فایل ورد کامل مقاله بررسی متون تاریخی، جغرافیایی و سفرنامهها درباره معبد آناهیتا کنگاور؛ تحلیل علمی جایگاه این بنای باستانی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله بررسی متون تاریخی، جغرافیایی و سفرنامهها درباره معبد آناهیتا کنگاور؛ تحلیل علمی جایگاه این بنای باستانی دارای ۱۳۳ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله بررسی متون تاریخی، جغرافیایی و سفرنامهها درباره معبد آناهیتا کنگاور؛ تحلیل علمی جایگاه این بنای باستانی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله بررسی متون تاریخی، جغرافیایی و سفرنامهها درباره معبد آناهیتا کنگاور؛ تحلیل علمی جایگاه این بنای باستانی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله بررسی متون تاریخی، جغرافیایی و سفرنامهها درباره معبد آناهیتا کنگاور؛ تحلیل علمی جایگاه این بنای باستانی :
مقصود از تهیه این مقاله به دست دادن گزارشی از نظرات گوناگون و متفاوت باستانشناسان در زمینه بنای تاریخی کنگاور است که برخی نظرات در پارهای از موارد به سبب بعد نگرش و نوع تحلیل نسبت به سایر نظرات حیرتآور است. حیرت آور از حیث اینکه هنوز بخش عمدهای از اطلاعات و مدارک و اسناد در زمینه این اثر تاریخی در پردهای از ابهام قرار دارد و باستانشناسان و صاحب نظران هر کدام به استناد دلایلی محدود به تجزیه و تحلیل این اثر تاریخی پرداختهاند، که بدون گمان راه و رسم تحقیقات علمی همه جانبه اینگونه نبوده است هر چند راه اظهار نظرات علمی همواره باید مفتوح باشد ولی فتح باب این اظهار نظرها محدود به میزان اطلاعات و پژوهشهای انجام گرفته است که باید در همان محدوده گزارش شوند
و از اظهارنظرهای قطعی و عجولانه پرهیز داشت. در این گزارشها به وضوح با این مشکلات مواجه هستیم و نویسندگان و کارشناسان با اطلاعات نظرات صریح خود را تحریر نمودهاند و به همان دلایل و شواهد خود نیز اکتفا کردهاند کهاینک در صدد نقد آنها نیستیم همین بس که خواننده وقتی با نظرات گوناگون این باستان شناسان مواجه میشود، در مییابد که هنوز در زمینه اثر تاریخی کنگاور اظهارنظر قطعی منوط به پژوهشهای آتی است و نیاز به بررسی همه جانبه کلیه اسناد و مدارک داشته که در طی سالها تحقیق و پژوهش و کاوش و مرمت اثر به دست خواهد آمد. اینک دیدگاههای باستانشناسان خارجی و ایرانی را در خصوص این بنای تاریخی گزارش نموده، باشد در ضمن این گزارشها به نتایج روشنی دست پیدا کنیم :
]۱[ پروفسور ارنست هرتسفلد (سال ۱۹۳۴ میلادی- ۱۳۱۳ شمسی)
هرتسفلد در «تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستانشناسی» اینگونـه در باب بنـای تاریخی کنگاور اظهارنظر میکند :
«- مقاله دوم : (عصر یونانی) ; در آثار ادبی نیز مآخذی درباره ابنیه «استخر» و «خورهه» در دست نیست، ولی در باب «کنگاور» در کتاب «جغرافیای ایران» تألیف «ایزیدروس چرکسی» (Isidoros of charax) در سال اول قبل از میلاد، نام برده شده است.
این کتاب را مؤلف به فرمان «اوگستوس (Augustus) قیصر روم برای «کایوس قیصر» (Caius Caesar) تألیف کرده است که قیصر در آن موقع خود را حاضر میکرده که حمله «اسکندر» را در مشرق تجدید کند. در کتاب «مواضع پارت» (تأسیسات پارتی Statios parthicae کتاب جغرافی لاتینی) که اشاره به کتاب جغرافیایی ندارد، از شاهراه بزرگ، مابین »فرات» تا سرحدّ «هندوستان» از «کنگاور» نام برده و میگوید : در آنجا معبد مشهوری است که برای خدای «آرتمیس» (Artemis- خدای مادینه یونان) یعنی «آناهیتا» که در آن زمان یعنی ۲۰۰ سال قبل از تاریخ کتاب بنا شده است.
تجزیه و تحلیل معماری به صورتی عجیب از اشکال سرستونهای سبک عصر «دوری» (Doric) با مهره های سبک «کورینت» جزئیات آن معبد را نشان میدهد. در «شام» نیز ابنیه و آثار متعدد موجود است. که سبک یونانی اخیر (هلینیزم) در آن زمان با صورتهای دیگر از امتزاج معماری هر دو سبک اندک اندک جانشین سبک کلاسیک یونانی باستانی شده است، نمایان میکند. نفوذ آن سبک در آثاری در زمان ابتدای امپراطوری روم به وقوع پیوسته و از آن پس اسلوبهای معماری بر روی اصول ثابته «ویتروویوس» مقرر گردیده است.
[۲] لوئی واندنبرگ
واندنبرگ در کتاب »باستانشناسی ایران» مینویسد : «کنگاور که «ایذیدور از اهل خاراکس (Isidoro de charax) قرن اول پیش از میلاد، در کتاب تاریخ اشکانیان (Marsiones parthicae)، آن را «کنکوبار» (Concobar) نامیده، دارای آثاری از زمان سلوکیها میباشد که در حدود ۲۰۰ سال پیش از میلاد ساخته شده. از معبدی که برای الهه آناهیت در این محل ساخته شده بود، بیش از چند ستون باقی نمانده که برای ساختمان خانههای شهر بکار برده شده است- ساقه این ستونهای صاف بوده و سرستون آنها از نوع سرستون دوری (Dorique) میباشد که روی آن یک «بالش کرنتی» قرار دادهاند.»
نتایج گزارش واندنبرگ :
۱ گزارش ایذیدور در قرن اول پیش از میلاد (خط بطلان برساسانی بودن).
۲ زمان ساخت : ۲۰۰ سال پیش از میلاد (گذشت زمان تا دوره خاراکسی به همین مقدار برای بنا ضرورت دارد).
۳ متعلق به دوره سلوکیان (نه پارتیان)- اواخر دوره سلوکیان.
۴ هدف از بنا : برای پرستش الهه آناهیت.
۵ سبک معماری : براساس سرستونها دوریک و به تبع یونانیان بوده است.
[۳] کلمان هوار
کلمان هوار درباره اثر تاریخی کنگاور میگوید: «- فصل سوم= هنر در عصر اشکانیان :
– از اشکانیان چیزی مگر سکههائی و چند اثر معماری باقی نمانده است. ویرانههائی که میتوان به دوره اشکانیان منتسب دانست محدود به پنج بنا است: ۱- معبد کنگاور. ۲- عمارت الحضرا (هاترا). ۳- بنای کوچک فراش آباد. ۴- گور دخمهای درورکه. ۵- و کاخ بابل. و بقایای کاخ شوش را که بر ویرانههای تالار بار اردشیر با حافظه بنا گردیده بود میتوان بر آنها افزود.
کنگاور: در کنگاور که در عصر باستان کنکوبار (Concobar) نام داشت باز ماندههای پرستشگاهی یافت شده است که در سبک آرایش شباهت زیادی با معابد یونانیان دارد.
این بنا از یک تالار مرکزی و حیاط پهناوری ساخته شده و بدلی از سبک معماری یونانی است. ایذیدور خاراکسی میگوید : که بنای کنگاور و پرستشگاه آرتمیس بود. در اکباتان یا همدان کنونی معبدی از جهت پرستش آناهیتا قرار داشته که تا دوره برخورد ایرانیان با رومیان هنوز مردم برای این ایزد بانو قربانی میکردند. ستونهای معبد همدان تقلید ناشیانهای از معماری سبک دوریک و خود بنا آمیختهای از اسالیب گوناگون را نشان میدهد.»
[۴] گریشمن
در فصل چهارم (دوره سلوکیان= غرب ضد شرق و عکسالعمل شرق) راجع به شهرسازی سلوکیان مینویسد: «سلوکیان کمتر از نه شهر در ساحل خلیج فارس بنا نکردهاند و از آن جمله است انطاکیه در پارس بوشهر امروزه- که جانشین شهر کهن ایلامی گردید.
– نواحی حاصلخیز نیز دقت آنان را به خود جلب کرد، مخصوصاً«مثلثی که بین کرمانشاه و همدان و بروجرد واقع است، و از زمین های کاملاً مشروب به کار میرود. (شهری) در دشت کرمانشاه، که سربازان اسکندر آن را با نساء (نیسا) – مسقطه الرأس دیونیسوس- یکی دانستهاند. در دینور و کنگاور مؤسسات یونانی بنا شد، هگمتانه (همدان) مجدداً تعمیر گردید. در بخش جنوبیتر، لائودیسه- نهاوند امروزین- ساخته شد. شهری دیگر در کرهه (نزدیک اراک) بنا گردید. رگای (ری) قدیم، که اکنون در حومه تهران است به نام اروپوس (Europos) خوانده شد. در پارت شهری به نام نسا- الکساندر پولیس بنا شد که پیش از شهر صد دروازه (هکاتوم پیلس) که آن هم شهری یونانی بود و به علت آن که بیش از چهار دروازه داشته بدین نام موسوم گردیده بود، یکی از نخستین پایتخت های پارتیان گردید.
– گریشمن همچنین در باب اوضاع اقتصادی معابد گزارش میدهد : «همه زمینها، به حکم فتوحات متعلق به شاه بود. معابد نیز دارای زمینهایی بودند، و هر چند ما اطلاعی از املاک آنها در ایران نداریم. از پیش باید قبول کنیم که معابد مهمی مانند معابد هگمتانه (همدان)، کنگاور یا نهاوند میبایست دارای متصرفاتی بزرگ با دهکدههایی باشند که رعایا و شاید بردگان، برای تغذیه آن همه روحانیان مرد و زن، مغنیان و مغنیات، مطربان، غلامان و خدمتگزاران، به کشت و زرع مشغول باشند. معابد ثروتهای بسیاری داشتند. و شاهان سلوکی مانند آنتیوخوس سوم یا آنتیوخوس چهارم، هنگامی که دچار مشکلات مادی میشدند، از غارت آنها به عنوان این که به حکم سلطنت همه این ثروتها متعلق به شاه است خودداری نمیکردند.
در امکنهای که معابد ربه النوع آناهیته (ناهید) نانایا (Nanaia) وجود داشت، شاه به منزله، زاوش (Zeus) و شوهر ربه النوع به شمار میرفت و از او طلب جهیز میکرد.
گریشمن در مورد معبد کنگاور و سایر معابد دوره سلوکی میگوید : «این معابد به موازات معابدی که به سبک و طرح یونانی در همان عهد (سلوکیان) در ماد، کنگاور، کُُرهه و نهاوند بنا شده بود، قد برافراشته شاهد استقامت و پایداری فرهنگ ایرانی بودند.
گریشمن هنر دوره، سلوکی را به سه دسته تقسیم کرده بود و اینگونه توضیح میدهد:
«;
۱ هنر ایرانی به معنای اخص : دسته اول به وسیله معماری معبد نورآباد معرفی میشود که چنانکه گفتیم تقلیدی است از معابد هخامنشی پاسارگاد و نقش رستم.
