فایل ورد کامل مقاله معیشت در پرتو اخلاق اسلامی؛ تحلیل دینی و اجتماعی نقش ارزشهای اخلاقی در زندگی اقتصادی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله معیشت در پرتو اخلاق اسلامی؛ تحلیل دینی و اجتماعی نقش ارزشهای اخلاقی در زندگی اقتصادی دارای ۴۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله معیشت در پرتو اخلاق اسلامی؛ تحلیل دینی و اجتماعی نقش ارزشهای اخلاقی در زندگی اقتصادی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله معیشت در پرتو اخلاق اسلامی؛ تحلیل دینی و اجتماعی نقش ارزشهای اخلاقی در زندگی اقتصادی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله معیشت در پرتو اخلاق اسلامی؛ تحلیل دینی و اجتماعی نقش ارزشهای اخلاقی در زندگی اقتصادی :
معیشت در سایه اخلاق اسلامی
عوارض استمنا چیست ؟
بزرگترین عارضه آن افسردگی-بد بینی و گوشه گیری و احساس پوچی ست. زیرا بزرگترین مزیت سکس احساس پذیرفته شدن می باشد که فرد را ارضا می کند که در خود ارضایی ایجاد نمی شود . افراد جلقی افرادی بی اراده-تنبل-کمرو -تندخو -خودخواه بدبین عبوس هستند و قدرت سازش با مردم را ندارند. اما در پسران عوارض آن به صورت افراطی عبارتند از :
۱-ضعف بینایی ۲-قوس کمر ۳- سیاهی افتادن دور چشمها ۴-ضعف عمومی و ;;..۵- استمنا باعث انزال زودرس در آینده می گردد. ۶-دفع بی اختیار منی ( اسپرماطوره) ۷-احتلام مکرر ( خروج منی هنگام خواب به طور غیر اردای بیش از حد معمول ) اما راه ترک این عمل عبارتند از : راههای موقت :
۱- ورزش بسیار بسیار سنگین تا سر حد خستگی
۲- روزه گرفتن ( عدم مصرف غذاهای محرک مثل شکلات و موز و ;.قبلا در ضعف جنسی توضیح دادم) ۳- عدم مشاهده فیلمها و عکسهای سکسی و محرک ۴- عدم خواندن داستانهای پور نوگرافی ۵-پر هیز از تنهایی
۶-ایجاد یک رابطه عشقی شدید با جنس مخالف
۷- پر کردن کامل وقت خود تا جایی که وقت
بیکاری برای خیالپردازی نماند
۸- عدم معاشرت با دوستانی که فکر و ذکرشان سکس است .
۹- عدم تمرکز و اختلاط بر روی اندامهای بانوان و یا پر هیز از صحبت کردن شهوت آمیز با جنس مخالف; راه های دایم : یگانه راه دایم ترک استمنا ازدواج از نوع دایم یا موقت است به طوری که سکس منظم داشته باشید . بعد از سکس منظم به ندرت می توانید خود را متقاعد کنید که سمت چنین اعمالی بروید . در پاسخ سوال چهارم که خانم محترم مطرح کرده اند عرض نمایم که دو احتمال وجود دارد:
۱-احتمال قویتر آن که شوهر شما شدیدا به استمنا خو گرفته و مقاربت وی را ارضا نمی کند و در حین مقاربت در فکر و خیال سیر می کند;
۲-احتمال ضعیفتر ان که شما قادر به ارضای کامل وی نیستید که البته با توجه به این که گفته اید خیلی شهوتی هستید تقریبا منتفی ست مگر آن که خیلی زود ارگاسم شوید. در مورد سوال بعدی شما نیروی جنسی بله به ژنتیک خیلی وابسته است. معمولا زنان عرب و همچنین زنان شمال ایران و نیز زنان با پوست تیره شهوت بیشتری دارند. البته تغذیه و عوامل روحی و روانی-امنیت فکری و رضایت از زندگی و منظم بودن عادت ماهیانه نیز بسیار موثرند. در مورد شوهرتان هم سعی کنید علت این امر را از وی جویا شوید و به وی بیشتر محبت کنید در سکس سعی کنید مانند ستاره های سکسی در فیلمها عمل کنید تا ایشان شما را با هنرپیشه های سکسی خیالی ذهنش تعویض کند. با عنایت به مباحث مذکور وظیفه همه جوانان جامعه عزیزمان است که به سکس اهمیت خاصی در زندگی خود قایل شده و آن را با احساس تلفیق نموده و لذت سکس توام با عشق را چشیده تا زیر بنایی باشد برای ارتقای خود و ایران عزیزمان باشد.
-هترین روشهای ترک جلق
۱- سعى کنید همیشه پیش از خواب مثانه خود را تخلیه کنید و شبهاى به خصوص غذایى سبک میل کنید.
۲- هرگز شکم خود را بیش از حد معمول پر نکنید بلکه تا چند لقمه دیگر که جاى دارید دست بکشید.
۳- از پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبان (به خصوص لباس زیر اینچنینى) اجتناب ورزید.
۴- هرگز فکر گناه را به ذهن خود راه ندهید و از تصور و تخیل امور جنسى و شهوانى سخت پرهیز کنید.
۵- از خواندن، شنیدن، نگاه کردن به امور و تصاویر شهوتآفرین دورى کنید.
۶- از خوردن مواد غذایى محرک مانند: خرما، پیاز، فلفل، تخممرغ و غذاهاى چرب اجتناب و یا به حداقل اکتفا نمایید.
۷- از نگاه کردن و دستورزى به اندام جنسى خود پرهیز کنید.
۸- هرگز به رو نخوابید.
۹- هیچگاه تنها در یک مکان نباشید تا فرصت و زمینه گناه از بین برود.
۱۰- براى تخلیه انرژى زاید بدن به طور منظم و زیاد ورزش کنید.
۱۱- هیچگاه بیکار نباشید و همیشه براى مشغول ساختن خود به فعالیتى مطلوب و مثبت برنامه داشته باشید.
۱۲- روزه مستحبى بگیرید و اگر قادر نیستید، روزه تربیتى بگیرید یعنى به کمترین مقدار غذا و کمحجمترین نوع غذاها اکتفا کنید و وعده غذایى خود را کم کنید.
۱۳- هرگز به نامحرم نگاه نکنید، حتى اگر به ارتباط کلامى با آنها مجبور باشید.
۱۴- با جنس مخالف رفتار متکبرانه داشته باشید، هرگز با روى باز و نرمى با آنها برخورد نکنید.
