فایل ورد کامل مقاله تحریفات در واقعه تاریخی کربلا؛ تحلیل علمی و تاریخی عوامل تغییر روایتها و پیامدهای فرهنگی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله تحریفات در واقعه تاریخی کربلا؛ تحلیل علمی و تاریخی عوامل تغییر روایتها و پیامدهای فرهنگی دارای ۴۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله تحریفات در واقعه تاریخی کربلا؛ تحلیل علمی و تاریخی عوامل تغییر روایتها و پیامدهای فرهنگی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله تحریفات در واقعه تاریخی کربلا؛ تحلیل علمی و تاریخی عوامل تغییر روایتها و پیامدهای فرهنگی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله تحریفات در واقعه تاریخی کربلا؛ تحلیل علمی و تاریخی عوامل تغییر روایتها و پیامدهای فرهنگی :
تحریفات درواقعه تاریخی کربلا
مقدمه:
این نوشته خلاصه از کتاب حماسه حسینی جلد اول می باشد که موضوع اصلی بحث آن “تحریفات درواقعه تاریخی کربلا” است. می خواهیم در مورد این مطلب بحث کنیم که در نقل وبازگویی واقعه بزرگ تاریخی عاشورا تحریفاتی صورت گرفته است، امید است که بتوانیم قسمتی از وقایع تاریخ را در این تحقیق باد آور شویم.
معنی تحریف:
اما بحث اول درباره معنی تحریف که تحریف یعنی چه؟ تحریف که از ماده “حرف” در زبان عربی است، یعنی متمایل کردن یک چیز ار آن مسیر اصلی ووضع اصلی که داشته است یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر، تحریف نوعی تغییرو تبدیل است، ولی تحریف مشتمل برچیزی است که کلمه ” تغییر” و ” تبدیل” نیست.
شما اگر کاری بکنیدکه یک جمله ای، یک نامه ای، یک شعری، یک عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند نفهماند، یک مقصود دیگری را بفهماند، اینجا می گویند شما این عبارت راتحریف کرده اید.مثلاً شما گاهی یک مطلبی را به یک نفر می گویید، بعد از آن شخص سخن شما را درجای دیگری نقل می کند،بعد کسی به شما می گوید که فلانی از قول توچنین چیزی نقل کرد؛ شما می بینید آنچه که شما گفته اید با آنچه که او نقل کرده خیلی متفاوت است، او در سخنهای شما کم وزیاد کرده است، قسمتی از گفته های شما را که مفید مقصود شما بوده حذف کرده است و یک قسمتهایی از خودش برآنها افزوده است و درنتیجه سخن شما مسخ شده و ببرد، می گویند که تحریف کرده است.
انواع تحریف:
تحریف انواعی دارد و از همه مهمتر این است که تحریف یا لفظی است ویا معنوی .تحریف لفظی این است که ظاهر یک چیز را عوض کنند مثلا شخصی سخنی به شما گفته است شمایک چیزی از او کم کنید،یا یک چیزی روی گفته او بگذارید،و یا جمله های اورا پس و پیش کنید که معنی اش فرق کند بالاخره درظاهر و در لفظ سخن او تصرف کنید این را می گویند تحریف لفظی. اما تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی کنید، لفظ همین است که هست، ولی این لفظ را طوری می شود معنی کرد که همان معنی صاف و راست و مستقیم آن است، مقصود گوینده هم همین بوده است و طور دیگری می توان معنی کرد که خلاف مقصد و مقصود گوینده است. وقتی که می خواهید این کلام را برای او شرح بدهید آن را طوری معنی می کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصد اصلی گوینده. این را می گویند” تحریف معنوی ” .
در قرآن کریم کلمه “تحریف ” (به کار رفته است) مخصوصاً در مورد یهودیها که اینها قهرمان تحریف در جهان اند، نه امروز، از وقتی که تاریخ یهودیت در دنیا به وجود آمده است نمی دانم این نژاد چه نژادی است که تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف کردن دارد و لهذا همیشه کارهایی را در اختیار می گیرند که در آن کارها بشود حقایق را تحریف و قلب کرد. من شنیده ام بعضی از همین خبرگزاریها ی معروف دنیا(داعی ندارم اسم ببرم ) که دیوراها و روزنامه ها همیشه از اینها نقل می کنند ، منحصراً مال یهودیهاست، چرا؟ برای اینکه بتوانند قضایا را در دنیا آن طوری که دل خودشان می خواهد منعکس کنند و قرآن چه عجیب درباره اینها حرف می زند! این خصیصه یهود یگری که تحریف است، در قرآن به صورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است.
