فایل ورد کامل مقاله حاکمیت سیاسی پیامبر (ص) در قرآن؛ بررسی دینی و تاریخی مبانی مدیریت و رهبری اسلامی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله حاکمیت سیاسی پیامبر (ص) در قرآن؛ بررسی دینی و تاریخی مبانی مدیریت و رهبری اسلامی دارای ۴۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله حاکمیت سیاسی پیامبر (ص) در قرآن؛ بررسی دینی و تاریخی مبانی مدیریت و رهبری اسلامی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله حاکمیت سیاسی پیامبر (ص) در قرآن؛ بررسی دینی و تاریخی مبانی مدیریت و رهبری اسلامی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله حاکمیت سیاسی پیامبر (ص) در قرآن؛ بررسی دینی و تاریخی مبانی مدیریت و رهبری اسلامی :
چکیده: آیاتی که درباره حاکمیتسیاسی پیامبر (ص) در قرآن کریم آمده است، به چند دسته تقسیم میشوند: ۱ آیاتی که به مساله اطاعت از پیامبر (ص) میپردازند. ۲ آیاتی که ولایت پیامبر (ص) و اولویت ایشان بر مؤمنان را مطرح میکنند. ۳ آیاتی که حکم پیامبر (ص) را مورد توجه قرار دادهاند. ۴ آیاتی که پیامبر (ص) را در امور اجتماعی، محور معرفی میکنند. ۵ آیاتی که مؤمنان را به ایمان به پیامبر (ص) به عنوان یکی از ارکان تشریع فرا میخوانند.
۱ آیاتی که به مساله اطاعت از پیامبر (ص) میپردازند
این دسته از آیات، اطاعت از پیامبر (ص) را به شکلهای گوناگون مورد توجه قرار دادهاند. در مواردی «اطاعتشدن» را از اهداف همه پیامبران (ع) معرفی میکنند:
«و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله». (۱)
و در مواردی با قرار دادن اطاعت از پیامبر (ص) در ادامه اطاعت از خداوند، مانند:
«من یطع الرسول فقد اطاع الله» (۲)
به تفسیر آیاتی میپردازند که در آنها به اطاعتخداوند و پیامبر (ص) دستور داده شده است:
«; اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم». (۳)
و این نکته را توضیح میدهند که در این آیات، چه آنجا که اطاعت از آنها با دستور جداگانهای بیان شده است، مانند آیهای که گذشت، و چه در مواردی دیگر، مانند آیه:
«; اطیعوا الله و رسوله و لا تولوا عنه و انتم تسمعون» (۴)
مقصود اصلی، فرمان به اطاعت از پیامبر (ص) است و فرمان به اطاعتخداوند، امری مسلم، برای یادآوری و مقدمه چینی آورده شده است; زیرا وجوب اطاعت از خداوند – همانطور که در بحثهای کلامی مطرح است – با شناخت مولویت او به وسیله عقل حاصل میشود و اثبات آن از راه مولوی، به دور میانجامد. پس فرمان به اطاعتخداوند، در این آیات، ارشاد مردم به چیزی است که خود میدانند و بیان این حقیقت است که اطاعت از پیامبر (ص) در ادامه اطاعت از خداوند است. شاهد بر این مطلب، اینکه در هیچ آیهای فرمان به اطاعت از خداوند، به تنهایی نیامده است، در حالی که در بسیاری از آیات، درباره پیامبر (ص)، یا به صورت فرمان از سوی خداوند، در کنار دیگر واجبات، آمده است، مانند:
«و اقیموا الصلوه و آتوا الزکاه و اطیعوا الرسول لعلکم ترحمون». (۵)
و یا به صورت فرمانی از زبان خود پیامبران (ع) مانند:
«فاتقوا الله و اطیعون». (۶)
معنای اطاعت از پیامبر (ص)
اکنون با توجه به معنای اطاعت، که عبارت از «امتثال امر» است، اگر پیامبران از سوی خود، هیچ امر و نهیای نداشته باشند، نمیتوان تصوری از معنای اطاعت از آنان داشت; زیرا در این صورت، ایشان صرفا واسطه در ابلاغ فرمانهایی هستند که از سوی خداوند صادر میشود و لازم میآید که آوردن «اطیعوا الرسول» در آیات، به منزله تکرار «اطیعوا الله» باشد، در حالی که هیچ نوع قرینهای در کلام وجود ندارد و سخن اشخاص عادی، از اینگونه استعارات گمراه کننده خالی است چه رسد به آیات قرآن کریم که از لحاظ فصاحت، برترین کلام است. از سوی دیگر، این مشکل، در آیاتی مانند «من یطع الرسول فقد اطاع الله» و «ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله» بیشتر میشود; زیرا لازمه این سخن، دراین آیات، اجازه دادن خداوند به مردم، برای اطاعت از خود او است!؟
