فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره بررسی و نقد دیدگاه پستمدرنیسم نسبت به تعلیم و تربیت ارزشها
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره بررسی و نقد دیدگاه پستمدرنیسم نسبت به تعلیم و تربیت ارزشها دارای ۴۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره بررسی و نقد دیدگاه پستمدرنیسم نسبت به تعلیم و تربیت ارزشها کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره بررسی و نقد دیدگاه پستمدرنیسم نسبت به تعلیم و تربیت ارزشها
چکیده
مقدمه
چیستی پستمدرنیسم
۱ پستمدرنیسم = پسامدرنیسم
۲ پستمدرنیسم بهمثابه بخشی از مدرنیته غربی
چندوجهی بودن پستمدرنیسم
چیستی تعلیم و تربیت ارزشها
مبانی فلسفی نگاه پستمدرنیسم به تعلیم و تربیت ارزشها
الف. مبانی هستیشناسی
۱ واقعیت بهمثابه یک امر برساخته و نه عینی
۲ کثرتگرایی
۳ مادهگرایی
۴ فلسفه اصالت زبانی
ب. مبانی معرفتشناختی
۱ توجه به امور انضمامی و رد عینیتگرایی
۲ نسبیتگرایی
۳ کثرتگرایی
۴ضدیت با مبناگروی
۵ ضدیت با سوبژکتیویسم
ج. مبانی انسانشناسی
۱ نفی ماهیت و ذات مشترک
۲ اعتقاد به «خود» بهمثابه یک هویت اجتماعی ـ فرهنگی
۳ انکار منزلت عقل بهمثابه شاخص انسانیت
د. مبانی ارزششناسی
۱ نسبیتگرایی
۲ کثرتگرایی
۳ بیرونگرایی
۴ انکار گذار از هست به باید
اهداف تربیتی
۱ نهادینه کردن کثرتگرایی
۲ مرجعیت زدایی
۳ برقراری عدالت و نفی برتری طلبی
۴ آموزش برای خودسامانی
۵ محو آرمان شهرگرایی
۶ تحکیم دموکراسی
اصول تربیتی پستمدرنیسم
۱ پرهیز از جزمگرایی
۲ توجه به اصل پویایی و پیشرفت
۳ اصل قرار دادن آزادیهای فردی
۴ قداستزدایی
۵ دیگرپذیری
۶ نفی مرزبندیهای تصنعی بین علوم
روشهای تربیتی
۱ گفتوگو و تبادلنظر
۲ موقعیتگرایی بهجای نظامگرایی
۳ توجه جدی به آموزش رسانهای
۴ اجتناب از الگوپذیری
برنامه درسی
۱ بازنگری و بازنویسی متون درسی با رویکرد پلورالیستی
۲ توجه به اصل تنوع و تفاوتهای فردی
۳ توجه به مسایل سیاسی ـ اجتماعی
۴ اجتناب از نخبهگرایی
نقاط قوت نگاه پستمدرن به تعلیم و تربیت ارزشها
مهمترین نقاط ضعف نگاه پستمدرن به تعلیم و تربیت ارزشها
۱ نسبیگرایی
۲ خودشکنی
۳ گسست «هست» و «باید»
۴ سلبینگری صرف و عدم ارائه راهکار
۵ توجه افراطی به سیاست و قدرت
۶ توجه افراطی به تفاوتها و غفلت از نقاط مشترک
۷ گسیختگی و عدم انسجام
۸ آنارشیسم اخلاقی و تربیتی
جمعبندی و نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه فایل ورد کامل مقاله پژوهشی درباره بررسی و نقد دیدگاه پستمدرنیسم نسبت به تعلیم و تربیت ارزشها
اوزمن، هوارد آ و سموئل ام. کراور (۱۳۷۹)، مبانی فلسفی تعلیم و تربیت، ترجمه غلامرضا متقیفر و دیگران، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
اوزمن، هوارد آ و سموئل ام. کراور (۱۳۸۶)، فلسفه تعلیم و تربیت و چالش پستمدرنیسم، در: زمینهای برای بازشناسی و نقادی فلسفه تعلیم و تربیت در جهان غرب، ترجمه و گردآوری سعید بهشتی، تهران، اطلاعات
