فایل ورد کامل مقاله اضطراب در تیپهای شخصیتی A و B؛ تحلیل علمی تفاوتهای روانشناختی و اثرات رفتاری
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله اضطراب در تیپهای شخصیتی A و B؛ تحلیل علمی تفاوتهای روانشناختی و اثرات رفتاری دارای ۱۴۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله اضطراب در تیپهای شخصیتی A و B؛ تحلیل علمی تفاوتهای روانشناختی و اثرات رفتاری کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله اضطراب در تیپهای شخصیتی A و B؛ تحلیل علمی تفاوتهای روانشناختی و اثرات رفتاری،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله اضطراب در تیپهای شخصیتی A و B؛ تحلیل علمی تفاوتهای روانشناختی و اثرات رفتاری :
بررسی میزان اضطراب در تیپهای شخصیتی A و B
چکیده تحقیق:
در این پژوهش به منظور مطالعه میزان اضطراب در تیپ شخصیتی A و B، ۲۰ نفر از دانشجویان دختر دانشگاه تربیت معلم تهران (۱۰ نفر تیپ شخصیتی A و ۱۰ نفر تیپ شخصیتی B) را با کمک مقیاس تیپشناسی شخصیت A و B اسپنسر رانوس (که دارای ۲۵ سؤال به صورت بلی- خیر - نمیدانم) و نیز براساس آزمون اضطرابسنج کتل مورد بررسی قرار گرفتند.
مطابق اغلب یافتههای مطالعاتی پیشین، یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهند که در کل آزمودنیهای تیپ شخصیتی A اضطراب بالاتری را از افراد تیپ شخصیتی B تجربه میکنند (با اختلاف میانگین = ۸/۲)
همچنین برحسب نتایج آزمون تحلیل آماری t استودنت در درجه آزادی ۱۸ = d.f و در سطح ۰۵/۰ = در جهت بررسی فرضیه ۲ سویه تحقیق «که بین میزان اضطراب تیپ شخصیتی A و B تفاوت معنیداری وجود دارد»، یافتهها بیانگر تفاوت معنیداری بین میزان اضطراب در ۲ تیپ شخصیتی A و B میباشند که این یافتهها در این پژوهش با یافتهها و نتایج تحقیقات مشابه (نظیر تحقیقات فریدمن و روزنمن (۱۹۷۴) یا تحقیقات پرایس (۱۹۸۳)) هماهنگی قابل ملاحظهای را نشان میدهند.
فصــل اول
– مقدمه
– بیان مسأله
– ضرورت و اهمیت تحقیق
– فرضیات یا سؤالات تحقیق
– روش تحقیق
– جامعه پژوهش و حجم نمونه
– تعریف واژهها و اصطلاحات: تعریف نظری و تعریف عملیاتی
مقدمه:
با توجه به ویژگیها و تفاوتهایی که قرون و اعصار با یکدیگر دارند، قرن ۱۷ قرن تنویر افکار و قرن ۱۸ عصر منطق، قرن ۱۹، قرن ترقی و پیشرفت، قرن ۲۰ عصر اضطراب نامیده میشود. با غلبه بر بیماریهای جسمی که سالها سرنوشت بشر را در اختیار داشته و بشر هر روز بیش از پیش به تأثیر عوامل روانی در سعادت خوا واقف میگردد.
استان متمدن دیگر قربانی قطعی بیماریهای همهگیر نمیشود طاعون جای خود را به گروهی از بیماریهای روانی از قبیل: تشویش، احساس ناامنی، فریبکاری و تردید داده است.
در اطراف نامردم محنت زده و ناخشنود و مضطربی که نیروی فکری خود را از دست داده و قادر به حل مسائل زندگی خود نیستند، بسیارند. شگفتاند که ناراحتیهای روانی بی شاز جمیع اختلالات جسمی دیگر سلامت بشر را تهدید میکند. گاهی این اضطراب به طور نا گهانی و زمانی به طور تدریجی ظاهر میشود و زمانی در حد چند ساعت است، اما صرفنظر از چگونگی بروز شدت و حدت آن اضطراب آن اساس و بنیادی است که کمتر کسی با آن بیگانه است. فرد، بیپناه و درمانده است و نمیتواند معنیای برای این حالت عاطفی بیابد اما وقتی این وهلهها و مرا حل اضطراب ظاهرو تکرار میشوند پابرجا میماند (دادستان، پریرخ، ۱۳۷۹).
با آنکه اضطراب و ناسازگاری در تمدن و فرهنگ کنونی که بسیار توسعه یافته، معهذا مواردی در روزنامهها و نمایشنامهها به چشم میخورد، مانند آنهایی که در تاریخ یا ادبیات دیده میشود، نمونههای افراطی هستند و نمونه ناسازگاریهایی که اطراف ما را رگفتهاند، بسیار ملایمتر از نمونههای فوق هستند و بیشتر به صورت ناتوانی در حل و مقاله با مشکلات و مسائل اجتماعی است، تا اختلالات جدی و سخت روانی (بیرجندی، پروین، ۱۳۷۸).
اضطراب مسألهای است که با ویژگیهای شخصیتی افراد ارتباط نزدیکی دارد. این مسأله نشان میدهد که عواملی وجود دارند که ارتباط بین استرس و بیماری را تحلیل یا تشدید میکند. در شرایط استرسزا، برخی عوامل در نقش متغیرهای مداخلهگر ظاهر میشوند، این عوامل عبارتند از:
– شخصیت افراد
– مهارتهای زندگی در مقابله با مسائل و بحرانها
– انگیزه در تجارب گذشته
ثابت شده است که هیجانهای مثبت، مانند خوشبینی، خوشطبعی، خلق شاد میتواند باعث حفظ سلامتی و افزایش طول عمر شوند (هافمن) .
البته در هزاران سال پیش، یعنی در دوران باستان، بقراط بررسی تأثیر شخصیت افراد در بیماریها را مورد بررسی قرار داده بود. و پایههای شخصیت را به ۴ گروه سوداوی، صفراوی، بلغی، دموی تقسیم کرده بود و تصویر بر این بود که غلبه یکی از این عوامل در شخص باعث بوجود آمدن خلق و خوی خاصی میشود. و افراط و فزونی در یکی از آنها باعث بروز بیماری، مثلاً فزونی رد سودا باعی بروز شخصیت مالیخولیایی میشود که در نتیجه آن افسردگی و بیماری جسمی وابسته به آن حادث میشوند. (پایاننامه، تربیت مقطع تهران، ۱۳۷۹).
همانطور که ذکر شد، یکی از مؤلفههای مؤثر دیگر بر واکنش افراد در برابر هیجانها و از جمله فشارهای زندگی و اضطراب، مسئله ویژگی تعصبهای شخصیتی و الگوهای رفتاری خاصاند که برای اولین بار فریدمن و روزنمن به سال ۱۹۷۴ پس از سالها تحقیق و مطالعه بر روی بیماران قلبی به این نتیجه رسیدند که بسیاری از افراد به عنوان تیپهای شخصیتی A، نامگذاری شدند که دارای ویژگیهای خاصی میباشند که آنها را از افرادی که این ویژگیها را ندا رند و از لحاظ سازگاری و مقابله با اضطراب و فشارهای زندگی، متمایز میکند در این پژوهش به بررسی میزان اضطراب این افراد و مقایسه آن با افرادی که دارای این ویژگیها میباشند پرداخته شده است و در پایان باید اذعان داشت که این تحقیق و تحقیقات مشابه این پروژه میتواند در صحت و سقم نظریات متعدد و مرتبط، به دانشمندان این حوزه مساعدت نموده و افرادی را که دارای این ویژگی هستند، بخصوص افراد با تیپ شخصیتی A، که میزان اضطراب بالاتری را تجربه میکنند،در جهت شناخت تیپ شخصیتی خود و نیز کوششی در راستای کاهش میزان اضطراب خود مساعدت نماید.
