فایل ورد کامل تحقیق وجه تسمیه استان گیلان؛ تحلیل تاریخی و فرهنگی ریشه‌های نام‌گذاری این منطقه شمالی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
3 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل تحقیق وجه تسمیه استان گیلان؛ تحلیل تاریخی و فرهنگی ریشه‌های نام‌گذاری این منطقه شمالی دارای ۲۰۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل تحقیق وجه تسمیه استان گیلان؛ تحلیل تاریخی و فرهنگی ریشه‌های نام‌گذاری این منطقه شمالی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل تحقیق وجه تسمیه استان گیلان؛ تحلیل تاریخی و فرهنگی ریشه‌های نام‌گذاری این منطقه شمالی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل تحقیق وجه تسمیه استان گیلان؛ تحلیل تاریخی و فرهنگی ریشه‌های نام‌گذاری این منطقه شمالی :

حدود جغرافیایی، آب و هوا
هنگامیکه تاریخ ایران را از نظر میگذرانید خواهید دریافت که در میان مناطق مختلف ایران کمتر منطقه‌ایست که چون گیلان و ساکنان بخشهای دامنه‌های شمالی البرز بخاطر دلیریها و بهادریهایشان دارای منابع مختلف تاریخی بوده باشد و بهمین دلیل هم بیش از همه مناطق دیگر ایران دارای تاریخهای محلی است و یا در نوشته‌ها مورد حب و بغض‌های سیاسی و طبقاتی قرار گرفته است اگر چه آثار باستانی منطقه قدرت پایداری در برابر وضعیت اقلیمی را نداشته و بخشی از آن نیز بر اثر حادثه‌ها در دل خاکها مدفون شده و بخشی دیگر بدست انسانهای نادان به تاراج رفته و ویران گردید اما زندگی سلحشورانه آنان در منابع تاریخی و نوشته‌های محلی و در فرهنگ عامه آشکارا بچشم می‌خورد.
این منطقه که در پای سلسله جبال البرز و در آغوش درختان جنگلی و در کنار دریای خزر آرمیده است. از طرف مشرق با مازندران و از مغرب با آذربایجان همسایه است و اگر همچون جغرافی نویسان قدیم حدود جغرافیایی گیلان را از طرف شمال به دریای خزر و از طرف مشرق به مازندران و از جنوب به ری و قزوین و زنجان و از طرف مغرب به آذربایجان محدود سازیم باز هم باید گفت که بخش وسیعی از مناطق کوهستانی را که امروز با نام «دیلم» از منطقه جلگه‌ای جدا می‌سازند باید جزء گیلان بحساب آورد که از نظر سیاحان داخلی و خارجی و تقسیم‌بندیهای منطقه‌ای و سیاسی و اقتصادی تا قرن‌های نزدیک بما نیز چنین بوده است همانطور که گاه گیلان را نیز ضمیمه نواحی دیلم بحساب می‌آورند بطوریکه مقدسی که کتاب خودالتقاسیم فی معرفه‌الاقالیم را که در قرن چهارم هجری می‌نوشت طبرستان و جرجان و قومس (سمنان ـ دامغان ـ بسطام) را نیز از جمله مناطق دیلمیان میداند. باید گفت حدود جغرافی آن (گیل و دیلم) تا اوایل عصر صفوی و دقیقاً تا انقراض سلسله کیائیه در دوران سلطنت شاه عباس صفوی بنا به مقتضیات زمان و بر اثر کشمکشهای نظامی متغیر بوده است و امروز مسافری که بخواهد این حدود را ببیند همینکه از شهرستان کرج خارج گردید باید در امتداد رشته کوههای البرز حرکت کرده از طرف قزوین به رشت به راه ادامه دهد و پس از عبور از منطقه طارم و رسیدن به