فایل ورد کامل مقاله نصیرالدین طوسی؛ بررسی علمی آثار، اندیشه‌ها و نقش او در پیشرفت علوم ریاضی و نجوم


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
3 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله نصیرالدین طوسی؛ بررسی علمی آثار، اندیشه‌ها و نقش او در پیشرفت علوم ریاضی و نجوم دارای ۴۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله نصیرالدین طوسی؛ بررسی علمی آثار، اندیشه‌ها و نقش او در پیشرفت علوم ریاضی و نجوم  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله نصیرالدین طوسی؛ بررسی علمی آثار، اندیشه‌ها و نقش او در پیشرفت علوم ریاضی و نجوم،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله نصیرالدین طوسی؛ بررسی علمی آثار، اندیشه‌ها و نقش او در پیشرفت علوم ریاضی و نجوم :

نصیرالدین طوسی

زندگی و مذهب خواجه

نام و لقب و زادگاه و اجداد خواجه نصیر:
اسم او را محمد گذاشتند و کینه ابوجعفر و لقب نصیرالدین هم بعدها بر نام و نام پدر و جدش افزوده شد، و بدین جهت در کتب به نام ابوجعفر نصیرالدین محدبن محمدبن حسن طوسی، یا مختصراً خواجه نصیرالدین طوسی مذکور است.

دسته‎ای از دانشوران او را خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر و گروهی دیگر او را استاد البشر نام نهاده‎اند.
خانواده نصیرالدین طوسی، برحسب اقوال عده‎ای از مورخین اصلاً از جهرود بوده‎اند، که آن زمان از توابع ساوه حسوب می‎شد، اما امروزه جزء ناحیه قم است. این خانواده در طوس سکنی گرفته بودند و نیرالدین در طوس بدنیا آمده و آنجا بزرگ شده و بدین سبب مشهور به طوسی گردیده است.

اغلب مورخان عقیده دارند، که خواجه طوسی در روز شنبه، یازدهم جمادی‎الاول سال ۵۹۷ هـ.ق، مطابق ۱۲۵۰ میلادی هنگام طلوع آفتاب متولد شده است.
پدرش محمدبن حسن نام داشته و از مردم تحصیل کرده و تربیت شده آن عهد بوده و اهل علم و تدریس و روایت و درایت بوده است.
پسران خواجه نصیرالدین

صدرالدین علی، اصیل‎الدین حسن، فخرالدین احمد. صدرالدین علی که بزرگترین اولاد خواجه بود، مردی دانشمند و در زمان حیات پدر متولی امور رصدخانه مراغه بوده و در علم نجوم دست داشته، و پس از مرگ خواجه بیشتر کارها و مناسب پدر را به دست آورده بود و متصی آن مشاغل گردیده و تا مدتی بعد از خواجه ریاست رصدخانه مراغه را داشته است.
صدرالدین علی ؛ دختر عمادالدین ابوالفداء قهستانی (متوفی ۶۶۶) پادشاه قهستانی را، که به «قهستانیه» معروف بود، به ازدواج درآورده بود.
تاریخ وفات صدرالدین علی بدست نیامده ولیکن معلوم است که او زودتر از برادران خود درگذشته است.

اصیل‎الدین ابومحمد حسن، پسر دومی خواجه است و هنگام توقف خواجه در الموت و میمون دژ در خدمت پدرش بوده و پس از تسلیم خود شاه با پدر و موفق الدوله و رئیس الدوله و چند نفر از بزرگان از قلعه به زیر آمده و به اردوی هلاکو پیوسته بود.

وی مانند پدرش در سیاست و اداره امور حکومت دخیل و در زمان حیات پدر و بعد از مرگ او متصدی مشاغل مهمه بوده است.
پایان زندگی او را مورخان مختلف نوشته‎اند: در دره‎الاخبار ذکر شده که در نیکونامی جهان را وداع گفت.
ابوالقاسم فخرالدین احمد کوچکترین اولاد خواجه، اصلش از طوس و مولدش مراغه بوده است. وی فا ضی حکیم و منجی بی‎نظیر و متولی موقوفات بوده. مردی نیک‎سیرت و خوش سیما و سخی و شیرین گفتار و نیکو اخلاق بوده است.

