فایل ورد کامل مقاله جایگاه مذهب شیعه در دوران شاه اسماعیل صفوی؛ بررسی تاریخی، دینی و سیاسی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله جایگاه مذهب شیعه در دوران شاه اسماعیل صفوی؛ بررسی تاریخی، دینی و سیاسی دارای ۴۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله جایگاه مذهب شیعه در دوران شاه اسماعیل صفوی؛ بررسی تاریخی، دینی و سیاسی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله جایگاه مذهب شیعه در دوران شاه اسماعیل صفوی؛ بررسی تاریخی، دینی و سیاسی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله جایگاه مذهب شیعه در دوران شاه اسماعیل صفوی؛ بررسی تاریخی، دینی و سیاسی :
مذهب شیعه در دوران شاه اسماعیل صفوی
مقدمه
در طول حکومت صفوى با توجه پادشاهان صفوى به مقابر و آرامگاههاى ائمهعلیه السلام، امام زادهها و بزرگان تصوف روبهرو هستیم. در نگرش نخست، این امر به لحاظ رسمیت تشیع و جنبهى دیندارى صفویان بدیهى مىنماید، اما به جز ارادت و اعتقاد، شاید بتوان پیامد سیاسى و اقتصادى نیز در این عمل به ویژه در دوره عباس اول دید.
حکومت صفوى پس از رسمیت یافتن تشیع به خصوص بعد از مهاجرت و حضور عالمان دینى و ترویج و توسعهى جایگاه رهبرى دینى عالمان، در ساختار سیاسى خود ناخواسته در مواجهه با حفظ حدود و موقعیت نهاد سیاسى در برابر نهاد دینى قرار گرفت. در این شرایط، شاه صفوى هر چه بیشتر به شأن دینى خود تأکید کرد تا از این طریق چالش پنهان رهبرى سیاسى با رهبرى دینى عالمان را به سود خود پیش ببرد. در آغاز حکومت صفوى، جایگاه تصوفى فرزندان شیخ صفىالدین اردبیلى و به
ویژه شاه اسماعیل، در مرتبهاى بود که بدون دغدغه، موقعیت قدرتمندى در اختیار داشت و با نگرشى تصوفى و به عنوان مؤسس حکومت شیعه مذهب صفوى و در خلأ سازمان روحانیت شیعه، از وجههى شیعى نایب امام غایبعلیه السلام بهرهمند گردید. در دوران پس از اسماعیل تا عباس اول نیز این وضع تداوم داشت. در این میان و در دورهى طهماسب، مهاجرت عالمان عرب و پىریزى گستردهى مؤسسات مذهبى و آموزش رسمى دینى آغاز شده بود اما طبع دیندار و متواضع طهماسب در برابر عالمان دینى، به ویژه محقق کرکى، نشانى از بروز تنش در رابطه نهاد سیاسى و نهاد دینى باقى نگذاشت.
اما از دورهى عباسى اول که حکومت صفوى به ساختار سنتى کشوردارى ایرانى نایل شده بود و از سوى دیگر، روحانیت شیعه به جایگاه مستحکم سازمانى، اقتصادى و هدایت اعتقادى برآمده بود، احتمال بروز چالش در مشروعیت پادشاهى وجود داشت. سیاست تمرکزگراى عباس اول در کنار کلیهى اقداماتى که تحت عنوان «اصلاحات» از آن یاد مىشود، به ناچار مىبایست به وجههى دینى شاه نیز توجه کند و فراتر از باور شخصى، به آن تظاهر نماید. بر این اساس، سفرهاى زیارتى – به
عنوان یکى از اعمال مذهبى – در این دوره به اوج مىرسد. در بررسى سفرهاى زیارتى شاهان در دورهى صفوى، مقصد مشهد و زیارت آرامگاه امام رضاعلیه السلام در اولویت قرار دارد. گذشته از محدودیت شاهان صفوى در زیارت عتبات عالیات در عراق، که عمدتاً در قلمرو حکومت سنىمذهب عثمانى قرار داشت، باید به این نکته نیز توجه کرد که سیاست اقتصادى این دوران و تلاش براى محدودسازى خروج پول از کشور مىتوانست مدنظر باشد. شواهدى بر این امر وجود دارد که حکومت صفوى حساسیت قابل توجهى در این مورد داشت.
شاه صفوى به جز مشهد، به عتبات عالیات و زیارت آرامگاه حضرت علىعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام در مواقعى که ممکن بود، مىرفت. علاوه بر این دو مقصد، به زیارت خانقاه و آرامگاه شیخ صفىالدین اردبیلى و همچنین شیخ شهابالدین اهرى، در شمال شرق تبریز، و نیز مقابر امام زادگان اشاره رفته است.
شیعه در عصر صفویان
شیعه از نظر شرایط سیاسى تا قرن دهم هجرى تقریبا همان وضع پیشین (دوران ایوبیان و سلجوقیان) را داشت. ولى در طلیعه این قرن، دولت صفویه توسط شاه اسماعیل اول تاسیس گردید، و مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمى پذیرفته شد. ایران در آن هنگام به صورت ملوک الطوایفى اداره مىشد و هر بخشى را امیر، وزیر خان و بزرگ قبیلهاى به دست گرفته و بر
آنجا فرمانروایى مىکرد. هنوز از عمر اسماعیل، چهارده سال پیش نگذشته بود که از مریدان و پیروان پدرش ارتشى تشکیل داد و به اندیشه یکپارچگى ایران از اردبیل قیام کرد و مناطق مختلف را یکى پس از دیگرى فتح کرد و آیین ملوک الطوایفى را برانداخت، و ایران قطعه قطعه را به شکل یک کشور منسجم در آورد و در تمام قلمرو حکومتخود مذهب شیعه را رسمیت داد.
پس از درگذشت وى (۹۳۰ هجرى) پادشاهان دیگر صفوى تا اواسط قرن دوازدهم هجرى (۱۱۴۸) حکومت کردند و همگى رسمیت مذهب شیعه را تایید و تثبیت نمودند و به ترویج آن همت گماردند.
