فایل ورد کامل مقاله نادرشاه افشار؛ بررسی علمی زندگی، فتوحات و جایگاه او در تاریخ سیاسی ایران
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله نادرشاه افشار؛ بررسی علمی زندگی، فتوحات و جایگاه او در تاریخ سیاسی ایران دارای ۶۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله نادرشاه افشار؛ بررسی علمی زندگی، فتوحات و جایگاه او در تاریخ سیاسی ایران کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله نادرشاه افشار؛ بررسی علمی زندگی، فتوحات و جایگاه او در تاریخ سیاسی ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله نادرشاه افشار؛ بررسی علمی زندگی، فتوحات و جایگاه او در تاریخ سیاسی ایران :
نادرشاه افشار
تولد
چشمهای خود را به نور چراغ برقی که از سقف آویزان شده است دوخته ام مجذوب به نوری که از چراغ ساطع است خیال و فکر خود را در طول زمان به حرکت در می آورم ,چشمهایش در برابر نور خیره کننده ی چراغ برق ثابت و بی حرکت است اما فکرم در عرصه ی پهناور تاریکی به جولان در آمده به سوی شمال شرق ایران در پرواز است .
چشمهای خود را می بندم . در پشت پلکهای بسته , در همان جا که چراغ قرار گرفته بود رشته های سیم داخل چراغ به طور مجازی کماکان می درخشند در وسط دریای ظلمتی که در آن فرو رفته ام فروغی برجای مانده است .
از اختلاط و امتزاج مجاز و حقیقت , فکر و تخیل, فروغ بر جای مانده جان میگیرد : رقص شعله های آتش که از سوختن تکه های چوب و خس و خاشاک ایجاد می گردد تخیل مرا به سوی خود جلب می نماید .
در برابر آتش پیرمردی نشسته شعله های آتش و پرش جرقه ها را تماشا میکند در قیا فه اش آثار ناراحتی و اضطراب نمایان است . هم اینکه قطعه ی آتش گداخته و یا نیم سوخته ای به خارج از اجاق می پرد با دست آن را برداشته به وسط آتشها بر می گرداند . جرقه هایی که بر روی پوست گسترده شده در برابر اجاق میافتد با انگشتانش خاموش میکند . این حرکات را بدون اراده انجام میدهد زیرا تمام حوا سش متوجه ناله هایی است که گاه گاه از حلقوم زنش خارج می شود .
بعضی از زنهای قبیله پیر و دنیا دیده بودند به سراغ حاجر رفتند .
امام قلی شوهر حاجر خاطرش جمع است هنگام عصر که از چراگاه بر میگردد زنش حاجر فارغ شده یک پسر کاکل زری برایش آورده است زیرا قبلاً به او پیشگویی کرده بودند.
آغاز زندگی جنگی نادر۱۱۳۱_۱۱۲۷ ه ق
هنگامی که راهزنان اوزبک و یموت برای دست برد به ابیورد رو آوردند باباعلی گروهی از بهترین جوانان افشار را به فرماندهی نادر قلی به جنگ آنها فرستاد . جوانان کرد وافشار به دور نادرگردآمده با تفنگ , شمشیر , دشنه ونیزه به جنگ شتافتند وبا جانفشانی بسیار راهزنان را پس نشانده پراکنده نمودند . راهزنان چون ایستادگی سخت ایل را دیدند بی آنکه بتوانند چیزی بدست آورند ناامید برگشتند .
نخستین پیروزی کوچک وناچیزنادرتیره های دوست ودشمن افشار را بدو امیدوارنموده گروهی از دشمنانش چشم ازکینه ی درونی پوشیده بدوگرویدند .پس از یکسال باز هم راهزنان با نیروی مسلح بیش تری به ابیورد یورش آوردند فرمانده جوان افشار با یارانش ازآبادی بیرون شتافت وپس ازیک جنگ خونین که یک دسته ازبهترین دوستانش را از دست داد نیروی مهاجم رادر هم شکسته گروهی را نیزاسیر واسلحه ی بسیاری به چنگ آورد رفته رفته کار نادر بالا گرفت ودسته سوار مسلحی فراهم نموده بر غارتگران تاخت آورد .