رود خروشان سپیدرود در برابر انبوه درختان جنگلی قرار خواهد گرفت در امتداد رودخانه پس از رسیدن به منطقه امامزاده هاشم (جهنم دره سابق) و عبور از شهرستان رشت و بندر انزلی به منتهی‌الیه این منطقه یعنی گرگانرود و آستارا خواهد رسید و در بخش شرقی به منطقه تنکابن که تا دوران قاجاریه ضمیمه گیلان بود از شهرهای لاهیجان و لنگرود و رودسر گذشته به چابکسر که آخرین بخش شرقی میان گیلان و مازندران است می‌پیوندد. تماشای آنهمه زیبایی و تنوع برای هر رهگذر تازه وارد پس از رسیدن به منجیل قدم به قدم خیره‌کننده‌تر خواهد بود زیرا با محاصره شدن منطقه در میان رشته کوههای طالش ـ طارم خلخال ـ دیلمان که مانع خروج ابرهای حاصل از تبخیر آب دریا و رودخانه‌ها و استخرها و مرداب‌هاست و همچنین حرکت بادها از دریا بخشکی و از فلات مرکزی ایران بسوی دریا آب و هوای گیلان مرطوب و متغیر و برای رشد و پرورش گیاهان و درختان مختلف فوق‌العاده متناسب بوده و رطوبت هوا تا ۹۵ درصد و ارتفاع باران از ۱۲۵ تا ۱۶۲ سانتیمتر میرسد و درجه حرارت تا حدود ۳ در زمستان و ۳۷ درجه در تابستان می‌باشد. میزان نزول برف چون دوره یخبندان گیلان زیاد نیست و حداکثر ارتفاع برف ممکنست تا دو متر برسد.
اگر از جلگه بطرف دامنه‌های جنگلی برویم بازهم میزان بارندگی و رطوبت و یخبندان متغیر خواهد بود تا جائیکه از ارتفاع ۱۲۰۰ متری به بعد بخاطر سردی هوا رشد درختان متوقف گردیده و در عوض با چمنزارها و مراتع زیبائی روبرو می‌شویم و در ارتفاعاتی معادل ۱۸۰۰ تا دو هزار متر انواع گل و گیاه معطر روئیده می شود.
خجوکو که در سال ۱۸۴۹ و ۱۸۵۰ میلادی در رشت میزیست و تاریخ گیلانش یکبار در سال ۱۳۰۶ و بار دیگر در سال ۱۳۵۴ چاپ گردیده است می‌نویسد. قوت و سرعت توسعه نباتات در این سامان بینهایت است اما از قلل کوه تجاوز نمی‌کند و هیچ چیز محزون‌تر از دیدن مناظر آن طرف نیست زیرا فاقد هرگونه طراوت است مانند کوههای خلخال که از خاک رس و ریگ قرمز مرکب بوده و دشتهای خمسه و قزوین و تهران و سمنان و دامغان و بسطام که همه لم یزرع است سبزه و آب در آنطرف‌ها همانقدر نایاب است که در این طرف بحد وفور یافت می‌شود. گیلانی‌ها در زبان اغراق می‌گویند. اگر در راس یکی از کوههای گیلان بمانید قسمتی از ریش شما که اینطرف است با عطر گلهای ما معطر می‌شود و حال آنکه قسمت دیگر مانند صحرای آنطرف کوه پر از گرد و غبار می گردد.  
همانطور که اشاره گردید ارتفاعات گیلان را سه رشته‌کوههای مختلف محدود می‌سازد که عبارتند از:
۱ ـ کوههای طالش که به موازات سواحل دریای خزر امتداد یافته و میان آذربایجان و دریای خزر واقع است.
۲ ـ کوههای طارم و خلخال که رودخانه سپیدرود از کنار دره‌های باریک آن می‌گذرد و رشته‌کوههایی آنرا از کوههای دیلمان جدا می‌سازد و گیلان را به دو بخش تقسیم می‌نماید.
۳ ـ کوههای دیلمان که دنباله رشته‌کوههای البرز بوده و مرتفع‌ترین قله آن در گیلان درفک (دلفک) است و از جنوب به منجیل و از طرف مشرق تا مناطق ییلاقی تنکابن و ارتفاعات سه هزار پیش می‌رود.
