فایل ورد کامل تحلیل مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی با بررسی رویکردهای فلسفی و کلامی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
1 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل تحلیل مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی با بررسی رویکردهای فلسفی و کلامی دارای ۴۳۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل تحلیل مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی با بررسی رویکردهای فلسفی و کلامی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز فایل ورد کامل تحلیل مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی با بررسی رویکردهای فلسفی و کلامی۲ ارائه میگردد

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل تحلیل مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی با بررسی رویکردهای فلسفی و کلامی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل تحلیل مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی با بررسی رویکردهای فلسفی و کلامی :

فایل ورد کامل تحلیل مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی با بررسی رویکردهای فلسفی و کلامی

چکیده

عنوان این پایان نامه عبارتست از:«مبانی عرفان نظری درتأویلات عبدالرزاق کاشانی»

تحقیق حاضرازپیش گفتار،سه بخش ویک نتیجه تشکیل شده است.

درپیش گفتاربه بیان برخی ازابعاد وجوانب موضوع ،اهمیت آن ،اهداف وانگیزه های تحقیق ، مسئله اصلی، فرضیه ،روش تحقیق ،نوع منابع استفاده شده وبرخی ازدشواری های کارپرداخته شده است.

بخش اول به بیان حیات کاشانی ورفع ابهامات ،اشتباهات وتناقضاتی که درباره نام وزندگی وآثار او به وجود آمده پرداخته وتحقیق مبسوطی درزمینه اثبات تشیع این طلایه دارعرفان شیعی صورت گرفته است.دراین تحقیق پس ازاستخراج آیاتی که درشأن اهل بیت علیهم السلام تأویل شده ،شبهات موجود دربرخی ازکتب ایشان نیز بررسی ودرادامه به تطبیق آراء کاشانی با مختصات شیعی چون نفی جبر و اختیار، رجعت، عصمت و غیره پرداخته ایم. یکی از نکات مهم دیگر که در این بخش مطرح است، ارائه آثار کاشانی به ترتیب زمان نگارش آنها و نیز صحت انتساب کتاب « تأویلات » به ایشان می باشد.

در بخش دوم پس از نگاهی به تاریخ تفسیر و تأویل، به معرفی و توضیح این دو اصطلاح کلیدی، تبیین جایگاه هر کدام و نیز وجوه اشتراک و افتراق آنها پرداخته و در ادامه به سیر اجمالی تأویل نگاری، نحله های تأویلی و تفاوتهای آنها با یکدیگر و سپس به نامهای دیگر حوزه تأویل نگاری مانند اشاره، فهم، استنباط، تفسیر،‌ تلقی و مس، کشف و غیره پرداخته و از این میان اصطلاح « تأویل عرفانی» را به عنوان تعریفی جامع و مانع برگزیده ایم. پس از آن مبانی تأویل عرفانی را در پنج بخش:مبانی عمومی ( قرآن و حدیث) ، جامعه شناختی، زبان شناختی و مبانی نظری و عملی پی گرفته و در ادامه نیز به تایید این مبانی توسط کاشانی و ارائه ملاکهای تأویل عرفانی توسط ایشان اشاره شده است.

بخش سوم، بخش اصلی تحقیق است که در آن تمامی آیاتی که موضوعات عرفان نظری در آنها مورد تأویل قرار گرفته،‌ به مثابه « فرهنگ موضوعی تأویل عرفان نظری» گرد هم آمده و مورد ترجمه قرار گرفته اند. در این بخش تمامی آیات تأویل شده مربوط به هر یک از مبانی عرفان نظری از قبیل: وحدت وجود، وحدت و کثرت، اسماء و صفات الهی، اعیان ثابته، انسان کامل، حقیقت محمدیه، ولایت،فیض اقدس و فیض مقدس و غیره در ذیل موضوع آن و براساس ترتیب آیات طبقه بندی شده اند. که میتواند راهنمای جامعی برای نشان دادن مبانی عرفان نظری در آیات قرآن باشد.

