فایل ورد کامل مقاله جنبش‌های دانشجویی و تعامل با نیروهای سیاسی بیرون از دانشگاه؛ تحلیل تاریخی سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۶


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
1 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله جنبش‌های دانشجویی و تعامل با نیروهای سیاسی بیرون از دانشگاه؛ تحلیل تاریخی سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۶ دارای ۱۸۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله جنبش‌های دانشجویی و تعامل با نیروهای سیاسی بیرون از دانشگاه؛ تحلیل تاریخی سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۶  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله جنبش‌های دانشجویی و تعامل با نیروهای سیاسی بیرون از دانشگاه؛ تحلیل تاریخی سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۶،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله جنبش‌های دانشجویی و تعامل با نیروهای سیاسی بیرون از دانشگاه؛ تحلیل تاریخی سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۶ :

چکیده:
هدف ار پژوهش حاضر، بررسی ارتباط بین نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه با جنبش دانشجویی در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ است.
این پژوهش با بهره گیری از مباحث نظری و کاربست آن در مطالعه مقاطعی از تاریخ ایران، درصدد است تا به این پرسش پاسخ دهد که « چه ارتباطی بین نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه و جنبش دانشجویی در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ وجود داشت؟

در پاسخ به سوال فوق سه دیدگاه به شرح زیر مطرح می شود:
۱- جنبش دانشجویی در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ مستقل از تأثیر نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه عمل می کرد.
۲- جنبش دانشجویی در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ تحت تأثیر نیروهای خارج از دانشگاه و دنباله رو آنها بود.
۳- جنبش دانشجویی در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ هم بر نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه تأثیر گذاشت و هم از آنها تأثیر پذیرفت ( تاثیر متقابل).
نگارنده دیدگاه دوم را به عنوان فرضیه پژوهش برگزیده است و بر اساس آن پس از اشاره به سیر تاریخی شکل گیری جنبش دانشجویی، سالهای ۷۶-۱۳۵۷ را به چهار مقطع تقسیم نموده و سپس به نقش و تاثیر نیروهای سیاسی خارج ار دانشگاه ( روشنفکران، روحانیون و جناحهای سیاسی) در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ پرداخته است.

پس از اشاره مختصر به روشنفکران و روحانیون، جناحهای سیاسی در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ را به شش دسته تقسیم می نمائیم:
چپ سنتی، راست سنتی، راست مدرن، راست سنتی افراطی، چپ مدرن و روشنفکر تلفیقی.
در نهایت به بررسی و مستند سازی فرضیه پژوهش در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ می پردازیم و اشاره خواهیم کرد که در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ جنبش دانشجویی دنباله رو نیروهای سیاسی بوده است.
دفتر تحکیم وحدت به روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی( چپ سنتی و مدرن)،جامعه اسلامی دانشجویان و بسیج دانشجویی به راست سنتی و انجمن اسلامی دانشجویی به راست، وابسته بوده اند. این تشکلها به عنوان ابزار و بازوی نیروهای سیاسی راست یا چپ در دانشگاه ها( بویژه در زمان انتخابات ) عمل می کردند.

مقدمه

طرح مسئله پژوهش
جنبشهای اجتماعی یکی از مؤلفه های بسیار تأثیرگذار در عرصه تحولات اجتماعی و سیاسی جوامع نوین به شمار می‌آیند. سرزمین ایران در طی صد ساله اخیر، شاهد جنبش های اجتماعی مختلفی بوده است. بخشی از این جنبش ها با توجه به خاستگاه آن و پایگاه اجتماعی اعضایش تحت عنوان جنبش های دانشجویی مورد مطالعه قرار می‌گیرند.
جنبش دانشجویی در ایران از ابتدای شکل گیری از جنبشهای سیاسی و اجتماعی فعال و اثرگذار در فرایند سیاسی و اجتماعی در دوران معاصر بوده است. از وظایف و کارکردهای اصلی جنبش دانشجویی روشنگری و افشاء است به عبارتی جنبش دانشجویی باید به مثابه سیستم هشدار دهنده برای نظامهای حاکم و گروههای مختلف جامعه عمل کند. به سیاستها و برنامه های نادرست دولت و نظامهای حاکم در جهت اصلاح آنها، انتقاد و اعتراض کند.

لیکن از آسیب های بالقوه جنبش دانشجویی احتمال وابستگی آنان به گروه ها و طیف‌های سیاسی خارج از دانشگاه است. این وابستگی ، کارکرد انتقادی این جنبش را از بین برده و آن را به حرکتی پیرو، دنباله رو و تأیید کننده سیاستهای حاکم مبدل می‌سازد. البته روشن است که استقلال جنبش دانشجویی به هیچ عنوان به معنای عدم همکاری و همفکری با گروههای سیاسی خارج از دانشگاه نیست. جنبش دانشجویی و تشکلهای دانشجویی از یک سو می‌توانند با گروههای سیاسی خارج از دانشگاه و حکومت همکاری و همفکری داشته باشند و از سوی دیگر منتقد سیاستها و برنامه های آنها باشند.

بنابراین می‌توان گفت از وظایف و کارکردهای جنبش دانشجویی دید انتقادی داشتن نسبت به احزاب و نیروهای سیاسی است.
اما جنبش دانشجویی در ایران علیرغم داشتن نقش فعال و برجسته در برخی مناسبات اجتماعی و سیاسی، به دلایلی چون عدم استقلال مالی و سیاسی ،‌عدم خودآگاهی ، ضعف تئوریک و ضعف ایدئولوژی و ایدئولوگ از یک طرف و از سوی دیگر نیاز گروهها و نیروهای سیاسی به دانشجویان به منظور جلب آراء و حمایت مردمی‌(با توجه به نفوذ و تأثیر قشر دانشجو بر جامعه) در برخی از مقاطع تاریخی تحت تأثیر و دنباله رو گروههای سیاسی خارج از دانشگاه بوده است هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه با جنبش دانشجویی در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ می‌باشد. برای بررسی این ارتباط این سؤال مطرح می‌شود که :
چه ارتباطی بین نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه با جنبش دانشجویی در مقطع

۷۶-۱۳۵۷ وجود داشت؟
سؤال و فرضیه اصلی
برای بررسی و مطالعه نقش جنبش دانشجویی در تحولات سیاسی – اجتماعی ،شناخت و فهم ارتباط این جنبش با نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه از اهمیت زیادی برخوردار است.
هدف اصلی این پژوهش، پاسخ به این سؤال است که : چه ارتباطی بین نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه با جنبش دانشجویی در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ وجود داشت؟
نگارنده ضمن بیان سه دیدگاه در این زمینه (استقلال ، دنباله روی،‌تأثیر متقابل)، معتقد است: جنبش دانشجویی در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ تحت تأثیر و دنباله رو احزاب و نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه بوده است.

مفاهیم و تعاریف
جنبش های اجتماعی:
در لغت نامه دهخدا ذیل کلمه جنبش (جلد پنجم، صفحه ۷۸۶۷) آمده است: حرکت. مقابل آرام، سکون.
کاربرد اصطلاح جنبش های اجتماعی در اوایل قرن ۱۹ در اروپای غربی معمول شد و یکی از نخستین بحثهای منظم آن را می‌توان در کتاب لورنتس فون اشتاین بنام «تاریخ جنبش های اجتماعی در فرانسه از ۱۷۹۸ تا امروز » یافت.

جنبش های اجتماعی حرکتهایی است با گروههای سازمان یافته که در صددند تا عناصری از جامعه را تغییر دهند یا آنها را حفظ کنند.
مهمترین و جامعترین تعریف (به نظر نگارنده) در فرهنگ واژگان آکسفورد آمده است:
«جریان یا مجموعه ای از کنشها و تلاشها از سوی مجموعه ای از افراد که به شکلی کم و بیش پیوسته به سمت هدف خاصی حرکت می‌کنند یا به آن گرایش دارند. (رجوع کنید به ذیل عنوان جنبش های اجتماعی، اصول و کارکردهای آن)

جنبش دانشجویی:
حرکت مستمری که از دل دانشگاه بیرون می‌آید و به تدریج به تکامل می‌رسد اما در این جا باید بین آن حرکتی که اصالت دارد و مستقل از گروههای سیاسی خارج از دانشگاه است با حرکتی که وابسته به نهادها و گروههای سیاسی خارج از دانشگاه است و به نوعی پیرو و دنباله رو آن گروههاست، تمایز قائل شد.

نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه:
با توجه به این که نقطه تمرکز پژوهش سالهای ۷۶-۱۳۵۷ است. در این مقطع نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه به گروهها و اقشار و نیروهای مختلفی تقسیم می‌شوند اما هدف نگارنده بیشتر آن نیروهای سیاسی است که نقش مهمی‌به لحاظ تأثیرگذاری بر جنبش دانشجویی داشته اند. لذا، ابتدا بطور مختصر به ارتباط روشنفکران و روحانیون با جنبش دانشجویی اشاره می‌کنیم و سپس به نقش و ارتباط احزاب و جناحهای سیاسی با جنبش دانشجویی می‌پردازیم.
روشن است که با اشاره به احزاب و جناحهای سیاسی، نقش و تأثیر روشنفکران و روحانیون در درون این احزاب و جناحها بیشتر آشکار می‌گردد.
(به عبارتی بررسی احزاب و جناحهای سیاسی ، روشنفکران و روحانیون را هم در بر می‌گیرد)

روش پژوهش و تحقیق
نگارنده در این پژوهش جهت گردآوری داده ها از روش ترکیبی (توصیفی – تاریخی، علّی‌و کتابخانه ای) استفاده نموده است.
برای جمع آوری اطلاعات پیرامون موضوع پژوهش از روش کتابخانه ای، برای بررسی تاریخچه و فراز و فرود جنبش دانشجویی (از آغاز شکل گیری تا پس از انقلاب) از روش توصیفی – تاریخی و به منظور بررسی رابطه علی و معلولی بین دو متغیر نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه (متغیر مستقل) و جنبش دانشجویی (متغیر وابسته) از روش علّی‌استفاده شده است.

سابقه پژوهش و بررسی ادبیات موجود
نگارنده برای فصل چارچوب مفهومی کتابهای زیادی (به انگلیسی و فارسی) در زمینه جنبش های اجتماعی را بررسی نمود لیکن هیچ نوشته ای در این زمینه (که بطور صریح با چارچوب مفهومی تطبیق نماید) پیدا نکرد.

تنها کتاب «جامعه شناسی سیاسی» موریس دو ورژه به رابطه احزاب و تشکلها و سازمانهای سیاسی اجتماعی پرداخته بود.
نویسنده این کتاب معتقد است که ارتباط احزاب و سازمانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به سه حالت قابل تصور است:
۱- برخی سازمانها و گروههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تابع احزابند.
۲- برخی از احزاب کم و بیش تابع سازمانها و گروههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی‌اند.
۳- حالت همکاری برابری میان این دو.

در این کتاب از جنبش های اجتماعی (و جنبش دانشجویی) ذکری به میان نیامده است.
بنابراین نگارنده از مباحث این کتاب نوعی الگوبرداری نموده و این سه حالت را با جنبش دانشجویی تطبیق و تفسیر نموده است.
از دیدگاههای هابرماس و هانتیگتون به دلیل آنکه هر دو (با وجود دیدگاههای کاملاً متفاوت) معتقد به جنبش دانشجویی با کارکرد روشنگری و انتقادگری بودند، در ذیل بحث مربوط به استقلال، رابط و میانجی بودن جنبش دانشجویی استفاده نمودیم.

هانتیگتون در «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» به صورت بسیار مختصر به دانشجویان و نقش فعال و تأثیرگذار آنها در جوامع پراتوری می‌پردازد و از دانشجویان در جوامع دستخوش نوسازی به عنوان مخالفانی مستقل از حکومت و گروههای سیاسی نام می‌برد.
در کتاب «یورگن هابرماس: نقد در حوزه عمومی» ، از هابرماس به عنوان فیلسوفی نام برده می‌شود که معتقد است دانشجویان به کارکرد و وظیفه روشنگری می‌پردازند. علیه ابزاری کردن آموزش مبارزه می‌کنند و در وظیفه انتقادگری خویش به دلیل عدم نفوذ مستقیم گروههای ذی نفع اقتصادی بر آنها، موفق عمل می‌کنند.
علیرضا کریمیان در کتاب «جنبش دانشجویی در ایران از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی» بیشتر به بحث تاریخی و توصیفی جنبش دانشجویی از تأسیس تا پیروزی انقلاب اسلامی‌(بخشی از این توصیف تاریخی در این پژوهش استفاده شده است) پرداخته است.

کریمیان در این کتاب به جز اشاراتی کوتاه از دیدگاههای میلز، مارکوزه و آلن تورن در مورد تأثیر متقابل جنبش های اجتماعی و نظر باتامور در باب نیاز جنبش‌های دانشجویی به سایر گروههای جامعه، بحث نظری جامعتری در این خصوص ارائه نداده است.
کتاب دیگری که در فصل چارچوب مفهومی از آن استفاده شده است، «جنبش های اجتماعی معاصر ایران» تألیف سعید زاهد است. نویسنده در این کتاب ضمن ارائه چارچوب مفهومی مناسب در باب جنبش های اجتماعی معاصر، اشاره ای به جنبش دانشجویی نکرده است و در واقع تنها به مستندسازی چارچوب مفهومی خویش با جنبش تنباکو، نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت پرداخته است.

بنابراین، از فصل چارچوب مفهومی این کتاب، دیدگاههای ویلسن و اسکات به عنوان نظریه پردازانی که به تبعی بودن و عدم استقلال جنبش های اجتماعی معتقدند، برای چارچوب مفهومی این پژوهش استفاده شده است.
از مهمترین کتابهایی که در فصل دوم از آنها استفاده شده است، کتاب «کنفدراسیون تاریخ جنبش دانشجویان ایران در خارج از کشور ۵۷-۱۳۳۲»، تألیف افشین متین است. در این کتاب سیر تاریخی جنبش دانشجویی از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
کتاب دیگر در این زمینه «جنبش دانشجویی در ایران از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی» است. این دو کتاب اخیر، هر دو به بحث تاریخی و توصیفی در خصوص جنبش دانشجویی پرداخته اند.

البته علیرضا کریمیان نویسنده کتاب «جنبش دانشجویی در ایران از …. » بحث کوتاهی در خصوص ارتباط احزاب سیاسی با جنبش دانشجویی از آغاز تأسیس تا ۱۳۵۷ ارائه نموده است. اما در این زمینه به چارچوب مفهومی و شواهد مستندی در رابطه با تأثیرپذیری جنبش دانشجویی از احزاب سیاسی اشاره نکرده است.
از کتاب «کالبدشکافی جناحهای سیاسی ایران (۱۳۵۸ تا ۱۳۷۸ )»، تقسیم بندی جناحهای سیاسی در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ را الگوبرداری نموده ایم. ضمن آنکه در این کتاب بدون ارائه فصل یا عنوانی در زمینه جنبش دانشجویی، در اشارات کوتاهی و با دلایل تاریخی و عینی به فرضیه این پژوهش (جنبش دانشجویی در سالهای پس از انقلاب تا ۱۳۷۶ تحت تأثیر گروههای سیاسی خارج از دانشگاه بوده است) پرداخته است.

با این حال، حمیدرضا ظریفی نیا در این کتاب به چرایی این تأثیرپذیری و عدم استقلال جنبش دانشجویی اشاره نکرده است.
دکتر حسین بشیریه در کتاب «دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران» ضمن بررسی نیروهای سیاسی در سالهای پس از انقلاب ، به جنبش دانشجویی و ویژگیهای آن در مقطع پس از انقلاب پرداخته اند. به ر دکتر بشیریه انجمن های دانشجویان تا اوایل دهه ۱۳۷۰ ابزار اعمال قدرت سیاسی و ایدئولوژیک حکومت بودند. این دیدگاه با فرضیه این پژوهش کاملا هماهنگ و همسو است.

