فایل ورد کامل مقاله معاد؛ تحلیل علمی دیدگاه‌های دینی، فلسفی و اجتماعی درباره زندگی پس از مرگ


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
1 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله معاد؛ تحلیل علمی دیدگاه‌های دینی، فلسفی و اجتماعی درباره زندگی پس از مرگ دارای ۳۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله معاد؛ تحلیل علمی دیدگاه‌های دینی، فلسفی و اجتماعی درباره زندگی پس از مرگ  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله معاد؛ تحلیل علمی دیدگاه‌های دینی، فلسفی و اجتماعی درباره زندگی پس از مرگ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله معاد؛ تحلیل علمی دیدگاه‌های دینی، فلسفی و اجتماعی درباره زندگی پس از مرگ :

معاد

مقدمه
کتاب حاضر مجموعه‏ای است مشتمل بر ده جلسه بحث و انتقاد پیرامون‏ مسأله ” معاد ” در انجمن اسلامی پزشکان که تاریخ آن به سال ۱۳۵۰ هجری‏ شمسی باز می‏گردد . در این جلسات ، علاوه بر نظریات مشهور درباره معاد ، نظریه جدیدی که از ناحیه برخی روشنفکران مسلمان ابراز شده و در واقع معاد را به ” تجدید حیات مادی دنیا به شکل دیگر ” تفسیر کرده‏اند ، نیز به‏ تفصیل مورد بررسی قرار گرفته و با اظهارات پایه گذار این نظریه ، گاهی‏ بحث حالت مناظره به خود گرفته و این امر بر شیرینی مطلب افزوده است .
سبک بحث در این کتاب ، همچون سبک بحث در کتابهای ” توحید ” ، ” نبوت ” و ” امامت و رهبری ” یک سبک جدید است و در یک قالب خاص‏ نمی‏گنجد و مخصوصا به نظریات جدید درباره معاد و یا نظریات جدید علمی‏ مرتبط با مسأله معاد نیز توجه شده است .

بدیهی است چنانچه استاد شهید حضور داشتند ، این کتاب با تنقیح بیشتر عرضه می‏ش د ولی گذشته از اینکه احاطه علمی ما به هیچ وجه در حد استاد شهید نیست ، حق تنقیح بیشتر را نیز نداریم و می‏بایست عین کلام ایشان درج‏ گردد ، و این امر در همه آثاری از استاد که پس از شهادت ایشان منتشر می‏شود جاری است .
تنظیم اولیه و تصحیح چاپی این کتاب به عهده جناب آقای محمد کوکب‏ بوده است و در اینجا از زحمات ایشان قدردانی می‏شود .
امید است به یاری حق سایر آثار چاپ نشده استاد نیز به زودی در اختیار شیفتگان آثار آن فرزانه شهید قرار گیرد . ۱۲
شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید مطهری

کلیاتی درباره مسأله معاد
بحث ما درباره مسأله معاد است . مسأله معاد از نظر اهمیت ، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است . پیغمبران ( و بالخصوص‏ آنچه از قرآن درباره پیغمبر ما استفاده می‏شود ) آمده‏اند برای اینکه مردم‏ را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند : یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به‏
قیامت و یا فعلا به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای‏ یک مسلمان ایمان به آن لازم است ، یعنی چه ؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست‏ که چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است ، پس ایمان‏ به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است .

ما بعضی چیزها داریم که باید به آنها معتقد بود ، به این معنا که‏ اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست ، ” باید ” به این‏ معناست نه به معنی تکلیف ، به معنی این است که انفکاک پذیر نیست که‏
انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان‏ نداشته باشد . مثلا روزه ماه رمضان ، می‏گویند که روزه ماه رمضان از ضروریات اسلام است . اگر کسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد ، این‏ آدم فاسق است ولی اگر کسی منکر روزه باشد ، از اسلام خارج است ، چرا ؟

برای اینکه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امکان‏ ندارد که کسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منکر باشد ، چون اینکه در این دین روزه هست از ضروریات و از واضحات است ، یعنی نمی‏شود انسان در ذهن خودش‏ میان قبول گفته‏های پیغمبر و منها کردن روزه تفکیک کند . ولی خود مسأله‏ اعتقاد به روزه داشتن مستقلا موضوع ایمان و اعتقاد نیست ، یعنی در قرآن‏ هیچ جا وارد نشده : ” کسانی که به روزه ایمان می‏آورند ” . اما گذشته از اینکه مسأله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام‏ است ( یعنی نمی‏شود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد) در تعبیرات قرآن کلمه ایمان به قیامت ، ایمان به یوم آخر آمده است ، یعنی‏ پیغمبر مسأله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همان‏ طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا می‏کنند ، به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا کنند ، که معنی آن این می‏شود که همین طوری که خداشناسی لازم‏ است ( یعنی انسان در یک حدی مستقلا با فکر خودش باید خدا را بشناسد)

