فایل ورد کامل مقاله آشنایی با مکتب شیعه؛ تحلیل علمی مبانی اعتقادی، تاریخی و اجتماعی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله آشنایی با مکتب شیعه؛ تحلیل علمی مبانی اعتقادی، تاریخی و اجتماعی دارای ۵۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله آشنایی با مکتب شیعه؛ تحلیل علمی مبانی اعتقادی، تاریخی و اجتماعی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله آشنایی با مکتب شیعه؛ تحلیل علمی مبانی اعتقادی، تاریخی و اجتماعی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله آشنایی با مکتب شیعه؛ تحلیل علمی مبانی اعتقادی، تاریخی و اجتماعی :
آشنایی با شیعه
فهرست
۱-شیعه به معنای کلی ۱
۲- نگاهى گذرا به مساله ولایت فقیه در تاریخ تشیع ۱۰
۳- امامت در کلام و فلسفه اسلامی ۲۹
۴- خلاصه پیداش شیعه ۳۵
شیعه به معنای کلی
وژاه شناسی
شیعه در لغت به معنی انصار و اتباع است « الشیعه : الاتباع والاعوان والانصار مأخوذ من الشیاع(۱)» و از ماده شیع به معنای مشایعت و پیروی و شجاعت ا ست. (۲)دراصطلاح نوبختی می گوید؛ «گروهی شیعه نامیده شدند و ایشان هوا خواه علی بن ابیطالب (علیه السلام )بودند که پیروی از وی را شیوه خود ساخته و همه تیره های شیعه از این دسته برخاستند(۳)»
ازهری میگوید:«شیعه یعنی گروهی که دوستدار عترت و خاندان پیامبرهستند.(۴)»
ابن خلدون درمقدمه تاریخش چنین می گوید:
«بدان که شیعه در لغت عبارت ا ز یاران و پیروان، در عرف فقها و متکلمین گذشته و حال به پیروان علی (علیه السلام )و فرزندانش می شود(۵) »
شهرستانی میگوید؛
«شیعه کسانی هستند که تنها علی را پیروی کرده و معتقد به امامت و خلافت او از طریق نص هستندو میگویند امامت از او خارج نمیشود مگر با ظلم امامت را جز اصول دین می دانند ونصب امام را از طرف رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلام)جایز بلکه واجب میدانند و محال است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلام)از تعین امامت اغفال و اهمال کرده باشد و این امرخطیر یعنی تعیین امام را بر دوش امت گذاشته باشد(۶).»
شیخ مفید میفرمایند: «شیعه به پیروان علی (علیه السلام )گفته میشود که معتقد به امامت و خلافت بلا فصل او از طریق نص ونصب پیامبر(ص)هستند(۷).»
کلام شیخ مفید مختصر، کامل و بی نقض ترین کلام به نظر می رسد.
زمان پیدایش شیعه
درمورد پیدایش و تولد شیعه در دامن اسلام بین اصحاب تاریخ و ملل و نحل اختلاف و اظهار نظریه های متفاوتی ارایه شده اند امابه طور کلی میتوان این نظریه را به دو دسته تقسیم کرد.
الف ـ پیدایش شیعه بعداز درگذشت پیامبر عظیم شان، هر کدام از این قول ها به چند دسته تقسیم میشود.
ا- تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزی که جمعی از بزرگان صحابه به صراحت گفتند؛ علی (علیه السلام )اولی به امامت و خلافت است(۸).
طبری نقل می کند:زبیر شمشیر کشید و گفت تا با علی بیعت نشود شمشیرم را غلاف نمی کنم(۹). جماعتی از مهاجرین و انصار از بیعت ابوبکر سرباز زدند و به علی بن ابیطالب گرویدن و از آنانند عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس زبیربن عوام بن عاص ،خالدبن سعید، مقداد بن اسود، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عماربن یاسر، ابی بن کعب و;(۱۰) این افراد مسلماً امامت علی (علیه السلام )را درزمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)شنیده بودند و اینکه او خلیفه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلام)می باشد. این واکنش سیاسی در مقابل فضای سیاسی بیعت ابوبکر درسقیفه بنی ساعده نبوده بلکه بذرتشیع در زمان پیامبرریخته شده بود.
شهید محمد باقرصدر میفرماید؛ شیعیان بلافاصله پس از رحلت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلام)به وجود آمدند ودرعدهای از مسلمانان تجسم یافتند که به صور عملی تسلیم طرحی شدندکه پیغمبراسلام(صلی الله علیه و آله و سلام)برای رهبری حضرت علی(علیه السلام )ارائه داد و واجب دانستند. تا بلافاصله پس از او به اجرا گذاشته شود. بنابراین تجسم جریان شیعی وبه فعلیت درآمدن آن از لحظهای آغاز شد که برخی موضعی را که گروهی در سقیفه بدان روی آوردند وبا در پیش گرفتن آن طرح رهبری حضرت علی (علیه السلام )را متوقف کردند و خلافت را به غیر از او نسبت دادند رد کردند(۱۱).
۲- شیعه بعداز قتل خلیفه سوم عثمان بن عفان در روز جنگ جمل در مقابل خون خواهان عثمان و اصطلاح عثمانیان قرار گرفتند. ابنندیم میگوید؛
« وقتی که طلحه و زبیر با علی مخالفت کردندو جز به خون خواهی عثمان به چیزی دیگر قانع نشدند و علی نیز خواست با آنها بجنگد، تا سربه فرمان حق نهند آن روز کسانی را که از او پیروی کردند به نام شیعه خوانند و او خود نیز به آنها میگفت شیعیان من(۱۲).»
این نظریه خیلی ضعیف تر از نظریه قبلی میباشد مخالف متون تاریخی است و مخصوصاً با مسند این قضیه که شیعه علی در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)وجودداشته شخص ابوزهره به این قضیه اشاره می نماید که در صفحات آینده خواهد آمد.
۳- شیعه بعد از بازگشت علی (علیه السلام )از صفین پدیدآمد این نظریه توسط یک شرق شناس اسکاتلندی بیان شده که حتی قابلیت طرح و جواب دادن را ندارد(۱۳).البته قبل از پروفسورمونتکمیری وات توسط اسفراینی بغدادی بیان گشته است.(۱۴)
ب ـ پیدایش شیعه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلام)، برقی (م۲۷۴یا۲۸۰ هـ ق) میگوید: یاران علی (علیه السلام )به اصحاب اصفیاء، اولیاء، شرطه الخمیس و; تقسیم میشوند افرادی همچون «سلمان فارسی، مقدادبن اسود، ابوذرغفاری، عمار،ابولیلی، بشربن ابوسفان، ابوعمر، ابوسعیدخدری، جابربن عبدالله انصاری،براءبن عازب وعرقه ازدی از دسته اصفیا هستند(۱۵)»
ابن زهره ازابن ابی الحدید نقل میکند؛ عدهای ازصحابه عقیده شیعه را درمورد علی (علیه السلام )داشتند. وعلماً و فضلاً علی(علیه السلام )را برتمام صحابه مقدم میدانستند این افراد عبارت بودند از، عماربن یاسر، مقداد بن اسود، ابوذرغفاری، سلمان فارسی، جابربن عبدالله انصاری، ابی بن کعب، حذیفه، بریده، اباایوبانصاری، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، اباهیثم بن التیان و اباطفل عامربن وائله وعباس ابن عبدالمطبب و فرزندان او بنی هاشم به طور کلی و ابن الزبیز; (۱۶)
علامه مظفر میفرماید؛«شیعه بعد از آیه ‹ انذر عشیرتک الاقربین›شعراء/۲۱۴ نازل شد شروع گردید. نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلام)بنی هاشم را جمع کرد و فرمودند: ایکم یؤازوئی لیکون اخی ووارثی و وزیری و وصیتی وخلیفی فیکم بعدی؟ جزء علی(علیه السلام )به درخواست آن حضرت جواب نداد. رسول خدا فرمودند؛ هذا اخی و وارثی و وزیری و وصی وخلیفتی فیکم بعدی فاسمعوا واطیعوا (۱۷).»
