فایل ورد کامل مقاله مفاهیم ده و روستا؛ تحلیل اجتماعی و جغرافیایی جایگاه روستاها در ساختار فرهنگی و اقتصادی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله مفاهیم ده و روستا؛ تحلیل اجتماعی و جغرافیایی جایگاه روستاها در ساختار فرهنگی و اقتصادی دارای ۶۳ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله مفاهیم ده و روستا؛ تحلیل اجتماعی و جغرافیایی جایگاه روستاها در ساختار فرهنگی و اقتصادی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله مفاهیم ده و روستا؛ تحلیل اجتماعی و جغرافیایی جایگاه روستاها در ساختار فرهنگی و اقتصادی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله مفاهیم ده و روستا؛ تحلیل اجتماعی و جغرافیایی جایگاه روستاها در ساختار فرهنگی و اقتصادی :
جغرافیای روستایی
مقدمه:
تا قبل از جنگ جهانی دوم، جغرافیای روستایی هسته مرکزی مطالعات جغرافیای انسانی را تشکیل میداد. اما پس از آن مطالعات روستایی تا اندازهای اهمیتش را از دست داد و این دقیقاً با رشد سریع تحقیقات در جغرافیای شهری در تضاد است و چنین تضادی اثرات گسترد مراحل پیشرفت تمدن شهری را خاطرنشان میسازد.
از پیآمدهای انقلاب صنعتی، پیدایش شهرهای پر جمعیت در جهان بود. به این ترتیب نیازمندیهای صنعت و بیش از همه تأمین خدمه و ارتباطات مربوط به آن نه تنها موجب پیدایش مراکز پر جمعیت شد که درجه تراکم جمعیت را در سراسر جهان دگرگون ساخت. برخی نواحی مانند آسیای جنوبی و جنوب شرقی ذاتاً پر جمعیت هستند ولی توزیع جغرافیایی این مراکز تجمع جمعیت، رابطه مستقیمی با درجه صنعتی شدن نواحی جغرافیایی دا
رد به طوری که پرجمعیتترین شهرها را میتوان در صنعتیترین مناطق جهان جستجو کرد.
انقلاب صنعتی و به دنبال آن انقلاب جمعیتی، دو نیاز اصلی داشتند:
۱ مواد اولیه کشاورزی بیش از پیش برای مصرف صنایع جدید.
۲ مواد غذایی به مراتب بیشتر برای جمعیت افزایش یافته و پر مصرف جدید.
این دو نیاز از آغاز انقلاب صنعتی تا به امروز نه تنها کاهش نیافته که افزوده تر نیز شده است
و جوامع پیشرفته ناگزیر به تأمین و تابع آن میباشند. دو نیازی که در بالا به آن اشاره شد سبب گسترش فضای کشاورزی، بالا بردن هر چه بیشتر تولید و بازده زمین و رویآوری به زراعت علمی و مکانیزه و به گزینی بذر و نهال و بهبود خاک و اصلاح وضع آبیاری و خشکاندن باتلاقها و زهکشی و افزایش مصرف کود و سم و مانند آن گردید.
به این ترتیب صنعت به کشاورزی، و کشاورزی مکانیزه به صنعت بیش از پیش وابسته گردید؛ ضمن اینکه تغذیه جمعیتی کثیر و در نتیجه تأمین مصرفی بالاتر را عهدهدار شد. سود فراوان کشتهای تجارتی (مورد نیاز جوامع صنعتی) و پیدایش صنایع جدید، بسیاری از کشورها را برای انتخاب «کشاورزی یا صنعت» به مطالعه واداشت. سرانجام بحث دربار اینکه «یک کشور بهتر است صنعتی باشد یا فلاحتی؟» از شکل ابتدایی خویش درآمد و این واقعیت که کشاورزی ضامن زندگی شهری است و حتی صنعت بدون آن قادر به ادامه حیات نیست به خوبی روشن گردید. همچنین تأیید شد
که مکانیزاسیون و توسعه زراعت بیتوجه به صنعت جدید غیر ممکن است. واقعیت جالب توجه دیگر اینکه: صنعت جدید، چهره و سطح زندگی انسان را در نواحی مختلف و درجه تمتع او را از مظاهر رفاه عصر جدید متفاوت ساخته و اختلاف عظیمی میان نواحی صنعتی و غیر صنعتی و شهرهای بزرگ و کوچک و به ویژه میان شهرها و روستاها ایجاد کرد تا آنجا که تفاوت میان سطح زندگی در شهر و روستا به عنوان یک ضابطه در تشخیص درجه پیشرفتگی اقتصادی مورد توجه قرار گرفت.
روستاهای جهان از دورافتادهترین تا نزدیکترین آنها هنوز هم اکثراً آثار و نشانههای یک اقتصاد بسته را ظاهر میسازند
از ویژگیهای یک روستا این است که قبل از هر چیز فعالیت کشاورزی در آن غالب باشد یعنی بیش از پنجاه درصد درآمد ساکنان آن (روستاییان) از طریق کشاورزی (زراعت، باغداری، دامداری، پرورش طیور، پرورش ماهی یا زنبور عسل و 😉 تأمین میگردد. وانگهی روستا میتواند بدون نیاز به شهر به حیات خود ادامه دهد، در حالی که شهر بی وجود روستا و بدون بهرهگیری از منابع آن محکوم به نابودی است
از مهمترین ویژگیهای روستا غالب بودن فعالیت کشاورزی در آن میباشد
دنیای جدید تحت تأثیر نیاز اقتصادی ناگزیر شد رابطه خود را به طور روزافزونی با روستاها گسترش دهد و با اعلام این نیاز روستاها را هر چه بیشتر به مراکز صنعتی و شهری مرتبط سازد و عمران روستایی را در مراکز توجه قرار دهد. ولی افزایش تولید و عمران روستاها بدون شناسایی هر چه دقیقتر و کاملتر آنها غیر ممکن است
در میان علومی که به مطالعه روستایی میپردازند (همچون جامعه شناسی روستایی، مردم شناسی روستایی، جمعیت شناسی روستایی، اقتصاد روستایی و جغرافیای روستایی) شاخه جغرافیای روستایی تنها شاخهای است که به شناسایی محیط طبیعی روستا و استعدادهای بالقو آن در رابطه با معیشت انسان در روستا میپردازد. تجربیات تاریخی حداقل این نکته را در زندگی ملل کشاورز ثابت کرده است که هر قوم به تناسب علم و اطلاعی که از استعدادهای خاک و آب و هوا و مردم محیط خویش داشته بر میزان بازده تولیدی خویش افزوده است
بنابراین دنیای اقتصادی امروز وقتی دربار روستاها بحث میکند دو موضوع را مد نظر دارد
۱ افزایش تولید کشاورزی؛
۲ عمران
در پایان این مقدمه، اگر بپذیریم که شناسایی روستا مقدمهای است لازم بر عمران آن، بدیهی است تعاریفی از روستا و شناخت دیدگاههای جغرافیایی روستایی میتواند به این منظور کمک کند
تعاریف و مفاهیم ده و روستا
در فرهنگهای فارسی روستا را ده و قریه نوشتهاند. در زبان پهلوی به روستا روستاک میگفتند و رزداق و رسداق و رستاک ناحیهای است در خارج شهر، مشتمل بر چند ده و مزرعه که در آن تولید روستایی حاکم است. در واقع روستا در زبان پهلوی معنی وسیعتر از ده را داشته است. در
دوره
ساسانیان نیز این مفهوم در ایران مصداق داشته، «در رأس دیه با مزارع تابع آن (روستاک_ روستاق) یک نفر دیهیک قرار داشت». دیه به معنی ده و جمع آن دیهها است.مؤلف معجم البلدان مقصود از روستا را در ایران هر موضوعی میداند که در آن مزارع و قریه باشد. اصطخری بنا به مأخذ قدیمی، روستا را به معنی دهستان امروزی به کار برده است. بدین ترتیب متقدمان عموماً مفهوم روستا را از ده وسیعتر دانستهاند. بنابر نظر دکتر کاظم ودیعی:هر روستا پیش از آنکه یک واحد اجتماعی یا اقتصادی باشد یک واحد جغرافیایی است و این واحد جغرافیایی ظرفی است که
اجتماع و اقتصاد آن مظروف آن است. بنابر این در هر مطالعه و تحقیق روستایی بستر اصلی یعنی واحد جغرافیایی ده را باید مبنای کار و سر آغاز مطالعه و شناخت خود قرار داد. به عبارت دیگر انسانها و مسائل اجتماعی و اقتصادی آنها را نباید جدا از محیط جغرافیاییشان که منبعث و متأثر از آنند در نظر گرفت.چنین نگرش و شیوه تحقیقی را به پارسی روستاشناسی میگویند و معادل فرنگی آن تحقیقات ژئوسوسیواکونومیک است
ده و قریه سکونتگاه و جامعه کوچکی است که نسبت به روستا مفهوم محدودتری دارد و یک واحد معیشتی است که در یک فضای جغرافیایی مستقر و شکل گرفته باشد. ولی روستا شامل ده یا قریه است به انضمام مزارع و فضاهای مربوط به مراتع و باغات و پوشش طبیعی اطراف آن (گاه بعضی از مزارع ممکن است تابع دهی نبوده و به خودی خود استقلال داشته باشد که در این صورت یا اجتماع کوچکی در آن استقرار دارد، مثلاً یک خانواده یا بیشتر، و یا خانواری بر روی آن اسکان نیافته است که در هر دو صورت به آن مزرعه یا کلاته میگویند و مفهوم آن در فارسی فضای روستایی است و در مغرب زمین فار مستد نام دارد). به ساکنان روستا، روستایی گفته میشود و بیش از پنجاه درصد درآمد روستاییان از طریق فعالیتهای کشاورزی (زراعت، باغداری، دامداری، پرورش طیور، پرورش ماهی یا زنبور عسل و نظایر آن) تأمین میگردد. ده و قریه ممکن است مبتنی بر کشاورزی نباشد، یعنی ساکنان آن زارع، برزگر، کشاورز و دامدار روستایی نباشد، بلکه معیشت آن بر اساس فعالیتهای دیگر همچون: استخراج معدن، صید و صیادی، بهرهوری از آب
معدنی، صنایع دستی، خدمات و نظایر آن استوار باشد. اما اگر نسبت بالایی از ساکنان این واحد معیشتی به بهرهوری از فضاها یا فعالیتهای کشاورزی بپردازند و به عبارت دیگر مستقیماً با زمین به منظور زراعت و فعالیتهای جنگلی سروکار داشته باشند،آن روستا نامیده میشود
پس از خصوصیات روستا وابسته بودن آن به زمین یا بهرهوری از طبیعت است. در نتیجه هر روستا
شامل حداقل یک ده است ولی معلوم نیست که هر ده ضرورتاً روستا باشد. بنابر آنچه گفتیم، از نظر معیشت نیز ده و روستا با هم تفاوت دارند، با این وجود در عرف واژههای: روستا، کلاته، قریه، ده و دهکده به جای یکدیگر به کار میروند
هنگامی ده یک واحد تولیدی کشاورزی است که عمدهترین فعالیتهای آن زراعت، باغداری، دامداری، پرورش زنبور عسل، پرورش ماهی و یا هر فعالیت دیگری باشد که در ده امکان تکثیر دارد و تولیدی را با بهرهوری مستقیم از طبیعت فراهم نماید و روستایی بتواند از طریق آن کسب معاش کند و احتمالاً مازاد آن را نیز به خارج از ده عرضه نماید.
زمانی ده یک واحد تولیدی صنعتی است که بر صنایع روستایی استوار باشد، یعنی ماد اولیه آن در ده بدست آید و در محیط ده نیز به مواد قابل مصرف تبدیل شود، همچون :
صنایع و فرآوردههای تولیدات دامی و خوراکی، فرشبافی، صنایع استخراج سنگهای معدنی،
کارگاههای سفالگری، سرامیکسازی، چینیسازی و ; .
وقتی ده بر اساس خدمات استقرار مییابد که یکی از جنبههای سرویس رسانی در آن اساس معیشت باشد، نظیر دهاتی که بر مبنای چشمههای آبگرم یا آبهای معدنی پا گرفته، یا دهاتی که بر سر راه تجارتی یا در مسیر بازارهای عرضه و تقاضای کالاهای مصرفی و یا تجارتی شکل گرفته باشند و یا دهاتی که در نواحی خوش آب و هوا ایجاد شده، از نظر سیاحتی دارای اهمیت هستند
و امرار معاش ساکنان آن بر مبنای هتلداری و خدمات رسانی به مسافران یا سیاحان استوار است.
تردیدی نیست که در یک قلمرو جغرافیایی معین، نخستین روستاها در مستعدترین نقاط آن به وجود آمدهاند یعنی جاهایی که بهرهبرداری از آب سهلتر و به زیر کشت بردن زمین مستلزم کار کمتر و بازده بهتری بوده است. اما سیمای روستاها و نقش و مبانی اقتصادیشان در سراسر جهان یکسان نیست: سیمای دهات از ناحیهای به ناحیه دیگر متفاوت است یعنی استقرارگاههای
روستایی ممکن است حالتی مجتمع و متمرکز و در مواردی متفرق و پراکنده باشد که این مطلب مهم محتاج تحلیل است. نقش و مبانی اقتصادی روستاها نیز بنابر شرایط جغرافیایی محل فرق میکند، برای مثال، ما در مناطق استوائی با روستاهایی سروکار داریم که به تمرین زراعت متحرک مشغولند، بدین معنی که یک قطعه زمین برای چند سالی کشت میشود و وقتی که محصول به علت فرسودگی خاک و آفات و حشرات موذی و گیاهان هرز کاهش مییابد، به قصد رفتن به ناحیهای دیگر ترک میشود. این قبیل روستاها مطلقاً دامپروری نمیکنند. در پارهای موارد به
روستاهایی برمیخوریم که اساساً دامپرورند و نمونه آن در ایران و خاصه در خلخال زیاد داریم. در این قبیل روستاها کوچ انجام نمیشود ولی حیوان را در مسافت کم به وسیله چوپان به چرا میفرستند، برخی روستاییان با زراعت آشنایی دارند اما اساس معیشت از دام است.
