا تجارتی‌ کرده‌ باشند و یا اینکه‌ برای‌ مخارج‌ ضروری‌شان‌ مانند هزینه‌ درمان‌ بیماری‌ سخت، هزینه‌ مسکن، هزینه‌ تحصیلات‌ و; صرف‌ کرده‌اند. سرمایه‌ دار نزول‌ خوار کاری‌ به‌ چگونگی‌ مصرف‌ نقدینگی‌ خود ندارد بلکه‌ او سود بهره‌ نقدینگی‌ را می‌خواهد و برای‌ بودن‌ نقدینگی‌ خود در دست‌ دیگران‌ ارزش‌ افزوده‌ قائل‌ است‌ سود از پیش‌ تعریف‌ شده‌ برای‌ سرمایه‌ در ظرف‌ زمانی‌ مشخص، معنای

اصطلاحی‌ ربا در عرف‌ است‌ و مردم‌ تفاوت‌ معنای‌ ربا خواری‌ و کاسبی‌ با سرمایه‌ را به‌ خوبی‌ می‌فهمند. در ربا خواری‌ مسولیت‌ سرمایه‌ توسط‌ سرمایه‌خواه‌ تضمین‌ می‌شود ولی‌ در کاسبی‌ بین‌ سرمایه‌ گذار و سرمایه‌ خواه‌ مشارکت‌ می‌شود اینکه‌ به‌ هر شکل، سرمایه‌ خواه‌ مسئول‌ سرمایه‌ در قبال‌ سرمایه‌ گذار است‌ مربوط‌ به‌ تاسیس‌ رباخواری‌ است‌ و بر همین‌ اساس‌ باید درصد معینی‌ از راس‌ المال‌ را به‌عنوان‌ بهره‌ تعریف‌ شده‌ در ظرف‌ زمانی‌ مشخص، به‌ سرمایه‌گذار بدهد و اگر ندهد اصل‌ سرمایه‌ به‌علاوه‌ بهره‌ مقرر پرداخت‌ نشده‌ بطور مجموع‌ در سررسید بعدی، طبق‌ همان‌ درصد تعریف‌ شده‌ بهره‌ دارد که‌ سرمایه‌خواه‌ باید بهره‌ مجموع‌ را بپردازد و به‌ همین‌ شکل‌ محاسبه‌ نزول‌ خوار ادامه‌ پیدا می‌کند.

ربا در اسلام‌
با ظهور اسلام‌ در منطقه‌ حجاز، خداوند متعال‌ در بسیاری‌ از رویه‌های‌ عرفی‌ قانونمندی مردم‌ حجازرا تغییر داد و قوانین‌ نوینی‌ تحت‌ عنوان‌ دین‌ اسلام‌ مطرح‌ ساخت. یکی‌ از رویه‌های‌ اقتصادی، اجتماعی‌ آن‌ زمان‌ ربا خواری‌ بود اسلام‌ ابتدا ربا خواری‌ را از دیدگاه‌ خود تعریف‌ کرد و حدود و ثغور آن‌ را مشخص‌ ساخت‌ و سپس‌ پیامبر اسلام(ص) حکم‌ تحریم‌ الهی‌ را برای‌ مردم‌ بیان‌ نمود بنابراین‌ آنچه‌ که‌ متعلق‌ حکم‌ شرعی‌ حرمت‌ قرار می‌گیرد ربای‌ شرعی‌ است‌ و ربای‌ شرعی‌ در فقه‌ تعریف‌ شده‌ است‌ پس‌ لازم‌ است‌ ابتدا تعریف‌ شرعی‌ ربا را به‌عنوان‌ متعلق‌ حکم‌ حرام‌ بشناسیم وسپس موضوع حکم ربا را بشناسیم. همان‌طور که‌ می‌دانیم‌ رابطه‌ بین‌ موضوع‌ و حکم‌ شرعی‌ رابطه‌ سببیت‌ است‌ یعنی‌ موضوع‌ سبب‌ فعلیت‌ حکم‌ بر مکلف‌ می‌شود در نتیجه‌ ضروری‌ است‌ ما موضوع‌ حکم‌ شرعی‌ را به‌ درستی‌ بشناسیم‌ تا حکم‌ حرام‌ بر انسان‌ مکلف‌ فعلیت‌ پیدا کند. ربا در فقه‌ اسلام‌ در دو مورد بحث‌ و تعریف‌ شده‌ است‌ اول‌ در مبحث‌ بیع، دوم‌ در مبحث‌ قرض، بنابراین‌ ربا را به‌ دو قسم‌ تعریف‌ کردند اول‌ ربای‌ معاملی، دوم‌ ربای‌ قرضی.

ربا معاملی‌ در فقه‌
ربای‌ معاملی‌ عبارتست‌ از اینکه‌ یک‌ طرف، کالای‌ هم‌ جنس‌ مکیل‌ و موزون‌ را به‌ طرف‌ دوم‌ به‌ زیاده‌ عینی‌ یا حکمی‌ معامله‌ کند این‌ قسم‌ از ربا که‌ توضیح‌ آن‌ خواهد آمد ربطی‌ به‌ ربای‌ بانکی‌ مصطلح‌ نخواهد داشت. در ربای‌ معاملی‌ یک‌ طرف‌ عقد (خواه‌ بیع‌ یا صلح‌ و یا هر عقد دیگری‌ باشد) کالای‌ هم‌ جنس‌ را که‌ با پیمانه‌ یا وزن، تعیین‌ کمیت‌ می‌شود به‌ طرف‌ دوم‌ می‌دهد و در عوض‌ همان‌ جنس‌ کالا را بیشتر می‌گیرد مثلا یک‌ تن‌ گندم‌ می‌دهد و دو تن‌ گندم‌ نقدا، یا یک‌ تن‌ گندم‌ پس‌ از دو ماه‌ می‌گیرد،