ابو سیعد خدری میگفت ؛ مردم به پنچ امر موظف گشتند، اما به چهار امر عمل کردند و یک امر را ترک گفتند، وقتی از او راجع به آن چهار امر سؤال کردند پاسخ داد: نماز، زکات، روزه ماه رمضان و حج. پرسیدندآن امری را که مردم به آن بی اعتنائی کردند چیست؟ گفت ولایت علی بن ابیطالب. پرسیدندآیا ولایت علی (علیه السلام )مانند آن چهار امر درکنار آنها فرض و واجب است؟ پاسخ داد آری!(۱۸)
محمد کرد علی می گوید: عدهای از صحابه در عصرپیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)معروف به شیعه علی بودند(۱۹).
شهید محمد باقرصدر می فرمایند؛
« تشیع را نتیجه طبیعی اسلام و نمایانگر اصولی بدانیم که لازم بود دعوت اسلام در راه رسیدن به کمال مطلوب خود به طرح آن بپردازد ونیز میتوانیم تشیع را نتیجه منطقی دعوتی بدانیم که پیامبر برحسب طبیعت پیدایش آن دعوت و شرایط حاکم آن زمان را بر عهده داشت(۲۰)»
با این مستندات تاریخی و کلام علماء بزرگ اهل سنت به تحقیق مشخص می شودکه زمان تشکیل شیعه زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)می باشد برای اینکه جامعه اسلامی ازهم نپاشد و حاکم و استوار گردد خیلفه بعد از خود را مشخص کرد. ومردم در روز غدیر با علی بیعت کردند و ولایت و امامت علی (علیه السلام )را تبریک گفتندمانند« بخاً بخاً یا ابن ابی طالب» یا«حیناً لک حیناً لک یا علی بن ابی طالب » پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلام)بارها وبارها علی (علیه السلام )را معرفی کرده مانند حدیث منزلت در صحیح بخاری آمده حدثناشعبه عن سعد قال سمعت ابراهیم بن سعد عن ابیه «قال النبی(صلی الله علیه و آله و سلام)لعلی (علیه السلام)؛
اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی» (۲۱)و یا مانند حدیث ثقلیین در صحیح الترمذی از جابر بن عبدالله نقل میکند ؛ رایتُ رسول الله فی حجته یوم عرفه و هو علی ناقته القصواء یخطب فسمعته یقول « یا ایها الناس انی تارک فیکم ما إن اخذتم فیکم به لن تضلوا کتاب الله و عترتی اهل بیتی(۲۲)» رسول خدا فرمودند «لکل نبی وصی و وارث وان علیا وصیی و وارثی (۲۳). » شیعه یک مولد طبیعی اسلام میباشد که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلام)کاشته و رشد و نمو نمود.
شهید محمد باقر صدر می فرمایند؛ پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلام)نسبت به آینده اسلام در زمان بعداز خودش، موضعی مثبت در پیش گرفت وبرای آن اقدام نمود وبه امر خدا متعال شخصی را برگزید و روح دعوت را در اعماق وجودش تزریق کرد و سپس او را جهت عقیدتی و رهبری ویژه آماده ساخت تا مرجعیت فکری و رهبری سیاسی اسلام در او شکل گیرد وبعد از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلام)به کمک پیگاه مردمی آگاه یعنی مهاجرین و انصار رهبری اسلام وبازسازی عقیدتی امت رابه عهده گیرد و آن را تا جایی ادامه دهد که امت شایستگی پیدا کند تا خود مسئولیت های رهبری را پذیرا شود و بدین سان این راه را تنها راهی می یابیم که ممکن بود سلامتی آینده اسلام را تضمین کند و نگذارد اسلام در مسیر پیشرفت و گسترش خود دچار انحراف گردد و پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلام)نیز چنین کرد(۲۴).
مراحل حیات شیعه
همانطور که گذشت حیات اولیه شیعه زمان حضور پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلام)میباشد که گروهی از صحابه معروف به تشیع شده اند. مرحله دوم حیات شیعه پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)آغاز میشود، هنگامی که علی (علیه السلام )و بنی هاشم و گروهی از بزرگان اصحاب مشغول مراسم خاکسپاری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)بودندگروهی از مهاجرین و انصاردر سقیفه بنی ساعده جمع شدند وبه نزاع برسرخلافت پیامبرپرداختند(۲۵). بزرگان صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)که در رأس آنها امام علی(علیه السلام )قرار داشت، برخلافت ابوبکر اعتراض کردند، پس از انجام مراسم تدفین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)درصدد پس گرفتن حق خویش برآمد. اینان همان گروهی بودند که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلام)شیعه علی (علیه السلام )خوانده میشدند
ودر رأس آنها مقداد، سلمان فارسی، ابوذر و عماربن یاسر بودند اما وحشت و غوغایی که پس از بیعت با ابوبکر در میان مسلمانان ایجاد شد، مانع از حمایت آنها از علی(علیه السلام )گردید و او دریافت که اگر حق خویش را طلب کند جنگ و خونریزی در میان مسلمانها باعث نابودی اسلام وبازگشت مردم به جاهلیت خواهد شد از این رو او و شیعیان از مطالبه حق خلافت چشم پوشی کردند، اما شیعه علی(علیه السلام )که توصیه های پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلام)درباره پیروی از علی(علیه السلام )را به خاطرداشتند، در همه حوادث به او چشم دوخته بودندو گاه در موارد ضرورت به پیروی از او با حاکمان وقت همکاری میکردند. و گاه در سکوت وعزلت در انتظارفرصت مناسب بودند. در این دوران شیعیان گشترش و فعلیت بیشتری یافتند زیرا بعداز وفات پیامبر عظیم الشان علی (علیه السلام )امام و پیشوای شیعیان بودو آنها با اشاره حضرت در امور سیاسی و اداری و جنگها مشارکت میکردند. درضمن درتفسیرو عقاید و احکام از وی پیروی میکردند.
دوره سوم حیات شیعه، پس از قتل عثمان و به خلافت رسیدن امام علی (علیه السلام )آغاز میشود. در این دوره امامت علی (علیه السلام )ظهور و بروز بیشتری یافت وبعد ولایت سیاسی امام نیز تحقق یافت ودرنتیجه شیعه نیز در حاکمیت سیاسی نقش بیشتری یافت.
پس از شهادت امام علی (علیه السلام )و صلح امام حسن(علیه السلام )دوره حیات شیعه در عصر امویان فرا میرسد که سخت ترین مرحله برای شیعیان بود. در این دوره خطیبان به دستور بنی امیه به امام اول شیعیان دشنام میدهند و شیعیان بیشترین آزار و شکنجه و قتل و غارت را متحمل گشتند. در همین زمان قیام خونین امام حسین (علیه السلام )و اسارت اهل البیت انجام گرفت پس از شهادت امام حسین قیامهای و خونخواهی او و یارانش رخ داد که از همه مهمترقیام توابین در سال ۶۴هـ ق و قیام مختار در سال۶۶بود. مختار با جلب حمایت محمد حنفیه، فرزند امام علی (علیه السلام )شیعه را گرد خویش جمع کردو دست به قیام زد. نخستین انشعاب در همین قیام مختار ایجاد شد .که بعد ها به کیسانیه مشهور شده که در بخش خود خواهد پرداخت
یکی از قیامهای که به خوانخواهی امام حسین(علیه السلام )علیه امویه انجام گرفت قیام زید بن علی بن حسین (علیهم السلام ) می باشدکه موجب پیدایش فرقه زیدیه گشت، زید برعلیه هشام بن عبد الملک حاکم اموی قیام کرد وسرانجام به شهادت رسید. آن دسته که امامت وی را قبول داشتند و عقاید خاصی داشتند به زیدیه مشهورشدندکه به این بحث نیز خواهیم پرداخت .
سومین انشعاب در زمان امام صادق (علیه السلام )رخ داد گروهی از پیروان امام صادق (علیه السلام )اسماعیل فرزند ارشد ایشان و برادر امام موسی کاظم (علیه السلام )را به عنوان امام هفتم پذیزفتند و به تدریج عقاید خاصی را مطرح کردند که به اسماعیلیه معروف شدند. که در ادامه همین فصل بحث خواهیم کرد.
در اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان که بخشی از زمان امامت امام باقرو امام صادق (علیه السلام )را شامل می شود به دلیل ضعف این دو حکومت فشاربر امامان و شیعیان آنها کمتر شد ودر همین فرصت اندک بود که آن دو بزرگوار ، معارف و احکام شیعه را که در واقع ریشه در تعلیمات قرآن و سنت نبوی(صلی الله علیه و آله و سلام)داشت ترویج وتبلیغ کردند. پس از قدرت یافتن عباسیان فشار بر شیعه از سرگرفته شد ، گرچه در زمان برخی حاکمان عباسی چون مامون شیعه از آزادی بیشتری برخوردار بود . پس از غیبت کبرای امام حجت (عج) از اوایل قرن چهارم تا اواخر قرن پنجم که خاندان آل بویه در دستگاه خلافت عباسی نفوذ کردند واز مناصب مهم حکومتی بهرهمند شدند، شیعه دربیان عقاید و آرای خویش آزادی عمل داشت در دوران آل بویه دانشمندان فراوانی رشد ونمو کردند مانند شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی.
حکومت حمدانیان در قرن چهارم در سوریه وحکومت فاطمین در قرنهای چهارم تا ششم در مصر، که هر دو شیعی مذهب بودند باعث گردید تا مذهب تشیع در این مناطق گسترش بسیاری یابد. اما با روی کار آمدن حکومت ایوبیان درقرن ششم و تسلط آنان بر مصر سخت گیری و کشتارشیعیان ونابودکردن آثار و کتب آنان بار دیگر آغاز شد. پس از سقوط حکومت عباسی و روی کار آمدن حکومت مغول، به ویژه در دوره حکومت سلطان خدابنده مذهب شیعه رواج یافت بزرگانی چون محقق حلی، علامه حلی وخواجه نصیرالدین طوسی در همین زمان میزیستهاند. پس از حکومت مغول در ایران حکومت ملوک الطوایفی بر قرار گردید. تا اینکه شاه اسماعیل صفوی با برانداختن حکومت طوایف بر سراسر ایران وحتی بخشی از عراق چیره گشت. وی و تمام شاهان صفویه مذهب شیعه داشتند در این دوران علماء بزرگی با مرکزیت اصفهان ایجاد می شود و شخصیت های مانند شیخ بهایی ، میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی و علامه مجلسین و; را می تواند نام برد. دولت صفویه بعد از آل بویه برای شیعه امامیه مهمترین حکومت می باشد. که مبانی فکری و حدیثی شیعه در این زمان رشد و نمو کرده و بار داده است.
فرقه های شیعه
در مورد تعداد فرقه های اساسی شیعه چند قول است ، بغدادی
« اصول فرق شیعه را سه عدد دانسته است زیدیه ،کیسانیه،امامیه ،وی در آغا ز غلات را نیز از انشعابا ت شیعه دانسته است ولی بعداً یاد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شده اند از فرقهای اسلامی به شمار نمی آیند(۲۶).»
شهرستانی اسماعیلیه را به شمارشعبه های اصلی آورده است، و فرقه های اساسی شیعه را پنچ عدد می داند(۲۷)
شیخ طوسی در قواعدالعقاید با نظریه بغدادی موافقت نمود ه است ؛
« اصول فرق شیعه را زیدیه، کیسانیه،امامیه دانسته اند این سه فرقه در وجوب نصب امام برخدا اتفاق نظر دارند ولی دو فرقه غلات و اسماعیلیه امامت را واجب من الله میداند نه واجب علی الله(۲۸).»
قاضی عضد الدین ایجی نیز اصول فرق شیعه را سه می شمارد ؛ کیسانیه، امامیه، زیدیه.
آنچه مشهور بین علمای شیعه وتاریخ نگاران ملل ونحل هست اصول فرق تشیع سه عدد می باشد اما در مورد افراد فرق اختلاف نظر میباشد، به نظر نگارنده اصول فرق شیعی چهار عدد اند عبارتند از،امامیه،کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه
نگاهى گذرا به مساله ولایت فقیه در تاریخ تشیع
دکتر حیدررضا ضابط
از نظر لغوى داورى در اختلافات و دعاوى، فرماندهى، و صدور حکم یا دستور را «حکومت» گویند; و در اصطلاح کومتبه کار یا مجموعهاى از کارها اطلاق مىشود که بر عهده دولت، یا سازمان سیاسى جامعه است. (۱) در زبانهاى عربى و فارسى، اطلاق واژه «حکومت» به کار یا کارهاى دولت، سه علت داشته است:
۱ – اولین و مهمترین کار حکومتحل و فصل اختلافات مردم و دعاوى آنان نسبتبه هم، و داورى میان ایشان است که در لغتبه آن حکومت مىگویند. خدمات عمومى، دفاع ملى راهسازى، سدسازى، هدایت کشاورزى و امثال آنها. بعدها و به تدریجبه این کار مهم و حیاتى (دادگسترى) افزوده شده است.
۲ – از قدیم، و در همه سرزمینها، نخستین کار اولیاى مردم – مثلا کار پدر در خانوادهاى بزرگ یا رئیس قبیله یا رئیس عشیره – داورى در اختلافات و حل دعاوى اشخاص علیه یکدیگر، و صدور راى براى کیفر مجرمان بوده است;
۳ – در انواع حکومتها و نظامهاى سیاسى – صرفنظر از چگونگى پیدایش یا تاسیس آنها – کارهاى دولتیا امور حکومتى، با فرمان دادن و صدور دستور و امر و نهى یا حکمرانى انجام مىگیرد. (۲)
حکومت در حقوق اساسى معانى متعددى دارد که مهمترین آنها «تصدى حاکمیت – یا اقتدار سیاسى – به دست ولى امر» است; (۳) یعنى قیام او به وظایف دولت. این وظایف عبارتند از: دفاع از ملت و میهن در برابر تجاوز بیگانه، برقرارى امنیت و نظم در داخل کشور، و اقامه عدل میان افراد; مشروعیتحکومت این است که کسى حق اعمال حاکمیت و در دست گرفتن قدرت و حکومت را داشته باشد، و مردم وظیفه داشته باشند از او اطاعت کنند. معیار مشروعیتحکومت اسلامى، حق الهى و امر اوست. حکومت اسلامى براساس همین نظریه است
و در نظام جمهورى اسلامى، علاوه بر قانون اساسى، شریعت اسلام نیز نظام قانونگذارى و مجموعهاى از مقررات و احکام است.
دین اسلام خدا را مالک و سلطان (داراى تسلط تکوینى) بر مردم مىداند. اگر خدا کسى را براى اجراى احکام الهى معین کند، او حق حاکمیت دارد و حکومت او با مانعى روبهرو نخواهد شد. اطاعت از فرامین و حکومت رسول اکرمصلى الله علیه وآله واجب استبه خاطر این که رسول اکرم نسبتبه اموال و انفس مؤمنان از خود ایشان هم شایستهتر است و در تمام مراحل بر مردم ولایت مطلق دارد. حکومت پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله و امامان معصومعلیهمالسلام با نصب خاص الهى صورت گرفته است و حکومت ولىفقیه در زمان غیبت امام معصومعلیه السلام با نصب عام از طرف امام معصومعلیه السلام انجام شده است که خود وى منصوب خداست.
پس از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله امامان معصومعلیهمالسلام نیز از سوى خداى متعال به حکومت منصوب شدهاند. باید توجه داشت ولایت و حکومت معصومان علیهمالسلام پس از رسول خداصلى الله علیه وآله به واسطه نصب رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم نیست، بلکه اگر رسول خداصلى الله علیه وآله امام على علیه السلام را به عنوان جانشین خویش معرفى کردهاند، ابلاغ تعیین الهى بوده است; یعنى امام علىعلیه السلام از طرف خدا براى ولایت و حکومت منصوب شده بود. درباره دیگر امامان نیز همینگونه است; لیکن آیا از جانب خدا کسى در زمان غیبت معصوم علیه السلام براى حکومت نصب شده است؟ آنچه از روایات موجود در کتابهاى روایى شیعى استفاده مىشود این است که در زمان غیبت، فقیهى که واجد شرایط مذکور در روایات باشد، حق حاکمیت دارد و به تعبیر برخى روایات از طرف معصومانعلیهمالسلام به حکومت نصب شده است. مشروعیتحکومت فقها زاییده نصب عام آنان از سوى معصومانعلیهمالسلام است که آنان نیز منصوب خاص از جانب خداى متعال هستند. از نظر شیعه به همان معیارى که حکومت رسولاللهصلى الله علیه وآله مشروعیت دارد، حکومت امامان معصوم و نیز ولایت فقیه در زمان غیبت مشرویتخواهد داشت; یعنى مشروعیتحکومت هیچگاه مشروط به خواست این و آن نبوده، بلکه امرى الهى و با نصب او بوده است.
