فایل ورد کامل مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی؛ تحلیل علمی سبک ادبی، مضامین عرفانی و جایگاه فرهنگی در شعر فارسی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
3 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی؛ تحلیل علمی سبک ادبی، مضامین عرفانی و جایگاه فرهنگی در شعر فارسی دارای ۲۵۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی؛ تحلیل علمی سبک ادبی، مضامین عرفانی و جایگاه فرهنگی در شعر فارسی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی؛ تحلیل علمی سبک ادبی، مضامین عرفانی و جایگاه فرهنگی در شعر فارسی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی؛ تحلیل علمی سبک ادبی، مضامین عرفانی و جایگاه فرهنگی در شعر فارسی :

چکیده:
پایان نامه فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی که بر اساس دیوان سنایی چاپ چهارم به تصحیح مدرس رضوی تدوین شده است، از یک مقدمه و سه فصل تشکیل می شود. در بخش مقدمه درباره زندگی و آثار و اندیشه های سنایی با استفاده از اینترنت اشاره شده است. فصل اول درباره مفهوم تشبیه و تعریف انواع آن آورده شده. فصل دوم با ارائه تمامی تشبیهات غزلیات سنایی با

توجه به ذکر یا عدم ذکر وجه شبه و ادات تشبیه (تشبیه بلیغ، مجمل مرسل، مفصل مرسل و 😉 و انواع تشبیه را از نظر تعدد و طرفین (تشبیه تسویه، تشبیه جمع و;) و انواع تشبیه از نظر مرکب بودن و حسی بودن و عقلی بودن بررسی می‌کند و در همین فصل نتیجه گیری و نمودار ارائه می شود. در فصل سوم فرهنگ الفبایی مشبه و مشبه به های غزلیات سنایی مطرح می‌شود که در مقابل هر کدام نشانی آن ها در دیوان سنائی ذکر شده است.

کلید واژه‌‌ها: تشبیه- دیوان سنایی (غزلیات)- شعر کلاسیک

حکیم سنایی:
تولد ۴۷۳ هجری
غزنه
مرگ ۵۴۵ هجری
غزنه
مدفن غزنه
نام دیگر ابوالمجد مجدود‌ بن آدم سنایی غزنوی
زمینه فعالیت شاعر
ملیت ایرانی
دوره قرن پنجم و ششم هجری
آثار حدیقه‌الحقیقه
سیرالعباد الی المعاد

ابوالمجد مجدود‌ بن آدم سنایی غزنوی، یا حکیم سنایی از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای زبان فارسی‌ست، که در سده ششم هجری‌ می‌زیسته است.

فهرست مندرجات
۱ زندگی

۲ مضامین عرفانی
۳ سنائی و مولانا
۴ آثار سنایی

زندگی:
حکیم سنائی در سال (۴۷۳ هجری قمری) در شهر غزنه (واقع در افغانستان امروزی) دیده به‌جهان گشود، و در سال (۵۴۵ هجری قمری) در همان شهر چشم از جهان فروبست. نام

او را عوفی مجدالدین آدم السنایی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشته اند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقه‌الحقیقه نام او را “ابوالمجدودبن آدم السنائی” نوشته است. این حاکی از آن است که نام های دیگری که بر روی او نهاده اند غلط می‌باشد. دردیوان سنایی ابیاتی به چشم می‌خورد که در آن سنایی خود را “حسن” خوانده است. در این بیت سنایی می‌گوید:
حسن اندر حسن اندر حسنم
تو حسن خلق و حسن بنده حسن

بخاطر این بیت بعضی از محققان می‌گویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعد ها نام “مجدود” را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه پیدا نمود. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست. سنایی جند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. می‌گویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند. در سال ۵۱۸ ه.ق به غزنین برگشت. یادگار پر ارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی می‌باشد. بعد از بازگشت به غزنین می‌گویند که خانه‌ای نداشت و یکی از بزرگان غزنین بنام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانه‌ای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در عزلت به سر برد. و در این ایام مثنوی حدیقه‌الحقیقه را نوشت.
نصایح و اندرز‌های حکیم سنایی دلاویز و پر‌تنوّع، شعرش روان و پر‌شور و خوش بیان، و خود او، در زمره پایه‌گذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی به‌شمار‌آمده است (صفحه ۴۲، حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ.)
او در مثنوی، غزل و قصیده توانائی خود را بوضوح نشان داده است.
سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت می‌کند.

مضامین عرفانی
بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دل‌نشین، زلال، و از جان برخاسته حکیم سنایی به ادبیات کهن فارسی وارد شد.

این سـخن تحــفه‌ایست ربــــانی
رمــــز اســـرارهای روحانی

خاطر ناقــــصم چو کامل شد

به سخن‌های بکر حامل شد

هر نفـــس شـــــاهدی دگر زاید
هر یک از یک شگرف ‌تر زاید

شاهدانی به چهره همچو هلال

در حجاب حروف زهره جمال

در مقامی که این سخن خوانند
عقل و جان سحر مطلقش دانند

خاکیان جان نثار او سازند
قدسیان خرقه‌ها در اندازند

«طریق التحقیق»

همین بذرهای اولیه سخنان روحانی و عرفانی‌ست که سنایی پراکنده کرد، و عطار و مولوی و حافظ و جامی و جز آنان، در طول بیشتر از سه قرن، آن ها را به اوج پختگی، صلابت، روانی، و پر معنایی رسانیدند.

سنایی و مولانا:
معانی و الفاظ نو ظهور عرفانی در شعر و سخن سنائی در اشعار و اندیشه‌های دیگر استادان سخن فارسی همچون مولانا تأثیر گذارده و در مواردی بازتاب مستقیم داشته‌اند.
مولانای بلخی‌، عطار نیشابوری و سنایی غزنوی را به منزله روح و چشم خود می‌دانست‌:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمدیم

آثار سنایی:
قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مفردات سنایی در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارت‌اند از:
۱- حدیقه‌الحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی س

روده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهی‌نامه سنایی نیز خوانده‌اند. کار سرودن حدیقهالحقیقه در سال ۵۲۵ هجری قمری پایان یافته است.
۲- طریق‌التحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقه‌الحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال ۵۲۸ ه.ق سه سال بعد از اتمام حدیقه‌الحقیقه، تمام شده است.
۳- سیرالعباد الی المعاد: شامل هفتصد بیت است و در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقل‌ها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است.
۴- کارنامه بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبه‌نامه نیز گفته‌اند.
۵- عشق‌نامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.
۶- عقل‌نامه: منظومه‌ای است که در سبک و وزن عشق‌نامه در قالب مثنوی سروده شده است.
۷- مکاتیب: نوشته‌ها و نامه‌هایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد می‌شود ( (دانشنامه آزاد ویکی پدیا) www.wikipedia.com).

فصل اول: تشبیه (Smile)
تعریف ها و مفاهیم
در کتاب معانی و بیان دکتر سیروس شمیسا درباره تشبیه چنین آمده است:
«اصطلاح تشبیه در علم بیان به معنی ماننده کردن چیزی است به چیزی، مشروط بر این که آن مانندگی مبتنی بر کذب یا حداقل دروغ نما باشد یعنی با اغراق همراه باشد. توضیح اینکه همین که می گوییم ماننده کردن (تشبیه مصدر باب تفعیل است که از برای تعدیه به کار می رود) معنایش این است که آن دو چیز به هم شبیه نیستند (و یا لااقل شباهتشان آشکار نیست) و این ما هستیم که این شباهت را ادعا و برقرار یا آشکار می کنیم. اما چون معمولاً به این نکته

توجه نمی شود ا قید مبتنی بر کذب بودن را جهت مزید تاکید بر تعریف افزودیم.
بدین ترتیب جمله: سگ مانند شغال است، تشبیه نیست. زیرا هر چند همه ارکان تشبیه را داراست اما مبتنی بر صدق است نه کذب، به این معنی که در عالم واقع هم سگ و شغال از یک گونه اند. این است که این جمله مخیل نیست و از صور خیال محسوب نمی شود». (۱)
در این مصراع از سنایی «خواهی که بیاسایی مانند سنایی» هر چند با ساختار تشبیه مواجه هستیم ولی تشبیهی در مصراع وجود ندارد و کذب و دروغ نمایی به کار نرفته است. بلکه همانندی حقیقی مطرح شده است. پس مانندگی یا تشبیه «مانند کردن چیزی است یا کسی به چیزی دیگر، بر بنیاد پیوندی که پندار شاعرانه در میان آن دو می توان یافت.»

پس هر تشبیه چهار پایه یا رکن می تواند داشته باشد:
۱- مشبه: آنچه که مانند می شود.
۲- مشبه به: آنچه که به آن مانند می کنند.
۳- ادات تشبیه: واژه ای که تشبیه به کمک آن نشان داده می شود.
۴- وجه شبه: صفت مشترک و پیوندی بین مشبه و مشبه به وجود دارد.
برای مثال:
گـه خمیده چو قدّ عشّاقم گه شکسته چو زلف جانانم
(ص۹۳۸- غ۲۳۷- ب ۶)

مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: قدّ عشّاق (مقید حسی) وجه شبه: خمیدگی ادات تشبیه: چو
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: زلف جانان (مقید حسی) وجه شبه: شکستگی ادات تشبیه: چو

نمونه های دیگر از این گونه تشبیه بیت های زیر اند:

شد گرفتار سر زلف کمند آسای تو روز دعوی کردن مردان کاری ای پسر
(ص۸۹۵-غ۱۶۵-ب۱۰)

مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: کمند (مفرد حسی) وجه شبه: به اسارت کشیدن (تخییلی- تحقیقی)
ادات تشبیه: آسا

جان آرامش همی بخشد جهانی را بلطف گرچه کارش همچو گردون کشتن است و بستن است
(ص ۸۱۷-غ۴۵-ب۶)
مشبه: کار [او] مشبه به: گردون وجه شبه: کشتن و بستن ادات تشبیه: همچو

در میان چهار رکن تشبیه، ادات تشبیه و وجه شبه را می توان حذف کرد ولی ذکر مشبه و مشبه به الزامی است. تشبیه تا زمانی دارای ساختار تشبیه است که این دو رکن در سخن آورده شود و برترین رکن در تشبیه، مشبه به می باشد که سخنور با دیدی هنری سخن خود را بر بال خیال می نشاند و به سخن ارزشی هنری و ادبی می بخشد.
غرض از تشبیه:

تشبیه در حقیقت شاهراهی است که ما را به دنیای خیالی شاعر می رساند در تشبیه لفظ در معنی حقیقی خود به کار می رود و هدف گوینده توصیف است که با اغراق و بزرگ نمایی همراه است و هر گونه لفظ در معنی مجازی خود به کار نمی رود.
«غرض از تشبیه به طور کلی بیان حال مشبه و تقریر آن در ذهن مستمع است. یعنی روشن و مجسم ساختن وضعیت و موقعیت مشبه. پس تشبیه بیان مخیل حال مشبه است و این بیان حال همواره با اغراق همراه است. همین که می گوییم «قد او مانند سرو است» قد او را اولاً به صورت درخت سرو _که موزون بودن و مرتفع بودن آن چشمگیر است_ در ذهن نقاشی و مجسم می کنیم و ثانیاً مرتکب اغراق می شویم زیرا قد هیچ کس به بلندی سرو نیست. بنابراین

وجه شباهت یعنی مورد یا موارد شباهت و ماده و مواد تصویری کردن مشبه و به اصطلاح مخیل ساختن کلام در مشبه به، به ودیعه نهاده و ذخیره شده است و از این رو به قول ادبا مشبه به باید همواره به لحاظ وجه شبه از مشبه اعرف و اجلی و اقوی باشد.» (۲)

انواع تشبیه:
تشبیه بلیغ: تشبیهی است که در آن ادات تشبیه و وجه شبه هر دو حذف می شود. (۳)
مثال:
تا دل من صید شد در دام عشق باده شد جان من اندر جام عشق
آن بـلا کز عاشقی من دیده ام باز چون افتـاده ام در دام عشق
(ص۹۱۶- غ۲۰۰- ب ۱ و ۲)
مشبه: عشق مشبه به: دام وجه شبه: گرفتاری
مشبه: عشق مشبه به: جام وجه شبه: سرمستی
در این بیت با آرایه رد القافیه تشبیه بلیغ دام عشق در بیت دوم ذکر شده است.
تشبیه بلیغ ممکن است به صورت اضافه تشبیهی یا غیراضافه تشبیهی بیاید.
اضافه تشبیهی:
از شحنه شهر نیست بیمم در خانه هجر نیست کارم
(ص ۹۳۰- غ۲۲۴- ب۱۲)
مشبه: هجر مشبه به: خانه وجه شبه: عذاب آوری و ناراحتی

غیر اضافه تشبیهی:
نهد هر لحظه از هجران مرا بر جان و دل داغی زند از غمزه هر ساعت مرا بر سینه زوبینی
(ص ۱۰۴۰- غ۴۰۰-ب۵)
مشبه: هجران مشبه به: داغ وجه شبه: ناراحتی و درد
مشبه: غمزه مشبه به: زوبین وجه شبه: نفوذ و تاثیر گذاری
تشبیه مفصل: تشبیهی است که در آن وجه شبه ذکر شده باشد. (۴)
ترا دارم عزیز ای ماه چون گل چرا بی قیمتم چون خار داری

(ص۱۰۲۸-غ۳۸۳- ب۸)
مشبه: ترا مشبه به: گل وجه شبه: عزیز داشتن ادات تشبیه: چون
مشبه: م (من) مشبه به: خار وجه شبه: بی قیمتی ادات تشبیه: چون
تشبیه مجمل: تشبیهی است که در آن وجه شبه ذکر نشده باشد. (۵)
مونس من ماه و پروینست هر شب تا بروز زان رخ چون ماه و زان دندان چون پروین تو
(ص ۱۰۰۰- غ ۳۳۶- ب۳)
مشبه: رخ – دندان مشبه به: ماه – پروین تو وجه شبه: زیبایی – سپیدی ادات تشبیه: چون
تشبیه مرسل یا صریح: تشبیهی است که در آن ادات تشبیه ذکر شود. (۶)
در حجره مهجوران چون کلبه زنبوران هم نیش کشیدستی هم نوش نهادستی
(ص۱۰۲۳- غ۳۷۶- ب۳)
مشبه: حجره مهجوران مشبه به: کلبه زنبوران وجه شبه: نیش کشیدن و نوش نهاد

ن ادات تشبیه: چون
تشبیه مؤکد، تشبیه با لکنایه یا محذوف الادات: تشبیهی است که ادات تشبیه ذکر نشود. (۷)
در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک در باغ عشق دوست به نرخ گلست خار
(ص۸۸۱-غ۱۴۳-ب۶)
مشبه: عشق دوست مشبه به: باغ وجه شبه: طراوت و خوشی داشتن

تشبیه ملفوف: چند مشبه (حداقل دوتا) جداگانه ذکر شود و سپس مشبهٌ به های هر کدام گفته شود. پس این گونه تشبیه مبتنی بر صنعت لف و نشر است. (۸)
آن لب و دندان و آن شیرین زبان انگبین است و می و شیر ای پسر
(ص ۸۹۶- غ۱۶۶-ب۶)
در مصراع اول سنایی سه مشبه: لب، دندان و شیرین زبان را آورده است، سپس در مصراع دوم سه مشبه به ذکر شده است که آرایه لف و نشر مشوش می باشد.
مشبه: لب مشبه به: می وجه شبه: سرخی
مشبه: دندان مشبه به: شیر وجه شبه: سفیدی
مشبه: شیرین زبان مشبه به: انگبین وجه شبه: شیرینی و خوشایندی
تشبیه مفروق: تشبیهی است که در آن چند مشبه و چند مشبه به داریم اما هر مشبه با مشبه به خود همراه است. (۹)
من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم دیده حمّال کنم بار جفای تو کشم
(ص۹۳۳- غ۲۳۰- ب۱)
مشبه: وفای تو، دیده، جفای تو مشبه به: رخت، حمّال، بار
در این بیت سه مشبه وجود دارد که هر کدام به طور جداگانه به همراه مشابه به خود آمده است.
تشبیه جمع: تشبیهی است که برای یک مشبه چند مشبه به بیاورند. (۱۰)
پری و سرو و خورشیدی ولیکن قدح گیر و کمربند و قباپوش
(ص۹۱۰-غ۱۸۸- ب۵)
مشبه: ی (تو) مشبه به: پری (۱) و سرو (۲) و خورشید (۳) وجه شبه: زیبایی (۱) و اعتدال قامت (۲) و درخشانی (۳)

تشبیه تسویه: تشبیهی است که برای چند مشبه یک مشبه به آورده شود. (۱۱)
از لباس کفر و ایمان هر دو بیرون آی زود بردباری همچو ابراهیم ادهم وار زن
(ص ۹۷۲-غ۲۹۰-ب۵)
مشبه: ۱- کفر ۲- ایمان مشبه به: لباس وجه شبه: پوشانندگی
تشبیه مضمر (نهان): آن است که سخنور براستی در سخن خود تشبیهی آورده باشد اما ساخت تشبیه آشکارا در سخن به کار گرفته نشده باشد. (۱۲)
مرا لبان تو باید شکر چه سود کند به جای مهر تو مهر دگر چه سود کند
(ص ۸۶۱- غ۱۱۶- ب۱)

مشبه: لبان تو مشبه به: شکر وجه شبه: شیرینی و خوشایندی
(علاوه بر تشبیه مضمر، تشبیه تفضیل نیز است).
تشبیه معکوس یا مقلوب: تشبیهی است که نخست مشبهی را به مشبهٌ بهی تشبیه کنند و سپس جای مشبه و مشبه به را عوض کنند. یعنی مشبه در حکم مشبه به و مشبه به را در حکم مشبه بگیرد. (۱۳)
چشمم همه دل گردد چون از تو یاد کنم دل چشم کنم یکسره چون روی تو بینم
(ص ۹۴۴- غ۲۴۸-ب۶)
مشبه : چشم مشبه به: دل وجه شبه: بصیرت و آگاهی
مشبه : دل مشبه به: چشم وجه شبه: بینش و آگاهی
تشبیه مشروط: تشبیهی است که در آن شباهت بین مشبه و مشبه به در گرو شرطی است که در آن ذکر می کنند. (۱۴)
مهر و ماهی گر بُدندی مهر و ماه سرو قدّ و لاله رخسار ای پسر
(ص۸۹۲-غ۱۵۹-ب ۳)
مشبه‌: ی (تو) مشبه به: مهر- ماه وجه شبه: زیبایی
تشبیه تلمیحی: تشبیهی است که درک وجه شبه آن در گرو آشنایی با اسطوره و داستان است. (۱۵)
ور نخواهی تا چو فرعون لعین گردی تو خوار پس چو ابراهیم پیغمبر قدم در نار زن
(ص۹۷۱-غ۲۸۹-ب۸)
مشبه تو مشبه به: فرعون لعین وجه شبه: خوار و ذلیل
مشبه تو مشبه به: ابراهیم پیغمبر وجه شبه: قدم در نار زدن
این بیت به خوار و ذلیل شدن فرعون و افکنده شدن حضرت ابراهیم به درون آتش اشاره دارد.
تشبیه تفضیل: در این تشبیه مشبه را به چیزی تشبیه کنند و سپس از گفته خود عدول کرده، مشبه را بر مشبه به ترجیح دهند. (۱۶)

سرو را کی رخ چو ماه بود ماه را کی لب چو قند بود
(ص۸۶۷-غ۱۲۳-ب۴)
مشبه: رخ مشبه به: ماه وجه شبه: زیبایی
مشبه: لب مشبه به: قند وجه شبه: شیرینی
برتری معشوق بر سرو و ماه با استفاده از تشبیه تفضیل مطرح شده.
تشبیه مرکب: در این تشبیه هیات متنزع از چند چیز است. با زبان امروز، تابلو و تصویری است ذهنی که چند چیز در به وجود آمدن آن توأمان نقش داشته باشند. (۱۷)
رویش ز لطافت چو برآرد عرق شرم چون بر ورق لاله بود قطره ژاله
(ص۱۰۱۱- غ ۳۵۷- ب۳)
مشبه: برآمدن عرق شرم بر روی لطیف و زیبای یار مشبه به: قرار گرفتن قطره ژاله بر ورق لاله
وجه شبه: قرار گرفتن چیزی درخشنده و زیبا و کوچک در میان شئ سرخ رنگ و لطیف.

