فایل ورد کامل مقاله رهبر معظم انقلاب؛ بررسی تاریخی و سیاسی نقش ایشان در هدایت و تحولات معاصر ایران


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
2 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله رهبر معظم انقلاب؛ بررسی تاریخی و سیاسی نقش ایشان در هدایت و تحولات معاصر ایران دارای ۲۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله رهبر معظم انقلاب؛ بررسی تاریخی و سیاسی نقش ایشان در هدایت و تحولات معاصر ایران  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله رهبر معظم انقلاب؛ بررسی تاریخی و سیاسی نقش ایشان در هدایت و تحولات معاصر ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله رهبر معظم انقلاب؛ بررسی تاریخی و سیاسی نقش ایشان در هدایت و تحولات معاصر ایران :

مزین شدن سال ۱۳۸۵ به نام مبارک پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنان که ناظر بر تحولات به وجود آمده در کشورمان و در سطح منطقه ای و بین المللی است ، مبین وجود ضرورت ها و الزامات اساسی در توجه مضاعف عموم مردم و مسوولان و حتی افکار عمومی جهان به ویژه در سطح جهان اسلام به وجود مقدس پیامبر اعظم اسلام حضرت محمد (صل الله علیه و آله و سلم) و بهره مندی از ویژگی ها و امتیازهای خاص آن وجود مبارک است.

پیامبری که به تعبیر رهبر معظم انقلاب ، مجموعه تکامل یافته فضایل همه انبیا و اولیای الهی در طول تاریخ و درخشان ترین کهکشان عالم وجود است.
در این میان توجه به اهداف مقام معظم رهبری از این نامگذاری، در دو عرصه لازم و ضروری است:

۱- در سطح داخلی، به نظر می رسد با توجه به شکل گیری و تقویت همبستگی ملی و مشارکت حداکثری مردم در مسائل مهم کشور ، مردمی آماده به کار و سرشار از امید و جوانانی پرشور و با استعداد ، بیش از همیشه نیازمند بهره گیری از الگوی رفتاری مناسب برای حرکت روبه جلو و شتاب بخشیده به امور کشور هستیم تا از این طریق بتوانیم در عرصه های مختلف، فاصله خود را از قله های پیشرفت مادی و معنوی کاهش دهیم و با سربلندی از میان کوران حوادث و توطئه های پیش رو عبور کنیم.

قطعا وجود مقدس پبامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) که الگویی تمام عیار و کامل است ، می تواند راهگشا باشد و ما را در مسیر درست تری قرار دهد.
ضرورت ها و الزامات اساسی آن نیز از سویی نیازمند بازخوانی و مرور درسهای پیامبر اعظم و از سوی دیگر ، مستلزم تبدیل آنها به درسهای زندگی و برنامه های جاری دولت و ملت است.

در این میان ، توجه به درسهای اساسی مکتب نبوی، از جمله مکارم اخلاق و استقامت و ایستادگی – که بدون شک اولی مقدمه دومی است – ضرورتی دو چندان دارد که تبدیل شدن آن به یک فرهنگ و رویه عملی برای مردم و مسوولان نقش مهمی خواهد داشت.

تردیدی نیست که توجه دادن به ویژگی های پیامبر عظیم الشان اسلام بویژه به عنصر اخلاق ، به آن معنا نیست که جامعه ما از خصایل اخلاقی دور شده و نیاز به بازگشت به مکارم اخلاقی دارد ، بلکه به دلیل این که ایران اسلامی که الگویی از جامعه اسلامی و اخلاقی و منادی حکومت اسلامی در جهان امروز است ، نیازمند تقویت مکارم اخلاق در سطح جامعه خود و در سطح بین المللی است. جامعه بین المللی که بشدت تحت فشار، بی عدالتی ، قدرتمداری ، زورگویی و سیاست بازی سیاستمداران اخلاق گریز است.

با این حال ، بهره گیری مطلوب از وجود مبارک پیامبر اعظم اسلام ، ضمن این که نیازمند توجه بیش از پیش به اصل خودسازی است ، مستلزم بهره گیری از تجربه های گذشته و استفاده از راهکارهای عملی برای مردم و مسوولان در بخشهای مختلف است تا بتوانند خیزش بلندی داشته باشند.
۲- در سطح بین المللی و منطقه ای نیز به نظر می رسد نامگذاری سال جاری به عنوان پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) ناظر به شیطنت ها ، توطئه ها و اقدام های مراکز قدرت جهانی و صهیونیسم بین الملل نسبت به دین مبین اسلام ، پیامبر عظیم الشان اسلام و جهان اسلام است.

علاوه بر این که در سالهای اخیر تلاشهای بسیاری از سوی غرب و رسانه های گروهی وابسته به صهیونیسم بین الملل برای مخدوش کردن چهره واقعی اسلام صورت گرفته است و نظام سلطه جهانی نیز منابع و سرنوشت ملتهای مسلمان را نشانه رفته و تهاجمات نظامی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی را علیه کشورهای اسلامی در دستور کار قرار داده است، اهانت سازمان یافته به ساحت مقدس پیامبر اسلام از سوی رسانه های گروهی غرب نشان داد تلاشهای پیدا و پنهان برای فشار و تضعیف جهان اسلام در حال انجام است و در این میان اصل تفرقه افکنی نیز محوریت یافته است.

