فایل ورد کامل مقاله ضرورت امامت در اندیشه اسلامی؛ تحلیل فلسفی و کلامی دلایل عقلی و نقلی بر لزوم رهبری الهی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
3 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله ضرورت امامت در اندیشه اسلامی؛ تحلیل فلسفی و کلامی دلایل عقلی و نقلی بر لزوم رهبری الهی دارای ۲۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله ضرورت امامت در اندیشه اسلامی؛ تحلیل فلسفی و کلامی دلایل عقلی و نقلی بر لزوم رهبری الهی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله ضرورت امامت در اندیشه اسلامی؛ تحلیل فلسفی و کلامی دلایل عقلی و نقلی بر لزوم رهبری الهی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله ضرورت امامت در اندیشه اسلامی؛ تحلیل فلسفی و کلامی دلایل عقلی و نقلی بر لزوم رهبری الهی :

اثبات لزوم امامت

ختم نبوت بدون نصب امام معصوم , خلاف حکمت الهى است و کامل بودن دین جهانى و جاودانى اسلام , منوط به این است که بعد از پیامبر اکرم ( ص ) جانشینان شایسته اى براى او تعیین گردند بگونه اى که بجز مقام نبوت و رسالت , داراى همه مناصب الهى وى باشند
این مطلب را مى توان از آیات کریمه قرآن و روایات فراوانى که شیعه و سنى در تفسیر آنها نقل کرده اند استفاده کرد :
از جمله در آیه سوم از سوره مائده مى فرماید : (( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً ))

این آیه که به اتفاق مفسرین در حجه الوداع و تنها چند ماه قبل از رحلت پیامبر اکرم ( ص ) نازل شد بعد از اشاره به نا امیدى کفار از آسیب پذیرى اسلام (( الیوم یئس الذین کفر وامن دینکم ;)) تائکید مى کند که امروز دین شما را کامل , و نعمتم را بر شما تمام کرده .و با توجه به روایات فراوانى که در شائن نزول این آیه ها وارد شده کاملاً روشن مى شود که این (( اکمال و اتمام )) که توائم با نومید شدن کفار از آسیب پذیرى اسلام بوده با نصب جانشین براى پیامبر اکرم ( ص ) از طرف خداى متعال , تحقق یافته است . زیرا دشمنان اسلام , انتظار داشتند که بعد از وفات رسول خدا ( ص ) ـ مخصوصاً با توجه به اینکه فرزند ذکورى نداشتند ـ اسلام بدون سرپرست بماند و در معرض ضعف و زوال قرار گیرد , ولى با نصب جانشین براى وى دین اسلام به نصاب کمال , و نعمت الهى به سرحد تمام رسید و امید کافران بر باد رفت . ( ۱ )

سپس همه حضار با آن حضرت بیعت کردند و از جمله , خلیفه دوم ضمن بیعت با امیر موئمنان على ( ع ) بعنوان تهنیت گفت : (( بخ بخ لک یا على , اصحبت مولاى و مولى کل موئمن و موئمنه)) ( ۳ )
و در این روز بود که این آیه شریفه , نازل شد : (( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً )) و پیامبر اکرم ( ص ) تکبیر گفتند و فرمودند : (( تمام نبوتى و تمام دین الله ولایه على بعدى ))
و در روایتى که بعضى از بزرگان اهل سنت ( حموینى ) نیز نقل کرده اند آمده است که ابوبکر و عمر از جابر خاستند و از رسول خدا ( ص ) پرسیدند که آیا این ولایت , مخصوص على است؟ حضرت فرمود :
مخصوص على و اوصیائ من تا روز قیامت است . پرسیدند : اوصیائ شما چه کسانى هستند؟ فرمودند :

(( على اخى و وزیرى و وارثى و وصیى و خلیفتى فى امتى و ولى کل موئمن من بعدى , ثم ابنى الحسن , ثم النى الحسین , ثم تسعه من ولد ابنى الحسین واحداً بعد واحد , القرآن معهم و هم مع القرآن , لایفارقونه و لا یفارفهم حتى یردوا على الحوض )) (۴)
بر حسب آنچه از روایات متعدد , استفاده مى شود پیامبر اکرم ( ص ) قبلاً مائمور شده بودند که امامت امیر موئمنان ( ع ) را رسماً اعلام کنند ولى بیم داشتند که مبادا مردم , این کار را حمل بر نظر شخصى آن حضرت کنند و از پذیرفتن آن , سرباز زنند . از اینروى , در پى فرصت مناسبى بودند که زمینه این کار فراهم شود تا اینکه این آیه شریفه نازل شد :

(( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس )) ( ۵ ) و ضمن تائکید بر لزوم تبلیغ این پیام الهى ـ که همسنگ با همه پیامهاى دیگر است و نرساندن آن بمنزله ترک تبلیغ کل رسالت الهى مى باشد ـ به آن حضرت مژده داد که خداى متعال تو را از پیامدهاى آن , مصون خواهد داشت . با نزول این آیه , پیامبر اکرم ( ص ) دریافتند که زمان مناسب , فرا رسیده و تائخیر بیش از این , روا نیست . از این روى , در غدیر خم به انجام این وظیفه , مبادرت ورزیدند . ( ۶ )

البته آنچه اختصاص به این روز داشت اعلام رسمى و گرفتن بیعت از مردم بود وگرنه رسول خدا ( ص ) در طول دوران رسالتشان بارها و به صورتهاى گوناگون , جانشینى امیرموئمنان على ( ع ) را گوشزد کرده بودند و در همان سالهاى آغاز ین بعثت , هنگامى که آیه (( و انذر عشیرتک الاقربین )) ( ۷ ) نازل شد در حضور همه خویشاوندان فرمودند : نخستین کسى که دعوت مرا بپذیرد جانشین من خواهد بود و به اتفاق فریقین , نخستین کسى که پاسخ مثبت داد على بن ابى طالب ( ع ) بود .( ۸ )

و نیز هنگامى که آیه (( یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم )) ( ۹ ) نازل شد و اطاعت کسانى که بعنوان (( اولواالامر )) بطور مطلق , واجب کرد و اطاعت ایشان را همسنگ اطاعت پیغمبر اکرم ( ص ) قرار داد جابربن عبدالله انصارى از آن حضرت پرسید :

این (( اولواالامر )) که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده چه کسانى هستند؟ فرمود :
(( هم خلفائى یا جابر و ائئمه المسلمین من بعدى . اولهم على بن ائبى طالب , ثم الحسن , ثم الحسین , ثم على بن الحسین , ثم محمد بن على المعروف فى التواره بالباقر ـ ستدر که یا جابر , فاذا القیته فاقراه منى السلام ـ ثم الصادق جعفر بن محمد , ثم موسى بن جعفر , ثم على بن موسى , ثم محمد بن على , ثم على بن محمد , ثم الحسن بن على , ثم سمیى و کنیى حجه الله فى ارضه و بقیته فى عباده ابن الحسن بن على ;)) ( ۱۰ ) و طبق پیشگویى پیامبر اکرم ( ص ) جابر تا زمان امامت حضرت باقر ( ع ) زنده ماند و سلام رسول خدا ( ص ) را به ایشان ابلاغ کرد .
در حدیث دیگرى از ابوبصیر نقل شده که گفت : درباره آیه اولواالامر از امام صادق ( ع ) سوئال کردم . فرمود :

در شائن على بن ابى طالب و حسن و حسین نازل شده است . عرض کردم : مردم مى گویند چرا قرآن کریم , على و اهل بیتش ( ع ) را بنام , معرفى نکرده است؟ فرمود :
به ایشان بگوى : آیه نماز که نازل شد اسمى ازسه رکعت و چهار رکعت نبرد , و این رسول خدا ( ص ) بود که آن را براى مردم تفسیر کردآ همچنین آیات زکات و حج و ; این آیه را هم مى بایست پیامبر اکرم ( ص ) براى مردم تفسیر کند و او چنین فرمود : (( من کنت مولاه فعلى مولاه )) و نیز فرمود :

(( اوصیکم بکتاب الله و اهل بیتى , فانى سالت الله عزوجل ائن یفرق بینهما حتى یورد هما على الحوض فاعطانى ذلک )) ( یعنى شما را سفارش مى کنم به (( ملازمت )) کتاب خدا و اهل بیتم , همانا از خداى عزوجل درخواست کردم که میان قرآن و اهل بیتم , جدایى نیندازد تا در حوض کوثر ایشان را بر من وارد سازد , و خداى متعال درخواست مرا اجابت کرد .) و نیز فرمود : (( لا تعلموهم فانهم ائعلم منکم . انهم لن یخرجوکمو من باب هدى و لن یدخلوکم فى باب ضلاله)) (۱۱)
( ( یعنى : در مقام تعلیم ایشان برنیایید که ایشان از شما داناترند . همانا هرگز شما را از باب هدایت , خارج نمى کنند و درباب ضلالت , وارد نمى سازند )

