فایل ورد کامل مقاله بانوی اسلام حضرت فاطمه (س)؛ تحلیل تاریخی و دینی جایگاه ایشان در فرهنگ اسلامی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله بانوی اسلام حضرت فاطمه (س)؛ تحلیل تاریخی و دینی جایگاه ایشان در فرهنگ اسلامی دارای ۳۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله بانوی اسلام حضرت فاطمه (س)؛ تحلیل تاریخی و دینی جایگاه ایشان در فرهنگ اسلامی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله بانوی اسلام حضرت فاطمه (س)؛ تحلیل تاریخی و دینی جایگاه ایشان در فرهنگ اسلامی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله بانوی اسلام حضرت فاطمه (س)؛ تحلیل تاریخی و دینی جایگاه ایشان در فرهنگ اسلامی :
بانوی اسلام ، فاطمه (ع)
ولادت میهن بانوی اسلام :
فاطمه علیه السلام در خانواده ای چشم به دنیا گشود که از هر جهت نمونه و سر آمد بود . پدرش پیامبر خدا آخرین معمار بنای دین ، شریعتمدار سرآمد ادیان ، حضرت محمد مصطفی علیه السلام ، و مادرش خدیجه علیه السلام دختر خویلد از زنان برجسته عرب، از حیث نسب و حسب ، و این سفر و ارتباط کاری پیامبر خدا با دستگاه تجاری خدیجه سبب گردید که این بانو ـ که تا آن زمان به سبب عدم کفویت دیگران ، همسری برای خود انتخاب ننموده بود. به جانب پیامبر خدا که به« محمد امین » شهـرت داشت متمایـل گردید . اوبرای انجام مقصود ، بـا زنی به نام « نفیسه » که بعضی اورا خواهر خدیجه و برخی دوست خدیجه دانسته اند به مشورت پرداخت و اوبرای وساطت خدمت رسول الله صلی الله و علیه و آله فرستاد .
باری ، ابوطالب دوماه پس از واقعه سفر پیامبر خدا به شام ، پیامبر را به ازدواج خدیجه کبری در آورد . زندگی این دو زوج همچنان با خوشی و خوشبختی سپری گشت ، تا سال پنجم بعثت فرا رسید . در یکی از روزها پیامبر خدا در سرزمین ابـطح ( میان مکه و منی ) نشسته بود و امیر مومنان ، عباس ، حمزه ، عمار یاسر ، منذر بن ضحضاح ، ابوبکر و عمر در محضرش زانوی ارادت بر خاک سوده بودند، که جبرئیل امین به هیات اصلی خود بر حضرت جلوه نمود و گفت :
« ای محمد ! خداوند بزرگ تورا سلام رسانده فرمان می دهد تا چهل روز از خدیجه کناره بگیری ! »
این پیغام رسول خدا را گران آمد ؛ چرا که علاقه فراوانی به خدیجه داشت و این مدت زمانی بس دراز بود . اما فرمان ، فرمان حق بود و سرپیچی از آن ناممکن . از این رو ، پیامبر خدا چهل شبانه روز از خدیجه عزلت اختیار نمود و به وسیله عمار یاسر ، خدیجه را پیغام دادکه :
«ای خدیجه گمان مبر که کناره گیره ام از تو ، از سر بی اعتنایی است ؛ بلکه امتثال فرمان باری است . ای خدیجه ! این فرمان را جز خیر و نیکی مدان و فرمانبر حق باش زیرا خداوند به کرات به وجود تو بر فرشتگان مقربش مباهات می کند . ای خدیجه ! دل نگران مباش . شب که فرا می رسد در سرا را ببند ، به بستر رفته آام گیر .من نیز در سرای فاطمه ، دخت اسد ( مادر علی علیه السلام ) روزگار سپری خواهم نمود.»
با این احوال ، هرروز که می گذشت ، تاثر خدیجه فزون می گشت. سرانجام ، چهل روز به پایان رسید . چهل روزی که پیامبر روزهایش را به روزه و شبهایش را به عبادت می گذراند . دیگر بار ، جبرئیل از آسمان هبوط نمود ، پیامبر را مخاطب ساخته گفت :
«ای محمد ! پروردگار علی اعلا سلامت می رساند و تورا به آماده شدن برای قبول تحفه و تحیت خویش فرمان می دهد .»
