فایل ورد کامل مقاله روند تأسیس حزب پیکار و میهن؛ بررسی علمی زمینه‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی شکل‌گیری جریان


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
4 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله روند تأسیس حزب پیکار و میهن؛ بررسی علمی زمینه‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی شکل‌گیری جریان دارای ۱۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله روند تأسیس حزب پیکار و میهن؛ بررسی علمی زمینه‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی شکل‌گیری جریان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله روند تأسیس حزب پیکار و میهن؛ بررسی علمی زمینه‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی شکل‌گیری جریان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله روند تأسیس حزب پیکار و میهن؛ بررسی علمی زمینه‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی شکل‌گیری جریان :

نحوه تأسیس حزب پیکار و میهن ـ ۲

[ رام حزب پیکار و سیاست اصلاحات ارضی شاه]:
روزی که مصطفی کاشانی ۲۱ به دفتر من در صندوق تعاون کارگران آمد و گفت :‌« من یک خواهشی از شما دارم که اگر قبول کنید برای شما هیچ زیانی نخواهد داشت؛ اما برای من بسیار مفید خواهد بود. که لابد علیزاده به شما خواهد گفت و یا گفته. گفتم فقط گفته است که: » شما کاری با من دارید و خواهش کرد که خواهش شما را قبول کنم. خلاصه این همه پیچ و خم برای این بود که من را آقا مصطفی به حضور شاه ببرد.
روز بعد، در حدود ساعت هشت که هوا تاریک شده بود، مرا با اتومبیل خودش [ برد. البته] بعد از عبور از چند پیچ و خم و خیابان در کنار اتومبیلی نگه داشت و پیاده شد و سوار آن شد، و ماشین خود را به جای آن گذاشت و با آن ماشین وارد منزل شاه شدیم که روبروی کاخ مرمر بود، یعنی همان قصر یا منزلی که در دوران ولیعهدی داشت.
با آقا مصطفی وارد اطاق انتظار شدیم که در کنار دفتر مخصوص بود. پس از چند دقیقه، من به دفتر شاه رفتم و آقا مصطفی در همان اطاق انتظار ماند.
شاه به من فرمود که روی یکی از مبلهایی که روبروی میز تحریر بود بنشینم. و شاه در مبل روبروی مخلص نشست. خلاصه‌ سخنان شاه این بود که:‌ « شما که درحزب پیکار مرامتان این بود که کشاورزان مالک زمین شوند،‌اکنون که من املاک خودم را بین کشاورزان تقسیم می‎کنم،‌ چرا شاه خود را تنها گذاشته‎اید.» با اینکه تحت تأثیر این سخنان آخر بودم و چشمانم نمناک شده بود، عرض کردم:‌ در صفی که این آقایان باشند،‌ طبعاً جای من نیست. و [بعد هم] نام دو روزنامه نویس و دو سه نفر از معاشران شاه را ذکر کردم. شاه فرمود: « اگر فقط دو سه نفر از امثال شما و به خصوص خود شما پیش من بیایید، دیگر جایی برای آنها نخواهد بود».
هفته‌ دیگر در همان روز یکشنبه ،‌من به حضور شاه بار یافتم و پس از آن، هفته‎ای یک بار و گاهی دوبار به حضور شاه می‎رفتم. این کار سالها ادامه داشت تا هنگامی که وزیر شدم و از آن روز، هر وقت خدمت شاه می‎رسیدم،‌ در حضورش مانند سایر وزیران و سفیران می‎ایستادم و البته شاه هم می‎ایستاد یا راه می‎رفت و صحبت می‎کرد.

