فایل ورد کامل مقاله فلسفه آموزش و پرورش؛ تحلیل علمی و فلسفی مبانی تربیت و نقش آن در جامعه


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
1 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله فلسفه آموزش و پرورش؛ تحلیل علمی و فلسفی مبانی تربیت و نقش آن در جامعه دارای ۲۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله فلسفه آموزش و پرورش؛ تحلیل علمی و فلسفی مبانی تربیت و نقش آن در جامعه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله فلسفه آموزش و پرورش؛ تحلیل علمی و فلسفی مبانی تربیت و نقش آن در جامعه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله فلسفه آموزش و پرورش؛ تحلیل علمی و فلسفی مبانی تربیت و نقش آن در جامعه :

فلسفه چیست؟
هدف کلی: آشنایی با مفهوم،تعریف،موضوع،هدف و ابعاد گوناگون دانش فلسفه
تعریف تعریف
تعریف در لغت یعنی شناساندن و منظور از آن این است که پدیده یا امری یا شیئی را به طور جامع به دیگران بشناسانیم.طوری که گوینده و شنونده یا نویسنده و خواننده دارای درک مشترکی از آن باشند.بنابراین می توانیم نتیجه گیری کنیم که:
۱ – تعریف با کلمه یا عبارتی توصیفی آغاز می شود.
۲ – کلمات یا صفاتی را برای تعریف بکار می بریم که بسیاری از مردم مخصوصا ً متخصصان و اهل فن آنها را برای چیز مورد تعریف پذیرفته اند و به صورت معیار یا میزان درآمده اند.
۳ – در تعریف پدیده یا شیئ مورد نظر یا چیزی از جانب خود اضافه نمی کنیم یا اگر خواستیم اضافه کنیم چنان به تبیین آن می پردازیم که همگان آنرا بپذیرند
اینگونه تعریفها را در اصطلاح تعریف توصیفی می نامند. زیرا ما کاری جز توصیف یا بیان حالت،چگونگی و ویژگیهای پدیده مورد نظر انجام نمی دهیم.
گرچه در مورد این قبیل تعریفها بین اکثر مردم یا گروهی از آنان اتفاق نظر نسبی وجود دارد.معهذا یا نمی توانیم و یا احتمالا ً نمی خواهیم همه مفاهیم را به ترتیبی که ذکر شد تعریف کنیم.

در این موارد ما ناچاریم آنچه را که قادر به بیان آن هستیم یا تمایل داریم بیان کنیم به صورت تعذیفی ویژه ارائه دهیم.این قبیل تعریفها را تعریف دستوری یا تجویزی یا تعریف قراردادی می نامند.شخص در ارائه این نوع تعریف خود را آزاد احساس می کند و آنچه را که درست می داند بکار می برد.
یک راه دیگر هم برای رسیدن به تعریف این قبیل مفاهیم وجود دارد و آن تجزیه و تحلیل آنها است.این قبیل تعریف را تعریف تحلیلی می گویند.

تعریف فلسفه
شاید ساده ترین راه تعریف فلسفه معنی کردن این واژه باشد.فلسفه،فیلوسوفیا ،از دو کلم یونانی فیلو به معنی دوستدار و سوفیا به معنی دانایی ترکیب یافته است.به این ترتیب فلسفه یعنی دوستداری دانایی.این واژه تقریبا ً دقیق و راهبر به معنا است،زیرا هم خواستگاه و هم مقصد فلسفه را روشن می سازد.یعنی خواستگاه فلسفه عشق و دوست داشتن و مقصد آن دانش و معرفت است .فلسفه نوعی شناخت یا معرفت است
فلسفه یا شناخت فلسفی محصول تفکر و اندیشیدن یا به قولی محصول فلسفیدن است.فلسفیدن حالتی است که در آن تمام نیروی معنوی انسان برای شناختن متمرکز می شود و رنگ ممتاز آن توجه به شناسایی است که فلسفه محصول این حالت است.
می توانیم تعریف زیر را برای فلسفه در معنای خاص نتیجه گیری کنیم بدون اینکه آن را یک تعریف جامع و مانع و شناساننده و مورد قبول همگان بدانیم.چون چنین چیزی تقریبا ً امکان پذیر نیست.فلسفه عبارت است از بررسی و شناخت تحلیلی و انتقادی مسائل اساسی زندگی انسان به صورت یک کل یا بخشی از آن در ارتباط با کل
موضوع و هدف فلسفه
در دوره های قبل کوشش فلسفه و فیلسوف در جهت شناخت حقیقت و ذات هستی ها با روشهای استدلال عقلی صرف می شد.یعنی بیشتر جنب هستی شناسی مطلق داشت ولی بعد از رنسانس همّ آنها مصروف شناسایی ارزش حقیقت و ماهیت آن شد و فیلسوفان به راههای استفاده عملی از معرفت و علم در زندگی روزمره توجه کردند.به این ترتیب پیشرفت علوم طبیعی آنهم با استفاده از روشهای تجربی را سبب شدن،در صورتی که همین رشته ها قبلا ً هم با روشهای عقلی مطالعه می شدند.

