فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره میراث اسلامی در مواجهه با مدرنیته و نقد دیدگاه حسن حنفی در بازسازی آن
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره میراث اسلامی در مواجهه با مدرنیته و نقد دیدگاه حسن حنفی در بازسازی آن دارای ۳۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره میراث اسلامی در مواجهه با مدرنیته و نقد دیدگاه حسن حنفی در بازسازی آن کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره میراث اسلامی در مواجهه با مدرنیته و نقد دیدگاه حسن حنفی در بازسازی آن
چکیده
مقدمه
أ)ماهیت میراث اسلامی
ویژگیهای میراث
۱ میراث موضوعی ملی و بومی (التراث قضیه وطنیه)
۲ میراث ملازم تجدّد (التجدید و المعاصره)
۳ میراث مادی و صوری
۴ میراث سلطه و میراث ستیز (میراث السلطه و میراث المعارضه)
۵ میراث یک بعدی (احادیه التراث)
۶ میراث وارونه (التراث المقلوبه)
۷ دوانگاری میراث (ازدواجیه الفکر الاسلامی)
ب) اهداف و ضرورتهای بازسازی میراث در نگاه حنفی
ج) روشهای تجدّد در میراث اسلامی از نظر حنفی
بازسازی زبانی
۱ نارساییهای زبان میراث
۲ ویژگیهای زبان جدید
۳ بازسازی مفهومی (کشف عرصههای پنهان و جدید از میراث گذشته)
۴ تغییر محیط فرهنگی
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره میراث اسلامی در مواجهه با مدرنیته و نقد دیدگاه حسن حنفی در بازسازی آن
جوادى آملى، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، قم، رجاء، ۱۳۷۲
ـــــ، منزلت عقل در هندسه معرفت دینى، قم، اسراء، ۱۳۸۶
حسن حنفى و دیگران، میراث فلسفى ما، گرد آورنده فاطمه گوارایى، تهران، یادآوران، ۱۳۸۰
حنفى، حسن، التراث و التجدید، ط.الرابعه، بیروت، المؤسّسه الجامعیه للدراسات و النشر و التوزیع، ۱۴۱۲ق
________، الدین والثوره فى مصر، الدین والتحرر الثقافى، القاهره، مکتبه مدبولى، بیتا
________، من العقیده الى الثوره، بیروت، دارالتنویر للطباعه و النشر، ۱۹۸۸م
________، هموم الفکر و الوطن، القاهره، دارقباء للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۹۹۸م
چکیده
حسن حنفی، از روشنفکران معاصر مصری در چندین دهه از فعالیت تألیفی خود میکوشد تعریفی خاص از میراث اسلامی و ویژگیهای آن ارائه دهد. او با هدف نوگرایی و تجدّد در میراث اسلامی، طرح خویش را تحت عنوان «التجدید و التراث» در تألیفات گوناگون خود دنبال میکند. وی برای میراث اسلامی ویژگیهایی نظیر «اندوختهای قومی و ملی، تعبیری فکری از پدیدههای هر عصر، تدوینی نظری از ستیزهای فکری بین حاکم و محکوم، یک بعدی بودن، وارونگی موضوعات انسانی به الهی» را ذکر میکند که باید از الهیات به انسانیات تبدیل شود. به اعتقاد او اصول و مفاهیم تجدّد، در اسلام هم وجود دارد؛ اما در میراث اسلامی مغفول مانده یا تفسیر دیگری از آن شده است؛ ولی امروزه به تناسب شرایط عصری باید این معانی جدید را کشف کنیم. او زبان میراث را به کهنگی و نارسایی متهم میسازد و روشهایی را برای بازسازی میراث اسلامی بیان میکند که جملگی نیازمند نقد و بررسی است
کلید واژهها: میراث اسلامی، تجدّد، عصریت، بازسازی میراث، حسن حنفی.
