فایل ورد کامل مقاله زندگینامه حضرت علی ابن موسیالرضا؛ بررسی علمی ابعاد تاریخی، دینی و فرهنگی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله زندگینامه حضرت علی ابن موسیالرضا؛ بررسی علمی ابعاد تاریخی، دینی و فرهنگی دارای ۴۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله زندگینامه حضرت علی ابن موسیالرضا؛ بررسی علمی ابعاد تاریخی، دینی و فرهنگی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله زندگینامه حضرت علی ابن موسیالرضا؛ بررسی علمی ابعاد تاریخی، دینی و فرهنگی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله زندگینامه حضرت علی ابن موسیالرضا؛ بررسی علمی ابعاد تاریخی، دینی و فرهنگی :
زندگی نامه حضرت علی ابن موسی الرضا
فهرست
مقدمه ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..۲
دوران کودکی ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.۳
صفات امام رضا;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..۳
سیر حیات امام هشتم ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..۵
درخت بادام شفا دهنده ای که امام رضا (ع) آن را کاشته بود ;;;;;;;;;;;;;.۶ و کیفر کسانی که آن درخت را بریده و کندند
کمک خواستن کنجشک به امام رضا(ع);;;;;;;;;;;;;;;;;;;;۵
عشق و محبت بچه آهو به امام رضا(ع);;;;;;;;;;;;;;;;;;;۵
خضوع وخشوع درندگان وحشی نسبتبهامام ضاوبه هلاکت رسیدن ینب کذابه توسط آن درندگان ;;;;;;;;;;;;;;;;;;۶
زنده شدن تصویرهای دوشیروحشی دردربارمامون ودریدن وخوردندشمن امام رضا ;;..۷
زنده شدن زنی بعد ازگذشت یک سال ازمردناووزندگی کردن وبچهبه دنیا آوردن آن زن
مسلط شدن بر زبان عربی در یک لحظه۸
خبر غیبی امام رضا (ع) در مورد بدنیا آمدن دو فرزند پسر و دختر;;;;;;;;.. ۹
شروع شدن باران و بند آمدن آن به دعای امام رضا(ع);;;;;;;;;;;;..۱۰
ساختن قبر امام رضا (ع) توسط ذوالقرنین ;;;;;;;;;;;;;;;;;.۱۱
حالات مادرامام رضا (ع) ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.۱۲
میلاد حضرت رضا(ع);;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;; ۱۳
چرا امام رضا (ع) ملقب به رضا شد;;;;;;;;;;;;;;;;;;;۱۴
علم حضرت رضا (ع);;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;; ۱۵
حدیث قلین ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.۱۵
لباس امام رضا (ع);; ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.۱۶
یک روز زندگی امام رضا ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;۱۶
سپیده دم فجر;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;; ۱۷
زوال آفتاب;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;. ۱۷
مغرب;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..۱۸
عشاء ;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..۱۸
شب;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;. ۱۹
بعداز فجر;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;۱۹
روز جمعه;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..۲۰
اصحاب رس;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..۲۱
اولوالعزم;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;۲۱
فرق بین عترت و امت در استد لا لهای قرانی امام رضا (ع);;;;;;;;;۲۲
سه اصل مهم برای رسیدن به حقیقت;;;;;;;;;;;;;;;;;.. ۲۲
تشویق به کسب فقه و دانش دین;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;۲۳
تعریف توکل;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;. ۲۳
یقین و توکل;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;. ۲۳
نیت کار خیر هم ثواب دارد;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..۲۳
عاق والدین;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;; ۲۴
نسبت ناروا به زنان پاکدامن;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.. ۲۵
خوردن مال یتیم;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.۲۵
عهدشکنی و قطع رحم;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..۲۶
استغفار واقعی;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;; ۲۶
ولیعهدی امام رضا (ع);;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.۲۷
فرمان ولایتعهدی امام (ع);;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.. ۲۷
هدف مامون ازواگذاری ولایت عهدی به حضرت رضا(ع);;;;;;;;.. ۲۸
زمینه شهادت حضرت امام رضا (ع);;;;;;;;;;;;;;;;;;;.۲۸
شهادت حضرت امام رضا (ع);;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;۲۹
مقدمه
شنا خت ومعرفت چهارده معصوم (ع) امری واجب وضروری است وهیچ عذروبهانه ای در ترک این امرپذیرفته نیست وهرکسی که بدون معرفت و شناخت امام ازدنیا برود مرگ او همانند مرگ زمان جاهلیت و مرگ گمراهان و کافران ومنافقان می باشند(اصول کافی ۱ص۱۸۰)
دیگاه و شناخت شیعیان نسبت به چهارده معصوم (ع) بر دو نوع است: یک عده از شیعیان هستند که قائل به پیامبری حضرت محمد (ص) و عصمت حضرت زهرا (ع) و امامت ۱۲ امام هستند ولی آنها را انسان هایی می دانند که فقط تا حدودی درعلم و تقوی از دیگر انسان ها برتر هستند و مسائل و احکام شرع مقدس اسلام را همانند فقهاء می دانند و بیان می کنند و از لحاظ مقام نیز کمی از مراجع تقلید بالاتر می باشند (که باید به حال این افراد افسوس خورد و به آنها گفت که خاک بر سرتان با این معرفتتان.)
عده ای دیگر هستند که مقام اهل بیت(ع) را شناخته اند و آنان را اشرف خلایق و مظهر اسمای حسنای الهی و جلوه گاه صفات افعال الهی و محل اراده خداوند و فرمانده کل جهان هستی به اذن خداوند می دانند حال ما باید ببینیم که کدام یک از این دو گروه به واقیعت رسیده اند و توانسته به معرفت امام که از واجب ترین واجبات است دست یابند با کمی کنکاش در آیات و روایات در می یابیم که اهل بیت (ع) از نطر مقام و رتبه بسیار بالاتر و برتر از این هستند که آنها را (نعوذ بالله) مقداری از مرجع تقلید بالاتر بدانیم اینگونه اعتقاد به آنها بی معرفتی و ظلم و ستم به آنها و خود انسان می باشد
ما باید بوسیله خود اهل بیت (ع) آنها را بشناسیم و با شناخت آنها خدا را بشناسیم و در مسیر معرفت و محبت الهی به پیش برویم
هدف ازگردآوری این مجموعه داستانهایی که دراین کتاب آمده است و درسری این کتاب ها خواهد آمد این است که تا حدودی هرچند ناچیزنسبت به مقام والاوعظیم اهل بیت(ع) آشناشویم ودیگران را نیزآشنا کنیم وفریاد برآوریم که ای مسلمانان! ای شیعیان!امام خودرابشناسید وبیش ازاین درظلمت بیرون بیایدوباخورشید ونورآن آشنا بشویم وحقایق راببینید ودرک کنیدخداوند متعال اهل بیعت(ع) رابسیارعزیزوگرامی خلق کرده است وآنها رابرتمام مخلوقات جهان هستی برتری داده است وهیچ مخلوقی بهترازآنها وجودندارد وآنهابا معرفت ترین وبا محبت ترین ومطیع ترین مخلوقات نسبت به خداوند متعال هستند(بحار الانوار ج۱ص۱۰۷ )
دوران کودکی
هشتمین اخترتابناک آسمان امامت دهمین ستاره ازچهارده معصوم حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) درروزجمعه سوم ذیقعده سال یکصدوچهل وهشت هجری قمری درمدینه به دنیا آمد
کنیه امام رااباالحسن،ابوالقاسم،ابوعلی ذکرنموده اند پدربزرگوارش امام موسی کاظم ومادرش ام البنین که اززنان متقی و پرهیزگاربوده ودرفضیلت اخلاقی وخدا پرستی شهرت داشته است یکی ا صحابه امام موسی کاظم ازایشان روایتی را نقل نمود که روزی امام موسی کاظم کنیزی را خریداری نمود وفرمود: به فرمان پروردگاراو راخریده ام تا ازاوفرزندی به وجود آید که بهترین مردمان خواهد بود و نام وی راعلی راخواهم گذاشت درباره مادرآن حضرت درکتاب منتهی الامال علامه مجلسی آمده که یک روزامام به یکی ازنزدیک انش فرمودکه به دیدن یکی ازتجاری که ازاروپاتعدادی کنیزباخودآورده است برویم بعد آنکه به نزد اورفتیم ازوی خواستیم تا کنیزکان خویش را به ما نشان دهد کنیزهای خودرا آورداماامام آنها رانپذیرفت وفرمود:آیا کنیزدیگری نداری؟
