فایل ورد کامل مقاله هفت آسمان و زمین؛ بررسی علمی و دینی مفاهیم کیهانی در متون اسلامی و فلسفی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
2 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله هفت آسمان و زمین؛ بررسی علمی و دینی مفاهیم کیهانی در متون اسلامی و فلسفی دارای ۳۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله هفت آسمان و زمین؛ بررسی علمی و دینی مفاهیم کیهانی در متون اسلامی و فلسفی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله هفت آسمان و زمین؛ بررسی علمی و دینی مفاهیم کیهانی در متون اسلامی و فلسفی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله هفت آسمان و زمین؛ بررسی علمی و دینی مفاهیم کیهانی در متون اسلامی و فلسفی :

هفت آسمان و زمین

در قرآن کریم هفت مورد به صراحت و دو مورد به کنایه سخن از آسمانهای هفت‌گانه گفته دشه است. و در یک مورد نیز ظاهراً سخن از زمین‌های هفت‌گانه گفته شده است. که به برخی از آن آیات اشاره می‌کنیم :
« الله الذی خلق سبع سموات و من الالرض مثلهن یتنزل الامر بینهن »[۱]
« خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را ،‌فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می‌آید. »
در آیات ( سوره بقره/۱۲ ـ اسراء/۴۴ ـ مؤمنون/۸۶ ـ فصلت/۱۲ ـ ملک/۳ ـ نوح/۱۵) نیز سخن از آسمانهای هفتگانه است.
و در مؤمنون / ۱۷ نیز ظاهرا سخن از آسمانهای هفتگانه آمده است « و لقد خلقنافوقکم سبع طرائق» اما تصریح نشده است. همچنانکه در آیه ۱۳ سوره عم «و بنیافوقکم سبعا‌ً شداداُ» به کنایه آمده است.
و در آیه ۱۲ سوره طلاق که گذشت ظاهر سخن از زمی‌های هفتگانه « و من الارض مثلهن » شده است ولی تصریح نشده است.

تاریخچه و دیدگاهها:
قرآن کریم هفت آسمان را از کلام نوح (‌نوح/ ۱۵) نقل می‌کند و علامه طباطبائی در ذیل آیه نتیجه می‌گیرد که مشرکین معتقد به هفت آسمان بوده‌اند که نوح بوسیله این مطلب با آنان احتجاج می‌کند. پس معلوم می‌شود مسذله هفت آسمان قبل از اسلام بلکه قبل از پیدایش ادیان یهود و مسیحیت مطرح بوده است.
در کتاب مقدس نیز به صورت متعددی سخن از آسمان گفته شده است گاهی آسمان مادی و گاهی آسمان روحانی که خارج از این دنیاست و در آنجا قداست و سعادت برقرار می‌باشد و محل مخصوص حضرت اقدس الهی است. و حضرت مسیح یا پسر انسان از آنجا نزول می‌کند.
خاخامهای یهود بر این عقیده‌اند که هفت آسمان هست سه تا از آنها هیولائی ( یا جسمانی) است و چهار تا روحانی می‌باشد . که ملائکه و مقدسین در آنجا ساکنند.[۲]
مدتی پس از آنکه قرآن کریم سخن از آسمانهای هفت‌گانه گفت، نظریه‌های کیهان شناسی یونانی وارد حوزه جهان اسلام شدو مسلمانان در دوره خلافت عباسیان با هیئت بطلمیوسی[۳] آشنا شدند.
در اینجا اشکالی پدید آمد: تعداد افلاک در هیئت بطلمیوسی نه عدد بود اما تعداد آسمانهای قرآن هفت عدد بود.
از این دانشمندان مسلمان در پی توجیه و انطباق یافته‌های علمی زمانه خود با آیات قران برآمدند . و در این رابطه چند راه حل اندیشیده‌ شد:
۱ـ بوعلی سینا(۳۷۰ـ۴۲۸ ق) بیان داشت که عرش در قران « و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیه »[۴] همان فلک نهم یا فلک الافلاک هیئت بطلمیوسی است. او افلاک هشتگانه را همان ملائکه‌ای می‌دانست که عرش را حمل می‌کنند.[۵]او سعی کرد بدین وسیله بین کلام الهی و هیئت بطلمیوسی جمع کند.

۲- خواجه طوسی ( ۵۹۷ـ۶۷۲ ق) متکلم و منجم مشهور مسلمان تلاش کرد تا عدد افلاک را از نه، به هفت تقلیل دهد.اما مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت.[۶]

۳ـ علامه مجلسی (ره) (م ۱۱۱۱ ق) محدث مشهور شیعه در مورد آیه ۲۹ سوره بقره « ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات » نوشت: هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با نه گانه بودن آنها که در علم نجوم، ثابت شده است، ندارد، زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینی، به کرسی و عرش تعبیر شده است.[۷]

۴ـ حاج ملا هادی سبزواری در کتاب شرح منظومه خویش که در سال ۱۲۶۱ ق نوشته شده است، فلک هشتم را کرسی و فلک اطلس ( فلک نهم) را همان عرش می‌داند. علت این امر را جمع بین عقل و شرع می‌داند.[۸]

تذکر: بوعلی سینا وعلامه مجلسی و ملاهادی سبزواری دلیل قانع کننده‌ای بر این تطبیق ارائه نکرده‌اند و لذا کلام ایشان قابل قبول به نظر نمی‌رسد. بلکه معنای لغوی و اصطلاحی عرش و کرسی با فلک هشتم و نهم مناسبتی ندارد.

کرسی به معنای تخت و کنایه از سلطه و سیطره و تدبیر و قیومیت خدا است.[۹]عرش نیز در لغت، در اصل به معنای خانه سقف‌دار است و به معنای تخت حکومت نیز آمده است چرا که بلند است. و در قرآن و روایات به معنای مرکز دستورات عالم است که رشته امور جهان به آن منتهی می‌شود[۱۰]و مفسران نیز آن را به معنای « مظهر حکومت » دانسته‌اند . و منظور سلطنت و حکومت الهی است.[۱۱]
۵ـ یدالله نیازمند شیرازی در کتاب خویش می‌گوید منظور از عرش کائنات لایتناهی است و آسمان‌های هفت‌گانه کراتی است که به ودور زمین و خورشید هر دو در حرکت هستند که هفت عددند.[۱۲]
تذکر: جالب است که بدانیم تعداد سیارات منظومه شمسی که تا زمان انتشار کتاب فوق (۱۳۳۵ ش) کشف شده بود و مؤلف از آنها اطلاع داشت نه عدد بوده‌اند ولی شش عدد آنها همراه با ماه به دور زمین می‌چرخند و لذا ایشان دو مورد ( یعنی عطارد و زهره) را به حساب نیاورده و شش عدد باقی مانده را از آسمانهای هفتگانه دانسته و وقتی یکی کمبود داشته است کره ماه را هم اضافه کرده است.
۶ـ اما فخر رازی نیز بر آن است که اسمانهای هفتگانه همان هفت فلک(قمر ـ عطارد ـ زهره ـ خورشیدـ مریخ ـ مشتری ـ زحل) است. و آن را با هیئت بطلمیوس تطبیق داده‌اند.[۱۳]
۷ـ شیخ قاسمی در تفسیر محاسن التأویل می‌گوید که آسمانهای هفتگانه در قرآن همان سیارات هفتگانه است. که برخی فوق برخی قرار دارد.[۱۴]
تذکر: البته فخر رازی وشیخ قاسمی نمی‌دانستند که روزی اورانوس، نپتون و پلوتن و سیاره‌های کوچک بین مشتری و مریخ بر تعداد سیارات منظومه شمسی اضافه می شود.[۱۵]

و اصولاً همانطور که بیان خواهیم کرد لفظ « آسمان» به معنای کرات آسمانی(سیارات و ستارگان) در لغت و اصطلاح نیامده است تا هفت آسمان بر هفت سیاره منظومه شمسی حمل شود . بلی آسمان به معنای جهت بالا، جو زمین و جایگاه ستارگان(فرقان/۶۱ ـ ابراهیم /۲۴ ـ ق /۹) در قرآن آمده است. ولی به معنای خود ستارگان نیامده است.[۱۶]

پس کلام نیازمند شیرازی. فخر رازی و شیخ قاسمی دلیلی ندارد. و نوعی تحمیل بر قرآن است.
۸ـ عبدالقادر مغربی می‌نویسد که : حکمت ذکر هفت آسمان در قرآن این است که مخاطبین نمی‌توانستند بیشتر از ان هفت سیاره را ببینند و درباره آنها فکر کنند. و این هفت عدد مشهور بین مرد بود و لذا قرآن به این تعداد اکتفا کرد.[۱۷]

تذکر: این مطلب هم دلیل ندارد و مخالف حس است چرا که اعراب و غیر اعراب در شب‌ها ستارگان زیادی می‌دیدند که می‌توانستند راجع به آنها فکر کنند. بلکه قرآن در برخی موارد مطالبی را ذکر می‌کند که بشر از شمارش و فهم آنها عاجز است: « ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها» .[۱۸]

بلی اگر مقصود ایشان این باشد که عدد هفت دلالت بر کثرت می‌کند احتمال معقولی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.

۹ـ برخی دیگر از علما گفتند که مقصود از آسمانهای هفتگانه مدارهای سیاراتی که دور خورشید می‌گردند. [۱۹]
تذکر: این مطلب هم با معنای لغوی و اصطلاحی سماء مناسبتی ندارد همانطور که بیان خواهیم کرد.
۱۰ ـ برخی دیگر گفتند که مقصود طبقات مختلفی است که بر زمین احاطه دارند.[۲۰]
از جمله نویسنده کتاب « راز آسمانهای هفتگانه» می‌نویسد:
« با مطالعه و تحقیقی که اینجانب در این مورد داشتم به این نتیجه رسیده‌ام که منظور از « سبع سماوات» هفت‌ لایه مجزا از اتمسفر است که زمین را در بر گرفته است و از مجاورت زمین شروع می‌شود و تا هزاران کیلومتر اطراف آن ادامه می‌یابد.
این هفت لایه که به صورت شماتیک نمایش داده می‌شود: به ترتیب از مجاورت زمین عبارتند از : لایه‌های هموسفر ـ یونوسفر ـ لایه N مولکولی ـ لایه O اتمی ـ لایه He اتمی ـ لایه H اتمی و بالاخره لایه خلأ که مقدار آنها مجموعا هفت تا می‌گردد. لازم به ذکر است که این لایه‌ها از هم مجزا هستند.»
سپس تذکر می‌دهند که پیشنهاد مادی بودن هفت آسمان منتفی کننده نظریه معنوی بودن آنها نیست زیرا نظم ماوراء مادی می‌تواند در خود ماده و عالم ماده ظهور داشته باشد.
سپس با ارائه شکل‌ها، اطلاعات مفصلی راجع به ضخامت و محتوای این لایه‌ها را ارئه می‌کند. [۲۱]
تذکر: آسمان گاهی به معنای جو زمین می‌آید( مثل آیه ۷ سوره ق) پس این احتمال قابل طرح است و از این رو بعدا در مورد آن سخن خواهیم گفت .
۱۱ـ علامه شهرستانی می‌گوید:
« در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریده ایم . هفت زمین عبارتند از : عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری،‌زحل و اورانوس؛ و هفت آسمان همان جو اتمسفری است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است.
تذکر: هنگامی که از علامه شهرستانی پرسیدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمی‌آورید؟ پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادی قابل رؤیت نیستند. از این رو در لیست قرآن و حدیث نیامده‌اند.[۲۲]
البته اشکال اصلی سخن علامه شهرستانی آن است که لفظ « ارض» لغتا و اصطلاحا بر شش سیاره فوق اطلاق نمی‌شود.

۱۲ـ برخی دیگر از صاحب‌نظران و مفسران برآنند که : همه این سیارات و منظومه‌های و ستارگان و حتی کهکشانها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان دیگر خارج از دیدگاه بشری قرار گرفته‌اند.[۲۳] و همین احتمال مورد قبول صاحبان تفسیر نمونه قرار گرفته است.[۲۴]

تذکر : این سخن در حد یک احتمال قابل طرح است که بعدا بدان خواهیم پرداخت.
۱۳ـ محمد باقر بهبودی در کتاب هفت آسمان به این نظریه رسید که : قرآن در باره هفت آسمان، تنها به خانواده منظومه شمسی نظر دارد، نه سایر منظومه‌ها چون سرنوشت کره زمین فقط، با سرنوشت منظومه شمسی ارتباط دارد. و در منظومه شمسی هفت آسمان همان هفت کره سیاره‌ای است که بر فراز زمین و فراز سر بشر در پرواز است نه آن سیاره‌های زیرین که در حکم زمین‌اند و از فراز سر نمی‌گذرند.