مراکز دینى مانند مساجد، مدارس علمى و حسینیههاى بسیار ساختند، و به تعمیر و توسعه مشاهد مشرفه اقدام نمودند. عامل این اقدامات، علاوه بر جاذبه فطرى دینى و معنوى، نفوذ علماى بزرگى نظیر شیخ بهایى و میرداماد در دربار صفویان بود که آنان را به تعظیم شعایر دینى و پرورش دانشمندان بزرگ علوم مختلف تشویق مىکردند. از مشاهیر علماى این دوره مىتوان میرداماد، محقق کرکى، شیخ بهایى و پدرش شیخ حسین عبد الصمد، صدر المتالهین، علامه مجلسى، محقق اردبیلى، ملا عبد الله یزدى و فیض کاشانى و. . . را نام برد. (۱۹)
در این دوران دولت عثمانى نیز بر بخش وسیعى از سرزمینهاى اسلامى حکومت مىکرد و نسبتبه مذاهب اهل سنت متعصب بود و با شیعیان خصومت مىورزید، تا آنجا که از گروهى روحانىنما امضا گرفت که شیعیان از اسلام خارج بوده و قتل آنان واجب است. سلطان سلیم در آنا طول چهل هزار یا هفتاد هزار نفر را به جرم شیعه بودن کشت. در حلب به دنبال فتواى شیخ نوح حنفى به کفر و وجوب قتل شیعه دهها هزار شیعه کشته شدند و ما بقى فرار کردند، و حتى یک نفر شیعه در حلب نماند، در صورتى که در ابتداى دولتحمدانیها، تشیع در حلب کاملا رسوخ کرده و منتشر شده بود، و حلب جایگاه دانشمندان بزرگى در فقه امثال آل ابى زهره و آل ابى جراده و. . . بود که نام آنان در کتاب «امل الآمل» ثبت است. از علماى بزرگ امامیه که به دست عثمانىها به شهادت رسید، شهید ثانى است.
عثمانیها شیعیان را از دستگاههاى دولتى اخراج کردند و آنان را از انجام وظایف اختصاصى دینى باز داشتند و در شهرهاى شام و مکانهایى که اقلیتشیعى زندگى مىکردند مانع انجام اعمال دینى شدند. این جریانها و مصائب، چهار قرن (۱۱۹۸- ۱۵۱۶) میلادى ادامه داشت. (۲۰)
پس از آن نیز تقریبا همین شرایط سیاسى براى شیعیان ادامه یافت. در ایران مذهب تشیع به عنوان دین رسمى شناخته شد و جدال و نزاع مذهبى رخ نداد، ولى در سایر ممالک اسلامى که دولتهاى غیر شیعى حکومت مىکند و به ویژه در مناطقى که وهابیون نفوذ کلمه دارند، شیعیان از شرایط سیاسى مطلوبى برخوردار نبودهاند، ولى پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و رهنمودها و سیاستهاى حکیمانه بینانگذار انقلاب، حقایق بسیارى را درباره مذهب و عقاید شیعه روشن کرد، به گونهاى که شمار طرفداران و هواداران آن افزایش یافت، ایادى استعمار در گوشه و کنار دنیاى اسلام همچنان به سیاست تفرقهافکنى و ایجاد جو عداوت و اختلاف ادامه مىدهند.
به نظر میرسد حکایت تشییع صفویان در زمان شیخ جنید ،جد شاه اسماعیل شروع شده است و جنید شافعی مذهب به تشییع روی آورده است . دوران جنید مصادف با مرگ شاهرخ فرزند امیر تیمور وتجزیه ممالک تیموریان و جدال قره قویونلوها و آق قویونلوها با یکدیگر بود و شیخ جنید تلاش کرد از این موقعیت استفاده کرده و با کمک مریدان خود قدرت را به دست گیرد . تبدیل لقب شیخ به سلطان در دوران شیخ جنید صفوی شروع شد و او خود را سلطان نامید . او ارتشی ده هزار نفره از مریدان خود ترتیب داد و به نام غزا و جهاد با کفار، طی نه سال ریاست خود بر صوفیان به لشکر کشیهای متعدد پرداخت و سرانجام درجنگ کشته شد .
در دوران جانشین و فرزند او شیخ حیدر، مسلح کردن صوفیان شدت بیشتری گرفت . کلاه دوازده ترک مخصوص قزلباشان از دوران او باب شد و اردبیل به مرکز اسلحه سازی برای ارتش شیخ حیدر تبدیل گردید . سلطان حیدر روزگار خود را تا پایان در پی کسب قدرت سیاسی ولشکر کشی به بهانه جهاد با کفار وخونریزیهای فراوان گذرانید . او در میان صوفیان و قزلباشان مقامی شبه خدائی داشت . پیروان طریقت شیخ حیدر، آشکارا شیخ حیدر را خدا میدانستند و فرزندش اسماعیل را «ابن الله» صدا میزدند .
شاه اسماعیل پس از ماجراها و کشاکشهای فراوان با کمک صوفیان و طوایف ترکِ شاملو ، استاجلو، ذوالقدر، تکلو ، افشارو قاجار ارتشی تشکیل داد و پس از شکست دادن شروانشاه و ترکمانان آق قویونلو به تبریز وارد شد و بر تخت سلطنت نشست ، بنام خود سکه زد ومذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی اعلام کرد .
توجه به یک سر فصل بسیار مهم و تامل بر چند نکته
بر تخت نشستن شاه اسماعیل و بنیاد گذاری سلسله صفوی از زوایای مختلف قابل تاکید و سرآغاز یک دگرگونی سیاسی و مذهبی بسیار قابل تامل در ایران است که تاثیر سیاسی ، اجتماعی وفلسفی آن با قدرت فراوان در زمینه ها و زاویه های مختلف تا روزگار ما کشیده شده است .
تا پیش ازدوران صفوی مذهب رسمی و عمومی و آمیخته با دولت و حکومت ، مذهب تسنن بود . در ایران پیش از دوران صفوی ، بجز چند دولت ریز و درشت از قبیل دیلمیان و علویان ـ در انتهای هزاره اول میلادی ـ و بعدهاسربداران وقره قویونلو وامثالهم ، اکثرحکومتها به تبع پادشاهان و امیران سنی مذهب خود ،در قوام بخشیدن به تسنن و نحله های مختلف آن و اطاعت از دربار خلفای عباسی میکوشیدند . اما اشتباه است اگر فکر کنیم که تسنن تنها مذهب شاهان و امیران و حکومتها بود .