مقدمه
اسلام از زمانی که تحوّلی بنیادین در اندیشهها و انگیزهها پدید آورد و با تفسیری جدید از هستی و زندگی، نظامهای اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار داد تا زمانی که منشأ خلق علوم و معارفی خاص شد یا دولتهایی با نام اسلام تشکیل گردید، مراحل تمدنی گوناگونی را شاهد بوده است. در این میان برخی متفکران و روشنفکران در صدد تبیین نسبت اسلام با عصریت برآمدند؛ به این معنا که تغییر شرایط عصری، چه تأثیری بر ساحت آموزههای اسلامی بر جای میگذارد؟ بهویژه در دنیای معاصر و سرعت تغییرات آن، نسبت اسلام و تجدّد از موضوعات پرچالشی است که تفسیرهای گوناگونی را به دنبال داشته است
حسن حنفی، از روشنفکران معاصر مصری در تألیفات خود میکوشد با تعریفی خاص از میراث اسلامی و ویژگیهای آن، قرائت خویش را با نام اسلام روشنگر یا چپ اسلامی عرضه کند. آشنایی با اندیشه او بهخوبی نقاط اشتراک وی را با برخی روشنفکران معاصر ما نشان خواهد داد که چگونه در صدد تفسیرهای جدیدی از آموزههای اسلام با رویکرد تجدّد شدهاند در این مقاله تلاش خواهد شد تا روشهای بازسازی میراث اسلامی از نظر او که بیانگر نسبت اسلام و تجدد در منظر اوست، مورد نقد و بررسی قرار گیرد. این تحقیق از آن نظر مهم مینماید که علاوه بر بازشناسی اندیشه حنفی بهعنوان روشنفکر معاصر و شناختهشده دنیای عرب در حوزه اسلام و تجدد، در برخی مجامع علمی بین او و مکتب اعتزال نسبتی برقرار شده و از او بهعنوان نومعتزلی یاد میشود. بررسی موضوع فوق چگونگی نسبت حنفی با مکتب اعتزال را نیز نشان خواهد. بنابراین مسئله اصلی در این مقاله، بررسی نسبت میراث اسلامی و عصریت و راههای عصریسازی میراث از نظر اوست که در ذیل آن به ماهیت و ویژگیهای میراث اسلامی از نظر حنفی، ضرورت تجدد در میراث، و سرانجام روشهای تجدد و عصریگرایی در میراث از نظر او پرداخته و نقد خواهد شد
أ)ماهیت میراث اسلامی
بدون تردید میراث اسلامی بهعنوان مجموعهای از آموزههای کتاب و سنت و علوم و معارف برخاسته از آنها، بنیادیترین حقایق و ارزشهای الهی و انسانی را دربر داشته و پایههای هویتی مسلمانان را تشکیل میدهد. اصول و ارزشهای ثابت آن، تابع اعتبارات زمانی و تاریخی نیست تا تفسیرهای عصری و روششناسی رایج در دنیای جدید را پذیرا باشد. بااینوصف حسن حنفی رویکرد خاصی به میراث اسلامی دارد. او میراث اسلامی را مجموعه عناصری میداند که از گذشته و از درون تمدن و فرهنگ حاکم هر عصر به دست ما رسیده و دو خصوصیت دارد: از یک جهت به اقتضای موروث گذشتگان بوده و به گذشته تعلق دارد، و از سوی دیگر به مقتضای شرایط موجود جامعه و فرهنگ میباشد؛ بنابراین در نگاه او ما با دو پدیده با عنوان «میراث» و «تجدّد» روبهرو نیستیم؛ بلکه با نقطه آغازی به نام «میراث» مواجهایم که باید آن را به مثابه «مسئولیتی فرهنگی و قومی» مطابق نیازهای عصر تفسیر و معنا کرد