پیامبر خدا ، در خصوص تحفه و تحیت از جبرئیل جویا می شود ؛ لیکن جبرئیل اظهار بی اطلاعی می کند . در این هنگام میکائیل با طبقی که دستمالی بر آن گسترده شده فرود می آید و آن را در خدمت رحمت عالمیان می نهد . آنگاه جبرئیل پیش آمده فرمان خدا را ابلاغ می کند که :
« ای محمد ! از طعام درون این سینی تناول کن .»
پیامبر خدا ، بر خلاف رسم خود که در افطار دیگران را شریک می نمود ، به امر خدای بزرگ ، علی علیه السلام را فرمان میدهد تا در اتاق را بسته و با نشستن بر در سرای فاطمه دخت اسد، از ورورد دیگران ممانعت کند. چون فرمان اجراء شد، پیامبر پوشش طبق را کنار زده از انگور و خرمایی که درآن بود سد جوع نمودمد و با جرعه آبی از همان طبق خود را سیرآب کردند. چون از غذا فارغ شدند، جبرئیل قدم به پیش نهاد و با همان آب بر دستان پیامبر می ریخت و میکائیل می شست و اسرافیل با حوله ای آب از دستان حضرت می سترد. در آخر، باقیمانده غذا، همراه با طبق و دستمال به آسان برده شد.
رسول خدا، پس از آن،عزم بپا داشتن نماز را نمود که جبرئیل امین حضرتش را آگاه کرد که خداوند او را از نماز خواندن تا زمانی که به نزد خدیجه رفته با وی در آمیزد، بر حذر داشته است. آنگاه جبرئیل در ادامه سخنان خود، سبب این فرمان را چنین بازگو نمود:
« خداوند به ذات خود سوگند یاد نومده که امشب از صلب شما فرزندی پاک و پاکیزه به هم رساند »
فرستاده خدا، با سرعت هر چه تمامتر به سوی خانه روان شدند. ادامه ماجرا را از زبان خدیجه علی السلام شنیدن خوشتر است :
« من کمکم با تنهایی انس گرفته بودم. چون شبانگاه فرا می رسید سر خود را در دستاری می پوشاندم، در سرا را بسته پردهاش را می افکندم و به نماز می ایستادم. چون نمزم به پایان می رسید چراغ را خاموش کرده در بستر خود می آرمیدم. آن شب، هم چون دیگر شبها چنان کردم؛ اما میان خواب و بیداری بودم که کوبه در به صدا در آمد. سرآسیمه برخاستم و پرسیدم کیست که بر در می کوبد؟ رسول خدا با کلام ملیح خود فرمودند: ای خدیجه!در بگشای، محمدم! شادی در وجودم رخنه کرد. در حالی که سر از پا نمی شناختم در را گشودم و پیامبر به داخل در آمدند… »
دوران بار داری خدیجه آغاز شد. همزمان با آن، پیامبر دعدت خود را آشکار نمود. مشرکان قریش با آزار و اذیت او کمر بستند و زنان قریش از خدیجه علی السلام کناره می گرفتند . خدیجه با مشاهده این وضعیت، ازسویی بر سلامتی پیامبر ترسان بود و از سوی دیگر، از نداشتن همدم مغموم. اما پس از گذشت چندی از دوران حمل آنچه که در رحم داشت، همدم او گردید و با سخن گفتنش غم از دل خدیجه می زدود. در آغاز، خدیجه این مطالب را از پیامبر خدا مخفی می داشت؛ اما دست بر قضا، روزی پیامبربه داخل خانه شده شنیدند که خدیجه با کسی سخن می گوید؟ خدیجه رسول خدا را آگاه ساخت که آنچه در رحم دارد مونس تنهایی اوست. آنگاه پیامبر خدا فرمودند :
« این جبرئیل است که مرا به دختری بشارت می دهد که به زودی نسل مرا از او قرار میدهد و پیشوایانی در دودمان او قرار دارند، که پس از انقضای وحی، جانشینان من در روی زمینند.