از نتایج مهم این بحث، علاوه بر اثبات تشیع کاشانی و صحت انتساب کتاب تأویلات به ایشان، این است که جناب کاشانی به واسطه شخصیت علمی وعرفانی والا و جامعیت کم نظیرش و با رعایت ملاکهای تأویل عرفانی و بدون عدول از اصول و قواعد تفسیر ظاهری، از قبیل مباحث لغوی و ادبی و صرف و نحو عربی، به خوبی از عهده تأویل آیات الهی و تطبیق مسائل عرفانی با آنها برآمده و با خامه شیوای خود چنان تصویری چشم نواز و دلنشین از حقایق الهی نگارگری کرده که کمتر عارفی را توفیق اینچنینی دست داده است.

امید است این تحقیق، با همه نواقص و ناشایستگی هایش، توانسته باشد برخی از ابعاد موضوع را روشن ساخته و به درک بهتر آن کمک کند.

حمد و سپاس دادار جهان راست که آدمیان را به نور علم و عرفان بیاراست .

عنوان این رساله عبارت از:« مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی» می باشد . لازم می دانم قبل از ورود به بحث ، نخست به مقدمات مختصری شامل برخی نکات پیرامونی موضوع ،اهداف و انگیزه ها و اهمیت موضوع مورد نظر و کار درباره مسئله اصلی تحقیق ، فرضیه ،روش کار، نوع منابع مورد استفاده ودرنهایت به دشواریهای کار بپردازم.

همچنانکه می دانیم زیر بنای اولیه تفسیر و تأویل، با سؤالات اصحاب از حضرت رسول اکرم (ص) شکل گرفت ودر پی آن افرادی از صحابه به تفسیر وتبیین آیات الهی شهره شدند. این امر بوسیله احادیث نبوی درمیان تابعان پی گیری شده و رفته رفته با پدید آمدن فرق و نحله های مختلف هر کدام از آنها نیز به تفسیر و تأویل آموزه های قرآنی براساس دیدگاههای خود دست زدند. که عرفا و متصوفه نیز دراین میان بی نصیب نبوده اند.آنان، بر خلاف دیگران ، تنها راه دریافت حقایق قرآنی را تزکیه و تصفیه باطن برشمرده و بنیان گذار شیوه ای نوین در توضیح آیات الهی گردیدند . این پدیده نو «تأویل عرفانی »نام دارد. که به بیان ساده:« عروج از لفظ به معنی وشرح معانی و اسرار باطنی و درونی قرآن بر اساس تناسب روحی است». که این امر در عروج از قوس صعود صورت گرفته وطورماورای – نه مخالف – تفسیر یا همان«شرح معانی قرآن برپایه ظاهر کلامی آیات» می باشد.

به عبارت دیگر، تأویل همان« تطبیق عوالم سه گانه آفاقی، أنفسی وتدوینی حق تعالی، براساس تصفیه باطنی است».

بر همین اساس عرفا به فراخور حال خویش به شرح معانی باطنی قرآن دست زده و با توجه به محدودیتهای اجتماعی ناشی از بار معنایی منفی اصطلاح«تأویل» باواژگانی چون« استنباط»،« اشاره»، «فهم»،«کشف» وغیره از آن نام برده اند.که بعنوان نمونه می توان به تفسیر سهل تستری، حقایق التفسیر سلمی، لطائف الأشارات قشیری، تأویلات نجمیه نجم الدین رازی ،عرائس البیان روزبهان بقلی اشاره کرد.

اما با وجود اینکه درعرصه تأویل نگاری عرفانی آثار فراوانی رخ نموده، با این حال «تأویلات ملا عبدالرزاق کاشانی» از جایگاهی بس والا برخوردار است. این تأویل نامه عرفانی ره آورد سفر باطنی عارف نامدار شیعی جناب« کمال الدین ابوالفضل عبدالرزاق ابن جمال الدین أبی الغنائم کاشانی» است. که در آن گنجینه ای گرانسنگ از حقایق الهی را گرد آورده و عقدی ثریایی از معارف ایزدی بر گردن خاکیان کشیده وطشت رسوایی یاوه سرایان ظاهربین را از بلندای دست نیافتنی اش برزمین درشتناک جهالت وضلالتشان افکنده وصلای رستاخیزی لاهوتیان را بیدادگر قلوب تاریکشان ساخته است.