چنین‌ معامله‌ای‌ به‌خاطر زیاده‌ عینی‌ یا حکمی، ربوی‌ است‌ و اسلام‌ آن‌ را حرام‌ می‌داند پس‌ بنا به‌ نظر فقهای‌ امامیه، زیاده‌ دادن‌ براساس‌ معامله‌ در کالاهای‌ هم‌ جنس‌ که‌ با توزین‌ و پیمانه، کمیت‌ آنها تعیین‌ می‌شود خواه‌ اینکه‌ زیاده‌ عینی‌ باشد مثل‌ اینکه‌ دو تن‌ گندم‌ به‌ عوض‌ یک‌ تن‌ گندم‌ و یا اینکه‌ زیاده‌ حکمی‌ باشد مثل‌ اینکه‌ یک‌ تن‌ گندم‌ نسیه‌ دو ماه‌ بعدبه‌ عوض‌ یک‌ تن‌ گندم‌ نقد پرداخت‌ شود معامله‌ ربوی‌ و حرام‌ است‌ این‌ قسم‌ از ربا در عملیات‌ بانکی‌ به‌ چشم‌ نمی‌خورد زیرا بانک‌ هرگز به‌ معامله‌ کالاهای‌ هم‌ جنس‌ با مشتریان‌ خود نمی‌پردازد بلکه‌ به‌ طور معمول‌ بانک‌ با قدرت‌ نقدینگی‌ به‌ وام‌ دادن‌ یا مشارکت‌ با

سپرده‌ خواهان‌ می‌پردازد و این‌ عمل‌ حقوقی‌ بین‌ بانک‌ و سپرده‌ خواه‌ گرچه‌ عقدی‌ از عقود است‌ ولی‌ معامله‌ به‌ معنای‌ معاوضه‌ داد و ستد کالای‌ همجنس‌ که‌ با وزن‌ یا پیمانه‌ تعیین‌ کمیت‌ مقدار می‌شود نیست‌ بنابراین‌ موضوع‌ ربای‌ معاملی‌ بدین‌ شکل‌ در عملیات‌ بانکی‌ منتفی‌ است‌ اما مساله‌ مهمتری‌ مطرح‌ است‌ و آن‌ اینکه‌ آیا خرید و فروش‌ اسکناس‌ کم‌ با اسکناس‌ زیاد که‌ مکیل‌ و موزون‌ نیست‌ از نظر شرع‌ درست‌ است؟ زیرا اسکناس‌ و پول‌ فلزی‌ که‌ مکیل‌ و موزون‌ نیست‌ بلکه‌ معدود (شمارشی) است‌ پس‌ ربای‌ معاملی‌ پیش‌ نمی‌آید و جایز است‌ آیا چنین‌ مطلبی‌ در مورد بانک‌ها پذیرفتنی‌ است؟ در آینده‌ که‌ به‌ چیستی‌ ربا از دیدگاه‌ اسلام‌ می‌پردازیم‌ پاسخ‌ این‌ پرسش‌ها را می‌دهیم‌ اما اکنون‌ تنها به‌ اصطلاح‌شناسی‌ ربا در فقه‌ می‌پردازیم‌ که‌ ربای‌ معاملی‌ معلوم‌ شد و اصطلاح‌ ربای‌ قرضی‌ را مطالعه‌ خواهیم‌ کرد.

ربائی که در جهان سرمایه‏داری متداول است و در رژیمهای سوسیالیستی‏ تحریم شده است رباء قرضی است آن هم در قرض پول است . ولی در اسلام‏ رباء معاملی هم تحریم شده است ، و هم در رباء قرضی بین قرض پول و غیر پول تعمیم داده شده است . البته ممکن است تحریم رباء معاملی در اسلام به‏ منظور حفظ حریم حرمت و رباء قرضی باشد یعنی برای اینکه قرض را به صورت‏ بیع در نیاورند چنین پیشگیری شده باشد
نکته : ۱ – این بخش ، تقریرات قسمتی از درس اقتصاد استاد شهید در مدرسه‏ مروی ( تهران ) است . این تقریرات را استاد ملاحظه نموده و در ضمن‏ اصلاحاتی ، مطالبی را در حواشی آن نگاشته‏اند . این مطالب به صورت پاورقی‏ درج گردیده و البته خود تقریرات نیز پاورقیهایی دارد که بعضا از مقرر بوده و با حرف ( ش ) در انتهای آن مشخص شده است . لازم به تذکر است‏ که در اواخر این تقریرات که روایاتی در باب ربا مورد بحث واقع شده‏ است ، نام کتب مأخذ به این صورت با علامت اختصاری ذکر گردیده است : کا = اصول کافی ، یب = تهذیب
۲ – قرض مصرفی و قرض تولیدی
باید توجه داشت که گاهی قرض گیرنده برای مصارف زندگی خویش محتاج به‏ قرض است . در این قسم است که قرض ربوی کمر مدیون را می‏شکند و قرض‏ الحسنه مصداق تراحم و اصطناع معروف است ، و گاهی مقترض احتیاجی به‏ قرض ندارد . جز اینکه برای توسعه فعالیتهای اقتصادی قرض می‏گیرد . ما قسم اول را قرض مصرفی و قسم دوم را قرض تولیدی می‏نامیم . اکنون ببینیم‏ آیا حرمت ربا اختصاص دارد به قرضهای مصرفی یا شامل قرضهای تولیدی هم‏ می‏شود ؟ و آیا ربائی که در زمان پیغمبر اکرم ( ص ) بین مشرکین معمول‏ بوده است از هر دو نوع بوده یا فقط از نوع ربا در قرض مصرفی بوده است‏ ؟
آنچه تأیید می‏کند احتمال اول را یعنی اختصاص حرمت به قرض مصرفی چند چیز است :
اول اینکه در قرآن ربا در مقابل صدقه قرار داده شده است : « یمحق الله‏ الربوا و یربی الصدقات »همچنین در روایات مسئله تعاطف و تراحم و اصطناع معروف به عنوان علت تحریم ربا مطرح است ، و واضح است که این علت اختصاص به قرض مصرفی دارد
دوم اینکه اگر ملاک حرمت ربا اصل اقتصادی عقیم بودن پول بود ، لازم بود که ربا در غیر پول جایز باشد و حال آنکه تحریم ربا در اسلام شامل پول و غیر پول می‏شود . این خود دلیل است که ملاک تحریم همان حفظ اصل اصطناع‏ معروف است
آنچه تأیید می‏کند احتمال دوم را ( یعنی تعمیم ( :

