فایل ورد کامل مقاله تاریخ هنر؛ تحلیل علمی و فرهنگی روند تکامل هنر در بستر تمدنهای گوناگون
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله تاریخ هنر؛ تحلیل علمی و فرهنگی روند تکامل هنر در بستر تمدنهای گوناگون دارای ۱۱۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله تاریخ هنر؛ تحلیل علمی و فرهنگی روند تکامل هنر در بستر تمدنهای گوناگون کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله تاریخ هنر؛ تحلیل علمی و فرهنگی روند تکامل هنر در بستر تمدنهای گوناگون،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله تاریخ هنر؛ تحلیل علمی و فرهنگی روند تکامل هنر در بستر تمدنهای گوناگون :
تاریخ هنر
فهرست
بخش اول :تاریخ هنر جهان
o هنر ابتدایی
o هنر های بدوی
o هنر بین النهرین
o هنر آکد
o هنر بابل
o هنر آشور
o هنر مصر
o هنر هند
o هنر یونان باستان
o هنر باختر در دوره ی نوزایی(رنسانس)
• شیوه ی باروک
• شیوهی رمانتیسیسم
• نقاشان رمانتیسیم
• شیوه ی امپرسیونیسم
o قرن بیستم و جلوه هایی از نو گرا
• سمبولیسم
• کوبیسم
• اکسپرسیو نیسم
• دادا و سوررئالیسم
• پیکره سازی نو گرا
بخش دوم:تاریخ هنر ایران
o هنر پیش از تاریخ
o تمدن سیلک چشمه علی و تپه حصار
• دوره مفرغ
• عصر آهن
o تمدن زیویه و حسنلو
o هنر املش و مارلیک
o هنر هخامنشی
• صنایع دستی
• حجاری و پیکر تراشی
• معماری
o هنر اشکانی و پارتی
• آثار سفالی و فلزی
• معماری حجاری و نقاشی
o هنر ساسانی
• معماری
• پیکر تراشی نقاشی و موزائیک
• سفالگری فلزکاری و شیشه سازی
• منسوجات
o هنر دوران اسلامی
• معماری
• نقاشی
• منسوجات
• سفالگری شیشه گری و فلز کاری
o هنر سلجوقی
• معماری
• سفالگری و فلزکاری
• نگارگری
o هنر ایلخانی
• معماری
• نقاشی
• سفالگری و فلزکاری
o هنر تیموری
• معماری
• نقاشی
• سفالگری فلزکاری حکاکی و حجاری
• خوشنویسی و تجلید
o هنر صفوی
• معماری
• نقاشی
• سایر هنرها
o هنر قاجاریه
• معماری
• نقاشی
• سایر هنرها
بخش اول :
تاریخ هنر جهان
هنر ابتدایی :
مقصود ما از هنر ابتدایی جلوه های آفرینش هنری توسط انسانهایی است که هنوز نتوانسته اند پای در جاده تمدن بگذارند و از این رو فرهنگ آنها ساده و ابتدایی است . هنر ابتدایی از یک طرف شامل هنر غارنشینان زمانهای بسیار دور می شود و از سوی دیگرهنر انسانهایی را در برمی گیرد که در زمانهای اخیر و حتی امروز در نقاط دور افتاده کره زمین زندگی بدوی خود را می گذرانند . در حدود ۵۰ هزار سال قبل یعنی دوران دیرینه سنگی انسان در غارها زندگی می کرد . او نقاشیهایی از خود باقی گذارده که از هر لحاظ موجب شگفتی بشر امروزی است .
هنر غارنشینان را می توان اولین بخش از تاریخ تفکر ، تخیل و خلاقیت بشری بشمار آورد . چرا که به واسطه قابلیت ساختن تصویر و نماد ( سمبل ) بود که بشر توانست بر محیط خود مسلط شود .
در غارهای جنوب فرانسه و شمال اسپانیا تولد این توانایی بشری را مشاهده می کنیم . انسان غارنشین بوسیله تصاویر ی که به دیواره این غارها کشید ،
می توانست تجربیات زندگی پر کنکاش خویش را ثابت و پا برجا نگه داشته و جریانات بهم پیوسته زندگی را بصورت شکلهای ساکن و مجزا از هم نشان دهد . طریقه ترسیم پیکر ( فیگور ) حیوانات آنطور که در نقاشیهای غار لاسکو فرانسه دیده می شود طبیعت گرایانه ( ناتورالسیمتی ) است .
طوری که نقاش سعی کرده حرکت پیکر حیوان را تا حد امکان طبیعی و نزدیک به واقعیت نشان دهد . گر چه پیکرها بسیار نزدیک به طبیعت و درست کشیده شده اند ، ترتیب و آرایش آنها برروی دیوارها نشان می دهد که هنرمند به هیچ وجه در بند رابطه تصاویر با یکدیگر نبوده است و هیچ تنظیمی در مورد کمپوزیسیون ( ترکیب بندی ) صورت نگرفته است .
هنرمند شکارگر از سطوح نامنظم و دست نخورده دیوارها یعنی از برجستگی و فرورفتگی ها و لبه ها با مهارت استفاده کرده است تا به شکلهای خود واقعیت بیشتری بدهد . بطور مثال یک برآمدگی دیوار که در داخل طرح یک گاومیش قرارمی گیرد می تواند حجم شکم جانور را القاء کند
هنرهای بدوی :
درمیان فرهنگ های مختلف بشری فرهنگ سرخ پوستان ، اسکیموها و برخی سیاه پوستان را اغلب بدوی ( پریمی تو ) می نامند . مردم در این فرهنگ ها در تماس مستقیم با طبیعت زندگی می کنند و برای ارتباط با نیاکان واقعی و اساطیری خویش و همینطور با عالم وجود از آیین ها و مراسم روحانی و نیز دست ساخته های جادویی استفاده می کنند از این رو قسمت عمده آثار هنری آنها جنبه مذهبی دارد که در این میان تندیس های خلاصه و اغراق شده از پیکره آدمی دارای اهمیت بسزایی است . این مردم چون علاقه خاصی به حفظ سنت های خویش داشتند
در آثارشان صورتک هایی ( ماسک هایی ) نیز مشاهده می شود . صورتکها تقریباً همیشه ارواحی را بطور تمثیلی و نمادین ( سمبلیک ) مجسم می کنند . بدین معنی که مردم با استفاده از صورتک خود را به شکل ارواح نیاکان موجودات اساطیری قهرمانان ، حیوانات و خدایان طبیعی در می آورند .
آثار سیاه پوستان افریقایی و آنچه به هنر آفریقایی مشهور است در واقع آثاریست که توسط سیاهان مناطق استوایی قاره آفریقا بوجود آمده است .
در این میان تندیسهای چوبین شهرت بیشتری دارند . در اغلب تندیسهای آفریقایی پیکر انسان به طرزی تجویدی (آبستره ) و دور از واقع نشان داده می شود .( آبستره : برداشت شخصی از یک موضوع ) اما باید اشاره کنیم که گاهی شیوه های طبیعت گرایانه نیز در کار تندیس سازان سیاه پوست بروز می کند . مثلا در یک مجسمه مفرقی که بی تردید تندیس یکی از پادشاهان باستانی نیجریه است . پیکر شاه با حجم پردازی واقع گرایانه ارائه می شود .
آثار سرخپوستان امریکایی و آثار حکاکی و نقاشی روی صخره نیز در میان آثار سرخپوستان اولیه اهمیت دارد . تصور می شود که اینگونه نمایشها و حکاکی ها اکثراً در مکانهایی جای گرفته که از آنها برای اجرای مراسم دسته جمعی ویا سبک اعمال مذهبی خصوصی استفاده می شده است . در بعضی نمونه های صخره نگاری نقوش تازه ای روی نقش های قبلی کشیده شده اند که حاکی از تکرار مراسم در همان مکان است .
هنر بین النهرین :
با حضور سومریان و آغاز تاریخ مکتوب ، جادوی کهن جای خود را به مذهب خدایان داد . خدایان توفان ، آسمان ، آب ،ماه ، خورشید ، عشق و باروری . از نمونه های بدست آمده از آثار سومریان معلوم می شود که هنرمندان سومری برای ساختن تصاویر و پیکرهای انسانی قواعدی ابداع کرده بودند . چشم های بزرگ پیکره های هل اسمرو دارک از جمله خصوصیات هنر پیکره سازی سومری است .
در پیکره های کوچک روی یک جعبه تدابیر تصویری دیگری می بینیم . پیکره ها به نحوی قرار گرفته اند که همانند یک نوار فیلم توالی صحنه ها را نشان می دهند . این صحنه ها عبارتند از صحنه های پیروزی نظامی و مناظر بعد از آن ، اکثر پیکره ها نیم رخ هستند .