مردم ایران با هجومی که از زمان خلیفه دوم عمرابن خطاب آغاز شد و بعدها در زمان خلفای دیگر و سلسله اموی و عباسی تکمیل گردید با سیمای اسلام نه در هیئت شیعی آن ، بلکه با شکل و محتوائی که تسنن مبلغ و منادیگر آن بود آشنا شدند و قرنها این اسلام وبا شاخه های مختلف آن به عنوان اسلام عمومی ، ارث معنوی و مذهبی پدران به فرزندان بود و حیات و ممات اکثریت مردم ایران را سامان و سازمان میداد وبا فرهنگ عمومی مردم ایران آمیخته بود.
شیعه تا دوران صفویان ،در بخشهائی از ایران مانند کوفه ، بصره ، حله ، ری ، قم ، اردستان ، فراهان ،مازندران و گیلان ـ بجز بخشی از بزرگان شهر ـ بیهق ، سبزوار، دیلم ، طوالش و رودباررواج داشت و در مقایسه با جغرافیای ایران آن روزگار ،مذهب اقلیتی از مردم ایران و آئین گروههای معترض و شورشی در مقابله با حکومت و لاجرم آئینی علیه مذهب رسمی بود . بجز در نقاط یاد شده دین اکثریت مردم ایران حنفی و شافعی ـ دو شاخه اصلی از شاخه های چهارگانه تسنن ـ بود .
نگاهی حتی گذرا به تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران از آغاز دوران اسلامی تا دوران صفویه ونیزتوجه به مرام و مسلک ارثی اندیشمندان و فرهنگسازان و شاعران و عارفان ارجمند ایران بخوبی مارا با این حقیقت آشنا میکند .
تا دوران صفویه اکثریت اندیشمندان ، شاعران ، فیلسوفان ، دانشمندان و;. ایران و در زمره اینان شماری از قله های فرهنگ و ادب و عرفان ، بزرگانی چون سنائی ،مولوی ، عطار، عین القضات همدانی ، عراقی ، خواجه عبدالله انصاری ، سعدی ، جامی ، نظامی، سهروردی ، فارابی ، بایزید بسطامی، ابوسعید اابی الخیر ، ابوالحسن خرقانی ، و; اگر چه در آثارشان در فضائی بسیار فراخ تر و پاکیزه تر ازدنیای تنگ و تارو لبریز دگم ها و کوته بینی های مذهب ارثی و پدریشان پرواز میکنند ولی سنی بودند.
با آغاز سلسله صفویه و با بر تخت نشستن شاه اسماعیل شیعه نه به مثابه آئین مورد پذیرش شورشیان و ملهم از مبارزات فرزندان شورشی و پناهنده علویان به ایران ، بلکه به عنوان مذهبی که آمیزه ای سه گانه از:
۱ ـ خشونت و بیرحمی تیغ خونریزو بیرحم قزلباشان و طوایف ترکمان
۲ ـ اندیشه ها و رویاهای صوفیان قدرت طلب و بیرحمی چون شیخ جنید و شیخ حیدر
۳ ـ تفکر آخوندهای مهاجرو وارداتی از عراق عرب ، بحرین،شام، نجف و کربلا بود به شکلی بسیار خشن و خونین بر ایران تحمیل شد وتبدیل به مذهب رسمی و سراسری گردید وبه عنوان ایدئولوژی و فرهنگ توجیه کننده و حمایت کننده دولت و حکومت صفوی در دیواره نظام حکومتی بکار گرفته شد .
شیعه در دوران صفوی باشیعه دوران دیلمیان و زیاریان وعلویان وسربداران ـ اگر چه آنان نیز با تحکیم حکومت خود از تشییع به عنوان عامل توجیه کننده حکومت و دولت سودهای فراوان بردند وپرونده تاریخی هر یک به سهم خود با خونریزی و خشونت آمیخته است ـ ونیز با دین و آئین مردمی که در گریز از آئین توجیه کننده حکومتهای خلفای اموی و عباسی ، به آئین علویان مهاجر و پناهنده به ایران روی آورده بودند تفاوتهای فراوان داشت .
تشییع دیلمیان ، زیاریان ، علویان و سربداران ، تشییع دولتهائی بود که در ابتدای کار در جدال با ستم ملی ، فرهنگی ، طبقاتی و; شکل گرفت وچون با قدرت در آمیخت تبدیل به ایدئولوژی حکومتی و دولتی گردید و از آرمانهای عدآلت خواهانه ساده و ابتدائی خود فاصله گرفت . گذشته از نکات یاد شده ، برای مردمی که در گذشته به تشییع روی آورد ه بودند تشییع یک سقف مذهبی و فلسفی بود که به دلایل مختلف آنرا در تضاد با گذشته خود نمیدیدند ، یا بهتر این است که گفته شود
کمترآن را در تضاد با ملیت و ایرانیت خود میدیدند . سیما و کار کردهای علی ابن ابیطالب نخستین امام شیعیان، ماجرای کربلا و رویاروئی حماسی نقش آفرینان عاشورا با حکومت فاسد اموی، سرگذشت خونین فرزندان علی و فاطمه ورنجها و ستمهائی که بر علویان آوار شده بود این تشییع را به طور عمیق رنگ عاطفی داده و در قلبهای ایرانیانی که خود را همدرد وهم سرنوشت با خاندان علی وفاطمه میدیدند جائی والا بخشیده بود .
دوران شاه اسماعیل پس از تاجگذاری ، با فتح خوزستان و بغداد ، فتح آذربایجان ، فتح خراسان ، حمله به ماوراءالنهر و سرانجام جنگ چالدران و مقابله با دولت قدرتمند عثمانی ادامه یافت .
با تشکیل یک دولت مکتبی شیعه در کنارمرزهای امپراطوری عثمانی یعنی قویترین دولتی که لوای نمایندگی تسنن را به دوش میکشید و خود را تنها نماینده اسلام می دانست کشتارهای مذهبی آغاز گردید . خون هزاران هزار نفر در ایران بجرم پافشاری بر تسنن بر زمین ریخت و سلطان سلیم پادشاه عثمانی نیز دستور داد که شمار شیعیان درون مرزهای عثمانی را به دست آورند و آنها را کشتار کنند . در این کشتار مذهبی ، به شیوه ترور عمومی چهل هزار تن از شیعیان در آناطولی کشتار شدند و سر انجام در گذر از موج کشتارهای شیعه و سنی ، سپاهیان دولت صفوی و عثمانی که هر دو داعیه نمایندگی اسلام را داشتند در چالدران ، در مشرق دریاچه رضائیه ، با هم جنگیدند .