۲ هنر یونانی- ایرانی : جز بقایای سه بنائی که لااقل دو تای آنها معبد بودهاند، چیز دیگر را به دسته دوم نمیتوان اسناد داد. در استخر، خرابههای ساختمانی مهم که هویت آنها معلوم نشده، کشف گردیده که تقلیدی است از سرستون کرنتی (Corinthien) بدون تخته روی سرستون، و این امر حاکی از رابطه ستون ایرانی با سرستون یونانی است.
– در معبد کنگاور پرستشگاهی با طرح غربی ساخته شده و تصور میرود در حدود ۲۰۰ قبل از میلاد بنا شده باشد در ساختمان اصلی استعمال قطعات سنگی سطحه تخت جمشید تقلید شده، اما ستونهای آنها دارای سرستون دوری (Dorique) است که بر فراز آنها تخته های کرنتی (Corinthien) قرار گرفته است.
۳ هنر هلنی. »
[۵] ایدت پرادا
پرادا در «هنر ایران باستان» راجع به بنای تاریخی کنگاور نوشته است: «در کنگاور نزدیک کرمانشاه، بقایای یک بنای عظیم با مصالح «سنگهای بزرگ چهارگوشه» و ساختمان ستون داری بر بالای آن، بر اساس اختلافهای مفروض با شیوههای ساختمانی پارتی، به وسیله هرتسفلد به دوران سلوکی نسبت داده شده است. به هر حال، این اختلافها در هیچ بنای مسلم پارتی در ایران شناخته نشدهاند.
از معبدی که آنتیوکوس سوم برای پرستش همسر خود لئودیکا فرمان بنای آن را داده بود هیچ اثری بر جا نمانده است.
– احتمال میرود بناهای سلوکی (سنت معماری) یونانی را در بکار بردن سنگ خوب، مصالح به خوبی تراشیده شده، و ستونهای مرمر یا سنگ آهکی دنبال کرده باشند و در نتیجه مطمئناً همه آنها به وسیله کشاورزان محلی که در بیشتر قسمتهای خاور نزدیک برای سنگهای تراشیده حریص هستند از بین رفته است. »
[۶] آندره گُدار
گدار در مقاله «صنایع زمان سلوکی و اشکانی»، بنای کنگاور را اشکانی دانسته وگوید : «آثار ابنیه زمان سلوکی و پارت در روی فلات ایران بسیار کمیاب است; در «خورهه» دو ستون از معبدی از زمان سلوکی باقیست. در کنگاور آثار کمی از معبدی از زمان اشکانی برپاست; »
[۷] مالکوم کالج
مالکوم کالج صاحب کتاب «پارتیان» در این باره مینویسد : «; اما معماری دینی شاهنشاهی به تعداد رسوم و آیین آن پر تنوع نبود. در این بخش نشان ابتکار در دو سده اول حکومت پارتی کمتر به چشم میخورد. سنتهای کهن همچنان چنگ انداخته و از نفوذ خویش نمیکاستند.
در ۱۷۰ ق.م پرستشگاه انو- انتوم در اوروک به شیوه کهن بابلی ساخته شده. سنت یونانی موجب پدید آمدن میخهای بسیار بزرگ (اگر چه از طریق اصلی انحراف جسته بودند). در خورهه و کنگاور در مغرب ایران گردید. در اینجا یک حیاط بزرگ چهارگوش با دیوار بلند که در کنار آن ستونها قرار داشتند و در وسط معبدی به سبک یونانی با ردیف ستون و در مدخل آن ستون بر پا داشته بودند وجود دارد. انحرافی که معماران در شکلهای یونانی در ساختن این مکانهای مقدس پدید آوردهاند مایع خنده میان باستانشناسان آثار یونان و روم شده است. در خورهه معماران ستونهای شگفت بلند سنگی را برآوردهاند که پایه آنها به سبک شرقی و بسیار برآمده است با تنه یک میزان از سر و ته. بی تناسبی در نسبتهای قطر پایه و بلندی ستون به ۱:۱۱ است. سر ستونها از نوع (بومی شبه یونی) هستند. یعنی گونهای از سرستون آسیایی که مدتها پیش از آنکه سرستون ایونی خاص خود را ابداع کنند در آسیا رایج بود.
ایذیدور خاراکسی پرستشگاه کنگاور (Concobar) را به الهه آرتمیس یا به اصطلاح ایرانی آناهیتا نسبت داده است. حجاری آن سنت هخامنشی را نمودار میسازد. شکل معماری آن مشتمل است بر ستونهای دوریک که بر فراز آن قسمت هموار سر ستون کورنتی بر پایههای ایونی قرار دارد.
شکلهای کهن هنر یونانی چنان دگرگون شدهاند که به دشواری میتوان با مقایسه تاریخ آن را تعیین کرد. اما گویا به دو سده اخیر پیش از میلاد مربوط میشود. عجیب آنکه معماری کنگاور گونهای ظرافت در بر دارد. »
[۸] ولادیمیر گریگورویچ لوکونین (رئیس بخش سکههای ساسانی موزه آرمیتاژ لنینگراد)
لوکونین که از بنای تاریخی کنگاور نیز دیدار کرده حاصل بازدید و مطالعات خود را طی مقالهای اینگونه گزارش میکند : «عبادتگاه آناهیتا در کنگاور یکی از مشهورترین آثار باستانی ایران است که در جاده تاریخی بین همدان و کرمانشاه قرار دارد.
یادآوری دربارهاین معبد به کرات در منابع گوناگون ذکر شده است. در ابتدا ویرانههای معبد را بهطور مفصل الف. فلاندن و پ. کست شرح داده بودند، طرح بازسازی معبد به شرح زیرین توسط آنها پیشنهاد شده بود : سکویی به ابعاد ۲۰۰ * ۲۳۰ متر از بلوکهای سنگی انباشته گردیده و از چهار طرف تزئین و در ستونهای سه ردیفه طوری ساخته شده که تشکیل زاویه قائمه دادهاند. روی هم رفته ۱۴۴ ستون در یک ردیف و ۴۳۲ ستون در سه ردیف.
در مرکز کاخ، عبادتگاه به شکل مستطیل قرار گرفته که در بین ستونها محصور شده است ( ۱۱ ستون به سمت طول مستطیل و ۶ ستون به سمت عرض مستطیل) در ورودی با دو ستون محافظت میشود.
پیشنهاد فلاندن و کست در بازسازی معبد بیش از همه معابد یونان قدیم، پالمیرا را به خاطر میآورد. قبل از اجرای حفریات گسترده باستانشناسی در این اثر تاریخی بیشترین بحثها درباره آن جریان بود. هرتسفلد ایجاد قطعی این معبد را مربوط به دوره سلوکیها دانسته و تاریخ آن را حدود قرن سوم قبل از میلاد تاریخ گذاری کرده است.
ر. گیرشمن نیز همین عقیده را داشته است و معبد را به ۲۰۰ سال قبل از میلاد نسبت میدهد. برای کلیه، دانشمندانی که در این اواخر درباره معبد کنگاور مقالاتی نوشتهاند چنین به نظر می رسد که در ساختمان آن به طور یقین نه تنها مهارتهای یونانی بلکه مهارتهای معماران ایرانی نیز بکار رفته است. برخی از ویژگیهای این ترکیب و بیش از همه ترکیب سکو (پلاتفرم) شبیه نمونههای دوران هخامنشیان است.
حفریات در کنگاور در سال ۱۹۶۷ آغاز گردیده و تاکنون ادامه داشته و توسط گروه بزرگی از معماران ایرانی به سرپرستی آقای کامبخش فرد اجرا شده است.
اخیراً مرکز پژوهشهای ملی باستانشناسی و تاریخ تمدن ایران حفریات را پشتیبانی مالی و هدایت مینماید. همزمان با پژوهشهای باستانشناسی معبد، تعمیر اشیای مستظرفه نیز انجام میگیرد.
من در پائیز سال ۱۹۷۳ به دعوت آقای دکتر کامبخش فرد از کنگاور بازدید نموده و چند روزی با مدارک حفاری آشنا گردیده (بیشتر آنها هنوز به طور کامل منتشر نشدهاند) و خود معبد را نیز از نزدیک مشاهده نمودم، دکتر کامبخش فرد علاوه بر چندین نشریه قبلی در رابطه با نتایج حفریات سالهای ۷۳-۱۹۷۲ عکسهای جالب و کتیبههائی که در بلوکهای پلاتفرم منقوش بوده در اختیار من قرار داد.
در حال حاضر روی پله کنگاور، باستانشناسان طبقاتی کشف کردهاند که مربوط به دوران اسلام بوده (قرن ۷، ۸، ۹ میلادی) و مربوط به دوران عباسیان میباشد و زیر آنها قشری وجود دارد که مربوط به اواخر دوران ساسانیان میباشد و نیز چندین محوطه و اتاق سرامیک و سکههای قرن اول تا سوم بعد از میلاد کشف گردیده است. زیر دیوار شرقی پلاتفرم قبرهای کوچکی (مدفون شده در خمها) و چندین دفینه مربوط به دوران اواخر ساسانیان پیدا شدهاند. روی ایوانی که ارتفاع آن به سمت شمال زیاد میشود (ارتفاع صفر تا ۳۲ متر) در حال حاضر حمام قرن چهارم هجری و اواخر دوره ساسانیان حفر میشود. تا کار حفاری پایان نپذیرد مشکل است درباره تمام خصوصیات معماری و همچنین زمان تأسیس این بنای یادبود پیچیده قضاوت کرد.
در حال حاضر هم در حفریات و هم در چاههای اکتشافی موادی قدیمی تر از قرن اول بعد از میلاد به دست نیامده است، ولی تعمیر پلاتفرم هم اکنون نتیجه جالبی ارائه نموده است. در جلو دیوار پلکان سنگی دو طرفه بهاندازه چهار قدم که به پلاتفرم منتهی میشود پیدا شده است. (۲۶ پله، ارتفاع هر پله در حدود ۱۵ سانتی متر، عرض پله در حدود ۳۳ سانتی متر است) دیوار جنوبی پلاتفرم دارای ستونهائی است که در هر طرف ۱۲ ستون از جنوب شرقی و جنوب غربی و به سمت مرکز ادامه ندارد.
در دیوار شرقی پلاتفرم اثر ۲۴ ستون در یک ردیف پیدا شده است. تپه مرکز پلاتفرم هنوز حفاری نشده است، ولی هم اکنون روشن است که اگر در زیر آن واقعاً عبادتگاه مرکزی مخفی شده باشد بایستی کاملاً چیزی دیگری غیر از طرح بازسازی از فلاندن و پ. کست باشد، با بررسی باقی مانده تودههای سنگی دیوارههای شرقی و جنوبی پلاتفرم خود ستونها که کاملاً ترمیم گردیدهاند جالب هستند، به طوری که معلوم شده آنها هیچ وجه مشترکی با سایر کارهای کلاسیک ندارند. ستونها بهطور غیر متعارف پست و کلفت هستند. مرنفعترین آنها فقط ۴۵/۳ متر و ضخامت آنها بیش از ۵/۱ متر (اندازه بین ستونها در همه جا بهطور استاندارد ۷۵/۴) متر است.