فخرالدین در زمان وزارت پدر مرتبه و حرمت و قدرت زایدالوصفی یافته بود. او مردی بسار فطن و داهی بوده است، در تاریخ وفات فخرالدین احمد مانند برادرش اصیل‎الدین اختلافست. مؤیداین گفته قول ابن الفوطی در تلخیص مجمع‎الآداب است که در شرح حال فخرالدین گوید: «او در سیواس از بلاد روم در روز یکشنبه ۲۱ ذیحجه سال (۷۰۰) به قتل رسیده و نعش او به مراغه نقل و نزدیک گور برادرش دفن گردیده است.»

ولیکن بعضی دیگر واقعه قتل او را در سال ۷۲۹ نوشته‎اند و ابن الفوطی هم در چند جای دیگر از همان کتاب ضمن شرح حال اشخاصی استرداد گفته که خواجه فخرالدین احمد در رمضان ۷۱۹ وارد بغداد شده است.
پس وی تا این تاریخ در قید حیات بوده و با آنکه این تاریخ را ابن‎الفوطی چند مرتبه در چند جای از کتاب خود تکرار کرده، چون این قول با تصریح خود او در ترجمه حال فخر‎الدین احمد که گفته در سال ۷۰۰ به قتل رسیده مخالف است ظاهراً اشتباه است.
مذهب و وفات خواجه نصیر
دانشمندان و اصحاب تاریخ شک ندارند در این که،‌ خواجه شیعی مذهب بوده است و بیشتر بر این‎اند که دروازه امامی بوده، و در اغلب کتابهای کلامی خود به دوازده امام و وجوب عصمت آنها اشارت دارد.

با آنکه خواجه در ترویج آئین شیعه کوشش می‎کرده و به زبان و قلم در پیشرفت مذهب امامیه سعی می‎نموده، باز، با کلیه‌فرق اسلامی به مهر و محبت رفتار می‎کرده، و به قدری که در قدرت داشت از پیش‎آمدها و سختی‎ها که متوجه عمومی مسلمین می‎شده جلوگیری می‎نموده، و پیوسته از تعصب‌های خشک مذهبی دوری می‎کرده و همیشه پیرو حق و حقیقت بوده، و علمای شیعه همگی او را به دیانت و ترویج مذهب و و طاقت در نقل حدیث توصیف کرده و با تجلیل بسیار از او نام برده و رئیس اسلام و مسلمینش خوانده‎اند، و هیچ کس از اسماعیلی بودن او و یا تأیید آئین باطنیه کردن را در تألیفاتش سخنی نرانده و همه او را امامی مذهب و از زعمای شیعه اثنی عشری دانسته‎اند.

بالاخره خواجه بزرگوار پس از یک عمر پرماجرا و زندگی سراسر حادثه و در عین حال بسیار درخشان و زحمات طاقت‎فرسای خارق‎العاده، در راه نگهبانی میراث اسلامی و معارف بشری و خدمات برجسته و صادقانه به ملت و اسلام و عموماً ایرانیان، خصوصاً دانشمندان و حامیان و ناقلان علوم و فنون عقلی و نقلی و تألیف و تصنیف و ترجمه و تحریر ۱۶۸ کتاب بزرگ و متوسط و کوچک در تمامی رشته‎های علمی و فنی و به خصوص تأسیس نخست آکادمی علوم انسانی و معارف بشری؛ سرانجام در سال ۶۷۲ هـ.ق که برای سومین بار وارد بغداد شده بود که در سن ۷۵ سالگی در روز دوشنبه هیجدهم ذیحجه برابر سال ۶۴۳ یزدجردی و مطابق ژوئن سال ۱۲۷۴ میلادی جهان فانی را وداع گفته و در حرم کاظمین علیها‎السلام مدفون گردیده است.

