فایل ورد کامل مقاله نظام تعلیم و تربیت و نوآوری در جامعه اسلامی؛ بررسی علمی نقش آموزش در شکوفایی فرهنگی و علمی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
2 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله نظام تعلیم و تربیت و نوآوری در جامعه اسلامی؛ بررسی علمی نقش آموزش در شکوفایی فرهنگی و علمی دارای ۳۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله نظام تعلیم و تربیت و نوآوری در جامعه اسلامی؛ بررسی علمی نقش آموزش در شکوفایی فرهنگی و علمی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله نظام تعلیم و تربیت و نوآوری در جامعه اسلامی؛ بررسی علمی نقش آموزش در شکوفایی فرهنگی و علمی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله نظام تعلیم و تربیت و نوآوری در جامعه اسلامی؛ بررسی علمی نقش آموزش در شکوفایی فرهنگی و علمی :

نقش نظام تعلیم و تربیت در ایجاد ونوآوری و شکوفایی در جامعه اسلامی

مقدمه :
تعلیم وتربیت ستون فقرات یک جامعه است. همانطوریکه وجود ستوان فقرات و سالم بودن آن برای بدن انسان مهم و حیاتی است، وجود نظام سالم و پیشرفته ای تعلیم و تربیت برای جامعه ضروری و حیاتی است. پیشرفت یک جامعه بستگی مستقیم به چگونگی و وضعیت آموزش و پرورش آن جامعه دارد
کشور ما، ایران تا هنوز دارای یکی از خرابترین نظام آموزشی و پرورشی جهان است. عدم توجه مسئولین امور به تعلیم و تربیت از یکسو و جنگ ، نا امنی، فقر، کم توجهی والدین اطفال از سوی دیگر باعث این عقب افتادگی بوده اند

در کشورهای پیشرفته مجربترین، سالمترین، دلسوزترین، با حوصله ترین و با اعتماد ترین زنان و مردان تحصیل یافته شان را در امور تعلیم و تربیت می گمارند تا پیشرفت و بقای پیشرفت جامعه را تظمین نمایند؛ در این کشورها هیچ معلم مکتبی کمتر از درجه ماستری در رشته تعلیم و تربیت نیست و معلم کودکستانها کمتر از درجه لیسانس در رشته تعلیم و تربیت نمی باشند. در کشورما، وضعیت چگونه است؟ چرا کسانیکه سه دهه را در انسان کشی و جنگ و خشونت گذارنده و از سواد لازم برخور دار نیستند به شغل مقدس و پر مسئولیتی آموزش و پرورش نسل آینده ایران سوق داده می شوند؟

 

آیا نظامیان که سالها در جنگ و خشونت بوده اند، می توانند آموزگاران سالم، با حوصله ، مجرب و شایسته برای اطفال و جوانان افغان باشند؟

در کشور ما معلمین مکاتب و کودکستانها از چه درجه علمی برخور دار هستند؟ چه آموخته اند تا نسل آینده ما بیا آموزند؟
عدم توجه به نظام تعلیم و تربیت، خیانت نابخشیدنی به جامعه فقیر و پس مانده ایران است؟
برای داشتن نظام تعلیم و تربیت پویا همه باید تلاش کنیم و نباید انتظار بیش از حد را از دولت داشت. دولت مردمی به مردمش گوش می دهد و تسلیم به خواست و اراده ملتش است. ملت متعهد به دولتش کمک می کند تا بر مشکلات فایق آید و مصدر خدمات ارزنده برای جامعه اش باشد. هم دولت و ملت باید برای هدف مشترک که همانا داشتن جامعه مترقی و با رفاه و صلح آمیز است تلاش نمایند.
تعلیم و تربیت یکی از اساسیترین فعالیتهایی است که در طی یک فرایند ، نسل اول می‌کوشد تا قدرت آگاهی نسل بعد از خود را در همه زمینه‌ها پرورش داده و آنها را برای برخورد با مسائل گوناگون آماده سازد. تعلیم و تربیت به مثابه جریانی است که باید در کنار آموزش دانش، قدرت تفکر را در فرد رشد دهد و تسلط او را بر محیط زندگی افزون کند. در آموزش و پرورش هم از علم صحبت می‌شود و هم از تفکر. هم پرورش عقلانیت مورد توجه است و هم از جنبه اجتماعی بودن انسان سخن به میان آمده است .
اهمیت تعلیم و تربیت تا بدانجا است که در جای جای قرآن مجید سخن از آن آمده است و متعالی‌ترین تربیت که همان تربیت الهی است بارها مورد تأکید قرار گرفته است.
در طول تاریخ تغییر و تحولات بسیای در نحوه تعلیم و تربیت در جوامع متمدن صورت گرفته و تحت شرایط مختلف روشهای متفاوتی اتخّاذ شده است. با سیر تکاملی تمدنها و تغییرات آرام فرهنگها بسته به شرایط خاص جامعه روشهای تعلیم و تربیت نیز تغییر یافته است.

در قدیم مفهوم تعلیم و تربیت انتقال مهارتها و معلومات بود و روش عمده در تدریس آنها سخنرانی یا مطالعه کتابهای درسی به شمار می‌رفت و بعلت پیشرفت علوم مراکز دانشگاهی تمرکز خود را بر انتقال معلومات و اطلاعات معطوف کرده بودند. روش آموزش انتقال یکطرفه استاد به شاگرد بود و کاوشگری در این سیستم جایی نداشت اما امروزه تحولات چشمگیری در روشهای تعلیم و تربیت در

جهان مشاهده می‌شود. جهت این تحولات بسوی پژوهشگری و تحقیق خود کودک به پیش می‌رود. در روشهای نوین از انتقال صرف خودداری شده و پیشنهاد می‌شود ساعتهای بیشتری را در دروس مختلف به کاوشگری اختصاص بدهند. این کار علاقه دانش‌آموز را به فراگیری مطالب افزون می‌کند و به پرورش مهارتهای فکری او نیز کمک خواهد کرد. باید گفت پرورش تفکر خلاق و نقاد در کودکان اساس تعلیم وتربیت جدید است.

در طی فرایند پژوهش دانش از تحقیقات خود کودک بدست می‌آید و خلاقیتهای او ظاهر می‌گردد. به تعبیر دکتر علی شریعتمداری «تعلیم و تربیت خود، تحقیق است». در این فرایند نقش معلم هدایت جریان تحقیق است و مستقیماً در پژوهش دخالت نخواهد کرد.

