فایل ورد کامل مقاله علمی درباره سیره اخلاقی و سیاسی امام علی (ع) و تحلیل جایگاه آن در تاریخ اسلام


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
1 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل مقاله علمی درباره سیره اخلاقی و سیاسی امام علی (ع) و تحلیل جایگاه آن در تاریخ اسلام دارای ۱۹۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل مقاله علمی درباره سیره اخلاقی و سیاسی امام علی (ع) و تحلیل جایگاه آن در تاریخ اسلام  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله علمی درباره سیره اخلاقی و سیاسی امام علی (ع) و تحلیل جایگاه آن در تاریخ اسلام،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله علمی درباره سیره اخلاقی و سیاسی امام علی (ع) و تحلیل جایگاه آن در تاریخ اسلام :

.زمان بندی مراحل انجام تحقیق:
از بعد ماه رمضان شروع کرده ام.اول به دنبال تهیه فیش رفتم و بعد کتاب پیدا کردم و بعد از ماه رمضان با مطالعه کتب تهیه شده کار خود را آغاز کزدم هدف نخست جمع آوری مطالبی در خصوص سیره سیاسی حضرت بود که پس از چند ماه با توجه به مشگلات دیگری هم که داشتم موفق به دسته بندی آنها شدم،سپس در مورد سیره اخلاقی حضرت باید مطالبی را گرد آوری می کردم،روزهای بعدی هم به دسته بندی مطالب مذکور گذشت،پس از تمام مطالب را فصل بندی و تفکیک نمودم که حاصل آن پس از چند ماه تحقیق در قریب به ۸۰ صفحه گشت امید دارم که مورد قبول پیشگاه حضرت حق قرار گیرد.

۷. سر فصل ها وعانوین تحقیق:
سیره سیاسی امام علی (ع) شامل چهار فصل است که از پیوستن علی (ع) به پیامبر (ص) در ۱۰ سالگی تا مردم گرایی که پایان این بحث می باشد.
سیره اخلاقی امام (ع) شامل ۵ فصل است که از خواستگاری حضرت شروع شده تا مهمان داری ومهمان نوازی ایشان که آخرین فصل این بحث می باشد
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:اى على،جبرئیل علیه السلام مرا درباره تو خبرى داد که مایه روشنى چشم و شادى دلم شد،او به من گفت:اى محمد،خداوند به من فرموده :محمد را از سوى من سلام برسان و او را آگاه ساز که على پیشواى هدایت و چراغ تاریکیهاى ضلالت،و حجت بر اهل دنیاست،زیرا او صدیق‏اکبر و فاروق اعظم است (۱) ،و من به عزت خویش سوگند خورده‏ام که به آتش نبرم کسى را که او را دوست داشته و تسلیم او و اوصیاى پس از او باشد،و به بهشت در نیاورم کسى را که دست از ولایت و تسلیم در برابر او و اوصیاى پس از او برداشته باشد. (۲)
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت:اى محمد،پروردگارت تو را به دوستى و ولایت على بن ابى طالب فرمان مى‏دهد. (۳)
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام از سوى خداوند برگ سبزى از درخت آس برایم آورد که در آن به رنگ سپید نوشته بود:من دوستى على بن ابى طالب را بر آفریدگانم واجب نمودم،این را از جانب من به آنان برسان. (۴)
جبرئیل علیه السلام از میکائیل،او از اسرافیل،او از لوح،او از قلم،او از خداى عز و جل آورده است که:ولایه على بن ابى طالب حصنى،فمن دخل حصنى امن من عذابى«ولایت على بن ابى طالب دژ محکم من است،هر که بدان در آید از عذاب من ایمن باشد». (۵)
پى‏نوشتها:
۱)یعنى بزرگترین کسى است که اسلام را باور کرده و در قول و عمل راستین‏ترین مردم است و بالاترین کسى است که میان حق و باطل فرق مى‏نهد. (م)
۲)بحار الانوار ۲۷/ .۱۱۳
۳)همان ۳۹/ .۲۷۳
۴)همان/ .۲۷۵
۵)همان/ .۲۴۶
امام على بن ابیطالب علیه السلام ص ۱۱۶
احمد رحمانى همدانى

منزلت على علیه السلام از دیدگاه امام خمینى (ره)