اما چشمها همچنان که در هنر خاور نزدیک معمول است تمام رخ و بسیار بزرگند . هنرمند همه حالتها و زاویه دیدهایی را که ممکن است به پنهان شدن یا مبهم شدن بخش های مشخصه پیکرها بیانجامد از کار خود دور می کنند .مثلاً وقتی پیکری در وضعیت نیم رخ کامل قرار می گیرد معمولاً باید یک دست و یک پا از نظر پنهان شود .
بدن نصف پهنای واقعیش را داشته باشد و چشم بطور کامل دیده نشود . اما هنرمند سومری همه این قواعد را زیر پا می گذارد . او از بعد نمایی و دید خاصی استفاده می کند که نمونه آن را در گاوهای غار لاسکو دیده ایم .
هنر آکد :
تندیس برنزی پادشاهی که از نینوا بدست آمده است . تجسمی است از مفهوم جدید حاکمیت مطلق .
مشخصات تندیس : چشمهای بزرگ که به واسطه فقدان سنگهای گرانبهایی که زمانی در داخل حفره آنها قرارداشته اند بزرگتر هم شده است و ابروهای بهم پیوسته آن ظاهراً از سنتی دیرینه سرمایه گرفته است . دهان حساس این تندیس نیز یادآور واژه ( زن آکدی ) است .
وحدت شکلهای طبیعی و غیرطبیعی که وجه مشترک هنرهای بین النهرین است با وضوح بیشتری دیده می شود . لوحه سنگی نارامسین که معروف به لوحه پیروزی نارامسین است که دیگر از مشخصات هنر آکدی است .فرزند جنگ طلب سارگن سپاهیان پیروزمند خود را به بالای یک کوه جنگلی رهبری می کند . پادشاه که از همه سربازان بلند قامت تر است
پا بر پیکر دو تن از دشمنان نهاده و حالت مشخص دارد . او سرپوشی شاخدار بر سر گذاشته است که کنایه از الویت اوست .
درمقایسه پیکره های این لوح سنگی ، پیکره های سومری خشک و رسمی به نظر می رسد . هنرمند آکدی در این اثر گرچه از لحاظ تجسم پیکره ها به سنت های کهن پایبند است مع الهذا بر احساس و بینش شخصی تکیه می کند .
هنربابل :
یکی ازجلوه های هنر بابل لوحه سیاه رنگی است که متن قوانین حمورابی به طور زیبا برآن کنده شده است . شامل نقش برجسته ای از حمورابی است . در اینجا حمورابی از خدای خورشید برای ارائه قوانین مذکور الهام می گیرد .
خدای خورشید در وضعیت سنتی تجسم پیکره ها ( نیم رخ و تمام رخ ) نمایانگر شده است . در حالی که حمورابی به وضعیت نیم رخ نزدیکتر است و این دوگانگی ساختاری برای نشان دادن مقام هر یک از این دو شخصیت است . خدای خورشید که مقامی بالاتر دارد و با حالتی تشریفاتی و رسمی ارائه شده است .
هنر آشور :
اساساً هنر کنده کاری روی سنگ و نقش برجسته است و برخلاف سایر تمدنهای بین النهرین از آشوریان تندیسهای استوانه ای و گرد به ندرت باقی مانده است . حتی چهارپایان بالدار هم تندیسهای نقش برجسته ای به حساب می آیند که در بستر سنگی خود گرفتار مانده و بصورت نقش برجسته در سه سطح هستند .
روایت جشنها به صورت تصویر به سطوح صاف و یکدستی احتیاج داشت که بر روی آن لشکرکشی ها ، محاصره ها ، فتوحات ، کشتارها و شکار حیوانات وحشی که تمامی اوقات پادشاهان را اشغال می کرد تقریباً بدون پایان و انجام تکرار می شود . هنرمندان که در محدوده یک سطح چهار گوش کار می کردند ، زبانی یک تصویری ابداع کرده بودند که در عین خشکی و قراردادی بودنش قدرت توصیفی و روایی فراوان داشت .
پیوستگی و ادامه داستانهای نقش برجسته آشور ی تنها در کنار کتیبه های سنگی قطع می شود . یکی از نمونه های بارز حالت تشریفاتی و رسمی در هنر آشوری را در نقش برجسته ای از آشور نصیریان دوم می توانیم ببینیم که در آن پادشاه در گوشه ای نشسته و به آرامی جام خود را بالا برده است .
ضمن آنکه شخصیت پر اهمیت سمت چپ موجود بالدار که در حال پاشیدن آب متبرک است عمل پادشاه را بخشی از یک آئین مذهبی جلوه می دهد .
هنر مصر :
یکی از جلوه های هنر مصری تندیسهای سنگی است که تندیس یکی از فرعون ها به نام خفرن یکی از مجموعه تندیس های شبیه به هم است که برای مقبره او ساخته شده است . در این تندیس خفرن بر تختی نشسته است که در روی پایه های آن نقش ترکیبی از ساقه های دو گیاه بومی مصر به نام پاپیروس و لوتوس علامت اتحاد مصر اولیا ومصر صفلا کنده کاری شده است .
بالهای محافظ شاهین که بر سر او گسترده شده اشاره به مقام رسمی خفرن ( خدای خورشید دارد ) . او ملبس به دامن سنتی فراعنه کهن و سرپوش کتانی است . که پیشانیش را پوشانده و به طرزی چین دار بر روی شانه هایش افتاده است .
ظاهراً قالب گونه تندیس به خاطر آن است که پیکر تراش مصری تندیس خود را به روش تراش قالب گونه قسمتهای اضافی از تخته سنگ بوجود می آورد . یعنی یک طرح نیم رخ و یک طرح تمام رخ در روی تخته سنگ می کشید و بعد به برداشتن و تراشیدن قسمت های زائد می پرداخت .
هنر هند :
تعداد زیادی از مهر های حکاکی شده سنگی که در موهبخودارو بدست آمده اند تداخل عناصر هنری هند و خاور نزدیک را به نمایش می گذارند . در حقیقت کشف یکی از همین مهرهای موهبخودارو در یک ناحیه باستان شناسی بین النهرین بود که باستان شناسان را در تعیین قدمت و تاریخ تمدنهای هندی یاری داد . مفهوم نوشته های روی مهرها هنوز کشف نشده است . نقشهای چهارپایان ، نمودار گاوکوهان دار هندی کرگردن و فیل است .
در روی یکی از مهرها پیکر یشسته ای دیده می شود که حالت نشستن او نماینگر یکی از حرکت های آیین هند است که تا به امروز هم مرسوم است و یوگا نام دارد .
تدبیر ۳ کله نشان دادن این پیکر ( دو نیم رخ و یک تمام رخ ) :
از جمله تدابیری است که ۲۰۰۰ سال بعد نیز برای نمایش یکی از خدایان هندی موسوم به شیوا بکار گرفته می شود . این تداوم و پیوستگی در طرز نمایش پیکره ها و ریشه های عمیق سنن مذهبی را در هندوستان نشان می دهد .
اولین نشانه های ایین بودائی بر هنر هند را در ستونی که به دستور امپراطور آشورکا ساخته شده بود می توانیم ببینیم . همه شکل های کنده بر این سر ستون تمثیلی هستند . چرخ علامت دور زندگی ، مرگ و تولد دوباره است . این چرخ زندگی معمولاً معنای دیگری نیز داشته ، در اینجا یادآور پیامی است که بودا درباره چرخاندن چرخ قانون داده است . مجموعه این چهار شیر ( چهار ربع دایره ) و چرخ که از نمادهای باستانی خورشید مایه گرفته است معنایی از عالم وجود را بیان می کند . شیرها به معنی دیگری نیز هستند اما در اینجا نشانگر بودا هستند .
هنر یونان باستان :
به اعتقاد یونانیان نظم طبیعت و نظم عقل هردو زیبا و ساده است . و زیبایی چیزها با شناخت ما از آنها یکی است . لذا زندگی خوب و دست یابی به روح زیبا در گرو پیروی از آن حکم یونانی است که می گوید :
خودت را بشناس . پس انسان از طریق اندیشه به زندگی خوب دست می یابد . انسان بر طبق آن قوانین طبیعی زندگی می کند که بتواند آنها را کشف کند بنابراین خویشتن یا خود اهمیت عمده می یابد و آنگاه که انسان به خودآگاهی کامل برسد لزوماً طبیعت را شناخته است . یونانیان بر مبنای چنین اعتقادی آثار هنری خود را می آفرینند .
آثار بجا مانده از هنر یونانیان :
از یونانیان آثار قابل توجه نقاشی بر جای نمانده است . اما یونانیان روی ظروف سفالین خود نقوش و تصاویری را ترسیم می کردند . تعداد زیادی از این ظروف در دست است و ازروی تصاویر آنها بررسی نقاشی یونانی برای ما ممکن می شود . در ظروف عتیقه یونانی می بینیم که برای اولین بار پیکر انسان مورد مطالعه تحلیلی قرار می گیرد .