در این پژوهش تلاش شد تا رابطه میزان اضطراب در تیپهای شخصیتی A و B بررسی کند و سپس در پایان پیشنهاداتی جهت سلامت روان این افراد ارائه میگردد.
بیان مسأله:
آیدون ، عصر حاضر را دوران اضطراب نامیده است و پیچیدگیهای جاری تمدن، سرعت تغییرات و بیتوجهی به مذهب و ارزشهای خانوادگی برای افراد و اجتماع، تعارضها و اضطرابهای تازهای را بوجود آوردهاند (پورافکاری، نصرتا…، ۱۳۷۱)
اضطراب یک هیجان طبیعی است که درجه متوسط آن میتواند بسبب افزایش دادن میزان گوش بزنگی نیروی مفیدی به شمار آید. ولی درجات زیاد آن کارایی را کاهش میدهد و مانعی در عملکرد سالم به حساب میآید. از طرفی رابطه بین استرس و شخصیت افراد هم تاریخ مدون و کوتاهی دارد. اما در واقع دارای قدمتی بسیار طولانی است. یعنی تجربهمیزان اضطراب تا حدود زیادی به شخصیت افراد بستگی دارد. امروزه هیچ شکی وجود ندارد که استرس روانشناختی شدیداً با برخی بیماریها مرتبط است و شواهد گوناگونی نشان دادهاند که احتمال بیماری و فرسودگی با با لا رفتن استرس زندگی بالا میرود. (فریدمن، بوت و کولی ۱۹۸۷) (پایاننامه، تربیت معلم تهران، ۱۳۷۹)
همچنین طبق تحقیقات انجام شده، این مسئله روشن است که بین برخی خصوصیات شخصیتی و واکنش در برابر موقعیتها، رابطه وجود دارد و هر شخصیتی خلق و خوی خاصی را ایجاد کرده و واکنش در برابر موقعیتها و سختیها را متفاوت میکند. لذا افرادی که در برخورد با شرایط مختلف، این خلق و خوها در آنجا به صورت پایدار درآمده و جزء شخصیت آنها شده و اگر آنها در برخورد با فشارهای زندگی، مهارت کمتری هم داشته باشند، در نتیجه ابتلا به بیمارهای جسمی و روحی در آنها به فراوانی دیده میشود، از جمله بیماریهای قلبی و سرطانها و امثال آنها. این افراد همان افراد تیپ A میباشند. که فریدمن اولین فردی است که این ویژگیها را شناسایی کرد و او برنامه متعلق را برای کاهش جنبههای فشارزای الگوی رفتاری A بوجود آورده است (ترجمه لدیور، پروین، جوادی، ۱۳۸۱)
این پژوهش، درصدد پاسخگویی به این سؤالات میباشد:
۱- با توجه به اینکه اضطراب یکی از اختلالات مهم روانی است که وجود آن در انسان مشکلات متعددی را در روند زندگی سالم ایجاد میکند، لذا تلاش برای شناخت عوامل مؤثر و طرقی در جهت رفع آن، و ایجاد مقاومت در برابر استرسها و کشمکشهای روانی و یأس و نا کامی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
۲- دستیابی به اینکه آیا در بین ویژگیهای تیپهای شخصیتی از لحاظ وجود میزان اضطراب اختلافی دیده میشود و اگر هست، آیا این اختلاف از لحاظ آماری معنیدار است؟
ضرورت و اهمیت پژوهش:
با توجه به اینکه اضطراب یک بیماری شایع و همهگیر است و اکثر افراد جامعه مخصوصاً دانشجویان از این بیماری رنج میبرند و همانطوری که در مبحث مقدمه هم ذکر شد یکی از مؤلفههای موثر بر واکنش افراد در برابر هیجانها و از جملهها فشارهای روانی و اضطراب، مسأله تیپهای شخصیتی و الگوهای رفتاری خاصاند که برای اولین بار فریدمن و روزنمن، سال ۱۹۷۴ پس از سالها، تحقیق و مطالعه بر روی بیماران قلبی به این نتیجه رسیدند که بسیاری از افرادی که تحت عنوان بیماران قلبی تحت مواطاند، طبیعت و خلق و خوی مشابهی دارند و این افراد را به عنوان تیپ شخصیتی A نامگذاری کرده که ویژگیهای خاصی را دارا بوده و از کسانی که این ویژگیها را ندارند، از لحاظ سازگاری و مقابله اضطراب و فشارهای زندگی متمایز میکند
. لذا با توجه به این رابطهای که تاکنون در مورد اضطراب و تیپهای شخصیتی وجود داشته و ضرورت این مسأله از نظر سازگاری با هیجانهاو موقعیتهای اضطرابی برای افراد بسیار ضروری است. لذا در این پژوهش، محقق به دنبال بررسی این رابطه و میزان تأثیر در بین دانشجویان دانشگاه تربیت معلم برآمده و شناخت این امر نه تنها از این لحاظ بلکه از جهت پیشگیری از عوارض اضطرابها و یا کنترل آن در افرادی با ویژگی الگوی رفتاری A وجود دارد ایجاب میکند تا بدنبال این اثرات از لحاظ علمی پرداخته شود و امید است این پژوهش در راستیا این اهداف موثر واقع گردد. زیرا اهمیت هر پژوهش در نتایج و ثرماتی است که در رفع مشکلات و دستیابی به راهحل معضلات حاصل میشود.
اهداف پژوهش:
هدف کلی: برسری و مقایسه میزان اضطراب در تیپهای شخصیتی A و B
اهداف اختصاصی:
۱- بررسی میزان اضطراب در افراد با تیپ شخصیتی A
۲- بررسی میزان اضطراب در افراد با تیپ شخصیتی B
فرضیههای پژوهش:
۱- میزان اضطراب در افراد تیپ شخصیتی A چقدر است؟
۲- میزان اضطراب در افراد تیپ شخصیتی B چقدر است؟
۳- بین میزان اضطراب افراد تیپ A و B تفاوت وجود دارد.
روش تحقیق:
در این تحقیق از روش علی - مقایسهای، استفاده شده است. زیرا محقق بدنبال کشف روابط بین عوامل و شرایط خاصی است، که قبلاً به وقوع پیوسته است. به عبارتی محقق به دنبال برسری امکان وجود روابط علی و معلولی از راه مشاهده و مطالعه نتایج موجود و زمینه قبلی آنها، به امید یافتن علت وقوع پدیدههاست و از طرف دیگر محقق امکان کنترل مستقیم بر متغیرها را ندارد. لذا مناسبترین روش تحقیقی، همین روش پس رویدادی یا علی - مقایسهای است.
جامعه تحقیق:
جامعه پژوهش شامل دانشجویان دختر ۱۸ تا ۲۲ ساله دانشگاه تربیت معلم میباشند.
حجم نمونه:
تحقیق حاضر را ۲۰ نفر از دانشجویان تربیت معلم تهران که ساکن در خوابگاه دانشجویی این دانشگاه هستند، تشکیل داده که این تعداد در ۲ گروه ۱۰ نفری از افراد با تیپ شخصیتی A و B میباشند.
تعریف متغیرهای پژوهش:
الف- تعریف نظری اضطراب: کاپلان و سادوک اضطراب را از دیدگاه بالینی چنین تعریف میکنند: «یک علامت هشداردهنده، که خبر از خطری قریبالوقوع میدهد و شخص را برای مقابله با تهدید آماده میسازد.» (ترجمه پورافکاری، ۱۳۷۹)
ب- تعریف عملیاتی میزان اضطراب: منظور از میزان اضطراب در پژوهش حاضر، نمرهای است که آزمودنی در مقیاس اضطراب سنج کتب کسب میکند.