تشبیه در تشبیه: گاهی مشبه با مشبه به خود اضافه تشبیهی یا استعاره است. (۱۸)
شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را
(ص۷۹۴-غ۷- ب۶)
مشبه: شربت وصل مشبه به: نوبهار تازه وجه شبه: تازگی و خرمی ادات تشبیه: ماند
شربت وصل اضافه تشبیهی است.
مشبه: ضربت هجر مشبه به: ذوالفقار تیز ادات تشبیه: ماند وجه شبه: برندگی و نابودی
ضربت هجر اضافه تشبیهی است.
تشبیه خیالی: تشبیهی است که مشبه به آن امری غیر موجود و غیر واقعی است که مرکب از حداقل دو جزء است. اما تک تک اجزای آن حسی و موجودند. (۱۹)
مرا که فتنه و پروانه بلا کردند هزار مشعله شمع با دلم انباز
(ص ۸۹۹- غ ۱۷۲- ب ۳)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: فتنه (۱) پروانه بلا (۲) وجه شبه: شورانگیزی (۱) گرداگرد بلا و عذاب گشتن (۲)
پروانه و بلا به تنهایی حسی و موجودند ولی ترکیب پروانه بلا امری غیر موجود و غیر واقعی است.
تشبیه وهمی: تشبیهی است که مشبه به غیر موجود آن مرکب از دو جزء است. یکی از اجزاء آن وجود خارجی ندارد در اشعار سنایی چنین تشبیهی به کار نرفته است. (۲۰)
حسی بودن طرفین تشبیه: (مشبه و مشبه به): مراد از حسی اموری است که با یکی از حواس پنجگانه چشایی، بینایی، بساوایی، شنوایی و بویایی قابل درک باشد. (۲۱)
خاک پایت برم چو سرمه به کار گرچه دادی به خرمن من
(ص ۹۷۵- غ ۲۹۶- ب ۷) رمی و سیاهی ادات تشبیه: چو
عقلی بودن (مشبه و مشبه به): مراد از عقلی در اصطلاح علم بیان هر چیزی که با یکی از حواس حسی درک نشود. (۲۲)
ای رخ تو بهار و گلشن من همچو جان است عشق در تن من
(ص۹۷۵- غ۲۹۶- ب۱)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جان (مفرد عقلی) وجه شبه: روح بخشی ادات تشبیه: همچو
مشبه عقلی، مشبه به حسی:
که گر گرداب عشق تو ز رغم آتش حسرت چو حلقه چشم شد غرقه به زیر دام جان ای جان
(ص۹۶۳- غ۲۷۹- ب۲)

مشبه: حسرت- عشق تو (عقلی) مشبه به: آتش- گرداب (حسی) وجه شبه: سوزان بودن و سرگشتگی و حیرانی
مشبه حسی، مشبه به عقلی:
به چهره اصل ایمانی به زلفین مایه کفری زجور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم
(ص۹۲۵- غ۲۱۶- ب۴)
مشبه: چهره (مفرد حسی) مشبه به: اصل ایمان (مقید عقلی) وجه شبه: نورانی و روشنی
مشبه: زلفین (مفرد حسی) مشبه به: مایه کفر (مقید عقلی) وجه شبه: تیرگی و سیاهی
مفرد بودن مشبه یا مشبه به: تصور و تصویر یک هیات و یک چیز است. (۲۳)
مردمان دوستی چنین نکنند هر زمان اسب هجر زین نکنند
(ص۸۶۵- غ۱۲۰- ب۱)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی)
مقید بودن مشبه یا مشبه به: تصویر و تصور مفردی است که مقید به قید باشد مقصود از قید صفت یا مضاف الیه یا قید حالت می باشد. (۲۳)
ماه شب گمرهان، عارض زیبایی تست سرو دل عاشقان، قامت رعنای تست
(ص۸۱۰- غ۳۴- ب۱)
مشبه: عارض زیبای تو (مقید) مشبه به: ماه شب گمرهان (مقید) وجه شبه: روشنی و زیبایی
مشبه: قامت رعنای تو (مقید) مشبه به: سرو دل عاشقان (مقید) وجه شبه: اعتدال
وجه شبه تحقیقی: مراد از وجه شبه تحقیقی آن است که مایه ها و زمینه شباهت موردنظر تا حدودی حقیقتاً در دو طرف تشبیه وجود داشته باشد. (۲۴)
همچو خورشید و ماه درتابد حسن تو روز و شب ز روزن من
(ص۹۷۵- غ۲۹۶- ب۳)
مشبه: حسن تو مشبه به: خورشید- ماه وجه شبه: روشنایی و تابیدن و زیبایی

(وجه شبه در ارتباط با مشبه و مشبه به تحقیقی است).
وجه شبه تخییلی: آن است که مورد شباهت در طرفین یا در یکی از آن ها خیالی و ادعایی باشد. یعنی اصلاً در عالم واقع چنان چیزی حقیقت نداشته باشد. (۲۵)
مرغزار وصال یافته ایم چون سنایی درو گرازانیم
(ص۹۵۸- غ۲۷۱- ب۶)
مشبه: وصال مشبه به: مرغزار وجه شبه: سرسبزی و طراوت (تخییلی- تحقیقی)
خرمی و سرسبزی برای مرغزار (مشبه به) تحقیقی و برای وصال (مشبه) تخییلی است.
وجه شبه دوگانه یا صنعت استخدام: گاهی وجه شبه در ارتباط با مشبه یک معنی و در ارتباط با مشبه به معنی دیگری دارد و یک بار حسی و بار دیگر عقلی است. در این صورت کلام بسیار زیبا و هنری خواهد بود. (۲۶)
کار ما کرده است درهم چون زره جوشن مشکین پر جوش شما
(ص۸۰۰- غ۱۶- ب۶)
مشبه: کار ما مشبه به: زره وجه شبه: درهم کردن ادات تشبیه: چون
وجه شبه: درهم کردن در ارتباط با مشبه (کار ما) مفهوم عقلی و در ارتباط با (زره) مفهومی حسی دارد.

فصل دوم:
بخش اول: انواع تشبیه از نظر ذکر و عدم ذکر وجه شبه و ادات تشبیه
الف) تشبیه بلیغ:
تشبیهی است که ادات تشبیه و وجه شبه در آن ذکر نشود. به سخنی دیگر، تشبیه بلیغ از سویی مجمل و از سویی موکد است. ممکن است تشبیه بلیغ به صورت اضافه تشبیهی بیاید. (۲۷)
شراب عشق روی خرّمت کرد بسان نرگس تو مست ما را
(ص۷۹۰- غ۲- ب۳)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: شراب (مفرد حسی) وجه شبه: مست کردن (تخییلی تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و نیز تشبیه مفصل و مفروق وجود دارد.
بار نیامد دلم در شکن زلف تو گرنه به گردن کشم بار بلای ترا
(ص ۷۹۱- غ۳- ب۶)
مشبه: بلا (مفرد عقلی) مشبه به: بار (مفرد حسی) وجه شبه سنگینی و سختی (هر دو تحقیقی)

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
(ص۷۹۱- غ۴- ب۱)
مشبه: شمشاد (مفرد حسی) مشبه به: جوشن (مفرد حسی) وجه شبه: سفت و سخت بودن (هر دو تحقیقی)
باز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را در میان بحر حیرت لؤلؤ فریاد را
(ص۷۹۱- غ۴- ب۳)
مشبه: حیرت (مفرد حسی) مشبه به: بحر (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: فریاد (مفرد حسی) مشبه به: لؤلؤ (مفرد حسی) وجه شبه: اوج و بلندی (تحقیقی- تخییلی)
(در این بیت تشبیه مفروق و مفصل مرسل نیز وجود دارد).
تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا
(ص ۷۹۱- غ۳- ب۵)

مشبه: جفا (مفرد حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه : آسیب رسانیدن (هر دو تحقیقی)
در این بیت آرایه ی تصدیر و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دام کن بر طرف بام از حلقهای زلف خویش
چونکه جان در جام کردی تنگ درکش جام را
(ص ۷۹۶- غ۱۰- ب۴ )
مشبه: زلف خویش (مقید حسی) مشبه به: حلقها (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و گرفتاری (هر دو تخییلی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک
در باغ عشق دوست بنرخ گلست خار

(ص ۸۸۱- غ ۱۴۳- ب ۶)
مشبه: عشق دوست (مقید عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: طراوت و خوشی داشتن (هر دو تحقیقی)
چشمه خورشید را از ذرّه نشناسم همی نیست گوئی ذرّه ای در دیده بینائی مرا
(ص۷۹۸- غ۱۳- ب۴)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زایندگی (هر دو تحقیقی)
اشهب صبح درگریزد از شرم چون بجنبد ز ابلق تو دوالا
(ص۷۹۹- غ۱۵- ب۵)
مشبه: صبح (مفرد حسی) مشبه به: اشهب (مفرد حسی) وجه شبه: روشنی و تیرگی (هر دو تحقیقی)
ما باز دگر باره برستیم ز غمها در بادیه عشق نهادیم قدمها
(ص۸۰۱- غ۱۹- ب۱)

مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: بادیه (مفرد حسی) وجه شبه: سختی و طاقت فرسایی (هر دو تحقیقی)
بگریخت دلم ز تیر مژگانش در دام سر دو زلفش آویخت
(ص۸۰۵- غ۲۴- ب۴)
مشبه: مژگان [او] (مقید حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راستی از نظر شکل (هر دو تحقیقی).
مشبه: سر دو زلف [او] (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و اسارت (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بفروخت دل من آتش عشق وانگاه بدین سرم فرو ریخت
(ص۸۰۵- غ۲۴- ب۶ )
ای فروزنده از رخانت جان آتش عشق تا کی افروزی

(ص۱۰۳۲- غ۳۸۹- ب۲)
جانا نگوئی آخر ما را که تو کجائی کز تو ببرد آتش عشق تو آب مائی
(ص ۱۰۱۶- غ ۳۶۶- ب۱)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: گرمی و تاثیر گذاری (تخییلی- تحقیقی)
با وی مکنید آشنائی تا دفتر عشق بر نخوانیت؟
(ص۸۰۵- غ۲۴- ب۳)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دفتر (مفرد حسی) وجه شبه: درک کردن (تخییلی- تحقیقی)
بی روی تو عقل من نه خوبست
در خاتم عقل من نگینی

(ص ۱۰۳۹- غ ۳۹۹- ب ۳)
مشبه: عقل من (مقید عقلی) مشبه به: خاتم (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمند بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
میدان مهر او نه بکام سمند ماست درع وفای او نه ببالای پست ماست
(ص۸۰۶- غ۲۶- ب۲)
مشبه: مهر او (مقید عقلی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: گستردگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: وفای او (مقید عقلی) مشبه به: درع (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دیرگاه است تا چو من بلبل عاشق بوستان و گل بوده است
(ص ۸۰۷- غ ۲۹- ب۲)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: بلبل (مفرد حسی) وجه شبه: شیفتگی و عاشقی (تخییلی- تحقیقی)
باز عشقت جمله بازان را چو تیهو صید کرد
هست عالی همّت آن بازی که صید باز تست
(ص ۸۰۷- غ۲۸- ب۳)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: باز (مفرد حسی) وجه شبه: قدرت

مندی و تیز چنگالی (تخییلی- تحقیقی)

ماهرویا در جهان آوازه آواز تست کارهای عاشقان ناساخته از ساز تست
(ص ۸۰۷- غ ۲۸- ب۱)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی).

ماهرویا تا تو کردی رایت صحبت نگون رایت صبرم نگونسار است گویی نیست هست
(ص ۸۲۳- غ۵۲- ب۵)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
حال تو ای ماه روی چیست که باری دور ز روی تو حال بنده تباهست
(ص ۸۲۱- غ۴۹- ب۶)
سبب عاشقان نه نیکوئیست آفت دلبران نه مه روئیست
(ص۸۲۳- غ۵۴- ب۱)
ماهرویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست
وندر آن زنجیر چندان پیچ و تاب از قیر چیست
(ص ۸۲۵- غ۵۶- ب۱)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آن دلی کز خلق عالم دارد امیدی بتو چون زتو نومید گردد ماهرویا چون شود
(ص ۸۷۳- غ ۱۳۱- ب۱۰)
در ۵ بیت بالا تشبیه بلیغ ماه روی به کار رفته است.
زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد زهی خوشخو زهی والا بنامیزد بنامیزد
(ص ۸۵۳- غ۱۰۳- ب۱)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی)
باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر بر سر کویت خروشان ایستادیم ای پسر
(ص۸۹۳- غ ۱۶۲- ب ۱)
مشبه: بلای تو (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و اسارت (هر دو تحقیقی).
حلقه زلف تو در گوش ای پسر عالمی افکنده در جوش ای پسر
(ص۸۹۳- غ ۱۶۱- ب ۱)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: خ

میدگی (هر دو تحقیقی)
از هوس بر حلقه زلفین تو بستیم دل تا زغم بر رخ ز دیده خون گشادیم ای پسر
(ص۸۹۳- غ ۱۶۲- ب ۵)
مشبه: زلفین تو (مقید حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا (هر دو تحقیقی)
مرا که فتنه و پروانه بلا کردند هزار مشعله شمع با دلم انباز
(ص ۸۹۹- غ۱۷۲- ب۳)
مشبه: بلا (مفرد عقلی) مشبه به: پروانه (مفرد حسی) وجه شبه: گردیدن

در همه جا (هر دو تحقیقی).
بر سر کوی غم او مرد را هر چه نشانست وبالست و بس
(ص۹۰۰- غ۱۷۵- ب۲)
مشبه: غم او (مقید عقلی) مشبه به: کوی (مفرد حسی) وجه شبه: فراوانی و ممتد بودن (تخییلی-تحقیقی)
بر بناگوش سیاه مشک رنگ از غمش کافور حسرت بیختم
(ص۹۲۳- غ۲۱۳- ب۵)
مشبه: حسرت (مفرد عقلی) مشبه به: کافور (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی
ترکیب (کافور حسرت) استعاره از اشک می باشد. (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.

هستی دریای حسن از پی او همچنان نعل پی تست در تاج سر تست خس
(ص۹۰۲- غ۱۷۷- ب۹)
مشبه: حسن (مفرد عقلی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: غفلت و زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در داستان عشق تو پیدا نشان عشق من در کاروان عشق من عالم پر از بانگ جرس
(ص ۹۰۳- غ۱۷۸- ب۲)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: داستان (مفرد حسی) وجه شبه: آشکاری و آگاهی همگانی (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق من (مقید عقلی) مشبه به: کاروان (مفرد حسی) وجه شبه: شهرت و سر و صدا داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
لشگر شب رفت و صبح اندر رسید خیز و مه رویا فراز آور نبید
(ص۸۷۷- غ۱۳۶- ب۱)
مشبه: شب (مفرد حسی) مشبه به: لشگر (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (هر دو تحقیقی)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

ماه روی تو چو برگ گل به باغ دلبری شد شکفته بر نهال کامکاری ای پسر
(ص۸۹۶- غ۱۶۵- ب۱۲)
مشبه: دلبری (مفرد عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و صفا (هر دو تحقیقی)
مشبه: کامکاری (مفرد حسی) مشبه به: نهال (مفرد حسی) وجه شبه: به ثمر نشستن (هر دو تحقیقی)
در این بیت ماه روی به برگ گل تشبیه شده، که تشبیه در تشبیه می‌باشد. و نیز در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.

یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو یا راه مرا باز نما تو ببر دل
(ص۹۱۹- غ۲۰۵- ب۲)
گر ماه رخان تو برآید از من ببرد دل و قرارم
(۹۲۹- غ۲۲۴- ب۸)
وصف تو شد است ماهرویا از وهم برون و از گمانم
(ص۹۳۷- غ۲۳۵- ب۱۲)
باز بنما روی خود ای ماهروی گر پی وصلت بود سودای تو
(ص۱۰۰۱- غ۳۳۸- ب۶)
از ماه رخی نوش لبی شوخ بلائی هر روز همی بینم رنجی و عنائی
(ص۱۰۱۸- غ۳۶۸- ب۱)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: نوش (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی و حلاوت (هر دو تحقیقی)
در اشعار فوق تشبیه بلیغ ماه رو یا ماه رخ به کار رفته است که توضیح هر کدام در بیت آغازین آمده است.
کشتیش از اندهان و لنگرش از صابری بادبانش رونهاده سوی باد آفت است
(ص۸۰۶- غ۲۷- ب۴)
مشبه: آفت (مفرد عقلی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیر اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
کافر گشتم بیک بارگی تا علم کفر بر ایمان تست
(ص۸۰۹- غ۳۲- ب۳)
مشبه: کفر (مفرد عقلی) مشبه به: علم (مفرد حسی) وجه شبه: آشکار شدن و نشان دار بودن (تخییلی- تحقیقی)

تا دل من صید شد در دام عشق
باده شد جان من اندر جام عشق

(ص ۹۱۶- غ ۲۰۰- ب ۱)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: سرمستی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آن بلا کز عاشقی من دیده‌ام
باز چون افتاده‌ام در دام عشق

(ص ۹۱۶- غ ۲۰۰- ب ۲)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: سرمستی (هر دو تحقیقی)
ماه زنخدان تو آن کس که دید بنده آن چاه زنخدان تست
(ص ۸۰۹- غ۳۲- ب۵) دی (هر دو تحقیقی)
مشبه: زنخدان تو (مقید حسی) مشبه به: چاه (مفرد حسی) وجه شبه: گودی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دیده من همیشه ای دلبر فتنه روی ماه پاره تست
(ص۸۱۰- غ۳۳- ب۲)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه پاره تو (مقیدحسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
وصل تو سیمرغ گشت بر سر کوه عدم خاطر بی خاطران، مسکن و مأوای تست
(ص ۸۱۰- غ۳۴- ب۴)
مشبه: عدم (مفرد عقلی) مشبه به: کوه (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و ناپیدایی (هردو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
این چنین صیدی که در دام تو آمد کس ندید
گوی گردون بس که اکنون نوبت میدان تراست
(ص۸۱۳- غ۳۷- ب۱۱)
مشبه: گردون (مفرد حسی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: گردی و تحت تسلط بودن (هر دو تحقیقی).
هستی دریای حسن از پی او همچنان
نعل پی تست در تاج سر تست خس

(ص ۹۰۲- غ ۱۷۷- ب ۹)
مشبه: دریای حسن (مقید عقلی) مشبه به: هستی (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و گستردگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ابروی مقرونت ای دلبر کمان اندر کشید ناوک مژگانت ای جانان دل و جانم بخست
(ص ۸۱۵- غ۴۲- ب۴)
مشبه: مژگان [تو] (مقید حسی) مشبه به: ناوک (مفرد حسی) وجه شبه: راستی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
هر چه زان خورشید رو آید همه داد است و عدل
جور ما زین گنبد فیروزه بی روزن است.
(ص۸۱۷- غ۴۵- ب۱۱)
مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی)
سنایی در شش بیت زیر طرّه را به طرّار تشبیه کرده است:
مشبه: طرّه (مفرد حسی) مشبه به: طرّار (مفرد حسی) وجه شبه: دزدیدن (هر دو تحقیقی)
طرّه طرّار تو دلدزدد از مردم همی شد یقین کان طرّه طرّارست گوئی نیست هست
(ص۸۲۳- غ۵۲- ب۴)

تا کی کنم از طرّه طرّار تو فریاد تا کی کشم از غمزه غمّاز تو بیداد
(ص ۸۴۱- غ ۸۲- ب۱)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی) وجه شبه: سخن چینی کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بگداخت مرا طرّه طرّارش از آنسان پیشم بدو صد غمزه غمّاز نیابد
(ص ۸۴۲- غ۸۳- ب۳)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی) وجه شبه: سخن چینی کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ماهی که زرخسارش فتنه است بچین اندر وز طرّه طرّارش رخنه است بدین اندر
(ص۸۹۰- غ۱۵۶- ب۱)
غمزه غماز او چون میرباید جان و دل گر نشد جادو برخ بر طرّه طرّار او
(ص ۹۹۳- غ۳۲۶- ب۲)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی) وجه شبه: سخن چینی کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
توشه هر روزی مرا از گوشه انده نهد گوشه شب پوش تو بر طرّه طرّار تو
(ص ۹۵۵- غ۳۲۹- ب۲)
نرگسین چشما بگرد نرگش تو تیر چیست وان سیاهی اندرو پیوسته همچون قیر چیست
(ص ۸۲۴- غ۵۵- ب۱)
مشبه: چشم (مفرد حسی) مشبه به: نرگسین (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آنکیست که پیش تیر بالاش چون نیزه همه تنش کمر نیست
(ص۸۲۸- غ۶۲- ب۵)
مشبه: بالای [او] (مقید حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راست بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
وان کیست کز آفتاب رویش چون کان همه خاطرش گهر نیست
(ص ۸۲۸- غ۶۲- ب۶)
مشبه: روی [او] (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و نیز تشبیه در تشبیه بکار رفته، شاعر آفتاب روی را به کان تشبیه کرده است.
ای سنائی خواجگی با عشق جانان شرط نیست
جان به تیر عشق خسته دل بکیوان شرط نیست
(ص ۸۲۹- غ۶۳- ب۱)

مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رساندن (هر دو تحقیقی).
تا پای تو از دایره عهد برون شد در هستی خویشم بسر تو که سری نیست
(ص۸۳۱- غ۶۷- ب۳)
مشبه: عهد (مفرد عقلی) مشبه به: دایره (مفرد حسی) وجه شبه: محدودیت و در تنگنا بودن (هر دو تحقیقی)

سامری چون در سرای عافیت بگشاد لب از برای فتنه را شاگردی آزر گرفت
(ص۸۳۵- غ ۷۳- ب۴)
مشبه: عافیت (مفرد عقلی) مشبه به: سرای (مفرد حسی) وجه شبه: محفوظ بودن (هر دو تحقیقی)
بوالعجب بازیست در هنگام مستی باز فقر کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت
(ص ۸۳۵- غ۷۳- ب۶)
مشبه: فقر (مفرد عقلی) مشبه به: باز (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)
آتش هجرت بخرمنگاه صبرم باز خورد گفت از تو برنگردم تا نسوزم خرمنت
(ص ۸۳۶- غ۷۴- ب۴)
مشبه: هجر[تو] (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزاندن (هر دو تحقیقی)
مشبه: صبر [من] (مقید عقلی) مشبه به: خرمنگاه (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (تخییلی- تحقیقی)
همچنین در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.
زدی اندر دل و جانم زعشقت آتش هجران دمار از من برآوردی خدایم بر تو داور باد
(ص ۸۳۷- غ۷۶- ب۴)
مشبه: هجران (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزاندن (تخییلی- تحقیقی)
تا نگار من ز محفل پای در محمل نهاد داغ حسرت عاشقان را سر بسر بر دل نهاد
(ص۸۳۹- غ۸۰- ب۱)
مشبه: حسرت (مفرد عقلی) مشبه به: داغ (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی).
هر چند که زهر عشق می نوشد آن زهر بگونه شکر دارد
(ص۸۴۳- غ۸۶- ب۶)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: زهر (مفرد حسی) وجه شبه: تلخی و کشندگی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گه دست بلا فراز دل گیرد گه سنگ تعب بزیر سر دارد
(ص ۸۴۳- غ۸۶- ب۳)
مشبه: تعب (مفرد عقلی) مشبه به: سنگ (مفرد حسی) وجه شبه: سختی (هر دو تحقیقی)
آتش عشق سنائی تیز کن ای ساقیا در دهیدش آب انگور نشاط انگیز را
(ص ۷۹۴- غ۷- ب ۱۱)
مشبه: عشق سنایی (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
گرز آتش عشق تو چو شمع از ره تحقیق سوزیم همی خوش تا هیچ نمانیم
(ص۹۵۷- غ۲۷۰- ب۹)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
گر چند قدیمست خلاف گل و آتش با آتش عشق است موافق گل ایشان
(ص۹۶۴- غ۲۸۰- ب۳)

مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
بی آتش عشق تو که یابد آب خضر و حیات جانی
(ص ۱۰۳۷- غ۳۹۷- ب۱۱)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
آتش عشقت ببرده عالمی را آبروی باد هجرانت نشانده کشوری را خاکسار
(ص۸۸۵- غ۱۵۰- ب۴)

مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
مشبه: هجران [تو] (مفرد عقلی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: آزار رساندن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
جز آتش عشق آن صنم هیچ در کوره جان ما مقر نیست
(ص۸۲۸- غ۶۲- ب۱۲)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی).
مشبه: جان ما (مقید عقلی) مشبه به: کوره (مفرد حسی) وجه شبه: گرمی و حرارت (هر دو تحقیقی) در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با آتش عشق سوزناکش بنگر که همیشه سازگارم
(ص۹۲۹- غ۲۲۳- ب۷)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی).
با آتش عشق تو که یابد یکقطره ز آب زندگانی
(ص۱۰۳۸- غ ۳۹۸- ب۷)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی). زانکه چون سلطان عشق اندر دلی مأوی گرفت
محو گرداند ز مردم عادت و اخلاق را
(ص۷۹۵- غ۸- ب۳)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: سلطان (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و اقتدار داشتن(تخییلی تحقیقی)
من درین میدان سواری کرده ام تا لاجرم کرده ام دل همچو گوی اندر خم چوگان عشق
(ص۹۱۷- غ۲۰۱- ب۶)
مشبه: عشق (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: ربودن (تخییلی تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چو آفتاب رخش محترق شود زجمال نقاب بندد بعضی ازو هلال کند
( ۸۶۴- غ۱۱۹- ب۶)
مشبه: رخ [او] (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: درخشانی (هر دو تحقیقی)
ای آنکه همه برزگر دیو در اسلام در مزرعه جان تو جز لاف نکارد
(ص۸۴۵- غ۸۸- ب۷)
مشبه: دیو (مفرد عقلی) مشبه به: برزگر (مفرد حسی) وجه شبه: جای گرفتن (

تخییلی- تحقیقی)
مشبه: جان تو (مقید عقلی) مشبه به: مزرعه (مفرد حسی) وجه شبه: گستردگی و عظمت (تخییلی-تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
میغ روی خوب چون خورشید تو چشمه خورشید را محراب کرد
(ص۸۴۹- غ۹۵- ب۷)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: میغ (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی- زایندگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و تشبیه در تشبیه نیز وجود دارد. میغ روی که بلیغ اضافی می‌باشد به خورشید تو که مشبه به می‌باشد تشبیه شده است.
زانسوی دریای عشق گر همه سودست آن همه سود آفت گذار نیرزد
(ص۸۵۱- غ۱۰۰- ب۳)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: بی کرانی (هر دو تحقیقی)
دل و جانم همی دوزد بغمزه ناوک مژگانت زهی ناوک زهی زوبین بنامیزد بنامیزد
(ص۸۵۴- غ۱۰۴- ب۴)
مشبه: مژگان [تو] (مقید حسی) مشبه به: ناوک (مفرد حسی) وجه شبه: راستی- نافذ بودن (هر دو تحقیقی)
خواهی که بیاسائی مانند سنائی تو هرگز زمی عشقش هشیار نباید شد
(ص۸۵۸- غ۱۱۰- ب۶)
مشبه: عشق [او] (مقید عقلی) مشبه به: می (مفرد حسی) وجه شبه: مستی آوری (هر دو تحقیقی)
بر مرکب شایسته شهنشاه شکوهت بر تخت دل من به جمالی دگر آمد
(ص ۸۵۹- غ۱۱۲- ب۳)
مشبه: شکوه [تو] (مقید عقلی) مشبه به: شهنشاه (مفرد حسی) وجه شبه: قدرتمندی (هر دو تحقیقی)
مشبه: دل من (مقید عقلی) مشبه به: تخت (مفرد حسی) وجه شبه: قرار گرفتن، جلوس (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در نوردد مفرش آزادگی از روی عقل رخت بدبختی ز دل از خانه احزان کشد
(ص۸۵۹- غ۱۱۱- ب۲)
مشبه: آزادگی (مفرد عقلی) مشبه به: مفرش (مفرد حسی) وجه شبه: در نوردیده شدن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: بدبختی (مفرد عقلی) مشبه به: رخت (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی و پوشیدگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد
(ص۸۵۹- غ۱۱۲- ب۱)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: کوتاه بودن (تخییلی- تخییلی)
مشبه: هجر تو (مقید عقلی) مشبه به: ره (مفرد حسی) وجه شبه: دوری و درازی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

از سینه نهال امل از بیم بکندم با میوه انصاف نهالی دگر آمد
(ص۸۶۰- غ۱۱۲- ب۶)
مشبه: امل (مفرد عقلی) مشبه به: نهال (مفرد حسی) وجه شبه: ریشه دار بودن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: انصاف (مفرد عقلی) مشبه به: میوه (مفرد حسی) وجه شبه:

حلاوت و شیرینی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بر طبل طلب میزدم از حرص دوالی ناگاه بر آنطبل دوالی دگر آمد
(ص۸۶۰- غ۱۱۲- ب۵)
مشبه: طلب (مفرد عقلی) مشبه به: طبل (مفرد حسی) وجه شبه: اعلام کردن (تخییلی- تحقیقی)
سپر بپیش نهادیم تیر ظلم ترا چو تیر بر جگر آید سپر چه سود کند
(ص۸۶۲- غ۱۱۶- ب۴)
مشبه: ظلم (مفرد عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رسانیدن (تخییلی- تحقیقی)
گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند صد هزاران ماه آن شب خدمت ماهی کند
(ص۸۶۳- غ۱۱۸- ب۱)
مشبه: دل [من] (مقید عقلی) مشبه به: تخت (مفرد حسی) وجه شبه: جایگاه پادشاه عشق (تحقیقی- تخییلی)

در ترازوی قیامت ز پی سختن نور صد من عرش کم از نیم تسوی تو بود
(ص ۸۷۰- غ۱۲۸- ب۳)
مشبه: قیامت (مفرد حسی) مشبه به: ترازو (مفرد حسی) وجه شبه: سنجش، حسابرسی کردن (هردو تحقیقی)
مشکل درد مرا چرخ نداند گشاد محمل عشق مرا خاک نیارد کشید
(ص۸۷۷- غ۱۳۵- ب۴)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: محمل (مفرد حسی) وجه شبه: تحمل کردن سختی‌ها (تخییلی- تحقیقی)
هرگز مبرید نام عاشق تا دفتر عشق برنخوانید
(ص۸۷۸- غ۱۳۹- ب۳)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دفتر (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و گستردگی (هر دو تحقیقی)
راه خرابات را جز بمژه نسپرید مرکب طامات را زین هوس کم کنید
(ص ۸۷۹- غ۱۴۱- ب۳)
مشبه: طامات (مفرد عقلی) مشبه به: مرکب (مفرد حسی) وجه شبه: تحت اختیار گرفتن (تخییلی- تحقیقی)
از هجر تو نزدیک سنائی چو رخ تو اندر چمن عشق بگلزارم گلزار
(ص ۸۸۲- غ۱۴۴- ب۱۰)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: چمن (مفرد حسی) وجه شبه:

صفا و گستردگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
قیروان عشوه بگذارند غوّاصان دهر گر نهنگ عشق تو بخرامد از دریای قار
(ص۸۸۶- غ۱۵۰- ب۸)
مشبه: عشوه (مفرد عقلی) مشبه به: قیروان (مفرد حسی) وجه شبه: پیوستگی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: نهنگ (مفرد حسی) وجه شبه: به کار کشیدن همه چیز (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا دل ما شد اسیر عقرب زلفین تو همچو عقرب دستها بر سر نهادیم ای پسر
(ص۸۹۳- غ۱۶۲- ب۴)
مشبه: زلفین تو (مقید حسی) مشبه به: عقرب (مفرد حسی) وجه شبه: گزندگی و کج بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دانی که خراباتیم از زلزله عشقت کم رای خراج آید شه را بخراب اندر
(ص ۸۸۹- غ۱۵۵- ب۱۰)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: زلزله (مفرد حسی) وجه شبه: اضطراب و ویرانی و لرزاندن (هر دو تحقیقی)
از شراب شوق رویت عالمی گشته مستانند هان هشیار باش
(ص۹۰۵- غ۱۸۱- ب۲)
مشبه: شوق (مفرد عقلی) مشبه به: شراب (مفرد حسی) وجه شبه: مستی آوری (تخییلی- تحقیقی)
ای سنائی در شبستان غمش گر چه همچون نار بودی دود باش
(ص۹۰۵- غ۱۸۰- ب۷)
مشبه: غم [او] (مقید عقلی) مشبه به: شبستان (مفرد حسی) وجه شبه: گوشه گیری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در منای قرب یاران جان اگر قربان کنند جز بتیغ مهر او در پیش او بسمل مباش
(ص۹۰۶- غ ۱۸۲- ب۵)
مشبه: قرب یاران (مقید عقلی) مشبه به: منا (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر گذاری و نفوذ (هر دو تخییلی)
مشبه: مهر او (مقید عقلی) مشبه به: تیغ (مفرد حسی) وجه شبه: برندگی و نفوذ داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش هزاران یوسف مصر است پیدا در گریبانش
(ص۹۰۷- غ۱۸۴- ب۱)
مشبه: زنخدان [او] (مقید حسی) مشبه به: چاه (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار ساختن (تخییلی- تحقیقی)
گل و مه پیش تو بر منبر حسن همه آموخته کرده فراموش
(ص ۹۱۰- غ۱۸۸- ب۶)
مشبه: حسن (مفرد عقلی) مشبه به: منبر (مفرد حسی) وجه

شبه: بلندی و عظمت (هر دو تحقیقی)
از کمال هجر در صحرای درد تیر در پرتاب بودم دی و دوش
(ص ۹۱۰- غ۱۸۹- ب۵)
مشبه: درد (مفرد حسی) مشبه به: صحرا (مفرد حسی) وجه شبه: عذاب آوری (تحقیقی- تخییلی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
احتیاط و حزم کردم در بلا و درد عشق تیغ تقدیر آمد و شد پاک حزم و احتیاط
(ص۹۱۴- غ۱۹۶- ب۷)
مشبه: تقدیر (مفرد عقلی) مشبه به: تیغ (مفرد حسی) وجه شبه: نابود کردن و مسلط بودن (هر دو تحقیقی)

سغبه نکند ملک رخت را صرفه نبرد کسی ز صرّاف
(ص۹۱۵- غ۱۹۷- ب۲)
مشبه: رخ [تو] (مقید حسی) مشبه به: ملک (مفرد عقلی) وجه شبه: زیبایی و اقتدار (هر دو تحقیقی)
از شربت لطف خویش تر کن آخر یکروز کام عاشق
(ص ۹۱۵- غ۱۹۸- ب۴)
مشبه: لطف خویش (مقید عقلی) مشبه به: شربت (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی و شیرینی (هر دو تحقیقی)
وز باده وصل خویش پر کن یکشب صنما تو جام عاشق
(ص ۹۱۵- غ۱۹۸- ب۵)
مشبه: وصل خویش (مقید عقلی) مشبه به: باده (مفرد حسی) وجه شبه: خوشی و سرمستی (هر دو تحقیقی)
خیره سر تا کی زنی همچون زنان لاف دروغ ناچشیده شربت وصل و ندیده درد عشق
(ص۹۱۶- غ۱۹۹- ب۵)
مشبه: وصل (مفرد عقلی) مشبه به: شربت (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای بلبل وصل تو طربناک وی غمزه ات زهر و خنده تریاک
(ص۹۱۷- غ۲۰۲- ب۱)
مشبه: وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: بلبل (مفرد حسی) وجه شبه: شادی بخشیدن (هر دو تحقیقی)
مشبه: غمزه [تو] (مقید عقلی) مشبه به: زهر (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رساندن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: خنده (مفرد حسی) مشبه به: تریاک (مفرد حسی) وجه شبه: التیام بخشی (هر دو تحقیقی)
در بیت فوق تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
کودکی کانرا بمعنی در خم چوگان زلف همچو گوئی روز و شب گردان نداری ای پسر
(ص۸۹۵- غ۱۶۵- ب۹)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا و سرکجی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در خم چوگان زلف دلبران انداخت دل هر که با خوبان سواری کرد در میدان عشق
(ص ۹۱۷- غ۲۰۱- ب۵)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا و سرکجی (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت داشتن (هر دو تحقیقی)
در بیت فوق تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
خسته او را که او از غمزه تیر انداخته است من دل و جان را بتیر غمزه او خسته ام
(ص۹۲۱- غ۲۰۹- ب۲)
مشبه: غمزه او (مقید عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: هدف قرار دادن و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)
دوستانم بر سر کارند در بازار عشق من چو معزولان چرا در گوشه ای بنشسته ام
(ص۹۲۱- غ۲۰۹- ب۴)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: بازار (مفرد حسی) وجه شبه: رونق داشتن (هر دو تحقیقی)
تا سلسله عشق تو بر بست مرا دست جز سلسله بر دست دل ریش ندارم
(ص۹۲۸- غ۲۲۲- ب۴)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: سلسله (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و بستن (هر دو تحقیقی)
هر چند بیگاه و بگه کمتر کنی بر من نگه
زین کرده باشم سال و مه میدان عشقت را فرس
(ص۹۰۳- غ۱۷۸- ب۷)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت و محل تاخت (هر دو تحقیقی)
من پار شراب وصل خوردم امسال هنوز در خمارم
(ص۹۲۸- غ۲۲۳- ب۲)
مشبه: وصل (مفرد عقلی) مشبه به: شراب (مفرد حسی) وجه شبه: سرمستی و خماری (تخییلی- تحقیقی)
از شحنه شهر نیست بیمم در خانه هجر نیست کارم
(ص۹۳۰- غ۲۲۴- ب۱۲)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: خانه (مفرد حسی) وجه شبه: ناراحتی و عذاب آوری (تخییلی- تحقیقی)
ملک الموت جفای تو زمن جان نبرد چون بدل بار سرافیل وفای تو کشم
(ص۹۳۳- غ۲۳۰- ب۲)
مشبه: جفای تو (مقید عقلی) مشبه به: ملک الموت (مفرد حسی) وجه شبه: جان ستانی (هر دو تحقیقی)

مشبه: وفای تو (مقید عقلی) مشبه به: سرافیل (مفرد حسی) وجه شبه: زنده کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بوی جان آیدم آنگه که حدیث تو کنم شاخ عزّ رویدم آنگه که بلای تو کشم
(ص ۹۳۳- غ ۲۳۰- ب ۸)
مشبه: عز (مفرد عقلی) مشبه به: شاخ (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و بلندی (هر دو تحقیقی)
قیل و قال لایجوز از کوی دل بیرون گذار بر در همّـت ز هستـی پس قـوی مسمـار زن
(ص ۹۷۰- غ ۲۸۸- ب ۳)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: کوی (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت و گستردگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیراضافی و مفروق نیز وجود دارد.
بندیست نهان زبند زلفت بر جان و دل رهیت محکم
(ص۹۳۴- غ۲۳۲- ب۵)
مشبه: زلف [تو] (مقید حسی) مشبه به: بند (مفردحسی) وجه شبه: به اسارت کشیدن (تخییلی- تحقیقی)
آخر بسر آید این شب هجر وین صبح وصال بر دمد هم
(ص۹۳۵- غ۲۳۲- ب۱۰)
مشبه: وصال (مفرد عقلی) مشبه به: صبح (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی و پیروزی (هر دو تحقیقی)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: شب (مفرد حسی) وجه شبه: سختی و ناراحتی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گر شبی خود طوق گردد دست من در گردنش
طوق فرمان را چو مه در گردن گردون کنم
(ص۹۴۱-غ۲۴۴- ب۷)
مشبه: فرمان (مفرد عقلی) مشبه به: طوق (مفرد حسی) وجه شبه: به زیر سلطه درآوردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مجمل و مفروق نیز به کار رفته است.
می شوق ملک نوش از حقیقت که تا گردد دل و جان تو خرّم
(ص۹۳۶- غ۲۳۴- ب۵)
مشبه: شوق (مفرد عقلی) مشبه به: می (مفرد حسی) وجه شبه: شادی بخشی (هر دو تحقیقی)
یا تاج وصل بر سر امید بر نهم یا مردوار سر بسر دار درکنم
(ص ۹۴۱- غ۲۴۳- ب۴)
مشبه: وصل (مفرد عقلی) مشبه به: تاج (مفرد حسی) وجه شبه: ارزش داشتن و سربلندی (هر دو تحقیقی).
شاید که شب و روز همه مدح تو گوئیم در نامه اقبال همه نام تو خوانیم
(ص۹۵۷- غ۲۷۰- ب۱۲)
مشبه: اقبال (مفرد عقلی) مشبه به: نامه (مفرد حسی) وجه

شبه: پیوستگی و مداومت (هر دو تحقیقی)

مرغزار وصال یافته ایم چون سنائی درو گرازانیم
(ص۹۵۸- غ۲۷۱- ب۶)
مشبه: وصال (مفرد عقلی) مشبه به: مرغزار (مفرد حسی) وجه شبه: سرسبزی و طراوت (تخییلی- تحقیقی).
گاه آن آمد که بر ما باد سلوت بر جهد وقت آن آمد که ما با رود و رامشگر زنیم
(ص۹۵۹- غ۲۷۳- ب۴)
مشبه: سلوت (مفرد عقلی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی (تخییلی- تحقیقی)
که گر گرداب عشق تو ز رغم آتش حسرت
چو حلقه چشم شد غرقه بزیر دام جان ای جان
(ص۹۶۳- غ۲۷۹- ب۲)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: گرداب (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: حسرت (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: دردمندی و سوزناکی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت ( تخییلی- تحقیقی)
تشبیه مفروق در این بیت وجود دارد.
فغان زان سنبل سیراب مشگین دمیده بر رخ گلنار جانان
(ص۹۶۴- غ۲۸۱- ب۷)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: گلنار جانان (مقید حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
با قافله مفلسی و مرحله عشق جز بار ملامت نکشد محمل ایشان
(ص۹۶۴- غ۲۸۰- ب۴)
مشبه: مفلسی (مفرد عقلی) مشبه به: قافله (مفرد حسی) وجه شبه: پیوستگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: ملامت (مفرد عقلی) مشبه به: بار (مفرد حسی) وجه شبه: سنگینی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا توئی با تو نیائی خویشتن رنجه مدار بر در نادیده معنی خیمه اسرار زن
(ص۹۷۰- غ۲۸۸- ب۴)
مشبه: اسرار (مفرد عقلی) مشبه به: خیمه (مفرد حسی) وجه شبه: پوشیدگی (هر دو تحقیقی)
ای ماه رو نیکو سیر ای روی چون شمس و قمر
من بر تو نگزینم دگر گر تو گزینی شو گزین

(ص ۹۹۳- غ ۳۲۵- ب ۴)
مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
شو خرد را جسم ساز و عقل رعنا را بسوز تیغ محو اندر سرای نفس استکبار زن
(ص۹۷۱- غ۲۹۰ ب۲)

مشبه: محو (مفرد عقلی) مشبه به: تیغ (مفرد حسی) وجه شبه: برندگی و نابودی (تخییلی- تحقیقی)
لشکر کفر است حرص و شهوت اندر تن ترا ناگهان امشب یکی بر لشکر کفّار زن
(ص۹۷۳- غ۲۹۲- ب۴)
مشبه: کفر (مفرد عقلی) مشبه به: لشکر (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و نیز تشبیه در تشبیه وجود دارد. شاعر حرص و شهوت را به لشکر کفر مانند کرده است.
گرد گلزار فنا تا چند گزدی زابلهی در سرای باقی آر و خیمه در گلزار زن
(ص۹۷۳- غ۲۹۲- ب۳)
مشبه: فنا (مفرد عقلی) مشبه به: گلزار (مفرد حسی) وجه شبه: خوش ظاهری و زیبایی (هر دو تحقیقی)
عاشقا قفل تجرّد بر درِ آمال زن در صف مردان قدم بر جاد اهوال زن
(ص۹۷۴- غ ۲۹۴- ب۱)
مشبه: تجرّد (مفرد عقلی) مشبه به: قفل (مفرد حسی) وجه شبه: بستگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: اهوال (مفرد عقلی) مشبه به: جاده (مفرد حسی) وجه شبه: ترسناکی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ملک حسنت چون نخواهد ماند با تو جاودان چند ازین بیداد خواهد بود لختی داد کن
(ص ۹۷۸- غ ۳۰۱- ب۳)
مشبه: حسن [تو] (مقید حسی) مشبه به: ملک (مقید حسی) وجه شبه: ناپایداری (هر دو تحقیقی)
صد دفتر هجر حفظ کردی یک صفحه زوصل هم ز بر کن
(ص۹۷۹- غ ۳۰۲- ب۴)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: صد دفتر (مقید حسی) وجه شبه: زیاد و طولانی بودن (هر دو تحقیقی)
پیش ما گشت زمانه خرمن غم توده کرد خرمن غمهای ما را بر، بر آتش باد کن
(ص۹۷۹- غ ۳۰۱- ب۵)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: خرمن (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (هر دو تحقیقی)
چون ترا گردون گردان رام گشت مرکب ناراستی را رام کن
(ص۹۸۱- غ ۳۰۶- ب۵)
مشبه: ناراستی (مفرد عقلی) مشبه به: مرکب (مفرد حسی) وجه شبه: سرکشی (هر دو تحقیقی)
گه کند بر من جهان همچون دهان خویش تنگ
گه تنم چون موی خویش آن لاله رخ لاغر کند