تحریف از نظر موضوع:
گذشته از اینکه تحریف لفظی داریم و تحریف معنوی،تحریف از نظر موضوع نیز فرق می کند.یک وقت هست تحریف دریک سخن عادی است ما در نفر با همدیگر حرف می زنیم،حرف عادی،یک کسی نقل میکند،تحریف می کند.
یک وقت هست تحریف دریک موضوع بزرگ اجتماعی است.مثلا تحریف کردن درشخصیتها.شخصیتهایی هستند که قولشان حجت است عملشان برای مردم حجت است،خلفشان برای مردم نمونه است.یک کسی تحریف می کند،سخنی به علی علیه السلام نسبت می دهد که نگفته یا مقصودش چیز دیگر بوده است .این دیگر خیلی خطرناک است. خلقی،خویی رابه پیغیبر،به امام –که مردم از آنها پیروی می کنند –نسبت می دهد در صورتی که خلق او جور دیگر بوده است .تحریف در یک حادثه تاریخی که این حادثه از نظر اجتماعی یک سند است،سند اجتماعی است پشتوانه اخلاقی است،پیشوانه تربیت است ،این دیگر چقدر اهمیت دارد!وای به حال آنکه تحریفات ،چه تحریف لفظی وچه تحریف معنوی ،در موضوعاتی صورت بگیرد که آن موضوع عادی نیست.
حادثه کربلا برای ما مردم خواهی نخواهی یک حادثه بزرگ اجتماعی است ،یعنی این حادثه در تربیت ما،در خلق و خوی ما اثر دارد حادثه ای است که خود به خود بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد، میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعت برای شنیدن و استماع قضایای مربوط به آن صرف می کنیم. میلیونها تومان پول برای این کار صرف می شود .این قضیه را ما باید همان طوری که بوده است،بدون کم و زیاد تلقی کنیم و اگر کوچکترین دخل تصرفی از طرف مادر این حادثه صورت بگیرد ،حادثه را منحرف می کند،بجای اینکه ما از این حادثه استفاده کنیم قطعا ضرر خواهیم کرد .
نمونه هایی از بعضی تحریفهایی که در لفظ و ظاهرشده است،یعنی در شکل قضیه،در چیز هایی که نسبت داده اند،ذکر می کنم.مطلب آنقدر زیاد است که قابل بیان کردن نیست .اگر بخواهند روضه های دروغ را جمع کنند ،روضه هایی که می خوانند و دروغ است ،شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود، من فقط به طور نمونه عرض می کنم، و عرض خواهم کرد که من اینها را از چه کتابی درهمین مطلب استفاده کرده ام.
در مقدمه کتاب نوشته است که فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامه ای به من نوشته است واز روضه های دروغی که درهندوستان خوانده می شود شکایت کرده واز من خواهش کرده است که یک کاری بکنم، کتابی بنویسم که جلوی روضه های دروغ در آنجا گرفته بشود. بعد مرحوم حاجی به این عبارت ذکرمی کند، می نویسد:این عالم هندی خیال کرده که روضه خوانها وقتی به هندوستان می روند دروغ می گویند،نمی داند که آب از سرچشمه گل آلود است، مرکز روضه های دروغ، کربلا ونجف وایران است. همان مراکز تشیع مرکز روضه های دروغ است.
من به طور نمونه قسمتهایی را عرض می کنم. بعضی از اینها مربوط به وقایع قبل از عاشورا است، بعضی مربوط به وقایع بین راه است، بعضی مربوط به ایام اقامت در محرم است واغلب مربوط به روز عاشورا است، بعضی مربوط به ایام اسارت اهل بیت است وبعضی مربوط به ائمه است بعد از قضایای کربلا. حال برای هر کدام یکی دونمونه عرض می کنم.