چنین بررسی هایی به نوبه خود موجب پیدایش موضوع تازه ای برای مطالعه شد که به معرفت شناسی یا شناخت شناسی معروف است.البته موضوع شناخت قبلا ًنیز در فلسفه مطرح بود و فیلسوفان قدیم هم به آن توجه داشتند. آنچه این دوره را از دوره های قبل متمایز می سازد و کنار گذاشتن مسائل دیگر و پرداختن صرف به مسئله شناخت بود.

بحث دربار انسان،طبیعت و شناخت به شکل تازه ای مطرح شد و مکاتب جدید فلسفی پایه گذاری گردید .مکاتب تجربه گرایی به پیشوایی فرانسیس بیکن در انگلستان،عقل گرایی به پیشوایی رنه دکارت در فرانسه ،نقد گرایی به رهبری امانوئل کانت در آلمان و اثبات گرایی به رهبری اگوست کنت در فرانسه ،تکامل گرایی به رهبری هربرت اسپنسر در انگلستان و بالاخره عمل گرایی به رهبری ویلیام جیمز و جان دیوئی بیشتر در امریکا از جمله آنها هستند.
مکتب های مختلف فلسفی پاسخهای گوناگون به این سؤال دارند که بعضی از مهمترین آنها عبارتند از:
۱ – نظریه شناخت:مطابق این نظریه موضوع فلسفه ماهیت شناخت است
۲ – نظریه ارزشها:علوم آنچه را که هست بررسی می کنند
۳ – نظریه انسان گرایان:در این نظریه انسان به عنوان شرط اصلی و بنیاد هر چیز دیگر است
۴ – نظریه تحلیل زبان:به اعتقاد طرفداران این نظریه فلسفه ساخت زبانی علوم دیگر را بررسی می کند و به گفته ویتگنشتاین هیچ جمله فلسفی وجود ندارد .آنچه هست فقط توضیحات جمله ها است.وی و اکثر اثبات گرایان منطقی معاصر از این نظریه طرفداری می کنند.
فلسفه هم از لحاظ روش و هم از لحاظ هدف با علوم فرق دارد.بنابراین به اعتباری می توان گفت که فلسفه بیش از علوم به ریشه ها و بنیادها نفوذ می کند و می کوشد آنجا که علوم دیگر قانع شده و ایستاده اند باز هم به کاوش بپردازد و پرسش مطرح سازد.
از مطالعه مجموع آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که موضوع فلسفه در دو حوزه مهم و وسیع خلاصه می شود:
۱ – متافیزیک که از آن به عنوان معرفت به شناسایی و هستی تعریف می کنند و خود شامل دو بخش عمده است:

الف)هستی شناسی که به بحث از مطلق وجود یعنی هستی عاری از هر قیدی می پردازد.
ب)شناخت شناسی یا نظریه معرفت که درباره امکان شناخت یا امکان شناخت جهان و ماهیت خود شناخت بحث می کند.شناخت شناسی در حقیقت مدخل مابعد- الطبیعه است.
۲ – ارزش شناسی یا فلسفه ارزشها که ماهیت آرمانها یا ارزشهای مطلق یا خیر و زیبایی را مورد بحث قرار می دهد.

به عقیده بیشتر فیلسوفان موضوعات عمده فلسفه به معنای کلاسیک آن سه موضوع هستی شناسی،شناخت شناسی و ارزش شناسی است.اگرچه ممکن است برخی از فلاسفه معاصر با این نظر موافق نباشند.