آن شیوه تکرار یک حالت واحد به تدریج جای خود را به روشی می دهد که متکی بر مطالعه دقیق وضعیت و حرکت بدن انسان زنده است . این تغییر البته فوراً صورت نگرفت بلکه مراحل منظمی را پشت سر گذاشت . پیکر انسان از نخستین حضور خود در روی ظروف به صورت نقش مایه عمده هنر یونانی در آمد . اما همین نقش مایه نیز
برای متکامل شدن مراحلی را طی کرد . مثلاً در گلان دیفیلون پیکره ها از حد نماد فراتر نمی رود و بصورت شکلهای هندسی لوزی و مثلث هستند که با خصوصیات شکل های هندسی و منظم نوارهای روی گلدان کاملاً هماهنگ هستند . حال آنکه پیکره های روی ظرف دیگری که تقریباً ۳۰۰ سال بعد ساخته شده است تا حد زیادی شکل طبیعی دارند .
نخستین نمونه های پیکره سازی یونانی که قدمت آنها به اوایل سده نهم پیش از میلاد می رسد تندیسهای کوچکی از حیوانات و پیکره های انسانی هستند که از مصالحی نظیر مس ، برنز ، سرب ، عاج و سفال ساخته شده اند . اما مجسمه های ساده بزرگ به اندازه طبیعی یا بزرگتر از آن حوالی سده ششم پیش از میلاد ظاهر می شود .
نمونه ای از این پیکره ها که حدود ۱۸۰ سانتیمترقد دارد شکلی استوانه ای دارد که شاید از پیکره های بین النهرین مایه گرفته باشد . یونانیان نیز پیکره هایی نزدیک به شکل طبیعی انسان می ساختند و آنها را رنگ می کردند . یک نمونه از این پیکره ها که در آن حجم پردازی چانه ، گونه و گوشه های دهان با ظرافت خاصی صورت گرفته است .
در قرن ۵ قبل از میلاد معمار و پیکره ساز معتبری در یونان پیدا شد که به یاری همکارانش شهر آتن را بصورت یک شهر زیبا و هنری درآورد . پیکره های او اسلوب طبیعت پردازی را پایه گذاری کرد . پس از او پیکره ساز دیگری به نام میرون حرکت را به پیکره سازی اضافه کرد . پیکره دیسک انداز یکی از آثار معروف میرون است
هنر باختر در دوره نوزآیی ( رنسانس )
معمولا هنر دوره نوزآیی را به دو دوره تقسیم می کنند.
دوره اول یا اوائل رنسانس :
از اواخر سده سیزدهم آغاز می شود و تا نخستین سالهای قرن پانزدهم ادامه می یابد.
دوره دوم :
دوره ای است که در آن هنرمندان طراز اول مهارت های تکنیکی خود را به کمال می رسانند. این دوره را اوج رنسانس می گویند.
در دوره اخیر با استفاده از الگوهای کلاسیک یونان و روم باستان نوعی هم نوایی متعادل کلاسیک و ناب بوجود آمد.
کلاسیسم :
کلاسیسم عبارت است از اصول و قواعد یا کیفیت های جمال شناختی که در هنر یونان و روم باستان یافت می شود. از لحاظ لغوی کلاسیسم یعنی پیروی از اصول کلاسیک و خود کلمه کلاسیک علاوه بر معنای تحت اللفظی اش (عالی و نمونه )در زمینه هنر و ادبیات معرف خصوصیات (و یا متابعت از اصول و روشهای ) هنری و ادبی یونان و روم باستان است .
از جمله آثار کلاسیک یونانی و رومی ( دیسک انداز ، اثر میرون و منظره چوپانی است ) از مرحله اوج رنسانس بی شک باید تنها از یک پیکره ساز و نقاش نمونه بیاوریم و او میکل آنژ است (پیکره موسی یکی از آثار میکل آنژ است ) که در اصل قرار بود در قسمتی از مقبره پاپ (ژولیوس دوم ) نصب شود . خشم عظیمی که می رود از چشمها و پیکر حضرت موسی بیرون بریزد ، با چرخشی که میکل آنژ به سر او داده است بیان روشنتری به خود گرفته است .
در بین نقاشان بدعت گذار قرن پانزدهم ماساچو جوان ترین آنها بود ، در تابلوی باج سه مرحله از یک رویداد مذهبی را در کنار هم قرار داده است . تضاد روشنایی و تاریکی در تابلو ایجاد بعد کرده و تابلو را به یک نقش برجسته تشبیه کرده است .
یکی دیگر از نقاشان قرن پانزدهم ساندرو بوتچلی بود او در دنیای هنر بعنوان یکی از استادان خط ( در مقابل رنگ )شناخته شده است .
صورت یک مرد جوان یکی از آثار بوتچلی است . در این تابلو گرچه بوتچلی وضعیت سه رخ را انتخاب کرده اما نظیر بسیاری از هنرمندان معاصر خود ترجیح داده است که شخصیت باطنی مدل را اشکار نکند . این حالت تشریفاتی در اغلب تک چهره های این دوره دیده می شود. ودلیل آن احتمالا این بوده است که خود مدلها نمی خواستند بیننده تابلو از خصوصیات روانی وشخصی شان چیزی بفهمند.
از استادان بزرگ نقاشی در مرحله اوج رنسانس دو تن شاخص تر از دیگرانند . یکی لئو ناردو داوینچی و دیگری رافائل نام دارند.در تابلوی باکره صخره ها ، لئو ناردو نشان داده است که حجم پردازی با تاریکی و روشنایی و بیان حالات عاطفی را روح و قلب نقاش می دانسته است ، و موفق ترین اثر لئوناردو از حیث بیان حالتهای درونی تابلوی شام آخر است .
شاید بتوان گفت که رافائل بارزترین نماینده مرحله اوج رنسانس است او با وجود آنکه شدیدا تحت تاثیر لئو ناردو و میکل آنژ بود اما شیوه ای شخصی بوجود آورد که خصوصیات هنر اوج رنسانس را بوضوح در آن می بینیم .
در تابلوی ازدواج باکره رافائل از حالت های تشریفاتی پیکره های جلویی کاسته و شخصیتهای خود را در عمق بیشتری جای داده و به این ترتیب نه تنها برای آنها امکان حرکت های آزادتری فراهم آورده بلکه فاصله ی میان پیکره ها و عمارت زمینه را بهتر پر کرده است .
شیوه ی باروک :
کلمه ی باروک در زمینه ی معماری و هنر به شیوه ای اطلاق می شود که در آن بجای خطوط مستقیم از قوس ها و منحنی ها و آرایش های پیچیده استفاده شده باشد . و به تعبیری شاید بتوان گفت که معنای تحت اللفظی باروک عبارت است
از پیرایه بندی شده (پرتکلف ) یعنی به آرایش و تزئینات خیلی پرداخته شده است . هنرمندان بزرگی چون رامبراند ، کاراواجو ، روبنس و پوسن می توان نام برد. که به هیچ وجه نمی توانیم آثار آنها را در یک قاب سبک شناختی واحد قرار دهیم .
این شیوه ی هنری در مرحله اوج خود هنرهای معماری ، نقاشی و پیکره سازی را برای بر انگیختن عواطف بیننده بکار می گیرد و با تلفیق توهم گرایی رنگ و نور و حرکت می خواهد که بیننده را از طریق کششهای عاطفی مستقیم احاطه کند . از جمله نقاشان باروک دیه گو ولاسکوئز است که اوهام و خیالات را کنار می گذارد و به واقعیت بصری می پردازد . در تابلوی ندیمه ها استادی ولاسکوئز را در نمایش ظواهر واقعیت به خوبی می توانیم مشاهده کنیم .در مورد موضوعات مذهبی رامبراند شاید استثنایی ترین نقاش دوره باروک باشد.
یکی از تابلو های مذهبی او بازگشت پسر نافرمان که در اواخر عمر رامبراند بوجود آمد . او در اینجا از شیوه ی معمول باروک فاصله گرفته و به شیوه هایی کار کرده است که بابیان ساده کتاب مقدس هم ساز است . اساسا رامبراند در پرداخت خاصر نور و سایه و همچنین در رنگ آمیزی غنی خود به دست آوردهای بی سابقه ای برای نمایش حالات روانی شخصیت ها نائل می شود. می توان گفت آثار او برای گرایش هنر نقاشی به کاویدن درون آدمی است . تک چهره هایی که رامبراند از خود ساخته است نمونه هایی درخشان از این گرایش است .