در جریان تعمیرات، بلوکهای سنگی که از پلاتفرم دور ریخته شده بودند تمیز گردیدند (بهطور کلی در اطراف پلکانهای جنوبی و همچنین دیوارهای شرقی و غربی).
در سال ۱۹۷۰ مدیر حفاری در یکی از گزارشات خود یادآوری نمود که در بسیاری از بلوکها در طرف پشت آنها علایم و آثاری وجود دارند. بخشی از این گزارشات (مجلات باستانشناسی و هنر ایران، انتشار مرکز باستانشناسی ایران، سال ۵۱-۱۳۵۰) در ۷۱ -۱۹۷۰ نیز بیان گردیده بود. ضمناً نشانها و تصاویر گوناگون (صلیبهای شکسته، نقش، ماهی، و غیره) و علامتهائی که مستقیماً شباهت به سکه شناسی دوره ساسانیان داشتند و نیز سنگهای قیمتی و جواهرات (اکثراً با علامت شاهنشاهی) و غیر از آنها کتیبههای کوتاه مربوط به دوران اواخر ساسانیان و نامه شبیه کتیبه در بند مشاهده شدهاند، کامبخش فرد این گونه یافتهها را منحصراً در رابطه بازسازی بخشی از پلاتفرم به حساب میآورد که در اثر فرسودگی در اواخر دوره ساسانیان اتفاق افتاده بود.
به هر حال تعداد یافتههای کتیبههای دوران ساسانیان در اواخر ۱۹۷۳ افزایش یافت و تعداد آنها بیش از ۲۰ عدد گردید. ضمناً در همه پلاتفرم تقریباً در قسمت پشت آنها بلوکهای سنگی پیدا گردیدند (من جمله آنهائی که برای پایههای ستونها بکار میرفت) در این مقاله برخی از آنها برای خواندن یادآوری میشود :
کتیبه شامل نام پیروز شتریور ابتدای تاریخ (ششمین ماه سال ایرانی) که کلیه باقی مانده کتیبهها یادبود کارگران معمار و مهندسان است. علامت PLG (این قسمت اصطلاح مخصوصی است که در هیچ جای کتاب لغت معمولی پیدا نشده است).
علامت MH در قسمت فوقانی پلاتفرم
علامتی که در واحد اندازه گیری با دست (اندازه بلوک) است.
علامت دیگری که عمق سوراخ (احتمالاً برای باز کردن روزنه سوراخ) است.
علامتی که معنای برون و تکان دادن میدهد.
علامت bwspbwn به معنای تأسیس در قسمت تحتانی پلاتفرم یافت شده است.
بدین ترتیب علامتهای اواخر دوره ساسانیان و کتیبههای ساختمانی اواخر دوره ساسانیان آن گونه به نظر میرسند بر عظمت پلتفرم کنگاور (ارتفاع آن ۵/۴ متر) و ستونهای ساخته شده در روی آن و بالاخره بر عظمت پلکان کشیده شده به طرف سکو گواهی میدهند. کلیه آنها باید مربوط به اواخر دوره ساسانیان باشد.
معبد آناهیتا بدون شک در قرن اول بعد از میلاد وجود داشته و احتمالاً در قبل از ساسانیان در قرن ششم و آغاز قرن هفتم کاملاً بازسازی شده است (این تاریخ در کتیبهها نشان داده شده است). امکان دارد که در رابطه با تغییرات در شرعیات زرتشت بکار رفته باشد. به هر حال متون زرتشتی بهطور ضمنی بیانگر آن هستند که کیش آناهیتا سمبول و مناسک خود را بعد از اصلاحات کاهن اعظم ایران در دوره شاهپور دوم تغییر داد.
ارتباط دادن تعمیر معبد آناهیتا در کنگاور با عصر شاهنشاه خسروپرویز دوم بسیار جالب بود. در این عصر حرمت الهه آناهیتا بهطور خارق العاده قبل از همه در این گونه آثار هنری بالا رفت. مانند روی هم گذاشتن نقش برجسته خسرو دوم در تاقچه بزرگ تاق بستان در جایی که سمبولهای قدرت پادشاهی خسرو دوم به اهورا مزدا و آناهیتا تقدیم میشود و نیز سکههای این پادشاه که پشت سکه نقش آناهیتا به نوشتهای به زبان قبیلهای محصور شده است. در عصر خسروپرویز دوم در منطقه کرمانشاهان و بیستون در محلی که معبد آناهیتا قرار دارد ساختمانهای عظیم ساخته میشد. پارادیز تاق بستان به اتاقهای کوه پیکر و نقش برجستهای مشهور کمی کوچک تر و کاخ بغل دستی آن بهستان ساختمانهایی بودند که در زمان
خسرو دوم ساخته شد و از آن جمله است گلابتون ستونهای سنگی که با تصویر خود شاهنشاه و الهه آناهیتا با تاج شاهنشاهی در دستها به خوبی مشهور میباشند.
کاخ از بلوکهای سنگی قرینه یکدیگر و به روش چیدن و تزئین سنگها با استفاده از همان روشی که در کنگاور به کار رفته است ساخته شده است. در پایان تحقیقات باستانشناسی مؤسسه آلمانی بنای ایوان فرهاد به همین دوره ارتباط داده میشود. فرهنگ زمان ساسانیان ایران در دوره پادشاهی خسرو دوم دنیای جدیدی را نزد ما اشکار میکند. بررسی این فرهنگ موضوع آینده است. امکان زیادی دارد که بررسی این موضوع به یافتههای جدیدی در کنگاور کمک کند. »
[۹] ژاک دومورگان
دومورگان باستان شناس فرانسوی در مطالعات جغرافیای خود در خصوص کنگاور و اثر تاریخی آن مینویسد : «باز دورتر در جهت غرب، شهر کوچک کنگاور است که بر خرابههای بنای عظیم که به سبک معماری یونانی ساخته شده قرار دارد. ستونهای این بنا از سنگ مرمر خاکستری درست شده که بر روی دیوارهایی که از تخته سنگهای مرمر تراشیده بالا آوردهاند، قرار گرفتهاند. در کوچهها و در خانههای ساکنین شهر، با قسمتهایی از بناهای قدیمی بر میخوریم. »
وی سپس مینویسد : «کنگاور یا کنگور و بنا به نوشتههای مؤلفین لاتین زبان «کنکوبار» (Concobar) اثری در تاریخ بجا نگذارده است اما چون اماکنی که در گذشته بخشی بودهاند، در اینجا هم سکههایی از زمانهای مختلف به دست میآید که نشان میدهد این محل در گذشته بخشی مسکونی بوده است. »
[۱۰] دکتر بهمن کریمی،
بهمن کریمی در کتاب «راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران» که در حدود پنجاه و اندی سال پیش تدوین شده گزارش مختصر و مفیدی از بنای تاریخی کنگاور به دست داده. وی مینویسد: «کنگاور که تلفظ صحیح آن کین کیور است و مورخین لاتینی آن را کنکوبار نوشتهاند قصبهایست که قسمت اعظم خانههایش در خرابههای معبد الاهه آناهیتا ساخته شده که هنوز آثار آن نمایان است.
– این بنای وسیع در عهد اشکانیان ساخته شده و مشتمل بر حرمی در وسط و رواقی به سبک یونان در اطراف میباشد و صد سال قبل کُست و فلاندن اجزاء ساختمان را توانستهاند بیابند و نقشه را ترسیم کنند.
معبد مذکور در روی تپهای واقع که راه کاروان از پای آن گذشته و در زمان فتوحات عرب مأمن دزدان و راهزنان شده و به همین مناسب قصراللصوص نام یافته، تقریباً تمام آن بنای قدیم را خانه و کوچههای جدید فرا گرفته، سکوئی که بنیاد معبد در آن بوده امروزه قرارگاه یکی از محلات کنگاور شده لیکن در زاویه شمال غربی نزدیک مسجد کوچک قصبه سالمترین قسمت از معبد مزبور نمایان است و میتوان دانست که از راه رواق از مرمر سفید بسیار زیبا بوده و قطعاتی از ستونهای مرمر هنوز در آنجا باقی است که در دیوار خانهها کار گذارده و عمارات جدید را با آن نگه داشتهاند، سرستونها و زیر ستونهای معبد بر زمین افتاده سنگهای کوچکتر را اهالی شکسته و در بناهای جدید بکار بردهاند. »
«این الهه (دختر) که در دین ایرانیان قدیم مقامی شبیه به مقام آفرودیت (رب النوع حسن) داشته هنوز نامش در اماکن مختلف ایران مانند : کوه دختر، کتل دختر، سنگ دختر، قلعه دختر، قصر دختر، پل کّر دختر، پل دختر محفوظ است. »
« برای نمونه پل کّر دختر که از پلهای قدیمی ساسانی معروف لرستان (پل جایدر) است این پل بر روی رودخانه کشگان بنا شده از عجایب پلهای ساسانی به شمار میرود. این بنای عظیم سر راه و در جاده شوسه اندیشمک به خرم آباد واقع شده است. این دختر که در تمام آثار قدیم ایران نامی از او برده میشود عبارت از همان ستاره ناهید است کهایرانیان سلف به اسم آناهیتا او را پرستش میکرده و معبدی هم جهت او در زمان اشکانیان در کنگاور کرمانشاهان ساختهاند. البته در هر محل نیز به عوام به فراخور حال و قال حکایت های عامیانه جهت این دختر نقل می کنند. »
[۱۱] عباس پرویز
این محقق و تاریخ نویس در کتاب «تاریخ دو هزار و پانصد ساله ایران» (از قدیم ترین ازمنه تا سلسله طاهریان) آثار اشکانیان میگوید:
«- آثار اشکانیان: چون اشکانیان به شهرنشینی دلبستگی نداشتند و بیشتر به جنگ و لشکرکشی مشغول بودند از خود آثار صنعتی مهمی باقی نگذاشتهاند.
۱ از جمله آثاری که به اشکانیان نسبت میدهند یکی معبدیست در کنگاور که ظاهراً معبد دیانا (ربه النوع شکار روم= (Diana) بوده است.
۲ دیگر خرابه قصر بزرگی در الحضر (هاترا) در ساحل راست رود دجله که از آثار آشکانی است. الحضر یکی از شهرهای بین النهرین بود و از خود استقلال داخلی داشت.
۳ و سه نقش برجسته ۱- در بیستون ۲- در سر پل ذهاب ۳- در تنگ شااولک در کوه های بختیاری. »
[۱۲] دکتر علی اکبر سرفراز، بهمن فیروزمندی
دکتر سرفراز رئیس گروه باستانشناسی دانشگاه تهران در «مجموعه دروس باستانشناسی و هنر دوران تاریخی» (اشکانی، ساسانی) نظر قاطعی را ایراد ننموده و لذا مینویسد :
«معبد آناهیتا در کنگاور : کاخ کنگاور در فاصله بین همدان و کرمانشاه را بعضی متعلق به دوره سلوکی و بعضی متعلق به دوره پارت و عدهای هم مربوط به اواخر دوره ساسانی میدانند. در اینجا یک حیاط بزرگ چهارگوش با دیوار بلند وجود داشت که در روی آن ستونهائی قرار داشتند، مینویسند در وسط آن معبدی به سبک یونانی با ردیفهایی از ستونها وجود داشته است.