تفویض کارها به پیامبر (ص)
با توجه به آن چه گذشته و نیز با توجه به آیات دیگر که برخی فرمانهای پیامبران (ع) را به اقوام خود نقل میکنند، مانند فرمان حضرت موسی به هارون، که از او میخواهد در میان مردم بماند و آنان را به سوی صلاح، پیش ببرد:
«و قال موسی لاخیه هرون اخلفنی فی قومی و اصلح;» (۷)
و مانند فرمان هارون به مردم:
«و ان ربکم الرحمن فاتبعونی و اطیعوا امری» (۸)
و عتاب حضرت موسی به هارون، که «آیا نافرمانی مرا کردهای؟»
«افعصیت امری» (۹)
هم چنین آنجا که خداوند مؤمنان را از مخالفت کردن با دستورهای پیامبر (ص) بر حذر میدارد:
«فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او عذاب» (۱۰)
و آیاتی که در آنها، پیامبران (ع) نخست قوم خود را به عبادت خداوند و تقوای الهی، که به رعایت احکام نازل شده از سوی او به دست میآید فرا میخوانند و سپس به اطاعت از خود دعوت میکنند، مانند:
«قال یا قوم انی لکم نذیر مبین ان اعبدوا الله و اتقوه و اطیعون» (۱۱)
روشن میشود که خداوند کارهایی را به پیامبران (ع) تفویض کرده است تا با اذن او، در میان مردم به آن چه صلاح آنان در آن است، فرمان دهند و مردم نیز لازم است از ایشان اطاعت کنند.
در روایات نیز با استشهاد به آیات قرآن کریم، مساله تفویض امور به پیامبر (ص) به شکلهای گوناگون مطرح شده است. روایات بسیاری با استشهاد به آیه «ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (۱۲) مساله تفویض امور به پیامبر (ص) (۱۳) و تفویض امر دین به ایشان، (۱۴) که هر چه را او حلال کند، حلال است و هر چه را او حرام کند، حرام (۱۵) ، و تفویض امر خلق به پیامبر (ص) را مطرح میکنند. (۱۶)
محدوده اطاعت از پیامبر (ص)
از مسائلی که درباره اطاعت از پیامبر (ص) مطرح است، محدوده ای است که بر مؤمنان لازم است در آن محدوده، مطیع ایشان باشند. آیات و روایاتی که درباره این مساله نقل شدند، اطاعت از پیامبر (ص) را در سطح اطاعت از خداوند میدانند و نه در این آیات و نه در آیات دیگر، حد خاصی برای آن معرفی نشده است و از آنجا که اطاعت از خداوند، مطلق است و برای آن، نمیتوان حدی را تصور کرد، اطاعت از پیامبر نیز از همین اطلاق برخوردار است. از این رو، همه مفسران و کسانی که به گونهای از آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (۱۷) بحث کرده اند، چون اطاعت از «اولی الامر» نیز مطلق است، در صدد تبیین عصمت آنان برآمدهاند; زیرا اطاعت مطلق از هیچکس را بدون عصمت روا نمیدانند. (۱۸)
آیات دیگری که به بیان مساله حاکمیتسیاسی پیامبر (ص) میپردازند و در آینده از آنها بحثخواهیم کرد، مبین این مسالهاند که اطاعت از پیامبر (ص) هم در امور شخصی افراد جاری است و هم در امور اجتماعی. در اینجا درباره شان نزول آیه:
«ما اتیکم الرسول فخذوه و مانهیکم عنه فانتهوا» (۱۹)
که مربوط به فیئ و تقسیم آن است و از سویی به امور اجتماعی و از سویی دیگر، به منافع فردی اشخاص مربوط است، میتوان اشاره کرد که این امر، این حقیقت را آشکار میکند که پیامبر (ص) تصمیم گیرنده درباره درآمدهای عمومی است و طبق مصلحت میتواند آن را بین کسانی که در حصول آن دخالت داشتهاند، بهطور غیر مساوی تقسیم کند. هر چند مفهوم این آیه شریفه، عام است و همه فرمانهای پیامبر (ص) را – همانطور که روایات نیز بیان کننده آن است – شامل میشود.