الف- تعریف نظری تیپ شخصیتی A: فریدمن و روزنمن تیپ شخصیتی A را اینطور تعریف میکنند: «ترکیبی از عمل- عاطفه که نزد هر کسی قابل مشاهده است، که پرخاشگرانه در تلاش همیشگی برای نیل به حداکثر ممکن در حداقل زمان و در صورت لزوم در مقابل تلاشهای دیگر اشیاء و اشخاص، درگیر شده باشد.» (ترجمه مرمر، ۱۳۷۲)
– تعریف نظری تیپ شخصیتی B: افراد با تیپ B افرادیاند که با این ویژگیها شناخته میشوند. سخن دیگران را قطع نمیکنند، بندرت مشت خود را گره میکنند و یا انگشت خود را به نشانه تأیید گفته خود بالا میبرند و این افراد استعداد کمی نسبت به فشار دارند و به علت انعطافپذیر بودنشان واقعبینترند. اشتباهات خود را پذیرفته و آنها را فرصتهایی برای آوزش میبینند و زمانی که حوادث در کنترلشان نیست، خود را کنترل میکنند (ترجمه کدیور، جوادی، ۱۳۸۱)
ب- تعریف عملیاتی تیپ شخصیتی A و B: منظور از تیپ شخصیتی A و B نمرهای است که فرد در مقیاس تیپشناسی A و B کسب میکند.
فصــل دوم
پیشینه تحقیق
بخش اول:
– تعریف اضطراب و انواع آن
– شدت اضطراب
– علل و انگیزههای اضطراب
– شیوع اضطراب
– اضطراب از دیدگاه مکاتب روانشناسی
– تعریف تیپهای شخصیتی (مفهوم الگوی رفتاریA و B و توسعه آن)
– رابطه الگوی رفتاری A و B با رفتارهاو متغیرهای دیگر
بخش دوم:
– تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
– تحقیقات انجام شده در ایران
بخــش اول
تعریف اضطراب:
استفاده از لغت «مضطرب» تصور شخصی را به خاطر میآورد که روی زمین آهسته قدم برنمیدارد، دستهایش را میفشرد، ابروهایش چین خورده و قلبش سنگین میشود، تنفس او زیاد شده و قدرت تمرکز ندارد.
توصیف شخصی: شامل احساس ناآرامی، ناتوانی، احساس سنگینی معده، و سبکی سر میشود. استفاده عموم از لغت اضطراب به پیشبینی احتمالات ترسناک از آینده اشاره دارد. لغاتی مثل دلهره ، دلواپسی ، نگرانی ، پروا ، غالباً با لغت اضطراب رابطه دارند.
تعاریف نظری اضطراب دامنه وسیعی دارند، اما عموماً نظریهپردازها آن را به صورت ناآرامی میشناسند. برحسب منبع (داخلی یا خارجی) فرایند یا پویاییهای احساس، علایم و نشانههای احساس و مداخله مناسب جهت تخفیف وضعیت اضطرابی را مشخص میسازند. در برخی دیدگاههای نظری اضطراب به عنوان جنبهرشد شخصیت تلقی میگردد. خصوصاً وقتی که شخص با وضعیتهای جدید روبرو میشود. اضطراب در نظریههای مختلف شخصیت و رفتار، همینطور در تعیین بیماری ناشی از تنیدگیهای هیجانی، فیزیولوژیکی و اجتماعی، مفهوم کلیدی است (بک، راولیز، ویلیامز، ۱۹۸۸) (پایاننامه تربیت معلم تهران، ۱۳۸۲).
کاپلان، اضطراب طبیعی را احساس بیم و نگرانی منتشر و بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم میداند که همراه با یک یا چند احساس جسمی میباشد. مثل احساس خالص شدن سردل، تنگی نفس و قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد، یا میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار و نیز بیقراری و میل برای حرکت (ترجمه پورافکاری نصرتا…، ۱۳۷۹).
پیهرون (۱۹۷۳)، اضطراب را ناراحتی روانی و بدنی که بر اثر ترس مبهم و احساس ناامنی و تیرهروزی قریبالوقوع در فرد آدمی بوجود میآید، میداند (دادستان، ۱۳۷۸).
اضطراب وضعیت شدید شد تحریک هیجانی است که نگرانی یا ترس را هم دربردارد. مثل ترس، فرد احساس میکند که تهدید میشود. برخلاف ترس، فرد اغلب، منبع تهدید را به شکل مبهم یا نه چندان دقیق ادراک میکند (یامیالی، طاهری، ۱۳۷۳).
انواع و شدت اضطراب:
اضطراب را میتوان به صورتهای مختلف و براساس شدت، سطوح و انواع آن و … تقسیمبندی کرد. یکی از روشهایی که کاربرد بیشتری دارد و کمک بالینی به آنها میکند، مشخص کردن نوع اضطراب است در اینجا ابتدا اضطراب و سپس سطوح اضطراب به طور مختصر توضیح داده میشود و در آخر طبقهبندی اضطراب راساس DSM-IV و تشخیصهای پرستاری در اضطراب ذکر میشود.
انواع اصلی اضطراب:
۱- اضطراب علامتی : این اضطراب با پیشبینی و انتظار خطر و احساس مورد تهدید واقع شدن بوجود میآید. البته اضطراب تجربه درونی فرد است، اما تهدید غالباً به حادثه خارجی نسبت داده میشود و علامت پیشآورنده احساس اضطراب در این حادثه شبیه به شخص یا چیزی است که قبلاً موجب آسیب به خود شده است.
۲- اضطراب صنعتی : این اضطراب نشانگر، اضطراب شخصیتی فرد میباشد. به عبارت دیگر، بواسطه تحول و رشد شخصیت بعضی افراد نسبت به دیگران، استعداد بیشتری را نسبت به اضطراب دارند. ممکن است اینگونه اضطراب افراد، اضطراب علامتی، یا حوادث تنیدگیزای بیشتری را تجربه کنند. احساس اضطراب غالباً بواسطه تعارضات ناخودآگاه است که ممکن است منشأ آنها به دوران کودکی مربوط باشد.
۳- اضطراب حالتی : اضطرابی است که در موقعیت ویژهای روی میدهد. شخص احساس تنیدگی و تعارض میکند، برخورد کنترل ندارد. وجه تمایز آن با اضطراب علامتی اینست که موقعیت برانگیزاننده اضطراب را میتوان شناسایی کرد.
۴- اضطراب فراگیر: این اضطراب، خیلی شدید است و به احتمال زیاد تولید واکنشهایوحشت حقیقی میکند. شخص مبتلا به این نوع اضطراب، حس وحشت را احساس میکند، که نمیتواند به هیچ نوع اندیشه یا حادثه آن را بست بدهد. این اضطراب خیلی نافذ است. مکرراً رخ میدهد و اکثر مواقع همراه با رفتار اجتنابی وسواسی و هراس است.
شدت اضطراب:
اضطراب را میتوان برحسب شدت نسبی، به اضطراب وحشت، حاد، مزمن و اضطراب طبیعی تقسیمبندی کرد:
– اضطراب وحشت: همراه با درهمریختگی و غیر کارآمدی شخصیت است و شخص مبتلا به آن بیحرکت مانده، کنترل خود را از دست میدهد و برای رهایی از تنیدگی حتی ممکن است دست به خودکشی بزند.
– اضطراب حاد: شروع ناگهانی داشته و کوتاه مدت است. معمولاً همراه با از هم گسیختگی و از دست دادن غیرمنتظره یا تغییری که به تمامیت خود شخص تهدید واقع میشود، روی میدهد. ای نوع اضطراب در موقعیتهای بحرانی مثل مرگ عزیزان، تغییر جغرافیایی، یا از دست شغل روی میدهد. ولی با این حال کمتر موجب درهمریختگی وسیع شخص میشود.
– اضطراب مزمن: که به طور مداوم، ماهها و سالها در طول زندگی شخص حضور دارد و نسبتاً پایدار ولی متغیر است و ترکیبی از اضطراب حالتی و صنعتی و علامتی است.