از این رو با نامگذاری سال جاری به عنوان سال پیامبر اعظم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب ، وجود ایشان در عرصه بین المللی نیز نقطه پیوند عقاید و عواطف همه ملتهای مسلمان و همه امت اسلامی است، می توان امیدوار بود که جهان اسلام ، به ویژه دولتها ، اندیشمندان ، صاحب نظران و رسانه های گروهی داخلی و خارجی با درک دقیق موقعیت کنونی جهان اسلام ، در تبیین حقایق دین مبین اسلام و شخصیت منحصر به فرد پیامبر گرامی اسلام که پیامبر صلح و دوستی است ، و شناساندن وی به جهان تشنه معنویت و عدالت، تلاشی دوچندان داشته باشند و راه را بر خرافه ، تحجر و توطئه های دشمنان اسلام ببندند.
فرازی از پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب به مناسبت حلول سال ۸۵

در این مقطع زمانى، یاد و نام مبارک پیامبر اعظم از همیشه زنده‏تر است؛ و این یکى از تدابیر حکمت و الطاف خفیّه‏ى الهى است. امروز امت اسلام و ملت ما بیش از همیشه به پیغمبر اعظم خود نیازمند است؛ به هدایت او، به بشارت و انذار او، به پیام و معنویت او، و به رحمتى که او به انسان‏ها درس داد و تعلیم داد. امروز درس پیغمبر اسلام براى امتش و براى همه‏ى بشریت، درسِ عالم شدن، قوى شدن، درس اخلاق و کرامت، درس رحمت، درس جهاد و عزت، و درس

مقاومت است. پس نام امسال به طور طبیعى، نام مبارک پیامبر اعظم است. در سایه‏ى این نام و این یاد، ملت ما درس‏هاى پیغمبر را باید مرور کند و آنها را به درس‏هاى زندگى و برنامه‏هاى جارى خود تبدیل کند. ملت ما به شاگردى مکتب نبوى و درس محمّدى (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) افتخار مى‏کند. ملت ما پرچم اسلام را در میان امت اسلامى با استقامت و استحکام برافراشته است؛ سختى‏ها را تحمل کرده است و کامیابى‏هاى حضور در این میدان شرف و افتخار را دیده است و به فضل الهى، کامیابى‏هاى بیشتر در راه است.

ما درس اخلاق پیغمبر، درس عزت پیامبر اعظم، درس علم‏آموزى و درس رحمت و کرامت و درس وحدتى را که ایشان به ما داد و درس‏هاى زندگى ماست، باید در برنامه‏ى زندگى خودمان قرار بدهیم.

‏ فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در صحن جامع رضوى‏
امسال نام پیامبر اعظم اسلام، سال ما را مزین کرد. درباره‏ى پیامبر اعظم چه عرض بکنیم؟ جز اینکه بگوییم: پیامبر اعظم اسلام، مجموعه‏ى فضائل همه‏ى انبیاء و اولیاء است؛ نسخه‏ى کامل و تکامل یافته‏ى همه‏ى فضائلى است که در سلسله‏ى پیامبران و اولیاء الهى در تاریخ وجود داشته است.
نام احمد، نام جمله انبیاست چون که صد آمد نود هم پیش ماست‏‏

وقتى نام پیامبر اعظم را مى‏آوریم، کأنه شخصیت ابراهیم، شخصیت نوح، شخصیت موسى، شخصیت عیسى، شخصیت لقمان، شخصیت همه‏ى بندگان صالح و برجسته و شخصیت امیر مؤمنان و ائمه‏ى هدى (علیهم‏السّلام) در این وجود مقدس، متبلور و مجسم است. پیامبر اعظم را مى‏توان به درخشان‏ترین ستاره در کائنات عالم وجود تشبیه کرد و از آن وجود بزرگ و مقدس با این عنوان تعبیر کرد. چرا مى‏گوییم ستاره‏ى درخشان، نمى‏گوییم خورشید؟ چون خورشید یک

جسم و جرم مشخص و معین است، نورانى است و با عظمت است؛ اما یک جرم و یک کره‏ى آسمانى است. لکن در این ستاره‏هایى که شما مى‏بینید، ستاره‏هایى هستند که یک کهکشانند و از این کهکشانى که ما در شبهاى تابستان در آسمان بالاى سر خودمان مى‏بینیم، هزاران برابر بزرگترند. کهکشان یعنى: آن مجموعه‏اى که هزاران منظومه و هزاران خورشید در آن هست.

پیامبر اعظم یک وجود کهکشان‏وار است و در او هزاران نقطه‏ى درخشنده‏ى فضیلت وجود دارد. در پیامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حکومت همراه حکمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنى و خاکسارى هست؛ روزآمدى همراه با دوراندیشى هست؛ صداقت و راستى با مردم همراه با پیچیدگى سیاسى هست؛ غرقه بودن جان در یاد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنیا و آخرت همراه است؛ هدفهاى والاى الهى با اهداف جذاب بشرى همراه است.

او نمونه‏ى کاملى است که خداوند در عالم وجود، موجودى کامل‏تر از او نیافریده است؛ او مبشر است، بشارت‏دهنده است؛ منذر است، بیم‏دهنده است؛ بر همه‏ى بشریت و بر همه‏ى تاریخ شاهد و ناظر است؛ فراخواننده‏ى همه‏ى بشریت به سوى خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «انّا ارسلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا و داعیا الى اللَّه بأذنه و سراجا منیرا».

سال پیامبر اعظم، سال این وجود کهکشان‏وار براى دولت و ملت ماست. علاوه‏ى بر این، وجود پیامبر اعظم در عرصه‏ى بین‏المللى، نقطه‏ى التقاى عقاید و عواطف همه‏ى ملتهاى مسلمان است. از همه‏ى اقوام، با همه‏ى مذاهب گوناگون، نقطه‏ى التقاى همه‏ى امت اسلامى در عقیده و عاطفه، وجود مبارک پیامبر اعظم است. اینکه ما در یک چنین سالى با این نام قرار داریم، تکلیف بزرگى را بر گردن ما مى‏گذارد. ملت و دولت ما در این سال، باید طورى عمل کنند که با حکمت نبوى، با علم نبوى، با حکومت نبوى، با عدالت نبوى، با اخلاق و کرامت نبوى، با فروتنى و عزت نبوى و با جهاد و رحمت نبوى هماهنگ باشد.

اینها البته کار یک سال نیست؛ کمااینکه پیغمبر اعظم، پیغمبر یک سال نیست، همه‏ى سالها سال اوست؛ همه‏ى تاریخ، متعلق به اوست. ولى این به معناى این است که ما در راه ساختن آن‏چنان جامعه‏اى، آن‏چنان دنیایى و آن‏چنان تمدنى که هدف پیامبر اعظم بود، امسال باید یک خیزش، یک حرکت بزرگ و یک گام بلند داشته باشیم. سال پیامبر اعظم، سال نگاههاى بلند، سال امید، سال کار، سال مجاهدت، سال خدمت و سال طراحیهاى هوشمندانه براى آینده‏ى کشور است؛ سال حرکت به پیش است.

فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار بسیجیان‏ – فروردین ۸۵
نامگذارى این سال به نام مبارک «پیامبر اعظم» یک پیام دارد؛ این پیام را باید با همه‏ى وجود و با همه‏ى دل دریافت کنیم و به اقتضاى آن پیش برویم، و فقط این نیست که سال را متبرک کنیم به نام مبارک پیامبر. آن پیام، این است که جامعه‏ى ما – از فرد و مجموعه – باید روزبه‏روز خود را به آنچه که پیامبر براى آن کمر همت بست و آن تلاش و مجاهدت را مبذول کرد، نزدیک کند. اهداف والاى پیامبر اسلام را در «یک جمله» نمى‏توان گنجانید؛ لیکن مى‏توان سرفصلهایى از آن را سرمشق کار خود در طول یک سال، یک دهه و یک عمر قرار داد.

یک سرفصل عبارت است از تکمیل مکارم اخلاقى: «بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق». جامعه بدون برخوردارى افراد از خلقیات نیکو، نمى‏تواند به هدفهاى والاى بعثت پیامبر دست پیدا کند. آنچه فرد و جامعه را به مقامات عالى انسانى مى‏رساند، اخلاق نیکوست. اخلاق نیکو هم فقط خوش اخلاقى با مردم نیست؛ بلکه به معناى پروراندن صفات نیکو و خلقیات فاضله در دل و جان خود و انعکاس آنها در عمل خود است. مردمى که در بین خود دچار حسد باشند، دچار بدخواهىِ

یکدیگر باشند، دچار حیله‏گرىِ با یکدیگر باشند، دچار حرص به دنیا و بخل نسبت به مال دنیا باشند و دچار کینه‏ورزى با یکدیگر باشند، در این جامعه حتّى اگر قانون هم به طور دقیق عمل شود، سعادت در این جامعه نیست. اگر علم هم پیشرفت کند و تمدن ظاهرى هم به منتهاى شکوه برسد، این جامعه، جامعه‏ى بشرى مطلوب نیست. جامعه‏اى که انسانها در آن از یکدیگر احساس ناامنى کنند، هر انسانى احساس کند که به او حسد مى‏ورزند، نسبت به او بددلى دارند، نسبت به او کینه‏ورزى مى‏کنند، براى او توطئه مى‏چینند و نسبت به او و دارایى‏اش حرص مى‏ورزند، راحتى در این جامعه نیست. اما اگر در جامعه‏اى فضایل

اخلاقى بر دل و جان مردم حاکم باشد، مردم نسبت به یکدیگر مهربان باشند، نسبت به یکدیگر گذشت و عفو و اغماض داشته باشند، نسبت به مال دنیا حرص نورزند، نسبت به آنچه دارند بخل نورزند، به یکدیگر حسد نورزند، در مقابل راه پیشرفت یکدیگر مانع‏تراشى نکنند و مردمِ آن داراى صبر و حوصله و بردبارى باشند، این جامعه حتّى اگر از لحاظ مادى هم پیشرفتهاى زیادى نداشته باشد، باز مردم در آن احساس آرامش و آسایش و سعادت مى‏کنند؛ اخلاق، این است. ما به این احتیاج داریم. ما باید در دل خود، خلقیات اسلامى را روزبه‏روز پرورش دهیم. قانون فردى و اجتماعى اسلام در جاى خود، وسیله‏هایى براى سعادت بشرند (در این تردیدى نیست)؛ اما اجراى درست همین قوانین هم احتیاج به اخلاق خوب دارد.

براى اینکه در جامعه اخلاق استقرار پیدا کند، دو چیز لازم داریم: یکى تمرین و مجاهدت خود ماست و یکى هم آموزشهاى اخلاقى که به وسیله‏ى آموزش و پرورش، مراکز تربیتى و مراکز آموزشى و علمى باید در همه‏ى سطوح به انسانها تعلیم داده شود؛ اینها موظفند. این یک قلم از کارهاى لازم در سال پیامبر اعظم الهى است؛ یعنى خودمان را در خلقیات فاضله، مؤمن و مسلمان و تابع پیغمبر کنیم. یک فهرستى از صفات رذیله و زشت تهیه کنیم و ببینیم که هر کدام از آنها

در ما هست، سعى کنیم آن را را کنار بگذاریم. همچنین یک فهرستى از خلقیات نیک تهیه کنیم و سعى کنیم با تمرین، آنها را براى خود فراهم کنیم. البته عامل پیشرفت در این راه، محبت است؛ محبت به خدا، محبت به پیامبر، محبت به این راه، محبت به آموزگاران اخلاق – یعنى پیامبران و ائمه‏ى معصومین (علیهم‏السّلام) – این عشق است که انسان را در این راه با سرعت پیش مى‏برد؛ این عشق را باید در خودمان روزبه‏روز بیشتر کنیم. «الّلهم ارزقنى حبّک و حبّ من یحبّک و حبّ کلّ عمل یوصلنى الى قربک»؛ محبت خدا، محبت محبوبان الهى و محبت کارهایى که محبوب الهى است؛ این عشقها را در دل خود برویانیم. این یک قلم از تعلیمات پیامبر، در سال پیامبر اعظم است.

