فایل ورد کامل مقاله حافظ؛ تحلیل ادبی و عرفانی زندگی، آثار و جایگاه او در شعر کلاسیک فارسی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
1 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله حافظ؛ تحلیل ادبی و عرفانی زندگی، آثار و جایگاه او در شعر کلاسیک فارسی دارای ۱۳۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله حافظ؛ تحلیل ادبی و عرفانی زندگی، آثار و جایگاه او در شعر کلاسیک فارسی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله حافظ؛ تحلیل ادبی و عرفانی زندگی، آثار و جایگاه او در شعر کلاسیک فارسی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله حافظ؛ تحلیل ادبی و عرفانی زندگی، آثار و جایگاه او در شعر کلاسیک فارسی :

حافظ

در این دفتر اهتمام بر آن است که حافظ را از زبان حافظ بشناسیم و واژه‌های مکتب وی را همچنانکه آمد از راه تطبیق این لغات در فضای خود دیوان بررسی و معنا نمائیم و کلامی از قول و برداشت خویش بر آن نیفرائیم چرا که در تمامی غزلیات خواجه کلامی نم‌یابی که لااقل چندین بار از جانب وی بروشنی و وضوح ترجمه و تشریح نگشته باشد بدین ترتیب حافظ خود مفسر حافظ است و دوستدارمحقق وی براستی بی‌نیاز از اظهارنظهرهای شخصی و تأویل و توجیهات هفتصدساله می‌باشد!

خواندن سطور زیرین در بیان شاخص هنر شما را در کیفیت کشف معنای مختلف این لغت در دیوان خواجه قرار می‌دهد و می‌نمایاند که سبک مواجهه ما با شاخض‌های لسان‌الغیب چگونه است و چسان در میدان تطبیق به صید معنای دیوان شمس‌الدین محمد می‌پردازیم و بدینسان حافظ را از زبان حافظ به تفسیر می‌نشینی.

عاشق و رند نظر بازم و میگویم فاش
تا بدانی که بچند هنر آراسته‌ام

در بیت فوق با سه واژه عاشق – رند – ونظرباز روبرو هستیم که هر سه واژه مترادف با لغت هنر آمده‌است حال چنانچه در جستجوی لغت هنر و کاربرد معانی آن در سراسر ابیات دیوان برآئیم و تمام ابیاتی را که دارای این لغت میباشد با یکدیگر تطبیق کنیم از زبان خود لسان‌الغیب درخواهیم یافت که حضرتش این لغت را مترادف و مطابق با چه کلماتی آورده و نهایتاً این واژه شاخص کدام مفهوم عارفانه و دستآورد سالکانه اوست!
اشعاری را که ذیلاً می‌خوانیم همگی در داشتن لغت هنر مشترک‌اند:
۱- عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف

چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
۲- روی خوست کمال هنر و دامن پاک
لاجرم هست پاکان دو عالم با اوست

۳- روندگان طریقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاری است
۴- حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
۵- حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی

هیچ‌اش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
۶- شرممان باد زپشمینه آلوده خویش
که بدین فضل و هنر نام کرامات بریم

۷- بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری

۸- تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
رهرو گر صدها هنر دارد توکل بایدش

اینک با استخراج و اژه‌هایئ که در ادبیات فوق از جانب خواجه همسان و هم معنای لغت هنر آمده براستی بی‌نیاز از هر تأویل و توجیهی نسبت به این واژه شعر وی گشته و حقاً به تفسیر صحیح و معتبر حافظ از زبان حافظ دست یازیده‌ایم. تلقی حافظ را در پانصد غزل دیوانش از لغت هنر با هم بخوانیم.
« هنری » را که شمس‌الدین محمد خواجه حافظ شیراز به استناد اشعار بالا بدان معقتد است:

۱- فن شریف است.
۲- پاکدامنی و پاک همتی است.
۳- مانع از بی ادبی است.