– اضطراب طبیعی: برای بقا، ضروری است و انرژی لازم را برای انجام کار و رندگی تأمین میکند. باعث رشد و خلاقیت میگردد، در حقیقت اضطراب خفیف را میتوان اضطراب طبیعی تلقی کرد.
منشأ اضطراب و انگیزههای آن
از علل و منشأ آن، وحشت از عدم امکان وصول به هدف است و ترس از عدم امکان یک موقعیتها حاصل آن از نظر نوجوان و جوان بیآبرو شدن در میان همگان و پیدایش حالت افسردگی یا اضطراب شدید، مجادله با والدین و دوستان است. هوشیاری درباره یک مسئله ناخوشایند یا عدم فراموشی درد یا رنج خود از دیگر منشأ اضطراب است که باعث بمباران شدید فکر و اندیشه آدمی میشود و او را آشفته و دچار هیجان میکند. گاهی احساس گناه افراد را وامیدارد تا مضطرب شوند. از عوارض دیگر در این زمینه اختلال هیجانی، پاشیدگی وضع و نظام خانواده، از دست دادن پدر و مادر که برای او تکیهگاه امن بود و بویژه آنگاه که نقطه اتکای جدید برای خود نیابد (قائمی، ۱۳۶۴).
شیوع اضطراب:
طبق آمار منتظره از آنجا که واکنش اضطرابی درصد بالایی از نوروزها را نشان میدهدو از آنجا که اکثراً با علایم روانی - جسمانی همراه است ۱/۴ کل جمعیت بیماران روانی دچار اضطراب شدید هستند. از مطالعات مارکس در سال ۱۹۸۱ بدست میآید که ۲/۳ درصد مبتلایان به اضطراب رازشان تشکیل میدهند. در بخش دیگری از یافتههای این تحقیقات اظهار شده که مردان بیشتر از زنان از اضطراب خود جلوگیری میکنند و تنها زمانی که از اضطراب به طور جدی ناتوان شده باشند ممکن است به معالجه مبادرت نمایند. سن متوسط برای بروز علایم این بیماران ۲۰ سالگی یا کمی زودتر از آن بوده است و طول مدت و تداوم علایم بیماری قبل از ۵۰ سال بوده است (پایاننامه، تربیت معلم تهران، ۱۳۸۲).
اضطراب از دیدگاه مکاتب روانشناسی
در این قسمت جهت تعیین چهارچوب نظری این مفهوم، مرور مختصر بر دیدگاه مکاتبو نظریههای مختلف روانشناسی ارائه میگردد.
۱- مکتب روان پویایی:
در این دیدگاه، اضطراب روان رنجور، نتیجه یک تعارض بین تکانههای نهاد و محدودیتهایی است که «خود و فراخود» اعمال میکند (اتکینسون و دیگران)
فروید به عنوان سردمدار این مکتب ۲ نظریه پیرامون اضطرار را ارائه کرد. در نظریه اول اضطراب در نتیجه عدم تخلیه تکانههای جسمی به وجود میآید. اما در نظریه دوم اضطراب ماینده هیجانی دردناک است که به صورت علامتی، خطر قریبالوقوع را برای «خود» خبر میدهد. از دیدگاه روان تحلیلگر، منبع اضطراب ممکن است در نهاد، خود، یا فراخود باشد (ترجمه جوادی، کدیور، ۱۳۸۱).
۲- مکتب رفتارگرایی:
در نظریههای یادگیری و رفتاری اضطراب به عنوان پاسخ به محرک فرض میشود که بوسیله پیامهای تقویتکننده حفظ میشود. محرکهای تقویت کننده ممکن است بیرونی باشند مانند امتحان یا درونی باشند مثل خودپنداره فرد.
اضطراب در این دیدگاه در حضور محرکهای آزاردهنده، آموخته میشود و به هر علت، در زمینه کمک به فرد جهت اجتناب از پیامدهای نامطلوب کارایی دارد و حفظ میشود. از نظر رفتارگرایان بسیاری از اختلالات روانی، بخصوص، حالات افراد رواننژند، در واقع پاسخهای شرطی هستند که به نحوی تقویت میشوند و ادامه مییابند. در تحلیل رفتاری بیماریها، نوروزها به عنوان مشکلات مشهود علایم بیماریاند.
روی این اصل در این مکتب، دفع علایم مرضی، معادل بهبودی و رفع مشکل است (شفیعآبادی و ناصری، ۱۳۸۱)
۳- مکتب شناختگرایی:
اگرچه هیچ نظریه واحدی نمیتواند به تنهایی پدیده اضطراب را به طور کامل تبیین کند، اما اخیراً نظریههای شناختی و یادگیری و توجیهات آنها، بیشتر مورد توجه واقع شدهاند. پژوهشهای انجام شده با انسانها نشان دادهاند که اضطراب میتواند به صورت جانشینی ، و بدون ارتباط مستقیم با موقعیت آزارنده و تنها از طریق مشاهده واکنش دیگران کسب شود. مثل مادری که خود از حیوانی میترسدو این ترس را به کودک خود منتقل میکند. سرانجام کودک رفتار اجتنابی از سگها را خواهد آموخت (سیف، ۱۳۷۱).
همچنین بخش فرایندهای نمادین در انتقال اطلاعات درباره اشیاء و رویدادهای ترسناک بخوبی مشخص است و چنین به نظر میرسد که واکنشهای هیجانی زیر کنترل فرایندهای شناختی درونی هستند این صرفاً نتیجه شرطی شدن پارولف است (همان منبع).
میزان قابلیت پیشبینی و قابلیت کنترل رویدادهای آزاردهنده، دو متغیر مهم در نظریههای شناختی هستند. رویدادهای قابل پیشبینی کمتر، از رویدادهای غیرقابل پیشبینی آزاردهنده هستند. زیرا افراد با اطلاع از وقوع آنها میتوانند خود را برای برخورد یا مقابله با آن آماده کنند (همان منبع).
۴- مکتب انسانگرایی:
از دیدگاه انسانگرایی، انسان اینتوانایی را دارد که آگاهانه عوامل ناسازگاری روانیاش را تجربه کند و از حالت ناسازگاری به حالت سازگاری روانی پیش برود. به اعتقاد راجرز که فرد مطرح در این دیدگاه است، خودپنداره فرد مضطرب یا روانتژند با تجربه ارگانیسمی او در تضاد است.
هرگاه ادراک فرد از تجربه خودش، تحریک یا انکار شود، تا حدودی حالت ناهماهنگی میان خود و تجربیات فرد بوجود میآید و موجب پیدایش مکانیسمهای دفاعی میشود (شفیعآبادی و ناصری، ۱۳۸۱).
از نظر راجرز، حالت تعادل انسان هنگامی است که بین تجارب ارگانیسم و خودپنداره او تعادل برقرار شود. در این دیدگاه جنبههای مختلف رفتار به دنبال تلاش برای شکوفایی و خودهمسانی است (ترجمه جوادی و کدیور، ۱۳۸۱).
بخــش دوم
الگوها و تیپهای شخصیتی A و B:
یکی دیگر از سازههای این پژوهش که مورد بررسی است، الگوی رفتاری A و B میباشند که این الگوهای رفتاری برای اولین بار توسط ۲ نفر متخصص قلب به نامهای «ری روزنمن» و «مای فریدمن» مطرح شد و این متخصصین در جریان طبیعی درمان بیماران قلبی خود متوجه برخی رفتارها و ویژگیهای شخصیتی بیماران شدند و براساس این طبقهبندی، افراد به لحاظ داشتن این ویژگیهای رفتاری خاص در الگوی رفتاری A، رقابت جو، شتابگر، طالب کسب موفقیت، پرکار و بلندپروازند و در مقابل افراد دارای الگوی رفتاری B، آرام و صبور بوده و اهل رقابت نیستند. همچنین آنها حساسیت به گذشت زمان و موفقیت در کارشان نشان نمیدهند (ترجمه کدیور، جوادی، ۱۳۸۱).