یک قلم دیگر مسئله‏ى استقامت و ایستادگى است. در سوره‏ى «هود» خداى متعال به پیغمبر مى‏فرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا». یک روایتى از پیغمبر هست که فرمود: «شیّبتنى سوره هود»؛ یعنى سوره‏ى «هود» من را پیر کرد؛ از بس بار این سوره سنگین بود. کجاى سوره‏ى هود؟ نقل شده است که مراد، همین آیه‏ى «فاستقم کما امرت» است. چرا پیغمبر را پیر کند؟ چون در این آیه مى‏فرماید: همچنانى که به تو دستور دادیم، در این راه

ایستادگى کن، استقامت کن و صبر نشان بده. خود این ایستادگى کار دشوارى است. این «صراط» است؛ پل صراطى که مظهر آن را در روز قیامت براى ما تصویر کرده‏اند. باطن عمل و راه ما در اینجا، همان پل صراط است؛ ما الان داریم روى پل صراط حرکت مى‏کنیم؛ باید دقت کنیم. اگر انسان بخواهد این دقت را در همه‏ى رفتار خود به کار بگیرد، او را پیر مى‏کند. لیکن از این مهمتر به گمان من، آن جمله‏ى بعد است: «و من تاب معک». پیغمبر فقط مأمور نیست که خودش ایستادگى کند؛ باید خیل عظیم مؤمنان را هم در همین راه به ایستادگى وادار کند. انسانهایى که از یک طرف در معرض هجوم بلایا و مشکلات زندگى هستند – دشمنان،

توطئه‏گران، بدخواهان و قدرتهاى مسلط – و از طرف دیگر، مورد تهاجم هواهاى نفسانى خودشان هستند – خواهشهاى نفسانى و دل بى‏طاقت انسان که از زر و زیور دنیا مجذوب مى‏شود و به سمت آنها کشیده مى‏شود – از این صراط مستقیم، به چپ یا راست انحراف پیدا مى‏کنند. محبت طلا و نقره، محبت پول، محبت شهوات جنسى، محبت مقام و اینها، چیزهایى است که هر کدام، یک کمندى بر گردن دل انسان مى‏اندازند و آن را به سمت خودش مى‏کشانند. مقاومت و ایستادگى در مقابل اینها که انسان پایش نلغزد: «و من تاب معک»؛ مؤمنین را در بین این دو جاذبه‏ى قوى – جاذبه‏ى فشار دشمن و جاذبه‏ى فشار درونى دل هوسران – و این دو مغناطیس، در خط مستقیم نگه داشتن و هدایت کردن، به گمان زیاد، این، آن کارى است که پیغمبر را پیر کرد.

مى‏دانید نبى اعظم اسلام مسلمانها را – چه در دوران مکه (سیزده سال) و چه در دوران تشکیل حکومت در مدینه – از چه گذرگاههاى لغزنده و دشوارى عبور داد و به آن قله‏ها رساند؟ یک چنین حرکت عظیمى، کار هیچ انسانى نبود. آن مردمى که هیچى نمى‏فهمیدند و از اخلاق انسانى هیچ بویى نبرده بودند. پیغمبر اینها را به انسانهایى تبدیل کرد که فرشتگان الهى در مقابل عظمت و نورانیت آنها احساس حقارت مى‏کردند. استقامت، این است. امروز ما احتیاج به استقامت داریم.

انتخاب نام مبارک رسول خدا (ص) برای امسال از سوی رهبری انقلاب، از چند جهت میمون و مبارک است:
نخست از این باب که در سال گذشته، یکبار دیگر تمدن غربی به رغم همه شعارهایش درباره احترام به افکار و اندیشه ها، به رسول اکرم که بیش از یک میلیارد انسان به او عشق می ورزند اهانت کرد. پیامبری که ناشر اخلاق و انسانیت است و به پیامبر اخلاق شهرت دارد. این انتخاب باز هم انگیزه‌ای خواهد شد برای احترام بیشتر.

دوم آن که در اوج تبلیغات سلفی ها که جنگ علیه شیعه را راه انداخته اند، این انتخاب نشان خواهد داد که تشیع، اساس و بنیاد دین مبین اسلام را رسول اکرم (ص) می داند. در این تفکر امام علی (ع) شاگرد پیامبر (ص) است و امامان هم هرچه روایت می کنند، با واسطه اجدادشان از رسول خداست.
متأسفانه در جامعه شیعه به شناخت شخصیت پیامبر (ص) آنچنان که شاید و باید بها داده نشده و نمی شود. اکنون حتی یک مرکز پژوهشی جدی در این زمینه در میان مؤسسات دینی در داخل کشور نیست و عمده فعالیت ها به بخش های دیگر به خصوص حوزه‌های ولایی مربوط است. طبیعی است که کار در آن زمینه ها هم لازم است، اما غفلت از این طرف قابل بخشش نیست.

و باز هم متأسفانه باید گفت یکی از قوی ترین مراکز پژوهشی سیره نبوی در اسراییل و در دانشگاه هبرو (عبری) قرار دارد و چند دهه متوالی است که اساتید و محققان آن مرکز به نگارش در این زمینه مشغولند و پیداست که هدف نهایی آن، تلاش برای ویران کردن بنیاد های اعتقادی مسلمانان است هرچه در پوشش علمی این کار ها صورت می گیرد.
اما آنچه مهم است، این که در این سال چه باید کرد؟
از هم اکنون باید مقدمات چند پژوهش جدی در باره شناخت بیشتر از آن حضرت را در زمینه های مهمی چون اخلاق و نیز حکومت و دولت فراهم کرد. روشن است که دولت برای چنین تحقیقاتی در بودجه سال گذشته پیش بینی لازم را نکرده و بنابراین بر دولت است که هرچه زودتر بودجه ای را به این امر اختصاص دهد. طبعا متولیان این امر نباید از کسانی باشند که از این قبیل بودجه ها برای ظاهر سازی و تبلیغات استفاده می‌کنند. بلکه می بایست مؤسساتی باشند که به جد به فعالیت های پژوهشی در این زمینه مشغولند.
این قبیل مؤسسات می بایست کتابهایی در سطوح مختلف برای مردم بنویسند. به ترجمه کتابهای خوب مشغول شوند و مهم تر از اینها کارهای بنیادی – علمی در زمینه شناخت سیره آن حضرت را در دستور کار خود قرار دهند.
نکته دیگر اجرای مقدمه طرح هایی در زمینه های هنری به خصوص سینمایی است. اکنون نزدیک به چهل سال از ساختن فیلم محمد رسول الله می گذرد. اما هیچ کار تازه و جدی در این زمینه به خصوص از ناحیه مسلمانان صورت نگرفته است. به نظر می رسد مراکزی که متولی این قبیل کارها هستند، لازم است تا از هم اکنون در اندیشه این امر بوده و تلاش کنند تا در قالب های مختلفی، به تهیه کارهای جدی و جهانی بپردازند. مطمئنا نه یک کار، بلکه چندین کار باید در این رابطه صورت گیرد.
اما روشن است که کار هنری صرفا در سینما یا سریال های تلویزیونی نیست. بلکه شعرسرایی و داستان‌نویسی و دیگر ابزارهای هنری موجود به خصوص نقاشی می تواند در این زمینه فعال شود. باید زندگی رسول خدا (ص) نه تنها در بعد علمی و پژوهشی بلکه در بعد داستانی آن هم در سطوح مختلف ارائه شود.