بهشتی، سعید (۱۳۸۹)، تأملات فلسفی در تعلیم و تربیت، تهران، بینالملل
پورشافعی، هادی و ناهید آرین، «پستمدرنیسم و دلالتهای آن در تربیت دینی» (پاییز و زمستان ۱۳۸۸)، اسلام و پژوهشهای تربیتی، ش۲، ص ۵-۶۰
تاجیک، محمدرضا (۱۳۸۳)، بحران معرفتشناختی در عصر جهانی شدن، مجموعه مقالات جهانی شدن، فرصتها و چالشهای فراروی نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی سازمان آموزش و پرورش شهر تهران
رهنما، اکبر (۱۳۸۸)، درآمدی بر تربیت اخلاقی (مبانی فلسفی- روانشناختی و روشهای آموزش اخلاق)، تهران، آییژ
ژیرو، هنری ای (۱۳۸۸)، به سوی تعلیم و تربیت پستمدرن، ترجمه مرتضی جیریایی، در: از مدرنیسم تا پستمدرنیسم، لارنس کهون، مترجم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، چ هفتم، تهران، نی
شعاری نژاد، علیاکبر (۱۳۸۸)، فلسفه جدید تربیت، تهران، اطلاعات
فرمهینی فراهانی، محسن (۱۳۸۹)، پستمدرنیسم و تعلیم و تربیت، چ دوم، تهران، آییژ
Ritzer, George and Barry Smart (2001), Handbook of social theory, George, Sage Publication, London, Thousand Oaks, New Delhi, First published
Noddings, Nel (1995), Philosophy of Education, STANFORD UNIVERSITY, Westview Press, A Member of Perseus Books, L.L.C. Published in United States of America
Connor، D.J. (2010), The Nature & scope of Educational Theory, in: New Essays in the Philosophy of Education, ed. by Langford، Glenn & D.J. O Connor، International library of the philosophy of education, Routledge, first published in
Philips, D.C. and Nicholas c. Burbules, Postpositivism and Educational Research, Rowman and littlefield publisher inc. London boulder, New York, Oxford
چکیده
«پستمدرنیسم»، که در بستر سکولار غرب زاده شد، دارای ویژگیهای زیر است: بر نسبیگرایی و کثرتگرایی تأکید و هرگونه باور یقینی و ارزش مطلق را مردود میداند؛ با ذاتگرایی سر ستیز داشته، هویت انسان را برساخته اجتماعی میپندارد؛ ابتنای ارزشها بر واقعیتهای تکوینی و تأثیرات ضروری اعمال بر سرنوشت انسان را برنمیتابد. در اهداف تربیتی، بر نهادینهسازی کثرتگرایی، تقویت روحیه خودسامانی در فراگیران تأکید و در اصول تربیتی بر پرهیز از جزمگرایی، مبارزه با نظاممندی و تأکید بر آزادیهای فردی اصرار میورزد. در روشهای تربیتی نیز بر گفتمان فراگیرمحوری، توجه جدی به حاشیهنشینها و نفی الگوپذیری تأکید دارند
این اندیشه، بهرغم برخورداری از یک سلسله نقاط قوت، همچون مبارزه با «جهانیسازی»، مبارزه با «علمگرایی» و تأکید بر «پویایی»، از نقاط ضعف فراوان نیز رنج میبرد. مهمترین آنها، گسیختگی فکری و تناقض آشکار در اندیشه، نادیده انگاشتن واقعیتها و معرفتهای یقینی، همچنین ارزشهای ثابت و فطری است
کلیدواژهها: پستمدرنیسم، تعلیم و تربیت، ارزشها، فراروایتها، نسبیگرایی و کثرتگرایی.
