فایل ورد کامل مقاله زیست‌شناسی دینی؛ بررسی علمی ارتباط آموزه‌های دینی با مفاهیم زیست‌شناختی و فلسفه حیات


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
3 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله زیست‌شناسی دینی؛ بررسی علمی ارتباط آموزه‌های دینی با مفاهیم زیست‌شناختی و فلسفه حیات دارای ۲۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله زیست‌شناسی دینی؛ بررسی علمی ارتباط آموزه‌های دینی با مفاهیم زیست‌شناختی و فلسفه حیات  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله زیست‌شناسی دینی؛ بررسی علمی ارتباط آموزه‌های دینی با مفاهیم زیست‌شناختی و فلسفه حیات،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله زیست‌شناسی دینی؛ بررسی علمی ارتباط آموزه‌های دینی با مفاهیم زیست‌شناختی و فلسفه حیات :

مقدمه :
دین را هم می توان از وجهه نظر زیست شناختی بررسی و هم در آن آسیب شناسی کرد . همان گونه که در علوم نیز ، « زیست شناسی » (Biolgy ) از سلول هاو بافتهای زنده و ساز و کارهای زیستی آن مانند تغذیه ، تنفس و تکثیر سخن می گویدو «آسیب شناسی »

از حالت آسیب مندهمان سلولها که در اصل ارکان حیات و زندگی هستند ولی بدلیل رشد بی‌رویه یا دیگر دلایل وضع نامطلوبی پیدا کرده و بصورت یک تومور( lumor ) بدخیم و غده سرطانی ( ancer ) در می‌آید. گویا همه عوامل زیستی درمعرض آن است که خود سبب اختلال گردیده و به آن آسیب برساند .

مذهب مثل همه چیزهای دیگر چون صیانت ذات ، غرایز ، خرد ، دانش ، سیاست و اقتصاد، در تاریخ انسان که یک عامل همواره مثبت و زیستی نبوده، بلکه حالتهای آسیب‌مند آن به زندگی آدمی لطمه‌های سختی هم رسانیده است. بعنوان مثال وسیله‌ای برای تحدیر، توجیهی برای ترس و جهالت، اهرمی برای فریب ، استثمار، سلطه و خودکامگی، سببی برای تعارضات، تعصب‌ها و تشنج ها و عاملی برای خرافات و موهومات و عقب ماندگی و انحطاط هم می‌شده است. بنابراین لازم است درآن، هم زیست شناسانه نگریست و هم آسیب شناسانه.

مذهب بخش مهمی از پیشینه و تاریخ انسانی مابوده است. شواهد موجود تاریخی ، باستان شناسانه و مردم شناسانه حاکی از این واقیت می باشد . کاوش ها، حفاریها و آنچه در کشورهای فرانسه و اسپانیا و پای کوههای اورال کشف شده است، آثاری که از مقابر و کتیبه ها به دست آمده، نشان می‌دهد که بشر در دوره پیش از تاریخ به مقوله هایی چون خدا ، روح ، غیبت و زندگی پس از مرگ توجه پیدا کرده و دین جایگاه مهمی در زندگی او داشته است.

قرائت کتیبه‌های قدیم مصر توسط شامپولیون فرانسوی در سال ۱۸۲۰ م. و ترجمه زبان سانسکریت هند قدیم بوسیله ماکس مولر آلمانی در سال ۱۸۴۶ م ، آگاهی گسترده ای از مذهب و داو مصری باستانی مربوط به دحدو د چهار هزار سال پیش به دست می‌دهد

قدیمی‌ترین تاریخ نگاران مثل هرورت ( ف ۴۸۴ق .م) و پلو تارک ( سده نخست میلادی ) در کتب خویش از مذهب انسان و جایگاه آن در حیات ومناسبات وی سخن گفته اند . مذهب نهادی کهن و ریشه دار در انسان وتبلیغ او و همراه و همپای بشریت بوده است. همان‌گونه که خانه و جاده و ابزار ساخته و سلاح و لباس تدارک دیده تجارب و احساس های دینی نیز داشته است .