«درآمدی بر رفتار شناسی سیاسی دانشجویان در ایران امروز» کتاب دیگری است که بیشتر به کتابشناسی جنبش دانشجویی شبیه است.
مجید محمدی نویسنده این کتاب، ضمن ارائه ویژگیهای جنبش دانشجویی در ایران و بررسی چند تشکل دانشجویی، بیشتر به ادبیات رفتارشناسی سیاسی دانشجویان، پرداخته‌اند. کتابها و مقالاتی که در زمینه جنبش دانشجویی و دانشگاه به چاپ رسیده اند را معرفی می‌نماید. بنابراین بیشتر به کتابشناسی شبیه است مطالب این کتاب به جز بخش تشکلهای دانشجویی و بررسی ادبیات رفتارشناسی سیاسی دانشجویان ، دارای نظم و جهت مشخص نیست.
از یک طرف بین بخش مقدمه و کلیات با سایر بخش ها ارتباط معنی داری وجود ندارد و از طرف دیگر سالهای مورد بررسی بسیار پراکنده است بطوری که خواننده نمی‌تواند سالهای مورد بررسی در این کتاب را دریابد.

کتاب «دیروز، امروز و فردای جنبش دانشجویی در ایران» ، مهمترین کتابی است که در این پژوهش (در هر سه فصل) از آن استفاده شده است.
موضوع این کتاب مصاحبه و گفتگوی مسعود سفیری با کارشناسان مسائل سیاسی و فعالان جنبش دانشجویی در باب جنبش دانشجویی در ایران قبل و بعد از انقلاب است.
پاسخ به سؤالات مسعود سفیری (بویژه سؤالاتی که در مورد جنبش دانشجویی پس از انقلاب است) در این پژوهش بسیار راهگشا بود و بسیاری از دیدگاههای مصاحبه‌شوندگان با فرضیه پژوهش همخوانی داشت.

شاید بتوان گفت سؤالات تکراری، مهمترین مشکل این گفتگو بوده است چرا که در برخی سؤالات پاسخ به گونه ای ارائه شده است که ضرورت داشت تا پرسشی دیگر به غیر از آن سؤالات تکراری مطرح شود (به عبارتی دیگر مصاحبه ها بی رهنمود نبوده اند تا هر چه بیشتر ایده های جدید و … را به همراه داشته باشند)
شاید بهتر بود قبل از مصاحبه ها ، فصلی به بررسی سیر و فراز و فرود جنبش دانشجویی و دیدگاهی کلی در باب جنبش دانشجویی در ایران اختصاص داده می‌شد.
در مجموع می‌توان گفت در زمینه چارچوب مفهومی هیچ منبعی وجود نداشت که چنین دسته بندی از جنبش های اجتماعی ( ودانشجویی) و ارتباط آنها با احزاب و نیروهای سیاسی (استقلال، دنباله روی و تأثیر متقابل) ارائه نماید.
با وجود عدم بحث نظری در این زمینه،‌ نگارنده از کتابهای مختلف، دیدگاههایی را که نزدیک به هریک از این سه نظر (استقلال ، دنباله روی و تأثیر متقابل) بود به عنوان بحث نظری انتخاب و سپس آن را با وضعیت ایران تفسیر نمود.

در زمینه بحث تاریخی و توصیفی جنبش دانشجویی در مقطع قبل از انقلاب آثار بسیاری به چاپ رسیده است اما در زمینه جنبش دانشجویی پس از انقلاب، کتب و مقالاتی که بطور مناسب به بررسی این دوران بپردازند، هنوز منتشر نشده اند بنابراین نگارنده، ناگزیر از بررسی روزنامه ها، بولتن ها، بیانیه ها، اطلاعیه ها و جزوات موجود در تشکلهای دانشجویی بود.

سازماندهی پژوهش
پژوهش حاضر در پاسخ به این سؤال آغاز شد که «چه ارتباطی بین نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه با جنبش دانشجویی در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ وجود داشت؟
برای پاسخ به این سؤال، فصل اول ابتدا با تعریف جنبش های اجتماعی، اصول، کارکردها و طبقه بندی آن آغاز شد و سپس چارچوب مفهومی این پژوهش با مطرح کردن سه دیدگاه در زمینه ارتباط نیروهای سیاسی با جنبش دانشجویی شکل گرفت. از این سه دیدگاه (استقلال ، تبعی و دنباله رو بودن و تأثیر متقابل) ، نگارنده دیدگاه دوم یعنی دنباله رو بودن جنبش دانشجوئی نسبت به نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ را به عنوان فرضیه پژوهش انتخاب نمود و در نهایت به دلایل تبعی و دنباله‌رو بودن جنبش دانشجویی (در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ ) اشاره شد.
برای بررسی و آزمون فرضیه پژوهش، فصل دوم به سیر تاریخی جنبش دانشجویی از ابتدای شکل گیری تا ۱۳۷۶ اختصاص داده شد. جنبش دانشجویی به دو مرحله قبل از انقلاب و پس از انقلاب تقسیم شد. مرحله قبل از انقلاب به دو مقطع قبل از تأسیس دانشگاه تهران و پس از تأسیس دانشگاه تهران تا انقلاب اسلامی‌تقسیم گردید که این مرحله اخیر (پس از تأسیس دانشگاه تهران ) به پنج مقطع دسته بندی گردید.

مرحله پس از انقلاب نیز به چهار مقطع ۵۹-۱۳۵۷ ، ۶۲-۱۳۵۹ ، ۶۸-۱۳۶۲ و ۷۶-۱۳۶۸ تقسیم شد. در نهایت در این فصل به مهمترین گروهها و نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه (روشنفکران، روحانیون و احزاب و جناحهای سیاسی) در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ اشاره می‌شود.
مهمترین نیروهای سیاسی مقطع ۷۶-۱۳۵۷ روشنفکران ، روحانیون و احزاب سیاسی بودند.
یکی از نیروهای تأثیرگذار بر دانشجویان، روشنفکرانند. در سالهای ۷۶-۱۳۵۷، به ترتیب اندیشه های شریعتی، داوری و سروش به اندیشه مسلط وتأثیرگذار در میان دانشجویان تبدیل می شوند.

از نیروهای دیگری که در میان دانشجویان نفوذ زیادی داشته اند، روحانیون می باشند. روحانیون را می توان به دو دسته تقسیم نمود: روحانیونی که روابط تقریباً متقابل با دانشجویان برقرار می کردند (روحانیون مبارز و انجمن های اسلامی) و روحانیونی که خواهان برقراری روابط مرید و مرادی بادانشجویان بودند (جامعه روحانیت مبارز).
پس از اشاره کوتاهی به روشنفکران و روحانیون، جناحهای سیاسی مقطع ۷۶-۱۳۵۷ به شش دسته کلی تقسیم می‌نمائیم؛ چپ سنتی، راست سنتی، راست مدرن، راست سنتی افراطی ، چپ مدرن و جناح روشنفکر تلفیقی اشاره خواهد شد که در سالهای ۵۹-۱۳۵۷، گروههای سیاسی مختلف (مارکسیستی و اسلامی) در درون دانشگاه دفتر یا تشکیلاتی ایجاد نمودند. دانشگاه به کانون تقابل طیف های اسلامی و مارکسیستی تبدیل شده بود.

مقطع ۶۲-۱۳۵۹، آغاز انقلاب فرهنگی است. دفتر تحکیم وحدت، تنها تشکیل موجود در دانشگاه است و از حمایت طیف چپ سنتی برخوردار است.
در مقطع ۶۸-۱۳۶۲،‌جنبش دانشجویی (دفتر تحکیم وحدت) به عنوان ابزار و نماینده چپ سنتی در دانشگاهها با هر گونه حرکت اعتراضی به عنوان تحریک و اقدام علیه نظام و انقلاب، برخورد می کند. مقطع ۷۶-۱۳۶۸، همزمان با تغییرات ساختاری بین المللی، منطقه ای و داخلی است. جنبش دانشجویی (دفتر تحکیم وحدت) در این مقطع، پس از یک دوره سرگردانی و دوگانگی دست به تجدید نظر و بازسازی می زند و همراه و همسو با نسل جدید روشنفکران (سروش و … ) به عنوان نماینده چپ مدرن در دانشگاه به دفاع از شعارهایی چون توسعه سیاسی ، آزادی، حقوق بشر و … پرداختند.