تاجربرده فروش گفت یک کنیزدیگرهم داری ولی وی بیماراست اگراو را می خواهید باید فردابرای خریداوبیایدامام فردامرابه آنجا فرستادتا اورا به هرقیمتی که پیشنهاد نمودخریداری کند تاجربرده ازمن پرسیدآن شخصی که دیروزهمراه تو بود که بود من گفتم او امام موسی بن جعفر و ازسلاله پاک هاشمی بودتاجربرده فروش گفت حقا که این کنیزمطلق به اوست چون که صاحب آن دراروپا به من گفت اونصیب عالمی ازمشرق زمین خواهد شد واز بطن وی فرزندی به وجود خواهد آمد که دردنیا نظیرش یافت نخواهد شد بعد ازآنکه دخترک ار امام باردارشد درکمال شگفتی مشاهده نمودند که ازدرون شکمش صدای خواندن قرآن وتسبیح و تقدیس و تلاوت حمد به گوش می رسد دخترک را هول و ترس برداشت تا اینکه امام به دنیا آمد و بعد از تولد دستها را بر زمین نهاد و سرش را به آسمان بلند نمود و شروع به مناجات کرد (منتهی الامال)
صفات امام رضا
یکی از برکاتی که خداوند نصیب ایرانیان نموده وجود بارگاه پر فیض و ملکوتی آن امام همام در مشهد مقدس می باشد از کسانی که چون نویسنده سعادت سال ها هم جواری با آن امام را داشته و مجاور آستان قدس رضوی بوده اند آن حضرت را بیش از پیش درک و لمس نموده اند از صفات و خصوصیات ظاهری آن حضرت متوسط القامه بودن ایشان و صورتی گندم گون و با جمال و نورانی و چشمانی جذاب بوده است امام هیچ گاه چون اکنون هیچ حاجتمدی را از درگاه خود دست خالی رد نمی کرده و او را شادان و خندان به دیار خویش می فرستاد هنوز هم که هنوز است بارگاه مقدس و نورانی آن حضرت نیازمندان را رفع نیازنموده و دردمندان را شفای عاجل می دهد چه بسیارند بیمارانی که از اقصا نقاط ایران و جهان به حرم مطهر امام می آیند و بعد از بهبودی به زادگاه خویش باز می گردند
صفات کلی امامان در وجود هشتمین ایشان تجلی نموده بود صبر و شکیبایی و بردباری و کم گویی و اینکه جز لبخندی بر لب با صدای بلند نمی خندید ازخصوصیات بارز ایشان بود دادن صدقات به نیازمندان و به خانه تهیدستان رفتن و بر سر سفره ایشان نشستن و با ادب سخن گفتن و بیشتر شب ها را به عبادت گذرانیدن و روزها را روزه داشتن از دیگر صفات امام هشتم بود دبیرستانی که نویسنده در آن درس می خواند در مجاورت حرم رضوی قرار داشت از این رو و با توجه به دور بودن منزل و دو شیفت بودن کلاسهای درس در مدارس نظام قدیم سال های سال ظهرها سعادت آنرا داشته که ساعتی را در بارگاه مطهر امام به نیایش و راز و نیاز بپردازد
هر چند زیارت بارگاه امام از عادات مجاوران آن حضرت می باشد ولی دیدار هر روزه در آن سال های شباب برای جوانی که از این چشمه سرشار می توانست قدری بنوشد و رفع عطش نماید غنیمتی بس بزرگ بود آن روزهای خاطره انگیز همچون تخیلاتی شاعرانه در مخیله نویسنده که اکنون سال های شباب را پشت سر گذاشته و از حرم رضوی به دور مانده هراز گاهی با رفتن به زادگاه خویش و زیارت حرم مطهر با خداوند خویش می پرداخته باز می گرداند و از سر چشمه پر فیض و نورانی از آسمان قدس رضوی دوباره جرعه ای نوشیده و از اینکه سعادت مجدد یار را داشته است خداوند را شکر می گوید به قول حافظ :
قبر امام هشتم سلطان دین رضا از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
سیر حیات امام هشتم
زندگانی امام رضا (ع) را می توان به سه بخش تقسیم نمود سالهای اولیه عمر ایشان را که قریب به بیست وپنج سال بوده و کودکی و جوانی و شباب را شامل می شده است در این سال ها همواره همراه و در رکاب پدر بزرگوارش امام موسی کاظم (ع) بوده و از تجربیات و علم الهی او استفاده می نموده است اما دومین دوره حیات آن امام بزرگ دوران امامت ایشان بود که به تعلیم و پرورش شیعیان خویش مشغول بود و از علومی که خداوند به وی مرحمت داشته آنها را سیراب می نمود این دوران که قبل از ولایتعهدی ایشان بودقریب به شانزده سال به طول انجامید در این روزگار درب خانه امام بر روی مشتاقان ایشان باز بود و آنها برای پاسخ به سؤالات خویش از اطراف و اکناف به مدینه روی می آوردند و از فیوضات امام بهره مند می شدند روایات فراوانی از حضرت رضا نقل شده است که حاکی از پشتکار و کوشش ایشان برای تدوین احادیث صحیح و معتبر می باشند در دوران شانزده ساله امامت ایشان دانشمندان بسیاری از اطراف و اکناف سرزمین های اسلامی به درگاه او می آمدند
تا از جلسات درسی ایشان کسب بهره و فیض نمایند بخش سوم زندگانی امام دوران ولایتعهدی ایشان بود که در صفحات آینده بیشتر به آن خواهیم پرداخت درک حقایقی از درگاه نورانی و بارگاه الهی امام هشتم (ع) برای مجاورانی چون نویسنده که سال هایش سال افتخار زندگی در نزدیکی آن حرم امن الهی را داشته و به عللی ناخواسته قضاو قدر او را از مجاورت آن آستان مقدس دوئر نموده شاید از کسانی که در عمر خویش جز دو سه بار بیشتر به زیارت آن بارگاه نورانی نمی روند ملموس تر و قابل درک باشد .
درخت بادام شفا دهنده ای که امام رضا (ع) آن را کاشته بود و کیفر کسانی که آن درخت را بریده و کندند
خدیجه دختر حمدان بن پسنده می گوید : چون حضرت امام رضا (ع) داخل نیشابور شد و در سرای جده من پسنده وارد شد او به این خاطر به پسندیده بود چون امام رضا (ع) وارد آن خانه شد در طرفی از آنجا بادامی را کاشت .
وقتی که مردم فهمیدند می آمدند و بادام آن درخت را برای شفا می بردند و به برکت امام رضا هر کسی که مرضی به او می رسید و از آن بادام تناول می نمود شفا می یافت هر کس که درد چشم داشت وقتی از آن بادام ها بر چشم خودمینهاد چشمش خوب میشد زن آبستنی که زاییدن بر او سخت و دشوار می گردید وقتی از آن بادام میخورد دردش ساکن می گشت و در همان ساعت میزایید اگر چهارپایی قولنج میشد از شاخه درخت می گرفتند و بر شکم او میکشیدند و آن خوب می شد و باد قولنج از او می رفت . روزگاری گدشت و ناگهان آن درخت خشک شد جد من که حمدان نام داشت شاخه های آن درخت را برید پس کور شد بعد
پسرش که ابوعمرو نام داشت آمد و آن درخت را از زمین کند پس همه مال و اموالش که هفتاد یا هشتاد هزار درهم بود از بین رفت و برای او هیچ نماند
ابوعمر و دو پسر به نام های ابوالقاسم و ابو صادق داشت که هر دوی آنها نویسنده ابوالحسن محمد بن ابراهیم سمجور بودند آنها خواستند که خانه ای که آن درخت در آنجا بود را تعمیر کنند و برای این کار بیست هزار درهم خرج کردند و بیخ آن درخت را که مانده بود کند ند پس پای راست یکی از آن دو برادر سیاه شد و گوشت از پایش ریخت و بعد از یک ماه مرد . برادر دیگر که بزرگتر بود در دیوان سلطان در نیشابور مستوفی بود روزی جماعتی از کاتبان بالای سرش ایستاده بودند و او خط می نوشت یکی گفت :«خداوند چشم بد را از کاتب این خط دور کند»
در همان ساعت دست او لرزید و قلم از دستش افتاد و دانه ای در دستش پدید آمد پس به منزلش رفت
ابوالعباس کاتب با جماعتی نزد او آمدند و گفتند : « این مرض تو از گرمی است و باید امروز فصد کنی تا خوب شوی »
پس او فصد کرد ناگهان دستش سیاه شد و گوشت دستش ریخت و مرد ۱
کمک خواستن گنجشک به امام رضا(ع)
سلیمان جعفری می گوید : در داخل باغی در خدمت حضرت امام رضا(ع) بودم ناگهان در مقابل آن حضرت کنجشکی بر زمین نشست و شروع به صیحه زدن و اضطراب نمود کرد امام رضا به من فرمود :« ای فلانی !آیا می دانی که این گنجشک چه می گوید ؟»
گفتم نه حضرت فرمود :« می گوید که ماری می خواهد جوجه های مرا بخورد ؛ پس این عصا را بردار و به داخل خانه برو آن مار را بکش.»