بنابراین ملاحظه میشود که ضمن اینکه ده یک پدید جهانی است در هر منطقه متناسب با شرایط جغرافیایی موجود ویژگیهایی یافته و شکل و حالت خاص به خود میگیرد.
یکی از ملاکهایی که برای یافتن علل طبیعی یا مصنوعی پیدایش دهات میتوان مورد اس
تفاده قرار داد اسامی آنهاست. نگاهی به اسامی روستاها و آبادیها و دهات ایران یا هر کشور دیگر ما را به این نکته رهنمون میسازد که میتوان آنها را برحسب نامشان طبقهبندی کرد. این طبقهبندی ما را از راه معنای اسامی روستاها به علل پیدایش آنها راهنمایی میکند. در میان اسامی روستاها گروههای زیر از لحاظ روستاشناسی اهمیت بیشتری دارند:
۱ نامهایی که معنا و مفهومی صرفاً جغرافیایی دارند و برخی حکایت از نوعی وحدت جغرافیایی میکنند مانند:دهدشت، کندعلیا، کندسفلی و نظایر آن.
۲ نامهایی که معنا و مفهومی شخصی دارند و بر این دلالت میکنند که به وسیله شخص معینی و بر اثر اقدامات و طرحهای از پیش اندیشیده ایجاد شدهاند مانند: حسنآباد، سعادتآباد و غیره.
۳ نامهایی که با کلمه مزرعه یا باغ شروع یا ختم میشوند، مانند باغفیض، مزرعه حسینآبادوغیره.
همین سه گروه از لحاظ یافتن اصل و منشأ ده کمک شایانی میکنند و به کمک آنها میتوان پی برد که مثلاً مزرعه; یا باغ; در اصل ده نبوده بلکه قطعه زمین مستعدی بوده است که به وسیله مالک یا زارع مبتکر یا معمری تبدیل به یک مزرعه شده و سپس با توسعه عملیات عمرانی به تدریج خانوارها در اطراف سکنی گزیده و جماعت دهی را بنیان نهادهاند و پس از آنکه جمعیت آن از حد نصاب عرف زمان تجاوز کرد،به عنوان روستا شناخته شده است.
تعاریف و معانی جغرافیای روستایی
جغرافیای روستایی بر مبنای شناخت کلی واحد ده استوار است و واحد ده و روستا شامل محیط طبیعی و انسانی آن و تأثیر و تأثر هر یک از دیگری میشود. برخی از پژوهندگان، روستاشناسی را مترادف با جغرافیای روستایی میدانند در حالی که تفاوت محسوسی بین این دو وجود دارد. یکی از جغرافیدانان ایرانی که در زمینه روستاشناسی دارای تألیفاتی میباشد دکتر کاظم ودیعی است
او در کتاب مقدمه بر روستاشناسی ایران که بر مبنای جغرافیای انسانی به رشته تحریر درآورده است چنین میگوید:«روستاشناسی عبارت است از معرفت همه جانبه به محیط طبیعی و انسانی ده و دریافت استعدادهای بالقوه و بالفعل آن به نحوی که این معرفت بتواند راهنمایی صدیق در امر سرمایهگذاری و عمران باشد
جغرافیای روستایی بر مبنای شناخت محیط ده و فضای اطراف آن و شیو سکونت انسان در رابطه با طبیعت استوار است که در این رابطه الزاماً از تغییرات هر یک از پدیدههای طبیعی و انسانی در نتیجه عملکرد عوامل جغرافیایی مختلف بحث میکند
برای اهداف مباحثی که در این مجموعه دنبال میشود تعریف «کلاوت» استاد دانشگاه آکسفورد از جغرافیای روستایی میتواند ملاک قرار گیرد:«جغرافیای روستایی میتواند به منزله مطالعه تغییراتی که در زمانهای اخیر در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فضایی و چگونگی بهرهبرداری از زمین در نواحی کمجمعیتتر، که عموماً از لحاظ اجزاء قابل رؤیتشان به عنوان «روستا» به رسمیت شناخته شدهاند، تعریف شود»
بنآمور ((J.Bonnamour استاد جغرافیای دانشگاه سربن در کتاب جغرافیای روستایی خود مطالعات سنتی جغرافیای روستایی را مطابق با توصیف روستاها ذکر میکند و منظور از جغرافیای علمی روستایی را بررسی روستاها از نظر طبیعت، فضاهای کشاورزی، زندگی و فعالیتهایی که در روستا انجام میشود در زمانهای متغیر می داند
در میان نظریات جغرافیدانان معاصر، نظر پیر ژرژ (Pierre George) جامعتر مینماید که در اثری از او تحت عنوان مبانی جغرافیای روستایی در سال ۱۹۷۸ به چاپ رسیده است. این نویسنده مبانی جغرافیای روستایی را مبتنی بر بررسی فضاهای کشاورزی و مطالعه آنها با توجه به جامعه و ابزار کار و اقتصاد روستا و آمایش آن به منظور رفع مشکلات معیشتی در جوامع روستایی میداند.
ملاکها و ضوابط تفکیک شهر و روستا
تعریف روستایی
برای یک انسان غیر حرفهای تعریف واژههای «روستایی» و «شهری» امری سهل و ساده به نظر میرسد، اما این کار در عمل با ابهام و سردرگمی فراوانی روبرو میشود. این اشکالات با نرسیدن به توافق بر سر تعریف استاندارد از کلمه روستایی تشدید میشود. اگرچه بیشتر کشورها میزان جمعیت و تراکم جمعیت را به عنوان معیار تفکیک شهر و روستا به کار میبرند ولی بر سر ارقام معین و مشخص در این زمینه کمتر توافق کردهاند. برای مثال، در کانادا یک جمعیت ۱۰۰۰ نفری تشکیل یک شهر را میدهد در حالی که در ژاپن یک جمعیت ۳۰۰۰۰ نفری. تعدادی نویسندگان نواحی روستایی روشهای دیگری را برای تمایز شهری و روستایی جستجو کردهاند. برای مثال، ویبرلی ((Wibberley ادعا کرده است که کلمه روستایی (rural) « آن قسمتهایی از یک کشور را توصیف میکند که به روشنی نشانههای غلبه استفادههای گسترده از زمین را نشان میدهد; این به ما اجازه میدهد که به مساکنی بنگریم که به نظر هنوز روستایی جلوه میکنند اما، در عمل عمدتاً دنباله (امتداد) شهری هستند که نتیجه توسعه راهآهن و اتومبیلهای شخصی است»
.
راجرز و بست ((Rogers & Best یک مرحله پا فراتر گذارده یادآور میشوند که «از نظر بهرهبرداری از زمین، اراضی روستایی نواحی زیر کشت، زیر جنگل و بیشه، و زیر قطعات وحشی مورد استفاده قرار نگرفته در حالت طبیعی یا نیمه طبیعی را دربر میگیرد. اراضی شهری نه فقط عرصه شهرها را شامل میشود؛ بلکه دهکدهها، قصبات و حتی مساکن منفرد یا منزوی را هم در بر میگیرد اعم از اینکه در شهر یا در روستا واقع شده باشند و عمل مشابهی را انجام دهند
با وجود راههای دیگر برای تعریف واژههای روستایی هنوز احتیاج به توافق روی یک معیار کمی بین شهر و روستا وجود دارد. در این زمینه پیشنهادهای مفیدی ارائه شده است. در خصوص دنیای
در حال توسعه هالپرن (Halpern) مکانهای روستایی را به شکل مکانهایی که «از قبایل نومادیک ۵۰ نفری تا دهکدههای چندین هزار نفری متغیر است در نظر گرفت» در حالی که بنا به قول مریل
Merrill دهکده در آمریکای شمالی شامل «۵۰۰ تا ۲۵۰۰ نفر میشود و به ناحیهای که ممکن است تا ۱۰۰۰ نفر را در بر بگیرد سرویس میدهد. سازمان ملل متحد معیار ۲۰۰۰۰ نفر جمعیت را جهت تعیین بالاترین حد و مرز مکانهای روستایی به کار برده و در انگلستان بخش محیط جمعیت ۱۰۰۰۰ نفر را برای این منظور ملاک قرار داده است. به منظور فراهم ساختن یک تعریف عملی، رقم اخیرالذکر در کتاب جوامع محلی روستایی مورد استفاده قرار داده شده است زیرا که آن مکانهایی را که به سادگی به وسیله بست و راجرز «مساکن کوچک»(small settlements) نامیده شده است
مشخص میکند و بنابر نظر هاگت ((Haggett آن «حداقل را برای سلسله مراتب شهری تشکیل میدهد
در کشورمان ایران هنوز رقم جمعیتی ملاک تفکیک شهر و روستاست و در حال حاضر این رقم بالغ بر ۱۰۰۰۰ نفر است. البته به نظر میرسد که تنها تکیه بر یک ارزش کمی نتواند ملاک منطقی برای تفکیک شهر و روستا فراهم آورد. در واقع از میان معیارهایی که برای این تفکیک پیشنهاد شده است میتوان تعدادی را بنابر خصوصیات جغرافیایی محل برگزید و با در نظر گرفتن ارزشهای عددی برای آنها به این منظور نائل شد.
مطالعات اجتماعی دربار اماکن روستایی و ضوابط تفکیک شهر و روستا
سروکین و زیمرمان Sorokin and Zimmermann) (p. هشت گروه از متغیرهایی را که جهت تفکیک روستا از شهر در نظر گرفتند این گونه تشریح کردند: اشتغال، محیط، انداز جامعه، تراکم جمعیت، تجانس جمعیت، تمایز اجتماعی، تحرک و سیستمهای اثرات متقابل.
ذیلاً خصوصیات روستایی « rural » هر متغیر توصیف میگردد:
۱اشتغال: اماکن روستایی شامل درصد بالایی از کارگران و خانوادههای آنها میشود که مستقیماً با زمین به منظور زراعت و فعالیتهای جنگلی سروکار دارند. با این وجود قبل از آنکه فرایند روستاگرایی آغاز شود چنین اماکنی صنعتگران و کارگران سرویسهای محلی اساسی را نیز در بر میگرفت.
(ruralization : روستاگرایی فرایندی است که طی آن تعداد سکنه نواحی روستایی دور افتاده نسبت به گذشته کمتر شده است و بیشترشان کارگران کشاورزی هستند، در صورتی که در گذشته این نواحی دارای جمعیت بیشتری بودند و تعداد صنعتگران و کارگران خدمات با کشاورزان و کارگران کشاورزی برابر بود).
۲ محیط : محیط جغرافیایی نواحی روستایی بیشتر دستپرورد طبیعت است تا ساخته دست بشر؛ همراه با چشماندازی بیشتر مرکب از مزارع و جنگلها تا عمارات، کارخانجات و خیابانها.
۳ انداز جامعه: اماکن روستایی معمولاً کوچکتر از شهرها هستند.
۴ تراکم جمعیت: جمعیتهای نسبی در نواحی روستایی پایینتر از شهرها است.
۵ تجانس جمعیت: از لحاظ خصوصیات اجتماعی، جمعیت جوامع روستایی در مقایسه با جمعیت شهری متجانستر است.
۶ تمایز اجتماعی: تمایز و طبقهبندی اجتماعی، در شهر بیشتر به چشم میخورد تا در روستا و اختلافات طبقاتی در روستا کمتر محسوس است.
۷ تحرک : تحرک هم به مفهوم فضایی و هم اجتماعی، در روستا دارای شدت کمتری است تا درشهر.
۸ سیستم اثرات متقابل: روابط متقابل در جامعه روستایی در حول پنج فعالیت زیر دور میزند:
خویشاوندی، زندگی اقتصادی
، سیاست، فعالیتهای مذهبی یا سنتی و تفریحات سالم.
درجات روستایی- شهری
بعضی از دانشمندان اجتماعی درجات مختلفی از روستایی بودن یا شهری بودن را در محلهای بخصوصی تمیز داده و چنین محلها یا جوامعی را در امتداد یک مقیاس درجهبندی شده بین دو قطب که ممکن است «روستایی خالص» و «شهری خالص» نامیده شوند قرار دادهاند. اسمیت T.L.smith دلایل اینگونه ترتیب و طبقهبندی را چنین توجیه کرده است: «روستایی و شهری به خودی خود و به طور خالص وجود ندارند، بلکه خصوصیات اصلی هر یک ممکن است به داخل
خصوصیات اصلی دیگری سایه بیندازد و یا با آن درآمیزد. به جای ترکیب یافتن از دو طبقه متقابلاً منحصر به فرد روستایی و شهری به نظر میرسد که کل جامعه شبیه طیفی باشد که در آن دورافتادهترین زیر روستاهای پشت جنگلی به طور نامحسوسی به داخل روش زندگی روستایی و سپس به تدریج به داخل تمام درجات روستایی و زیر شهری تا به داخل شهریترین روش زندگی و فوق شهری سایه زده و با آن درمیآمیزد.
استقرارگاههای روستایی ((Rural Settlements :
استقرارگاههای روستایی مهمترین عنصر جغرافیای انسانی روستا است. برآورد شده است که در کل جهان ۱۴ میلیون استقرارگاه روستایی وجود دارد که جمعیت هر یک کمتر از ۲۰۰۰ نفر است و از هر ۳ نفر، دو نفر هنوز در دهکدهها، دهکدههای کوچک (hamlets ) یا مساکن روستایی منزوی زندگی میکنند. شکل مساکن و ترتیب آنها در روی زمین اجزاء اصلی چشمانداز روستایی هستند و برای درک کامل و شایسته محیط روستایی ریختشناسی (مورفولوژی) و آگاهی از تکوین دهکدهها، دهکدههای کوچک و فارمستدها اساسی است. مطالعه استقرارگاه روستایی تا زما
ن حاضر به روی سه جنبه چشمانداز متمرکز بوده است: (۱) الگوی استقرارگاه یا توزیع فارمستدها و مساکن؛ (۲) الگوی کشتزار که از تقسیم بندی زمین به دست انسان به منظور استفاده سودمندانه حاصل میشود؛ (۳) گونههای خانهها و فارمستدها که مواد ساختمانی به کار رفته و معماری قومی را در بر میگیرد.