محور کار در آموزش و پرورش جدید تفکر است و تفکر محور یادگیری قلمداد می‌شود. در آموزش و پرورش نوین به مسائل ظاهراً کم اهمیتی توجه می‌شود که می‌تواند در نهایت اثرات بزرگ و مهمی در یادگیری و ازدیاد علاقه کودکان داشته باشد. بطور مثال در مدرسه اریبیا در انگلستان بچه‌ها کفش‌های خود را در بدو ورود به مدرسه در می‌آورند تا مانند خانه احساس راحتی کنند و یا در بعضی مدارس دانش‌آموزان بدون کیف بمدرسه می‌روند و رنج هر روزه حمل کیفهای سنگین را متحمل نمی‌شوند. در برخی از مدارس هم کلیه دروس بصورت داستانی به کودکان عرضه می‌شود تا با برانگیختن علاقه دانش‌آموز به جریان ارائه درس کمک شود و مطالب بهتر در ذهن کودک جای بگیرد. علاوه بر اینها تشویش و اضطراب دانش‌آموز به حداقل می‌رسد و میزان همدلی میان معلم و شاگرد به درجه بالایی افزایش می‌یابد. این موارد و موارد دیگر با پرورش قوه تفکر و ایجاد انگیزه و علاقه، یادگیری فعالانه را در دانش‌آموزان افزایش می‌دهد و حس جمعی گروه را نیز بالا می‌برد.
باید توجه داشت که تعلیم و تربیت فعلی کودک اساس کار آینده او را تشکیل خواهد داد. کودکان در جریان رشد روحی و جسمی خود دچار تغییرات تدریجی در رفتار، افکار، عادات، تمایلات و احساسات خود می‌شوند و این تغییرات می‌تواند مسائل و مشکلات خاصی را برای آنها فراهم سازد که گاه از حل آنها ناتوان است و عدم توجه به این نیازها و تغییرات می تواند سعادت آتی او را به مخاطره بیندازد. مربی باید با توجه به سن کودک، نیازهای او را تشخیص دهد با توجه به محیط اجتماعی و خصوصیات فرهنگی جامعه و جنبه‌های تربیتی به پرورش او بپردازد.
در این زمینه ذکر چند نکته به نظر مهم می‌رسد:
۱ برای رشد فکری و اخلاقی در کودکان می‌توان از بازیها و کارهای جمعی استفاده کرد.
۲ نقش معلم باید نقش راهنما و سرپرست باشد تا بچه‌ها فرصتهای بیشتری برای ارتقای اعتماد به نفس و قبول مسئولیت در همه زمینه‌ها را داشته باشند.
۳ اساس کار در دبستان بهتر است براساس تجربیات حسی باشد و تصورات و مفاهیمی که به ذهن کودک داخل می‌شود با واقعیت تطبیق کند.
۴ مربی باید توجه داشته باشد که رشد جریانی دائمی است و تجربیات قبلی دانش‌آموزان اساس تفکرات و درک آنها را تشکیل می‌دهد و در رفتار آینده آنها مؤثر است.
۵ کودکان باید نسبت به موضوع مورد یادگیری علاقه‌مند باشند و نسبت به یادگیری مطلب خاصی احساس نیاز کنند تا به فعالیت و تحقیق دست بزنند.
۶ به علت پیشرفت و توسعه وسایل ارتباطی ضروری است که افراد جامعه از جمله معلمین خود را برای برخورد با افکار مخالف آماده کنند و قدرت تحمل افکار دیگران را داشته باشند و بدور از تعصب به بررسی آراء و عقاید بپردازند و این نکته را به دانش‌آموزان نیز یاد بدهند.
۷ برخلاف نظر برخی از کارشناسان تعلیم و تربیت که معتقدند هر تربیت صحیحی از راه تجربه بدست می‌آید این نکته حائز اهمیت است که تنها تجربیاتی منجر به تربیت صحیح می‌شود که آموزنده باشند و اثر سوء تربیتی نداشته باشد. تجربه باید مطبوع باشد و از طرفی باعث رشد تجربیات بعدی شود.
۸ برخی نیز معتقدند که تعلیم و تربیت همان رشد است در حالی که جهت رشد بسیار مؤثر است. اگر رشد در جهت منفی را در نظر بگیریم برخلاف اصول تعلیم و تربیت است.
رشد باید در جهت مثبت و تکامل پذیر باشد و موجبات رشد بیشتری را فراهم کند.
۹ . تربیت دینی از مسائل بسیار مهمی است که کارشناسان غربی در بسیاری از موارد از نظر دور داشته‌اند. جنبه هدایتی این تربیت می‌تواند به پرورش ارزشهای اساسی و قوای معنوی شخصیت انسان منجر شود. هدفهای معنوی و عقلانی مثل تقوی و پرهیزگاری می‌تواند به پرورش قوه تفکر در کودکان ودر نهایت به رشد آنها جهت بدهد.
۱۰ از نظر تعلیم و تربیت، آزاد قرار دادن کودکان در سلامت و ارتقای روحیه و اعتماد به نفس آنها مؤثر است. کودکان بواسطه آزاد بودن طبیعت خود را آشکار می‌سازند و در جریان یادگیری نیز بهتر عمل می‌کنند اما نکته مهم این است که این آزادی باید در چهارچوب عقل و خرد باشد به عبارت دیگر با راهنمایی عقل، عواطف و امیال کودکان کنترل شود. در این زمینه دین نقش مهمی در هدایت عقل و تحکیم مبانی عقلی دارد.
۱۱ نکته دیگری که در تعلیم و تربیت مهم است این است که اهداف تربیتی کاملاً واضح و مشخص شود و با تمایلات اشتباه نشود. در مدارس جدید در بعضی از مواقع پیروی از تمایل را با پیروی از اهداف اشتباه می‌گیرند و بچه‌ها در هر کاری آزادند همانطور که در قدیم تمایلات درونی دانش‌آموزان نادیده گرفته می‌شد و به علایق دانش‌آموزان اهمیتی داده نمی‌شد. در تعلیم و تربیت صحیح آنچه مهم است این است که باید در چهارچوب اندیشه به علایق کودکان توجه کرد و این تمایلات را هدایت نمود تا تحت کنترل عقل به نتیجه و هدف واقعی برسند.
۱ پرستش خدا
پرستش خدا بمعنی قدم نهادن در مسیر توحید است. مسیری که در تمام مراحل رشد فرد و جمع را تضمین می‌کند. مسیری که در آن بدیها طرد و ارزشهای والای انسانی تأیید می‌شود و عدالت خواهی و ایثار به تحقق می‌پیوندد. انسانی که خدا را می‌پرستد، اعمالش خلاف سعادت خود و جامعه می‌شود.
۲ تعلیم حکمت
کلمه حکمت بمعنی سخن منطقی است. آموزش سخنان منطقی از نظر تربیتی بسیار مهم است. برخی از اندیشمندان تعلیم و تربیت را عبارت از پرورش قدرت قضاوت درست و یا استدلال منطقی می‌دانند. مربیان به فرد کمک می‌کنند تا آنچه را منطقی است برگزینند و غیرمنطق را رد کنند. در حقیقت تعلیم و تربیت از نظر اسلام کسب معلومات تازه نیست بلکه این تنها جزئی از تعلیم و تربیت است و آنچه مهم است بالا بردن قدرت تمییز حق و باطل و یا قضاوت صحیح در بین افراد جامعه است و لازمه رشد قضاوت صحیح بالا بردن قدرت نقد سازنده در افراد می‌باشد.
۳ پرورش روح عدالتخواهی
عدالت از ارکان اساسی جامعه اسلامی است و باعث سلامت آن، در جامعه‌ای که عدالت حاکم است هرکس به کار و کوشش بیشتری دل می‌بندد و اساس مالکیت در آن محترم شمرده می‌شود. و تمام اینها باعث رشد و ترقی جامعه است.
برای آموزش عدالت به دانش‌آموزان علاوه بر اینکه مربی باید خود عادل باشد، می‌توان آنها را به تمرینهای خاصی واداشت تا عملاً مفهوم عدالت را درک کنند.
۴ تکامل انسان
انسان ماهّیتاً با دیگر موجودات متفاوت است. جنبه‌های معنوی انسان بسیار متمایز و والاست انسان بذات خود نه گناهکار است و نه نیکوکار بلکه مستعد کسب فضایل و رذایل است و این دیدگاه انسان را ملزم می‌کند که به تکامل معنوی بیندیشد و در آن قدم بگذارد.
۵ استقلال و مسئولیت فرد
از ویژگیهای نظام تربیتی اسلام مستقل بار آوردن فرد است و اینکه انسان مسئول اعمال خویش است. «هرکس ذره‌ای کار نیکو انجام دهد پاداش می‌بیند و هرکس ذره‌ای عمل زشت انجام دهد مجازات می‌شود» رشد و فساد جامعه بدست خود انسانها است.
اسلام رفتار انسان را متغیر می‌داند و افراد را مسئول اعمال خویش می‌داند و تغییرات اجتماعی را نیز نتیجه تغییر رفتار افراد می‌داند.
۶ پرورش نیروی تفکر
در اسلام هیچ عبادتی مانند تفکر با ارزش نیست و هیچ علمی نیز به پای تفکّر نمی‌رسد.
۷ پرورش روح اجتماعی و شخصیت اخلاقی، برادری، همکاری و دوستی با دیگران.
۸ احترام به انسانها و ایمان به صلاحیت مردم از دیگر ویژگیهای نظام تربیتی اسلام است.
«گرامیترین شما نزد خدا باتقوی‌ترین شماست.» ملاک احترام به انسانها جنس، نژاد، ملیت و دیگر چیزها نمی‌باشد بلکه ملاک تقوی و فضیلت‌های اخلاقی انسانهاست.
اسلام به مردم احترام می‌گذارد و نظر آنها را در امور مهم می‌داند. در قرآن بارها به شور و مشورت اشاره شده است و به پیامبر دستور داده شده که در امور با مردم مشورت کن.