در خصوص رابطه الگوهای رفتاری A و B با میزان اضطراب و ابتلای به بیماریهای قلبی تحقیقاتی انجام شده اما اغلب این تحقیقات درباره الگوی رفتاری A و B با اضطراب متفاوت بوده است. کوسمیر و هود (۱۹۸۸) دریافتند که الگوی رفتاری در مردان و زنان به طور معنیدار با پیشرفت و استقلال، قدرت، تعهد شغلی، همبستگی دارد و رابطه با اضطراب هم معنیدار است. کوسیمر و همکاران (۱۹۹۱) تعدادی ازکارگران را مطالعه کرد و به این نتیجه رسیدند که افرادی که دارای الگوی رفتاری A هستند علایمی چون تحریکپذیری، در دهان جسمانی و اضطراب را نشان دادند و میزان آن از تیپ B بالاتر بود (پایاننامه، تربیت معلم تهران، ۱۳۷۹).
مفهوم الگوی رفتاری A و B و توسعه آن
توصیف الگوی رفتاری A و B ریشه در تجارب بالینی دو نفر از متخصصان قلب کالیفرنیایی دارد. مایر فریدمن و روزنمن (۱۹۵۹) در جریان طبیعی معالجه بیماران قلبی خود متوجه برخی رفتارهای عودکننده در بین بیماران و خصوصاً آنهائی که در مقابله با زمان دچار مشکلات شده بودند.
آنها اشاره کردند که بسیاری از این بیماران ناآرام و عجول بودند و مجموعهای از صفات شخصیتی مثل رقابت جویی شدید و پرخاشگری، احساس فوریت زمانی، و اضطراب داشتن و … را دارا بودند. این دو متخصص افرادی را که اینگونه خصوصیات رفتاری داشتند بنام شخصیت A و یا الگوی رفتاری A نامیدند.
فریدمن و روزنمن بیماری قلبی کرونروی (CHD)، اینگونه الگوی رفتاری را بیماری شتاب مینامیدند. به نظر آنها کسانی که این ویژگیها را دارند، ظاهراً دچار نوعی نزاع دایم و مزمن و غالباً بیثمر با خودشان، دیگران، موقعیتها و زماناند (قرچهداغی، شریفزاده، ۱۳۷۳).
مطابق نظر فریدمن و روزنمن (۱۹۷۴) الگوی رفتاری A ترکیبی از هیجان و رفتار است که در آن افراد به طور پرخاشگرانه و بیوقفه در تلاشاند که در زمان کمتری پیشرفت زیادی کرده باشند. به نظر میرسد افراد نوع A، افرادی مطمئن و متکی به نفس نیستند و در درون خود احساس ناامنی مینمایند (همان منبع).
باک (۱۹۸۸) ویژگی افراد نوع A را اینطور تعریف میکند، آنها مداوم راه میروند و در تنش هستند. قیافه اخمو دارند. چشمشان پر از خصومت است. بیانی تند و تیز و بلند و انفجاری دارند، در گفتارشان کمتر مکث میکنند. در مقایسه با سایر افراد در معرض اختلالات قلبی بیشتری قرار دارند (پایاننامه، ویسی مختار، ۱۳۷۱).
باک (۱۹۸۸) در ادامه بحث ابراز میدارد نزاع دایل افراد دارای الگوی رفتاری A موجب افزایش فعالیت سیستم سمپاتیک و غدد درونریز میگردد (نقل از همان منبع)
افراد دارای الگوی رفتاری A به عنوان افراد نوروتیک، مورد شناسایی قرار نمیگیرند، بلکه به عنوان افرادی که با یک سری الگوهای رفتاری خاص به عوامل محیطی واکنش نشان میدهند، مشخص میگردد.
این الگوی رفتاری در طی دوران طفولیت شکل گرفته و در طول نوجوانی و بزرگسالی باقی میماند و در واقع الگوی رفتاری A روی پیوستاری قرار دارد که افراد این الگوی رفتاری کم و بیش تعدادی از این ویژگیهای فوقالذکر را نشان میدهند (نقل از منبع قبل).
فرد با الگوی رفتاری A آشکارا حرکت میکند. از ترافیک و از صف بستن برای خرید و هر چیز دیگری که وقت با ارزش را تلف کند، ناراحت میشود. الگوی رفتاری A از نظر رفتاری نشانههای متعددی دارد:
۱- نهفتگی و پاسخ کوتاه مثلاً در مکاتبات
۲- گفتار بیش از حد نیرومند
۳- سریع خواندن
۴- چهره در هم کشیده و خشم
۵- نگاه عمیق و با لبخند بازداری شده
۶- حرکتهای شدیداً نیرومند در انجام تکالیف که حداقل دشواری را دارند نظیر بازی کردن
۷- حرکتهای بیقراری پاها، انگشتان و آرواره
این تمایل به بسیج کردن بیش از حد منابع بدنی تحت عنوان فوریت زمانی میباشد که الگوی رفتاری A را مشخص میسازد (مارشال ریو، ۱۹۹۲) (ترجم سید محمدی، یحیی، ۱۳۸۱).
افراد دارای الگوی رفتاری A از نقطهنظر مقابلشان یعنی افراد دارای الگوی رفتاری B نیاز بیشتری به کنترل محیط دارند. با این حال افراد دارای الگوی رفتاری A انتظار کنترل بیشتری از افراد دارای الگوی رفتاری B ندارند (گلاس ۱۹۹۷) و نسبت به توهم، کنترل، از افراد دارای الگوی رفتاری B آسیبپذیرتر نیستند. افراد دارای الگوی رفتاری A به خاطر میل به کنترل بیشتر اما نه، انتظار بیشتر یا توهم کنترل به صورت مجموعه پاسخهای کنار آمدن هیجان، عمل آموخته شده، عدم کنترل ادراک شده، بهتر مفهوم شده است (نقل از همان منبع).
به طور کلی افراد دارای الگوی رفتاری A دارای ویژگیهای زیر هستند:
۱- بیش از حد کار میکنند و حتی روزهای تعطیل و استراحت را نیز صرف کار میکنند.
۲- آرام و سکون ندارند و دائم بیقرارند.
۳- اوقات فراغت را اتلاف وقت میدانند و به غیر از کار، سرگمی دیگری ندارند
۴- موفقیت را به طور کلی میسنجند و مملو از آمار وارقام است
۵- ناشکیبا و غالباً پرخاشگر و خشن به نظر میرسند
۶- به ندرت وقت خود را به صورت واقعی برنامهریزی میکنند
۷- کوشش میکنند از نظر مادی از همه فراتر باشند، اشیای مادی به نظرش بسیار مهم است.
۸- رفتار ۲ مرحلهای، یعنی انجام دو کار یا چند کار به طور همزمان
برخلاف شخصیت A، جهت مخالف آن یعنی B وجود دارد که این الگوی رفتاری از نظر روانی از الگوی رفتاری A انعطافپذیرترند و با فشارها سازگاری بیشتری پیدا میکنند و آنها بری از فوریت زمانی هستند. ولی به این نوع تقاضاها هر وقت بخواهند، میتوانند پاسخگو باشند. شخصیت الگوی رفتاری B خود را با همردیفانش مقایسه نمیکند و تعداد موفقیتها را نمیشمارد. شخصیت الگوی رفتاری B برخلاف A ارزش شخص خود را در پیروی از هدفهای زندگی که در آن موفقیت اجتماعی و اقتصادی برتر از هر هدف دیگری قرار دارد، نمیداند (ویسی، ۱۳۷۱).