و همچنین بارها ـ و از جمله در آخرین روزهاى حیاتش ـ فرمود :
(( انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و اهل بیتى انهمالن یفترقا حتى یردا على الحوض )) (۱۲) و نیز فرمود : (( ائلا ان مثل ائهل بیتى فیکم مثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق )) (۱۳) و نیز بارها خطاب به على بن ابى طالب ( ع ) فرمود : (( انت ولى کل موئمن بعدى )) (۱۴) و نیز دهها حدیث دیگرى که مجال اشاره به آنها نیست . (۱۵)
امامت وبرهان لطف

تبیین فلسفه صفات امام (ع)
الف- عینیت مقام امامت و صفات امام:

چند نکته:
۱- امام را باید خداوند معرفى و منصوب کند نه مردم، چون در سیرصعود وجود مقامات بالا مى‏توانند مقامات پایین را بشناسند امامقامات پایین قدرت احاطه بر مقامات بالا را ندارند پس باید امام ازطرف خداى تعالى معرفى و منصوب گردد نه از طرف مردم. و گر نه‏مردم یا دچار اشتباه شده، و غیر امام را بجاى امام برمى گزینند;در حالى که مقام امامت، جز در شان و شایستگى آن فرد برترى که‏داراى درجه وجودى امام است نبوده، و دیگران که مراتب ناقصتر وپایینترى از نظر کمالات وجودى قرار دارند، دستشان از آن مقام کوتاه‏است که: «لا ینال عهدى الظالمین‏».

چنان که حضرت رضا (ع) نیز بر این موضوع که دیگران نمى‏توانند در جاى‏امام قرار گیرند، تاکید فرموده‏اند. و یا اصولا به انکار اصل‏امامت مى‏پردازند.
زیرا امام نیز همانند پیامبر ظاهرا انسان است ومردم دلیلى ندارند که وجود حقیقت‏برترى در فرد بخصوصى را باورکنندو لذا باید امام را نبى اکرم یا امام قبلى معرفى کند، تا مردم‏دچار اشتباه و انکار نشوند.

۲- مقام امامت‏یک مقام اعطائى است، نه کسبى انسان که «کون جامع‏»است. و همه درجات وجود، در قلمرو هستى او، بالقوه قابل تحقق است،به برخى از این درجات، نا خواسته و به صورت غیر ارادى نایل مى‏شودهمانند عبور از مراحل نبات و حیوان.
اما نیل به برخى درجات بالاتردر گرو ریاضت و تلاش و خودسازى است، که بدون تلاش و مجاهده «ولادت‏ثانوى‏» و تحول از مراحل جهان مادى به مقامات جهان مجردات‏امکان‏پذیر نیست. جز در مورد «محبوبان‏» و «مجذوبان سالک‏» که‏سیر آنان نه بر اساس ریاضت و مجاهده، بلکه نتیجه عنایت و جذبه‏الهى است.

و انبیا و اولیا از محبوبان‏اند. امام رضا علیه السلام براین نکته تاکید داشته و ائمه را به خاطر همین تفضل الهى، محسودمردم جاهل مى‏دانند.
۳- در بر اساس همین تفسیر و تبیین مقام امامت، همچون نبوت، مرهون‏سن و سال افراد نیست، زیرا مبناى رشد امام امداد غیبى و عنایت وجذبه الهى، است، نه رشد ظاهرى و داشتن سن و سال. این نکته را نیزحضرت رضا (ع) بیان فرموده‏اند.
و روایات متعددى داریم که روح وقلب و بدن ائمه با دیگران فرق داشته ۴۴ و حمل و تولد آنان نیزغیر عادى است.

ب- امام پیوسته مورد امداد و الهام غیبى است
این امداد و الهام‏نیز نتیجه تعالى وجودى امام است. چه امام نیز همانند نبى ازدرجه وجودى خاصى برخوردار است که آن درجه نسبت‏به دیگران غیر عادى‏و در حد اعجاز است، و لذا آثار آن نیز چنان که گذشت در حد اعجازاست که یکى از آثار آن همین علم خارق العاده امام است. اینک به عنوان نتایج این اصل، به چند نکته مهم اشاره مى‏کنیم که‏در احادیث و اخبار نیز برآنها تاکید شده‏است:

۱- امامت‏باطن نبوت است و با نبوت از یک سرچشمه آب مى‏خورند. چنان که حضرت رضا (ع) این نکته را بیان داشته و تنها فرق نبى و امام‏را در آن مى‏داند که نبى ملک را دیده و سخن او را مى‏شنود اما امام‏کلام ملک را مى‏شنود ولى او را نمى‏بیند. و بر اساس این تفاوت،ائمه را «محدث‏» و «مفهم‏» نامیده‏اند.

