فایل ورد کامل ایران پیش از انقلاب؛ مطالعه سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات اجتماعی و سیاسی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل ایران پیش از انقلاب؛ مطالعه سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات اجتماعی و سیاسی دارای ۲۷۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل ایران پیش از انقلاب؛ مطالعه سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات اجتماعی و سیاسی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
فهرست مطالب
بخش اول : سالهای قبل از پیروزی انقلاب
فصل اول : در کنار خانواده ۸-۱
۱- خانواده ۲
۲- تحصیلات ۶
فصل دوم : در جستجوی راه ۲۰-۹
۱- عزیمت به قم ۱۰
۲- مدرسهی حجتیه ۱۱
۳- اساتید ۱۲
۴- فضای قم بین سالهای ۷-۱۳۳۶ 13
۵- کار و تحصیل ۱۵
۶- اولین دیدار با امام ۱۶
۷- فوت پدر ۱۷
۸- رحلت آیت اله۱ بروجردی ۱۷
۹- انجمنهای ایالتی و ولایتی ۱۹
فصل سوم : سرآغاز فصلی نو ۳۹-۲۱
۱- عزیمت به تهران و دستگیری توسط ساواک 22
۲- در مدرسهی کمال 23
۳- دستگیری مجدد 27
۴- شرکت در مسجد جلیل ۳۱
۵- واقعهی ۱۵ خرداد ۳۲
۶- محلهی کاشی هفت ۳۳
۷- اشتغال در دانشگاه صنعتی شریف ۳۴
۸- بازدید شاه از دانشگاه ۳۷
۹- فضای سیاسی کشور ۳۸
فصل چهارم : مبارزه در عرصهی بینالملل ۸۰-۴۰
۱- سفر به آمریکا ۴۱
۲- ورود به کالیفرنیا ۴۲
۳- ورود به دانشگاه ۴۶
۴- نشریه روحانیت و ۱۵ خرداد 47
۵- نامه ای به امام 50
۶- نامهای به بهشتی ۵۱
۷- شالودهی انجمن اسلامی فارسی زبانان ۵۲
۸- فعالیتهای تبلیغاتی ۵۴
۹- اختلافات هیأت دبیره ۵۸
۱۰- منابع مالی انجمن ۶۳
۱۱- خدمات ارزندهی انجمن ۶۴
۱۲- سازمان مجاهدین خلق ۶۶
۱۳- نشریه اسلام مکتب مبارزه ۶۸
۱۴- بنیصدر در همکاری با انجمن ۷۰
۱۵- خویشتنداری ۷۲
۱۶- آشنایی با بنیصدر ۷۵
۱۷- سفر اکبر هاشمی به اروپا و آمریکا ۷۷
۱۸- سفر شاه به آمریکا ۷۹
بخش دوم : انقلاب اسلامی و سالهای بعد از آن
فصل اول : در رکاب امام ۹۳-۸۱
۱- عزیمت به پاریس ۸۲
۲- اطرافیان امام در نوفل لوشاتو ۸۳
۳- تقسیم کار ۸۴
۴- ملاقات به جهت سازش ۸۷
۵- مشارکت امام درامور ۸۸
۶- قصد ماندن ندارم ۸۹
۷- هدایت انقلاب ۹۰
۸- ملاقات ژیکاردستن با امام ۹۲
فصل دوم : مردی که جهان را تکان داد ۱۱۴-۹۴
۱- امام و دیگر مصلحین ۹۵
۲- زمزمهی بازگشت ۹۸
۳- روزهای پر التهاب ۱۰۲
۴- دولت موقت ۱۰۳
۵- حزب جمهوری اسلامی ۱۰۶
۶- انتخابات ریاست جمهوری ۱۱۱
۷- اتحاد مخالفان ۱۱۳
فصل سوم : در خدمت به نظام ۱۱۵
۱- ازدواج 117
۲- از بازرگانان تا باهنر ۱۱۸
۳- عمل انجام شده ۱۲۳
۴- اصلاحات در صدا وسیما ۱۲۴
۵- خط مشی سازمان ۱۳۱
۶- دو جریان مخالف: ۱۳۹
الف ) تبلیغات خارجی ۱۳۹
ب) تأییدات رهبری ۱۴۶
۷- در جلسات هیات دولت 148
۸ – ماجرای پخش سریال اُشین ۱۴۹
۹- درسهایی از قرآن ۱۵۴
۱۰- شورای عالی تبلیغات حج 156
۱۱- جریان عزل آقای منتظری ۱۵۹
۱۲- تفاهم بینالمللی ۱۶۴
۱۳- حماسه آفرینی ۱۷۲
۱۴- در مظان اتهام ۱۷۵
۱۵- ماجرای مک فارلین ۱۷۷
۱۶- پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ۱۷۹
17- شکلگیری جمع روحانیون مبارز ۱۸۲
۱۸- انس اکبر آقا با احمدآقا ۱۸۴
۱۹- بازنگری قانون اساسی ۱۸۵
۲۰- تشدید بیماری امام در روزهای بحرانی ۱۹۲
۲۱- ارتحال امام ۱۹۵
۲۲- انتخابات ریاست جمهوری آقای هاشمی ۱۹۷
۲۳- تبلیغ در صدا و سیما ۲۰۱
۲۴- استعفا از صدا و سیما ۲۰۲