در مسأله معاد نیز انسان باید معادشناس باشد ، یعنی پیغمبر نیامده است‏ که در مسأله معاد بگوید چون من می‏گویم معادی هست شما هم بگویید معادی‏ هست ، مثل اینکه من گفتم روزه واجب است شما هم بگویید روزه واجب است‏
. نه ، ضمنا افکار را هدایت و رهبری و دعوت کرده که معاد را بشناسند ، معرفت و ایمان به معاد پیدا کنند

معاد ، جزء اصول دین
اینکه علمای اسلام معاد را از اصول دین قرار داده‏اند ولی سایر ضروریات‏ را از اصول دین قرار نداده‏اند ، بر همین اساس است . چون خیلی اشخاص از ما این سؤال را می‏کنند ، می‏گویند شهادتین که انسان به آن مسلمان می‏شود دو چیز بیشتر نیست : ” اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمدا رسول الله‏ ” . دیگر چرا مسأله معاد را جزء اصول دین قرار داده‏اند ؟ خوب ، آدمی که‏ به پیغمبر ایمان داشته باشد ، به هر چه پیغمبر گفته ( اگر برایش ثابت‏ شود که پیغمبر گفته ، مخصوصا اگر ثبوتش به حد ضرورت و بداهت برسد ) ایمان پیدا می‏کند ، پس ما باید بگوییم اصول دین دو چیز بیشتر نیست ( ۱ ) : توحید ، نبوت ، معاد فرع و طفیلی نبوت است ، چون ما به نبوت‏ اعتقاد داریم و پیغمبر از معاد خبر داده ، به معاد هم اعتقاد داریم ، همین طوری که چون پیغمبر گفته‏اند نماز واجب است به نماز هم اعتقاد داریم ، نماز هم از ضروریات است ، روزه هم از ضروریات است ، حج هم از ضروریات است .

این ایراد وارد نیست ، چون علت اینکه مسلمین معاد را جزء اصول دین‏ قرار داده‏ا ند این بوده که اسلام درباره معاد یک امر علاوه‏ای از ما خواسته‏ ، یعنی نخواسته ما فقط آن را به عنوان یکی از ضروریات اسلام ، به طفیل‏ قبول نبوت قبول کرده باشیم ، خواسته که خود ما هم مستقلا به آن ایمان و اعتقاد داشته باشیم ، ولو مثلا ما به نبوت اعتقاد نداشته باشیم ، به معاد اعتقاد داشته باشیم . این که ” ولو ” می‏گویم نه اینکه از آن صرف نظر می‏کنم ، می‏خواهم بگویم یک مسأله‏ای است که خواسته ما مستقلا به آن ایمان‏ داشته باشیم و لهذا قرآن استدلال می‏کند بر قیامت ، استدلال نمی‏کند بر روزه‏ ، می‏گوید روزه را پیغمبر گفته ، ولی استدلال می‏کند بر قیامت ، چه آن نوع‏ استدلالی که پایه آن خود توحید است ، و چه آن استدلالی که پایه آن نظام‏ خلقت است .

استدلالهای قرآن بر معاد
دو نوع استدلال در قرآن هست . یک نوع استدلال بر معاد ، بر اساس توحید است که قرآن می‏گوید ممکن نیست خدا خدا باشد ولی معادی نباشد ، یعنی اگر معاد نباشد خلقت عبث است . این خودش یک استدلال است . قرآن خواسته‏ روی این مطلب استدلال کند : ” « ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم‏ الینا لا ترجعون »” ( ۱ ) . البته ما روی این استدلالها بعد بیشتر صحبت‏ می‏کنیم ولی حالا این مدعای خودمان را که ” معاد از اصول دین است “