 

۴- معیار ارزش هر ارزش دیگر برای روندگان طریقت است که خواجه خود از زمره آنهاست.
۵- چیزی نیست که مدعیان بتوانند باعث اختفاء و استتار آن شوند( آشکارا و خود بروز است).
۶- فصاحت و بلاغت است و ضد بی‌خبری است.

۷- فضل و علم و دانش است که با دانش آن، دم‌زدن از کشف کرامات شرم‌آور می‌باشد.
۸- منافی ومغیر عشق نیست و در اکتساب و تحصیلش می‌باید کوشش نمود.
۹- از تقوا و دانش و صدها فضیلت دیگر برتر و مساوی با ملکه توکل است.
مروری بر مفاهیم و مضامینی که بیانگر منظور خواجه از کاربرد کلمه هنر است نه تنها همگون بودن این لغت را با مفهوم خاص امروزی‌اش کاملاً نفی می‌کند بلکه حافظ خوان بی‌غرض و منصف را بر این باور راستین رهنمون می‌گردد که: کلمه هنر( شاخص) است برای بیان دستآوردهای سالکانه وی … که بگفتار شریفش.

رهرو گر صدها هنر دارد توکل بایدش
… با تکیه بر الطاف خدائی چنانچه موفق شویم روش این دفتر در اثبات شاخص زبانی لسان‌الغیب و ترسیم نمودار از شاخص‌های دیوانش روش فوق خواهد بود.
حافظ از منتقدانست گرامی دارش
زانکه بخشایش بس روح مکرم با اوست

۱- عمریست که من در طلب هر روزگار
دست شفاعت هر زمان در نیکنامی میزنم
۲-عمریست تا براه غمت رو نهاده‌ام
روی و ریای خلق بیک سو نهاده‌ام

۳- عمریست تا زلف تو بوئی شنیده‌ایم
زان بوی در مشام دل من هنوز بوست
۴- دل گفت وصالش بدعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

۵- عمری گذشت و ما بامید اشارتی
چشمی بر آن دو گوشه ابرو نهاده‌ایم
۶- عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
عامل ز حفظ جانب یاران خود مشو
۷- اگر بسالی حافظ دری زند گشاید

که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
۸- سالها پیروی مذهب رندان کرد
تا بفتوای خرد حرص بزندان کردم
۹- سالها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود
۱۰- سالها دل طلب جام و جم از ما می‌کرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می‌کرد
۱۱- تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من
سالها شد که منم بر در میخانه مقیم

همانگونه که عنوان نمودار اشارت دارد محتوای آن بیان خصوصیاتی درباره کیفیت و کنه اعتقادات اخلاقی و عملی شمس‌الدین محمد‌خواجه حافظ شیراز… شاعری که نمودار سالهای عمر خویش را با خطوط برجسته و بررنگ ابیات بالا برای ما ترسیم می‌کند و غایت از زیست و هدف ازگذران عمرش را اینگونه سهل و صریح در دیدرس خواننده اشعارش قرار می‌دهد. خواجه را اشعادر عدیده‌ای است که مصرعی از آن را با ترکیب دو کلمه( سالها) و ( عمریست) آغاز کرده و با

نشاندن این ترکیب در شعرش، ابتدا و انتهای خط عمر خویش را مشخص فرموده که طی زندگانی‌اش به چسان طرزتفکر و براساس نحوه خاص تفکرش به چگونه اشتغال داشته است. مطالعه مجدد ابیاتی که فوقاً آمده با توجه به ترکیب کلمات( عمریست) و ( سالهاست) کاملاً مبرهن میدارد که عمر شمس‌الدین محمد یعنی روزها و شبهای وی درچه مسیری بسر آمده و در کدام راه سپری گشته است.

مگر عملها و عکس‌العملهای هر فرد برروی خط عمرش صورت نمی‌پذیرد در این صورت آیا نزدیکترین راه برای شناخت افراد، مطالعه خط عمر ایشان نمی‌باشد؟ ویژه آنکه در ترسیم این خط کمتر شاعری چونان خواجه حافظ مقید و موفق بوده‌است.