تفاوت نصب امامان معصوم با نصب فقها در این است که معصومانعلیهمالسلام به صورت معین نصب شدهاند، ولى نصب فقها عام بوده و در هر زمانى برخى از آنها ماذون به حکومت هستند.
مشروعیتحکومت در اسلام با آراى مردم به دست نمىآید، بلکه مشروعیت آن با حکم الهى است، در همان حال هیچ گونه تحمیلى هم بر مردم وجود ندارد، زیرا در اسلام توسل به زور براى دستیابى به حکومت مورد نظر روا نیست و مردم با ایمان آگاهانه و آزاد خویش بدان تن مىدهند. مردم مشروعیتى به حکومت فقیه نمىدهند بلکه راى و رضایت آنان باعثبه وجود آمدن آن مىشود.
فقهایى که با شرایطى خاص از طرف معصومینعلیهمالسلام به حاکمیت نصب شدهاند، عهدهدار اداره جامعه براساس اسلام مىشوند. فقها بیشترین اطلاع و آگاهى را از قوانین شرعى و دینى دارند و صاحب تقوا و صلاحیت اخلاقى هستند و آگاهى و اهتمام به مصالح اجتماعى دارند. از این لحاظ حکومت مشروع از دیدگاه اسلام فقط ولایت و حکومت فقیه است.
سابقه تاریخى نظریه «ولایت فقیه»
شاید در ذهن اکثر مردم چنین باشد که ولایت فقیه به پس از دوران غیبت کبراى امام زمانعلیه السلام برمىگردد، یعنى به کمتر از ۱۲۰۰ سال قبل، ولى با توجه به مفاد نظریه ولایت فقیه و با مرورى اجمالى به تاریخ دوران حضور امامان معصوم علیهم السلام به راحتى مىتوان ولایت فقیه را در عصر حضور معصومین علیهم السلام هم دید.
در دوران امامت امام علىعلیه السلام پیروان فقیه آن حضرت مانند حذیفهبن یمان، سلمان فارسى و عمار یاسر با اذن و اجازه امام معصومعلیه السلام مناصب حکومتى در دوران خلفاى نخستین را پذیرفتند. بعد از شهادت امام علىعلیه السلام بسیارى از عالمان مکتب ائمهعلیهمالسلام چون کمیلبن زیاد، سعیدبن جبیر، سعیدبن مسیب در پرتو علوم امامان معصومعلیهمالسلام رشد یافتند از جمله فضلاى بزرگ و مبارزى که در طى این دوره به شهادت رسیدند عبارت بودند از: سعیدبن جبیر، رشید الهجرى، جریره العبدى، میثم تمار، کمیلبن زیاد، حجربن عدى (۴) . امام سجادعلیه السلام اجازه قیام به مختار را صادر نفرمود بلکه قیام او را تحت نظارت یک فقیه اهلبیت قرار داد; این فقیه کسى جز محمدبن حنفیه عموى امام سجادعلیه السلام نبود. (۵)
نیمه دوم سده نخست و نیمه اول سده دوم را باید سالهاى بالندگى نظریه ولایت قلمداد کرد. در این سالها امام باقر و امام صادقعلیهماالسلام اولین دانشگاه فقه، معارف و علوم تجربى را پایهگذارى کردند. (۶)
در دوران امام صادقعلیه السلام عمربن حنظله مطلبى را باعثشد که بهگونهاى به برنامهاى براى گسترش نظریه ولایت فقیه تبدیل گردید. عدهاى از فقها و محدثان از مقبوله عمربن حنظله و امثال آن، ولایت مطلقه (ولایت عامه یا ولایت همه جانبه) استنباط مىکنند. (۷) از دوران امامت امام کاظمعلیه السلام تا آغاز غیبت کبرى قیامهاى غیرمستقیم ائمه اطهارعلیهمالسلام از طریق فقها و سادات نیز عملى گشته بود.
در طول سالهاى غیبت صغرى چهار «فقیه» بزرگ به نیابت از امام زمان (عج) نقش رهبرى امت را ایفا نمودند. یعنى پس از عثمانبن سعید فرزندش محمدبن عثمان و پس از او حسینبن روح و علىبن محمد سمرى قرار داشتند. علىبن محمد سمرى سه سال در این سمتبود تا این که وفاتش نزدیک شد بنابراین از آن حضرت درباره کسى که پس از وى باید جانشین شود پرسش کرد اما آن حضرت به وى خاطرنشان ساختند که پس از زفات او دوره غیبت صغرى به پایان مىرسد و او خود مىدانست که در زمان عدم دسترسى به امام معصومعلیه السلام چه باید کرد. زیرا چندى پیش طى نامهاى که از «اسحاقبن یعقوب» براى امام زمان(عج) آورده بود امام قضیه رجوع بعد از خود و تکلیف «رهبران» امت را مشخص کرده بودند. حضرت طى دستخطى در جواب اسحاقبن یعقوب که پرسیده بود در زمان عدم دسترسى به شما به چه کسانى رجوع کنیم پاسخ داده بودند: ‘
«و اما در هر واقعهاى که براى شما پیش آید، به راویان احادیث مراجعه کنید به راستى آنها حجت من بر شما و من جتخدا بر ایشان هستم. (۸)
فقیه، نایب امام زمان(عج) در حکومت
شیخ مفید (متوفاى ۴۱۳ هجرى) طلایهدار صفوف مقدم نظریهپردازان نیابت فقیه از امام معصومعلیه السلام در آغاز سه قرن نخستین دوره غیبت کبرى محسوب مىشود.
شیخ مفید در مطالبى که از اصول نظریه ولایت فقیه آورده است آشکارا حکومتبر جامعه را از «سلاطین عرفى» نفى مىکند و آن را از آن فقهاى جامعالشرایط مىداند. (۹)
نکته دیگر این که شیخ مفید به ولایت مطلقه فقیه معتقد است. ولایت مطلقه فقیه یعنى ولایت نهگانه براى فقیه که براى امامان معصومعلیهمالسلام نیز ثابتشده است. ولایتهاى مذکور عبارتند از: ولایت در پذیرش، ولایت در فتوا، ولایت در اطاعت، ولایت در قضا، ولایت در اجراى حدود، ولایت در امور حسبیه، ولایت در تصرف (اموال و نفوس)، ولایت در زعامت (سیاسى)،
ولایت در اذن و نظارت. (۱۰)
در طول تاریخ تشیع تمام فقها اعتقاد داشتند که فقیه ولایت دارد. آنچه تا حدودى مورد اختلاف فقهاست، مراتب و درجات این ولایت است. امام خمینىقدس سره به ولایت مطلقه فقیه معتقد بودند یعنى تمام اختیاراتى که ولى معصوم داراست، ولىفقیه نیز همان اختیارات را داراست، مگر این که چیزى استثنا شده باشد. امام خمینىقدس سره فرمودهاند: «اصل این است که فقیه داراى شرایط حاکمیت – و در عصر غیبت – همان اختیارات وسیع معصوم را داشته باشد، مگر آن که دلیل خاصى داشته باشیم که فلان امر از اختصاصات ولى معصوم است; (۱۱) از جمله جهاد ابتدایى که مشهور بین فقها این است که از اختصاصات ولى معصوم مىباشد. از چنین ولایتى در باب اختیارات ولىفقیه به «ولایت مطلقه» تعبیر مىکنند. معناى ولایت مطلقه این نیست که فقیه مجاز است هر کارى اراده کرد، بکند. با مراجعه به تبیین دقیق ولایت مطلقه فقیه در کتب معتبر فقهى همچون «کتاب البیع» حضرت امام خمینىقدس سره به وضوح درمى یابیم که اطلاق ولایتبه هیچ وجه به معناى رها بودن آن از هرگونه قید و شرط نیست.
