فایل ورد کامل مقاله علم اخلاق؛ تحلیل فلسفی و دینی مبانی اخلاقی و نقش آن در تعالی فرد و جامعه


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
2 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله علم اخلاق؛ تحلیل فلسفی و دینی مبانی اخلاقی و نقش آن در تعالی فرد و جامعه دارای ۴۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله علم اخلاق؛ تحلیل فلسفی و دینی مبانی اخلاقی و نقش آن در تعالی فرد و جامعه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله علم اخلاق؛ تحلیل فلسفی و دینی مبانی اخلاقی و نقش آن در تعالی فرد و جامعه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله علم اخلاق؛ تحلیل فلسفی و دینی مبانی اخلاقی و نقش آن در تعالی فرد و جامعه :

علم اخلاق

علوم متعددی که اخلاق انسانها را از جهات و حیثیات گوناگون مورد کنکاش و بررسی قرار داده‌اند به قرار ذیل می باشد :
۱-علم اخلاق ۲-فلسفه علم اخلاق ۳-تعلیم و تربیت ۴-اخلاق توصیفی ۵-فرا‌اخلاق ۶-اخلاق هنجاری ۷-فلسفه اخلاق

معنای لغوی اخلاق :
با توجه به صفات و خصوصیات مختلف انسانها از قبیل شجاعت ، امانتداری ، سخاوت یا زذلی و بخل و خیانت می توان دریافت که در بعضی از انسانها این صفات بگونه ای پایدار و راسخ است که معمولاً کارهای متناسب و مطابق با آن صفات را بدون تامل و تفکر به سادگی انجام می دهند . آن صفات در آنها ملکه شده است و گاهی بعضی دیگر گاه گاهی به این صفات متصف می شوند و احیاناً با تامل در اطراف آن کار ، خود را به انجام آن وادار می کنند . در این صورت این صفتی زودگذر بوده و شخص در انجام کار متناسب با آن خود را به انجام آن وادار می کند و آن صفت را حال می‌نامند .

خلق در لغت به معنای صفت پایدار و راسخ یعنی ملکه است و اخلاق به مجموعه اینگونه صفات اطلاق می شود . معنای لغوی اخلاق تنها اختصاص به صفات نیکو و پسندیده نداشته است ، بلکه شامل صفات زشت و زیبا هم می‌شود . همانطور که بعضی از انسانها دارای خلق نیک و سخاوتمند و برخی دیگر گرفتار خلق ناپسند بخل می باشند .

فلسفه علم اخلاق به مباحثی نظیر تاریخچه علم اخلاق و تحولات آن و هدف از علم اخلاق و فایده آن و علمای بزرگ این علم و مسائلی از این دست می پردازد . در تعلیم و تربیت شیوه های علمی آراسته شدن به صفات نیکو و پسندیده و دفع رذایل و صفات ناپسند مورد بحث واقع می شود .

اخلاق توصیفی :
درصد توصیف و گزارش اخلاقیات افراد جوامع ادیان و مکاتبات خاص می باشد .
فرا اخلاق :
در علم اخلاق قضایایی مانند ظلم کار ناپسندی است . شجاعت و سخاوت از صفات خوب هستند . در امانت نباید خیانت کرد . در فرااخلاق به بررسی کل مفاهیم ظلم شجاعت سخاوت پرداخته می شود .

اخلاق هنجاری :
شامل ۲ بخش است : بخش اول از معیارهای کلی اخلاقی صحبت می کند و اینکه خوبها و بدیهای کلی چیست ؟ معیار کار درست کدام است و خوبی و درستی چه رابطه ای با هم دارند . پاسخ این سوالات بررسی می شود

.
در بخش دوم از خوبی و بدی و درستی و نادرستی و اخلاق بودن یا غیر اخلاقی بودن افعال خاص سخن می گوید مثل اینکه آیا خیانت بد است . پرسش نخست از معیار کلی خوبی و بدی و درستی و نادرستی افعال بحث می کند و بخش دوم مصادیق آن معیار کلی را تشخیص می دهد . در بخش نخست تقدم منطقی بر بخش دوم را دارد . زیرا مبادی تصدیقی آن را فراهم می کند .

فلسفه اخلاق :
مجموعه مطالعات فلسفی درباره اخلاق است و از این رو فرا اخلاق و اخلاق هنجاری را در برمی گیرد .

اهمیت فلسفه اخلاق و تزکیه :
بر کسی پوشیده نیست اصلاح انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مشکلات و مفاسد اجتماعی جنگ و خونریزی ها و ; تنها در پرتو ترویج اخلاق صحیح و دعوت انسانها به آراسته شدن فضایل اخلاقی میسر است ولی این هدف اساسی و والا وقتی محقق خواهد شد که اخلاق صحیح از اخلاق ناصحیح و نیز مبانی اخلاق صحیح مورد بحث واقع شود و بطور عقلانی تبیین شود .
پیامبر گرامی اسلام نیزهدف خود را از بعثت ، تتمیم مکارم اخلاق ذکر نموده است .

(بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) من برای اتمام فضایل اخلاق مبعوث شده ام .
علم اخلاق :
علم اخلاق از صفات فاضله و رذیله خوب و بد که از طریق کارهای اختیاری و ارادی انسان قابل کسب هستند بحث می کند . و چنین صفاتی موضوع علم اخلاق می باشند به نظر عالمان اخلاق مسلمان ، هدف علم آراستن نفس به خلقهای پسندیده است و فعل پسندیده و کار نیک در واقع وسیله ای برای تحقق صفات راسخ نیکو در جان آدمی است . این دیدگاه ریشه در انسان شناسی خاص این عالمان دارد که گوهر وجود آدمی را نفس و روح او دانسته و کمال انسان را نیز به کمالات روحی او می داند .

اما برخی از عالمان مغرب زمین علم اخلاق را مربوط به رفتار آدمی دانسته اند نه سجایا و صفات باطنی او .
فولکیه می گوید : «علم اخلاق عبارت است از مجموع قوانین رفتار که انسان با عمل به آن می تواند به هدفش نائل آید .
ژکس می گوید : «علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد.»

غایت انسان :
ارسطو غایت انسان را در سعادت می داند و می گوید سعادت توسط فضیلت حاصل می شود و فضیلت انسان این است که وظیفه خود یعنی فعالیت نفس را به موافقت با عقل به بهترین وجه انجام دهد و علم اخلاق عبارت است از اینکه بدانیم برای اینکه فعالیت نفس به موافقت عقل انجام گیرد ؛ در احوال و موارد مختلف عمل انسان چه باید باشد . یعنی درچه وقت و درچه مورد و چگونه نسبت به که و برای چه باید عمل کند .

فضیلت :
سقراط نخستین کسی است که مساله تعاریف کلی را در ارتباط با فضایل اخلاقی مطرح کرد . او معتقد بود که هر کس بیش از آنکه جویای منافع خود باشد باید جویای فضیلت و حکمت باشد و لذا درصدد تعریف مفهوم خوب ، حکم ، فضیلت و امثال آن بود رابطه میان معرفت و فضیلت ، مشخصه اخلاق سقراط است . او معرفت و فضیلت را یکی می دانست به این معنا که شخص عاقل که می داند حق چیست به آنچه حق است عمل می کند و هیچ کس دانسته از روی قصد ، مرتکب بدی نمی شود . هیچ کس شر را به عنوان شر انتخاب نمی کند .

مفاهیم اخلاقی و ویژگی های آن :
مفاهیم کلی که در علوم مختلف به کار می روند سه دسته اند . ۱-مفاهیم ماهوی ۲-مفاهیم فلسفی ۳-مفاهیم منطقی .

۱-مفاهیم ماهوی :
دسته ای از مفاهیم کلی هستند که ذهن به صورت خودکار از موارد خاص انتزاع می کند و بیانگر چیستی اشیاء واقعی هستند مانند مفاهیم سفیدی ، انسان ، درخت .

۲-مفاهیم فلسفی :
مفاهیمی هستند که ذهن انسان پس از ملاحظه و مقایسه میان دوشی آن را بدست می آورد مانند مفاهیم علت و معلول و وجوب و امکان . این دسته از
مفاهیم به امور واقعی نسبت داده می شوند .

۳-مفاهیم منطقی :
مفاهیمی هستند که تنها بیانگر خصوصیات مفاهیم ذهنی بوده و هیچگاه به امور خارج از ذهن نسبت داده نمی شوند . مانند مفاهیم جزئی و کلی .
به کار برده شده در جملات اخلاقی ۲ نوعند :
۱-مفاهیمی که محمول جملات اخلاقی را تشکیل می دهند مانند مفاهیم حسن و قبح و درست و نادرست وظیفه تکلیف و مسئولیت .

۲-مفاهیمی که موضوع جملات اخلاقی واقع می شوند مانند مفاهیم عدل – ظلم – راستگویی – غضب – موضوع جملات اخلاقی را می توان فلسفی نامید چون پس از ملاحظه رابطه افعال اختیاری انسان با امری واقعی ، از آن افعال انتزاع شده و به‌انها نسبت داده می شوند . اما محمول جملات اخلاقی باید و نباید و حسن و قبح و خوبی و بدی است که مورد افعال اختیاری انسان به کار می روند و بیانگر آن هستند که بعضی از این افعال متناسب با هدف و مطلوب اصلی اخلاق هستند و بعضی دیگر با ان مغایرت دارند از آنجا که این تناسب و تغایر ، رابطه ای واقعی میان افعال و اهداف موردنظر اخلاق است می توان گفت این مفاهیم چون از طریق مقایسه بدست آمده اند و نیز به دلیل اینکه دارای منشاء انتزاع واقعی می باشند از قبیل مفاهیم فلسفی هستند .