[ائتلاف سه حزب پیکار ،‌استقلال و میهن پرستان ]:
همانطور که در دفتر اول نوشته‎ام، از کسانی که در سال بیست و دو در اراک،‌ در بازداشت ارتش بریتانیا بودیم. عده‎ای از ما را از اراک به تهران آوردند و پس از چند روز توقف در تهران ، ما را در رشت تحویل ارتش سرخ دادند. سخن کوتاه ، یکی دو ماه پس از آنکه ما را به روسها تحویل دادند،‌ خسرو اقبال از اراک آزاد شد. در مدت بازداشت ما، ایران ما هر روز مرتب انتشار می‎یافت.
پس از آزادی خسرو در دورانی که من در رشت اسیر ارتش سرخ می‎بودم، سه حزب « پیکار»،‌ « استقلال» و « میهن پرستان» ائتلاف کردند و خسرو اقبال و من را جزء‌ کمیته مرکزی گذارده بودند؛ اما نویسندگان ایران ما که دو ستون اصلی روزنامه محمود تفضلی و اسمعیل پوروالی بودند، ‌تن به این ائتلاف ندادند.
حزب استقلال را « عبدالقدیر آزاد»۲۲ تأسیس کرده بود و از اعضای آن حزب ، غیر از عبدالقدیر آزاد و آقا احمد طباطبایی و آل بویه، کسی را نمی‎شناختم.
در حزب میهن پرستان، جوانان ناسیونالیست هم شرکت داشتند،‌ که از این جهت به حزب پیکار نزدیکتر بودند.
از سلسله جنبانهای حزب میهن پرستان، یکی جلالی بود که در سالهای بعد سردبیر روزنامه اطلاعات شد،‌ و دیگری شجاع الدین شفا۲۳ بود.
دکتر [احمد] متین دفتری و حسینقلی کاتبی و من،‌ زودتر ازدیگران از اسارت روسها آزاد شدیم. دوران اسارت دوگانه من ،‌روی هم رفته نه ماه بود.
وقتی به تهران آمدم، نویسندگان ایران ما از من خواستند که وارد ائتلاف نشوم و ایران ما همچنان مستقل بماند. خسرو اقبال هم به طرف ایران ما آمد؛ اما حزب پیکار که درباره‎اش پیش از این نوشته هم، چیزی نوشته‎ام ،‌ نیروی اصلی آن روزنامه بود که با روزنامه‌ بهار شروع شد. روزنامه بهار که صاحب امتیاز آن شیخ احمد بهار بود، نزدیک بیست سال در خراسان منتشر می‎شد،‌ و با همان امتیاز در تهران هم منتشر می‎شد و خسرو اقبال قرا رگذاشت که آن را ارگان حزب پیکار کند و خود احمد بهار هم اگر مقاله‎ای خواست، بنویسد؛ البته نه سر مقاله. این روزنامه از بیست و یکم اردیبهشت هزاروسیصدو بیست و یک ارگان حزب پیکار شد. بدین صورت که صاحب امتیاز احمد بهار و مدیر خسرو اقبال،‌ سر مقاله‎ها را من نوشتم، بعد از دوماه و چند روز خسرو موفق شد که امتیاز نبرد را بگیرد و نبرد از اول مرداد ۱۳۲۱ منتشر شد که سردبیر رسمی من بودم. سرمقاله‎های بهار را من می‎نوشتم با ایکه مهمترین مواد آن « تعدیل ثروت» و تحدید مالکیت» بود، ما در بهار و نبرد و ایران ما،‌ بیشتر به سخن روز می‎پرداختیم .

[کسب اجازه از سفیر شوروی برای وکالت شهر مشهد]:
در تابستان هزارو سیصدو بیست و چهار استاد ملک الشعرای بهار ۲۴به من فرمود: « شما که اینقدر با [علی] سهیلی دوست هستید،‌ به او بگویید از سفیر شوروی بپرسد که اگر من برای انتخابات شهر فعالیت کنم،‌ شورویها مخالفت نخواهند کرد؟»
شایسته یادآوری است که سهیلی،‌ چه در وزارت خارجه، و چه نخست وزیری چون روسی خوب می‎دانست،‌ با سفیر شوروی اگر همدل نبود به واسطه‌همزبانی، ‌الفتی داشت.
بعد از دو سه روز، سهیلی گفت: « سفیر شوروی گفته است ما هیچ مخالفتی با وکیل شدن بهار نداریم. من درباره‌ شما هم (یعنی مخلص) پرسیدم، سفیر شوروی گفت، ‌با وکیل شدن بهار و تفضلی از مشهد موافقیم».