بین ولایت مطلقه فقیه و حکومت مطلقه یا استبدادى، تفاوت زیادى وجود دارد چنان که امام خمینىقدس سره نیز به این تفاوت اشاره مىکند و مىفرماید: «اسلام، بنیانگذار حکومتى است که در آن نه شیوه استبداد حاکم است که آراء و تمایلات نفسانى یک تن را بر سراسر جامعه تحمیل کند و نه شیوه مشروطه جمهورى که متکى بر قوانینى باشد که گروهى از افراد جامعه براى تمامى آن وضع مىکنند بلکه حکومت اسلامى نظامى است، ملهم و منبعث از وحى الهى که در تمام زمینهها از قانون الهى مدد مىگیرد و هیچ یک از زمامداران و سرپرستان امور جامعه را حق استبداد راى نیست. تمام برنامههایى که در زمینه زمامدارى جامعه و شؤون و لوازم آن جهت رفع نیازهاى مردم به اجرا درمىآید باید براساس قوانین الهى باشد. این اصل کلى حتى در مورد اطاعت از زمامداران و متصدیان امر حکومت نیز جارى و سارى است. بلى این نکته را باید بیفزاییم که حاکم جامعه اسلامى مىتواند در موضوعات بنابر مصالح کلى مسلمانان یا بر طبق مصالح افراد حوزه حکومتخود حکم کند. این اختیار هرگز استبداد به راى نیست; بلکه در این امر مصلحت اسلام و مسلمین منظور شده است پس اندیشه حاکم جامعه اسلامى نیز همچون عمل او تابع مصالح اسلام و مسلمین است. (۱۲)
به طور خلاصه باید گفت: اولا فقیه داراى ولایت تکوینى نیست; ثانیا ولایت مطلقه فقیه، همان اختیارات معصوم است و مستلزم تغییر دین نیست; ثالثا اصل ولایت فقیه را هیچ فقیه شیعى منکر نشده است; رابعا اختلاف فقها در ولایت فقیه، در تفاوت نظر آنان در دامنه اختیارات است، نه اصل ولایت; و ولایتى که به فقیه اعطا شده استبراى حفظ اسلام است.
نظریات فقهاى بزرگ تاریخ شیعه
«ابن ادریس حلى» (متوفاى ۵۹۸ ه. ق)، بهترین نظر را درباره نیابت عام فقها عرضه مىکند. او که از علماى بزرگ شیعه است و پس از شیخ طوسى بناى جدیدى را در باب مسائل فقهى پایهریزى مىکند به دنبال فلسفه سیاسى «ولایت» است و معتقد است که فلسفه ولایت اجرا و برقرارى قوانین و اوامر است و گرنه وجود قوانین بیهوده خواهد بود. (۱۳)
خواجه نصیرالدین طوسى (متوفاى ۶۷۲ ه. ق) که به قول علامه ابن مطهر حلى، بزرگ فیلسوف و متکلم و فقیه و اعقل زمان خود بوده است، به صورت عملى مطالب فوق را تایید کرده است. تاریخ زندگى سیاسى او بهترین گواه بر اعتقادش به وجود حکومت اسلامى حاکم عادل بر جامعه است و این که حق حکومت و مداخله در امور سیاسى، مادى و معنوى مسلمانان با علماى عادل است. (۱۴)
محقق اول (م ۶۷۶ ه. ق) استاد علامه حلى در کتاب شرایع الاسلام مهمترین ارکان جامعه یعنى فتوا، جهاد، قضا، اقامه حدود و غیره را حق فقیه، و قبول ولایت از جانب سلطان عادل را براى فقها جایز و در بعضى موارد واجب مىداند. (۱۵)
دهههاى آغازین قرن دهم، را باید سالهاى نفوذ بیشتر و نقطه عطف نظریه ولایت فقیه قلمداد کرد. در این سالها محقق کرکى نظرهاى عمدهاى بیان داشت و تمایل وى به عملى ساختن نظریه مذکور نیز از همین جا شروع شد. محقق کرکى از سال ۹۱۶ ه. ق به دربار شاه اسماعیل صفوى راه یافت و در مدتى کوتاه بر شاه تسلط معنوى یافت و نظر خود را بر ارکان دربار حاکم ساخت و این نفوذ تا اواخر عمر شاه اسماعیل ادامه یافت. پس از انتقال حکومتبه شاه طهماسب فرزند اسماعیل، باز هم محقق، احساس تکلیف کرد و به همین سبب به شاه طهماسب نزدیک شد و آنچنان او را مجذوب استدلالهاى خود درباره ولایت فقیه نمود که شاه را به نوشتن بیانیهاى حکومتى واداشت که در آن انتقال قدرت به محقق را عملى مىساخت. (۱۶)
محقق کرکى در قرن دهم موفق شد – هر چند در مدتى اندک – نظریه «ولایت مطلقه فقیه» را در عمل بیازماید. (۱۷)
محقق کرکى مىنویسد:
فقهاى شیعه، اتفاق دارند که فقیه عادل امامى داراى همه شرایط فتوا، که از آن به مجتهد در احکام شرعى تعبیر مىشود، نایب از امامان معصومعلیهمالسلام است در همه امورى که نیابت در آن دخالت دارد. (۱۸)
ایشان، در رساله «قاطعه اللجاج»، به این پرسش که آیا فقیه در دوره غیب مىتواند متولى خراج شود، با اشاره به ولایت و نیابت عامه فقها، پاسخ مثبت مىدهد و از بزرگانى نام مىبرد که در گفتار و عمل ولایت و نیابت عامه فقیه را از امامان معصومعلیهمالسلام ثابت کردهاند. (۱۹)
محقق اردبیلى (م ۹۹۳ ه. ق) در چندین جا، نیابت عامه فقیه را از پیامبرصلى الله علیه وآله و امامان معصومعلیهمالسلام مطرح مىکند. (۲۰)
جوادبن محمد حسینى عاملى (م: ۱۲۲۶ ه. ق) فقیه را نایب گمارده شده از سوى امام زمان (عج) مىداند. (۲۱)
میرفتاح حسینى مراغهاى (م: ۱۲۵۰ ه. ق) نیز ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته و دلیلهاى گوناگونى بر آن اقامه کرده است. (۲۲)
حاج آقارضا همدانى (۲۳) و سید محمد بحرالعلوم نیز در باب نیابت عامه فقیه، دیدگاه دیگر فقیهان را پذیرفتهاند.
نقش فقهاى شیعه در دوران صفوى
در تاریخ شیعه امامیه این نخستین بار بود که پادشاهانى نیرومند مانند پادشاهان صفوى، قدرت سیاسى دامنهدارى را به دست مىگرفتند و با تکیه بر اعتقادات دیرین و جاافتاده شیعى و به خصوص از احساسات و عواطف سرکوب شده هزارساله شیعى عمیقا بهره مىبردند.
دوره صفویه اهمیتسیاسى خاصى براى ایران دارد و در بعد فرهنگ نیز تاثیرات عمیقى از خود برجاى گذاشته است.