انسیه حورا سبب اصل اقامت اصلی که ببالد بدو نخل امامت
نخلی که زتولید قدش زاد قیامت گنجینه عرفان گهر بحر کرامت
دوران بارداری بدین منوال سپری شد تا اینکه زمان وضع حمل فرا رسید . حضرت خدیجه برای زنان قریش پیغام فرستاد تا بیایند و او را در امر بارداری کمک کرده کارهای مربوط به این برهه را ، مخصوص زنان است ، بر عهده گیرند . اما زنان قریش پاسخ دادند که ما نخواهیم آمد ؛ چرا که سخن مارا نشنیده انگاشتی و با محمد پیمان زناشویی بستی . خدیجه علیه السلام از این پاسخ رنجیده خاطر گشت . اما در یکی از همین روزها ، در حالی که او همچنان در بستر آرمیده بود ، چهار زن گندمگون و بلند بالا همچون زنان قریش مشاهده نمود که بر او وارد شدند . خدیجه که از دیدن آنان در هراس شده بود به تکاپوافتاد ؛ اما یکی از زنان اورا آرام نموده گفتش :
ای خدیجه ! اندوهگین و هراسناک مباش ، ما از جانب خدا به سویت گسیل شده ایم و خواهران تو هستیم . من ساره همسر ابراهیم خلیلم و این آسیه دختر مزاحم همسر فرعون ، و آن یکی مریم دخت عمران و چهارمین ما صفورا دختر شعیب است .
در این هنگام چهار زن در چهار سوی خدیجه قرار گرفتند و خدیجه حمل خود را برزمین نهاد و نوری از او ساطع گردید که شرق و غرب عالم را پرتو افکن شد . پس از آن ، ده فرشته همراه با طشت و ابریقی مملو از آب کوثر از آسمان فرود آمدند . آن بانویی که در پیش روی خدیجه قرار داشت ، مولود را با آن آب شستشو داده دو جامه که از شیر سفیدتر و از عنبر خوشبوتر بود بیرون آورد . بایکی تن مولود را پوشاند و دیگری را مقنعه او قرار داد . آنگاه دست خود را بر لبان کودک نهاد واورا به سخن گفتن وادار نمود . فاطمه دهان گشود و چنین فرمود :
اشهد ان لااله الا الله ، و ان ابی رسول الله سید الانبیاء و ان بعلی سید الا وصیاء وولدی ساده الاسباط
بر بی انباز و یار بودن خدا گواهم، پدرم فرستاده خدا ودر میان پیامبران آقا ، شویم بر اوصیاسیادت دارد و دو فرزندم جلودار اسباطند .
آنگاه یکایک بانوان را سلام داده به نامشان خواند . آنها هم با رویی گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار دادند . حوریان بشارت تولد اورا به آسمانها بردند. در آسمان ، ایمن قدوم او نوری پدید آمد و ساطع گردید که تا آن زمان سماواتیان چنین نوری را روئیت ننموده بودند.
بانوان خدیجه را شاد باش گفته از میمنت و مبارکی و طهارت نسلش سخنها گفتند . خدیجه با سروری زاید الوصف کودک را در آغوش کشید و با دنیایی امید و آرزو پستان در دهان او گذارد.
چونورش در بسیط ارض از عرش برین آمد خدارا هرچــه رحمـت بود نازل برزمین آمــد
زنورش رحمت ازرب المـشارق تافت بر عالم چـو زهرارا ظهـور از رحمـت للعالمیـن آمــد
به رشک آسمان طالع شد از روی زمین ماهی که از شرم رخش خورشیدخاکستر نشین آمــد
هویدا گشـت بر چـرخ نبوت کوکبـی تابــان که مهرش مشتری بر زهره چون ماه جبین آمد
این واقعه را ، بزرگان شیعه و برخی از اهل تسنن ، روز بیستم جمادی الثانی سال پنجم از بعثت نبوی شریف گزارش کرده اند.
نامهای زهرای اطهر
این بزرگ بانو را نامهایی است :فاطمه،صدیقه ،مبارکه ،طاهره، زکیه،راضیه،مرضیه،محدثه، زهرا ،بتول، عذرا و حورا .