لرد کرزن در کتاب خود بنام ایران و ایرانیان آب و هوای گیلان را به چهار قسمت زیر تقسیم می‌نماید:
۱ ـ حاشیه دریای خزر با توده‌های شن به ارتفاع هشت تا ده متر و پهنای دویست تا چهار صد متر با بادهای شمالی و شمال غربی که رطوبت را به لبه جنوبی دریا می‌رساند.
۲ ـ اراضی پشت این تپه‌های شنی که مردابها و مناطق باتلاقی را ایجاد می‌نماید و رسوبات رودخانه‌ها را که از کوهها سرازیر می‌گردند در خود جای می‌دهند که نمونه‌ای از آنها مرداب بندر انزلی در گیلان است.
۳ ـ حاشیه پشت مردابها و سواحل داخلی آبهای راکد که منطقه‌ای است جنگلی و شهرهای مهم و دهکده‌های پر جمعیت در این قسمت واقع است که فاصله آن تا پای کوهها از سه تا سی کیلومتر تغییر می‌کند.
۴ ـ دامنه‌های البرز که نظافت هوا و زیبایی آن نظیر ندارد و در منطقه خالی از درخت و جنگلها و در دامنه کوههائی که بر آنها مشرف است ییلاقهائی قرار دارند.
سپیدرود
بزرگترین رودی که گیلان را به دو بخش تقسیم مینماید رود معروف سپیدرود است. مرکز بخشی را که در غرب سپیدرود قرار دارد و در اصطلاح مردم محل بیه پس (بیه آب رود) نامیده می‌شود شهر رشت است و آن بخش که در شرق سپیدرود قرار دارد بیه پیش خوانده می‌شود که شهر عمده‌اش لاهیجان می‌باشد. این رود را در اوستا سپئت و در پهلوی سپت و در سانسکریت سوت SVETA گویند. ابن رسته مولف کتاب اعلاق‌النفسیه درباره منشاء و مسیر آن گوید:
سفیدرود از سیسر (صد چشمه) گذشته و از سرزمین آذربایجان عبور میکند و آنگاه داخل شهرهای دیلم گردیده و در دریای طبرستان میریزد.  مسعودی این رود را سپیدروج نامیده و می‌نویسد این کلمه به معنی رود سپید است که محل دو کلمه در فارسی و عربی مقدم و مؤخر است و مجرای آن به سرزمین دیلم به طرف قلعه سلار است و او ابن اسوار دیلمی است یکی از ملوک دیلم است و اکنون که تاریخ کتابت ماست بر آذربایجان تسلط دارد آنگاه این رود در دیلم از گیل می‌گذرد و به دیار دیلم رودی دیگر در آن میریزد که آنرا شاهان رود (شاهرود) گویند و معنی آن شاه رودهاست از بس سپید و پاک و صاف است و همه با هم به دریای گیل می‌ریزد که دریای دیلم و خزر و اقوام دیگر است که بر اطراف دریا جای دارند و بیشتر این مردم دیلم و گیل که ظهور کرده‌اند و بر بسیاری از نقاط زمین تسلط یافته‌اند بر ساحل همین رود بوده‌اند.