[ اشتیاق به وکالت مشهد علیرغم مغایرت با اصول مرامنامه‌ حزب پیکار و ایران ما]:
من از سهیلی چیزی نخواسته بودم، زیرا می‎دانستم که از مشهد یا باید به زور سر نیزه روسها وکیل شوم، یا نفوذ مالکین، که اولی را نمی‎خواستم و دومی را هم نمی‎توانستم، زیرا یکی از مهمترین اصول مرامنامه حزب پیکار و ایران ما ، « تحدید مالکیت» و « تعدیل ثروت» بود.
با وجود این به امید یاری « محمد قریشی» امیدوار بودم. او با نفوذترین مالک خراسان بود،‌و گذشته از روابط دوستانه‌ خانوادگی، در اسارت ارتش سرخ،‌ در رشت ،‌با یکدیگر بسیار مأنوس شده بودیم، و این انس تا روزی که وی زنده بود، باقی و روزافزون بود.
در مشهد، طبق معمول به خانه برادر بزرگم صادق تفضلی، « موفق السلطان رفتم؛ اما روزها مرتب با قریشی بودم.کسانی که به دیدن قریشی می‎آمدند، همه از ملک الشعرا،‌ به صورت وحشت زده‎ای گله می‎کردند که چندین سخنرانی در مشهد کرده است، و در همه ‌آنها به مالکین و تجار دشنام داده است.
ملک الشعرا در مشهد که زادگاه وی هم بود، طبعاً مانند سایر نقاط ایران محترم و عزیز بود، و آن سخنانی که به قریشی درباره بهار می‎گفتند ،‌ هشداری هم به من بود.