حنفی میراث را هم نقطه آغاز تجدّد میداند و هم ابزاری برای آن؛ زیرا بازسازی میراث اسلامی یا تراث گذشته از نظر او، به معنای تفسیر دوباره آن مطابق نیازهای عصری است؛ پس میراث، وسیله است و بازسازی، هدف؛ ازاینرو او برای میراث ارزش ذاتی مطلق قائل نیست؛ بلکه قیمت آن را به اندازه نقشی میداند که در تفسیر واقع (واقعیت معاصر) و تطوّر و پیشرفت آن ایفا میکند. او مطابق مبنای پدیدارشناختی خود، میراث را تعبیری از گذشته تلقی میکند که در متن شعور جامعه حضور دارد و نوگرایی یا تجدّد را تعبیری از حال حاضر تفسیر میکند که بر تغییر میراث به تناسب حاضر دلالت دارد. این دو دستبهدستِ هم، علم جدیدی به نام «تجدّد و تراث» را بنیان مینهند که توصیف حاضر یا گذشتهای است که در زمان حاضر حضور دارد
مطابق این رویکرد است که حنفی عدم انقطاع از گذشته را معنا میکند و در صدد پیوند تمدنی و استمرار آن از گذشته به حال به مقتضای تراث و تجدّد برمیآید. او همچنین تأکید دارد که با الگوی تراث و تجدّد میتوانیم بُعد تاریخی وجدان معاصر خودمان را نشان دهیم و از دو آسیب در امان باشیم: یکی مشکل جمود و توقف، و دیگری مشکل تقلید و وادادگی.۲ در مباحث آینده روشن خواهد شد که آیا حنفی توانسته است از آسیبهای فوق سالم بماند؟
ویژگیهای میراث
حنفی برای بازشناسی ماهیت میراث اسلامی، ویژگیهای خاصی را به شرح ذیل بیان میکند
۱. میراث موضوعی ملی و بومی (التراث قضیه وطنیه)
میراث به اعتقاد او، اندوختهای قومی و ملی است که بهعنوان سرمایه و مسئولیتی قومی و فرهنگی ذخیره شده است؛۳ بنابراین میراث، همواره ناظر به شرایط زمانی خود و متناسب با آن میباشد؛ بلکه جزئی از واقعی است که آن را تفسیر میکند. او واقع عینی را مرکب از دو جزء برمیشمارد: یکی ساختار زیربنایی که شامل وضعیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، و دیگری مربوط به ساختار روبنایی آن و دربردارنده نظریهها، اندیشهها و میراث است. این دو جزء، در ساختار احساس جامعه به وحدت میرسند و رفتارهای آحاد مردم را جهت میدهند؛ بنابراین واقع اجتماعی از نظر او، همان گرایشهای روحی، روانی و سلوک افراد است و میراث گذشته، بخشی از این واقعیت زنده میباشد.۴ از نظر حنفی میراث، همان سلوک اجتماعی و همگانی مردم است. همچنین میراث، فی نفسه وجود بالفعل از خود ندارد؛ بلکه تنها در ایجاد تغییر اجتماعی -اعم از اینکه مانع تغییر باشد یا عامل آن- یا آنگاه که ابزاری در دست سلطه جهت کنترل یا تغییر اجتماعی باشد، قابل درک است
در نگاه او میراث، همواره تعبیری از روح عصری است که در آن پدید آمد و مجموعه تفاسیری است که یک نسل به اقتضای نیازهایش به دست آورده است.۶ میراث، تعبیری فکری از پدیدههای هر عصر و تدوینی نظری از ستیزهای فکری آن میباشد؛ از اینرو امری آسمانی نیست؛ بلکه تکوینی تاریخی و تطوّری اجتماعی دارد. برای مثال، از نظر حنفی همه مفاهیم و نظریههای گوناگون کلامی در باره ایمان و عمل، کفر و فسق، عصیان و نفاق و مسئله امامت، نظریهپردازی از وقایع سیاسیای بودهاند که مردم در آن اختلاف نظر داشتهاند.۷ به اعتقاد او نوسازی و تجدّد به انگیزه احترام و تقدیس نسبت به میراث انجام نمیگیرد؛ بلکه به دلیل نسبتی است که انسان متجدّد به زمین و ملیت خود دارد؛ ازاینرو تراث و تجدّد، هر دو مسئلهای ملی و جزئی از واقعیت حیات ما هستند