مقدمه
پستمدرنیسم از جمله جریانهای فکری است که در دوران معاصر، بیشترین شهرت و تأثیرگذاری را در حوزههای مختلف، از جمله در حوزه تعلیم و تربیت داشته است. این اندیشه بهدلیل اینکه در عصر انفجار اطلاعات ظهور کرد، در غرب محدود نماند، بلکه در بسیاری از نقاط جهان و از جمله کشورهای اسلامی، نفوذ کرده است. بهگونهای که امروزه نهتنها در محافل علمی، بلکه در عرصههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، هنری و غیره، نظریات پستمدرن بهصورت جدی مطرح است. با این وجود، پستمدرنیسم یک مکتب فکری نظاممند نیست که بتوان بهصورت دقیق و قاطع چارچوب فکری و دلالتهای تربیتی آن را بیان نمود، بلکه آنگونه که طبع این جنبش نیز اقتضا دارد، همواره چهره عوض میکند و در آن گرایشهای گوناگون وجود دارد. ازاینرو، هم در تعریف پستمدرنیسم و رابطه آن با مدرنیسم، هم در تعیین دقیق شاخهها و پیشگامان آن و هم در استخراج دلالتهای تربیتی این اندیشه، اختلافنظر وجود دارد
چیستی پستمدرنیسم
۱ پستمدرنیسم = پسامدرنیسم
عدهای از صاحبنظران با توجه به برخی تفاوتهای اساسی که میان مدرنیسم و پستمدرنیسم وجود دارد، معتقدند که «پستمدرنیسم» بهمعنای «پسامدرنیسم» از جنبشهای نوینی بهحساب میآید که پس از مدرنیسم به وجود آمده و اشاره به مرحله بعد از آن دارد؛ زیرا درحالیکه مدرنیسم بر ثبات واقعیت و کشف واقعیتها تأکید داشت، پستمدرنیسم بر بیثباتی همه چیز و خلق واقعیتها اصرار میورزد. مدرنیسم قایل به قطعیت، ضرورت و فراروایت است، اما از نگاه پستمدرنیسم، به هیچ عنوان نمیتوان و نباید از این مقولهها یاد کرد. بخصوص در حوزه تعلیم و تربیت ارزشها، اخلاق، سیاست و غیره، نباید از بنیادها و بنیانهای نظری ثابت و جهانشمول سخن گفت. ارزشها امور نسبی هستند که از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت هستند. بنابراین، جنبش پستمدرن در واقع مرحله پس از مدرنیسم و نوعی گذار از آن به حساب میآید. برخی از طرفداران این قرائت از پستمدرنیسم بر این باورند که شروع آن با نوشتههای ریچارد رورتی بوده است (رهنما، ۱۳۸۸، ص ۱۱؛ پورشافعی، ۱۳۸۸، ص ۲۳ـ۲۲؛ شعارینژاد، ۱۳۸۸، ص ۶۷۲)
برخی دیگر معتقدند که پیشوند «پست» یا «پسا»، نخستین بار توسط لسلی فیدلر در سال ۱۹۶۵ بهکار گرفته شد. وی این پیشوند را جادویی و افسونگر تلقی کرد. اما شخصیتی که پستمدرنیسم را بهصورت مفصل و جذاب تفسیر کرد و درواقع، نخستین کسی که مفاهیم «پستمدرنیسم» را به حوزه مباحث فلسفی کشاند، ژان فرانسوا لیوتار(Jean Fracois Lyotard) بود. وی با تأثیرپذیری که از مارکس، فروید، لاکان، نیچه، کانت، هایدگر داشت، پستمدرنیسم را صبغه فلسفی بخشید (اوزمن، ۱۳۸۶، ص ۴۲۵؛ شعارینژاد، ۱۳۸۸، ص ۶۷۵)
۲. پستمدرنیسم بهمثابه بخشی از مدرنیته غربی