این «طلایه دارعرفان شیعی» در سراسر سلوک نامه سترگش آنچنان حقایق باطنی را به نظم کشیده، که خواننده را در میان اینهمه نگارگری عالمانه اش به اعجابی تحسین برانگیز واداشته و بر آنهمه جلوه گری بی اختیار درود می فرستد. و این ستایش با مشاهده سلاست وشیوایی و انسجام وصف ناپذیر تأویلات صد چندان می گردد.

این مجمع البحرین علوم ظاهر و باطن، عرفان عملی ونظری و درآخر تشیع وتصوف ،بگونه ای با تصویرگری چشم نواز ودلنشین خود مبانی عرفان عملی ونظری رادر«ارمغان آسمانی» اش به بند کشیده وپردگیان معانی رابر قامت سیمین تنان الفاظ نمایان ساخته، که شاهبازان طریقت در بلندای سلوکش شهپر انداخته وجبین سپاس وادب و ارادت بر بارگاه قدسی اش سائیده و در حسرت آنهمه عرش پیمایی “غبطه خورند”.

آری این غواص دریای معانی آنگونه در اعماق وحدت فرو رفته و در و لؤلؤ و مرجان حقایق ازلی را نثار ساحلیان تنکْ همت کمْ کردار گردانده، که شناگران دریای سهمگین سلوک را به تعظیم و بزرگداشت آنهمه بحر پیمایی واداشته و دیدگان تکریم بر آستان حضرتش فرو نهاده اند.

کاشانی با خامه جادویی خود چنان ره توشه ای رنگارنگ از آموزه های الهی گسترانده که خوانسالاران عرصه معارف دریوزه گر ایوان جبروتی اش گشته اند .

وبه راستی که وصف کاشانی نه در خور چو منی! که توصیفگر او بزرگ پرچمدار عرفان شیعی،عارف کامل، جناب سید حیدر آملی است.

هم او که کاشانی را« مولی الأعظم الأکمل »،«بحر الخضّم»،« قطب الموحدین»،« سلطان العارفین» ،« کمال الملّه والحق و الدین» برشمرده ودرآثارش ازاوبهره ها جسته است .

و همچنانکه می دانیم جناب ملاعبدالرزاق بر «سوغات سلوکش» نام تأویلات می نهد که خود نشانه اهمیت به سزای این واژه قرآنی است. که ما نیز به فراخور حال خویش به توضیح اجمالی درباره آن و اهمیتش درحوزه های مختلف می پردازیم .

تأویل واژه ای کلیدی درمباحث مربوط به حوزه علوم قرآنی است که درصورت تبیین جایگاه آن می توان به نقش انکار ناپذیرش در تمامی حوزه های باطنی، اجتماعی، تربیتی، اخلاقی وغیره دست یافت. تأویل صحیح ،آنگونه که در روایات به آن اشاره شده، دارای دوبعد اصلی است : تأویل حقایق باطنی وتأویل مسائل اجتماعی.بعد نخست تأویل دارای اثرات اخلاقی، تربیتی وسلوکی فراوانی می باشد چرا که به هر میزان که انسان خود را از پلیدیها پاک گرداند به همان اندازه دریافتگر حقایق الهی گشته و از مرتبه وجودی بالاتر برخوردار خواهد شد. درتأویل اجتماعی نیز نکته مهم دیگری رخ می نماید وآن اینکه انسان را به درک پدیده های زمانی سوق داده واصطلاحاً انسان را فرزند زمان خویش می سازد . و در اینجاست که نقش امام و ویژگیهای آن بعنوان تأویلگر حقیقی عصر خویش جلوه گر میگردد. چرا که فقط امام معصوم است که با جمع میان این دو بعد، انسان را از عقبه های پرپیچ وخم سلوک باطنی و درک مسائل عصری گذرانده و با دو بال تأویل باطنی و اجتماعی به بلندای خلیفه الهی رهنمون می سازد.امامان معصوم ،نه چون متصوفه رسمی، فقط به اسرار درونی قرآن وسلوک أنفسی آن پرداخته و از مسائل اجتماعی جامعه اش غفلت می ورزند و نه همانند روشنفکران امروزی فقط بر مسائل اجتماعی آن تأکید ورزیده و از درک اسرار درونی آن غافل می شوند.بلکه با شناخت جامعی از انسان بر هر دو بعد او صحه گذاشته و در صدد فراهم آوردن مقدمات به فعلیت رساندن استعداهای باطنی و اجتماعی او برمی آیند.و فقط با این تعبیر است که آنهمه تأکید بر خلافت ظاهری – درکنار خلافت باطنی- معنی می یابد.چرا که انسانِ مورد نظر اسلام، انسان کاملی است که بصورت متعادل این دو بعد را در وجود خویش متبلور ساخته واز هرگونه افراط وتفریط، دراین زمینه دوری جسته است .پس وظیفه امام نیز در این میان حفظ تعادل در رشد استعدادهای هر دو بعد او می باشد .