این روز (۱) ،روزى است که على بن ابیطالب، سلام الله علیه، که باب وحى و امانتدار وحى بود متولد شد و این روزى است که قرآن کریم و سنت رسول اکرم به ولادت این مولود بزرگ مفسر پیدا کرد و پشتوانه وحى و پشتوانه اسلام به وجود این مبارک مولود قوى شد که اتمام بعثت‏به وجود این مولود بزرگ شد.و باید بگوییم فتح باب وحى و تفسیر وحى و ادامه وحى به وجود مقدس این سرور.و من این روز را که هم روز بعثت است و هم روز ولایت است و هم روز نبوت است و هم روز امامت است، به همه آقایان و همه ملت تبریک عرض مى‏کنم. ۲۸/۲/۶۰
ملائکه بالشان را زیر پاى امیر المؤمنین(ع) پهن مى‏کنند،چون مردى است که به درد اسلام مى‏خورد، اسلام را بزرگ مى‏کند، اسلام به واسطه او در دنیا منتشر مى شود و شهرت جهانى پیدا مى‏کند، با زمامدارى آن حضرت جامعه‏اى خوشنام و آزاد و پرحرکت و پر فضیلت‏به وجود مى‏آید. البته ملائکه براى حضرتش خضوع مى‏کنند. و همه براى او خضوع و خشوع مى‏کنند. حتى دشمن در برابر عظمتش تعظیم مى‏کند.
ظل سایه است،سایه همه چیزهایش به ذى ظل است،خودش هیچ ندارد.ظل الله کسى است که تمام حرکاتش به امر خدا باشد،مثل سایه باشد.خودش هیچ،سایه خودش هیچ حرکتى ندارد.ذى ظل هر حکرتى کرد سایه هم همان طور حرکت کند.امیر المؤمنین ظل الله است،پیغمبر اکرم ظل الله است که هیچ حرکتى از خودش ندارد،هر چه هست از خداست. ۱۶/۱۲/۵۷
امیر المؤمنین، سلام الله علیه، چون تمام وجودش فانى در وجود رسول الله است ظل الله است. ۱۶/۱۲/۵۷
پیغمبر اکرم معلم همه بشر است و بعد از او حضرت امیر،سلام الله علیه، باز معلم همه بشر است. آنها معلم همه بشر هستند. ۲۱/۳/۵۸
او یک مردى بود که معجزه بود،کسى نمى‏تواند مثل او باشد. ۳/۵/۵۸
شخصیت این مرد بزرگ که امام امت‏شد،شخصیتى است که در اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسى مثل او نمى‏تواند سراغ کند. یک موجودى که امور متضاده را در خودش جمع کرده. کسى که جنگجوست اهل عبادت نمى‏شود. کسى که قوه بازو مى‏خواهد داشته باشد اهل زهد نمى‏تواند باشد. کسى که شمشیر مى‏کشد و اشخاصى را که منحرف‏اند درو مى‏کند، این نمى‏تواند که عاطفه و اهل عاطفه آن طور که این شخص داشت، باشد. این شخصیت‏بزرگ امور متضاده را در خودش جمع کرده، در عین حال که روزها روزه، و شب به عبادت مشغول و گفته شده است که شبى هزار مرتبه نماز مى‏خواند و در عین حالى که غذاى او آن طورى که در تاریخ ثبت‏شده است از نان و سرکه و فوقش یت‏یا نمک بیرون نبوده است، در عین حال قدرت بدنى، آن طور قدرت است که، آن طورى که در تاریخ است،آن درى را که از خیبر ایشان کنده است و چندین ذراع دور انداخته است، چهل نفر نمى‏توانستند بلندش کنند.
در شمشیرزنى، شمشیرهایش آن طور بوده است که با یک ضربه از این طرف که مى‏زده دو نیم مى‏کرده است،از این طرف مى‏زده دونیم مى‏کرده،در صورتى که آنهایى که ضربه را مى‏خوردند خود آهنى داشتند، زره آهنى داشتند و گاهى هم دو تا زره به تنشان مى‏کردند. آدمى که با نان و سرکه زندگى مى‏کرده و بسیارى از روزها را روزه مى‏گرفته است و افطار را با چند لقمه نان و نمک یا نان و سرکه افطار مى‏کرده است، جمع کرده است ما بین آن زهد و این قوت بازو و این جمع بین دو امر متضاد است. آدمى که جنگجوست‏به آن طور که جنگویان بزرگ را، دلاوران بزرگ را به هزیمت وا مى‏دارد و مى‏فرماید اگر تمام عرب یک طرف باشند به من هجوم کنند، من پشت نمى‏کنم، این آدم در عطوفت آن طور است که وقتى یک خلخال از پاى یک زن یهودى ربوده‏اند مى‏فرماید که مرگ براى انسان آسان است. قریب به این معانى که در عرفان و علم ماوراى طبیعت آن طور است که نهج البلاغه حکایت مى‏کند از مقام عرفانش. در عین حال شمشیر مى‏کشد و کفار و اخلالگران را از دم شمشیر مى‏گذراند.ما شیعه همچو اعجوبه معجزه‏آسا هستیم.