میراث با توجه به ویژگی نخست، نمیتواند ارزش مطلق و فرازمانی داشته باشد؛ بلکه ارزش آن در گرو فایدهمندی آن در زمانهای مختلف، از جهت گرهگشایی از مشکلات و تفسیر پدیدههای معاصر و دنیای معاصر است.۹ او همچنین مطابق مبانی خود تصریح میکند که هیچ ملاک نظری برای تعیین صواب و خطا در میراث وجود ندارد و تنها بر اساس مقیاس عملی و فایدهمندی میتوان به تناسب یا عدم تناسب میراث با شرایط عصری مختلف حکم کرد؛ بلکه حتی نمیتوان به بهانه عدم تناسب حکم، بهخطا و نادرستی میراث حکم کرد؛ ازاینرو اندیشه ثبات اصول دین، از همان اندازه و امکان برخوردار است که اندیشه تغییر آن، و نیز ایده فایدهمندی عقاید به همان مقدار از امکان بهرهمند است که ایده نظری بودن آن. تنها نیازهای عصری است که تعیینکننده تناسب یا عدم تناسب احتمالات و ایدههای مختلفی است که در میراث وجود دارد.۱۰ بدین ترتیب حنفی در ورطه نسبیت میغلتد و این پرسش را فرو میگذارد که چگونه در فضای نسبیت معرفتی، معیار عملی و فایدهمندی ترجیح می یابد و آیا حکم به تناسب یا عدم تناسب میراث با شرایط عصری، خود نوعی داوری معرفتی نیست؟
نقدهای فراوانی بر سخنان فوق وارد است که به برخی از آنها اشاره میکنیم
حقیقت آن است که میراث ملى هر جامعه به تناسب همان جامعه، معنا و مصدقهای خاصى را در دو بعد مادی و معنوی فرهنگ خواهد داشت. در جوامع اسلامى یکى از مهمترین مواریث آن، میراث اسلامى است. برخلاف نظر حنفى، همه مصداقهای میراث -از جمله میراث اسلامی- مشمول تعریف و ویژگىهایى که او براى میراث بیان کرده است، نمىشود. میراث اسلامى، مجموعهاى است از نصوص دینى -اعم از کتاب، سنت و روایات اهل بیت(ع)- ثابت و بدون تغییر و نیز آنچه که عالمان دینى در تفسیر کتاب و سنت انجام دادهاند و در طول تاریخ بر دامنه و عمق آن افزوده و مجموعه بزرگى به نام علوم و میراث اسلامى را پدید آوردهاند؛ بنابراین کتاب و سنت، مهمترین ارکان میراث ماست. علوم اسلامی و نظریهپردازی اندیشمندان مسلمان در محوریت این ارکان نیز، دامنه میراث را گسترده ساخته؛ البته صحت و سقم آنها ملاکهای ویژهای دارد که در میراث ما موجود است
اشکال مبنایی بر حنفى را اینگونه میتوان بیان کرد: میراث اسلامى، یک مجموعه تفسیرهای ملى و تمدنى ما از گذشته تاکنون به تناسب شرایط متغیر زمانى (و به تعبیر او به اقتضای روح عصرى) نیست تا «نیاز عصرى»، عنصر قوامبخش آن تلقى شود؛ آنگاه با استدلال بر تغییر و نسبیت نیازها بر تغییر و تفسیر مجدد میراث اسلامى تأکید کنیم. چنین سخنانى، مملوّ از مغالطه و آمیخته به سراب است