شیوه ی رومانتیسیسم :
رومانتیسیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین (مدرن ) نمی توان آن را کنار گذاشت ، اما در عین حال آنچنانکه باید گویا نیست . این اصطلاح را در اواخر قرن ۱۸ ابتدا منتقدین آلمانی برای تکنیک خصوصیات هنری مدرن و تفکیک هنر مدرن از هنر کلاسیک بکار برده اند. از آنجا که اصطلاح مذکور نه به یک شیوه ی مشخص بلکه به شیوه های متعددی اطلاق می شود .
در اینجا تعریفی دقیقی از آن ارائه نخواهیم کرد. نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش که از جمله علایق رومانتیسیم بود نیاز به شیوه ای پر از حرکت و رنگ داشت و برای آنکه بیننده متقاعد شود باید نحوه ارائه تا حد امکان واقع گرایانه باشد . اما رومانتیسیم برای نمایش درنده خویی حیوانی که سلیقه قرن نوزدهمی اجازه نمایش آن را در انسان نمی داد از حیوانات کمک می گزفت . پیکره پلنگک در حال دریدن خرگوش نمایانگر وفاداری هنرمند به طبیعت است .
نقاشان رومانتیسیسم :
اوژن دلاک رو آ – فرانسیسکو گویا – گوستا و کوربه یکی از پیشکسوتان شیوه ی رئالیسم در نقاشی های خود از هرگونه پیرایه بندی و ااقراق احساساتی خود داری می کرد.
رئالیسم شیوه ای است که در آن هنرمند باید در نمایش طبیعت ( بدون انسان و با انسان ) از هر گونه احساساتی گری خودداری کند .
از رئالیستهای دیگر یکی هم انوره دمیه است او که در طی حکومت ناپلئون سوم برای نشریات انتقادی ، فکاهی کاریکاتور تهیه می کرد . بارها بخاطر لحن سیاسی کاریکاتورهایش با دولت درگیر شد. یکی از آثار چاپی معروف او مربوط به کشتار ساکنان یکی از خانه های یک محله پاریسی است . که در اینجا دمیه وحشیگری و بیرحمی را از دیدگاهی واقع گرایانه نشان داده و از هرگونه اب و تاب دادن به موضوع خودداری می کند .
از جمله هنرمندان رئالیسم روی ایلیا ر پین است که قسمت عمده آثار خود را به ترسیم رنج های دهقانان روسی اختصاص داده است .
شیوه امپر سیو نیسم :
واژه امپر سیو نیسم را نخستین بار یکی از روزنامه نگاران فرانسوی به مسخره در مورد یکی از منظره های مونه بنام امپرسیون ، طلوع آفتاب بکار برد . معنای واژه امپر سیون در اینجا تقریبا عبارت است از تصویر مبهمی که چشم در لحظه اول نگاه کردن به چیزی مشاهده می کند .
امپر سیونیسم از یک لحاظ با رومانتیسم وجه اشتراک داشت و آن تکیه اش بر من هنرمند بود ، اما در امپر سیو نیسم بر خلاف رومانتیسم هنرمند آنقدر که از دریافتهای صرفا بصری خود کمک می گرفت به احساسات و تخیلات خویش تکیه نمی کرد .
امپر سیو نیسم ها فهمیده بودند که رنگ واقعی اشیاء معمولا تحت تاثیر عواملی نظیر گیفیت نور محل و همچنین نورهای منعکس شده از اشیاء دیگر تغییر می کند . آنها ضمنا متوجه شده بودند که کنار هم قرار گرفتن رنگها در روی پرده نقاشی باعث می شود که رنگ ها درخشانتر به نظر می رسد.
تجربه ی کلود مونه در این شیوه ی کار بیش از سایرین بود ، او ۲۶ منظره از یک کلیسا کشیده و در آن گذشت زمان را از طریق حرکت و جابجایی نور در روی شکلهای مشابه بطرز بی نظیر ثبت کرده است.
کامی پیسارو یکی از امپر سیو نیسم های مشهور در تابلوی میدان تآتر فرانسه همانند مونه به دنبال نمودهای لحظه ای حرکت است اما نه حرکت نور بلکه حرکت زندگی در خیابان او در آرایش پیکره های این تابلو به نوعی اتفاقی بودن آگاهانه دست یافته است ، که شبیه آن را در یک نگاه چند ثانیه ای به خیابان ممکن است ببینیم .
تولوز لوترک نقاش فرانسوی از جمله نقاشانی است که آثار او شامل عناصر امپر سیونیستی است . لوترک علاوه بر نقاشی در زمینه ی پوستر سازی نیز دست داشت و یکی از بنیان گذاران این هنر بود .
قرن بیستم و جلوه هایی از نوگرا
سمبولیسم :
سمبولیسم که بیان نامه آن در سال ۱۸۸۶ میلادی در پاریس صادر شد ، کلمه ای بود که اول بار منتقدان آن را برای نقاشی های وان گوگ و رودن بکار بردند. سمبولیسم واقعیت محض را مبتذل و ناچیز می شمارد و مدعی بود که باید واقعیت را بشکال
نماد ( سمبل ) شناخت درونی هنرمند از آن واقعیت ارائه کرد. در سمبولیسم ذهنیت رومانتیسیم شکل افراطی به خود گرفت . علاوه بر این ذهنیت افراطی سمبولیست ها اسرار داشتند که هنر را از هرگونه کیفیت سودمند بزدایند و شعار هنر برای هنر را ترویج دهند.
کوبیسیم :
درکوبیسم با همزمان کردن نقاط دید ( دریک زمان انسان را در چند نقطه ببینیم ) مختلف یکپارچگی قیافه ی اشخاص را به هم می زند، و بجای آن شکل ، شکل تجریدی (آبستره) را ارائه می کند. بدین معنا که هنرمند کوبیسیم اشیاء را در آن واحد از زوایای مختلف می بیند ، اما تمامی تصویر را که دیده است به ما نشان نمی دهد، بلکه فقط عناصر و اجزایی از آنها را انتخاب
کرده و روی سطح دوبعدی تابلو می نمایاند. از این رواست که یک اثر کوبیستی مغشوش و درهم و غیر طبیعی جلوه می کند . بنابراین هنرمند کوبیسم که دیگر در بند یک نقطه ی دید واحد نیست می تواند هر شیئی را نه بعنوان یک قیافه ی ثابت بلکه بصورت مجموعه ای از خطوط ، سطوح و رنگها ببیند. نمونه ای از اینگونه برخورد با موضوع نوازنده آکاردئون اثر پیکاسو است که در آن مجموعه ای از خطوط و سطوح متقاطع شکل های نوازنده و آکاردئون او را به بیننده القاء می کند.
کوبیسیم این منشاء تمام هنرهای آبستره را به سادگی نمی توان تعریف کرد ، زیرا کوبیسیم نه از فلسفه خاصی الهام گرفته بود و نه به نظریه زیبایی شناختی معینی تکیه می کرد . کوبیسیم بر اساس این اعتقاد بوجود آمده بود که :
روشها و قراردادهای مرسوم هنری (بخصوص نقاشی ) نادرست و کهنه اند . و لذا نسل هنرمندان جوان می بایست وسیله ی بیان تصویری تازه ای را کشف یا ابداع کند . یکی از هدف های عمده کوبیسیم این بود که واقعیت ملموس هر چیز را بدون توسل به تدابیر چشم فریب ارائه نماید . نقاش کو بیسیم می خواست از هر تابلویی یک واقعیت ملموس تازه و نه یک تصویر وهم انگیز از ادراک بصری واقعیت بوجود بیاورد.
کوبیسیم ها نظام پرستکتیو خطی سنتی را که از رنسانس به بعد بر نقاش های اروپایی تحکیم می کرد در هم ریخته اند و به هنرمند حق دادند که در یک زمان از نقاط دید مختلفی بر یک شئی نظر بیافکند . مشهورترین نقاشان این سبک پیکاسو و براک بودند.
اکسپرسیونیسم :
اکسپر سیونیسیم به یک تعبیر تحریف و اغراق آمیز کردن پیکر انسان بمنظور بیان احساسات و عواطف شدید است . از این دیدگاه اکسپر سیونیسیم از دیر باز در هنر غربی رایج بوده است و یک ابتکار تازه نیست . اما کار تحریف و اغراق را به روشن ترین وجه در آثار اکسپر سیونیستی نوگرا می توانیم ببینیم .
گرایشهای اکسپرسیونیستی قبل از هر جای دیگر اروپاه ابتدا در شمال و بخصوص در آلمان رواج داشت . اکسپرسیونیسم آلمانی بیانگر احساس ذهنی نسبت به واقعیت عینی و جهان تخیل بود ، در این نوع خاص از اکسپرسیو نیسم که بر پایه ی سنت های نقاشی و گراور سازی آلمانی استوار بود ، نقاش از رنگ های زنده و خطوط مشخص و زمخت استفاده می کرد
و موضوعاتی را انتخاب می کرد که حال و هوای عاطفی شدیدی داشتند . این عناصر را به آشکار ترین صورت در آثار امیل نولده می توانیم مشاهده کنیم ، از دیگر اکسپرسیونیستهای آلمانی می توان از ماکس بک مان نام ببریم ، او هنرمند مستقلی بود که تعدادی از برجسته ترین آثار اکسپرسیونیستی آلمان را بوجود آورد و هنر او گویای برخی از تاریک ترین لحظات تاریخ قرن بیستم یعنی دوران فاشیسم آلمان تمدن اروپا را تهدید می کرد ، اما او برغم گزنده بودن لحن آثارش به زمان و مکان معینی اشاره نمی کند .