نادرچندین باردردشت ترکستان بادشمن روبه رو شد ودربیشترنبردهاکامیاب گردید گروهی از راهزنان را دستگیرودست بسته به مشهد فرستاد.
بدین گونه نادر چهارسال درجنگ وستیزبا غارتگران مرزی بسر برد ودر این مدت آوازه ی نامش در همه جا پیچیده بود.غارتگران ترکستان با بودن چنین جوان نیرومندی هوای یورش به ایل افشار را از سر به در کردند.ییلاق وقشلاق نشین ایل ازتاخت وتاز رهزنان ایمنی یافت.
نادر,فرمانده ی نیروی کلات ۱۱۳۴-۱۱۳۲ه ق.
عموی نادر که بخش دارکلا ت بود از پیشرفتهای برادرزاده ی خود بیمناک شده چندبار به او پیغام داد که به کلات آمده با سواران همراهش بدو پیوندند تا از شاه تهماسب برای او منصبی بگیرد . ولی اندیشه ی او این بود که پس از آمدنش او را دستگیر نموده از میان بردارد . چون این پیغامهای بی سروته بگوش فرمانده جوان افشار فرو نرفت عمویش چاره ی دیگری اندیشید و خواست با نیرنگ او را به چنگ آورده کارش را بسازد .
پس برادرزاده ی خود را به نام مهمانی به کلات خواست .نادر که از اندیشه ی عمویش کم و بیش بویی برده بود باسواران خود به کلات رفت و دسته ی کوچکی را همراه برداشته به دژ درآمد وبقیه ی آنها را در بیرون دژ به کمین گذاشت .همینکه نزد عمویش رسید پیش از اینکه مجالی بدو بدهد دستگیرش نموده وبکشت .سپس به کمک سوارانش که در بیرون دژ کمین نموده بودند بر سر نیروی پادگان دژ تاخته آنها را دستگیر وبر کلات دست یافت بدین گونه نادر برای خود شالوده ی فرماندهی کوچکی را ریخته سر از فرمان گماشتگان شاه تهماسب دوم برتافت.
رفته رفته آوازه ی سر کشی نادر در همه جای خراسان و ترکستان پیچید. ۴۰۰ خانواراز تیره ی جلایر به فرماندهی سه تن از سر دسته های خود به نام تهماسبقلی بیک وکیل جلایر , محمد علی بیک و ترخان بیک به او گرویدند . دسته های دیگری از افشاریان نیز مانند امیرلو و کوندوز لو به دور او گرد آمده فرمانش را گردن نهادند.نادر پس از فراهم آوردن نیروی برازنده ای کلات را که برای او پناهگاه خوبی بود مرکز فرماندهی خود ساخته سپس بر همه ی آبادیهای دامنه ی شمالی کوه های هزار مسجد دست یافت.
نادر در مشهد ۱۱۳۶-۱۱۳۴ه ق.
پس از اینکه ملک محمود سیستانی بر خراسان دست یافت گروهی از سردسته های افشار وکرد به مشهد رفته برای اینکه گزندی به نادر برسانند به محمود پیوستند.از جمله قلیچ خان پاپالو و امامقلی امیر لوی افشار بودند . ملک محمود برای افزودن نیروی خود و باغوای افشاریان نماینده ای نزد نادر فرستاده وی را به مشهد خواست . نادر شیر دل بدون اینکه بیمی در وی راه یابد با سپاهیانش آهنگ مشهد نمود و به اردوی ملک محمود پیوست . سران ایل افشار که خود را برتر از نادر می دانستند ملک محمود را از او ترسانیده و همواره در صدد بودند که ملک رااز او بیش تر بد بین نموده ناگهان کارش را بسازند واز شرش آسوده شوند . ولی چون محمود نادر را افسری رزمجو و با پشتکار دید به گفتار دشمنانش ارجی ننهاد .