واین امر فقط با بسط عدالت اجتماعی – درکنار عدالت فردی – واز رهگذر خلافت ظاهری – درکنار خلافت باطنی – میسر است .

آنان همانند طبیبان حاذق به درمان این مرض فراگیر پرداخته و در مقابل زیاده روی های زهد مآبانه صوفیه، بر بعد اجتماعی انسان تأکید و در مقابل لا ابالیگریهای روشنفکرانه گروه دیگر بر بعد عرفانی وباطنی اسلام پافشاری نموده اند .

چیزی که مرا به این تحقیق رهنمون ساخت تبیین جایگاه این واژه کلیدی در حوزه عرفان، وجوه اشتراک واختلاف آن با تفسیر و دیگر واژگان این حوزه و ارائه ملاکهای آن از طرفی و از طرف دیگر ارائه نمونه های تأویل عرفانی به قلم یکی از بزرگترین مؤوّلان این حوزه می باشد.

که پس از بررسی جوانب امر به این نتیجه رسیدم که برای تبیین بعد عرفانی تأویل، نگاشته های عرفا در شرح اسرار باطنی قرآن، نقش بی بدیلی ایفامی کنند. و پس از بررسی تأویل نامه های مختلف تأویلات ملا عبدالرزاق کاشانی را به دلیل ویژگیهای خاص آن از قبیل اینکه: مربوط به دوران پختگی عرفان بوده وشامل تمام سور قرآنی است و از مقدمات دراز دامن مباحث عرفانی پرهیز کرده ومستقیماً به تأویل آیات دست می زند و دلایل دیگری که دراینجا مجال بسط آن نیست، آنرا برای موضوع پایان نامه برگزیدم.شاید که در سایه سار این تأویل نامه سترگ عرفانی به پاسخ سؤالات خویش هدایت شده وگوشه ای از مباحث ارزشمند این حوزه را روشن سازم .

مسئله اصلی این تحقیق این است که آیا اصول ومبانی عرفانی نظری درتأویلات مورد تأویل قرارگرفته اند یا نه؟

فرضیه بنده برای پاسخ به سؤال فوق این بود که جنا ب کاشانی با توجه به اینکه در دوره پختگی و بسط معارف عرفانی قرارداشته، احتمالاً به صورت گسترده ای به تحکیم مبانی عرفانی از دل آیات قرآن دست زده و از این یگانه منبع مورد قبول همگان، در این امر خطیر یاری طلبیده است. اما دراینکه به چه میزان روشمند عمل کرده و ملاکهای تأویل عرفانی رارعایت نموده است ،تردیدهایی وجود دارد. شواهد فرضیه بسیار زیاد است چرا که ایشان در مقدمه گرانسنگ تأویلات هدف خود را تأویل آیات –ونه تفسیر آنها –برشمرده و با توجه به اینکه تقریباً نیمی از آیات را مورد تأویل قرار داده، صحت این فرضیه تاحدود زیادی اثبات می شود. اما در مورد اینکه آیا تأویلات از روشی مورد قبول برخوردار است، نمی توان اظهار نظر نمود .

روش تحقیق ترکیبی از گردآوری اطلاعات بصورت کتابخانه ای وتحلیل آن و نیز روش تحلیل آماری و در مورد اثبات تشیّع و صحت انتساب تأویلات به ایشان از روش استخراج موردی بهره برده ایم .

دراین کار علاوه بر استفاده از منابع اصلی یعنی قرآن، نهج البلاغه وروایات ونیز کتاب «تأویلات القرآن الکریم»، به پنج دسته از منابع توجه داشته ایم .