و به کلی گویی درباره خشونت ها و رنج های بشری می پردازد. دامنه عاطفی
اکسپرسیونیسم آلمانی از وحشت و خشم آثار هنرمندانی چون نولده و بک من گرفته تا شفقت و همدردی طرحها و آثار چاپی کته کل ویتس بسیار وسیع است . کته کل ویتس یکی از برجسته ترین زنان هنرمند در قرن بیستم با استفاده از تکنیک چاپ آثار ارزشمندی بوجود آورد. اثر مادران چاپ بطریقه کنده کاری روی چوب که در اینجا هنرمند ایجاد همدردی خود را نسبت به مردم و رنج های آنها را بخوبی نمایان ساخته .
دادا و سوررئالیسم :
گرایش دادا این محصول فشارها و تکان های روانی ناشی از جنگ جهانی اول گرایش و ضد هنر و انکار گرایانه (نهی لیستی ) (پوچ گرایی ) بود . هنرمندان دنباله روی این حرکت همهی ارزشهای عصر خود را به مسخره می گرفتند و معتقد بودند که تمدن معاصر آنها تمدنی دیوانه و بی منطق است . از آنجایی که مبنای کار دادایست ها انکارگرایی بود. تفسیر و فهم ایشان دشوار است .
سوررئالیسم :
در سور رئالیسم هدف هنرمند این است که واقعیت های ذهنی ضمیر خودآگاه و نیمه خود آگاه را بصورت یک واقعیت تازه و مطلق در بیاورد . بعبارت دیگر واقعیت و رویا را به هم می آمیزد.و واقعیتی برتر از واقعیت بیافریند. یکی از مشهور ترین هنرمندان سوررئالیست سالوادوردالی است.
هنر تجریدی (آبستره ) (انتزاعی) :
هنری است که به مضمون اثر هنری اعتقادی ندارد ، بلکه صرفا به ارزش های زیبایی شناختی فرم و رنگ تاکید می کند . براین اساس بسیاری از آثار هنری صرفا تزئینی که موضع مشخصی ندارند ، در حیطه هنر آبستره قرار می گیرند. از سردمداران هنر آبستره در دوران جدید میتوانیم از واسیلی کاندینسکی نام ببریم .
موندریان نقاش هلندی ، نیز که ابتدا تحت تاثیر کوبیسم ، شیوه واقع گرایانه خود را رها کرده بود ، از جمله هنرمندانی است که به شیوه تجریدی کار کرده است . شیوه خاص او اساسا ترکیبی است از خطوط افقی و عمودی ، و سطوح یکدست رنگی معمولا از رنگهای اصلی سیاه و سفید استفاده می کند.
پیکره سازی نوگرا:
یکی از پیکره سازان نوگرا که تحت تاثیر کنده کاریهای سده میانه قرار گرفت ارنست بارلاخ پیکره ساز آلمانی بود . کارهای این هنرمند ترکیبی است از شکلهای نسبتا مسطح شده ، با حرکتها و حالتهای گویا . پیکره یادبود جنگ اثر بارلاخ یکی از نیشدار ترین پیکره های یادبود جنگ اول جهانی است . در اینجا هنرمند روح یک مرده را در لحظه ای که می خواهد برای زندگی ابدی بیدار باشد نمایش می دهد.
یکی دیگر از پیکره سازان نو گرا هنری مور انگلیسی که بیشتر روی شکل بدن انسان کارکرده است . او البته بدن انسان را به شکل طبیعی اش ارائه نمی کند . بلکه شکلهای تجریدی از آن را نشان می دهد.
بخش دوم :
تاریخ هنر ایران
هنر پیش از تاریخ:
هدف تاریخ هنر عبارت است از شناخت و ارزیابى هنر از هر زمان و مکانى که آمده باشد. هنر و تاریخ تنها در عرصه فرهنگ اینچنین در کنار هم قرار مىگیرند. هر اثر هنرى رویدادى است پایدار؛ این اثر متعلق به هر دورهاى که باشد، تا مدتهاى مدید پس از روزگار خویش باقى مىماند و به حیاتش ادامه مىدهد. اثر هنرى همزمان یک شىء و یک رویداد تاریخى به شمار مىآید.
قدمت تمدن و فرهنگ در خطّه فلات ایران به چند هزار سال قبل از ورود آریائىها باز مىگردد. اقوام آریایی، احتمالاً از اوایل هزاره اول ق.م در فلات ایران ساکن شده و نام خود را بر آن نهادند. واژه ایران مشتق از صورت قدیمى آریانا، یعنى سرزمین آریایىهاست. بنابراین تاریخ هنر ایران، آثار متنوعى را از دورانهاى ماقبل تاریخ تا سدههاى اخیر در محدوده این سرزمین وسیع در بر مىگیرد. هنر ایرانى داراى ویژگىهاى ماندگارى است که آنرا از سایر هنرهاى جهان متمایز و مشخص مىسازد.
بررسى و تشخیص عمیقترین ریشههاى هنر ایرانى براساس یافتههاى باستانشناسان بهطور کامل امکانپذیر نیست.
ساکنین فلات ایران از عصر پالئولیتیک (پارینهسنگی) تا عصر نئولیتیک (نوسنگی) در کوهستانهاى محیط بر این فلات زندگى مىکردند و آثارى از فرهنگ بروى خود به جا گذاشتند. بعدها که درهها شروع به خشک شدن نمودند، آنها به غارها مهاجرت کردند.
طى حفریاتى که در ناحیه کرمانشاه انجام شد و کاوشهاى غار بیستون، ابزارهایى همراه بقایاى استخوانهاى انسان در لایههاى غار کشف شد. در خلال دوران غارنشینی، انسان بیستون در ساخت ابزار و آلات دقیقتر شد. این وسایل با آنچه در سوریه و شمال عراق ساخته مىشد قابل مقایسه است.
تصاویر منقوش بر صخره در غارهاى لرستان از قدیمترین آثار مکشوفه در فلات ایران بهشمار مىآید؛ موضوع این تصاویر جانوران بههمراه آدمیان است که با رنگهاى زرد، سیاه و قرمز کار شده است. قدمت این آثار را حدود پانزده هزار سال ق.م تخمین زدهاند که تقریباً مقارن با تصاویر غار لاسکو در فرانسه مىباشد.
صاحبان این آثار از طریق شکار دستهجمعی، صید ماهى و جمعآورى ریشه و برگ گیاهان غذاى خود را بهدست مىآوردند.
موضوعات مورد علاقه هنرمند پیش از تاریخ عموماً نقوش حیوانات محل زندگیش بوده است که علاوه بر جنبه تزئینی، بیانى براى بیمها، امیدها و علائمى براى استعانت از قواى طبیعت درم مبارزه دائمى حیات بهشمار مىآید.
از دوره پارینهسنگى نجد در ایران، در کاوش غارى در تنگ پَبده (کوههاى بختیارى شمال شرقى شوشتر) ابزارها و سلاحهایى از سنگ ناصاف (چکش سنگی، پیکان و تیغه تبرسنگی) بهدست آمده است.
دوره نوسنگى در ایران از میانه هزاره هفتم ق.م آغاز مىشود و آثار برجاى مانده از آن عمدتاً ابزارهایى از سنگ صیقل خوردهاند.
کشاورزى و اهلى کردن حیوانات احتمالاً از حدود هزاره ششم ق.م در ایران آغاز شده است. درباره این دوران کهن، یافتهها و مدارک موجود، ناکافى بهنظر مىرسد.
هزاره پنجم تا سوم ق.م در ایران دوره ”مس و سنگ“ شناخته شده است و فلز مس در ساختن اشیاء بکار مىرفت. گرچه ابزارهاى سنگى هنوز کاربرد داشتند. سفالگرى منقوش و مُهرهاى کندهکارى شده با علامات و اشکال هندسى در این دوره رواج یافت. به یقین نمىتوان گفت که فلات ایران زادگاه سفال منقوش باشد؛ اما این فرضیه دور از واقعیت نیز به نظر نمىرسد.