می‏خواهیم بگوییم روی چه حساب است . قرآن در واقع این طور می‏گوید : یا باید بگویید خدایی نیست ، پس خلقت و آفرینش عبث و باطل و بیهوده‏ است ، دنبال حکمت در خلقت نباید رفت و مانعی نخواهد داشت که خلقت‏ بر عبث و بیهوده باشد ، و یا اگر خدایی هست که جهان را آفریده است‏ معادی هم باید باشد ، معاد متمم خلقت است ، مکمل خلقت است ، جزئی از خلقت است که با نبودن آن خلقت ناقص است ، خلقت عبث و بیهوده است‏ . یک سلسله استدلالهای دیگر هم در قرآن هست که همان نظام موجود و مشهود را دلیل بر قیامت قرار می‏دهد . در اول سوره حج و مؤمنون هست که ایها الناس ! اگر در بعث و در قیامت شک و ریب دارید ، پس ببینید خلقت‏ خودتان را ، بعد خلقت خود ما را می‏گوید که شما را از نطفه

آفریدیم ، نطفه را از خاک آفریدیم ، بعد نطفه را به علقه و علقه را به مضعه تبدیل‏ کردیم ، بعد برای مضعه استخوان قرار دادیم ، بعد گوشت پوشاندیم ، بعد شما را به صورت طفل در آوردیم ، ” « ثم انکم بعد ذلک لمیتون ۰ ثم انکم‏ یوم القیامه تبعثون »” ( ۱ ) همچنین کأنه همین راهی را که تا حالا آمده‏اید ادامه می‏دهید تا منتهی می‏شود به قیامت .
پس سر اینکه معاد را جزء اصول دین قرار داده‏اند ، نه صرف [ این بوده‏ که معاد ] یکی از ضروریات دین و از توابع نبوت بوده است ، بلکه یک‏ مسأله‏ای بوده که راه استدلال بر آن لا اقل تا اندازه‏ای باز بوده و قرآن‏

می‏خواسته است که مردم به مسأله قیامت { به عنوان یک مسأله مستقل‏ اعتقاد پیدا کنند } .
پیوستگی زندگی دنیا و آخرت

انسان در آن دنیا آنچنان است که اینجا خودش را بسازد ، اینجا اگر خودش را کامل بسازد آنجا کامل است ، اگر ناقص بسازد ناقص است ، اگر خودش را کور قرار بدهد آنجا کور است و اگر خودش را کر قرار بدهد آنجا کر است و اگر خودش را از صورت انسانیت خارج کرده باشد و به صورت‏ حیوانی از انواع حیوانات دیگر در آورده باشد ، در آنجا به صورت همان‏ حیوان محشور می‏شود . این هم مسأله سوم ، یعنی رابطه و پیوستگی بسیار شدید میان زندگی دنیا و زندگی آخرت ، که فرمود : ” « الدنیا مزرعه الاخرش »

” ( ۲ ) . تنها این جمله نیست ، هزارها جمله [ هست ] ، اصلا هر چه‏ درباره معاد آمده در همین زمینه ” « الدنیا مزرعه الاخرش » ” آمده است‏ . اساسا نظام آنجا با نظام اینجا فرق می‏کند . اینجا نظام ما نظام اجتماعی‏ است ، به این معنا که افراد واقعا در سعادت و شقاوت یکدیگر شریک و مؤثرند ، یعنی عمل خوب من می‏تواند شما را خوشبخت کند و عمل بد من تأثیر دارد در بدبختی شما و افراد یک اجتماع سرنوشت‏ مشترک دارند . ولی در آنجا اصلا سرنوشت مشترک نیست ، اهل سعادت با هم‏اند و اهل شقاوت هم با هم ، ولی آن با هم بودن غیر از اشتراک داشتن‏ در سعادت است ، اساسا اشتراکی در کار نیست ، هر کسی در وضع خودش هست‏ بدون آنکه تأثیری در وضع دیگری داشته باشد .

اینها اموری است قطعی و مسلم و پیغمبران آمده‏اند برای اینکه مردم را به این مطلب دعوت کنند ، مخصوصا این قسمت اخیر چون جنبه تربیتی‏ زیادتری دارد و بیشتر به مسأله دعوت مربوط است . ما می‏بینیم که در درجه‏ اول قرآن و بعد سایر آثار دینی ما اصرار فراوانی روی این مطلب دارند که‏ آن دنیا دار الجزاء است ، خانه پاداش و خانه کیفر است ، پس شما مراقب عمل خودتان در اینجا باشید . حتی قرآن تعبیری دارد که عده‏ای این‏ تعبیر را حمل بر هیچ گونه مجاز گویی نمی‏کنند و عین حقیقت می‏دانند .