در جامع‎التواریخ رشیدی آمده است که: «خواجه نصیر طوسی وصیت فرمود که او را در جوار مزار فیض آثار امام بزرگوار موسی الکاظم علیه‎السلام دفن کنند، و در پایان مرقد عطر نشان جهت او آغاز قبر کندن نمودند،‌ناگاه سردابه‎ای، کاشی کاری پیدا شد و بعد از تجسس و جستجو معلوم شد که آن گور را ناصر بالله خلیفه‌ عباسی برای خود ساخته بوده،‌ و پسرش به خلاف امر پدر او را در رصافه دفن کرده و آنجا خالی مانده بود. از غرایب اتفاقات آنکه تاریخ تمام شدن سردابه را در روی سنگی کنده یافتند که روز یازدهم جمادی‎الاولی سال ۵۹۷ همان روز تولد خواجه بوده‌».

و حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده این قطعه را در تاریخ فوت وی آورده است:
نصیر ملت و دیـن پــادشاه کشور فضـــل
یگانــه‎ای کــه چنــو مادر زمانــه نــزاد
به سال ششصد و هفتاد و دو به ذی‎الحجه
به روز هیجــدهم درگـذشت در بغــداد

و در جلوی لوح مزارش این آیه را نقش کرده‎اند که:
«و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید». «سوره الکهف:‌۱۸/۱۸»‌
«و سگشان دو دست خویش بر درگاه گشاده است».
گشت و گزار خواجه در جغرافیای تاریخی و اجتماعی و سیاسی
در سال ۶۱۸ هـ.ق هنگامی که خواجه در نیشابور اقامت داشت، این شهر مورد هجوم وحشیانه مغولان قرار گرفت.

خواجه بعد از طی دوره سطح عالی در نیشابور، به محضر فریدالدین داماد نیشابوری رسید و کتاب اشارات ابن سینا را از او استماع کرد. وی پس از استفاده از حوزه‌درس نخبگان علم در آن سازمان، به شهر ری مسافرت می‎کند،‌و در مدت اقامت موقت خود در ری با دانشمندان بزرگی به نام برهان‎الدین محمدبن محمدبن علی قزوینی، که در ری سکونت داشت، آشنا می‎شود، آشنایی با این دانشمند بزرگ افقهای نوینی در برابر دیدگان او قرا رداده و بیش از پیش موجبات شکوفایی استعدادهای شگرف این محقق نامی را فراهم می‎سازد.
بعد از شهر ری قصد سفر به اصفهان را داشت که در بین راه با فرزانه‎ای دیگر به نام (میثم بن علی بن میثم بحرانی) آشنا شد، و ابن میثم خواجه را به شهر قم دعوت کرد،‌و از وی خواست از درس ابوالسادات اسعدبن عبدالقادر استفاده نماید.

خواجه بعد از شهر قم راهی اصفهان شد،‌لیکن در اصفهان استادی که بتواند از او استفاده نماید نیافت، بعد از اندک مدتی به عراق مهاجرت نمود،‌ در آنجا علم فقه را از محضر (معین‎الدین سالم) فرا گرفت، و در سال ۶۱۹ هـ. موفق به اخذ درجه اجتهاد و اجازه روایت از معین‎الدین گشت.

خواجه در عراق در درس اصول فقه علامه حلی حاضر شد، وی نیز متقابلاً در درس حکمت خواجه شرکت می‎نمود.
سپس در موصل به محضر (کمال‎لدین موصلی) حاضر شده و نجوم و ریاضی را از او می‎آموزد. به این ترتیب خواجه نصیر دوران تحصیل خود را پشت سر می‎گذارد.
خواجه در عراق بود که اخبار تأسف‎آور حمله قوم وحشی مغول به ایران را دریافت می‎کند، ‌شنیدن این اخبار دردناک که قلب هر مسلمانی را آکنده از غم و اندوه می‎کرد، این دانشمند بزرگ را نیز آرام نگذاشته تا اینکه تصمیم به بازگشت به وطن را گرفت زیرا نمی‎توانست تحمل کند که خود در محیط آرام به سر برد،‌ ولی هموطنان و خانواده‎اش در محیط پر از آشوب و خطر باشند.