اهداف فلسفه
۱ – بدست آوردن یک نظریه از کل هستی یا بودن
۲ – کشف مفاهیم و معانی و ارزشهای اشیاء و امور و پدیده ها به طور کلی
۳ – تحلیل و انتقاد از فرضها و مفاهیم
۴ – سرانجام کمک به مردم در گسترش جهان بینی سالم و بهره مندی از یک زندگی سالم انسانی

تربیت چیست؟
هدف کلی:
آشنایی با تعریف،مفهوم و ابعاد گوناگون تربیت
تربیت در جریان زندگی انسان نقش مهم و اساسی دارد.ارائه یک تعریف جامع و مانع از تربیت قدری مشکل به نظر میرسد.به همین دلیل اغلب کسانی که در این راه تلاش کرده یا می کنند،بالاخره یا به تعریف تجویزی یا قیدی از تربیت روی می آورند و یا مانند فلاسفه پیرو مکتب تحلیل زبان به جای تعریف معین از تربیت به تحلیل و تبیین مفهوم آن با توجه به مصادیق می پردازند.
گروه سومی هم وجود دارد که دادن تعریف معین و مشخص از تربیت را ممکن می دانند و عقیده دارند برای اینکه بین تربیت نظری و تربیت عملی تناسب و هماهنگی وجود داشته باشد لازم است که تعریف روشنی از تربیت بدست داد.بعضی نیز مانند پیترز از ملاکها و معیارهایی سخن می گویند که بتوانند آن را از سایر فعالیت ها جدا کنند.

پیترز عقیده دارد که تربیت مستلزم:
۱- انتقال ارزشهایی است که افرادی آنها را پذیرفته اند و می خواهند به دیگران منتقل نمایند
۲- شناخت و معرفت مؤثر است
۳- کاربرد روشهای خاص برای انتقال معرفت و ارزش است
در واقع پیترز تربیت را فرایندی می داند که دارای محتوی و روش است.

معنی و مفهوم تربیت
برای رسیدن به تعریف تربیت بحث را با توجه به معانی لغوی تربیت و اصطلاحاتی که مترادف آن بکار می روند پی می گیریم.
۱- تعلیم یا آموزش :این واژه در لغت نامه دهخدا به معنی آموختن،بیاگاهانیدن،آموختن،آگاهانیدن،کسی را چیزی آموختن،آموزانیدن و;.آمده است
۲- تربیت یا پرورش:در همان جا،پرورانیدن،پروردن، پروردن و آموختن معنی شده است.

از سوی دیگر در زبان فارسی،هر دو کلمات تعلیم و تربیت هم در مورد انسان و هم در مورد حیوان بکار می روند و تربیت حتی دربار گیاهان نیز کاربرد دارد.اما کلمه در مورد انسان دارای کاربرد عمیقتر و وسیعتری است.در مفهوم لغوی به کار بردن کلمه تربیت از پرورش عضلات بدن تا کمالات معنوی را شامل می شود.

بنابراین آنچه از واژه تربیت استنباط می شود این است که تربیت شامل ایجاد یا فعلیت بخشیدن هر نوع کمالی در انسان می شود که مطلوبیت و ارزش داشته باشد.این کمال گاهی جنبه شناختی دارد که به دانش،شناخت و آگاهی انسان مربوط می شود گاهی نیز جنبه کنشی یا حرکتی دارد که به رفتارها و اعمال عینی انسان که اغلب دارای مظاهر جسمانی هستند مربوط می شود و بالاخره گاهی جنبه گرایشی یا عاطفی دارد که با نگرش،اعتقاد،ایمان و علایق،احساسات انسان مرتبط است.

کاربرد کلمه تعلیم و تربیت در مورد غیر انسان آنهم برای دست اندرکاران علوم تربیتی مسامحه آمیز است و اهل فن هر دو آنها را درمورد انسان بکار می برند.
۳- تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش:کاربرد این واژه مرکب که به معنای واحدی دلالت دارد در زبان فارسی تاریخچه طولانی ندارد و احتمالا ً از آغاز قرن اخیر فراتر نمی رود.
۴- تدریس:به فعالیت خاصی گفته می شود که به وسیله معلم انجام می گیرد تا شاگردان مطلبی را بیاموزند.
۵- مهارت آموزی یا عادت دادن:این عمل ایجاد مهارت در افراد از طریق تمرین و تکرار و کارورزی است.
ماهیت تربیت