طیف انگیزه‌ها و انگاره‌ها و رفتارهای دینی همواره در انسان نفوذ یافته وبه عبارت بهتر، روح آدمی نسبت به احساسات، باورها و رفتارهای مذهبی، خاصیت انحلال ونفوذ پذیری زیادی داشته و تحت تأثیر قرار می گرفته است . این حس تعلق، هر چه و به هر دلیلی که باشد، در انسان پدید می‌آمده است.

اشتیاق و آروزهای خویش را در مضمون آن می‌جسته با آن ائیمی یافته،حیرت و کمال ‌جویی و بی نهایت طلبی خویش را با آن پاسخ می‌گفته، رمز و راز هستی را درآن می‌دید. با آن به زندگی معنی و مفهوم می داده است. پیش از این که پدیدار های هستی را بتوان به گونه ای فلسفی و آن گاه علمی و تجربی ، برای خود تبیین کند ،

انسان با همین اعتقادات دینی عطش ذهنی خویش را فرو می‌نشانده است . حتی روح جمعی ووجدان اجتماعی در هاله ا ی از تقدس مذهبی سر می زده است ( توتم پرستی ) امیل دورکیم از اسپنسر ، مولر و تایلور نقل می کند که احساسهای مذهبی چگونه در استرالیا و آمریکا ی شمالی وجود داشته است . هم باستان شناسان وهم جامعه شناسان از انیسیم و فنیشسیم سخن گفته‌اند ( قداست و تبرک برخی اشیاء و اعتقاد به ارواح ) کارل گوستاویونگ ـ روان شناس ، پزشک و فیلسوف سویسی ـ دین را قدیمی ترین تظاهرات روح انسانی عنوان کرده که نه تنها یک پدیده اجتماعی و تاریخی بلکه یک مساله شخصی روان شناختی است .

تانگی دوکنتن حس مذهبی و قدسی و یزدانی را بعد چهارم روح آدمی ( علاوه برسه بعد مربوط به زیبایی ،نیکویی و راستی : هنر ، اخلاق و دانایی ) نامیده است .

انسان چگونه تاریخ خویش را انکار کند ؟ او از دیرباز سرگذشتی مذهبی داشته است چگونه بسادگی از این عهدکهن ( که در فرهنگ اسلامی از آن به فطرت و میثاق الست تعبییر شده است ) طفره رود ؟ یونگ می‌گوید آسمان خراش هتل و هرش وراش برای، طبقات زیرینش اعتقادات مذهبی است واگر این طبقات زیرین نباشد ا

نسان میان زمین و آسمان معلق میماند »
وی اضافه می کند که دین در گذشته در خودآگاه بشر بروز می کرد ولی امروز در هر فرصتی که پیش می آید از ضمیر ناخوداگاه وی سر بر می آورد زیرا « چیزی که طبیعی باشد به هر وسیله آن را از خود برانی ، باز بسرعت بر می گردد»

کسانی مثل بونگ ویلیام جیمز ، دورکیم ، پاسنز و شیلر از دین بلحاظ زیست شناختی سخن گفته اند و کسانی مثل فونر باخ ، مارکس ، فروید وراسل و گولدنر به جنبه‌های آسیب شناختی آن توجه و تاکید داشته اند . اصولاً در سده های هجده و نورده اروپا که عصر روشنگری و خرد نام یافت، بیشتر، زیست شناسی دینی تحت الشعاع آسیب شناسی آن قرار گرفت ولی از اواخر قرن نوزدهم و خصوصاً در قرن بیستم ، بار دیگر به زیست شناسی دینی اهمیت داده شد.