اول – مقابله بیع و ربا در آیه « احل الله البیع و حرم الربا »- زیرا که حرمت ربا در قرض مصرفی که به منظور ترحم بر ضعفا است مناسبتی با حلیت بیع ندارد به خلاف حرمت ربا در قرض تولیدی که شبیه تجارت است‏ از لحاظ به کار انداختن سرمایه ( ۱ ) . ( در مفاد آیه بحث و تحقیق‏ بیشتری لازم است (

دوم – اینکه وقت تحریم ربا ، قرض تولیدی بین مشرکین رائج بوده است
) در بعضی از روایات ربای ذکر شده ربای تولیدی است . ) و لذا عمومات‏ شامل آن می‏شود ( به شواهد تاریخی مراجعه شود (

نکته : ۱ – می‏توانیم چنین بگوئیم : اگر حرمت ربا اختصاص به قرض مصرفی داشته‏ و بر پایه اخلاقی اصطناع معروف بنا شده بود نقض مشرکین ” انما البیع‏ مثل الربا »” و جواب ( احل الله البیع و حرم الربا ») درست نبود ، بر خلاف اینکه اگر بر یک اصل اقتصادی بنا شده باشد که نقض مذکور و جوابش موجه به نظر می‏رسد

سوم – علل دیگری در روایات برای حرمت رباء ذکر شده است که با قرض‏ تولیدی متناسب است مثل آنچه در روایت علل از حضرت رضا ( ع ) آمده‏ است : « و لما فیه من ترک التجارات » . واضح است که این تعلیل در قرض مصرفی صحیح نیست . زیرا در آنجا اگر ربا هم نگیرد قرض الحسنه می‏دهد و تجارت نمی‏کند ولی در قرض تولیدی اگر قرض ربوی ندهد قرض الحسنه هم نمی‏دهد و خودش تجارت می‏کند . دلیل عمده‏ بر حرمت ربای تولیدی عمومات و اطلاقات است ، چیزی که مخصص و مقید شمرده شود وجود ندارد

در پایان این بحث به یک نکته باید توجه کرد و آن این است که یک نوع‏ از قرض تولیدی برای اعاشه ضروری و رفع حوائج است به طوری که اگر قرض‏ گیرنده ربا بدهد ، زندگیش تأمین نمی‏شود ولی اگر قرض بگیرد و کار کند به‏ طور کلی یا تا حدی حوائج زندگیش تأمین می‏شود . آیا این نوع را باید داخل‏ در قرض مصرفی دانست یا قرض تولیدی ؟ واضح است که ملاک حرمت ربا در قرض مصرفی شامل این مورد هم هست و در حقیقت این هم نوعی از قرض برای مصرف است . در هر حال ظاهر این است‏ که دلیل حرمت ربا ، عقلا و نقلا شامل قرضهای تولیدی هم می‏شود ، چنانکه از بحث در فلسفه حرمت ربا دانسته خواهد شد
۳ – فلسفه تحریم ربا
در فلسفه حرمت ربا وجوهی گفته شده است و یا می‏توان گفت که ما آنها را ذکر می‏کنیم و به نقد آنها می‏پردازیم :
۱ – اصطناع معروف
این حکمت در روایات آمده است و از مقابله ربا با صدقه در قرآن نیز فهمیده می‏شود . باید توجه داشت که فرق است بین تحریم ربا در رژیم‏ سوسیالیستی و تحریم آن در اسلام . در رژیم سوسیالیستی ربا نیست زیرا که‏ سرمایه داری نیست . ولی در اسلام ربا در عین تجویز سرمایه داری ( با شرائط خاصی ) ممنوع است . تحریم ربا در اسلام به خاطر این است که تعاطف‏ و تراحم در اجتماع وجود داشته باشد . حفظ عواطف خود امری است که مورد توجه شارع اسلام بوده است . لذا قرض دادن را واجب نکرده است و بر عهده‏ حکومت هم نگذاشته است ولی از طرفی ندب به قرض الحسنه دادن نموده و از طرف دیگر زمینه آن را فراهم ساخته است به اینکه اولا قرض ربوی را تحریم‏ کرده است و ثانیا از ذخیره کردن پول به وسیله واجب کردن زکات جلوگیری‏ کرده است
( پولی که ذخیره شود هر سال زکات در آن واجب می‏شود تا از حد نصاب تنزل‏ کند ، ولی اگر قرض داده شود از صورت ذخیره بودن خارج می‏شود و زکات به‏ آن تعلق نمی‏گیر د ) . خلاصه اینکه این تدبیری است از جانب شارع که‏ نخواسته است قرض دادن را مستقیما واجب کند ولی خواسته است آنرا بر پایه عواطف و احساسات اقامه کند و این زنده کردن عواطف کاری عاقلانه‏ است به طوری که اگر رفع حاجت محتاجان به طریق دیگر هم ممکن بود ( مثلا بر عهده دولت گذاشتن ) شایسته نبود ، چنانکه ارسطو در نظیر این مسئله‏ گفته است که مالکیت شخصی موجب بروز صفت جود و ایثار در اشخاص می‏شود ، و اگر مالکیت شخصی نباشد این استعداد بشری فعلیت پیدا نمی‏کند .
اشکال

وجه مزبور برای تحریم ربا ، در قرضهای مصرفی کاملا صحیح است ولی در قرضهای تولیدی به هیچ وجه جاری نیست ، زیرا که در قرض تولیدی ، قرض‏ گیرنده فقیر نیست و چه بسا که مالک ملیونها ثروت باشد و از قرضی که‏ می‏گیرد استفاده‏های زیادی کند که یک قسمت از آنرا به قرض دهنده می‏دهد .