تعبیر این است که قرآن می‏گوید آنچه که شما در این دنیا عمل می‏کنید ، عمل‏ شما پیش فرستاده شما به دنیای دیگر است . عده‏ای می‏گویند این تعبیر بلاغتی است ، تعبیر مجازی است ، عمل ما که آنجا فرستاده نمی‏شود ، عمل من‏ یعنی کار ، این کار یک حرکت است و این حرکت هم همین جا فانی و تمام‏

می‏شود . ولی عده‏ای معتقدند که هر چه در این دنیا پیدا بشود ، صورتی در دنیای دیگر پیدا می‏کند که همین خودش یک حقیقتی در دنیای دیگر پیدا می‏کند و این تعبیر قرآن راست است که هر چه ما در اینجا عمل می‏کنیم چیزی‏ در آن دنیا ایجاد کرده‏ایم ، پس چیزی را از این دنیا به آن دنیا فرستاده‏ایم .

تعبیر قرآن این تعبیر قرآن را ببینید آیات معاد اساسا برای موعظه هم خیلی خوب‏ است در اواخر سوره حشر می‏فرماید : ” « یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله‏ ” ای اهل ایمان ! تقوای الهی داشته باشید ، از خدا بپرهیزید ) همیشه‏ گفته‏ایم که کلمه ” تقوا ” معنایش پرهیز نیست ولی ما تعبیر دیگری‏ نداریم ) ، که معنایش این است که خودتان را از غضب الهی ، از مخالفت‏ فرمان الهی دور نگه دارید . ” « و لتنظر نفس ما قدمت لغد »” خیلی‏ تعبیر عجیبی است ، ” « و لتنظر »” امر است : ” و باید هر نفسی و هر کسی نظر کند و دقت کند در آنچه برای فردا می‏فرستند ” . این صریح‏ترین تعبیری است که می‏شود در این‏ زمینه کرد . وقتی به ما می‏گوید بیایید در کار و عمل خودتان مراقب باشید .

به این تعبیر می‏گوید : درباره این چیزهایی که برای فردا پیش می‏فرستید ، در مورد این پیش فرستاده‏های خودتان دقت کنید ، دقیق باشید . درست‏ مثل آدمی که در یک شهری هست و برای شهر دیگری که بعدها می‏خواهد برود در آنجا سکنی اختیار کند ، کالایی قبلا تهیه می‏کند و می‏فرستد ، به او می‏گویند در این چیزهایی که قبل از خودت داری می‏فرستی ، یک دقت خیلی کاملی بکن‏ . بعد دو مرتبه می‏فرماید : ” « و اتقوا الله »” باز بار دیگر از خدا بترسید ، از نافرمانی الهی پرهیز کنید ” « ان الله خبیر بما تعملون »”

( ۱ ) . چون اول به تعبیر پیش فرستاده گفت ، دو مرتبه به تعبیر خود عمل‏ می‏گوید : خدا آگاه است به اعمال شما ، یعنی آنچه را شما می‏فرستید ، خدا که آگاه است ، پس خودتان هم آگاهی کامل داشته باشید که خوب بفرستید .

الان این داستان یادم آمد ، خوب است برایتان عرض کنم . من هشت سال‏ نزد مرحوم آقای بروجردی ( اعلی الله مقامه ) درس خوانده بودم و حقیقتا به شخص ایشان اعتقاد داشتم ، یعنی خیلی اعتقاد داشتم ، واقعا او را یک‏ مرد روحانی می‏دانستم . حالا افرادی به دستگاه ایشان انتقاد داشتند که خود من هم داشتم به جای خود ، اما من به شخص این مرد معتقد بودم ، یعنی او را یک مرد روحانی واقعی می‏دیدم و مرد کاملا مؤمن و معتقد و خداترس . در همین کسالت قلبی که ایشان پیدا کرده بودند که منتهی به فوت ایشان شد ظاهرا سه

چهار روز هم بیشتر طول نکشید گفتند یک روزی ایشان در همان حال‏ ، خیلی متأثر بود و گفت که من خیلی ناراحتم از اینکه کاری نکرده‏ام و می‏روم . آنهایی که دور و بری هستند خیال می‏کنند در این مسائل هم تملق‏ گفتن خیلی خوب است [ می‏گویند ] ای آقا ، شما چه می‏فرمایید ؟ شما الحمدلله اینهمه توفیق پیدا کردید ، اینهمه خدمتها که شما کردید کی { کرده } ؟ ! ای کاش ما هم مثل شما بودیم . شما که الحمدلله کارهایی که‏ کردید خیلی درخشان است . ایشان اعتنا نکرد به این حرفها و در جواب آنها این جمله را که حدیث است گفت : ” « خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر»