شبهات درباره اطاعت از پیامبر (ص)
شبهاتی درباره اطاعت از پیامبران (ع) مطرح شده است که دستهای از آنها مربوط به مساله دین، بهطور مطلق و نقش آن در زندگی مردم است و برخی دیگر از آنها به خصوص دین اسلام مربوط میشود. هر چند بحث درباره قسمت اول، از موضوع این نوشته، خارج است و خود نیاز به تحقیقی جداگانه دارد، ولی از آنجا که قرآن کریم، هم به بحث درباره دیگر انبیا (ع) پرداخته و هم مباحث کلی درباره دین را مطرح کرده است، با بحث درباره قسمت دوم، تا حدودی مباحث قسمت اول نیز تبیین میشود.
برخی با استناد به آیاتی از قرآن کریم، بر عدم ارتباط دین با زندگی روزمره مردم و عدم تسلط پیامبر (ص) بر جامعه مؤمنان استدلال کرده اند و آن حضرت را تنها رسولی از سوی خداوند معرفی کرده اند که مامور ابلاغ پیامی در باره مبدا و معاد است و دین را نیز امری که فقط به این دو شان میپردازد، تفسیر کرده اند. از این رو، رهبری اجتماع و دخالت در اموری که مربوط به امور شخصی افراد است را از حوزه وظیفه ایشان خارج دانستهاند. در بحثهای قبل، تا اندازهای درباره دین و جایگاه پیامبران (ع) در قرآن کریم سخن گفتیم. در اینجا به بحث درباره آیاتی میپردازیم که به آنها بر اختصاص وظیفه پیامبر (ص) به امور غیر اجتماعی استدلال شده است.
نفی کارها از پیامبر (ص) در قرآن کریم
یکی از آیاتی که به آنها برای نفی امور از پیامبر (ص) استدلال شده، آیهای است که به آن حضرت خطاب میکند که:
«لیس لک من الامر شیء او یتوب علیهم او یعذبهم». (۲۰)
این آیه، همانطور که از سیاق آیات دیگر معلوم است و مفسران نیز بیان کرده اند، (۲۱) مربوط به حادثه شکست مسلمانان در جنگ احد است و آن چیزی که از پیامبر (ص) نفی گردیده، شکست در این جنگ و پیروزی در جنگ بدر است. آیه میخواهد بگوید که آن نصرت، از سوی خداوند بود و این شکست نیز ربطی به پیامبر (ص) ندارد; و شاهد بر این مطلب آیات بعد است که در جواب شک مسلمانان در اینکه آیا آنها از موقعیتی برخوردارند، خداوند همه امور را به خود اختصاص میدهد:
«ان الامر کله لله». (۲۲)
با این حال، اگر آیه را مطلق و مربوط به همه امور بدانیم، همانطور که بعضی از روایات، آن را مربوط به نگرانی پیامبر (ص) از خبردادن از ولایتحضرت علی (ع) دانستهاند، (۲۳) باز هم برای استدلال بر مطلوب کفایت نمیکند; زیرا اولا در همین روایات، این ایراد از سوی شخصی مطرح شده که خیال میکرده است این آیه میگوید هیچ امری در دست پیامبراکرم (ص) نیست و امام (ع) با استشهاد به آیه:
«ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا» (۲۴)
به نفی آن استدلال پرداخته و بیان میفرماید که خداوند همه چیز را در اختیار پیامبر (ص) گذاشته است و آن گاه مورد آیه را مشخص کرده که مربوط به ترس پیامبر (ص) از دشمنان، در اظهار ولایتحضرت علی (ع) است.