فاطمه :زیرا از هر گونه بدی جدا وبریده شده است ،شیعیان و دوستانش را از اتش دوزخ میرهاند ، به وسیاه علم و کمال از شیر گرفته شده است ،بدیل ندارد ،هرگز قاعده نمی شود. انسانها از شناخت او ناتوانند واز نام خدا که فاطر است اقتباس شده است .
صدیقه :زیرا راستگو بود وه آنچه که پدرش از جانب رب ودود آورد بسیار تصدیق کننده بود .
طاهره :زیرا از هرگونه زشتی وپلیدی پاک و هرگز خون حیض ندید .
محدثه : زیرا ملایک آسمان ،همچون مریم ،با او سخن می گفتند و حضرتش هم با آنان سخن می گفت .
زهرا : زیرا خداوند او را از نور عظمت خود بیافرید وچون نور افشان میشد آسمانها و زمین به نورش روشن میگردید و جلو دید فرشتگان گرفته می شد و دارای نوری بود که بر علی (ع)تجلی می کرد و یا بر هلال ماه رمضان فایق می آمد و آن بی رنگ مینمود.
بتول : زیرا عادت زنانه گریبانگیرش نبود واز زنان به سبب این خصوصیت ممتاز وهمتا نداشت .
منصوره :خداوندحضرت را آسمانها ((منصوره)) در زمین ((فاطمه)) نامیده است.
وصف جمال فاطمه :
همچنانکه گفته شد ، فاطمه (ع) به سبب حسن منظر ،زهرا نامیده شد و این تسمیه که از جانب خداوند صورت گرفته ما را از هر گونه توصیفی بی نیاز می سازد .
در صباحت منظر وحسن چهره ،عموم تاریخ نویسان فاطمه را ستوده اند :چرا نستایند؟فاطمه که از حوریان بود:
فاطمه ای که مادری چون خدیجه وپدری چون محمد داشت عجب نیست که در جمال و کمال دختری برجسته باشد .انس ابن مالک چنین گوید :
سالت امی عن فاطمه بنت رسول الله (ع) فقالت :کانت کالقمر لیلته البدر ،او الشمس کفرت غما ما اذا خرجت من السحاب .بیضاء مشربه حمره ،لها شعر اسود ،من اشد الناس برسول الله (ع) شبها .
و چه بالتر از این که به اقرار حسد ورزانش ،در حرکات ،وسکنات ،و راه ورسم زندگی وسخن گفتن شبیه ترین مردمان به رسول خدابود.
مشکلات فاطمه زهراء در خانه پدر
از مشکلاتی که بر فاطمه زهراء زندگانی را تیره می نمود آنکه ایشان مبتلا به زنان پدر بودند و خصوصا به برخی از آنان که نسبت به مقام و موقعیت و فضائل و مواهب سیده زنان عالم حسد می ورزیدند بالاخص که رسول خدا«ص» فاطمه زهراء«ع» را غرق در محبت ها و نوازشهای خویش کرده و فراوان عواطف و علائق خود را نسبت به دخت عزیزش اظهار می فرمودند و آنچنان به وی محبت می ورزیدند که برخی از زنان رسول خدا«ص» حسادت مخفی در دل خویش نسبت به فاطمه زهراء را ابراز و اظهار می داشتند.
شیخ بزگوار، مجلسی رحمه الله علیه در جلد ششم بحار از کتاب خصال از امام صادق علیه السلام نقل می فرماید که رسول خدا«ص» به منزل آمدند در حالیکه عایشه فاطمه
زهراء را مخاطب ققرار داده و فریاد می زد و الله ای دختر خدیجه تم خود را به خاطر مادرت از ما برتر می دانی و بر ما می بالی و حال آنکه ا هیچ برتری بر ما نداشت و مانند ما بود رسول خدا این سخن را شنیدند و وقتی که این بانو پدر را دیدند گریستند پیامبر سوال فرمودند چه چیز ترا به گریه افکنده دختر جان؟ عرض کرد عایشه از مادرم نام برده و او را خفیف نموده و من هم گریه کردم رسول خدا«ص» غصبناک شده فرمودند ای حمیراء بس کن و دست بردار خدای تعالی به زنی که فرزند زیاد بزاید برکت عنایت فرموده و خدیجه که درود خدا بر وی باد برای من فرزندان پاکی مانند عبدالله و قاسم و رقیه و ام کثوم و زینب را به دنیا آورده ولی نو کسی هستی که خدایت عقیم کرده و برای من فرزندی نزاده ای.