با این شاهد چرا ما حافظ را از زبان فصیح و بلیغ خویشش سراغ نگیریم و او را در توصیفات و و تخیلات شخصی جستجو کنیم که بهرحال هر فرد بر کیفیت وجود خویش واثق تر و واقف‌تر از دیگران می‌باشد در این نمودار سعی بر این است که حافظ را از زبان حافظ بشناسیم و صرفنظر از اظهار نظرهای گوناگون ببینیم حافظ خود، خویش را چگونه وصف و معرفی می‌کند و مارا رودر روی چگونه فردی قرار می‌دهد معرفی خواجه از زبان خودش و تشخیص تیپ او در میان معارفه طبعاً دست مارا در تحقیق اندیشه‌های وی بازتر و بصیرتمان را در چگونگی اخلاقش بیشتر خواهد نمود.

و راستی را شاعری که با تأکید بر دو کلمه( عمریست) و ( سالهاست) چه بسیار در شعر خویش هشدار می‌دهد که هر روز عمرش را در طلب و شفاعت نیکنامان بشب آورده و در کار دعا بامید وصل و بازیافت وصال حق سپری نموده و در خط عمر، خویش را از روی و ریای خلق برکنار و جدا ساخته چگونه موجودی و چطور مخلوقی می‌تواند باشد؟
در نمودار نسبتاً کاملی که ذیلاً ارائه می‌شود خطوط حقیقی چهره این شاعر عارف را که با قلم حضرتش ترسیم شده روشنتر باز خواهیم یافت.
۱- من آن مرغم که هر شام و سحرگه
زبام عرش می‌آید صفیرم
۲- بیا که خرقه من گرچه رهن میکده‌هاست
زمال وقف نبینی بنام من درمی
۳- ما نه مردان ریائیم و حریفان نفاق
آنکه او عالم سر است بدینحال گواست
۴- فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وانچه گویند روا نیست نگوئیم رواست
۵- حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکو نهاد باد
۶- گنج در آستین و کیسه تهی
جام گیتی نما و خاک رهیم
۷- صوفی صومعه عالم قدسم لیکن
حالها دیر مغناست حوالتگاهم
۸- هوشیار حضور و مست و غرور
بحر توحید و عرقه گنهیم
۹- سر خدا که در تتق عیب منزویست
مستانه‌اش نقاب زرخسار برکشیم
۱۰- ما نگوئیم بد و میل بنا حق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
۱۱- حافظ از معتقدانسن گرامی دارش
زآنکه بخشایش بس روح مکرم با اوست
۱۲- فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
۱۳- منم که دیده بدیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز

۱۴- ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای
ما از شقایقیم که با آن داغ زاده‌ایم
۱۵- رهرو منزل عشقیم و زسرحد عدم
تا باقلیم وجود اینهمه راه آمده‌ایم
۱۶- اشک آلوده ما گرچه روانست ولی

برسالت سوی او پاک نهادی طلبیم
۱۷- طابر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتا دم
۱۸- آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
ناکسم گر بشکایت سوی بیگانه روم
۱۹- در خرابات مغان نور خدا می‌بینم
این عجب بین که چه نوری زکجا می‌بینم

جلوه بر من مفروش ای ملک‌الحاج که تو
خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم
دوستان عیب نظربازی حافظ میکند

که من او را زمحبان خدا می‌بینم
۲۰- نشان موی میانش که دل در او بستم
زمن مپرس که خود در میان نمی‌بینم
۲۱- در حق من به دردکشی ظن بد مبر
کالوده گشت جامه ولی پاکدامنم
از جاه عشق و دولت رندان پاکباز
پیوسته صدر مصبطها بود مسکنم

۲۲- حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای من خوش الحانیست

روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم
بیا و هستی حافظ زپیش او بردار
که با وجود تو کس نشنود زمن که منم
۲۳- من که از آتش دل چون خم می‌ درجوشم
مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم

قصد جانست طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که درین کار بجان می‌کوشم

حاش لله که نی‌ام معتقد طاعت خویش
اینقدر هست که گه‌گه قدحی می‌نوشم
۲۴- من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.