نادر از بد خواهی و دشمنی قلیچ خان وامامقلی به خوبی آگاه بود و میدانست که چه اندیشه ی بدی در باره ی او دارند.ولیی بهرگونه بود نمیگذاشت دشمنان نیش زهرآگین خود را فرو برده وآبی به آتش رشک درونی خود بپاشند.
با این همه فتنه انگیزی بد خواهان, کار خود را کرد و نادر از محمود رنجشی یافته , اندیشه ی بازگشت به کلات نمود . پس بدون اینکه این راز را با کسی در میان نهد با دشمنانش از در سازش در آمد. تا اینکه روزی در شکارگاه یامخانه نزدیک مشهد با سواران همراهش نیرنگی بکار برده بر سر قلیچ خان و امامقلی تاخته آنها را بکشت واز همان جا به ابیورد بازگشت .
نبردهای نادر با ملک محمود ۱۱۳۸ه ق.
ملک محمود چون نیروی رضا قلی خان را در هم شکست و نادر را هم دور دید ملک اسحق برادرزاده ی خود را برای گرفتن شهر نیشابور فرستاد. کردهای بیات چون نیروی ملک اسحق را نزدیک دیدند از نادر کمک خواستند . نادر با سواران افشار وکردهای کلات وابیورد به قوچان آمده , گروهی از کردهای میان راه را نیز با خود همدست نموده و با خود به سوی نیشابور راند . پس از اینکه به ملک اسحق رسید سپاهیان او را در نخستین برخورد در هم شکسته خود او را در باغی محصور نمود . در این میان ملارفیعا گیلانی که از مجتهیدین نامی و در مشهد می بود به نمایندگی ملک محمود سیستانی نزد نادر آمده درخواست رهایی ملک اسحق را کرد ولی کردها از تسلیم ملک اسحق سر باز زدند و ملک محمود ناچار شد با سپاهیانش به نیشابور بیاید . در قدمگاه نیروی ملک محمود با نادر برخورد نمود و جنگ در گرفت .
در این جنگ ابراهیم خان برادر نادر زخمدار شد وگروهی انبوه از هر دو سپاه به خاک افتادند . سرانجام ملک محمود پیروز شد ونادر با یک دسته از سوارانش به ابیورد بازگشت .ملک محمود به پیشنهاد مردم شهر فتحعلیخان بیات را به فرمانداری نیشابور گماشته به مشهد بازگشت و تاج کیانی را بر سر خود گذاشته تاجگذاری نمود.
در این میان مردم بوغمچ سر از فرمان محمود برتافته به خودسری برخواستند . ملک محمود ملک اسحق را برای سرکوبی آنها فرستاد. بوغمچیها چون از آمدن نیروی ملک آگاه شدند از نادر کمک خواستند ولی تا آمدن نادر ملک اسحق آنها را سرکوبی نموده به مشهد بازگشت. نادر از بوغمچ به سوی دشت رادکان سرازیر و به مشهد حمله ور شد. ملک محمود از شهر بیرون آمده در اشتر پی نیروی نادر را برای دومین بار شکست داد و بیش از ۲۰۰ تن از سواران او را به خاک خون انداخت.
نادر به سختی توانست جانی از میدان به در ببرد. وبا دو تن از سواران همراهش به کلات بر گشت. ملک محمود هم پس از این پیروزی به قوچان رو آورد. نادر پس از اینکه به کلات رسید دوباره با پشتکار بیمانندی به گرد آوردن سپاهی پرداخت.
چون در این هنگام ترکمنها به ابیورد تاخت آورده بودند نائر با دسته ی کوچکی از سپاهیان به سرکوبی آنها رفت و در بیرون آبادی , ترکمن ها را شکست داده پراکنده نمود پس از انجام کار ترکمنان , نادر برای نبرد سوم به ملک محمود به قوچان بازگشت ولی ملک محمود کردها را سخت گوشمالی داده به مشهد بازگشته بود. در این گیر دار سردار محمد خان ترکمان به خراسان رسید. فتحعلیخان بیات فرماندار نیشابور به هواخواهی محمد خان ترکمان سر از فرمان ملک محمود پیچید ومحمود برای سرکوبی او به نیشابور رو آورد .