– آقای مالکوم کالج نویسنده کتاب پارتیان (ص ۱۱۰) مینویسد : انحرافی که معماران طراح شکلهای یونانی در ساختن این مکان مقدس پدید آوردهاند مایه تعجب باستانشناسان آثار یونان و روم است.
– و آقای فلاندن هم در حدود ۱۵۰ سال پیش این مکان را با معبد خورشید در پالمیر مقایسه کرده است. آیا واقعا» چنین است؟! با توجه بهاینکه این اختلافها در هیچ بنای مسلم پارتی در ایران شناخته نشدهاند، (در مورد این بنا جای بحث زیاد است).
– از کنگاور که بگذریم در نجد ایران آثاری که بتوان آن را شاخصی از هنر و معماری دوره پارت دانست به دست نیامده، اخیراً در غرب ایران در بان زرده (بابایادگار) مشرف به جلگه ذهاب (سرپل ذهاب) حفاریهایی صورت گرفته و آثاری از دوره پارتها نمایان شده که مخلوطی از هنر یونانی و ایرانی است و آن را بیشتر متعلق به اواخر دوره پارت میدانند، آثار به دست آمده بیشتر شامل گچبریهای شاخص دوره پارت، سرستونهای نوع کرنتی و با نقوش هلنی و سرهای تزئینی بنا از کارهای هنری دوره پارت که کاوشهای آن هنوز کامل نشده است، میباشند. »
وی سپس میگوید : «در حدود ۵۰ سال پیش ضمن حفاری در مکانی به نام دینور بین بیستون و کنگاور قطعاتی از یک ظرف بزرگ لگنی شکل به دست آمده که هم اکنون در موزه ایران باستان است بر روی این ظرف سنگی تصاویری از ساتیهها و سیلینها نقش بندی شده است که در افسانه خدایان یونان از یاران دیونیزوس خدای شراب بودهاند.
کنگاور نزدیک ساختمان چهارگوش، حصاری قطور از سنگهای حجاری شده ساخته شده و بر روی آن یک ردیف ستونهای قطور قرار گرفته و به نام معبد ناهید معروف است و پروفسور هرتسفلد آن را مربوط به دوره سلوکی میداند. در دامنه ارتفاعات دالاهو در کرمانشاه معروف به بابایادگار و بان زرده آثاری از دوره پارت از هنر معماری نمایان شده است که در آنها نفوذ یونانی زیادی وجود دارد که کاوشگران آن دکتر ادواردکیل آنها را متعلق به اواخر دوره پارت می داند. »
[۱۳] سیف الله کامبخش فرد
کامبخش فرد نخستین باستانشناسی بود که مأموریت کاوشهای باستانشناسی بنای تاریخی کنگاور به وی سپرده شد و از سال ۱۳۴۷ ش رسماً در کنگاور آغاز به کار نمود. وی طی هفت فصل کاوش باستانشناسی و دو فصل بازسازی توانست بخش عمدهای از بنای عظیم کنگاور را از زیر خاک و قصبه تاریخی کنگاور بیرون آورد و مورد بررسی قرار دهد.
وی حاصل مطالعات و کاوشهای خود را طی چندین مقاله منتشر کرد و پس از آن مقالات پراکنده را در کتابی گردآوری نمود و تحت عنوان «معبد آناهیتا، کنگاور» توسط سازمان میراث
فرهنگی کشور (چاپ اول: ۱۳۷۴ ش) به چاپ رسانید. آقای کامبخش فرد معتقد است که این اثر معبد آناهیتا بوده و متعلق به دوره هخامنشی میباشد و مینویسد: «بنیانی مذهبی که در عهد هخامنشی پی افکنده شده، بر صخرهای شکل گرفت که با لاشه سنگهای بزرگ و کوچک، سه صفحه چهارگوش و یا سه طبقه پله پله در آن وجود آمد. طرح کلی مانند معابد مطبق اورارتوئی و کاخها و مقبره کورش میباشد که در بالاترین سطح، مراسم آتش در هوای آزاد انجام میگرفته است. مدارک باستانشناسان شخصیت و هویت معماری و تکمیل مجموعه کهن پرستشگاه را در سده پنجم قبل از میلاد تعیین نموده است.»
کامبخش فرد در آخرین مقاله خود با عنوان “شکلگیری معماری ناهید کنگاور در بستر تاریخ» همان مطالب کتابش را تکرار کرده است وی در مقالهاش مینویسد : رفتار مذهبی و نیایش پارتیان بنا به سنت هخامنشی مشابه نقشی پارتی بیستون، به صورت برات آتش در بالاترین طبقه صفه ادامه داشته است. زیرا گورهای اشکانیان به طور متوالی در بخش خاوری پرستشگاه و نیز تپه های شمالی کنگاور حاکی از حضور «الیمائی» ها و اشکانیان اولیه در حوزه پرستشگاه ناهید میباشد. آثاری که طی هشت فصل کاوش از ویرانههای این
پرستشگاه چه در دوره هخامنشیان، پارتیان، ساسانیان به دست آمد، عموماً اشیاء و میراث مذهبی و یا منسوب به آیینهای دینی است. مصالح معماری و حجاری و نقش و خط و علائم منقور بر سنگهای غیر حجاری که نذری هستند با همین هدف خلق شدهاند. از دوره هخامنشی غیر از بنیان صفه بر صخره ناهید، دیوارهای محیطی و پلکان دو طرفه را نیز ساختهاند، که دارای طرحی از این دوره است. آزمایشگاه «آرکئومانیتیک» دانشگاه کیوتر از نظر قدمت، شالوده و بعضی از این آثار را در سده پنجم ق.م. صحه نهاده است;»
وی سپس مینویسد : «این پرستشگاه از سده پنجم و چهارم قبل از میلاد تا پایان دوره ساسانی، به مدت یکهزار سال دائر بوده است. البته به لحاظ جریانهای سیاسی، دورههای فترت تعطیل- آتشسوزی و تخریب نیز داشته است. به دفعات مرمت و دگرگون شده و نحوه تعمیر و دگرگونیهای مکرر آن به عنوان یک جایگاه مذهبی همواره پایدار باقی مانده و هرگز تحت تاثیر جلال و شکوه بنیادهای دنیوی واقع نگردیده است. شاهان ساسانی در طول سلطنت خود از این پرستشگاه در راه تبلیغ آرمان و آئینهای زمان بهره بردهاند، و بدیهی است که خسروپرویز هم یکی از شاهان این سلسله بوده و اثری از خود در این پرستشگاه بر جای نهاده است.»
[۱۴] مسعود آذرنوش
آقای مسعود آذرنوش طی دو فصل در سالهای ۱۳۵۶ ش و ۱۳۵۷ ش مشغول کاوشهای باستانشناسی در کنگاور بودند. وی کار کاوش را در خط الراس تپه ادامه داد و ضلع شمالی و صفه و سکوی بالایی را پیگردی کرد. وی طی مقالهای (به زبان انگلیسی) تحت عنوان «کاوشهای کنگاور» که در نشریه A.M.I باند ۱۴، سال ۱۹۸۱ م به چاپ رسید معبد آناهیتا را کاخ خسروپرویز معرفی کرد. و آن را از آثار دوره ساسانی قلمداد کرد.
آذرنوش در مقالهاش علاوه بر دلایل و مدارک باستانشناسی به اسناد و مدارک تاریخی- جغرافی نیز استناد کرده و در مجموع معتقد است کهاین اثر متعلق به دوره ساسانیان بوده و سبک معماری و اسناد نیز نشان میدهد کهاین کاخ و قصر است نه معبد. به هر روی نظرات وی بیشتر با نظرات لوکونین روسی هماهنگ است.
[۱۵] احمد کبیری
احمد کبیری باستان شناس سازمان میراث فرهنگی کشور پس از سالهای ۱۳۶۷ ش به بعد تا سال ۱۳۷۷ ش بهطور غیر مستمر کارهای زیادی را در زمینه کاوش و مرمت و پژوهش این بنای تاریخی به انجام رساندهاند که در چندین مقاله و گزارش معرفی شدهاند. وی در سالهای اخیر به ویژه پس از سالهای ۱۳۷۴ ش به بعد مسئولیت هیئت پژوهش و مرمت معبد آناهیتا (کنگاور) را بر عهده داشتهاند و لذا طی مقالهای با عنوان «نویافتههای باستانشناسی در بنای تاریخی معبد آناهیتا کنگاور» گزارش خوبی از مراحل کاوش و مرمت را ارائه نموده و هر چند اظهار نظر قطعی از قدمت و تاریخ بنا نکردهاند اما توضیحات ایشان در مقاله بسیار مفید بوده و نگرش همه جانبه وی به بنای تاریخی موجب شده که اظهارنظر قطعی را به آینده موکول نماید. وی مینویسد: «براساس مدارک موجود و استنباط از اظهار نظرات کارشناسی، طاق گرا را متعلق به دوره ساسانی میدانند و در مورد تاریخ بنای معبد آناهیتا کنگاور جرح و تعدیلهایی از گذشته اظهار و تاکنون به چاپ رسیده است.
خاراکسی در سال ۳۷ میلادی این بنا را ساخته شده دیده است و آن را به آرتمیس نسبت میدهد. در پارهای از موارد نظرات کارشناسان آن را منتسب به دوره اشکانی و آخرین نظر به کارشناسی، طرح معماری آن را متعلق به دوره هخامنشی میدانند. اگر این بنا متعلق به دوره هخامنشی باشد باید نسبت به تاریخ گذاری طاق گرا تجدید نظر گردد. چنانچه به دوره اشکانی هم نسبت داده شود باز هم به علت شباهت طراحی قوس تاق و سایر عناصر در قیاس با آن در این مورد هم نیازمند تجدیدنظر در تاریخ گذاری است. متأسفانه به علت عدم مدارک مکتوب [کتیبه] اظهار نظرات متفاوتی در عملکرد و تاریخگذاری از این اثر تاریخی شده است. هر چند که پیدایش دو عدد پایه ستون از نوع سنگ ماسه که قابل مقایسه با پایه ستونهای دوره تاریخی در لابهلای خاکهای مضطرب شده به دست آمده لیکن اظهار نظر قطعی در این مورد منوط به کاوشهای باستانشناسی در آینده میباشد.»
از مباحث و گزارشهای باستانشناسان و کارشناسان بهاین نتیجه میرسیم که بنای تاریخی کنگاور را از نظر قدمت و تاریخ ساخت به چهار دوره ذیل نسبت دادهاند :
۱ دوره هخامنشی : حاصل کاوشها و مطالعات چند ساله آقای کامبخش فرد این بوده که اصل بنای تاریخی متعلق به دوره هخامنشی بود. ولی در دورههای بعد تعمیر و ساخت و ساز، در آن انجام گرفته است. نظریه وی تقریباً منحصر به شخص خودشان بوده و تاکنون کسی در این نظر با وی همراهی نکرده است.
۲ دوره سلوکیان : واندنبرگ و هرتسفلد و همچنین گیرشمن معتقدند این اثر متعلق به دوره سلوکی است.