” ( ۲ ) یعنی عمل را خالص بگردان که آن که نقد می‏کند ( ۱ ) ، صرافی می‏کند و عمل را در محک می‏گذارد ، او خیلی آگاه و بیناست ، از زیر نظر او کوچکترین عمل مغشوشی بیرون نمی‏رود ، یعنی چه‏
می‏گویید ما کار کردیم ؟ ! از کجا که این عملهای ما عملی باشد که واقعا خلوص داشته باشد ؟ برای خدا بودنش را شما از کجا اینقدر تأمین می‏کنید ؟ تعبیر قرآن همین مطلب است : ” » یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد »” باز دو مرتبه ” » و اتقوا الله »” ، در دو نوبت در پس و پیش این جمله ، که در آنچه پیش می‏فرستید خوب دقت‏ کنید . خدا را جلوی چشم ما حاضر می‏کند به عنوان یک ناقد ، به عنوان یک‏ بررسی کن ، به عنوان یک محک زن بسیار بصیر و دقیق . ” « ان الله خبیر بما تعملون » ” . بعد می‏فرماید : ” « و لا تکونوا کالذین

نسوا الله‏ فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون »” ( ۲ ) . از آن کسان نباشید که‏ خدا را فراموش کردند ، خدا هم خودشان را از خودشان فراموشاند . این هم‏ تعبیر عجیبی است . قرآن در یکی از تعبیراتش می‏گوید هر کس خدا را فراموش کند اثرش این است که خودش را فراموش می‏کند ، یعنی خود واقعی‏اش را گم می‏کند ، بین خودش و خودش فاصله قرار می‏گیرد ، بعد هر کاری که می‏کند برای خودش نمی‏کند ، بدبختیها را برای خودش جلب می‏کند اما خدمتها را نه برای خودش . به عنوان مثال ، آدمی که دچار حرص و آز شدید است و به حکم حرص و آزکار می‏کند ، از هر راهی شد ( از حلال ، از حرام ، از هر جا شد ) جمع می‏کند و جمع می‏کند ، او که به فکر خودش است‏ .

اگر حساب کند برای صد و پنجاه سال دیگر هم دارد ، در صورتی که خودش‏ می‏داند آنچنان پیر شده که ده سال دیگر هم بیشتر نیست . این آدمی است که‏ خودش را فراموش کرده است . او خیال می‏کند که برای خودش کار می‏کند و در واقع نمی‏فهمد که اگر برای خودش هم بخواهد کار کند این جور نباید کار
کند . ” « و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم‏ الفاسقون »” .

این آیه را به این مناسبت عرض کردیم که قرآن روی ارتباط عالم دنیا و عالم آخرت و اینکه آنجا دار الجزاء است و اینجا دار العمل ، اینجا مزرعه‏ است ، یوم الزرع است و آنجا یوم الحصاد ، فوق العاده تکیه کرده است و بلکه اصلا انبیاء اساس و روح تعلیماتشان همین است ، نظام دنیا را هم که‏ درست می‏کنند ، به اعتبار این است که همین پیوستگی میان دنیا و آخرت‏ هست ، یعنی اگر نظام دنیا نظام صحیح عادلانه‏ای نباشد ، آخرتی هم درست‏ نخواهد بود ، ایندو با یکدیگر اینچنین وابستگی و پیوستگی دارند ، نه‏ اینکه تضاد دارند . از نظر قرآن سعادت واقعی بشر در دنیا و سعادت واقعی بشر در آخرت توأم‏اند ، جدایی ندارند . آن چیزهایی که از نظر اخروی گناه‏ است و سبب بدبختی اخروی است ، همانهاست که از نظر دنیوی هم نظام کلی‏ زندگی بشر را فاسد می‏کند ، حالا اگر فرض کنیم یک فرد را خوشبخت کند ولی‏ نظام کلی افراد بشر را فاسد و خراب می‏کند .