این هفت آسمان عبارتند از : مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتن و خرده سیارات آستروئید( کلید معمای هفت آسمان)[۲۵]سپس ایشان توضیحات مفصلی در مورد هر یک از این سیارات ( آسمان‌ها )‌می‌دهند.

تذکر: ایشان توضیح نمی‌دهد که چرا عطارد و زهره را از دور خارج کرد. و یا ماه را که بر فراز سر ما عبور می‌کند به حساب نیاورد. و نیز توضیح نداد که چگونه سرنوشت زمین با خارج از منظومه شمسی ( با توجه به حرکت خورشید و منظومه و ستاره‌های دنباله‌دار;) بی آرتباط است.

۱۴ـ از مجموع سخنان علامه طباطبائی (ره) در زیر آیات (سجده /۵ ـ فصلت/۱۲ ـ مؤمنون/۱۷ ـ نوح/۱۵) بدست می‌آید که ایشان در مورد واژه آسمان در قرآن معنای دیگری مطرح می‌کنند و آن را امری معنوی یعنی مقام قرب و حضور و راهی برای سلوک امر و تدبیر عالم و رفت و آمد ملائکه می‌داند که از آن طریق امر الهی جریان می‌یابد.[۲۶]
تذکر: هر چند که آسمان به معنای مقام قرب و حضور( آسمان معنوی) در همه آیات قرآن قابل قبول نیست چرا که در برخی آیات سخن از نزول باران از آسمان (یعنی جو زمین و محل ابرها) است. «و انزلنا من السماء ماءً مبارکا»[۲۷] اما سخن علامه در برخی موارد صحیح است و می‌تواند چهره بحث را در آن موارد عوض کند که در ادامه به آن می‌پردازیم.
نکته : قبلاً بیان شد که یهودیان و مسیحیان نیز آسمان معنوی را قبول داشتند.
۱۵ـ برخی دیگر از نویسندگان بر‌آنند که از آیه ۲۹ سوره بقره و آیات ۱۵ و ۱۶ سوره نوح استفاده می‌شود که منظور از هفت آسمان آسمانهای زمین است که ماه در آن تابان خورشید در میانشان فروزان می‌باشد. خواه جو زمین که از لحاظ غلظت و رقت هوا به هفت قسمت تقسیم شده، باشد خواه هفت ستاره منظومه شمسی که خورشید چون چراغی کاشانه آنها را گرم و نورانی می‌سازد.

احتمال دیگر این است که تقسیم آسمانها به « هفت » تقسیمی باشد» گذشت.
۱۶ـ دکتر محمد جمال‌الدین الفندی هفت آسمان قرآن را اینگونه تقسیم‌بندی می‌کند:
آسمان اول: همان منظومه شمسی است.

آسمان دوم: کهکشان راه شیری است.
آسمان سوم : مجموعه‌ای از کهکشان‌هاست که نام آن ط المجموعه المحلیه» گذشت.
آسمان چهارم : فلک « عناقید الدرجه الاولی» است که حدود ۲۰ ـ ۵۰ میلیون سال نوری از ما دور است.

آسمان پنجم : فلک« عناقید الدرجه الثالثه » هستند که ۲-۳ بیلیون سال نوری از ما دور هستند.
و آسمان هفتم: آسمانی است که از امواج رادیویی آن خبر داریم .[۲۸]
تذکر : سخن ایشان دلیلی ندارد. یعنی لفظ « سماء» لغتا و اصطلاحا بر کهکشان خاصی اطلاق نشده است و کاربرد آن در قرآن به این صورت اثبات نشده است.

۱۷ـ طنطاوی بر آن است که عدد هفت در آیات هفت آسمان واقعی نیست و می‌تواند تعداد زیادتری آسمان وجود داشته باشد. و ریشه تعیین عدد هفت همان افکار یونانیان است که از علمای اسکندریه به ارث رسیده که نه فلک را قائل بودند که هفت عدد آنها (ماه ـ عطارد ـ زهره ـ خورشید ـ مریخ ـ مشتری ـ زحل) به دور زمین می‌چرخند و فلک هشتم جایگاه ثوابت و فلک نهم مبدء حرکت (فلک اطلس ) بوده است این افکار که از طریق فارابی و بوعلی به ما رسیده است باعث تطبیق با « سموات سبع» قرآن و عرش و کرسی شد . در حالی که در علوم جدید حدود ششصد سیاره بسیار کوچک میان مریخ و مشتری یافته‌اند. که بزرگترین آنها « سرس» نام دارد که ۵۰۰ میل قطر دارد.
پس اگر خدا فرمودکه هفت آسمان هست منافاتی ندارد که تعداد بیشتری آسمان وجود داشته باشد. و عدد قید نیست. و این عدد هفت در قرآن دلیل بر انحصار تعداد آسمانها نیست.[۲۹]
تذکر: برخی نویسندگان معاصر به طنطاوی به شدت اشکال کرده‌اند که این سخنان خلاف ظاهر آیات قرآن است که عدد هفت را معین می‌کنند.[۳۰]
۱۸ـ دکتر محمد صادقی تعداد آسمانها را هفت عدد واقعی می‌داند و آسمان را جرم نه فضای خالی معرفی می‌کند و تمام سیارات منظومه شمسی از آسمان اول است و آسمانهای دیگر بر‌ آن احاطه دارد که نمی‌دانیم در آنها چیست. و همه در اثر تقسیم گاز اولیه جهان بوجود آمده‌اند.[۳۱]
۱۹ـ برخی از صاحب‌نظران با طرح مسأله هفت آسمان قرآن کریم مدعی شده‌اند که با توجه به کشفیات جدید علوم کیهان شناسی در صحنه کهکشانها، این گزاره قرآن نوعی اعجاز علمی قرآن را در بر دارد.[۳۲]
تذکر : در مورد این دو دیدگاه در ادامه سخن خواهیم گفت.

نکات تفسیری :
اکنون برای آنکه مقصود قرآن از هفت آسمان و زمین روشن شود ناچاریم که به چند پرسش اساسی پاسخ گوییم و نظرات لغویین و مفسران قرآن را در این زمینه بررسی کنیم:

پرسش اول: مقصود از آسمان(سماء) چیست؟
کلمه«سماء» و مشتقات آن که سیصدوده‌بار در قرآن کریم به کار رفته است، مفهوم جامعی است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده می‌شود. و لذا در لغت، علم و قرآن با مقاصد و معانی متفاوتی بکار رفته است:
الف : « سماء» در لغت از ریشه« سمو» (به معنای بلندی) است و اصل آن از آرامی و سریانی و عبری(شیمیا) است.[۳۳]و به معنای بالا وب رتر ( فوق ) است. آسمان هر چیزی، بالای آن چیز را گویند. و حتی برخی لغویین ادعا کرده‌اند هر بالایی نسبت به پایین آن آسمان و هر پایین نسبت به بالای آن زمین است.[۳۴]

ب: آسمان در فیزیک جدید اینگونه تعریف شده است:
« پدیده‌ای نابوده[ معدوم] و گنبدنما که زمینه دین سیارات و ستارگان است.»[۳۵]
پ: آسمان در قرآن:

کلمه « سماء » ( آسمان) در قرآن به صورت مفرد (السماء ـ سما) و جمع (سموات ـ السموات) بیش از سیصد مرتبه به کار رفته است. ولی در همه موارد به یک معنا و در یک مصداق بکار نرفته است. و بطور کلی آسمان در قرآن در دو مفهوم مادی(حسی) و معنوی به کار رفته است. که برخی از موارد آن عباتند از:

۱ـ آسمان( سما) در معنای بالا ( جهت بالا): این معنا موافق معنای لغوی آسمان است و برای نمونه آیه زیر را مثال زده‌اند:

« اصلها ثابت و فرعها فی السماء »[۳۶]
« همانند درخت پربرکت و پاکیزه که ریشه آن در زمین ثابت و محکم است و شاخه‌های آن به آسمان کشیده شده»

این معنا را برخی از مفسران معاصر آورده‌اند[۳۷]ولی برخی دیگر از صاحب‌نظران برآنند که این معنا بصورت مجازی یا مسامحه در قرآن به کار رفته است. [۳۸]چرا که فوق (جهت بالا) جمع بسته نمی‌شود پس مثلا« سبع سموات» نمی‌تواند به این معنا باشد .

۲ـ آسمان به معنای جو اطراف زمین یعنی جایی که ابرها قرار گرفته‌اند و هوا در آن است. مثال:
« ونزلنا من السماء ماءً مبارکا»[۳۹]
« و از آسمان آب مبارکی را فرو فرستادیم »
۳ـ آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگان : مثال:
« تبارک الذی جعل فی السماء بروجا و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا»[۴۰]
« بزرگوار آن خدائی که در آسمان برج‌ها مقرر داشت و در ان چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت.»
۴ـ آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور عالم است.
برخی از مفسران مثل علامه طباطبائی (ره) در موارد متعدد« سماء» را به این معنا ارجاع داده‌اند.[۴۱]مثال:
« یدبر الامر من السماء‌الی الارض»[۴۲]
« اوست که امر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند.»
۵ـ آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی:
بری از صاحب‌نظران برآنند که آسمان در قرآن همانگونه که به معنای آسمان مادی بکار رفته است. ( مثل سموات سبع) در معنای علو مرتبه وجود و موجود عالی نیز بکار رفته است که همان سماء معنوی و عالم فوق ماده است که همه هستی از آن مرتبه بالاتر نازل می‌شود.[۴۳]مثال:
« و فی السماء رزقکم و ما توعدون»[۴۴]

« روزی‌تان و آنچه به شما وعده داده می‌شود (که ظاهرا بهشت منظور است) در آسمان قرار دارد.»

جمع‌بندی:
لفظ « سماء » در قرآن و علم و لغت به یک معنای واحد به کار نرفته است بلکه در معانی و مصادیق مختلف بکار رفته است. و به عبارت دیگر مشترک لفظی است. هر چند ممکن است برخی از این معانی و مصادیق را در یک مفهوم واحد جمع کرد. برای مثال معنای چهارم و پنجم قرآنی (که از علامه طباطبائی ( ره) و استاد مصباح یزدی نقل کردیم) را می‌توان در معنای آسمان معنوی جمع کرد.

پرسش دوم: مقصود از زمین (ارض) چیست؟
کلمه « ارض» در قرآن کریم ۴۶۱بار به کار رفته است و هیچگاه به صورت جمع نیامده است. بلکه در قرآن همیشه مفرد استعمال شده است. اما این کلمه در لغت و قرآن دارای معانی و مصادیق مختلف است:
الف ـ در لغت: ارض جنس است و جمع آن« ارضون و اراضی » است به معنای کره خاکی که انسان بر روی آن زندگی می‌کند، می‌باشد. البته گاهی به مفهومی در مقابل «سماء» آمده که به معنای هر چیزی پست و پایین می‌باشد.[۴۵] و نیز به معنای جرم آمده است. اما معنای حقیقی آن پایین مقابل بلندی و بالا (سما) است و هنگامی که مطلق گفته شود به معنای کره خاکی است.[۴۶]
ب ـ در قرآن کریم ارض به چند معنا به کار رفته است:
۱ـ ارض به معنای کره زمین که بصورت اسم خاص و علم شخصی است. (مثال‌ها و آیات آن زیاد است.)
۲ـ ارض به معنای قطعات زمین.
مثال: در قرآن در مورد تبعید محاربین آمده است:
« اوینفوا من الارض»[۴۷]
« یا محاربین را از زمینی (که در آن زندگی می‌کنند) خارج می‌کنند.»
روشن است که در اینجا مراد از « ارض » کره زمین نیست بلکه مقصود سرزمین آنهاست.
۳ـ ارض به معنای « عالم طبیعت» در مقابل « سما » به معنای عالم ماوراء طبیعت:
مثال:
« و لکنه اخلد الی الارض واتبع هویه ;»
« اما او (بلعم باعورا) بر زمین، روی آورد و از خواهش‌های خویش پیروی کرد و;»
که در اینجا « اخلد الی الارض» به معنای دلبستگی به زمین و دنیاست که یک امر قلبی است. و بر اساس این معنا و با این اطلاق آسمان مادی هم ارض است.[۴۸]یعنی آسمان و زمین هر دو جزء دنیاست.
۴ـ ارض در هنگامی که جمع بسته شود(ارضون) به معنای طبقات داخلی زمین است.
۵ـ ارض در هنگامی که جمع بسته شود(ارضون) به معنای مناطق آباد زمین یا اقلیم‌های آن است.
در قدیم اقلیم‌های هفتگانه داشته‌اند و امروزه هم زمین را به مناطق هفتگانه ( دو منطقه منجمد شمالی و جنوبی ـ دو منطقه معتدله ـ دو منطقه حاره و یک منطقه استوایی) تقسیم می‌کنند.
تذکر: این دو معنای اخیر را برخی مفسران به صورت احتمال در زیر آیه ۱۲ سوره طلاق فرموده‌اند[۴۹]

جمع‌بندی:
می‌توان گفت که کلمه « ارض»نیز مثل « سما» دارای دو قسم ارزشی و غیر ارزشی ( مادی و معنوی) است. و زمین (حسی) غیر ارزشی گاهی به معنای قطعات وقاره‌ها ـ طبقات داخلی زمین ـ کره خاکی می‌آید. و ارض ارزشی ( معنوی ) به معنای عالم پست طبیعت است.