در سدههاى نخستین هزاره چهارم ق.م تزئینات واقعگرایانه جایگزین اشکال ساده و نامنظم برروى سفالینهها شدند. انسان با کمک ابزارهاى بهتر جامهایى به رنگ سرخ تولید کرد و تصاویرى از حیوانات را با خطوط سیاهرنگ بر آن نقش نمود. بهطورکلى در هزاره چهارم قبل از میلاد شکل ظروف پیچیدهتر شدند. با کمک چرخ، سفالینهها بهتر و ظریفتر ساخته شدند و ظروف سفالین به دلیل ساخته شدن کورهها رنگهاى متنوعى به خود گرفتند. گرایش به سادهگرایی، برجسته نمایى یکى از ویژگىها و ترکیبگرایى بیشتر شد.
در اواخر هزاره چهارم ق.م قومى به نام عیلامیان، تمدن عیلام را در جنوب غربى ایران، شامل خوزستان و قسمتى از فارس کنونى و نیز بخش جنوبى زمینهاى پَست دجله و فرات بنیاد نهادند که پایتختشان شهر شوش بود. سفالینههاى نخودى رنگ مکشوف در کاوشهاى شوش که به زیبایى و ظرافت مشهورند، نمایانگر صنعت پیشرفته سفالگرى آن ساماناند.
عیلامیان ابتدا خط تصویرى و سپس نوعى خط میخى به کار مىبردند و همواره با سومرىها و بابلىهاى ارتباط داشتند. بهنظر مىرسد که تمدن عیلامى از نظر زبان و دیگر جنبههاى فرهنگ ویژگىهاى مستقل داشته است. زیگورات چغازنبیل واقع در نزدیکى شوش به معابد برج مانند بینالنهرین شبیه است. حجارى نقوش برجسته، فلزکارى و آجرهاى لعابدار منقوش در عیلام رایج بود. همچنین عیلامیان در زمینه بافندگى و قلابدوزى پیشرفته بودند.
از همان میانه هزاره پنجم ق.م در بخشهاى مرکزى و شمال شرقى ایران، تمدنهایى چون تپه سیلک [کاشان] و تپه حصار [دامغان] شکل گرفتند.
دوره مفرغ :
دوره مفرغ در اوایل هزاره دوم ق.م با اختراع و بهکارگیرى همبسته مس و قلع [به نسبت نُه به یک] آغاز شد.
ورود اقوام هند و اروپایى به ایران
در میانه هزاره دوم ق.م گروههایى از یک نژاد سفیدپوست هند و اروپایى از دو سمت مشرق و مغرب دریاى خزر به داخل ایران روى آوردند. شاخهاى که از مشرق دریاى خزر آمد بنام هند و ایرانى خوانده شده است که زرتشت و آیینش از میان ایشان برخاست (حدود سده هشتم ق.م)؛ اما آنها که از راه کوههاى قفقاز در شمال غربى ایران نفوذ یافتند
متشکل از دو قبیله مادها و پارسها بودند. مادها در مرکز و شمال غربى ایران (حدود اصفهان و همدان و کردستان تا آذربایجان) و پارسها در جنوب و جنوب غربى ایران (بخشى از کرمان و فارس و خوزستان) مستقر شدند. پادشاهى ماد که یک قرن و نیم ادامه یافت مرکزش همدان بود. پارسها اندک زمانى بعد پادشاهى هخامنشى را در خطه جنوبى ایران بهوجود آوردند.
عصر آهن (تمدن لرستان):
سده دوازدهم ق.م آغاز دوران آهن در ایران است. استعمال روزافزون آهن در طى هزاره اول پیش از میلاد، مبانى اجتماعى و اقتصادى را فرو ریخت. در لرستان نزدیک مرکز شوش و متأثر از فرهنگ و هنر عیلام تمدنى پا گرفت که پیشرفتى بىنظیر را در برداشت. با شناسایى یکى از معابد لرستان این فرض پیش مىآید که آنها جامعهاى قومى بودند که در یک مرکز مذهبى گرد مىآمدند. هزاران شىء آهنى و مفرغى که بیشتر از درون گورها به دست آمدهاند – و تاریخ ساخت آنها متعلق به سدههاى دوازدهم تا هشتم ق.م است – هنر ایرانى را با قدرت تمام بازگو مىکنند.
بخش عمده این مصنوعات فلزى را انواع سلاح (چون شمشیر، خنجر، تبرزین) و ابزارها، اشیاء آیینى با تصاویر رمزگونه، جانوران مهیب و موجودات اساطیری، اشیاء مخصوص اسب (مانند لگامها، آویزها، زنگولهها، دهنه، مالبند و اجزاى ارابهها و یراقها) تشکیل مىدهند. اما اشیاء زینتى مانند سنجاق، آینه، گردنبند و النگو و همچنین قلابهاى کمربند نیز در میان این لوازم دیده مىشوند. از سنجاق غیر از جنبه تزئینى براى امور نذرى استفاده مىشده است
. شمایل نگارىهاى اشیاء مفرغى لرستان در واقع مذهب و سنن این قوم را به شکلى نمادین منعکس مىکند. هنر لرستان نوعى انفجار هنرى و نوعى شکوفایى ناگهانى در تکنیک و فن و نیز ابزار بیان بود که سیر تکاملى را دنبال نمىکرد. در میان اشیائى که از گورهاى لرستان بهدست آمده، کتیبههایى با خط میخى و اسامى شاهان بابلى و عیلامى وجود دارد که از نظر تاریخى به آخرین سدههاى هزاره دوم ق.م مىرسد.
بهطورکلى هنر لرستان حاوى مفاهیم رمزى و مذهبى است که با شیوهاى بدوى و با هدف استفاده کاربردى و اعتقادى بهوجود آمده است.
تمدن زیویه و حسنلو:
حدود سده هشتم ق.م در شمال غربى ایران نوعى هنر محلى وجود داشت که نتیجه همآمیزى ویژگىهاى ایرانى با عناصر آشورى در مغرب و اورارتو (در بخش شرقى آسیاى صغیر و ارمنستان) است. کاوشهایى که در ۱۹۴۷ در زیویه [سقز] آذربایجان بهعمل آمد، گنجینهاى نفیس از اشیاء طلایی، مفرغى و عاجى را از دل خاک بیرون آورد
که همگى متعلق به سده هفتم ق.م شناخته شدهاند. این اشیاء بخصوص از آن رو اهمیت دارند که عناصرى از نخستین نمونههاى هنر سکایى را نشان مىدهند. [سکاییان یا سیتها احتمالاً، یک قوم کوچکتر ایرانى زبان بودند که نخست در آسیاى میانه و سیبرى مىزیستند، سپس به مناطق دیگر کوچ کردند.] گنجینه زیویه، آشفتگى سیاسى و هنرى این بخش از ایران را به طرز خاصى نشان مىدهد. این گنجینه از اشیاء زیادى با ارزشهاى متفاوت تشکیل یافته است.
در کاوشهاى حسنلو [ارومیه]، بقایاى کاخهاى متعلق به سدههاى چهاردهم تا هشتم ق.م و نیز جامى زرین مربوط به تشریفات مذهبى که چندین موضوع مذهبى و اساطیرى بر روى آن نقش شدهاند، به دست آمده است.
هنر املش و مارلیک:
در کاوشهاى دامنههاى غربى البرز به سوى دریاى خزر (مناطقى مانند کلاردشت، اَملَش، مارلیک و کلوزَر)، آثار سفالى بسیار زیبایى یافت شده که از گِل سرخ ساخته شدهاند. این آثار بهشکل پیکرههاى انسانى یا حیوان هستند که به اواخر هزاره دوم ق.م تا اوایل هزاره دوم تعلق دارند.
مردم نواحى کوهستان جنوبغربى خزر به سفالگرى و فلزکارى مىپرداختهاند و بهخصوص ظرفهایى بهشکل نرهگاو کوهاندار بهجاى گذاشتهاند. وجود جامهاى سیمین و گردنبندهاى زرین در میان اشیاى املش نشاندهنده ثروتمند بودن ساکنین این ناحیه است. این ناحیه علیرغم تأثیراتى که از جریانهاى هنرى زمان خود گرفت، اما هویت هنرى خاص خود را حفظ نمود.
هنر هخامنشی:
صفحه اصلی > تاریخ هنر ایران > هنر هخامنشی
با انقراض دولت عیلام توسط آشور بانیپال فرمانرواى قهّار آشور در سال ۶۴۵ ق.م زمینه براى به قدرت رسیدن اقوام آریایى ماد و پارس فراهم شد.
پارسها با استقرار در خوزستان، شوش را بهعنوان پایتخت خویش قرار دادند و مادها در اطراف همدان ساکن شدند.
در ۵۵۹ ق.م کوروش پادشاه ماد را مغلوب کرد و امپراطورى خود را از آسیاى صغیر تا خلیجفارس بسط داد و دو کشور آشور و بابل را ضمیمه ایران کرد و سپس به آباد کردن مملکت و ساختن بناهاى عظیم پرداخت.