توزیع فضایی مساکن
اساساً فقط دو نوع سکونتگاه روستایی وجود دارد: مساکن میتوانند یا گروهی (Clustered) یا در سراسر روستا پراکنده (dispersed) باشند. البته در واقع این دو نوع مسکن تشکیل قطبهای یک خط مداوم را میدهند، و دهکدههای کوچک دارای ویژگیهایی از هر دو نوع حد واسط بین این دو
نهایت میباشند. دو شاخگی هستهای- پراکند (nucleated_dispersed) سکونتگاه «بیشتر مبتنی بر عبارات کلی در رابطه با گروهی بودن یا غیر گروهی بودن ساختمانها است تا مبتنی بر تعاریف محکم. بنابراین، نه هیچ توافقی بر سر حداقل فاصله سکونتگاههای پراکنده وجود دارد، و نه برای تعداد عمارات لازم برای تشکیل یک هسته (nucleation). با این وجود این تقسیم بندی ساده به عنوان یک نقطه شروع مفید به تجزیه و تحلیل تکوین شکل سکونتگاه روستایی کمک میکند.
عوامل مساعد برای ایجاد استقرارگاه هستهای
عوامل سببی متعددی که اساساً بیشتر تاریخی هستند تا مدرن، باعث هستهای شدن جمعیت روستایی میگردند. شاید آشکارتر از همه، نیاز به دفاع علیه تهدید خارجی است. البته این نیاز مسلماً در گذشته مطرح بوده است؛ در زمانی که باندهای غیر قانونی آزادانه در سراسر اروپا بدون مقصد خاصی مسافرت میکردند کشاورزان بهتر میتوانستند با مجتمع شدن در دهات و مسافرت روزانه به مزارع از خودشان دفاع کنند. یک نیروی همبستگی حتی مهمتر در ایجاد اولین استقرارگاه در یک ناحیه پیوندهای خانوادگی و قبیلهای بود، زیرا استقرارگاههای مستقر نخستین غالباً متشکل از مردمی بود که با یکدیگر نسبت خونی داشتند. چنین استقرارگاههایی را میتوان به سادگی از
نام مکان تمیز داد. برای مثال، پسوندهای معمول در اروپای غربی _ ing_inge_ingen ، و _ange همه از زبان ژرمن مشتق شدهاند و به طور تحتاللفظی به معنی «مردم» میباشند. پیشوند
همراه آن به طور نمونهای نام رهبر خانواده یا قبیله بود. بنابراین Sigmaringen ، استقرارگاهی در جنوب غربی آلمان به وسیله «مردم سیگمار» ایجاد شد. چنین پیوندهای اجتماعی غالباً با درجهای از سیستم اشتراکی (Communalism) همراه بود که در آن زمین کشاورزی به شخص بهخصوصی تعلق نداشت. زمین زیر کشت به طور نمونه به مصارف معین تخصیص داده شده بود. به طوری که هر دهنشین مقدار زمین مساوی، خاک حاصلخیز مساوی و فاصله مساوی جهت پیمودن داشت
کمبود یا فراوانی نسبی آب نیز میتواند روی تشکیل دهکده تأثیر بگذارد. جاهایی که زمینش دا
رای سنگهای قابل نفوذ همچون سنگ آهک بود و آب از طریق چاههای عمیق یا چشمهها فراهم میشد مشوق فارمستدهای گروهی بود، مانند آن در تپههای ویلتشایر جنوبی در انگلستان است. فراوانی فوقالعاد آب در نواحی ماندابی و مسیلها میتواند محرک مجتمع شدن در «نقاط خشک» (dry points) قابل دسترس باشد، مثال میتواند دهکد هادنهم ((Haddenham در ماندابهای انگلیس English Fens باشد
حضور دهکدهها همچنین ممکن است با تقسیم ارث مرتبط باشد. تحت این شرایط یک خانه رعیتی (Farmhouse) منزوی اولیه در طی سالها همچنان که نسلهای متوالی اجداد ساکن اولیه خانههایی را در همان محل میسازند به یک استقرارگاه گروهی تبدیل خواهد شد. مثالهایی از این نوع استقرارگاه میتواند در آن نواحی اروپا که تحت قانون رومن در آمد ملاحظه شود. برعکس در نواحی که میراث بری به طور سنتی بر اساس قانون Primogeniture (قانونی که به موجب آن کل مایملک پدری به بزرگترین پسر او میرسد) عمل میشود الگوی استقرارگاه پراکنده تداوم مییابد همچون شمال غربی آلمان و قسمتهایی از نروژ
همچنین هستهای شدن استقرارگاه با اقتصادهای مبتنی بر محصول رابطه مستقیم، و با اقتصادهای مبتنی بر پرورش حیوانات اهلی رابطه معکوس دارد. علت این امر این است که پرورش حیوانات مستلزم مزارع بزرگ بوده و هر چه مزرعه بزرگتر باشد احتمال کمتری وجود دارد که کشاورز در یک دهکده زندگی کند که این به علت وقت بیشتری است که بین خانه و مزرعه صرف میشود. چون، به طور کلی، در نواحی پست کشت محصول غلبه دارد و نواحی مرتفع برای چرای دامها مورد استفاده قرار میگیرد رابطه مستقیم بین زمین مسطح و استقرارگاه دهکدهای در اروپا وجود دارد
همچنین ملاحظات سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیکی ممکن است منجر به گروهی شدن جمعیت روستایی شود. به طور کلی ساختار استقرارگاه روستایی امروز با ۵۰ سال قبل تفاوت اساسی دارد، و حاصل یک برنامهریزی و ایدئولوژی Soviet مدرن است
عوامل مساعد برای ایجاد استقرارگاه پراکنده
عواملی که مشوق شکل پراکند استقرارگاه روستایی هستند و در آمریکای آنگلوساکسن، استرالیا، زلاند جدید وآفریقای جنوبی بیش از جاهای دیگر متداول است، دقیقاً عکس عواملی میباشند که برای توسعه دهکده مساعدند و از ویژگیهای اروپاست. این عوامل عبارتند از
۱ عدم نیاز به دفاع که با صلح و امنیت میسر میگردد
۲ تشکیل مستعمرات به وسیله تک خانوادههای کاشف به جای گروههایی که از طریق پیوندهای رابطه خونی یا مذهبی وابسته به یکدیگر میباشند
۳ غلبه کشاورزی خصوصی بزرگ مقیاس به جای سیستم اشتراکی
۴ مزارع تک قطعهای به جای املاک پراکنده
۵ یک اقتصاد روستایی که در آن پرورش حیوانات اهلی یا دامداری غلبه دارد
۶ زمین تپهای یا کوهستانی
۷ ذخایر آبی که به آسانی در دسترس هستند
۸ عمل عمدی دولت به فروپاشی دهکدهها، سرهم کردن مالکیتهای خردهای و بدین وسیله ایجاد یک کشاورزی کارآمدتر
۹ ریختشناسی استقرارگاههای روستایی
دمانژون ((Demangeon سکونتگاه را به دو نوع مجتمع و پراکنده تقسیم بندی کرد و برای هر یک از این طبقهبندیهای وسیع زیر تقسیماتی قائل شد
انواع سکونتگاه بنابر دمانژن
این طبقهبندی از نقطه نظر اروپایی دارای قدر و منزلت زیادی است از این لحاظ که بر همبستگی سکونتگاه با سیستمهای صحرایی و بر یک سلسله مراتب پراکندگی در رابطه با سکونتگاه گروهی تأکید میکند. از دیدگاه اسلوبشناسی (متدلوژی) نکته خلاف قاعده در اینجا این است که برای طبقهبندی هر یک از دو تقسیم بندی عمده مبنای متفاوتی به کار گرفته شده است که یکی عملکردی (functional) و دیگری ژنتیک (genetic) میباشد
در بیشتر مساعی بعدی برای طبقهبندی گونههای استقرارگاه روستایی معیار مورفولوژیکی به کار گرفته شده است. دمانژون از این معیار برای تقسیمبندی سکونتگاههای گروهی در فرانسه استفاده کرده و دهکدههای خطی (linear villages)، تودهای (massive villages)، و ستارهای شکل (star shaped villages) تمیز داد اما قدرت توجیه چنین گونهشناسی ضعیف است.
قسمت اعظم دیگر کارها مربوط به انواع استقرارگاه روستایی به وسیله دانشمندان آلمانی انجام شده است. شوارتز ((Schwartz سکونتگاههای گروهی را بر اساس اندازه، بر اساس به هم پیوستگی (تنگ و آزاد بودن)، و بر اساس شکل منظم بودن طبقه بندی کرد. واضح است که تعداد ترکیبهای ممکن از این عوامل گونههای متنوعی از انواع دهکده را به وجود میآورد.
نکته مهمتر اینکه نقطهای که در آن گونههای منظم و نامنظم یا تنگ و آزاد از هم جدا میشوند قراردادی و ذهنی (تحت تأثیر نظریات شخصی) است. یکی از رضایتبخشترین طبقهبندیهای سکونتگاه روستایی در آلمان به وسیله کریستالر ((Christaller ایجاد شد اما کاربرد عمومیتر گونهشناسی او در خارج از اروپا محدود است. طبقهبندی او از انواع دهکده نشان داده شده است
طبقه بندی انواع دهکده بنابر کریستالر
دهکدههای گروهی نامنظم: (irregular clustered village یا Haufendorf)
یکی از انواع معمول استقرارگاه هستهای است که در قسمتهایی از آلمان غربی، شمال فرانسه، نواحی پست بریتانیا و قسمت اعظم اروپای جنوبی دیده میشود. دهکدههای گروهی نامنظم نمایشگر یک ظاهر تصادفی با خیابانهای پیچ و خم دار و فارمستدهای گروهی اتفاقی است که فاقد هر نوع آثار برنامهریزی میباشد. کلیسای دهکده در جایی به طرف مرکز دهکده دیده میشود
که با خانههای رعیتی، انبارهای غله و کاه و جو و غیره و باغات خوراکپزی دهکده نشینان احاطه شده است. اندازه این دهکده بسیار متغییر است و از ۱۰۰۰- ۴۰۰ نفر جمعیت در سرزمینهای ژرمنی تا ۱۰۰۰۰ نفر یا بیشتر در دهکدههای کشاورزی نوک تپه در ایتالیای جنوبی میباشد.
دهکدههای گروهی منظم
در شکل کنونی خود نمایشگر برنامهریزی درجه بالایی هستند. نمونهترین این اشکال منظم دهکده خیابانی (street village) است. که درآن فقط یک خیابان مستقیم موجود است که خانههای رعیتی در امتداد این خیابان ردیف شده و باغات خوراکپزی در پشت قرار دارند
نوع دیگر استقرارگاه روستایی گروهی که نمایشگر برنامهریزی، حتی در مرحله تشکیل است، دهکده سرسبز (green village) یا Angerdorf میباشد. این نوع دهکده با یک فضای سبز مشترک در مرکز دهکده مشخص میشود که به طور سنتی از آن به عنوان یک زمین فستیوال و میدان بازار (market place) و همچنین ناحیه چرا و محوطه حفاظ دار برای حیوانات استفاده میشوند. دهکدههای سرسبز به طور وسیعی در قسمتهای مختلف دشت شمال اروپا، از نواحی پست بریتانیا تا لهستان دیده میشوند
شکل دیگر استقرارگاه روستایی برنامهریزی شده در اروپای شرقی دهکده همراه با شبکه سیم – آهن (grid- iron village) است، که به ویژه در دره دانوب وسطی و سفلی در قسمتهایی از مجارستان، یوگسلاوی سابق، رومانی و بلغارستان ملاحظه میشود
نقاط ضعف سیستمهای طبقهبندی
تمام سیستمهایی که تا به امروز ایجاد شدهاند در پارهای از نقاط ضعف زیر سهیم هستند
۱ درجه ذهنیت ( بستگی داشتن به نظریات و معلومات تجربی
هارت ((Hart مشاهده کرد که «تمیز بین انواع دهکده، به ویژه بین گونههایی که کاملاً مشابه هستند، پارهای اوقات مبتنی بر تفاوتهای آنچنان باریک و دقیقی است که طبقهبندی دهکدههای منفرد بیشتر عملی وابسته به عقیده و نظر شخصی است تا یک عمل واقعی و مشهود». بدیهی است که عنصر ذهنی بسیاری از طرحهای طبقهبندی، مفید واقع شدن آنها را برای مقاصد قیاسی محدود میسازد
۲ فقدان قابلیت کاربرد عمومی
اکثر سیستمهای طبقهبندی که برای نواحی بخصوصی طرحریزی شدهاند فقط برای همان قلمرو فرهنگی بخصوص تحت قاعده در آمدهاند. هیچ کدام از این سیستمهایی که در بالا به آن اشاره شد در خارج از اروپا قابل پیاده شدن نیستند
۳ تأکید مرفولوژیکی
یک نقطه ضعف اساسی، تأکید روی مرفولوژی سکونتگاه و توجه ناکافی به پایههای عملکردی سکونتگاه روستایی مدرن است. این حقیقت که دهکدهها ممکن است از لحاظ شکل فیزیکی شبیه ولی از لحاظ منشاء و عملکرد مختلف باشند این طبقهبندیها را بیشتر توصیفی میسازد
۴ قابلیت اعتبار موقتی
این طبقهبندیها اساساً تاریخی هستند، و طبقهبندیهای سکونتگاههای کشاورزی میباشند که در زمینه الگوهای آمایش سرزمین (land use) قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بنا نهاده شدهاند
مقیاس کاربرد
طبقهبندیهای شکل سکونتگاه وقتی مفید است که ببینیم کاربرد آن محلی، ناحیهای یا ملی است. حتی در داخل ناحیهای به کوچکی بریتانیا بسیاری از طبقهبندیهای سکونتگاه ممکن است به کار گرفته شود.
برای غلبه بر این دشواریها به کوشش اتحادیه بینالمللی جغرافیا (IGU) یک گونهشناسی عمومی از سکونتگاه روستایی ایجاد شده است که بر حسب آن تمام سکونتگاههای روستایی بتوانند ثبت و طبقهبندی، و مجموعه اصطلاحات علمی موجود به طور یکنواختی تنظیم و تعریف شوند
جمعیتزدایی روستایی (Rural depopulation)
تغییراتی که در ارقام آن جمعیتی رخ میدهد که به طور دائم در روستا زندگی کرده و یا از منابع آن به طور موقت استفاده میکنند، هسته مرکزی مطالعات مربوط به جغرافیای روستایی و بسیاری مسائل مربوط به اداره و عمران زمین در روستا را تشکیل میدهد. «جمعیت زدایی روستایی» میتواند به منزله کاهش تعداد مطلق ساکنان ناحیهای از روستا در نظر گرفته شود
.