آیا تربیت فن یا هنر است؟
درست بر سر همین مسئله است که بیشتر صاحب نظران تربیتی اختلاف نظر دارند.مثلا ً بعضی از آنان تربیت را فن و بعضی دیگر آنرا نوعی هنر می دانند.برخی هم با دلایلی که ارائه می دهند آنرا نوعی علم می خوانند.
معلم باید برای روشن شدن کار خود و منظم و منطقی عمل کردن در جریان تربیت به تدوین نظریه تربیت یا لااقل نظریه تدریس اقدام کنند.
هرگاه علمای تربیتی بتوانند در مورد مسائل خاص خود دست به پژوهش بزنندو این پژوهش هم پژوهش کاربردی باشد و نتایج بدست آمده از این پژوهش از خاصیت نظم پذیری و قدرت پیشبینی برخوردار باشد می توان تربیت را نیز یک علم دانست.با توجه به این نکته که خاصیت نظم پذیری و قدرت پیش بینی قوانین حاصل از این نوع پژوهشها به قدرت و استحکام سایر علوم نیست باید گفت که علم تربیت هنوز دوران نوزادی خود را می گذراند.
بسیاری از علمای تربیتی هنوز هم دوست دارند به علت استفاده های فراوانی که از تحقیقات و یافته های علوم دیگر و حتی فلسفه می برند این رشته از دانش بشری را به جای علم تربیت یا تربیت شناسی با اصطلاح آشنای علوم تربیتی بنامند.

عناصر تربیت
گذشته از مسئله فن،هنر،یا علم بودن تربیت که زمینه های مناسبی برای اختلاف نظر در مورد ماهیت تربیت هستند. زمینه های دیگری نیز برای اختلاف نظر صاحب نظران تربیتی وجود دارند.عناصری که در یک جریان تربیتی مداخله می کنند از جمله آنها است.
یکی از این عناصر مورد اختلاف،جامعه و دخالت آن در جریان تربیتی است.بدین معنی که بعضی از متخصص های تربیتی علاوه بر مربی و متربی جامعه را نیز جزء عناصر تربیت محسوب می کنند.
بیشتر دست اندر کاران تربیت در این مورد موافقت دارند که تربیت به عنوان تأثیر ارادی بزرگسالان روی خردسالان به منظور سوق دادن آنها به حالت بزرگسالی تلقی گردد.
کرشن اشتاینر می گوید :عمل تربیتی عملی قائم به ذات است که لازمه هر جامعه انسانی است.این عمل هدفی طبیعی را که آدم منزوی بدون برخورداری از کمک جامعه می تواند بدان نائل شود دنبال نمی کند.
صرف توجه به جنبه اجتماعی یا فردی تربیت،نمی تواند گویای این معنا باشد که جامعه از عناصر واقعی آن که در ماهیت تربیت نهفته است باشد.به طور کلی تعریف تربیت به عنوان تأثیر یک فرد یا گروهی از افراد بر روی فرد دیگر،بسیار کلی و ناروشن است.
در تعریفی که می خواهیم از تربیت ارائه دهیم اشاره به نقش دو عامل مربی و متربی لازم بنظر می رسد این بدان معنی است که تربیت مانند یک جریان طبیعی یا مکانیکی یک سویه نیست که از مربی آغاز و به رشد و کمال متربی و تغییر در رفتار وی ختم گردد.

محتوی تربیت
هر فرایند تربیتی به نحوی از انحنا دارای محتوی است البته مکاتب مختلف با مسئله محتوی یا باصطلاح برنامه تربیتی برخوردهای متفاوتی دارند.ولی در مجموع هر تربیتی حتی تربیت کودک مدار افراطی به نوعی محتوای تربیتی که با رغبتها و علایق شاگردان منطبق باشد عقیده دارند.

روش تربیت
وقتی از هدف و محتوای تربیت سخن می رانیم طبعا ً مسئله روش تربیتی نیز مطرح می شود .البته شاید روش از اهمیتی که محتوا دارد برخوردار نباشد ولی روشهای تربیتی نیز به نوبه خود می توانند خشک و غیر قابل انعطاف و احیانا ً خشن و در نتیجه نامطلوب باشند و برعکس ممکن است منطبق بر نیازها و علایق و شخصیت کودک به عنوان انسانی بالقوه دارای اراده و مختار باشند که تا حد زیادی مطلوب و با ارزش است