البته موارد رودروئی عایشه نسبت به فاطمه زهراء فراوان است که بیانگر حسادت عظیم و انحراف عمیق اوست به حدی که از هیچیک از زنان رسول خدا نسبت به فاطمه زهراء چنین سخنانی شنیده نشده است. در حدیث بالا تصریح گردیده که تمتم دختران خدیجه کبری از رسول خدا بودند نه از شوئی دیگر و البته دلیل و مدرک منحصر به حدیث ذکر شده نیست بلکه ادله و شواهد گوناگونی در دست است که آنان کلا دختران رسول اکرم بودند ولی ما در این جا مجال کافی برای بحث پیرامون این مطلب را نداریم.
فاطمه زهراء در آستانه ازدواج
فاطمه زهراء سلام الله علیها به۹ سالگی رسیده بودند ودر عین حال در این سن علاوه بررشد جسمانی مناسب از رشدو کمال عقلانی از دیگران ممتاز بودند و خدای تعالی ذهنی وقادبه وی عنایت فرموده بود و هوشی سرشار که قابل توصیف نیست مضافا بر آنکه بهره فراوانی نیز از جمال و زیبائی نصیبش گردیده بود و لذا این فضائل موهوبی کثیر وی را از هر دختر و زن دیگری مجزا ساخته بود .
اما از میزان بهره وری وی از معارف دینی هرچه بگوئی بلامانع خواهد بود و به زودی برتو خواننده عزیز روشن خواهد گردید که این بزرگوار برترین زنان عالم در جهت فرهنگ و علم و ادب است در حالیکه می دانیم این بزرگوار در مدرسه ای داخل دانشگاه نشدند واز دانشگاهی فارغ التحصیل نگردیدند جز آنکه در دانشگاه الهی رسول اکرم ثبت نام نموده واز آن مرکز علم و دانش الهی بهره ها بردند .
آری با تفاضیل ذکر شده جای هیچگونه شگفتی نیست که بسیاری از صحابه معروف رسول اکرم (ص) از ایشان خواستگاری نمایند ودر مقابل درخواستهای فراوان خواستگاران ، پیامبر خدا (ص) معذرت خواسته و می فرمایند که کار ازدواج فاطمه به دست خداست .
شعیب بن سعد مصری در کتاب « الروض الفائق » گوید : هنگامی که شمس جمال فاطمه زهراء در آسمان رسالت درخشیدن گرفت ودر افق جلالت و عظمت ماه کمالش بدر تمام شد بزرگان قوم به سوی او میل کرده و دیدگان آنان به وی خیره شد و برگزیدگان مهاجران و انصار وی را خواستگاری می کردند ولی رسول خدا (ص) آنان را رد می فرمود و چنین پاسخ می دادندکه : منتظر فرمان و حکم الهی هستم .
وقتی ابئبکر و عمر از وی خواستگاری کردند رسول مکرم فرمودند او هنوز کوچک است وقتی عبدالرحمن عوف وی را خواهان شدرسول اکرم به وی پاسخ نداده وروی برگرداندند.
بعد از توجه و دقت به این فرموده رسول خداکه وی هنوز کوچک است به سادگی روشن می شود که اقوالی که گفته اند تولد فاطمه زهراء پنج سال قبل از بعثت بود ساختگی و سخیف و بی پایه اند زیرا که اگر این مطلب صحیح می بود دراین هنگام عمر مبارک فاطمه زهراء ۱۸ سال بود و مسلم است دختری که ۱۸ سال سن داشته باشد دیگر کوچک نیست و حال آنکه عایشه هنگامی که به عقد رسول اکرم درآمد فقطده سال داشت و رسول اکرم اورا کوچک نمی دانست پس چگونه دختر ۱۸ ساله خودرا برای ازدواج کوچک می داند و نیز اگر مطلب چنین باشد که برخی دروغپردازان
ساخته و پرداخته اند باید که سن صدیقه طاهره درمکه پیش از بهترین سنین برای ازدواج است پس چرا هیچکس در مکه ازبنی هاشم و غیر بنی هاشم از ایشان خواستگاری نکرد و حتی هیچ بحثی از این مطلب نیز در کتابها ذکرنشده و به گوش نرسیده است .