در این جنگ که مجموعا صد و هشتاد هزار تن از دو طرف در آن شرکت داشتند ، علیرغم شجاعت وجنگاوری درخشان فرماندهان و لشکریان شاه اسماعیل ، دولت عثمانی به مدد تکنیک برتر وداشتن سلاحهای آتشین پیروز شد و تبریز و دیار بکر وکردستان تحت اشغال دولت عثمانی قرار گرفت .
در دوران شاه اسماعیل ، پس از چند قرن ، و پس از شکست حسن بساسیری به دست طغرل سلجوقی و سقوط بغداد در سال ۴۵۲ هجری ـ ۱۰۶۰ میلادی ـ دیگر بار شعار «اشهد ان علی ولی الله »توسط موذنان در گوشها طنین انداز شد. در زمان شاه اسماعیل به دستور او بر پشت سکه ها کلام «لا الله الا الله ، محمد رسول الله ، علی ولی الله» و در حاشیه سکه ها اسامی چهارده معصوم نقش شد .
هنگامى که شاه اسماعیل در سال ۹۰۷ هجرى – ۱۵۰۱ میلادى قدرت را به دست گرفت از شیوه سلوک اسلاف پیشین خود به ویژه جد اعلاى خاندان صفوى، شیخ صفى الدین اردبیلى، آشکارا فاصله گرفته بود. هرگز شیخ اردبیل تصور نمى کرد اخلافش بتوانند در سده هاى آتى فرمانروایى سرزمینى را به دست آورند و بر سرتاسر ایران فرمان برانند. در حقیقت از دوره جنید به این سو خاندان صفى الدین علاوه بر رهبرى معنوى مریدان خود داعیه راهبرى سیاسى نیز در سر پروراندند و ترکیب
مقام سیاسى و مذهبى را در یک شخص فراهم آوردند. مولف جواهرالا خبار پس از برشمردن فرزندان شیخ صفى الدین که بر سجاده ارشاد نشستند و شرح حوادث و وقایع رخ نموده در دوره آنها صراحتاً اذعان مى دارد که: چون نوبت به سلطان جنید رسید میل سلطنت صورى فرمود۱ شاه اسماعیل در مسجد جامع تبریز به هنگام تاجگذارى، مذهب شیعه را مذهب رسمى کشور اعلام مى کند و فرمان مى دهد از این پس عبارات «اشهد ان علیا ولى الله » و «حى على خیر العمل» در اذان ادا شود. به گواهى مورخان این عبارات مخصوص مذهب شیعه اثنى عشرى بوده است و هرگاه از مسجد شهر به گوش مى رسید نشان دهنده برقرارى حکومتى شیعه بوده است. حسن روملو عنوان مى دارد که چنین عباراتى به مدت پانصد و بیست و هشت سال در سرزمین هاى اسلامى به گوش کسى نخورده بود.
بى شک اسماعیل توانست بسترى را که از زمان جنید براى قدرت گیرى دودمان صفوى فراهم آمده بود، با ذکاوت بسیار طى کند و نیز آن را براى اخلاف خود هموار سازد. چندان قابل قبول نمى نماید این ادعا را بپذیریم که معتقدات اسماعیل از پدر به وى رسیده است چرا که اسماعیل در ۲۵ رجب ۸۹۲ به دنیا آمد و یک ساله بود که شیخ حیدر رخت از دنیا بست. گذشته از این وى نمى توانسته از طریق سلطانعلى برادر ارشد خود آموزش یافته باشد زیرا در آن احوال نیز کودکى بیش نبوده است.
در سویى دیگر نمى توان نقش برجسته اقامت اسماعیل در لاهیجان را در تکوین شخصیت و اعتقادات او نادیده انگاشت. لاهیجان که پیشتر پذیراى شیخ زاهد گیلانى و شیخ صفى الدین بوده با فرمانروایى کارکیا میرزا على که مذهب شیعه داشته است توانست در تربیت اسماعیل نوجوان موثر افتد. کارکیا میرزا على، مولانا شمس الدین لاهیجانى را که از عالمان شیعه بود براى آموزش اسماعیل گزید که این امر در انتخاب مسیر آتى اسماعیل به هنگام قدرت گیرى نقشى به سزا داشت به گونه اى که وى چنان از استاد خود تاثیر پذیرفته بود که پس از جلوس بر تخت شاهى در تبریز، مقام صدارت را به او داد و وى را معلم فرزندان خود نمود.
شاه صفوى پس از جست وجوى بسیار کتاب «قواعد الاسلام فى معرفه الحلال و الحرام» ابن مطهر (علامه) حلى متوفى به سال ۷۲۶ / ۱۳۲۵ را یافت و فرمان برگرداندن این اثر از عربى به فارسى را صادر کرد تا رهنمونى باشد براى حکومت نوپاى شیعى اسماعیل.
ترکیب مقام سیاسى و مذهبى براى بقا در راس هرم قدرت براى اسماعیل از اهمیتى بسیار برخوردار بود. اعتقادات مریدان خاندان صفوى به الوهیت اسماعیل۵ و فنا ناپذیرى او، وى را در پایدارى به نقش یگانه مذهبى خویش مصمم نمود به گونه اى که «سید فیاض» که رهبرى آل مشعشع در خوزستان را به عهده داشت و خود را تجسمى از خدا مى پنداشت از سوى اسماعیل سرکوب مى شود. طبیعتاً این نوع دیدگاه هاى افراطى نمى توانستند به طور همزمان به همزیستى ادامه دهند به ویژه زمانى که رقیب داعیه هاى سیاسى را نیز بر مدعاى مذهبى خویش مى افزود. لذا لشگر کشى به خوزستان و خاتمه بخشیدن به استقلال حکومت حویزه از آن رو بود که اسماعیل اعتقادات مذهبى از نوع اعتقادات خود را بر نمى تافت.