اصول تربیت
در کتاب اصول آموزش و پرورش اصول به معنی تکیه گاهها و یا مبانی نظری و عقلانی تربیت تلقی شده وچنین آمده است:”اصول هم عبارت از تکیه گاههای نظری است که از عوامل موجود در حیات استخراج شده اند و هم آنرا به عنوان ملاک عمل باید در نظر گرفت. “
هوشیار برای بدست آوردن اصول منابعی مانند مطالعه زندگی فردی و جمعی نوع انسان،عوامل موجود در حیات انسان،انتظاراتی که مردم از دستگاه تربیتی دارند و بالاخره فرهنگ جامعه را معرفی می کند.بر این اساس اصول تربیت را به ۶ اصل:اصل فعالیت،آزادی، فردیت،کمال،سندیت،اعتبار و اجتماع محدود می کند.

اصول موضوعی تربیت از دو منشاء سرچشمه می گیرند. اول اصولی که از جهان بینی و ایدئولوژی اخذ می شوند. دوم اصولی که از علوم و معارف دیگر استخراج می گردند . این تقسیم بندی تا حدودی از نابسامانی های موجود در زمینه ماهیت اصول تربیتی و منشاء آنها جلوگیری می کند و معیار قابل قبولی برای مقوله بندی اصول موضوعی تربیت بدست می دهد.

موضوع تربیت
اصولا ً موضوع تربیت به طور اعم موجودی است که نشو و نمو یا رشد می کند و بالقوه استعداد بالندگی را دارد و بطور اخص انسان کمال پذیری است که در صدد تغییر مطلوب حیات و زندگی خود می باشد و بالقوه قابلیت رسیدن به عالیترین مراحل کمال را دارد.
مراحل تربیت
۱- مرحله پرستاری
۲- مرحله تأدیب
۳- مرحله تعلیم
۴- مرحله خودسازی

از جمع بندی نکاتی که تا کنون ذکر شد می توان تعریف زیر را برای تربیت بیان کرد،بدون آنکه مدعی شویم این تعریف کاملترین تعریف مورد قبول همگان است . تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای شکوفا کردن و به فعلیت رساندن استعداد های بالقوه انسان و حرکت تکاملی او به سوی هدف مطلوب ،منطبق بر اصولی معین و برنامه ای منظم و سنجیده.

فلسفه تربیت
هدف کلی:
آشنایی با بنیادهای فلسفی تربیت و درک ارتباط فلسفه با تربیت.
رابطه فلسفه با تربیت
در اینکه آیا فلسفه با تربیت ارتباط دارد یا نه؟و اگر دارد این ارتباط در چه جنبه هایی است نظریات متفاوتی بیان شده است .
۱- نظر اول این است که تربیت در تدوین نظریه ها ، انتخاب موضوعات و حتی روش شناسی خود از نظریه های فلسفی کمک میگیرد.
۲- نظر دوم این است که تربیت شاخه ای از معارف بشری است که می تواند یافته های فلسفه را بکار گیرد.

مسائل اساسی فلسفه ارتباط نزدیکی با تربیت دارد،مثلا ً:
۱- تربیت انسان باید دارای هدف و مقصود و غایتی باشد
۲- معلم به طور عمده برای رشد فکری یا عقلانی شاگردان خود تلاش می کند.
۳- یک غرض اصلی دیگر از تربیت در همه زمانها پرورش اخلاقی انسانها بوده و هست در حالی که فلسفه راهنمای عمل تربیتی است،تربیت نیز با تحقیقات خود اطلاعات اساسی برای داوریهای فلسفی فراهم می سازد.

فلسفه تربیت
فلسفه تربیت در جستجوی ایجاد نظریه هایی دربار ماهیت انسان،جامعه و جهان می باشد،تابتواند توسط آنها داده های گاه متعارض پژوهشهای علوم رفتاری را نظم بدهد و هدفهایی را که تربیت باید تعقیب کند،و وسایل کلی را که در نیل به آنها می تواند بکار ببرد معلوم نماید.