۲- از آنجا که امام، از نظر کمالات وجودى، تالى مرتبه نبى نبوده وامامت، با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد، پس امام وارث به حق‏علوم و کتب انبیا است چنان که حضرت رضا (ع)، ائمه را برگزیدگان‏الهى و وارثان کتاب حق معرفى مى‏کند; و امام از همه کتب‏آسمانى به هر زبانى که نازل شده باشند، آگاه است. چنان که حضرت‏موسى بن جعفر بر این نکته تصریح فرموده‏اند.
۳- از این وراثت، در لسان احادیث و اخبار تعبیرهاى گوناگونى داریم‏از قبیل اینکه: -ائمه، راسخان در علم و عالمان به تاویل آیات قرآن‏اند.
و اصول‏مبناى بطنهاى متعدد قرآن همین تفاوت درجات وجودى انسانهاست که هرکسى بر اساس درجه کمال و تجردش، به درک حقایق قرآنى نایل‏مى‏شود. خازن علم الهى و مترجمان وحى‏اند.
ائمه شریک نبى اکرم‏اند، علیهم الصلوه و السلام. علایم و آیات انبیاى سلف، نزد ائمه‏اند، از قبیل الواح و عصاى‏موسى، خاتم سلیمان، پیراهن یوسف، سلاح نبى اکرم (ص) ، و نامه‏هاى مهرشده و صحیفه و جامعه و غیره که رمزى از وراثت علم و اقتدارانبیا علیهم السلام. – انتقال روح قدسى «روح القدس‏» از نبى به امام، چنان که امام‏صادق (ع) مى‏فرماید: «روحى که به پیامبر اسلام نازل مى‏شد، به آسمان باز نگشته، بلکه باما امامان باقى مانده است.»

۴- چون علم امام، علمى لدنى و نتیجه الهام است، داراى خصوصیات‏زیر مى‏باشد: – امام برترین عالم عصر خویش است، زیرا علم وى از آثار وجود اوست‏که آن وجود، برترین درجه وجود، در آن عصر است. علم ائمه،علمى مستمر است، که هر لحظه از منبع نامتناهى یعنى الهام الهى قوت‏گرفته و افزایش مى‏یابد. حضرت موسى بن جعفر (ع) امام هفتم‏مى‏فرمایند: علم امام سه جهت دارد: گذشته، آینده، حادث، ومى‏فرمایند که نوع سوم یعنى «حادث‏» محصول الهام بر دل امام وابلاغ بر گوش او حاصل مى‏شود که برترین نوع علم ائمه، همین است امایادآور مى‏شوند که پیامبرى پس از نبى اکرم اسلام (ص) نخواهد آمدیعنى، امام را نباید پیغمبر دانست.

امام هرگاه بخواهد چیزى‏را بداند، خداوند تعلیمش مى‏دهد. امامان اگر افراد صالح ورازدار و در واقع افرادى متناسب با درجه وجودى خودشان مى‏یافتند،از همه چیز خبر مى‏دادند.
۱ -علم ائمه، یگانه علم مبرا از خطا وخلاف است.
ج- امام حاکم و ناظر بر همه حوادث جهان و رفتار انسان‏هاست.
بنابراین وحدت وجود و مراتب تشکیکى آن، چنان که گذشت، امام به‏دلیل بهره‏مندى از بالاترین درجه هستى، در راس هرم امکان قرار داردکه نتیجه آن مسائل زیر است: ۱- حاکمیت تکوینى امام بر جهان‏ممکنات.

۲- اشراف و نظارت بر جریان حوادث، از جمله بر رفتارانسانها; چنان که در روایات آمده که تمامى اعمال انسانها برنبى‏اکرم (ص) و ائمه (ع) عرضه مى‏شود.
د- امام داراى صفت عصمت‏بوده و در عالیترین درجه از فضیلت و تقوى است.
ائمه به دلیل درجه متعالى وجودى، از آثار متعالى آن درجه‏برخوردارند از جمله این آثار، دورى از خطا و گناه است.
زیرا گناه‏و خطا معلول جهل و نقصان است و امام از جهل و نقصان برى است. کسى که نه جاهل است و نه دچار نقص و ضعف، چگونه دچار خطا و لغزش‏مى‏گردد. از طرف دیگر، مهمترین عامل خطا در انسان، هوى وهوس و شهوت‏و غضب است اما، از آنجا که مراتب عالى وجود، اسیر و مقید مراتب‏پائین‏تر از خود واقع نمى‏شوند، پس امام که در قله هرم هستى‏قراردارد، هرگز توجهى به جاه و مال و زر و زیور دنیوى نخواهدداشت.