فتحعلیخان در نخستین یورش سپاه محمود , دستگیر و کشته شد و ملک محمود ملک اسحق را به فرمانداری شهر بر گماشته , به مشهد بازگشت. بدین گونه اقدامات محمد خان هم بی نتیجه ماند.
نادر که به سختی توانسته بود نیئویی برای خود گرد آورد , بدون اینکه بیمی از ملک محمود به دل راه دهد به مشهد رو آورد. ملک محمود چون از آمدن نادر آگاه شد برای یکسره کردن کار این دشمن سرسخت که پس از شکست های پی در پی هنوز دست بردار نبود به ملک اسحق پیغام داد که با شتاب بسیار به سوی مشهد رهسپار شود و خود برای نبرد با نادر از شهر بیرون تاخت . پس از رسیدن ملک اسحق جنگی بی اندازه هولناک میان نیروی نادر و ملک محمود در گرفت. دلاوران افشار در این نبرد فداکاری شگفت آوری از خود نشان دادند. بسیاری از سپاهیان ملک محمود را ازدم شمشیر گذرانده گروهی را نیز اسیر نمودند.
توپخانه ی محمود به چنگ نادر افتاد و ملک محمود با ملک اسحق از میدان جنگ گریخته به شهر پناهنده شدند. نادر پس از این پیروزی ناگهانی که هرگز امیدوار نبود, به سوی کلات رهسپار شد و ملک محمود چون دید که چیرگی بر این مرد هنگامه جو کار آسانی نیست نمایندگانی به ترکستان و قوچان فرستاده ترکمنهای نسا وابیورد و کرد های قوچان را به دشمنی و ستیزه جویی با نادر بر انگیخت و با آنها همه گونه وعد و وعید داد.نادر چون از سرکشی کردها و ترکمنها آگاه شد ۱۵۰ کیلو متر راه را در یک شبانه روز پیمود خود را به نسا رسانید.
ترکمنها چون مرگ را برابر چشم دیدند از نادر به جان زینهار خواستند و نادر آنها را به خود رام نموده از راه میاب , کوپگان, مرو و سرخس در سر مای زمستان به سوی مشهد سرازیر شد. چون به نزدیکی مشهد رسید دو دسته از سواران شمشیر زن خود را در کناره های جاده به کمین گذاشته , خود با یک دسته از چابکسواران به سوی شهر پیش رفت. اندیشه ی نادر این بود که ملک محمود را دنبال خود کشانیده , پس از اینکه او را به کمینگاه سواران رسانید, ناگهان بر او تاخته کارش رابسازد .
ولی محمود از نیرنگ جنگی نادر آگاه شده پیش نیامد و پس از یک جنگ سخت که گروهی از هر دو سپاه کشته شدند هیچ کاری از پیش نرفت. چون سرمای هوا بی اندازه بود, ملک محمود دست ازجنگ برداشته به شهر بازگشت و نادر برای اینکه با نداشتن خوار بار , سپاهیانش دچار زحمت نشوند از محاصره ی شهر چشم پوشیده به سوی سرخس رهسپار شد و همینکه شنید شاه تهماسب نیز به سوی خراسان پیش میآید ملا علی اکبر خراسانی را نزد شاه فرستاده اجازه خواست که با همه ی سپاهیانش به اردوی شاهی بپیوندد .
پیوستن نادر به نیروی شاه تهماسب ۱۱۳۹-۱۱۳۸ ه ق.
اردوی شاه تهماسب دوم به حسین آباد رسید نجفعلی بیک شادلو سردسته ی کردهای جمشکزک نزد شاه آمده پیشنهاد نمود که با دادن ۱۰۰۰۰ تومان پول برای هزینه ی اردو, آنها را از دادن سرباز معاف دارند .