انواع جمعیتزدایی
باید توجه داشت که کاهشهای مطلق تعداد سکنه روستا،به طریقی که تعریف شد، میتواند طی فرایندهای مختلفی ایجاد شود. رقم مرگ و میر یک استقرارگاه یا ناحیه روستایی ممکن است طی مدت زمان معینی بر رقم موالید فزونی یابد. اگر مهاجرت خالص برای جبران چنین کاهشهایی کافی نباشد جمعیتزدایی بیولوژیکی (Biological depopulation) نتیجه خواهد شد. در حقیقت جمعیتزدایی بیولوژیکی کاملاً نادر است و معمولاً تنها بعد از اینکه مهاجرت مداوم افراد جوان از روستا به خارج از یک هرم سنی محلی نامتعادل ایجاد کرد، به وجود میآید که از طریق غلبه افراد پیر و میانسال از شکل طبیعی خارج میشود. نیروی تولید مثل چنین جمعیتی کم است و به ندرت افراد جوان به تعداد کافی به طرف چنین مناطقی مهاجرت میکنند که از نظر اجتماعی و غالباً اقتصادی در فقر هستند. پس به این علت ممکن است جمعیتزدایی بیولوژیکی به وجود بیاید
انواع جمعیتزدایی ممکن است به وسیله مهاجرت خالص از روستا به خارج ایجاد شود. پنشمل ((P.Pinchemel در یک مطالعه تفضیلی تغییر جمعیت در قسمتی از شمال فرانسه، تمایز بین مهاجرت شغلی و غیر شغلی را ترسیم کرد
نمونه مهاجرت غیر شغلی از روستا میتواند حرکت مداوم مردم جوان از یک ناحیه کشاورزی همراه با جمعیت متراکم به خارج باشد که علت آن به طور ساده مشکلات بسیار در پیدا کردن هر نوع اشتغال در آن ناحیه است. چنین حرکاتی عمومی است و به اعضای متعلق به مشاغل بخصوصی محدود نمیشود
برعکس مهاجرت شغلی از روستا به خارج فقط روی اعضای گروههای روستایی خاصی اثر میگذارد. زارعین، یا زارعین آیندهنگر، اگر بخواهند به حیات خویش ادامه دهند ممکن است در دو وضعیت مجبور به مهاجرت شوند: زمانی که تقاضا برای تصرف مزارع در ناحیه موطن آنها بیش از عرضه باشد یا در مواردی که میباید مزارع بزرگ شوند و بنابراین تعداد آنها کاهش یابد.
بحث بعدی در قالب پیشنهادی میچل ((G.D.Mitchell خواهد بود که چهار دلیل برای جمعیتزدایی روستایی تمیز داد: این بحث با نظر کلی به انگلستان و ویلز، در خصوص کاهش تقاضا برای کارگر
مصنوعاتی و سرویسها شروع خواهد شد. سپس توجه به کاهشهای حقیقی و ظاهری جاذبههای اقتصادی زندگی روستایی معطوف خواهد شد
کاهش کارگر کشاورزی
تقاضاهای کاهش یافته برای کارگر کشاورزی از این نظر مورد نگرش قرار گرفته است که جزء اساسی مرتبط با فرآیندهایی است که منجر به جمعیتزدایی روستایی در انگلستان و ویلز میشوند. بسیاری از صاحبنظران اواخر قرن نوزده کاهش در نیروی کارگر کشاورزی را به سیاست تجارت آزاد انگلیس، و به ویژه به ورود آزاد ذرت نسبت دادند. لانگاستف (G.B.longstaff) اعلام کرد که «تجارت آزاد تقریباً به طور یقین به دو طریق مشوق حرکت از روستا به شهر بوده است. نیروهای آن درآن واحد جذب و دفع شدهاند. پایین آوردن قیمت محصولات کشاورزی، بویژه گندم، زراعت را
کمتر مقرون به صرفه ساخته است، مزارع ذرت را به چراگاه مبدل نموده و بنابراین مردم را از روستا رانده است. افزایش حجم تجارت خارجی موجب افزایش تقاضای نواحی صنعتی برای کارگر شده است و بنابراین مردم را به سوی شهرها کشانده است» این خط منازعه بسیار تعمیم یافت و روی نیروهای جاذب و دافع و بخصوص عوامل اقتصادی تأکید کرد. همچنین شرایط بحرانی در اقتصادهای کشاورزی نیز محرک خروج عمد کارگران کشاورزی از روستا در جستجوی کار و حرفه دی
گر شد
بافت اقتصادی در حال تغییر استقرارگاههای روستایی
قبل از انقلاب صنعتی، توزیع فعالیتهای صنعتی در کشورهای در حال حاضر توسعه یافته به منابع نیروی آب، سوخت زغال چوب، ذخایر محلی سنگ معدن فلزی و سایر مواد خام وابسته بود. صنایع نساجی در بسیاری از نواحی روستایی تکامل و رونق یافت. به همین گونه در جایی که ذخایر معدنی و ذخایر چوب در فواصل نزدیک وجود داشت، صنعت آهن وابسته به ذغال چوب پیشرفت کرد
کاهش مصنوعات روستایی هم در کاهش کلی جمعیت در روستا دخیل بوده و هم از آن نتیجه شد
تسهیلات فقیر روستایی
گزارشهای مستمری طی قرن نوزدهم وجود داشت که به کمبود کلبههای روستایی برای اسکان دادن کارگران کشاورزی در نواحی روستایی بریتانیا مربوط میشد. به طور کلی شرایط اسکان با وجود تجدید ساختمان در روی بعضی املاک روستایی،غیر مکفی بود. همچنانکه قبلاً توصیف گردید، چندین نسل در یک خانواده کشاورزی مکرر مجبور بودند در یک خانه واحد با هم شریک باشند. حتی در زمان حاضر نواحی روستایی هنوز از لحاظ دریافت آب لولهکشی، الکتریسیته و تسهیلات عمد زهکشی و فاضلاب در پشت سر شهرها میایستند. بریسی ((H.E.Bracey در یک مطالعه تفصیل
ی شرایط در سامراست ((Somerset ملاحظه کرد که «جمعیتزدایی روستایی به طور کامل میتواند در شرایط نبودن حمام و تسهیلات تربیتی غیر کافی ده خلاصه شود». بریسی در ملاحظات خود پیشروی نموده و تسهیلات عمومی (آب لوله کشی، الکتریسیته، فاضلاب، جمعآوری زباله) را مورد بررسی قرار داد تا مگر بتواند رابطههایی بین این تسهیلات و نرخهای تغییر جمعیت جستجو نماید. به طور کلی نواحی در حال جمعیتزدایی کمتر به تسهیلات نامبرده مجهز بودند ت
ا دهات در حال گسترش.
کاهشهای ظاهری و واقعی جاذبه زندگی روستایی
در ورای دلایل مختلف مهاجرت از روستا به خارج که تا به حال مورد بحث قرار گرفته این فرض مسلم و اساسی نهفته است که سکنه روستایی به تفاوتهای بسیار زندگی شهری با زندگی خودشان پیبردند و آنگاه قادر به استفاده از این اطلاعات برای مقایسه شرایط زندگی خویش با شرایط زندگی شهری شدند. ظرف قرن حاضر، وسایل ارتباط جمعی، مثل روزنامه، رادیو، تلویزیون این قبیل اطلاعات را پخش و منتشر ساخته است. ساکنان روستا واقف شدهاند که برای مشاغل شهری
عموماً دستمزد بیشتری میپردازند تا برای کار در روستا و همچنین شرایط زیست در شهرها معمولاً بهتر از نواحی روستایی است. بریسی روی هفت جاذبه نواحی شهری تأکید کرد که ممکن است روستاییان را برای مهاجرت به سوی شهرها اغوا نماید. این جاذبهها عبارت بودند از: تسهیلات در خرید بهتر؛ تنوع بیشتر در تفریحات اجتماعی؛ مسکن بهتر؛ رفاه و آسایش بیشتر؛ وسایل نقلیه بهتر؛ تماسهای اجتماعی و روشنفکرانه وسیعتر.
مراحل جدید در تکنولوژی حمل و نقل، به سه طریق عمده مهاجرت از روستا به خارج را تسهیل کرد:
اول، به این طریق که کارگر روستایی برای کار در شاهراهها و راههای آهن تحت احداث مورد نیاز قرار گرفت. همچنان که عملیات جادهسازی در جریان بود گروه گروه کارگران غیر ماهر از دهکدههای بومی خود مهاجرت کردند.
دوم، شکلهای جدید ارتباطات، به ویژه راهآهن وسایل آسانتری را برای حرکت به شهر فراهم ساخت.
سوم، همچنانکه مسافرین اطلاعاتی را با خود از شهر به روستا به ارمغان آوردند و روزنامه به طرق ارزان و سریع ارسال گردید این امر وسایل انتشار عقاید شهری را به داخل روستا تسهیل کرد
شهرگرایی روستا
در کشورهای در حال توسعه موضوع در خور توجه، مهاجرت مردم از روستا به شهرهای کوچک و بزرگ بوده است. ولی از جنگ جهانی دوم به بعد در بسیاری از ممالک توسعه یافته عکس این وضعیت مشاهده میشود، بدین ترتیب که شهروندان در جستجوی مسکن و تفریحات سالم به طرف روستا حرکت کرده و به طور روزافزونی نمونههایی را به وجود آوردهاند که به گفته پال ((Pahl «شهری شده از نظر فکری، ولی بخشهای روستایی مملکت از نظر جسمی» است. شهرگرایی روستا میتواند به وسیله مکانیزمهای مختلفی ایجاد شود و حالات گوناگونی به خود بگیرد که شامل چهارحالت است
حالت اول: رفاه فزاینده، وسایط نقلیه عمومی کافی و افزایش مالکیت اتومبیلهای شخصی با هم درآمیخته و موجب افزایش روزافزون مردم شهری شده است که زندگی در بخشهایی از کشور را برگزیدهاند که هنوز سیمای روستایی دارند و با این وجود برای کار، تعلیم و تربیت، پذیرایی و تفریح و دستیابی به اجناس و خدمات به داخل شهر آمد و شد میکنند. این پدیده در بسیاری از قسمتهای جهان توسعه یافته به وجود آمده است
حالت دوم: شکل دیگری از پدید اشاره شده در بالا، پدیده «کارگر – دهقان» است (در پایین سیستم کارگری- دهقانی توضیح داده میشود) که در بسیاری از قسمتهای اروپای قارهای دیده میشود. برخلاف شکل قبلی شهرگرایی که شامل شهروندانی میشد که زندگی در روستا و کار در شهر را انتخاب کردهاند، پدید کارگر – دهقان اعضای خانوادههای کشاورز را در برمیگیرد که برای کار در شهر آمد و شد میکنند ولی هنوز در خانههای روستایی خود زندگی کرده و قسمتی از اوقات خود را به کار در روی املاک خویش اختصاص میدهند. این نوع تماس بین مردم کشاورز و محیطهای شهری- صنعتی در تعدادی از موارد مطالعاتی تفصیلی که در اروپای قارهای به انجام رسیده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است
حالت سوم: حرکت شهروندان در تعطیلات و روزهای آخر هفته به داخل روستا به منظور تفریحات سالم، مورد دیگری از انتشار عقاید و ارزشهای شهری را نشان میدهد که موجب ایجاد تغییراتی در طرز تفکر و نقطهنظرهای روستاییان میشود. جامعهشناسان روستایی فرانسوی مطالعات تفصیلی خود را دربار چنین تماسهایی در مراکز اسکی آلپین به انجام رساندهاند
حالت چهارم: بالاخره حرکت شهروندان به داخل روستا در بسیاری از نواحی دنیای توسعهیافته به منظور به دست آوردن کلبهها یا خانههای دومی برای گذراندن اوقات فراغت پدیدار شده است.