۳ دوره پارتیان : گیرشمن معتقد است ۲۰۰ سال پیش از میلاد وجود داشته است و لوکونین با آن که اصل معماری را متعلق به دوره ساسانی میدانند ولی میگوید در قرن اول پس از میلاد (به استناد قول خاراکسی) وجود داشته است.
اداواردکیل معتقد است این اثر متعلق به اواخر دوره پارتی میباشد.
۴ دوره ساسانی : از کسانی کهاین اثر را بهاین دوره نسبت دادهاند میتوان از ولادیمیر لوکونین و دکتر مسعود آذرنوش و دکتر سرفراز یاد کرد. علاوه بر این تمام منابع دوره اسلامی این اثر را متعلق به دوره ساسانی بویژه بانی آن خسروپرویز میدانند و به عنوان «قصر» ساسانی نیز از آن یاد کردهاند. در مدارک تاریخی- جغرافی دوره اسلامی حتی یک بار نیز از این اثر به عنوان «معبد» یا پرستشگاه یاد نشده و همگی آن را به عنوان «قصر» و «کاخی» متعلق به ساسانیان معرفی کردهاند.
کتابنامه
[۱] ایران از آغاز تا اسلام، ر.گیرشمن، ترجمه محمد معین.
– تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲ ش (چاپ دهم)
[۲] ایران و تمدن ایرانی، کلمان هوار، ترجمه حسن انوشه.
– تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳ش.
[۳] باستانشناسی ایران باستان، لوئی واندنبرگ، ترجمه عیسی بهنام.
– تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۵ ش.
[۴] پارتیان، مالکوم کالج، ترجمه مسعود رجب نیا.
– تهران، انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، آبان ۱۳۵۵
[۵] تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستانشناسی، الف. الف هرتسفلد، ترجمه علی اصغر حکمت.
– تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۴ ش.
[۶] تاریخ دو هزار و پانصد ساله ایران (از قدیمترین ازمنه تا سلسله طاهریان)، عباس پرویز.
– تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، (جلد اول)
[۷] تمدن ایرانی، چند تن از خاورشناسان فرانسوی، ترجمه دکتر عیسی بهنام.
– تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۶ ش.
[۸] راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران، دکتر بهمن کریمی.
– تهران، شهریور ۱۳۲۹ ش.
[۹] شکلگیری معماری ناهید کنگاور در بستر تاریخ ، (مقاله)، سیف الله کامبخش فرد
– مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران (ج۱)، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۴ ش.
[۱۰] مجموعه دروس باستانشناسی و هنر دوران تاریخی (اشکانی، ساسانی)، علی اکبر سرفراز، بهمن فیروزمندی، تدوین : حسین محسنی، محمد جعفر سروقدی.
– تهران، جهاد دانشگاهی هنر، ۱۳۷۳ ش (چاپ اول).
[۱۱] معبد آناهیتا، کنگاور، سیف الله کامبخش فرد.
– تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۴ ش.
[۱۲] معبد آناهیتا، (مقاله) ولادیمیر گریگوریچ لوکونین.
– معبد آناهیتا کنگاور، کامبخش فرد تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۳ ش.
[۱۳] نویافتههای باستانشناسی در بنای تاریخی معبد آناهیتا کنگاور (مقاله)، احمد کبیری.
– مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، (ج۲)، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۴ ش.
[۱۴] هنر ایران باستان، ایدت پرادا، ترجمه یوسف مجیدزاده.
– تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۷ ش.
[۱۵] هیات علمی فرانسه در ایران (مطالعات جغرافیای غرب ایران)، ژاک دومورگان، ترجمه کاظم ودیعی.
– تبریز، انتشارات چهر، ۱۳۳۱ ش.
کنگاور و بنای تاریخی آن
در سفرنامه¬ها
کنگاور به سبب اثر تاریخی آن همواره جاذبه خاصی در طول تاریخ تمدن ایرانی داشته است و با چشم اندازی به منابع تاریخی- جغرافی و سفرنامهها میتوان به ارزش این کشش و جاذبه پی برد. ویژگیهای بنای عظیم کنگاور از حیث معماری هر نقاش و نویسنده و هنرمند و سیاح را به خود جلب میکند تا بتوانند از راز و رمزهای آن دریافتی تازه داشته و نشان دهند در گذشته مردم این منطقه از چه قدرت و هنر والایی برخوردار بودند. در این مقاله سعی بر آن رفته که گزارش عمدهترین سفرنامهها را منعکس سازیم تا به توسط گزارشها بیشتر با ماهیت و خصوصیات این اثر تاریخی آشنا شویم :
[۱] سفرنامه پیترو دلاواله (جهانگرد ایتالیایی = ۱۵۸۶- ۱۶۵۲م) : (سال ۱۰۲۵ هجری قمری = دوره صفوی)
پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی در یازدهم آوریل ۱۵۸۶ در شهر رم متولد شد. دلاواله در تاریخ ۴ ژانویه ۱۶۱۷ مطابق با ۲۵ ذیحجه سال ۱۰۲۵ هجری به همراه همسرش و چند تن از ملازمان و خدمتکاران خود با کاروانی عازم ایران شد و از طریق همدان و گلپایگان به اصفهان رفت; در سال ۱۶۲۳ از طریق بندر گمبرون یا بندرعباس فعلی با کشتی عازم هند میشود و قریب ۲۰ ماه به طول می انجامد. مرگ پیترو دلاواله در آوریل ۱۶۵۲ در رم اتفاق افتاد و جسد او را نیز در کلیسای آراچلی دفن کردند. و در دربار شاهان صفوی نیز مدتی در اصفهان بود و کتابی نیز با عنوان «خصوصیات عباس، شاهایران» تألیف کرد.
– روز جمعه بیستم ژانویه در سرزمین دیگری که نام آن کنگاور بود بار افکندیم. به محض رسیدن به ایران هرکس متوجه برتری شایانی که این سرزمین از لحاظ خوبی و صفای مردم و تمدن و فرهنگ و هرگونه کیفیات دیگر به ترکها دارد میشود و من به جرأت میتوانم بگویم این خطه به هیچوجه کمتر از سرزمینهای مسیحی نیست و یا اگر باشد فقط از لحاظ خانه سازی و غذاهای لذیذ است. دیگر به چادرها احتیاجی نبود، زیرا در تمام طول راه کاروانسراهای بزرگ و مناسبی که از طرف پادشاهان یا شخصیتهای دیگر ساخته شده و در اختیار مردم گرفته وجود داشت که برای بیتوته در آن وجهی پرداخت نمیشد. اطاقهای این کاروانسراها خالی بود و در بعضی از آنها اصلا” اطاقی وجود نداشت و فقط برای حفاظت از باد و باران سقف
بزرگی زده بودند و مردم توقع بیشتری نیز ندارند اما من که انتظار وضع راحتتر و جای تمیزتری را داشتم و البته این نظر در کاروانسرا که دائم در معرض رفت و آمد است تأمین نمیشد تا سرحد امکان به خانههای خصوصی میرفتم مضافا” به اینکه در این صفحات دههای فراوانی وجود داشت و با پرداخت مختصر وجهی انسان میتوانست آسایش بیشتری داشته باشد.
در کنگاور خانه قشنگ و تمیزی یافتیم و در آنجا موفق به خوردن اغذیه لذیذ و میوههایی از قبیل انار و سیب و انگور تازه شدیم که وجود آنها در این سرزمین سرد و پوشیده از برف موجبات حیرت مرا فراهم آورد.
شنبه راه پیمائی عظیمیکردیم;..
[۲] سفرنامه تاورنیه (۱۶۵۵- ۱۶۸۹ م)
فصل پنجم : راه حلب به اصفهان از صحرای صغیر و کنگاور
ژان باتیست تاورنیه فرزند گابریل جغرافیدان هلندی بود وی در فرانسه به سال ۱۶۰۵ م متولد شد. تاورنیه بین سالهای ۱۶۳۲ و ۱۶۶۸ شش سفر به مشرق کرد. که در این مسافرتها بیش از ۹ بار ایران را دیده است. اولین سفر او در دوره سلطنت شاه صفی و سفرهای دیگرش در زمان شاه عباس دوم شاه سلیمان انجام گرفت. تاورنیه در ماه فوریه سال ۱۶۸۹ در حالی که به سوی مشرق زمین (سفر به مسکو) میشتافت در شهر اسمولنسک وفات یافت.
– کاروان اسب دار معمولا” تا کنگاور را چهارده پانزده روز میرود، اما اگر زبده سوار باشند پنج شش روزه میتوان این راه را طی کرد، چنانچه من کردم. بین راه همه جا حاصلخیز است، گندم و برنج به حد وفور بعمل آید و میوههای اعلی و شرابهای خوب دارد. خصوصا” حوالی کنگاور که قصبه بزرگ و پرجمعیتی است.
از کنگاور تا بغداد ده روز پشت اسب بودم. اراضی بین راه به خوبی اراضی از اصفهان تا کنگاور نیست، اغلب جاها سنگلاخ است و همه جا یا جلگه است یا تپههای کوچک، و در آنجا کوه بزرگ دیده نمیشود مگر یکی که خیلی مهم است و جای دیگر شرح آن را خواهم نگاشت.
«اسامی منازل عمده از اصفهان تا بغداد بر حسب راه طبیعی سواریکه باروبنه زیاد نداشته باشد از قرار ذیل است :
از اصفهان بخونسار و از خونسار به خامبا و از خامبا اورنکیه و از اورنکیه به نهاوند و از نهاوند به کنگاور و از کنگاور به صحنه به پل شاه که پل سنگی بزرگی در آنجا بنا شده است، میرود و از پل شاه به ماهی دشت;.»
[۳] سفرنامه اوژن فلاندن بهایران (در سالهای ۱۸۴۰- ۱۸۴۱م)
– فصل بیست و پنجم : عزیمت از همدان- پیش آمد غیر مترقبه- کنگاور- مقبره کهنه کنگاور- مقبره باستانی در صحنه- رسیدن ما به بیستون :
– روز نوزدهم همینکه اندکی از خیمه گاه دور شدیم به رودخانهای پر آب رسیدیم در جلوی ما دشت وسیع و به انتهایش کنگاور دیده میشد- این ناحیه بسیار حاصلخیز و باید ساکنین آن بسیار زیاد باشند زیرا دهکدههایش بیشمار است- در وقتی مناسب به شهر وارد گشتیم، رسول بیگ بیشتر به شهر رفت تا خان وکیل بیگلر بیگی ایالت را پیدا نماید در منزلش بسر بردیم و از ما خوب پذیرایی کرد- هنوز چکمه در نیاورده جمیع اغذیه و میوهها را نوکران خان جهت ما آوردند- ادب و ملاطفت را به آنجا رسانید که بر خود لازم دانستیم از او ملاقاتی بنمائیم برای اولین مرتبه است که دیدیم اینطور از ما پذیرایی شد، باید بگویم مهماندار ما مهمان نوازی را به منتهی درجه رساند و از هیچگونه خدمتی دریغ نکرد.
هنوز ننشسته به ما خبر دادند دو نفر فرنگی بدین شهر وارد شدند- اینها مسیو دلر و برولی بودند که در اصفهان ماندند، اکنون عزیمت کرده به سوی بغداد میروند از این ملاقات ناگهانی هر دو دسته به حیرت افتاده بسیار مشعوف گردیدیم اینان راهی موازی ما پیموده اظهار داشتند سفیر هم سه روز بعد از حرکت شما از اصفهان بیرون شد.