عالىترین بناى این عصر در شهر پاسارگاد که پایتخت ایران بود تأسیس شد. بقایاى کاخ کوروش در پاسارگاد نمایانگر معمارى باشکوه و تزئینات متأثر از هنر اورارتو و آشور و بابل است. به این طریق او کشورش را وارث این سه تمدن معرفى نمود. او براى ساختن کاخها و بناهاى پایتخت خود، صنعتگرانى از ملیتهاى مختلف را بهکار گمارد.
داریوش و خشایارشا کاخهاى تختجمشید را باشکوه هرچه تمامتر بهوجود آوردند. در شوش و سایر مکانها نیز شیوه معمارى هخامنشى بچشم مىخورد.
عقاید پارسیان مشتق از تعالیم زرتشت و مبتنى بر خوبى و بدى بود. آیین پرستش اهورامزدا (روشنایی) در آتشگاههاى سرگشاده اجرا مىشد؛ به همین دلیل از پارسیان باستان معمارى دینى کمتر باقى مانده است؛ لیکن کاخهاى هخامنشى که محل اجراى آیینهاى بزرگ از جمله مراسم جشن نوروز بود، باشکوه تمام باقى ماند.
شاهنشاهى ایران در دوران فرمانروایى داریوش اول و خشایارشا (۵۲۱-۴۶۵) از مجموع دو امپراطورى مصر و آشور وسعت بیشترى داشت. این امپراطورى عظیم تا دویست سال با قدرت و وسعت دوام آورد.
صنایع دستی:
هنرمندان هخامنشى در مقیاسهاى بسیار کوچک نیز استادى و مهارت خود را نشان دادهاند. آنها در کار فلز یعنى طلاسازی، نقرهکارى و ; مهارت کافى داشتهاند. یکى از بهترین نمونههاى این هنرها، یک جفت دسته جام مشروبخورى است که به شکل بز کوهى بالدار ساخته شده است.
(یکى از اینها در موزه لوور دیگرى در موزه دولتى برلن است.) این نمونه از نقره با مرصع طلا ساخته شده؛ فرم بدن این جانور و انحناى ملایم بالها، آرامشى را در حرکت به بیننده القاء مىکند. منبع اصلى الهام این بز بالدار را باید در مفرغهاى لرستان جستجو کرد.
در زمینه فلزکاری، ضرب سکه نیز در این دوران و در زمان داریوش براى اولین بار اتفاق افتاد.
یکى از اشیاء معروف این دوره ”گنج جیحون“ است که در موزه بریتانیا قرار دارد. از زیباترین قطعات تزئینی، کاسه طلایى خشایارشا و کاسه طلایى دیگرى به نام داریوش (داریوش دوم) مىباشد؛ که اولى تزئینات کاملى اما دومى بسیار ساده و بىآلایش است.
سایر اشیاء نفیس مانند مجسمه شاه و یکى از مؤبدان و اَرابه و سواران از طلا و دو شمشیر طلایى خالص را نیز مىتوان بر شمرد. همچنین دو جام شراب نقره که یکى در موزه بریتانیا و دیگرى در موزه ارمیتاژ لنینگراد است. نمونههایى نیز از دستبند و گوشوارهها طلا از این دوره موجود مىباشد.
در مجموع هنر هخامنشى نشانه شکیبایى و ذوق سلیم هنرمندان و صنعتگران این دوره مىباشد.
آنچه مسلم است تحولات هنرى در عهد هخامنشى در نیمه قرن پنجم ق.م به نهایت درجه کمال رسید. متأسفانه بعد از سلطنت اردشیر دوم این هنر عالى رو به انحطاط نهاد
حجاری و پیکر تراشی:
بیستون
نقش برجسته بیستون شامل پیکره داریوش بزرگ و دوازده تن دیگر است که در یک ردیف بر روى دیواره بلندى ساخته شده است. نقش شاه از همه بزرگتر است و در برابر او نُه اسیر با دستهاى بسته و گردنهاى در ریسمان ایستادهاند که لباسهاى متفاوتى دارند که نشانه ملیتهاى مختلف آنها مىباشد؛ گزارش داریوش نیز مؤید این مطلب است.
این گزارش به سه زبان فرس قدیم، عیلامى و بابلى نگاشته شده است و در بالاى سراسیران علامت اهورامزدا نقش شده؛ در مجموع نقش برجسته بیستون ساده و خشک است. نقش داریوش احتمالاً شبیه به خودش بوده و قد او نیز در اندازه طبیعى ساخته شده است. عالىترین کتیبه هخامنشى نیز در بیستون قرار دارد که در آن داریوش وقایع اوایل سلطنتش را شرح مىدهد.
تختجمشید :
جالبترین نقش برجستههاى مجموعه تختجمشید بر بدنه پلکان دو سرى است که به تالار بارعام مىپیوندد و راه رسیدن به آپادانا محسوب مىشود. این پلکان عریض و آراسته، با نقش برجستههایى از سپاهیان با وقار در حال گام برداشتن تزئین یافته است. حالت تشریفاتى و تکرار سوزون این نقوش، نقش برجسته را در خدمت معمارى قرار مىدهد که از خصوصیات پیکرتراشى ایران در این دوران است.
نقش برجستههاى کاخ تختجمشید معمولاً صحنهها را در محل وقوع آن مجسم ساختهاند، مانند صفآرایى سپاهیان کاخ$ پاسدارى نگهبانان؛ باریافتن نمایندگان ملتهاى – خراجگزار با هدایا و خراجها؛ حمل ظروف توسط خدمتکاران؛ ورود شاه و خروج شاه از اتاقها؛ حضور یافتن درباریان به پیشگاه شاه. گفته مىشود این نقش برجستهها نمایش کوچکى است از جشنهایى که در آغاز سال نو در محل کاخ تختجمشید برگزار مىشده است.
در نقش برجسته قصر آپادانا، تعدادى گونههاى حیوانات که در آنها تلاش در بازنمایى نسبى طبیعت شده، به چشم مىخورد. این حیوانات در سنگ حک شده یا با مفرغ ساخته شدهاند و نقش محافظ و نگهبان را برعهده داشتهاند.
تنوع زبان در امپراطورى هخامنشى موجب تنوع کتیبهها شده است. این کتیبهها برخى بر لوحههاى گلى و یا بر استوانهها حکاکى شدهاند. از تصاویر مکرر بر روى استوانهها تصویر شاه با رداى بلند و تاج کنگرهدار است. این تصویرها (تصویر شاه) مظهر و نشانه دولت هخامنشى بوده است.
وجود تکههاى رنگى در بخشى از این نقش برجستهها حکایت از آن دارد که بخشهایى از آنها رنگى بودهاند.
معماری:
پاسارگاد (پازارگاد):
بعد از غلبه کوروش بر پادشاه ماد در سال ۵۰۵ ق.م وى اقدام به ساختن بناهاى عظیم نمود. عالىترین نمونه این دوران در شهر پاسارگاد تأسیس شد.
پاسارگاد شامل کاخها، معبد و مقبره شاهنشاه است. بخشى که کاخها در آن قرار دارد و با دیوارى احاطه شده، شامل ورودى عظیم و درگاه بزرگى که توسط گاوهاى بالدار و بزرگ محافظت مىشده است.
در شمال غرب این کاخ عظیم، تالار پذیرایى واقع است که در بخش مرکزى آن دو ردیف ستون به ارتفاع ۱۳ متر موجود مىباشد. سرستونها معمولاً به شکل سر گاو نر، شیر شاخدار و سر اسب بوده است.
بناى دیگر تالارى است به طول ۲۴ متر و عرض ۲۲ متر؛ که سى ستون در شش ردیف در آن موجود مىباشد. سرستونها از گچ ساخته شده و با رنگهاى قرمز سیر، فیروزهای، آبى آسمانی، سبز، زرد و قهوهاى روشن رنگ شده است. بىگمان این رنگها متناسب با رنگ پردهها انتخاب شده و با رنگ سیاه و سفید ستونها و کف، هماهنگى خاصى بهوجود مىآورده است.
پاسارگاد در زمان داریوش و تغییر پایتخت به شکل یک مرکز مذهبى باقى ماند و به عنوان محل تاجگذارى شاهان مورد استفاده قرار گرفت.
بىگمان شاهکارها و بدایع معمارى تختجمشید، متأثر از بناهاى پاسارگاد، خلق شده است.
داریوش دستور داد روى تپه مجاور کاخ آپادانا، تالار بارعام ساخته شود. این تالار به سه ردیف ستون ۱۲ تایى مزین است که طول هر یک حدود ۲۰ متر مىباشد. سرستونها بیشتر بهشکل نیمتنه دو گاو نر ساخته شده که پشت به پشت هم دادهاند. در ساختمان این شهر از کارگران مصری، بابلی، مادى و ; استفاده شده است.