متقی هندی در کتاب کنزالعمال خود صفحه ۹۹ جلد دوم از انس بن مالک نقل می نماید که ابوبکر روزی حضور رسول اکرم (ص) آمد ودر مقابل ایشان نشست و عرض کرد
یا رسول الله سبقت مرا در اسلام و نیز دلسوزی و خیر خواهی مرا برای اسلام و نیز دلسوزی و خیرخواهی مرا برای اسلام می دانید و من چنین و چنانم … رسول مکرم فرمودند چرا این سخنان را برزبان جاری می کنی و هدفت چیست عرض کردفاطمه را به من تزویج نما پیامبر سکوت فرمودند و یا ازوی روی برگرداندند ابوبکر بازگشت و به عمر گفت هلاک شدم پرسید مگر چه اتفاق افتاده گفت فاطمه راخواستگاری کردم ولی پیامبر (ص) ازمن روی برگرداندند عمر گفت همینجا باش تا من بروم و آنچه راتو از پیامبر خواستی من هم بخواهم پس به نزد رسول اکرم آمد ودرمقابل اونشست وعرض کردای پیامبر خدا پیشگامی مرا در قبول اسلام و نیز خیر خواهیم رابرای اسلام می دانی و نیز می دانی که من چنین وچنانم نبی مکرم سوال فرمودند این سخنان برای چیست ؟ عرض کرد فاطمه را به من تزویج نما پیامبر اکرم ازاو نیز روی برگرداندند عمر به سوی ابوبکر برگشت و گفت پیامبر منتظر فرمان خدا درباره فاطمه است ونیز هیثمی درمجمع الزوائد نقل می کند که ابوبکر و عمر هریک به دختر خود گفتند فاطمه را از رسول خدا خواستگاری کنند و هر نوبت پیامبر مکرم فرمودند منتظر فرمان خدا هستم .
و شاید که پیامبر معظم دوست نمی داشتند که باالصراحه به آنان بفرمایند من منتظر کفو و همشانی برای دخترم می باشم و این دونفر یعنی ابوبکر و عمر همشان دختر عزیزم نیستند و نیز بفرمایند که فاطمه زهراء در سطحی به مراتب عالیتر و والاتر از آندو هستند .
پیامبر بزرگوار می دیدند که امور مسیر و جریان عادی و طبیعی خود را طی می کند یعنی خواستگاران یکی پس از دیگری از ازدواج با فاطمه زهرا ء مایوس می گردند در چنین زمانی بود که سعد بن معاذبه سراغ علی بن ابیطالب علیه السلام رفت که از زمان ورودش به مدینه در منزل او سکنی گزیده بودند سعد به علی علیه السلام که در یکی از بستانهای مدینه مشغول کاربود چنین گفت : یاعلی چه چیز مانع از آنست که فاطمه زهراء را از پسر عمویت رسول خدا خواستگاری نمائی .
در کتاب منتخب کنزالعمال آمده که عمر به سوی علی رضی الله عنه رفت و به وی گفت ای علی چرا از فاطمه خواستگاری نمی کنی فرمود می ترسم اورا به من ندهند عمر گفت اگراورا به تو تزویج نکنند پس به چه کس بدهند در حالیکه تو نزدیکترین خلق خدا به پیامبر اکرم (ص) هستی ؟
اما علی علیه السلام در طول زندگی خویش درباره فاطمه زهراء با احدی سخن نگفت و رغبت و میل خودرا نسبت به دخت پیامبر به خاطر احساس شرم و حیاء در مقابل نبی مکرم اظهار نمی داشت خصوصا که در آن زمان وی از نظر وضع معاشی نیز حالت مساعدی نداشت و بلکه در کمال سختی زندگی می کرد زیرا که وی از سرمایه دنیوی نه مالی و نه زمینی و خانه ای در مدینه می داشت پس چگونه ازدواج کند و کجا ازدواج نماید و کجا مسکن گزیند و مسلما فاطمه زهراء نیز زنی نیست که بتوان مراسم ازدواج با وی را ساده گرفت .