دسته نخست :علاوه بر تأویلات، دیگر آثار کاشانی چون «شرح فصوص الحکم»،« شرح منازل السائرین»، «اصطلاحات الصوفیه» وبرخی از رسائل ومکتوبات ایشان نیز مورد استفاده قرار گرفته اند .

دسته دوم : متون اصلی عرفانی همچون« فصوص الحکم»و«فتوحات مکیه» ابن عربی،«جامع الاسرار»، «نص النصوص» و«محیط الأعظم» جناب سید حیدر آملی و غیره دسته دوم منابع این تحقیق را تشکیل می دهند .

دسته سوم : منابعی مانند «تأویلات القرآن ازدیدگاه عبدالرزاق کاشانی» اثر شایسته پیر لوری«تفسیر قرآنی وزبان عرفانی» اثر پل نویا «مکتب تفسیر اشاری»اثر سلیمان آتش «مفهوم النص » و«نقد الخطاب الدینی» اثر نصر حامد ابوزید« پژوهشی در جریان شناسی تفسیر عرفانی»اثر محسن قاسم پور «روشهای تأویل قرآن » اثر محمد کاظم شاکر، که همگی آنها در صدد بررسی وتحلیل پدیده تأویل می باشند.

دسته چهارم : در واژه شناسی به منابعی چون« لسان العرب» ابن منظور «مفردات» راغب اصفهانی «تعریفات» میر سید شریف جرجانی و دیگران مراجعه شده است.

دسته پنجم : کتاب تراجم،مانند«کشف الظنون» حاجی خلیفه «مجمل التواریخ» فصیحی «روضات الجنات»خوانساری نیز منبع تنظیم زندگانی ملاعبدالرزاق بوده اند. که در این میان استفاده مبسوطی ازمقدمه وزین «مجموعه رسائل ومصنفات عبدالرزاق کاشانی» تحقیق شایسته وبایسته محقق ارجمند مجید هادی زاده صورت گرفته است.

تا اینجا اگر چه تا اندازه ای درباره انگیزه ها واهداف این رساله توضیحاتی داده شد،اما می توان به طور مختصر اهداف اصلی تحقیق مورد نظررا اینگونه برشمرد :

۱- آشنایی اجمالی با زندگانی و آثار عبدالرزاق کاشانی

۲- اثبات تشیع این عارف گرانقدر ونیز صحت انتساب«تأویلات» به ایشان

۳- آشنایی دقیقتر با «تأویل» و پدیده «تأویل عرفانی» وتبیین جایگاه آن

۴- ملاکهای تأویل عرفانی وروشمندی تأویلات

۵- ارائه« فرهنگ موضوعی تأویل عرفانی » از میان آیاتی که مبانی عرفان نظری درآنها مورد تأویل قرار گرفته اند.

که دراین راه دشواریهای متعددی چون نبود منابع و اطلاعات کافی درباره حیات کاشانی، که سبب ایجاد تناقضات وابهامات زیادی درباره زندگانی این عارف بزرگ گردیده است. از طرفی اثبا ت تشیع این عارف ذوفنون مستلزم بررسی دقیق، دیگرآثار او بود که این امر میسر نگشت مگر به توفیق الهی .

انتخاب و ترجمه بیش از یک سوم آیات تأویلی با وجود اختصار گزیده گویی تأویلات، دقت وظرافت ویژه ای را می طلبید که با یاری الهی وعنایات بی شمار جناب ملاعبدالرزاق این کار انجام یافت .

وسپاس مرخدای را که توفیق مصاحبت با «تأویلات» و دم مسیحایی بزرگمرد عرفان شیعی ،جناب ملاعبدالرزاق کاشانی، رانصیبم ساخته وبه این سرچشمه زلال معارف الهی رهنمون گردید. و خود خوب می دانم که این پرداخته اندک در مقابل عظمت آن “ژرف دریای علم وعرفان” جز قطره ای ناچیز به شمار نمی آید.

امید است که خداوند قادر منان عذرم را در قصور و کوتاهی ها و ناشایستگی های این تحقیق بپذیرد.