اسلام که اساس میراث مسلمانان است، یک امر صامت خارجى نیست تا در ظرف معارف بشرى و با قلم اقتضائات عصرى به چهره لفظ و مفهوم درآید؛ بلکه خود داراى نظامى از معانى، مفاهیم و حتى الفاظ است که نقشى بنیادین در توزین معارف بشرى و بیان سعادت آنها ایفا مىکند. دینداراى، مجموعهاى از معانى و مفاهیم بلند و ثابتى است که در طول ۲۳ سال در قرآن کریم مدون شده است و معصومان: آن را در حدود دو قرن و نیم گسترش دادهاند؛ بنابراین حقیقتى که قوام آن به زمان و عصر نیست، مجالى براى بازسازى یا نوسازى خود به اقتضای تغییر زمان باقى نمىگذارد
راه تأمل در نصوص دینى و بازاندیشی آنها، همواره باز بوده؛ بلکه اسلام به آن سفارش کرده است. تدبّر در دین براى رسیدن به فهمى عمیق یا جدید، غیر از بازسازى میراث و معارف اسلامى است؛ زیرا در بازسازى، معارف دینى همچون تجربهاى اجتماعى، تاریخى یا فردى و به تناسب زمان، همانند دیگر تجربههای بشرى تلقى میشود و خود را در قالب تئورىهاى بشرى نمایان مىسازد؛ اما در تأمل و تدبّر یا تفسیر دین، معارف دینى فارغ از زمان و مکان بهعنوان فهمى عمیقتر یا گستردهتر خود را نشان مىدهد که البته چارچوبهاى روشى و معرفتى خاص خود را دارد
منطق معرفتشناختى و وحیانى، بر ثبات معرفت دینى و غیر زمانى بودن آن تأکید دارند. علاوه بر این -بهعنوان نقدی بنایی- تجربه تاریخى اجتماعى مسلمانان و وجدان و شعور جمعى آنها، گواه خوبى بر این حقیقت است که مفاهیم و آموزههاى دینى را از عصر نزول تاکنون، همواره داراى دلالتهاى مشترک و واحدى تلقى کردهاند و هیچگاه میراث اسلامى را همانند فناوری و میراث مادى فرهنگ یا آدابورسوم در معرض تغییر تاریخى ندانستهاند. تعبیر حنفى از میراث بهعنوان «مسئولیت و اندوختهاى قومى و فرهنگى» تعبیرى سکولار از میراث مسلمانان است که با حقیقت آن هماهنگ نیست
حنفى میراث اسلامى را تنها سرمایهاى ملى و قومى و بیانگر نوع تفسیر اندیشمندان از نصوص وحیانى به تناسب نیازها و مسائل عصرى دانسته و به جهت سیال بودن تحوّلات تاریخى، میراث را هم امرى سیال میداند؛ اما او درحقیقت با این بیان، واقعنمایى میراث را نفى کرده است. مطابق تعریف او، حق و باطل، و درست و غلط در میراث اسلامى معنا نخواهد داشت؛ازاینرو معیار را فایدهمندى یک تفسیر از میراث مىداند و به تناسب یا عدم تناسب آن حکم میکند، نه صحت و سقم. این مدعا از جهات متعددى مخدوش است
اولاً نظریه عدم واقعنمایى میراث و مبتنى بودن آن بر معیار فایدهمندى، خود نظریهاى درباره میراث است و مطابق نظر حنفى، برخاسته از شرایط تاریخى خاص خود بوده و اعتبار آن به فایدهمندى آن خواهد بود؛ ازاینرو ممکن است کسى بگوید این نظریه نهتنها فایدهاى ندارد، بلکه آسیبهاى فراوانى به فرهنگ و هویت ما وارد مىکند؛ زیرا سبب گسست از هویت و تمدن گذشته، از بین رفتن وحدت دینى، بسط اختلاف و افزایش تشویش و نگرانىهاى روانى در جامعه مىشود