فصل چهارم : در حوزهی اجرایی ۲۵۰-۲۰۴
۱- قائم مقامی وزارت خارجه ۲۰۵
۲- سفر به آلمان ۲۰۷
۳- سفر به کویت ۲۰۸
۴- سفر به عربستان ۲۰۹
۵- معاون اجرائی رئیس جمهور ۲۱۴
۶- مخالفت مجلس سوم و چهارم با دولت سازندگی ۲۲۱
۷- مساله تمدید ریاست جمهوری هاشمی ۲۲۲
۸- انتخابات مجلس پنجم و کارگزاران سازندگی ۲۲۴
۹- حمایت کارگزاران از کاندیداتوری آقای خاتمی ۲۳۰
۱۰- علل پیروی آقای خاتمی ۲۳۸
۱۱- ارزیابی عملکرد دورهی اول دولت خاتمی ۲۴۲
۱۲- مجمع تشخیص مصلحت نظام ۲۴۷
۱۳- ستاد مبارزه با مواد مخدر 249
فهرست منابع و ماخذ ۲۵۵-۲۵۱
بخش اول : سالهای قبل از انقلاب اسلامی
فصل اول : در کنار خانواده
۱- خانواده
۲- تحصیلات
خانواده
در ماه ۱۳۲۱ ش در روستای بهرمان ، واقع در ۶۰ کیلومتری شهر رفسنجان، در خانوادهای مذهبی متولد شدم پدرم میرزا علی هاشمی بهرمانی به خاطر علایق مذهبی که داشت نامم را محمد گذاشت .
پدرم دارای تحصیلات رایج قدیم و به قول معروف مکتب خانهای بود . در آن دوره در مکتبها قرآن، نهج البلاغه ،ادبیات فارسی ،معارف اسلامی و کتابهای دیگری همچون کلیله و دمنه تدریس میکردند. این دورهها را گذرانده بود. به این علت در منطقه و محدودهی جغرافیایی روستایمان از افراد باسواد به شمار می آمد .
پدرم سه ویژگی داشت : یکی اینکه او انسان مسلمان و متعبد و اهل ذکر و نماز و ادعیه و دعا و قرآن بود. با قرآن مؤانست داشت و اوقات فراغت خود را بیشتر با خواندن قرآن میگذراند. دوم اینکه از افراد صاحب نفوذ و محل رجوع مردم روستا بود و اهالی به دلایل مختلفی همچون گرفتاری مالی و مشکلات و مسایل دیگر به او رجوع میکردند از رفسنجانی و حتی از شهرهای دیگر مثل یزد مراجعه کننده داشت. این درحالی بود که طی کردن این مسیر ۶۰ کیلومتری با وسایل سفر آن روز گار دشواری بود و این فاصله در طول دو روز طی میشد . با این حال پدرم با سعهی صدر گشاده رویی، مردم را میپذیرفت و میکوشید مشکلات آنان را برطرف کند. همین موضوع سبب شده بود منزل ما حالت یک کانون را پیدا کند. از مناطق دور و نزدیک هر کسی که به منزل ما مراجعه میکرد، مورد استقبال افراد خانواده قرار میگرفت و چون در آن ایام مسافر خانهای در آن حوالی نبود ما همیشه ،مهمان داشتیم و از این جهت مادر و خواهرهایم زحمت زیادی در پذیرایی از مهمانان میکشیدند. سومین ویژگی پدرم منیع الطبع و سخی بودن ایشان بود. او هر چه را که در دور و بر خود داشت میبخشید و میگفت خدا کریم است. هیچ وقت دارای ذخیرهی مالی نبود. مثلاً اگر ما در آن دوران باغ و درخت میوه داشتیم، ایشان میرفت به داخل باغ و به کارگران میگفت هر چه میوه در باغ است را بچینند و بستهبندی کنند.سپس همهی آنها را بین مردم توزیع میکرد و اندکی از آن هم به منزل می آورد.پدرم اگر هم بخاطر فروش محصولات کشاورزی رایج آن روز که عمدتاً پنبه و گندم بود پولی به دست میآورد آن را هم ذخیره نمیکرد بلکه به افراد نیازمند میبخشید. معاش، هم از طریق فروش همین محصولات کشاورزی تامین می شد. البته او ملک زیادی نداشت و اصطلاحاً خان و مالک بزرگ نبود. در آن ایام قناتی در منطقه وجود داشت. سهم روستا از آن قنات ۹۶ حبه – سهم را یک حبه میگفتند – و سهم شخصی پدرم دوازده حبه یعنی بود. او برای این دوازده حبه، چهار زارع داشت که زمینها را بینشان تقسیم کرده بود. آنها کار زراعت را انجام میدادند و سهمی میبردند و یک بخش را هم به پدرم میدادند.