[وقایع خراسان و تحریم انتخابات]:
در این روزها، بعداز ظهری که در باغسرای قریشی نشسته بودیم، سرتیپ مهیمن که از دوستان قریشی بود و در اسارت ارتش انگلیس با من هم همزندان بود، آمد و با نگرانی گفت: « سرهنگ نوایی و چند افسر، مقدار مهمی مهمات با چندین جیپ را برداشته و به طرف بجنورد و گنبد قابوس رفته‎اند، و سایر اتومبیلهای لشکر خراسان را هم خراب کرده‎اند که نتوانیم آنها را تعقیب کنیم.
من گفتم صدرالاشراف ـ که در آن وقت نخست وزیر بود و هدف انتقادهای شدید ایران ما ـ پای مرا به میان خواهد کشید.
من هیچ یک از افسرانی را که سرتیپ مهیمن آن روز گفت، نه دیده بودم و نه نام آنان را شنیده بودم . در اخبار اول شب آن روز، رادیو تهران از روزنامه هور که ارگان آقای سیدضیا بود مطلبی را گفتند که خلاصه‎اش این بود که: منصور الملک استاندار خراسان و ]مهدی[ محمود فرخ معاونش و من، باعث تحریم این افسران شده‎ایم.
من فردای آن روز با هواپیما‌ـ هواپیماهای مشهد،‌تهران و تبریز، تهران از [آن] ارتش سرخ بود که مسافران را، هرکس بود، بین تهران مشهد و تهران تبریز می‎آوردند و می‎بردند و کرایه می‎گرفتندـ [به تهران رفتم.]
در تهران به محض اینکه از هواپیما پیاده شدم، دو نفر مأمور شهربانی مرا مستقیم به زندان بردند. زندانی که در محل خود شهربانی بود من از همان زندان، مطلبی برای ایران ما نوشتم که خواندنیها هم آن را از ایران ما نقل کرد و اینک آن مقاله:
توضیح درباره‌ وقایع اخیر خراسان۲۵
بعد از وقایع خراسان روزنامه‎های آقای سیدضیاالدین بارها به من حمله کردند و مرا محرک فرار افسران خراسان شمردند.
پس از اینکه روزنامه رعد امروز که از روزنامه‎های کثیرالانتشار است از نشر افکار آقای سیدضیا صرف نظر کردسایر روزنامه‎های ناشر افکار آقا آنقدر بی‎اهمیت و بی خواننده بودند و هستند که دوستان من و خودم نیز از دادن جواب به آن روزنامه‎های بی‎خواننده اغلب صرف نظر کرده‎ایم و می‎کنیم. لیکن چون اخیراً مجله خواندنیها هم قسمتی از نوشته‎های مغرضانه روزنامه‎های سید را نقل کرده است و از طرفی بعضی از آشنایان محترم و سیاستمدار من خواسته‎اند که دراین باره توضیحی داده شود به نوشتن توضیح مختصری با اینکه چندی است کسالت دارم مبادرت می‎کنم.
روزنامه هور در زیر عنوان « انقلابات خراسان» نوشته است:
سیاست مرموز و ریاکارانه و مزدورانه رجبعلی منصور۲۶ استاندار خراسان سبب پیش آمدهای اخیر گردید.
در نتیجه سیاست خائنانه منصور در ایالت خراسان فقط حزب توده و مأمورین شوروی آزادی عمل داشتند.
کوشش منصور و معاون خائن وی فرخ و جاسوسی‎های تورج رئیس نظمیه … خیانتکار مشهد… را اگر بنظر آوریم سبب آن را امروز در می‎یابیم.
نویسنده هور وزیر تبلیغات و زبان آقای سیدضیا پس از این درفشانی‎ها شرحی تهمت و افترای مضحک نقل کرده‎اند و چنین نتیجه گرفته‎اند: « جهانگیر تفضلی هم در این انقلابات و مرعوبیت اهالی و تحریک اشرار توده از هر فعالیت جنایت کارانه خودداری نکرده است».
آقای سیدضیا که چنین مهملاتی که نظایر آن را در تیمارستان فقط می‎توان شنید نویسانیده‎اند بدانند.
من با شخص آقای منصور هیچ آشنایی نزدیک ندارم و حتی ایشان را تاکنون ندیده‎ام، اگر یکی از دوبار در روزنامه ما نوشته شده است که آقای منصور در مأموریت خود تدبیر و شخصیت کافی نشان دادند،‌ برای این بوده است که خراسان در دوران استانداری آقای منصور نسبتاً قرین آرامش بوده است و گمان می‎کنم کفایت و تدبیر آقای منصور را دوستان نزدیک مجلس آقای سیدضیا نیز انکار نمی‎کنند چنانچه خود من از بعضی نمایندگان اکثریت و آشنایان نزدیک آقای سیدضیا تمجید و تحسین از طرز کار آقای منصور را در خراسان بارها شنیده‎ام.
عین این اظهار نظرهای خوشبینی آمیز شاید صریح تر نسبت به طرز کار تیمسار فیروز در فارس نیز در روزنامه ما شده است.
بنابراین روشن است که برای نویسندگان روزنامه ما جنوب و شمال یکی است و هر مأمور دولتی که درکار خود مایه رضایت اغلب مردم محل باشد خواه در جنوب و خواه در شمال، خواه سرلشکر فیروز و خواه منصور مورد تقدیر روزنامه ما واقع می‎شود.