خواجه در بین راه بازگشت به وطن، از شهرهای مختلف عبور کرد، تا این که به نیشابور رسید، نیشابور در آن زمان چند بار مورد هجوم قرار گرفته بود و شهر در دست مغولان بود. اما هنوز به تمامی ویران نشده بود، اکثر سکنه، شهر را ترک کرده بودند. درختان نیم سوخته و خانه‎های فرو ریخته، دل هر آزاده‎ای را به درد می‎آورد .
خواجه بعد از نیشابور به طرف طوس زادگاه خویش ادامه مسیر می‎دهد، و در آنجا خانواده خود را نمی‎یابد، خواجه خود را به قاین می‎رساند، در آنجا بعد از سالها به دیدار مادر و خواهرش موفق می‎شود. مدتی در قاین اقامت کرده و به مسایل دینی مردم رسیدگی می‎کند و اطلاعاتی نیز درباره قوم مغول بدست می‎آورد.

خواجه به سال ۶۲۸ هـ.ق در شهر قاین با نگرش خانم دختر فخرالدین نقاش، پیمان زناشویی می‎بندد، ‌به این ترتیب، دوره‎ای دیگر از زندگی پرنشیب و فراز خواجه آغاز می‎گردد.
خواجه نصیرالدین بعد از چند ماه سکونت در شهر تاین و ازدواج در آنجا از طرف محتشم قهستان به نام ناصرالدین که مردی فاضل و کریم و دوستدار فلاسفه بود دعوت به قلعه شد. او به اتفاق همسرش به قلعه اسماعیلیان رهسپار گردید.

در این مدت که خواجه نصیر در قلعه قهستان به سر می‎برد، بسیار مورد احترام و تکریم قرار می‎گرفت و آزادانه به شهر قاین رفت و آمد داشته و به امور مردم رسیدگی می‎نمود،‌ که به درخواست میزبان کتاب تکذیب الاخلاق و حلاره الاعراق ابن مسکویه رازی را از عربی به فارسی ترجمه کرده بر آن نیز مطالبی افزود و آن را اخلاق ناصری به اسم ناصرالدین نهاد. تاریخ تألیف این کتاب در حدود سال ۶۳۰ تا ۶۳۲ بوده است.

نیز رساله معینیه را به درخواست پسر ناصرالدین محتشم در علم هیأت تحریر نمود.
بعدها به عللی که یکی از آنها را مکاتبه او با خلیفه عباسی و وزیرش ابن علقمی ذکر می‎کنند، مورد قهر و سخط ناصرالدین محتشم قرار گرفت و زندانی شد، و بعداً به همراه ناصرالدین به المت و میمون دژ، نزد علاءالدین محمد، بزرگ اسماعیلیان رفت، دوران زندگی خواجه نصیرالدین در میمون دژ دوران پرباری بوده است، زیرا شرح اشارات و اساس الاقتباس و بیشتر تحریرات ریاضی او در این دوران نوشته و تصنیف شده است.
خواجه حدود ۲۶ سال در قلعه‎های اسماعیلیه به سر برد، در این دوره از زندگانی پرماجرای خویش از کتابخانه‎های غنی، اسماعیلیان بهره‎ها برد، و به علت نبوغ فکری و دانش شگرفش معروف و سرشناس گشت.