افراد دارای الگوی رفتاری B بسیال ملایم، آرام و از نظر خلقی متعادل هستند. آنها معمولاً در محیط کار، کارکنانی ثابت قدم بوده و رفتارشان به سادگی دستخوش تغییر نمیگردد. هیچگاه از کمبود وقت و فقدان فرصت شکایت نمیکنند و جهت کسب موقعیتهای حرفهای یا موقعیتهای اجتماعی وقت و نیروی زیادی مصرف نمیکنند و آنها در خارج از وقت کار، اوقات زیادی را صرف فعالیتهای مورد علاقه خود میکنند. برطبق گزارشات اوریل (۱۹۸۸) الگوی رفتاری B داریا خودپنداره بالایی بوده و نیازی به تأیید دیگران ندارند. گرایشات و تمایلات توروتیکی در اینها دیده نمیشود (پایاننامه ویسی، ۱۳۷۱). شخصیت B سخن دیگران را قطع نمیکند. او بندرت مشت خود را گره میزند یا انگشت خود را به نشانه تأکید گفتهاش بالا میبرد. این افراد استعداد کمتری نسبت به فشار دارند. به علت انعطافپذیر بودنشان واقعبینترند. اشتباهات خود را پذیرفته و آنها را فرصتهایی برای آموزش میبینند و آنها حتی در مواقعی که حوادث کاملاً در کنترلشان نیست، خود را کنترل میکند. روزنمن و فریدمن نه تنها نشان دادهاند که شخصیت الگوی رفتاری B به حملات قلبی کمتر مبتلا میشود بلکه به این نتیجه رسیدهاند که کیفیت زندگی الگوی رفتاری B بهتر از شخصیت A است. (نقل از منبع قبل) علاوه بر ویژگیهای زیادی که در افراد الگوی رفتاری B وجود دارد، عمدهترین ویژگی الگوی رفتاری B عبارتند از:
۱- هرگز از فوریت زمانی رنج نمیبرند.
۲- رقابت جویی شدید و جاهطلبی در آغاز راه پیدا نمیکنند
۳- بازی را به عنوان تفریح مینگرد و در کارها به کیفیت توجه دارند
۴- دارای آرامش بدون احساس گناه هستند
۵- گرایش به ارزیابی خود براساس تعداد کارها و موفقیتهایشان ندارند
۶- در هر زمان به یک کار میاندیشندو یک کار را عملی میسازند (پایاننامه، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸).
سببشناسی و نظریههای مهم الگوی رفتاری A:
به منظور بررسی تأثیر ژنتیکی در بروز صفات و الگوی رفتاری A، مطالعات با استفاده از دولوها صورت گرفته است، به طور کلی در بین آرای محققان در زمینه تأثیر عوامل ژنتیکی در پیدایش الگوی رفتاری A توافق وجود ندارد. به عنوان مثال ماتیوس و کرانتز ۱۹۷۶ که دوقلوهای بزرگسال را مورد مطالعه قرار دادند و نتیجه گرفتند که حتی دوقلوهایی که به طور جداگانه تربیت شده بودند نیز عامل ژنتیک مؤثر است. لیکن راهه ، و هریگ روزنمن (۱۹۷۵) هیچگونه شواهدی دال بر ژنتیکی بودن الگوی رفتاری A گزارش نکردهاند (شهیدی، ۱۹۶۱).
تازهترین بررسی در زمینه سببشناسی الگوی رفتاری A پیترسون و همکاران (۱۹۸۹) گزارش کردهاند، که دوقلوهایی که با هم و جدای از هم تربیت شده بودند، را مورد شناسایی قرار داده و آنها نشان میدهند که وراثتی بودن برای رقابتجویی و بلندپروازی معنیدار بود (۴/۰) اما برای خشم معنیدار نبود. به علاوه این پژوهش اثر محیط را در نظر گرفته بود. در حقیقت برخی از پژوهشگران ادعا نمودند که اگر الگوی رفتاری A وراثتی باشد عوامل محیطی یک بخش مهم در بروز ویژگیهای الگوی رفتاری A خواهد داشت (معمار، ۱۳۷۴).
گلاس (۱۹۷۷) تحت تأثیر تئوری درماندگی آموخته شده سلیگمن بر این عقیده است که الگوی رفتاری A نشاندهنده سعی افراد برای کنترل موقعیتهای نگرانکننده میباشد. پس افراد الگوی رفتاری A احتیاج زیادی به کنترل محیط داشته دو حیثیت زیاد آنها، از اینکه نتوانند محرکهای نگرانکننده را کنترل کنند باعث میشود، رفتار خصومتآمیز و روحیه تهاجمی و رقابت از خود نشاندهنده که در موقعیتهای محیطی خاص قرار گیرند و در نتیجه فعالیت بیش از حد فیزیولوژیکی در اینگونه مواقع که مبارزهطلبی در فرد تشویق میشود با وی زیرفشار شدید قرار گیرد خطر بیماری قلبی را افزایش میدهد (شهیدی، ۱۹۹۱).
در تئوری گلاس (۱۹۷۷) تمایلات الگوی رفتاری و ویژگیهای محیطی مستقل، تغییرناپذیر، قلمداد شدهاند ولی این امکان وجود دارد که افراد به جای اینکه فقط به موقعیتهای محیطی عکسالعمل نشان میدهند عملاً این موقتیها را برای خود ایجاد میکنند و همواره در جستجوی موقعیتهایی هستند که در آنها الگوی رفتاری A تشویق و تقویت شود (نقل از همان منبع).
اخیراً یک تئوری جدید توسط پرایس (۱۹۸۲) تحت تأثیر یادگیری اجتماعی در دوران کودکی و نوجوانی به هنگام تحصیل در مدرسه آموخته میشود. پرایس معتقد است که شخص، عقاید خاصی را آموخته و این عقاید، ترسها و نگرانیهای مختلفی ایجاد میکنند. این افراد الگوی A بر این عقیدهاند که برای کسب ثروت و محبوبیت و شهرت و آنچه در جامعه عمدتاً ارزش دارد باید بیشتر از دیگران کوشا بود و بیش از پیش مبارزه از خود نشان میدهند. همچنین یکی از عقاید دیگری که دارند، و این الگو را تقویت میکند، امنیت که ثروت شخص را مهمترین عامل برای ارزیابی خود به عنوان یک انسان میداند (یونن و کیوپر ، ۱۹۹۱) (همان منبع) الگوی رفتاری A وسیلهای است که فرد به کمک آن از عهده ترسها و نگرانیهای خود برمیآید و این عقاید که موجب بروز ترسهای ویژه میشوند، به عقیده پرایس از طریق والدین، مدرسه، وسایل ارتباط جمعی به شخص منتقل میگردد. بخصوص در جوامع پیشرفته و صنعتی این عقاید مرتباً تشویق میشوند پرایس در زمینه نقش وسایل ارتباط جمعی و نظام آموزشی اشاره میکند که تعداد زیادی از برنامههای آموزشی به نظر میرسد که کار و رقابت شدید از نظر آنها، عامل موفقیت قلمداد میشود و مدرسه به عنوان یکی از عوامل اجتماعی کردن بچهها، نقش عمدهای برعهده دارد رقابت، اشتیاق، موفقیت را انتقال میدهد. همانطور که پرایس اشاره میکند، بخاطر تأکید مدارس بر یادگیری و عملکرد سریع یک، احساس تنگی زمان در آنها، تقویت میشود.