درست است که ایران، پیش از آن نیز وجود داشته و فرهنگ اسلامى بر آن حاکم بوده اما عصر صفوى تمام آنچه را از گذشته و از همسایگان گرفته بود در قالبى نو ریخته و نظامى پدید آورد که هنوز نیز ما حضور آن را در ابعاد گوناگون حیات فرهنگى و اجتماعى خود احساس مىکنیم حکومتهایى که پس از صفویان بر سر کار آمدند، همگى وامدار آنان بودند و جز تغییرات صورى کار عمدهاى انجام ندادند. در واقع کشور ایران پس از صفویه تا پیش از برخورد با فرهنگ جدید غرب، یکپارچگى خود را حفظ کرد; گرچه به دلایل متعددى انحطاط در درون آن رخنه کرده بود. دوره صفوى نظامى را شکل داد که متکى بر عناصر متعدد فرهنگى و سیاسى و سرجمع دینى بود. تصوف، تشیع و فقاهت و نیز مفاهیم عرفى و مهمترین آنها سلطنت، نقشهاى مهمى در نظام برعهده گرفتند و در طول دویست و اندى سال این مفاهیم بر یکدیگر تاثیر متقابل برجاى نهادند. ‘
تشیع از آغاز که در برابر تسنن قرار گرفته بود به مرور به خود پرداخت و در درون خود، خطوط متعددى ترسیم کرد و در گستره خاصى در بعد عقاید و فقه قرار گرفت. تصوف که در آغاز نقش اساسى داشت و حضورش در زمینه فرهنگى و حتى در صحنه سیاست جدى بود، در پایان به صورت عنصرى آلوده، منزوى، مطرود و منفور درآمد. (۲۴)
نفوذ و اقتدار سیاسى و اجتماعى عالمان و فقیهان شیعى در دوران صفویه به اوج خود رسید. این عده از عالمان و فقیهان که به شیخ الاسلام و ملاباشى ملقب شده بودند چندان قدرت سیاسى یافتند که در عزل و نصبها و امور سیاسى و اقتصادى نقش مهمى بازى کردند. گاه سلطان به صورت عاملى بىاراده در دست آنان قرار مىگرفت. در حقیقتسلاطین صفوى در خدمت علما بودند. شاه سلیمان صفوى (م ۱۰۹۹ ه. ق) از آقا حسین خوانسارى (م ۱۰۹۹ ه. ق) مجتهد برجسته آن روزگار خواست که در غیبت او از اصفهان جانشین وى در کار سلطنتباشد و هرگونه بخواهد در کار مملکت دخل و تصرف کند و ملا حسین خوانسارى نیز چنین مىکرد. (۲۵)
البته باید افزود که به لحاظ نظرى، فقیهان; شرایطى نیز براى همکارى و یا مشروع دانستن سلاطین در عصر غیبت مطرح مىکردند. مثلا محقق سبزوارى (متوفاى ۱۰۹۰ ه. ق) در کتاب «روضهالانوار عباسى» ده شرط براى سلطان برمىشمارد. در این میان شرایطى که لازم بود در پادشاهان صفوى وجود داشته باشد تا قدرتشان مشروع تلقى شود و دست کم همکارى را مشروع و مجاز سازد عبارت بودند از: (۱) سلطان شیعه امامى باشد; (۲) مذهب شیعى را ترویج کند; (۳) از فقیهان شیعى اطاعت معنوى و فقهى نماید.
سلطین صفوى، فقیهان را جانشین امام زمان(عج) مىدانستند و مشروعیت قدرت سیاسىشان را منوط به تایید آنان مىدیدند و سلاطین هم حکم ملاباشى و شیخ الاسلام براى فقیهان صادر مىکردند. فقها براى خود، مشروعیتسیاسى مستقل از شاهان صفوى قایل شدند گرچه رسما با فرمانروایان آن سلسله مشغول به کار بودند.
محقق کرکى یکى از اولین فقهاى شیعه بود که همکارى با شاه طهماسب را پذیرفت و دقیقا به این مساله توجه داشت. (۲۶)
پادشاهان صفوى نیز متوجه این حقیقتبودند به طورى که شاه طهماسب – بنا به نقل روضاتالجنات – خطاب به محقق کرکى چنین گفته است:
«تو شایستهتر از من به سلطنتى; زیرا تو نایب امامعلیه السلام هستى و من از کارگزارانت هستم و به اوامر و نواهى تو عمل مىکنم. (۲۷)
شاه صفوى به عنوان مرشد کل در میان قزلباشها که مریدان پروپا قرص آنان بودند به صورت یک قدرت سیاسى مشروع پذیرفته شده بود; فقهاى امامیه هم مشروعیتخود را به عنوان نیابت از امام زمان (عج) به دست آورده بودند. در ادامه این جریان به دلایل دینى و سیاسى کمکم قدرت صوفیه رو به کاهش نهاد زیرا فقهاى شیعه از نظر دینى جاى آنها را در حکومت پر مىکردند. صوفیان از صحنه سیاسى حذف شدند و دو نیروى سیاسى فقها و سلاطین با دو منشا مشروعیت که از نظر شیعه تنها یکى درستبود در صحنه باقى ماند. این ترکیب سیاسى در طول دوران صفویه، قاجاریه و تا پیروزى انقلاب اسلامى یعنى تا سال ۱۳۵۷ با شدت و ضعف ادامه یافت، ولى انقلاب اسلامى ایران نشان داد که درگذشته نه چندان دور تنها شکلها عوض شده و محتوا همچنان ثابت و پابرجا باقى مانده است. (۲۸)
مهمترین ابزار کار مجتهدان، نفوذ معنوى آنان در انبوه مردم بود، شاه کسى را نمىتوانستبه صدر یا شیخالاسلام برگزیند، بلکه تنها فقها و مجتهدان که پیش از آن شهرت علمى و تقوایى چشمگیرى براى خود تدارک دیده بودند به منظور تصدى این مقام گماشته مىشدند. (۲۹)
در عهد صفویان ریاست دینى برعهده صدرالشریعه بود و او عهدهدار همه کارها و سازمانهاى مذهبى بود و آنها در این عهد نفوذ بسیار و در امور مملکت دخالت و تاثیر فراوان داشتند. (۳۰)
در ضمن احکامى که براى شیخالاسلامها صادر شده، اختیارات سیاسى قابلتوجهى به مجتهدان مربوطه داده شده است. یک نمونه آن حکم شیخالاسلامى محقق کرکى از جانب شاه طهماسب (۳۱) بود و نمونه دیگر آن سپردن امور سلطنت از طرف شاه سلیمان به آقاحسین خوانسارى مىباشد. (۳۲)
سلاطین صفوى در واقع با سپردن این امور به دست مجتهدان خود را محدود مىکردند زیرا اعطاى اینگونه اختیارات غیر از سپردن حکومتشهرى به یک حاکم بود، به هر حال پایبندى سلاطین صفوى به امرى که از روى اعتقاد و یا به ملاحظه مردم شیعه مذهب و علما از خود نشان مىدادند، بر محدودیت آنها مىافزود، اینک ذکر چند نمونه به عنوان مثال ضرورى به نظر مىرسد:
از آنجا که در مورد مالیاتها، تردیدهاى شرعى وجود داشتشاه صفوى براى این که نان حلال بخورد مجبور شده بود کاروانسراهایى در شهر بسازد و مغازههاى آنان را به قیمت نازل در اختیار برخى از تجار قرار دهد به طورى که مطمئن شود هیچ ظلم و اجحافى در این مورد صورت نگرفته است. (۳۳)
سلاطین صفویه در برخى از شهرهاى دیگر نیز از این نوع درآمدها داشتهاند که به عنوان الحلالیات شناخته مىشد و برخى از علما در این زمینه وکالت آنان را به عهده داشتهاند. (۳۴)
حتى چنان که به تواتر گفته شده شاه طهماسب محقق کرکى را در کارهاى پادشاهى نایب خود ساخت و فرمان داد که در همه کشور حکم او را اطاعت کنند و محقق کرکى هم درباره دستور خراج و کیفیت تدبیر کارهاى خلق احکامى به اطراف مملکت فرستاد. (۳۵)
معروف است که محقق کرکى چون در قزوین به خدمتشاه طهماسب رسید پادشاه بدو گفت: «تو از من به پادشاهى سزاوارترى زیرا تو نایب امامى و من از غلامان تو و در اجراى امر و نهى تو آمادهام.» (۳۶)
حرمتى که شاه طهماسب براى احمدبن محمد اردبیلى معروف به مقدس (متوفاى ۹۹۳ ه. ق) قایل بود کمتر از این نبود – سید نعمتالله جزائرى در کتاب «مقامات» آورده است که مقدس نامهاى در تقاضاى مساعدت به فردى سید به شاه طهماسب نوشت – چون نامه به دست پادشاه رسید به احترام از جاى برخاست تا آن را بخواند; ناگهان دید که مقدس اردبیلى وى را در نامه خود برادر خطاب کرده است و چنان شد که فرمان داد تا کفنش را بیاورند و نامه را در آن نهاد و وصیت کرد که همان دستخط را با کفنش به خاک بسپارند. (۳۷)
پایههاى احترام و نفوذ عالمان شرعى شیعه بدینگونه در دوران صفوى نهاده شد و در عهد اقتدار شاه عباس بزرگ استوارتر گردید. (۳۸)
سلاطین صفوى اختیارات و قدرتى که به فقها مىدادند به خاطر ولایت فقیه بود و به همین دلیل شاه طهماسب خود را نایب محقق کرکى معرفى مىکند. (۳۹) تایید فقها براى آنها به معناى آن بوده که مشروعیتحکومتخویش را تضمین شده تلقى مىکردهاند.