۱۵- هرگاه افکار جنسى به ذهن شما وارد شد خود را تنبیه کنید. مثلاً با بستن یک کش به مچ دست خود و کشیدن و رها کردن آن به خود هشدار دهید.
۱۶- به بدى گناه و عواقب آن بیاندیشید و تا زمانى که به گناه آلوده نشدهاید بیشتر در فکر زیانهاى خطرات، آبروریزى و عقاب آن باشید.
۱۷- هرگز از رحمت خدا مأیوس نباشید.
۱۸- به محض لغزش فوراً توبه کنیدو سعى کنید که دیگر تکرار نشود.
۱۹- قرآن زیاد بخوانید و در معانى آیات آن تفکر کنید.
۲۰- در مجالس مذهبى، دعا و توسل و موعظه زیاد شرکت کنید.
۲۱- از کتبى که جنبه موعظه و بیدارگرى قلبى دارد بهره بگیرید و مقید باشید در روز چند ساعت به مطالعه اینگونه کتب بپردازید. براى مثال مجموعه کتابهاى شهید دستغیب توصیه مىشود به خصوص کتاب گناهان کبیره، قلب قرآن، ایمان، قلب سلیم و معاد و. ۲۲- اوقات فراغت خود را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و عیادت از نزدیکان و. پر کنید.
۲۳- به معاد و قیامت فکر کنید.
۲۴- ذکر لاحول ولا قوه الا باللَّه را زیاد برزبان جارى سازید.
۲۵- عبادتهاى خود مانند نماز و روزه و. را صحیح و دقیق و در اول وقت انجام دهید و در انجام هر چه کاملتر و بهتر نماز خود بکوشید و در این مورد از کتاب آدابالصلوه امام خمینى بهره بگیرید.
۲۶- از محیطهاى آلوده، سخت دورى کنید و بیشتر وقت خود را در کتابخانه بگذرانید و بىعلت در خیابانهاى آلوده نباشید.
برادر عزیزم مجدداً تکرار میکنیم که سعى در پایبندى به دستورالعملها است که مفید خواهد بود، لذا تلاش کنید که کاملاً دقیق و صحیح به آنها عمل کنید. اما باید خاطرنشان سازیم که عوارض استمناء خیلى زیاد است و آنچه شما در لابلاى نامه خود اشاره کرده و برشمردهاید از عوارض زشت و منفى این عمل پلید است، مثلاً عدم تمرکز حواس، پرخاشگرى، عصبانیت زود و سریع، تار شدن چشمان، کاهش دقت، لرزش دستها و. جملگى از عواقب زشت این عمل است که در صورت استمرار حتى افکار و روحیات شما را نیز تهدید مىکند ولى با پاک ساختن رفتار خود از آن عمل زشت این عوارض منفى نیز از بین رفته و فردى پاک و وارسته خواهید شد و از زندگى خود لذت مىبرید، بنابراین به منظور فرار از پیامدهاى منفى این عمل زشت لازم است هر چه سریعتر و کاملتر به دستورالعملهاى فوقالذکر عمل کنید و دیگر هرگز به سراغ آن عمل نروید. توجه داشته باشید که اگر دستورالعملهاى فیزیولوژیکى فوق مانند شمارههاى ۱ تا ۱۰ را عمل کنید، دیگر دچار نعوظ صبحگاهى نیز نخواهید شد.
امیدواریم با عمل به برنامه ارائه شده، دیگر نیازمند ارتباط با جنس مخالف هم نباشید، همانگونه که پاکى چنین اقتضاء مىکند و از جمله دستورهاى اکید ما همین است چه با ارتباط با جنس مخالف نیروى شهوانى تحریک مىشود و چون زمینه ارضاى صحیح نمىیابید به خودارضایى منتهى مىگردد بنابراین لازم است که هرگز به سراغ ارتباط با جنس مخالف نروید و به هیچ شکلى با آنها ارتباط برقرار نکنید و همانگونه که گذشت کاملاً متکبرانه رفتار کنید.
معیشت و فضیلت»، همین معنا بازکاوی شده است و با تفکیک فضایل اخلاقی به دو دستهی خادم و مخدوم، توضیح داده شده است که اخلاقیداریم که برای زندگی است (خادم) و اخلاقی داریم که زندگی برای اوست (مخدوم). اخلاق خادم، حجم اصلی علم اخلاق را فرا میگیرد و آن اصل اخلاقی مخدوم (یا فرااخلاقی)، به حقیقت چیزی غیر از این نیست که باید اخلاقی بود و اخلاقی زیست. و این نکتهای است که در «اخلاق خدایان» هم بر آن تنبیه و تأکید رفته است. نظریهی غفلت و سهمی که رذایل در سامان دادن به زندگی آدمیان دارند و این که سیئات فردی حسنات جمعیاند، و این که پرداختن سهم بدن و گرفتار تن نماندن، پرواز روح در فضای معنا را ممکنتر و مطبوعتر میکند، نکتههای مرکزی و محوری «معیشت و فضیلت»اند.
در «رهایی از یقین، و یقین به رهایی»، قلم همچنان به رهایی میاندیشد و این اندیشهای است که از آن رهایی ندارد! برای ما دینداران، تبیین نسبت آزادی (مثبت و منفی) با دین، و بازنمودن امکان (بل فضیلت) ایمان آزادانه، سؤالی است هم دینی و هم سیاسی. و این سؤال را مقالهی «ایمان و امید» هم دنبال میکند و در پی فراهم آوردن پاسخی برای آن است. لیبرالیسم، که در فضای مهآلود سیاسی جامعهی ما این همه مطعون و مذموم افتاده است، حامل پیامی معرفتشناسانه است که یقین را امری دیریاب، بل نایاب میداند و لذا، همهی آدمیان جایزالخطا را صلا میزند تا با فرو نهادن باد نخوت از سر، فروتنانه بر سر سفرهی معرفت بنشینند و همه با هم، همغذا شوند. و این یعنی وانهادن امور به عقل جمعی و پشت کردن به استبداد معرفتی و سیاسی و دینی. باری؛ اگر در یک جامعهی فقه و ولایی، نقد دینی و شک ایمانی ناروا و ناممکن باشد، در ایمان فردی هیچیک از این احکام جباری نیست. حتّی ایمان را هم نباید از جنس جزم دانست. آن که ضد ایمان است، یأس است؛ نه شک.