انتخاب عنوان پیامبر اعظم (ص) گرچه عنوان خوبی است اما دو نکته وجود دارد. نخست آن که باید توجه داشت که نمی بایست تعبیر «پیامبر اسلام» که یک اصطلاح غربی است استفاده شود. و نکته دیگر این که بهترین تعبیر که خود قرآن بکار برده، «رسول خدا» است که اساس رسالت الهی را مورد تأیید و تأکید قرار می دهد.

نویسنده این سطور این خطا را هم در پیشانی تلویزیون دست کم یکبار ملاحظه کرد که نوشته شده بود: سال پیامبر اعظم اسلام. روشن است که کلمه اسلام نباید به کار برده شود و همان طور که گذشت، بهترین تعبیر رسول خدا یا پیامبر خداست.
از مسائلى که قرآن به آن اهمیت خاصى داده است، وظیفه جامعه اسلامى نسبت به پیامبر گرامى است، ما در این بخش به وظائف دهگانه‏اى که قرآن از آنها یاد مى‏کند، اشاره مى‏نمائیم و تشریح خصوصیات این وظائف از قلمرو بحث ما بیرون است .
– اطاعت از پیامبر (ص)

پیامبر گرامى را از آن نظر که وحى الهى را از مقام ربوبى دریافت مى‏کند، نبى (آگاه از اخبار غیبى) و از آن نظر که مأمور به ابلاغ پیامى از جانب خدا به مردم است، رسول مى‏نامند، پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهى و اطاعت و عصیان است و وظیفه‏اى جز پیام‏گیرى و پیام رسانى ندارد و لذا قرآن درباره او مى‏فرماید:

«ما على الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون (مائده /۹۹): براى رسول وظیفه‏اى جز ابلاغ نیست و خدا از آنچه که آشکار مى‏سازید و یا پنهان مى‏دارید، آگاه است».
اگر قرآن در قلمرو رسالت، براى رسول حق اطاعت قائل مى‏شود و مى‏فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله (نساء /۶۴): هیچ رسولى را اعزام نکردیم مگر اینکه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»، مقصود اطاعت طریقى است نه موضوعى، یعنى به پیامهاى او گوش فرا دهند و به گفته‏هاى او مانند انجام نماز و پرداخت زکات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنین وظائفى در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پیامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار مى‏رود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان مى‏کند و مى‏فرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /۸۰): هر کس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».

بنابراین، در بعضى از موارد که قرآن براى رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقیقى او نیست، بلکه اطاعت خدا است و به گونه‏اى به او نیز نسبت داده مى‏شود از این جهت قرآن شخصیت رسول را از «مقام رسالت» چنین ترسیم مى‏کند:

«انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر (غاشیه /۱-۲۲): یادآورى کن تو تذکر دهنده‏اى، نه مسلط بر آنها».
در قلمرو اطاعت: در حالى که رسول گرامى یادآور و آموزنده و پیام رسانى بیش نیست، گاهى از جانب خدا داراى مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» مى‏گردد که با توجه به آن، خود شخصاً داراى مقام امر و نهى مى‏شود.
در این قلمرو، پیامبر فقط گزارشگر وحى، و پیام رسان الهى نیست، بلکه رئیس دولت اسلامى است که براى تنظیم امور امت، باید به نصب و عزل فرماندهان و قاضیان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.

رسول گرامى آنگاه حقیقتاً داراى امر و نهى مى‏گردد که از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضى و داور آنان، و مدیر کلیه شؤون اجتماعى و سیاسى واقتصادى و دینى معرفى گردد؛ در این هنگام است که او علاوه بر اطاعت طریقى، داراى حق اطاعت موضوعى مى‏گردد که فرمانبر از دستورات او مایه پاداش، و نافرمانى موجب کیفر مى‏گردد.

قرآن روى اطاعت پیامبر در موارد زیادى تکیه مى‏کند و بر مفسر محقق لازم است میان دو نوع اطاعت (طریقى و موضوعى) فرق بگذارد و آیات را بر دو نوع تقسیم کند.
الف: گروهى که بر اطاعت رسول فرمان مى‏دهند و قرائن گواهى مى‏دهد که مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهى است که او تبلیغ مى‏کند، مانند انجام فرائض و دورى از محرمات در این صورت اطاعت رسول راهى است براى اطاعت خدا،و خود رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانى ندارد.
ب: گروهى که او را به عنوان «اولى الامر» و فرمانده وقاضى و داور معرفى مى‏کند و دست او را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهى مى‏دهد در چنین مواردى، اطاعت او خود، موضوعیت پیدا مى‏کند و داراى احکام و خصائص مى‏گردد.

آیات مربوط به بخش نخست به خاطر کثرت، نیاز به بیان ندارد، مهم آیات مربوط به بخش دوم است که برخى را یادآور مى‏شویم:
– «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم (نساء /۵۹) : خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنید».
شکى نیست که رسول در آیه، خود از افراد «اولى الامرمنکم» مى‏باشد و به خاطر احترام بیشتر از وى، جداگانه از او نام برده شده، و (اولى الامر» زمامداران واقعى جامعه اسلامى هستند که از جانب خدا به این مقام نائل شده‏اند و به خاطر داشتن چنین مقامى، داراى امر و نهى واقعى بوده و براى خود اطاعت و عصیانى دارند.