سرچشمه‌های اصلی رود سپیدرود از ارتفاعات کردستان بوده و در سر راه شعبات مهم دیگری به آن می‌پیوندد و آبهای حاصل وارد تنگه‌ای در منجیل می‌گردد و پیش از آنکه به این تنگه برسد به آب رودخانه شاهرود که از کوههای طالقان سرچشمه می‌گیرد می‌پیوندد و از این زمان به نام سپیدرود شناخته می‌شود و قسمت اصلی آب رودخانه بزرگ سپیدرود در بندر حسن‌کیا ده (کیاشهر) بدریای خزر می‌ریزد و بخشی از آن پیش از رسیدن به دریا به وسیله چند نهر بزرگ جهت زمینهای زراعتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
اگر طول رودخانه را از ارتفاعات اولیه‌اش در نظر گیریم بعد از ارس که یکهزار کیلومتر طول دارد دومین رودی است که اندکی بیش از رود کارون رود کارون (دارای هفتصد کیلومتر طول) حدود ۷۲۰ کیلومتر درازا خواهد داشت و این رشته طولانی تا به هم پیوستن با رودخانه شاهرود به نام زرینه رود معروف بوده است و در دوره تسلط ترکان قزل اوزون نامیده شده است عظمت و بهره‌دهی این رودخانه مانند زندگی سلحشورانه مردم گیل و دیلم منشاء پیدایش افکار و اندیشه‌های افسانه‌ای و حماسی گردیده است. قزوینی در عجایب المخلوقات در خصوص آب شاهرود و رودخانه سپیدرود می‌گوید:
نهر سفیدرود آوازی ندارد و روش او نرم است و در زمین نرم راه می‌رود و با نرمی و خاموشی که دارد کشنده است و شاهرود با داشتن آوازی هولناک از آفات سالم است  در ابیات زیر تاریخ حماسی منطقه را که گوئی در حرکت سالهای پرخروش و زنده این رود جاویدان و گویا باقیمانده است می‌خوانیم.
همچون خیال خسته من گنگ و بی‌هراس
سرگه بصخره سود و گهی از کنار کوه
میرفت تا حکایت جاوید قرنها
تاریخ و سرگذشت زمانهای دور، دور
میرفت تا ز حالت ناپایدار دهر
یا آنکه خاطرات دل‌انگیز خویش را
ای یادگار مردی وای مظهر شکوه
پرورده‌ای شعار سرافرازی و شرف
در پیچ و تاب و جنبش گردابهای تو
فریاد مردها و دلیران دیلمی
        از روی ماسه‌های کف رود می‌گذشت
آهسته می‌خزید به دامان پهن دشت
بر دیدگان خیره ما سازد آشکار
افسانه‌ها و حسرت و اندوه پایدار
با روزگار رفته ما گفتگو کند
در بستر زمانه چنین جستجو کند
در نغمه تو جلوه خورشید زندگیست
پیکار در طریق حق و ترک بندگیست
امید و پایمردی به گذشته نقش بود
پیداست در سرود و سکوتت سپید‌رود

دریا ـ جلگه ـ کوه
دریا و جلگه و کوه بزرگترین منبع اقتصادی و حیاتی مردم منطقه است که بی‌دریغ چون سفره گسترده‌ای در برابر ساکنان قرار دارد دریای خزر که با نامهای دریای کاسپین، دریای هیرگانا، (جرجان ـ گرگان) دریای طبرستان، دریای گیلان، دریای مازندران، دریای شیروان، دریای دیلم، دریای آبسکون  شناخته شده است از شمال به سمت جنوب به طول یکهزار و دویست کیلومتر امتداد می‌یابد و دارای هفت‌هزار کیلومتر ساحلی است که تنها یکهزار کیلومتر آن در خاک ایران است و سطح دریا بر اثر ریزش آبهای یکصدو سی رودخانه که بعضی از آن در خاک ایران واقع است به سیصد و هفتاد و یکهزار کیلومتر مربع میرسد و بدین ترتیب دریای خزر با وسعت قابل توجهش همانطور که از حیث انواع ماهی و کلسیم و سولفاتها غنی است موجب آبادانی و سرسبزی و حاصلخیزی جلگه‌ها و کوهها و باروری زمینها و افزایش و رشد گیاهان و درختان جنگلی می‌گردد و آنچه را که به کمک انسان  در این ناحیه‌ی مستعد بدست می‌آید عبارتند از: برنج، چای، انواع مرکبات، توتون، سیگار، غلات، زیتون، کنف، بادام‌زمینی و انواع محصولات صیفی و تربیت کرم ابریشم و پرورش دامها امروز اگر چه کشت بعضی از محصولات زراعتی مانند پنبه و نیل تا حدودی هم نیشکر همچون صنایع دستی مانند پارچه‌بافی فراموش گردیده و یا اهمیت گذشته‌اش را از دست داده است اما می‌توان گفت که برای زحمکشان گیل و دیلم زمین سخاوتمندانه و در تمام فصول سال آماده بهره‌ دادن می‌باشد آنچنانکه در گذشته نیز بوده است. محققان از فراوانی گیاهان داروئی در منطقه یاد می‌کنند و در وقایع دوران اسماعیلیه به وجود بیمارستان در الموت و صدور گیاهان دارویی و داروهای گیاهی از منطقه کوهستانی دیلم بسوی شهرها و سرزمینهای دوردست اشاره می‌نمایند و ظاهراً تاریخ آغاز دانش پزشکی را که امروز در میان مردم گیل و دیلم به (گیل تجربه) معروف است و هنوز هم راهنمای امور بهداشتی و درمانی مردم روستاهای این ناحیه است باید به طبیعت پر برکت زمین و تلاش و شناخت دانشمندان عصر اسماعیلی که با ورود حسن صباح به الموت آغاز گردید مربوط دانست. مناطق جنگلی که زمانی تا نواحی الموت امتداد داشت امروز در ارتفاعات رحمت‌آباد و نزدیک به قله درفک پایان می‌پذیرد و اگر چه باید اعتراف کرد که کاهش وسعت دامنه‌های جنگلی از زیبائی و اهمیت اقتصادی منطقه چیزی کم ننموده و آنرا به مناطق ییلاقی و مرکز دامداری و غلات تبدیل ساخت و خوش آب و هوا ترین و زیباترین ارتفاعات و قلل گیلان نیز در این قسمت واقع است که شناخته شده‌ترین آنها قله معروف درفک ( دلفک) است وقتی که از شهر رشت به طرف رودبار در حرکت میباشیم در شرق رودخانه سپیدرود در رشته ارتفاعاتی که بموازات جاده عمومی است بلندی ۲۷۰۰ تا ۳۰۰۰ متری در فک قرار دارد هنگامیکه از این بلندی به جنگلها و دشتها و صحراهای باطراوت گیل و دیلم بنگرید اطمینان دارم در برابر شکوه و عظمت خیره کننده طبیعت به هیجان خواهید آمد و هیچ چیز زیباتر از آن نخواهد بود که بخواهید طلوع دل‌انگیز خورشید را از بلندیهای آن تماشا کنید و یا غروب سرزمین مردم گیل آن زمان که در ابرهای سپید و پراکنده پوشیده شده و کوهستان دیلم را که در زیر تابش خورشید همچنان سربرافراشته و از عظمت و استواری سخن می‌گوید به بینید .
توجه به معادن گیلان که بعضی از آنها شناخته شده باقیمانده است و تعدادی نیز مورد بهره‌برداری می‌باشد بدان علت ضروری است که می‌تواند در آینده ارزش اقتصادی خود را در کیفیت زندگی عمومی نشان دهد اما هنوز اهمیت خود را به خاطر نعمتهای دیگری که طبیعت در اختیار مردم این ناحیه قرار داده پیدا نکرده است.
نژاد
گیلان که در اوستا از آن به وارنا نام برده می‌شود مرکز باستانی اقوام و تیره‌های مختلفی است که از جمله آنها قوم گیل می‌باشد و امروز سرزمینشان را گیلان می‌نامند. پاره‌ای از محققین گیلها را با قوم دیگری به نام کادوسیها از یک تیره می‌شناسند بارتلد در این باره می‌نویسد. در عهد قدیم سکنه گیلان را کادوسیان تشکیل می‌دادند که در قید اطاعت دولت هخامنشی نبودند همین قوم یا قسمتی از آن را گیل (گه‌لای، گیلوی، گه‌لوی) هم نامیدند و ولایت گیلان نام کنونی خود را از اسم قوم مزبور دارد . بدون آنکه به نظرات دیگران اشاره گردد از چهار گروه زیر که سهمی در وقایع تاریخی منطقه داشته‌اند میتوان نام برد.