مقالهی «آزادی چون روش» نه به ایمان افراد، بل به جامعهی مؤمنان و خصوصاً حاکمان توصیه میکند که برای کسب توفیق در مدیریت سیاسی، آزادی را اگر به منزلهی حق سیاسی شهروندان قبول ندارند، دستکم به منزلهی روشی کامیاب برای حکمرانی بپذیرند و برگیرند. حاکمان برای حکومت کردن، نیاز به شناختن رعایا دارند و این رعایا، اگر آزاد باشند، راز خود را با حاکمان بهتر در میان مینهنند تا با جاسوسان و خفیهنویسان و خبرچینان. هرچه آزادی کمتر باشد، تکیهی حکومت بر عوامل و نهادهای امنیتی بیشتر خواهد شد. و این، کار را به جدایی کامل دولت از مردم خواهد کشاند.
در «اصناف دینورزی»، کوشیدهام تا حساب ایمان جبری، علتی، تقلیدی، آیینی، و مناسکی را از ایمان اختیاری، تحقیقی، و فردی جدا کنم و توضیح دهم که همچون اخلاق، دین هم بر دو گونه است: دینی که برای زندگی است و دینی که زندگی برای اوست. دین راستین، همان است که زندگی را به دنبال خود میکشد؛ نه آن که شأمی از شؤون حیات جمعی باشد و دستخوش جزر و مدها و طوفانهای سیاسی و اجتماعی گردد. بر وفق این مقال، دینی که عین سیاست است، یک نوع دینورزی است که نامش را معیشتاندیش یا مصلحتاندیش
نهادهام. امّا این تنها نوع دینورزی ممکن نیست. اصناف معرفتاندیش و تجربتاندیش هم داریم که جز آزادانه و پرتنوع، نمیتوانند باشند. دینورزی معیشتاندیش، همان است که صفت جمعی و آیینی به خود میگیرد و به کار ارباب سیاست میآید و عواطف، بیش از عقل در آن مدخلیت دارند. در این دینورزی، مواجهه با امر متعالی و بینهایت، اساساً صورت نمیگیرد. امّا دینورزی معرفتاندیش، برخوردار از جرأت مواجهه با بینهایت؛ و دینورزی تجربتاندیش، برخوردار از بهجت مواجهه با بینهایتاند. این تفکیکهاست که میتواند ما را در پاسخ دادن به سؤالاتی از این دست کمک کند که آیا جامعهی امروزی، دینورزتر است یا جامعهی صد سال پیش ما.
مقالهی «ذهنیت مشوش، هویت مشوش»، نه بر عدالت فردی، که بر تعادل قومی و فرهنگی انگشت تأیید میگذارد و به تحکیم این نظر میپردازد که تعادل فرهنگی اقوام در گرو تعادل قوای حیرت و قوای دقت است و توضیح میدهد که این توازن، دیری است که در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، بر اثر غلبهی قوای حیرت (شعر، تصوف;) باژگونه شده است و امروزه نیز هجوم برخی شبهفلسفههای غربی، آن باژگونگی را افزونتر کرده و در پیکر عقلانیت سستی مضاعف افکنده است. مدد جستن از قوای دقت (علم، منطق، فلسفهی آنالیتیک، کلام فلسفی) میتواند آن رنجوری را بهسامان کند.
«عدالت و قانون» هم بر قانون، به منزلهی امری که فرزند عقل جمعی و رضای عامه است، انگشت مینهد؛ در مقابل حکم فقهی که محصول یقین یا ظن عقل فردی یک فقیه است. و از این طریق، آشکار مبکند که حکم فقهی هیچجا معنا و منزلت یک قانون اجتماعی را ندارد.
مقولاتی که در این مجموعه گرد آمدهاند، چنانکه دیده میشود، همه فربه و فاخرند و هر یک استعداد و لیاقت آن را دارند که خود، موضوع کتابی باشند. جهد متواضعانهی این قلم، جز این نبوده که اوّلاً حساسیت خود را بدانها نشان دهد و ثانیاً، حساسیت خواننده را بدانها تحریک کند. این فقط دقالباب است. اگر دری گشوده شد و سری بیرون آمد، قصهی آن در و آن سر را در دفتر دیگر خواهم آورد. بعون الله و کرمه.
اخلاق در گستره سیاست
دکتر سید رسول سادات نژاد ۱- ساده ترین رفتاری که از یک سیاست مدار سر می زند ، “داوری” است . داوری درباره دیگر “سیاستمداران” ، “مردم” ، “فردی از اشخاصی که می شناسد یا نمی شناسد” و بالاخره داوری درباره “سخن ها ” و “عقاید”.
او از درون آگاهی خویش بدون اینکه با دیگری رابطه داشته باشد، یا نوع رابطه اش مطرح باشد، داوری می کند. این تصویری است که از “داوری یک سیاستمدار” وجود دارد و البته بهترین نوع بیان آن یعنی داوری متکی بر “آگاهی”. چرا که داوری متکی بر “منافع” در اصول سیاست پیشگی مطرح می شود، حال این منافع فردی یا گروهی باشد. در نتیجه داوری متکی بر آگاهی، بیان و فلسفه قابل قبول تری دارد .
تمامی مساعی و تلاش یک سیاستمدار اخلاقی این است که یک “ما” را بزرگتر سازد یعنی بر اساس آگاهی، همراهان هرچه بیشتری برای اندیشه ای که آن را آرمان خود می داند، فراهم کند و نه اینکه همراهان بیشتری را قربانی آگاهی خود کند .
اما در “گستره اخلاق”، داوری سیاستمدار دستخوش تغییر فلسفی، کنشی و واکنشی می شود. در این حالت واژه اخلاق سیاسی معنا پیدا می کند. در عمق این فلسفه، “آدمیت یا دیگریت” فی نفسه فراتر از مناسبات سیاسی صاحب ارزش می شود و در آن دیگری یا دیگران یک حق اصیل دارند و آن این است که انسان نامیده می شوند .سیاستمدار اخلاقی، انسان را محافظت می کند، پس داوری، مواضع، تحلیل و رفتار وی تحت تاثیر این وضع قرار می گیرد که با یک انسان مواجه است. آنگاه ادب شایسته رفتار با انسان را پیدا می کند. نتیجه آنکه دروغ نمی پروراند، اتهام نمی بندد و لگدمال نمی کند، بلکه حتی به آگاهی های خود نیز تکیه نمی کند. یک حکیم شرقی می گوید : درباره کسی داوری مکن، مگر آنکه چند ماه با کفش هایش راه رفته باشی ! حالا داوری با شماست!