تعلیم و تربیت، جایگاه و عملکرد آن
تعلیم و تربیت پیش از آنکه متکفل آبادانى جهان باشد، خانه دل و کاشانه نگاه آدمى را ویران مىسازد و دیگر بار بر خرابههاى آن بنایى نو برمىکشد. بنایى که ساختار آن با معمارى پیشین متفاوت است. از این رو نمىتوان جایگاه آن را در راستاى دیگر سازمانهاى اجتماعى، مدنى و حتى سیاسى قرار داد. زیرا اینها خود تحتتاثیر نظام تعلیم و تربیت دگرگون مىشوند.
جا دارد که سؤال شود که چگونه طى سیصد، چهارصد سال اخیر این همه جهان و ملتهاى ساکن بر پهنه آن دگرگون شدهاند؟ چرا دیگر بویى از تاریخ گذشته، فرهنگ گذشته و انسان گذشته به مشام نمىرسد؟ چه چیز باعث این همه تغییر در رفتار آدمى، شهر او، خانه او، پوشاک او و بالاخره خورد و خوراک او شده است؟ همه آنچه که ذکر آن رفت تابعى از رفتار و خواست انسانند و انسان خود تنها در کارگاه تعلیم و تربیتشکل مىگیرد.
بویژه که تربیت دوران خردسالى، بتدریج قلب و ذهن کودکان را به شکل دلخواه مربیان و معلمان درمىآورد و از آن پس هیچ کس را یاراى رهایى از آموختههاى پیشین که چونان نقشى بر پهنه سنگ حک شده اند نیست.
تربیت یافتگان نظامهاى آموزش و پرورش خود بازتابى از همه دریافتهاى رسمى و غیررسمى کارگزاران آن نظاماند، خواه این دریافتها به وسیله مربیان و معلمان آموزش داده شود و خواه در کتابها مضبوط باشد. از این رو براى دگرگون ساختن یک ملت هیچ راهى سریعتر، ساده تر و هموارتر از دگرگون ساختن نظام تعلیمى و تربیتى آن ملت نیست. و به این ترتیب نسلها شکل مى گیرند و بسان مربیان خود و متاثر از تعلیماتشان به عالم و آدم مىنگرند. بر پهنه شهرها جارى مى شوند و جهان خاکى را مطابق آرمانها، الگوها و دریافتهاى پذیرفته شده شان دگرگون مى سازند. به همین دلیل است که عرض کردهام جایگاه تعلیم و تربیت بس رفیعتر از جایگاه همه مناسبات و معاملات مدنى و فرهنگى به حساب مىآید. متغیرى که آرامآرام همه امور را تابع خود مى سازد. از همین رو همواره نظام اجتماعى، نظام اقتصادى، شهرسازى، معمارى، نظام سیاسى و دیگر مناسبات جمعى اقوام تابع نظام تعلیمى و تربیتى ویژهاى است که در میان قومى پذیرفته شده است.
هیهات، اگر بدون تبیین اهداف غایى امر تعلیم و تربیتبه صورت منتشر اقدام به تعلیم آدمى شود و یا اینکه یک نظام فرهنگى و تربیتى نادانسته مجموعهاى از اهداف متناقض را بر نظام تعلیمى و تربیتى ملتى تحمیل نماید; نتیجه و محصول کار جز خلق گروههایى از مردان و زنان سرگشته، بىهدف و منفعل در برابر حوادث و وقایع زندگى نخواهد بود. مردمانى که زیست منفعل و حیات بىسرانجام آنها را در دره پوچى وىتردید بعد از روشن شدن اهداف تربیت انسان بر مبناى دریافتهاى کلى و معنى زندگى تبیین شده به وسیله بزرگان اهل نظر و برنامهریزى صحیح امکان لازم براى تحقق آن اهداف فراهم مىآورد و شکى در این نیست که برنامهریز و طراح نیز خود نیازمند باورى قلبى درباره آن تفکر و نظام نظرى است و به عبارتى مىبایستخود تربیتشدهاى باشد که با همه وقوف و آگاهى براى تحقق اهداف و آرمان مکتب تربیتى اقدام به برنامهریزى کند تا از این مجرا، دسترسى به آن اهداف سهلتر و سریعتر صورت گیرد.
پر واضح است که یک برنامهریز در برنامهریزى، همواره، حفظ اصول اعتقادى مکتب و نظام ارزشى، فرهنگى را سرلوحه کار خویش قرار مىدهد. ضمن آنکه پیشبینى لازم براى دفع جریانهاى اخلالگر مزاحم و یا عامل انحراف را به عمل مى آورد.
باید پرسید: آیا برنامه ریزى براى اهداف تعلیمى و تربیتى در کشور ما از صدر مشروطیتبر مبناى درستى استوار بوده یا خیر؟
بیش از یکصد سال از عمر تحول بزرگ فرهنگى صدر مشروطیت مىگذرد. در واقع این مقطع تاریخى را نقطه عطف بزرگى در حیات فرهنگى و مدنى ایران اسلامى به حساب آورد. زمانى که فرهنگ و تمدن مغربزمین، در بستر مناسب و فراهم خود دویستمین سالگرد خود را پشتسر مى نهاد امکان تلاقى و نزدیکى غرب و ایران فراهم شد.
انسان غربى، در میان همه مناسبات مدنى خود، الگویى از نظام اخلاقى و اعتقادى پیروان مکتب اومانیسم (اصالت انسان) را جلوه گر مى ساخت و با رویگردانى از همه وجوه نظام اعتقادى و باورهاى مذهبى مسیحیت همه صحنه ها را درمى نوردید.
این آشنایى بسرعت جمعى از ایرانیان را مشتاق دیدار از غرب کرد. بىآنکه هیچ شناختى از اصول، مرام و باورهاى آن سامان داشته باشد.
آنها تنها دستاوردهاى مادى تمدن غرب و پارهاى از اخلاقیات آن را دیده و واله و شیدا شده بودند، چنانکه، گردانندگان نظام سیاسى وقت نیز، بىآنکه کمترین شناختى از غرب و ماهیت آن داشته باشند درباره امرى تصمیم گرفتند که به هیچ وجه صلاحیت لازم را دربارهاش نداشتند. زیرا، چنانکه ذکر آن رفت، همواره، نظام اجتماعى سیاسى تابعى از نظام تعلیمى و تربیتى و به تبع آن نظام فکرى و نظرى است. اما این بار قاعده عکس شده بود. پیش از آنکه «نظام نظرى و یا مردان اهل نظر» درباره تربیت انسان و نظام اجتماعى و مدنى موردنیازش اعلام راى کنند، سردمداران دستگاه اجرایى تصمیم خویش را گرفته بودند. از این رو مىبینیم که نابخردانه سطح ارزش نظام اجرایى و مادى فراتر از سطح نظام فرهنگى و اعتقادى قرار گرفت. نتیجه این امر معلوم بود:
«در پى این غفلت، بنا به انفعالى که در برابر فرهنگ و مدنیت غرب به آنها دست داده بود شاگردان برگزیده نظام سیاسى وقتبراى فراگرفتن علوم به فرنگ رفتند و با خود نظام تعلیم و تربیتى مدون غربى را وارد ساختند. نظامى که پیشاپیش اهداف و مقاصدش در دستگاه فکرى علماء مغربزمین تعریف شده بود.»
روشن بود که از میان این نظام «انسان دینى» بیرون نمىآمد. چرا که آن نظام را هیچ نسبتى با دین نبود بلکه در ذات خود ناقض دین به شمار مىآمد. غرب اساس نظر خود را بر امانیسم استوار ساخته بود تا خود را ازلاص کند. اما سردمداران نظام سیاسى و اجتماعى ایران بر آن بودند که با مسلمان کردن این دیو زین بر گرده آن نهاده و سوارى گیرند.
باید دانست که بسط تاریخى باورها و اخلاق غربى در میان جامعه مسلمان ایرانى، از همین جا نشات مىگرفت. البته سهلانگارى علماى دینى و غفلت آنان را در این میان نباید نادیده انگاشت. این امر در سیر تکوینى خود، همه حوزههاى مدنى و فرهنگى را درنوردید تا جایى که موفق شد باقیمانده علوم دینى و درسهاى اخلاق مذهبى را در خود مستحیل ساخته و جزیى از خود کند.
بدینگونه بود که میراثدار انسانهایى شدیم که بسان غربیان به عالم مىنگریستند. بسان آنان امور معیشتى و مدنى خود را سامان مىدادند و چونان موجودى دوزیست پارهاى از اعمال و تکالیف مذهبى را هم به امید رسیدن به رستگارى به جا مىآوردند.
این عوامل باعثشد که آنان هیچ گاه نتوانند معضلات فرهنگى و مدنى خود را حل کنند.
این روند تا دهههاى پنجاه و شصتخورشیدى ادامه یافت اگرچه هر از چندى در میان آثار قلمى خود را سرزنش کردیم که چرا صاحب خرد غربى نیستیم و یا چرا صاحب مردان و زنان اهل دیانت نشدیم و یا چرا در امور مدنى و معیشتى چنان تاب غرب شدهایم که از هویتحقیقى پیشینیان دور افتاده ایم؟
طى همین دوران، نویسندگان و منتقدان بسیارى ، به مطالعه اوضاع و احوال حیات فرهنگى ملتهاى مسلمان و از جمله ایرانیان پرداختند و با دیدى نقدگونه وضعیت انفعالى عارض شده بر حیات اخلاقى و مادىد و حتى نسخههایى را نیز براى اصلاح اوضاع و بهبود اندام بیمارى که مرض، بسیارى از نسوج او را در خود گرفته بود عرضه داشتند.
نویسندگانى چون جلال آلاحمد در «غربزدگى» و دکتر على شریعتى در آثار خود، رگههایى از واماندگى فرهنگى را آشکار ساختند و حتى توصیههایى براى خروج از این وضعیت عرضه داشتند اما، هر یک از آنان، وجهى از مدنیتحاکم غربى و یا وجوهى از بافت فرهنگى آن را مورد مؤاخذه و بازپرسى قرار دادند و با ادغام مجموعهاى از دریافتها و راهحلها (که بسیارى از آن طرق خود برگرفته از نظام مدنى و فرهنگى مغربزمین نیز بودند)، طریقى را براى خروج از آشفتگى مدنى و فرهنگى ملتخود اعلام داشتند غافل از آنکه، خانه از پاىبست ویران بود و اصلاح پارهاى از امور مدنى (مانند ماشینزدگى مورد بحث جلال آلاحمد) نمىتوانست ملتى را که در سه وجه «عقیدتى، فرهنگى و مدنى» دچار بیمارى شده بود و همه ساختار نظرى و اخلاقى و عملى حیات خود را از نظام غربى اخذ مىکرد روى به صلاح آورد.