تربیت و گرایشهای فلسفی
ضرورت انسجام عقاید
اندیشه سازان در مورد هستی و زندگی بیشتر ازهر چیزی تحت تأثیر تربیتی است که در مورد او اعمال شده یا کسب کرده است.
بطور کلی طرز برخورد هرکسی با جهان،چه از لحاظ نگرش و چه از لحاظ کنش گرایشهای او را بازگو می کند.این مسئله در آموزش و پرورش یا در تربیت از اهمیت خاصی برخوردار است. بهترین راه برای داشتن انسجام در نگرش داشتن سه ویژگی عمده است
۱- تمایل به گرد آوری هرچه بیشتر اطلاعات به منظور بررسی یک مفهوم یا یک موقعیت
۲- تمایل و آمادگی برای نفوذ به عمق یک مسئله
۳- تمایل به برداشتها،دریافتها و نگاه جدید به مسائل آشنا

تعریف مکتب
مکتب به گروهی از افراد به ویژه اندیشمندان،روشنفکران وهنرمندانی گفته می شود که افراد،آثار و سبک آنها تأثیر اجتماعی مشترکی داشته و یا از نظر اعتقادی دارای وحدت نظر باشند.
رابطه مکاتب فلسفی و مکاتب تربیتی
دو نوع رابطه میان مکاتب تربیتی و مکاتب فلسفی می تواند وجود داشته باشد. ۱- اول ممکن است یک سری آرای تربیتی منظم و منسجم بطور مستقیم یا غیر مستقیم از آرا و عقاید یک فیلسوف یا یک مکتب فلسفی انتزاع شود.
۲- گاهی،سنن،آداب اجتماعی و نهادهایی در جامعه ای به وجود آمده اند که منجر به نوع خاصی از تربیت انسانها شده است و شخصی یا اشخاصی با مطالعه این زمینه ها
و کارکرد نهادهای اجتماعی،عناصر بنیادی این سنتها و عملکردها را شناخته و کشف می کنند سپس آنها را به طور منظم و منسجمی تدوین می کنند.

پندار گرایی و تربیت
هدف کلی
آشنایی با فلسفه پندگرایی از دیدگاه تربیت و تأثیر هستی شناسی، شناخت شناسی و ارزش شناسی آن بر جنبه های گوناگون تربیت و کسب توانایی نقد و بررسی رفتارهای تربیتی مبتنی بر این فلسفه.
پندار گرایی ترجمه واژه ایده آلیسم(idealism) ماخوذ از کلمه ایده (idea)به معنی موجود مجرد،می باشد که با تعبیرات متفاوت به آرمان گرایی،اصالت تصور،تصور گرایی،ذهن گرایی و بالاخره انکار گرایی هم ترجمه شده است.واقع گرایی هم ترجمه واژه رآلیسم (realism)می باشد که از ریشه لاتین رس(res) به معنی شیئ و واقعیت گرفته شده است.

کاربرد واژه های ایده آلیسم و رآلیسم
۱- ایده آلیسم و رآلیسم در اخلاق:رآلیسم یا واقع گرایی در اخلاق به این معنی است که ارزشهای اخلاقی تابع واقعیات موجود و خواستهای فعلی مردم می باشد که در مقابل آن ایده آلیسم در اخلاق قرار دارد بدین معنی که ارزشهای اخلاقی برای کمال های مطلوب و متعالی در نظر گرفته شوند،هرچند وجود خارجی نداشته باشند و تمایل عمومی مردم هم با آنها موافق نباشد.
۲- ایده آلیسم و رآلیسم در هنر و ادبیات:در قلمرو هنر و ادبیات رآلیسم به آن دسته از مکتبهای هنری و ادبی گفته می شود که طبیعت و زندگی را به همان گونه که هستند و به طرز واقعی در بیانات خود به اشکال تجسمی، تصویری،کلامی،شنیداری و غیره منعکس می سازند.در برابر آن ایده آلیسم بر آن دسته از مکتبهای هنری و ادبی اطلاق می شود که طبیعت و زندگی را با همان شیوه های بیانی به شکل غیر واقعی و به صورت پندارها و آرمانهای مورد نظر عرضه می دارند.