من عصا را گرفتم و داخل خانه شدم و دیدم ماری در آنجااست پس آن را کشتم .۲
عشق و محبت بچه آهو به امام رضا(ع)
عبد الله بن سوقه می گوید :امام رضا (ع) از کنار ما گذشت و با ما درباره امامت خویش بحث نمود من و تیمم بن یعقوب سراج به امامت او قائل نبودیم و مذهب زیدی داشتیم
سپس با آن حضرت به صحرا رفتیم در آنجا جند آهو را دیدیم امام رضا به یکی از بچه آهوها اشاره کرد و بچه آهو آمد و نزد حضرت ایستاد ایشان دست مبارکش را به سر بچه آهو کشید و آن را به غلامش داد آنگاه فرمود :« ای عبدالله !آیا باز ایمان نمی آوری ؟»
گفتم :« چرا ای آقای من !تو حجت خدا بر خلقش می باشی و ازعقیده نادرستم توبه می کنم » سپس حضرت به بچه آهو فرمود :«به چراگاهت برو » بچه آهو در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود آمد و بدن خودش را به پاهای امام رضا (ع) کشید و صدا کرد حضرت فرمود :«میدانی چه می گوید؟»
حضرت فرمود :« این آهو می گوید : اول که مرا خواندی خوشحال شدم و خیال کردم از گوشت منخواهی خورد و دعوتت را پذیرفتم ولی اکنون که مرا امر به رفتن نمودی من ناراحت و غمگین شدم»۳
خضوع و خشوع درندگان وحشی نسبت به امام رضا و به هلاکت رسیدن زینب کذابه توسط آن درندگان
می گوید : در خراسان زنی بود که او را زینب می نامیدند او ادعا نمود که وی علویه و از سلاله فاطمه زهرا (ع) است و بواسطه این انتساب بر مردم خراسان مفاخرت می کرد
زینب کذابه بر مامون وارد و خیال می کرد که وی دختر علی بن ابیطالب (ع) است و حضرت علی (ع) در حق وی دعا فرموده است که تا قیامت باقی بماند . مامون به حضرت امام رضا (ع) عرض کرد :«آیا او درست میگوید؟»
حضرت فرمود :« ما اهل بیتی هستیم که گوشت ما بر حیوانات و درندگان حرام است یعنی آنها بر ما چیره و خیره نمی شوند و جسارت نمی کنند و گوشت ما را نمی خورند هم اکنون تو این زن را جلوی درندگان بینداز اگر او در ادعای خود راستگو بوده و دختر علی (ع) باشد درندگان به او نزدیک نمیشوند و او را نمیدرند .»
چون آن زن این سخن را شنید و خود را در معرض هلاکت دید به مامون گفت :« اول خودم این شخص به جلوی درندگان برود تا ثابت شود که آیا خودش واقغا از نسل علی بن ابی طالب (ع) است یا نه ؟» مامون گفت «از روی انصاف و عدل سخن گفتی »
پس امام رضا (ع) به آنجایی که حیوانات درنده را جای داده بودند رفت و چون زینب آن حضرت را شروع به خنده و قهقهه کرد و از روی سخره و استهزاء به آن حضرت اشاره نمود امام رضا (ع) دو رکعت نماز در میان درندگان بجای آورد و به سلامت بیرون آمد
در این هنگام مامون به آن زن کذابه امر کرد که :« حالا به میان درندگان برو.»
ولی آن زن قبول نکرد پس مامون دستور داد تا او را در میان درندگان وحشی انداختند و درندگان او را دریده و خوردند در نقل دیگری آمده است که چون ادعای زینب کذابه را به عرض امام رضا (ع) رساندند آن حضرت ادعای او رد کرد پس آن حضرت را به خدمت آن حضرت آوردند حضرت فرمود :«این زنی کذابه و دروغگو است»
زینب چون این را شنید شروع به سفاهت و جسارت نمود و گفت :« چنانکه تو نسبت مرا رد نمودی من نیز نسبت تو را رد می نمایم .» پس امام رضا (ع) با آن زن به نزد مامون رفتند
مامون جایی داشت که شیرها و درندگان وحشی را در آنجا به زنجیر کشیده بودند تا در آنجا اشخاص مفسد را به هلاکت برسانند ،امام رضا (ع) به مامون فرمود :« این زن به علی و فاطمه (ع) دروغ می بندد و از نسل ایشان نیست ،زیرا هر کس که واقعا از نسل علی و فاطمه باشد گوشت او بر درندگان حرام است پس وی را در جایگاه حیوانات وحشی بینداز اگر در این انتساب درست گفته باشد درندگان به او نزدیک نمی شوند و اگر دروغگو باشد درندگانش او را می درند.»
چون زینب این سخن را شنید به آن حضرت گفت :«تو خود بسوی درندگان برو.»
امام رضا (ع) دیگر با زینب سخن نگفت و از جای خوبرخاست مامون گفت :«کجا می روی؟» حضرت فرمود :«بطرف جایگاه درندگان می روم .»
مامون و مردم و اطرافیا ن برخاستند و به آنجا رفتند و درب جایگاه حیوانات وحشی را گشودند . پس امام رضا (ع) به آن جایگاه وارد شد و مردم از بالای آنجا نگران و مضطرب نگاه می کردند
چون امام رضا در میان درندگان آمد همه حیوانات عاجزانه و با خشوع و خشوع خدمت آن حضرت آمدند و همگی دم خود را بر زمین می ساییدند و آن حضرت نزدیک هر یک از آن حیوانات می رفت و دست رافت و مهربانی بر سر و صورت آنها می مالید و اضهار مرحمت می فرمود. بعد حضرت از آن مکان بیرون آمد آنگاه به مامون گفت:« این دروغگوی بر علی و فاطمه (ع) را داخل این جایگاه بکن تا حقیقت بر تو آشکار شود.»
زینب از قبول این امرامتناح نمود ولی مامون دستور داد تا او را به زور به آنجا بیندازند چون آن کذاب را داخل جایگاه کردند همه حیوانات و درندگان آنجا بطرف او حمله کردند و او را دریدند و خوردند از آن پس نام آن زن در خراسان به زینب کذابه مشهور شد
زنده شدن تصویر های دو شیر وحشی در دربار مامون ملعون و دریدن و خوردن دشمن امام رضا
می گویند : مدتی در میان مردم کوفه گفتگو از عظمت و معجزات شگف ت انگیز امام رضا (ع) مخصوصا آمدن باران به دعای آن حضرت بود تا آنکه بعضی از معاندین نزد مامون رفتند و او را ملامت کردند که شرف و فخری که خدای تعالی به تو ارزانی داشته بود از خاندان عباس به خاندان علی منتقل ساختی و هیچ کس با خود و اولاد خود این چنین نکند
که تو کردی علی بن موسی را طلبیدی و او را مشهور و معروف ساختی و حالا کار بجائی رسیده که جمیع خلق از تو برگشته اند و او را مستجاب الدعوه می دانند بلکه اعجازش نام نهاده اند در حالی که او ساحر و ساحر زاده است یکی از ایشان که حمید بن مهران نام داشت گفت :« اگر خلیفه به من اجازه دهد در میان خلق با او مباحثه و مجادله می کنم و او را شکست می دهم و بر خلق ظاهر می سازم که او دارای علم و کمالی نیست .»
مامون گفت : « اگر می توانی بکن مه در نزد من چیزی از این کاردوست داشتنی تر نیست .» پس مقرر شد که در روز معینی علماء و فقهاء و اکابر و اهالی را جمع کنند و او با امام رضا (ع) حرف بزند . در روز موعود بعد از آنکه کجلس منعقد شد مامون کسی را به طلب آن حضرت فرستاد و التماس تشریف فرمایی امام (ع) را نمود و پیغام فرستاد که :« مجلس عجیبی منعقد شده است و دوست می دارم که شما هم حاضر باشید.»
چون امام رضا (ع) رسید مامون برخواست و از آن حضرت استقبال نمود امام رضا (ع) آمد و بر جای خود قرار گرفت .
حمید بن مهران از جای خود برخواست و شروع به هذیان و باطلیات کرد گفت:« مردمان در مورد تو عقیده فاسدی پیدا کرد ه اند و آمدن باران را به دعای تو می دانند در حالی که این اتفاقی بوده است بلکه هر چیز را که حق تعالی در وقتی مقرر نموده باشد در آن وقت می شود . این رفعت مقامی که برای تو بوجود آمده است از مامون است که پایه تو را بلند گردانیده است والا تو دارای این حال و مرتبه نبوده ای »
چون کلام آن ملعون به اینجا رسید امام رضا (ع) فرمود :« اگرخلق شکر نعمت های الهی کرده باشند که ایشان را باران داده باشد برای من نیست که منع ایشان بکنم و اینکه می گویی صاحب تو به من رفعت و مقام داده است بدان که مرتبه و مقام را حق تعالی به من کرامت فرموده است نه اینکه مامون به من منزلتی داده باشند حال من با او مانند حال یوسف با حاکم مصر می باشند»
حمید بن مهران گفت:« آمدن باران را نمی توان کرامت و اعجاز نام نهاد بلکه اعجاز آن چیزی است که حق تعالی مرغانی را برای ابراهیم خلیل زنده کرد حال اگر در آنچه ادعا می کنی راستگو می باشی به این عکس دو شیر که در این مسند می باشد زندگی عطا کن و به آنان دستور بده که مرا بخورند و اگر نتوانی این کار را انجام دهی پس دروغگو هستی » سپس اشاره کرد به دو عکس شیری که در تکیه گاه مامون بود و آن عکس ها را از ابریشم و ریسمان بر آن مسند نقش کرده بودند . در این هنگام امام رضا(ع) غضبناک شده و خطاب به آن دو عکس شیر فرمود:« ای دو شیر !این فاجر را بدرید و بخورید و ذره ای از او باقی نگذارید .»