۲- سیاست در گستره اخلاق ، یعنی برپا نگه داشتن حکومت، آنگونه که در آن “اکثریت”، “ابزار” “اقلیت” نباشد. در اخلاق گرایی سیاسی، اکثریت، خود، اصل است تا آنجا که باز هم آدمیت به قربانگاه نرود . امروزه به نظر می رسد مفهوم “من می خواهم” دربرابر”ما میخواهیم” رنگ باخته است. تمامی مساعی و تلاش یک سیاستمدار اخلاقی این است که یک “ما” را بزرگتر سازد یعنی بر اساس آگاهی، همراهان هرچه بیشتری برای اندیشه ای که آن را آرمان خود می داند، فراهم کند و نه اینکه همراهان بیشتری را قربانی آگاهی خود کند . باید توجه داشت که اغلب سیاست پیشگان، “آگاهی خود” را برابر “آرمان مورد دفاع خود” قرار می دهند . و این همان خدعه ای است که به نام سیاست می شود، یعنی یک آرمان
مشترک برای اکثریت می تواند قربانی آگاهی مشترک اقلیت شود که البته قدرت از آن حمایت می کند . پس اگر در شناخت خود بخواهیم درباره وجود و بروز اخلاق در نزد یک سیاستمدار قضاوت کنیم، می توانیم چنین چیزی را بررسی کنیم که یک سیاستمدار از آگاهی خود دفاع می کند که متعلق به اقلیت خود اوست یا در راه آرمان هایی است که اکثریت بر روی آن اتفاق نظر دارند؟ شاید مفهوم “اصولگرایی” را بتوان در لابلای این گفتار تشخیص داد . درک فاصله بین “آرمان خواهی” و “خود آگاهی شیفتگی”! تلاشم بر این است تا به دنبال رفتار های غیر اخلاقی در عالم سیاست جستجو نکنیم. کمی ظریف تر، کشف اغواگری سیاستمدارانه را موضوع خود قرار دهیم .
۳- سیاستمدار بدون اخلاق، خود را استعلاء ناب می پندارند . گویی همیشه فراتر از هر وضعیت قرار دارد . او خود را با تصویری که مایل است دیگران از او داشته باشند یکی می داند . مهربان، متواضع، بخشنده ، مسئول و از خود گذشته برای دیگران، اما بی نیاز از دیگران بویژه در حوزه اندیشه و آگاهی . نتیجه چنین طرز تلقی این است که این سیاستمدار، قدرت را همواره در یک شرکت سهامی می بیند که همیشه قدرت دردست دیگران است و آن دیگران درباره سرنوشت در قدرت ماندن وی تصمیم می گیرند. یک موجود درمانده که ماندن را در لابی کردن یا روابط قوی در دایره قدرت می داند! چنین سیاست پیشگانی برای خودشان هم نمی توانند کاری بکنند چه رسد از خود گذشتگی برای دیگران! به هر حال در دایره روابط عمومی و روابط خصوصی برای تصاحب سهم بیشتر از قدرت، مهربان، فروتنی و بخشندگی معنا و مفهوم اخلاق در سیاست پیدا می کند، اما واقعیت این است که واژه اخلاق در این معانی گمراه کننده است، چه، مفهوم اخلاق در گستره سیاست شامل ویژگی های انسانی صرف نمی شود .
شاید مفهوم “اصولگرایی” را بتوان در لابلای این گفتار تشخیص داد . درک فاصله بین “آرمان خواهی” و “خود آگاهی شیفتگی”!
۴- گاه تصویر سیاستمدار از خودش چنان بزرگ است که امکان درک واقعیت های مستقل از خود را از کف می دهد . در سیطره اخلاق سیاسی، هرگونه چشم انداز در عالم سیاست باید “غیر خود خواهانه” باشد . بزرگترین دشمن در زندگی سیاستمداران در دنیای امروز، “اخلاق سیاسی” است! با وجود اخلاق سیاسی، تنها “دروغ نگفتن” کافی نیست، بلکه گاهی دفاع از یک “راست هر چند کوچک” هزینه های زیادی دارد . شاید قیمت آن خارج شدن از گردونه سیاست باشد. بر خوانندگان این سطور روشن است که قصد نویسنده بیان فضایل
اخلاقی برای یک سیاستمدار نیست . بلکه سعی ام بر این است این نکته را روشن کنم که سیاستمداران در تمامی دنیا دروغ پردازی می کنند و آن را یک اصل مسلم میدانند . اما برای سیاستمداران، در اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی، گستره اخلاق در عین سیاستمداری بسیار وسیع و در عین حال فوق العاده ظریف است. دروغ نگفتن اخلاقی است اما در این عرصه کافی نیست. جانب باطل را نگرفتن اصولگرایی است، اما فقط شرط لازم است . در این مقوله، عده ای بیان میدارند که در اینگونه سخنان فقط نظریه پردازی است و در شرایط واقعی، اقتضائات چیز های دیگری را حکم می کند. اما پرسش این است که اصل سیاست و سیاستمداری برای استقرار و وجود یک حکومت در فلسفه ما چیست؟ مگر نه اینکه همه
اینها برای این است که انسان درمقام انسانیت قرار گیرد و انسان ها سعادتمند باشند؟ مگر نه اینکه تلاش بر آسایش، معیشت و امنیت خلق برای این است که انسان در عمق بی نهایتی خود آگاه، خداآگاه و رستگار شود ؟ چطور می شود چیزی را بر پایه دروغ و خدعه بیان نهاد و از آن چنان نتیجه ای شکوهمند انتظار داشت؟ مگر ما در بررسی سیره امامان، بویژه در حکومت مولایمان علی (ع) مصادیقی به غیر از پایبندی کامل به اخلاق در گستره سیاست و سیاستمداری مشاهده می کنیم؟ نفس عملی که علی (ع) را در مسجدی در کوفه می نشاند و معاویه را در کاخ سبز شام که اصالت حقیقی ندارد . بلکه علی (ع) در یک کلمه علی است ومعاویه جز آن معاویه است و از یکی عدالت و آزادی انسان بر می آید و از دیگری، ظلم و اسارت چیز دیگری نیست .
۵- اما آخرین تفاوتی که در این مختصر می توانم آن اشاره کنم، تفاوت دیدگاهی بین سیاستمدار خود شیفته و سیاستمدار اخلاق مدار است و آن تفاوت در “دیدگاه نسبت به دشمن و دوست” است.
سیاستمداران خود شیفته ، همه را “دشمن” تصور می کنند مگر آنکه خلافش ثابت شود . در این دیدگاه دایره “دوستی” بسیار کوچک و دامنه آن کم است . دوستان به تدریج وارد میشوند و دوست هرچه کهنه تر بهتر.