انقلاب اسلامى نیز با همه عظمتش نمىتوانست پیش از تحقق «انقلاب فرهنگى» و در انداختن طرحى نو در نظام تعلیم و تربیت، موفق به نجات مسلمین از بند واماندگى و انفعال فرهنگى شود. این انقلاب فرهنگى نیز چنانکه پیش از این در مقالات مختلف اعلام داشتهام. نیازمند مطالعه فرهنگى جامع بود.
به اختصار عرض خواهم کرد که: انقلاب فرهنگى چیست و اگر رخ دهد چه تغییراتى در امور حاصل مى شود؟
انقلاب فرهنگى، همه امور فرهنگى، مدنى مبتلا به یک ملت را تحتتاثیر خود دچار دگرگونى بنیادین مىکند و اساس تعاریف را در هم مىریزد. و از آنجا که این مباحث ویژه انسان، همواره از پرسش درباره انسان آغاز مىشود و از خلقتش، فلسفه بودنش و غایتى که انتظار او را مىکشد و نوع نسبتى که با طبیعت پیرامونش برقرار مىکند. همه چیز واسپس این تعریف، جایگاه و نقش خویش را پیدا مىکند. تنها کافى است که انسان را داراى «شانى» این جهانى و مادى بدانید، تا بتوانید مناسب با شانش درباره نحوه بودن او در زمین و زندگیش تعریف عرضه کنید و برایش موازین ارزشى وضع کنید. برعکس اگر به او شان «الهى» بدهید و حیاتش را در عرصه زمین موقتى و کوتاه اعلام کنید از آن پس همه مناسبات او در صحنههاى اجتماعى، اقتصادى، تربیتى، سیاسى و ; رنگ دیگرى به خود مىگیرد.
پر واضح است که همه نظامنامههاى اخلاقى و باید و نبایدها نیز از لابلاى همین تعاریف خارج مىشوند. چه، واضعان آن نظامهاى اخلاقى و ارزشى، مبتنى بر نوع شناخت و تعریفى که از آدم، مبدا و غایت او عرضه داشتهاند قائل به مجموعهاى از دستورالعملها شدند تا نحوه بودن و زیستن او را معلوم سازند.
با این مقدمه مىتوان اعلام داشت که انقلاب فرهنگى، انقلاب در همه تعریفها، انقلاب در همه دیدگاهها، انقلاب در نحوه بودن و زیستن، انقلاب در نحوه سکنى گزیدن، انقلاب در نحوه تعلیم دادن و تعلیم گرفتن، انقلاب در نوع شناسایى پدیدهها و بالاخره، انقلاب در تعریف آدم بود و تنها واسپس اینهمه هست که فرهنگى نوین پاى مىگیرد و پایههاى تمدنى دیگرگون استوار مىشود. مدنیتى مبتنى بر فرهنگ جدید.
عدم تحقق آن، بمنزله رجعتبه وضع پیشین، تعاریف پیشین و نحوه بودن پیشین است. به واقع این غفلت در درون خود نفى انقلاب را داراست. چه انقلاب تنها در این امر خطیر تمامیت معنى خویش را بازمىیابد. حضرت امام خمینى (ره) مکررا اعلام مىداشتند: «فرهنگ استعمارى باید جاى خود را به فرهنگ اسلامى بدهد» مفهوم انقلاب فرهنگى در این کلام ایشان کاملا پیداست.
گاه تصور مىشود که دگرگونى صورتها به منزله انقلاب فرهنگى است. غافل از اینکه دگرگونى در باطن امور و تعاریف خود عامل تغییر صورتها مىشود.
مشهور است که در انقلاب کبیر فرانسه، اصحاب دائرهالمعارف (نخبگان علمى و فرهنگى اروپا) اثرى را خلق کردند و مبتنى بر اصول «امانیسم» در آن پایههاى همه چیز را معلوم ساختند و حتى از گفتگو درباره روژ لب خانمها نیز کوتاهى نکردند.
دائرهالمعارف بزرگ انقلاب فرانسه، نظامنامهاى بود که وضع ملت مغربزمین را بر اساس مذهب اومانیسم درباره همه امور عالم و آدم معلوم مىکرد.
اساس فرهنگ و تمدن غربى نیز بر شالودههاى این دائرهالمعارف و آراء و علماى علوم نظریشان استوار شد.
تذکر این نکته ضرورى است که مراد از دائرهالمعارف، اطلاعات عمومى رایج نیست. چه اولین بحث این مجموعه که به اسم دائرهالمعارف عرضه مىشوند «اصول نظرى نویسندگان» است. بنابراین انقلاب فرهنگى، نه تنها تعاریف و مبانى نظرى بلکه شیوه و روشهاى دستیابى به پاسخها و شناسایى منابع نظرى براى مطالعه امور و حتى نوع طبقهبندى را هم دگرگون مىکند. از همین رو بلافاصله نظام مدرسى و تعلیم و تربیتى را تحتتاثیر قرار مىدهد. چه بسا که واسپس مطالعات قوى و پذیرفته شده و مرسوم دانسته شود که علوم رایج نیازمند نقد و بررسى و حتى طرد و نفىاند.
براى مثال باید پرسید:
– علومى چون روانشناسى، جامعهشناسى و; مبتنى بر کدام تعریف از انسان بنا نهاده شدهاند؟
– بر اساس کدام اصول طبقهبندى شدهاند؟
– چه تعریفى از علم، عقل، حکمت و; عرضه مىدارند؟
– چه روشى را برا شناسایى پدیدهها و حتى انسان پیشنهاد مىکنند؟
– آیا مباحثى از این دست کاملا مورد تایید اصول و منابع نظرى دینى هستند؟
– و آیا اگر از طریق دین به مطالعه مىپرداختیم به همین تعاریف، شیوهها و دیدگاهها مىرسیدیم؟
سؤالاتى از این دست در ابتداى حرکت قطعا براى یک انقلاب فرهنگى مطرحاند و نیازمند پاسخ.
عدم دستیابى به پاسخهایى روشن، مجموعهاى از تناقضات را بر ذهن و زبان عارض مىکند. تناقضاتى که به یک بحران مىانجامد. چرا که همواره «فقدان تکیهگاهى محکم براى پاسخگویى به سؤالات اساسى» عامل بحران در امور فرهنگى و مدنى است و متاسفانه این تناقضات در همین محدوده نمىماند و دیر یا زود جامعه انسانى را دچار بحران دهشتناک فرهنگى و اخلاقى مىکند. پاىبندى انسان بر مجموعهاى از اصول اخلاقى و ارزشى، نیازمند اعتقاد راسخى است که او باید درباره اصول داشته باشد. به عبارت دیگر: «اعتقاد راسخ است که آدمى را به اصول اخلاقى و نظامنامه فرهنگى پایبند مىکند.» از اینروست که نمىتوان از انسانى که در اصول اعتقادى دچار تزلزل، شک و ارتیاب است انتظار پایبندى به اصول اخلاقى مبتنى بر اعتقادات را داشت. چه اودات، خود را از دست تقیدات اخلاقى، سنتها و فرهنگ برهاند.
تاکید فراوان بر تحقیقى بودن اصول اعتقادى نیز ناشى از همین امر است.
باید گفت مردان صاحبنظر و استوارکنندگان پایههاى نظرى اگرچه بىصدا، آرام و نامحسوس عمل مىکنند اما بهترین نقش را در دگرگونى جوامع عهده دارند. آنها بظاهر اهل عمل نیستند اما، همه مردان اهل عمل توان و نیرومندى خود را از آنان اخذ مىکنند و جوامعى که خود را بىنیاز از مردان اهلنظر بدانند سقوط و انحطاطشان حتمى است.
حال که ارتباط میان اعتقاد و اخلاق و فکر و فرهنگ معلوم شد باید دانست که همه اعمال متکى به اخلاق و ضمانت اخلاقىاند.
در واقع نظام فرهنگى و ارزشى، چونان معیار و خطکشى حد و مرز اعمال را معلوم مىسازند. نظام فرهنگى باید و نبایدهاى معاملات اقتصادى و مالى را معلوم مىسازد و مجرى امور مالى عمل خود را بر آن اساس استوار مىکند و پا از محدوده پذیرفته شده خارج نمىکند.
نظام فرهنگى باید و نبایدهاى معمارى و شهرسازى را معلوم مىسازد تا شهر و معمارى حافظ فرهنگ شود و انسانى خو گرفته و مانوس با همان فرهنگ بار آورد. مجرى امور شهرى و شهرسازى هم همه عمل خود را بر اساس آن نظام استوار مىکند و حدودش را پاس مىدارد.
نظام فرهنگى و ارزشى باید و نبایدهاى پوشش را معلوم مىسازد و طراح و مجرى امر پوشش عمل خود را بر آن استوار مىکند تا جامعه در هر صورتش از نظام فرهنگى و ارزشى عدول نکند.
در واقع هر یک از این امور آنگاه که از نظامنامه واحد فرهنگى پیروى کنند خود مجسمه ارزشها الگوى فرهنگ و اخلاق پذیرفته شده و مورد تایید اصول اعتقادى مىشوند و این موضوع درباره همه امورات مربوط به انسان صادق است.
در این میان نظام تعلیم و تربیت، وظیفه تبیین و آموزش اصول اعتقادى، نشر و تثبیت نظام فرهنگى و بالاخره سامان دادن به نظام عملى نونهالان را که مردان و زنان آیندهاند عهدهدار مىشود.
حال اگر نظام تعلیم و تربیت، در اصول اعتقادى از چند منبع نظرى تغذیه کند، مثلا در پارهاى از دروس اصول دینى را پذیرا شود و در پارهاى دروس اصول اعتقادى امانیسم غربى و بطور کلى در نظام فرهنگى به مقتضاى حال و مقال، نظام فرهنگى دینى و غربى را در هم آمیزد و بالاخره به همین سیاق امور عملى را سامان دهد، نتیجه معلوم است: «نشر بحران در میان جامعه»
حال مىتوان به این پرسش جواب داد:
علتوجود بحرانفرهنگى و مدنى در جامعه مسلمان ایرانى چیست؟
پاسخ روشن است. ما همواره متوجه امور مصداقى، عینى و خارجى مىشویم ولى از امور اصلى غافل مىمانیم. بحران در مسائل فکرى، نظرى ما را در مباحث فرهنگى و عملى دچار بحران مىکند.
ما تمایل شدیدى به دوزیستى پیدا کردهایم و در هر کجا به هواى دلمان سازى کوک مىکنیم و این مسالهاى است که باید در جایى بدان پرداخت و از شر بحران خلاص شد. وگرنه، بحران در عمل (که در آخرین مرحله بروز مىکند و حکایت از مزمن بودن بیمارى دارد) جامعه را دچار تشتت، انحراف، سوء اخلاق، ابتذال، پوچى، بىسرانجامى و بالاخره روى کردن به فرهنگ و اخلاق بیگانه مىنماید.