من مى‏گویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام، صلى الله علیه و آله و سلم، غیر از این موجود تربیت نکرده بود، کافى بود برایش. اگر چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود براى اینکه یک همچو موجودى را تحویل جامعه بدهد، این کافى بود. یک همچو موجودى که هیچ سراغ ندارد کسى و بعدها هم سراغ ندارد کسى. امروز روز (۲) نصب اوست‏به امامت امت. یک همچو موجودى امام امت است. البته کس دیگر به پاى او نخواهد رسید و بعد از رسول اکرم کسى افضل از او در هیچ معنایى نیست و نخواهد بود. ۱۸/۸/۵۸
پیغمبر مى‏خواست همه مردم را على بن ابیطالب کند ولى نمى‏شد، و اگر بعثت هیچ ثمره‏اى نداشت الا وجود على بن ابیطالب و وجود امام زمان، سلام الله علیه،این هم توفیق بسیار بزرگى بود. اگر خداى تبارک و تعالى پیغمبر را بعث مى‏کرد براى ساختن یک چنین انسانهاى کامل، سزاوار بود، لکن آنها مى‏خواستند که همه آن طورى بشوند، آن توفیق حاصل نشد. ۲۰/۳/۵۹
در باره شخصیت على بن ابیطالب، از حقیقت ناشناخته او صحبت کنیم، یا با شناخت محجوب و مهجور خود؟ اصلا على(ع) یک بشر ملکى و دنیایى است که ملکیان از او سخن گویند یا یک موجود ملکوتى است که ملکوتیان او را اندازه‏گیرى کنند؟ اهل عرفان در باره او جز با سطح عرفانى خود و فلاسفه و الهیون جز با علوم محدوده خود با چه ابزارى مى‏خواهند به معرفى او بنشینند؟ تا چه حد او را شناخته‏اند تا ما مهجوران را آگاه کنند؟ دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و اهل فلسفه با همه فضایل و با همه دانش ارجمندشان، آنچه از آن جلوه تام حق دریافت کرده‏اند، در حجاب وجود خود و در آینه محدود نفسانیت‏خویش است و مولا غیر از آن است. پس اولى آن است که از این وادى بگذریم و بگوییم على بن ابیطالب فقط بنده خدا بود و این بزرگترین شاخصه اوست که مى‏توان از آن یاد کرد، و پرورش یافته و تربیت‏شده پیامبر عظیم الشان است و این از بزرگترین افتخارات اوست. کدام شخصیت مى‏تواند ادعا کند که عبد الله است و از همه عبودیتها بریده است، جز انبیاى عظام و اولیاى معظم که على(ع) آن عبد وارسته از غیر و پیوسته به دوست که حجب نور و ظلمت را دریده و به تمدن و به معدن عظمت رسیده است، در صف مقدم است. و کدام شخصیت است که مى‏تواند ادعا کند از خردسالى تا آخر عمر رسول اکرم در دامن و پناه و تحت تربیت وحى و حامل آن بوده است جز على بن ابیطالب که وحى و تربیت صاحب وحى در اعماق روح و جان او ریشه دوانده. پس او بحق عبد الله است و پرورش یافته عبد الله اعظم. و اما کتاب نهج البلاغه که نازله روح او، براى تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خودخواهى خود، معجونى است‏براى شفا و مرهمى است‏براى دردهاى فردى و اجتماعى و مجموعه‏اى است داراى ابعادى به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانى از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هرچه جامعه‏ها بوجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند. هان! فیلسوفان و حکمت اندوزان،بیایند و در جملات خطبه اول این کتاب الهى به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را براى درک واقعى آن ارضا کنند به شرط آنکه بیاناتى که در این میدان تاخت و تاز شده است آنان را فریب ندهد و وجدان خود را بدون فهم درست‏بازى ندهند و نگویند و بگذرند،تا میدان دید فرزند وحى را دریافته و به قصور خود و دیگران اعتراف کنند.(۵۶۹) ۲۷/۲/۶۰
صلوات و سلام بى پایان به رسول اعظم که چنین وجود الهى را در پناه خود تربیت فرمود و به کمال لایق انسانیت رسانید.و سلام و دورد بر مولاى ما که نمونه انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقى است و خود الگوى انسانیت و مظهر اسم اعظم است. ۲۷/۲/۶۰
پى‏نوشتها:
۱-سیزدهم رجب المرجب سال ۱۴۰۱ ه.ق.