۱ ـ کاسپی‌ها: این گروه که دریای خزر به نامشان دریای کاسپین نامیده می‌شد بتدریج در اقوام دیگر حل گردیده و نابود شدند.
۲ ـ کادوسیها: اگر آنها را از گیلها جدا کنیم در ارتفاعات کوهستانی بخش غربی و در قسمتهای جلگه‌ای گیلان میزیستند و شهر رشت که مانند لاهیجان تا دوره مغولها از آن نامی برده نمی‌شد تقریباً در حدود سرحدات مرزی میان گیلها و کادوسیها قرار داشت. کادوسیها مانند گیلها همانطور که از نفوذ قبایا آریایی در میان خود جلوگیری کرده و آنرا دچار کندی ساختند بعدها مانع نفوذ اعراب نیز گردیده و سالها با استقلال میزیستند.
۳ ـ ماردها یا آماردها: آنان جنگجوترین طایفه غیر آریایی بودند که در حاشیه سپیدرود زندگی می‌کردند و سپیدرود بنام آنان رود آمارد خوانده میشد پاره‌ای از زبان شناسان واژه مرد و مردانه و مردم را در فارسی و همچنین فعل مرد و مرد و تمرد و مشتقات دیگر آنرا در عربی از نام این طایفه می‌شناسند.
۴ ـ گیلها همانطور که اشاره گردید این دسته نیز در کنار کادوسیها و در بخش جلگه‌ای می‌زیستند که به تدریج با کادوسیها بصورت تیره واحدی درآمدند و پس از کوچ و رانده شدن ماردها از حاشیه سپیدرود آن بخش را نیز در اختیار گرفته و از این زمان سرتاسر منطقه با نام گیل و دیلم شناخته شد.
بارتلد بنقل از استخری می‌نویسد: شهر عمده دیلمها پروان بود و مقدسی می‌گوید مهمترین شهر گیلها دولاب بود که شهر تجارتی و نزدیک دریا و ظاهراً در قسمت غربی گیلان واقع شده بود چه از ولایت دولاب تا مغان پنج روز راه و تا شالوس (چالوس) یازده روز راه حساب میکردند و مطابق گفته اصطخری در کوهها قوم دیگری سکونت داشت که به زبان مخصوص غیر از زبان گیلها و دیلمها سخن می‌راند  در مجموع باید گفت که در جریان تاریخ و ثبت حادثه‌ها رفته رفته نام کادوسیها از نوشته‌های مورخین حذف میگردد و امروز سراسر منطقه که چهار تیره بالا در آن می‌زیستند و سالها با استقلال در آن زندگی می‌نمودند با نام گیلان می‌شناسیم یعنی با نام قومی که حدود یکصد و پنجاه سال پیش از آغاز دولت هخامنشی در آن سکونت داشته است و می‌توان از این زمان با زندگی دلیرانه‌اش آشنا گردید و آنرا در کتابها و مستندات تاریخی دیگر جستجو کرد. اما امروز نمی‌توان گفت مثلاً گیلها در کجایند و یا دیلمیان تا چه حد از تاثیر اختلاط اقوام دیگر با نژادشان برکنار مانده‌اند شاردن سیاح عصر صفوی می‌نویسد در ایران هیچ فرد عالی مقامی یافت نمی‌شود که از مادر گرجی یا چرکسی زاده نشده باشد چون بیشتر از یکصد سال است که این اختلاط و امتزاج آغاز یافته است  موضوعی که شاردن درباره گروه خاصی اشاره می‌کند رفته رفته بعلل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در میان طبقات دیگر جامعه ایرانی از جمله میان ساکنان گیل و دیلم نیز راه یافته است تیره‌ها و نژادهائیکه هم اکنون در گیلان زندگی می‌نمایند و با بومیان در کار ساختن سرزمین خویشند عبارتند از: ۱- طالشها ۲- کردها ۳- ترکها ۴- ارامنه ۵- گرجی‌ها ۶- مازندرانیها.