پاورقی : ۱ – ممکن است بگوئیم تحریم ربا در قرضهای تولیدی ، حریم ربا در قرضهای‏ مصرفی است . یعنی برای آنکه قرض مصرفی را به صورت قرض تولیدی در نیاورند ، اسلام ربا در مطلق قرض را تحریم کرده است ، به علاوه اینکه این‏ تحریم در فراهم ساختن زمینه برای اصطناع معروف بسیار مؤثر است ، زیرا اگر دو نفر قرض بخواهند یکی قرض مصرفی و دیگری قرض تولیدی مسلما انسان‏ قرض تولیدی با ربا را بر قرض مصرفی بی ربا مقدم می‏دارد و چون همیشه‏ زمینه برای قرض تولیدی فراهم است .
۲ – رکود اقتصاد
برخی گفته‏اند که قرضهای ربوی موجب رکود اقتصاد می‏شود و لذا از نظر اقتصادی مضر است . اگر مقصود از رکود اقتصاد ، رکود سرمایه یعنی خارج‏ شدن پول از جریان باشد چنانکه در ذخیره کردن است ، واضح است که چنین‏ نیست زیرا قرض گیرنده پول را به جریان می‏اندازد . و اگر مقصود از رکود اقتصاد این است که ربا گیرنده خودش تنبل و مفتخوار بار می‏آید و سرمایه‏ انسانی ( یعنی استعدادهای طبیعی وی برای کار کردن ) راکد می‏ماند ، صحیح‏ است ولی نقض می‏شود به مستغل داری و مضاربه . و این وجه همان است که در روایت علل از حضرت رضا ( ع ) آمده است به عنوان « ترک التجارات »

می‏دانند ) و قبول داریم که نظام رباخواری تنبل پرور است و موجب رکود سرمایه انسانی است ، ولی این اصل اقتصادی را که می‏گوید ” هر چیزی که‏ موجب رکود سرمایه می‏شود باید تحریم شود ” قبول نداریم . زیرا می‏دانیم‏ که در اسلام هر چند افراد تشویق به کار شده‏اند ولی اجبار اقتصادی و الجاء به کار مورد نظر شارع اسلام نبوده است . اسلام نخواسته است که همه راههای‏ اعاشه را بر اشخاص ببندد جز راه کار را تا اشخاص ملجأ به کار کردن‏ بشوند ، به دلیل آنکه ارث را تحریم نکرده است ، هبات را تجویز کرده‏ است ، اجاره داری و مضاربه را صحیح دانسته است . پس نمی‏توان تحریم ربا را در اسلام از این راه دانست .

۳ – قطع رابطه بین ثروت و کار
( ۱ ) مبنای این وجه این است که هر ملکیتی که بر اساس کار پیدا نشده است‏ ظلم است و باطل است ، و چون رباگیرنده کاری انجام نمی‏دهد استحقاق ربا را ندارد و مالکیت وی نسبت به آن مشروع نیست . فرق این وجه با وجه‏ سابق این است که وجه اول بر پایه اصل اقتصادی تحریم رکود سرمایه ، تنبلی‏ و مفتخواری رباخوار را حرام کرده است و این وجه بر پایه اصل اخلاقی و اجتماعی عدالت و حرمت ثروتی که مولود کار نیست ، ربا را حرام می‏داند
در وجه اول نظر به این نیست که سرمایه مالی مولد وجه نظر به این است که‏ سرمایه انسانی نباید معطل بماند ، و در این وجه نظر به این است که عایدی‏ مشروع منحصر است به عایدی حاصل از کار . به عبارت دیگر در وجه اول نظر به عدالت نیست ، در این وجه نظر به عدالت است

نکته : ۱ – به عبارت دیگر : اصل : الانسان لا یملک الا عمل نفسه
بسیاری از باحثین مسلمان ، وجه مذکور را پذیرفته‏اند و اصل ” ثروت‏ باید تنها مولود کار باشد ” را درست دانسته‏اند . و چون نقضی می‏شود بر آنها که اسلام مستغل داری و اجاره را جایز دانسته است و حال آنکه رابطه‏ ثروت و کار در آنجا نیز قطع است ، جواب داده‏اند که در اجاره عین‏ مستأجره به تدریج مستهلک می‏شود و از بین می‏رود ، و مال الاجاره در قبال‏ همین استهلاک است ، و چون عین مستأجره با کار پیدا شده است لذا موجر در قبال کار خودش اخذ ثمن می‏کند و حلال است . به عبارت دیگر فرقی نیست که‏ شخص اجیر شود برای کار کردن و اجرت بگیرد ، یا آنکه ملک خود را که‏ همان کار متراکم و مجسم خود او است اجاره بدهد و در قبالش اجرت بگیرد ( کار بر دو قسم است : کار متراکم و کار غیر متراکم )

طبق این بیان فرق ربا و اجاره واضح است ، زیرا در ربا که اجاره پول‏ است اصل پول در ذمه بدهکار محفوظ است و استهلاک ندارد ولی در اجاره‏ اعیان استهلاک تدریجی محقق است

این وجه را هر چند بسیاری از باحثین مصری و اتباع آنها پذیرفته‏اند ولی‏ به نظر ما صحیح نیست
نکته : ۱ – برای تشبیه ، [ استاد شهید ] داستان قرآن خوان شبهای برات را که‏ قرآنهای خوانده را در انبانی دمیده و ذخیره کرده بود و می‏فروخت بیان‏ کردند