ناگهان به اذن حق تعالی آن دو شیر جان پیدا کرده و به جانب حمید بن مهران حمله ور گردیند و چنان او را دریدند و خوردند که نه ذره ای از او بجا ماند و نه قطره ای از خونش بر زمین چکید.
همه افراد از دیدن این صحنه وحشناک و اعجاز انگیز متحیر و مبهوت ماندند و چون شیران فارغ شدند رو به آن حضرت کرده گفتند : « ای ولی خدا!دیگر چه امر دارید ؟ آیا اجازه می فرمایید آنچه را که با آن فاسق کردیم با این مرد هم بکنیم ؟» و اشاره به مامون کردند .
مامون را از شنیدن این سخن غش کرده و بیهوش شد امام رضا (ع) دستور فرمود که گلاب و بوی خوش آورده و با زحمت زیادی مامون را به حال خود آوردند . چون مامون چشم باز کرد شیران دوباره گفتند :« اجازه می دهید که او را به آن کسی که هلاکش ساختیم ملحق سازیم ؟»
حضرت فرمود :« اجازه نمی دهم چرا که حق تعالی در بودن او حکمت و تدبیری دارد و او باید باشد تا آن امر را امضا کند.» و این سخن امام رضا (ع) اشاره بود به زهر خوراندن مامون به آن حضرت . سپس شیران گفتند :« ای ولی خدا! به ما چه خدمتی را امر می فرمایی ؟» حضرت فرمود:« به جای خود برگردید چنانجه بودید .»
پس شیران رفته و بهمان تکیه گاه چسبیدند چنانچه از اول بودند
چون مامون خاطر جمع شد به امام رضا (ع) عرض کرد :« الحمد الله که حق تعالی شر حمید بن مهران را از من دور گرداند . ای فرزند رسول خدا ! این امر از معجزات جد شما بود و حالا برای شماست از شما تقاضا مندم که در مقام خود بنشینی و بر من منت گذاری.»
امام رضا (ع) فرمود :« اگر مرا میل آن بود با شما در این مدت آن قدر مدارا نمی کردم خدای تعالی جمیع مخلوقات خود را مطیع و منقاد من ساخته است چنانچه از این دو شیر دیدی حق تعالی به من امر نموده است که بر تو اعتراض نکنم و در تحت حکم تو باشم چنانچه یوسف با پادشاه مصر بود بعد از این واقعه همیشه مامون در ترس و واهمه بود تا اینکه به امام رضا (ع) زهر خورانید و آن حضرت را شهید کرد.۴
زنده شدن زنی بعد از گذشت یک سال از مردن او و زندگی کردن و بچه به دنیا آوردن آن زن
ابراهیم سهل می گوید: خدمت امام رضا(ع) رسیدم و عرض کردم «بسیاری گمان می کنند که پدرتان در مورد امامت شما وصیتی نکرده است و شما از طرف خودتان ادعای امامت کرده اید !»
امام رضا(ع) فرمود:«دلایل امام نزد تو چیست؟»
گفتم:« خبر دادن از خارج و زنده کردن و میراندن.»
حضرت فرمود :« هر دو را انجام می دهم اما امر خارج از این خانه این است که تو به همراه خود پنج دینار داری (که صحیح بود )
و اما امر دیگر اینکه همسر تو یک سال است که مرده من اکنون او را زنده کردم و او را تا یک سال دیگر نزد تو می گذارم سپس به اذن خدا او را می میرانم تا بدانی من امام هستم .» چون امام رضا (ع) این فرمایش را نمود یک باره بدنم لرزید و منقلب و مظطرب شدم حضرت فرمود:«ترس را از خود دور کن که تو در امان هستی .»سپس از خدمت حضرت مرخص شدم و به منزل خود رفتم وقتی داخل خانه شدم همسرم را مشاهده کردم که در خانه نشسته است با تعجب به او گفتم «چه کسی تو را زنده کرد و به اینجا آورد.»
او گفت :«شخصی با چنین اوصافی (که مطابق اوصاف امام رضا(ع)بود) نزد من آمد و فرمود: برخیزو نزد شوهر خود بروکه تو بعد از مرگ فرزندی به دنیا می آوری.»
به خدا قسم بعد از آن خدای تعالی به برکت امام رضا(ع) برزندی به من عطا کرد
مسلط شدن بر زبان عربی در یک لحظه
اسماعیل بن سندی می گوید:«شنیدم که در عرب راهنمائی هست و حجت الله وقت است پس تفحص کنان رفتم تا به مدینه رسیدم و مرا به خدمت امام رضا(ع) راهنمایی کردند.
در آن وقت کلمه ای از عربی نمی دانستم چون به خدمت امام رضا(ع) به زبان سندی تکلم نمودم پس آن حضرت به زبان خودم با من صحبت نمود و من با زبان سندی سؤال هایم را پرسیده و جواب شنیدم سپس گفتم :«من شنیدم که حجت خدا در عربستان می باشد پس به طلب او به اینجا آمده ام .»
حضرت فرمود:«آن حجت خدا من هستم حال هر چه می خواهی بخواه .»
عرض کردم :«من از زبان عرب چیزی نمیدانم اگر دعا می فرمودی که به زبان عربی مسلط شوم عنایت زیادی به من نموده اید .»
پس امام رضا (ع) دست مبارکش بر لب من مالید و ناگهان من در یک لحطه به زبان عربی مسلط شدم بنحوی که از همه کس بهتر حرف می زدم ۵
خبر غیبی امام رضا (ع) در مورد بدنیا آمدن دو فرزند پسر و دختر
حسن بن علی وشا می گوید:روزی امام رضا(ع) در مرو مرا طلب کرد و فرمود:«ای حسن!علی بن ابی حمزه بطائنی در این روز مردو در همین ساعت داخل در قبرش شد و دو ملک وارد قبر او شدند و سؤال کردند:«پروردگار تو کیست؟»
او گفت:«الله تعالی.»
گفتند:«پیغمبر تو کیست؟»
گفت:«محمد(ص).»
گفتند:«ولی تو کیست؟»
گفت:« علی بن ابیطالب(ع)»
گفتند:«بعد از او کیست؟»
گفت:« امام حسن (ع)»
پس یک یک امام ها را گفت تا اینکه به موسی بن جعفر (ع) رسید از او پرسیدند:«بعد از موسی (ع) کیست؟»
در این هنگام او سخن در دهان گرداند و جوابی نگفت پس زجرش دادندو گفتند:«بگو کیست؟»
دوباره سکوت کرد گفتند:«آیا موسی بن جعفر (ع) تو را به این امر کرده است؟»
پس او را با عمودی از آتش زدند و قبر او را تا روز قیامت برافروخته و شعله ور ساختند.»
بعد از پایان سخنان امام رضا(ع) من از نزد آن حضرت بیرون آمدم و تاریخ آن روز را یادداشت کردم . پس از مدتی کوتاهی نامه های اهل کوفه آمد که در آن نامه ها از مرگ و دفن بطائنی در آن روزی که حضرت فرموده بود خبر دادند .۶
شروع شدن باران و بند آمدن آن به دعای امام رضا(ع)
می گویند : چون مامون علی بن موسی الرضا(ع) را ولیعهد کردو مدتی بر آن گذشت فیض آمدن باران منقطع شد. چون این خبر را به مامون رسید نگران شدو کسی را به خدمت امام رضا(ع) فرستاد که « اگر به طلب باران به صحرا می رفتید بد نبودند.»
امام رضا(ع) فرمود:« بلی امشب جدم رسول خدا (ص) را با امیر الؤمنین در خواب دیدم فرمودند که روز دوشنبه به دعای استسقاء بیرون بروید که حق تعالی به دعای تو باران را نازل خواهد کرد.»
چون روز دوشنبه شد امام رضا(ع) بیرون آمد و به منبر رفته و ادای حمد الهی و نعمت رسالت پناهی نمود و دعا کرد مقارن دعای آن حضرت رعدو برق و ابرو باد بهم رسیدو باز متفرق شد
امام رضا(ع) فرمود:«این ابر از فلان زمین است.» وهمچنین ده ابر آمدو رفتو چون ابر یازدهم رسیدحضرت فرمود:«این ابر از آن شماست اما ملازم شما خواهد بود تا شما را به خانه هایتان برساند و بعداز آن چندانکه شما بخواهید خواهد بارید.»