سیاستمداران خود شیفته ، همه را “دشمن” تصور می کنند مگر آنکه خلافش ثابت شود.
اما سیاستمدار اخلاق مدار دایره دوستی بسیار بزرگی دارد و هرچه میتواند دایره دشمن را کوچکتر تعریف می کند. البته این دوستی خواهی بر محور اصل روابط عمومی گسترده شکل نمی گیرد . بلکه یک اصل انسانی است که هدف های مشترک را دنبال می کند . شاید سخن رهبری درباره “اتحاد ملی” کنایه از همین موضوع باشد. روشن است که هریک از این دیدگاه ها ، از سیاستمدار یک نوع شخصیت و یک نوع رفتار می سازد.
۶- یاد باد یاد آن بنیانگذار؛
• اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نمی کنید که چرا؟
• کارهایتان را طوری انجام دهید در جامعه که هروقت خواستید در مقابل مردم بازگو کنید، توانش را داشته باشید .
• کسی ممکن است سلطنت تمام دنیا را داشته باشد ولی از آنجایی که دلبسته نیست، این هیچ اشکالی ندارد و اما ممکن است کسی یک تسبیح داشته باشد و قلبش برای این تسبیح بتپد.
• اگر به من بگویند خدمتگذار بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست. خدمتگذاری مطرح است.
• اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدشان مناسب شان روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن جمهوری اسلامی همان .
• حکومت وقتی باقی میماند که مردم او را بخواهند. ملی باشد. ملت آن را انتخاب بکند.
• ما عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم. اسلامی که راضی نمی شود که به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود.
• بزرگترین آرزوی من این است که مردم ایران از چنگال ظلم نجات پیدا کنند و صاحب کشوری باشند آزاد ومستقل.
بررسی اخلاق کار در بخش دولتی و خصوصی
چکیده
اخلاق کار، مت
عهد شدن انرژی ذهنی و روانی و فیزیکی فرد یا گروه به ایده جمعی است در جهت اخذ قوا و استعداد درونی گروه و فرد برای توسعه به هر نحو .اخلاق کارمهمترین عامل فرهنگی درتوسعه اقتصادی محسوب می گردد. منابع انسانی پایه اصلی ثروت ملتها را تشکیل میدهند. سرمایه و منابع طبیعی عوامل تبعی تولیدند در حالی که انسانها عوامل فعالی هستند که سرمایهها را متراکم میسازند، از منابع طبیعی بهرهبرداری میکنند، سازمانهای اجتماعی – اقتصادی و سیاسی را میسازند و توسعه ملی را به جلو میبرند. کشوری که نتواند مهارتها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملی به نحو موثری بهرهبرداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد.
(تودارو،۴۷۳)ضعف اخلاق کاردرکشوروخصوصا در بخش دولتی دغدغه بسیاری ازمسئولان ومدیران است. مقاله حاضر به مسئله اخلاق کارو ابعاد آن دردوبخش دولتی و خصوصی ذوب آهن اصفهان میپردازد.سوال اصلی آن است که آیا خصوصی سازی صنایع توانسته است تاثیر معنی داری براخلاق کار پرسنل داشته باشد؟ دادههای مورد استفاده ازنمونه ای به حجم ۱۴۴۷۵ نفر که ۵۳۰۷ نفر دربخش خصوصی و۹۱۶۸ نفر دربخش دولتی مشغول به کار هستند گردآوری شده است.به منظورسنجش اخلاق کار از شاخصی استفاده شده است که اخلاق کاررادرچهاربعدمادی ومعنوی اندازه گیری می کند. این شاخص مورد استفاده درتحقیقات سازمان بین المللی کار است. نتایج نشان می دهد که خصوصی سازی بردوبعد مادی اخلاق کاریعنی دلبستگی وعلاقه به کار وهمچنین برپشتکاروجدیت درکارپرسنل موثر است اما برابعاد معنوی اخلاق کاریعنی روابط سالم انسانی و نیز روح جمعی ومشارکت درکارتاثیری ندارد. علاوه برآن، تاثیرمیزان حقوق و تحصیلات براخلاق کارمنفی است اما ارتباط مثبتی میان سنوات خدمت واخلاق کاروجوددارد. به نظرمی رسد که توفیق درامرخصوصی سازی وافزایش اخلاق کار پرسنل نیازمند بسترسازیهای فرهنگی دراین زمینه است .
مقدمه
دیدگاه اندیشمندان مارکسیستی آن است که ضعف اخلاق کارنتیجه ازخودبیگانگی نیروی کاردرجوامع صنعتی است.چراکه کاربرای کارگر امری خارجی است و او درکارخویش ارضا نمی شود. به نظرآنها صنعتی شدن جوامع باعث جایگزینی روابط ثانوی با روابط نخستین ودرنتیجه کاهش دلبستگی به کارشده است.سایراندیشمندان به تاثیرپیشینه تاریخی،
ساختارسیاسی،مذهب و عرف جامعه براخلاق کار پرداخته اند.ازدیدگاه کارکردگرایان، کاریکی ازنهادهای اصلی نظام اقتصادی است واگرنظام اقتصادی رایکی ازچهارخرده نظام اساسی نظام اجتماعی محسوب کنیم،کاردرکلیه فرایندهای اجتماعی تاثیرگذاروازسایرنهادهای اجتماعی ازجمله تعلیم وتربیت تاثیرپذیراست. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد تغییر دیدگاههای مسلط در زمینه جامعه شناسی و اقتصاد است. در حالی که مارکس اقتصاد را زیر بنا و سایر تحولات را روبنا میدانست، متأخرین بر زمینههای فرهنگی به عنوان عامل ایجاد توسعه
اقتصادی تأکید داشتند. اقتصاددانی مانند «هاگن» کلاً به این نتیجه میرسد که شخصیت فرهنگی، اصلیترین عامل ایجادتوسعه اقتصادی است. او تحولات اقتصادی را معلول تحول فرهنگی میداند و بیان میکند که تحول اساسی و زیربنایی در فرهنگ جامعه به خودی خود باعث میشود که اقتصاد از حالت رکود خارج شده و به رشد و توسعه برسد .