۲-روز عید غدیر خم.
سخنرانى امام مجتبى(ع) بعد از شهادت حضرت على(ع)
در فرداى روز دفن،امام مجتبى در مسجد کوفه در برابر مردم ظاهر شد و سخنرانى مختصرى براى آنها ایراد کرد.فرمود لقد قبض فى هذه اللیله رجل لم یسبقه الاولون بعمل و لا یدرکه الآخرون بعمل… (۱) . در این شب مردى از دنیا رفت که از گذشتگان در عمل بمانند او دیده نشدند و از آیندگان کسى را یاراى همگامى با او در عمل نخواهد بود.
او با رسول خدا و به همراهى او به جهاد پرداخت و با جان خود از او صیانت کرد…از مال دنیا زر و سیمى باقى نگذارد جز هفتصد درهم که با آن مى‏خواست‏خدمتکارى براى خانواده خود اجیر کند و… سخن که بدینجا رسید امام گریست و مردم هم گریستند (۲) و تدریجا به خود آمدند که چه گوهر گرانبهائى را از دست دادند.
۱- کامل بن اثیر ج ۳، ص ۱۶.
۲- تاریخ یعقوبى ج ۲، ص ۱۹۰
در مکتب امام على(ع) ص ۴۳۱
دکتر على قائمى
کلامى از امام حسین علیه السلام
حضرت امام حسین علیه السلام فرمود:از جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود:هر که دوست دارد به سان من زیست کند،و به سان من بمیرد،و به بهشتى که پروردگارم مرا وعده داده در آید،باید على بن ابى طالب و فرزندان و خاندان پاک او را که پس از من پیشوایان هدایت و چراغهاى شبهاى تار ضلالت‏اند،دوست بدارد.زیرا آنان شما را از باب هدایت بیرون نبرده و در باب ضلالت در نمى‏آورند. (۱)
پى‏نوشت:
۱ مناقب خوارزمى / ۲۰۸
امام على بن ابیطالب علیه السلام ص ۱۲۰
احمد رحمانى همدانى
پاره‏اى از فضائل على علیه السلام از زبان بزرگ زنانى«فاطمه»نام
۱ـبه روایت عامه
۱ـفاطمه صغرى از[پدرش‏]حسین بن على علیه السلام،از[مادرش‏]فاطمه دخت گرامى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم که فرمود:رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به سوى ما بیرون شد و فرمود:همانا خداوند به شما افتخار ورزید و همگى شما را عموما و على را خصوصا آمرزید .من فرستاده خداوند به سوى شمایم.بدون هیچ باکى از قوم خود و بى‏هیچ ملاحظه‏اى درباره رابطه خویشاوندى این سخن گویم،این جبرئیل علیه السلام است که مرا خبر مى‏دهد:نیکبخت به تمام معنا و حق معناى نیکبخت کسى است که على را در حال زندگانى و پس از مرگ من دوست بدارد. (۱)
۲ـفاطمه دخت حضرت رضا علیه السلام،از فاطمه و زینب و ام کلثوم دختران امام کاظم علیه السلام،از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام،از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام (۲) ،از ام کلثوم دختر فاطمه علیها السلام،از حضرت فاطمه علیها السلام که فرمود:آیا سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در روز غدیر خم فراموش کرده‏اید که فرمود:«هر که‏من مولاى اویم پس على مولاى اوست»؟و سخن او را که فرمود:«تو نسبت به من چون هارون نسبت به موسایى»؟! (۳)
۲ـبه روایت خاصه
۳ـفاطمه دختر حضرت رضا علیه السلام،از فاطمه و زینب و ام کلثوم دختران موسى بن جعفر علیه السلام،از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام،از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام،از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام،از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام،از ام کلثوم دختر على علیه السلام،از فاطمه دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم که فرمود:از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مى‏فرمود:شبى که مرا به معراج بردند به بهشت درآمدم قصرى از در سفید میان تهى دیدم که درى در و یاقوت نشان داشت و بر آن پرده‏اى آویخته بود،سر برداشتم دیدم بر آن در نوشته:«لا اله الا الله،محمد رسول الله،على ولى القوم»،و بر آن پرده نوشته بود:بخ بخ،من مثل شیعه على«به به،کیست مانند شیعه على؟!»در آن قصر وارد شدم،قصرى بود از عقیق سرخ میان تهى،و درى داشت از نقره که با زبرجد سبز زیور شده بود،و بر آن در پرده‏اى آویخته بود،سر برداشتم دیدم بر آن در نوشته است:«محمد رسول الله،على وصى المصطفى» (۴) .