(ص ۸۶۳- غ ۱۱۷- ب ۱۲)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

تیغ شرع از تارک بدخواه دین داری دریغ شرط مردان این نباشد ای برادر آن مکن
(ص ۹۸۳- غ۳۱۰- ب۲)
مشبه: شرع (مفرد عقلی) مشبه به: تیغ (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر گذاری و نفوذ (هر دو تحقیقی)
ای همه ساله احسن الحسنی در صحیف جمال آیت تو
(ص۹۹۵- غ۳۲۸- ب۷)
مشبه: جمال (مفرد حسی) مشبه به: صحیفه (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی (تخییلی- تحقیقی)
مرغ وار اندر هوای تو همی پرد دلم بر امید آنکه سازد آشیان آغوش تو
(ص۹۹۹- غ ۳۳۲- ب۵)
مشبه: آغوش تو (مقید حسی) مشبه به: آشیان (مفرد حسی) وجه شبه: مأوا گزیدن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
هستم بجوال عشوه ات دایم وان کیست که نیست در جوال تو
(ص ۱۰۰۰- غ۳۳۴- ب۸)
مشبه: عشوه [تو] (مقید عقلی) مشبه به: جوال (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و گرفتاری (هر دو تحقیقی)
مشک است هزار نافه بت رویا در حلق زلف مشکسای تو
(ص۱۰۰۲- غ۳۴۰- ب۴)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: بت (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مجمل مرسل نیز وجود دارد.
تیر عشقت در جهان بر من رسید غازیانه زآنکمان ابروی تو
(ص۱۰۰۳- غ۳۴۲- ب۴)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: نفوذ و تاثیر گذاری ( هر دو تحقیقی)
مشبه: ابروی تو (مقید حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
می نیارم دید در باغ طرب سرو از رشک قد و بالای تو
(ص۱۰۰۳- غ۳۴۱- ب۶)
مشبه: طرب (مفرد عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و شادی (هر دو تحقیقی)
چون برون آیم ز زندان فراق تا نیارندم خط و طغرای تو
(ص۱۰۰۳- غ۳۴۱- ب۸)
مشبه: فراق (مفرد عقلی) مشبه به: زندان (مفرد حسی) وجه شبه: عذاب آور بودن (هر دو تحقیقی)
ای زآب روی خویش اندر دبیرستان عشق تخت عمر سنائی شسته از آموخته
(ص۱۰۰۶- غ۳۴۷- ب۷)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دبیرستان (مفرد حسی) وجه شبه: جایگاه تکامل بودن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عمرسنایی (مقید عقلی) مشبه به: تخته (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر پذیری (تخییلی- تحقیقی)
تشبیه مفروق در این بیت وجود دارد.

عقل ترسا روح عیسی روی را در چلیپاهای زلف آویخته
(ص۱۰۰۸- غ۳۵۰- ب۴)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: چلیپاها (مفرد حسی) وجه شبه: شکستگی و شکل صلیب داشتن (هر دو تحقیقی)
در آرزوی جرعه ای از جام لب او پیوسته رهی نازم و دل خون پیاله
(ص۱۰۱۱- غ۳۵۷- ب۴)
مشبه: لب او (مقید حسی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و مست آوری (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا بود باغ آسمان گردان چشم بر روی آسمانه منه
(ص۱۰۱۳- غ۳۶۰- ب۵)
مشبه: آسمان (مفرد حسی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
یاقوت بار کردی عشّاق لاله رخ را از نوک کلک نرگس بر لوح کهربائی
(ص۱۰۱۷- غ۳۶۶- ب۷)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
خورشید رخست لیک چه سودست سنائی چون نیست ترا زو چو زخورشید سنائی
(ص۱۰۱۹- غ ۳۶۸- ب۸)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و روشنی (هر دو تحقیقی)
لؤلؤ حسن ترا در ستد و داد عشق به ز سنایی مباد خود بر تو لؤلؤیی
(ص۱۰۲۱- غ۳۷۲- ب۱۱)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: لؤلؤ (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)
ور گل دهدی چشم مرا زان رخ چون باغ صحرای فلک جمله سمن زار منستی
(ص۱۰۲۵- غ۳۷۸- ب۴)
مشبه: فلک (مفرد حسی) مشبه به: صحرا (مفرد حسی) و

جه شبه: وسعت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
هر دل که ترا جست چون دیوان مستی در سلسل زلف زره وار کشیدی
(ص ۱۰۲۷- غ۳۸۱- ب۳)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: سلسله (مفرد حسی) وجه شبه: پیچیدگی و اسیر کردن (تخییلی- تحقیقی)
در بیت فوق تشبیه مفروق و نیز تشبیه در تشبیه وجود دارد. شاعر سلسله زلف را به زره تشبیه کرده است.
مه جبهت و آفتاب روئی زهره دل و مشتری عذاری
(ص۱۰۲۹- غ۳۸۶- ب۳)
مشبه: جبهت (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: درخشانی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: دل (مفرد حسی) مشبه به: زهره (مفرد حسی) وجه شبه: روشنایی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عذار (مفرد حسی) مشبه به: مشتری (مفرد حسی) وجه شبه: مبارک و روشن بودن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گداخت مای صبرم ز بانگ شکّر لفظت گه عتاب نمودن بپارسی و بتازی
(ص۱۰۳۱- غ۳۸۸- ب۶)
مشبه: لفظ [تو] (مقید حسی) مشبه به: شکّر (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی و جذابیت (هر دو تحقیقی)
کیم من که از نوش وصل تو گویم نپوید پی شیر روباه لنگی
(ص ۱۰۳۴- غ۳۹۲- ب ۹)
مشبه: وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: نوش (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی)
پس چو میدان فلک را نیست خورشیدی چو تو چون فلک هر روز گرد خاک در گردم همی
(ص۱۰۳۵- غ۳۹۵- ب۳)
مشبه: فلک (مفرد حسی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای در دو جهان زتو رسیده آوازه کوس لن ترانی
(ص۱۰۳۸- غ۳۹۸- ب۲)
مشبه: لن ترانی (مفرد عقلی) مشبه به: کوس (مفرد حسی) وجه شبه: طنین افکندن (هر دو تحقیقی)
یکره بکشم بتیر غمزه تا سوی عدم برم گرانی
(ص۱۰۳۸- غ۳۹۷- ب۲۶)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر گذاری (هر دو تحقیقی)
بر مهر تو دل نهاد نتوان تو اسب فراق کرده زینی
(ص۱۰۳۹- غ۳۹۹- ب۶)
مشبه: فراق (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی) وجه به: تاختن و جدا شدن (هر دو تحقیقی)
هرگز نبری تو نام عاشق تا دفتر عشق برنخوانی
(ص۱۰۴۱- غ۴۰۲- ب۳)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دفتر (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی و وسعت (تخییلی- تحقیقی)
ریخت همی آب شب و آب روز آتش رویش بشنکهای موی
(ص ۱۰۴۵- غ۴۰۷- ب۶)
مشبه: روی [او] (مقید حسی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
جامه غم بدرم من ز طرب چون تو مرا حب در بسته میان جام غم انجام دهی
(ص۱۰۴۵- غ۴۰۵- ب۶)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: جامه (مفرد حسی) وجه شبه: احاطه کردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: پر شدن و لبریز شدن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گاه می خوردم گه از بحر دعا روی در محراب بودم دی و دوش
(ص۹۱۰- غ۱۸۹- ب۳)
مشبه: دعا (مفرد عقلی) مشبه به: بحر (مفرد حسی) وجه شبه: وسعت و عظمت (هر دوتحقیقی)
آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش از ضربت آن زخم دل نازک من ریش
(ص۹۱۳- غ۱۹۵- ب۱)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: کژدم (مفرد حسی) وجه شبه: کج بودن (هر دو تحقیقی)
تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق
(ص۹۱۷- غ۲۰۱- ب۲)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دیوان (مفرد حسی) وجه شبه: شهرت و نام آوری (هر دو تحقیقی)
بس که من دل را بدام عشق خوبان بسته ام وز نشاط عشق خوبان توبه ها بشکسته ام
(ص۹۲۱- غ۲۰۹- ب۱)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت (هر دو تحقیقی)
باش تا بر گردن ایّام بندد بخت من عقدهای نو که از درّ سخن پیوسته ام
(ص۹۲۱- غ۲۰۹- ب۸)
مشبه: سخن (مفرد حسی) مشبه به: درّ (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی، گران بهایی (هر دو تحقیقی)
الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم که من دل را دگر باره بدام عشق بربستم
(ص۹۲۳- غ۲۱۴- ب۱)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار کردن (هر دو تحقیقی)
بباغ صحبتت دلشاد و خرّم زمانی بر لب جوی تو باشم

(ص۹۳۲- غ۲۲۸- ب۶)
مشبه: صحبت [تو] (مقید حسی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و خوشایندی (هر دو تحقیقی).
جز بفرّ تو ای امیر بتان گوی دولت ربود نتوانم
(ص۹۴۰- غ۲۴۲- ب۶)
مشبه: دولت (مفرد عقلی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: به

دست آوردن، ربودن (تخییلی- تحقیقی).
کوه آتش همیشه همره تست کوه آتش مگو که دریا هم
(ص۹۴۵- غ۲۵۰- ب۶)
مشبه: آتش (مفرد حسی) مشبه به: کوه (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی و بلندی (هر دو تحقیقی)
قصد آزار دوستان نکنیم پرده راز دشمنان ندریم
(ص۹۵۵- غ۲۶۷- ب۳)
مشبه: راز (مفرد عقلی) مشبه به: پرده (مفرد حسی) وجه شبه: پوشیدگی (هر دو تحقیقی)
سنائی را یکی برهان زننگ و نام جان ای جان ز عشق دانه دو جهان میان دام جان ای جان
(ص۹۶۳- غ۲۷۹- ب۱)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
آگاه نه ای کز ابر هجرت چو رعد همی خروشم ایجان
(ص۹۶۳- غ۲۷۸- ب۵)
مشبه: هجر [تو] (مقید عقلی) مشبه به: ابر (مفرد حسی) وجه شبه: غمناکی و سنگینی (هر دو تحقیقی)
چو روی خویش خرّم کن یکی بستان طبع ای بت
چو زلف خویش درهم زن همه ایّام جان ای جان
(ص۹۶۳- غ۲۷۹- ب۵)
مشبه: طبع (مفرد عقلی) مشبه به: بستان (مفرد حسی) وجه شبه: طراوت و لطافت (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
خوب نبود بر چو من بیچاره ای لشکر جور و جفا بگماشتن
(ص۹۶۶- غ۲۸۴- ب۶)
مشبه: جور- جفا (مفرد عقلی) مشبه به: لشکر (مفرد حسی) وجه شبه: غلبه و تسلط داشتن (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه تسویه نیز به کار رفته است.
پی ز قلّاشی فرو نه فرد گرد از عین ذات آتش قلّاشی اندر ننگ و نام و عار زن
(ص ۹۷۱- غ۲۸۹- ب۳)
مشبه: قلّاشی (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
بر عالم تجرید ز تفرید رهی ساز در بادیه هجر ز حیرت علمی زن
(ص۹۷۵- غ۲۹۵- ب۲)

مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: بادیه (مفرد حسی) وجه شبه: سرسختی (هر دو تحقیقی)
من دل کردم ز عشق یکتا تو رشته دوستی دوتا کن
(ص۹۷۷- غ۲۹۹- ب۶)
مشبه: دوستی (مفرد عقلی) مشبه به: رشته (مفرد حسی) وجه شبه: پیوند و پیوستگی داشتن (هر دو تحقیقی)
غلاما خیز و ساقی را خبر کن که جیش شب گذشت و باده در کن
(ص۹۷۹- غ۳۰۳- ب۱)
مشبه: شب (مفرد حسی) مشبه به: جیش (مفرد حسی) وجه شبه: سنگینی و هجوم آوردن (هر دو تحقیقی)
پرده راز عاشقان بمدر کار بر کام بدسگال مکن
(ص ۹۸۲- غ۳۰۹- ب۲)
مشبه: راز (مفرد عقلی) مشبه به: پرده (مفرد حسی) وجه شبه: پوشاندن (هر دو تحقیقی)
توضیح اینکه در منبع اصلی کلمه سگال به اشتباه سکال نوشته شده است.
برآمد سایه از دیوار عمرت سبک چون آفتاب آهنگ در کن
(ص۹۸۰- غ۳۰۳- ب۱۳)
مشبه: عمر [تو] (مقید عقلی) مشبه به: دیوار (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.
یاقوت نفس کشتم از گوهر نفیست کاباد کرد چون عقل از چرخ لاجوردم
(ص۹۲۵- غ۲۱۷- ب۲)

مشبه: نفس (مفرد عقلی) مشبه به: یاقوت (مفرد حسی) وجه شبه: گرانبهایی و عزیز بودن (هر دو تحقیقی)
برکن ردای کبریا بر طاق نه کبر و ریا خواهی وفا خواهی جفا چون دوست باشد محتشم
(ص ۹۳۶- غ ۲۳۳- ب ۹)
مشبه: کبربا (مفرد عقلی) مشبه به: ردای (مفرد حسی) وجه شبه: ارزش بخشی (تخییلی- تحقیقی)
چو عشقش بلبل است از باغ جانت روان و عقل را شاخ شجر کن
(ص۹۸۰- غ۳۰۳- ب۱۰)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و خرمی داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه و مفروق نیز به کار رفته است.
ور همی خواهی کنی بازی تو با حوران خلد پس درین بازار دنیا بوزنه بازی مکن
(ص۹۸۵- غ۳۱۳- ب۴)
مشبه: دنیا (مفرد حسی) مشبه به: بازار (مفرد حسی) وجه شبه: جایگاه عرضه کردن (هر دو تحقیقی)

تا که بر اسب جمال گشت سوار آن پسر جمله عشّاق را غاشیه بر دوش بین
(ص۹۹۱- غ۳۲۲- ب۲)
مشبه: جمال (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی) وجه شبه: مسلط شدن (تخییلی- تحقیقی)

از راه وفا گسسته ای دل بر اسب جفا نهاده ای زین
(ص۹۹۲- غ۳۲۳- ب۲)
مشبه: جفا (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی) وجه شبه: عصیان، سرکشی (هر دو تحقیقی)
روز و شب رنجور دارد جان هر بی دل چو من لاله رخسار او و نرگس بیمار او
(ص۹۹۳- غ۳۲۶- ب۴)
مشبه: رخسار او (مقید حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و لطافت (هر دو تحقیقی)
قبله و محراب من کرد ز سنگین دلت آنکه همه روزه کرد قبله و محراب تو
(ص۹۹۴- غ۳۲۷- ب۵)
مشبه: دل [تو] ( مقید عقلی) مشبه به: سنگین (مفرد حسی) وجه شبه: سختی (تخییلی- تحقیقی)
ای بسا در حقّ جان غیورانت که هست نعره های سربمهر از درد بی فریاد تو
(ص۹۹۶- غ۳۳۰- ب۶)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: حقّه (مفرد حسی) وجه شبه: قرار گرفتن (هر دو تحقیقی)
سیم در سنگ بسی باشد لیک اندر کان سنگ در سیم دل تست پس اندر بر تو
(ص۹۹۸- غ۳۳۱- ب۸)
مشبه: دل تو (مقید عقلی) مشبه به: سیم (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی)
چون نخوردم باده وصلت چو گل
همچو نرگس پس مدارم در خمار

(ص ۸۸۴- غ ۱۴۸- ب ۹)
مشبه: وصل [تو] (مفرد حسی) مشبه به: باده (مفرد حسی) وجه شبه: برخوردار شدن (هر دو

تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گه در زمین دل‌ها پنهان شوی چو پروین
گاه از سپهر جانها چون ماه نو برآئی

(ص ۱۰۱۶- غ ۳۶۶- ب ۳)
مشبه: دل‌ها (مفرد عقلی) مشبه به: زمین (مفرد حسی) وجه شبه: جای دادن (هر دو تحقیقی)
مشبه: جانها (مفرد عقلی) مشبه به: سپهر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت کردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گر من گیاه سبزم و تو ابر نوبهار
هل تا گیه بجوشد بر من بهار رو

(ص ۱۰۰۴- غ ۳۴۴- ب ۲)

مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: بهار (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را
ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را

(ص ۷۹۴- غ ۷- ب ۶)
مشبه: وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: شربت (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی و بهره ‌مند شدن (هر دو تحقیقی)
مشبه: هجر تو (مقید عقلی) مشبه به: ضربت (مفرد حسی) وجه شبه: دردناک بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مردمان دوستی چنین نکنند
هر زمان اسب هجر زین نکنند

(ص ۸۶۵- غ ۱۲۰- ب ۱)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی) وجه شبه: آماده حرکت و دوری (تخییلی- تحقیقی)
من حلقه فرمان تو در گوش کشیدم
تا حلقه زلف تو برین گوش نهادند

(ص ۸۶۰- غ ۱۱۴- ب ۲)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی و آویزان بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مفصل مؤکد نیز بکار رفته است.
در وصف صفا حیدر اقبال بچشمم
بر دلدل دولت بدلالی دگر آمد

(ص ۸۶۰- غ ۱۱۲- ب ۸)
مشبه: اقبال (مفرد عقلی) مشبه به: حیدر (مفرد حسی) وجه شبه: مسلط شدن و روی آوردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: دولت (مفرد عقلی) مشبه به: دلدل (مفرد حسی) وجه شبه: بهره‌مند شدن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با او دلم بمهر و مودّت یگانه بود
سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود

(ص ۸۷۱- غ ۱۲۹- ب ۱)
مشبه: عشق (مفرد حسی) مشبه به: سیمرغ (مفرد عقلی) وجه شبه: شکوه و عظمت داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و بلیغ غیراضافی نیز بکار رفته است.

مملکت حسن ترا در جهان
مرتبت از عالم معنی گذشت

(ص ۸۳۴- غ ۷۱- ب ۷)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: مملکت (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و گستردگی (هر دو تحقیقی)
کفر و دین را نیست در بازار عشق
گیسه‌داری چون خم گیسوی تو

(ص ۱۰۰۴- غ ۳۴۳- ب ۳)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: بازار (مفرد حسی) وجه شبه: رونق داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
پیراهن صبرما اندر غم هجرانت
چون چاک قبا کردن تا کی بود ای دلبر

(ص ۸۹۷- غ ۱۶۷- ب ۳)
مشبه: صبر ما (مقید عقلی) مشبه به: پیراهن (مفرد حسی) وجه شبه: پوشاندن (تخییلی- تحقیقی)
باز بیرون تاز در میدان عقل و عافیت
آن سیه پوشان کفرانگیز ایمان سوز را

(ص ۷۹۲- غ ۵ – ب ۳)
مشبه: عقل- عافیت (مفرد عقلی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: گستردگی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه نیز به کار رفته است.
شد نور رخان تو روان سوز
شد کان کمال تو جگر کاف

(ص ۹۱۵- غ ۱۹۷- ب ۳)
مشبه: کمال تو (مقید عقلی) مشبه به: کان (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی)
رهروی باید که اندر راه ایمان پی نهد
تا ز دل پیمانه غم بر سر پیمان کشد

(ص ۸۵۹- غ ۱۱۱ – ب ۴)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: پیمانه (مفرد حسی) وجه شبه: خوردن (هر دو تحقیقی)
وی شکرین لب ز پی آن شکر
کار من از شکر و ز شکوی گذشت

(ص ۸۳۴- غ ۷۱- ب ۳)
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: شکر (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی)
آسمان خاک بیز ازکوی تو
سالها غربال دولت بیخته

(ص ۱۰۰۸- غ ۳۵۰- ب ۳)
مشبه: دولت (مفرد عقلی) مشبه به: غربال (مفرد حسی) وجه شبه: ریزش (هر دو تحقیقی)
ای یار بی‌تکلّف ما را نبید باید
وین قفل رنج ما را امشب کلید باید

(ص ۸۷۴- غ ۱۳۳- ب ۱)
مشبه: رنج ما (مقید عقلی) مشبه به: قفل (مفرد حسی) وجه شبه: عدم گشایش (تخییلی- تحقیقی)
چون کعبه آمال پدید آمد از دور
گفتند رسیدیم سر راه بر آن بود

(ص ۸۶۹- غ ۱۲۷- ب ۱۱)
مشبه: آمال (مفرد عقلی) مشبه به: کعبه (مفرد حسی) وجه شبه: دیریابی،‌ عدم دسترسی (تخییلی- تحقیقی)
ور گل دولتت همی باید
خسته خار یار باید بود

(ص ۸۶۷- غ ۱۲۴- ب ۴)
مشبه: دولت [تو] (مقید عقلی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: فرح بخشی (تخییلی- تحقیقی)
لاله زارم زعفران شد بر رخان لاله بر

توده‌های زعفران از لاله‌زار ما کنید

(ص ۸۷۹- غ ۱۴۰- ب ۳)

مشبه: رخان (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

لشکر «لاحول» را بند قطعیت بگسلد
وز تفاوت بر شعاع شرع شادروان کشد

(ص ۸۵۹- غ ۱۱۱- ب ۶)