ازطرفی شیوه مدیریت تاثیربسزایی برسازمان تولیدواخلاق کاردارد.روشهای مطلوب به انگیزش افراد وافزایش اخلاق کاروبهره وری می انجامد. ورود به دنیای صنعتی ومدرن نیازمند تغییرات بنیادی دردیدگاههای مدیریت سنتی است.یکی ازراهکارهای تغییردرمدیریت کلان، خصوصی سازی صنایع است. پیچیده شدن معادلات اقتصادی داخلی وجهانی دولتها راوادار ساخته است تا به خصوصی سازی گرایش پیدا کنند .نکته قابل توجه آن است که ایجاد تغییرات اقتصادی بدون درنظرگرفتن ملاحظات فرهنگی به نتایج نامطلوبی میانجامد .
عوامل اجتماعی مؤثر بر اخلاق کار
درباره نظریات جامعه شناسی نظریههای مارکسیستی به طور غیر مستقیم اشاره دقیقتری به اخلاق کار دارند. در این نظریهها چگونگی تولید به عنوان متغیر مستقل و از خودبیگانگی به عنوان متغیر وابسته مطرح هستند. اما از خودبیگانگی افراد میتواند تأثیر مستقیمی بر میزان علاقه، دقت، مسئولیت، ابتکارومولد بودن داشته باشد. همان طور که اشاره شد اخلاق کار قواعد و زمینههای برانگیزاننده و فعال شده تعهد ذهنی، روانی و فیزیکی فرد یا گروه است. مسلم است که یک ذهن از خودبیگانه نمیتواند زمینهای مناسب برای انگیزه و تعهدات اخلاقی و فیزیکی از خود بروز دهد. میتوان رابطه میان این متغیرها را به صورت زیر نشان داد :
کاهش اخلاق کار– کاهش مسئولیت
تعهد ذهنی و فیزیکی — از خود بیگانگی
صنعتی شدن جوامع و تاثیر آن بر اخلاق کار
صنعتی شدن، تغییراتی بنیادی در ساختار جامعه پدید میآورد؛.درنظام پیشهوری رابطه موجود بین کارگر و کارفرما شخصی بود و این رابطه ایجاب میکرد که کارگر و کارفرما در مقابل یکدیگر دارای تعهدات و وظایفی گستردهتر از آنچه امروز انتظار میرود باشند. اما تولید کارخانهای، در وضعیت اجتماعی همه کارگران تغییرات اساسی به وجود آورد و بر مهارتهای پیشهای و روابط کار اثر عمیقی گذاشت.بدین ترتیب، نیروی کار در یک کارگاه یا کارخانه متمرکز و محل زندگی و کار از یکدیگر جدا شد . کارگران بایستی از نظمی که کارفرما اعمال میکرد، یعنی ساعات و سرعت کار منظم تبعیت میکردند و اگر چه از نظر حقوقی آزاد بودند ولی از نظر اقتصادی و اجتماعی وابسته و تابع بودند .
رابطه صنعتی شدن و اخلاق کار به صورت زیرقابل بیان است :
صنعتی شدن جایگزینی روابط ثانوی با روابط نخستین کاهش اخلاق کار کاهش دلبستگی به کار
تحصیلات و اخلاق کار
بالا رفتن تحصیلات کارگران باعث بالا رفتن انتظارات شده است. آنان هوش را موجب موفقیت خود میدانند، اخلاق کار را در پاداش جستجو میکنند و تحمل کاری که در آن پیشرفتی نباشد، ندارند (شیعی، ۱۹۹۰). بنابراین، رابطه علی متغیرها به صورت زیر قابل بیان است :
کاهش اخلاق کار افزایش انتظارات افزایش تحصیلات
سن و اخلاق کار
بالا رفتن سن نیروی کار و همچنین افزایش درصد زنان شاغل بر هنجارهای مرتبط با اخلاق کار تأثیر گذاشته است(ساهیل،۹۰). تأثیر متغیر سن بر اخلاق کار در اکثر تحقیقات انجام شده قبلی به صورت یک منحنی غیر خطی شبیه v است .
عرف جامعه ایران و اخلاق کار
در جامعه ایران اکثریتی معادل ۸۱/۴ درصد اعتقاد دارند که «روزی هر کس به قدر قسمت اوست» که عامل مهمی در تضعیف اخلاق کار محسو ب میشود. ( محسنی ، ۴۰۴ )
از دیگر باورهای غلط که به کاهش اخلاق کار میانجامد اعتقاد به قضا و قدر است. ۸۹/۵ درصد ایرانیان به «تأثیر قضا و قدر در زندگی» اعتقاد دارند. (محسنی ، ۴۰۶) درمورد تأثیر این باور بر اخلاق کار ایرانیان تحقیق مستقلی انجام نگرفته است. اما تحقیقات مشابهی در آسیای شرقی در این باره صورت گرفته است. یکی از عوامل توفیق مردم کره در توسعه صنعتی
وجود ارزشهای این جهانی (secular) است. در جای دیگر خانم کارمنسیتا (carmincita) به رابطهمداری کارگران اشاره کرده و میگوید در چنین وضعی کارکردن در محیطی با ضوابط و انضباط اجتماعی میسر نخواهد بود. به نظر او تقدیرگرایی باعث شده که فیلیپینیها به گذشت زمان خیلی توجه نکرده و در رعایت جداول زمانبندی کار طفره روند و به گذراندن بیهوده وقت پرداخته و فکر کنند که خدا خودش همه کارها را درست خواهد کرد. (کارمنسیتا، ۱۹۹۵ ) چنین باورهای عرفی به کاهش اخلاق کار در ایران میانجامد .
عوامل اقتصادی مؤثر بر اخلاق کار
عدم تناسب کار با دستمزد از مبرمترین مسائل اقتصادی جامعه است که به شدت انگیزه کار را در کارکنان تحت تأثیر قرار داده است. عمدهترین مشکلات از دیدگاه ایرانیان «تورم، نارسائیهای اقتصادی و بیکاری است» که قریب ۶۱ درصد کل مشکلات از نظر پاسخگویان است (محسنی، ۴۳۶ ).