پس از نبرد چالدران و به افول رفتن نفوذ معنوى اسماعیل میان هواداران خاندان صفوى که در وى شخصیتى شکست ناپذیر مى دیدند، بستر براى ظهور ادعاهایى که به شدت بقاى فرزندان اسماعیل در قدرت را به خطر مى انداخت فراهم شد و آن اطاعت محض پیشین از مرشد کامل که اسماعیل چهارده ساله توانسته بود با بهره جستن از آن در جوان سالى بر اریکه قدرت تکیه زند به اضمحلال رفت اما دگر باره ذکاوت و تیزهوشى این شاه جوان به یارى آمد به گونه اى که با ایجاد منصب صدر
توانست میان نهاد سیاست که تحت تسلط اشرافیت ترکمان بود و نهاد مذهبى که تحت نفوذ روحانیون قرار داشت، پیوندى ایجاد کند. اسماعیل قصد آن داشت تا با برقرارى منصب صدر از جدایى قدرت هاى دنیوى و مذهبى جلوگیرى کند که این امر از سوى جانشینان او نادیده انگاشته شد به طورى که با به تخت نشستن طهماسب اول (۸۴-۹۳۰ / ۷۶- ۱۵۲۴) و به دست گرفتن کنترل و نظم امور و نیز استقرار موفقیت آمیز تشیع اثنى عشرى در سرتاسر امپراتورى صفوى، قدرت و نفوذ صدر
کاهش یافت و اینک فقهاى مقتدرى چون مجتهدان که اجزاى اصلى آئین تشیع محسوب مى شدند در راس امور مذهبى توام با سرکشى به امور سیاسى قرار گرفتند. شاه اسماعیل دریافته بود که مداخله علما در امور سیاسى، اقتصادى و نظامى خطرات بالقوه اى براى حکومت دارد به همین دلیل منصب سیاسى صدر را به وجود آورد تا بدان طریق طبقات مذهبى را تابع نهاد سیاسى و تحت نظارت مستقیم آن قرار دهد. حاکمان صفوى که در به قدرت رسیدن، وامدار بهره گیرى از معتقدات دین
ى و مذهبى بودند به ناگاه خود را در وضعیتى یافتند که براى اجراى سیاست هاى دینى خود نیاز مبرمى به استعانت از مجتهدان و علما داشتند تا در حفظ هماهنگى و سازگارى دینى در رسیدن به مصالح سیاسى بر آنها تکیه کنند. بدین سان مجتهدانى که از جبل عامل شام و بحرین به سوى دربار صفویان گسیل شدند به تدریج توانستند نفوذى بسیار بر شاهان صفوى اعمال کنند به گونه اى که شیخ الاسلام حسین حسینى کرکى عاملى، نوه شیخ على بن حسین بن عبدالعلى
کرکى نفوذى بسیار بر شاه طهماسب داشت. مولف روضات الجنات عنوان مى دارد که: وقتى کرکى به اصفهان و قزوین آمد شاه طهماسب قدرت و ولایت را به او تفویض کرد و گفت شما به پادشاهى مستحق ترید چون شما نایب امامید. من فقط یکى از عاملان شمایم و تنها اوامر و نواهى شما را اجرا مى کنم. سپس مى افزاید که شاه طهماسب نامه اى به جمیع بلاد نوشت و آنها را به اطاعت از اوامر شیخ الاسلام امر کرد و یادآور شد که اصل ملک از آن او است.
در این میان چنین مى نماید که فقهاى دوران صفویان نیز چندان از برخوردارى نفوذ در دربار شاهان صفوى و استمداد سلاطین از ایشان بى میل نبودند. چندى بود که نوشته هاى کلامى آنان کمتر بر نظریات سیاسى اثر مى گذاشت و استدلالات فقهى آنها در توجیه عقیده امامت در امامیه در زمان نبود امام، مورد توجه واقع نمى شد. در سویى دیگر احساس خطر فقها در مقابل تمایل بسیار برخى از محافل به ارتقاى موقعیت معنوى شاه گرایش به تلقى فقها به عنوان نایبان عام امام را تقویت کرد به ویژه گسترش و ترویج دعاوى شاهان صفوى در معصوم بودن از گناه و تقدس خویش که به طور وسیعى مقبولیت یافته
بود مجتهدان و علما را ناگزیر نمود تا براى محو نمودن این عقیده و نظر و تحت الشعاع قرار دادن آن در مقابل مقام معنوى خود، سلطان را مطیع و پیرو یک مجتهد سازند. اقدام طهماسب اول در به کنار نهادن تدریجى منصب صدر که عامل مهار کننده نفوذ سیاسى علما بود، سبب استقلال تدریجى طبقات مذهبى از نهاد سیاسى شد به گونه اى که در ادوار پسین، پادشاهان دیگر صفوى چون سلیمان و شاه سلطان حسین که قریب به پنجاه و شش سال ( ۱۱۳۵- ۱۰۷۷ هجرى / ۱۷۲۲- ۱۶۶۶ میلادى) سلطنت کردند، تمام عیار تحت نفوذ و قدرت علماى مذهبى بودند.
شیعه در قرن ۱۰-۱۱ هجرى
سال ۹۰۶ هجرى جوان سیزده ساله اى از خانواده شیخ صفى اردبیلى متوفاى ۷۳۵ هجرى که از مشایخ طریقت در شیعه بود با سیصد نفر درویش از مریدان پدرانش بمنظورایجاد یک کشور مستقل و مقتدر شیعه از اردبیل قیام کرده شروع بکشور گشائى و برانداختن آئین ملوک الطوایفى ایران نمود و پس از جنگهاى خونین که با پادشاهان محلى و مخصوصا با پادشاهان آل عثمان که زمام امپراطورى عثمانى را در دست داشتند , موفق شدند که ایران قطعه قطعه را بشکل یک کشور درآورده و
مذهب شیعه را در قلمرو حکومت خود رسمیت دهد (۱۰۱) پس از درگذشت شاه اسماعیل صفوى پادشاهان دیگرى از سلسله صفوى تا اواسط قرن دوازدهم هجرى سلطنت کردند و یکى پس از دیگرى رسمیت مذهب شیعه امامیه را تأ یید و تثبیت نمودند حتى در زمانى که در اوج قدرت بودند ( زمان شاه عباس کبیر ) توانستند وسعت ارضى کشور وآمار جمعیت را به بیش از دو برابر ایران کنونى ( سال هزار و سیصد و هشتاد وچهار هجرى قمرى ) برسانند (۱۰۲) گروه شیعه در این دو قرن و نیم تقریبا در سایر نقاط کشورهاى اسلامى بهمان حال سابق با افزایش طبیعى خود باقى بوده است .
همچنین براى نشر تفکر شیعى و مذهب تشیع در ایران لازم بود حرکتى فرهنگى در پى ترجمه و تالیف فراهمآید که با حضور دانشمندان جبل عامل به ایران این حرکتسرعت پذیرفت.