تعلیقات:
۱ـاسنى المطالب فى مناقب آل أبى طالب/ .۶۶
۲ـسند ظاهرا افتادگى دارد،به سند حدیث بعد توجه شود. (م)
۳ـاسنى المطالب فى مناقب آل أبى طالب/ .۵۰
۴ـبحار الانوار ۶۸/ .۷۶
امام على بن ابیطالب علیه السلام ص ۱۳۳
احمد رحمانى همدانى
زبان حال یاران على(ع)
زورمندان گویند:
او،دلیرى بى‏همتا بود و مبارزى قلعه گشا،هرگز به دشمن پشت نکرد و هیچگاه حریف را از دست نداد… به هر سو شتافت غلبه نمود.و به هر کس رو آورد چیره شد.گاه به دو شمشیر نبرد مى‏کرد،و زمانى بى‏اسلحه،گردان را به خاک مى‏افکند.چون شیر،هیبت داشت و چون کوه،عظمت.و پهنه میدان،زیر پاى او مى‏لرزید،و صحنه نبرد،در کنار او مى‏خروشید،و در عین حال،چنان بلند همت‏بود که امر مى‏کرد:
«اى سپاهیان!تا دشمن،ستیزه آغاز ننماید،بر او حمله مبرید.»
«و چون درماند و رو به گریز نهد،او را دنبال مکنید.»
«و چون زخمى شد و در افتاد،وى را مکشید.»
«به مال و منال او هم،دیده مدوزید.»
«بر زنان و کودکان خصم،رحمت آرید.»
او چندان عفت داشت که وقتى معاندى در مقام نبرد،دست‏به حیله عاجزانه مى‏زد،و عورت خود ظاهر مى‏ساخت، روى از او بر مى‏تافت.
و به محض اینکه دشمن،راه تسلیم مى‏گرفت،امان و نجات مى‏یافت.
آن بزرگوارى‏یى که او را در باب بیگانگان بود،ما فوق درک انسان بود و نمودار لطف خداى سبحان.
بر همان دشمن که آب را از او منع نموده بود،چون قدرت مى‏یافت،بذل آب مى‏کرد و بر همان مخالف، که وى را به دشنام گرفته بود،چون به درماندگیش پى مى‏برد،مددش مى‏نمود،و راه چاره‏اش مى‏گشود.
ندانم که روح او چه عظمتى داشت،و افق اندیشه وى کجا بود!؟
امیران گویند:
او،امارت بر جانها داشت و نگهبان ارواح و دلها بود.افراد تحت‏حکومت‏خویش را،بزرگ مى‏داشت و از حد مملوک و رعیت،و زیر دست و محکوم،بس بالاتر کشیده،در مرتبه‏«برادر و برابر»مى‏نهاد.
گر چه جاهلان بى‏لیاقت را پاى از گلیم به در مى‏رفت،و باد نخوت و کبر در سر مى‏گرفت،باز او را تغییر روشى،حاصل نمى‏شد،و تحدید قدرتى در کار نمى‏آمد.
آزادى به معنى تمام،در حکومت او بود،و امنیت جانها به مفهوم تام،در امارت وى..تختش،سکوى مسجد بود،و درباره‏اش،پهنه آن،و قراولانش،صحابه با ایمان.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.