کارگران- دهقانان
علاوه بر پراکنده شدن شهر به داخل روستا که نتیجه حرکت سکنه شهر به داخل دهات و مبدل شدن به آمد و شدکنندگان بین شهر و روستاست، باید شهرگرایی فکری و روحی اعضای جمعیت کشاورز را در نظر گرفت که هر روز به شهر آمد و شد میکنند و دارای مشاغل صنعتی در شهر هستند و با این وجود طی ساعات عصر، طی روزهای آخر هفته، و طی روزهای تعطیل کارخانه در عرض سال به کار در روی مزارع خود ادامه میدهند. چنین کشاورزانی به کارگران_دهقانان مبدل شدهاند
فواید و مضار زراعت کارگری- دهقانی
از زراعت کارگری- دهقانی منافع و مضاری چند نتیجه شد که مورد بررسی قرار خواهد گرفت:چنین اقتصاد دوگانهای در مواقع سخت صنعتی و بیکاری تکیهگاهی به شمار میآید به گونهای که کارگر_دهقان ممکن است برای مدتی به کارکردن در روی زمین برگردد. کارگران- دهقانان بدون شک میتوانند درآمدهای بالاتری نسبت به کار زراعتی تنها به دست آوردند. این درآمد زیاد ممکن است صرف بهبود شرایط زندگی خانواده یا صرف تهیه لوازم و تجهیزات مزرعه شود و یا به مصرف تعلیم و
تربیت فرزندان خانواده برسد. وجود جوامع کارگری_دهقانی در روستا به این معنی است که تقاضا برای خدمات محلی ادامه خواهد داشت و از این رهگذر مغازها، مدارس و سایر تسهیلات روستایی حفظ خواهد شد تا به کارگران کشاورزی و سایر سکنه روستایی به اندازه کارگران_دهقانان و خانوادههای آنها استفاده برساند و ضمناً از روستاگرایی نیز احتراز خواهد شد. همچنین میتوان گفت که تماسهای جدید کارگران-دهقانان که با شرکت در کار صنعتی و کار کشاورزی پیدا
کردهاند، باید محیط اجتماعی بسیار مستعدی برای پخش و انتشار عقاید جدید به داخل روستا برای بهبود زراعت، تعلیم و تربیت و شرایط اجتماعی فراهم کند
زیانهای متعدد روش زندگی کارگری- دهقانی معمولاً بیش از فواید ممکن آن است. مالکیتهای آنها به طور قابل ملاحظهای از لحاظ اندازه فرق میکند، اما روشن است که سرمایهگذاری کارگر محدود است و بدین سبب تنها امکان اداره واحدهای کوچکی وجود دارد. چنین مالکیتهایی غالباً به تعدادی بلوک یا قطعات باریک کوچکی تقسیم میشود. این نوع تجزیه مالکیت در روی مزارع نیمه وقت از طرحهای ترکیب قطعات باریک زمین و بزرگ شدن مزرعه که
به سود زارعین تمام وقت است جلوگیری میکند
مزارعی که به وسیله کارگران-دهقانان زیر کشت میرود غالباً دارای بازده کمی است زیرا که عمل آورندگان آن یا اصلاً تمرین و آموزش کشاورزی رسمی نداشته یا خیلی کم داشتهاند و نیروی انسانی سرمایهگذاری شده آنها بسیار محدود است. مزارع کارگری- دهقانی، هر جا که قرار گرفته باشد، معمولاً به مراتب کوچکتر از متوسط مربوط برای ناحیه مورد نظر است. حتی در این صورت، امکان دارد از قسمتهایی از زمین کشاورزی، استفاد کشاورزی به عمل نیاید زیرا اوقات و کارگر غیر مکفی به کشت آنها اختصاص دارد
کارگران- دهقانان نه کشاورزان کاملی هستند نه کارگران صنعتی کامل. آنها به علت اوضاع در هم و بر همی که دارند واجد شرایط برای دریافت انواع اعانههای اجتماعی پرداختی به اعضای هر یک از دو گروه نیستند. زندگی کارگران- دهقانان بسیار دشوار است. آنها مانند کارگران صنعتی مجبور به کار هشت ساعته برای پنج یا شش روز هفته خواهند بود. علاوه بر این بسیاری از آنها ناگزیر به صرف دو ساعت آمد و شد روزانه بین مزرعه و کارخانه خواهند بود. وقت آزاد ساعات عصر و روزهای تعطیل آخر هفته ناگزیر باید به ادار مزرعه اختصاص یابد
بعد از سه دوره افزایش اهمیت پدید کارگر- دهقان از ۱۹۵۰ تا اوایل سالهای ۱۹۶۰، در زمان کنونی به نظر میرسد که آن در اروپای قارهای در حال کاهش باشد. در ده سال گذشته، املاک کارگری- دهقانی از لحاظ تعداد، کاهش یافته است. مردم جوان به سه دلیل عمده به ندرت مایلند که به زارعین نیمه وقت تبدیل شوند: اول،اشتغال دوگانه کارگر- دهقان را در موقعیت ناامنی قرار داده و برای او و خانوادهاش اوقات فراغت بسیار محدودی باقی میگذارد. او به هیچ یک از دو طریق کسب معاش خود احساس وفاداری نمیکند و غالباً هم به عنوان یک زارع و هم به عنوان یک کارگر کارخانه موجودی دونپایه تلقی میشود. دوم، در حال حاضر بچههای کارگران- دهقانان برای انجام مشاغل صنعتی یا خدمات یا سرویسها تعلیمیافتهتر و کارآزمودهتر از والدینشان در زمان خود هستند
اقتصاد دوگانه کارگر- دهقان از جهات مختلف در معرض حمله و انتقاد قرار میگیرد: بسیاری از مراحل ساخت مصنوعات و استخراج معدن که در گذشته به مقادیر زیادی کارگر احتیاج داشت و توسعه پدید کارگر- دهقان را تشویق و ترویج نمود هم اکنون همچنانکه مکانیزاسیون و ماشینکاری رونق بیشتری میگیرد، کارکنان استخدامی خود را کاهش میدهد
اوقات فراغت و روستا
فعالیتهای مربوط به اوقات فراغت به هیچ وجه پدید جدیدی در روستا نیست. ورزشهای باستانی، شکار، تیراندازی و ماهیگیری برای قرنها بخشی از چشمانداز روستایی را تشکیل میدادهاند. اما عد معدودی به طرف چنین فعالیتهایی میرفتند و اکثراً اثرات فراگیر محدودی روی منابع روستایی داشت. نتیجه حرکت جدید شهروندان به داخل روستا، فعالیتهای کاملاً مختلفی از لحاظ نوع و مقیاس بوده است و متقابلاً نسبت به گذشته روی روستا اثرات بیشتر و بزرگتری داشته است
از جنگ جهانی دوم به این طرف همچنانکه تفریحات سالم به شکل یک فعالیت جمعی درآمده، که بیشتر گروههای مردم را در بر میگیرد، وضعیت توریسم به طور قابل ملاحظهای تغییر یافته است. در نتیجه تعداد روز افزونی از «دیدن کنندگان»(Visitors) تعطیلات آخر هفته و ایام تعطیل خود را همانقدر در روستا به سر بردند که در ساحل یا در مراکز ورزش کوهستانی
این افزایش فوقالعاد تعداد افراد برخوردار شونده از اوقات فراغت، مولود چهار عامل زیر است
۱ بالا رفتن استانداردهای زندگی که با ضرایب رشد اقتصادی بالا در اروپا و آمریکای شمالی همراه بوده است؛
۲ گسترش فراگیر تعطیلات همراه با دستمزد؛
۳ توسعه روزافزون تعطیلات برای مسافرت جمعی، به ویژه اتومبیلهای شخصی؛
۴ تشکیلات بزرگ مقیاس تسهیلات مربوط به تفریحات سالم
تدارک غذا و مسکن و ایجاد تسهیلات برای مسافرین تازه وارد به روستا باعث ایجاد دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی در محلهایی میگردد که این تدارکات انجام میگیرد. همچنانکه این مسافرین در هتلها و خانههای شبانهروزی یا در محلهایی که در آن چادر زده شده و یا در خانههای دوم اقامت میکنند وجود آنها در یک جامعه محلی روستایی برای بخشی از سال منجر به تجدید حیات زندگی محلی میشود. غالباً وجود شهروندان محرک تغییراتی در ظاهر
استقرارگاههای مورد تهاجم میشود زیرا که ساختمانها از نو نقاشی شده، خانههای قدیمی دوباره تعمیر و خانههای جدید ساخته میشود. اما تدارک غذا و مسکن و تسهیلات برای مسافرین شاید حتی از این نظر دارای اهمیت بیشتری است که مشوق و مروج تغییرات اجتماعی و اقتصادی غیر محسوسی میباشد زیرا بدین وسیله سرمایه و عقاید و افکار شهری به داخل روستا هدایت میشود
جمعیت روستایی معمولاً برای خوشآمدگویی به توریست آماده نیست و در آغاز ممکن است نسبت به «خارجیان» خصومتی وجود داشته باشد. ولی کمکم درمییابند تدارک تسهیلات برای خارجیان میتواند حداقل دارای چهار فایده باشد: اول، شکلهای استخدامی مکملی ایجاد میشود که ممکن است به سود همه مخصوصاً زنان و مردان جوانی باشد که در نواحی مبتنی بر کشاورزی برای آنها کار به آسانی فراهم نیست. به این ترتیب رامبد ((P.Rambaud گزارش داد که سکنه روستا به این نتیجه رسیدند که ایجاد شکلهای اضافی اشتغال و استخدام مهمترین استفادهای بود که از وجود مسافرین تازه وارد به روستا به دست آمد
دوم، این مشاغل میتواند درآمدهای اضافی مهمی برای خانوادههای روستایی فراهم کند. برای مثال، اطاقهای موجود در مزارع محلی یا در سایر خانهها میتواند نیازمندیهای مسافرین را از لحاظ مسکن مرتفع سازد
سوم، زارعین محلی این فرصت را دارند که پارهای از تولیدات خود را (شیر، سبزیجات،میوه و 😉 هتلهای محلی، به اشغال کنندگان خانههای دوم و مسافرین در راه عرضه کنند و بدین وسیله موفق به کسب درآمد اضافی شوند
چهارم، تماسهای بین مسافرین و اعضای جوامع محلی روستایی از این جهت میتواند نافع باشد که «موجبات تجربه و درک وسیعتری از زندگی و کار در دنیای خارج از روستا» را فراهم میآورد
نتایج خالص تغییرات اجتماعی بدست آمده از برخورد مسافرین تازه وارد با جوامع محلی روستایی درخور بحثی باز و گسترده است. از یک طرف، میتوان گفت که تدارک غذا و مسکن و تسهیلات برای تازه واردین یک سری اشتغالاتی را ایجاد میکند که مکمل کشاورزی است و بدین وسیله منابع درآمد اضافی عرضه میکند که به سکنه روستایی اجازه خواهد داد شرایط زندگی خویش را بهبود بخشند و بدین وسیله آنها را آنها را به ماندن در روستا تشویق میکن
ممکن است موجب ایجاد وابستگیهای دائمیتری بین شهرنشینان و ده مورد نظر گردد. دیدنکنندگان میانسال ممکن است تصمیم بگیرند ایام پیری را در روستا به استراحت بپردازند. چنین مهاجرتهای بزرگسالان یک نیاز محلی برای تهیه خدمات ایجاد میکند و ممکن است به خوبی بعضی از ساکنان روستایی را در محلشان نگه دارد وگرنه ممکن است به شهر رفته باشند. شق دیگر اینکه، دیدنکنندگان کوتاه مدت ناحیه روستایی مربوط ممکن است تصمیم به خریداری کلبهای گرفته یا خانه جدیدی به عنوان خانه دوم در آنجا بسازند تا از آن در تعطیلات و شاید همچنین روزهای تعطیل آخر هفته منظماً استفاده کنند. این نوع شهرگرایی روستا آخرین قسمت از این بخش را تشکیل میدهد
خانههای دوم
زیرشهرگرایی فصلی
مقبولیت و فراوانی خانههای دوم اساساً پدیدهای است متعلق به بعد از سال ۱۹۴۵ که به دست آمده از درآمد کافی میباشد که بتواند به اقلام غیر اساسی اختصاص یابد و داشتن وقت آزاد کافی برای اینکه این درآمد در راه فعالیتهای اوقات فراغت مورد استفاده قرار گیرد. بهبود وسایل حمل و نقل عمومی و به ویژه خصوصی به افراد اجازه داده است که انگیزههای بخصوص خویش را برای تحصیل خانه دوم دریابند، مانند انگیز تبعیت از مد، تمایل به استفاده از تفریحات سالم غیر شهری، یا اشتیاق به سرمایهگذاری پساندازهای شخصی در ملک و مالکیت
در گذشته، تصرف خانههای دوم به بخش کوچک و مرفه جامعه محدود میشد. اشرافیت و بورژواری در انگلستان، فرانسه، سوئد، و سایر کشورهای اروپایی از قرن هفدهم به بعد موجب عقب نشینی از شهر به روستا در تعطیلات آخر هفته و تابستان شد. از جنگ بینالملل دوم به این طرف طبیعت محدود زندگی خانه دوم به طور چشمگیری تغییر یافته است زیرا که این خانهها توسط تعداد فزایندهای از خانوارهایی که از درآمد متوسطی برخوردار بودهاند خریداری شده است
ملوین وبر ((Melvin Webber پیشگویی کرده است که مسیرهای جدید برای تحرک شخصی افزایش یافته، شدت بیشتری خواهد یافت به طوری که خانوادههای چندخانهای و چند ماشینی درآینده بسیار بیشتر خواهد شد و بدین وسیله شهر و روستا را در نواحی بزرگ پشت شهری به یکدیگر متصل میکند. چنین تفسیر اکولوژیکی استقرارگاههای واقع در روستا را که شامل خانههای دوم میشوند به صورت دنبالههای بسیار اختصاصی فضای زندگی شهری مورد نظر قرار میدهد