آیا آسیب شناسی علم و تکنولوژی ، مارکسیسم ، پروتستانتسیم، لیبرالیسم و دموکراسی وتوسعه، نسل جدید درقرن بیست و یکم را به ضرورت هرچه بیشتر زیست شناسی دینی فرا خواهدخواند؟پاسخ هر چه باشد ، دست کم در این تردید ی نیست که به قول هنری برگسون : در حال حاضر منابع تازه ای از انرژی پتانسیل و نیروهای بالقوه لازمند . اما این بار منابع مذکو ر باید اخلاقی و معنوی باشد .

بدنی بزرگ و جسیم شده (است و ) منتظر «جانی» اضافی است . در صورتی ماشین ( تمدن و تکنولوژی مادی ) جهت حقیقی خود را باز می یابد و خدمات را متناسب با قدرتش به انجام می رساند که بشریت بایاری وی موفق گردد قدراست نماید و سرافراز کند و به سوی آسمان بنگرد ، همان بشریتی که در حال حاضر توسط ماشین ،قامتش بیش از پیش دو تا گشته وبه جانب زمین خم گردیده است .»

یکی از سنتهای روشنفکری جوامع آسیایی ( نیمه قرن نوزدهم تاکنون) نیز رویکردهای آسیب شناختی در دین بوده است . چیزی که هست برخی یکسره هم از زیست شناسی آن غافل نبوده اند مثل میرزا یوسف مستشار الدوله (ف ۱۳۱۳ه ) و طالبوف ( ۱۲۵۰ـ۱۳۲۹ه)در ایران ، طهطاوی (۱۲۱۶ـ۱۲۹۰ه)و طه حسین (۱۳۰۷ـ ۱۳۹۱ه) در مصر و تاگور (۱۸۶۱ـ۱۹۴۱م) در هند . ولی برخی تک نگرانه ، بیشتر آسیبها را دیده اند مانند آخوند زاده (۱۲۲۷ـ۱۲۹۵ ه) و میرزاآقا خان

(۱۲۷۰ـ۱۳۱۴ه) در ایران و انطون (۱۹۲۲م) شمیّل (۱۲۶۹ـ۱۳۳۵) و صروف (۱۲۷۱ـ۱۳۴۶ه) در لبنان و مصراما نواندیشان اسلامی همچون سید جمال ( ۱۲۵۵ـ۱۳۱۴ه) شیخ هادی نجم آبادی (۱۲۵۰ـ۱۳۲۰ه) ، عبده (۱۲۶۶ـ۱۳۲۳ه) ،

کواکبی(۱۲۷۱ـ۱۳۲۰ه) و عبدالرزاق ( متولد ۱۳۰۰ ه ) اقبال لاهوری ( ۱۲۸۹ ـ ۱۳۵۷ ه) آیهالله نایینی (۱۲۷۷ـ۱۳۵۳ه) و دیگران همواره کوشیده اند تا وجهه نظر آسیبی و زیستی را با هم در آمیزند در آثار متأخرینی نظیر طالقانی ،بازرگان، شریعتی و مطهری نیز(با اختلاف وضع ومراتب و روش ها) به این دو جنبه ، هم هنگام پرداخته شده است .

با تأیید براهمیت و لزوم ادامه این گونه مباحث ، برای این که آسیبهای دینی نیز ، بنوبه خود و به دلیل محدودیت کاربرد زبان و خصلت گزینشی بودن تحقیقات و پژوهشها، و خصوصاً با توجه به شرایط ذهنی و عینی کنونی و بحران اندیشه و رفتار دینی دربخش قابل توجهی از قشرهای جوان ،موجب به فراموشی شپرده شدن جنبه های زیستی دین نگردد، برحسب وظیفه در این مقاله شمه ای از زیست شناسی دینی انسان» ذکر می شود .