پس از ارائه چارچوب مفهومی، اشاره به سیر تاریخی جنبش دانشجویی و بررسی نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه در مقطع ۷۶-۱۳۵۷، در فصل سوم به منظور آزمون و مستندسازی فرضیه پژوهش، سالهای ۷۶-۱۳۵۷ را به چهار مقطع تقسیم خواهیم کرد. پس در هر مقطع به بررسی احزاب و نیروهای سیاسی و تأثیرگذاری آنها بر جنبش دانشجویی و تشکلهای آن اشاره خواهیم کرد.
بخش نهایی این پژوهش به نتیجه گیری اختصاص دارد. در این بخش اشاره خواهد شد که فرضیه پژوهش پس از آزمون و مستندسازی با سالهای ۷۶-۱۳۵۷ مورد تأیید قرار خواهد گرفت و یا رد خواهد شد. سپس نتایج تحقیق با نشان دادن شناختهای نوین و پیشنهادات عملی معرفی خواهد شد.

فصل اول

چارچوب مفهومی

به نظر یورگن هابرماس دانشگاه سه رسالت خطیر دارد:
۱- دانشگاه مسئولیت تضمین این امر را بر عهده دارد که فارغ التحصیلان آن از حداقل ویژگیهای لازم در حوزه تواناییهای فوق کارکردی یا خارج از حد وظیفه برخوردار باشند منظور از فوق کارکردی یا خارج از حد وظیفه تمامی‌مسئولیتها و رفتارهای مربوط به پیگیری یک حرفه تخصصی است که به تنهایی در دانش و مهارتهای حرفه ای – تخصصی یافت نمی‌شوند.
۲- رسالت دوم دانشگاه به نظر وی عبارت است از انتقال، تبیین و اشاعه سنت فرهنگی جامعه.

۳- دانشگاه همواره وظیفه ای را ایفا کرده است که تعریف یا تعیین حدود آن کار چندان ساده ای نیست. امروزه به راحتی می‌توان گفت این دانشگاه است که خود آگاهی سیاسی دانشجویان را شکل می‌دهند در حالیکه تا مدتهای مدید خودآگاهی که در دانشگاههای آلمان شکل می‌گرفت، خودآگاهی غیر سیاسی بود یعنی شمار عظیمی‌از نسلهای دانشجویان بدون مطالعه سازماندهی شده علوم سیاسی و بدون آموزش سیاسی، تحت حمایت یک نهاد ظاهراً غیر سیاسی در رشته های مختلف علوم به تحصیل پرداخته و در عین حال به طور همزمان براساس شیوه ای از نظر سیاسی کاملاً مؤثر آموزش دیدند.

در نظر هابرماس دانشگاه محل ارائه یا عرضه تصمیمات سیاسی نیست ولی به عقیده او، دانشگاه مکان بسیار مناسبی برای بحث و گفتگو پیرامون مسائل و موضوعات سیاسی است البته اگر این قبیل بحث و گفتگو تحت هدایت اصول عقلانیتی صورت بگیرند که اندیشه علمی‌در چارچوب آن شکل می‌گیرند۱
برخی از پژوهشگران سه وظیفه اساسی برای دانشجو و دانشگاه در نظر می‌گیرند:
۱- تعلیم و تعلم۲- پژوهش و تحقیق ۳- پاسداری از سنن علمی، فرهنگی و هدایت معنوی جامعه۲
اما در جامعه ما، دو تلقی اشتباه از دانشجو وجود دارد: تلقی نخست، دانشگاه را کارخانه دانش سازی و دانشجو را فردی می‌داند که باید منحصراً درس بخواند و سپس وارد بازار کار و چرخه تولید و خدمات کشور شود.

شکل افراطی این دیدگاه تا آن جا پیش رفته که دانشجو را از دخالت در مسائل سیاسی و انتخاب مستقل کاندیدا برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی‌محروم کرده است.
تلقی دوم، به دانشجو به عنوان یک مبارز و انقلابی می‌نگرد و رسالت دگوگونی جامعه را بردوش دارد، این حدافراط و تفریط دو وظایف دانشجوست و گر چه ایجاد تعادل و توازن میان این دو نقش امری دشوار است.

آموختن و پژوهش و دانش اندوزی در هر شرایطی در جهت منافع ملی است از طرف دیگر دانشجو حتی در حین تحصیل نسبت به حوادث محیط اجتماعی اش منفعل نیست. همین حساسیت، اندیشه و رفتار سیاسی دانشجو را شکل می‌دهد وی را به فعالیت و عمل سیاسی تشویق و ترغیب می‌کند بنابراین از این زاویه فعالیت سیاسی،‌هنجاری طبیعی و عادی در رفتارشناسی دانشجوست هر اعتراضی در دانشگاه به منزله مخالفت و ناسازگاری نیست. انتقاد نشانه زندگی، پویایی و تحرک دانشجوست.
از آنجائی که جنبش دانشجویی ذیل جنبش های اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گیرند، قبل از ورود به بحث چارچوب مفهومی پژوهش، ابتدا به تعریف، اصول، کارکردها و طبقه بندی جنبش های اجتماعی می‌پردازیم و سپس به چارچوب مفهومی و چرایی دنباله رو بودن جنبش دانشجویی نسبت به نیروهای سیاسی اشاره خواهیم کرد.
جنبش های اجتماعی، اصول و کارکردها:

به لحاظ روش شناسی جنبش دانشجویی را باید به عنوان یک جزء در دل کلیتی به نام جنبش اجتماعی قرار داد و به بررسی رابطه دیالکتیکی آنها پرداخت.
جنبش دانشجویی در سایه جنبش اجتماعی ارزیابی می‌شود و به عبارت دیگر برای درک پیروزی و شکست جنبش دانشجویی باید آن را در ارتباط با بستر جنبش های اجتماعی تشریح نمود.
حسین بشیریه نیز جنبش دانشجویی را در ذیل جنبش های اجتماعی قرار می‌دهد۳ جنبش دانشجویی به لحاظ ساختار و نحوه سازماندهی، همانند جنبشهای اجتماعی از سلولهای نیمه خودمختار ترکیب یافته و دچار عدم تمرکز است و معمولا یک رهبر عالی مقام ندارد و هر بخش و گروه آن دارای رهبر و راهروانی است.
جنبش دانشجویی حامل ویژگیهای جنبش اجتماعی است و به دلیل همپیوندی وسیع و عمیق اجتماعی با گستره متنوع مردمی، نقش مهم و تأثیرگذاری دارد. بنابراین به دلیل این ارتباط بین جنبش دانشجویی و جنبش های اجتماعی و اینکه به گفته دکتر حسین بشریه جنبش دانشجویی در ذیل جنبش های اجتماعی قرار می‌گیرد، ما ابتدا به تعاریف جنبش های اجتماعی و سپس به اصول و کارکردهای جنبش های اجتماعی می‌پردازیم.