برخی با توجه به جوهره اومانیستی، اشتراکات اساسی و بستر رشد این دو اندیشه، معتقدند که پستمدرنیسم بخشی از مدرنیته است که با رویکرد انتقادی نسبت به بعضی از مدعیات آن، بهصورت کموبیش متفاوت بازسازی یا بازتولید شده است. بنابراین، پستمدرنیسم چشماندازه ویژه بر نقد و شرح و بسط مدرنیسم است که البته برخلاف مدرنیسم، بر نفی کلیت و فراروایتها تأکید دارد و از این طریق میخواهد تعدیلی در آن ایجاد کرده، و روح اومانیستی حاکم بر غرب را با شیوههای معتدلتر گسترش دهد. به گفته تود ژیتلن (Todd Gitlen)، اگر مدرنیسم وحدت قدیمیتر را ویران ساخته و خودش نیز درحال فروپاشی است، پستمدرنیسم، مجذوب قطعات برجا مانده آن و طفیلی مدرنیسم است (اوزمن، ۱۳۸۶، ص ۴۲۵ و ۴۲۸)
در نظر این افراد، هرچند مهد پرورش این فکر فرانسه بوده و شاخصترین افراد آن میشل فوکو، ژاک دریدا، ژان فرانسوا لیوتار بهحساب میآیند. اما فیلسوفان همچون فردریک ویلهلم نیچه، سورن کییرکگارد، مارتین هایدگر، و غیره از فیلسوفان قارهای و ساندریس پیرس (Charles S Pierce)، ویلیام جیمز، و جان دیویی از فیلسوفان پراگماتیسم که مربوط به قرن نوزدهم میباشند، نیز به یک معنا از بنیانگذاران پستمدرن بهشمار میروند؛ زیرا برخی اندیشههای پستمدرن، بخصوص نقد مدرنیسم و موضعگیری علیه آن در اندیشههای آنان، بهصورت پررنگ وجود دارد. بنابراین، پستمدرنیسم هرچند تفاوتهای جدی و اساسی با مدرنیسم دارد، اما بهمعنای عبور از آن نیست، بلکه آن دو در جوهر و ذات با یکدیگر اشتراک دارند. درواقع، پستمدرن از موضوعات و اندیشههای مدرن تغذیه نموده و ضمن طرد برخی عناصر مدرن، بسیاری دیگر را در خود جذب نمودند (اوزمن، ۱۳۸۶، ص ۴۲۸ـ۴۲۹؛ پورشافعی، ۱۳۸۸، ص ۲۳)
چندوجهی بودن پستمدرنیسم
پستمدرنیسم، در آغاز یک جنبش فرهنگی بوده و بیشترین نمود را در عرصههای معماری، هنرهای تجسمی، موسیقی، ادبیات و غیره داشته است. برخی بر این باورند که پستمدرنیسم «بیشتر یک نوع روحیه و خلقوخو است تا یک جنبش» (Nodings, 1995, p. 72). ازاینرو، این واژه بیشتر برای توصیف اوضاع و احوال فرهنگی و اخلاقی حاکم بر کشورهای صنعتی غرب، از نیمه دوم قرن بیستم به بعد به کار میرود (اوزمن، ۱۳۸۶، ص ۴۲۶؛ بهشتی، ۱۳۸۹، ص ۲۷۹). اما در ادامه ازآنجایی که تغییرات شتابآلود جزء ماهیت پستمدرنیسم است، این پدیده بسیار زود در حوزههای مختلف بسط یافت. امروزه دیگر خود را به هنر و معماری محدود نمیکند، بلکه شخصیت چندوجهی پیدا کرده است که هر جنبه و چهره آن، مطالعه خاص خود را میطلبد. ازاینرو، توقع یافتن تعریفی جامع و دقیق از این مکتب فکری و یا جنبش اجتماعی را باید فراموش کرد. پستمدرنیسم، پیچیدهتر و پراکندهتر از آن است که تسلیم تعریف جامع و مانع شود. وقتی پستمدرنیسم تعریف قطعی و جامع ندارد، طبقهبندی گرایشها و انواع آن نیز قطعی نخواهد بود (فرمهینی، ۱۳۸۹، ص ۱۷)
چیستی تعلیم و تربیت ارزشها