نقش و تاثیر « عمل » در عرصه های تعلیم و تربیت
شرحی بر تمثیل « داعی فاقد عمل » و « تیرانداز فاقد کمان »
« گویایی » و « زیبایی » دو مشخصه بارز در کلام و سخن به شمار می روند و هرچه بیشتر در عبارات و جملات ظهور و حضور پیدا کنند بهتر می توانند متکلم و گوینده را در انتقال مقصود خود و محتوای کلام خویش موفق گردانند.
وقتی مشخصه « گویایی » به تجلی درآید هر کلام و سخنی را « گویا » می یابیم و تهی از هرگونه ابهام و پوشیدگی و پیچ و خمهای ایجادکننده مانع برای دریافت مقصود کلام و محتوای گفتار. و آن گاه که مشخصه « زیبایی » به ظهور و عینیت درآید هرکلام و سخن را « زیبا » می نگریم و در آن مجموعه ای از عبارات و جمله پردازی هایی را مشاهده می کنیم که هم از واژه های زیبا تشکیل شده اند و هم از تعابیر غنی و هم از آرایه های ادبی که دل و دیده را می نوازند و روح را به جنبش و اهتزاز درمی آورند و لذتی که در وصف نمی آید بر جان و روان می نشانند.
« تمثیل » از شیوه های ادبی مهم در « نظم » و « نثر » و « کلام » است که هم مشخصه « گویایی » را در کلام و سخن نظم و شعر و نثر و نگارش متجلی می نماید و هم مشخصه « زیبایی » را در این سه شیوه متداول در فرهنگ و ادب به ظهور درمی آورد.
در میراث بزرگ فرهنگ و معارف اسلامی نمونه های فراوان از تمثیل هایی را می یابیم که تفکر دینی و تعالیم و آموزه های اسلامی را به صورتی « گویا » و « زیبا » به نشر و ترویج درمی آورند و مخاطب را در دست یابی به معرفت و بینش و آگاهی در موضوعات مطرح شده در متن فرهنگ و معارف اسلامی موفق می دارند و به اقناع همراه با لذت های معنوی ناشی از نقش آفرینی موثر و تحول زای دو مشخصه گویایی و زیبایی نائل می گردانند.
کلام ذیل از حضرت امام جعفر صادق (ع ) نمونه ای است از آموزه هایی که در متون روایی اسلام با شیوه تمثیل در صدد انتقال مفاهیم ژرف و تعالیم عمیقی است که خاستگاه اصلی آنها فرهنگ جامع و رهایی بخش اسلامی می باشد.
امام (ع ) در کلامی غنی و پربار چنین می فرماید :
« الداعی بلاعمل کالرامی بلا وتر »
« دعوت کننده اندرزگویی که خود اهل عمل نیست همانند تیراندازی است که کمان ندارد. »
در این تمثیل « داعی » ـ دعوت کننده با موعظه و اندرز ـ همچون « تیرانداز » است و هر دو در تلاش برای رسیدن به « هدف » می باشند. هدف داعی نشاندن تیر کلام و سخن موثر و متحول بر فکر و جان و روح مخاطب و ارشاد و هدایت است و هدف تیرانداز نشانه روی و دقت کافی و لازم به منظور به خطا نرفتن تیر و فروآمدن درست و دقیق آن .
و نیز در این تمثیل « فقدان عمل داعی » همانند « فقدان کمان تیرانداز » است و این هر دو هر تلاشی برای نیل به هدف و رسیدن به مقصد دارند عبث و بیهوده است .
همچنان که « تیرانداز بدون کمان » قادر به نشاندن « تیر » به « هدف » نمی باشد « داعی بدون عمل » نیز هرگز توانا در نشاندن تیر کلام و سخن آمیخته به موعظه و اندرز در فکر و دل مخاطب نخواهد بود.