استروپ و دیگران (۱۹۸۷) برای بیان سببشناسی الگوی رفتاری A و B مدل خودسنجی را گسترش داده و فرض بر اینست که در ارزیابی افراد، الگوی رفتاری A و B در مورد تواناییهایشان تفاوت وجود دارد الگوی رفتاری A از محیطهایی برمیخیزند که در آن تمایل به پیشرفت، تشویق میگردد و افراد الگوی رفتاری A، استانداردهای ارزیابی مبهمی دارند. نتیجه اینکه این مدل فرض میکند افراد الگوی رفتاری A در ارزیابی توانائیهای خود در مقایسه با الگوی رفتاری B نگرانیهای بیشتری دارند و چون اینگونه ارزیابیها در رسیدن به هدفها لازم است لذا رفتارهای A به عنوان تلاشهای استراتژیک برای کاهش ناامنی در خصوص تواناییهاست. در مجموع این مدل فرض میکند نیرویی که برانگیزاننده اساس رفتار است، الگوی رفتاری A است که عبارتست از میل شدید آنها برای کاهش تردید در خصوص تواناییهاست.
تحقیقاتی که توسط استروپ و دیگران صورت گرفته است، اثبات کردند که افراد دارای الگوی رفتاری A تحت شرایط تردید، فعالانه در جستجوی اطلاعات مرتبط با تواناییهایشان هستند. یعنی الگوی A وقتی که مطمئن هستند که توانایی مورد نیاز را ندارند، برای کسب اطلاعات بیشتر تلاش میکنند و همچنین وقتی که افراد الگوی رفتاری A در مورد سطح تواناییهای خود نامطمئن هستند در مقایسه با افراد B، اضطراب بیشتری را تجربه میکنند (شالون و استروپ ۱۹۸۸، استروپ و دیگران ۱۹۸۷ به نقل از یوئن و کیوپر ۱۹۹۱)
کیوپر و مارتین (۱۹۸۸) اخیراً مدل «خود ارزش انتقالی» را برای فهم مؤلفههای شناختی، انگیزشی و عاطفی الگوی رفتاری A ارائه دادند. این مدل یا رویکردهای مطرح شده توسط پرایس (۱۹۸۲) و استروپ و دیگران (۱۹۸۷) در خصوص الگوی رفتاری A تشابهاتی دارند.
و به علاوه به روشنی سیستم اعتقادی خود ارزیابی یا ناکارآمد را در افراد الگوی رفتاری A با پاسخهای هیجانی به موقتیهای مختلف، مرتبط میسازد.
شرط اساسی مدل «خودارزشی» مربوط به تأیید نگرشهای ناکارآمد افراد الگوی رفتاریA، عبارتند از خودارزیابی غیرواقعی احتمالی و انعطافناپذیر. این احتمالات در ابتدا با استانداردهای بالا ارزیابی عملکرد ارتباط دارد و در نتیجه یادگیری و اثرات اجتماعی، فرهنگی افراد الگوی A یک احساس خودارزشی پیدا میکند که به طور گسترده بر رشد اهداف غیرواقعگرایانه وابسته است.
طبق این مدل اگر فردی تعداد زیادی از نگرشهای ناکارآمد احتمالی در خصوص خودارزشی نشان دهد آسیبپذیری زیادی به افزایش عواطف منفی مثل افسردگی دارد و در صورتی که معیارهای خودارزیابی از نظر فرو تأمین شوند، فرد دید مثبتی نسبت به خود پیدا میکند. طبق این دیدگاه، افراد الگوی رفتاری A به این نتیجه میرسند که اگر احتمالات آنها تأمین نگردد، در رسیدن به خودارزیابی مثبت شدیداً مشکل خواهد داشت. در نتیجه این افراد ممکن است تلاشهای سازگارانه رفتاری و شناختی را در تلاش برای خودارزیابیهای مجدد و مطلوب به کار گیرند. بنابراین رانندگی سخت، رقابت و تلاش برای موفقیت و پیشرفت این افراد، نمایانگر پاسخهای ناسازگارانه به منظور کاهش خودارزیابی منفی میباشد.
مدل خودارزشی فرض میکند افراد الگوی رفتاری A، ارزیابی غیرواقعی از خود دارند و در مورد ارزش خود نگران و نامطمئن هستند و لذا به نظر میرسد که افراد الگوی رفتاری A نایل به مقایسه اطلاعات اجتماعی زیادی دارند. تحقیقاتی که توسط فورنهام و لینفوت (۱۹۸۷) انجام گرفته از این فرض حمایت میکند. آنها دریافتند الگوی رفتاری A میل شدیدی برای مقایسه پیشرفتهای خود با دیگران دارند و در ضمن تحقیقات بیشتر آنها نشان داد که آنها نیاز شدیدی برای اثبات احساس ارزشمندی دارند. این یافتهها نشان میدهد که چگونه این افراد تمایل به مقایسه اجتماعی دارند. مثلاً تحقیقاتی در مورد مقایسه اجتماعی نشان داده که این افراد انگیزش بالایی برای دستیابی به هدفی پیدا میکنند، تلاش خواهند کرد خود را با افراد برتر مقایسه کنند. بنابراین افراد الگوی رفتاری A، استانداردهای بالایی برای عملکرد دارند و این باعث مقایسههای بالا در مقایسه با افراد الگوی رفتاری B، در آنها میشود (همان منبع).
رابطه الگوی رفتاری A و B با رفتارها و متغیرهای دیگر:
تحقیقات اولیه وعده روی رابطه این الگوهای با اختلالات جسمی و روانی و بخصوص در محیط کار برده است. فریدمن و روزنمن (۱۹۵۹، ۱۹۸۲) در طی مطالعهای روی ۳۴۰۰ نفر متوجه شدند که بین الگوی رفتاری A و بیماریها، مرتبط با اضطراب رابطه معنیداری وجود دارد. بنا به گزارش آنها در گروه سنی ۳۹ تا ۴۹ ساله مردان، با الگوی A در مقایسه با مردان الگوی رفتاری B، ۶ برابر بیشتر در معرض ابتلا به بیماریهای قلبی قرار دارند (پایاننامه، دانشگاه آزاد رودهن، ۱۳۷۴).
مطالعات مختلفی نتایج و یافتههای روزنمن و فریدنمن را تأیید کردهاند. تحقیقی که روی ۳۵۲۴ مرد در گروه مطالعات همکاری غرب توسط دمبروسکی (۱۹۷۷) گزارش شده است مشخص میکند افراد بلندپرواز، سنخ A، ۲ برابر بیشتر از افراد سنخ B به بیماری کرونر قلبی مبتلا میشوند (منبع قبل).
گلس (۱۹۷۷) در یک بررسی روی دانشجویان مشاهده کرد دانشجویان تیپ رفتاری A گزارش نمودند افتخارات بیشتری از دانشجویان الگوی رفتاری B کسب میکنند. گرایش به رفتن به مراکز آموزشی بعد از لیسانس و مراکز تخصصی از خود نشان میدهند و در ضمن دانشویان الگوی رفتاری A آرزوهای بلندپروازانهای در مقایسه با افراد الگوی رفتاری B در سر میپرورانند. حتی هنگامی که عملکرد واقعی آنها چندان عالی نباشد.
گلس (۱۹۷۷) و ماتیوس (۱۹۸۷ ابراز داشتند که اگرچه افراد الگوی رفتاری A واقعاً به نظر میرسد به سمت پیشرفت سوگیری دارند اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این ویژگی صرفاً سطح بالایی از نیاز به پیشرفت را نشان نمیدهد و بین مقیاسهای الگوی A و نیاز به پیشرفت همبستگی بالایی وجود ندارد و در ضمن به نظر میرسد این جنبه از الگوی رفتاری A بیشتر به نوعی احساس رقابت بین فردی وابسته است. تا آن که ارتباط گستردهتری با خود نیاز به پیشرفت داشته باشد. یک تکلیف صریحاً رقابتی هم رفتار رقابتی را اشکار میسازد و هم گرایش به انتقال پیامهای رقابتی و ضداجتماعی به فردی که الگوی رفتاری A با او در حال رقابت است.