گی روشه در تعریف جنبش اجتماعی می‌نویسد: «جنبش اجتماعی عبارت از سازمانی کاملاً شکل گرفته و مشخصی است که به منظور دفاع و یا گسترش و یا دست یابی به هدفهای خاصی به گروه بندی و تشکل اعضا می‌پردازد.۴»
در کتاب جامعه شناسی گیدنز در تعریف جنبش اجتماعی آمده است: «کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک ، یا تامین هدف مشترک از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی۵»
اما به نظر نگارنده جامعترین تعریف در فرهنگ واژگان آکسفورد آمده است: «جریان یا مجموعه ای از کنشها و تلاشها از سوی مجموعه ای از افراد که به شکلی کم و بیش پیوسته به سمت هدف خاصی حرکت می‌کنند یا به آن گرایش دارند۶»
در مجموع می‌توان گفت جنبش های اجتماعی اساساً پدیده جوامع امروزی هستند و کاربرد این اصطلاح تنها در اوایل قرن ۱۹ در اروپای غربی معمول شد و یکی از نخستین بحثهای منظم آن را می‌توان در کتاب لورنتس فون اشتاین «تاریخ جنبش اجتماعی در فرانسه از ۱۷۸۹ تا امروز» یافت۷
به نظر آلن تورن، جامعه شناس معاصر فرانسوی، سه اصل اساسی کنش جنبشهای اجتماعی را جهت می‌دهند.
۱- اصل هویت:
یعنی جنبش اجتماعی باید ابتدا دارای هویتی باشد و باید مشخص کند که از چه افرادی تشکیل شده، سخنگوی چه افراد و یا چه گروههایی از مردم است و مدافع چه منافعی است به عنوان مثال گروهی خود را سخنگو و مدافع دانشجویان قلمداد می‌نمایند و جنبش دانشجویی شکل می‌گیرد.
۲- اصل ضدیت یا مخالفت
جنبش اجتماعی لزوماً دارای حریف است و بدون ضدیت نمی‌تواند وجود داشته باشد. بدون مانع و مخالف جنبش اجتماعی ممکن است به صورت حزبی مسلط به هدف خود دست یابد و بر سریر قدرت نشسته یا به صورت مؤسسه ای دائمی‌درآید که دیگر نمی‌توان نام آنرا جنبش گذاشت.
۳- اصل همگانی بودن
یک جنبش اجتماعی به نام ارزشهایی برتر، ایده هایی بزرگ و … آغاز می‌گردد و حتی در مواردی که جنبش نماینده یک گروه خاص (مثلا دانشجویان ) است، به نام ارزشها و حقایق جهانی که توسط انسانها یا کل جامعه شناخته شده ادعای خود را شروع می‌نماید.
علاوه بر اصول جنبشهای اجتماعی که در حقیقت دلیل موجودیت جنبشهای اجتماعی است و کنش آنها را جهت می‌دهد، جنبشهای اجتماعی به نظر گی روشه دارای سه کارکرد به شرح زیر می‌باشند:

۱- کارکرد رابط یا میانجی بودن
۲- کارکرد ایجاد و بالا بردن آگاهیهای جمعی
۳- کارکرد ایجاد فشار۹
جنبش های اجتماعی به عنوان عوامل رابط یا میانجی:
جنبش های اجتماعی از یک طرف به عنوان عاملین جامعه پذیری نقش مهمی‌ایفا می‌کنند و موجب شناساندن جامعه و ساختهای اجتماعی آن به اعضای این جنبشها و سایرین می‌گردند و از طرف دیگر این جنبشها وسیله ارتباطی مؤثری در مشارکت محسوب می‌گردند.
به عبارت دیگر به عقیده نگارنده جایگاه جنبش های اجتماعی (جنبش دانشجویی و …) در هرم قدرت جامعه را می‌توان به صورت زیر به تصویر کشید؛

بنابراین جنبش اجتماعی و جنبش دانشجویی به صورت یکی از گروههای اصلی واسط است و یک نهاد مدنی و واجد ویژگیهای گروههای میانجی در عرصه عمومی.
جنبش اجتماعی به عنوان عامل ایجاد آگاهی جمعی
اگر به اصول سه گانه جنبش اجتماعی (اصل هویت، اصل ضدیت، اصل همگانی بودن)
توجه کنیم به این پی خواهیم برد که جنبش اجتماعی ذاتاً موجب ایجاد و گسترش شعور سیاسی جمعی در کل جامعه یا حداقل در بخش خاصی از جامعه می‌گردد به عنوان مثال اصل ضدیت و مخالفت و اینکه جنبش اجتماعی همیشه در پی در هم شکستن دشمن یا دشمنان است و دائم در حال رقابت با گروه یا حزب و … است همین سبب افزایش شعور و آگاهی جمعی می‌گردد.

کارکرد فشار جنبشهای اجتماعی
برخی جنبشهای اجتماعی و گروههای فشار را یکی می‌پندارند که این امر صحیح نیست جنبشهای اجتماعی بر نخبگان قدرت فشار می‌آورند و این فشارها از اعتصاب، تحریم و تظاهرات تا تهدید و غیره … را شامل می‌شود اما فشار بر قدرت و قدرتمندان تنها یکی از اشکال کنش جنبشهای اجتماعی است ولی گروههای فشار اصلی ترین و مهمترین کارکردشان اعمال فشار است و فلسفه وجودی آنها همین اعمال فشار است.

طبقه بندی جنبشهای اجتماعی:
برای طبقه بندی جنبشهای اجتماعی شیوه های متعددی پیشنهاد گردیده است اما گیدنز جامع ترین طبقه بندی را، طبقه بندی دیوید آبرل می‌داند که به صورت زیر می‌باشد؛
۱- جنبشهای دگرگون ساز
اعضای این جنبشها در پی دگرگونیهای سریع و عظیم و غالباً خشن هستند و هدفشان دگرگونی فراگیر در جامعه است از مهمترین این جنبشها به نظر گیدنز جنبشهای انقلابی یا جنبش های مذهبی رادیکال است.
۲- جنبشهای رستگاری بخش
این جنبش ها در صدد نجات افراد از شیوه های زندگی هستند که به نظر آنها فاسد کننده پنداشته می‌شود گیدنز فرقه های پنتیکوستی را که معتقدند رشد معنوی افراد نشانه حقیقی ارزش آنهاست نمونه ای از این گونه جنبشها به حساب می‌آورد.

۳- جنبشهای تغیر دهنده
هدف اساسی این جنبشها ایجاد تغییر جزئی در افراد است یعنی این جنبشها خواهان دگرگونی و تغییر کلی و کامل در عادات و … افراد و جامعه نیستند بلکه می‌خواهند ویژگیهای معینی را تغییر دهند یک نمونه این جنبشها به نظر گیدنز جنبش الکلیهای گمنام است.
۴- جنبشهای اصلاح طلب
این جنبشها خواهان ایجاد تغییرات تدریجی در جامعه هستند هدفهای محدودتری دارند به عبارت دیگر این جنبشها تنها برخی جنبه های نظم اجتماعی موجود را می‌خواهند تغییر دهند آنها به انواع ویژه ای از نابرابری یا بی عدالتی توجه نشان می‌دهند.

به نظر آبرل این جنبشها و جنبشهای دگرگون ساز هدفشان تغییر عادتها یا طرز نگرش افراد است.
گیدنز جنبشهایی نظیر «اتحاد پرهیز از نوشیدن مشروبات الکلی زنان مسیحی» یا گروههای مخالف سقط جنین را از جمله جنبشهای اصلاح طلب به شمار می آورد۱۰
به نظر نگارنده جنبش دانشجویی را می‌توان از جنبش های اجتماعی اصلاح طلب که خواهان تغییر و اصلاح در جامعه اند به حساب آورد.
جنبش دانشجویی به طور عام و کلی آن (نه جنبش دانشجویی در ایران) را زمانی می‌توان در ذیل جنبش های اجتماعی اصلاح طلب به شمار آورد که دارای ویژگیهای زیر باشد:
۱- به لحاظ سیاسی به نقد دولت و برنامه های آن بپردازد و نسبت به دولت و نهادهای سیاسی آن استقلال داشته باشد به عبارت دیگر جنبش دانشجویی متعلق به حوزه جامعه مدنی و عرصه عمومی‌باشد (تصویر زیرگویای این مطلب است)

۲- از نظر فرهنگی شاهد تکثر دیدگاهها، عقاید و آزادی اندیشه و بیان باشیم. بحث و گفتگوی دموکراتیک بر انحصار و تک صدایی بودن بچربد.
۳- به لحاظ اجتماعی زمانی یک جنبش اجتماعی را می‌توان اصلاح طلب نامید که با تشکلهای مدنی دیگر ارتباط نزدیک داشته باشد دارای ساختاری دموکراتیک و فرایند تصمیم گیری از پایین به بالا باشد.

۴- از جنبه اقتصادی نیز جنبش دانشجویی نباید وابسته به اشخاص و نهادهای حکومتی باشد و به لحاظ مالی مستقل باشد. تأمین منابع مالی از طریق اعضا یا انجام فعالیتهای اقتصادی صورت گیرد.
با توجه به ویژگیهای جنبش دانشجویی و اینکه این جنبش دارای خصلتی روشنفکرانه است و به دلیل ساخت فکری آن و وجود دو عنصر علم و تفکر در تحولات اجتماعی و سیاسی بسیار تأثیرگذار است بنابراین قراردادن جنبش دانشجویی در ذیل جنبشهای اجتماعی اصلاح طلب دور از واقعیت نیست.