در مورد درست و نادرست و هم بر افعال اختیاری انسان حمل می شوند و مقصود ارزیابی افعال انسان است در مورد وظیفه و تکلیف و مسئولیت معتقدند که سر خوبی و حسن یک عمل و ضروری شدن آن امر و الزام که از ناحیه امر کننده ای صادر گردیده است می باشد و چون احکام اخلاقی مبنی بر امور واقعی می باشند . پس اساس احکام اخلاقی امر یا الزام نیست بلکه رابطه واقعی و حقیقی میان فعل و نتیجه و هدف غایی اخلاق می باشد که اگر آن عمل انسان را به هدف مطلوب نزدیک نماید خیر اخلاقی است و اگر آن عمل انسان را از هدف مطلوب دور نماید از نظر اخلاقی دارای ارزش منفی است و برای حصول ارزش اخلاقی امور زیر لازمه است : ۱-مطلوبیت
۲-متعالی بودن (نه اینکه برای ارضای غرایز باشد) ۳-انتخاب آگاهانه

۴-اینکه انتخاب به راهنمایی عقل باشد – چون انسان دارای قوه تعقل بوده و می تواند بر خلاف حیوانات که از روی غریزه انتخاب می کنند به کمک عقل و از روی آگاهی کارهایی را که به هدف مورد نظر اخلاق و مطلوب نهایی نزدیکتر است و ارزش ذاتی دارد انتخاب کند .
کانت در مورد اجرای قانون اخلاقی می گوید :
تکلیف به ما دستور می دهد که قانون اخلاقی را به صورات امر مطلق ندا و مشروط انجام دهیم . کانت ۳ دستورالعمل را درباره امر مطلق بیان می دارد :
۱-به طریقی رفتار کن که دستور عمل تو بتواند تا سرحد یک قانون کلی بالا برود و معتبر شناخته شود . (دروغ و خودکشی نمی تواند بدون اینکه دچار تناقض شود تا سر حد یک قانون بالا برود ) .
۲-همیشه به نحوی با دیگران رفتار کن که با خود رفتار می کنی و رفتار تو با دیگران طوری باشد که انسان غایت باشد نه وسیله ( در اینجا قدر و حیثیت عالی انسان را محفوظ می دارد ) خودکشی انسان را به مثابه یک وسیله در نظر می آورد .

۳-طوری رفتار کن که اراده تو به منزله واضع و قانون گذار جهانی تلقی شود که جنبه درونی بودن اخلاق را معین می کند .
ارسطو فضیلت را به۳ بخش تقسیم می کند .
۱-فضیلت عقلانی
۲-فضیلت نفسانی
۳-فضیلت اخلاقی
که فضیلت عقلانی خود دارای ۲ بخش است از حکمت نظری و حکمت عملی ( عقل نظری و عقل عملی) و فضیلت نفسانی یا اخلاق ، همان اعتدال و سخاوت است .

« موضوع اخلاق »
اخلاق موضوعی فلسفی ، سیاسی ، تربیتی و اجتماعی است . متفکران در فلسفه به ماهیت تفکر اخلاقی تکیه می کنند و در سیاست آن را به کار می برند و درسطح فردی نوع سلوک آدمی و روابط اجتماعی او را تعریف وتبیین می‌کنند و در سطح اجتماعی (محلی وجهانی ) نیز بر اساس آن قانون می‌نویسند.

در غرب سنت فکری ۲۳۰۰ ساله ای ، پیرامون اخلاق که آن را به درستی فلسفه اخلاق می خوانند ، وجود دارد . غایت و هدف این موضوع راه یافتن به راهکارهایی ویژه برای زندگی بهتر است . و هر دیدگاه یا مکتبی در اخلاق تعبیر خاص و ویژه ای از زندگی بهتر ارائه کرده است که تاریخ فلسفه خود گواه این مدعا است .
فلسفه اخلاق پایه نظری ساختار سیاسی و خوراک اصلی یا گوهر علوم سیاسی در هر جامعه متمدن است . نیاکان ما به درستی ، آن را سیاست مدن و آئین شهری نامیدند و از راه تفکر اخلاقی است که نظام حقوقی یک جامعه پی ریزی می شود که آن هم انواع گوناگون دارد .
یکی از آن دو نظام اخلاقی دینی است که پایه داوری اخلاق « را بر وحی »