پس مردم بطرف هانه های خود رفتند و چون به منازل خود رسیدند باران شروع شد و چنان بارید که دشت و بیابان را سیراب گرداند و حوضها و برکه ها پر کرد
سپس مردم آمدند و گفتند:« دیگر بس است که اگر باریدن باران ادامه پیدا کند خرابی می رسد و خانه ها خراب می شوند.»
پس امام رضا(ع) دعا فرمود و باران بند آمد.
ساختن قبر امام رضا (ع) توسط ذوالقرنین
می گویند:وقتی ذوالقرنین به همراهی گروهی از علماو دانشمندان و بزرگان و لشکریان در روی زمین برای رسیدن به آب حیات سیر می کردند تا اینکه به سرزمین خراسان رسیدند.
ذوالقرنین دستور داد که شب را در آن جا استراحت کنند و خودش به خواب فرو رفت در عالم رؤیا دید که ستاره ای مانند خورشید درخشید و از آسمان فرود آمد و در آن سرزمین غروب کرد صبح که از خواب بلند شد تعبیرکنندگان را طلب کرد و خواب خود را به آنان گفت
آنان گفتند:«ای ذوالقرنین ! یکی از اولاد پیغمبر آخرالزمان که علی بن موسی الرضا(ع) نام دارد در این مکان دفن می شوند.»
ذوالقرنین بلافاصله دستور داد که کحل غروب و فرود ستاره ای که در خواب دیده بود را قبری بسیار محکم ساختند و شهری بسیار زیبا در اطراف آن قبر و بقعه بنا کرد و به عده ای از افراد دستور داد که در همان جا بمانند و زندگی کنند
حالات مادرامام رضا (ع)
حمیده امام کاظم (ع) از جمله اشراف و بزرگان عجم بود کنیزی خرید و نام او را تکتم گذاشت و آن کنیز سعادت مند از نظر عفل دین و حیاء بهترین زنان زمان بود و خاتون خودش حمیده را خیلی تعظیم و احترام می کرد و از روزی که حمیده خاتون او را خرید بخاطر احترام و تعظیم و مقامی که برای حمیده خاتون قائل بود هرگزنزداونمی نشست
چون حمیده تکتم مادر امام رضا (ع) را خرید شبی حضرت رسول را در خواب دید و آن حضرت به او گفت که :ای حمیده ! تکتم را به فرزند خود موسی تملیک نما که او فرزندی متولد خواهد شد که بهترین اهل عالم باشد به این سبب حمیده خاتون تکتم را به آن حضرت بخشید و او با کره بود ۷
حمیده روزی به حضرت موسی (ع) گفت : ای فرزند گرامی!تکتم کنیزی است که من در زیرکی و محاسن اخلاق بهتر از او ندیدم می دانم هر نسلی که از او بوجود آید پاکیزه و مطهر خواهد بود و او را به تو می بخشم و از تو می خواهم حرمت او را رعایت بنمایی وقتی که حضرت رضا (ع) از او متولد شد او را طاهره نامیدند حضرت رضا(ع) زیاد شیر می آشامید روزی تکتم (طاهره) گفت که : مرضعه دیگری بیاورید که مرا یاری کند . گفتند :مگر شیر تو کم است ؟ گفت: به خدا سوگند شیر من کم نیست ولیکن نوافل و اورادی که قبلا داشتم و به آنها عادت کرده بودم به سبب شیر دادن کم شده است به همین دلیل معاون و کمک می خواهم که اوراد و نوافل خودم را ترک ننمایم
میلاد حضرت رضا(ع)
شیخ صدوق به سند معتبر از تکتم مادر امام رضا (ع) روایت کرده که گفت : وقتی حامله شدم به فرزند به هیچ وجه سنگینی حمل در خودم احساس نمی کردم وقتی که به خواب می رفتم صدای تسبیح و تهلیل و تمجید حق تعالی را از شکم خود می شنیدم و وقتی که بیدار می شدم صدایی نمی شنیدم وقتی که فرزندم به دنیا آمد دست های خود را به زمین گذاشت وسر مطهر خود را به سوی آسمان بلند کرد و لبهای مبارکش حرکت می کرد
و سخنی می گفت که من نمی فهمیدم در همان ساعت امام موسی (ع) نزد من آمد و گفت گوارا یت باد ای تکتم ! کرامت پروردگارت بعد آن فرزند سعادت مند را در جامه در جامه سفیدی پیچیدم و به آن حضرت دادم در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و آب فرات طلبید و کامش را با آن برداشت بعد به دست من داد و فرمود :بگیر این را فانه بقیه الله فی ارضه که بقیه خداست در زمین و حجت خداست بعد از من ۸
از امام موسی (ع) روایت شده که می فرمود: شنیدم از پدرم جعفر بن محمد مکرر به من فرمود که عالم آل محمد در صلب تو است کاش من او را درک می کردم و به درستی که او هم نام امیر المؤمنین (ع) است اسم شریف آن حضرت علی و کنیه اش ابوالحسن و مشهور ترین القاب حضرت رضا می باشد ایشان را صابر و فاضل نیز گفته اند
چرا امام رضا (ع) ملقب به رضا شد
شخصی خدمت امام جواد (ع) رسید و عرض کرد که گروهی از مخالفان شما گمان می کنند که پدرشان را مامون ملقب به رضا گردانید در آن وقتی که حضرت را برای ولایتعهدی خود انتخاب کرد حضرت فرمود : به خدا قسم دروع می گویند خداوند پدرم را به رضا مسمی گردانید برای آنکه پسندیده خدا بود در آسمان و زمین ونیز رسول خدا و ائمه هدی (ع) از او خشنود و راضی بودند و او را برای امامت پسندیدند گفتم :آیا همه پدران شما پسندیده خدا و رسول و ائمه هدی نبودند؟ فرمود:چرا . گفتم پس چرا فقط پدر شما را به این لقب گرامی داشتند؟ فرمود : برای اینکه مخالفان و دشمنان او را پسندیدند و از او راضی بودند
همان طور که موافقان و دوستان از او راضی بودند و اینکه دوست و دشمن از حضرت خشنود بودند فقط مخصوص پدرم می باشد به این دلیل خداوند او را به رضا ملقب گردانید امام جواد در ادامه فرمود: بله سایر پدرانم را موافقان به امامت آنها راضی بودند و دشمنان راضی نبودند اما به امامت پدرم همه کس راضی بود و دوست و دشمن به جلالت و بزرگی و عطمت او اقرار نمودند ۹
علم حضرت رضا (ع)
حدیث قلین
امام رضا (ع) می فرماید :رسول خدا (ص) در آخرین روزهای زندگی خود فرمود :گویا مرا خواند ه اند و مرگم فرا رسیده است . من دو چیز گرانبها در میان شما می گدارم .یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است :۱- کتاب خدا که ریسمان کشیده شده از آسمان به سوی زمین است۲- عترت و خاندانم . پس شما نظر کنید که با این دو پس از من چگونه رفتار خواهید کرد.(۱۰)
لباس امام رضا (ع)
امام عسگری (ع) از پدرشان نقل کرده اند که امام رضا لباس را از سمت راست خود می پوشید و هر گاه می خواست لباس جدیدی بپوشد یک کاسه آب طلب میکرد و ده بار سوره قدر و ده بار سوره توحید و ده بار سوره قل یا ایها الکافرون بر آن می خواند آنگاه آب را بر آن لباس می پاشید و می فرمود :هر کس قبل از این که لباس جدید خود را بپوشد چنین کند مادامی که یک نخ از آن لباس باقی باشد زندگی با وسعت و راحتی خواهد داشت .
حضرت امام رضا(ع) در نمازهای فریضه و نافله خویش به صورت گسترده ای سوره های قرآن را تلاوت میکرد که مروری بر عیادات و نمازهای آن حضرت این مطلب را آفتابی می کند ۱۱
یک روز زندگی امام رضا
سپیده دم فجر
چون سپیده می زد نماز بجا می آورد سپسس در سجاده خود می نشست و تا طلوع خورشید مشغول تسبیح و ذکر و صلوات می شد معمر بن خلاد می گوید امام رضا در خراسان که بود هر روز پس از نماز صبح در سجاده خود می نشست و تا طلوع آفتاب به تعقیب نماز می پرداخت آنگاه مسواک می کرد و پس از مسواک مقداری کندر می جوید سپس آن را در کنار می گذاشت و شروع به قراِئت قران میکرد (مکارم الاخلاق:۳۰۵ ) سپس به سجاده می رفت و آن را طول می داد تا این که خورشید بالا می آمد آن گاه از سجاده نماز برمی خواست و تا زوال آفتاب به مسایل مردم می پرداخت ، و برای شان حدیث می گفت و آنان را موعظه و پند می داد .