وقتی که علی علیه السلام برخواستگاری دخت پیامبر تصمیم می گیرد و خدمت رسول بزرگوار شرفیاب می شود و فاطمه را خواهان شده و خواستگاری می کند و نبی مکرم نیز برهمه مسلمانان و من جمله فاطمه زهراء ولایت داشتند ولی به خاطر حفظ حرمت بانوی دو عالم موافقت علنی نفرمودند و بااین عمل نشان دادند که درموضوع ازدواج رضایت دختر یکی ازشروط صحت ازدواج است زیرا که او میخواهد زندگی کند و باید که بتواند شریک زندگی خود را انتخاب نماید و شوهر دادن دختر بدون رضایت او به هدر دادن کرامت و تحقیر شخصیت اوست و تصریح عملی بر اینکه وی حق اظهار نظر پیرامون انتخاب شوهر ندارد گوئی که وی از جرگه انسانیت خارج است و یا حیوانی است خانگی که بخشیدنش به دیگری نیازی به اجازه و موافقت او ندارد .
رسول بزرگوار فرمودند : یاعلی پیش از تو مردان زیادی او را خواستگاری کرده اند ومن مطلب را بافاطمه در میان گذارده ودرچهره وی آثار عدم تمایل را مشاهده کرده پس بگذار خواست و پیام تورا نیز به وی رسانده و بیرون آیم و پاسخ دهم پیامبر برخاسته ورفتند در حالیکه علی علیه السلام نشسته و منتظر پاسخ و نتیجه پیامبر بردخت عزیزش وارد شد وبه وی اطلاع فرمودند که یا زهراء علی به خواستگاری تو آمده است .
البته در هر ازدواجی شایسته است که پدر مشخصات خواستگار را برای دخترخویش دقیقا بازگو نماید تا این که دختر با علم و اطلاع ، شوی و شریک زندگی خودرا انتخاب نماید.
ولی دراینجا نیاز به معرفی خواستگارنبود زیرا چه کسی علی (ع) رانمی شناخت که فاطمه زهراء اورانشناسد و خصوصا که فاطمه زهراء بسی پیش ازدیگران علی (ع) را می شناخت و سوابق و خصوصیات ارزنده وی راخوب میدانست وچیزی از علـی علیه السلام براومخفی نبود.
لذا رسول معظم به همین مقدار اکتفا فرمودند که بفرمایند فاطمه جان علی بن ابیطالب که نزدیکی وی را با من وفضل و مراتب ایمان و اسلامش رامیدانی به خواستگاریت آمده ودخترجان بدان که من از پروردگار خواسته ام که ترا به بهترین مخلوقش تزویج نماید ومحبوبترین بندگانش را شوی تو فرماید خوب نظرت چیست و چه پاسخ می گوئی ؟
فاطمه زهراء سلام الله علیها سکوت فرمود وروی خودرا برنگرداند و لذا رسول مکرم درچهره اوآثار بی میلی رامشاهده نفرموده پس برخاست وفرمود : الله اکبر سکوت او نشانه رضایت اوست . آری پیامبر مکرم سکوت صدیقه طاهره را نشانه رضایت وموافقت وی تلقی فرمودند زیرا که از دختر جوانی بیش ازاین انتظار نمی رودکه با وجود شرم و حیای فوق العاده اش صریحا اعلام موافقت نماید وبه عبارتی دیگر به هنگام مخالفت باید منتظر صراحت بود رسول خدا به سوی علی ( ع ) برگشت و وی را که منتظر پاسخ بود از رضایت دختر گرامیش فاطمه زهراء آگاه کرد و ضمنا ازمیزان توانائی و قدرت مالی علی علیه السلام درمورد مخارج این مساله سوال فرمودند زیرا که موضوع مهریه و صداق شرعا و عرفا باید مد نظر ومورد توجه واقع شده واز هرنوع سستی و اهمال خودداری گردد ولذا از علی(ع) سوال فرمودند : آیا برای این ازدواج چیزی از مال دنیا داری ؟
علی علیه السلام عرض کردند : پدرومادرم به فدای شما چیزی بر شما مخفی نیست و همه وضع مرا می دانی تمام دارائی من یک شمشیر است وزره است و شتر آبکشم آری تمام دارائی مولا علی علیه السلام این سه چیز بود و بااین دارائی برای ازدواج پا پیش گذاشته بودند.