۳- ایده آلیسم و رآلیسم در فلسفه:هم ایده آلیسم و هم رآلیسم دارای انواع مختلفی هستند که صرف نظر از آنها می توان گفت که به طور کلی عده ای از فلاسفه هستند که معتقد اند واقعیتی غیر از ادراکات انسان وجود ندارد و عالم خارج امری اعتباری و ذهنی است و یا در بعضی موارد هم واقعیت را منجر به درک کننده و درک شونده معرفی کرده و می گویند آنچه ادراک می شود مفاهیم و صورتهای ذهنی هستند و آن سوی این صورتها با ایده های ذهنی واقعیتی که مطابق آنها باشد غیر از موجودات درک کننده دیگر وجود ندارد.
پندار گرایی شاید قدیمی ترین فلسفه نظامدار غرب باشد که به اعتقاد ویل دورانت مورخ و متفکر معاصر امریکایی توسط دموکریتوس یا ذیمقراطیس پایه گذاری شد و با کاربرد واژه ایده به معنی موجود مجرد به فلسفه ایده آلیسم معروف شد.
هستی شناسی و تربیت
هستی شناسی پندارگرایان
پندارگرایان عقیده دارند که هستی یا عالم خارج امری اعتباری و ذهنی است یعنی واقعیتی غیر از ادراکات، معانی ذهنی و به طور کلی اندیشه ها و پندارهای انسان وجود ندارد.
افلاطون که به اعتقاد اغلب دست اندر کاران فلسفه سهم عمده ای در ایجاد و گسترش فلسفه پندارگرایی داشته است معتقد بود که جهان مادی نه بود است نه نبود بلکه نمود است.
پندارگرایان اشیای محسوس و مادی پیرامون ما را انکار نمی کنند بلکه عقیده دارند که این اشیا و به طور کلی عالم محسوس،غیر واقعی است و آنچه واقعیت و حقیقت دارد عالم ادراکات یا معقولات است.
مکتب پندارگرایی با وجود اعتقاد به اصالت ایده ها یا معقولات به دلیل تعابیر گوناگونی که از هستی محسوس و معقول و ارتباط آنها ارائه داده است دارای انواع متعددی است که برخی از آنها عبارتند از: ۱- پندار گرایی روحانی یا دینی که برکلی نماینده آن است
۲- پندار گرایی ذهنی که فیخته،فیلسوف آلمانی نماینده آن است
۳- پندارگرایی عینی که شیلینگ،متفکر آلمانی پایه گذار آن است.
۴- پندار گرایی مطلق که به فلسفه هگل فیلسوف آلملنی اطلاق می شود.
همان طور که ملاحضه گردید بطور کلی همه پندارگرایان در هستی شناسی خود ابراز داشته اند که جهان یا هستی مجموعه ای از تصورات ذهنی،مدرکات یا معقولات است و چیزی جز آنها وجود ندارد.و اگرهم وجود داشته باشدآنطور که کانت میگوید برای ما قابل شناخت نیستند.

انسان از دیدگاه پندارگرایان
انسان به عنوان بخشی از هستی در نظر پندارگرایان موجودی معنوی است و ماهیت اصلی او را روح وی تشکیل می دهد.اینکه روح چیست و چگونه به انسان و جسم مادی او تعلق می گیرد نظر پندارگرایان متفاوت است.
برکلی می گوید که چون انسان موجود معنوی است و اراده آزاد خود را اعمال می کند پس شخصا ً مسئول اعمال خویش است.
هگل عقیده داشت که انسان جزئی از حیات مطلق و جرقه ای از روح جاودانی است که به هنگام مرگ دوباره در آن جذب می شود.پس پندارگرایان همه در این قول که انسان موجود معنوی و دارای اراده آزاد است و اصالت او با روحش می باشد اتفاق نظر دارند.اما در بین آنان دربار ارتباط انسان با واقعیت غائی معنوی که از آن منشاء گرفته است اختلاف نظر وجود دارد.

تأثیر هستی شناسی پندارگرایان در تربیت
با توجه به طرز تلقی پندارگرایان از ماهیت جهان و انسان ،تربیت باید به تدریج زمینه های رشد طبیعت آدمی را که روحانی و معنوی است،برای نیل به هدف هستی اش که عبارت از وابستگی نزدیک میان او و عناصر معنوی طبیعت است فراهم سازد.این موضوع را افلاطون به زبان دیگری بیان کرده و می گوید که روح آدمی مهمتر از تن اوست.
به نظر پندارگرایان تربیت باید سبب شکوفایی همه استعداد ها و تواناییهای بالقوه شاگردان بشود.این کار بدون اطلاع کامل درباره شاگرد امکان ندارد.بنابراین معلم باید دارای رشد و کمال بیشتر و تجربه وسیعتری باشد تا او را به تشریح معنی زندگی برای شاگردانش قادر سازد.بطور کلی معلم از نظر پندارگرایان نقش اصلی و اساسی را در جریان تربیت ایفا می کند و به عنوان فردی که رشد یافته و در فن خود متخصص است مورد ستایش می باشد.
تربیت در نظر پندارگرایان عبارت است از نفوذ انسان رشید،روی انسانی در حال رشد و هدف آن تحقق ذات تربیت شونده و به کمال رساندن اوست.یا به قول هرمان هورن تربیت فرایند ابدی عالیترین تطابق انسان با خدا توسط انسانی است که از نظر روحی و جسمی رشد یافته و فردی آزاد و آگاه باشد.چنین امری در محیط فکری،عاطفی و ارادی بشر متجلی می گردد.