زوال آفتاب
تجدید وضو می نمود و به مصلای خود باز می گشت ،و چون زوال آفتاب ظهر می رسید،شش رکعت نماز به سه تشهد و سلام بجای می آورد ،در رکعت اول بعد از حمد ،سوره قل یاایها الکافرون ودر رکعت دوم بعد از حمد ،سوره توحید میخواند ودر چهار رکعت دیگر بعد از حمد،سوره توحید را قرایت میکرد.
سپس اذان و اقامه می گفت وبه نمازظهر می ایستاد ،وچون سلام نماز را می داد،به تسبیح و تکبیر وحمد پروردگار می پرداخت ،سپس به سجده شکر میرفت و در آن صد مرتبه شکرالله می گفت ،بعد سر از سجده برمی داشت و می ایستاد و شش رکعت نماز دیگر بجا می آورد ،ودر هر رکعت بعدحمد ،سوره توحید قرایت می کرد ،سپس اذان می گفت ودو رکعت نماز دیگر می خواند.
عصر
چون سلام نماز را می داد ،بلند می شد و نماز عصر را اقامه می کرد ،وپس از نماز در مصلای خود می نشست و به تسبیح و تکبیر و تهلیل و حمد خدا مشغول می شد ،سپس به سجده می رفت و در آن ،صدمرتبه «حمدالله» می گفت
مغرب
غروب که می شد،و هوا تاریک می گشت ،وضو می گرفت و اذان و اقامه می گفت ،و نماز مغرب را اقامه می فرمود .پس از سلام نمازبه تسبیح و تکبیر و تهلیل و حمد پروردگار می پرداخت ،بعد سجده شکر بجامی آورد ،سپس سر برداشت ،و بدون این که با کسی حرف بزند چهار رکعت نماز به دو سلام ،اقامه می کرد در رکعت اول بعد از حمد ،سوره قل یاایها الکافرون ودر رکعت های دیگر بعد از حمد ،سوره توحید را می خواند و پس از نماز به تعقیب پرداخت
عشاء
بعد از نماز مغرب و افطار ،قدری استراحت می کرد ،تا پاسی از شب بکذرد ،آنگاه به نماز عشاء می پرداخت ،پس از نماز ،به تسبیح و تکبیر و تهلیل و حمد خدا مشغول میشد ،و بعد از تعقیب ،سجده شکر بجا می آورد .
شب
ثلث آخر شب که میشد از بستر خواب برخواسته با ذکر تسبیح و تکبیر و تهلیل و استغفار به مسواک دندان های خویش مشغول می شد سپس وضو می گرفت و به نماز شب می پرداخت هشت رکعت هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت بعد از قرایت حمد ، سی بار سوره توحید را می خواند آنگاه چهار رکعت نماز جعفر طیار را می خواند و آن را از نماز شب ،محسوب می فرمود . (در رکعت اول نماز جعفر، بعد از سوره حمد اذا زلزلت ، و رکعت چهارم در رکعت دوم بعد از حمد سوره والعادیات ،و در رکعت سوم بعد از حمد سوره
نصرو در بعد از حمد سوره توحید قرایت میشود) سپس برخاسته ودو رکعت دیگر می خواند در رکعت اول بعد از حمد سوره ملک و دررکعت دوم بعد از حمد سوره هل اتی علی الانسان می خواند ،پس از این دو رکعت ،برمی خواست و به نماز شفع می پرداخت ،در هر رکعت بعد از حمد ،سه بار توحید را قرایت می نمود .بعد از شفع به نماز یک رکعتی وتر ،می ایستاد و در آن بعد از حمد ،سوره توحید را سه بار و سوره فلق و سوره ناس را هر کدام یک بار قرایت می نمود .در قنوتش بعد از دعا ،هفتاد بار می گفت : چون نزدیک طلوع فجر می شد ،دو رکعت نماز فجر رامی خواند،ودر رکعت اول بعد از حمد سوره قل یاایها الکافرون و در رکعت دوم بعد از حمد ،سوره توحید را قرایت می نمود .
بعداز فجر
چون فجر ،طلوع می کرد ، اذان واقامه می گفت ،ودو رکعت نماز صبح را بجا می آورد آن حضرت در تمام نمازهای واجب ،در رکعت اول بعد از حمد،سوره قدر ودر رکعت دوم بعد از حمد ،سوره توحید را می خواند بجز نماز صبح و ظهر وعصر روزهای جمعه ،که در آن اوقات سوره حمد و جمعه و منافقین را قرایت می کرد و در نماز عشای شب جمعه در رکعت اول پس از حمد، سوره جمعه ،ودر رکعت دوم بعد از حمد سوره سبح اسم ربک الاعلی را می خواند ،ودر نماز صبح روز دوشنبه وپنجشنبه در رکعت اول سوره حمد ،و سوره هل اتی الانسان و در رکعت دوم بعد از حمد ،سوره هل اتاک حدیث الغاشیه را قرایت می فرمود .۱۲
روز جمعه
احمد بن ابی نصر بزنطی می گوید :امام رضا(ع) شب های جمعه در نمازهای خود ،سوره جمعه و سبح اسم ربک الاعلی، ودر صبع جمعه سوره جمعه و قل هوالله احد،و در روز جمعه وسوره منافقین را می خواند.
اصحاب رس
در این که قوم رس چه کسانی بودند در میان مورخان و مفسران گفتگوو بحث زیاد است. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید :بعضی گفته اند کلمه رس نام رودخانه ای بوده که قوم رس بر کناره آن منزل داشته اند .و روایات شیعه نیز مؤید این احتمال است یکی از اقوامی که در قران ،بدان اشاره شده «قوم رس است» .اباصلت هروی می گوید امام رضا (ع) فرمود :مردی از اشراف و بزرگان قبیله بنی تمیم بنام عمرو،سه روز قبل از شهادت علی خدمت آن حضرت رسید و گفت :یا امیرالمؤمنین !مرا از اصحاب رس خبر دهید و بگویید در چه زمانی بودند؟ و در کجا زندگی میکردند؟و پادشاهشان کی بود و آیا خدا برای آنها پیغمبری فرستاد ؟و به چه وسیله ای هلاک شدند ؟چون در قران نام آنها را می بینم ولی از سرگذشت آنان چیزی نمی دانم .علی به او فرمود :از من مطلبی پرسیدی که قبل از تو کسی آن را نپرسیده است ،و کسی بعد از من هم تو را آگاه نخواهد کرد مگر از قول من در کتاب خدا هیچ آیه أی نیست مگر این که من تفسیر آن را می دانم و محل نزول آن را که در بیابان بوده ،و یا کوهستان ،و همچنین وقت نزول آن را که شب بوده یا روز ،می دانم
و در اینجا (اشاره به سینه مبارکش کرد) علوم فراوانی است لکن طلاب و جویندگان آن کم اند و به همین زودی پشیمان شوند ،ولی آنگاه مرا در میان خود نمی بینند . بدان ای برادر تمیمی !آنان گروهی بودند که درخت صنوبر را می پرستدند ،آن درخت را شاه می گفتند،یا فث بن نوح آن درخت را کنار چشمه ای که به آن دو شاب می گفتند غرس کرده بود و آن درخت بعد از طوفان ، برای حضرت نوح علیه السلام رویید . آن جماعت را از آن جهت«اصحاب رس» می گفتند ، که آنان پیغمبر خود را زنده به گور کردند و این قضیه
بعد از حضرت سلیمان (ع) بود . آنها دوازده قریه داشتند که در کنار رود رس، که یکی از تهرهای دمشق است،قرار گرفته بود .این نهر را از این جهت «رس» می گفتند که در آن ایام نهری پرآب تر و شیرین تر و قوی تری از آن نبود و منطقه ای آباد تر غیر از آنجا در جای دیگر وجود نداشت .آن دوازده قریه مذکور ،آبان،آذر ، دی،بهمن،اسفند،فروردین،اردیبهشت
،خرداد،تیر،مرداد،شهریورو مهر می گفتند . شهر بزرگ آنها ،اسفند دار بود و پادشاه آنها در همین شهر زندگی می کرد که به او (ترکوز) از نوادگان نمرود ،
طاغوت زمان حضرت ابراهیم می گفتند و چشمه و درخت صنوبر نیز در همان شهر بود .