چارچوب مفهومی:
ویژگیهای جنبش دانشجویی بطور عام بیان شد اما آیا جنبش دانشجویی در ایران نیز همین ویژگیها را دارا بوده است؟ به عبارت دیگر نقش و رسالت جنبش دانشجویی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران چیست و ارتباط این جنبش با نیروهای سیاسی و احزاب خارج از دانشگاه چگونه بوده است؟
برای پاسخ به سؤالات فوق به نسبت و ارتباط جنبش دانشجویی و نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه می‌پردازیم چرا که پس از بررسی ارتباط جنبش دانشجویی با نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه، ویژگیها ،‌نقش و رسالت جنبش دانشجویی در ایران نیز روشن خواهد شد.

در خصوص رابطه احزاب و گروههای سیاسی با جنبش دانشجویی سه حالت ممکن است بروز کند؟
۲- برخی از جنبش ها و تشکلهای دانشجویی کم و بیش تابع احزابند. موریس دوورژه معتقد است گاهی روابط سازمانی با حزب و وابستگی در برابر آن رسماً شناخته شده است. وی سازمانهای جوانان و زنان را بیشتر در این زمره محسوب می‌دارد و مثالی از کنفدراسیون کل کارگران فرانسه که در سالهای ۱۹۵۰ سازمان الحاقی حزب کمونیست بوده، می‌آورد۱۱ جنبشهای سبز در بیشتر کشورها غالباً به حزب های سبزی وابسته اند که به دنبال انتخاب شدن در مجالس ملی اند۱۲

۲- احزاب مطیع گروهها و تشکلات
دو ورژه معتقداست حزب کارگر تا ۱۹۲۷ از نمایندگان سندیکاها، تعاونیها، انجمنهای کمک متقابل، انجمنهای سوسیالیستی تشکیل شده بود این حزب چیزی نبود جز تشکیلاتی که همکاری گروههای ذی نفوذ را در قملرو سیاسی امکان پذیر می‌ساخت.
به نظر وی، وضع حزب مردم اتریش (دموکراسی مسیحی) که کاملاً وابسته به گروههای ذی نفوذ نظیر اطلاق بازرگانی، تشکیلات دهقانی و سندیکاهائی است که تشکیل دهنده آنند، بهمین منوال است۱۳

۳- همکاری برابر طلب یا تأثیر متقابل
دوورژه در این مورد می‌نویسد: «همکاری دائمی‌میان حزب و تشکلات و گروهها در کشورهای اسکاندیناوی دیده می‌شود. مثلا این گونه همکاری در مورد حزب سوسیالیست و سندیکاهای کارگری یا همکاری های متقابل و تعاونیها به چشم می‌خورد. سندیکاها، مطیع حزب و حزب مطیع سندیکاها نیستند ولی هر دو بطور نزدیک با هم همکاری دارند. در ایالات متحده، نوعی همکاری میان سندیکاهای کارگری و حزب دموکرات برای انتخابات برقرار می‌شود۱۴

برای تفسیر موارد فوق با جامعه ایران می‌توان گفت نسبت به ارتباط جنبش دانشجویی با نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ ، سه نظر به شرح زیر وجود دارد:
۱- جنبش دانشجویی در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ ، جنبشی هدف ساز، مستقل و پیشرو بود. نیروهای سیاسی و احزاب خارج از دانشگاه از این جنبش تأثیر پذیرفتند.
۲- جنبش دانشجویی در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ دنباله رو، ابزار و بازوی عمل احزاب و نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه بود.

۳- جنبش دانشجویی در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ ، هم بر نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه تأثیر گذاشت و هم از آنها تأثیر پذیرفت (تأثیر متقابل)
ابتدا به مورد ۳ و ۱ به اختصار اشاره می‌کنیم و در نهایت مورد ۲ که فرضیه اصلی این پژوهش است بطور مفصلتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
۱- برخی معتقدند جنبش دانشجویی در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ به عنوان رابط و میانجی مردم و دولت بود یعنی به عنوان حوزه عمومی‌یا جامعه مدنی مطرح بود و به نوعی نیروهای سیاسی و احزاب تابع این جنبش و تشکل های آن بودند.

هانتیگتون در تحلیل کلی که از جوامع دستخوش نوسازی ارائه می‌دهد، معتقد است در جوامع پراتوری، دانشجویان فعالترین و مهمترین نیروی سیاسی طبقه متوسط را می‌سازند و هیچ حکومتی نمی‌تواند روی حمایت آنها (روشنفکران و تحصیکلرده ها) حساب کند. «اگر تنها یک شکاف در میان همه کشورهای دستخوش نوسازی وجود داشته باشد، همان شکاف میان حکومت و دانشگاه است. اگر کاخ ریاست جمهوری را نماد اقتدار بدانیم ،‌ساختمان اتحادیه دانشجویی را نیز باید نماد شورش به شمار آوریم»
به نظر هانتیگتون اصلاحات نمی‌تواند مخالفت های دانشجویی را تعدیل کند حتی ممکن است آنها را تشدید کند. برنامه هایی که به سود دانشجویان تنظیم می‌شوند گرایشات انقلابی آنها را کاهش نمی‌دهند هانتیگتون اشاره می‌کند که اقداماتی نظیر تدارک خوابگاههای بهتر، تسهیلات دانشجویی، گسترش دانشگاه و تجدیدنظر در مواد درسی را از جمله مواد این برنامه ها می‌داند که تنها به آشوبگری سیاسی دانشجویان و تسهیل آن، دامن می‌زند.

در نهایت وی می‌نویسد: مخالفت دانشجویان با حکومت،‌شدیدترین نشانه مخالفت طبقه متوسط است، زیرا این مخالفت بسیار پایدار است…. اینگونه مخالفت ، مسئول از ماهیت حکومت و ماهیت سیاستهایی که حکومت در پیش می‌گیرد، عمل می‌کند۱۵
هابرماس نیز معتقد است دانشجویان به دلیل عدم نفوذ مستقیم گروههای ذی نفع اقتصادی بر آنان، می‌توانند وظیفه مهم جبران سرکوب نظرات انتقادی بوسیله مطبوعات، احزاب سیاسی و حکومت را ایفا کنند. به نظر وی دانشجویان بر حق مشارکت خود در اداره دانشگاهها پافشاری می‌کنند و علیه ابزاری کردن آموزش به عنوان مؤسساتی برای تربیت نخبگان اجتماعی مبارزه می‌کنند.۱۶

بنابراین با توجه به دیدگاههای فوق (هابرماس و هانتیگتون)، وظیفه جنبش دانشجویی روشنگری و افشاء است. به نظر آنان جنبش دانشجویی در جوامع در حال توسعه مستل از حکومت و احزاب است.
۲- در بحث نقش و رسالت دانشجویان در تحولات سیاسی و اجتماعی برخی معتقدند، جنبش دانشجویی در تحولات سالهای ۷۶-۱۳۵۷ هم تأثیرگذار و هم تأثیرپذیر بود (تأثیر متقابل)
میلز، مارکوز، و آلن تورن معتقدند: «جنبش دانشجویی با توجه به آگاهی و اطلاعات خود، عدم تعلق و وابستگی به صاحبان قدرت اقتصادی و سیاسی و نیز دیدگاههای رادیکالی که دارد می‌تواند نقش عمده ای را در تحولات سیاسی – اجتماعی داشته باشد
و از طرف دیگر رسیدن جنبش دانشجویی به اهداف خود برای انجام تغییرهای بنیادی در جامعه را نیازمند ایجاد ارتباط با دیگر گروههای اجتماعی و عامه مردم می‌دانند۱۷
اندیشمندانی نظیر هربرت مید، جرج زیمل و گیدنز از تأثیرپذیری وتأثیرگذاری جنبش‌های اجتماعی صحبت می‌کنند. آنها معتقدند افراد و گروهها به تنهایی قادر به پیش بردن جنبش های اجتماعی نیستند و از ساخت و نظام اجتماعی ضمن تأثیرگذاری، تأثیر می‌پذیرند به عبارت بهتر آنها معتقدند، فرد، جامعه و روابط بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند و این عوامل سه گانه با هم در ایجاد تشکلهای اجتماعی نقش دارند۱۸