اولا قبول نداریم که همواره باید ثروت از راه کار پیدا شود . آنچه مسلم‏ است این است که استثمار یعنی غصب دسترنج و محصول کار دیگران ظلم است‏ و حرام است . و اما اینکه صرف قطع انسان نیست ، بلکه از راه دیگری است و آن این است که اگر محصول کار انسان دارای اثری باشد آن اثر هم ملک انسان است یعنی انسان همان طوری‏ که اثر خود را مالک است ، اثر خود را نیز مالک است زیرا که از کار وی‏ زائیده شده است . و لهذا لازم نیست که مجموع مال الاجاره‏هائی که شخص از ملک خود می‏گیرد برابر باشد با استهلاک تدریجی تمام عین ، و این خود نقضی‏ است بر کسانی که صحت اجاره را از راه کار متراکم توجیه کرده‏اند زیرا لازمه آن این است که طوری از ملک اجاره بگیرند که به قدری که اجاره‏ می‏گیرند عین مستهلک شود و از قیمتش کاسته شود و در غیر این صورت اجاره‏ عادله نخواهد بود . و این سخن عقلا و شرعا باطل است . به علاوه آنکه گاهی‏ انتفاع از عین مستأجره موجب استهلاک نیست مانند اجاره دادن حیوان برای‏ بارکشی که اگر به طور صحیح باشد موجب تقویت حیوان هم هست و از بین‏ رفتن حیوان به جهت استیفاء منافع آن نیست و حال آنکه بذل مال به مالک‏ در قبال استیفاء منافع است
نکته : ۱ – می‏توان چنین گفت که در همه موارد یا اغلب موارد ( در حیوان و غیر حیوان ) بذل مال الاجاره در قبال استیفاء منافع است نه در قبال استهلاک عین و همواره استیفاء منافع موجب استهلاک نیست هر چند مقارن استهلاک باشد
ثالثا اگر تنها راه صحیح تحصیل ثروت کار باشد ، مالکیت مضارب در مضاربه نسبت به سهم خودش از سود صحیح نیست زیرا که کار از جانب عامل‏ انجام شده است و مضارب کاری انجام نداده است . و اگر بگوئید که سود وی‏ بر حسب قراردادی است که با عامل دارد یعنی در حقیقت تمام سود ملک‏ عامل است ولی چون مضارب سرمایه خود را در اختیار وی قرار داده است و در معرض خطر زیان قرار داده است لذا بر حسب قرارداد شطری از سود عامل‏ را می‏برد ، ( ۱ ) جواب می‏گوئیم در این صورت لازم بود یک منبع قطعی در مقابل قرار داده شود نه یک امر مشکوک الحصول ، به علاوه سرمایه را در خطر انداختن مجوز اخذ مال نمی‏شود حتی بر مبنای ما تا چه رسد به مبنای کسی‏ که قطع رابطه ثروت و کار را جایز نمی‏داند
نکته : ۱ – ممکن است گفته شود که امر به عکس است ، لازمه مالکیت چیزی‏ مالکیت عوض آن چیز است ، و چون مضاربه بر اساس معاوضه است و عوضها تدریجا افزایش می‏یابند ، مالک اصلی سود ، مضارب است نه عامل جواب این است که در محل خود گفته‏ایم تجارت و معامله نیز اگر بر اساس کار نباشد باطل است . مصحح افزایش قیمت مال التجاره عمل عامل‏ است که بر روی مال التجاره صورت گرفته است . نسبت عامل و سرمایه ، نسبت فاعل و قابل است و به همین جهت طبعا آنها در نتیجه شریکند و اگر سود مربوط به سرمایه باشد باید عامل فقط حق اخذ اجرت داشته باشد و به‏ علاوه واضح است که سود مولود دو چیز است : فعل عامل و قبول سرمایه

رابعا گاهی بذل مال در قبال کاری است که ارزش اقتصادی و طبیعی ندارد بلکه ارزش اعتباری و قانونی دارد مثل بذل مال در قبال اعمال حق فسخ یا اسقاط آن . واضح است که کار انجام شده در این موارد از لحاظ صرف انرژی چندان ارزشی ندارد ( بلکه اصلا ارزش ندارد ) ولی از لحاظ این که یک راه قانونی را باز می‏کند یا می‏بندد برای انسان‏ مفید واقع می‏شود . واضح است کسانی که تحصیل ثروت را منحصرا از راه کار صحیح می‏دانند و مقصودشان کاری است که مولد باشد ، و این نوع را صحیح‏ نمی‏دانند ، در حالی که عقلا و شرعا صحیح است

۴ – فاصله طبقاتی
برخی گفته‏اند که نظام رباخواری موجب پدید آمدن فاصله طبقاتی فاحش‏ است ، اجتماع در چنین رژیمی به دو طبقه قوی بسیار قوی و ضعیف بسیار ضعیف منقسم می‏شود و علی الدوام این اختلاف رو به تزاید است تا منتهی‏ می‏شود به از بین رفتن طبقه ضعیف و سپس قوی و انهدام اجتماع ( ۱ (
در قرآن

قرآن‌کریم در آیاتی رباخواری را حرام دانسته و رباخواران را وعده عذاب‌های; از جمله‌: ۱ خداوند متعال می‌فرماید: “الَّذِین‌َ یَأْکُلُون‌َ الرِّبَوَاْ لاَ یَقُومُون‌َ إِلآ کَمَا یَقُوم‌ُ الَّذِی یَتَخَبَّطُه‌ُ الشَّیْطَـَن‌ُ مِن‌َ الْمَس‌ِّ ذَ َلِکَ بِأَنَّهُم‌ْ قَالُوَّاْ إِنَّمَا الْبَیْع‌ُ مِثْل‌ُ الرِّبَوَاْ وَأَحَل‌َّ اللَّه‌ُ الْبَیْع‌َ وَحَرَّم‌َ الرِّبَوَاْ فَمَن جَآءَه‌ُ مَوْعِظَه‌ٌ مِّن رَّبِّه‌ِ فَانتَهَی‌َ فَلَه‌ُ مَاسَلَف‌َ وَأَمْرُه‌ُ إِلَی اللَّه‌ِ وَمَن‌ْ عَادَ فَأُوْلَـََّئِکَ أَصْحَـَب‌ُ النَّارِ هُم‌ْ فِیهَا خَـَـلِدُون‌َ # یَمْحَق‌ُ اللَّه‌ُ الرِّبَوَاْ وَیُرْبِی الصَّدَقَـَت‌ِ وَاللَّه‌ُ لاَ یُحِب‌ُّ کُل‌َّ کَفَّارٍ أَثِیم ; (بقره‌، ۲۷۵ و ۲۷۶) کسانی که ربا می‌خورند بر نمی‌خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده و نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند ]گاهی زمین می‌خورد، گاهی بپا