دو مسئولیت بزرگ مردم :
این مطلب را هم در مقدمه باید عرض کرد: در همه اینها مردم مسئوول اند، یعنی شما مردمی که اینجا
نشسته اید، هیچ خیال نمی کنید که دراین قضیه مسئوول هستید وخیال می کنید که مسئوول فقط گویندگان هستند. دو مسئوولیت بزرگ مردم دارند. یک مسئوولیت این است که نهی از منکر برهمه واجب است. وقتی که می فهمید ومی دانید- ومردم اغلب هم می دانند-که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، که حرام است، بلکه باید مبارزه کنید. ودیگر این تمایلی است که صاحب مجلسها ومستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد، باید کربلابشود.
روضه خوان بیچاره می بیند که اگر بنابشود هرچه می گوید از آن راستها می باشد مجلسش نمی گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمی کنند، ناچار یک چیزی هم اضافه می کند. این انتظار را مردم باید از سرخودشان بیرون کنند، (نگویند) فلان روضه خوانی که مجلس او می گیرد، فلان روضه خوانی که کربلا می کند.
نقل کردند یکی از علمای بزرگ دریکی از شهرستانها تا اندازه ای درد دین داشت وهمیشه ایراد می گرفت، می گفت: چرا این حرفهای دروغ را می گویید؟ و می گفتند تعبیرش هم این بود، می گفت: این زهر مارها چیست که بالای این منبرها می گویید؟ یک وقت به یک واعظی گفت: آقا این زهر مارها چیست که می گویید؟ او گفت: غیر از این نمی شود، اگر اینها را نگوییم اصلاً باید دردکان را تخته کنیم وبرویم.
گفت:خیر، اینها دروغ است. تا اینکه آن آقا خودش در مسجد خودش مجلسی بپا کرد وهمان واعظ را دعوت کرد، خودش هم بانی شد. به او گفت: من می خواهم به عنوان نمونه یک مجلسی ترتیب بدهم، توهم باید مقید باشی جز از کتابهای معتبر هیچ روضه ای نخوانی، فقط روضه راست بخوانی (گفتند تکیه کلامش هم این بود که از آن زهر ماری ها نگو، یعنی از آن دروغها)، از آن زهر ماری ها چیزی نگویی. گفت: چشم، چون مجلس مال شماست من هم همین طور (عمل می کنم.) شب اول خود آقا در محراب روبه قبله نشسته بود. منبر را هم کنار محراب گذاشته بودند. آن آقا رفت صحبتهایش را کرد، نوبت روضه شد. او مقید بود که جزروضه راست چیزی نخواند. خواند وخواند، مجلس هیچ تکان نخورد وهمین طور یخ کرده بود. این آقا دید عجب! این مجلس مال خودش هم هست،بعد مردم چه می گویند، زنها می گویند لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمی گیرد، اگر آقا خودش نیتش درست بود، اخلاص نیت داشت حالا کربلا شده بود. دید آبرویش دارد می رود. چه بکند؟ آرام وزیر چشمی به او گفت: کمی از آن زهر ماری ها قاطی کن.
یک مسئوولیت بزرگ این مسئوولیت است، (مقاومت در برابر) این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند. این خودش دروغ ساز است ولهذا غالب جعلیاتی که شده است، مقدمه گریز زدن بوده است؛ یعنی جعل شده است برای اینکه بشود از آن جعل یک گریزی زد واشک مردم را جاری کرد، وغیر از این چیزی نبوده است.
نمونه هایی از تحریفات در شکل این حادثه؛
نمونه اول:
درباره این ماجرا که قاصدی از قاصدهای کوفه برای ابا عبدالله نامه آورده بود این طور نقل کرده اند-یعنی این طور بسته اند، تحریف وجعل کرده اند-که آمد خدمت آقا جواب خواست، آقا فرمود: سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر. سه روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند آقا امروز عازم به رفتن اند. این هم گفت: پس حالا که آقا بیرون می روند، من بروم جلال وکوکبه پادشاه حجاز را ببینم که چگونه است؟ رفت دید آقا خودشان روی یک کرسی مثلاً مرصعی نشسته اند، بنی هاشم روی کرسیهای چنین وچنان نشسته اند، بعد محملها وعماریهایی آوردند، چه حریرها، چه دیباجها، چه چیزها در آنجا بود! بعد مخدرات را آوردند با چه احترامی سوار این محملها کردند. اینها را می گویند ومی گویند، بعد می گویند اما عصر روز یازدهم اینها که چنین محترمانه آمدند، آن وقت دیگر چه حالی داشتند!