ولی شاه تهماسب که با سپاهی بیش از پول نیازمند بود این پیشنهاد کردها را نپذیرفت و از آنها سرباز خواست . کردها نیز ناچار این فرمان را گردن نهادند و ولی فتحعلیخان قاجار سپهسالار ارتش که با کردها هیچ میانه نداشت شاه را درباره آنها بدبین نموده آنان را از هواخوان ملک محمود شناساند . شاه تهماسب با غوای فتحعلیخان دستور داد که کردها پیش از اردو به مشهد یورش دهند ولی کردها زیر بار نرفتند. شاه خشمگین شده فرمان کشتن نجفقلی بیک راداده . در این میان نادر به میاب نزدیک قوچان رسیده بود.نادر از آن دلجویی نموده از شاه خواهش نمود که گناه کردها را ببخشد .شاه تهماسب نخست زیر بار نرفت ولی نادر به وی گوشزد نمود که برای از میان برداشتن ملک محمود در چنین موقع سختی کردها کمک های شایانی به شاه خواهندنمود ونباید آنها را رنجانید .
بدین گونه نادر , شاه را راضی نمود که با کردها از در سازش درآید وشاه تهماسب نیز خواهش نادر را پذیرفت.سپس نادر برای اینکه کردها را بیش تر با خود همراه نماید دختر سام بیک قوچانی را برای خود نامزد نمود و چون حسنعلی بیک معیرالممالک او را از نفوذ فتحعلیخان قاجار ترسانیده بود نادر به کردها گوشزد نمود که این فتنه را فتحعلیخان قاجار سخت رنجانیده به خود گروانید.
در این هنگام نماینده ی سلطان محمود پادشاه عثمانی در رسید و پیشنهاد نمود که اگر شهرستانهای غربی ایران با تایید شاه تهماسب به عثمانی واگذار شود دربار اسلامبول نیز شاه تهماسب را به پادشاهی ایران خواهد شناخت.
شاه تهماسب پس از اینکه با سردارانش مشاوره نمود این پیشنهاد را پذیرفت و نماینده ای برای بستن پیمان به اسلامبول گسیل داشت ولی به او دستور داد که هر چه به کندی و تأنی پیش برود تا سرنوشت خراسان معلوم شود.
کشمکش نادر با شاه تهماسب
سرکوبی گردنکشان کرد وتاتار
-پایان کار ملک محمود و بستگانش
نادر چون ازسرکوبی سپاهیان ملک محمود بپرداخت نماینده ای عقد دختر سام بیک به قوچان فرستاد .شاه تهماسب که خود خواهان دختر بود از پیش برای دختر وکردهای قوچان دستور داده بود که از دادن دختر به نادر خودداری نمایند. به همین سبب چون نماینده نادربه قوچان رسید کردها او را بیرون کرده به مشهد بازگردانیدند. نادر از این رفتارناگهانی کردها خشمگین شد برای سرکوبی آنها همراه شاه تهماسب بسوی قوچان رهسپار شد . چون به ۱۸ کیلومتری شهر رسید محمدحسین بیک برادر دختر نزد نادر آمده فرمان شاه را به او نشان داد.
نادر پس از اینکه دانست علت نافرمانی کردها چه بوده بدون اینکه این راز را با کسی در میان نهد و یا به شاه چیزی بگوید به چاره جویی پرداخت. همان شب شاه تهماسب پنهانی از اردوگاه جدا شد و به قوچان رفت. همینکه نادر از رفتن شاه آگاه شد به خشم در آمده قوچان را محاصره نمود. هنگام محاصره یک دسته از کردها که طرفدار شاه تهماسب بودند بیرون تاخته به جنگ پرداختند. نادر در یک حمله ستون آنها را در هم شکسته به سوی شهر گریزاند و به پاس احترام شاه, دست از محاصره ی شهر برداشته به مشهد بازگشت. کم کم پرده از روی کار برداشته شد . شاه تهماسب با غوای شاهوردی بیک شیخوانلو و گروهی از درباریان خود , آشکارا به دشمنی و ستیز با نادر پرداخت .