به جامعه خود بنگریم و در مواجهات و آمد وشدها و گفت و گوها و تعامل ها نظر بدوزیم .
آیا مشاهده کرده ایم « دعوت فاقد عمل » که به طور طبیعی « متجلی در حرف و شعار » می باشد در مخاطبین اثر بگذارد و تحول ایجاد نماید آیا « داعی » که خود « عامل » نیست قادر است با اندرزهای گوناگون و مواعظ مکرر هر انسان غیرمتعهد و بی تفاوت نسبت به ارزش ها و هنجارهای پاک و والا را به خود آورد

با توجه به واقعیت انکارناپذیر « تاثیر عمل » در « دعوت واندرز » باید دقت کافی و مراقبت وافی مبذول داریم تا تلاش ها و فعالیت ها در مسیر تبلیغ فرهنگ و تفکر دینی و تعالیم و معارف جامع اسلامی در همه ابعاد و موضوعات در « حرف » و « سخن » و « شعار » محدود و محصور نشود و به گونه ای نباشد که مخاطبان اثری از عمل و رفتار دقیق و جامع الهی و اسلامی در داعیان و تبلیغ گران مشاهده ننمایند. این دقت ها و مراقبت ها باید در موارد و موضوعات ذیل متجلی گردد تا دعوت ها و تبلیغات به هدف و مقصد نزدیک شوند :

امر به معروف ها و نهی از منکرها در سطوح مختلف اجتماعی و در تمام محیط ها و اماکن و کانون ها و توسط افراد گوناگون .

مواعظ و پندها و نصایح که همواره و در حالات و شرایط مختلف و در محیط های کار و تلاش و محافل دوستانه و آمد وشدهای خانواده ها و مواجهات و معاشرت های اجتماعی صورت می پذیرد.

انتقادهای مفید و صحیح و سازنده که باید انتقادکننده قبل از آن که برخی از صفات و حالات یا سلوک و رفتار و یا کنش و عملکردهای دیگران در مسائل مختلف و در عرصه های گوناگون تلاش و فعالیت و مدیریت را متذکر می شود و خواهان رفع آنها می گردد خود به همان معایب و کاستی ها در صفات و حرکات و فعالیت های خویش توجه و نظر کرده و به رفع آنها اقدام نموده باشد.

تعلیم ها و آموزش هایی که در « خودسازی های اخلاقی » به کار می رود و مخاطبان باید به آنها پایبند گردند و فعل و رفتار خویش را بر مبنای صحیح و منتج از ضوابط و دستورالعمل های اخلاقی بارورکننده شخصیت های سالم و پاک تنظیم نمایند.

مراقبت ها و فعالیت هایی که برای تحقق « پرورش های تربیتی پویا و بالنده » صورت می گیرد و در کانون های خانواده و توسط « والدین » به منصه ظهور می رسد و در محیط های تربیتی به وسیله « مربیان » به عینیت درمی آید و در صورتی که همراه با « عمل » باشد در کودکان و نوجوانان و جوانان تاثیر سریع و عمیق برجای می نهد.