در مورد ایران نیز عده ای معتقدند جنبش دانشجویی در مقاطعی بر رفتار گروههای سیاسی جامعه تأثیرگذار بوده است به نظر آنان دکتر شریعتی در غیاب جنبش دانشجویی، دکتر شریعتی نمی‌شد و این جنبش دانشجویی بود که مبارزات مسلحانه در اوایل دهه ۱۳۵۰ را به گروههای چریکی مطرح تبدیل ساخت «جنبش دانشجویی ظرفی بود که هم تعداد بسیاری نیروی انسانی به آنها داد و هم تأثیر فکری بر جای گذاشت. جنبش دانشجویی هم تأثیر گذاشت و هم تأثیر پذیرفت۱۹
به نظر این گروه، جنبش دانشجویی همواره از سه اندیشه مارکسیستی، ناسیونالیستی و مذهبی تأثیرپذیرفته و بر این اندیشه ها تأثیر گذاشته است و بعد از انقلاب نیز جنبش دانشجویی هم از جریانها مختلف تأثیر پذیرفته و هم بر آنها تأثیر گذاشته است۲۰

۳- عده ای معتقدند جنبش دانشجویی در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ از نقش تبعی در تحولات سیاسی و اجتماعی برخوردار بوده است. به نظر این عده جنبش دانشجویی در طی سالهای ۷۶-۱۳۵۷ از جریانها بیرون از دانشگاه تأثیر پذیرفت و این تأثیرپذیری بر کنش آنها تأثیرگذاشته است.
نظریه پردازان جنبش های اجتماعی نیز به نوعی از تأثیرپذیری افراد، گروهها و جنبشها سخن به میان می‌آورند.
ویلسن از نظریه پردازان جنبش های اجتماعی به نقش افراد توجه اندکی می‌کند و در نظر او فرد یک وجود تأثیرپذیر، نه فعال و تأثیرگذار است. تأکید عمده او بر شرایط اجتماعی و مخصوصاً ایدئولوژی، به عنوان عاملی که تحت تأثیر شرایط اجتماعی قوام می‌یابد، می‌باشد۲۱

اسکات نیز بیشتر از طریق احزاب یا دیگر نهادهای اجتماعی به جنبشهای سیاسی نظر نمود؛ بدون اینکه به تأثیر افراد و ساز و کار داخلی این جنبشها اشاره ای داشته باشد.
اسکات معتقد است : «در بیست و پنج سال گذشته گروههای ذی نفوذ و احزاب سیاسی در عکس العمل نسبت به خواستهای عمومی‌و خوراندن آنها به نظام سیاسی شکست خورده اند و همین مطلب، علت بروز جنبش های اجتماعی جدید شده است۲۲
حمیرا مشیرزاده معتقد است نظریه بلومر در مورد جنبش های اجتماعی به تبعی بودن آنها نسبت به جریانات و احزاب اشاره دارد۲۳
با تامور بر خلاف هابرماس (دانشجویان از گروههای ممتاز جامعه و از مجاری مهم روشنفکری سیاسی می‌باشند و وظیفه نقادی جامعه را به دلیل عدم تأثیرپذیری از گروههای ذی نفع اقتصادی بر عهده دارند)، معتقد است جنبش دانشجویی به تنهایی قادر به تغییر جامعه نیست و زمانی موفق به تغییر و تحول در جامعه است که حمایت دیگر گروههای جامعه را کسب کند۲۴

تا این جا به نظریه پردازان جنبش های اجتماعی و دیدگاههای آنها راجع به تأثیرپذیری و تبعی بودن جنبش های اجتماعی اشاره شد. در سطور زیر به دیدگاههایی که در مورد جنبش دانشجویی (بویژه جنبش دانشجویی در ایران) وجود دارد از منظر کارشناسان سیاسی و فعالین جنبش دانشجویی مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد.
دکتر صادق زیبا کلام معتقد است: «بخشی از بدنه جنبش دانشجویی اساساً جذب احزاب می‌شود؛ امری که در ترکیه شاهد آن هستیم. یکی از مهمترین نیروهای اجتماعی که در ترکیه تقریباً به ستون فقرات سیاسی کشور بدل شده ، دانشجویان هستند ولی دیگر آنان را نه در دانشگاهها ، بلکه در حزب رفاه و فضیلت یا احزاب دیگر می‌بینید۲۵»
زیبا کلام در مورد جنبش دانشجویی ایران نیز معتقد است: «تا زمانی که امام بود، جنبش دانشجویی خود را جزء نظام می‌دانست» با فوت امام و برنامه اول هاشمی‌به تدریج انتقادات شروع شد و دانشجویان در این دوران با یک دوگانگی مواجه بودند؛ از یک طرف نظام را قبول داشتند و از طرف دیگر با برخی سیاستهای دولت موافق نبودند و نقد به این سیاستها را به منزله مخالفت با کل نظام می‌دانستند۲۶

ابراهیم اصغرزاده از فعالان بخش دانشجویی در مصاحبه ای که تحت عنوان «دیروز، امروز و فردای جنبش دانشجویی» به چاپ رسیده، می‌گوید: «یک جنبش اجتماعی اگر یک جنبش خونگرم باشد، طبیعتاً نباید متأثر از محیط بیرون باشد. برای مثال اگر جنبش کارگری را در یک کشور جهان سومی در نظر بگیریم، با سازمان دادن خود و انتخاب رهبری و ایدئولوژی، همیشه به عنوان یک ‌جنبش خونگرم، بدون اینکه با محیط داد و ستد کند، حرکت خود را جلو می‌برد. جنبش دانشجویی در ایران خونسرد است؛ یعنی درجه حرارت بدنش با محیط تغییر می‌کند و براساس تحولات اجتماعی به خود سازمان می‌دهد۲۷»

با توجه به اینکه محور اصلی این پژوهش بررسی تبعی بودن جنبش دانشجویی نسبت به احزاب و گروههای سیاسی در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ می‌باشد بنابراین بحث از چرایی این تبعی، وابسته و دنباله رو بودن جنبش دانشجویی امری مهم محسوب می‌شود و در واقع نقدی بر استقلال جنبش دانشجویی در سالهای مورد بحث می‌باشد.
بنابراین لازم است به مهمترین عواملی که در دنباله رو بودن و وابستگی جنبش دانشجویی نقش داشته اند، اشاره نمائیم:
۱- ضعف تئوریک، ایدئولوژی ، ایدئولوگ و عدم شناخت عمیق؛

جنبش دانشجویی با توجه به اینکه در واکنش به وضعیت نامطلوب جامعه به نقد می‌پردازد برای رسیدن به اهداف خود ، به ایدئولوژیهای انقلابی و یا اصلاح طلب نیاز دارند، اما چون مطالعات و شناخت آنان آنقدر عمیق نیست تا بتوانند ایدئولوژی و نظریه پردازی کنند لذا به ایدئولوژیها و نظریات اصلاح طلب یا انقلابی موجود روی می‌آورند و « بار سنگین طراحی شناخت فلسفی و فکری را از دوش خویش بر می‌دارند» و به کمک این اندیشه ها و ایدئولوژیها، خود را سازمان می‌دهند و به فعالیت می‌پردازند.
بنابراین نیاز فکری جنبش دانشجویی به گروهها و جریانهای سیاسی، آن را به این گروهها و جریانهای سیاسی نزدیک می‌کند و جنبشهای دانشجویی معمولاً در سایه جنبشهای فکری بزرگتر و جریانهای روشنفکری پدید می‌آیند و به عنوان بازوی عمل آنها قرار می‌گیرند و «اغلب بعنوان عامل پیشبرد ایدئولوژی یا جنبش عمومیتر عمل می‌کنند. از طرف دیگر جنبش دانشجویی به منظور عملی کردن اهداف خود نیاز به همبستگی با نیروها و جنبش های اجتماعی عمومتیر دارد۲۸

در مجموع نداشتن ایده باعث می‌شود امروز از یک گروه یا حزبی حمایت کنند و تحت تأثیر آن قرار بگیرند و فردا تحت تأثیر نیروهای دیگر و از آنها حمایت کنند.
البته در نوسان بودن ذاتاً بد نیست ولی زمانی بد است که بدانند تحلیل فلان جناح یا گروه غلط است ولی به دلیل وابستگی به آن از آن دفاع کنند.
۲- عدم استقلال مالی ، سیاسی و … نداشتن تشکل خاص و مستقل باعث سوء استفاده گروهها و جناح های سیاسی از آنها می‌شود.
هنگامی‌که تشکلهای دانشجویی دست در جیب دولت داشته باشند و وابسته به بودجه دولت باشند بنابراین به لحاظ سیاسی نیز وابسته خواهند بودو سعی می‌کنند از حزب یا گروههایی حمایت کنند تا برای آنها منافعی داشته باشد. این جا است که به جای نقد دولت نه تنها از برخی اقدامات نادرست دولت یا احزاب و گروهها چشم پوشی می‌کنند بلکه سعی می‌کنند از آن اقدامات حمایت و آنها را توجیه کنند.