استوار می کند و نظام اخلاقی غیر دینی (‍ سکولار) که پایه داوری اخلاق را بر خرد بنا می نهد .
مکتب های دیگری هم هستند که به اخلاق از زاویه جدا و مستقل می نگرند. به عبارت دیگر اگر کمی محلی سخن بگوییم بحث و جدل میان دو جهان انقلابی و غیر انقلابی موضوع اخلاقی است . مفهوم اخلاق تنها در آن حد ساده عامیانه نیست که قبلا در فرهنگ تربیتی ایرانی یا شرقی ، فرزند مطیع ، رام و بدون شخصیت را انسان با تربیت و اخلاقی می شناسد . اخلاق هم درباره نیک و بد سخن می گوید وهم درباره فراسوی نیک و بد . قانون گرچه از فلسفه اخلاق جداست ولی

زاده آن است . اساساً بحث حقوق بطور تام وتمام بستگی به اخلاق یا دقیقتر به دید خاصی از اخلاق دارد . از اینجاست که نظام های حقوقی گوناگونی در جهان بوجود آمده اند . زاویه دید ما در جهان اخلاق نوعی خاص از لوایح قانونی را می نویسد و تنظیم می کند و در آن مرجعی که آن لوایح را تصویب و تبدیل به قانون می کند موضع کاملا روشن و خاصی در اخلاق دارد . به زبان دیگر ، نظام های دادگستری محصولات فلسفه اخلاق هستند . این تنوع مکتب های اخلاقی است که مآلاً نظام های دادگستری گوناگون را در جهان آفریده و می آفرینند . اگر در نظامی حقوق فردی چندان رعایت

نشده است این نشان می دهد که دید اخلاقی عامه ی مردم که از زبان ، فرهنگ ، دین ، شرع و عرف و حتی در مجموعه ی واژگان مورد استفاده ، نمایان می شود ، فاقد تعریف روشنی از حقوق فردی است . در نتیجه قانون ، آن حق و حقوق فردی را نادیده می گیرد پس یک رابطه ی علّی میان تفکر اخلاقی و شیوه ی قانون مندی یک جامعه وجود دارد . در نهایت قانون از اخلاق جداست زیرا مجازات های مادی ، فیزیکی و نهایی وجود دارند (مانند زندان ، جریمه ) که قانون را اجرا می کنند اما تنها عوامل اجرایی اخلاق ضمیر باطن و وجدان هستند .
اخلاق همچنین از اتیکت و آداب اجتماعی جداست که به واقع متوجه است به قالب و سبک و آن را بر ماهیت وجود اجتماعی برتری می نهد .

اتیکت مشخص می کند که چه چیز رفتار مؤدبانه است مهمتر اینکه آیا این رفتار ، در یک نگاه عمیقتر ، درست است یا خیر؛ ؟ آداب و رسوم به ما می گویند که چطور لباس بپوشیم ، چگونه به یکدیگر تبریک بگوییم ، چگونه غذا بخوریم و مراسم اجتماعی را به جا بیاوریم . د رحالی که ما یکدیگر را با دست دادن ، تعظیم کردن ، بغل نمودن یا یک بوسه بر گونه تهنیت می گوییم ، این‌عمل‌در‌آداب‌اجتماعی‌گوناگون‌تغییر می‌کند . اما هیچ یک از اینها تقدم اخلاقی
ندارد .

مثلاً در ایران مردم هنگام غذا خوردن چنگال را در دست چپ می گیرند ولی در هند ، مردم بطور عام غذا را با ۴ انگشت دست راست می خورند . هیچ یک از این اعمال ارجحیت اخلاقی ندارد . اتیکت به قراردادهای اجتماعی اجازه ی حرکت آرام را می دهد . اما هسته و گوهر آن قراردادها نیست . اطاعت و اجرای آداب و عادات وجود اجتماعی ما را نشان می دهد و بیان می کند و این بدان معنی نیست که وجود اجتماعی برای آن است . هم زمان بی احترامی به اتیکت می تواند غیر اخلاقی تلقی شود . مثلاً بی حجابی یک فرد خارجی خانم در ایران می تواند برای ایرانیان مسلمان غیر قابل تحمل باشد و غیر اخلاقی تلقی شود و واکنش سختی را به دنبال داشته باشد . قانون ،

اتیکت و دین مبانی مهمی هستند اما هر یک محدودیت های خاص خودش را دارد . محدودیت قانون آنست که شما نمی توانید بر ضد هر نارسایی اجتماعی قانون وضع کنید و نه هر قانون دلخواهی را تحمیل کنید . محدودیت اتیکت آنست که نمی تواند به آنچه برای وجود شخصی و اجتماعی مهم است برسد . اتیکت یک اختراع فرهنگی است اما اخلاق می گوید که یک کشف است . محدودیت قانون حاکمیت دین آنست که بر سر مرجعیت آرمیده است

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.