متلین (۱۹۷۶) ۹۴۳ نفر از مردان کارگر شهر نیویورک از از ۵ محیط کاری مختلف کارکنان مدیریتی و حرفهای، مرکز خدمات بهداشتی، خدمات عملی، افسران، واحدهای تجاری، صنعتی، دانشجویان، افسران و مدیران بنگاههای بزر بانکی را مورد بررسی قرار داد و نتایج نشان داد که الگوی رفاری A نه تنها با پست و مقام و درآمد ارتباط داشت بلکه با سرعت، پیشرفت شغلی نیز ارتباط وجود داشت. (فورنهام، ۱۹۹۵) (پایاننامه، تربیت معلم تهران، ۱۳۷۹).
گروهی از محققان دریافتند، دانشجویان الگوی رفتاری A در مقایسه با دانشجویان الگوی رفتاری B در سلطهگری و مهرورزی نمرات بالاتری را بدست میآورند که ظاهراً به نظر میرسد سلطهگری و مهرورزی چندان همسان نیستند.
اسکیر الدی و بک (۱۹۸۸) در بررسی خود به این نتیجه رسیدند که افراد دارای الگوی رفتاری A در مورد مقام و منزلت احساس نگرانی زیادی دارند، در بیان احساسات خود ناتوان بودند، به مردم اعتماد کمتری دارند. با این حال رضایت از زندگی نیز دارند. نرلیا و همکاران (۱۹۷۷) تحقیقی را برای بررسی الگوی A و مدل ۵ عاملی شخصیت روی ۲۴۳ نفر از دانشجویان به این نتیجه رسیدند افراد الگوی رفتاری A در مقیاس «هوشیاری بالاتر و در مقیاس «توافق» پایینتر از گروه B بودند و مقایسه ۲ گروه در ابعاد برونگرایی توافق و هوشیاری نشان داد که گروه الگوی رفتاری A نمرات بالاتری از گروه B در جنبههای برونگرایی (همچون جرأتمندی، توافق و فعال بودن) و هوشیاری همچون (صلاحیت و شایستگی و وظیفهشناسی، تلاش برای پیشرفتو خویشتنداری) بدست آوردند. این یافتهها با مفهوم سازههای فریدمن و روزنمن در مورد پیشرفت، مدارا بودن، رقابتی بودن، رانندگی سخت و کار کردن زیاد افراد الگوی A هماهنگی دارد. حفری. آر. وای. جی. باقلیونی (۱۹۹۱) رابطه بین الگوی رفتاری و سلامتی جسمی و روانی ۲۴۰ نفر از مدیران اجرایی را مورد برسی قرار داد. نتایج نشان داد بین الگوی رفتاری A و اضطراب، افسردگی و علایم جسمی همبستگی وجود دارد.
ولی در تحقیقات قبلی، رابطه افسردگی و الگوی رفتاری A ناهمسانی مشاهده شده، در برخی از تحقیقات رابطه آنها مثبت و در برخی گزارشات منفی و در مطالعات دیگری رابطهای مشاهده نشده است (جفری و ای.جی، باقلیونی، ۱۹۹۱) (همان منبع)
چسنی و روزنمن (۱۹۸۰) نشان داد که میزان اضطراب مدیران در محیطهایی که از نظم و ساختار کلی برخوردار است بالاتر میباشد و این نکته نشانگر اینست که نیاز به کنترل این افراد در چنین محیطهایی به خطر میافتد. در یک تحقیق دیگری که جوزف هارل (۱۹۸۵) در رابطه با الگوی رفتاری A و کار با ماشین روی عده زیادی از افرادی که با ماشین کار میکردند با عدهای که کار معمولی داشتند، مورد مقایسه قرار داد. نتایج بدین صورت بود، که کارگران الگوی رفتاری A در مقایسه با همکاری الگوی رفتاری B آشفتگیهای بیشتری را در ۳ حالت تنش، اضطراب، خشم و خصومت و گمگشتگی نشان دادند. این در حالیست که تنش و اضطراب در ۲ جنس متفاوت بود و در خشم و خصومت نمرات مردان بالاتر بود. پرایس (۱۹۸۲) در یک پژوهش به این نتیجه رسیده افراد الگوی رفتاری A بسیار پرخاشگر، نوروتیک، بسیار برونگرا، بسیار مضطرب و همچنین نیاز شدید به کنترل در مقایسه با الگوی رفتاری B دارند.
بخــش سوم
نمونهای از تحقیقات انجام شده در خارج از کشور:
تحقیقاتی که اولین بار در مورد بررسی رابطه تیپهای شخصیتی A و B و میزان اضطراب تجربه شده توسط آنها انجام شده مربوط به خارج از کشور میباشند که به نمونهای از مهمترین آنها اشاره میگردد.
فریدمن و روزنمن (۱۹۷۴) پس از سالها تحقیق ومطالعه روی بیماران قلبی به این نتیجه رسیدند که بسیاری از افرادی که تحت عنوان بیماران کرومز قلب و حمله قلبی مورد معاینه وتحت مداوا قرار میگیرند، طبیعت و خلق و خوی مشابهی دارند. چنین افرادی در جریان توانبخشی و بهبود، مشکلات بیشتری از خود نشان میدهند. همچنین از نظر سازگار شدن با یک سبک زندگی که به بهود منجر شود دارای مشکل هستند. این دو محقق طی مطالعهای که روی ۳۴۰۰ نفر انجام گرفت متوجه شدند رابطه معناداری بین الگوی رفتاری A و بیماری مرتبط با اضطراب وجود دارد. بنا به گزارش آنها در گروه سنی ۳۹ تا ۴۹ ساله مردان رفتار تیپ A، در مقایس با مردان سن در الگوی رفتاری B، ۶ برابر بیشتر در معرض ابتلا به بیماری حاصل از اضطراب و از جمله بیماریهای قلبی هستند (فصلنامه، پژوهشهای روانشناختی، ۱۳۷۹).
در پژوهش دیگری که نشان داد افرادی که دارای تیپ A بوده در مقایسه با تیپ B بیشتر در معرض خطر بیماری قلبی قرار دارند (برای مثال برناردو ، دیفلورنس ، والدیس ، مستر ، فرناندز (۱۹۸۵)، کوهن ، رید (۱۹۸۳)، دیباکر (۱۹۸۳)، گروه مطالعاتی فرانسوی و بلژیکی (۱۹۸۲) (ویس و ریشتر ، هانیریخ ۱۹۸۵ به نقل از راتوس (۱۹۹۰)) در دو مطالعه طولی هشت و ده ساله که روی مردم فرامینگهام ایالت ماساچوست انجام گرفت معلوم شد که مردان و زنان دارای تیپ A در مقایسه با همتایان تیپ B خود، ۲ برابر بیشتر محتمل است به بیماری کرونر قلب دچار شوند. (هاینز ، فینلیپ، کانل کارمندان تیپ A در مقایسه با کارمندان تیپ B، ۳ برابر بیشتر در معرض خطر بیماری قلبی قرار دارند. زنان جوان تیپ A تقریباً ۲ برابر بیشتر از زنان جوان تیپ B به بیماری قلبی دچارمیشوند. این تفاوت با افزایش سن کاهش میپذیرد (راتوس، ۱۹۹۰).
درباره زنان و مردان الگوهای رفتاری A و B پژوهشهای انجام شده به نتایج تقریباً مشابهی دست یافتهاند. اغلب پژوهشگران معتقدند که زنان و مردان از لحاظ میزان رفتارهای تیپ A تفاوتی با هم ندارند. (مگ دوگال و همکاران ۱۹۷۹، مککرانی و همکاران ۱۹۸۱، باکر و همکاران ۱۹۸۴، نقل از میدوز و رومر ۱۹۹۲) در این زمینه والدرون و همکاران (۱۹۷۷) به نقل از رومر و میدوز (۱۹۹۲) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که پس از سن ۲۵ سالگی الگوی رفتاری A به صورت مشابهی در هر یک از ۲ جنس رواج دارد.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 