۳- کوتاه بودن دوران دانشجویی، سیال بودن نسلهای دانشجویی، جوان بودن، نداشتن تجربه کافی، آماتور بودن و ضعف تشکیلات.
کوتاهی دوران دانشجویی و سیال بودن نسلهای دانشجویی باعث می‌شود که جنبش دانشجویی و تشکیلات سیاسی وابسته به آن، امکان حضور مداوم اعضاء و فعالان خود را نداشته باشد و به همین علت معمولاً رهبری در جنبش دانشجویی از ثبات و پختگی کافی برخوردار نیست و رهبران جوان جنبش دانشجویی، به رغم تلاش در هدایت تشکلهای خود، سعی می‌کنند در ارتباط با رهبران جریانهای سیاسی عمومی‌جامعه باشند. این موضوع باعث نفوذ بیشتر جریانهای سیاسی در جنبش دانشجویی می‌شود و از طرفی، جریانهای سیاسی عمومی‌علاقمندند حتی الامکان بخشی از جنبش دانشجویی را در اختیار بگیرند۲۹

بنابراین گر چه جنبش دانشجویی از نظر شور و حرارت پیشتاز اما از نظر شعار وابسته به جریانات بیرون از دانشگاه است. زمانی هم که دست به حرکات مستقل بزنند بازهم شعارهای طرح شده در بیرون از دانشگاه را به کار می‌گیرند. چرا که شعاری که دانشجویان باید مطرح می‌کردند و مورد قبولی جامعه قرار می‌گرفت مستلزم تجربه بود و دانشجویان تجربه کافی نداشتند به همین دلیل گروهها و شخصیتهای سیاسی خارج از دانشگاه به طرح شعار می‌پرداختند از طرف دیگر برای تشکلهای دانشجویی جوان و آماتور، رفتار بسیار پیچیده، دشوار است پس اگر مستقل هم باشند به نهادهای بیرون از دانشگاه متوسل می‌شوند.
۴- عقل محوری جنبش دانشجویی سبب دوری از قدرت و حکومت می‌شود اما احساسی بودن و نپختگی و کم تجربگی سبب می‌شود که جنبش دانشجویی بلندگوی احزاب و جناحها گردد.

۵- نداشتن خودآگاهی و خودفهمی‌و هویت مشخص.
دکتر حسین بشیریه معتقد است جنبش دانشجویی تا قبل از دهه ۷۰ به نقد دولت نمی‌پرداخت و بنابراین هویت و استقلال خودش را نتوانست بدست آورد و تنها پس از ۱۳۷۶ و تا حدی قبل از آن، با گرایشات انتقادی که نسبت به دولت داشت توانست تا حدی خودفهمی‌و هویت خاص خودش را بازیابد۳۰
۶- با فاصله گرفتن جنبش دانشجویی از جامعه به عبارت دیگر با عقب افتادن جنبش دانشجویی از جامعه از یک طرف، و ظهور احزاب و پاگرفتن احزاب از سوی دیگر، شاهد پیوستن جنبش دانشجویی به احزاب هستیم.

البته برخی معتقدند زمانی که حکومت از فعالیت احزاب غیردولتی و مطبوعات مستقل جلوگیری می‌کند، دانشگاهها به مرکز اصلی فعالیت های سیاسی تبدیل شده و غالب گروههای سیاسی مخالف حکومت، از طریق حرکت های دانشجویی به مخالفت با اقدامات حکومت مرکزی می‌پردازند۳۱
از یک سو احزاب و گروههای سیاسی به دنبال کسب و حفظ قدرت هستند و از سوی دیگر، دانشجویان و تشکل های دانشجویی نقش مؤثر و تأثیرگذاری در جامعه و مردم دارند. احزاب و گروههای با نفوذ در جنبش دانشجویی، تشکل ها و سازمانهای آن بهتر می‌توانند در کسب و حفظ قدرت موفق باشند.

گاهی احزاب و گروههای سیاسی بر آرمانها و اهدافی تأکید دارند و درصدد گسترش آنها در جامعه اند و از آنجا که دانشگاه مکان مناسبی برای تبلیغ اهداف و آرمانهای آنهاست بنابراین سعی می‌کنند گروهها، تشکلها و سازمانهای دانشجویی را با حمایتهای مالی و … با خود همراه سازند. از طرف دیگر، گروهها و احزاب سیاسی با توجه به مبانی فکری – عقیدتی ونیز در اثر وابستگی یا استقلال نسبت به قدرتهای خارجی، با طرح بخشی از مشکلات و یا با جهت دادن به آن مشکلات، درصددگسترش نفوذ اجتماعی اند. دانشگاهها یکی از مهمترین مکانهای مورد توجه جریانهای سیاسی – فرهنگی تلقی می‌شوند، زیرا دانشجویان آماده ترین قشر اجتماعی هستند که نسبت به مسائل سیاسی – اجتماعی جامعه احساس مسئولیت می‌کنند و همواره به نقد و انتقاد از حکومت و نهادها، سازمانها و … می‌پردازند.

۸- جنبش دانشجویی به لحاظ افکار تحول طلبانه و نیروی انسانی پیشگام و پیشرو است اما برای رسیدن به اهداف عمومی‌تر خود در انجام اصلاحات در نظام سیاسی حاکم و یا رسیدن به انقلاب و … نیازمند برقراری ارتباط با دیگر اقشار اجتماعی و ناراضی در سطح جامعه است.
بنابراین، این نیاز به دیگر اقشار و گروهها گاهی سبب سوء استفاده از آنها می‌گردد.
۹- به دلیل عدم تعریف دقیق جنبش دانشجویی از خواستها و آرمانهای خود، این جنبش دچار روزمرگی در سیاست می‌شود و احزاب، گروهها و جناحهای سیاسی از جنبش دانشجویی در جهت منافع خودشان، بهره برداری و استفاده می‌کنند.

همانطور که اشاره شد هدف ما را در این پژوهش بررسی جنبش دانشجویی و نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه در سالهای ۷۶-۱۳۵۷ می‌باشد اما برای بررسی ارتباط بین آنها ناگزیر از بررسی شکل گیری جنبش دانشجویی قبل و پس از تأسیس دانشگاه تهران تا انقلاب اسلامی‌هستیم.
به عبارت دیگر، نمی‌توانیم معضلات و مسائل جنبش دانشجویی را بطور صحیح مطرح و بررسی نمائیم مگر آنکه مراحل فراز و فرود، رشد و نمو و نوسانات آن را دنبال نمائیم.
بنابراین در فصل بعدی، ابتدا بطور مختصر تاریخچه و ادبیات جنبش دانشجویی، قبل از تأسیس دانشگاه تهران و پس از آن تا پیروزی انقلاب مورد بررسی قرار می‌گیرد سپس جنبش دانشجویی پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۶ را که به چهار مرحله تقسیم نموده ایم، بررسی می‌کنیم:

۱- سالهای ۵۹-۱۳۵۷
۲- سالهای ۶۲-۱۳۵۹
۳- سالهای ۶۸-۱۳۶۲
۴- سالهای ۷۶-۱۳۶۸

در مجموع فراز و فرود جنبش دانشجویی از شکل گیری تا سال ۱۳۷۶ را می‌توان در
نمودار زیر فهرست کرد:

پس از بررسی تاریخی جنبش دانشجویی در ایران به مهمترین تشکلهای دانشجویی در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ می‌پردازیم و در نهایت، به تاریخچه و ویژگیهای نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه در مقطع ۷۶-۱۳۵۷ اشاره می‌کنیم.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.