در آن زمان خواجه در قلعه اسماعیلیه (قلعه الموت) پیش رکن‎الدین خورشاه، آخرین پادشاه اسماعیلی اقامت داشت تا آنکه هلاکوخان مغول در سال ۶۴۵ هـ. قلاع اسماعیلی را فتح کرد و خورشاه تسلیم او شد.

به نظر می‎آید که خواجه در قلاع اسماعیلیان، همچون زندانی سیاسی نگاهداری می‎شده است.
در ضمن خواجه در تسلیم شدن خورشاه و جلوگیری از قتل عام علمای بزرگ اهل سنت توسط هلاکوخان، نقش به سزایی داشت.
اهداف هلاکو نخست، ‌از بین بردن قدرت اسماعیلیان و تخریب قلاع آنان و سپس فتح بغداد و براندازی خلافت عباسیان بود،‌علاوه بر آن تسخیر شام به تحریک همسر وی، آزاد ساختن مرقد مقدس مسیح از دست مسلمانان در برنامه وی منظور شده بود.
در سال ۶۵۵ هـ. سپاهیان مغول، بغداد را محاصره کردند و پس از نبرد کوچکی وارد شهر شدند. به این ترتیب حکومت ۵۲۴ ساله عباسیان با قتل خلیفه وقت «مستعصم» در چهارم صفر ۶۵۶ هـ. پایان یافت.

هلاکو مدافه را به پایتختی خود برگزید و خواجه نصیرالدین طوسی را مأمور بنای رصدخانه‎ای در مراغه نمود. وی که ملقب به «سلطان‎المحققین» بود. برای اداره امور رصدخانه افرادی را از نقاط گوناگون: دمشق، قزوین و موصل، برای همکاری فراخواند.

در موقعی که بغداد به دست لشگریان تاتار مفتوح گردید،‌ عده‌ بسیار زیادی از عامه مردم تلف شدند و بسیاری از خواص دستگاه خلافت از امرا و اعیان نیز به قتل رسیدند. در این فتحها و چپاولها و سوختنها و کشتنها چون چند نفر فاضل و اهل علم در دستگاه سلطان مغول بودند، علاوه بر این که عده‎ای از اهل فضل و ادب را از قتل و آزار مصون داشتند، مبلغ هنگفتی از کتب را هم از تلف شدن و سوختن نجات دادند. مثلاً در موقع فتح قلعه الموت عطاملک جوینی از هلاکو اجازه خواست که کتابخانه مشهور آن قلعه را ببیند و کتابهایی را که ربطی به دین و مذهب باطنیها ندارد جدا کرده نگاه بدارد،‌ و او هر چه از آلات رصد و اسباب نجومی و کتابهای علمی و ادبی وتاریخی آنجا یافت از قلعه بیرون آورد .

در فتح بغداد، بعدها در رصدخانه مراغه کتابخانه‎ای بنا کرد، که به قول مورخین، مشتمل بر چهارصد هزار مجلد بوده است.
می‎توان نتیجه گرفت: خواجه زندگی را در سه مرحله سپری نموده است
‌مرحله اول،‌زندگی خود را در خراسان و نیشابور و مراکز مهم علمی آن زمان به کسب علوم و معارف گذراند.
مرحله دوم زندگی او، از حمله مغول و پناه بردن او در قلاع اسماعیلیان آغاز گردید.
مرحله سوم، از زمانی آغاز شد، که از قلعه الموت بیرون آمد، و قبول سمت وزارت هلاکو را نمود و در این مرحله بود،‌ که او توانست از خطر هجوم مغول و ویرانی آن بکاهد و حتی از آنان در جهت آبادانی و بلاد اسلامی بهره گیرد.