خانوادهی ما خانوادهی پرجمعیتی بود، ۱۳ خواهر و برادر بودیم. آن ایام به دلیل نبود پزشک و بهداشت و … معمولاً مرگ و میر کودکان زیاد بود به همین دلیل ۴ تن از بچههای خانواده ی ما همه پیش از رسیدن به ۵ سالگی مرحوم شدند و از مجموع آن ۱۳ کودک خانواده، ۹ نفر زنده ماندند و من در بین بازماندگان، آخرین فرزند خانواده هستم. البته بعد از من دو بچهی دیگر به دنیا آمدند و متاسفانه هر دو یکی در یک سال و نیمگی و دیگری در ۵ سالگی مرحوم شدند و من ته تغاری خانواده شدم. آقای علی اکبر هاشمی اولاد پسر دوم خانواده بود. نه نفری ازما که باقی ماندند سه نفر اول خواهرانم بودند و اولاد چهارم حاج قاسم بود که مرحوم شد. اولاد پنجم آقای شیخ اکبر است. پس از ایشان یک خواهرو پس از آن سه تا پسر ( محمود و احمد و من ) هستیم.
در ایام کودکی من که اصول و فروع دین را از سه، چهار سالگی آموخته بودم، بچههای روستا را درمسجد جمع میکردم. به آنها نماز و احکام آموزشی می دادم و نماز میخواندیم. در بین همین بچهها بود که هیئت سینهزنی کودکان را راه انداختم. علم کوچکی هم درست کرده بودیم .و برای عاشورا در همان فضای محلی با بچهها عزاداری میکردیم. جذابیت عزاداریمان تاثیر زیادی داشت، خیلیها هم میآمدند سینهزنی میکردند.
با اخوی شیخ اکبر حدود ۸ سال اختلاف سنی دارم. وقتی ۵ ساله بودم او برای تحصیل به قم رفت. به این ترتیب ما با هم هم بازی نبودیم و به آن معنا با هم بزرگ نشدیم .در آن دوران بازیهای مختلفی میکردیم. ولی ایشان بازیهای متداول و معمولی را که بچهها میکردند انجام نمیداد. خاطرهای که در ذهن دارم نشان دهنده شجاعت وبیباکی او است. داخل دیوار خانهی ما یک لانهی گنجشکی رو به طرف کوچه قرار داشت که محل رفت و آمد مار بود. بچهها هم به هنگام بازی دست میکردند داخل آن لانه تا گنجشک یا مار را بگیرند. قد بچهها کوتاه بود و به لانه نمی رسد لذا یکی از بچهها دستش را قلاب میکرد و دیگری پایش را روی آن قلاب میگذاشت و بالا میرفت، در لانه گنجشک دست می کرد. در یکی از روزها برادرم به همین طریق به دنبال یافتن گنجشک بود در همان حین ماری در حال رفتن به داخل لانه بود. او دم مار را گرفت و مار هم دمش را دور دستش پیچید. او به زور ما را از لانه کشید بیرون و محکم پیچاند و به دیوار کوبید وقتی مار از بالای دیوار به پایین افتاد آن فردی که دستش را قلاب و برادرم را گرفته بود از ترس او را رها کرد و پا به فرار گذاشت و در نتیجه برادرم از بالا به پایین افتاد .
تحصیلات
در روستای ما مدرسه وجود نداشت، ولی دو مکتب خانه بود. بچههایی که به سنین آموزش میرسیدند به مکتب خانه میرفتند. البته تنها تعدادی از خانوادهها فرزندان خود را به مکتب میفرستادند .