می‌خیزد[ این به خاطر آن است که گفتند بیع هم مانند ربا است ]و تفاوتی میان آن دو نیست‌[ در حالی که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام ]زیرا فرق میان این دو بسیار است‌[ و اگر کسی اندرز الهی به او برسد و ]از رباخواری‌[ خودداری کند سودهایی که در سابق ]قبل از نزول حکم تحریم‌[ به دست آورده مال او است و کار او به خدا واگذار می‌شود; ولی کسانی که باز گردند ]و مجدداً مرتکب این گناه شوند[ اهل آتش خواهند بود و همیشه در آن می‌مانند. خداوند ربا را نابود می‌کند و صدقات را افزایش می‌دهد، و خداوند هیچ انسان ناسپاس گنهکاری را دوست نمی‌دارد”. ۲ در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: “ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا بپرهیزید و آن چه از ]مطالبات‌[ ربا باقی مانده رها کنید، اگر ایمان دارید، اگر ]چنین‌[ نمی‌کنید بدانید با جنگ با خدا و رسول او روبرو خواهید بود و اگر توبه کنید، سرمایه‌های شما از آن شماست‌;” (بقره‌، ۲۷۸، ۲۷۹)( ر.ک‌: تفسیر نمونه‌، آیت‌اللّه مکارم شیرازی و دیگران‌، ج ۲، ص ۲۶۹ ـ ۲۸۲، دارالکتب الاسلامیه‌، تهران‌. ) ۳ همچنین در جایی دیگر می‌فرماید: “ای کسانی که ایمان آورده‌اید ربا ]و سود پول‌[ را چند برابر نخورید از خدا پروا کنید تا رستگار شوید”. (آل عمران‌، ۱۳۰) و نیز آیات ۱۶۱، سوره نسأ و;( ر.ک‌: ربا در اسلام‌، شهید آیت‌اللّه دکتر بهشتی‌;، دفتر نشر فرهنگ اسلامی‌. ) رباخواری و رباخواران در روایات اسلامی نیز به شدت مورد سرزنش قرار گرفته است‌، چنان که حضرت امام صادق‌می‌فرماید: رباخوار از دنیا بیرون نمی‌رود مگر آن‌که به نوعی از جنون مبتلا خواهد شد”.( بحار الانوار، علامه مجلسی‌;، ج ۱۰۰، ص ۱۲۰، مؤسسه الوفأ، بیروت‌. ) پیامبر اکرم‌می‌فرماید: “هنگامی که به معراج رفتم دسته‌ای را دیدم به حدی شکم آنان بزرگ بود که هر چه جدیت می‌کردند، برخیزند و راه روند، برای آنان ممکن نبود، و پی در پی به زمین می‌خوردند. از جبرئیل سؤال هستند؟ جرم‌شان چیست‌؟ جواب داد این‌ها رباخواران هستند. ( همان‌، ص ۳۴۹ / ر.ک‌: تفسیر نمونه‌، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج ۲، ص ۲۷۱ـ۲۷۳، دارالکتب) الاسلامیه‌. )
بهره یا رِبا در سیستم اقتصادی؛ چه تفاوت بنیادی بین این دو هست؟
و برای کشورهای جهان سوم از جمله ایران، کدام یک مفیدتر است؟
در قرآن مجید با صراحت آمده است که:
«معاملات حلال است و رباخواری، حرام» قرآن «ربا» را مطلقاً حرام اعلام کرده است و هیچ‌گونه تفاوتی هم بین کاربُرد پول‌های قرضی قائل نشده، یعنی ربا از هرکسی گرفته شود، حرام است همانطور که خوردن گوشت خوک و مُردار حرام است، ربا برای گیرنده و پرداخت‌کننده هر دو نهی شده، البته کسی که به خاطر استیصال و برای ادامه حیات قرض کند، همانند خوردن مُردار در وقت اضطرار، مورد عفو قرار می‌گیرد. ولی در شرایط عادی، معاملات ربوی مطلقاً حرام است.
وجود «ربا» در اقتصاد باعث رونق بازار می‌شود و مشوقی است که مردم ذخائر خود را که معمولاً کوچک است، به بانک بسپارند و بانک با جمعِ آنها و پولی که خودش خلق می‌کند، به سرمایه‌گذاران در کارهای تولیدی و تجاری و غیره وام دهد و آنها با وام‌های وصولی کارهای کوچک و بزرگ راه بیندازند و در نتیجه مشاغل جدید به وجود آورند و یا با کمک کارت‌های اعتباری و امکان معاملات قسطی، قدرت خریدی غیرواقعی برای مصرف محصولات و مصنوعات تولیدکنندگان به وجود آورند
قرآن شدت گناه رباخواران، یعنی گیرندگان ربا را نسبت به پرداخت‌کنندگان با تکیه بر دو موضوع اضافی، اعلام داشته است؛
اول اینکه می‌فرماید: «آنان که ربا می‌خورند، در قیامت چون کسانی از قبر برمی‌خیزند که به افسون شیطان، دیوانه شده باشند و این به کیفر آن است که گفتند ربا چون معامله است. در حالی که خدا معامله را حلال و ربا را حرام کرده است;» بقره(۲):۲۷۵

دوم اینکه با بیان بسیار محکمی خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «; مانده ربا را رهاکنید و اگر نکنید، اعلان جنگ از خدا و رسول دریافت می‌دارید; » بقره(۲): ۲۷۸و۲۷۹