من با اینکه اعتراف می‎کنم تاکنون به هیچ وجه نتوانسته‎ام عمق نظریات سیاسی منصور را روشن بفهمم همین قدر می‎دانم که نسبت مزدور و خائن دادن به منصور که بدون تردید از رجال عاقل و مدیر طبقه حاکمه کنونی ایران است همانطور که باعث نفرت آشنایان ایشان است باعث خنده مخالفین ایشان هم می‎شود و این گونه نسبت‎ها نسبت به منصور تنها گواه نویسنده آنها تواند بود.
اما راجع به آقای فرخ که نسبت خائن به ایشان داده شده است،‌نیز توضیح می‎دهم:
فرخ از مردان بسیار محبوب و پاک دامن و شریف خراسان است و علاوه بر اینکه مردی فعال و با بصیرت در امور خراسان می‎باشد، از نظر روشنفکری و ادبیات از اساتید خراسان و مایه افتخار کشور بشمار می‎آیند.
فرخ در جریان فعالیتهای سیاسی خود آنقدر پاکدامن و محبوب همه بوده است که نسبت خائن دادن به ایشان از رذالت و وقاحت بی نظیر نسبت دهنده حکایت می‎کند و عموم خراسانیان می‎دانند که شاعر محبوب آنان نه تنها فتنه انگیز و محرک فرار افسران نتواند بود بلکه بیش از دیگران طرفدار صلح و صفا و آرامش است.
راجع به جاسوسی آقای تورج رئیس شهربانی نیز توضیح می‎دهم :
آیا کشور ما چه تشکیلات سری و اختراعات جدید اسلحه سازی یا سوق الجیشی دارد و از نظر دیگران پنهان است که آقای تورج جاسوسی بکند؟ آیا جاسوسی آقای تورج به نفع چه اشخاص و به زیان چه کشوری بوده است؟
آنچه راجع به خود من روزنامه آقای سیدضیا نوشته است که « جهانگیر تفضلی هم در این انقلابات و مرعوبیت اهالی و تحریک اشرار توده از هر فعالیت جنایت کارانه خودداری نکرده است» نیز توضیح می‎دهم:‌من با هیچ یک از افسرانی که از مشهد فرار کرده‎اند آشنایی نداشته‎ام و ندارم و هیچ یک از آقایان را تاکنون هیچ وقت ملاقات نکرده‎ام.
در صورتی که من هیچ یک از افسران نامبرده را ندیده‎ام و کوچکترین ارتباطی با آنان نداشته‎ام بعلاوه بیش از ده سال است که از محیط خراسان دور بوده‎ام چگونه ممکن است که در تحریک آنان دخالتی داشته باشم؟
من در مشهد شخص گمنام و ناشناسی نیستم که اگر با افسران عاصی مشهد ملاقات کرده ارتباطی داشته باشم بتوانم انکار کرد.
من در زندگی سیاسی خود هیچوقت باعث گمراهی و تحریم هموطنانم بخصوص افسران جوان و پاکدامن، که مورد ستایش و احترام من هستند نشده‎ام و اگر روزی قرار شود من در فرستادن عده‎ای از هم میهنانم به سوی خطر شرکت کنم بی‎گمان خودم در پیشایش آنان و یا اقلاً در صف اول به استقبال خطر می‎روم.
من از عصیان یک عده از افسران جوان و شریف کشور با این وضع بسیار متأسفم و از سرنوشت آنان بخصوص رفتار زمامداران ارتش نسبت به آنان بیشتر متأسف می‎باشم.۲۷
پیشآمد فرار افسران در تهران، مایه شایعه‎هایی شد که مثلاً اینها رفته‎اند به طرف گرگان که با ترکمنهای ایرانی و ترکمنهای شوروی و با حمایت ارتش سرخ، مشهد و خراسان را بگیرند و این شایعه‎ها موجب شد که انتخابات تا هنگامی که سربازان متفقین در ایران باشند، تحریم شود، و کار بدی هم نبود.
______________________________________________
۲۱ وی پسر بزرگ آیت الله کاشانی و معروف به آقا مصطفی بود که جزو فعالین نهضت ملی شدن صنعت نفت هم بوده است در سیزده آبان بیست و هشت، ‌بعد از ترور عبدالحسین هژیر توسط سیدحسین امامی (فدائیان اسلام)، به همراه مظفر بقایی و سیدابوالحسن حائری زاده و خلیل طهماسبی بازداشت و زندانی شد. وی در انتخابات مجلس هیجدهم به نمایندگی مجلس انتخاب شد،‌اما پس از کودتا و در راستای تسویه حساب با آیت الله کاشانی و رهبران نهضت،‌در بیست و سوم آبان سی و چهار به طرز مشکوک و ناگهانی درگذشت. مراسم تشییع با شکوهی برای وی برگزار شد و در مجلس ختم وی بود که علاء نخست وزیر نیز ترور شد.
۲۲ عبدالقدیر آزاد از نمایندگان حزب دموکرات در مجلس پانزدهم بود که سپس از آن حزب جدا شده و به دکتر مصدق در جبهه ملی می‎پیوندد. در مجلس شانزدهم او یکی از امضا کنندگان طرح ملی کردن صنعت نفت بود. بعد از نخست وزیری دکترمصدق در سال سی او خواهان تشکیل کابینه جبهه‌ ملی بود؛ اما دکتر مصدق با این کار مخالفت کرد. به همین جهت جبهه ملی را ترک می‎کند و به صف مخالفان دولت مصدق می‏پیوندد.