پستمدرنیسم در حوزه تعلیم و تربیت ارزشها بهصورت اثباتی وارد نشده و در عمل نظریات اثباتی ارائه نداده است، بلکه تعلیم و تربیت ارزشها را، به دلیل نظاممندی و تکیه بر باورها و ارزشهای یقینی و ضروری مورد حمله قرار داده است. بنابراین، نمیتوان از این مکتب، انتظار تعریف جامع و مانع از تعلیم و تربیت ارزشها داشت. اما از آنجاییکه این اندیشه، بهصورت خواسته یا ناخواسته، به یک ایدئولوژی تبدیل شده که در عرصههای گوناگون هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و ارزششناسی مبانی فلسفی خاص خود را دارد، حداقل میتوان از نگاه ویژه پستمدرنیسم به تعلیم و تربیت ارزشها سخن گفت. بهعبارت دیگر، میتوان از این مبانی و از مجموعه آثار پیشگامان این اندیشه، استلزامات و دلالتهای تربیتی و در نتیجه، حتی نظریه پستمدرنیسم به تعلیم و تربیت ارزشها را استخراج کرد؛ زیرا با اندکی تأمل روشن میشود که همین فلسفهستیزی و ارزشستیزی، برای پستمدرنیستها بهعنوان یک ارزش فراگیر و ثابت درآمده و بر یک سلسله مبانی نظری و فلسفی استوار است (اوزمن، ۱۳۸۶، ص ۴۲۸). با این وجود، در این نوشتار ترجیح دادیم بهجای اصطلاح «نظریه تربیتی»، از واژه «نگاه» استفاده کنم
ازآنجاییکه پستمدرنیسم رسالت اصلی خود را آشکار ساختن بحرانهای مدرنیته و نقد باورها و ارزشهای ثابت میداند، در مباحث تربیتی نیز بیشتر بحرانزدگی تعلیم و تربیت مدرن را تبیین نموده و در این جهت نیز جنبه صرفاً سلبی دارد. البته، انتقاد پستمدرنیستها، به تعلیم و تربیت مدرن، محدود نمانده بلکه هرگونه تعلیم و تربیت نظاممند و مبتنی بر باورهای یقینی و ارزشهای ثابت ناشی از این باورها را به چالش میکشد. بنابراین، میتوان گفت تعلیم و تربیت ارزشها از نگاه پستمدرنیستها، مطالعه و فهم معضلات نظامهای تربیتی موجود و جایگزین کردن آنها با تعلیم و تربیتی است که در آن هیچگونه نظاممندی، فرا روایت و تعریف عینی، نه ارائه میشود و نه مورد قبول واقع میگردد (فرمهینی فراهانی، ۱۳۸۹، ص ۱۲۶ـ۱۲۵)
مبانی فلسفی نگاه پستمدرنیسم به تعلیم و تربیت ارزشها
سخن گفتن از تعلیم و تربیت ارزشها در این مکتب، نوعی تناقضگویی است. تناقضآمیزتر از آن، سخن گفتن از مبانی فلسفی تعلیم و تربیت ارزشها در این اندیشه است؛ زیرا اندیشهای که اساساً ضدمنباگرایی است و هویت اصلی آنرا رد فراروایتها تشکیل میدهد، بهظاهر هیچ سنخیتی با اینگونه مباحث ندارد. اما، ازآنجاییکه امکان رد فلسفه تنها فقط با فلسفه ممکن است، پستمدرنیستها نیز هرچند ناخواسته و برخلاف مدعیات خود، به یکسلسله مبانی فلسفی تن دادهاند، در بررسی و نقد نگاه آنان به تعلیم و تربیت ارزشها، توجه به این مبانی بیشترین اهمیت و ضرورت را دارد. ازاینرو، در ادامه مهمترین مبانی فلسفی پستمدرنیسم را بهصورت بسیار مختصر بیان خواهیم کرد
الف. مبانی هستیشناسی
در آثار متفکران پستمدرن، راجع به مبانی هستیشناسی، نهتنها هیچگونه بحث اثباتی وجود ندارد، بلکه آنان با اینگونه بحثها کاملاً مخالفاند. نهتنها مباحث هستیشناسی برای آنان مطرح نبوده، بلکه عبور از بحثهای متافیزیکی، از مبانی این اندیشه بهحساب میآید. بنابراین، تعبیر مبانی هستیشناسی در مورد پستمدرنیسم مسامحهآمیز است و نباید آن را بهمعنای رایج بهکار برد
۱. واقعیت بهمثابه یک امر برساخته و نه عینی