– «فلا و ربک لا یومنون حتى یحکموک فیما شجربینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیماً (نساء /۶۵): چنین نیست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافهاى خود داور قرار دهند آنگاه از داورى تو در دل، احساس ناراحتى نکنند و کاملاً تسلیم گردند».
در این مورد رسول خدا به صورت قاضى و داورى، تجلى نموده و براى حفظ نظام داراى مقام امر و نهى خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهاى او اجراء نگردد، داورى مختل، و هرج مرج بر جامعه حاکم مى‏گردد.

– «فلیحذر الذّین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم (نور /۶۳): آنان که با فرمان پیامبر مخالفت مى‏ورزند از آن بترسند که فتنه و یا عذاب دردناکى دامنگیر آنان گردد».
جمله «عن امره» حاکى از آن است که پیامبر در این چشم انداز گذشته بر مقام تبلیغ و تبیین شریعت، امر و فرمان دارد که مخالفت آن، داراى واکنش سختى است .

مؤید مطلب، این است که آیه مربوط به مسأله جهاد و حضور در میدان نبرد است در این شرائط پیامبر، مبلغ احکام نیست، بلکه فرمانده «واجب الطاعه» است که باید دستورهاى او مو به مو مورد اجرا قرار گیرد.
– «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا مع على امر جامعه لم یذهبوا حتى یستا ذنوه ان الذّین یستا ذنوک اولئک الذین یؤمنون بالله و رسوله فاذا استاذنوک لبعض شانهم فأذن لمن شئت منهم و استغفرلهم الله ان الله غفور رحیم» (نور /۶۲).

«مؤمنان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسول ایمان دارند واگر در امر مهمى با او باشند بدون اذن او به جایى نمى‏روند. آنان که از تو اذن مى‏گیرند آنها کسانى هستند که به خدا و رسول او ایمان آورده‏اند در این صورت هرگاه برخى ازآنان براى کارهاى خود اجازه بگیرند، به آن کس که بخواهى اذن بده و براى آنان طلب آمرزش کن، خدا بخشاینده و رحیم است».
الزام به استجازه به هنگام ترک میدان نبرد و یا به هنگام ترک مجلس که براى مشورت درباره امر مهمى برگزار شده، نشانه مقام و منصب خطیر رسول گرامى است که حرکات و سکنات افراد باید زیر نظر او صورت پذیرد.

– «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم (احزاب /۶): پیامبر به مؤمنان از خود آنان اولى است» این نوع اولویت که در هیچ تشریعى در جهان نظیر آن دیده نشده است، از جانب «مالک النفوس» به پیامبر افاضه شده که از آن در مصالح جامعه اسلامى بهره بگیرد، و افراد به فرمانهاى او گوش فرا دهند و خواست او را بر خواست خود مقدم بدارند و مفاد این آیه در همین سوره به صورت روشن نیز وارد شده چنانکه مى‏فرماید:

– «و ما کان لمؤمن ولا مومنه اذا قضى الله و رسوله امر ان یکون لهم الخیره من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً» (احزاب /۳۶).
«بر هیچ مرد و زن مؤمن آنگاه که خدا و پیامبر او در موردى فرمان دادند هیچ نوع اختیارى درکارشان نیست هر کس که خدا و رسول او را مخالفت کند، آشکارا گمراه شده است».

دادن چنین قدرت و موقعیتى بر پیامبر نشانه دعوت به حکومت فردى و استبدادى شخص نیست زیرا اگر پیامبر خدا یک فرد عادى بود، طبعاً دادن چنین قدرتى به او، جز استبداد و حکومت فرد بر جمع چیز دیگرى نبود، در حالى که او چنین نیست او یک فرد وارسته از هر نوع خودخواهى است که جز رضاى خدا خواهان چیزى نیست، او در رفتار و گفتار خود، به وسیله «روح القدس» تأیید شده و از هر لغزشى مصون مى‏باشد در این صورت امر و فرمان او مظهر فرمان خداست که از زبان او به مردم ابلاغ مى‏گردد.

به خاطر چنین عصمت و مصونیتى است که خدا در دو آیه زیر، هر نوع پیشدستى را بر او تحریم مى‏کند و مى‏فرماید:

۷-«یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدى الله و رسوله و اتّقوا الله ان الله سمیع علیم (حجرات /۱) اى افراد با ایمان بر خدا و رسول او پیشى نگیرید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید خدا شنوا و دانا است».
– «و اعلموا ان فیکم رسول الله لویطیعکم فى کثیر من الامر لعنِتّم (حجرات /۷): بدانید در میان شما است پیامبر خدا اگر در بسیارى از امور از شما پیروى کند شماها به زحمت مى‏افتید».

دلائل اطاعت پیامبر بیش از آن است که در این جا منعکس گردید، آنچه مهم است تعیین حدود اطاعت و قلمرو آن است که به گونه‏اى فشرده بیان مى‏گردد:

قلمروهاى سه گانه اطاعت: با توجه به آیاتى که در زمینه اطاعت رسول گرامى وارد شده مى‏توان قلمرو اطاعت او را در زمینه‏هاى مسائل سیاسى و قضائى و نظامى محدود ساخت.
پیامبر گرامى علاوه بر مقام تبلیغ احکام،رهبر سیاسى و مرجع قضائى و فرمانده کل قوا است و در این زمینه‏ها «نافذ القول» و مطاع مى‏باشد و ما در هر مورد، نمونه‏اى را متذکر مى‏شویم:

 

الف: اطاعت در قلمرو مسائل سیاسى: یکى از مسائل حساس به هنگام جنگ، اخبار جبهه‏ها و گزارشهاى مربوط به پیروزى و شکست است تصمیم‏گیرى در پخش و عدم پخش این گونه گزارشها، نیاز به تفکر و اندیشه، و رعایت مصالح عمومى دارد از این جهت قرآن شخص پیامبر را معرفى مى‏کند آنجا که مى‏فرماید:

«هنگامى که خبرى ایمنى بخش یا بیم زا (از پیروزى و شکست) به آنان برسد فوراً آن را پخش مى‏کنند و اگر آن را به پیامبر و صاحبان فرمان از آنها ارجاع کنند اهل استنباط و ریشه یاب از آنان، از حقیقت مطلب آگاه خواهند شد (و حقیقت را به آنان بازگو خواهند کرد) اگر کرم و رحمت او نبود همگى جز گروه کمى از شیطان پیروى مى‏کردند».(نساء /۸۳).