مشبه: لاحول (مفرد عقلی) مشبه به: لشکر (مفرد حسی) وجه شبه: قدرتمندی (تخییلی-تحقیقی)
شمع نور فلکی خواهد هر لحظه همی
شعله از مشعله روی ضیا گستر تو

(ص ۹۹۸- غ ۳۳۱- ب ۱۲)
مشبه: روی ضیاگستر تو (مقید حسی) مشبه به: مشعله (مفرد حسی) وجه شبه: نوربخشی (هر دو تحقیقی)
مهر و ماهی گر بدندی مهر و ماه
سرو قدّ و لاله رخسار ای پسر

(ص ۸۹۲- غ ۱۵۹- ب ۳)
مشبه: قدّ (مفرد حسی) مشبه به: سرو (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی و تناسب (هر دو تحقیقی)
مشبه: رخسار (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مشروط و مفروق نیز بکار رفته است.
از هجر تو نزدیک سنائی چو رخ تو
اندر چمن عشق تو گلزارم گلزارم

(ص ۹۳۰- غ ۲۲۵- ب ۶)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: چمن (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و خرّمی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا

بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد

(ص ۸۴۱- غ ۸۲- ب ۹)
مشبه: قامت (مفرد حسی) مشبه به: شمشاد (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیر اضافی و مجمل و مفروق نیز وجود دارد.
زلف رنگ آمیز آن دلبر تو گوئی هر زمان

لشکر کفر از رخش ایمان همی یکسون برند

(ص ۸۶۱- غ ۱۱۵- ب ۵)
مشبه: کفر (مفرد عقلی) مشبه به: لشکر (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: ایمان (مفرد عقلی) مشبه به: رخش (مفرد حسی) وجه شبه: قدرت و استقامت داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چون نپاشی آب رحمت نار زحمت کم فروز

ور نباشی خاک معنی آب بی حاصل مباش

(ص ۹۰۶- غ ۱۸۲- ب ۲)
مشبه: رحمت (مفرد عقلی) مشبه به: آب (مفرد حسی) وجه شبه: صفا (هر دو تحقیقی)
مشبه: زحمت (مفرد عقلی) مشبه به: نار (مفرد حسی) وجه شبه: در رنج و عذاب بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل و بلیغ غیراضافی و مفروق نیز وجود دارد.
گر بایدت حرفی از ین تا گرددت عین الیقین

شو مدحت خورشید دین بر دفترجان کن رقم

(ص ۹۳۶- غ ۲۳۳- ب ۱۴)
مشبه: دین (مفرد عقلی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: روشنی بخشی (هر دو تحقیقی)
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: دفتر (مفرد حسی) وجه شبه: تأثیرپذیری (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز بکار رفته است.
من که باشم که بتن رخت وفای تو کشم

دیده حمّال کنم بار جفای تو کشم

(ص ۹۳۳- غ ۲۳۰- ب ۱)
مشبه: وفای تو (مقید عقلی) مشبه به: رخت (مفرد حسی) وجه شبه: تحمل کردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: جفای تو (مقید عقلی) مشبه به: بار (مفرد حسی) وجه شبه: سنگینی و عذاب آور بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیراضافی و مفروق نیز وجود دارد.
گر بایدت که بوئی آنجا گل عنایت

اینجا گل ریاست می‌پژمرید باید

(ص ۸۷۵- غ ۱۳۳- ب ۱۴)
مشبه: عنایت (مفرد عقلی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: بهره‌ مند شدن (هر دو تحقیقی)
مشبه: ریاست (مفرد عقلی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: پژمردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در راه من نهاد نهان دام مکر خویش

آدم میان حلقه آن دام دانه بود

(ص ۸۷۱- غ ۱۲۹- ب ۳)
مشبه: مکر خویش (مقید عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار کردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیراضافی و مفروق نیز وجود دارد.
تا من رخ چون چشمه خورشید تو دیدم

چشمم ز غم عشق تو چون چشمه خونست

(ص ۸۱۸- غ ۴۶- ب ۵)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و زایندگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: خون (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: در جریان بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مجمل و تشبیه در تشبیه وجود دارد.
نافه آهو غلام زلف عنبربوی تست

عنبر سارا رهین خط سبزا رنگ تست

(ص ۸۰۹- غ ۳۱- ب ۳)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: عنبر (مفرد حسی) وجه شبه: خوشبویی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای امیری که بر سپهر جمال آفتابست و ماه رایت تو
(ص۹۹۴- غ۳۲۸- ب۳)
مشبه: جمال (مفرد حسی) مشبه به: سپهر (مقید حسی) وجه شبه: گستردگی و عظمت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با رخی چون چشمه خورشید و زلفی چون صلیب

تازه کردی کیش نصرانی زهی کافر بچه

(ص ۱۰۰۹- غ ۳۵۱- ب ۷)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و زایندگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مجمل و مفروق نیز وجود دارد.

بلیغ غیر اضافی

زلف تو چوگان بدست آمد پدید صبر کن تا گوی در میدان برد
(ص۸۴۷- غ۹۲- ب۴)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: کج بودن (هر دو تحقیقی).
ایکه دریا جام کرده شربت عام ترا رخش را رستم بس و گوربری پرویز را
(ص۷۹۴- غ۷- ب۸)
مشبه: جام (مفرد حسی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: نوشیدن (تخییلی- تحقیقی).
گرنه عشقت سایه من شد چرا هرگه که من روی برتابم ازو پویان ز پس باشد مرا
(ص۷۹۷- غ۱۲- ب۳)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: سایه من (مقید حسی) وجه شبه: همراهی و پیوستگی و همدمی (هر دو تحقیقی).
آسمان تند و سرکش زیردست و رام تست روزگار تند و توسن دایه انباز تست
(ص۸۰۷- غ۲۸- ب۶)
مشبه: روزگار تند و توسن (مقید حسی) مشبه به: دایه انباز (مقید حسی) وجه شبه: پروردن- حمایت کردن (تخییلی- تحقیقی)
سرمه چشم سپهر تربت درگاه تست حلقه گوش سروش، صدمه پیغام تست
(ص۸۰۸- غ۳۰- ب۳)
مشبه: تربت درگاه تو (مقید حسی) مشبه به: سرمه چشم سپهر (مقید عقلی) وجه شبه: بینائی بخشی (تخییلی- تحقیقی)
همّت کرّوبیان، شعبد دست تست سرم روحانیون، خاک کف پای تست
(ص۸۱۰- غ۳۴- ب۲)
مشبه: همّت کرّوبیان (مقید عقلی) مشبه به: شعبده دست تو (مقید عقلی) وجه شبه: در اختیار داشتن (هر دو تخییلی).
مشبه: خاک کف پای تو (مقید حسی) مشبه به: سرمه روحانیون (مقید حسی) وجه شبه: بینائی بخشی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ماه شب گمرهان، عارض زیبایی تست سرو دل عاشقان، قامت رعنای تست
(ص۸۱۰- غ۳۴- ب۱)
مشبه: عارض زیبای تو (مقید حسی) مشبه به: ماه شب گمراهان (مقید حسی) وجه شبه: روشنی و نورانیت (هر دو تحقیقی)
مشبه: قامت رعنای تو (مقید حسی) مشبه به: سرو دل عاشقان (مقید عقلی) وجه شبه: بلندی (تحقیقی- تخییلی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکده است فرقت نامهربانی آتشم در جان زدست
(ص۸۱۲- غ۳۶- ب۱)
مشبه: دل [من] (مقید عقلی) مشبه به: آتشکده (مفرد حسی) وجه شبه: سوختن-آتشین بودن (تخییلی- تحقیقی).
چو عشقش بلبل است از باغ جانت
روان و عقل را شاخ شجر کن

(ص ۹۸۰- غ ۳۰۳- ب ۱۰)
مشبه: روان- عقل (مفرد عقلی) مشبه به: شاخ شجر (مقید حسی) وجه شبه: قرار گرفتن و جای داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

بینا مباد چشم من ار سوی چشم من بهتر ز توتیا نبود گرد گام دوست
(ص۸۱۹- غ۴۷- ب۱۰)
مشبه: گرد گام دوست (مقید حسی) مشبه به: توتیا (مفرد حسی) وجه شبه: شفا بخشی (تخییلی- تحقیقی).
گرد گرهمچون سنائی صید زارم هست نیست یا اگر شیری است او آنگه شکارم نیست هست
(ص۸۲۱- غ۵۰- ب۸)
مشبه: او (مفرد حسی) مشبه به: شیر (مفرد حسی) وجه شبه: شجاعت (هر دو تحقیقی)
عشق شاهیست پا بتخت ازل جز بدو مرد را ولایت نیست
(ص۸۲۷- غ۶۰- ب۲)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: شاه (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و جاودانگی (هر دو تحقیقی).
شمشیر کشان چشم او را جز دیده عاشقان سپر نیست
(ص۸۲۸- غ۶۲- ب۸)
مشبه: دیده عاشقان (مفرد حسی) مشبه به: سپر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت و ممانعت کردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: چشم (مفرد حسی) مشبه به: شمشیرکشان (مقید حسی) وجه شبه: برندگی و نفوذ داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
او سیم بر است و سیم زی او گر زر نبود ترا خطر نیست
(ص۸۲۸- غ۶۲- ب۱۷)
مشبه: بر (مفرد حسی) مشبه به: سیم (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)

اندر طلبش سوی سنائی غم تاج سرست و درد سر نیست
(ص۸۲۹- غ۶۲- ب۲۱)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: تاج سر (مقید حسی) وجه شبه: مایه افتخار (تخییلی- تحقیقی).
چشم خونخوار تو از قتّال سجزی دست برد زلف دلدوز تو از طرّار رازی درگذشت
(ص ۸۳۳- غ ۶۹- ب ۵)
مشبه: چشم خونخوار تو (مقید حسی) مشبه به: قتّال سجزی (مقیّد حسی) وجه شبه: خون خواری (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: زلف دلدوز تو (مقید حسی) مشبه به: طرّار رازی (مقیّد حسی) وجه شبه: بریده شدن و ربودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
نعلی که بینداخت همی مرکبش از پای تاج سر سلطان شد، تا باد چنین باد
(ص۸۳۸- غ۷۷- ب۶)
مشبه: نعل (مفرد حسی) مشبه به: تاج سر سلطان (مقید حسی) وجه شبه: مایه بزرگی (تخییلی- تحقیقی)
بر عالم تجرید ز تفرید رهی ساز
در بادیه هجر ز حیرت علمی زن

(ص ۹۷۵- غ ۲۹۵- ب ۶)
مشبه: حیرت (مفرد عقلی) مشبه به: علمی (مفرد حسی) وجه شبه: سرگشته بودن و جنبش داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
من دانستم که می بلائیست لیکن چکنم مرا چو زان داد
(ص۸۳۹- غ۷۹- ب۶)
مشبه: می (مفرد حسی) مشبه به: بلا (مفرد عقلی) وجه شبه: آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)

جان را بقضای عشق بسپارد تن پیش بلا و غم سپر دارد
(ص۸۴۳- غ۸۶- ب۲)
مشبه: تن (مفرد حسی) مشبه به: سپر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت و ممانعت (تخییلی- تحقیقی).
از تن باریک من زنّار ساخت وز دل سنگینم آتشگاه کرد
(ص۸۴۹- غ۹۶- ب۵)
مشبه: تن باریک من (مقید حسی) مشبه به: زنّار (مفرد حسی) وجه شبه: باریکی (هر دو تحقیقی)
مشبه: دل سنگین [من] (مقید عقلی) مشبه به: آتشگاه (مفرد حسی) وجه شبه: سوزندگی (تخییلی – تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

مشک زلفی و نرگسین چشمی تا بدان نرگسان چه خواهی کرد
(ص۸۵۰- غ۹۸- ب۲)
مشبه: چشم (مفرد حسی) مشبه به: نرگسین (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: مشک (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی و معطر بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی تحقیقها نمایش و آبم سراب شد
(ص۸۵۷- غ۱۰۹- ب۲)
مشبه: زهد [من] (مقید عقلی) مشبه به: منافقی (مفرد عقلی) وجه شبه: آلودگی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: دین [من] (مقید عقلی) مشبه به: مشعبدی (مفرد حسی) وجه شبه: اثرگذاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: تحقیقها (مفرد حسی) مشبه به: نمایش (مفرد حسی) وجه شبه: جلوه‌گری (هر دو تحقیقی)
مشبه: آب [من] (مقید حسی) مشبه به: سراب (مفرد حسی) وجه شبه: فریبندگی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
من بجان مرجان و لؤلؤ را خریداری کنم گرچو دندان و لب او لؤلؤ و مرجان بود
(ص۸۶۸- غ۱۲۶- ب۵)
مشبه: دندان (مفرد حسی) مشبه به: لؤلؤ (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی و روشنی (هر دو تحقیقی).
مشبه: لب او (مقید حسی) مشبه به: مرجان (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی).
در مصرع دوم این بیت تشبیه ملفوف مرتب وجود دارد.

بس جان عزیزان که در آن راه فنا شد گور و لحد آنجا دهن شیر ژیان بود
(ص۸۶۹- غ۱۲۷- ب۱۰)
مشبه: گور- لحد (مفرد حسی) مشبه به: دهن شیر ژیان (مقید حسی) وجه شبه: فرو بردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه نیز بکار رفته است.
از روی آن صنوبر ما را چراغ باید وز زلف آن ستمگر ما را گزید باید
(ص۸۷۴- غ۱۳۳- ب۴)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: چراغ (مفرد حسی) وجه شبه: روشنی- نورانی بودن (هر دو تحقیقی) هم توئی ماه قدح گیر ای غلام هم توئی سرو قباپوش ای پسر
(ص۸۹۳- غ۱۶۱- ب۳)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: ماه قدح گیر (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: سرو قباپوش (مقید عقلی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای بت شمن پیشت منم جانم تویی و تن منم
گر کافرم گر مؤمنم محراب من روی تو بس
(ص ۹۰۳- غ۱۷۸- ب۶)
مشبه: تو (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: بت شمن (مقید حسی) وجه شبه: قابل پرستش بودن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: جان [من] (مقید عقلی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: تن (مفرد حسی) وجه شبه: بی‌ارزش بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گر من بکویت بگذرم بر آب و آتش بسترم
ترسم زخصمت چون روم گیتی بود بر من قفس
(ص۹۰۴- غ۱۷۹- ب۲)
مشبه: گیتی (مفرد حسی) مشبه به: قفس (مفرد حسی) وجه شبه: تنگنا- غمکده (هر دو تحقیقی).
نشست ما اگر کوهست و او چون ماه بر گردون چرا هر دو بهم بینم از آن رخسار رخشانش
(ص۹۰۷- غ۱۸۴- ب۹)
مشبه: نشست ما (مقید حسی) مشبه به: کوه (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی و عظمت (تخییلی- تحقیقی).
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
خواهی که بود خاک درت افسر عشّاق در باده فزون کن تو یسار ای پسر خوش
(ص۹۰۸- غ۱۸۵- ب۴)
مشبه: خاک در [تو] (مقید حسی) مشبه به: افسر عشّاق (مقید حسی) وجه شبه: مایه افتخار و بزرگی (تخییلی- تحقیقی).
بر من از عشقت شبیخون بود دوش آب چشمم قطره خون بود دوش
(ص ۹۰۹- غ۱۸۷- ب۱)
مشبه: آب چشم [من] (مقید حسی) مشبه به: قطره خون (مقید حسی) وجه شبه: سرخ و خونین (تخییلی- تحقیقی).
ای برخ ماه زمین بی روی تو مونس من ماه گردون بود دوش
(ص ۹۰۹- غ۱۸۷- ۴)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: تابانی- زیبایی- درخشانی(هر دو تحقیقی).

تو خورشیدی از آن پیش تو آرند فلک را از مه نو حلقه در گوش
(ص۹۱۰- غ۱۸۸- ب۴)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت- درخشانی- نورانیت (هر دو تحقیقی).
ای روی تو قارون شده از حسن و ملاحت از هجر تو قارونم و از وصل تو درویش
(ص۹۱۳- غ۱۹۵- ب۵)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: قارون (مفرد حسی) وجه شبه: غنا و بی نیازی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: م [من] (مفرد حسی) مشبه به: قارون (مفرد حسی) وجه شبه: غنا و بی نیازی (هر دو تحقیقی)
مشبه: م [من] (مفرد حسی) مشبه به: درویش (مفرد حسی) وجه شبه: نیازمند بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا اگر باری نباشم بر بساط دوستان خاک باشم زیر پای چاکران اندر سماط
(ص ۹۱۴- غ۱۹۶- ب۶)
مشبه: م [من] (مفرد حسی) مشبه به: خاک (مفرد حسی) وجه شبه: تواضع و فروتنی (تحقیقی- تخییلی)
گردم بباد ساری گردی همی ولیکن باران تو بیامد بفشاند جمله گردم
(ص۹۲۵- غ۲۱۷- ب۳)
مشبه: م [من] (مفرد حسی) مشبه به: گرد (مفرد حسی) وجه شبه: ناچیز و بی ارزش بودن (تخییلی- تحقیقی).
بچهره اصل ایمانی بزلفین مایه کفری
زجور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم
(ص۹۲۵- غ۲۱۶- ب۴)
مشبه: چهره (مفرد حسی) مشبه به: اصل ایمان (مقید عقلی) وجه شبه: نورانی (هر دو تحقیقی)
مشبه: زلفین (مفرد حسی) مشبه به: مایه کفر (مقید عقلی) وجه شبه: سیاهی و تیرگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
یار شد گوهرم بگوهر خویش باز رستم ز رنج و آسودم
(ص۹۲۶- غ۲۱۹- ب۷)
مشبه: یار (مفرد حسی) مشبه به: گوهر [من] (مقید حسی) وجه شبه: ارزش و عزت داشتن (هردو تحقیقی)
صاحب سر درد و رنج گشتم تا با غم عشق، یار غارم
(ص۹۲۸- غ۲۲۳- ب۳)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: یار غار (مقید حسی) وجه شبه: همراهی و همدمی (تخییلی- تحقیقی)
از هجر تو نزدیک سنائی چو رخ تو اندر چمن عشق تو گلزارم گلزارم
(ص ۹۳۰- غ۲۲۵- ب۶)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: گلزار (مفرد حسی) وجه شبه: رنگارنگی و پژمردگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مرا در عالم عشقش مپرس از شیب و از بالا
مهم تا در فلک باشم گلم تا در چمن باشم
(ص ۹۳۱- غ۲۲۶- ب۷)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و نورانیت داشتن (هر دو تحقیقی)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و لطافت داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دهانش نیم دینار است و دینار است روی من
چو از دینار بی بهرم برخ دینار چون باشم
(ص ۹۳۲- غ۲۲۷- ب۵)
مشبه: دهان [او] (مقید حسی) مشبه به: نیم دینار (مقید حسی) وجه شبه: تنگی و کوچکی (هردو تحقیقی)
مشبه: روی من (مقید حسی) مشبه به: دینار (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
کوی تو شده است باغ عشّاق بارنده بر او زدیده هایم
(ص۹۳۴- غ۲۳۲- ب۴)
مشبه: کوی تو (مقید حسی) مشبه به: باغ عشّاق (مقید حسی) وجه شبه: صفا و خرمی داشتن (هر دو تحقیقی)
شد خلد بروی تو سرایم بی روی تو خلد شد جهنّم
(ص۹۳۴- غ۲۳۲- ب۲)
مشبه: سرای [من] (مقید حسی) مشبه به: خلد (مفرد حسی) وجه شبه: خوشایندی، خرمی و صفا داشتن (هر دو تحقیقی)
مشبه: خلد (مقید حسی) مشبه به: جهنّم (مفرد حسی) وجه شبه: محرومیت و ناخوشایند بودن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای چهره تو چراغ عالم با دیدن تو کجا بود غم
(ص۹۳۴- غ۲۳۲- ب۱)
مشبه: چهره تو (مقید حسی) مشبه به: چراغ عالم (مقید حسی) وجه شبه: سفیدی و روشنی داشتن (هر دو تحقیقی)
ار خلد برین یاد کنم روی تو بینم ور فتنه و دین یاد کنم موی تو بینم
(ص۹۴۳- غ ۲۴۸- ب۱)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: خلد برین (مقید حسی) وجه شبه: صفا و خرمی و زیبایی داشتن (هر دو تحقیقی)
آخر نه ز گلبن تو خاریم آخر نه ز باغ تو گیائیم
(ص۹۴۶- غ ۲۵۴- ب۴)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: خار (مفرد حسی) وجه شبه: بی ارزشی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: گیاه (مفرد حسی) وجه شبه: طراوت و سرسبزی داشتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بادی داریم در سر ایراک در پیش سگ تو خاک پائیم
(ص۹۴۶- غ۲۵۴- ب۶)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: خاک پای (مقید حسی) وجه شبه: تواضع، فروتنی (تخییلی- تحقیقی)
خورشید توئی و ذرّه مائیم بی روی تو روی کی نمائیم
(ص۹۴۶- غ ۲۵۴- ب۱)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی و عظمت (هر دو تحقیقی).
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: ذرّه (مفرد حسی) وجه شبه: کوچکی- تواضع کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ما را سگ خویش خوان که تا ما گوئیم که شیر چرخ ماییم
(ص۹۴۷- غ ۲۵۴- ب۱۷)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: سگ خویش (مقید حسی) وجه شبه: بی ارزشی و پستی بودن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: شیر چرخ (مقید حسی) وجه شبه: بزرگی و بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
زاهدا خیز و در نماز آویز زآنکه ما خاک بی نیازانیم
(ص۹۵۸- غ ۲۷۱- ب۷)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: خاک بی‌نیازان (مقید حسی) وجه شبه: افتادگی داشتن (تحقیقی- تخییلی)
گرچه کبکیم در ممالک خویش مانده در جستجوی بازانیم
(ص۹۵۸- غ ۲۷۱- ب۵)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: کبک (مفرد حسی) وجه شبه: بی خبری و در غفلت بودن (هر دو تحقیقی)
کوهی است غم عشق تو موئیست تن من هرگز نتوان کوه بیک موی کشیدن
(ص۹۷۰- غ ۲۸۷- ب۱۹)
مشبه: غم عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: کوهی (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی و سنگینی (هر دو تحقیقی)
مشبه: تن من (مقید حسی) مشبه به: مویی (مفرد حسی) وجه شبه: باریکی و نازک بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
قیل و قال لایجوز از کوی دل بیرون گذار
بر در همّت ز هستی پس قوی مسمار زن
(ص۹۷۰- غ ۲۸۸- ب۳)
مشبه: هستی (مفرد عقلی) مشبه به: مسمار (مفرد حسی) وجه شبه: محکم کاری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

عالم سفلی که او جز مرکز پرگار نیست
چون درین کوی آمدی تو پای بر پرگار زن
(ص۹۷۱- غ۲۸۹- ب۵)
مشبه: عالم سفلی (مقید حسی) مشبه به: مرکز پرگار (مقید حسی) وجه شبه: اسیر و گرفتار کردن (هر دو تحقیقی).
اگر اعقاب حسنت ره بگیرد سبک دفتر سلاح و دف سپر کن
(ص۹۸۰- غ ۳۰۳- ب۱۶)
مشبه: دفتر (مفرد حسی) مشبه به: سلاح (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت کردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: دف (مفرد حسی) مشبه به: سپر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت کردن (تخییلی- تحقیقی)
تشبیه مفروق در این بیت وجود دارد.
عقل سلطانست و فرمانش روان بر جان و دل
رو چو مردان روز و شب جز خدمت سلطان مکن
(ص۹۸۴- غ ۳۱۲- ب۳)
مشبه: عقل (مفرد عقلی) مشبه به: سلطان (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و سروری داشتن (هر دو تحقیقی)
روی تو مهتاب شد تار قصب شد تنم آفت تار قصب هست ز مهتاب تو
(ص۹۹۴- غ۳۲۷- ب۶)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: مهتاب (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: تن [من] (مقید حسی) مشبه به: تار قصب (مقید حسی) وجه شبه: باریکی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای امیری که بر سپهر جمال آفتابست و ماه رایت تو
(ص۹۹۴- غ۳۲۸- ب۳)
مشبه: آفتاب- ماه (مفرد حسی) مشبه به: رایت تو (مقید حسی) وجه شبه: بلندی و عظمت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه و تشبیه تفضیل و مفروق نیز بکار رفته است.