ظاهراً وجود «ربا» در اقتصاد باعث رونق بازار می‌شود و مشوقی است که مردم ذخائر خود را که معمولاً کوچک است، به بانک بسپارند و بانک با جمعِ آنها و پولی که خودش خلق می‌کند، به سرمایه‌گذاران در کارهای تولیدی و تجاری و غیره وام دهد و آنها با وام‌های وصولی کارهای کوچک و بزرگ راه بیندازند و در نتیجه مشاغل جدید به وجود آورند و یا با کمک کارت‌های اعتباری و امکان معاملات قسطی، قدرت خریدی غیرواقعی برای مصرف محصولات و مصنوعات تولیدکنندگان به وجود آورند و بازار آنها را

رونق بخشند. یعنی که کالاهای واسطه‌ای مورد نیاز مؤسسات تولیدی دیگر و یا کالاهای مورد احتیاج مصرفِ مردم را به بازارها عرضه کنند که نتیجتاً باعث ایجاد مشاغلی اضافی می‌شود و کارهای زنجیره‌ای راه می‌افتد، تا در مرحله نهایی اجناس مصرفی به دست مردم برسد و رفع نیازشان شود و نتیجتاً به رشد و شکوفایی اقتصاد و ثروتمند شدن جامعه منجر گردد.

حال اجازه دهید ببینیم مشکلات بزرگ اقتصادیِ همین آمریکای ثروتمند که از نزدیک شاهد آنیم و همان جهان سوّمی‌های بدهکار که راه نجاتی از فقر نمی‌بینند در کجاست و ارتباط این مشکلات با «ربا» و سیستم بانکیِ رایج چگونه است.
مردم هیچ‌گاه اعتراضی به نحوه به دست آوردن و خرج کردن این پول ندارند. حتی قلباً هم راضی و خوشحالند، چون پولشان جای مطمئنی است و بهره خوبی هم می‌دهد. مطلقاً توجهی ندارند که در حقیقت این کسر بودجه‌ها بدهی آینده خود و فرزندانشان است و عاملی است در ازدیاد تورم، کم شدن سرمایه‌گذاری در کارهای تولیدی مفید و پایین رفتن سطح اشتغال.

کسر بودجه و فساد حکومت:
یکی از بزرگترین مشکلات اقتصادیِ آمریکا، کسر بودجه دولت است که هرساله هم زیادتر می‌شود. دولت هم اکنون در حدود ۴/۶ تریلیون (بعد از عدد صحیح، ۱۲ صفر) دلار بدهکاری بابت کسر بودجه جمع شده دارد که سالانه حداقل با سود ۵ درصد، معادل۳۲۰ بیلیون دلار فقط بهره آن را باید از جیب مالیات‌دهندگان بپردازد. نحوه به دست آوردن پول برای تأمین کسر بودجه به سبب وجود «ربا» بسیار آسان است. یعنی کافی است که دولت هرقدر که میل دارد (تا سقف تصویب شده توسط کنگره) اوراق قرضه منتشر کند و چون دولت، اعتبار اطمینان‌بخشی در نزد مردم دارد، اشخاص حقیقی و حقوقی هرچه زودتر اوراق منتشرشده را می‌خرند و پول‌ها در اختیار دولت قرار می‌گیرد و به مصرف مخارج مورد علاقه‌اش می‌رسد. مردم هیچ‌گاه اعتراضی به نحوه به دست آوردن و خرج کردن این پول ندارند. حتی قلباً هم راضی و خوشحالند، چون پولشان جای مطمئنی است و بهره خوبی هم می‌دهد. مطلقاً توجهی ندارند که در حقیقت این کسر بودجه‌ها بدهی آینده خود و فرزندانشان است و عاملی است در ازدیاد تورم، کم شدن سرمایه‌گذاری در کارهای تولیدی مفید و پایین رفتن سطح اشتغال.
حال ملاحظه کنید اگر «ربا» حرام یعنی غیرقانونی می‌بود، آیا دولت‌های آمریکا می‌توانستند چنین اقلام درشتی را به عنوان تأمین کسر بودجه، بدون دادن بهره، قرض کنند؟ مسلماً نه. در نتیجه مجبور بودند پول مورد نیاز خود را از طریق مالیات اضافی وصول نمایند که در آن صورت مالیات‌دهندگان بدون تردید مقاومت می‌کردند و نتیجه اینکه دولت‌ها عملاً نمی‌توانستند مالیات‌های جاه‌طلبانه‌ای را که هم‌اکنون در سطح جهانی با کمک همین کسر بودجه‌ها می‌کنند.
توجه کنید: این موضوع را نباید کوچک و پیش پا افتاده تلقی کنیم. براستی که اثر اقتصادی و اجتماعی بسیار بزرگی در سطح جهان، عموماً و برای توده‌های مردم آمریکا، خصوصاً دارد.
بدهکاری‌های توده‌های مردم آمریکا:
وجود ربا در معاملات روزانه مردم باعث شده است که ـ تا آنجا که من اطلاع دارم ـ اکثر آمریکایی‌ها با داشتن کارت های اعتباری، محرکی بسیار قوی برای مصرف اجناس قسطی داشته باشند. یعنی خیلی از کالاهای حتی غیرضروری را مسرفانه مصرف کنند. در این جامعه اکثر مردم به راستی باید ـ اگر نه تمام عمر ـ حتماً بیشتر عمرشان قسط بپردازند. قسط آنچه را برای مصرفشان قرض کرده‌اند که مبلغ قابل توجهی از پرداختی‌شان بابت «ربا» بوده است.
ذات بدهکار بودن برای افراد عاقل و مال‌اندیش و آزاده رنج‌آور است. شخص بدهکار علاوه بر این‌

که همیشه احساس اسارت می‌کند، نه از نگه داشتن پولش لذت می‌برد، چون همیشه می‌داند که صاحب حقیقی آن پول شخص دیگری است و نه از بخشیدن و خرج کردن آن لذت می‌برد، چون همیشه فکر می‌کند کاش با آن پول، بار سنگین بدهی خود را سبک کرده بود. اگر «ربا» در اقتصاد نباشد، مسلماً کارت‌های اعتباری چنین مصیبتی را به وجود نمی‌آورند و مردم مسرفانه مصرف نمی‌کنند.