به نظر برخی در تاریخ معاصر یکی از دلایل سستی ایرانیان در مرحله اقدام و عمل، نفوذ خصیصه استفاده از درآمدهای نفتی در اندیشه مردم است. این ثروت که بدون زحمت و کار به دست میآید باعث شده است که اساساً کار و تلاش ارزشی نسبتاً نامعقول پیدا کنند. اسراف، بهرهوری اندک و فقدان اخلاق کار و اتکاء به درآمد نفت آن چنان است که انقلاب اسلامی هم نتوانسته است این اندیشه را از محیطهای کار و کانونهای مدیریتی جامعه دور سازد. رابطه میان نظریههای اقتصادی، فرهنگی و اخلاق کار به صورت زیر است :
تضعیف اخلاق کار اعتقاد به ثروت بدون تلاش د رآمدهای نفتی
عوامل روانشناسی اجتماعی
یکی از ابعاد بسیار مهم اخلاق کار بعد روانشناختی آن است چرا که اخلاق متغیری است که آگاهی و اراده فردی نقش محوری در آن ایفا میکنند. بسیاری از اندیشمندان برای بهبود اخلاق کار بر نظریات رفتاری تأکید داشتهاند. هرگاه فردی کار اخلاقی انجام داد و از سوی جامعه مورد تشویق قرار گرفت، احتمال انجام کارهای اخلاقی دیگر تقویت میشود تا جائی که کار اخلاقی به صورت ارزشهای درونی درمیآید. به این ترتیب، برنامه ریزان کلان کشوری قادر خواهند بود اخلاق کار را در افراد جامعه درونی کنند. «مازلو» پنج دسته نیاز انسان را به صورت زیربیان می کند: فیزیولوژیک ، ایمنی ، اجتماعی ، احترام و خودشکوفایی. متاخرین به تاثیرنیازبه کسب موفقیت، نیازبه کسب قدرت ،نیازبه ایجاددوستی، انتظارو برابری براخلاق کارتاکیددارند .
مدل ارتباط دهنده اخلاق کار ، مدیریت و خصوصی سازی
خصوصیسازی با تغییر مدیریت بر اخلاق کار تأثیر میگذارد. به عبارت دیگر، اگر خصوصی سازی را متغیر مستقل بدانیم، مدیریت متغیر میانی و اخلاق کار متغیر وابسته خواهد شدمشخص است که هنگام خصوصیسازی قوانین و شیوه مدیریت از حالت دولتی خارج می شود،اما تغییر مدیریت به طور عمده بر دو زمینه اقتصادی و روانی اخلاق کار مؤثر است. زیرا تغییر مدیریت اساساً در شیوههای انگیزش افراد در محیطهای کاری و نحوه پاداشهای مادی آنها تأثیر میگذارد که ابعاد اقتصادی و روانی اخلاق کار محسوب میشوند. خلاصه بحث در شکل شماره یک آمدهاست :
مدیریت مشارکتی را باید به عنوان یک فرایند تعاونی شناخت که بر اساس آن مدیریت و کارکنان برای به اجرا در آمدن یک هدف مشترک با یکدیگر کار میکنند. بر خلاف سبک مدیریت اقتدارمنشانه که بر کنترل از بالا به پایین کارگران مبتنی است، مدیریت مشارکتی مدعی است که درگیر کردن کارکنان در تصمیم گیری، عامل ارزشمندی است و رضایت خاطر و روحیه کارکنان را بالا میبرد. «یانکلوویچ» مدیریت مشارکتی را به عنوان نظامی توصیف کرده است که شیوه جدیدی از اخلاق کار است و به عنوان یک منبع قدرتمند در مکان کار، میتوان از آن استفاده کرد (یانکلوویچ، ۱۹۸۴). البته این موضوع اهمیت زیادی دارد که ماتفاوتی میان مدیریت و صلاحیت قائل شویم. ما به مدیرانی احتیاج داریم که نه فقط در رأس هرم قدرت
قرارگرفته باشند، بلکه دارای قابلیت نیز باشند دراین باره می توان گفت که مشارکت پرسنل در امور سازمان و تحویل مسئولیت به آنان به احتمال زیاد به افزایش اخلاق کار می انجامد زیرا بیش از ۸۱ درصد ایرانیان از انجام ندادن امور محوله به خود احساس تقصیر میکنند که نشان دهنده این پتانسیل نهفته افراد برای مسئولیت پذیری است (چلبی ،۱۴۴).
نیروی انسانی کارآمد، کار گروهی، مشارکت کارکنان در امور، همکاری صمیمانه میان مدیریت و کارکنان، وجود مناسبات دوستانه در میان کارکنان، استفاده کافی و به جا از فناوری و آگاهی از اهمیت بهرهوری و هماهنگی هدفهای کارکنان با اهداف مدیران یکی ازعوامل بهرهوری بالاست. (امپوتی، ۱۰)هر مدیری باید نسبت به نظام اجتماعی سازمان خود آگاهی داشته و برای افزایش بهرهوری و اخلاق کار از دیوانسالاری پرهیز کند. به عنوان مثال در تحقیقی نشان داده شده است که اکثرکارگران به ایجاد تعادل میان کار و زندگی شخصی بیش از میزان حقوق اهمیت میدهند. (جنیفر، ۲۰۰۳).
به نظر می رسدکه فرایند خصوصی شدن در اغلب کشورها و از جمله ایران به صورت طبیعی انجام نشده و تنها از بالا اعمال گردیدهاست. چگونه میتوان انتظار داشت که قبل از بستر سازی فرهنگی و آگاهی اجتماعی تنها با تغییر چند قانون در سطوح بالای مدیریت به اهداف خصوصیسازی نایل گردید؟ از نظر «پرکوپنکو» در بسیاری موارد به پدیده خصوصی سازی تنها از بعد اقتصادی توجه شده است و ابعاد فرهنگی و اجتماعی مغفول ماندهاند. این غفلت باعث ناکارآمدی و گاه شکست فرایند خصوصی سازی شده است .
تاثیرمتغیرهای موثر براخلاق کار به صورت مجزا
سن و اخلاق کار : با افزایش سن، اخلاق کار بالا میرود . R حاصل از رگرسیون اخلاق کار با سن عبارت است از ۰/۱۹۲ که در سطح۰/۰۱ معنیدار است همچنین با افزایش سن، دلبستگی به کار،جدیت وپشتکار ونیز روح جمعی و مشارکت در کار افزایش مییابد. می توان گفت که گذشت زمان باعث انس گرفتن فرد به محل کار خویش می شود. مضاف براین، به دست آوردن موقعیتهای اعتباری و مالی باعث می شود که تاثیر سن براخلاق کار وسه مولفه آن مثبت باشد .