۲۳ شجاع الدین شفا فراماسونر و عضو لژ « جمیعت برادری جهانی» و از مشهورترین مترجمان و مؤلفان معاصر است. او در تهران و پاریس به تحصیل پرداخت و آثار بسیاری مانند کمدی الهی را ترجمه کرد. او بعد به رژیم شاه وابسته شد و در جشنهای دو هزار و پانصد ساله،‌ تاریخ شاهنشاهی را چنان نوشت که کوروش به آریامهر متصل شود. گفته می‎شود که شاه کتاب ماموریت برای وطنم را به کمک شفا نوشته است.

۲۴ محمدتقی بهار،‌ معروف به ملک الشعرا، سیاستمدار،‌ روزنامه نگار،‌ استاد دانشگاه و شاعر بزرگ معاصر بود. او کار روزنامه نگاری را با انتشار روزنامه‎ای به نام نوبهار در مشهد آغاز کرد. بعد از کودتای هزارودویست و نودو نه ،‌مدتی مدیریت روزنامه‌ نیمه دولتی ایران را بر عهده داشت. او پنج دوره نماینده مجلس بود. در مجلس پنجم از طرفداران مدرس بود و از رضاخان انتقاد می‎کرد. بعد از

اینکه از توطئه سوء قصد جان به در برد،‌ طرفدار رضا شاه شد. در سال هزار وسیصدو بیست و چهار در کابینه قوام وزیر فرهنگ شد و در انتخابات دوره‌ پانزدهم به عنوان ریاست حزب دموکرات وارد مجلس شد. در سال هزاروسیصدو بیست و نه جمعیت ایرانی هواداران صلح را در تهران تشکیل داد و در سال بعد درگذشت.
۲۵ در بیست و چهارم مرداد سال بیست و چهار عده زیادی از افسران، درجه داران و سربازان لشکر خراسان، بنا به تصمیم قبلی از پادگان مشهد فراری شدند و با مقدار زیادی اسلحه و مهمات از راه بجنورد به سوی دشت گرگان عزیمت نمودند. این عده در مسیر خود پادگان مراوه تپه،‌ را خلع

سلاح کرده و عده‎ای از افراد پادگان را همراه خود کردند. این عده از افسران دارای تمایلات چپ بوده‎اند و تعدادی از آنها به حزب توده و سازمان نظامی آن مربوط می‎شدند که در رأس آنها سرهنگ عبدالرضا آذر و سرگرد اسکندانی بوده‎اند. این گروه بعد از رسیدن به گنبد مورد هجوم ژاندارمها قرار گرفته و هفت نفر از افسران آنها کشته شدند. بقیه فراری و بعدها دستگیر، زندانی و اعدام شدند ( ر. ک قیام افسران خراسان . ابوالحسن تفرشیان)

۲۶ رجبعلی منصور از سال هزارو سیصدو شش تا هزارو سیصدو چهارده در کابینه‎های مخبرالسلطنه، فروغی و جم، وزیر طرق و شوراع (راه)‌بود. او همچنین در کابینه احمد متین دفتری وزیر پیشه و هنر بود. در هنگام وزارت طرق و شوارع در کابینه محمود جم به اتهام سوء‌ استفاده و

اخذ رشوه از یک شرکت خارجی برکنار و محاکمه شد. در سال هزاروسیصدو نوزده در اواخر سلطنت رضاشاه ،‌ به نخست وزیری انتخاب شد. در اوایل سلطنت محمدرضا استاندار خراسان و نایب التولیه آستان قدس شد. او یک بار دیگر در سال هزاروسیصدو بیست و نه نخست وزیر شد که سه ماه بیشتر طول نکشید. بعد از آن سفیر ایران در ایتالیا،‌ ترکیه و واتیکان شد. وی از متفکران و برجستگان فراماسونری ایران بود. (ظهور و سقوط ج ۲ ص ۴۰)‌و به عنوان مهره سرشناس انگلیسها شهرت داشته است.(همان مأخذ ص ۳۶۹).

۲۷جزئیات ماجرای افسران عاصی خراسان در کتابی، با عنوان قیام افسران خراسان به وسیله احمد شفائی که خود اهل سبزوار است و جزو افسران قیام کننده بوده، به تفصیل نوشته شده و در سال هزاروسیصدو شصت و پنج از طرف شرکت « کتاب سرا انتشار یافته است.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.