درست است که اگر «ربا» نباشد، رشد اقتصاد با این شتاب روز افزون نخواهد بود. ولی یقیناً نوسان‌های تورم و کسادی موجود و بیکاری‌های مزمن و آشکار و ورشکستگی‌های فراوان و تلاطم‌های شدید اجتماعیِ حاصله از آنها هم نخواهد بود. اقتصاد با سرعتی آهسته‌تر ولی مطمئن‌تر و با ثبات بیشتری پیش خواهد رفت که بی‌شک، برای ایجاد آرامش و رفاه، به نفع جامعه است.

مانع بزرگی بر کارهای تولیدی:
هم‌اکنون با وجود بهره ثابت (ربا) در اقتصاد، تمام طرح‌های تولیدی که درصد بازده آنها نسبت به اصل سرمایه مورد نیاز کمتر از نرخ معمول ربا در بازار باشد، مطلقاً پا نمی‌گیرد چون صرف نمی‌کند. در حالی که اگر ربا در کار نباشد، هرکاری که درصد بازده آن، عدد مثبتی ( هر قدر هم کوچک) را نشان دهد به وجود می‌آید و در نتیجه کارهای بیشتری در جامعه تولید می‌شود که منافع آن برای اقتصاد سالم، چه از نظر به کارگیری عوامل تولیدیِ کم‌بازده که بی‌مصرف افتاده، چه از نظر بالابردن سطح اشتغال و ازدیاد محصولات جدید و چه از جهت پایین آمدن قیمت‌ها مسلم است.
بدهکاری‌های جهان سومی‌ها و تشدید تخریب جنگل‌ها:

هم‌اکنون ممالک جهان سوم آنقدر بدهکار بانک‌های جهانی هستند که دیگر قادر به پرداخت حتی بهره بدهی‌ها نیستند تا چه رسد به اینکه قادر به پرداخت اصل وام باشند.

کشورهای در حال توسعه عضو گروه ۷۷، به کشورهای صنعتی اعلام کرده‌اند که علت اصلی تخریب جنگل‌های کشورهایشان فقر و بدهیِ خارجی است که آنها را وادار می‌کند به هر قیمت در پیِ کسب ارز باشند تا دیون خود را بپردازند. ۲۷ کشور در حال توسعه که بر روی هم ۹۷ در صد ازجنگل‌های گرمسیریِ باقیمانده جهان در آنها قراردارد، در حدود ۶۳۰ میلیارد دلار بدهکارند. این مبلغ معادل نیمی از بدهی‌های خارجیِ کشورهای در حال توسعه است.

گروه ۷۷ در گردهمایی مقدماتی مربوط به کنفرانس ملل متحد در باره توسعه و محیط زیست، با هرگونه عهدنامه و مقرراتی که محدودیت‌هایی بر حق حاکمیت کشورهای عضو این گروه برمنابع جنگلی خود اعمال کند، مخالفت کرد.
واقعاً چقدر دردناک و تکان دهنده است وقتی می‌بینیم وجود «ربا» حتی در جایی که نمی‌شد تصورش را هم کرد، یعنی در محیط زیست تمام ساکنین کره زمین چنین اثر مخربی می‌تواند داشته باشد.

حال ملاحظه کنید اگر بهره ثابت (ربا) در کار نمی‌بود، چه می‌شد؟
۱ـ برای کشورهای جهان سوم، ممکن نبود که آن پول‌ها را از بانک‌ها قرض کنند و به این روز سیاه بدهکاری و تمام عواقب ناگوار آن بیفتند.

۲ـ بانک‌های بزرگ و صندوق‌های بین‌المللی پول مسلماً حاضر نبودند پول خود را به عنوان قرض‌الحسنه (قرض بدون بهره) در اختیار کشورهای در حال توسعه قرار دهند. ولی در عین حال نمی‌خواستند پولشان بی‌مصرف بیفتد و در نتیجه برای به دست آوردن سود به سراغ هرگونه فعالیت ممکن‌الوجودی می‌رفتند.
۳ـ کشورهای جهان سوم هم که احتیاج به سرمایه‌گذاری و راه انداختن کارهای تولیدی دارند، به دنبال پیداکردن سرمایه هرجا که ممکن بود می‌گشتند. بدین ترتیب مآلاً به راه صحیح می‌رسیدند و آن راه صحیح، به نظر می‌رسد همان کاربرد مکانیسم مضاربه، البته متناسب با اوضاع و احوال و شرائط موجود هر منطقه، می‌توانست باشد. یعنی سرمایه‌داران جهان و شرکت‌های چند ملیتی، پول و تکنولوژی و متخصصین مربوطه و شاید مدیریت، همه را توأماً به چنین کشورهای متقاضی می‌بردند تا از منابع طبیعی و کارگران ارزان‌قیمت و حتی بازار مصرف آنجا و سایر نقاط نزدیک به آنجا استفاده کنند و بین ترتیب مسلماً به نفع طرفین می‌بود. یعنی صاحبان سرمایه به خاطر حفظ منافع خود، برای به جا خرج شدن هریک دلار دقیقاً مراقبت می‌کردند تا مثل آنچه اکنون در جهان سوم با پول‌های قرضی رفتار می‌شود نشود و برای جهان سومی‌ها هم به مراتب بهتر از حالا می‌شد. یعنی تمام کارهای ضررآور و یا کم‌درآمد بی‌حساب و کتاب موجود در شکل دولتی تبدیل به مؤسسات اقتصادیِ صحیح سودآور خصوصی می‌شد. به این ترتیب، مشاغل جدیدی به وجود می‌آمد فرآورده‌های زیادتری تولید می‌شد و قاعدتاً فراوانی و رفاه را به دنبال می‌آورد که رفاه نسبی برای اکثریت مردم منطقه باعث به حرکت آمدن آنها برای کسب آزادی‌های اجتماعی می‌شد و رفورمی به وجود می‌آمد و یقین این که وجود رقابت آزاد بین سرمایه گذارانِ عدیده، منافع کشورهای میزبان را نیز تأمین می‌کرد.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.