بخش اول:

حیات ، مذهب و آثارکاشانی

۱- نشو و نما و جایگاه کاشانی درتصوف

۲- اثبات تشیع کاشانی

۳- کتب وآثار او

۴- صحت انتساب”تأویلات”به ایشان

نام ونسب کاشانی

اهل کاشان است، نامش عبدالرزاق، کنیه‌اش ابوالفضل و ملقب به کمال‌الدین می‌باشد، پدرش نیزبا لقب جمال‌الدین و کنیه ابوالغنائم مشهور است.

سوگمندانه بایدگفت که اطلاعات ما در باره زندگی جناب ملاعبدالرزاق بسیار اندک است ومنحصر به معرفی فوق-که شاگرد نامدارش قیصری درمقدمه شرح فصوص[۱] به آن اشاره کرده-ونامه اش به علاءالدوله سمنانی می باشد.چرا که کاشانی از آن دسته بزرگانی است،که به زندگینامه خودنپرداخته و تنها شاگرد معروفش نیز در معرفی او قلم نزده است. ازطرفی بخاطر همزمانی و شباهتهای اسمی با سه عالم برجسته دیگر، ابهامات و تناقضات زیادی درباره حیات این عارف بزرگ به وجودآمده است. تا جائیکه از کنیه او گرفته تا محل زندگانی، نام پدر و آثار او را تحت الشعاع خود قرار می دهد. این سه – به ترتیب -عبارتند از:

۱- کمال الدین عبدالرزاق مشهور به« ابن فوطی» (م۷۲۳ هـ ق) تراجم نگار هم عصر کاشانی و صاحب «مجمع الآداب فی معجم الالقاب» و تلخیصی ازآن بوده، پدرش احمد و شانزده سال پیشتر از کاشانی دار فانی را وداع گفته است.

۲- کمال الدین عبدالرزاق سمرقندی (ت ۸۱۶ م ۸۸۷ هـ ق) مؤلف «مطلع سعدین و مجمع بحرین»، پدرش اسحاق،ملقب به جلال الدین می‌باشد.( همچنانکه می بینیم نزدیک به یک قرن بعد از کاشانی می زیسته است).

۳- عزالدین محمود کاشانی (م۷۳۵هـ ق) صاحب دو اثر مشهور «مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه»- که در اصل ترجمه وتلخیصی از عوارف المعارف سهروردی است – و شرح عالمانه وادیبانه تائیه ابن فارض مشهور به «کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدّر» می‌باشد.

این همعصر وهمشهری ملا عبدالرزاق – همچون او – در عرفان عملی و نظری تبحر داشته و دو اثر ماندگارش نشان از تضلع او در این دو حوزه دارند.

گروهی چون علامه امین عاملی[۲] ، حاجی خلیفه[۳]،علامه مدرس تبریزی[۴]و مرحوم آقا بزرگ تهرانی[۵] به اشتباه، ابوالغنائم را کنیه ملا عبدالرزاق بر شمرده اند در حالیکه می دانیم- براساس آنچه تلمیذ نامدارش قیصری در مقدمه شرح فصوص خود ضبط کرده- ابوالغنائم کنیه پدرش می باشد.

علامه طهرانی نام پدر او احمد[۶] و مدرس تبریزی اسحاق[۷] می دانند.و این در حالیست که این دو – به ترتیب – نام پدر ابن فوطی[۸] و عبدالرزاق سمرقندی[۹] می‌باشند.

در مورد زادگاه ایشان نیز با اینکه همه جا با نام «قاشی»[10]«قاسانی»[11]و«کاشی»[12] «کاشانی»[13] «قاشانی»[14]آمده است.اما حاجی خلیفه در کشف الظنون[۱۵] هنگام معرفی «تأویلات القرآن الکریم» لفظ «سمرقندی» را بعد از «الکاشی» بکار می‌برد، تا جائیکه جناب آقای بیدار فر در مقدمه وزین خود برشرح منازل السائرین – با توسل به کاربرد «القاسانی»توسط قیصری و قول یاقوت حموی در معجم البلدان،که قاسان رامنطقه ای در ماوراءالنهر وسرحدات بلاد ترک معرفی می کند_ تمایل خود را به سمرقندی بودن