۱ـ مذهب ، بازیابی هویت شرقی
۱ـ۱ خطر خودکم بینی در شرق
ما طرفدار جنگ و جدال بیین شرق و غرب نیستیم . شرق و غرب در انسانیت یگانه و همه فرزندان آدمند و در آفرینش زیک گوهر. علم و تمدن و بسیاری از دستاوردهای بشری ، درواقع نه شرقی است و نه غربی ، بلکه انسانی است و آرمانهای صلح و امنیت و حقوق بشر و عدالت و آزادی هم در شرق است و هم در غرب ولی آیا می توان سلطه گری ، تعرض ، بدبینی ، خوی تجاوز و توسعه طلبی دول و قدرتهای غربی را نسبت به جوامع شرقی ودر قرون اخیر نادیده انگاشت و گذشت و برهویت شرقی و مصالح، منافع و سرنوشت آن پای نفشرد ؟ امروز که حلقه اخیر تمدن بشر

، از غرب سر برآورده و در آنجا توسعه یافته است ، نسل جوانی که در شرق و بخصوص در کشورهای کمتر توسعه یافته و در حال توسعه وبا صطلاح جنوبی زندگی میکنند با خطر بی ریشگی ، خود باختگی ، با خود بیگانگی ، بریدگی و انقطاع تاریخی و احساس حقارت و بی اصل و تباری روبرو هستند . جوانان شرقی باید بدانند که تاریخ تمدن درسربندهای خود از نسلی به نسلی و از قومی به قوم دیگر منتقل می‌گردیده و دستاوردهای آن دست به دست می شده و از این به آن ، میراث می مانده است .

روزگاری نخستین گهواره های تمدن بشری در خاورزمین حرکت می کرد ولی علل و عواملی دست به دست هم داده و حلقه اخیر وجدید تمدن از مغرب سر برآورده است . اینک آنان حلو زده‌اند یا به تعبیر دیگر ما عقب مانده ایم ! شکی نیست که باید از دستاوردهای دانش و تجاربشان بگو نه ای خلاق و گزینشگرانه، اخذ و اقتباس کنیم.

شاخ گل هر جا که می روید گل است
خم مل هر جا که میجوشد مل است
گر زمغرب برزند خورشید سر
عین خورشید است نی چیز دگردر این اثنا آنچه اهمیت دارد« اعتمادبنفس» شرقی ماست. شرقی باید بداند که او نیز در تمدن بشری نقش و سهم داشته است در هزاره های کهن ، مشرق زمین ، تمدنهای سومری ، بابلی ، آشوری ، مصری ، هندی، چینی، فینیقی و ایرانی را در مهد خود پرورده است که معماری ،کشاورزی ، سیستم آبیاری منظم ، دستگاه بذرافشانی ، قنات ، صنعت مفرغ ( مس و قلع ) ریخته گری ، جواهر سازی ، قوانین حمورابی ، ن

ساجی ، کاشی‌های لعابدار، ریاضیات ، نجوم لوحه‌های گلی پخته شده حاوی مدارک و مسائل پزشکی ، استفاده از نفت و آهن، شیشه‌گری، کتابخانه، ادبیات ، کاغذ (پاپیروس) ،محاسبه اهرام، الفبا، حمام، عمومی، سیستم فاضلاب، ظروف، سکه، سلاح، طب، چاپ، مرکب، قطب نما، چینی، نقاشی و باروت و;.داشتند.

تا این که یونان در چند سده پیش از میلادی از طریق تجارت و مهاجرت و; با آثار تمدن شرقی آشنا و با استفاده از شانس شرایط مساعد و بهره یابی از دستمایه اندوخته شرقی شکفید،به تعبیر ویل دورانت علم یونان چونان جزیره ای کوچک بود که دریای شرق گرداگردش فراگرفته بود . جرج سارتن نیزمی گوید : « این فکر بسیار کودکانه است که انسان چنان تصور کند که علم با یونان آغاز کرده است . برمعجزه یونان ، هزاران سال کار مصر و بین النهرین واحتمالاً سرزمینهای دیگر مقدم بوده است و علم یونان بیشتر جنبه تجدیدحیات داشته است تا جنبه اختراع .