زیرشهرگرایی Suburbanization) ( اولیه جدایی فضایی بین محل کار و محل اقامت را در چهارچوب شهر ساختمانی مجاز ساخت. تصرف خانه دوم بعد جدیدی را در این فرآیند وارد ساخته، اجازه داد که شهروند مربوط محیط فضایی خود را به طور منظم و مکرر به کلی تغییر دهد تا اینکه در نتیجه
مسافرتی که برای رفتن به سرکار انجام میدهد تنها از یک قسمت شهر ساختمانی به قسمت دیگر آن حرکت کند. تمیز موقتی بین خانههای اول و دوم در حال کاهش است و این روال ادامه خواهد یافت زیرا که هفتههای کاری در آینده کوتاهتر خواهد شد. خانههای دومی که به سهولت به مراکز نیاز شهری قابل دسترس هستند به وسیله شهروندان برای دو یا سه شب در هفته عملاً در سراسر شب اشغال میشوند. خانههای دوم واقع در نواحی دورافتادهتر ممکن است طی تعطیلات طولانی به طور مستمر اشغال شوند. در بسیاری از کشورهای توسعه یافته این امر ممکن است
در دو یا سه ماه طی دورهای که مدارس بسته است ادامه یابد. بسیاری از خانههای دوم بخوبی با اسباب و آلات خانگی مجهز شده به شهروندان امکان میدهند از اقامت خود در روستا لذت ببرند
روشن ساختن تفاوتهایی که در سطح ملی در میزان تملک خانههای دوم وجود دارد کار آسانی نیست. علاوه بر تفاوتهایی که در میزان مالکیت اتومبیلهای شخصی، تعداد روزهای تعطیل همراه با دستمزد، رفاه عمومی و اشتغال کاروانها در تدارک مسکن فصلی وجود دارد، انسان میتواند به تفاوتهای موجود در شرایط زندگی شهری توجه کند. بسیاری از شهروندان در اروپای قارهای در
عمارات آپارتماننشین بسیار متراکم زندگی میکنند و در جستجوی جبران این امر به شکل یک خانه دوم روستایی در روزهای آخر هفته هستند. این امر شاید کمتر در مورد بسیاری از شهروندان در بریتانیا مصداق دارد، زیرا که خانههای نیمه مجزایی را با باغات شخصی اشغال میکنند و بدین ترتیب مالک قطعهای از فضای باز هستند که در آن اوقات فراغت خویش را صرف کنند
انتشار اندیشههای نو و ابداعات در روستا
دگرگونی اجتماعی نه فقط از تحرکات افراد و گروهها، که از طریق انتشار عقاید و ابداعات نیز نتیجه میشود. ابداع میتواند موجب شروع دگرگونی در داخل یک جامعه محلی شود، زیرا که آن «هر فکر، رفتار یا چیزی را که جدید است در هم میآمیزد، چون که از نظر فکری با فرمهای موجود متفاوت است; اما بعضی ابداعات طبیعتاً باید فقط به شکل تشکیلات فکری باقی بمانند، در حالی که برخی دیگر میتوانند به طور باز و ملموسی ابراز شوند». این نوآوریها در بین یک گروه جمعیتی،
هم به مفهوم مکانی و هم به مفهوم زمانی، منتشر یا پخش میشوند. در درون جامعه روستایی، انتشار عقاید نو و ابداعات، دارای اهمیت روزافزونی است، زیرا که مهارتهای پیچیدهتری نسبت به گذشته برای زندگی مدرن مورد نیاز است. برای مثال، یکی از اولین کارهای جغرافیایی کارل سوئر( Carl Sauer ) تحت عنوان « بنیادهای کشاورزی و انتشار آن »(Agricultural Origins and
Dispersals) باعث تشکیل مدرسه جغرافیدانان برکلی ((Berkeley شد که توجه آنها به ترسیم انتشار ابداعات انسان در زمان و در فضا معطوف ب
انتشار نوآوری طی زمان و مکان
روشی که به وسیله آن عقاید و ابداعات در زمان و در فضا پخش میشوند همانند تحرکات مردم در برگیرند اصلی است که بیانگر کاهش نرخ انتشار با افزایش فاصله است، اما با آن از سه جهت متفاوت است
فکر نو در بین مردم حرکت میکند و در سرچشمه زایل نمیشود، انتشار نوآوری محدود و منحصر به راهها نمیشود و نه هر فردی که در معرض تماس قرار میگیرد پذیرای نوآوری میشود. رشد اخیر مطالعات جغرافیایی درباره انتشار نوآوری در میان جمعیتهای روستایی عمدتاً با سه تم عمده سروکار داشته است. اول، ادبیات در حال رشدی دربار انتشار تجدد که مخصوصاً در ممالک در حال رشد به چشم میخورد. طبقه دوم از مطالعات مربوط به نوآوری شامل مطالعاتی میشود که به ویژه با کشاورزی سروکار دارند. سومین تیپ مطالعات جغرافیایی مطالعات مربوط به قبول یک نوآوری به عنوان جانشینی برای دگرگونی اجتماعی است
تجزیه و تحلیل انجام شده به وسیله لوبودا Loboda)) دربار پخش مالکیت تلویزیون در لهستان موردی از این نوع مطالعه است. در سال ۱۹۶۱ ناحیهای که در آن تلویزیون به مقدار زیادی مورد پذیرش قرار گرفته بود، محدود میشد به جنوب غرب و قسمت کوچکی از فرماندهی نظامی
گدانسک Gdansk. در سال ۱۹۶۵ نه فقط افزایشی در میزان پذیرش تلویزیون در جنوب غرب ملاحظه شد، که آن همچنین تا فواصل قابل توجهی به طرف داخله لهستان انتشار یافت. در آخرین سال تجزیه و تحلیل یعنی سال ۱۹۶۸ یک کاهش آشکار در تفاوتهای موجود در درجه انتشار تلویزیون در سراسر لهستان آشکار گشت
وقتی جامعهشناسانی چون کلمن ((Coleman و جغرافیدانانی چون هاگرسترند ((Hager strand شروع به توسعه مدلهایی برای توصیف انتشار عقاید و ابداعات کردند، آنها تشابه قابل ملاحظهای را بین این مدلها و انتشار اپیدمیها (بیماریهای همه گیر) ملاحظه کردند که برای آنها مدل ریاضی قبلاً به وجود آمده بود. نسبت پذیرندگان نوآوری در ناحیه معینی وقتی نسبت به زمان ترسیم شود، منحنی S شکلی را که شبیه به منحنی لوجیستیک یا منحنی یادگیری است به دست میدهد
عموماً چنین در نظر گرفته شده است که S شکل بودن منحنی انتشار نتیجه احتمال ضعیف در تماس قرار گرفتن با یک پذیرنده طی مراحل اولیه است، اما همچنان که افراد بیشتری پذیرای نوآوری میشوند، احتمال تماس بیشتر میشود. در مراحل بعدی احتمال تماس با نپذیرندگان نوآوری به طور محسوسی کاهش مییابد، زیرا که سطح اشباع در فرایند انتشار فرا رسیده است. این منحنی همچنین میتواند برای مشخص کردن تعداد پذیرندگان نوآوری با گذشت زمان مورد استفاده قرار گیرد
ملاحظه شده است که منحنی لوجیستیک به طور بالنسبه نزدیکی با یافتههای تجربی در تعدادی از مطالعات انتشار نوآوری در میان جوامع روستایی مطابقت دارد. در اواخر سالهای ۱۹۲۰ و در اوایل سالهای ۱۹۳۰ چاپین Chapin و پمبرتن Pemberton هر دو ملاحظه کردند که توسعه فرهنگی منحنی S شکل را به دست داد. ولی تعدادی از مطالعات آغازگر نقض اعتبار منحنی لوجیستیک در مطالعات مربوط به انتشار نوآوری بودهاند. بحث شده است که فرضهایی که ناگزیر به منظور به کار بردن مدل مربوط میباید بشود به انداز کفایت، واقعیت را منعکس نمیکنند. برای مثال فرضهایی که یک نوآوری بعد از یک ملاقات پذیرفته خواهد شد و این افراد بدون هیچ قید و شرط و محدودیتی تن به اختلاط و امتزاج میدهند مسلماً سؤالانگیز است. به علاوه براون ((Brown و کاکس ((Cox خاطرنشان ساختند که منحنی S شکل به وسیله عواملی به غیر از آنهایی که به وسیله تئوری
انتشار ادعا شده است، به وجود میآید. بسیار روشن است که تئوریهای فضایی و تئوریهای زمانی انتشار هیچ کدام به قدر کفایت قادر به توجیه نرخ تغییرپذیر نوآوری نیستند. بنابراین لازم است که نه فقط به روی روشی متمرکز شویم که در آن یک نوآوری مورد قبول واقع میشود بلکه همچنین تمیز دهیم که چگونه عبور اطلاع، ویژگیهای فرد و طبیعت نوآوری به خودی خود روی تصمیم مورد نظر تأثیر میگذارد
انتشار نوآوری به عنوان یک فرآیند
روشی که در آن عقاید و تکنیکها مورد قبول واقع میشوند، یک فرآیند ذهنی است که یک فرد از اولین شنیدن دربار یک نوآوری تا زمانی که آن کاملاً مورد قبول قرار گرفته یا رد میشود، طی میکند. شکل زیر کوشش دارد فرآیند انتشار نوآوری را در داخل یک چهارچوب تصمیم گیری خلاصه کند.
طرح تصمیم گیری کلی در مورد نوآوری
انتشار نوآوری و فاید منتظره
محصلین انتشار نوآوری کاملاً نشان دادهاند که قبل از این که یک نوآوری مورد قبول قرار بگیرد، باید در عقایدی که آن از رونق میاندازد بهبودی به وجود بیاید. برای مثال، کیولین ((kivlin و فلیگل ((Fliegel نتیجه گرفتند که نرخهای قبول ابداعات کشاورزی در بین کشاورزان ممالک متحده آمریکا به طور نزدیکی با سود اقتصادی مرتبط بود. ولی تعدادی از پژوهشگران ادعا کردهاند که سودآوری اقتصادی در بین کشاورزان دهقان کمتر اهمیت دارد
چنین به نظر میرسد که قبل از اینکه یک نوآوری مورد قبول واقع شود، باید محیط برای تغییر رسیده باشد. ولی فاید نسبی یک نوآوری میتواند به وسیله فعالیتهای ترویجی عوامل تغییر، بالا رود. برای مثال پیشبینی کمک هزینههای دولتی به منظور کمک بخشیدن به نرخ قبول. آرزوی دولت هندوستان به کاستن نرخ موالید با پیشبینی پاداش کوچکی برای هر مردی که داوطلبانه مقطوع النسل شود، پیشرفت خوبی داشته است. آشکارا به نظر میرسد که نرخ قبول نوآوری نمیتواند تنها برحسب فاید منتظره به اندازه کفایت توجیه شود. بنابر نظر راجرز حداقل چهار خصوصیت نوآوری لازم است در نظر گرفته شود
اول، تعدادی از مطالعات نشان دادهاند که درجه سازگاری یک نوآوری با ارزشهای موجود، تجارب گذشته و نیازهای دریافتکننده باید در نظر گرفته شود
دوم، مشکلات نسبی حاصل از درک یا استفاده از یک نوآوری، ممکن است روی نرخ قبول تأثیر بگذارد. بنابر اظهار فلیگل و کیولین بین پیچیدگی ابداعات کشاورزی و نرخ قبول آنها نسبت به هر خصوصیت دیگر نوآوری به جز منفعت نسبی بیشتر، رابطه معکوس وجود داشت
سوم، ابداعات عموماً با سرعت بیشتری پذیرفته خواهند شد، اگر بتوانند مورد آزمایش قرار بگیرند. چهارم، بالاخره سهولت مشاهد یک نوآوری و انتقال آن به دیگران همچنین روی نرخ قبول آن تأثیر خواهد گذاشت
چشمانداز و چشمانداز روستایی
چشمانداز یکی از مفاهیم اصلی در بحثهای جغرافیایی، به ویژه جغرافیای روستایی است. اگرچه برپایی، نحوه شکلپذیری، امکان دگرگونی و تغییر پذیری و نیز اجزای گوناگون چشماندازهای مختلف مورد توجه خاص برخی جغرافیدانان است، اما در زمینه مفهوم، دامنه و اهمیت چشمانداز جغرافیایی اختلاف نظرهایی، بعضاً اساسی، ملاحظه میشود
لفظ چشمانداز هم در زبان روزمره و هم در متون علمی پیوسته به کار میرود. تعبیر عمومی از چشمانداز هم در زبان روزمره و هم در متون علمی پیوسته به کار میرود. تعبیر عمومی از چشمانداز «بخشی از سطح زمین» یا نوع معینی از سطح زمین است. در این تعبیر، چشمانداز سیمای ظاهری یک منطقه یا ناحیه به شمار میرود و عبارت است از «منظر و نمای خارجی یک مکان» با این فرض که ویژگیهای ریختشناختی و طبیعی آن مکان همگون و منسجم است.
با این تعبیر مفهوم چشمانداز به مفهوم «منطقه» و «ناحیه» نزدیک میشود و میتواند به عنوان یک واحد فرهنگی یا طبیعی در نظر گرفته شود. در همین ارتباط،گاهی چشمانداز به عنوان یک نظام محیطی (اکوسیستم) که نمایانگر گستر مکانی محیط خاصی است به کار میرود و گستر جغرافیایی گیاهان یا جانوران یا سایر پدیدههای طبیعی و انسانی تلقی میشود؛ مانند چشمانداز درختان سوزنی برگ و چشمانداز درختان بلوط
قاعدتاً دو نوع چشمانداز عمومی مطرح میشود: چشمانداز طبیعی و چشمانداز فرهنگی (انسانی). چشمانداز طبیعی، بخشی از چشمانداز عمومی جغرافیایی است که به واسطه تأثیرگذاری عمده نیروها و عوامل محیط طبیعی به وجود میآید. این نیروها و عوامل عمدتاً عبارت است از موقعیت، اشکال ناهمواری، آب و هوا، پوشش گیاهی، زندگی جانوری و مانند آن که در مجموع چهر خاصی به یک ناحیه یا منطقه بزرگتر میبخشد. چشمانداز فرهنگی به واسطه
تأثیرگذاری مداوم و پویای گروههای انسانی بر یکدیگر و بر محیط طبیعی، به وجود میآید. اگرچه نقش نیروهای محیط طبیعی تعیینکننده نیست،اما کم و بیش مؤثر است. در واقع، چشمانداز فرهنگی، علاوه بر روابط خاص اجتماعی- اقتصادی، از دخالتهای انسان در چشمانداز طبیعی ناشی میشود.