از جمله کتبى که در این دوره ترجمه شد تا اصول اعتقادات شیعه را بیان دارد و به فروع احکام آشنا سازد کتابهاى زیر است: ۱ – کشف الغمه فى معرفه الائمه ۲ – وسیله النجاه در معرفت اعتقادات از شیخ صدوق ترجمه زوارهاى ۳ – صحیفه سجادیه، ترجمه ملا محمد صالح بن محمد باقر روغنى قزوینى ۴ – شرح اربعین حدیث ترجمه کتاب اربعین حدیثشیخ بهایى مترجم سید محمد بن محمد باقر حسینى خاتون آبادى ۵ – تقسیر «منهج الصادقین» فتح الله بن شکر الله کاشانى به فارسى ۶ –
شرح نهج البلاغه فتح الله کاشانى به فارسى ۷ – مفتاح النجاح ترجمه کتاب عده الداعى احمد بن فهد حلى – از على بن حسین زوارهاىاین دوره در گسترش اعتقادات شیعه و فقه و حدیث و ریاضیات و هیات و دیگر علوم و نهضت فرهنگى و نشر مذهب تشیع گامهاى بلندى را برداشت چنانکه کتب سهگانه حدیث در این عصر تالیف گردید: ۱ – «وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشریعه» محمد بن الحسن الحر العاملى(۱۰۳۳ – ۱۱۰۴ق.) ۲ – «الوافى» فیض کاشانى(۱۰۱۰ – ۱۰۹۰ق.) ۳ – «بحار الانوار» محمد باقر مجلسى – الثانى(۱۰۳۷ – ۱۱۱۱ق.)عناوین شغلى علما در دوره صفویه
صفویه دولتى برخاسته از «تصوف» بود که صورت روحانى آن تبدیل به سیستم سیاسى – روحانى شده و پیروزى آنان را فراهم ساخته بود و «قطب» آنان با «امام» شیعیان مفهوم واحدى را در امور سیاسى به نظر مىآورد لیکن محدوه امام هر قطبى را نمىگرفت و ولایت نمىتوانست به هر مرشدى تعلق گیرد از این رو در دولت صفوى سه قدرت نمایان شد: ۱ – تصوف ۲ – سلطنت و شاه ۳ – فقهاى امامیه به عنوان نایب امام عصر(عج)
دولت صفوى از جمله شاه اسماعیل براى اداره جامعه اسلامى نیاز به فقیهى داشت تا هماهنگ با او در حیطه امور دینى این جامعه به کار پردازد و مشروعیت رژیم را فراهم سازد بدین جهت از میان فقهاى موجود یکى را به عنوان «صدر» برگزید. و به دلیل همین نیاز و نیز دعوت او و فرزندش طهماسب بسیارى از فقهاى لبنان به ایران مهاجرت کردند.
با هجرت محقق کرکى و حضور در ایران از آنجایى که مرتبه علمى او فزونتر از «صدر» بود عنوان « شیخ الاسلام» به وى دادند صدر با کارهاى ادارى درآمیخته بود ولى شیخ الاسلام بیشتر جنبه مذهبى و مقام افتاء داشت.
همچنین از دیگر عناوینى که در دوره صفوى رایج بود عناوین «مجتهد»،«پیشنماز» «مدرس»، «قاضى» و «مفتى» است که هر یک موقعیت دینى و اجتماعى خاص داشتهاند.
شاه اسماعیل و احیای سفرهای زیارتی
نخستین سفر نظامى – زیارتى را شاه اسماعیل صفوى به عتبات عالیات و مشهد مقدس داشت. محمد خان شیبانى ازبک، در سال ۹۱۳ قمرى با حمله به خراسان و تصرف آنجا، حوزهى تاخت و تاز خود را تا نواحى کرمان توسعه داد. شاه اسماعیل، با اعزام نمایندگانى، از او خواست که به منطقهى خارج از قلمرو تیموریان سابق بازگردد. جالب این است که، این درگیرى سیاسى – نظامى به زودى چهرهى درگیرى مذهبى به خود گرفت. فرمانرواى ازبک با سبکسرى به اطلاع شاه صفوى رساند که خیال سفر حج در سر دارد و از او خواست که زمینهساز و میزبان وفادارى براى وى، به منظور عبور از قلمرو صفوى براى این سفر زیارتى باشد. اسماعیل نیز متقابلاً اعلام کرد که قصد زیارت مشهد مقدس و آرامگاه امام رضاعلیه السلام را دارد. به هر
حال، آنچه اتفاق افتاد شکست ازبکان و به جاى آوردن زیارت امام رضاعلیه السلام از سوى شاه صفوى بود که در مشهد «جبهه نیاز بر آن آستان ملائکآشیان سلطان خراسان نهاده، لوازم دعا و زیارت; [به جاى آورد] و سادات و مجاوران آن عتبه کعبهمرتبه را به نوازشات ارجمند مخصوص گردانید و از روح مقدس آن سلطان سریر ولایت و امامت استمداد کرد».
فر نظامى – زیارتى اسماعیل به عتبات عالیات، در سال ۹۱۴ قمرى و پس از تصرف منطقهى عراق عرب صورت گرفت. در این مسافرت که با شکست باریکبیگ از امراى ترکمان – که از ناتوانى سلطان مراد عثمانى سود جسته و بر امور مسلط شده بود – همراه بود شاه اسماعیل سیدمحمد کمونه را که از سادات نجف بود به مرتبه عالى رساند. همو در مسجد جامع «خطبه اثنى عشر به القاب همایون» شاه اسماعیل خواند و معزز و محترم گردید:
«[شاه اسماعیل] روى نیاز و اخلاص به خاک پاک کربلا آورده به شرف زیارت مرقد منور ابىعبداللَّه الحسین و شهداى دشت کربلا مشرف شده به زیب و زینت آن روضه بهشت احترام، و انعام مجاوران توجه تام مرعى داشتند و از آنجا احرام طواف روضه جنت شاه ولایت پناه; از حله به نجف اشرف رفتند و به آن سعادت عظمى فایز شده، دست دریا نوال به بذل و احسان خدمهى آن آستان; گشادند و تولیت نجف اشرف با بعضى محال عراق عرب به سید محمد کمونه شفقت شده; به دارالسلام عود نموده به شرف زیارت مراقد متبرکه ائمه والانژاد ابى ابراهیم موسى الکاظم و محمد التقى الجوادعلیه السلام مشرف گشتند و از آنجا عزم سامره نمودند؛ در آن اماکن شریفه رسم دعا و زیارت و انعام و احسان به تقدیم مىرسانیدند.»