چادرانشان را دمِ دروازه شهر به پا ساخته بودند- این شب و روز با هم به سر برده هر چه خوراکی و غذا داشتیم روی هم ریخته به عیش و نوش پرداختیم- بعلاوه خوشوقتی ما از این شد که مدتی با هموطنان خود آمیزش نداشته و با اشخاصی سروکار داشتیم که نه از حیث زبان نه عادت و نه مذهب با ما شریک نبودند.
چون وقت خوبی وارد کنگاور شدیم و بعلاوه روز دراز و شهر کوچک است با خود گفتیم در همین روز خواهیم توانست کلیه خرابههایش را کاوش نمائیم. آیا کنگاور به این شهر کوچک، کم جمعیت و کم خانه اطلاق میشود؟
در صورتی که در قدیم به سبب احترامی که میداشته اهمیتی بسزا داشته است. امروز مسجدی کوچک و بازاری مختصر و دروازههائی دارد- با وجود این بر تمامی دهکدههای مجاورش برتری دارد- خاصه حاکمش که رادمرد و مهماننواز است- سخاوتش را آزمودیم، نمیشود او را کدخدائی فقیر و پست مانند دیگران تصور کرد. باید کنگاور را شهری محسوب داشت گرچه ویرانههایش بسیار زیاد است ولی برای اینکه افتخار و عظمتش دانسته شود از آثارش آنچه را که مورد توجه است و باقی مانده بیان مینمایم.
در سابق بنام کن کابار (Konkabar) معروف بود- و اکنون هم ایرانیان به اسمی نزدیک به آن یعنی کنگاور میخوانند. همین برای افتخارش بس که اسامی کلیه آثار قدیم ایران عوض شده ولی این یک تا بحال پا بر جا و اسمش در تاریخ باقی مانده و تاریخنویسان بهاین نامش میخوانند. این محل قدیمیترین بنا را در بردارد و بر حسب شهادت یک جغرافیای یونانی، درکن کابار معبدی مشهور جهت دیان (Diane) ساخته بودهاند که حدس قوی میرود خرابههائی که حالیه در کنگاور است بهاین معبد مربوط باشند. دربارهاش سیاحان و محققین بیشتر به شک صحبت داشته چه سطحی در آن غور کردهاند. این رویه کاملا” مخالف با دیانت است و باید آن را ترمیم کرد زیرا حقی عظیم به گردن ما دارد و بایستی به خوبی درباره اش تحقیق روا داشت.
وضع کنگاور را چندین تپه تغییر دادهاند. سازنده معبد آن را بر روی تپهای منفرد به سمت جنوب و تقریبا” به وسط تپهها بنا نموده است. اگر کاشفین و سیاحان از آن صحبتی نداشته در اثر این است که به زیر آوارهای خانهها پنهان شده است و بیشتر قسمتهای این معبد جزو خانهها و کوچهها گردیده. قسمت پائینش تختی عظیم برای ناحیهای از شهر جدید بکار رفته بعلاوه برای بناهای ساکنین مصالح خوبی دارد و نیز چه بهتر که خانههای خود را به تختههای مرمر و ستونهای سنگی این معبد متکی بسازند. اکنون از آجرهایش در ساختمانها به حد وفور یافت میشود که چشم از نگریستن به آنها خیره میگردد. از بقایایش میتوان به کُنه بنا و طرز بنایش پی برد اما در اثر اینکه بیشتر قسمتهای این معبد را مالکین جزو خانههای
خود کردهاند نمیتوان صحیحا” نقشه آن را در نظر گرفت لیکن ما برآنیم که تا حد ممکنه به خود زحمت داده از طرز بنا، تزئین آلات و معماریش با خبر گردیم. بنابراین به طرح نقشه آن مبادرت کرده و به جزئیات وارد شدیم. این بنا مستطیل شکل و طولش متجاوز از ۲۰۰ متر بوده. جلو خانش به طرف جنوب و ایوانش که نمیتوان جایش را صحیحا” مشخص ساخت چند پله از زمین بلندتر و امروز پلهها تماما” از بین رفتهاند، تنها از بقایای آن میتوان به قسمت درونی معبد پی برد. و وقتی از پلکان بالا رویم منتهایش کف معبد است که ورقه عظیم مرمری ممزوج با سیمان آن را مفروض ساخته است.
در سمت مغربش مسجد کوچکی بنا شده و به طرف شمال غربی آن کوچهایست که بهترین و مهمترین قسمت بنا در این گوشه واقع شده است. این قسمت معبد بر روی پایههای زیبائی از مرمر سفید بنا گردیده و ارتفاع این پایه را نمیشود حساب کرد مگر اینکه نیم رخ صفه مشاهده گردد. در این محل به کمی حفاری پرداخته شده که گویا در اثر اجازه نددن ساکنین متروک گردیده است، در این قسمت نه پارچه ستون مرمر سفید یافت میگردد و این ستونها در جرز دیوارهای خشتی خانه هاست و اتکای خوبی برای بناهای اهل محل هستند.
پهنای بنا از قطعهای که به سمت مشرق میگردد معلوم میشود و طولش هم از انتهای بالائی پلکان است تا گردشی که از زاویه وجه غربی به سمت شمال میپیچد.
نیم رخ پایهها و قواعد ستونها به سبک یونانیست. وضع سرستونها را نمیتوان قیاس کرد ولیکن به نظر چنین میآید که طرحی داشتهاند. در اولین وحله هر کس تصور میکند کهاین نیم رخها شباهتی تام با معماری یونانی دارد زیرا که چون جزئیات ناتمام مانده نمیتوان طبقهبندی درستی برایشان قائل گردید اما سرستونهای خیلی پست و خمیده، کنگاور با سبک معماری یونان خواص یکسان دارند مثلا” قسمتی از آنها شبیه به سبک چهارم کرنتین (Corinthien) است که از همه مجللتر است بعضی در قسمتهای بالائی خود خطی منحنی به چهار وجه دارند که با سبک معماری یونانیان یکسان است منتهی از این ستونها دایره و خمیده میباشد.
در سه کیلومتری، به جنوبغربی کنگاور تپه وسیعی است که معدن سنگی دارد، چنین مفهوم میگردد در آن کار کرده و سنگهای مستخرجه را برای ساختمان این معبد بکار بردهاند. در مجاور این معدن ستونهائی باقیست که ناتمام ماندهاند. آیا از این معدن است که سنگهای مرمر را به دست آورده و در ساختمان معبد بکار بردهاند؟ یا اینکه ستونهای ناتمام مانده را برای دیگری تراشیدهاند؟ عقیده دوم بیشتر به حقیقت نزدیک است نه تنها از تعداد بیشمار ستونهای نیمه کار بلکه از سنگهای زیادی که در یک صفحه توده کردهاند.
فردا از کنگاور با موسیو دلر و بروئی بیرون شدیم، پس از یک ساعت به رودخانه سریعی که از سمت شمال میآید گذشته وارد دشتی شدیم که بسیار حاصلخیز است و پس از دو فرسخی راه پیمائی در زمینی ناهموار دوباره جاده کوهستانی گردید. در نیمه راه به پنج شش قراول رسیدیم که جاده را محافظت میکردند و پس از مکالمه مختصر انعامی بدانها بخشیده دور شدیم.
[۴] سفرنامه لایارد یا ماجراهای اولیه در ایران (۱۸۱۷- ۱۸۹۴م- انگلیسی)
– سراوستن هنری لایارد متعلق به خانواده سرشناس پروتستان فرانسوی که نیاکان وی به انگلستان کوچ کردند. وی به سال ۱۸۱۷ میلادی در پاریس متولد شد. لایارد در سال ۱۸۳۹ همراه با یک نفر انگلیسی به نام میتفورد از انگلستان به قصد ایران و هندوستان مسافرت کرد. و در بین سالهای ۱۸۴۲-۱۸۴۰ م در جنوب ایران مشغول یک سلسله فعالیتهای سیاسی بود. لایارد با کمک مالی سراسترانفورد کانینگ به سال ۱۸۴۵ م در موصل شروع به حفاری نمود و در سال ۳۵ سالگی به خاطر کشف نینوا از شهرهای آشور شهرت جهانی یافت. این شهرت پست دوم معاونت وزارت خارجه انگلیس را در سال ۱۸۵۲ م برای او به ارمغان آورد. و در سال ۱۸۷۷ به سمت سفیر انگلیس در قسطنطنیه منصوب گردید. وی در سال ۱۸۹۴ در سن ۷۷ سالگی چشم از جهان فروبست.
– هنگام ورود به کرمانشاه یک شهر مرزی است، حاکم آنجا اظهار داشت که بدون اجازه مخصوص پادشاه نمیتوانید به داخله ایران مسافرت نمایید و به دستور او ما را همراه اسکورت به کنگاور که محل اردوی شاهی بود، روانه نمودند. شاه با یک قشون سیزده هزار نفری آماده حمله به قلمرو همسایه عثمانی خود بود.
ما از این توقف اجباری بسیار متعجب شدیم، قبلا” به این مسئله فکر نکردیم که ممکن است برودت روابط دو کشور مانع مسافرت ما به داخله ایران گردد. برای دو یا سه روز تحت نظر قرار گرفتیم. بعدا” با چند تن محافظ به اردوگاه شام اعزام شدیم. شاه را در فاصله سه روز مسافرت از کرمانشاه در کنگاور ملاقات نمودیم و در موکب او و در میان قشون پانزده هزار نفریش پریروز وارد همدان شدیم پس از چند ملاقات با شاه و صدر اعظم سرانجام قول دادند که به ما اجازه عبور خواهند داد.
[۵] سفارت فوق العاده (ایران در سال ۱۸۳۹- ۱۸۴۰م)
گنگاور: ما بدون اینکه محل توقفی در میان راه پیدا کنیم. مدت هشت ساعت راه پیمودیم. معهذا در این دشت آتشهائی روشن بود و این نشان میداد که کاملا” خالی از سکنه نیست. بعدا” فهمیدیم که این آتشها مربوط به چادرهایی است که کُردها بر پا کردهاند آنها هنگام تابستان کوههای خود را ترک میکنند تا به مکانهای دیگری بروند و مراتعی برای گوسفندانشان پیدا کنند.
هر قدر به طرف کرمانشاه نزدیکتر میشدیم بر تعداد این چادرنشینان افزوده میشد و آنها برای مسافرانی که بخواهند تک و تنها در این نواحی مسافرت کنند بسیار خطرناکند. و چون هیچ وقت در مکان مشخصی مستقر نمیگردند کسی نمیتواند به آنها دسترسی پیدا کند. بالاخره به دهکدهای رسیدیم که (فرسفج) نام داشت.