پرسش سوم: مقصود از سبع ( هفت ) چیست؟
کلمه سبع ( هفت) در عربی به دو صورت بکار می رود:
الف ـ هفت به معنای عدد مشخص و معین که در ریاضیات بکار می‌رود.
ب: هفت به عنوان نماد کثرت؛ چرا که گاهی در عرب کلمه « هفت » بکار می‌رود و معنای کنائی آن( تعداد زیاد و کثیر) مراد است. برای مثال در قرآن می‌خوانیمک
« ولو انما فی الارض من شجره اقلام و البحر یمده من بعده سبعه ابحر ما نفدت کلمات الله ان الله عزیز حکیم » [۵۰]
« و اگر هر درخت روی زمین قلم شودو آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مداد گردد باز نگارش کلمات خدا ناتمام بماند همانا خدا را اقتدار و حکمت ( بی‌پایان) است.»
روشن است که مراد از « هفت دریا » در اینجا بیان کثرت است و اگر صدها دریا هم باشد برای نگارش کلمات خدا کافی نیست.
در آیات « سبع سموات» برخی از مفسران احتمال دوم را ذکر کرده‌اند[۵۱] و برخی از صاحب‌نظران نیز احتمال اول را قوی دانسته‌اند[۵۲] ولی هر دو احتمال در « سبع سموات» بعید بنظر نمی‌رسد.
اگر احتمال اول را پذیرفتیم پس مراد ( در آیه ۱۲ سوره طلاق) آن است که هفت آسمان واقعی وجود دارد و اگر احتمال دوم را پذیرفتیم مراد آیه آن است که تعداد زیادی آسمان وجود دارد.
البته بر حسب معانی مختلف « ارض و سما » که بیان شد معانی متناسب و متفاوتی از آیه پیدا می‌شود مثال: هفت آسمان پر از ستاره و سیاره آفرید و هفت عدد کره زمین آفرید.
هفت طبقه جو زمین رآفرید و هفت طبقه داخلی زمین را آفرید.
هفت مرتبه عالی وجود و مقام قرب آفرید و هفت مرتبه پایین از طبیعت آفرید.

پرسش چهارم: مقصود از مثل هم بودن(مثلهن) در آیه چیست؟
در مورد مثلیت در آیه (۱۲ سوره طلاق ) چند احتمال وجود دارد:
الف ـ همانند بودن آسمان و زمین در مورد تعداد ( عدد هفت ) [۵۳]:
یعنی : خداوند هفت آسمان آفرید و همانند آنها هفت زمین خلق کرد در این صورت « من» در « من الارض مثلهن» بیان جنس است یعنی از جنس زمین نیز هفت عدد آفرید.
اگر این احتمال را در مورد « مثل » بپذیریم، همان احتمالات گذشته در مورد زمین و آسمان( ارض ـ سما) پیدا می‌شود که لازم است به صورت متناسب در نظر گرفته شود. برای مثال:
هفت طبقه آسمان(جو زمین) با هفت طبقه داخلی زمین.
هفت عالم و جهان پر از ستاره با هفت عدد کره زمین.
هفت مرتبه عالی وجود و حضور و قرب الهی با هفت مرتبه وجود پایین.
ب ـ مثل بودن زمین و آسمان در مورد معلق بودن و شناور شدن در فضا:
یعنی : همانگونه که خداوند سیارات و ستارگان آسمانها را شناور در فضا و بدون تکیه‌گاه و ستون افرید، زمین را نیز همانگونه خلق کرد.[۵۴]
در این صورت آسمان به معنای مجموعه سیارات و ستارگان معنا می‌شود. و زمین به معنای کره خاکی است. و می‌تواند عدد « هفت» در مورد زمین مقصودنباشد.
پ ـ مثل هم بودن در مورد ملکوتی بودنک

یعنی – خداوند آسمان (مقام قرب و حضور و ملکوت) را آفرید و از زمین چیزی شبیه آسمان آفرید، یعنی انسانی را خلق کرد که مرکب از ماده زمینی و روح ملکوتی آسمانی است. [۵۵]

در این صورت ط من» در ط من الارض مثلهن » به معنای نشویه است یعنی: از زمین (خاک) انسانی ملکوتی مانند آسمان ملکوتی نشأت گرفت و آفریده شد. که در این صورت چندین معنای «ارض» و « سما» مطرح نمی‌شود بلکه آسمان به معنای مقام قرب و حضور و ملکوت است و ارض به معنای کره خاکی یا مرتبه پست طبیعت است .

پرسش پنجم: مقصود قرآن از واژه « هفت آسمان» چیست؟
با توجه به مقدماتی که گذشت و معانی و مصادیقی که برای کلمه « ارض ـ سما ـ سبع ـ مثل »، بیان شد می‌توانیم نتیجه بگیریم که چندین احتمال در مورد واژه « هفت آسمان» وجود دارد:
۱ـ هفت به معنای عدد حقیقی باشد که در این صورت این احتمالات متصور است:
الف : هفت آسمان پر از ستاره و سیاره مثل هفت کره خاکی زمین.

این مطلب از نظر علمی نیز ممکن است چرا که برخی دانشمندان گفته‌اند که میلیون‌ها خورشید و سیاره مشابه زمین در کهکشان‌های جهان وجود دارد. همانگونه که احتمال وجود جهان‌های مشابه این آسمان پر ستاره را بعید نمی‌دانند چرا که دانشمندان علم نجوم و فیزیک کیهانی با تلسکوپ‌های خود توانسته‌اند تا میلیاردها ستاره و سیاره را ببینند ولی می‌گویند که هنوز فضاهای ناشناخته و تاریکی وجود دارد که از دامنه دید ما خارج است.[۵۶]
پس احتمال وجود شش جهان مشابه و شش آسمان دیگر که هنوز کشف نشده است وجود دارد . و این مطلب با ظاهر برخی آیات قرآن نیز همگونی دارد.[۵۷]
ب ـ هفت مقام قرب و حضور و موجود عالی معنوی (هفت آسمان) در مقابل هفت مرتبه پست وجودی طبیعت (هفت زمین).
تذکر : در این دو صورت مثل بودن آسمان و زمین در « هفت بودن» آنهاست.
۲ـ هفت به معنای کثرت باشد:
در این صورت احتمالات زیر متصور است:
الف ـ آسمان‌های زیادی ( مجموعه کرات و سیارات و 😉 خلق کرد. و زمین‌های زیادی ( کره‌‌های خاکی مشابه زمین) خلق کرد . که همه آنها در فضا شناور و معلق هستند .
ب ـ تعداد زیادی از طبقات جو زمین را خلق کرد. و تعداد زیادی از طبقات داخلی زمین یا قطعات زمین و اقلیم‌ها را خلق کرد.
امروزه در علوم زمین شناسی و هواشناسی طبقات آنها را از نظر مقدار تراکم مواد یا مواد سازنده آنها تقسیم می‌کنند. و در این صورت آیه اشاره به این طبقات است. و یا اشاره به مناطق هفتگانه زمین باشد. که قبلاً بیان کردیم.
پ ـ مراتب معنوی و مقامات قرب و حضور و موجودات عالی بسیاری خلق کرد مراتب پست طبیعت را که بسیار است خلق کرد.
تذکر : در اینجا احتمالات دیگری نیز می‌تواند وجود داشته باشد و برخی افراد نیز بدان‌ها اشاره کرده‌اند ولی چون بسیار ضعیف و دور از ظاهر آیه بود بدان‌ها اشاره نکردیم (مثل اینکه مراد هفت سیاره منظومه شمسی باشد) البته در بین همین احتمالات نیز که ذکر شد برخی با ظاهر آیه مناسب‌تر است و برخی از ظاهر آیه دورتر است که قضاوت و اختیار هر معنا را به عهده خوانندگان صاحب نظر می‌گذاریم هر چند در این موارد قضاوت قطعی بسیار سخت است.

پرسش ششم: مقصود از هفت زمین چیست؟
در قران کریم آیه‌ای به صورت صریح در مورد هفت زمین وجود ندارد و تنها آیه‌ای که می‌تواند اشاره به هفت زمین محسوب شود همین آیه ۱۲ سوره طلاق است. البته اگر مثلیت در این آیه را به معنای « مثل هم بودن در عدد هفت» بدانیم. در حالی که دو احتمال دیگر در مورد مثل بودن (مثلیت در معلق بودن کرات در فضا و مثلیت در ملکوتی بودن ۹ وجود داشت.
اما در روایات کلمه « الارضین السبع »[۵۸]زمین‌های هفتگانه آمده است و در نهج‌البلاغه نیز کلمه « الارضین» آمده است:

« و رکوبها اعناق سهول الارضین»[۵۹]
« (کوهها) بر گردن همواریهای زمین‌ها سوراند.»

« الم یکونوا اربابا فی اقطار الارضین » [۶۰]
« آیا در اطراف زمین‌ها پادشاهان و مالک رقاب نبودند.»
« فهم حکام علی العالمین و ملوک فی اطراف الارضین »[۶۱]
« (اعراب ) در اطراف زمین‌ها پادشاهان شدند. »
البته با توجه به قرائن موجود در کلام حضرت امیر(ع) در همه موارد « ارضین» به معنای قطعات زمین و خشکی‌هاست.
پس اگر زمین‌های هفتگانه را بتوانیم از قرآن برداشت کنیم می‌توانیم به یکی از معانی گذشته یعنی هفت قطعه و اقلیم زمین همانگونه که در روایات آمده یا هفت کره خاکی یا هفت طبقه داخلی زمین حمل کنیم.

بررسی:
۱ـ با توجه به معانی متفاوتی که از آسمان، زمین، مثلیت آنها، هفت و هفت آسمان بیان کردیم و با توجه به احتمالات متعدد تفسیری در این آیات نمی‌توان گفت که مقصود قرآن در همه موارد یک معنای آسمان بوده است و نمی‌توان یک معنای خاصی را بر قرآن در مورد هفت آسمان تحمیل کرد.
پس معلوم می‌شود که تمام کسانی که به صورت قاطع یک معنا را به قرآن نسبت می‌دادند و بر آن پا فشاری می‌کردند راه صواب نرفته‌اند. (علاوه بر اشکالات واضحی که در این دیدگاهها وجود داشت که به برخی از آنها اشاره داشتیم).
۲ـ با توجه به ابهامی که در معنای هفت آسمان قرآن وجود دارد و با توجه به ابهاماتی که در مورد آسمان و کهکشانها از نظر علمی وجود دارد و نظریه‌های متفاوت و بالنده‌ای که هر روز ارائه می‌شود، نمی ”وان گفت که نظر قطعی قرآن کدام نظریه است.
با توجه به این مطلب،‌ادعای اعجاز علمی قرآن در آیات مربوط به هفت آسمان صحیح به نظر نمی‌رسد و حتی اگر یک نظریه علمی در مورد هفت آسمان به اثبات برسد باز اعجاز علمی ثابت نمی‌شود چرا که همانطور که گذشت هفت آسمان قبل از اسلام در قوم نوح و بین یهودیان مطرح بوده است.
۳ـ از آنجا که ممکن است مقصود از واژه‌آسمان در اصطلاح قرآن و اصطلاحات علمی متفاوت باشد(مثلاً یکی آسمان معنوی بگوید و یکی فضای خالی یا جایگاه کرات آسمانی) پس نمی‌توان گفت که تعارضی بین گزاره هفت آسمان قرآن با یافته‌های علوم کیهانی شناسی وجود دارد. چرا که علوم کیهان شناسی ادعا می‌کند:
هنوز هفت آسمان کشف نکرده است.