آنان بذر صنوبر را در همه این دهکد ه ها ،کاشته بودند .بذرها روییده و هر یک درخت بزرگی شده بود و نهر آبی از آن چشمه ،که نزدیک درخت صنوبر بود،بطرف این نهال های صنوبر کشیده بودند . آنها آب چشمه و نهرهایی را که از آن جاری ساخته بودند ،بر خود حرام کرده ،و نه خود از آن می خوردند و نه به چهار پایانشان می دادند ،و کسی که مرتکب این عمل می شد ،او را می کشتند ،و می گفتند :این آب مایه حیات خدایان ماست و کسی حق ندارد ریشه حیات آنها را قطع کند .لذا خود و چهارپایانش از نهر رس آب می آشامیدند
اصحاب رس در هر یک از ماههای سال در یکی از قریه های دوازده گانه جشن و عید می گرفتند و همه در آن جا جمع جمع می شدند و بر شاخه های درخت صنوبر پارچه ای از حریز که بر آن تصاویری گوناگون بود آویزان می کردند
سپس گاو و گوسفند می آورند ،و قربانی درخت صنوبر می کردند ، و آتش روشن می نمودند و هنگامی که دود و آتش به آسمان بلند می شد ،و بین آنها و آسمان حایل می گردید ،با صورت به زمین افتاده و درخت صنوبر را سجده می کردند و با گریه و فریاد و التماس می خواستند تا درخت ،از آنها راضی شود در همین حال شیطان می آمد و برگ های در خت را تکان می داد و مانند کودکان فریاد میزد و می گفت :بندگان من از شما راضی شدم ناراحت نباشید و خوشحال باشید آنها هم سرهای خود را از سجده بر می داشتند و شروع به خوردن شراب می کردند و مشغول نواختن ساز و آواز می شدند و سنج می زدند .آن شب و روز را به همین شکل می گذاندند و پس ازاتمام این مراسم به خانه هایشان بر می گشتند بعد از این مراسم اهالی آن به یکدیگر می گفتند این عید فلان قریه تا این که نوبت عید قریه بزرگ می رسید و در آن کوچک و بزرگشان جمع می شدند و در کنار درخت صنوبر و چشمه مذکور خیمه ای از دیبا که منقوش به انواع تصاویر بود سراپا می کردند
برای آن خیمه دوارده در درست کرده بودند که اهلی هر یک از دوارده قریه از یکی از آن درها وارد میشدند و درخت صنوبر بزرگ را که خارج از خیمه بود سجده می کردند و قربانی های خود را که بیشتر از قربانی های ده خودشان بود تقدیم می کردند
در این هنگام خود ابلیس سر دسته شیاطین می آمد و درخت صنوبر را محکم به حرکت در می آورد و تکان می داد و از درون آن با فریاد بلند سخن می گفت و به آنها وعده و نوید بقاء و عمر زیاد می داد که این وعده ها و نوید ها از آن شیاطین که در آن درخت دیگر بودند بیشتر بود آنگاه سرهای خود را از سنجده بر می داشتند در حالی که آنقدر شاد و خوشحال بودند که چیزی نمی فهمیدند و حرف نمی زدند و به شرب خمر و لهویات مشغول می شدند
این برنامه تا دوارده روز برگزار میشد بعد از این مراسم به خانه هایشان بر می گشتند
چون کفر و طیغان آنها نسبت به خداوند بزرگ و عبادت آنها غیر خدا را به طول کشید خداوند پیامبری از بنی اسراییل از اولاد یهودا فرزند حضرت یعفوب (ع) را به سوی آنان فرستاد این پیامبر مدت زیادی در میان آنها زندگی کرد و آنان را به عبادت خدا و پیروی از او و ترک شرک دعوت کرد لکن آنها از وی پیروی نکردند و دعوت اورا نپذیرفتند .
آن پبغمبر چون اصرار و پیشروی آنها در ضلالت و گمراهی و قبول نکردن دعوت خداوند تکامل آفرین و حیات بخش را از آنها دید در هنگامی که موسم عید بزرگ آنها رسیده بود گفت: پروردگارا! بندگان تو از قبول گفته های من سرباز زدند و مرا تکذیب کردند و به تو کافر شدند و اینک درختی را می پرستند که نفع و ضروری برای آنها ندارند پس درخت آنها را خشک کن و قدرت و توان خود را به آنها بنمایان آن مردم چون صبح کردند مشاهده نمودند که درخت خشک شده است
اصحاب رس از این قضیه بسیار مضطرب و ناراحت شدند و به دو گروه تقسیم شدند گروهی گفتند: این مرد که گمان می کند فرستاده پروردگار آسمان و زمین به سوی شماست خدایان شما را سحر کرده تا نظر شما را از خدایان خودتان برگردانده و به سوی خدای خود متوجه کند
گروه دیگر گفتند :چنین نیست بلکه خدایان شما از این مرد خشمگین شده اند چون او از آنها عیب جویی می کرد و شما را به عیادت غیر آنها می خواند و الان این درخت غضب کرده و خرمی و شادابی خود را از شما دریغ داشته است تا شما به غیرت آیید و خشمگین شوید و از او دفاع کمید پس رای و نطرشان بر این شد که پیغمبر را بکشند لذا لوله هایی که دهانه آنها به اندازه ای که انسانی از میان آنها عبور کند ساختند سپس آنها را در قعر چشمه قرار دادند
و تا سطح آب بالا آورده و روی هم چیدند مانند آبگذرها و جوبهایی که روی آن را می پوشانند آنگاه آبهایی که از منافذ وارد فضای لوله ها شده بود تخلیه کردند و در پایین آن یعنی زیر چشمه چاه عمیقی حفر کردند و آن پیغمبر را در میان آن چاه افکندند و بعد سنگ بزرگی روی چاه قرار دادند تا آب داخل چاه نفوذ نکند سپس آن لوله ها را برداشتند
پس از این پیغمبر خدا را به این صورت در قعر آن چاه قرار دادند و گفتند :امیدواریم با این کاری خدای ما از ما راضی شده باشد چون دید که ما کسی را که بدگویی می کرد و از عبادات او جلوگیری می نمود کشتیم و زیر آب و گل دفن کردیم اینک بار دیگر طراوت درخت صنوبر بر خواهند گشت آن جماعت در تمام آن رور فریاد و ناله پیغمبر را می شنیدند که می گفت :خدای من! تنگی مکان و شدت ناراحتی مرا می بینی بر ضعف و سستی و ناچاری من رحم کن و در قبض روحم تعجیل فرما و در اجابت دعایم تاخیر روا مدار تا اینکه از دنیا رفت
پس از این ماجرا ، خداوند به جبرئیل گفت : آیا این بندگانی که صبر و بردباری من آنها را مغرور کرده و از مکر من ایمن هستند و غیر مرا عبادت می کنند و فرستاده مرا می کشند گمان می کنند در آسایش و امنیت خواهند بود و یا از زیر سلطه من خارج خواهند شد ؟چطور!و حال آنکه من ازکسانی که مرا عصیان کنند و از عذاب و عقاب من نهراسند انتقام می گیرم به عزت و جلالم قسم یاد کرده ام کا آنها را عبرت بخش جهانیان قرار دهم پس چون روز سالگرد عیدشان فرا رسید و به محل برگزاری جشن ها رفند ناگهان باد شدیدی وزیدن گرفت و آن جماعت حیران و سرگردان شدند و از شدت وحشت نتوانستند کاری برای نجات خود انجام دهند و به هم دیگر پناه می بردند زمین زیر پایشان سنگ کبریت شده و می سوخت و ابر سیاه قیرگونی بر سرشان سایه افکند و بدن هاشان همانند سرب که در آتش ذوب می شود ذوب شد از عضب خدا و نزول بلا به خدا پناه می بریم و لا حول و لا قوه الا
اولوالعزم
«فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسول و لا تستعجل لهم» (احقاف۳۵)
پس صبر کن آن گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند و برای (عذاب) آنان شتاب مکن
حسن بن فضال می گوید حضرت رضا(ع) فرمود:پیامبران اولوالعزم را از این جهت اولوالعزم گفتند که دارای شریعت بودند .مطلب از این قرار است که پیغمبران بعد از نوح به شریعت و کتاب او عمل می کردند تا هنگامی که حضرت ابراهیم مبعوث شد وقتی ایشان رحلت کرد پیامبران بعد از ایشان تابع شریعت و کتاب او بودند تا وقتی که موسی پیامبری برگزیده شد پس از حضرت موسی پیامبران از شریعت و کتاب او متابعت می کردند تا این که حضرت عیسی بن مریم مبعوث شد و بعد از او به کتاب و شریعت او عمل می کردند.
تا آگاه که حضرت محمد به رسالت مبعوث شد این پنج نفر پیامبران اولوالعزم هستند آنان افضل انبیاء می باشند شریعت محمد تا روز قیامت منسوخ نمی شود و هر کس بعد از شریعت محمد بعد از قران ادعای نبوت و کتاب کند خونش هدر است ۱۳
فرق بین عترت و امت در استد لا لهای قرانی امام رضا (ع)
ریان بن صلت می گوید امام رضا (ع) در مجلسی که مأمون درمرو ترتیب داده بود حاضر شدند در آن مجلس عده ای از علمای عراق و خراسان حضور داشتند مأمون از علماء پرسید: معنی این آیه را برایم بگویید:
«ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا»(فاطر :۳۲)
(سپس کتاب را به عنوان ارث به کسانی از بندگانمان که آنان را برگزیده بودیم ،دادیم.)
علماء گفتند :مراد خداوند ،تمامی امت است. مأمون گفت :یا ابالحسن نظر شما چیست؟
امام رضا(ع) فرمود : با آنان هم عقیده نیستم بلکه به نظر من ،مراد خداوند عترت طاهره حضرت محمد (ص) است.