جمعیت
از تعداد ساکنان منطقه در قرنهای گذشته نمی‌توان آماری ارائه داد و ناگزیر به سالهای نزدیکتری برمی‌گردیم. رابینو می‌نویسد: چخوکو (یا شودزکو) جمعیت گیلان را در سال ۱۲۶ هـ ( ـ ۱۸۵۰ م) ۲۸۹۴۰۰ نفر آورده است ولی خود او در فهرست نسبتاً مفصلی تعداد جمعیت گیلان را ۳۳۸۳۰۰ نفر در ۶۷۵۶۰ خانوار نوشته است اگر بخواهیم تکیه بر اعداد و ارقام احتمالی را کنار گذاشته از افزایش جمعیت و تعداد ساکنان مرد و زن شهرها و روستاها و دگرگونیهای دیگر آن اطلاعات نسبتاً دقیقتری بدست آوریم باید به سرشماری سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۴۵ و ۱۳۵۵ برگردیم . و آن در بخشهای زیر نشان داده می‌شود.
۱ ـ آمار جمعیت به تفکیک جنس در نقاط شهری و روستایی در سال ۱۳۴۵
جدول ۱    جمعیت    مرد    زن    خانوار
روستائی     ۱۳۶۹۱۱۰    ۶۹۳۶۱۵    ۶۷۵۴۹۵    ۲۶۲۸۷۲
شهری    ۳۸۵۵۴۰    ۱۹۴۸۶۵    ۱۹۰۶۷۵    ۷۹۲۹۰
جمع    ۱۷۵۴۶۵۰    ۸۸۸۴۸۰    ۸۶۶۱۷۰    ۳۴۲۱۶۲
۲ ـ مقایسه دو سرشماری جمعیت در سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۴۵ به تفکیک مناطق شهری و روستایی
جدول ۲    جمعیت    شهری    روستائی    متحرک
سرشماری ۳۵    ۱۴۲۲۴۱۷    ۲۶۰۸۲۴    ۱۱۶۰۹۴۰    ۶۴۳
سرشماری ۴۵    ۱۷۵۴۶۵۰    ۳۸۵۵۴۰    ۱۳۶۹۱۱۰    –
تفاوت جمعیت     ۳۳۲۲۴۳    ۱۲۴۷۱۶    ۲۰۸۱۷۰    ۶۴۳
در این دو جدول جمعیت استان زنجان نیز که بعدها از استان گیلان جدا گردد قرار دارد و اگر جمعیت آن بخش را که ضمیمه گیلان بود جدا سازیم کل جمعیت گیلان سال ۱۳۴۵ یک میلیون و دویست و شصت و سه هزار و نهصد نفر و در سال ۱۳۵۵ یک میلیون و پانصد و پنجاه و سه هزار شصت نفر و میانگین درصد تغییر ۰۹/۲% می‌گردد  و آن در مناطق مختلف استان گیلان با تغییرات زیر دیده می‌شود.