و قرآن ادعا می‌کند هفت آسمان وجود دارد.
پس با توجه به احتمال اشتراک لفظی واژه « آسمان» نمی توان گفت دو گزاره فوق معارض است و اگر هم هر دو ( علم و دین) یک معنا را از آسمان اراده کنند باز هم علم، وجود آسمانهای هفتگانه را نفی نمی‌کند بلکه آنها را اثبات نکرده است . اما قران از طریق وحی خبر از وجود آنها می‌دهد پس ممکن است در آینده آسمان‌های دیگری کشف شود و گزاره دینی به اثبات برسد.

________________________________________

[۱] طلاق / ۱۲
[۲] ر.ک: جمیز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ماده آسمان.
[۳] بطمیوس(Ptolemaos) منجم و جغرافی‌دان معروف یونانی صاحب کتابهای مجسطی و آثار البلاد ( زنده در قرن دوم میلادی ) او معتقد بود که زمین ساکن و مرکز جهان است و هفت فلک به دور آن می‌چرخند که عبارتند از ( قمر، عطارد، زهره، خورشید،‌مریخ، مشتری، زحل، فلک هشتم که ستاره‌های ثابت هستند و فلک نهم یا فلک الافلاک یا فلک اطلس که همه افلاک در آن قرار دارند). در مورد هیئت بطلمیوسی در مبحث « حرکت خورشید» سخن گفتیم.
[۴] حاقه/۱۷
[۵] رسائل ابن سینا، ص ۱۲۸ـ۱۲۹ به نقل از التفسیر و المفسرون، ج ۲ ص ۴۲۶
[۶] محمد باقر بهبودی،‌هفت‌آسمان،‌ص ۸، کتابخانه مسجد جعفری(قیطریه) تهران، بی‌تا.
[۷] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۵، (چاپ دارالکتب الاسلامیه) .
[۸] شرح منظومه، قسمت فلسفه ،‌ص ۲۶۹(انتشارات دارالعلم).
[۹] ر.ک: قاموس قرآن،‌ج ۶، واژه کرسی و نیز نمونه، ج ۲،‌ذیل آیه ۱۵۵ بقره.
[۱۰] ر.ک: قاموس قرآن، ج ۴، واژه عرش.
[۱۱] ر.ک: المیزان، ج ۱۰، ص ۱۵۵
[۱۲] یدالله نیازمند شیرازی، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص ۱۴۵ و ۱۶۷(شرکت چاپ میهن ـ ۱۳۳۵ ش).
[۱۳] تفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۱۵۶
[۱۴] محاسن التأویل، طبع عیسی الحلبی، ۱۹۷۰، ۱۶/۵۸۷۷ به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، احمد عمر ابو حجر، ص ۳۸۰
[۱۵] نپتون در سال ۱۸۴۶ و پلوتن در سال ۱۹۳۰ کشف شد.
[۱۶] در ادامه بعدی معانی لغوی و اصطلاحی « سماء» را بررسی خواهیم کرد.
[۱۷] عبدالقادر مغربی ، تفسیر جزء تبارک، ط قاهره، ۱۹۴۷ م ،‌ص ۴ به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، ص ۳۸۳
[۱۸] ابراهیم/۳۴ و نحل /۱۸
[۱۹] المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء،‌۱/۱۶، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان،‌ص ۳۸۴
[۲۰] المنتخب فی التفسیر، تعلیق الخبراء، ۱/۱۶، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان،‌ص ۳۸۴
[۲۱] ایمان مرادی، رازهای آسمان‌های هفتگانه، ص ۸۴ به بعد ، معاونت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، ۱۳۷۳ ش.
[۲۲] محمد باقر بهبودی، هفت آسمان، ص ۱۰ و نیز دکتر محمد صادقی، زمین وآسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص ۲۲۹
[۲۳] همان، ص ۱۱
[۲۴] ر.ک: تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۶۵ـ ۱۶۷ و نیز ذیل آیه ۱۲ طلاق.
[۲۵] محمد باقر بهبودی، هفت آسمان،‌ص ۱۳( با تلخیص) .
[۲۶] ر.ک: المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۷ و ج ۱۹، ص ۳۲۷ (چاپ بیروت) و ذیل آیات هفت آسمان.
[۲۷] ق/۹
[۲۸] مع القرآن فی الکون ، ص ۱۸۹ـ۱۹۳
[۲۹] ر.ک: تفسیر الجواهر، ج ۱، ص ۴۶( نقل به مضمون).
[۳۰] ر.ک: دکتر محمد صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص ۲۲۶
[۳۱] همان، ص ۲۲۷ و ۲۳۲ و ۲۴۲ و ۲

[۳۲] دکتر پاک‌نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج ۱، ۱۱۱
[۳۳] حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۵، ص ۲۵۶
[۳۴] مفردات راغب، ماده سماء.
[۳۵] ر.ک: بینات، سال دوم، شماره ۸، ص ۸۶ـ۸۷

[۳۶] ابراهیم /۲۴
[۳۷] تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۶۵ـ۱۶۷، چاپ دارالکتب الاسلامیه.
[۳۸] استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص ۲۳۴
[۴۰] فرقان /۶۱
[۴۱] ر.ک: المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۷و ج ۱۹، ص ۳۲۷، چاپ بیروت.
[۴۲] سجده/۵
[۴۳] استاد مصباح یزدی،‌معارف قرآن، ص ۲۳۴ـ۲۳۶
[۴۴] ذاریات / ۲۲
[۴۵] ر.ک: مفردات راغب، ماده سما و ارض .
[۴۶] ر.ک: حسن مصطوفی ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱، ص ۵۶(مرکز نشر کتاب).
[۴۷] مائده/۳۳
[۴۸] استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص ۲۳۸ـ۲۳۹
[۴۹] ر.ک: المیزان، ج ۱۹، ص ۳۲۶ و تفسیر نمونه، زیر آیه فوق (طلاق/۱۲).
[۵۰] لقمان/۲۷
[۵۱] تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۶۵ـ ۱۶۷ و زیر آیه ۱۲ سوره طلاق .
[۵۲] استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، ص ۲۳۹ـ ۲۴۰
[۵۳] ر.ک: تفسیر اطیب البیان،‌ذیل آیه ۱۲ سوره طلاق.
[۵۴] ظاهر آیه همین معنا است و فخر رازی هم در تفسیر کبیر همین احتمال را در معنای ط مثل » پذیرفته است. هر چند که سیارات هفت‌گانه را بااقالیم هفت‌گانه در مقابل هم قرار داده است. (ر.ک: تفسیر کبیر، ج ۳۰، زیر آیه ۱۲ سوره طلاق).
[۵۵] ر.ک: المیزان، ج ۱۹ ، ص ۳۲۶ که بصورت احتمال ذکر می‌کند.
[۵۶] ر.ک: تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۷ و زیر آیه ۱۲/طلاق.
[۵۷] ر.ک: صافات/۶(انا زینا السماء الدنیا بزینه الکواکب )و نیز ملک/۳)
[۵۸] وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۹۰۷: « لا اله الا الله رب السموات السبع و رب الارضین السلع»
[۵۹] نهیج البلاغه (سه جلید)، ج ۱، ص ۱۷۴ و نیز ر.ک: قرشی ، قاموس قرآن، ج ۱، ص ۶۵
[۶۰] نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۷۷
[۶۱] نهج البلاغه ، ص ۱۷۹ و نیز خطبه ۱۹۹ « والارضین المدحوه و الجبال ذات الطول;»
مراحل خلقت جهان

دکتر محمد علی رضائی اصفهانی

قرآن کریم همچون تورات، مراحل و دوره‌های خلقت جهان را در آیاتی چند تذکر داده است.در اینجا مراحل خلقت از نظر قران و علم را مورد بررسی قرار می‌دهیم و سپس اشاره‌ای به مراحل خلقت از نظر تورات خواهیم داشت. قرآن کریم در این مورد چند دسته آیات دارد:
اول:
« ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی سنه ایام » [۱]
« در حقیقت پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید.»
دوم:
«الله الذی خلق السموات و الارض و ما بینما فی سنه ایام»[۲]
« خدا کسی است که آسمانها و زمین و‌آنچه بین آنهاست را در شش روز آفرید.»
تذکر: به نظر می‌رسد که مقصود از « سموات و ارض» مجموعه جهان هستی باشد یعنی تعبیر « آسمانها و زمین و آنچه آنهاست» کنایه از مجموعه هستی است.
سوم: « قل أئنکم لتکفرون بالذی خلق الارض فی یومین و تجعلون له اندادا ذلک رب العالمین و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک‌فیها و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام سوآءً للسائلین ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا اوکرها قالتا اتینا طائعین فقضاهن سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا ذلک تقدیر العزیز العلیم»[۳]
« بگو: آیا شمایید که واقعا به آن کسی که زمین را در دو هنگام آفرید، کفر می‌ورزید و برای او همتایانی قرار می‌دهید؟ این است پروردگار جهانیان. و در [زمین] از فراز آن [لنگرآسا] کوهها نهاد و در آن خیر فراوان پدید آورد و مواد خوراکی آن را در چهار روز اندازه‌گیری کرد[که] برای خواهندگان، درست[و متناسب با نیازهایشان] است. سپس آهنگ [ آفرینش ] آسمان کرد، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: « خواه یا ناخواه بیایید.» آن دو گفتند: «فرمان‌پذیر آمدیم.» پس آنها را [به صورت ] هفت آسمان، در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمان کار[مربوط به ] آن را وحی فرمود،‌و آسمان[این] دنیا را به چراغها آذین کردیم و [آن را نیک] نگاه داشتیم؛ این است اندازه‌گیری آن نیرومند دانا.»
«ءأنتم أشد خلقا ام السماء بناها رفع سمکها فسواها و اغطش لیلها و اخرج ضحاها و الارض بعد زلک دحاها اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبال ارساهامتاعالکم و لانعامکم»[۴]
« آیا زنده شدن شما [بعد از مرگ] مهمتر است یا آفرینش آسمان؟ خداوند آن را بنا کرد و برافراشت و منظم ساخت، شب آن را تاریک و روز آن را آشکار ساخت، و زمین را بعد از آن گسترد، آبهای درونی آن و گیاهان و چراگاههای آن را خارج نمود، و کوهها را بعد از آن پا برجا ساخت، تا وسیله زندگی برای شما و چهارپایانتان فراهم گردد.»
تذکر: در آیات دسته اول یک مضمون تکرار شده است. و آن اینکه خداوند« آسمانها و زمین را در شش روز (یوم) خلق کرده است».
در آیات دسته دوم کلمه« بینهما» اضافه شد یعنی خداوند آسمانها و زمین و آنچه بین آنهاست را در شش روز (یوم) خلق کرد.
در آیات دسته سوم(فصلت/۹ـ۱۲) مجموعا سخن از هشت روز(یوم) گفته شده است.
در اینجا چند پرسش مطرح می‌شود که باید در ضمن مباحث آینده روشن شود:
۱ـ منظور از « سموات و ارض» چیست؟
۲ـ منظور از «یوم» چیست؟ آیا قبل از خلقت خورشید و زمین و پدید‌امدن شب و روز می‌توان سخنی از آفرینش جهان در شش «روز» (فاصله طلوع تا غروب خورشید) گفت؟
۳ـ اگر مراد از یوم روز معمولی است، تعارض این مطلب با یافته‌های علمی ۰چگونه حل می‌شود؟ که می‌گویند جهان در طی میلیاردها سال بوجود آمده است.
۴- اگر مقصود از « یوم» شش دوره است این دور‌ه‌ها از نظر علمی کدام است؟
۵ـ تعارض آیات سوره فصلت که سخن از هشت یوم می‌گوید با آیات دسته اول و دوم که خلقت سموات و ارض را در شش یوم می‌داند چگونه حل می‌شود؟
۶ـ با توجه به اینکه قدرت خدا نامحدود و مطلق است پس چرا جهان را در یک لحظه نیافرید و در شش روز یا شش دوره خلق کرد؟

مباحث لغوی و اصطلاحی :
الف ـ یوم در لغت و قرآن:
اصل این لغت به معنای زمان محدود مطلق است چه کم یا زیاد، مادی یا ماوراء مادی، روز یا اعم از روز و شب. و این واژه « یوم» در قرآن در لغت حداقل در چند معنا استعمال شده است:
۱ـ از طلوع خورشید تا غروب آن: مثل :
« فمن لم یجد فصیام ثلاثه ایام فی الحج»[۵]
« و هر کس که [قربانی حج] نیافت [باید] در هنگام حج سه روز روزه [بدارد].»