حاجی نوری می گوید: این حرفها یعنی چه؟ این تاریخ است، امام حسین در حالی که بیرون آمد این آیه را می خواند: “فخرج منها خائفاً یترقب” یعنی خودش را در این بیرن آمدن تشبیه می کرد به موسی بن عمران در وقتی که از فرعون فرار می کرد و (از شهر) بیرون می آمد ” قال عسی رّبی ان یهدینی سواء السّبیل” . یک قافله بسیار بسیار ساده ای حرکت کرده بود. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟ یا عظمت خاندان او به این است که سوار محملهایی شده باشند که آنها را از دیباح وحریر پوشانده باشند، اسبهایشان چطور باشد، شترهایشان چطور باشد، نوکرهایشان چطور باشد؟! کجا بوده یک چنین چیزهایی؟!حالا من به طور نمونه بعضی از قضایایی را که در کربلا نسبت می دهند، عرض می کنم.
نمونه دوم:
از این بالاتر، می گویند: در همان گرماگرم روز عاشورا که می دانیم مجال نماز خواندن هم نبود وامام نماز خوف خواند ، امام فرمود حجله عروسی راه بیاندازید، من می خواهم عروسی قاسم را بایکی از دخترهایم، لااقل شبیهش هم شده، در اینجا ببینم.(حالا قاسم یک بچه سیزده ساله است.) چرا؟ آخر آرزو دارم، آرزو را که نمی توانم به گور ببرم.شما را به خدا ببینید، یک حرفی است که اگر به زن دهاتی بگویی، به او برمی خورد. گاهی از یک افراد خیلی سطح پایین (می شنویم که) من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم، عروسی دخترم را ببینم. حالا در یک چنین گرماگرم زد و خورد که مجال نماز خواندن نیست، می گویند حضرت فرمود که من در همین جا می خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد کنم ویک شکل عروسی هم شده است در اینجا راه بیاندازم. یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانی های قدیم ما هرگز جدا نمی شد، عروسی قاسم بود، قاسم نوکدخدا،یعنی نوداماد، قاسم نوداماد؛ در صورتی که این قضیه در هیچ کتابی از کتابهای تاریخی معتبر وجود ندارد.
این مرد عالم، حاجی نوری، می گوید: اول کسی که این (قضیه) را در کتابش نوشته است، ملاحسین کاشفی بوده در کتابی به نام ” روضه الشهداء” واصل قضیه دروغ وصددرصد دروغ است. سبحان الله! گفت:
بس که ببستند بر اوبرگ وساز گرتو ببینی نشناسیش باز
اگر سیدالشهدا علیه الّسلام بیاید وببیند (او در عالم معنا که می بیند، اگر در عالم ظاهر هم بیاید ببیند) چه می بیند؟ می بیند ما برای او اصحاب ویارانی ذکر کرده ایم که او اصلاً یک چنین اصحاب ویارانی نداشته است. مثلاً در کتاب محرق القلوب- که اتفاقاً نویسنده اش عالم وفقیه بزرگی است ولی در این موضوعات اطلاع نداشته- نوشته است یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید هاشم مرقال بود ویک نیزه هجده ذرعی هم دستش بود. آخر یک کسی هم گفته بود سنان ابن أنس که به قول بعضی سرامام حسین را برید (بیشتر هم می گویند او سر حضرت را برید) نیزه ای داشت که شصت ذرع بود. گفتند آخر نیزه شصت ذرعی که نمی شود! گفت خدا از بهشت برایش فرستاده بود! محرق القلوب نوشته است که هاشم بن عتبه مرقال با نیزه هجده ذرعی پیدا شد. در حالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده ودر بیست سال پیش کشته شده بود. برای امام حسین یارانی ذکر می کنیم که نداشته است.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 