شناخت شناسی و تربیت
شناخت شناسی پندارگرایان
پندارگرایان معتقد اند که معرفت یا شناخت انسان مستقل از تجارب هستی اوست.انسان پندارها یا تصویرهایی از جهان و پدیده ها را از همان آغاز زندگی در ذهن دارد. بنابراین نیازی نیست که ما چیزهای اطراف خود را تجربه کنیم تا به شناسایی برسیم بلکه باید دربار آنها بیندیشیم
در چهارچوب اندیشه پندارگرایانه شناخت خلاق است.یعنی شناخت موضوعات خود را خلق می کند.هر آنچه ما می دانیم محصول اندیشه خود ماست و همه آنها به نحوی در درون ما هستند.بعضی از این چیزها را طبق قانون تولید می کنیم و بعضی دیگر را دل به خواه.این سخن اساس نظر امانوئل کانت فیلسوف بزرگ پندار گرا است.
در نظر کانت عمل ذهن تنها اخذ محسوسات نیست بلکه کار اصلی آن تبدیل محسوسات به مدرکات است.به این اعتبار اساس معرفت در نظر او عبارت از نظم و وحدت بخشیدن به اطلاعاتی است که توسط حواس گردآوری می شوند.

تأثیر شناخت شناسی پندارگرایان در تربیت
پندار گرایان جهان مادی و دنیای محسوس پیرامون ما را انکار نمی کنند.ولی می گویند آنها در نهایت امر واقعی نیستند.بلکه مظاهر یک واقعیت غیرمادی اساسی تری هستند.این است که از طریق محسوسات انسان نمی تواند به دانش کلی دست یابد.انسان باید بکوشد تا از راه تفکر و تمرکز ذهنی دست کم قسمتهایی از آن دانش راستین و حقیقی را که در جهان روح اندوخته است به یاد آورد.
تقویت و منظم کردن ذهن و نیروهای آن با یاد سپاری و یادآوری دانش ها ممکن می شود.این کار نیز از راه آموزش انجام می گیرد.
همه محتوی آموزشی در این مکتب این ویژگی را دارند که به وسیله آنها مهارتهایی کلی در افراد بوجود می آید. عناوین درسی،محتوی درسها و روش آموزش آنها در این دیدگاه ممکن است بیشتر شامل بخش های زیر باشد:
عناوین و محتوی دروس
۱- زبان و ادبیات
۲- ریاضیات
۳- علوم تجربی
۴- علوم اجتماعی و گنجینه های فرهنگی
۵- تاریخ و فلسفه
۶- درسهای دینی
۷- تربیت بدنی ،حرفه ای و فنی

روشهای تدریس
اصولا ً در نظر یک معلم پندارگرا انسان چیزی را یاد نمی گیرد بلکه آنها را به خاطر می آورد.یعنی یادگیری در نظر او فقط یادآوری است.اگر بخواهید چیزی را به شاگرد بیاموزد باید ذهن او را برانگیزاند تا تصورات و پندارهای موجود در ذهن وی زنده شوند.برای این منظور تقویت نیروی به یاد سپردن و به یاد آوردن را بسیار مفید می دانند.به این دلیل بر نوشتن تکلیف شبانه زیاد،تمرین در بازنویسی،تقلید خط و حروف و به خاطر سپردن اسامی و تاریخ رویدادها تأکید می کند.
معلم در این مکتب نقش عمده و فعالی دارد و معمولا ً فعالیت او در کلاس آشکارتر از فعالیت شاگردان است.تصمیمات تربیتی عمدتا ً به عهده اوست. روش تدریس کلا ً مبتنی بر تفکر و تعقل است .لذا از تمام شیوه های راه بردن عقل برای کسب معرفت،مانند سخنرانی،مباحثه و استدلال استفاده می کنند.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.