ثانیاً مبناى فایدهگرایى، از اساس مبناى غلطى است و برخلاف نظر حنفى، در معرفتشناسى بنیانی به نام حق و باطل، و صحیح و سقیم وجود دارد و همواره اندیشههاى ما به دنبال حکایتگرى از واقعیتى، به درست و غلط متصف مىشوند. حنفى متأثر از مکتب پدیدارشناسى، علم حاکى را از واقعیت محکى تفکیک نمیکند؛ بلکه همه واقعیت را همان احساس، خود درونى و آگاهى او مىداند. معرفتشناسی غربی در پى به بنبست رسیدن تجربهگرایى و عقلگرایى در دنیاى غرب، به منطق عملى روى آورده و از آنجا که مادىگرایى و لذتطلبى بنیان تمدن غربى را شکل مىدهد، به منطق فایدهگرایى توجه کرده است؛ درحالىکه معرفتشناسى و فلسفه اسلامى با چنین بنبستهاى معرفتى روبهرو نیست
ثالثاً با مراجعه به میراث اسلامى و صاحبنظرانى که در طول تاریخ اندیشه دینى آمدهاند، هیچ نشانهاى از درستى رویکرد حنفى پیدا نخواهیم کرد. آنها واقعاً در صدد تفسیر دین و کشف مقاصد حقیقى آن بودهاند، نه اینکه با ملاک فایدهگرایى به دنبال نظریهاى براى رفع نیازهاى عصرى خود باشند
۲. میراث ملازم تجدّد (التجدید و المعاصره)
حنفی جریانهای بازگشت به میراث گذشته را تنها فرار از وضعیت نامناسب حال و پناه بردن به ایدهآل گذشته میداند که مطابق آن، خیزشهای اسلامی، وضعیت معاصر را در پرتو گذشته قرائت میکنند. او همچنین رویکردهای غربگرا را حرکتی جهشی به سوی آینده (غرب) خوانده که از میراث بهکلی منقطع شدهاند. دراینبین او مدعی است که بازسازی و تجدّد، باید بر اساس میراث انجام گیرد؛ زیرا میراث در متن واقعیت اجتماعی ماست و بدون تغییر آن نمیتوان به سوی تجدّد گام برداشت؛ ازاینرو تجدّد و تراث، ملازم یکدیگرند. تجدّد در میراث به معنای تغییر در رفتار و سلوک مردم، مطابق مقتضای واقعیت خارجی جامعه است.۱۲ درواقع حنفی رویکردهای تجدّدگرای غربی را بر حسب نظری و ماهوی نفی نمیکند؛ بلکه آنها را به دلیل ملاحظه نکردن شرایط موجود جهت رسیدن به وضعیت مطلوب (تجدّد) شتابزده معرفی میکند و رسیدن به تجدّد را در گرو تغییر بنیادهای فکری روحی و احساسی مسلمانان به نفع آن تجدّد میداند
۳. میراث مادی و صوری
میراث از نظر حنفی، شامل دو سطح مادی و صوری است. سطح مادی آن، کتابخانهها، موزهها، مساجد و امثال آن را دربرمیگیرد؛ اما سطح صوری یا نظری آن که حقیقت میراث را تشکیل میدهد، همچون منبعی روحی و درونی، شعور و آگاهی عموم مردم را تأمین میکند؛ از این جهت میراث، صرفاً به گذشته تعلق ندارد؛ بلکه هدایتکننده سلوک عمومی در زندگی روزمره مردم است؛ ازاینرو ما هر روز با کندی، فارابی، ابن سینا و متصوفه تنفس میکنیم.۱۳ همچنین حنفی میراث را مرکب از میراث دینی و ملی، و مقدس و دنیوی دانسته که در ناخودآگاه تاریخی امت و حافظه جمعی آنها وجود دارد
۴. میراث سلطه و میراث ستیز (میراث السلطه و میراث المعارضه)
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 