ثانیا وقتی که این آیه را در کنار آیات دیگر در نظر بگیریم، مانند مساله هدایتخواهد بود که خداوند آن را در برخی آیات، از پیامبرش نفی میکند:
«انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء» ، (۲۵) «و ما انتبهادی العمی عن ضلالتهم». (۲۶)
و در مواردی به او نسبت میدهد و او را هادی میخواند:
«انک لتهدی الی صراط مستقیم» (۲۷)
زیرا در این بحث نیز خداوند در آیاتی، مانند آیه ۷ از سوره حشر و نیز آیه:
«و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله» (۲۸)
«امر» را به پیامبر (ص) نسبت میدهد و در آیاتی دیگر، همه آن را به خود نسبت میدهد:
«ان الامر کله لله» ، (۲۹) «بل لله الامر جمیعا». (۳۰)
و در آیه مورد بحث، آن را از پیامبر (ص) نفی میکند. این در حقیقت، برگشتبه این مساله دارد که قرآن کریم همه چیز را در اختیار خداوند میداند و او است که اگر بخواهد، چیزی را به کسی و از جمله، پیامبرانش میبخشد و هرگاه توهم شود که شخصی مستقلا صاحب چیزی است، آن را از همه نفی کرده و به خود نسبت میدهد; همانطور که آن را در این آیه مشاهده میکنیم:
«و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی». (۳۱)
هر چند که با وجود آمدن «من» بر سر کلمه «الامر» ، در آیه مورد بحث، این آیه در امر خاصی ظهور دارد که در روایات نیز – همانطور که دیدیم – به امر خاصی تفسیر شده است.
حافظ، وکیل، مسلط، جبار نبودن پیامبر (ص)
آیات دیگری که درباره ارتباط نداشتن رسالت پیامبر (ص) با امور اجتماعی به آنها استدلال شده است، آیاتی است که تسلط و جبار بودن یا حافظ بودن و وکیل بودن پیامبر (ص) بر مردم را نفی میکند. (۳۲) در مورد اول، دو آیه در قرآن کریم آمده است که در یکی سیطره و تسلط پیامبر (ص) بر مردم نفی شده است و در دیگری جبار بودن ایشان:
«نحن اعلم بما یقولون و ما انت علیهم بجبار» ، (۳۳) «فذکر انما انت مذکر × لست علیهم بمسیطر» (۳۴)
این آیات، هر دو در سوره های مکی آمده اند و همانطور که از سیاق آیات قبل و بعد آنها مشخص است، مربوط به امر هدایت و ایمان هستند; زیرا مخاطب آنها مشرکانند. از این رو، خداوند در این دو آیه، میخواهد اجباری بودن هدایت را نفی کند و به پیامبرش (ص) میگوید: تو با زور نمیتوانی آنان را هدایت کنی; زیرا دراین امر، من تو را مسلط بر آنان قرار ندادهام; چون سنت الهی بر این قرار گرفته که خود مردم، با اختیار خود، هدایت را بپذیرند و اگر قرار بود که کسی به اجبار هدایتشود، خداوند، خود میتوانست همه را مؤمن کند:
«ولو شاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعا». (۳۵)
این مطلب درباره آیه
«فذکر انما انت مذکر × لست علیهم بمسیطر» (۳۶)
واضحتر است; زیرا آیه «لست علیهم بمسیطر» تفسیر آیه «فذکر انما انت مذکر» است و در بخش بعدی، درباره حصر وظیفه پیامبر، در تذکر دادن، سخن خواهیم گفت.