برای جوانان شرقی شایسته است که خود را از انفصال و گسستگی تاریخی ایمن دارند و پیوندشان رابا پیشینه‌ها و هویت شرقی حفظ کنند که تا « ریشه درآب است امید ثمری هست » آنان باید تاریخ داشته باشند مبدأ داشته باشند، با اصل و تبار خویش انس و الفت پیدا کنند و بدانند که همچون گذشته ، استعداد خلق تمدن و مشارکت خلاق در دانش ، صنعت، مدنیت و فرهنگ انسانی را دارا هستند و با این استقلال نفس و مناعت طبع و خودباوری از غرب اخذ و اقتباس و با آن همکاری و همراهی نمایند.

۲ـ۱ مذهب و بازگشت به خویشتن شرقی
مذهب در تار و پود اجتماعی نظامات شرقی شریان پیدا کرده و حکومت ، قانون و مقررات، جنبه‌ای دینی داشت . اعتقادات دینی ، رایج و مقاومت مذهبی به همراه مقامات لشگری و کشوری از موقعیت خاصی برخوردار بودند . درمصر دانش نجوم به دلیل پرستش آسمان و نخستین بار در میان کاهنان پیش رفت و تقویمهای نجومی پدید آمد .

در ایران ، پرستش شایع بود و آن گاه زرتشت پیامبر، همانگونه که در گاتها یا سرودهای مذهبی اوستا آمده برای اصلاح آیین کهن آریایی که به سحر و جادو در غلتیده بود بپا خاست اما خود این آیین نیز بتدریج وضع نامطلوبی یافت ، باری نهاد مذهب یکی از نها دهای تاریخ در این دیار است . در دوه مادها ، هخامنشیان و اشکانیان ، مغان و روحانیان از طبقات ذی نفوذ اجتاعی بوده ، حتی به پزشکی ، آموزش و پرورش ، ستاره شناسی و سالنامه نگاری می‌پرداختند. در دوره ساسانی کیش زرتشتی دین رسمی ایران اعلام گردید . حکومت ساسانی برپایه دین بنیاد گردیده و دین ملک دو برادر هم پشت خوانده شد. بعدها نیز اسلام در این مرز و بوم گسترش و نفوذ و ریشه دوانید.

باید از تاریخ آموخت . تاریخ شرق از جمله خاورمیانه نوعاً و بطور طبیعی مذهبی بوده است. پیامبران در آن مبعوث شده اند . چشمه های دین از دامنه کوههایش جوشیده است . آفتاب معنویت از قلل آن «اشراق » کرده است ادریس ، نوح ، ابراهیم ،موسی، بودا،کنفوسیوس ، زرتشت ، مسیح و محمد (ص) به شرق تعلق دارد . این است جغرافیای شرق . از هزاره های نخستین آباء و اجداد ما برای تعدیل بی اعتدالیهای رفتاری و تأ مین نیازهای فکری و روحی و تکمیل اخلاق اجتماعی ،

نیازمند تعلیم و تربیت دینی بوده‌اند، زندگی و مناسباتشان دین شکل می‌گرفته، قلم و هنرشان با دین همراه بوده ، با سن و آداب دینی خو گرفته و زبان وفرهنگشان بوی دین داشته است. نسل جوان شرقی با استفاده خردمندانه و معقول از میراث وسنن مذهبی ، خود را به تاریخ و جغرافیای طبیعی شرقی پیوند میزند، واقع گرایانه هویت شرقی خویش را می پذیرد و «خود بودن » را تجربه می کند زیرا مذهب یکی از اجزای اصلی هویت اوست یکی از الیاف رشته‌ای که او را به تاریخ خویش ربط می دهد ، یکی از رگهای حیاتی اوست . یکی از موجبات اعتماد بنفس و استقلال شخصیت اوست و یکی از لوازم خود آگاهی تاریخی اوست . با آ ن به وطن مألوف بازگشت می کند و از پریشانی غربت می‌رهد .۲ـ مذهب ، تبارنامه تمدن ایرانی ، عربی و اسلامی