۲ـ مقداری (دوره‌ای ) از زمان: مثل
« فذکر هم بایام الله»[۶]
« و روزهای خدا را به آنان یادآوری کن »
« تلک الایام نداولها بین الناس»[۷]
« ما این روزها [ی شکست و پیروزی] را میان مردم به نوبت می‌گردانیم.»
در حدیثی از امیرالمومنین علی (ع) آمده است:
« الدهر یومان یوم لک و یوم علیک .»[۸]
« روزگار دو روز (دوره۹ است یک دوره به نفع تو و یک دوره بر علیه توست.»
و در روایتی زیر آیه ۵۴ سوره اعراف از معصوم (ع) نقل شد که فرمودند:
« فی سنه ایام یعنی فی سنه اوقات.»[۹]
« در شش روز یعنی در شش وقت. »
تذکر: با توجه به سیاق آیات خلقت آسمانها و زمین در شش یوم، مقصود از «یوم» همان دوره یا مرحله است. و از اینجا پاسخ پرسش سوم( تعارض بین یافته‌های علمی در باب خلقت جهان در میلیاردها سال با آیات مربوط به خلقت آنها در شش روز) روشن می‌شود. چرا که اگر مقصود آیات شش دوره یا مرحله خلقت باشد و مقصود شش روز معمولی ( از طلوع تا غروب نباشد دیگر تعارضی پیدا نمی‌شود. و یافته‌های علمی با آیات خلقت جهان در شش دوره قابل جمع است.

۳ـ زمان خارج از مفهوم مادی مثل : الیوم الاخر، یوم القیامه و ;[۱۰]

ب: سماوات و ارض در لغت و قرآن:
در لغت به بالای هر چیزی « سماء » گویند و پایین هر چیزی را « ارض » گویند.[۱۱]اما آسمان و زمین در قران به معانی متعددی بکار رفته و یا به مصادیق گوناگون اطلاق شده است ( که توضیح همه آنها از موضوع این قسمت نوشتار خارج است)[۱۲]و فقط به چند معنا و مصداق اشاره می‌کنیم.
۱ـ آسمان به معنی جهت بالا و زمین بمعنی پایین ( ابراهیم /۴) .
۲ـ آسمان به معنی جو اطراف زمین ( ق/۹) .
۳ـ آسمان به معنی کرات آسمانی و زمین به معنی کره زمین ( فصلت /۱۱).
۴ـ آسمان به معنی مقام قرب و حضور الهی و زمین به معنی مراتب نازل وجود. (سجده/۵) که شامل آسمان معنوی می‌شود.
پس همیشه آسمان و زمین در قرآن به معنای مادی نیست. تا بخواهیم آن را در مورد خلقت جهان مادی و مراحل تشکیل و تکون آن حمل کنیم. هر چند که ظاهر آیات ۹ـ۱۲ سوره فصلت همین آسمان و زمین مادی است. اما برخی مفسران در مورد آیات ۴ـ۵ سوره سجده احتمال آسمان معنوی را تقویت می‌کنند.[۱۳]
تذکر: بیان تعداد آسمانها(سموات سبع) و رمز عدد هفت یک بحث مستقل می‌طلبد و لذا در اینجا متعرض نمی‌شویم.[۱۴]

تاریخچه:
پیدایش جهان هستی و مراحلی که گذرانده است یکی از پرسش‌های دیرین بشریت بوده و هست. هر گاه انسان به آسمان پرستاره، کوهها، دریاها و ; خیره می‌شود با خود می‌اندیشد که چه کسی و چگونه اینها را بوجود آورد و چه دوران‌ها و مراحلی را گذرانده است.
در این رابطه ادیان الهی، فلاسفه و متخصصان کیهان‌شناس و زمین شناس اظهارنظرهائی کرده‌اند که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف ـ پیدایش جهان در نظر فلاسفه یونان:
۱ـ « تالس» (۶۴۰قبل از میلاد ) که او را نخستین فیلسوف یونانی دانسته‌اند معتقد بود که : جهان هستی از آب بوجود آمده و همه تغییرات جهان در اثر عناصری است که در آب تأثیر می‌گذارد تخته‌سنگ‌ها ، آبهای یخ بسته‌ای است که سالها از انجماد آنها گذشته است.

خاک‌ریزه‌ها در اثر تغییرات هوا پیدا شده است و هوا آبی است که به صورت بخار در آمده است و آتش از برخورد اجسام منجمد شده که از آب بوجود آمده است پیدا شده است.

ابرها که از بخار آب تشکیل شده با بخارهای جدید برخورد می‌کند و در نتیجه آتشی از آنها بوجود می‌آید که برق می‌نامیم و این آتش به طرف فوقانی جهان متصاعد می‌شود و سوراخ‌هایی ایجاد می‌کند که این سوراخ‌ها نورانی هستند و ستارگان نامیده می‌شوند.[۱۵]

۲ـ اناکسیمندر شاگرد تالس می‌گفت: اصل هستی، مبهم یا بی‌انتها است و مقصود او هوا و خلأ نامحدود بود. در آن همه چیز ظاهر می‌شود و ناپدید می‌گردد و این عمل در أثر حرکت دائمی است. او جهان را به صورت سه لوله ( دیوار جامد تو خالی) تو در تو تصور می‌کرد که لوله اولی سوراخی دارد که ما آنرا به صورت آفتاب مشاهده می‌کنیم.

۳ـ « لوسیت» و « دموکریت» مکتب اتمی را پایه‌گذاری کردند و گفتند: خلأ جهان، آکنده از ذرات مخفی است است که به چشم در نمی‌آید و این ذرات ازلی است و جوهر آن تغییر ناپذیر است. آسمان و زمین از آنها پدید آمده است.
۴ـ « اناگزارگور» معتقد بود که عناصر جهان چهار چیز است: آتش، آب، هوا، خاک. که همگی ازلی هستند.
۵ـ « هراکلیت» می‌گفت: اصل ستارگانی که ما می‌بینیم بخارهایی است که متراکم و سنگ شده است.

ب ـ پیدایش جهان از نظر کتاب مقدس(تورات):
در سفر پیدایش مراحل خلقت را اینگونه می‌بینیم:
روز اول: خدا آسمانها و زمین را آفرید. و شب و روز را آفرید. (نور را ایجاد کرد).
روز دوم: خدا گفت فلکی باشد در میان آبها و آبها را از هم جدا کند. خدا فلک را آسمان نامید.
روز سوم: خدا گفت آبهای زیر آسمان در یک جا جمع شود و خشکی ظاهر گردد و خشکی را زمین نامید. و خدا گفت زمین نباتات برویاند.( علف و درخت و میوه و 😉
روز چهارم: خدا دو نیر(شیئی نورانی) بزرگ ساخت نیر اعظم را برای سلطنت روز و نیر اصغر را برای سلطنت شب و ستارگان . و خدا آنها را در فلک آسمان گذاشت.
روز پنجم: خدا گفت آبها به انبوه جانوران پر شود( نهنگ‌ها و خزندگان و 😉 و پرندگان بالای زمین بر روی فلک آسمان پرواز کنند.
روز ششم: پس خدا حیوانات زمین بهایم و حشرات زمین را به اجناس آنها بساخت. پس خدا آدم را به صورت خود آفرید.[۱۶]
روز هفتم: خدا از همه کار خود که ساخته بود فارغ شد و آرامی گرفت. پس خدا روز هفتم را مبارک خواند.[۱۷]
« مستر هاکس» در قاموس کتاب مقدس در مورد مقصود از واژه « روز » در مراحل خلقت می‌نویسد:
« اما باید دانست که قصد از لفظ روز نه همین بیست و چهار ساعت معتاد می‌باشد . بلکه قصد از مدت مدید و طویلی است.»
و سپس در مورد تعارض مطالب سفر پیدایش با یافته‌‌های علوم تجربی می‌نویسد:
« اگر کسی به دیده اعتراض بنگرد و در باب اول سفر پیدایش نظر کرده بگوید اینها به هیچ وجه با قواعد علم هیئت و معرفه الارض و علم نبات و حیوان مطابقت نمی‌نماید.
جواب گوئیم اولاً مطلب و قصد از این مطالب علمی نیست.
ثانیا نیک واضح است که با علوم رئیسه بخوبی مطابقت می‌نماید و ما را فرصت گنجایش آن مطالب در اینجا نمی‌باشد.»[۱۸]
اما دکتر موریس بوکای فرانسوی در این مورد می‌نویسد:
« حکایت کتاب مقدس بدون هیچ ابهامی آفرینش را در شش روز که یک روز استراحت (روز سبقت) در پی دارد. ( با تشبیه به روزهای هفته) نقل می‌کند:

بنابر استباط از کتاب مقدس، کلمه « روز » فاصله زمانی واقع بین دو طلوع متوالی یا دو غروب متوالی خورشید برای ساکن زمینی است روزی که بدین ترتیب تعریف شود، تابع دوران زمین به دور خودش می‌باشد، بدیهی است که بنابر منطق محض نمی‌توان از روزهایی که اینچنین تعریف شده سخن گفت و حال آنکه سازمانی که باعث پدید آمدن آن گرددـ یعنی وجود زمین و گردش دور خورشید ـ طبق حکایت مقدس در نخستین مراحل آفرینش هنوز مستقر نشده است.»[۱۹]

مراحل خلقت از منظر قرآن کریم و علم :
در مورد مراحل شش گانه با توجه به یافته‌های علمی و برداشت‌هایی که از قرآن می‌شود احتمالات متعددی می‌تواند مطرح شود.
۱ـ علامه طباطبائی (ره) در المیزان زیر آیه ۹ سوره فصلت می‌نویسند:
« مقصود از « یوم» در « خلق الارض فی یومین » برهه‌ای از زمان است نه روز خاص معهود یعنی مقدار حرکت کره زمین به دور خودش که این ( احتمال دوم) ظاهر الفساد است و اطلاق کلمه « یوم» بر قطعه‌ای از زمان که حوادث زیادی را در بردارد، زیاد است و استعمال شایعی است».
و سپس به آیه ۱۴۰ سوره آل عمران و ۱۰۲ سوره یونس استشهاد می‌جویند و می‌نویسند:
« پس دو روزی که خداوند زمین را در آن دو خلق کرد دو قطعه زمان است که زمین در آن دو مرحله کامل شد. و اینکه یک روز نفرمود دلیل این است که دو مرحله متغایر بوده مثل مرحله مذاب بودن و جامد یا مثل آن. »
و سپس شش روز بودن خلقت آسمانها و زمین را متذکر می‌شوند و بیان می‌کنند که چهار مرحله آن در سوره فصلت بیان شده است دو مرحله در مورد خلقت زمین و دو مرحله در مورد خلقت آسمان(از مرحله دخان بودن تا تسویه آسمانهای هفتگانه) و سپس توجیه خاصی برای « اربعه ایام » ( فصلت/۱۰) می‌کنند که در مبحث بعدی ذکر می‌کنیم.[۲۰]
۲ـ استاد مصباح یزدی در مورد شش روز (سته ایام، اعراف /۵۴) دو احتمال را مطرح می‌کنند:
الف ـ شش روز هفته ( روزهای معمولی ) :
ایشان متذکر می‌شوند که در میان بنی‌اسرائیل و اهل کتاب بویژه یهود این مطلب شهرت داشت که خداوند آفرینش را از یکشنبه آغازید و در جمعه به پایان برد و شنبه را به استراحت پرداخت . و سپس متذکر می‌شوند: ظاهرا این احتمال خیلی بعید است زیرا « روزها » از نظر علم جغرافیا عبارتند از مدت حرکت زمین به دور خودش (حرکت وضعی ) و در لغت گاه روز را در برابر شب به کار می‌بریم که در عربی«نهار» می‌گویند . و یوم: اعم است از روز تنها یا شبانه‌روز. قبل از پیدایش زمین و خورشید و آسمان تصور روز ممکن نمی‌بود. و شنبه و یکشنبه‌ای در میان نبود. اگر نص قاطعی نیز در این مورد می‌داشتیم در نهایت می‌توانستیم گفت که : روز در این مورد یعنی زمانی به اندازه بیست و چهار ساعت ولی چنین نصی نیز نداریم.