رسول گرامی باسعه صدر مخصوص به خویش و با گشاده روئی فراوان سخن و پاسخ اورا شنیده و فرمود واماای علی شمشیرت را که لازم داری زیرا که باآن درراه خدا می جنگی ودشمنان راکه لازم داری از پای در می آوری واما به شتر آبکش نیز نیازمندی زیرا که با آن برای نخلستانها و خانواده ات آب می کشی
و زادو توشه سفرت را با آن حمل مینمائی ولی من در قبال این زره با ازدواج موافقت مینمایم پس زره را بفروش و پولش را برایم بیاور .
آری اسلام آمده است تازنجیره های تقالید قدیم را که بر دست و پای مردمان در موضوع ازدواج بسته شده بازکرده و بگشاید ، آن زنجیرهای که مسلمانان را از تشکیل زندگی خانوادگی بازداشته و این امر را بر آنان دشوار کرده وآنان را از این خواست فطری جلوگیری نموده لذا موضوع ازدواج در آئین مقدس اسلام به سادگی و سهولت بسیار صورت میپذیرد و تعصبات قبیله ای و نژادی در این امر در ژرف زوال و نابودی قرار گرفته و پیامبر ( ص) که آمده اند تا اساس برپایی ازدواجهای سهل و آسان و بدون تکلف اسلامی را بنیان نهند خود نیز باید اسوه والگوی مسلمانان باشند و حرکات و سکنات و اعمال و افعال ایشان را برای دیگران سرمشق خواهد بود پس باید که این بزرگوار باتقالید جاهلیت و عادات کفر هم با عمل و کردار می جنگیدند وهم باسخن وگفتار .
یکی از مهریه های حضرت زهراء شفاعت در قیامت است
گو آنکه فاطمه زهراء سلام الله علیها با این مهریه اندک به ازدواج علی علیه اسلام در آمدو دانستیم که تعیین این چنین صداقی کم به خواست و تمایل پدر بزرگوارشان رسول مکرم انجام پذیرفت و مسلم است که این عمل از سوی پیامبر خدا به خاطر اهداف حساب شده ای واقع گردید ویکی از این اهداف چنین بود که مسلمانان دازدواج
و شوهر دادن دختر به فرستاده خدا تاسی جسته و اقتدا کنند ولی معنای قبول مهریه اندک از سوی این بانوی بزرگوار به این معنای مایه ،افتخار زنان عالم ، شخصیت و مقام و مرتبت و علو درجــات و شرافت بلند خویشتن را فراموش نموده و از یـاد برده اند که چه گوهر بزرگواری هستند و فضایل کمالاتشان در چه حد واندازه ای هست با این مقدمات توجه میکنیم به آنچه که احمدبن یوسف دمشقی در کتاب خویشتن به نام اخبارالدول و آثارالا ول می گوید :
« در خبر وارد شده که زمانی که پدر بزرگوارش اورا به شوهر داده و مالی اندک را به عنوان صداق تعیین نموده عرض کرد ای رسول خدا دختران مردم نیز شوهر کرده ومقدار کمی به عنوان صداق برایشان تعیین کرده پس فرق بین من وآنان چیست ؟ امیدوار و خواهانم که مهریه را به علی علیه السلام برگردانی و از خدای تعالی بخواهی که مهریه مرا شفاعت گناهان از امت تو قرار دهد پس جبرئیل نازل شد و با وی کاغذ کوچکی از حریر بود که در آن نوشته شده بود خدای تعالی مهریه فاطمه را شفاعت گناهکاران از امت پدرش قرار داده و به همین علت زمانی که ایشان در حالت احتضار بودند وصیت نمودند که آن کاغذ کوچک را روی سینه اشان در زیر کفن قرار دهند این وصیت عمل شد و فاطمه زهراءفرمودند هنگامی که در قیامت برانگیخته شدم این کاغذ را بردست میگیرم و از گناهکاران امت پدرم شفاعت میکنم »
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 