۱-۲ اسلام ، عرب ، ایران
اسلام که از آیین‌های سامی و ادیان توحیدی منتهی به حضرت ابراهبم (ع) (هزاره دوم ق.م) و نوح (ع) ( هزاره چهارم ق.م )بود و سلسله نبوتهای الهی با آن ختم گردیده است در سده هفتم میلادی (۶۱۰م) بود از ماوراء طبیعت بر طبیعت تابید و در جزیره العرب فوران کرد ظهور اسلام ، بت پرستی و جاهلیت و خرافات را مغلوب ساخت بر توحش و عصبیتهای قبیله‌ای عرب فائق آمد، و حدتی بیسابق بین آنان پدیدآورد

، با اخلاق و اداب نیکو و تجربه پیشرفته ای از زندگی مدنی و ایمان وعشق متعالی آشنایشان ساخت و دگرگونی اجتماعی و علمی و فرهنگی مثبتی درآنها به وجود آورد . سواد، ادبیات و فرهنگ مکتوب عرب جداً چیز در خور ذکری بود و تنها در پرتو قرآن و سنت اسلامی تولد واقعی یافت، بگونه‌ای کیفی و خارق العاده جهش کرد و گسترش شگفتی پیدا نمود . آنان با تکیه براسلام از انزوای جغرافیای در امده و پا به صحنه روزگارشان گذاشتند

و در خلق تمدن عظیم مشارکت کردند نام و آوازه و عزت به دست آوردند و تاریخ دار شدند . امروز حتی آن دسته از روشنفکران و ناسیونالیستهای عرب که هیچ علاقه و تربیت اسلامی ندارد محمد (ص) و اسلام را بعنوان یگانه مبدأ و میراث تاریخی برای آنچه آنان فرهنگ و تمدن عربی مینامند تأکید می‌نمایند. شبلی شمیل (۱۸۵۰ـ۱۹۱۷م) هر چند رسماً یک ماتریالیست بود در وصف پیامبر و قرآن شعر سروده و جرجی زیدان روشنفکر عرب مسیحی ( ۱۸۶۱ـ۱۹۱۴م) «تاریخ تمدن اسلامی » و «مشاهیر شرق»و ;نوشته است.
اما ایران ما هم پیش ا زحمله عرب، به لحاظ س

یاسی ، اجتماعی ، مذهبی و فرهنگی دیگر فرسوده شده بود. مردم از نظام و آیین طبقاتی و جور و استنداد خسروان ناخرسند گشته بودند، مالیاتهاو جنگها و ناامنی، آنها را از پای در آورده بود ، دین و دولت تباه شده بود . نیروی معنوی موجود در ایران در برابر نیروی معنوی بزرگ و بالنده اسلام بسیار ضعیف و متحجر می نمود . آیین زرتشت ، هم دربرابرمانی و مزدک و هم در برابر پیشرفت

مسیحیت در غرب و بودایی در شرق نفوذ خود را باخته بود اگر اسلام هم نمی امد ،مسیحیت در ایران بر زرتشتی‌گری چیره می‌شد. روحانیون سخت جسمانی گشته، به تعصب و کژ خویی گرفتارآمده بودند. مذهب زرتشت، پیشتر همه عشق به نیکی در روشنی بود، به کار و کوشش فرا می‌خواند، زندگی با مردم و اجتماع را می‌آموخت. با باده‌گساری ستیزمی‌کرد عمل ومسؤلیت رامی‌نمود نیروهایی سرشار برای هدایت و ارشاد مردم بود اما تاب برکشیدن دستگاه عظیم وفاسد ساسانی را نداشت و در این راه از پای درآمده