یکى دیگر از فقهاى برجسته عصر صفوى علامه محمد باقر مجلسى (م ۱۱۱۱ ه. ق) است که علامه سید نعمتالله جزائرى تاریخ تعیین علامه به منصب شیخالاسلام را به سال ۱۰۹۰ ه. ق و به دستشاه سلیمان دانسته است در صورتى که خاتونآبادى سال نصب او را به این سمتبه سال ۱۰۹۸ ه. ق ذکر کرده است. (۴۰)
لیکن طبق آنچه نقل شده علامه مجلسى ملاباشى بوده است; مقامى که در زمان شاه سلطان حسین به وجود آمده و به عنوان برترین مقام روحانى معین گردید. (۴۱) نقش سیاسى – اجتماعى و علمى علامه مجلسى در ترویج تشیع در ایران چشمگیر بود. لیکن بعد از رحلت علامه مجلسى به سال ۱۱۱۱ ه. ق نواحى مختلف ایران دچار آشوب شد و شاه سلطان حسین هم بعد از آن براى اجراى قانون شرع در بلاد ایران که سبب انتظام دولتبود، اهتمام نمىکرد. جامعه عصر صفوى جامعهاى مذهبى بود و در اواخر ایام سلطنت صفویه بعد از رحلت علامه مجلسى نقش فقها در جامعه به شدت صدمه دید و براى همین خاطر، استوارى جامعه ایران از میان رفت و بنیادهاى آن سست گردید و این واقعیت تاریخى از مهمترین علل سقوط سلسله صفویه در ایران مىباشد.
بعد از سقوط حکومت صفویه نفوذ فقهاى شیعى در امور سیاسى و اجتماعى ایران همچنان با قدرت خود باقى ماند و فقهاى این دوران هم از فرضیه ولایت فقیه تبلیغ و ترویج مىکردند.
یکى از متفکران و فقیهان بزرگوار معاصر یعنى محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر (متوفاى ۱۲۶۶ ه. ق) تعجب مىکند که چرا بعضى از افراد در مساله ولایت فقیه وسوسه مىکنند با وجودى که اگر عموم ولایت فقیه مورد شک قرار گیرد، بسیارى از امور متعلق به شیعیان در جامعه معطل خواهد ماند و به این نوع افراد پرخاش مىکند و مىگوید: گویا از طعم فقه چیزى نچشیده و از گفتار و رموز امامان معصومعلیهمالسلام چیزى نفهمیدهاید. (۴۲)
صاحب جواهر در کتابهاى صوم، (۴۳) زکات، خمس (۴۴) ، جهاد (در بحثشرایط (۴۵) پرداخت جزیه (۴۶) و قرارداد با اهل ذمه (۴۷) ) و قضا، (۴۸) بر نیابت و ولایت عامه فقیه تاکید کرده است.
او در جاى دیگر اظهار مىدارد: اطلاق دلیلهاى ولایت فقیه، به ویژه روایت اسحاقبن یعقوب، فقیه را در رده اولىالامر قرار مىدهد، اولىالامرى که پیروى از آنان بر ما واجب است. (۴۹)
شاگرد و جانشین صاحب جواهر، شیخ اعظم انصارى در کتاب معروف خود «مکاسب» با برشمردن ادله اثبات ولایت فقیه، ولایت فقیه را به طور کلى اثبات مىکند. (۵۰)
ملا احمد نراقى (متوفاى (۱۲۴۵ ه. ق) با صراحت، فقیه را در همه زمینههاى سیاسى اجتماعى و اقتصادى و غیره ولى مطلق مىداند و حاکمیتى غیر از حاکمیت فقیه در جامعه به رسمیت نمىشناسد. (۵۱)
یکى از نظریهپردازان ولایت فقیه علامه میرزا محمد حسین نائینى فقیه عالیقدر دوره نهضت مشروطه است. در کتب «منیهالطالب» و «تنبیه الامه»، ولایت فقیه را به عنوان حکومت اصلى جامعه مىداند. (۵۲)
رهبر انقلاب اسلامى و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینى قدس سره کوششهاى ۱۲۰۰ ساله فقهاى بزرگ شیعه براى تشکیل حکومت اسلامى را به ثمر رساندند و حکومت قدرتمند و منسجم و با ثبات جمهورى اسلامى را بر نظریه ولایت مطلقه فقیه به سال ۱۳۵۷ ه. ش در ایران تاسیس نمودند.
ولایت مطلقه فقیه، میراث گرانبهاى امام خمینى قدس سره و روح و هویت انقلاب اسلامى است. امروزه، این نظریه، تنها یک نظریه سیاسى و فقهى در کنار دیگر نظریهها نیست، بلکه جوهره نظام اسلامى و محور قانون اساسى است. مشروعیت قواى سهگانه مقننه، قضائیه و مجریه، بستگى به آن دارد.
امام راحل، با تکیه بر همین اصل بلند و با پشتیبانى ملتبزرگ ایران، نظام شاهنشاهى را واژگون ساخت و جمهورى اسلامى را بنیان نهاد.
ولایت فقیه ریشه در ژرفاى فقه شیعه دارد و از ضروریات فقه شیعه است، تا جایى که فقیهان در مساله ولایت فقیه ادعاى اجماع کردهاند.
امامت در کلام و فلسفه اسلامی
زمین از حجت خالی نیست
مکتب اشعری، با اتکا به نقلیات سمعی ، معتزله با ارائه اصل مصلحت و مکتب شیعه با ارائه قاعده لطف ، محورهای مختلف مسئله امامت را توجیه کرده اند
مسئله امامت از موضوعاتی است که در کلام و فلسفه اسلامی به طور مشترک درباره آن بحث شده است، با این وجود به نظر می رسد مفهوم امامت نزد فلاسفه بسیار عمیق تر و پربارتر و نقش امام در نزد ایشان بسیار موثر و چشمگیرتر از آن چیزی است که در نزد متکلمان مسلمان وجود دارد. مولف این مقاله درصدد آن است تا با رجوع به منابع، فرض فوق الذکر را به اثبات رساند.
حکیمانی همچون ابن سینا و ملاصدرا در آثار خویش، وجود امام، ضرورت عقلی وجود او، مقام و مرتبه وی، طریق تعیین و انتصاب وی و عدم امکان قطع رشته امامت را مطرح ساخته اند. ممکن است در نگاه اول این طور به نظر برسد که مسئله ای همچون امامت که قالب و ذات کاملا کلامی دارد نمی تواند وارد مباحث فلسفی شود، پس اگر فلاسفه به آن پرداخته اند، متاثر از وجهه متکلم بودنشان است و جز مطالب گفته شده از سوی متکلمان حرف جدیدی ندارند. ما قضاوت را بر عهد خود متکلمین و فلسفه اسلامی می نهیم و به بررسی اجمالی اقوال ایشان می پردازیم. فرض ما این است که فلسفه اسلامی در طرح مسئله امامت از متکلمان استقلال جسته و ابداعاتی نیز در این حوزه داراست.
به طور کلی مکاتب کلامی در برخورد با اصل امامت مبناسازی کرده اند. اگرچه مکتب اشعری، با اتکا به نقلیات سمعی ، معتزله با ارائه اصل مصلحت و مکتب شیعه با ارائه قاعده لطف ، محورهای مختلف مسئله امامت را توجیه کرده اند، اما به حکما و فلاسفه که می نگریم، می بینیم به طور طبیعی و در راستای سیستم فلسفی خودشان با تکیه به مفاهیم و مبانی ای که قبلا ثابت نموده اند، به لزوم وجود شخصی با ویژگی های امام رسیده اند، چنان که مکتب مشاء با تاسیس حکمت علمی و سیاست مدن و حکمت متعالیه با ابداع لزوم واسطه گری در فیض وجود وبقای عالم، امامت را اثبات کرده اند. این روش در عین استقلال از روش متکلمان، پراهمیت تر، پرجاذبه تر و قانونمندتر است.