شیوهی آموزش در مکتب خانه با قرائت و روخوانی قرآن آغاز میشد. یعنی آموزشهایی که داده می شد درمرحلهی اول آموزش الفبای فارسی و عربی بود. این آموزش از اعم جزء – جزء سیام قرآن – آغاز می شد. در کنار آن کتابهایی از ادبیات فارسی مثل گلستان سعدی، بوستان سعدی و سپس کلیله و دمنه تدریس میشد. البته آموزش ریاضی نیز درمکتب خانه از انجام چهارعمل اصلی تا سطوح بالاتر نیز متداول بود و در نهایت این آموزشها به آموزش منطق پرداخته میشد .
وقتی به سن آموزش رسیدم مرا به مکتب خانه فرستادند. اولین آموزههای من هم خواندن قرآن و گلستان و بوستان بود. در سن ۱۰ سالگی، یعنی در سال ۱۳۳۱ ،اولین دبستان دولتی در روستای ما آغاز به کار کرد. برای این دبستان معلمی را از شهر فرستادند و یکی از اهالی روستا، خانهی خود را در اختیارش قرار داد و در واقع خانه آن روستایی به مدرسه تبدیل شد. معلم در آن خانه مستقر شد. او هم معلم بود و هم مدیر و هم ناظم و یک تنه همهی کارهای مدرسه را انجام میداد. در ابتدا از کلاس اول ابتدایی شروع نکرد بلکه از بین بچههای مکتب خانه تعدادی که در سنین بین ده تا پانزده سال قرار داشتند – امتحان گرفت و تعیین سطح کرد و بدینگونه عدهای را برای کلاس اول تعدادی را برای دوم و عدهای را برای سالهای سوم، چهارم و پنجم انتخاب نمود و کلاسهای دورهی ابتدایی را اینگونه آغاز کرد. تعداد دانش آموزان حدوداً به ۶۰ تا ۷۰ رسید و من در کلاس دوم پذیرفته شدم. روش تدریس او اینگونه بود که برای کلاس چهارم و پنجم تدریس میکرد و وظیفه تدریس در کلاسهای پایینتر را به عهدهی یکی از بچههای کلاس بالاتر می گذاشت. مثلاً کلاس پنجمیها به کلاس سومیها یا چهارمیها به دومیها درس می دادند .
من دورهی ابتدایی را در روستا گذراندم. اما برای ششم ابتدایی به دلیل نبود کلاس برای ششمیها ،مجبور به عزیمت به رفسنجان یا جاهای دیگر بودیم. در آن ایام قرار شد همین معلم بچههایی که خواستار گذراندن کلاس ششم ابتدایی بودند. را هم درس بدهد. سپس ما را به رفسنجان معرفی کند تا در آن جا به صورت متفرقه امتحان بدهیم و در صورت قبولی مدرک ششم ابتدایی را بگیریم. بنابراین من کلاس ششم را به همین شیوه در روستا خواندم و سپس به صورت متفرقه به همراه دیگر همکلاسیها به رفسنجان رفتم و امتحان دادم و پس از قبولی مدرک ششم ابتدایی را اخذ کردم.
بعد از آن تحصیلاتم را در قم در دروس حوزوی و کلاسیک ادامه دادم. به شرحی که خواهد آمد از سال ۳۶ تا ۴۰ در قم مشغول تحصیل بودم. در طی همین دوران بود که وارد مبارزات علیه رژیم شدم. بدنبال جریاناتی که اتفاق افتاد در این سال مجبور به ترک قم شدم. ادامه تحصیلاتم را در تهران در مدارس علوی و کمال دنبال کردم و در سال ۱۳۴۳ موفق به اخذ دیپلم ریاضی شدم. در سال ۱۳۴۵ ش در دانشگاه عالی ،در رشته حسابداری قبول شدم. اما علاقهای به آن نداشتم و نرفتم تا سال ۱۳۴۸ که شرایط سفر به آمریکا برایم جور شد، در دانشگاه صنعتی آریا مهر ( شریف ) مشغول به کار بودم. در این سال برای ادامه تحصیل و گسترش مبارزات با کمک جمعی از دوستان، که شرح آن در فصول بعد میآید، به آمریکا رفتم و در آنجا ادامه مبارزات بهانهای شد برای ادامه تحصیل در رشتههای آمار واحتمالات ،مدیریت، روانشناسی وفوق لیسانس اپرشین ریسرج یا مدیریت اقتصاد…
فهرست منابع و مآخذ :
۱- باقر نژاد، مجتبی، تاریخچه ی مبارزات دانشجویان مسلمان ایرانی در خارج از کشور، ج۱، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶.