دوران تحصیل خواجه
خواجه در شرایط مستعدی پا به هستی نهاد،‌ در آغاز تحصیل نزد پدر خود علوم دینی (اصول ‎- فقه ‎- حدیث ‎- قرآن) را فرا گرفت و علوم عقلی (منطق و ریاضیات) را نزد دایی خویش آموخت.
در خلال این احوال علوم ریاضیه را از حساب و هندسه و جبر و موسیقی با دقت تمام تحصیل کرد و سپس در ابتدای جوانی برای تکمیل معلومات خویش از مسقط الرأس شهر طوس به نیشابور رفت.
خواجه در این شهر مدتی بماند، و از محضر بسیاری از دانشمندان استفاده نمود، ‌و از رشحات فضائل هر یک اعتراف کرد تا در اقسام علوم انگشت‎نما گشت و سرآمد اقران خود گردید.

اساتید خواجه
خواجه در خدمت عده‌ بسیاری از فقهاء و حکمای زمان خود تلمذ کرده است. از جمله استادان وی یکی فریدالدین داماد نیشابوریست، که از حکمای آن عصر از شاگردان صدرالدین علی بن ناصر سرخسی است و صدرالدین از شاگردان افضل الدین غلیانی، و او شاگرد ابوالعباس لوکری صاحب کتاب بیان الحق است که دربا ره وی گفته‎اند «انتشار علوم حکمت در خراسان ازو شد» و ابوالعباس از شاگردان بهمنیار، و بهمنیار شاگرد حجه‎الحق ابوعلی سیناست.

خواجه اشارات شیخ را در محضر فریدالدین داماد خوانده و علو حکمیه را در نزد هم او تکمیل کرده است. بنابراین خواجه به پنج واسطه شاگرد ابن‎سیناست.
در نیشابور کتاب قانون بوعلی را شبها از استاد خود فریدالدین داماد قرض می‎گرفت و صبح‎ها آن را به او پس می‎داد تا استاد آن روز آن را تدریس کند. این روش مطالعه برای طوسی بسیار مفید بود چرا که شوق مطالعه درسهایش یعنی پزشکی، فیزیک و فلسفه را در او افزون می‎کرد.

بعد از قانون بوعلی، کتاب شفا وی را نیز پیش استاد نامی دیگر، به نام قطب‎الدین مصری آموخت.
و بعد به زیارت نامی معروف: شیخ عطار نائل آمد،‌تا رندی و درویشی را از عطار یاد بگیرد.

او ریاضی و نجوم و موسیقی را از ابوالفتح موسی بن الفضل معروف به کمال‎الدین یونس موصلی فراگرفت.
و نیز از دیگر استادان او ابوالسعادات اصفهانی است،‌ که در معارف زمان خویش،‌ بویژه حکمت و ریاضی استاد مسلم بود.
صلاح‎الدین صفدی در «الوافی با الوفیات» معین‎الدین سالم بن بدران مصدری معتزلی را یکی از استادان خواجه طوسی نام برد.
و از دیگر استادان او، وجیدالدین محمدبن الحسن طوسی ملقب به فخرالدین پدر خواجه بود و فضل‎الله راوندی از بزرگ زادگان و دانشمندان عصر خود بوده است.

از مشایخ روایت خواجه
شیخ برهان‎الدین محمدبن محمدبن علی قزوینی را می‎توان نام برد، که او ساکن شهر ری، و مردی ثقه و فاضل بود،‌ و از شیخ منتخب‎الدین قمی صاحب فهرست اجازه روایت داشته است.
فضلای معاصر خواجه نصیر

چند نفر از فضلاء معاصر وی عبارت بودند از:
۱ علم‎الدین ابوالمعالی قیصر،‌ وی به دقایق علوم ریاضی مطلع و بقراءات مختلف آشنا، و فقیهی بی‎نظیر و محدثی خبیر و به رموز مذهب ابوحنیفه آگاه و دانشمندی ارجمند بود. (متوفی به ۷۴۹ هـ.)
۲ اثیرالدین ابهری مفضل بن عمر، ‌از شاگردان بزرگ امام فخر رازی است. (متوفی: ۶۵۱ هـ.)
۳ شیخ محی‎الدین بن عربی، از بزرگان عرفا و پیشوای قائلان به وحدت وجود است. و او را سلطان العارفین لقب داده‎اند.
۴ شیخ کمال‎الدین میثم بحرانی، از حکما و متکلمین و صاحب تصانیف نافعه است. که در جمیع علوم ماهر و عارف بود.