و از میان تهی شده بود . خلل وفساد تا مغز و بن ساختار سیاسی رخنه کرده بود. سرداران بر می‌شوریدند هر از چندی شاهزاده ای برتخت می نشست و موبدی شر می انگیخت . حتی بعضی ایرانیان به عرب در فتح ایران راهنمایی کردند و یاری رسانیدند و عامه مردم بیزانس مقدم مهاجمان را با علاقه استقبال نمودند . اسلام نخست در ظل تفوق نظامی و سیاسی عرب و سپس از طریق تسری ورواج اجتماعی

و فرهنگی در متن وزوایای این مرز و بوم نفوذ پیدا کرد . بسیاری از ایرانیان از همان آغاز کار دین مسلمانی رابا شور و شوق پذیره شدند دین تازه ای را که عریان آورده بودند از آیین دیرین نیاکان خویش برتر می یافتند و مثنویت مبهم و تاریک زرتشتی را در برابرتوحید محض و بی‌شائبه‌ای شرک وکفر می‌شناختند ; با این همه در عین آن که دین عرب را پذیرفتند آنان را تحت نفوذ و تأثیر فرهنگ و تربیت خویش گرفتند»

عربیان بعدها به ستمگری پرداختند . بنی امیه نظام خلافت و تبعیض و اشرافیتی عربی به نام اسلام را بر ایرانی تحمیل و حقوق او راتضییع و از موقعیتهای اجتماعی محروم نبودند. امویان خصوصاً در زمان حجاج زبان و ادب و فرهنگ ایرانی را کوبیدند ایرانیان دربرابر این مظالم واکنش نشان دادند ( شعوبیگری و سیاه جامگان ) این واکنشها اغلب به افراط کشیده شده و از راه راست و حقیقت خواهی به در می‌رفت.

با وجود این در پایان دوره اموی( ۱۳۲¬۴۱ه ) بیشتر فقها ، بیشتر قضات و حتی عده زیادی از عمال ، از ایرانیان بود طاهریان هم که دولت مستقلی از بغداد تشکیل دادند از اسلام جدا نشدند . باری فرهنگ ایران، اسلام را جذب کرد با آن در آمیخت و در این تأثیر وتأثر متقابل و همکنشی بود که آمیزه‌ای فرهنگ بارور ایرنی ـ اسلامی شکوفا شد و آن روند افول یابنده و انحطاطی که فرهنگ ایرانی مقارن ظهور اسلام داشت پس از وارد آمدن شوک سخت بتدریج جای خود را یه یک سیرصعودی و آن گاه یک جهش عظیم داد. ایرانیان اسلام و حتی زبان عربی را بیش از خود عرب گسترانیدندو سهم و نقش برجسته و ممتازی در بسط فرهنگ جدید و پایه گذاری علوم وتمدن درخشان اسلامی ایفاء نمودند.

۲ـ۲ تمدن «ایرانی ـ عربی» اسلامی
استعداد و قابلیت های دوباره رو به رشد ایرانی ودیگر اقوام مسلمان شده تبرک و هندی و چینی و مغولی و آفریقایی و حتی اقلیتهای مذهبی ( اهل کتاب) موجود در قلمرو اسلامی ، با نیروی بالنده عرب جمع شد ئبا هم در پرتو اسلام و تحت تأثیر آن ، تمدن درخشانی در سده های هشتم تا سیزدهم میلادی درقلمرو وسیعی از ترکستان تا اسپانیا خلق کردند.

« معجزه تمدن اسلامی » عناصر یونانی، اسکندرانی ، ایرانی ، هندی و غیر آن را برگرفته، ترکیب و تکمیل کرد و بانک فرهنگ ومدنی عظیمی به وجود آورد ودر سده های ده تا دوازده میلادی به اوج درخشش شگرفی رسید که دکتر زرین کوب درباره این «معجزه » می نویسد «شاید جز نهضت علمی صد ساله اخیر ژاپن هیچ نظیری در تاریخ عالم برای آن نتوان یافت ».

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.