از سوی دیگر، اگر این آیات را شامل امور اجتماعی بدانیم و خطاب آنها را شامل مؤمنان در مدینه نیز بگیریم، آنچه این آیات از پیامبر (ص) نفی میکنند، صفت زورگویی و تسلط با زور است و چنین اوصافی حتی در صورت قائل شدن به حاکمیتسیاسی پیامبراکرم (ص) از ایشان منتفی است; زیرا حکومتحضرت، چون مبتنی بر حق استبر اساس ایمان به خدا و رسول و رفق و مدارا انجام میپذیرد:
«فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» ، (۳۷)
نه بر اساس جباریت و زورگویی، که خداوند آن را در مقابل حکومت پیامبران (ع) معرفی میکند:
«تلک عاد جحدوا بآیات ربهم و عصوا رسله و اتبعوا امر کل جبار عنید». (۳۸)
اما آیاتی که وکیل و حفیظ بودن پیامبر (ص) را نفی میکنند، با آیات قبل، در این جهت که مختص به هدایتند و در مقابل مشرکان، قبل از ایمان، نازل شدهاند، یکسانند. آیه ۱۰۷ از سوره انعام، جامع هر دو عنوان است و آیه قبل از آن، با فرمان به پیامبر (ص) که «تنها تابع وحی باش» آغاز میشود:
«و اتبع ما یوحی الیک من ربک لا اله الا هو و اعرض عن المشرکین × و لو شاء الله ما اشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل».
از این رو، هر چند این آیات، مسؤولیتحفاظت و وکالت را از دوش پیامبر (ص) بر میدارند، ولی خطاب آیه در این مورد، متوجه مشرکان است. علامه طباطبایی در این باره میفرماید:
کلام خداوند: «و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل» همچون قسمتهای قبل آیه، برای دلداری پیامبر (ص) و آرامش نفس او است و مثل اینکه از «حفیظ» ، کسی اراده شده است که اداره امور و جور مردم، مثل زنده بودن، رشد، رزق وغیره را بر عهده دارد و از «وکیل» ، کسی که موظف به اداره کارهای موکلعنه است تا بدین وسیله، نفعهایی را که او در معرض آن است، برایش کسب و ضررها را از او دور کند. پس معنای آیه بهطور خلاصه این است که نه امور تکوینی مشرکان و نه امور حیات دینی آنان، هیچکدام بر عهده تو نیست تا رد دعوت تو و عدم قبول آن از سوی آنان تو را محزون کند. (۳۹)
از سوی دیگر، میبینیم که این وضعیت، پس از تشکیل جماعتی مسلمان بر گرد پیامبر (ص) متفاوت میشود و مسؤولیت ایشان برای حفظ و استقامت آنان بر دوش حضرت گذاشته میشود. در روایتی (۴۰) ابنعباس میگوید: آیهای سنگین تر از این، بر پیامبر نازل نشد و از این رو، هنگامی که اصحاب به او گفتند: ای پیامبر! پیری زودهنگام به سراغ شما آمد، فرمود: «سوره هود و واقعه، مرا پیر کرد».
در روایت دیگری شخصی علت این مساله را میپرسد و پیامبر (ص) به آیه «فاستقم کما امرت» اشاره میفرمایند. امام خمینیقدس سره خصوصیت اشاره پیامبر (ص) به این آیه از سوره هود، نه از سوره شورا را به علت ذیل آن دانستهاند که با خطاب به پیامبر (ص) استقامت امت را نیز از ایشان خواسته و بر دوش حضرت گذاشته است و گرنه، پیامبر (ص) در استقامتخویش مشکلی نمیدید که به علت آن، زود هنگام پیر گردد. (۴۱)
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 