ملا عبدالرزاق ابزار می‌دارد.[۱۶]و این در حالیست که ابوالفداء در تقویم البلدان قاشان را به صورت قاسان را نیز مجاز دانسته[۱۷] و بغدادی نیز در مراصد الاطلاع، قاسان و قاشان –هر دو – را شهری در نزدیکی اصفهان معرفی می‌کند[۱۸] پس باید گفت که حاجی خلیفه بین صاحب مطلع سعدین و ملا عبدالرزاق دچار خلط شده است. از طرفی می دانیم کاشی، مخفف کاشانی و قاشی نیز تلفظ دیگری از قاشانی در زبان عامه است[۱۹].پس نام کاملش – همچنانکه قیصری(ره) در مقدمه شرح فصوص الحکم آورده – عبارتست از: «کمال الدین ابوالفضل عبدالرزاق بن جمال الدین أبی الغنائم الکاشانی[۲۰]»

آغاز ، حیات و انجام کاشانی

باید گفت که در هیچیک از تراجم مشهور نظری نسبت به تاریخ تولد ایشان به چشم نمی خورد. لذا ما برای مشخص شدن دوران حیات و سال تولد تقریبی او، به تحقیقی درباره تاریخ وفات ورویکردش به عرفان دست می زنیم.می دانیم که در مورد تاریخ وفات ایشان چهار نفر ارائه شده است:

۱) حاجی خلیفه در کشف الظنون تاریخ وفات کاشانی را سال (۷۳۰ هـ ق) می‌دانند[۲۱]که همین نظر به اعیان الشیعه[۲۲] نیز راه یافته است.

۲) صاحب روضات الجنات سال وفات را سال( ۷۳۵هـ ق) ضبط نموده است[۲۳] و مدفنش را خانقاه زین الدین ماستری داخل شهر نطنز و در جوار مسجد جامع می دانند.

۳) سومین تاریخ ازآن صاحب مجمل التواریخ می ‌باشد، ایشان سال وفات را سوم محرم سال(۷۳۶ هـ.ق) می‌دانند که از دقت بیشتری نسبت به بقیه برخوردار است.

۴) حاجی خلیفه در کشف الظنون ذیل معرفی تأویلات القرآن الکریم سال وفات ایشان را (۸۸۷ هـ ق) می‌دانند.بدون تردید هر دو نظر حاجی خلیفه از درجه اعتبار ساقطند. چرا که اولاً اگر تاریخ نوشتن شرح منازل السائرین- همچنانکه در آخر یکی از نسخ آن آمده – سال(۷۳۱ هـ ق)باشد[۲۴] بدون تردید سال وفات ایشان سال (۷۳۰ هـ ق) نمی‌باشد. ثانیاً حاجی خلیفه- همچنانکه فراوان از او دیده شده – بین ملاعبدالرزاق وسمرقندی، صاحب مطلع سعدین،خلط نموده و سال وفات ایشان را برای کاشانی آورده است. دونظر برجای مانده نیز قابل جمعند، چرا که اگر تاریخ وفات ایشان را سوم محرم سال (۷۳۶هـ ق) بدانیم، می‌توان گفت که صاحب روضات الجنات این سه روز را به حساب نیاورده است . پس صحیح‌ترین تاریخ همان سوم محرم سال (۷۳۶ هـ.ق)‌می‌باشد.