این دهکده روی کوه منفردی واقع بود و در میان همان درهای قرار داشت که مدتی بود ما از کنار آن راه میپیمودیم. این دهکده بیش از چهل تا پنجاه نفر سکنه ندارد. در پای آن رودخانهای که عرضش بیش از چند متر نبود جریان داشت. و روی آن مانند بیشتر نقاط ایران پلی بود که رو به ویرانی میرفت. ما از کوچههای این دهکده گذشتیم. و ساکنانش چراغ به دست از خانههایشان بیرون آمده بودند تا ما را ببینند. سپس از یک سربالایی که دهکده روی آن قرار داشت بالا رفتیم. در آنجا مشاهده کردیم که دره وسیع دیگری در انتظار ماست، با
اینکه اسبهایمان خسته بودند وارد آن شدیم. اما برایمان امکان نداشت که در راه توقف کنیم زیرا پناهگاهی در آنجا نبود و علوفهای هم برای ستورانمان نمیتوانستیم به دست آوریم. بنابراین از دهکده دیگری که (کوچه) نام داشت و در کنار سیلاب تند و عریضی قرار گرفته بود گذشتیم و پس از یازده ساعت راه به کنگاور رسیدیم. در آنجا چادرها در انتظار ما بود.
چادرهای ما این بار زیر درختهای بید در کنار حوض بزرگی زده شده بود. چون بسیار خسته بودیم و هوای آن محل بسیار لطیف بود استراحت در آن مکان برایمان لذتبخش بود.
قالیچههایمان را در کنار این آب راکد انداخته بودند و به ما میوه و چای دادند که خیلی دلپسند بود. ما در مکان بسیار دلپذیری بودیم و مهتاب نور خود را بر سر ما افکنده بود ولی ناگهان صدای غورباغهها و حمله پشهها به ما نشان داد که در کنار مردابی هستیم که آبش گندیده است. در واقع وقتی صبح از خواب بیدار شدیم مشاهده کردیم در کنار یکی از این آبهای راکد قرار داریم که مرغابها در آن شناورند و انبوه قورباغهها با نوای دلانگیزشان ما را مستفیض مینمایند. بعضی از قورباغهها که از دیگران جسورتر بودند برای سلام و علیک به صورت من پریدند. این از اتفاقاتی است که گاهی برای اشخاصی که زیر چادر می خوابند ممکن است رخ دهد.
به علاوه کنگاور دهکده بزرگی است. حتی عتیقه فروشان آن را خیلی خوب میشناسند، زیرا در کنارش خرابههائی وجود دارد که میگویند از عهد ساسانیان است. بعضی عقیده دارند که ویرانههای معبدی است که به دستور جانشینان اسکندر برای ربه النوع (دیان) ساخته شده است.
اما عدهای نیز معتقدند که آن فقط بنای مستحکمی است که در همان زمان بوسیله ایرانیان بر پا شده تا بتوانند خود را در برابر طغیانهای احتمالی حفظ کنند. به هر حال اکنون در میان این ویرانهها هشت ستون سنگی دیده میشود که از ۳ تا ۴ پا قطرشان است و روی پایهای قرار گرفته است که مانند پایه ستون به رنگ خاکستری است. اگر در این ناحیه تفحصات دقیقی شود شکی نیست که از این گونه ویرانهها زیاد دیده خواهد شد. مثلا” مردم کنگاور میگویند کمی دورتر از آنجا راهی زیرزمینی است که با این ساختمان ویرانه ارتباط دارد. در حال حاضر این ستونها چند خانه ویرانه را که مسکن دهقانان فقیر است محافظت میکند.
کنگاور در محل مناسبی ساخته شده است و آب فراوانی دارد و اگر در ایران نبود میتوانست شهر آبادی شود. این دهکده در بلندی قرار گرفته است و در اطرافش درههای حاصلخیزی وجود دارد. در واقع مکانی است که برای گذشتن از اصفهان به همدان ناچارند از آن عبور کنند. به همین سبب نزدیکترین راه بین پایتخت قدیم ایران و تبریز است. ولی اکنون دهکدهای بیش نیست که فاقد هرگونه اهمیت است و در اطرافش عدهای راهزن و صحراگرد اقامت دارند. بنابراین نواحی اطراف آن بیحاصل مانده و ما وقتی از آنجا به طرف صحنه وارد شدیم فقط چند سیاه چادر کُرد را مشاهده کردیم که در آن خانواده های چوپان، یا بهتر بگوئیم، عدهای راهزنان اقامت داشتند.
[۶] سفرنامه جکسون (ایران در گذشته و حال) : ابراهم و. ویلیامز جکسن (۱۸۶۲-۱۹۳۷م)
ابراهام ولنتاین ویلیامز جکسن استاد دانشگاه کلمبیا بود و مدت چهل سال تدریس زبانهای هند و ایرانی را در آن دانشگاه برعهده داشت. یکی از محققان نامدار آمریکا در رشته زبان و ادبیات و دین و آیین در ایران باستان به شمار میرفت. جکسن در سال ۱۸۶۲ م در شهر نیویورک به دنیا آمد. در سال ۱۸۸۷م از دانشگاه کلمبیا موفق به دریافت درجه دکتری شد.
در ۱۹۰۱ جکسن راهی هندوستان شد و با پارسیان هند از نزدیک آشنا گردید. در ۱۹۰۳ برای نخستین بار به ایران و آسیای میانه سفر کرد و در این مسافرت بود که از کوه بیستون بالا رفت تا سنگ نبشته داریوش بزرگ را از نزدیک بخواند، حاصل سفر ایشان کتاب «ایران در گذشته و حال (نیویورک ۱۹۰۶م) یا سفرنامه جکسن بود. جکسن در این کتاب شرح دل انگیز سفر خود را در ایران با مطالب تحقیقی، تاریخی و باستانشناسی به هم آمیخته است. دوباره در سالهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۰ بهاین نواحی مسافرت کرد و در بازگشت به آمریکا کتاب «از قسطنطنیه تا زادگاه عمر خیام» را نوشت. جکسن سفرهای بسیار به مشرق زمین کرد، چنانچه در ۱۹۱۱ به هندوستان و در ۱۹۱۸-۱۹۱۹ بهایران و باز در ۱۹۲۶ به هند و ایران و افغانستان سفر کرد و در سال ۱۹۳۷ م درگذشت.
«در هیچ جای دیگر ایران، چه در کنگاور و چه در مرغاب، هرگز ندیدهام که سنگها را به چنان وضع مخصوصی چیده باشند (در بنای تخت سلیمان) هر چند در بناهای تاریخی کنگاور و مرغاب سنگهائی بسیار بزرگتر از سنگهای تخت سلیمان بکار رفته است.
فصل شانزدهم: معبد بزرگ و ویران دیانای ایران در کنگاور
– کنگاور شهر کوچکی است با قدمت بسیار، که مستقیما” بر سر راه بیستون به همدان قرار گرفته است، و جایگاه ویرانههای مهمی است که اکنون من به شرح آنها میپردازم، زیرا اینها ویرانههای معبد آناهیتا، دیانای ایران باستان است. وقتی به سوی بیستون میرفتم میدانستم که در آنجا آثاری از عهد باستان هست که باید به مشاهده آنها بپردازم. اما اشتیاقی که برای رسیدن به سنگ نبشته داریوش اول در بهستان داشتم به من مجال دیدار آنها را نداد. و من در انتظار ماندم تا هنگام بازگشت به همدان به مشاهده آنها بپردازم. از این رو، بر اسب سوار شدم و با صفر و شهباز و بقیه افراد کاروان راه همدان را از طریق کنگاور، یعنی همان راهی که هشت روز پیش طی کرده بودم، در پیش گرفتم.
از میان دشتی حاصلخیز پیش راندیم، و هنوز ظهر نشده بود که به کنگاور رسیدیم. قصبه کنگاور در حدود پنجاه و یک کیلومتری بیستون با چهار فرسخی صحنه واقع است، و اکنون در حدود هشتصد خانه و حدود هشت هزار نفر سکنه دارد.
خیابان اصلی پشتهای را که قصبه بر آن بنا شده است دور میزند، و در کنار آن مکانها و دکههای فروشندگانی که گندم، جو، پنبه، و گلابی میفروشند در یک امتداد ساخته شده است، و در هر دو سوی دارای توقفگاههایی است که به قطار شتران و استران سنگین بار که به سوی کرمانشاه و بغداد در حرکتند، جا و منزل میدهد.
کنگاور از نقاط واقعا” قدیمی است، جغرافیانویس یونانی، ایسیدوروس خراکسی، در قرن اول میلادی آن را به نام کنکوبار (Konkobar) میشناخته است. توجه من یکباره به بعضی از خصوصیات محل آن جلب شد. تپههای کوتاهی که آن را احاطه کرده بودند، و بر تارک بعضی از آنها ساختمانهائی بر پایه ساختمانهائی قدیمیتر قد برافراشته بود، بلافاصله وجه اشتقاق و ریشهای برای واژه کنگاور به خاطرم گذرانید، واژه کنگاور یا کنگور یا کنکور را که در یونانی به صورت Korkobap ضبط شده است میتوان مشتق از صورت فرضی اوستایی (Kanha-Vara) دانست که به معنای «حصارکنگهه» یا «حصارکنگ» میباشد. جزء اول این کلمه مرکب احتمالا” اسم خاص است، و دروازههای اوستایی از قبیل Kanha-daeza و همچنین در شاهنامه فردوسی در لغت «کنگ دژ» باقیمانده است. جزء دوم، یعنی Vara به معنای «حصار» با نام «ور» جمشید همزاد است. تپه ها و ارتفاعاتی که کنگاور را در میان گرفتهاند این توصیف را مناسب، و وجه اشتقاق پیشنهادی مرا محتمل میسازند.
از میان بناها و عمارتهای کنگاور یک یا دو مسجدوارگی آجری جالب توجه است، ولی اینها در مقایسه با ویرانههایی که در دل قصبه واقع شده است و میبایست زمانی عمارتی با شکوه بوده باشد، بیاهمیت به نظر میرسند در دل قصبه، در گذرگاه اصلی و نزدیک کاروانسرائی بزرگ آثار دیواری از تخته مرمرهای عظیم سفید که با دقت تراشیده شدهاند، باقیمانده است که بر فراز آن ستونها و جرزهای شکسته به چشم می خورند، و طرح حصاری عظیم از عمارات را مجسم میسازند. سبک معماری بنا کاملا” یونانی است، و من درباره ویرانههای آن یادداشتهائی برداشتم و نمیدانستم که آنجا موضوع مطالعه و بررسی عده بسیاری از دانشمندان بوده است، از این رو، در اینجا یادداشتهای خود را به همان ترتیب که سوار برداشتهام نقل، و هر جا لازم باشد آنها را با منابع دیگر تکمیل یا اصلاح میکنم.
تا آنجا که مشاهدات من اجازه داوری میدهند، چنین به نظر میرسد که این ویرانهها از دو ساختمان بزرگ برجای مانده است. یکی در شمال غربی که مستقیما” بر خیابان اصلی واقع شده، و دیگری به مسافتی در جنوب شرقی که بر لبه شیبی قرار گرفته است. ولی نویسندگان معتبری چون کرپورتر، تکسیه، فلاندن، کوست، و دیولافوا، که در چنین مواردی من به قضاوت و حکم آنها مراجعه میکنم، معتقدند که تخته سنگهای خارائی که ساختمان را تشکیل میدهند بازماندههای سکوی بزرگی است که گرداگردش ستونها برافراشته بوده و
عمارت اصلی در وسط آن قرار داشته است. به عنوان مثال کرپورتر که در سال ۱۸۱۸ از این ویرانهها دیدار کرده است تمام حصار را محوطه معبدی میداند که دیوارهایش سکوی راست گوش عظیمی را به وجود میآورند که حدود سیصد متر مربع مساحت دارد، و بر بالای آن ردیف ستونها سربرافراشته است. نقاشیهای فلاندن و طراحی های تکسیه که ظاهرا” مآخذ و منبع عمده، اطلاع دیولافوا بودهاند، نقشهای از چگونگی قرار گرفتن سکو و حصار معبد به دست میدهند.