فضای حاصل از برآیند مجموعه عوامل و نیروهای چشمانداز طبیعی و چشمانداز فرهنگی را میتوان چشمانداز مکانی- فضایی (یا جغرافیایی) به شمار آورد. به این ترتیب، چشمانداز جغرافیایی بیش از هر چیز یک مفهوم مکانی-فضایی است. این چشمانداز بیانگر نظامی مبتنی بر تأثیر متقابل انسان و محیط طبیعی و به عبارت دیگر نتیجه این روند پویای تأثیر متقابل است. چشمانداز جغرافیایی به عنوان یک مجموعه پیچیده از سه جزء عمدهای که به طور مداوم با یکدیگر در ارتباط است شکل میگیرد. این سه جزء عبارت است از
الف) عوامل یا اجزای غیرآلی (غیر زنده) مانند اشکال ناهمواری؛
ب) عوامل یا اجزای آلی (زنده) گیاهی و جانوری؛
ج) انسان به عنوان موجودی اندیشمند و اجتماعی
بر این اساس، اگر بخواهیم تعریفی از چشمانداز جغرافیایی به دست دهیم، میتوانیم بگوییم چشمانداز جغرافیایی عبارت است از فضای خاص حاصل از کنش متقابل نیروهای گوناگون طبیعی-انسانی در یک بافت مکانی معین
در همین ارتباط، چشمانداز روستایی به عنوان نوعی چشمانداز جغرافیایی، حاصل فعالیت و نحو برخورد گروههای روستایی در یک محیط طبیعی- انسانی معین به شمار میرود. این چشمانداز دارای دو بعد اساسی است: یکی چهره ظاهری که شامل بزرگی و کوچکی، نحوه قرارگیری زمینهای زراعی و شکل ظاهری و نیز ویژگیهای خاص خانههای روستایی است. دیگری ریخت درونی است که معرف نحوه سازمان یافتن و شکل پذیری مناسبات اجتماعی_اقتصادی گروههای
روستایی است. در چشم انداز روستایی نیروهای گوناگون فرهنگی- تاریخی و اجتماعی- اقتصادی در برخورد با نیروهای طبیعی، باعث شکلگیری فعالیتها و سازمانبندی خاص تولید و نیز تعیین واحدهای اقتصادی میشود. در این روند از کنش متقابل، سیمای ظاهری و ریخت درونی چشمانداز روستایی شکل میگیرد و چشمانداز فرهنگی خاصی را به صورت مجموعهای یکپارچه عرضه
میدارد. این چشمانداز فرهنگی خود به واسطه ویژگیهای روابط آن از یک سو و نهادها و تأسیسات گوناگون اجتماعی- اقتصادی موجود در اجتماع روستایی از دیگر سو در معرض دگرگونی است. هر قدر این روابط و نهادها گستردهتر و پیچیدهتر باشد، روند تغییر و دگرگونی چشمانداز پویاتر و شدیدتر خواهد بود و در کنار بالا بودن سطح تولید، چشمانداز فرهنگی مورد نظر کمتر رنگ «طبیعی» خواهد داشت
تغییر چشمانداز روستایی امری اجتنابناپذیر است. در روند این تغییر، شکل و حتی ماهیت چشمانداز دگرگون میشود و کوشش برای حفظ چشماندازها به همان صورت و با همان ویژگیهای قبل منطقی نیست. نکته حایز اهمیت این است که تغییر چشمانداز به درستی و به صورتی عقلایی صورت پذیرد. این امر نیازمند نظامی است که بتواند به درستی تعیین کند چه تغییراتی با چه دامنهای در چشمانداز سودمند و کارآمد و چه تغییراتی نامناسب و غیر کارآمد خواهد بود. در هر صورت اساس نگرش باید بر کنترل تغییر و تحول مکانی- فضایی استوار باشد نه بر حفظ مبانی قدیمی.
جغرافیا و جغرافیای روستایی
وقتی یک حوزه علمی به وسعت و تنوع جغرافیای روستایی را در نظر میگیریم، لازم است در آغاز، نه فقط طبیعت متغیر جغرافیای روستایی که همچنین طبیعت متغیر موضوع میزبان آن، یعنی جغرافیا را در نظر بگیریم. جغرافیای روستایی براساس نرخ انتشار از سال ۱۹۷۰ تولدی دوباره در قلمرو جغرافیا داشته و بار دیگر خود را به عنوان یک زیر موضوع اصلی در کادر کل حوز موضوعی مربوط مورد تأیید قرار داده است. این در حقیقت یک بازگشت پارهای به دوره پیشین یعنی زمانی است که کل جغرافیا عملاً به جغرافیای روستایی منحصر میشد زیرا که جهان به طور غالبی روستایی بود.
تا دهه ۱۸۵۰، و در بعضی نواحی حتی دیرتر، نیاز به کشف نواحی ناشناخته جهان در جغرافیا غلبه داشت. به علاوه موضوع مربوط میتوانست به عنوان یک کل ادراک شود و هر عالمی میتوانست تمام جغرافیای مدرن آن دوره را در برگیرد. همچنانکه اطلاعات بیشتری در دسترس قرار گرفت جغرافیا ناگزیر بود به زیر موضوعاتی تقسیم شود و تئوریهایی را برای طبقهبندی و توجیه بار در حال افزایش اطلاعات قابل دسترس گسترش دهد. به دنبال کار داروین ((Darwin بسیاری از جغرافیدانان این نظریه را پیشنهاد کردند که این محیط طبیعی است که تعیین کنند کردارها و
رفتارهای انسان است. مسلماً این نظریه در نواحی روستایی جایی که سیستمهای کشت به واسطه طبیعتشان به طور نزدیکی با چشمانداز طبیعی مرتبط هستند بیش از هر جای دیگری جالب توجه بود. به دنبال این نظریههای جبر محیطی (Environmental determinism) نظریه نواحی طبیعی (Natural regions) مطرح شد و مفهوم ناحیهای در سالهای بین جنگ غلبه داشت.
در نواحی روستایی ویدال دولابلاش Vidal de la Blache)) کلمه فرانسوی «pays» را برای توصیف حوزههای متمایز روستا به کار برد که به وسیله سیمایشان میتوانستند از لحاظ طبیعی تحدید حدود شوند، و هارتشورن ((Hartshorne این ایده را فراتر برده اظهار داشت که جغرافیا با «تمایز ناحیهای» سطح زمین سروکار دارد. در این دوره جغرافیا قویاً از مکتب چشمانداز ناحیهای منشاء میگرفت و فقط تفاوتهای واقعی در اطراف روشهای به کار رفته دور میزد
در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، الگوی ناحیهای به تدریج جای خود را به مطالعات سیستماتیک داد که هیچ ناحیه جغرافیایی بخصوصی را زیر پوشش قرار نمیداد، و به تمام مقیاسها از بزرگ تا کوچک هدایت میشد. در یک مقاله کلاسیک، شافر ((Schaefer نوشت که ادعاهای مربوط به اینکه بتوان همه آگاهیهای قابل دسترس در هر ناحیه را ترکیب کرد بیجاست. او در عوض استدلال کرد که از ویژگیهای علوم طبیعی تعاقب توجیه است، و لازمه توجیهات قوانین هستند. مباحثات شافر منادی روش تحقیقی بود که هماکنون یا به عنوان روش علمی یا پازیتیویسم منطقی (Logical Positivism) شهرت دارد. این مبتنی بر این مفهوم است که یک دنیای واقعی وجود دارد که در آن ترتیب یا
سلسله مراتب باید کشف شود. روش اساسی پازیتیویسم منطقی، توسعه یک نظریه و سپس آزمایش کردن آن را از راه جمعآوری اطلاعات تجربی دربر دارد. این روش در دهه ۱۹۶۰ به سرعت پیشرفت کرد و با گسترش کامپیوتر تقویت شد، روشهای آماری و الگوهای توجیهی، دهه ۱۹۶۰ را به عنوان دور به اصطلاح انقلاب کمی در جغرافیا مشخص و متمایز ساخت. برعکس دورههای
قبلی جبر محیطی و جغرافیای ناحیهای این «جغرافیای جدید» از همه بیشتر با جغرافیای اقتصادی و جغرافیای شهری مرتبط بود، و این به مقدار زیادی به این دلیل است که جغرافیای روستایی، تکیهگاه اصلی جغرافیای انسانی تا دهه ۱۹۵۰، جای خود را در بستر اصلی جغرافیا از دست داد
جغرافیدانان روستایی متکی به محیط، روی آوردهاند به مطالعات تغییر و حفاظت چشمانداز، آمایش سرزمین و مدیریت برای مقاصد تفریحات و سرگرمیها، و اداره و برنامهریزی منابع روستایی پایه و درگیر این مطالعات شدهاند. در این حوزههای جالب توجه، جغرافیدانان روستایی انواع روشها یا برخوردها را به کار بستهاند اما معمولترین و مقبولترین آنها هنوز برخورد پازیتیویست منطقی است.
گستره و محتوای جغرافیای روستایی
قانعکنندهترین تعریف تعریفی است که به وسیله ویبرلی ((Wibberley پیشنهاد شده که استدلال میکند کلمه روستایی: «قسمتهایی از یک مملکت را توصیف میکند که به طور بارزی در آن علایم استفادههای گسترده از زمین در حال حاضر و یا در گذشته بلافصل آن غلبه دارد». این تعریف به وسیله اکثر جغرافیدانان روستایی به طور فراگیری مورد استفاده قرار گرفته و همچنین به وسیله دیگر کارکنان مطالعات روستایی مورد قبول واقع شده است برای مثال، جامعهشناسان روستایی
چنین مینویسند که: «اصطلاح روستایی به طور قراردادی برای مشخص کردن یک ناحیه جغرافیایی تحدید حدود شده به کار میرود که از ویژگیهای آن یک جمعیت کوچک، غیر متمرکز و بالنسبه منزوی از نفوذ مراکز بزرگ شهری است». به دنبال این شیو برخورد اولین متن جغرافیای روستایی که بعد از شکاف دهه ۱۹۶۰ ظاهر شد، کلاوت جغرافیای روستایی را در کتابی با همین عنوان
چنین تعریف کرد: « مطالعه تغییرات جدید اجتماعی، اقتصادی، آمایش سرزمین و فضایی که در نواحی کمجمعیتتر که عموماً به واسطه خاصیت اجزاء قابل رؤیتشان به عنوان روستا به رسمیت شناخته شدهاند صورت گرفته است».
با وجود کوششهای فراوان برای گسترش معرفتشناسیها، ایدئولوژیها، الگوها و دیگر علوم وابسته، جغرافیای روستایی با دیگر شاخههای جغرافیا مشترک باقی مانده و مصرانه گزیننده و عاری از تئوری است و بالاتر از همه جغرافیای روستایی هنوز همان چیزی است که جغرافیدانان روستایی انجام میدهند. به این ترتیب، مؤثرترین شیوه برای بحث کردن درباره دیدگاه و محتوای جغرافیای روستایی مرور کردن بر دفاتر ثبت تحقیقات مختلف جغرافیای روستایی است.
اولین تحقیق ثبت شده به وسیله گروه مطالعات جدید جغرافیای روستایی IBG)) کار جغرافیدانان روستایی را بنا بر موارد زیر طبقه بندی کرد.
طبقهبندی پژوهشهای روستایی
کشاورزی
-سرمایه گذاری و سیستمهای کشت
-تغییر ساختاری
-الگوهای آمایش سرزمین
-داد و ستد و توزیع
-جغرافیای اجتماعی کشاورزی
-روشهای نظری
احداث جنگل
-استفاد تفریحی
-تأثیر اجتماعی و استخدامی
-جنبههای اقتصادی
-حفاظت
اسقرارگاه روستایی
-ساختار یا عمل اقتصادی
-ساختار اجتماعی استقرارگاه
-برنامهریزی استقرارگاه
-تکامل تاریخی استقرارگاهجمعیت روستایی
-توزیع، رشد،جمعیتزدایی
-ساختار استخدامی
-جغرافیای اجتماعی جوامع محلی روستایی
حمل و نقل روستایی
-مطالعات الگویی
-مطالعات برخوردها و تصادفات
تفریحات سالم و توریسم
-خانههای دوم
-پاتوقها
-تحرک جمعیت
-اثرات آمایش سرزمین
-پارکهای ملی و روستایی
-مطالعت ارزیابی نیازمندیها
برنامهریزی توسعه روستایی
-توسعه صنعتی
-ارزیابی منابع روستایی
-مؤسسات
-کنترل برنامهریزی آمایش سرزمین
پاسیون ((Pacione مینویسد: جغرافیای روستایی حدیثی طویل دارد اما تا زمانهای اخیر آن عموماً منتسب به مطالعات مربوط به کشاورزی بود یا تحلیلهای تاریخی و توصیفهای استقرارگاه روستایی یا الگوهای آمایش سرزمین روستا را در بر میگرفت. اگرچه این حوزههای تحقیق امروزه اهمیت خود را در قلمرو موضوع مربوط حفظ میکنند، جغرافیای روستایی طی دهه گذشته
گسترش یافته و دیگر خطوط تحقیق همانند مطالعه سیستماتیک حمل ونقل روستایی، استخدام و خانهسازی، ارزیابی سیاستهای توسعه در نواحی روستایی؛ و اهتمام در توسعه تئوری و متدلوژی در مطالعات روستایی را در بر گرفته است
برنامهریزی و توسعه روستایی
تحول و دگرگونی هر یک از جنبههای خاص زندگی در عرصههای روستایی نه تنها ارتباط تنگاتنگ با روندهای عمومی توسعه سکونتگاههای روستایی دارد، بلکه جدا از سمتگیریهای عام در سطح ملی نیست. بنابراین هرگونه اقدامی در راستای دگرگونی جنبههای زندگی روستایی میتواند و
باید جزئی از ساماندهی فضایی به شمار آید. البته موفقیت در دگرگونسازی و پیشرفت روستاها و نهایتاً ساماندهی فضایی آنها منوط است به فرآیند برنامههای توسعه در تمام نقاط یک کشور و اقداماتی هماهنگ و از پیش سنجیده شده برای برقراری تعادلی منطقی میان سکونتگاههای
روستایی و شهری و از بین بردن نابرابریهای موجود از لحاظ استانداردهای کیفی زندگی. از سوی دیگر، ضرورت تحول و برنامهریزی توسعه تنها زمانی جدی، همهگیر و معنیدار میشود که جمعیتی آگاه بر اساس نیازها به طرح تقاضای خود پرداخته، با بهرهگیری از منابع، امکاناتی برای رفع مایحتاج زیستی و نیازهای گوناگون اجتماعی -اقتصادی خود فراهم آورند.