۵ فریدالدین عطار نیشابوری، از عرفا و شعرای بزرگ، در کردار و گفتار و معرفت و علم از محاسن روزگار بود. (متوفی:‌۵۸۹ هـ.)
۶ سدیدالدین حلی، ابویعقوب علی‎بن مطهر حلی، والد بزرگوار علامه حلی‎(ره) در علوم فقه و اصول و کلام استاد بود.
و بسیاری دیگر از فضلاء معاصر وی، که در کتاب احوال و آثار خواجه به ۱۰۱، مورد آن اشاره شده است. برای اطلاع بیشتر می‎توانید به صفحات ۲۲۳-۱۷۹ و ۳۳۰-۲۶۲ رجوع کنید.
شاگردان خواجه

خواجه شاگردان بسیاری را تربیت کرد که برجسته‎ترین آنان به شرح زیرند:
۱ جمال‎الدین ابومنصور الحسن بن الشیخ سدیدالدین یوسف بن علی بن محمد المطهر الحلی معروف به علامه حلی، که جامع علوم حکمت و اصول و حدیث و فقه و کلام و ادب و شعر و مروج مذهب شیعه اثنی عشری و دارای تألیفات زیاد و پرارج و صاحب اجازه روایتی از بسیاری از دانشمندان عصر خود اعم از شیعه و سنی بوده است.
در تاریخ شب جمعه هفدهم رمضان المبارک سال ۶۴۸ هـ. در حله متولد شد و پس از هفتاد و هشت سال عمر پرافتخار، ‌در تاریخ محرم‎الحرام سال ۷۲۶ هـ. وفات یافته است.
۲ کمال‎الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی معروف به ابن میثم: (شارح نهج‎البلاغه) از بلغا و فصلای معروف طائفه شیعه امامیه است و در تمام فنون اسلامی و ادبی و فلسفی مبرز بوده است. وفات او در سال ۶۷۹ هـ. اتفاق افتاده است.

۳ سید عبدالکریم بن طاووس احمدبن محمد علوی: ابن فوطی می‎گوید: فقیه و نساب و ادیب عصر بود در خانه او اعیان و اشراف اجتماع می‎کردند ریاست سادات در بغداد به او تفویض شده بود. و در شعبان سال ۶۴۸ هـ. متولد گردید و در ششم شوال سال ۶۹۳ هـ. در کاظمین وفات یافت.

۴ سید رکن‎الدین:‌ ابوالفضائل حسن‎بن محمدبن شرفشاه علوی شیعی استرآبادی، در مراغه نزد خواجه طوسی تلمذ کرد. او بسیار متواضع و حلیم بود و نزد زعمای مغول اعتبار و احترام داشت. از کتب او سه شرح بر مقدمه ابن حاجب و مشهورترین آن، ‌شروح شرح متوسط است وفات او در چهاردهم صفر سال ۷۱۵ هـ. بوده است.
۵ ابن الفوطی:‌کمال‎الدین عبدالرزاق بن احمدبن ابی المعابی شیبانی بغدادی معروف به اب الفوطی و یا ابن الصابونی. تولدش در محرم سال ۶۴۲ هـ. بود. او متجاوز از ده سال در رصدخانه مراغه و در کتابخانه مهم آنجا مشغول خدمت بوده است،‌ مدتی هم در بغداد در کتابخانه مستنصریه کتابدار بوده.

او یکی از پرکارترین دانشمندان اسلام دست به واسطه ارتباط زیادی که با علمای شیعه داشته، بعضی او را شیعه دانسته‎اند. ولی او سنی و حنبلی بوده و مردی معتدل و به دور از تعصب جاهلانه می‎زیسته است، در سال ۷۲۳ هـ. در بغداد وفات یافت.