میزان حقوق واخلاق کار: میزان حقوق ماهانه فرد بر اخلاق کار تاثیر منفی دارد . R حاصل از رگرسیون میزان حقوق ماهانه واخلاق کار برابر۲۲/۰- است که در سطح ۰/۰۰۵ معنیدار است. این به دلیل اقناع شاغلان از نیازهای مادی است.در توضیح ارتباط منفی میان حقوق و اخلاق کار میتوان گفت که براساس نظریه «مازلو» و «هرزبرگ»، با اقناع فرد از نیازهای مادی نوبت به نیازهای رده بالاتر او نظیر محبوبیت اجتماعی و خود شکوفائی میرسد. اما به دلیل آنکه سیستم ونظام شغلی حاکم تنها قادراست افراد را ازجنبه مادی اقناع کند، بنابراین، پس از آنکه به تدریج وضعیت اقتصادی فرد بهبود مییابد، از اخلاق کار او کاسته میشود. ازسوی دیگر با افزایش حقوق فرد فاصله عاطفی میان او وهمکارانش به شدت افزایش پیدا می کند که درنهایت به کاهش روابط سالم انسانی،روح جمعی و مشارکت در کار منجر می گردد .
سابقه خدمت واخلاق کار: هر چه سنوات خدمت فرد در محل کار بیشتر باشد، میزان اخلاق کار نیز بیشتر است .R حاصل از رگرسیون سابقه کار فردو اخلاق کار ۰/۲۵ است که در سطح ۰/۰۰۲ معنیدار است. به این ترتیب ملاحظه میشود که سابقه کار فرد با سه وجه از وجوه چهارگانه اخلاق کار رابطه معنادار دارد. به عبارت دیگر، هرچه سنوات خدمت فرد در محل زیادتر باشد،دلبستگی و علاقه به کار، پشتکاروجدیت در کار و روح جمعی و مشارکت درکاراونیزبیشتر است . تاثیرسابقه خدمت براخلاق کار نیز همانند سن به صورت مثبت است. هر چه سنوات خدمت فرد در محل کار بیشتر باشد، میزان اخلاق کارنیز بیشتر می شود .
میزان تحصیلات واخلاق کار: کسانی که تحصیلات بیشتری دارند میزان اخلاق کارشان کمتر است . Rحاصل از رگرسیون اخلاق کار با میزان تحصیلات برابر ۰/۳۷ – است که در سطح ۰/۰۰۵ معنیدار است.این امر به دلیل افزایش انتظارات و برآورده نشدن آنهادرقشر تحصیلکرده است که در نهایت به کاهش انگیزه و اخلاق کار می انجامد . افزایش تحصیلات همچنین برتمامی ابعاد اخلاق کار تاثیرمنفی می گذارد و باعث کاهش دلبستگی ، جدیت ، روابط سالم و مشارکت درکارمی گردد.از دیگر دلایل ارتباط منفی میان تحصیلات واخلاق کار سوء مدیریت است که با به کارگیری شیوه های نامناسب و برخورد با ایده ها ونظرات نوین که معمولآ ازسوی قشرتحصیلکرده مطرح می شود ، باعث دلسردی وکاهش مشارکت آنها می گردد که درنهایت کاهش اخلاق کار را به دنبال دارد .
تأثیر خصوصیسازی بر اخلاق کار
ارتباط میان خصوصی سازی بااخلاق کاروابعادآن درجدول شماره یک آمده است. همان طور که مشاهده میشود خصوصیسازی تنها بر دو بعد از ابعاد چهارگانه اخلاق کار تأثیرگذار است و باعث افزایش دلبستگی به کار و جدیت در کار میشود .
به طور معمول هرگاه مسئولان قصد خصوصیسازی یک قسمت دولتی را داشته باشند با واگذاری آن قسمت به بخش خصوصی و تغییراتی در قوانین حقوقی اقدام به این کار میکنند. اما این فرایند تأثیری بر متغیر از خود بیگانگی به مفهوم نظریهپردازان مارکسیست نخواهد داشت زیرا اکثرپرسنل همچنان مزدبگیر هستند و کار برای آنها وسیلهای جهت معیشت
محسوب میگردد. ضمن آن که پس از خصوصیسازی تغییری در نوع کالاهای تولیدی ایجاد نمی شود و تولید کنندگان همچنان با کالای خود بیگانهاند. آنها همچنان فاقد کنترل مادی بر محیطهای کاری هستند. پس از خصوصیسازی تغییری در تقسیم کار ایجاد نشده و به نظر «بلاز» احساس بیگانگی و پوچی استمرار مییابد. از سوی دیگر، خصوصیسازی تأثیری بر ابعاد تاریخی، مذهبی، سن، تحصیلات و عرف جامعه نخواهد داشت . پس از واگذاری یک قسمت به بخش خصوصی نهاد سیاسی همچنان بر سایر نهادها تسلط دارد و احساس عدم امنیت، دوگانگی رفتاری و استفاده از روشهای مذموم جهت کسب قدرت ادامه می یابد. ضمن آنکه منافع جمعی، تلاش گروهی و تولید فکر نیز مانند بخش دولتی کم اهمیت محسوب
میگردد. خصوصیسازی چه تأثیری برمدل نیازهای «مازلو» و «هرزبرگ» دارد؟ در مورد تأمین نیازهای مادی افراد میتوان گفت که خصوصیسازی تأثیر مثبتی ندارد زیرامیانگین حقوق پرسنل بخش خصوصی پایین تراز بخش دولتی است ونیازهای مادی آنها برطرف نمی شود.از طرفی به تحریک نیروهای خلاق و استعدادهای افراد توجهی نمی شود و اکثر نیروها همانند روال گذشته به انجام وظایف خود براساس قوانین تعیین شده میپردازند. مدیریت بخش خصوصی همانند بخش دولتی از بالا به پائین است و پرسنل نقشی در تصمیمگیری
شرکت ندارند.احساسات کارکنان اهمیت چندانی نداشته و تشریک مساعی صورت نمی گیرد. فاصله قدرت میان مدیران و پرسنل زیاد است و کارمحوری همچنان وجود دارد.در بسیاری از شرکتهای خصوصی پرسنل اطمینانی به آینده شغلی خود نداشته و نمیتوانند نیروهای خلاق خود را در راستای اهداف شرکت به کار گیرند. بسیار مشاهده میشود که پرسنل پس از گذشت چند سال هیچگونه احساس تعلق خاطر به شرکت ندارند و به محض یافتن شغلی مناسبتراقدام به ترک شرکت میکنند. سطح مشارکت پرسنل پایین است و بهرهوری با بخش دولتی تفاوت چندانی ندارد . پرسنل بخش خصوصی نظیر بخش دولتی به هنگام ضعف نظارت مدیران جدیت کاری خود را از دست میدهند و دچار بیکاری پنهان میشوند. چرا که منافع شرکت را جدای از منافع خود میدانند .
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 