موی مرا برف کرد آتش پر دود تو اشک مرا لعل کرد لؤلؤی خوش آب تو
(ص۹۹۴- غ۳۲۷- ب۲)
مشبه: موی مرا (مقید حسی) مشبه به: برف (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی ( هر دو تحقیقی)
مشبه: اشک (مفرد حسی) مشبه به: لعل (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مرده را زنده کنی زآوای خویش پس دم عیسی شده است آوای تو
(ص۱۰۰۱- غ۳۳۸- ب۵)
مشبه: آوای تو (مقید حسی) مشبه به: دم عیسی (مقید حسی) وجه شبه: جان بخشی (تخییلی- تحقیقی)
ای کعبه من در سرای تو جان و تن دل مرا برای تو
(ص۱۰۰۲- غ ۳۴۰- ب۱)
مشبه: در سرای تو (مقید حسی) مشبه به: کعبه من (مقید حسی) وجه شبه: مورد توجه بودن (هر دو تحقیقی)
بوسم همه روز خاکپایت را محراب منست خاک پای تو
(ص۱۰۰۲- غ۳۴۰- ب۲)
مشبه: خاک پای تو (مقید حسی) مشبه به: محراب من (مقید حسی) وجه شبه: محل توجه و اقبال بودن (هر دو تحقیقی)
زنگیانند آن دو زلف پای کوب بوالعجب اندر نظاره سوی تو
(ص۱۰۰۳- غ۳۴۲- ب۵)
مشبه: دو زلف پای کوب (مفرد حسی) مشبه به: زنگیان (مفرد حسی) وجه شبه: رقصان و سیاهی (هر دو تحقیقی)
گر من گیاه سبزم و تو ابر نوبهار هل تا گیه بجوشد بر من بهار رو
(ص۱۰۰۴- غ۳۴۴- ب۲)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: گیاه سبز (مقید حسی) وجه شبه: نیازمند بودن به باران (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: ابر نوبهار (مقید حسی) وجه شبه: بخشندگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
من نه ارزیزم زکان انگیخته من عزیزم از فلک بگریخته
(ص۱۰۰۷- غ۳۴۹- ب۱)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: ارزیز (مفرد حسی) وجه شبه: بی ارزشی (تخییلی- تحقیقی)

یوسف مصری توئی کز عشق تو گرد جهان
هست صد یعقوب کنعانی زهی کافر بچه
(ص۱۰۰۸- غ۳۵۱- ب۵)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: یوسف مصری (مقید حسی) وجه شبه: فراوانی عاشقان (هر دو تحقیقی)

عقیقین آن دو لب داری بزیرش گور من کنده
مرا هر روز بی جرمی بگور اندر کنی زنده
(ص۱۰۱۰- غ۳۵۴- ب۲)
مشبه: دو لب (مقید حسی) مشبه به: عقیقین (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و آبداری، درخشانی (هر دو تحقیقی)
زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافکنده
چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده
(ص۱۰۱۰- غ۳۵۴- ب۱)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: سروی (مفرد حسی) وجه شبه: اعتدال، راست قامتی (هر دو تحقیقی)
شمع خود خوانی همی ما را و ما در پیش تو
پس ترا پروای جان از چیست گر پروانه ای
(ص۱۰۱۳- غ۳۶۱- ب۳)
مشبه: ما- ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: شمع- پروانه (مفرد حسی) وجه شبه: نوربخشی- معشوقی- عاشقی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
حسن تو دامست و لیکن ترا دام چه سود است که بی چینه ای
(ص۱۰۱۵- غ۳۶۴- ب۳)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و اسارت (هر دو تحقیقی)
رو که در این راه تو تر دامنی گویی در آب روان چینه ای
(ص ۱۰۱۶- غ۳۶۴- ب۸)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: چینه (مفرد حسی) وجه شبه: متحرک و بی ارزش بودن (تخییلی- تحقیقی)
از چهره خود باغی بر خاص گشادستی وز غمزه خود داغی بر عام نهادستی
(ص۱۰۲۴- غ۳۷۷- ب۳)
مشبه: چهره خود (مقید حسی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: صفا و خرمی، تاثیر گذاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: غمزه خود (مفرد حسی) مشبه به: داغ (مفرد حسی) وجه شبه: تاثیر گذاری و نفوذ و سوزاندن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بی روی تو عقل من نه خوبست در خاتم عقل من نگینی
(ص ۱۰۳۹- غ۳۹۹- ب۵)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نگین (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمند بودن (هر دو تحقیقی) در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
شه خوبان آفاقی بخوبی در جهان طاقی
بلب درمان عشّاقی برخ خورشید خرگاهی
(ص ۱۰۴۰- غ ۴۰۱- ب ۲)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: شه خوبان آفاق (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: خورشید خرگاه (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
نهد هر لحظه از هجران مرا بر جان و دل داغی
زند از غمزه هر ساعت مرا بر سینه زوبینی
(ص۱۰۴۰- غ۴۰۰- ب۵)
مشبه: هجران (مفرد عقلی) مشبه به: داغ (مفرد حسی) وجه شبه: درد و ناراحتی (هر دو تحقیقی)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: زوبین (مفرد حسی) وجه شبه: تأثیر گذار بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مه نیستی که مهری زیرا که هست مه را
گاه از برونش زردی گاه از درون سیاهی
(ص۱۰۴۱- غ۴۰۳- ب۲)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: مهر (مفرد حسی) وجه شبه: درخشانی (هر دو تحقیقی)
فرّاش خاک کویت پاکان آسمانی قلّاش آبرویت پیران خانقاهی
(ص۱۰۴۲- غ۴۰۳- ب۱۲)
مشبه: پاکان آسمانی (مقید حسی) مشبه به: فرّاش خاک کوی [تو] (مقید حسی) وجه شبه: خدمتکاری (تخییلی- تحقیقی)
همی برآرد مشکین خطش سر از گلزار
چون نیم دایره دو زلف دایره کردار

(ص ۸۸۵- غ ۱۴۹- ب ۱)
مشبه: خط [او] (مقید حسی) مشبه به: مشکین (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گر دسته گل نیاید از ما
هم هیزم دیگ را بشائیم

(ص ۹۴۶- غ ۲۵۴- ب ۵)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: هیزم دیگ (مقید حسی) وجه شبه: کم بهایی و بی‌ارزشی (هر دو تحقیقی)
دل تنگ ما معدن عشق تست
که هم خردی و هم عزیزی چو زر

(ص ۸۹۱- غ ۱۵۷- ب ۴)
مشبه: دل تنگ ما (مقید عقلی) مشبه به: معدن عشق (مقید عقلی) وجه شبه: ظرفیت داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چون نیزه ز غمزه راست کردی
جان و دل عاشق سپر کن

(ص ۹۷۹- غ ۳۰۲- ب ۸)
مشبه: جان (مفرد عقلی)- دل عاشق (مقید عقلی) مشبه به: سپر (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت کردن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه نیز بکار رفته است.
زینهار ای یار گل رخ زینهار
بیگنه بر من تیزی چو خار

(ص ۸۸۴- غ ۱۴۸- ب ۱)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: لطافت و زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من
جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا

(ص ۷۹۱- غ ۳- ب ۵)
مشبه: سینه (مفرد حسی) مشبه به: جعبه (مفرد حسی) وجه شبه: ظرفیت داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
شد خال رخ تو ای نگارین
شور دل و نور دیدگانم

(ص ۹۳۷- غ ۲۳۵- ب ۱۰)
مشبه: خال رخ تو (مقید حسی) مشبه به: شور دل (مقید عقلی) (۱)، نوردیدگان (مقید حسی) (۲) وجه شبه: هیجان انگیزی (۱)، عزیز بودن و ارزشمندی (۲) (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه جمع نیز بکار رفته است.
دست تو طوق گردن دگری
غم عشق تو طوق گردن من

(ص ۹۷۵- غ ۲۹۶- ب ۴)
مشبه: غم عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: طوق گردن من (مقید حسی) وجه شبه: گریبان گیری و به اسارت کشیدن (هر دو تحقیقی)
اگر زلفین چوگان کرد خواهی
مرا بپذیر تا گوی تو باشم

(ص ۹۳۲- غ ۲۲۸- ب ۵)
مشبه: زلفین (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: انحناء و سرکجی (هر دو تحقیقی)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: گوی تو (مقید حسی) وجه شبه: ملازمت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
از کمال هجر در صحرای درد
تیر در پرتاب بودم دی و دوش

(ص ۹۱۰- غ ۱۸۹- ب ۵)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: تیر در پرتاب (مقید حسی) وجه شبه: حرکت و جنبش داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و بلیغ اضافی نیز وجود دارد.
مژه تیری و ابروان چو کمان
پس تو تیر و کمان چه خواهی کرد

(ص ۸۵۰- غ ۹۸- ب ۶)
مشبه: مژه (مفرد حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: نافذ بودن و تیزی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مجمل مرسل نیز بکار رفته است.
تا دل من صید شد در دام عشق
باده شد جان من اندر جام عشق

(ص ۹۱۶- غ ۲۰۰- ب ۱)
مشبه: جان من (مقید عقلی) مشبه به: باده (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و قرار گرفتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ و مفروق نیز بکار رفته است.
گر کار بحزمستی اسکندر می من
ور معجزه شعر ستی پیغمبر می من

(ص ۹۷۶- غ ۲۹۸- ب ۱)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: اسکندر (مفرد حسی) وجه شبه: بلندپروازی و حزم داشتن (هر دو تحقیقی)
مشبه: شعر (مفرد حسی) مشبه به: معجزه (مفرد حسی) وجه شبه: کار خارق العاده انجام دادن (هر دو تحقیقی)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: پیغمبر (مفرد حسی) وجه شبه: انجام کار خارق العاده (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مشروط و مفروق نیز بکار رفته است.
از دور بدان زلف چو چوگان بکنم دست
تا زلف تو چوگان و دلم گوی تو بینم

(ص ۹۴۴- غ ۲۴۸ – ب ۳)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا و خمیدگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: دل [من] (مقید حسی) مشبه به: گوی تو (مفرد حسی) وجه شبه: ملازمت و همراهی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مجمل مرسل و مفروق نیز به کار رفته است.
وصل تو سیمرغ گشت بر سر کوه عدم
خاطر بی‌خاطران، مسکن و مأوای تست

(ص ۸۱۰- غ ۳۴- ب ۴)
مشبه: وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: سیمرغ (مفرد عقلی) وجه شبه: دست نیافتنی بودن (هر دو تخییلی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
لاله زارم زعفران شد بر رخان لاله بر
توده‌های زعفران از لاله‌زار ما کنید

(ص ۸۷۹- غ ۱۴۰- ب ۳)
مشبه: لاله زار [من] (مقید حسی) مشبه به: زعفران (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی)
در این بیت «لاله زارم» استعاره از چهره می‌باشد که تشبیه در تشبیه می‌باشد.
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
توحید من آن زلف بشولیده او بود
ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود

(ص ۸۶۹- غ ۱۲۷- ب۴)
مشبه: زلف بشولیده او(مقید حسی) مشبه به: توحید من (مقید عقلی) وجه شبه: یگانگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: روی چو خورشید جهان (مقید حسی) مشبه به: ایمان من (مقید عقلی) وجه شبه: روشنی و درخشندگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و مجمل مرسل به کار رفته و در مصراع دوم نیز تشبیه در تشبیه وجود دارد.
لاله خودرویم از فرقت مکن
حجره من زاشک خون چون لاله‌زار

(ص ۸۸۴- غ ۱۴۸- ب ۲)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: لاله خودرو (مقید حسی) وجه شبه: آزادگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای نقطه خوبی و نکوئی بهمه وقت
گردنده عشق تو چو پرگارم پرگار

(ص ۸۸۱- غ ۱۴۴- ب ۶)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نقطه خوبی (مقید حسی) وجه شبه: مرکزیت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
ای نقطه خوبی و نکوئی بهمه وقت
گردنده ز عشق تو چو پرگارم پرگار

(ص ۹۳۰- غ ۲۲۵- ب ۵)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نقطه خوبی (مقید حسی) وجه شبه: مرکزیت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم

کز سمن بالین و از شمشاد بستر داشتم

(ص ۹۲۴- غ ۲۱۵- ب ۱)
مشبه: بالین (مفرد حسی) مشبه به: سمن (مفرد حسی) وجه شبه: نرمی و لطافت (هر دو تحقیقی)
مشبه: بستر (مفرد حسی) مشبه به: شمشاد (مفرد حسی) وجه شبه: نرمی و لطافت (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چه آفتی تو که شبها میان دیده چو روزی

چه فتنه‌ای تو که شبها میان روح چو رازی

(ص ۱۰۳۱- غ ۳۸۸- ب ۳)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: آفت (مفرد حسی) وجه شبه: اثرگذاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: فتنه (مفرد حسی) وجه شبه: شورانگیزی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مجمل مرسل و مفروق نیز به کار رفته است.
آن گویم و آن چو صوفیانت
نی نی که تو پادشاه آنی

(ص ۱۰۳۹- غ ۳۹۸- ب ۱۰)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: پادشاه (مفرد حسی) وجه شبه: برتری و تسلط داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تفصیل نیز بکار رفته است.
جان خوانم جان چو عاشقانت
نی نی که تو کدخدای جانی

(ص ۱۰۳۹- غ ۳۹۸- ب ۱۱)
مشبه: ت (تو) (مفرد حسی) مشبه به: جان (مفرد عقلی) وجه شبه: اهمیت و ارزش داشتن (هر دو تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: کد خدای جان (مقید عقلی) وجه شبه: سیطره و چیرگی داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تفضیل و مفروق نیز بکار رفته است.
لشکر کفر است حرص و شهوت اندر تن ترا

ناگهان امشب یکی بر لشکر کفّار زن

(ص ۹۷۳- غ ۲۹۲- ب ۴)
مشبه: حرص- شهوت (مفرد عقلی) مشبه به: لشکر کفر (مقید حسی) وجه شبه: کثرت و زیادی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تسویه و مفروق و تشبیه در تشبیه نیز به کار رفته است.
چو صیّاد خرد لعل تو باشد
سر زلف تو شاید شست ما را

(ص ۷۹۰- غ ۲- ب ۶)
مشبه: لعل تو (مقید حسی) مشبه به: صیّاد (مفرد حسی) وجه شبه: گیرایی، شکارگری (هر دو تحقیقی)
در این بیت لعل استعاره از لب می‌باشد که تشبیه در تشبیه است.

از عشق توقارون منم غرقه در آب و خون منم

لیلی تویی مجنون منم در کار تو بسته هوس

(ص ۹۰۴- غ ۱۷۹- ب ۴)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: قارون (مفرد حسی) وجه شبه: بی‌نیازی (هر دو تحقیقی)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: لیلی (مفرد حسی) وجه شبه: دلبری (هر دو تحقیقی)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: مجنون (مفرد حسی) وجه شبه: عاشقی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه تلمیحی و مفروق نیز بکار رفته است.
ابروی مقرونت ای دلبر کمان اندر کشید

ناوک مژگانت ای جانان دل و جانم بخست

(ص ۸۱۵- غ ۴۲- ب ۴)
مشبه: ابرو (مفرد حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا و خمیدگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مضمر و بلیغ اضافی و مفروق نیز بکار رفته است.
روی او ماه است اگر بر ماه مشک افشان بود

قدّ او سرو است اگر بر سرولالستان بود

(ص ۸۶۸- غ ۱۲۶- ب ۱)
مشبه: روی او (مقید حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
مشبه: قدّ او (مقید حسی) مشبه به: سرو (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مشروط و مفروق نیز بکار رفته است
الا برخیز مهرویا که باد مشک بیز آمد
همه لشگر گه غم را مفاجا و گریز آمد

(ص ۸۶۰- غ ۱۱۳- ب ۱)
مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: لشگرگه (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی و فراوانی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
سر بسان سایه زان بر خاک دارم پیش تو

کز رخ و زلف آفتاب و سایه داری ای پسر

(ص ۸۹۵- غ ۱۶۵- ب ۶)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: تابان و درخشان بودن (هر دو تحقیقی
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: سایه (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه ملفوف و مفصل مرسل بکار رفته است.
یکی گلبنی از روح گلت عقل و گلت عشق

زهی بیخ و زهی شاخ زهی برگ و زهی بار

(ص ۸۸۳- غ ۱۴۶- ب ۴)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: گلبن (مفرد حسی) وجه شبه: ریشه‌داری و خرّمی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عقل (مفرد عقلی) مشبه به: گل [تو] (مقید حسی) وجه شبه: ثمره دهی (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: گل [تو] (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی و جاذبه (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با او دلم بمهر و مودّت یگانه بود
سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود

(ص ۸۷۱- غ ۱۲۹- ب ۱)
مشبه: دل من (مقید عقلی) مشبه به: آشیانه (مفرد حسی) وجه شبه: جای دادن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ اضافی و مفروق نیز بکار رفته است.
طبل از هستی خویش اندر جهان تا کی زنی بر در هستی یکی از نیستی مسمار زن
(ص۹۷۲- غ۲۹۱- ب۲)
مشبه: نیستی (مفرد عقلی) مشبه به: مسمار (مفرد حسی) وجه شبه: ثبات و مقیم بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دام کن بر طرف بام از حلقهای زلف خویش

چونکه جان در جام کردی تنگ درکش جام را

(ص ۷۹۶- غ ۱۰- ب ۴)
مشبه: حلقهای زلف خویش (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و بلیغ اضافی و تشبیه در تشبیه نیز بکار رفته است.
جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا

بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد

(ص ۸۴۱- غ ۸۲- ب ۹)
مشبه: چشم من (مقید حسی) مشبه به: جیحون (مفرد حسی) وجه شبه: پرآبی(هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مجمل و بلیغ اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
وز برای شکار دلها ساخت
خال تو دانه زلف دام ایزد

(ص ۸۵۳- غ ۱۰۲- ب ۱۲)
مشبه: خال تو (مقید حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: جذاب بودن و مایه گرفتاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: مایه گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز بکار رفته است.
دایه تو حسن تست میبردت چپ و راست

سایه تو عشق ماست میدودت پیش و پس

(ص ۹۰۲- غ ۱۷۷- ب ۸)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: دایه تو (مقید حسی) وجه شبه: حمایت کردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: عشق ما (مقید عقلی) مشبه به: سایه تو (مقید حسی) وجه شبه: در پناه گرفتن (تخییلی- تحقیقی)
در این بین تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چون نپاشی آب رحمت نار زحمت کم فروز

ور نباشی خاک معنی آب بی حاصل مباش

(ص ۹۰۶- غ ۱۸۲- ب ۲)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: خاک معنی (مقید عقلی) وجه شبه: تواضع (تحقیقی- تخییلی)
در این بین تشبیه مفصل و بلیغ اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
من که باشم که بتن رخت وفای تو کشم

دیده حمّال کنم بار جفای تو کشم

(ص ۹۳۳- غ ۲۳۰- ب ۱)
مشبه: دیده (مفرد حسی) مشبه به: حمّال (مفرد حسی) وجه شبه: حمل کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
پشتمان از غم کمان شد از قدش تیری کنیم

باده پیمائیم از خم برخم دیگر زنیم

(ص ۹۵۹- غ ۲۷۳- ب ۷)
مشبه: پشتمان (مفرد حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: قد (مفرد حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راست بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
از پی گرد سم شبدیز او وقت نثار گه ز دیده سیم و گه از روی زر گردم همی
(ص۱۰۳۶- غ۳۹۵- ب۵)
مشبه: دیده (مفرد حسی) مشبه به: سیم (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: زر (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در راه من نهاد نهان دام مکر خویش

آدم میان حلقه آن دام دانه بود

(ص ۸۷۱- غ ۱۲۹- ب ۳)
مشبه: آدم (مفرد حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: وسیله اسارت بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
الا ای نقش کشمیری الا ای حور خرگاهی
بدل سنگی ببر سیمی بقد سروی برخ ماهی

(ص ۱۰۴۰- غ ۴۰۱- ب ۱)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نقش کشمیر (مقید حسی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی)
مشبه: ی (تو) (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: حور خرگاه (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: سنگ (مفرد حسی) وجه شبه: سختی (هر دو تحقیقی)
مشبه: بر (مفرد حسی) مشبه به: سیم (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: قد (مفرد حسی) مشبه به: سرو (مفرد حسی) وجه شبه: بلندی (هر دو تحقیقی)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

کشتیش از اندهان و لنگرش از صابری بادبانش رونهاده سوی باد آفت است
(ص ۸۰۶- غ ۲۷- ب ۴)
مشبه: اندهان (مفرد عقلی) مشبه به: کشتی [او] (مقید حسی) وجه شبه: عظمت و بزرگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: صابری (مفرد عقلی) مشبه به: لنگر [او] (مقید حسی) وجه شبه: حفظ و نگهداری (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
زلف تو دام است و خالت دانه و ما ناگهان

بر امید دانه در دام اوفتادیم ای پسر

(ص ۸۹۳- غ ۱۶۲- ب ۲)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار کردن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: خال [تو] (مقید حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: مایه گرفتاری (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
عشق دریای محیط و آب دریا آتشست

موجها آید که گوئی کوههای ظلمت است

(ص ۸۰۶- غ ۲۷- ب ۲)
مشبه: آب دریا (مقید حسی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: نابود کردن (هر دو تحقیقی)
در این بین تشبیه مفصل و مجمل و مفروق نیز وجود دارد.