هنر دوران صفویان
در دوران صفویان مراکز بسیاری به تولید کتاب اشتغال داشتند و در این میان هنرمندان بسیاری جهت تصویر کشیدن کتابها به استخدام درآمده بودند. در میان این نسخ خطی میتوان از کلیله و دمنه نام برد که در برگیرنده نمونههای اولیه نقاشی اسلامی است، مقامات حریری اگر چه به اندازه کلیله و دمنه مشهوریت نداشت، اما در ابتدای قرن دوازدهم به عنوان شاهکار نفیس نوشتاری شهرت بسیاری کسب کرد. شاهنامه کتاب حماسی ایرانی همچنین در مجلدهای بسیاری به تصویر
کشیده شد. خمسه نظامی هم به همان معروفیت شاهنامه در شمار یکی از شاهکارهای شعری زبان ایرانی مورد توجه تصویرگران نسخ خطی قرار گرفت. اشعارش بخصوص در دورانی که نقاشان حمایت و توجه کافی در دربارهای شاهزادگان صفوی کسب میکردند مشهوریت کافی داشت، موضوعاتش شامل: هفت پیکر،خسرو و شیرین، مخزنالاسرار، داستان لیلی و مجنون و اسکندرنامه میباشد. کتاب دیگر، با همان شهرت متعلق به سعدی شاعر معروف نسخه ایرانی صاحب گلستان و بوستان است که ایدههایی را برای نقاشان جهت به تصویر کشیدن موضوعات به دست میدهد.
مشوقان و حامیانی که اینگونه نسخ خطی را جهت به تصویر کشیدن به هنرمندان سفارش میدادند به نسخ خطی دیگری که دارای موضوعات تاریخی بودند هم توجه نشان میدادند از اینگونه آثار میتوان به ترجمه ایرانی تاریخ طبری بعنوان «تاریخ پیامبران» و «پادشاهان مغولی» که هم اکنون درموزه ملی پاریس نگهداری میشود، اشاره داشت.
متون مهم دیگری که جهت به تصویر کشیدن انتخاب میشدند نسخ خطی مذهبی بودند. در دوران اسلامی هنر و مذهب در ایران به صورت نزدیکی با هم مرتبط بودند مخصوصاً در دوران ایلخانان (۷۵۶-۶۶۳)، تیموریان (۹۱۱-۷۷۱) و صفویان (۱۱۴۸-۹۰۵)، هنر با همان سنت درباری خودش تحت حاکمیت و حمایت حاکمان مسلمان درست به همان صورتی که قبل از رواج اسلام مرسوم بود، مورد توجه و عنایت بود. در زمان ایلخانان، تعدادی نسخ خطی مصور گشت که از آن جمله میتوان به «جامعالتواریخ» نوشته رشیدالدین شیخ فضلالله همدانی که در برگیرنده داستان زندگی پیامبر وداستان پادشاهان میباشد اشاره داشت. کتاب دیگری که زندگی پیامبر و داستانهایی از تاریخ اسلام را در بردارد «آثار الباقیه» بیرونی میباشد که در همان زمان مصور گشت.
آنچه که ما به عنوان معنویت دینی درنقاشی در بررسی کنونی مدنظر داریم از جهاتی با مذهب شیعی اسلام مرتبط میباشد. این بحث بر دو دسته نقاشی مذهبی متمرکز میباشد. نقاشیهایی که پیامبر(ص) را در نسخ خطی دوران صفوی و عثمانی مورد بررسی قرار میدهند همانند سیرالنبی، خمسه نظامی و شاهنامه فردوسی و نقاشیهایی که ائمه اطهار را در نسخی چون روضهالصفا، روضهالشهداء حدیقهالشهداء به تصویر کشیدهاند.
روابط نزدیکی سیاسی، فرهنگی و مذهبی ما بین کشورهای ایران و ترکان عثمانی در حد فاصل قرون هشتم تا دهم منجر به رشد و نمو نقاشیهایی با مفاهیم مذهبی یکسان در این کشورها گردید. در حقیقت مطالعه تاریخ نقاشی مذهبی در ایران زمان صفوی با تاریخ نقاشی دربار عثمانی همراه میباشد و این از آنجائی است که آنها تشابهات و ویژگیهای مشابه و مشترکی درگسترش نقاشی در این دوران داشتند.
مرزهای امپراطوریهای همسایه جهت هنرمندان و دانشمندان ایرانی باز بود واز آنجائیکه عثمانیها و ایرانیها دارای یک زبان مشترک درباری بودند این مسئله سهولت بیشتری مییافت. بنابراین عثمانیها در جهت جذب شاعران، نویسندگان و هنرمندان توانای ایرانی کوشا بودند و در زمانی که کشور در حالت تلاطم و ناآرامیهای سیاسی غوطهور بود بسیاری از هنرمندان ایرانی در جهت یافتن حمایت و پشتیبانی هنری کشور را به سوی کارگاههای هنری عثمانی ترک میگفتند. این هنرمندان نه تنها با خود تجربیات و تواناییاشان را همراه میبردند بلکه بسیاری از نسخ خطی را هم به آن کشورها منتقل میکردند. از این رو ما میتوانیم شاهد بساری از تشابهات هنری در کارهای باقی مانده از کارگاههای هنری ایرانی و عثمانی
باشیم و به علت همین تشابهات تشخیص و تفکیک برخی نقاشیهای انجام شده آسان نمیباشد. میتوان در این رابطه به عللی چند اشاره نمود: ابتدا اینکه احتمالاً هنرمندان این نسخ خطی یکی بودند و دوم اینکه هنرمندان بومی این کشورها
نسخههای خطی خود را از روی نسخ اصلی کپیبرداری میکردند. این تشابهات همچنین در نمونههای مذهبی نسخ خطی قابل بررسی است. حتی این هنرمندان موضوعات مشابهای را جهت مصور کردن انتخاب مینمودند. در این مقاله علاوه بر مطالعه موضوعات مصور یافته نسخ خطی مذهبی ایرانی، به آن دسته از نقاشیهایی که به نسخ خطی مذهبی دوران حکومتی عثمانی متعلق است، هم پرداخته خواهد شد. ابتدا بصورت خلاصه به دوران حکومتی صفویان، حاکمان هنر پرورشان، موقعیت هنر و هنرمندان و نسخ خطی مصور یافته آنها میپردازیم و سپس موقعیت هنر و هنر دوستان دوران عثمانی و همچنین نسخ خطی مذهبی مصور یافتهاشان را مورد بررسی قرار میدهیم.