ب ـ شش دوره خلقت:
ایشان ، با بررسی واژه « یوم» در قرآن می‌گوید که « یوم» در معانی غیر از « روز » هم به کار رفته است و آیات یوسف / ۵۴، نحل/۸ و حج /۴۷ و معارج /۴ و حدیثی از نهج‌البلاغه را شاهد می‌آورد . و سپس نتیجه می‌گیرد که : از بررسی این همه می‌توان گفت که احتمال اینکه منظور از شش روز، شش دوره خلقت باشد بعید نیست.
و سپس با ذکر آیات ۹ـ۱۲ فصلت می‌نویسند: می‌توان احتمال داد که منظور از دو روز، در آفرینش آسمان دو مرحله خلقت باشد: در یک مرحله به صورت گاز یا دود(دخان). و مرحله بعدی به صورت آسمان هفتگانه.
در زمین نیز به همین قرار: یک روز به گونه گاز یا مایع و روز دیگر مرحله‌ای که به صورت جامد درآمده است( که هنوز مرکز زمین مایع است).[۲۱]
۳ـ استاد مکارم شیرازی[۲۲]با توجه به آیات ۵۴ سوره اعراف و ۹-۱۲ سوره فصلت و یافته‌های علمی، دوران‌های احتمالی شش گانه خلقت را اینگونه مطرح کرده‌اند:
اول : مرحله‌ای که جهان به صورت توده گازی شکل بود.
دوم: دورانی که توده‌های عظیمی از آن جدا شد و بر محور توده مرکزی به گردش درآمد.
سوم: مرحله‌ای که منظومه شمسی تشکیل یافت(از جمله خورشید و زمین).
چهارم: روزی که زمین سرد و آماده حیات گردید.
پنجم: مرحله بوجود آمدن گیاهان و درختان در زمین .
ششم: مرحله پیدایش حیوانات و انسان در روی زمین.
ایشان در تفسیر آیات ۹-۱۲ سوره فصلت چند نکته را یادآوری می‌کنند:
الف ـ استعمال « یوم » و معادل آن در فارسی (واژه روز) و در لغات دیگر به معنی « دوران» بسیار رایج و متداول است.
ب : در مورد کلمه « ثم » « ثم استوی الی السماء »[۲۳]که ظاهرا خلقت آسمان‌ها را پس از خلقت زمین و متعلقات آن قرار داده است می‌نویسند:
تعبیر « ثم» ( سپس) معمولاً برای تأخیر در زمان می‌آید ولی گاه به معنی تأخیر در بیان می‌باشد. اگر به معنی اول باشد مفهومش این است که آفرینش آسمانها بعد از خلقت زمین صورت گرفته است ولی اگر به معنی دوم باشد هیچ مانعی ندارد که آفرینش آسمانها قبلاً صورت گرفته و زمین بعد از آن، ولی به هنگام بیان کردن ، نخست از زمین و ارزاق، که مورد توجه انسانهاست شروع کرده و سپس به شرح آفرینش آسمانها پرداخته است.
معنای دوم گذشته از این که با اکتشافات علمی هماهنگ‌تر است با آیات دیگر قرآن نیز موافقت دارد. و سپس به عنوان شاهد آیات ۲۷ـ۳۳ سوره نازعات « ءأنتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمکها فسواها و اغطش لیلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلک دحاها» را ذکر می‌کنند. که روشن می‌سازد مسایل مربوط به زمین بعد از آفرینش آسمان‌ها بوده است.
سپس مطالبی راجع به آسمان‌های هفتگانه و آسمان دنیا و « اربعه ایام » در آیه ۱۰ سوره فصلت بیان می‌کند که در جای مناسب مطالب ایشان را ذکر خواهیم کرد.[۲۴]
۴ـ آقای دکتر موریس بوکای در مورد مراحل شش گانه خلقت پس از توجه به این نکته که : در تورات سخن از شش روز متعارف است که خدا در روز هفتم ( روز شنبه که آن را « سبت» می‌خوانند ) به استراحت می‌پردازد. و این روز همین فاصله زمانی واقع بین دو طلوع یا دو غروب متوالی خورشید برای ساکن زمینی است . متذکر می‌شود که : در قرآن کریم کلمه یوم بکار رفته که بمعنای دوره می‌آید و سخن از روز هفتم استراحت نیست و این نکته از عجایب علمی قرآن است ایشان سپس آیات ۵۴ سوره اعراف و ۹ـ۱۲سوره فصلت را مطرح می‌کند و به بحث می‌پردازد.[۲۵]
سپس در مورد مراحل خلقت از نظر علوم جدید می‌نویسد:
« دانش نو می‌گوید که جهان از جرم گازی با دوران کند تشکیل شده و جزء اصلی آن هیدروژن و بقیه هلیوم بود سپس این سحابی به پاره‌های متعدد با ابعاد و اجرام قابل ملاحظه‌ای تقسیم شد; و همین جرم گازی بعدها کهکشانها را تشکیل داد; و در اثر فشارها و نیروی جاذبه و پرتوهای وارده باعث شروع واکنشهای (گرما ـ هسته‌ای ) شد و از اتمهای ساده اتمهای سنگین بوجود آمد و هیدروژن به هلیوم و سپس کربن و اکسیژن تبدیل می‌گردد تا به فلزات و شبه فلزات منتهی می‌شود.» [۲۶]
نتیجه‌گیری می‌کند که: جریان کلی خلقت دو مرحله داشته است:
الف : تکاثف و تراکم توده‌ای گازی در حال چرخش.
ب : انفکاک آن به صورت پاره‌هائی با استقرار خورشید و سیارات منجمله زمین.[۲۷]
سپس یادآور می‌شود که طبق آیات ۹ـ۱۲ سوره فصلت نیز همین دو مرحله لازم بود تا اجسام آسمانی و زمین تکوین یابد. اما در مورد چهار دوره بعد که مربوط به زمین و گیاهان و حیوانات است یادآور می‌شود که زمین چند عصر و دوره زمین‌شناسی دارد که انسان در عهد چهارم پدید آمد.[۲۸]
۵ـ یکی از صاحب‌نظران معاصر خلقت جهان را در چند عنوان بررسی کرده و با آیات قرآن تطبیق می‌کند که ما به صورت خلاصه ذکر می‌کنیم:
الف ـ آفرینش کیهان:
ایشان با ذکر آیه ۷ سوره هود « و هو الذی خلق السموات و الارض فی سنه ایام» می‌نویسند:
« در آغاز ظلمت و تاریکی سراسر جهان را فرا گرفته بود و بجز خداوند یکتا هیچ کس و هیچ چیز نبود. « فقضاهن سبع سموات فی یومین »[۲۹]آنگاه خداوند متعال طی دو نوبت فرمان بنای آسمان‌های هفت‌گانه را صادر فرمود.»
سپس با اظهار بی‌اطلاعی از ماده اولیه جهان ( و تأیید آن به وسیله آیه ۵۱ سوره کهف و سخنی از برخی دانشمندان) می‌نویسند: آنچه از نظر قرآن و دانشمندان محقق است این مصالح عبارت بودند از ذرات دور و گاز که در فضا سرگردان اما چنان پراکنده بودند که بندرت به یکدیگر برمی‌خورند. «ثم استوی الی السماء و هی دخان»[۳۰]
ایشان به عنوان شاهد سخن « سر جمیس جینز» دانشمند فلک شناس را می‌آورد که می‌گوید: ماده کون از گازهائی که در فضا انتشار دارد آغاز گشته و از تراکم این گازها سدیم ( مه رقیق ) پدید آمده است.[۳۱]
سپس نتیجه می‌گیرند که : خداوند طی دو دوره از این گازها آسمانهای هفتگانه را بنا نهاد (فصلت /۱۲ ) و بوسیله ستونهای نامرئی که امروز از آنها به نیروی جاذبه عمومی تعبیر می‌شود کرات آسمانی را استوار گرداند(لقمان/۱۰).

ب ـ آفرینش ستارگان:
ایشان با ذکر آیه ۷ صافات :
« انا زینا السماء الدنیا بزینه الکواکب»
« ما آسمان پایین را با ستارگان درخشان زینت بخشیدیم» می‌نویسند:
بدین ترتیب میلیون‌ها ذره گاز و دود به شکل ابرهای عظیم به دور هم گرد آمدند; توده‌های ابر ذرات را به سوی مرکز جذب می‌کرد و بالاخره توده انبوه ابر جمع می‌گشت و ذرات آن به یکدیگر نزدیک می‌شد. این ذرات که به یکدیگر اصطکاک پیدا می‌نمود، تولید گرما می‌کرد و گاهی در مرکز ابر گرما چنان شدت می‌یافت که توده را به تابش می‌افکند و فضای تاریک را روشن می‌ساخت سرانجام میلیون‌ها توده ابر به صورت ستاره درآمدند . آسمان پایین چراغانی گردید.(البته همه ستارگان هم در یک زمان پیدا نشدند.

ج ـ پیدایش خورشید:
در میان این دریای جوشان(دود و گاز) طرحی مارپیچی، از اثر چرخش مداری پیدا گردید . این شکل مارپیچ که آن را کهکشان راه شیری می‌نامند. ماده خورشید و منظومه شمسی و زمین‌ ما در یکی از بازوان آن قرار داشت. « و جعل الشمس سراجا» [۳۲] « و خداوند خورشید را چراغ جهان افروز قرار داد. » در این بازوی کهکشان راه شیری طوفانی پرآشوب پدید آمد و جریان تند گازها آنها را به چرخش درآورد و همچنانکه می‌چرخید به شکل فرفره‌ای پهن و عظیم درآمد و پاره‌های نورانی، برگرد آن روان گشت.
این فرفره بزرگ چرخید تا اینکه کم کم گازها به مرکز آن کشیده شد و در آنجا به صورت گوی عظیم و فروزانی تراکم یافت و سرانجام این گوی فروزان « خورشید» گردید.

د: پیدایش زمین و منظومه شمسی:
پاره‌های گاز و غباری که گرداگرد خورشید را هاله‌وار، فرا گرفته بود از هم پاشید و هر پاره از آن به صورت گردابی درآمد. هر گرداب مسیری جداگانه داشت و در آن مسیر به دور خورشید می‌گردید. در گردابهای نزدیک به خورشید گرما و در گردابهای دوردست سرما حکومت می‌کرد. از برخی ذرات گاز، بخار آب پدید آمد و مانند شبنم روی ذرات غبار می‌نشست و چون ذرات غبار به هم می‌رسیدند، رطوبت شبنم آنها را به یکدیگر می‌چسبانید. و گاهی نیز به شکل پاره‌های یخ‌زده آب و گل در می‌آمدند. نیروی جاذبه این پاره‌ها را به سوی یکدیگر جذب می‌کرد و بزرگ می‌شدند و گوی عظیم و چرخانی پدید می‌آورند. و سرانجام این گوی« زمین» گردید.
بعد سایر سیارات(عطارد ـ زهره ـ مریخ ـ مشتری ـ زحل ـ اورانوس و نپتون و 😉 نیز از گردابها پدید آمدند و هر سیاره در مسیر خود، برگرد خورشید می‌گردید.