نبى اکرم (ص) نیز عینا به همین دلیل، توجهى به دنیا نداشت.زیرا آنان به دنبال مطلوب و محبوبى هستند که در زمین و آسمان‏نمى‏گنجد، و دنیا و آخرت در برابر او جوى نیرزد; از این تحلیل به‏این نتایج مى‏توان دست‏یافت:
۱- امام از خطا و گناه معصوم است.
۲ – رهبریت مصون از خطا وانحراف و در انحصار امام بوده، و پیروى، از غیرمعصوم، با وجودمعصوم، خلاف عقل و منطق مى‏باشد و لذا حضرت رضا (ع) ائمه را نجوم وعلامات هدایت مطرح شده در قرآن مى‏داند.
۳- اطاعت رهبر معصوم ازدیدگاه عقل و شرع واجب و ضرورى است، چنان که حضرت موسى‏بن‏جعفر وحضرت رضا (ع) تصریح فرموده‏اند.
۴- با احتمال وجود رهبریت‏معصوم، به حکم عقل و شرع، تحقیق جستجو براى درک و شناخت او واجب ولازم است.

۵- با قصور در معرفت امام و تفویض و تسلیم به امام‏معصوم، اعمال انسان به دلیل اهمال در یک وظیفه بنیادى، ارزش‏نداشته و مقبول نخواهد بود.
۶- پایدارى و استقامت در ولایت‏واجب و لازم است و انسان هرگز از ولایت‏بى‏نیاز نیست.
هـ – امام مى‏تواند مصدر اعجاز و کرامت‏باشد
چنان که در بحث مربوط به مبانى‏صفات ائمه بیان شد، فاعلیت الهى یعنى قدرت بر ایجاد ماهیات معدوم،و اعدام ماهیات موجود و تصرف در جهان هستى و ماده عالم، در شان‏درجات پائین وجود، همانند جماد و نبات و حیوان یست‏بلکه درانحصار موجودات فوق ماده، یعنى موجودات مفارق و مجرد است.

انسان نیز بر اساس مسئله «کون جامع‏» وقتى در تعالى وجودى به‏مقام تجرد دست‏یابد در واقع، به مقام «کن‏» نایل آمده استعداد وشایستگى فاعلیت الهى را بدست مى‏آورد و از آنجا که امام درعالیترین مرحله وجود قراردارد، طبعا فاعلیت الهى در شان اوست، وچنان که علمش درحد اعجاز بود، قدرتش نیز در حد اعجاز است و این‏است فلسفه اعجاز و کرامت علمى و عملى و حسى و معنوى امام. نتیجه آن که:
۱- امام به عنوان یک انسان کامل، خلیفه خدا در زمین، و مظهر اسم‏جامع «الله‏» است که مستجمع جمیع صفات جمالیه و جلالیه حق است.

از این حقیقت در لسان احادیث و اخبار بدین‏گونه تعبیر شده که ائمه‏بیشترین بهره از «اسم اعظم‏» یا اینکه ائمه حامل آیات‏و سلاح انبیایند، که رمزیست از قدرت و علم الهى آنان.
۲- ظهور انواع اعجاز و کرامت از امام کاملا مطابق با عقل و منطق‏است. چنان‏که به امر امام هفتم حضرت موسى‏بن جعفر (ع) درخت‏به حرکت‏آمد، و عصا در دست امام محمد تقى (ع) سخن گفت; چنان که ازحضرت رضا (ع) اعجاز ید بیضا، و شفاى بیمار و تصرف در ماده‏جهان، و پاسخ به مسائل علمى و غیب‏گوئى ثبت و نقل شده‏است. در این جا، جهت مزید فایده، سه نکته را بررسى و در باره آن بحث‏مى‏کنیم:

نکته اول- پیوند و رابطه علم و قدرت
چنان که در تحلیل فلسفى‏صفات ائمه بیان گردید، علم و قدرت خارق العاده، هر دو، از یک اصل‏سرچشمه مى‏گیرند، که همان برترى درجه وجود است.

اما نکته جالبى که در لسان احادیث و اخبار بر آن تاکید شده، آن‏است که علم بر قدرت تقدم دارد یعنى، پایه واساس قدرت، علم و آگاهى‏است چنان که در ضمن روایتى حضرت امام موسى‏بن جعفر علیهماالسلام‏مى‏فرمایند نبى اکرم صلوات الله علیه و آله از انبیاى گذشته (ع) اعلم‏بود و ما وارث علومى هستیم که ما را بر کارهایى توانایى بخشیده که‏انبیاى سلف بر آن کارها قدرت نداشتند.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.