زمان حکومت شاه طهماسب (۹۸۴-۹۳۰) و شاه عباس (۱۰۳۸-۹۹۶) از نظر موقعیت زندگی فرهنگی مخصوصاً توسعه عقلایی و هنری قابل توجه و مهم است این هنرها و گسترشات فرهنگی در زمینه نقاشی، مینیاتور، خطاطی، معماری، تاریخ نگاری و الهیات اسلامی میباشد. گسترش و توسعه هنر در زمان حاکمان اولیه صفوی به دلیل این است که شاه طهماسب و شاه عباس در نظرگاه مورخین از طرفی بعنوان افرادی با سخاوت و مشوق هنر معرفی شدهاند و از طرف دیگر علاقه شخصی آنها به هنر است که به عنوان شاعر، هنرمند و محقق توصیف شدهاند و نقاشانی چون بهزاد، آقامیرک، سلطان محمد، مظفرعلی و رضا عباسی در خدمت کارگاههای هنری ایشان مشغول به فعالیت بودند.
حاکمان صفوی حامیان و مشوقان خوبی در جهت هنر کتاب آرایی ادبیات و علوم بودند اگرچه نوشتن زندگینامه و داستانهای مذهبی از زمانهای اولیه اسلامی رواج داشته است اینچنین کارهایی تحت حاکمیت صفویان فزونی یافت در این دوره همچنین نسخهبرداری و دوبارهنویسی کتب قدیمی همانند «جامعالتواریخ» رشیدالدین فضل الله همدانی، «تذکرهالاولیای» فریدالدین عطار، «قصصالانبیاء» ثعالبی «کلیله و دمنه» نصرالمعالی و «حیرهالابرار» جامی رواج داشت. در این کتب پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در صورت به تصویر کشیده شدن بدون حائل روی صورت نشان داده شدهاند اما در مینیاتور ایرانی و ترکی قرن دهم و قرون متعاقب بعدی و در نسخ خطی مشابه همانند «خمسه نظامی»، «شاهنامه» شاه طهماسب، «روضهالصفای» میرخواند و «روضهالشهداء» واعظ کاشفی روی بند یا حایل روی صورت پیامبر همراه با هاله اطراف سر بکار رفته است.
شکوفایی هنر در دربار حاکمان صفوی که در دوران حکومت شاه طهماسب درخشید و به اوج رسید هم میتواند بمعنای علاقه وافر و احترام فراوان درباریان به هنر و فرهنگ قلمداد شود و هم نمونهای از پذیرش و انگیزش هنری برای حاکمان سلسلههای بعدی که به دنبال میآمدند باشد. در حقیقت تاریخ سلسله صفویان را بتوان مطالعه تاریخ هنرها تلقی کرد و آن به دلیل تولیدات و محصولات هنری است که با وقایع اقتصادی، اجتماعی وسیاسی آن زمان پیوند میخورد و همین مسأله موجب میگردد که ما روند و رشد تولیدات هنری را با اینگونه وقایع با هم در نظر بگیریم و مورد مطالعه قرار دهیم.
ولایت فقیه در دوره صفویه
در این دوره به دلیل قدرت یافتن حکام شیعی صفوی و تغییر وضعیت شیعیان از اقلیت تحت فشار به اکثریت حاکم، سؤال اصلی و مطرح این عصر علاوه بر سؤالهای دوره قبل چگونگی مشروعیت بخشیدن به سلطنت افراد غیر معصوم (شاه صفوی) بود.
سلسله صفویه مبارزات خود را از خانقاه و با تکیه بر مرادی و مریدی آغاز کردند و به پیروزی چشمگیری دست یافتند؛ لیکن پس از رسیدن به سلطنت به زودی فهمیدند که دیگر نمیتوان صرفاً با مرادی و مریدی حکومت را اداره کرد، نظم و امنیت را در جامعه حاکم ساخت و مسائل و مشکلات مردم را حل و فصل نمود، آنان این حقیقت را دریافتند که در اداره حکومت و حل و
فصل امور مردم، نیازمند قانون شرع و عالمان آشنا به قوانین شرع هستند. از آنجا که مذهب شیعه امامی به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام شده بود، صفویه به همکاری و همگامی عالمان شیعه سخت نیازمند بودند و عالمان شیعه نیز بیشتر در جبل عامل، عراق و لبنان سکونت داشتند؛ لذا صفویه برای رفع این کمبود علمای شیعه را از جبل عامل برای مهاجرت به ایران دعوت کرد که تعدادی از آنها این دعوت را اجابت کرده و به ایران آمدند و دارای منصبهای مهمی در دولت صفویه شدند. (مهاجر، ۱۹۸۹ م، ص ۹۷)
علیرغم مساعد شدن اوضاع سیاسی جهان برای فعالیت و طرح نظرات شیعه در عصر صفویه، در این دوران نیز شاهد بحث مستقل چندانی در باب ولایت فقیه در کتابها و رساله ها نیستیم و همچون گذشته مباحث ولایت فقیه را باید در بین ابواب مختلف فقهی جستوجو کرد.
محقق کرکی یکی از برجستهترین فقیهان این دوره است که در تحول و تکامل نظریه ولایت فقیه سهم بسزایی دارد. محقق کرکی بارها بر نیابت عامه فقیه در عصر غیبت تأکید کرده است. به عقیده محقق کرکی فقیهان شیعه اتفاق نظر دارند که فقیه از سوی ائمه هدی (ع) در همه اموری که نیابت در آن دخل دارد نایب است. (محقق کرکی، بیتا (الف)، ج ۱، ص ۱۴۲) و بر مبنای عموم نیابت، معمولاً احکامی را که در فقه از اختیارات امام معصوم(ع) شمرده شده برای نایب او نیز مطرح میسازد مگر اینکه دلیلی برخلاف آن وجود داشته باشد. محقق کرکی برای اثبات نیابت عامه فقیه به اجماع و مقبوله عمربن حنظله استدلال کرده است. (محقق کرکی، بیتا (الف)، ج ۱، ص ۱۴۲)
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 