پخش بى موقع خبر پیروزى چه بسا مایه غرور مى‏گردد، همچنانکه اشاعه خبر شکست موجب تضعیف روحیه‏ها مى‏گردد و لذا وظیفه مسلمانان جز این نیست که اخبار رسیده را در اختیار پیامبر گرامى و صاحبان فرمان از خود (که به فرمان پیامبر داراى مقاماتى شده‏اند) بگذارند تا آنان پس از ریشه‏یابى و تحقیق، دیگر مسلمانان را از حقیقت امر آگاه سازند، البته این آیه مربوط به رهبرى سیاسى پیامبرگرامى است و اگر از «اولى الامر» نام مى‏برد منافاتى با رهبرى سیاسى رسول خدا ندارد زیرا «اولوالامر» به فرمان او «صاحبان فرمان» و «پیشوایان مردم» مى‏گردند بالأخص که از نظر روایات، مقصود از آن «پیشوایان معصوم» است که پس از پیامبر گرامى مرجع سیاسى مى‏باشند.

ب: اطاعت در قلمرو مسائل قضائى: اگر پیامبر به حکم این آیه یگانه رهبر سیاسى است به حکم آیات دیگر، یگانه مرجع قضائى نیز مى‏باشدو داورى داوران دیگر به فرمان و نصب او رسمیت پیدا مى‏کرد و چنانکه مى‏فرماید:

«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم فان تنازعتم فى شى‏ء فردوه الى الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن تاویلاً» (نساء /۵۹).

«اى افراد با ایمان خدا را اطاعت کنید و پیامبر خدا و صاحبان فرمان از خود را اطاعت نمائید اگر در چیزى نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این براى شما بهتر است و عاقبت و پایان نیکویى دارد».
اگر این آیه دستور مى‏دهد که مشکلات قضائى را به خدا و رسول او باز گردانیم مقصود از ارجاع به خدا ارجاع به نماینده او است.
به خاطر همین اصل که پیامبر یگانه مرجع قضایى مسلمانان است، خدا گروهى را که با وجود پیامبر، به حکام باطل مراجعه مى‏کردند، سخت نکوهش مى‏کند و مى‏فرماید:

«آیا ندیدى کسانى را که مدعى ایمان به آنچه که بر تو و بر پیشینیان از تو نازل شده است، مى‏باشند، و مى‏خواهند مظاهر طغیان (حکام باطل) را به داورى بطلبند و شیطان مى‏خواهد آنها را شدیداً گمراه کند».(نساء /۶۰).

مراجعه به طاغوت، دام شیطانى است که مى‏خواهد انسانها را از راه راست (داورى پیامبر معصوم) به بیراهه ببرد.
این آیات، پیامبر را یگانه رهبر سیاسى و مرجع قضائى معرفى مى‏کند و مسلمانان را موظف مى‏دارد که حتماً به او مراجعه کنند و از مراجعه به غیر که همگى مظاهر طاغوت و حکام باطل و خودکامه‏اند، خود دارى نمایند و فرمانهاى او را محترم بشمارند.

ج: اطاعت در قلمرو مسائل نظامى: قرآن پیامبر را یگانه مرجع نظامى مى‏داند به اندازه‏اى که جزئى‏ترین مسائل نظامى باید با اجازه او صورت پذیرد مانند ترک میدان جنگ که باید به اذن او باشد و اگر اذن او نباشد، باید حضور خود را در میدان بر همه چیز مقدم بدارند چنانکه مى‏فرماید:

«انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه على امر جامع لم یذهبوا حتى یستا ذنوه» (نور /۶۲).
«افراد با ایمان کسانى هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آورده‏اند آنگاه که در کارى که اجتماع در آن لازم است بدون اجازه او به جایى نمى‏روند».
لفظ «امرجامع» به معنى کار مهمى است که اجتماع مردم در آن لازم است و مصداق واضح آن مسأله جهاد با دشمن و مبارزه با او است و شأن نزول آیه همین معنى را تأیید مى‏کند.

اگرپیامبر در این آیات، یگانه رهبر و مرجع در امور سیاسى و قضائى و نظامى معرفى شده به خاطر حفظ مصالح جامعه است که باید تمام تشکیلات در نقطه‏اى متمرکز شده و مدیریت‏هاى رده‏هاى گوناگون به مدیریت واحد باز گردد و یک فکر و اندیشه بر تمام تشکیلات سایه افکند.
به خاطر همین مقام نظامى است که خدا اجازه نمى‏دهد (آنگاه که پیامبر مردم را به جهاد دعوت مى‏کند) اهل مدینه و بادیه نشینان آنها، از پیامبر تخلف جویند و براى حفظ جان خود از جان او چشم بپوشند چنانکه مى‏فرماید:

«ما کان لا هل المدینه و من حولهم من الاعراب ان یتخلفوا عن رسول الله و لا یرغبوا بانفسهم عن نفسه» (توبه /۱۲۰).
«هرگز بر اهل مدینه و بادیه نشینان اطراف آن روا نیست که از پیامبر خدا تخلف جویند و براى حفظ جان خود، از او اعراض نمایند».
این آیات که نمونه آنها در قرآن فراوان است ایجاب مى‏کند که مسلمانان وظیفه دارند که در مسائل سیاسى و قضائى نظامى و; به او مراجعه کنند و از سخنان او تخلف و تخطى ننمایند و در حقیقت قلمرو لزم اطاعت را روشن مى‏سازند.