۶ ابراهیم حموئی:‌ ابراهیم بن شیخ سعدالدین محمدبن موید ابن بکربن شیخ ابی‎ عبدالله محمدبن حمویه بن محمد جوینی معروف به حموئی از خاندان علم و حدیث مولف: کتاب فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین، سمط اول: مخصوص اخبار وارد، در فضائل علی(ع) و سمط دوم: در مناقب سایر اهل بیت می‎باشد.
تاریخ ولادت این دانشمند ۶۴۴ هـ. و وفات وی ۷۳۲ هـ. می‎باشد.

۷ شیخ نورالدین ابوبکر بنعلی شیرازی: او حکیم و عالم و فاضل و ظاهراً از علمای عامه بوده و از اجله تلامذه خواجه نصیرالدین طوسی امامی به شمار می‎رفت.
۸ اثیرالدین اومانی: نامش عبدالله است و اصل او از قریه اومان از توابع همدان است. مداح سلیمانشاه حاکم کردستان بوده است و از دوستان کمال‎الدین اسماعیل به شمار می‎رفت.
دیوان اثیرالدین قریب پنج هزار بیت است. او در سال ۶۵۶ هـ. وفات یافته است.

۹ قطب‎الدین شیرازی: مولف کتاب دره‎التاج و تحفه‎الشاهیه و شرح حکمه الاشراق و شرح قانون ابن سینا است.
قطب‎الدین، یکی از بزرگترین،

شاگردان خواجه در بستن رصد مراغه از نشرکای عمده او بود. در سال ۷۱۰ هـ. وفات یافته است.
شخصیت علمی خواجه
خواجه به تمام علوم و فنون عصر خود،‌ فلسفه، ریاضی،‌ منطق، حکمت، حدیث، کلام، طب، نجوم،‌ و‎… آشنا بوده و در هر یک تبحر کافی داشته است.
در ادبیات هم استاد مسلم بود. اشعاری به فارسی و عربی دارد که گاهی به تفنن می‎سروده نشر او در کمال انسجام و پختگی است، بهترین اثر فارسی او «اخلاق‎ ناصری» می‎باشد. که اثری جاودان در حکمت عملی و اخلاق است.
وی نخستین کسی بود که نجف اشرف را مرکز علمای دینی قرار داد.

جرجی زیدان، در کتاب «‌تاریخ آداب اللغه العربیه» در مورد شخصیت علمی خواجه می‎گوید:
«علم و حکمت به دست این ایرانی در دورترین نقطه‎های بلاد مغول رفت، تو گویی نور تابان در تیره‌شامی».
اگوست کنت در تقویمی که از پیشه‎وران فلسفه تحقیق ترتیب داده است، اسم خواجه نصیرالدین را بر یکی از روزها و اسم ابن سینا را بر یکی دیگر از روزها گذاشته و از اهل علم و قلم ایران همین دو نفر در آن تقویم مذکورند.
و نیز دکتر مهدی بارز در جزوه تاریخ خود می‎گوید:

او در جایی به شور خود به علم اقرار می‎کند. و می‎نویسد:
لذات دنیوی همه هیچ است پیش
من
در خاطر از تغیر آن هیچ ترس
نیست
روز تنعم و شب عیش و طرب
مرا
غیر از شب مطالعه، و روز
درس نیست
علامه سید محسن امین در «اعیان الشیعه» در مورد طبقات متکلمین از شیعه می‎گوید:
«خواجه طوسی استاد حکیم و متکلم معروف است که صاحب تألیفات مشهور در حکمت عقلی و کلامی باشد.»
و نیز استاد محمدتقی مدرس رضوی در کتاب «آثار و احوال خواجه» می‎نویسد:
«خواجه حکیمی متکلم و در تکلم متمایل به فلسفه است، و به عبارت دیگر دارای روشی بین فلسفه و کلام است»

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.