بخشنامه هایی به نام فرماندار گرایلی, گرگان, مازندران وهمچنین به ملک محمود و ملک اسحق که همیشه با نادر بودند نوشته او را متهم به خیانت و نافرمانی نمود. ملک محمود فرمان را به نادر نشان داد و نادر از دو رویی شاه خشمناک گردیده دوباره به قوچان رو آورد . شاه تهماسب با نیرویی که فراهم آورده بود به جنگ نادر شتافت. نزدیک قوچان دو لشگر بهم برخوردند و جنگی خونین در گرفت . جعفر قلی بیک شادلو سر دسته ی کردها که فرماندهی نیروی شاه تهماسب را داشت به تیر تفنگ کشته شد.
گروه بسیاری از کردها به خاک خون افتاده چندین دسته نیز اسیر و دستگیر شدند.روز دیگر کردهای قراچورلو که جنگجوترین تیره های کردهستند به کمک شاه تهماسب آمده شکست یافتند . نادر در سرمای سخت شهر را از هر سو محاصره نمود و شاه تهماسب چون میدانست از هیچ کمکی به او نخواهد رسید و در شهر به حال محاصره باقی خواهد ماند اندیشید که نادر پیشنهاد صلح نماید. ولی نادر بدون اینکه به شاه اعتنایی کند به مشهد بازگشت . پس از چند روز شاه تهماسب نیز از کار خود پشیمان شده به مشهد آمد .
این سبک سری شاه جز اینکه او را سرافکنده ورسوا کند هیچ سود دیگری نداشت و بازگشت او به مشهد بارهااز رفتار ناهنجارش بود ننگین تر از رفتار ناهنجارش بود. در این گیر ودار کردهای درگز به فرماندهی شکربیک سر به شورش برداشته و تاتارهای مرو نیز مرو نیز با غوای پنهانی ملک محمود سرکشی آغاز نمودند. نادر ابراهیم خان برادرش را به سرکوبی کردهای درگز فرستاد. ابراهیم خان پس از اینکه به ابیورد رسید گوشمالی سختی به کردها داده آنها را سرکوبی نمود ولی در پایان کار ترکمنهای یمرلی و علی ایلی همراه محمدحسین خان زعفرانلو و شاهوردیخان شیخوانلو به کمک کردها شتافته اردوی ابراهیم خان را در تنگه ی ابیورد به محاصره انداختند.
نادر چون از محصور شدن برادرش آگاه شد به همراهی شاه تهماسب از راه قوچان به ابیورد رهسپار گردید. در راه گزارش رسید که دسته بزرگی از کردها به سوی قوچان رهسپارند . نادر بدون درنگ شاه تهماسب را گذاشته و بر کردها تاخت آورده بنه و همه ی بار خانه ی آنان را به چنگ آورد. سپس به ابیورد رو آورده محاصره کنندگان ابراهیم خان را مانند گرگی که در گله گوسفندی افتد از هم بپراکند.
کردها از پیدایش ناگهانی نادر چنان دست و پای خود را گم کردند که دست از محاصره برداشتند بسوی قوچان بدر رفتند و نادر یک دسته از سواران افشار را به دنبال آنها فرستاده دستور داد می توانند کردها را دنبال نمایند و سواران نادر مانند تیر شهاب در پی کردها روان شده سر راه بر آنها بگرفتند و یکی از دسته های آنان به نام سلیمان بیک شیخوانلو را دسگیر نموده به اردوگاه فرستادند.نادر فرمان داد تا هر دو چشم او را بدر آورند.کردهای قوچان هم چون تاب ایستادگی با سواران افشار را نداشتند همگی تسلیم گردیدند ونادر پیروزمندانه به مشهد بازگشت.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 