تشبیه مجمل: به تشبیهی که وجه شبه در آن ذکر نشده باشد تشبیه مجمل می گویند. (۲۸) تشبیه مجمل را می توان به دو دسته تقسیم کرد. تشبیه مجمل مرسل که در این نوع تشبیه ادات تشبیه ذکر می شود ولی در تشبیه مجمل مؤکد ادات تشبیه حذف می شود.
تشبیه مجمل مرسل
قدر تو درویش داند زانکه او بیند مقیم همچو کرکس در هوا هفتاد در هفتاد را
(ص۷۹۲- غ۴- ب۸)
مشبه: او (مفرد حسی) مشبه به: کرکس (مفرد حسی) وجه شبه: بینش دقیقی داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
برشکن دام سنائی زان دو تا بادام از آنک دام را بادام تو چون سنگ باشد گوز را
(ص۷۹۳- غ۵- ب۹)
مشبه: بادام تو (مقید حسی) مشبه به: سنگ (مفرد حسی) وجه شبه: شکستن و سنگینی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
گر شب وصلت نماید هر شب معراج را نیک ماند روز هجرت روز رستاخیز را
(ص۷۹۴- غ۷- ب۷)
مشبه: روز هجر [تو] (مقید عقلی) مشبه به: روز رستاخیز (مقید عقلی) وجه شبه: غوغا و ازدحام و ناراحتی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: ماند
بر امید روی چون گلبرگ تو مینهم جان را و دل را خارها
(ص ۸۰۰- غ۱۷- ب۶)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: گلبرگ (مفرد حسی) وجه شبه: لطافت و سرخی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون

بر خاک نهم بپیش او روی کین عشق مرا چو خاک بر بیخت
(ص۸۰۵- غ۲۴- ب۷)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: خاک (مفرد حسی) وجه شبه: متلاشی شدن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
ساقیا وقت گل چو گل می ده وقت گل توبه کس نفرمود است
(ص ۸۰۸- غ۲۹- ب۷)
مشبه: ساقی (مفرد حسی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: بهره مند کردن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو

خنده تو چون دم عیسی است کو هر چه در لب داشت در دندان تراست
(ص۸۱۱- غ۳۵- ب۳)
مشبه: خنده تو (مقید حسی) مشبه به: دم عیسی (مقید حسی) وجه شبه: جان بخشی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
چون شوخ نه ای بسان نرگس
کی باده دهد چو باد رنگت

(ص ۸۱۵- غ ۴۱- ب ۴)
مشبه: رنگ [تو] (مقید حسی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: ناپایداری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای همیشه تازه و تر همچو سرو
اشکم از هجران مکن چون گل انار

(ص ۸۸۴- غ ۱۴۸- ب ۱۰)
مشبه: اشک [من] (مقید حسی) مشبه به: گل انار (مقید حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
بی روی چو خورشیدت بیچاره سنائی را
گردان چو سها کردن تا کی بود ای دلبر

(ص ۸۹۷- غ ۱۶۷- ب ۴)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: خورشید [تو] (مقید حسی) وجه شبه: زیبائی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا به هم آورد سر آن خط چون مورچه

بر همه چیزی نشست عشق تو همچون مگس

(ص ۹۰۲- غ ۱۷۷- ب ۱۱)
مشبه: سر آن خط (مقید حسی) مشبه به: مورچه (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز به کار رفته است.
غمهات بر ما جمله شد، بغداد همچون حلّه شد

یکدیده اینجا دجله شد، یکدیده آنجا شد فرات

(ص ۸۰۴- غ ۲۲- ب ۱۰)
مشبه: بغداد (مفرد حسی) مشبه به: حلّه (مفرد حسی) وجه شبه: ویرانی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
با رخ و اشگی چو زر سیماب و من چون موم نرم

کز دل چون سنگ آن بت سنگ شد یکبارگی

(ص ۱۰۳۳- غ ۳۹۱- ب ۵)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: سنگ (مفرد حسی) وجه شبه: سخت بودن (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مونس من ماه و پروینست هر شب تا بروز

زان رخ چون ماه و زان دندان چون پروین تو

(ص ۱۰۰۰- غ ۳۳۶- ب ۳)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: دندان (مفرد حسی) مشبه به: پروین تو (مقید حسی) وجه شبه: سپیدی و زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
تا من رخ چون چشمه خورشید تو دیدم چشمم زغم عشق تو چون چشمه خونست
(ص۸۱۸- غ۴۶- ب۵)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: چشمه خورشید (مقید حسی) وجه شبه: آتشین بودن (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: چشم [من] (مقید حسی) مشبه به: چشمه خون (مقید حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
روی چو ماه تو گرچه مایه نور است زلف سیاه تو گرچه عین گناهست
(ص۸۲۰- غ۴۹- ب۲)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه تو (مقید حسی) وجه شبه: سفیدی و زیبایی (نورانیت) (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: زلف سیاه (مقید حسی) مشبه به: گناه (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: عین
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
موی سپیدم ز اشک سرخ چو خون است روی امیدم ز رنج عشق سیاهست
(ص۸۲۰- غ۴۹- ب۵)
مشبه: موی سپید [من] (مقید حسی) مشبه به: خون (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
بوسه ای را زان لب چون لعل نوشینت بجان
چاکر مسکین خریدار است گوئی نیست هست
(ص۸۲۳- غ۵۲- ب۶)
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: لعل (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
گر سیاهی نیست اندر نرگس تو گرد او آنسیه مژگان زهرآلود همچون تیر چیست
(ص۸۲۴- غ۵۵- ب۲)
مشبه: سیه مژگان زهرآلود (مقید حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راستی و تأثیر گذاری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچون
مر مرا چون زیر کردی در فراق روی خویش وانگهی گوئی خروش و ناله چون زیر چیست
(ص۸۲۴- غ۵۵- ب۹)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: زیر (مفرد حسی) وجه شبه: ناتوانی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: خروش – ناله (مفرد حسی) مشبه به: زیر (مفرد حسی) وجه شبه: تأثیرگذاری ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه تسویه و مفروق نیز بکار رفته است.
گر مثال دست شاه زنگ دارد زلف تو پس دو دست شاه زنگی بسته در زنجیر چیست
(ص۸۲۴- غ۵۵- ب۴)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: دست شاه زنگ (مقید حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: مثال
گر دگر همچون سنائی صید زارم هست نیست

یا اگر شیری است او آنگه شکارم نیست هست

(ص ۸۲۱- غ ۵۰- ب ۸)
مشبه: او (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: سنائی (مفرد حسی) وجه شبه: شکار شدن و گرفتاری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
قدّ من گر چون کمان از عشق تو شد پس چرا گرد آن دو نرگس بیمار چندان تیر چیست
(ص۸۲۵- غ۵۶- ب۵)
مشبه: قدّ من (مقید حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چو

ما را چه زسیم او که ما را روی چو زر است و روی زر نیست
(ص۸۲۸- غ۶۲- ب۱۸)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: زر (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
چون انَا الله در بیابان هدی بشنیده ای پس هراسیدن ز چوبی همچو ثعبان شرط نیست
(ص۸۲۹- غ۶۳- ب۴)
مشبه: چوب (مفرد حسی) مشبه به: ثعبان (مفرد حسی) وجه شبه: درازی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
حلقه زلفش بُدی چون عروه الوثقی مرا ای مسلمانان فغان کان عروه الوثقی گذشت
(ص۸۳۳- غ۷۰- ب۷)
مشبه: حلقه زلف [او] (مقید حسی) مشبه به: عروه الوثقی (مقید حسی) وجه شبه: دستاویز بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
چون گل همه تن بودی، تا بود چنین بود چون باده همه جان شد، تا باد چنین باد
(ص۸۳۸- غ۷۷- ب۸)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: گل (مفرد حسی) وجه شبه: لطافت داشتن (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: جان (مفرد عقلی) مشبه به: باده (مفرد حسی) وجه شبه: روح بخشی (تخییلی- تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
روز من چون تیره زلفش گشت از هجران او چون بدیدم کان غلامش رخت بر بازل نهاد
(ص۸۴۰- غ ۸۰- ب۳)
مشبه: روز من (مقید حسی) مشبه به: تیره زلف [او] (مقید حسی) وجه شبه: تاریکی و تیرگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
زان جمال همچو ماهش هر چه بود از تیره شب
شد هزیمت چون نگار رخ سوی منزل نهاد
(ص۸۴۰- غ۸۰- ب۴)
مشبه: جمال (مفرد حسی) مشبه به: ماه [او] (مقید حسی) وجه شبه: تابانی و سفیدی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
دیدمش یکروز شادان و خرامان از کشی همچو ماهی کش فلک یک روز در دوران نهاد
(ص۸۴۰- غ۸۱- ب۴)
مشبه: ش (او) (مفرد حسی) مشبه به: ماهی (مفرد حسی) وجه شبه: چالاکی و شادان و زیبا بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
ای سنائی در شبستان غمش
گرچه همچون ناربودی دود باش

(ص ۹۰۵- غ ۱۸۰- ب ۷)
مشبه: سنائی (مفرد حسی) مشبه به: نار (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مشهور جهان گشته سنائی زغم تو از روی چو خورشید تو ای طرفه بغداد
(ص۸۴۱- غ۸۲- ب۱۰)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: خورشید تو (مقید حسی) وجه شبه: تابانی- درخشانی- زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
بر رخ من زآب دیده خویش همچو لاله نشان چه خواهی کرد
(ص۸۵۰- غ۹۸- ب۱۱)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
مژه تیری و ابروان چو کمان پس تو تیر و کمان چه خواهی کرد
(ص ۸۵۰- غ۹۸- ب۶)
مشبه: ابروان (مفرد حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ناز را روئی بباید همچو ورد ور نداری گرد بدخوئی مگرد
(ص۸۵۱- غ۹۹- ب۱)
مشبه: روئی (مفرد حسی) مشبه به: ورد (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی- لطافت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
چون سنائی سگی بکوی تو در نعره پاسپان چه خواهی کرد
(ص۸۵۱- غ۹۸- ب۱۳)
مشبه: سنائی (مفرد حسی) مشبه به: سگ (مفرد حسی) وجه شبه: کم ارزشی- حقارت (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون

سگی خواندی سنائی را وانگه گفتی آنِ من زهی احسان زهی تحسین بنامیزد بنامیزد
(ص۸۵۵- غ۱۰۴- ب۱۰)
مشبه: سنایی (مفرد حسی) مشبه به: سگی (مفرد حسی) وجه شبه: پستی- کم ارزشی- حقارت (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: خواندی
ایمان و کفر چون می و آب زلال بود می آب گشت و آب می صرف ناب شد
(ص۸۵۸- غ۱۰۹- ب۳)
مشبه: کفر (مفرد عقلی) مشبه به: می (مفرد حسی) وجه شبه: آلودگی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل، مفروق و معکوس نیز وجود دارد.
نرگسین چشما بگرد نرگس تو تیر چیست

وان سیاهی اندروپیوسته همچون قیر چیست

(ص ۸۲۴- غ ۵۵- ب ۱)
مشبه: سیاهی (مفرد حسی) مشبه به: قیر (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی و تیره بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچون
دراین بیت سیاهی استعاره از مردمک چشم می‌باشد. تشبیه در تشبیه در این بیت بکار رفته است.
من با رخ چون لاله و با عارض چون مشک با قامت چون تیر زوصل تو کنم یاد
(ص۸۴۱- غ۸۲- ب۵)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: عارض (مفرد حسی) مشبه به: مشک (مفرد حسی) وجه شبه: خوشبویی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: قامت (مفرد حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راستی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در بیت تشبیه مفروق نیز بکار رفته است.
روز رستاخیز را ماند سرای و کوی تو صد هزاران عاشق از کویت همی افزون برند
(ص۸۶۱- غ۱۱۵- ب۳)
مشبه: سرای (مفرد حسی)- کوی تو (مقید حسی) مشبه به: روز رستاخیز (مقید حسی) وجه شبه: بیداری عاشقان انبوه (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماند
در این بیت تشبیه تسویه نیز بکار رفته است.
گاه چون ذرّه نشاند مر مرا اندر هوا گه رخم از اشک چشمم زعفران تر کند
(ص۸۶۳- غ۱۱۷- ب۱۳)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: ذرّه (مقید حسی) وجه شبه: ضعف و ناتوانی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
مشبه: رخ [من] (مقید حسی) مشبه به: زعفران تر (مقید حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای مسلمانان فغان زان دلربای مستحیل کو جهان بر جان من چون سدّ اسکندر کند
(ص۸۶۳- غ۱۱۷- ب۱۴)
مشبه: جهان (مقید حسی) مشبه به: سدّ اسکندر (مقید حسی) وجه شبه: سختی و مانع بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
همی برآرد مشکین خطش سر از گلزار چو نیم دایره دو زلف دایره کردار
(ص۸۸۵- غ۱۴۹- ب۱)
مشبه: دو زلف (مقید حسی) مشبه به: نیم دایره (مقید حسی) وجه شبه: انحنا و کجی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
هوش و عقلم برده اند از دل تمام آن دو نرگس بر رخ چون نار یار
(ص۸۸۷- غ۱۵۲- ب۱۳)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: نار (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و شادابی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: چون
پس چو میدان فلک را نیست خورشیدی چو تو

چون فلک هر روز گرد خاک در گردم همی

(ص ۱۰۳۵- غ ۳۹۵- ب ۳)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
نگارا ز دشنام چون شکّرت که دارد ز گلبرگ سوری گذر
(ص۸۹۱- غ۱۵۷- ب۸)
مشبه: دشنام (مفرد حسی) مشبه به: شکّر [تو] (مقید حسی) وجه شبه: خوشایندی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
کی شدندی عالمی در عشق تو یعقوب وار گرنه از یوسف جهان را یادگاری ای پسر
(ص۸۹۶- غ۱۶۵- ب۱۴)
مشبه: عالمی (مفرد حسی) مشبه به: یعقوب (مفرد حسی) وجه شبه: مشتاق و بی قرار و آرزومند دیدار (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: وار
چنگ بستان و قلندر وار زن تا بجان باز آورم هوش ای پسر
(ص۸۹۴- غ۱۶۴- ب۳)
مشبه: تو (پسر) (مفرد حسی) مشبه به: قلندر (مفرد حسی) وجه شبه: شوریدگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: وار
بامداد از رشک دامن را کند خورشید چاک روی چون ماه از گریبان چون برآری ای پسر
(۸۹۵- غ۱۶۵- ب۵)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و نورانیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
شد گرفتار سرزلف کمند آسای تو روز دعوی کردن مردان کاری ای پسر
(ص۸۹۵- غ۱۶۵- ب۱۰)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: کمند (مفرد حسی) وجه شبه: به اسارت کشیدن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: آسا
زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر یکزمان از دوش برگیر ای پسر
(ص۸۹۶- غ۱۶۶- ب۱)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: زنجیر – قید (مفرد حسی) وجه شبه: مایه گرفتاری- سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: هر دو مورد چون
تشبیه جمع نیز در بیت وجود دارد.
زان باده چون ارغوان برکن سبک رطل گران با ما خور ای جان جهان با ما خور ای بدر پدر
(ص۸۹۷- غ۱۶۹- ب۲)
مشبه: باده (مفرد حسی) مشبه به: ارغوان (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
زلفت طراز گوش کن یک نیم ازو گل پوش کن
می خواه و چندان نوش کن تا خوانمت تنگ شکر
(ص ۸۹۸- غ۱۶۹- ب ۴)
مشبه: ت (تو) (مفرد حسی) مشبه به: تنگ شکر (مقید حسی) وجه شبه: شیرینی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: خوانم
ای رخ تو بهار و گلشن من
همچو جانست عشق در تن من

(ص ۹۷۵- غ ۲۹۶- ب ۱)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جان (مفرد عقلی) وجه شبه: ارزشمند بودن (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
در مصرع اول تشبیه جمع بکار رفته است. همچنین تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
نور دل و شمع بیان ماه کش و سرو روان از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس
(ص۹۰۰- غ۱۷۶- ب۲)
مشبه: جهان (مفرد حسی) مشبه به: قفس (مفرد حسی) وجه شبه: تنگ و ناراحت کننده، اسارت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
چشم من از دیده ز اندوه تو هست بماننده دریا هنوز
(ص۹۰۰- غ۱۷۴- ب۳)
مشبه: چشم من (مقید حسی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: پرآبی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: بماننده

کرد مرا همچو صبح روی چو خورشید تو تا همه بیجان زنم در ره عشقت نفس
(ص۹۰۲- غ۱۷۷- ب۱۰)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: خورشید تو (مقید حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: صبح (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گهی از دست تو گیریم چون آتش می صافی گهی در وصف تو خوانیم شعر آبداری خوش
(ص۹۰۹- غ۱۸۶- ب۴)
مشبه: می صافی (مقید حسی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: گرمی و اثر گذاری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
بسا زهّاد گیتی را که بردی بدان لبهای چون می مایه هوش
(ص۹۱۱- غ۱۹۲- ب۶)
مشبه: لب ها (مفرد حسی) مشبه به: می (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی و مستی آوری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
از مهر تو چون نقطه خونست دلم زانک بر ماه ترا دایره غالیه گون است
(ص۸۱۸- غ۴۶- ب۷)
مشبه: دل [من] (مقید عقلی) مشبه به: نقطه خون (مقید حسی) وجه شبه: غمگینی و تنگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در مصرع دوم این بیت ماه استعاره از رخسار و دایره غالیه گون استعاره از خال می‌باشد.
دست او بر گردن من همچو چنبر بود و من دست خود در گردن او همچو چنبر داشتم
(ص۹۲۴- غ۲۱۵- ب۵)
مشبه: دست او (مقید حسی) مشبه به: چنبر (مفرد حسی) وجه شبه: حلقه شدن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
مشبه: دست خود (مقید حسی) مشبه به: چنبر (مفرد حسی) وجه شبه: حلقه شدن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آن حور روح وش را بر عقل عرضه کردم وان شربها که دادی بر یاد تو بخوردم
(ص۹۲۵- غ۲۱۷- ب۱)
مشبه: حور (مفرد حسی) مشبه به: روح (مفرد عقلی) وجه شبه: زیبایی و معنویت ادات تشبیه: وش (هر دو تحقیقی)

من درین میدان سواری‌کرده‌ام تا لاجرم

کرده‌ام دل همچو گوی اندر خم چوگان عشق

(ص۹۱۷- غ ۲۰۱- ب ۶)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: ربودن (تخییلی- تحقیقی)
ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گنه آن کردم ای نگار که دوش صفت روی تو بمه کردم
(ص۹۲۶- غ۲۱۸- ب۶)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سفیدی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: صفت
تا چند سنائی نوان را چون خر بزنخ فرو گذارم
(ص۹۲۹- غ۲۲۳- ب۱۳)
مشبه: سنایی نوان (مقید حسی) مشبه به: خر (مفرد حسی) وجه شبه: افسردگی و غمگینی و خمودی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون

منگر تو بتا بدانکه امروز چون موی تو هست روزگارم
(ص۹۲۹- غ۲۲۳- ب۱۰)
مشبه: روزگار [من] (مقید حسی) مشبه به: موی تو (مقید حسی) وجه شبه: سیاهی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
ای روی تو چون روز و دو زلفین تو چون شب پیوسته شب از عشق تو بیدارم بیدارم
(ص۹۳۰- غ۲۲۵- ب۴)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: روز (مفرد حسی) وجه شبه: روشنی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه:چون
مشبه: دو زلفین تو (مقید حسی) مشبه به: شب (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق بکار رفته است.
چه جای سرکشی باشد ز حکم او که در رویش
چو شمع آنگاه خوش باشم که در گردن زدن باشم
(ص۹۳۱- غ۲۲۶- ب۳)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: شمع (مفرد حسی) وجه شبه: فداکاری (تخییلی- تخییلی) ادات تشبیه: چو
سخن پیدا و پنهان است و او آن دوست تر دارد
که چون با من سخن گوید من آنجا چون شمن باشم
(ص۹۳۱- غ۲۲۶- ب۵)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: شمن (مفرد حسی) وجه شبه: بندگی و اطاعت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون

نشست ما اگر کو هست و او چون ماه بر گردون

چرا هر دو بهم بینم از آن رخسار رخشانش

(ص ۹۰۷ – غ ۱۸۴- ب ۹)
مشبه: او (مفرد حسی) مشبه به: ماه برگردون (مقید حسی) وجه شبه: دور از دسترس بودن و الامقامی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ای جان من و دو دیده بر من چون دیده مور گشت عالم
(ص ۹۳۵- غ ۲۳۲- ب ۹)
مشبه: عالم (مفرد حسی) مشبه به: دیده مور (مقید حسی) وجه شبه: تنگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
گلنار بهی شدم زتیمار وین اشک برنگ ناردانم
(ص۹۳۷- غ۲۳۵- ب۹)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: گلنار بهی (مقید حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی)
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: ناردان (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: برنگ
در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.
بسیار بدیدم بجهان سنگدلان را عاجز شد آن دل چون سنگ فلانم
(ص۹۳۸- غ۲۳۸- ب۴)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: سنگ فلان (مقید حسی) وجه شبه: سختی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
ماننده سرو بوستانی من چون ببوستان نبینم
(ص۹۴۳- غ۲۴۷- ب۳)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: سرو بوستان (مقید حسی) وجه شبه: راست قامتی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: ماننده
چون تو صنم و چو ما شمن نیست شهری و گلی توئی و مائیم
(۹۴۶- غ۲۵۴- ب۳)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: صنم (مفرد حسی) وجه شبه: مورد پرستش بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: شمن (مفرد حسی) وجه شبه: مطیع بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بل تا کف پای تو ببوسیم انگار که مهر لالکائیم
(ص۹۴۷- غ۲۵۴- ب۱۱)
مشبه: یم (ما) (مفرد حسی) مشبه به: مهر لالکا (مقید حسی) وجه شبه: بی ارزش شمردن، افتادگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: انگار
چو عشقش بلبل است از باغ جانت
روان و عقل راشاخ شجر کن

(ص ۹۸۰- غ ۳۰۳- ب ۱۰)
مشبه: عشق [او] (مقید عقلی) مشبه به: بلبل (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتار و عاشق بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بر در زده ای چو حلقه ما را ما رقص کنان که در سرائیم
(ص۹۴۷- غ۲۵۴- ب۱۴)
مشبه: ما را (مفرد حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: مقیم و ملازم (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
تا از رخ چون روز تو بی واسط کسب چون ماه ز خورشید فلک مایه ستانیم
(ص۹۵۷- غ۲۷۰- ب۱۰)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: روز تو (مقید حسی) وجه شبه: سفیدی و روشنایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.
از بانگ های و هوی تو کمتر شدم در کوی تو
گشت این تنم چون موی تو ای بی وفا ای پاسبان
(ص۹۶۰- غ۲۷۵- ب۴)
مشبه: تن [من] (مقید حسی) مشبه به: موی تو (مقید حسی) وجه شبه: ضعیفی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
بنگه هادوریان را ماند این دل کز طمع هر دمش بینم بجائی الغیاث ای دوستان
(ص۹۶۲- غ۲۷۷- ب۶)
مشبه: این دل (مفرد عقلی) مشبه به: هادوریان (مفرد عقلی) وجه شبه: عدم اخلاص و نیازمندی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماند

سربرآوردند مشتی گوشه گشته چون کمان باز در کار آر نوک ناوک کین توز را
(ص۷۹۲- غ۵- ب۴)
مشبه: مشتی گوشه گشته (مقید حسی) مشبه به: کمان (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مال را دجّال دان و عشق را عیسی شناس چون شدی از خیل عیسی گردن دجّال زن
(ص۹۷۴- غ۲۹۴- ب۳)
مشبه: مال (مفرد حسی) مشبه به: دجّال (مفرد حسی) وجه شبه: فریبکاری (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: دان
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: عیسی (مفرد حسی) وجه شبه: وارستگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: شناس
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
خاک پایت برم چو سرمه بکار گرچه دادی بباد خرمن من
(ص۹۷۵- غ۲۹۶- ب۷)
مشبه: خاک پای [تو] (مقید حسی) مشبه به: سرمه (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمند بودن- روشنی‌بخشی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
جهان فردوس وش کن از نسیمی ز بوی گل بباغ اندر اثر کن
(ص۹۷۹- غ۳۰۳- ب۴)
مشبه: جهان (مفرد حسی) مشبه به: فردوس (مفرد حسی) وجه شبه: طراوت و شادابی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: وش
ور گل دهدی چشم مرا زان رخ چون باغ
صحرای فلک جمله سمن زار منستی

(ص۱۰۲۵- غ ۳۷۸- ب۴)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مکن آن زلف را چو دال مکن با دل غمگنان جدال مکن
(ص۹۸۲- غ۳۰۹- ب۱)
مشبه: آن زلف (مفرد حسی) مشبه به: دال (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی و انحنا (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین توش جانها در آن گوش شب پوش بین
(ص۹۹۰- غ۳۲۱- ب۱)
مشبه: آن لب (مفرد حسی) مشبه به: نوش (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
تا نبینم رخ چون ماه ترا بارم از دیده برخ بر پروین
(ص۹۹۲- غ۳۲۴- ب۶)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی- سپیدی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین لعل شکر وش نگر سنبل خور پوش بین
(ص۹۹۱- غ۳۲۲- ب۱)
مشبه: آن لب (مفرد حسی) مشبه به: نوش (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: لعل (استعاره از لب) (مفرد حسی) مشبه به: شکر (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با ملاحت خود سراسر نقش کرد نیکوئی بر روی چون دیبای تو
(ص۱۰۰۲- غ۳۳۹- ب۸)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: دیبای تو (مقید حسی) وجه شبه: لطافت و زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
باز ما را عالمی چون حلقه کرد آن دو چشم جادوی رعنای تو
(ص۱۰۰۲- غ۳۳۹- ب۹)
مشبه: ما (مفرد حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: مقیم بودن- خمیدگی قامت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
تا دل ریش مرا دست غمت بست همچون مهره بر بازوی تو
(ص۱۰۰۴- غ۳۴۳- ب۸)
مشبه: دل ریش مرا (مقید عقلی) مشبه به: مهره (مفرد حسی) وجه شبه: حفاظ بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
جادوانرا نیست اندر کلّ کون هیچ دولتخانه چون ابروی تو
(ص۱۰۰۴- غ۳۴۳- ب۲)
مشبه: ابروی تو (مقید حسی) مشبه به: دولتخانه (مفرد حسی) وجه شبه: بهره مندی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون

تا بروی آب چون مرغابیان دانی گذشت در هوا چون فاخته پرّی پر و بال آخته
(ص۱۰۰۷- غ۳۴۸- ب۴)
مشبه: تو (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: مرغابیان- فاخته (مفرد حسی) وجه شبه: شنا کردن (۱)- پرواز کردن (۲) (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چون (هر دو مورد)
در این بیت تشبیه جمع نیز بکار رفته است.
گر زآنکه شوی ز نصرت حق ماننده نوح در سفینه
(ص۱۰۱۲- غ۳۵۹- ب۹)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: نوح در سفینه (مقید حسی) وجه شبه: مصون بودن و در حفاظ بودن (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماننده
گر روی کنی سوی سنائی چون پسته خوری تو شکّرینه
(ص۱۰۱۳- غ۳۵۹- ب۱۰)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: پسته (مفرد حسی) وجه شبه: مقارنه با لب معشوق داشتن (تحقیقی- تخییلی) ادات تشبیه: چون
ما را زعشق کردی چون آسیای گردان خود همچو دانه گشتی در ناو آسیائی
(ص۱۰۱۶- غ۳۶۶- ب۲)
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
روئی چو ماه داری زلف سیاه داری بر سرو ماه داری بر سرکلاه داری
(ص۱۰۲۸- غ۳۸۴- ب۱)
مشبه: روئی (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: نورانی- سفیدی- زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
ای آنکه رخ چو ماه داری رخساره من چو کاه داری
(ص۱۰۲۹- غ۳۸۵- ب۱)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و لطافت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: رخساره من (مقید حسی) مشبه به: کاه (مفرد حسی) وجه شبه: زردی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

ای دریده دل من از غم عشق زان لب چون عقیق کی دوزی
(ص۱۰۳۲- غ۳۸۹- ب۵)
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: عقیق (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون

گر شبی خود طوق گردد دست من در گردنش

طوق فرمان را چو مه در گردن گردون کنم

(ص ۹۴۱- غ ۲۴۴- ب۷)
مشبه: طوق فرمان (مقید حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: فرمان پذیری و اطاعت کردن (تحقیقی- تخییلی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز بکار رفته است.
بهر آن بو تا که خورشیدی بدست آورم چنو من بگرد کوی خیره خیره برگردم همی
(ص۱۰۳۵- غ ۳۹۵- ب۲)
مشبه: او (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت- زیبایی و درخشندگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
ورنه همچون حلقه در داردی عشقت مرا بر امیدت هر زمانی گوش بر در دارمی
(ص۱۰۳۵- غ ۳۹۴- ب۲)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: حلقه در (مقید حسی) وجه شبه: ملازم- ثابت قدم (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
حسن تو چو آفتاب آنگه فارغ ز اشارت نشانی
(ص۱۰۳۷- غ۳۹۷- ب۶)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: شهرت- فراگیری- معروفیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
چو بی آن روی چون لاله بگریم زار چون ژاله کنم پر نوحه و ناله جهان از ماه تا ماهی
(ص۱۰۴۰- غ۴۰۱- ب۶)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: لاله (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: گریه [من] (مقید حسی) مشبه به: ژاله (مفرد حسی) وجه شبه: فراوانی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
برخی رویتان من ای رویتان چو ماهی وی جان بی دلانرا در زلفتان پناهی
(ص۱۰۴۳- غ۴۰۴- ب۱)
مشبه: رویتان (مفرد حسی) مشبه به: ماهی (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی- نورانیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
بوسه همی ریخت چو باران ز لب در طرب و خنده و در های و هوی
(ص۱۰۴۵- غ۴۰۷- ب۴)
مشبه: بوسه (مفرد حسی) مشبه به: باران (مفرد حسی) وجه شبه: فراوانی- حیات بخشی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
ز آن رخ ناشسته چون آفتاب صبح ز تشویر همی کند روی
(ص۱۰۴۵- غ۴۰۷- ب۲)
مشبه: رخ ناشسته (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: درخشندگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
هر چند که زهر عشق می‌نوشد
آن زهر به گونه شکر دارد

(ص ۸۴۳- غ ۸۶- ب ۶)
مشبه: زهر (مفرد حسی) مشبه به: شکر (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: به گونه
در این بیت زهر استعاره از عشق می‌باشد. در مصرع دوم تشبیه در تشبیه وجود دارد.
چه آفتی تو که شبها میان دیده چو روزی
چه فتنه ای تو که شبها میان روح چو رازی
(ص۱۰۳۱- ۳۸۸- ب۳)
مشبه: ی(تو) (مفرد حسی) مشبه به: روز (مفرد حسی) وجه شبه: درخشندگی و آشکار( هر دو تحقیقی) ادات تشبیه:چو
مشبه: ی (تو) (مفرد حسی) مشبه به: راز (مفرد عقلی) وجه شبه: پوشیدگی و پنهانی (تحقیقی – تخییلی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه بلیغ غیر اضافی و مفروق بکار رفته است.
کس را چتو گل سورنی در خلد چون تو حورنی
در پرد زنبورنی چون دو لب تو انگبین
(ص۹۹۳- غ۳۲۵- ب۵)
مشبه: تو (مفرد حسی) مشبه به: گل سور(مقید حسی) وجه شبه: زیبایی( هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: تو(مفرد حسی) مشبه به : حور (مفرد عقلی) وجه شبه: زیبایی(هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: دو لب تو(مقید حسی) مشبه به :انگبین (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی(هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق و تفصیل نیز بکار رفته است.
لاله خود رویم از فرقت مکن حجر من زاشک خون چون لاله زار
(ص۸۸۴- غ۱۴۸-ب۲)
مشبه: حجر من (مقیدحسی) مشبه به: لاله زار(مفرد حسی) وجه شبه: سرخ و خونین بودن (هر دوتحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
حسن تو چو شمس و همچو سایه پیش و پس آن دوان جوانی
(ص۱۰۳۸- غ۳۹۷- ب۱۹)
مشبه: حسن تو (مقید حسی) مشبه به: شمس (۱)سایه(۲) وجه شبه: عالم افروزی (۱) (هر دو تحقیقی) در پناه گرفتن(۲)(تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه جمع نیز به کار رفته است.
سروراکی رخ چو ماه بود ماه راکی لب چو قند بود
(ص۸۶۷- غ۱۲۳- ب۴)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: قند(مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی ( هر دوتحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه تفضیل و مفروق نیز بکاررفته است.
روی تو ای دل فروز گرنه چو ماهست زلف سیه زو چرا چو بدر دوتا هست
(ص۸۲۰- غ۴۹- ب۱)
مشبه: روی تو (مقید حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: درخشندگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مشروط و مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
ماه رویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست
و ندران زنجیر چندان پیچ و تاب از قیر چیست
(ص۸۲۵- غ۵۶- ب۱)
مشبه: زلف(مفرد حسی) مشبه به: زنجیر (مفرد حسی) وجه شبه: طولانی و پیچ دار بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه بلیغ اضافی و مفروق نیز بکار رفته است.
بر ما غم تو چو آسیا گشت در صبر چو سنگ آسیا ئیم
(ص ۹۴۶- غ ۲۵۳- ب ۶)
مشبه: غم (مفرد عقلی) مشبه به: آسیا (مفرد حسی) وجه شبه: فشار آوردن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز به کار رفته است.
تن من چون خیالی شد بسان زیر نالنده

کنار من چو جیحون شد دو چشم ابر بارنده

(ص ۱۰۱۰- غ ۳۵۴- ب ۳)
مشبه: تن من (مقید حسی) مشبه به: خیالی (مفرد عقلی) وجه شبه: موهوم بودن و ضعف (تحقیقی – تخییلی) ادات تشبیه: چون
مشبه: کنار من (مقید حسی) مشبه به: جیحون (مفرد حسی) وجه شبه: خیس شدن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.
از دور بدان زلف چو چوگان بکنم دست تا زلف تو چوگان و دلم گوی تو بینم
(ص۹۴۴- غ۲۴۸- ب۳)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: چوگان وجه شبه: انحنا و خمیدگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه بلیغ غیراضافی و مفروق نیز بکار رفته است.
ز آرزوی رخ چون ماه تو هر روز چو صبح
دل همی چاک زند پیش درت کهتر تو
(ص۹۹۸-غ۳۳۱-ب۱۳)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: ماه(مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
ما را ز عشق کردی چون آسیای گردان خود همچو دانه گشتی در ناوآسیائی
(ص۱۰۱۶-غ۳۶۶-ب۲)
مشبه: ی (تو) (مفر حسی) مشبه به: دانه (مفرد حسی) وجه شبه: مرکزیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: همچو
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
توحید من آن زلف بشولید او بود
ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود
(ص۸۶۹-غ۱۲۷-ب۴)
مشبه: آن روی (مفرد حسی) مشبه به: خورشید جهان (مقید حسی) وجه شبه: روشنی، درخشندگی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه بلیغ و و مفروق و تشبیه در تشبیه نیز بکار رفته است.
شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را
ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را

(ص ۷۹۴- غ ۷- ب ۶)
مشبه: شربت وصل تو (مقید عقلی) مشبه به: نوبهار تازه (مقید حسی) وجه شبه: خوش آیندی و فرح بخشی(تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماند
مشبه: ضربت هجر تو (مقید عقلی) مشبه به: ذوالفقار تیز (مقید حسی) وجه شبه: اثر گذاری و دردآفرینی (تخییلی- تحقیقی) ادات تشبیه: ماند
در این بیت تشبیه بلیغ و مفروق و تشبیه در تشبیه نیز بکار رفته است
وان کیست کز آفتاب رویش
چون کان همه خاطرش گهر نیست

(ص ۸۲۸- غ ۶۲- ب ۶)
مشبه: آفتاب روی [او] (مقید حسی) مشبه به: کان (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمندی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق و تشبیه در تشبیه نیز وجود دارد.
مشک است هزار نافه بت رویا
در حلقه زلف مشکسای تو

(ص ۱۰۰۲- غ ۳۴۰- ب ۴)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: مشک (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی و خوشبویی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: سا
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ماه روی تو چو برگ گل به باغ دلبری
شد شکفته بر نهال کامکاری ای پسر

(ص ۸۹۶- غ ۱۶۵- ب ۱۲)
مشبه: ماه روی تو (مقید حسی) مشبه به: برگ گل (مقید حسی) وجه شبه: لطافت داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه بلیغ و مفروق نیز وجود دارد.
جامهای جان همی دوزم ز وصلش تا مرا

تن چو ریسمان و دل چو چشم سوزنست

(ص ۸۱۸- غ ۴۵- ب ۱۳)
مشبه: تن (مفرد حسی) مشبه به: تار ریسمان (مقید حسی) وجه شبه: ضعیفی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: چشم سوزن (مقید حسی) وجه شبه: تنگ بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

جیحون شده چشم من از آن زلف سمن سا

بر باد شده زلف تو از قامت شمشاد

(ص ۸۴۱- غ ۸۲- ب ۹)
مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: سمن (مفرد حسی) وجه شبه: لطافت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: سا
در این بیت تشبیه بلیغ و مفروق نیز بکار رفته است.

دل چو گوی و دوست چون چوگان بود عشّاق را

تا زنخدانش چو گوی و دوست چون چوگان بود

(ص ۸۶۸- غ ۱۲۶- ب ۳)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: تحت فرمان بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: دوست (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و غلبه داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: زنخدان [او] (مقید حسی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: گردی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: دوست (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: فرمانروایی داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
عشق دریای محیط و آب دریا آتشست

موجها آید که گوئی کوههای ظلمت است

(ص ۸۰۶- غ ۲۷- ب ۲)
مشبه: موجها (مفرد حسی) مشبه به: کوههای ظلمت (مقید عقلی) وجه شبه: عظمت و ویرانگری (تحقیقی- تخییلی) ادات تشبیه: گوئی
در این بین تشبیه مفصل و بلیغ و مفروق نیز وجود دارد در ضمن (کوههای ظلمت) ترکیب خیالی می‌باشد.
چشمم بسان لاله‌ها اشکم بسان ژاله‌ها

هر ساعت از بس ناله‌ها بر من فرو بندد نفس

(ص ۹۰۳- غ ۱۷۸- ب ۵)
مشبه: چشم [من] (مقید حسی) مشبه به: لاله‌ها (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: بسان
مشبه: اشک [من] (مقید حسی) مشبه به: ژاله ها (مفرد حسی) وجه شبه: سفید بودن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: بسان
در این بین تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

دل چو نار و رخ چو آبی کرده‌ام

از کلوخ امرود و شفتالوی تو

(ص ۱۰۰۴- غ ۳۴۳- ب ۱۰)
مشبه: دل (مفرد عقلی) مشبه به: نار (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: آبی (مفرد حسی) وجه شبه: زردی و طراوت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چو
در این بیت مفروق نیز وجود دارد.
با رخی چون چشمه خورشید و زلفی چون صلیب

تازه کردی کیش نصرانی زهی کافر بچه

(ص ۱۰۰۹- غ ۳۵۱- ب ۷)
مشبه: رخی (مفرد حسی) مشبه به: چشمه خورشید (مقید حسی) وجه شبه: نورانیت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
مشبه: زلفی (مفرد حسی) مشبه به: صلیب (مفرد حسی) وجه شبه: شکسته و شکل صلیب داشتن (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: چون
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
اندر ایمان همچو شهباز خشین مردانه باش

بر عدوی دین همیشه تیغ حیدر وار زن

(ص ۹۷۳- غ ۲۹۲- ب ۲)
مشبه: تو (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: شهباز خشین (مقید حسی) وجه شبه: ایمان راسخ داشتن (تحقیقی- تخییلی) ادات تشبیه: همچو
مشبه: تو (محور عمودی سخن) (مفرد حسی) مشبه به: حیدر (مفرد حسی) وجه شبه: شجاعت (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه: وار
در این بیت تشبیه تلمیحی و مفروق نیز وجود دارد.
وان لب عنّاب گونت طعنه کرد
تا سرشگم سرخ چون عنّاب کرد

(ص ۸۴۹- غ ۹۵- ب ۴)
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: عنّاب (مفرد حسی) وجه شبه: سرخی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه:گون
در این بیت تشبیه مفصل مرسل و مفروق نیز بکار رفته است.
ای ماه رو نیکو سیر ای روی چون شمس و قمر

من بر تو نگزینم دگر گر تو گزینی شو گزین

(ص ۹۹۳- غ ۳۲۵- ب ۴)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: شمس- قمر (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی) ادات تشبیه:چون
در این بیت تشبیه جمع و مفروق نیز وجود دارد.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.