۲- جاسبی، عبدالله، تشکل فراگیر،ج۴، بی جا، مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۷۷.
۳- حسینیان ،روح الله، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱.
۴- خاطرات آیت الله مهدوی کنی، به کوشش دکتر غلامرضا خواجه سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵.
۵- خاطرات حجه الاسلام دعاگو، به کوشش زهره کلاچیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵.
۶- خاطرات حجه الاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسی پور( همگام با خورشید)، بی جا، مجتمع فرهنگی اجتماعی امام خمینی (ره)، فردوس، ۱۳۷۲.
۷- خاطرات حجه الاسلام و المسلمین ناطق نوری، ج۱، به کوشش مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴.
۸- خاطرات حجت الاسلام و المسلمین عباسعلی عمید زنجانی، به کوشش محمد علی حاجی بیگی کندری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۹.
۹- خاطرات دکتر محمد علی مجتهدی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، نشر کتاب نادر، ۱۳۸۲.
۱۰- خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، نشر کتاب نادر، ۱۳۸۱.
۱۱- خاطرات سید علی اکبر محتشمی پور، تهران، حوزه ی هنری دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶.
۱۲- خاطرات سید مرتضی نبوی، به کوشش جواد کامور بخشایش، تهران، انتشارات سوره ی مهر، ۱۳۸۵.
۱۳- خاطرات سیاسی – اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج ۱، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷.
۱۴- خاطرات شهید حاج مهدی عراقی ( ناگفته ها )، به کوشش محمود قدسی و دیگران، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۰.
۱۵- خاطرات علی جنتی، به کوشش سعید فخر زاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱.
۱۶- خاطرات محمد پیشگاهی فرد، رضا مختاری اصفهانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵.
۱۷- خاطرات و یادداشت های حجه الاسلام و المسلمین محمد حسن رحیمیان ( حدیث رویش)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲.
۱۸- خاطرات هاشمی رفسنجانی ( انقلاب در بحران )، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴.
۱۹- خاطرات هاشمی رفسنجانی ( پس از بحران )، به کوشش فاطمه هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰.
۲۰- خاطرات هاشمی رفسنجانی ( دوران مبارزه )، به کوش محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶.
۲۱- دانشنامه ی ائمه جمعه کشور، محمد کاظم مدرسی و میرزا محمد کاظمی، ج ۱، بنیاد فرهنگی پژوهشی ریحانه الرسول یزد، برگ رضوان، تهران، ۱۳۸۴.
۲۲-روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی ،ج ۳، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲.
۲۳- روزشمار انقلاب اسلامی، ج۱، تهران، حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷.
۲۴-روزشمار انقلاب اسلامی ،ج ۲، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷.
۲۵- صابری فومنی ،کیومرث ( زندگی نامه )، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۴.
۲۶- صحیفه ی امام خمینی، ج ۲۰، تهران، موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸.
۲۷- صحیفه ی امام خمینی، ج ۲۱، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸.
۲۸- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ،تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴.
۲۹- قدرت و زندگی ( خاطرات یک رئیس جمهور)، والری ژیسکاردستن، ترجمه ی محمد طلوعی، بی جا، پیک ترجمه و نشر، ۱۳۶۸.
۳۰- قدسی زاده، پروین، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۸۳.
۳۱- کاوشی، حسین ،حزب جمهوری اسلامی ایران ( فاجعه هفتم تیر)، کتاب دوم، تهران، بنیاد فرهنگی هفتم تیر، ۱۳۸۵.
۳۲- محمدی، م، انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با انقلاب های فرانسه و روسیه، بی جا، مولف، ۱۳۷۴.
۳۳- رضوی ، مسعود، هاشمی و انقلاب، تهران، همشهری، ۱۳۷۶.
۳۴- یاران امام به روایت اسناد ساواک ( شهید مهدی عراقی )، کتاب دوازدهم، تهران، مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸.
۳۵- یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی هشتم، آیت ا.. محمد رضا مهدوی کنی، تهران، مرکز اسناد تاریخی، ۱۳۸۵.
۳۶- یزدی، ابراهیم، آخرین تلاش ها در آخرین روزها، تهران، قلم، ۱۳۶۳.
۳۷- یزدی، ابراهیم، یاد نامه ی شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران، تهران، قلم، ۱۳۸۳.
ب) اسناد آرشیوی
۱- سندشماره ۱۱۴۷ صفحه ۵۵.
۲- مصاحبه ی دکتر علی خرم، جلسه بیستم، ۱۴۲۸۲.
ج) نشریات
۱- کیهان
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 