اینها خصوصیاتی بود که در آنها هیچ نمی‏شود شک و تردید کرد . خصوصیات‏ دیگری هست که باید روی آنها بحث کرد و البته هر دسته‏ای هم آنها را همین‏ طور صد در صد قطعی دانسته‏اند . آنها را ما باید جداگانه بحث کنیم .
تفسیرهای گوناگون درباره معاد

. ۱ اعاده معدوم
بعضیها خیال کرده‏اند معاد یعنی اعاده معدوم . متکلمین قدیم چقدر روی‏ این قضیه بحث می‏کردند که اعاده معدوم محال نیست ، برای اینکه فکر می‏کردند معاد یعنی اعاده معدوم ، قیامت یعنی اعاده معدوم ، یعنی اول‏ فرض می‏کردند که اشیاء معدوم می‏شوند ( معدوم مطلق ) آنوقت می‏گفتند آیا اگر چیزی معدوم مطلق شد ، بار دیگر امکان دارد وجود پیدا کند و یا این از محالات است ؟ این البته چیزی است که اصلا لزومی ندارد ما روی آن بحث‏ کنیم . ما چه دلیلی داریم بر اینکه اشیاء معدوم می‏شوند ، تا بعد بیاییم‏ روی مسأله اعاده معدوم بحث کنیم که اعاده معدوم محال است یا ممکن ؟ ما نه دلیل علمی داریم و نه دلیل شرعی که اشیاء معدوم می‏شوند بالکلیه و معنی‏ قیامت یعنی اعاده آن معدومات .

یکی از مسائلی که فلاسفه با متکلمین گلاویز بودند ، مسأله اعاده معدوم‏ است . فلاسفه می‏گویند اولا اشخاص معدوم نمی‏شوند تا بخواهند اعاده شوند ، آنها می‏گویند معدوم می‏شوند . بعد آنها [ متکلمین ] می‏گویند اعاده معدوم ممکن‏ است ، اینها می‏گویند اعاده معدوم محال است . لزومی ندارد ما روی این‏
قضیه اصلا بحثی بکنیم ، اگر کسی لازم دانست بعدا سؤال می‏کند و ما روی آن‏ بحث می‏کنیم .

. ۲ عود ارواح به اجساد
بعضی دیگر معاد را به این شکل توجیه می‏کنند : معاد یعنی عود ارواح به‏ اجساد ، یعنی انسان وقتی که می‏میرد روحش از بدنش مفارقت می‏کند و این‏ روح جدای از بدن هست در یک عالمی ( که آن عالم را عالم برزخ می‏گویند )
تا وقتی که بناست قیامت شود ، ولی وقتی که قرار شد قیامت شود ، آن‏ وقت روحها برمی‏گردند به بدنهای خودشان ، هر روحی به بدن خودش بر می‏گردد . این طور آمده‏اند مطلب را تعبیر کرده‏اند .

یک مطلب را باید قبلا عرض کنم و آن این است که اتفاقا در تعبیرات‏ قیامت ، ما کلمه ” معاد ” نداریم . از همه اسمهای قیامت معروفتر معاد است ولی این اصطلاح ، اصطلاح شرعی نیست ، یعنی اصطلاح متشرعه است ، آنهم‏ به مفهوم خاصی . در قرآن کریم ، ما کلماتی نظیر معاد داریم مثل ” ماب‏ ” ولی کلمه معاد را نداریم . در دعاها و احادیث هم من الان یادم نیست‏ که در جایی از قیامت با کلمه معاد تعبیر شده باشد . کلمه معاد را ظاهرا متکلمین خلق کرده‏اند . این کلمه می‏تواند کلمه درستی هم باشد یعنی با تعبیرات قرآن منطبق باشد اما چون معاد یعنی مکان عود یا زمان عود ( اسم‏ مکان و زمان است ) ، آنها که این کلمه را گفته‏اند به این اعتبار گفته‏اند که قیامت را یا زمان عود به معنی اعاده معدوم می‏دانسته‏اند ، یا زمان عود ارواح به اجساد .

در قرآن ، ما کلماتی شبیه کلمه معاد داریم ، کلمه معاد نداریم ولی کلمه‏ ” مرجع ” یا ” رجوع ” و کلمه ” ماب ” داریم . ” عود ” یعنی‏ بازگشت . ” عود ” را در جایی می‏گویند که یک چیزی از یک اصلی آمده‏ باشد ، دو مرتبه به آن اصل برگردد ، می‏گویند عود کرد . ” رجوع ” هم‏ همین طور است ، ” رجوع ” هم یعنی بازگشت ، باید یک آمدنی باشد تا بازگشت صدق کند ، و لهذا اگر در قرآن درباره قیامت کلمه ” عود ” نداریم ، کلمه ” رجوع ” داریم اما آنچه در قرآن کلمه ” رجوع ” و امثال آن آمده ، به معنای بازگشت به خداست ، یعنی تعبیر قرآن این است‏

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.