حکم امامت، طریق اثبات آن و امکان قطع آن
آیا نصب امام تکلیف واجب شرعی است یا عقل حکم به نصب امام می کند؟ آیا نصب امام بر خداوند واجب است یا بر مردم؟ آیا می شود برای لزوم نیاز به امام، برهانی عقلی ارائه کرد یا تنها اجماع و دلیل سمعی وجود دارد؟ آیا برای زندگی جمعی انسان ها وجود امام لازم است یا زندگی فردی آن ها؟ آیا وجود امام برای امور دنیوی انسان ها ضرورت دارد یا امور دینی؟ آیا هیچ زمانی می شود که امام بر روی زمین نباشد؟ آیا نداشتن حکومت و ریاست به معنی عدم وجود امام است؟
در میان متکلمان معتزلی، معتزله بغداد به وجوب عقلی امامت (عبدالجبار معتزلی، شرح اصول خمسه، ص ۵۱۴) بر مردم به جهت اشتمال بر مصالح دینی و دنیوی انسان ها،
(همان) معتقدند معتزله بصره اعتقاد به وجوب سمعی و اجماعی امامت دارند؛ چراکه امام از نگاه آنان آورنده شریعت نیست که ضرورتی نسبت به آن لحاظ شود، بلکه در تنفیذ برخی احکام شرعی، همانند اقامه حدود و حفظ سرزمین اسلامی، به وجود او نیاز است (همان، ص ۵۰۹). قاضی عبدالجبار می گوید: هیچ زمانی نمی شود که امام در روی زمین نباشد، البته تصرف یا حکومت امام مسئله دیگری است، ولی زمین از وجود شخصی که صلاحیت امام را داراست، خالی نمی گردد (همان، ص ۵۱۴). متکلمان اشعری نیز نصب امام را واجب شرعی می دانند (مقالات الاسلامیین، ج ۲، ص ۱۴۹)؛ چنان که فخر رازی وجوب امام را بر خداوند انکار کرده و آن را بر گردن مردم می نهد و مدعی است از آن جا که ممکن است نصب امام قبایحی نیز در برداشته باشد، نمی توان آن را به عنوان واجب بر خداوند فرض کرد (معالم اصول الدین، ص ۱۵۳).
از نظر اشاعره از آن جا که دفع ضرر از نفس واجب است و در نصب امام دفع ضرر نسبت به صلاح و احتراز از مفاسد انسان ها وجود دارد، نصب امام واجب است، ولی مقدمه ای که وجوب دفع ضرر از نفس را بیان می دارد اجماعی است نه عقلی؛ بنابراین امامت واجب شرعی است، نه عقلی (همان). اشعری خالی بودن زمین از امامت و حجت را نیز جایز دانسته است، بنابراین ممکن است مدت زمانی امام نباشد و پس از آن مردم یک نفر را به عنوان امام برای خود برگزینند (مقالات الاسلامیین، ج ۲، ص ۱۵).
مسئله امامت در میان متکلمان شیعی حکم وجوب عقلی بر خداوند را به خود اختصاص داده است؛ چراکه امامت لطف است و لطف در تکالیف واجب، عقلا بر خداوند واجب و ضروری است. در نتیجه امامت درجهت لطف در امور دینی از آن جهت که باعث قرب مردم نسبت به تکالیف می شود (کشف المراد، ص ۵۰۷)، لطف در امور دینی از آن جهت که باعث صلاح در آن می شود (الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۲۹۸) و نگهبانی از شرع از آن جهت که شریعت از گذشتگان تا آیندگان بما هو هو محفوظ بماند (تلخیص الشافی، ج ۱، ص ۱۰۳)، واجب عقلی بر خداوند است. بدیهی است که متکلمان شیعه با چنین استدلالی در طرق اثبات امامت هیچ گاه زمین را خالی از حجت یا امام معصوم نمی دانند. خواجه طوسی معتقد است از آن جا که وجود امام لطف در تکالیف واجب عقلی و شرعی است، تا زمانی که تکالیف باقی است، امام نیز هست، خواه حکومت کند خواه نکند (رساله الامامه، ص ۴۳۱).
به سراغ آرای فلاسفه اسلامی در خصوص امامت که می رویم، می بینیم ابن سینا نیز حکم به وجوب عقلی امامت داده است. اثبات امامت از نظر وی درواقع همان طریق اثبات نبوت یعنی از طریق حیات اجتماعی انسان ها در بخش سیاست مدن از فصول حکمت عملیه است. انسان ناگزیر از حیات اجتماعی است و به جهت ناگزیر بودن زندگی جمعی از معاملات و ارتباطات که نیاز به قوانین دارد لزوم وجود قانونگذار معلوم می شود (الهیات شفا، ص ۵۰۲). نه تنها معاملات بلکه برخی عبادات، سیاسات و اخلاق نیز نیاز به قانونگذاری که ابن سینا نام او را خلیفه نبی خدا یعنی امام می نهد، دارند (همان، ص ۵۰۳).
ملاصدرا امامت را مقتضای عنایت ربانیه می شمارد. نیاز مردم به امام از نیاز آن ها به منافع ضروری شان بیشتر است، پس وجوب عقلی نصب امام بر خداوند به جهت محال بودن جهل، نقص و عیب از او روشن می شود (شرح اصول کافی، ص ۴۸۴).
نکته این جاست که ملاصدرا از طریق کاملا فلسفی و متناسب با مجموعه فلسفی خاص خویش برای اثبات امامت استدلال می کند که همانا اثبات وجود حجت الهی از طریق قاعده امکان اشرف است. در تمام مراحل وجود لازم است ممکن اشرف بر ممکن اخس مقدم باشد. بنابراین هرگاه ممکن اخسی وجود داشته باشد، باید پیش از آن ممکن اشرف موجود شده باشد. افاضه وجود و ریزش فیض به طور سلسله ای از اشرف به اخس است؛ چراکه ترتیب سلسله وجود از خداوند همواره از اشرف به اخس و از اعلی به ادنی است و این سببیت و تقدم، ذاتی و طبیعی است (اسفار، ج ۵، ص ۳۴۲).
ملاصدرا در شرح اصول کافی در حدیث لو لم یبق فی الارض الااثنان لکان احدهما الحجه (کافی، ج ۱، ص ۲۵۴) می گوید: نوع نبی و امام نوع عالی و اشرف از سایر انواع فلکیه و عنصریه است و نسبت حجت به سایر بشر در رتبه وجود مانند نسبت انسان به حیوانات و نسبت حیوان به نبات و نبات به جمادات است. انسان اشرف موجودات ارضی است؛ بنابراین سبب وجود و غایت ذاتی خلقت موجودات زمینی است. اگر انسان از زمین برداشته شود، سایر موجودات اعم از جماد، نبات و حیوان نیز از میان خواهند رفت، همین طور اگر زمین از حجت الهی خالی باشد، همه آدمیان موجود نخواهند بود، بنابراین آبادانی کل جهان و بقای انواع بستگی به وجود حجت الهی دارد.
طریق حکیم ملاصدرا در اثبات امامت، پاسخ وی به مسئله جواز خالی بودن زمین از امام را نیز بیان می کند. قطع رشته امامت به جهت لزوم واسطه گری او در امر فیض و وجود وبقای جهان ممنوع است. وی در ذیل حدیثی دیگر که مضمون آن عدم قطع امامت است (کافی، ج ۱، ص ۲۵۱)، می گوید: حجت خداوند بر خلق همواره یا رسول است و نبی و یا امام است و ولی، نبوت قطع شدنی است ولی باطن آن که امامت است تا روز قیامت باقی است.
از این مقایسه کوتاه به دست می آید که دسته ای از معتزله با اشاعره در اتخاذ دلیل اثبات امامت شریک هستند، هم چنان که مصلحت دانستن امام و دفع ضرر به واسطه او حاوی یک معناست، ولی به جهت یکی نبودن ملاک حسن و قبح عقلی، معتزله به وجوب عقلی امامت و اشاعره به وجوب سمعی آن رسیده اند. علاوه بر آن انتساب وجوب و ضرورت بر خداوند از جانب معتزله و نفی آن از سوی اشاعره، دلیل اثبات وجوب نصب امام بر خداوند از جانب معتزله و نفی آن از سوی اشاعره است.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 