آنچه مسلم است اینکه نه این ضرورت بنیادی همه جا به طور یکسان مطرح میشود و نه امکانات و منابع موجود همه جا یکسان است. از سوی دیگر نیازهای اجتماعی_اقتصادی جنبه مکانی_فضایی دارند و ممکن است از نقطهای به نقطه دیگر یا از سرزمینی به سرزمین دیگر متفاوت باشند. این عوامل یعنی ضرورت تحول، ماهیت نیازها و نحو بروز آنها در مکانهای مختلف و همچنین ساختها و صورتبندیهای گوناگون اجتماعی- اقتصادی باعث میشود که تفاوتهای اساسی میان کیفیت و دامنه تحول و دگرگونی و نهایتاً چگونگی توسعه و بهبود سکونتگاههای روستایی مطرح گردد
بارزترین مصداق این قضیه تفاوتهای آشکاری است که میان ساختار فضایی، دامنه و شکل نیازها و نحوه بروز آنها در کشورهای شمال و جنوب وجود دارد
در کشورهای جنوب پیش از هر چیز این نکته اساسی مطرح است که بخش قابل توجهی از جمعیت در سکونتگاههای توسعه نیافته روستایی به سر میبرند و کیفیت زندگی آنها در حد«بقای زیستی» است. البته باید اذعان داشت که اگرچه مردمان ساکن در سکونتگاههای روستایی این گونه کشورها معمولاً مردمانی بیچیز و فقیر هستند، لیکن گاهی افرادی در
روستاهای این کشورها یافت میشوند که نه تنها میزان درآمد و سطح زندگی آنها قابل مقایسه با سطح زندگی ثروتمندترین ساکنان شهری است، بلکه باید گفت علیرغم تعداد اندکشان، نقشی تعیینکننده در جهتگیریهای عمومی روستا دارند. اگرچه مسائل کشورهای جنوب در همه جنبهها مشابه نیست، اما میتوان ویژگیهای مشترکی برای همه آنها قایل شد. این ویژگیهای مشترک به نظر مایکل تودارو ((Michael Tudaro چنین است
۱ سطح نازل زندگی اکثریت مردم از لحاظ کمی و کیفی
۲ سطح نازل قابلیت تولید
۳ نرخ فزاینده رشد جمعیت
۴ نرخ بالای بیکاری و کمکاری
۵ وابستگی شدید به تولیدات کشاورزی و صادرات محصولات بخش اول
۶ سلطه، وابستگی و آسیبپذیری در روابط بینالمللی
بدیهی است که جنبههای گوناگون مذکور اساساً با یکدیگر ارتباطی تنگاتنگ دارند؛ بدین نحو که نرخ بالای رشد جمعیت فرصتهای شغلی و امکانات تولیدی بیشتری را میطلبد و از آنجا که این شرایط فراهم نیست، بیکاری و کم کاری افزایش مییابد. افزایش بیکاری سطح درآمد ملی را کاهش میدهد و سطح نازل درآمد ملی در پسانداز و انباشت سرمایههای ملی و امکان سرمایهگذاری
تأثیر میگذارد و این امر خود در نهایت به سطح پایین زندگی از لحاظ کمی و کیفی منجر میشود. نهایتاً این روند موجب میگردد که اکثریت جمعیت کشورهای جنوب، به ویژه روستانشینان امکان طرح و بیان نیازها و تقاضای خود را که قاعدتاً زمینهساز هرگونه توجه به اقدامات رشد و توسعه است نیابند
در سطح بینالمللی به منظور تفکیک و تمایز میان کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته ملاکهایی مورد استفاده قرار میگیرد که به شاخصهای جهانی توسعه معروف شده است. این شاخصها به طور کلی عبارت است از : سطح عمومی تولید و مصرف و سرمایهگذاری، میزان تقاضای مؤثر، روند رشد صنعت، میزان دسترسی به منابع و مصرف انرژی، حجم جریان سرمایه و تجارت، نرخ رشد جمعیت، عمر متوسط مردم و شرایط بهداشتی، آموزشی و میزان و نحو توزیع درآمد جامعه
مفاهیم و اهداف توسعه روستایی
توسعه به وضعیتی معین و جاری در جامعه و روندهای دگرگونساز آن باز میگردد. در جنبه نظری، توسعهیافتگی بدین معناست که افراد و گروههای اجتماعی یک کشور قادر به تعیین سرنوشت خویش شوند و بتوانند اهداف ملی را با انتخابی آگاهانه براساس شرایط و امکانات خویش به پیش برند، بدون اینکه در مناسبات و روابط خود با مشکلاتی چون بحران، استثمار، وابستگی و سلطه مواجه شوند. البته چنین جامعهای آرمان است و باید دانست که تا کنون هیچ جامعهاین به این «توسعه ناب» دست نیافته است. امروزه دیدگاههای تازهای در خصوص مفهوم و معنای توسع
ه مطرح شده است که به نحو قابل توجهی از دیدگاههای پیشین فراگیرتر است. بدین ترتیب توجه به «مساواتطلبی» در رویکرد توسعه با مفاهیم و اصطلاحاتی همراه شده است که از آن میان میتوان به «خوداتکایی»، توسعه از پایین، نیازهای بنیادی، «مدل چینی»، بهبود محیط زیست و توسعه از نوع دیگر» اشاره کرد. وجه اشتراک غالب این دیدگاههای نو، توجه به جنبههای گوناگون توسعه، از جمله جنبههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و نهایتاً جنبه مکانی_فضایی آن است.
بدینسان با توجه به مفهوم فراگیر توسعه، دستیابی به آن را میتوان به موفقیت توأمان
در زمینههای زیر منوط دانست
الف) رشد چشمگیر اقتصادی؛
ب) برخورداری از دانش فنی قابل توجه؛
ج) برقراری تعادل مکانی- فضایی در سطوح مختلف محلی، منطقهای و ملی؛
د) دستیابی به رفاه اجتماعی- اقتصادی و تعادل فرهنگی افراد و گروهها؛
ه) تکاپو در جهت مدرنسازی مداوم جامعه و بهبود روابط اجتماعی- اقتصادی
در این چهارچوب، توسعه «جریانی چند بعدی»است که باید با تغییراتی اساسی در ساخت اجتماعی، و طرز تلقی تودهها و نهادهای ملی، موجب رشد اقتصادی و در نتیجه کاهش نابرابری و ریشهکن کردن فقر شود. به همین ترتیب میتوان برنامهریزی توسعه روستایی را به عنوان تفکر و عمل سنجیده در راستای دستیابی به زمینهها و اهداف فوق تعریف کرد
اهداف خاص برنامهریزی روستایی باید در سطوح مختلف و در ارتباط با جنبههای گوناگون اجتماع روستایی تبیین شود. این اهداف قاعدتاً باید به تجدید سازمان فعالیتها، افزایش درآمدها، گسترش رفاه، برقراری نظم و ترتیب فضایی و نهایتاً بهبود شرایط زندگی در عرصههای روستایی منتهی گردد
برنامههایی که به منظور دستیابی به اهداف فوق مطرح است، عبارت است از
الف) برنامهریزی جمعیتی هم به مفهوم کنترل رشد جمعیت و هم به مفهوم پیشگیری از روستاگریزی؛
ب) برنامهریزی خدمات و ساماندهی سکونتگاههای روستایی؛
ج) برنامهریزی در زمینه اشتغالزایی و فعالسازی اقتصاد روستایی؛
د) برنامهریزی زیست محیطی و حفاظت از عرصههای روستایی با هدف حفظ ویژگیهای اکولوژیک و محافظت از چشماندازهای طبیعی روستا؛
ه) برنامهریزی یکپارچهسازی اراضی و افزایش تولید روستایی؛
و) پیشبرد تعاون روستایی و زمینهسازی برای مشاکرت هر چه بیشتر روستاییان در امور توسعه
ز) برنامهریزی صنعت جهانگردی در سکونتگاهها و حوزههای روستایی
ممکن است برخی از این برنامهها توأم با برنامههای دیگر به اجرا درآیند و حتی در مواردی ممکن است به یکدیگر در تقابل باشند؛ مانند برنامهریزی برای گسترش جهانگردی و برنامهریزی برای
حفاظت از محیط زیست روستایی. از آنجا که معمولاً برنامهریزیهای مختلف روستایی در کشورهای گوناگون به صورتی ناهماهنگ به انجام میرسند، اجرای یک برنامه مثلاً افزایش سطح تولید، موجب مسائل تازهای، مثلاً آسیبدیدگی محیط زیست میشود. از این رو هماهنگی نهادی و سازمانی و یکپارچهگی توسعه روستایی باید پیوسته مورد توجه و تأکیید خاص قرار گیرد
توسعه یکپارچه روستایی منوط به افزایش تولید، بهبود سطح دانش و انگیزش، ارائه خدمات گوناگون، بهبود و اصلاح شبکه ارتباطی و حمل و نقل، بهسازی مسکن روستایی، تنوع بخشی به امکانات اشتغال و اصلاح و انتظام شبکه مکانی- فضایی سکونتگاههای روستایی به صورت توأم است. البته آنچه که پیش از هر چیز باید مورد توجه قرارگیرد، جایگاه روستا و توسعه روستایی در برنامههای عمومی توسعه یک کشور است.
توسعه روستایی چیست؟
محمدرضا میرزاامینی
(اندیشگاه شریف)
(کلیه حقوق مادی و معنوی این سند, که بخشی از یک گزارش مفصل میباشد, متعلق به سازمان همیاری اشتغال فارغالتحصیلان میباشد)
مقدمه
انسان پیش از آموختن کشاورزی و کشف فنون و ابزارهای مختلف, برای تامین نیازهای زندگی خود به کوچ و چندجانشینی میپرداخت. انسانها برای تامین غذای موردنیاز خود و یافتن مکانی مناسب برای سکونت, به مکانهای مناسب دارای منابع طبیعی (مرتع, آب, حیوانات) مهاجرت مینمودند. از زمانی که انسان کشاورزی را آموخت و توانست ابزارهای مورنیاز زندگی خود را بسازد به یکجانشینی روی آورد و روستاها متولد شدند. روستاها یا دهات, اولین مراکز اجتماعی زندگی نوین انسان محسوب میشوند.
طبق تحقیقات باستانشناسان, قدیمیترین دهکدههای جهان که تاکنون بوسیله حفاران پیدا شده, در خاورمیانه واقع است. دو روستا در ”جارمو“ و ”تپه سربین“ واقع در ایران و عراق امروزی, نشان میدهد که یکجانشینی یا تشکیل اجتماعات روستایی, دستکم به ۱۰۰۰۰ سال پیش بر میگردد.
با رشد و تکامل مراکز روستایی و ظهور کسبوکارهایی غیرازکشاورزی (تجا
رت, خدمات, حکومت) شهرها بوجود آمدند. بخاطر تمرکز بالای جمعیت در مناطق شهری توام با رشد پرشتاب صنایع و خدمات, به سرعت شهرها توسعه پیدا کردند در حالیکه روستاها به کندی حرکت نمودند.
روستا چیست؟
”ده“ (یا ”قریه“) به معنی سرزمین است. از نظر تقسیمات
کشوری, ”ده“ (یا ”روستا“ ویا ”آبادی“) در ایران, کوچکترین واحد سکونتی و اجتماعی-سیاسی است. کشور به چندین استان (دارای استاندار), هر استان به چند شهرستان (دارای فرماندار), و هر شهرستان به چند بخش (دارای بخشدار), و هر بخش به چند شهر (دارای شهردار) و روستا (دارای کدخدا) تقسیم میشود. البته به مجموعهای از چندین ده هم دهستان گفته میشود که مسؤول آن دهیار نامیده میشود.
مطابق سرشماریهایی که در کشور انجام میشود, به نقاطی که کمتر از ۵۰۰۰ نفر جمعیت داشته باشند روستا, و به نقاط بیش از ۵۰۰۰ نفر شهر گفته میشود. البته استثنائاتی نیز (علیرغم ملاک مذکور) وجود دارد. مردم روستا, از طریق کشاورزی امرار معاش میکنند به همین جهت بعدها, در تعریف روستا, شغل کشاورزی نیز به عنوان اساس کار روستاییان اضافه گردید. البته تعاریف دیگری نیز از روستا (یا ده) در کشور وجود دارد که از مجموع آنها میتوان این تعریف را ارایه نمود:
روستا, عبارت از محدودهای از فضای جغرافیایی است که واحد اجتماعی کوچکی مرکب از تعدادی خانواده که نسبت به هم دارای نوعی احساس دلبستگی, عواطف و علائق مشترک هستند, در آن تجمع می یابند و بیشتر فعالیتهایی که برای تامین نیازمندیهای زندگی خود انجام میدهند, از طریق استفاده و بهرهگیری از زمین و در درون محیط مسکونیشان صورت میگیرد. این واحد اجتماعی که اکثریت
براساس مطالعات جهانی, تعریف روستا در کشورهای مختلف, دارای تفاوتهایی میباشد. مثلاً در آمریکا بیشتر بر مفهوم ”مناطق روستایی“ تاکید میشود که بیانگر نواحی دارای چگالی جمعیتی کم است در حالیکه در بعضی کشورهای دیگر همچون ایران نیز روستا بر اساس میزان جمعیت تعریف میشود. به عنوان مثال, ملاک جمعیت روستا در فرانسه ۲۰۰۰ نفر, در بلژیک ۵۰۰۰ نفر, در هلند ۲۰۰۰۰ نفر و در ژاپن ۳۰۰۰۰ درنظر گرفته شده است [۲۰].
توسعه روستایی چیست؟
از چند سده اخیر و با رشد پرشتاب صنعت و فناوری در جهان, عقبماندگی مناطق روستایی بیشتر عیان گردیده است. از آنجاییکه عموماً روستاییان نسبت به شهرنشینان دارای درآمد کمتری هستند و از خدمات اجتماعی ناچیزی برخوردار هستند, اقشار روستایی فقیرتر و آسیبپذیرتر محسوب میشوند که بعضاً منجر به مهاجرت آنان به سمت شهرها نیز میشود. علت این امر نیز پراکندگی جغرافیایی روستاها, نبود صرفه اقتصادی برای ارایه خدمات اجتماعی, حرفهای و تخصصینبودن کار کشاورزی (کمبودن بهرهوری), محدودیت منابع ارضی (در مقابل رشد جمعیت), و عدممدیریت صحیح مسؤولان بوده است. به همین جهت, برای رفع فقر شدید مناطق روستایی, ارتقای سطح و کیفیت زندگی روستاییان, ایجاد اشتغال و افزایش بهرهوری آنان, تمهید ”توسعه روستایی“ متولد گردید.
بنا بر تعریف, برنامههای توسعه روستایی, جزئی از برنامههای توسعه هر کشور محسوب میشوند که برای دگرگونسازی ساخت اجتماعی-اقتصادی جامعه روستایی بکار میروند. اینگونه برنامهها را که دولتها و یا عاملان آنان در مناطق روستایی پیاده میکنند, دگرگونی اجتماعی براساس طرح و نقشه نیز میگویند. این امر در میان کشورهای جهان سوم که دولتها نقش اساسی در تجدید ساختار جامعه به منظور هماهنگی با اهداف سیاسی و اقتصادی خاصی به عهده دارند, مورد پیدا میکند. از سوی دیگر توسعه روستایی را میتوان عاملی در بهبود شرایط زندگی افراد متعلق به قشر کمدرآمد ساکن روستا و خودکفاسازی آنان در روند توسعه کلان کشور دانست [۱۹].
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 