مأمون گفت:چطور نظر خداوند فقط عترت بوده نه امت؟ حضرت فرمود :زیرا اگر مراد تمام امت باشد همگی آنان باید اهل بهشت باشند زیرا خداوند می فرماید :
فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات باذن الله ذالک هو الفضل الکبیر(فاطر:۳۲)
«بعضی از آنان به خود ستم می کنند و بعضی میانه رو هستند و بعضی دیگر به اذن خدا در خیرات پیش قدمند و از دیگران سبقت می گیرند.این است فضل بزرگ »
سپس همه را اهل بهشت قرار داده و فرموده :
جنات عدن یدخلونها یحلون فها من اساور من ذهب (فاطر :۳۳)
پس وراثت مخصوص عترت پیامبر است نه دیگران .
مامون گفت عترت چه کسانی هستند ؟
حضرت رضا (ع) فرمود :همان کسانی که خداوند آنان را در کتابش این گونه وصف نموده است :
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا(احزاب :۳۳)
خداوند فقط می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کرده و شما را پاک و مطهر نماید
وآنان همان کسانی هستند که پیامبر (ص) درباره آنان چنین فرموده است :
«انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترنتی اهل بیتی الا و انهما لن یفترقا حتی تردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما ایها الناس لا تعلمو هم فانهم منکم .
من دو چیز گران بها که عبارت از خدا و عترت و اهل بیتم است در میان شما باقی می گذارم .آن دو از یکدیگر جدا نخواهد شد تا در حوض بر من وارد شوند ببینید بعد من در مورد آن دو چه می کنید ؟
ای مردم به آنان چیزی نیاموزید زیرا آنان از شما داناترند
علماء گفتند:ای یا ابالحسن آیا عترت همان آل است یا شامل افراد دیگری هم می گردد؟ امام رضا (ع) فرمودند:عترت همان آل است
علماء گفتند : از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمودند : امت من آل من است و این حدیث را صحابه به سند مستفیض و غیر قابل انکاری نقل کرده اند که آل محمد (ص) امت اویند
امام رضا (ع) فرمودند: بگویید ببینم آیا صدقه (زکات واجب) بر آل حرام است؟گفتند:بله؟ حضرت فرمود :آیا صدقه بر امت حرام است؟گفتند :خیر
امام رضا (ع) فرمودند: این فرق بین آل و امت است آخر شما را کجا می بردند؟آیا از قرآن روی گردان شده اید ؟آیا از حد تجاوز نموده اید ؟آیا نمی دانید که مساله وراثت و طهارت در مورد برگزیدگان هدایت یافته است نه دیگران ؟!علماء گفتند : از کجا این مطلب را می فرمایید یا اباالحسن؟
امام رضا (ع) فرمودند :از این آیه :
و لقد ارسنا نوحا و ابراهیم و جعلنا فی ذریتها النبوه و الکتاب فمنهم مهتد و کثیر منهم فاسقون (حدید:۲۶)
نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل آن دو نبوت قرار دادیم بعضی از آنان هدایت یافته اند و زیادی از آنان فاستند .»
در نتیجه وراثت پیامبری و کتاب مختص به هدایت بافتگان است نه فاسقین آیا نمی دانید وقتی نوح از پروردگارت در خواست کرد :
رب ان ابنی من اهلی و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین (هود :۴۵)
«خدایا پسرم جزء خانواده من است و وعده تو نیز حق است و تو بهترین حاکمی »
و این بدین جهت بود که خداوند به او وعده داده بود که او و خانواده اش را نجات دهد و خداوند در جواب او فرمود:
یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح فلات سالن ما لیس لک به علم انی اعظک ان تکون من الجاهلین .(هود:۴۶)
« ای نوح او از خانواده تو نسبت زیرا کار او کاری است ناشایست پس چیزی را که نمی دانی از من در خواست مکن من تو را نصیحت می کنم که از جمله نادان نباشی .»
مامون گفت: آیا خداوند عترت را بر سایر مردم برتری داده است ؟
امام رضا (ع) فرمودند : خداوند فضل و برتری عترت را بر سایر مردم در کتابش شرح داده است مامون گفت:در کجای قرآن؟ امام رضا (ع) فرمودند: در این آیه :
ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم .(آل عمران :۳۴-۳۳)
« خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزیند آنان نسلی هستند که از یکدیگر می باشند و خداوند شنوای داناست.»
و در جای دیگر می فرماید:
ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمه و اتیناهم ملکا عظیما (نساء:۵۴)
آیا به مردم مردم به خاطر فضیلتی که خدا به آنان داده است حسد می ورزد؟ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان پادشاهی بزرگ عطا نمودیم
سپس بعد از این آیه خطاب را به سایر مؤمنین متوجه نموده و می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم (نساء :۵۹)
« ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید »
یعنی همان کسانی که آنان را با کتاب و حکمت قرین کرده و به خاطر آن دو مورد حسادت واقع شده اند پس منظور از آیه (ام یحسدونالناس) اطاعت از برگزیدگان و پاکان است و پادشاهی در این آیه همان اطاعت از ایشان است .
علما گفتند : آیا خداوند برگزیدگان را در ظاهر قرآن در دوازده آیه تفسیر نموده است و این غیر از مواردی است که در باطن و تاویل قرآن آمده است :
مورد اول آیه شریفه : و انذر عشیرتک الاقربین (شعراء :۲۱۴) فامیل نزدیک خود را انذار کن
و این مقامی است رفیع و فضلی است عظیم و شرافتی است بلند مرتبه آنگاه که خداوند با این کلام آل را مورد نظر قرار داده و برای رسول خود ذکر فرمود.
آیه دوم : در معنی اصطفا و برگزیدگان آیه تطهیر است:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا(احزاب :۳۳)
« خدا می خواهد پلیدی را از شما اهل البیت دور کند و شما را کاملا پاک و مطهر نماید .»
و این فضلی است که هیچ کس از آن بی اطلاع نیست و آن را انکار نمی کند مگر دشمن معاند گمراه زیرا فضلی و برتریی بالاتر از طهارت متصور نیست .
آیه سوم : آیه مباهله است :وقتی خداوند پاکان خلق خود را جدا نمود ودر آیه مباهله پیامبرش را امر کرد که به همراه آنان اقدام به مباهله کند فرمود:
فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندعابناءنا و ابنائکم ونسائنا و نسائکم وانفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین(آل عمران :۶۱)
« ای محمد بعد از این که در باب عیسی حق را دانستی هر که در این مورد به بحث پرداخت به او بگو بیایید پسران خودمان و پسران خودتان و زنان خودمان و زنان خودتان و نیز خودمان و خودتان را فراخوانیم سپس دست به دعا برداریم و نفرین خدا را برای دروغگویان طلب کنیم »
بعد از این دستور الهی حضرت الهی حضرت رسول (ص) علی وحسن و حسین و فاطمه را بیرون آورد و آنها را با خود همراه ساخت آیا می دانید معنای این عبارت «خودمان و خودتان » چیست؟علماء گفتند :پیامبر از این عبارت خود را در نظر داشته است.
امام علی فرمودند:اشتباه می کنید .منظور آن جناب ،علی بن ابیطالب بوده است و دلیل بر این مطلب جمله ای است از رسول اکرم که فرمودند :«این بنو ولیعه دست از این کارها بر می دارند ،یا مردی همانند خودم را به سوی آنها روان می کنم
» که منظور حضرت علی (ع) بوده است و مراد از ابناء در آیه حسن و حسین(ع) و مراد از انساء فاطمه می باشد این خصوصیت و ویژگی است که هیچ کس در آن برایشان مقدم نیست و فضیلتی است که هیچ بشری در آن فضیلت به آنان نمی رسد و شرفی است که احدی از مردم در آن شرف بر آنان سبقت ندارد چون پیامبر نفس علی (ع) را همانند نفس خود قرار داده است
آیه چهارم : پیامبر اکرم (ع) همه مردم به جز عترت خود را از مسجد خارج نمود به گونه ای که مردم و حتی عباس عموی پیامبر در این موضوع زبان به اعتراض گشوده و گفتند :علی را باقی گذارده و ما را خارج کردی ؟حضرت فرمود :من نیستم که او را باقی گذارده و شما را خارج کرده ام بلکه خداوند چنین کرده است و این مطلب ،این فرمایش پیامبر اکرم را که به علی (ع) فرمود :ای علی ! نسبت تو به من ،مانند هارون به موسی است» روشن می کند علماء گفتند :این موضوع در کجای قرآن است؟
امام رضا (ع) فرمودند :در این باره برایتان از قران شاهد می آورم و بر شما می خوانم علماء گفتند :بیاور .
آیه دهم :آیه ای از سوره نساء است که می فرماید:
حرمت علیکم امها تکم و بناتکم و اخواتکم (نساء :۲۳)
مادران و دختران و خواهران شما بر شما حرام شد.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 