– احترام پیامبر (ص)
تکریم بزرگان و ارج نهادن بر شخصیت‏هاى الهى با اعتقاد به عبودیت و بندگى آنها، تعظیم خداى سبحان است، احترام آنان نه تنها از این نظر است که انسان‏هاى کاملى بودند که راه سعادت را به روى انسان‏ها گشودند، بلکه در بزرگداشت آنها، انگیزه دیگرى در کار است که عارفان را به احترام و تعظیم آنها وا مى‏دارد و آن، ارتباط محکم و پیوند استوار آنها با خدا است که آنى با او به مخالفت برنخاسته و پیوسته مجریان فرمانهاى خدا و پویندگان راه کوى او بودند.

روى این اساس هر نوع تکریم و تعظیمى که از اعتقاد به قداست و طهارت آنها از گناه، و اخلاص و عشق آنان به کسب رضاى حق، و فداکارى و جانبازى آنان در گسترش آیین او، مایه بگیرد، در حقیقت تعظیم خدا و عشق به او است و اگر آنان را دوست مى‏داریم و احترام مى‏گذاریم از این نظر است که آنان خدا را دوست داشته و به او عشق مى‏ورزیدند، و خدا نیز آنها را دوست مى‏داشت.

قرآن این حقیقت عرفانى را در آیه‏اى بازگو مى‏کند و مى‏فرماید:

«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم و الله غفور رحیم» (آل عمران /۳۱).
«اگر خدا را دوست مى‏دارید از من پیروى کنید (در این موقع) خدا شما را دوست مى‏دارد و گناهان شما را مى‏بخشد و خدا بخشایشگر و رحیم است».
در این آیه مهر به خدا علت پیروى از پیامبر گرامى (ص) معرفى گردیده به گونه‏اى که گواه مدعیان دوستداران خدا، پیروى از رسول گرامى اعلام شده است، و نکته آن همان است که یادآورى شد که هر نوع گرایش به پیامبران از نظر گفتار و رفتار و اظهار مهر و مودت به شخص و مقام آنان، در حقیقت اظهار علاقه به مقام ربوبى است و همگى از یک عشق ریشه‏دار به خدا سرچشمه مى‏گیرد.

آیین وهابیت که براسا هدم شخصیت‏ها و نادیده گرفتن مقامات اولیاى الهى سرچشمه مى‏گیرد، ابراز علاقه را به اولیاء الهى پس از فوت، یک نوع شرک و عبادت اولیاء و احیاناً بدعت و یک نوع عمل نو ظهور تلقى مى‏کند، در حالى که سراسر قرآن مملو از احترام به شخصیت اولیاء و انسانهاى الهى است که سراپا اخلاص و طهارت و قداست بودند و ما در اینجا بخشى از آیات الهى را وارد بحث مى‏نمائیم که از دیگداه یک وهابى (با مقایسهائى که در دست دارد)، دعوت به شرک، و از دیدگاه یک موحد واقعى دعوت به خود توحید است:
در تکریم پیامبر گرامى همین بس که قرآن یک رشته از افعال خدا را در عین انتساب به خود، به رسول گرامى نیز نسبت داده واز هر دو با هم یک جا نام مى‏برد و مى‏فرماید:
«ولو انهم رضوا ما اتیهم الله و رسوله و قالوا حسبنا الله سیوتینا الله من فضله و رسوله انا الى الله راغبون» (توبه /۵۹).
«اگر آنان به آنچه که خدا و پیامبر او داده راضى گردند و بگویند خدا ما را کافى است، خدا از کرمش و پیامبر او به ما مى‏دهند ما به سوى خدا توجه داریم».
در حالى که شعار هر مسلمان همان طورى که در آیه یاد شده وارد شده است، جمله «حسبنا الله» است مع الوصف در همین آیه، خدا به اندازه‏اى به پیامبر خود احترام مى‏گذارد که نام او را در کنار نام خود آورده و فعل واحد را به هر دو نسبت مى‏دهد و مى‏فرماید:

– «سیوتینا الله من فضله و رسوله».
– «ما اتیهم الله و رسوله».
عین همین مطلب در آیه یاد شده در زیر نیز منعکس است:
«یحلفون بالله لکم لیرضوکم و الله و رسوله احق ان یرضوه ان کانوا مؤمنین» (توبه /۶۲):
سوگند یاد مى‏کنند که شماها را راضى سازند که خدا و پیامبر او شایسته‏ترند که آنان را راضى سازند».

جمله «والله و رسول احق ان یرضوه» آن چنان عظمت رسول گرامى (ص) را ترسیم مى‏کند که رضایت او را در کنار رضایت خدا قرار مى‏دهد .
– «و ما نقموا الا ان اغنیهم الله و رسوله من فضله (توبه /۷۴): آنان فقط از این انتقام مى‏گیرند که خدا و پیامبر او (آنها را) از کرمش بى نیاز ساخته‏اند».
چه احترامى بالاتر از این که «اغناء» و «بى نیاز کردن» که فعل خدا است، به پیامبر خود نیز نسبت مى‏دهد و او را نیز مایه بى نیاز شدن مردم معرفى کرده و مى‏فرماید:

«ان اغنیهم الله و رسوله»
شما اگر نزد وهابیها بگوئید: بحمدالله خدا و پیامبر او ما را بى نیاز ساختند! فوراً شما رامتهم به شرک کرده و مى‏گویند تو مشرکى زیرا کار خدا را به غیر او نسبت دادى ولى غافل ازآنند که قرآن مى‏فرماید: «ان اغنیهم الله و رسوله».
این نوع از نسبتها در عین واقعیت و صحت، یک نوع ارج گذارى بر پیامبر (ص) است .

– «و سیرى الله عملکم و رسوله ثم تردون الى عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون» (توبه /۹۴).
«خدا و رسول او اعمال شما را مى‏بینند و سپس به سوى کسى که از آشکار و پنهان آگاه است باز گردانیده مى‏شود و از آنچه انجام مى‏دهید شما را با خبر مى‏کند».
– «و لما را المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما و عدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایماناً و تسلیماً» (احزاب /۲۲).

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.