هـ ـ سرنوشت زمین:
زمین شکل می‌بندد و به صورت گوی بزرگی از صخره‌های خشک و عریان جلوه‌گر است. ( نه حیات ـ نه هوا ـ نه ابر) توده‌های بخار آب و دیگر گازها همراه با توده‌های گل، قرنها پیش در آن مدفون شده و اینکه آن گازها، در میان صخره‌های زمین محبوسند. از شکسته شدن اتم‌های مخصوص صخره‌های زمین گرما پدید می‌آید و در ژرفای زمین صخره‌های چنان گرم می‌شوند که گداخته می‌گردند و همراه با حباب‌های گاز به جوش در می‌آیند و از آتشفشانها فوران کرده به روی زمین روان می‌شوند.
گازها نیز از آتشفشانها بیرون می‌زنند و در پیرامون زمین گسترده می‌شوند و پوششی از هوا بر روی آن می‌کشند. بخار آب سرد می‌شود و ابرهای کلان پدید می‌آید و بارانهای نخستین فرو می‌بارد. میلیونها سال همچنان باران می‌بارد و در گودال‌های زمین فرو می‌رود; قرآن در این باره می‌فرماید:
«و انزلنا من السماء ماء قدر فاسکناه فی الارض » [۳۳]
« و بقدر آب از آسمان فرو فرستادیم که آن را در زمین مسکن دادیم.»
و: پیدایش حیات در روی زمین [۳۴] ( این مطلب را در یک بحث مستقل بررسی می کنیم)
۶ـ دکتر پاک‌نژاد در یک جلد از کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر مبحث مفصلی تحت عنوان « اسلام و بیولوژی» دارد که چگونگی شروع خلقت و آغاز حیات را مورد بررسی علمی ـ قرآنی ـ روائی قرار می‌دهد و آن را به صورت یک فیلم خیالی جالب بیان می‌کند.[۳۵]
ایشان در ابتداء با ذکر آیه « و هوالذی خلق السموات و الارض فی سته ایام و کان عرشه علی الماء » [۳۶] به توضیح سه واژه ایام، عرش و ماء می‌پردازد. و « ایام» را به « دوران » معنا می‌کند.[۳۷]
و سپس نتیجه می‌گیرد که : خدا قبل از هر چیز روح را، عقل را، قدرت را، نور را و ملائکه را آفرید سپس ظلمت را، همه در اخبار دیده می‌شود شاید بتوان گفت به نظر اسلام ابتداء یک مرحله متافیزیک (عقل، روح و 😉 سپس قدرت و انرژی و بعد آب و آنگاه دخان آفریده شد.
توده‌های دخان موجود بهم برخورده ایجاد گرما کردند بعدها خیلی سوزان شدند سپس در اثر طوفان‌های ایجاد شده شروع به چرخیدن نموده جز اثر فلکی یا کهکشان‌ها و کانسارها درست شد.[۳۸]
ایشان در جای دیگر می‌نویسد: دانشمندان زیست‌شناس که در بسیاری از مطالب نظریه‌های مخالف و مغایر هم داشتند، در بسیاری موارد و از جمله درباره نشان دادن مراحل تکاملی آفرینش اتفاق رأی داشتند : به ترتیب زیر:
توده‌ای از گاز کهکشان‌ها ـ منظومه شمسی ـ زمین، به ترتیب بوجود آمدند.
ابتدا زمین گداخته بود ـ سرد شد ـ جز جماد چیزی یافت نمی‌شد ـ آبی پیدا شد ـ ملکولهای اولیه ـ گیاه ـ جنبندگان ـ خزندگان و پستاندران به ترتیب در گردونه تکامل آفرینش قدم به عرصه وجود گذاشتند.
و سپس می‌نویسد: اکثر دانشمندان زیست‌شناس برای تعیین قدمت و زمان حیات هر کدام از این دسته طرحی داشته‌اند. بدین طریق که از ابتدای خلقت تا پیدایش انسان را یک سال یا یک هفته یا یک شبانه‌روز فرض کرده و برای هر کدام آن مدت مفروض را تقسیم زمانی کرده‌اند.
مثلاً دانشمندی تمام مدت خلقت را یک شبانه روز فرض کرده: پیدایش کهکشان‌ها را حدود ساعت هفت و خورشید را هنگام ظهر و زمین را یک و دوازده ثانیه و پیدایش حیات را شش بعد از ظهر، و چهار دقیقه و دوازده ثانیه به ساعت ۱۲ مانده را برای پیدایش پیش آهنگان انسانی اختصاص داده است.[۳۹]
۷ـ دکتر حمید النجدی در مورد آیات سوره فصلت / ۹ـ۱۱ می نویسد که : « قبلاً دانشمندان فکر می‌کردند که زمین و آسمانها از یک جنس تشکیل شده است اما مباحث جدید علمی روشن کرد که عناصر تشکیل دهنده زمین و کرات آسمانی متفاوت است. یعنی ستارگان از ۹۹% هیدروژن تشکیل شده است اما زمین از عناصر و فلزات ( حدود صد عنصر) تشکیل شده است . و نتیجه گرفتند که هر چند که منشأ زمین و آسمانها یکی است اما اول زمین تشکیل شده و سپس ستارگان بوجود آمده‌اند یعنی ظرف تشکیل زمین با ظرف تشکیل ستارگان و سیارات متفاوت است و سپس متذکر می شود که اگر قرآن کریم در آیات فوق اول خلقت زمین و سپس خلقت آسمان را مطرح کرده است به همین لحاظ است.»[۴۰]
۸ـ صاحب نظران دیگری که به این بحث پرداخته‌اند عبارتند از:
حنفی احمد « سته ایام» را به معنای شش نوبت از وقایع و حوادث می‌داند و توضیحات مفصلی در مورد ادوار خلقت جهان و تطبیق آن با آیات بیان می‌کند.[۴۱]
عبدالمنعم السید عشری نیز « سته ایام » را به معنای شش دوره می‌داند و می‌گوید جنس ایام دراینجا غیر از روزهای معمولی ماست.[۴۲]

جمع‌بندی و بررسی:
در مورد آنچه که مفسران و صاحب‌نظران محترم در مورد مراحل خلقت آسمانها و زمین بیان داشتند تذکر چند مطلب لازم است:
۱ـ آنچه که از آیات قرآن برمی‌آید خلقت آسمانها و زمین و آنچه بین آنهاست در شش مرحله ( یوم) صورت گرفته است.
در دو مرحله آفرینش آسمانها ( از دخان تا سبع سموات ) انجام پذیرفته است.
در دو مرحله خلقت زمین صورت گرفته است.
در دو مرحله بعدی آنچه ما بین زمین و آسمان است( کوهها،‌ارزاق، معادن 😉
قرآن در این مورد اشاراتی کلی کرده و وارد جزئیات و تعیین زمان دوره‌ها و نوع خاص تحولات آن نشده است.
۲ـ تعیین دوره‌ها و مراحل نسبت به چیزهای تدریجی امکان‌پذیر است.و تعیین مراحل و دوره‌ها امری اعتباری و نسبی است. و لذا گاهی در یک موضوع ثابت( مثل رشد علم بشر یا پیدایش و تطور هنر;) تقسیم‌بندی‌ها و مراحل متفاوتی ذکر می‌شود که هر کدام از زاویه خاصی به موضوع می‌نگرد.
گاهی همه این مراحل و تقسیم‌بندی‌ها صحیح و لازم است . و زوایای پنهان موضوع را روشن می‌کند.
در مورد مراحل خلقت نیز این مطلب صادق است. یعنی ممکن است دوران‌های خلقت آسمانها و زمین را از منظرها و حیثیت‌های مختلف، تقسیم‌بندی‌های متفاوتی کرد . و ریشه همه اختلافات در نظریه‌های علمی مراحل آفرینش جهان همین مطلب است . گاهی تقسیم‌بندی بر اساس گاز ـ مایع ـ جامد صورت می‌گیرد.
گاهی تقسیم بندی بر اساس کرات آسمانی ـ زمین ـ انسان صورت می‌گیرد.
گاهی تقسیم بندی بر اساس موجودات بی‌‌جان و جاندار صورت می‌گیرد.
پس اشکالی ندارد که علوم کیهان شناسی و زمین شناسی و زیست‌شناسی مراحل خلقت را به گونه‌ای متفاوت با قرآن یا کتاب مقدس تقسیم کرده باشد. و لازم نیست که این مراحل همیشه باهم‌انطباق داشته باشد. و تفاوت تقسیم‌بندی‌ها از لحاظ طول دوره‌ها یا نوع دوره‌ها مستلزم تعارض علم و دین نیست. چون هر کدام از این تقسیم‌بندی‌ها از دیدگاه خاصی صورت گرفته و ممکن است در جای خود صحیح و لازم باشد به عبارت دیگر زبان علم و دین در این موارد متفاوت است.
تذکر: این نکته روشن است که مبنای تقسیم‌بندی مراحل خلقت در قرآن(آسمان ـ زمین ـ مابین‌آنها ) است.
۳ـ همانطور که گذشت واژه « سموات و ارض» در قرآن در معانی مختلفی استعمال می‌شود. و لذا ممکن است که گفته شود همه آیات مربوط به مراحل خلقت آسمان و زمین ناظر به خلقت آسمان و زمین معهود و مادی که ما می‌بینیم نیست بلکه در برخی از آیات ( مثل سجده/۴-۵) احتمال دارد که مقصود خلقت موجودات ماوراء طبیعی و معنوی از درجات بالا تا پایین باشد همانطور که برخی از مفسران اشاره کرده بودند.[۴۳]
۴ـ از مقایسه برخورد قرآن با مراحل خلقت با مطالب تورات فعلی و فلاسفه یونان و یافته‌های جدید علوم تجربی معلوم می‌گردد که مطالب قرآن سازگار با یافته‌های علوم است در حالی که برخی مطالب تورات و فلاسفه ، این سازگاری را ندارد. (همان طور که بیان شد ) و این مطلب عظمت و حقانیت قرآن کریم را نشان می‌دهد. بلکه اعجاب هر خواننده‌ای را برمی‌انگیزد.
اما این مطالب، اعجاز علمی قرآن را اثبات نمی‌کند. چرا که مراحل کلی خلقت در شش روز قبل از اسلام(در تورات) نیز مطرح بوده است و به صورت طبیعی مردم جزیره‌العرب که با یهودیان زندگی می کردند فی الجمله از آن اطلاع داشتند. ( هر چند که در قرآن روز هفتم یعنی روز استراحت مطرح نشده است.)
قرآن کریم نیز وارد جزئیات نشده است. پس تذکر این مطالب در قرآن ( به صورت کلی و مجمل) نمی‌تواند اعجاز علمی آن را اثبات کند.
۵ـ از آنجا که مطالب قرآن در مورد خلقت آسمانها و زمین به صورت کلی و مجمل است تطبیق قطعی آن با نظریه علمی خاص در باب مراحل پیدایش جهان صحیح به نظر نمی‌رسد.
بلی اگر مثلاً بگوئیم محتمل است که مقصود از دخان همان مراحل گاز بودن جهان باشد و ; اشکالی ندارد.
۶ـ مراحلی که استاد مکارم شیرازی فرمودند با آیاتی که مراحل خلقت را برمی‌شمارد منطبق نیست چرا که طبق نظر خود ایشان مرحله اول و دوم مربوط به خلقت آسمانها و مرحله سوم و چهارم مربوط به خلقت زمین است و مرحله پنجم و ششم که در آیه ۱۰ سوره فصلت بیان شده است«‌و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام » مربوط به خلقت کوهها، معادن و ارزاق است و در این مراحل سخنی از خلقت انسان و حیوان در میان نیست. در حالی که ایشان مرحله ششم خلقت را مربوط به پیدایش حیوانات و انسان می‌دانند.[۴۴] و این مطلب با مرحله ششم تورات تناسب بیشتری دارد.
تذکر: در مورد مراحلی که آقای دکتر بی‌آزار شیرازی بر شمردند باید متذکر شویم اولاً ظاهر کلام ایشان این است که آفرینش خورشید را یک مرحله مستقل قرار داده است در حالی که در قرآن کریم خلقت آسمانها (‌دخان ـ سبع سموات) دو مرحله قرار داده شده است و آفرینش خورشید نیز در دل این دو مرحله جای می‌گیرد.
و ثانیا لازم بود که ایشان ذکر می‌کردند که این تطبیق‌ها بین مطالب علمی و قرآن به صورت احتمالی است. چرا که ممکن است مبنای تقسیم‌بندی مراحل در قرآن و علم یکسان نباشد و یا در آینده تقسیم‌بندی‌های علمی تغییر کند.
۸ـ در مورد سخنان آقای دکتر پاک‌نژاد باید متذکر شویم که خلقت مرحله متافیزیک ( روح، عقل، قدرت، نور، ملائکه) که ایشان از روایات استفاده کرده بود از موضوع بحث ما که مراحل خلقت آسمانها و زمین مادی است خارج است. و تحت آیات ( سته ایام) مورد بررسی قرار نمی‌گیرد. مگر آنکه آسمان را در این آیات اعم از آسمان معنوی و مادی فرض کنیم.