۳ ـ آهنگ افزایش ده ساله جمعیت شهرستانهای استان گیلان بر اساس سرشماری سال ۱۳۵۵
جدول ۳    جمعیت روستائی در سال ۱۳۵۵    جمعیت شهری در سال ۱۳۵۵    کل جمعیت در سال ۱۳۵۵    درصد تغییرات دهساله
رودسر    ۴۰۲۰۰    ۱۱۲۰۰۰    ۱۵۲۲۰۰    ۴۴/۱
لنگرود    ۲۹۵۰۰    ۵۷۸۰۰    ۸۷۳۰۰    ۲۳/۳
لاهیجان     ۶۳۳۰۰    ۲۱۲۰۰۰    ۲۷۵۳۰۰    ۳۲/۲
رودبار    ۱۰۵۰۰    ۷۰۵۰۰    ۸۱۰۰۰    ۳۰/۲
رشت    ۹۶۸۰۰/۱    ۲۴۸۴۰۰    ۴۴۵۲۰۰    ۶۵/۲
فومن    ۱۵۲۰۰    ۱۲۸۵۰۰    ۱۴۳۷۰۰    ۲۷/۲
صومعه‌سرا    ۱۱۲۰۰    ۹۳۹۰۰    ۱۰۵۱۰۰    ۷۳/۱
بندرانزلی    ۵۵۸۰۰    ۲۱۶۰۰    ۷۷۴۰۰    ۷۳/۲
طوالش    ۱۸۹۰۰    ۱۳۱۳۰۰    ۱۵۰۲۰۰    ۳۰/۳
آستارا    ۱۴۳۰۰    ۲۱۸۰۰    ۳۶۱۰۰    ۸۰/۲
استان گیلان     ۴۵۵۷۰۰    ۱۰۹۷۹۰۰    ۱۵۵۳۶۰۰    ۰۹/۲
زبان و مذهب
زبان گیلکی از جمله زبانهای ایرانی است که سالها در برابر نفوذ فرهنگ اقوام بیگانه موجودیت و سلامت خود را حفظ کرده است و امروز اگر چه قسمتی از آن دستخوش دگرگونیهایی شده اما هنوز هم میتوان در هر گوشه تنوع آنرا احساس نمود، مینویسند: گویا در کوههای طالش مردم به شصت زبان محلی سخن میگفتند  آقای ستوده مینویسد زبان مردم گیلان بچند بخش تقسیم می‌گردد:
۱ ـ تالشی که در شاندرمن ـ ماسال ـ اسالم ـ گرگانرود و تالش دولاب بدان گفتگو می‌شود.
۲ ـ گیلکی بیه پس که در بخشی از گیلان که در باخترسفیدرود است بدان گفتگو می‌شود.
۳ ـ گیلکی بیه پیش که در خاور سفیدرود بدان گفتگو می‌کنند.
۴ ـ گالشی که زبان مردم کوهپایه گیلان است و زندگی آنان از پرورش گاو می‌گذرد.
۵ ـ کرمانجی که زبان مردم عمارلو است و از گویشهای کردی است.
۶ ـ تاتی که زبان چند ده از ده‌های رودبار زیتون و بخش فاراب عمارلو است.
۷ ـ زبان گاومیش بانها ـ این مردم سرزمین ویژه‌ای ندارند و بیشتر کنار رودخانه‌های بزرگ زندگی می‌کنند.  از گیلکی جز با زبان شعر نوشته‌ای دیده نمی‌شود تنها جزوه کوچک دوازده برگی بنام «تازه قانون» منتخبی از سخنان حضرت عیسی می‌باشد که توسط میسیونهای مسیحی که در دوران مشروطیت فعالیتهایی در بخشهای مختلف گیلان داشته‌اند به زبان گیلکی مردم رشت چاپ و انتشار یافته است  درباره مذهب مردم ایران سازمان باید گفت که عموماً مسلمان و اکثر شیعه میباشد یک مورخ مسیحی مینویسد. ایرانیان چند دژ تسخیر ناپذیر داشتند که حکام معاویه و یزید نمی‌توانستند در آن دژها ایجاد رخنه کنند و یکی از آن دژها مازندران بود و دیگری گیلان و در گیلان سکنه محلی علی بن ابیطالب را به لقب رشت می‌خواندند…
یعنی فرزانه و بعد از او این لقب به حسن و آنگاه به حسین داده شد و هنوز این کلمه در گیلان بر زبانها می‌باشد و حاکم نشین گیلان رشت است .
آغاز نفوذ تشیع را باید با ورود زیدیه بنواحی گیلان مطالعه کرد که اندکی پیش از قیام داعی کبیر بوده است و مطالعه درباره عقاید پیش از اسلام مردم گیلان براساس نوشته‌ها و آثار باستانی و حفاریها پر تنوع میباشد که در این مختصر اشاره به آنها ضرورت ندارد اما در گذشته اقلیتهای دیگری در گیلان زندگی می‌کردند که از میان آنها اقلیتهای مسیحی (آشوری ـ ارمنی) زرتشتی، کلیمی قابل ذکر می‌باشد.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.