انکار واقعیت عینی و مستقل از اذهان و بهجای آن اعتقاد به واقعیتها بهمثابه یک امر بینالاذهانی و برساخته اجتماعی، از مبانی هستیشناسی پستمدرنیسم بهحساب میآید. از نگاه پستمدرنیستها، همه موجودات، دارای هویتهای برساخته و دائماً در حال دگرگونی است، بهگونهایکه هیچگونه هویت ثابت برای آنها وجود ندارد؛ زیرا اساساً حقیقت یک امر ساختنی است، نه کشفکردنی. به همین دلیل، در اندیشه فلسفی پستمدرن، علیت، ضرورت و کلیت فلسفی جای خود را به شانس، تصادف، اقبال و غیره میدهد (فرمهینی، ۱۳۸۹، ص ۱۱۸؛ Nodings, 1995, p. 73)
ریچارد رورتی در کتاب فلسفه و آئینه طبیعت معتقد است که مشکلات اصلی فلسفه مدرن، عینیتگرایی و واقعگرایی آن است. این ایراد وی نه فقط متوجه فلسفه مدرن، بلکه به طریق اولی متوجه متافیزیک و فلسفههای ماقبل مدرن است. در اندیشه وی، برای اینکه بر مشکلات فلسفی موجود فایق آییم، باید از هرگونه اعتقاد به واقعیت عینی، که باید مکشوف واقع شود، دست برداشته و تفسیر خود را از واقعیت به امر گسسته و بیثبات تغییر دهیم (http://en.wikipedia.org/wiki/Richard_Rorty)
۲. کثرتگرایی
نفی واقعیتهای ثابت، مطلق و ماقبل تجربی، بهمعنای اعتقاد به کثرتگرایی در حوزه هستیشناسی است. ازاینرو، کثرتگرایی در حوزههای گوناگون، از جمله در حوزه هستیشناسی، از مهمترین مبانی فلسفی پستمدرن بهحساب میآید. پستمدرنیستها، بیش از هر مکتب دیگر با «کلی» و مباحث مربوط به آن سرستیز دارند و هیچگونه وجودی و در هیچ ظرفی، حتی ظرف ذهنی، برای «کلی» قایل نیستند. ازاینرو، هرگونه کلیگرایی و ارزشهای جهانشمول را رد میکنند. اندیشههای پستمدرن، با توجه به وجوه پسا-ساختارگرایانه خود، متضمن نفی هرگونه حقیقت ثابت و واحد است، و بلکه هرگونه تناظر و همسویی یا تطابق و همسانی را نیز نفی میکند. گسست در حوزههای گوناگون معماری، هنر، فرهنگ و بخصوص ارزشهای تربیتی و اخلاقی، بازتاب همین گسست و پراکندگی حاکم بر جهان هستی است (اوزمن، ۱۳۸۶، ص ۴۲۵-۴۲۶؛ فرمهینی، ۱۳۸۹، ص ۱۸، ۲۱، ۵۷)
۳. مادهگرایی
پستمدرنیسم انسان را محور و منشأ همه حقایق، معرفتها و ارزشها میپندارد و اعتقاد به حقایق ماواریی و متافزیکی را نمیپذیرد. در این مکتب، سخن گفتن از وجود مجرد، ازلی و ابدی خداوند متعال یا موجودات ثابت و مجرد دیگر، به هیچوجه پذیرفتنی نیست. آنچه در عالم وجود دارد، اشیای محسوس و قابل لمس است که دارای حقایق محلی و برساخته جامعه میباشند. ازاینرو، پستمدرنیستها باورهای الهیاتی ادیان الهی و ارزشهای مبتنی بر آنها را با جدیت رد میکنند. پستمدرنیستها، صراحتاً از مادهگرایی سخن نمیگویند، بلکه از اخلاق و دینداری نیز دم میزنند، اما مراد آنها، دین طبیعی و الهیات طبیعی است که برساخته جوامع انسانی و ناشی از نیاز آنان است. آنان هیچگونه علاقهای به واقعیت هیچ چیز در ماورای جهان طبیعی ندارند و ثنویت معنوی و مادی، در پستمدرنیسم بهکلی رخت بر میبندد (پورشافعی، ۱۳۸۸، ص ۲۵؛ فرمهینی، ۱۳۸۹، ص ۵۹)
۴. فلسفه اصالت زبانی
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 