تعارض ظاهری آیات سوره فصلت با خلقت جهان در شش دوره:
در آیات دسته اول و دوم که در صدر بحث ذکر شد ( هفت آیه اعراف / ۵۴ ـ یونس/۳ـ هود/۷ ـ حدید /۴ ـ سجده /۴ ـ فرقان /۵۹ ـ ق / ۳۸)‌مراحل خلقت جهان در شش دوره ( یوم) گفته شده است.
اما در آیات سوره فصلت / ۹-۱۲ به نظر می‌رسد که هشت دوره بیان شده است.
« خلق الارض فی یومین ـ و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام ـ فقضاهن سبع سموات فی یومین »
« خلقت زمین در دو مرحله و خلقت کوهها و ارزاق در چهار مرحله و خلقت آسمانها در دو مرحله که جمعا هشت مرحله (دوران) می‌شود.»
پاسخ: مفسران قرآن در این زمینه چند نظر ابراز کرده‌اند که هر کدام می‌تواند معانی آیات را باهم سازگار و جمع کند و تعارض ظاهری را برطرف کند.
۱ـ راه مشهور و معروف آن است که بگوییم آنجا که قرآن می‌فرماید: چهار دوران ( اربعه ایام فصلت/۱۰) منظور تتمه چهار دوره است. بدین ترتیب که در دو دوره اول از این چهار دوره، زمین آفریده شد و در دو دوره بعد از همان چهار دوره سایر خصوصیات زمین بوجود آمد. و دو دوره هم که خلقت آسمانها بود مجموعا شش دوره(یوم) می‌شود که در آیات هفتگانه اول بدان اشاره شده بود. یعنی هفتگانه (سته‌ایام) قرینه این تفسیر و تقدیر می‌شود.[۴۵]این تفسیر مورد قبول صاحبان تفسیر نمونه نیز هست.[۴۶]
۲ـ علامه طباطبائی در المیزان می‌نویسد: مقصود از « اربعه ایام » با توجه به قرائن همان فصول چهارگانه است که بر اساس میل شمالی و جنوبی زمین بوجود می‌آید . و تقدیر ارزاق در این چهار فصل است پس جمله ( فی اربعه ایام ) فقط قید جمله اخیر( قدر فیها اقواتها) است و حذف و تقدیری در آیه وجود ندارد.[۴۷]
تذکر: بنابراین تفسیر آیه ۱۰ سوره فصلت مربوط به اصل خلقت زمین و آسمانها نیست و از دو‌ آیه قبل و بعد مستقل است.
آقای دکتر صادقی نیز معتقد است که در تعارض هشت روز با شش روز تقریبا عموم مفسران متحیر مانده‌اند و سخنانی بر خلاف ظاهر آیه دارند و سخن حق این است که «‌اربعه ایام » در این آیات مربوط به اصل آفرینش زمین نیست بلکه مربوط به تکمیل آن است و روی این اصل دو روز برای خلقت زمین‌ها و دو روز برای تشکیل هفت آسمان و دو روز دیگر در این آیات فصلت ذکر نشده است. مربوط به آفرینش ستارگان در نخستین آسمان و دیگر امور بوده است.[۴۸]
۳ـ ممکن است گفته شود که آیه ۱۰ سوره فصلت « و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی أربعه‌ایام سواء للسائلین» یک آیه مستقل است که مربوط به حالات و تغییرات خاص زمین در چهار مرحله است. (نه خلقت اصل زمین که در دو مرحله بوده است) که دراین چهار دوره زمین‌شاسی، پیدایش کوهها ،‌معادن و ارزاق موجودات پدید آمد.[۴۹]
دکتر موریس بوکای با یک جمله ( زمین چند عصر و دوره زمین‌شناسی دارد که انسان در عهد چهارم پدید آمد) اشاره‌ای مختصر به این احتمال کرده است.[۵۰]

جمع بندی و بررسی:
هر کدام از سه راه حل ارائه شده را بپذیریم سازگاری و جمع بین آیات سوره فصلت و آیات دیگر در مورد مراحل خلقت برقرار می‌شود. اما لازم است که اشاره به نقد و بررسی این راه‌حل‌ها بنمائیم.
راه اول: مستلزم تقدیر گرفتن کلمه‌ای محذوف(تتمه ـ کل ذلک) است و تقدیر خلاف ظاهر است. پس راه اول مستلزم قبول چیزی برخلاف ظاهر آیه است.
راه دوم: ( نظر علامه طباطبائی) توسط صاحبان تفسیر نمونه از چند جهت مورد اشکال واقع شده است:
الف ـ این تفسیر هماهنگی میان جمله‌های آیات مورد بحث ( فصلت / ۹ـ۱۲) را تأمین نمی‌کند. چرا که در مودر خلقت آسمان و زمین یوم به معنای دوران آغاز پیدایش است ولی یوم در مورد خصوصیات زمین و مواد غذائی به معنی فصول سال می‌باشد.
ب ـ نتیجه این تفسیر آن است که در آیه فوق از شش روز آفرینش تنها از دو روز آفرینش زمین و‌آفرینش آسمان‌ها بحث شده اما از دو روز باقیمانده که مربوط به خلقت موجوداتی میان زمین و آسمان ( ما بینهما)‌است سخنی به میان نیامده است.[۵۱]
البته اشکال اول قابل جواب است . چرا که در مباحث قبل بیان شد که « یوم» در قرآن کریم در معانی متعددی به کار رفته است و اشکالی ندارد که در اینجا نیز در دو آیه به دو معنای متفاوت به کار رود.
و اشکال دوم نیز قابل جواب است چرا که لازم نیست در هر آیه‌ای تمام مراحل خلقت بیان شود و لذا در آیات سوره‌های اعراف/۵۴ ـ یونس /۳ ـ هود /۷ ـ حدید/۴ سخن از خلقت شش دوره‌ای آسمانها و زمین شده است اما هیچ سخنی از خلقت موجودات بین آسمان و زمین ( ما بینهما ) نشده است.
راه‌حل سوم از دو جهت قابل اشکال است: اول آنکه در آیه ۱۰ سوره فصلت سخن از چهار مرحله نمی گوید بلکه سه مرحله « جعل فیها رواسی ـ بارک ـ قدر فیها اقواتها» آفرینش کوهها، معادن و تقدیر ارزاق را بیان می‌کند.
و ثانیا سخنی از خلقت انسان نمی‌گوید تا بگوئیم در عهد چهارم زمین‌شناسی انسان بوجود آمد.
نتیجه: توجه به آیات ۲۷ـ۳۳ سوره نازعات برای مبحث ما راهگشاست در آنجا مراحل خلقت را این گونه برمی‌شمارد:
« ء النتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمکها فسواها و اغطش لیلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلک دحاها اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبان الرساها».
یعنی دو مرحله مربوط به خلقت آسمانها(بنا کردن و برافراشتن ـ تسویه و تنظیم) و دو مرحله مربوط به زمین ( پیدایش شب و روز که مربوط به حرکت زمین است ـ دحو الارض ). [۵۲]
و دو مرحله مربوط به حوادث زمینی ( منابع آب و گیاهان ـ آفرینش کوهها).
پس با توجه به آیات سوره نازعات و تطبیق آن با آیات سوره فصلت می‌توانیم نتیجه بگیریم که راه‌حل اول ( یعنی تقدیر گرفتن: فی تتمه اربعه ایام ـ کل ذلک فی اربعه ایام) مناسب‌ترین راه حل است.[۵۳]چرا که قرآن کریم در آیه ۱۰ سوره فصلت نیز همان مطالب آیه ۲۷ سوره نازعات را می‌فرماید:
« و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها» [۵۴]
« اخرج منها ماء‌ها و مرعاها و الجبال ارساها»[۵۵]
ارزاق و اقوات از همان گیاهان است و آب یکی از موارد منابع است و قرآن نیز در این موارد نمونه ذکر می‌کند و در مقام شمارش تمام ارزاق و مابع نیست. و مسأله کوهها نیز در هر دو آیه آمده است.
پس معلوم شد که مقصود از چهار دوره ( اربعه ایام) در فصلت /۱۰ همان دو مرحله خلقت زمین به اضافه دو مرحله خلقت ملحقات زمین(کوهها ـ ارزاق ـ منابع 😉 است.
چرا خدای قادر مطلق جهان را در یک لحظه نیافرید؟
برخی مفسران با طرح این پرسش اینگونه پاسخ داده‌اند:
خداوند قادر مطلق است و می‌توانست جهان را در یک لحظه یا شش دوره طولانی بیافریند. ولی چرا در شش دوره آفرید:
پاسخ این پرسش را در این مطلب می‌توان یافت که اگر خدا جهان را در یک لحظه می‌آفرید انسان کمتر می‌توانست علم و قدرت و نظم و برنامه‌ریزی حساب شده خلقت را احساس کند.
همین طی مراحل مختلف طولانی می‌تواند نظم فوق العاده و قدرت ناظم را به بشر بشناساند. مثل کودکی که در طی ۹ ماه و با طی مراحل مختلف بوجود می‌آید[۵۶].

منابع و پی‌نوشت

________________________________________
[۱] اعراف / ۵۴ و نیز یونس / ۳و هود/۷ و حدید / ۴
[۲] سجده /۴ و نیز فرقان/ ۵۹ و ق/۳۸
[۳] فصلت / ۹ـ۱۲
[۴] نازعات/۲۷ـ۳۳
[۵] بقره / ۱۹۶
[۶] ابراهیم /۵
[۷] آل عمران/۱۴۰
[۸] نهج البلاغه، حکمت ۳۹۰
[۹] ر.ک: تفسیر برهان، زیر آیه ۵۴ سوره اعراف و تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۲۰۰ به بعد.
[۱۰] ر.ک: مفردات راغب و نیز التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ماده یوم.
[۱۱] همان،‌ماده سماء و ارض .
[۱۲] برای اطلاعات بیشتر ر. ک: تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۶۵ به بعد و نیز بحث « هفت آسمان» در همین نوشتار.
[۱۳] برای اطلاعات بیشتر ر. ک: تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۷
[۱۴] ر.ک: مبحث « هفت آسمان» در همین نوشتار.
[۱۵] محمد غلاب، فلسفه یونان، ج ۱، ص ۸ و نیز عبدالغنی الخطیب، قرآن وعلم امروز، ص ۶۹ـ ۷۰، ترجمه دکتر اسدالله مبشری.
[۱۶] کتاب مقدس، سفر پیدایش ، باب اول، شماره ۱ـ ۳۱ با تلخیص.
[۱۷] همان،‌باب دوم،‌شماره ۱ـ ۳ با تلخیص.
[۱۸] مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، انتشارات اساطیر، چاپ اول اساطیر، بیروت، ۱۳۷۷ ش.
[۱۹] دکتر موریس بوکای، مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ذبیح‌الله دبیر، ص ۱۸۳ـ۱۸۴ با تلخیص.
[۲۰] المیزان، ج ۱۷، ص ۳۶۳ـ۳۶۴ ر.ک: تفسیر برهان، زیر آیه ۵۴ سوره اعراف و تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۲۰۰ به بعد.
[۲۱] معارف قرآن، دو جلدی، ص ۲۴۱ـ۲۴۳
[۲۲] ر.ک: آیه الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۲۰۲ و نیز ج ۲۰، ص ۲۲۲ به بعد و نیز پیام قرآن، ج ۲، ص ۱۶۶ـ۱۶۷
[۲۳] فصلت /۱۱،‌ج ۲۰، ص ۲۲۲-۲۳۱
[۲۴] ر.ک: نمونه، ج ۲۰، ص ۲۲۲ـ۲۳۱
[۲۵] مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم ، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۷
[۲۶] همان، ص ۱۹۶ با تلخیص
[۲۷] همان،‌ص ۱۹۸

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.