باری درباره جزئیات عمارت بهطور یقین سخن گفتن وقتی ممکن است که جایگاه عمارت مورد بررسی دقیق مجدد قرار گیرد، و نیز لازم است حفاریهایی بشود، و خانههای جدید و عمارات کهنهای که یا بر روی ویرانههای قدیمی، و یا برای استفاده از مصالح ساختمانی موجود در میان آنها، ساخته شده است از سر راه برداشته شوند.
این تصور را که ساختمان اصلی به صورت سکوی وسیعی بوده که بر فراز آن عمارات دیگر بنا شده است گفتار یاقوت درباره کنگاور، در حوالی ۱۲۰۰ میلادی (مطابق قرن هفتم هجری قمری) را تایید میکند. این جغرافیدان مسلمان میگوید که آنجا به نام محبوبه خسروپرویز «قصرشیرین» نام داشته، ولی بیشتر قصراللصوص (قصر دزدان) نامیده میشده است، زیرا هنگامی که بعد از جنگ نهاوند تازیان وارد ایران شدند عدهای از چهارپایان آنها در اینجا به سرقت رفت. اما چنانکه مستوفی میگوید، بیشتر احتمال دارد کهاین نام از آن جهت بدین مکان داده شده که بعدها مأمن دزدان و راهزنان گردیده است، و این شهرت برای سالیان دراز بر آن باقی مانده است.
یاقوت این امکان را اینطور توصیف میکند :
«قصراللصوص بنائی واقعا” شگفت انگیز است، و در آنجا سکویی سنگی است که حدود بیست ذراع از زمین ارتفاع دارد، و بر روی آن ایوانها و کاخها و عمارات کلاه فرنگی ساختهاند که از نظر استحکام و زیبائی حیرت انگیز میباشند.»
آن قسمت از بنا که بهتر باقیمانده است در گوشه شمال غربی واقع است. در آنجا دیوار حایل محکمی را میتوان دید که ۵/۳ تا ۵/۴ متر ارتفاع دارد و به طول یازده متر در امتداد شمال به جنوب کشیده شده است، و مطابق حدس من پایه و شالوده عمارت واحدی را تشکیل میدهد. دیوار شمالی نیز که با زاویه قائم از این نقطه به سمت مشرق امتداد مییابد همین اندازه حجیم و سترگ است و از تخته سنگهای خارائی درست شده است که بعضی از آنها هفت پا طول، چهار پا ارتفاع، و به همین نسبت پهنا دارند، هر چند اندازهگیری سنگها آسان نیست زیرا قسمتی از دیوار در زیر خاک و زباله مدفون گشته است. بر فراز این خاکریز سر جرز بزرگی قرار دارد که به منزله پایهای برای نگهداری چندین ستون بوده است. سه تا از این ستونها، که قطر هر یک تقریبا” دو متر است، هنوز در موقعی که من از آنجا دیدار میکردم نیز دیوار شمال غربی بر پا بودند، و علت بر پای ماندنشان نیز آن بود که در میان دیوار پهلوئی خانه جدیدی قرار گرفته بودند- این موضوع در تصویری که فلاندن کشیده است و من آن را نقل کردهام نیز مشهود است.
ستون چهارم، در منتهی الیه زاویه فوقانی پایه در نقطهای که دیوار به جانب شرق میچرخد، هنوز بر پا ایستاده است و سر ندارد، و چون منفرد است به خوبی میتوان آن را اندازه گرفت، از زمان کرپورتر (۱۸۱۸م) تا به حال چند تا از ستونها افتادهاند، زیرا کرپورتر از پایههای هشت ستون که هنوز ستونهایشان بر پای بوده و خیلی خوب باقیمانده است سخن میگوید، و این به ظاهر غیر از پایه ستون مربعی است که مجاور ستون واقع بر منتهی الیه فوقانی قرار دارد. و در نقاشیها و نقشههائی که تکسیه (۱۸۳۹- ۱۸۴۰) و فلاندن و کوست فرانسوی (۱۸۳۹- ۱۸۴۱)، و میسن انگلیسی (۱۸۴۵) ترسیم کردهاند، به چشم میخورد.
راهنمایم را به سوی مشرق در امتداد برآمدگی دنبال کردم و سپس در میان کومهای از زباله و خاکروبه به سمت جنوب پیچیدم، و در زاویه جنوب شرقی به تودهای از سنگهای عظیم برخوردم که به طور نامرتب در اطراف پراکنده شده بودند، گفتی عمارتی فروریخته بود. اما من میتوانستم رد طرح کلی دیواری را که تقریبا” سی متری به شمال و جنوب امتداد مییافت. چنانکه در عکس مربوط هویداست، تشخیص دهم. سنگها مانند سنگهای گوشه شمال غربی بزرگ بودند و استوانهای خارا که از شیب فروغلتیده بود و تقریبا” به ۵ پا در ۸ پا بود. پایه ستون دیگری همچنان در جای اصلیش در خط دیوار باقی بود، و نزدیک آن ته ستون دیگری قرار گرفته بود که حدود یک متر از سطح زمین ارتفاع داشت. در میان حصار، آنجا که عمارت
اصلی بنا شده بود، قسمتی از یک ستون بر پا بود که در وسط عکس مربوط دیده میشود، و به نظر می رسید که بر پایهای از سنگ و ساروج قرار داده شده است، و چون میانش اندکی گود بود مانند مذبح یا سکوی اهداء نذورات می نمود، ولی شاید سرستون واژگونی بیشتر نبود، هنگامی که مشغول بررسی خرابههای باستانی کنگاور بودم، به نظریه پیشین خود گرایش داشتم، و معتقد بودم کهاین ویرانهها بازماندههای معبد آناهیتا، ایزد ایرانی آبهای آسمانی بود که یونانیان وی را با آرتمیس یا دیانا یکی میدانستند، و پرستش وی در زمان اردشیر منمون (با حافظه)، در قرن چهارم مسیحی در سراسر ایران شایع بود.
چون به کتابخانه ام دسترسی یافتم توانستم مدارکی از نویسندگان کلاسیک در تایید نظر خویش درباره هویت معبد به دست آورم، و در ضمن دریافتم که در بازشناختن این راز تا حدی دیگران بر من پیش قدم هستند. جغرافیا دان یونانی، ایسیدوروس خاراکسی، که در قرن اول میلادی از همین راه گذشته و به ماد رفته است، و یادداشت های مفصلی از سیاحت خود برداشته و تحت عنوان «پاسگاههای پارتها» به چاپ رسانیده است، از کنگور به اسم کنکوبار نام برده و به معبد آن که متعلق به آرتمیس است، اشاره کرده است. گفتار موجز وی در این باب چنین است : «در سه سخونی (حدود ۱۳ یا ۱۴ کیلومتر) مرز ماد علیا شهر کنکوبار قرار دارد، و در آن معبد آرتمیس است. در سه سخونی به سوی آدراپانان، قصری در ناحیه
باتانا (=اکباتانا) است. و این قصر را تیگرانس، پادشاه ارمنستان، ویران کرد. در دوازده سخونی آنجا باتانا (یا اکباتانا)، پایتخت ماد، خزانه و معبدی واقع است که در آن مدام قربانی به آنائیتیس تقدیم میکنند. بعد از آن سه روستاست که در هر یک توقفگاهی قرار دارد. »
بنابراین معبد ویران کنگاور معبد خاص اردویسورناهید، ایزد آبهاست. موقعیت کنگاور برای ساختن پرستشگاهی جهت این ایزد موقعیت مناسبی بوده است، زیرا در میان قضبه آبشار کوچکی است که آبهایش را به میان دشت می ریزد، و پس از آبیاری آنجا به رود گاماساب می پیوندد، و از این رو میتوان آن را با کلمات خود اوستا وصف کرد آنجا که میگوید :
«اهورامزدا به اسپنتمان زرتشت گفت از برای من ای زرتشت اسپنتمان این اردو یسورناهید را بستای. کسی که بر همه جا گسترده، درمان بخشنده، دشمن دیوها، و مطیع کیش اهورائی است. سزاوار است که ستوده جهان مادی گردد، سزاوار است که در عالم مادی وی را نیایش کنند. مقدسی که جان افزاست، مقدسی که فزاینده گله و رمه است، مقدسی که فزاینده ثروت است، مقدسی که فزاینده مملکت است.
نظر من که معبد را از عهد هخامنشی میدانم و معتقدم که به وسیله اردشیر دوم بنا شده است، با نظر دیولافوا موافق نیست، زیرا وی معتقد است که ویرانههای معبد ترکیبی از سبک معماری را نشان میدهند، و ستونهای آن به طرح ستونهای دوریک است، و معماری آن شباهتی به معماری تخت جمشید که دارای خصوصیات سبک مصری است ندارد، و لذا باید آن را از دوره پارتیان بدانیم و بنای آن را به یکی از شاهان اشکانی، که همگی شدیدا” تحت نفوذ تمدن یونانی قرار داشتند، نسبت دهیم اگر این فرض صحیح باشد، باید آن را اطلاع جدید دانست که بر دانش ما از دین زرتشتی در دوره پارتیان، که آگاهی ما در آن باب از بسیاری جهات اندک است، افزوده میشود. باری، کنگاور زمینه بسیار خوبی برای تحقیقات باستانشناسی است، و من معتقدم که از حفریات و کاوشهای علمی در آن ناحیه، همین طور در طاق بستان و سراسر دره آن منطقه، نتایج مهمی به دست خواهد آمد.
فصل ۲۳__ زرتشتیان یزد
; عظمت معبد باستانی آناهیتا در همدان که، چنانکه پیشتر گفتیم فاتحان از آن ثروتهای بیکران از طلا و نقره به تاراج بردند و خرابههای معظم معبد کنگاور، و جلوه شکوهمند آتشکده شیز در دوره ساسانیان، همه متعلق به عهدی است که قرن ها از مرگ آن گذشته است.
[۷] سفرنامه بلوشر (گردش روزگار در ایران) : ویپرت بلوشر
ویپرت فن بلوشرآ (Wipert. v. Blucher) سفیر آلمان در ایران در اوایل سلطنت رضاشاه به مدت دو سال، که سفرنامه وی حاصل حوادث و اتفاقهایی است که در این مدت دیده و خاطرات سفر اول وی را نیز شامل میشود. وقایع متعلق به سالهای ۱۹۱۶ تا سال ۱۹۳۱ م است.
– این جاده از جلگه مرتفع ایران در دشت کم ارتفاع کم ارتفاع بین النهرین به بغداد منتهی میشود و کوروش و اسکندر و فاتحین مغول نیز از آن عبور کردهاند. در مسیر آن درههای عمیقی که از خصوصیات سرزمین ایران است به چشم میخورد و در چهار معبر امکانات دفاعی دارد. این چهار موضع عبارت است از آوج، اسدآباد، کنگاور، و پاطاق.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 