آپادانا نیز مانند تالار بارعام تحت حمایت شیران بالدار، شیردالها، سرشیران شاخدار و ; قرار داشته که همه با آجر لعابدار ساخته شدهاند. شوش در آن زمان بزرگترین پایتخت جهان و درخورِ عظمت و جاهِ سلطنت هخامنشى بوده است.
امپراطورى وسیع داریوش احتمالاً در سلا ۵۲۱ ق.م شوش را پایتخت خویش قرار داد.
تختجمشید :
مجموعه تختجمشید که در فلات مرتفع شرق دره بینالنهرین قرار داشته، در فاصله سالهاى ۴۶۰ و ۵۲۰ ق.م توسط داریوش و خشایارشا ساخته شد. داریوش بدون آنکه پاساردگاد را رها کند، تختجمشید را پایتخت جدید خود قرار داد. هنرمندانى که بناهاى شوش را ساخته بودند براى ساختن آپادانا به تختجمشید احضار شدند.
این پایتخت، نماد و رمزِ وحدت امپراطورى هخامنشى بود. این بناى عظیم که یونانىها آنرا پرسپولیس مىنامند، بر فراز مصطبه سنگى بزرگى با قصرهاى متعدد و تالارهاى بارعام عظیم بنا گردیده است. از خرابههاى آن مىتوان دریافت که این قصر، شکوه و جال بىمانندى درخور عظمت امپراطورى ایران قدیم داشته است. طرح بناها از خود داریوش بود و جانشینان او، فقط کارهاى او را ادامه دادند.
داریوش در هر سال و در آغاز سال نو و بهار، میهمانىها و پذیرائىهاى باشکوهى براى تبرک و تقدیس وحدت دولت هخامنشى بهراه مىانداخت.
در بناى تختجمشید از سنگ، چوب و آجر که به آسانى در دسترس بود استفاده شده است. از سنگ در ساختن دروازهها، پلکانها و ستونها؛ از آجر در ساختن دیوارها و از چوب براى سقفها و ستونهاى کوچکتر استفاده مىشد. ستون از اساسىترین عناصر معمارى تختجمشید بهشمار مىآید.
در مدخل اصلى بنا، دو رشته پلکان دو طرفه وجود دارد که از سنگاى بزرگ ساخته شده است. این پلکان پهن و کوتاه امکان رفت و آمد جمعیت زیادى را به سهولت در خود داشته است. در بالاى پلکان، سردر بزرگ که به امر خشایارشا ساخته شده قرار دارد و در طرفین آن چهارگاه و بالدار با سر انسان، وظیفه محافظت از قصر را برعهده دارند.
بعد از مدخل بزرگ وارد حیاطى مىشویم که تالار عظیم آپادانا در سمت راست آن واقع شده است. این بنا که در زمان داریوش شروع شد تا ایام سلطنت خشایارشا به پایان نرسید. مساحت این تالار در حدود ۳۶۶۰ مترمربع است که توسط ۳۶ ستون سنگى به ارتفاع ۱۲ متر نگهدارى مىشده است. این بنا تأثیر بصرى خاصى در بیننده خود به جا مىگذارد.
تالار صد ستون که سمت مشرق آپادانا قرار گرفته، در واقع تالار تاجگذارى مىباشد. بعد بناى کوچکى که در جنوب غربى تالار صد ستون قرار دارد که گویا بناى معبد بوده است؛ به اضافه اتاقهاى اندرون پادشاهى و نیز جایگاه خزانه و ساختمانهاى مخصوص تهیه اسباب و خوراک و خوابگاه خدمتکاران و مباشران؛ از دیگر بناهاى تختجمشید بهشمار مىآید.
مقبره داریوش در صخره شیبدار نقش رستم واقع است. مقابر جانشینان او نیر در کنارش قرار دارد. این مقابر داراى یک الگو در ساخت هستند.
در نقش رستم مقابل مقابر سلطنتی، یک کانون مذهبى همراه با یک آتشکده بهشکل برج مربع وجود داشته که کعبه زرتش نامیده مىشود.
هنر اشکانی و پارتی:
اسکندر مقدونى در سال ۳۳۱ ق.م به سوى ایران لشکرکشى کرد و پس از چند پیروزیِ بزرگ، سلسله هخامنشى را منقرض و سراسر ایران را تسخیر نمود.
فتوحات اسکندر راه را براى نفوذ هر چه بیشتر غرب گشود و در هنر ایرانى شکاف ایجاد نمود. سلوکیان که از جانشینان اسکندر محسوب مىشدند و بخش اعظم امپراطورى هخامنشى را تصاحب کرده بودند، سلسلهاى را بنا نهادند
و پس از آن گرایش یونانى در فرهنگ و هنر ایران پدید آمد و فضاسازى سه بعدی، جامهپردازى و نمایش حالات و حرکات جاى سنتِ هنر هخامنشى را گرفت و تحولى در هنر ایران ایجاد کرد. در آن دوران، زمان و فرهنگ و آداب یونانى نیز در ایران اشاعه یافت.
فتح مجدد ایران توسط پارتها بسیار طولانى بود. پارتها یک قوم آریایى بودند که امپراطورى جدیدى را در ایران بنیان نهادند. آنها هجوم خود را در سال ۲۵۰ ق.م آغار کردند. پارتها قومى بودند ساکن استپهاى واقع در فاصله دریاى خزر و دریاچه آرال؛ که زندگى چادرنشینى داشتند.
آنها توانستند بر ایالاتى از شمال و مشرق ایران دست یابند و به قصد براندازى دولت سلوکى رو به مرکز و مغرب ایران آوردند و سرانجام با پس راندن سلوکیان به سوى بینالنهرین و سوریه و تصرف خاک ایران پادشاهى بزرگ اشکانى را در حدود سال ۱۶۰ ق.م به فرمانرواییِ مهردادِ اول تأسیس کردند.
منابع غیرکلاسیک اعم از ایرانى و ارمنى و سریانى و چینى و عربى به غیر از اسناد هنری، این قوم را قوم اشکانى نامیدهاند و نام این سلسله نیز از نام پادشاه آنها ارشک مشتق شده که طبق اشاره بعضى منابع کهن، از اهالى بلخ (باکتریا) بوده است.
در هنر پارتى دو دوره و مرحله شناسایى شده است:
۱. مرحله نخستین که از حدود سال ۲۵۰ ق.م شروع و تا جلوس مهرداد دوم به تخت سلطنت ادامه مىیابد. در این دوران سبکهاى سنتى ایران بسیار بىقوت بودند. این سبکها به همراه گرایشهاى فرهنگ هلنى و یونانى – ایرانى به موجودیت خود ادامه دارند
۲. مرحله دوم که به دنبال مرحله نخست آغاز گشت و دورانِ پارتها را در بر گرفت و تا سقوط اشکانیان و ظهور امپراتورى ساسانى ادامه یافت. این دوره حاوى هنر واقعى پارتیان بود.
بههرحال نباید فراموش کرد که طبیعتاً اوضاع جغرافیایى مراکز مختلف، همراه با ساختار و بافت اجتماعى نیز فعالیتهاى هنرى پارتیان را تحت تأثیر خود قرار داده است.
نخستین پایتخت پارتها یعنى ”نسا“ در نزدیکى شهر جدید عشقآباد برپا شد. هنر نوظهور پارتی، ترکیب و پیچیدگى ساختار خود را در معمارى نسا به نمایش گذاشت.
در دوره پارتى هنرهاى چندى وجود داشت که بازتابى از آشوبهایى بود که به ایران لطمه وارد مىساخت. این هنرها شامل هنر خود ایران؛ هنر ایرانى – یونانى و هنر و فرهنگ هلنى بود. جنبه التقاطى هنر یونانى – ایرانى بویژه در آثار معمارى قابل رؤیت است. مثلاً در کُرهه معبدى با پلان یونانى وجود دارد که ستونهاى آن از الگوهاى هخامنشى اقتباس شده است.
در زمان اشکانیان خط میخى جاى خود را به خط پهلوى اشکانى داد. در ابتدا اشکانیان نیروهاى طبیعى مثل ماه و خورشید را مىپرستیدند؛
اما به آیین مزدیستى وفادار بودند. آثار موجود نشان مىدهد که بیشتر سلاطین پارتى به این آیین گرویدهاند و آتشگاهها و معابدى به دست شاهان اشکانى ساخته شد. اما بهطورکلى نسبت به مذهب سختگیر نبودند و پیروان مذاهب دیگر را در کنار خود داشتند.
از بررسى اندک آثار بهدست آمده از تمدن و هنر اشکانى این موضوع آشکار مىشود که اشکانیان بهتدریج در طول امپراطورى خود، نفوذ فرهنگ و هنر یونانى را محو و ویژگىهاى هخامنشى را احیا کردند.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 