« تبلیغ » با تمام ارزش و اهمیت و آثار شگرف و همه جانبه آن در گستره جامعه و برای ایجاد تحول و دگرگونی در افراد و متمایل کردن آنها به فرهنگ جامع و رهایی بخش اسلامی در سطوح مختلف و در ابعاد فردی گروهی و سازمانی و به ویژه در سطح کلان و توسط مراکز بزرگ علمی و پژوهشی وابسته به حوزه های علمیه و سازمان های وسیع و وابسته به دولت اسلامی و نیز در عرصه های « فرهنگ وهنر » و توسط « هنرمندان » و در رشته های هنری گوناگون و همچنین در سطح رسانه

های گروهی به ویژه « مطبوعات » و صاحبان قلم و نگارش و اهل تحقیق و پژوهش و هر نویسنده و شاعر که باید گفته ها و نوشته ها قبل از آن که در فیلم ها به تصویر درآیند و در نقاشی ها و خطاطی ها ترسیم شوند و در داستان ها و نمایشنامه ها و درصفحات روزنامه ها و نشریات و کتاب ها ثبت و نشر یابند در صفات و خصال و رفتار و عملکردهای این تلاشگران عرصه های فرهنگ و هنر متجلی گردند تا در مخاطبان تاثیر و تحول بنیادین ایجاد کنند و در این صورت است که « داعیان و دعوت گران عامل » هر کدام « تیراندازان ماهر و توانمند » خواهند بود که با « کمان های عمل » « تیرهای تفکر و تحول زا و هدایت آفرین » را در سرزمین افکار و قلوب و جان ها و روان ها فرود می آورند و به هدف می نشانند.

 

در لسان تمثیل « داعی » همچون « تیرانداز » است و این هر دو در تلاش برای رسیدن به « هدف » می باشند. هدف داعی نشاندن تیر کلام و سخن موثر و متحول بر فکر و روح مخاطب و ارشاد و هدایت است و هدف تیرانداز نشانه روی و دقت کافی و لازم به منظور به خطا نرفتن تیر و فرود آمدن درست و دقیق آن . « فقدان عمل داعی » همانند « فقدان کمان تیرانداز » است و این هر دو هر تلاشی برای نیل به هدف و رسیدن به مقصد دارند عبث و بیهوده است
« تمثیل » از شیوه های ادبی مهم در « نظم » و « نثر » و « کلام » است که هم مشخصه « گویایی » را در کلام و سخن نظم و شعر و نثر و نگارش متجلی می نماید و هم مشخصه « زیبایی » را در این سه شیوه متداول در فرهنگ و ادب به ظهور در می آورد

« تبلیغ » با تمام اهمیت و آثار همه جانبه آن در گستره جامعه تعلیم و آموزش های مبتنی بر « خودسازی های اخلاقی » تلاش برای تحقق « پرورش های تربیتی پویا و بالنده » و فعالیت های تلاشگران عرصه های فرهنگ و هنرو مطبوعات فقط با خروج از « حرف و شعار » و پیوند با « عمل و رفتار » تاثیر می نهد و تحول ایجاد می کند

مسائل بنیادین تعلیم و تربیت
بدون تردید میان آنچه حقیقت تعلیم و تربیت اسلامی است و آنچه در جامعه ما تحت عنوان تعلیم و تربیت اسلامی مطرح می شود تفاوت بسیار است. هرچند بررسی وضعیت کنونی تعلیم و تربیت در جامعه ما نیازمند پژوهش های علمی بسیاری است و بیان نکات و نتایج آن در این مقاله کوتاه امکان پذیر نیست با این وجود در حد امکان نکاتی مهم و قابل توجه در حول سه محور نظام تعلیم و تربیت، معلمان و اساتید و در نهایت دانش آموزان و دانشجویان ذکر می شود:

نظام تعلیم و تربیت: متاسفانه تا به امروز متولیان تعلیم و تربیت درصدد تدوین نظام جامع تربیتی برنیامده اند و آنچه امروز بنام نظام تعلیم و تربیت در جامعه ما وجود دارد معجونی از مکاتب و نظام های تربیتی مختلف است. بازسازی نظام فعلی تعلیم و تربیت در گرو بومی سازی آن و هماهنگ کردن آن با فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی است. برای تحقق این هدف توجه به نکات ذیل ضروری به نظر می رسد:
۱- نگاه جهان وطنی به تعلیم و تربیت: امروزه هنگامی که سخن از دهکده جهانی به میان می آید بدین معناست که تمام معادلات و برنامه ریزی ها در قلمروهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و; باید نه تنها در سطح ملی بلکه در نگاهی فراملی انجام شود. در عرصه برنامه ریزی آموزشی، متولیان امور باید به گونه ای برنامه ریزی کنند که اهداف خود را نه در سطح منطقه ای و کشوری بلکه در سطح جهانی تحقق بخشند. امروزه ما با مقوله ای تحت عنوان انفجار اطلاعات مواجه هستیم. به همین دلیل انسداد اطلاعات امکان پذیر نبوده و همین امر نگاه جهان وطنی را در عرصه تعلیم و تربیت توجیه می کند. تنها با وجود چنین نگاهی است که می توان شور و اشتیاق مسلمانان قرون اولیه را نسبت به فراگرفتن علوم مختلف در بلاد جهان دوباره احیاء کرد. ذکر یک

نکته در اینجا ضروری است و آن این که هنگام سخن گفتن از انفجار اطلاعات مقصود این نیست که افراد درصدد دریافت همه اطلاعات باشند که این خود امری غیرممکن و موجب تورم اطلاعات و دریافت اطلاعات بدون طبقه بندی می شود. بلکه بدین معناست که افراد بالقوه امکان انتخاب اطلاعات مورد نیاز خود را داشته و با جهت دادن صحیح به آنها بتوانند اطلاعات خود را گزینش کنند.

 

۲- مساله محوری و سوال محوری: یکی از آفت هایی که نظام تعلیم و تربیت فعلی به آن دچار شده است نگاه نمره محوری و مدرک گرایی است. هرچند تلاش هایی در جهت حذف این نگاه در حال صورت گرفتن است ولی همچنان ذهن بسیاری از متعلمان با این مساله درگیر است. نمره محوری و مدرک گرایی موجبات کمرنگ شدن نگاه تحلیلی به مسائل را فراهم آورده است. سیستم فعلی

آموزشی موجب شده است که در بسیاری از دروس دانش آموزان و دانشجویان به حفاظی ماهر تبدیل شوند و مطالب را ناآگاهانه حفظ کنند. این در حالی است که در نظام های تربیتی جدید تلاش می شود مساله محوری و نگاه تحلیلی به موضوعات نهادینه شود. توانایی برای حل مساله و مقدم بر آن توانایی برای فهم مساله یکی از اولویت های نظام های تربیتی جدید است.

۳- تاکید بر تفکر خلاق و اجتهادی: متاسفانه محتوای بسیاری از کتب درسی در کشور ما به گونه ای است که مجال هر گونه خلاقیت و نوآوری را از دانش آموزان و دانشجویان می گیرد. مسلما با رعایت نگاه مساله محور و طرد حافظه محوری، زمینه برای ظهور تفکر خلاق و به تعبیری تفکر اجتهادی فراهم می آید. بدون شک هر نوآوری و ابتکاری مستلزم تفکر اجتهادی در مسائل و موضوعات است. نظام و سیستم آموزشی کشور باید به گونه ای باشد که دانش آموزان و دانشجویان در مواجه با اندیشه ها و آرای مختلف ابتدا به فهم درست و دقیق آنها نائل شوند سپس به تجزیه، تحلیل و نقد آنها بپردازند و در گام آخر که خود مقدمه شروع جدیدی است بتوانند آراء و اندیشه های بدیعی بیافرینند.

موارد فوق و بسیاری از مسائل دیگر همچون نظارت دقیق بر جذب اساتید و معلمان، استفاده از شیوه های نوین آموزشی، تحول در محتوای کتب آموزشی و پیوند دادن مطالب کتاب های درسی با مسائل جامعه ازجمله مواردی است که در صورت تحقق آنها، می توان آینده درخشانی را برای کشور ترسیم کرد.
معلمان و اساتید: نقش بی بدیل معلمان و اساتید در جهت دهی حیات بشر امری بدیهی و غیرقابل انکار است. حیات علمی بسیاری از بزرگان علم و دانش مرهون راهنمایی اساتید و معلمانی است که بیش از آن که اندیشه و صاحب اندیشه را به افراد بشناسانند شیوه اندیشه ورزی را به آنان آموخته اند، اما متاسفانه در نظام فعلی تعلیم و تربیت کشورمان، این نقش حیاتی بتدریج در حال کمرنگ شدن است. برای بازیابی نقش واقعی معلمان ضروری است که نکاتی در فرآیند تعلیم و تربیت مورد لحاظ واقع شود که ما به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:

۱) حذف نگاه اقتدار منشانه: یکی از شیوه های نادرست تعلیم و تربیت سنتی قرار گرفتن معلم و استاد در مقام متکلم وحده است. این بدان معناست که در فضای آموزشی تنها معلم و استاد به بیان مطالب می پردازند و طالبان علم صرفا مستمعین سخنان استاد هستند. بدون شک در چنین فضایی اگر هم فهم مطالب صورت بگیرد دیگر جایی برای نقد مطالب و ارائه نظرات و ایده های جدید وجود نخواهد داشت. طالبان علم همچون کاتبان وحی تنها به نگارش و ثبت گفته های اساتید

خواهند پرداخت و صحت و سقم مطالب نیز به واسطه جایگاه استاد از پیش مسلم فرض خواهد شد. این در حالی است که نه تنها در شیوه های نوین آموزش بلکه در تعالیم اسلامی نیز بر تعامل کلامی و مشارکت علمی میان تعلیم دهنده و تعلیم شونده تاکید شده و نقد و رد را موجب تداوم حیات علمی دانسته اند «حیات العلم بالنقد و الرد. مسلما با حذف نگاه اقتدارمنشانه می توان به تقویت استقلال رای دانش آموزان و دانشجویان کمک کرد.

۲) حذف سوالات کلیشه ای: اهمیت سوال و طرح آن جایگاهی خاص در فرآیند تعلیم و تربیت دارد به ویژه این که اگر طرح سوال از سوی طرفین (تعلیم دهنده و تعلیم شونده) صورت گیرد. طرح سوال نشان از فعال بودن ذهن و فهم سوال خود نیمی از پاسخ است.

برخلاف آنچه که بسیاری می پندارند در فرآیند تعلیم و تربیت نیازی نیست که به همه سوالات پاسخ داده شود بلکه نفس طرح سوال مهم است. هنگامی که دانش آموز یا دانشجویی در باب مسائل و موضوعات مطرح شده تردید نموده و سوالاتی را مطرح نماید چنین امری خود مقدمه شروع حرکت علمی خواهد بود. لکن اساتید و معلمان باید به این نکته توجه کنند که نباید به دنبال پاسخ های کلیشه ای به سوالات مخاطبان خود باشند زیرا ذهن مواج دانش آموز و دانشجو با پاسخ های کلیشه ای اقناع نمی شود. از سوی دیگر در فرآیند تعلیم و تربیت، اساتید و معلمان نباید به طرح سوالات کلیشه ای بپردازند زیرا سوالات کلیشه ای پاسخ های کلیشه ای به دنبال دارد.

۳) تقویت روحیه نقادانه و نگاه انتقادآمیز: در روش های سنتی تعلیم و تربیت، طالب علم بندرت می تواند در مقابل اظهارات و مطالب استاد نقدی وارد کند و همواره سخنان استاد فصل الحظاب تلقی می شود، اما آنچه امروزه اساتید ما بدان نیاز دارند نهادینه کردن اندیشه انتقادی در محیط های علمی است. اساتید و معلمان باید در کنار آموزش دادن یک اندیشه و حتی مقدم بر آن باید اسباب و لوازم اندیشه ورزی را به مخاطبان خود بیاموزند.

مسلما یکی از لوازم اندیشه ورزی داشتن نگاه نقادانه به امور است. متاسفانه امروزه نه تنها در مقاطع پیش از دانشگاه بلکه حتی در محیط های دانشگاهی نیز کمتر شاهد نقد و نقادی منصفانه مسائل علمی هستیم. نهادینه کردن تفکر انتقادی مستلزم فرا گرفتن شیوه ها و اصول آن است که نخست باید توسط اساتید و معلمان و سپس توسط دانشجویان و دانش آموزان فراگرفته شود.
دانش آموزان و دانشجویان: آنچه نسل امروز ما در کسوت دانش آموز و دانشجو بدان نیاز دارد آگاهی توام با مسوولیت است. طالبان علم هنگامی می توانند برای جامعه خود مفید واقع شوند که فراگیری آنها توام با ایجاد حس مسوولیت پذیری در آنها باشد. متاسفانه بسیاری از مطالبی که امروزه در محیط های علمی آموزش داده می شود چندان ارتباطی با تحولات و مسائل جامعه خودمان ندارد و همین امر موجب شده است حس مسوولیت پذیری نسبت به جامعه و مسائل آن در قشر تحصیلکرده چندان قابل توجه نباشد. امروزه قشر تحصیلکرده به دلیل ساختار نامناسب آموزشی همچون تماشاگر، نظاره گر تحولات و تغییرات جامعه هستند و این در حالی است که باید در نقش بازیگران اصلی وارد جامعه شوند. چنین امری مستلزم آن است که قشر تحصیلکرده و بویژه دانشگاهی ما قدرت تحلیل اطلاعات و پردازش آنها را داشته باشد تا بتواند راهکارهای خروج جامعه از مشکلات و بحران ها را نشان دهد.

آزادی و تعلیم و تربیت
شاید در هیچ آئین و مکتبی به اندازه آئین مقدس اسلام، نتوانیم جلوه های آزادی را بیابیم. شعاراساسی اسلام در این خصوص آیه زیبای « لااکراه فی دین » است، که در انتخاب این روش یا این دین هیچگونه اجباری درکار نیست، راه رشد از ضلالت وگمراهی روشن شد.
کسانی که به طاغوت پشت کردند و به خدا ایمان آوردند به دستگیره ی محکمی چنگ زدند که پاره شدنی نیست وخدا شنوا و داناست.

از دستورات بسیار جالب که می تواند برای ما مسلمانان بسیار آموزنده و نجات دهنده باشد یکی این است که خداوند به رسول گرامی اسلام می فرماید:
وَ اِن‏‏‏ْ اَحَدٌ مِنَ المشرکین اسْتجارَکَ فَاَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ الله ثُمَّ اَبلِغْهُ مَأمَنَه
اگر کسی ازمشرکان به پناه تو آمد، ازاو استقبال کن و دستورات اسلام را برای او بازگو کن تا فهم کند. سپس او را به محل امن خود برسان.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.