حال اگر، براساس نامه کاشانی به علاءالدوله سمنانی، رویکرد کاشانی به متصوفه در اوایل جوانی او-بعد از بحث فضلیات وشرعیات- و با مصاحبت مولانا نورالدین عبدالله نطنزی (م ۶۹۹ هـ ق) و بعد- و همزمان با او – شمس‌الدین کیشی و اصیل‌الدین عبدالله (م ۶۸۵ هـ ق) صورت گرفته باشد. در این حالت جناب کاشانی سال بعد ازوفات شیخ اصیل‌الدین۵۱ سال زیسته‌اند. واگر شروع مصاحبتش با متصوفه را بین ۲۵ تا ۳۵ سالگی ایشان بدانیم، مدت حیات این عارف وارسته بین ۷۵ تا ۸۵ سال و سال تولد ایشان ، بین سالهای (۶۵۰ تا ۶۶۰ هـ ق) بوده است. وصدق این استدلال زمانی آشکار می‌گردد که در هیچیک از کتب تراجم عمر طولانی و غیرطبیعی برای این بزرگمرد عرفان ثبت نشده است. سوگمندانه باید گفت که حتی نسبت به مدت عمر کاشانی نیز اشتباهات فاحشی صورت گرفته است. تا جائیکه برخی با دیدن نامی از «محمد بن مصلح المشتهر بالتبریزی[۲۵]» در مقدمه شرح فصوص کاشانی، به اشتباه آنرا شمس تبریزی ( م ۶۴۵هـ ق)دانسته و شرح فصوص کاشانی را به سفارش ایشان می‌دانند. غافل از اینکه در این صورت اگر هنگام نوشتن به شرح خصوص کاشانی ۴۰ ساله باشد-با توجه به اینکه فصوص در سال(۶۳۲ هـ ق) نوشته شده ومحی الدین متوفی ۶۳۸ (هـ ق) است- باید عمری ۱۳۰ تا ۱۴۰ ساله برای او در نظر گرفت که اشاره کردیم در کتب تراجم به چنین عمری اشاره نشده است. از طرفی می دانیم که کاشانی شرح خود را بعد از شرح جندی[۲۶] و جندی نیز شرحش را بعد از وفات شیخ کبیرصدرالدین قونوی[۲۷] (م ۶۷۳ هـ ق) نگاشته است. پس این سخن که کاشانی شرح خود را به سفارش شمس تبریزی نوشته،سخنی ‌بی‌پایه است و اگر به این نکته نیز توجه کنیم که شمس تبریزی نگاهی منتقدانه به عرفان محی الدین دارد این بی پایگی روشنتر خواهد بود.

کاشانی و آموخته ها

کاشانی نه تنها یکه تاز عرفان و مجمع البحرین عرفان نظری وعملی است. که پیشتر جستجوگری پرتلاش در عرصه علوم ظاهری بوده است. و آنگونه که از مقدمه «اصطلاحات الصوفیه» و تنها مرجع ما -نامه کاشانی به شیخ علاء الدوله سمنانی – بر می آید. او قبل از ورود به عرفان از۱:- فضلیات ( علم ادبی)و۲- شرعیات (فقه و حدیث و تفسیر وعلوم مرتبط) گرفته تا ۳- اصول فقه و ۴- کلام و ۵- معقولات ( منطق وعلوم طبیعی) و درآخر۶- علوم الهی (فلسفه) را به گونه ای کاویده که« استحضارآن به جائی رسید که بهتر از این صورت نبندد»[28] و این خود نشانگر تضلع این «عالم عامل»[29] و «جامع میان علوم ظاهری و باطنی» [30]در جمع میان ظاهر وباطن دارد.در اینجا باید نکته ای را خاطر نشان شویم و آن اینکه افرادی همچون کاشانی که ابتدا میدان دار عرصه علوم ظاهری یا مناصب دنیوی بوده اند، پس از ورود به فراخنای عرفان همچون طایری رهیده از قفس آنچنان در بلندای عرفان بال گسترانده که کمترکسی می‌تواند به افق آنان نزدیک گردد دراین زمینه می‌توان از بزرگانی چون ابراهیم ادهم، سنائی غزنوی، ابن عربی، سید حیدر آملی وغیره نام برد.

تفسیر در اصطلاح

به طور کلی با توجه به تعاریفی که از تفسیر – دراصطلاح خاص – صورت گرفته می توان آنها را به دسته مختلف تقسیم کرد.

۱- تعاریفی که بیشتر به توضیح الفاظ وروشن کردن مفهوم آن می‌پردازد.

سید شریف جرجانی در تعریفات تفسیر را- در شرع- اینگونه تعریف کرده اند: «توضیح معنی آیه، شأن نزول آیه، قصه آیه، سببی که به موجب آن نازل شد، با لفظی که به طور روشن وآشکار برآن دلالت کند.»[31]

حاجی خلیفه نیز در کشف الظنون اینگونه می‌نگارند «تفسیر علمی است که از معنی نظم قرآن (ارتباط آیات با یکدیگر) برحسب طاقت بشری و به حسب آنچه قواعد عربیت اقتضاء دارد، بحث می کند.»[32]

جلال الدین سیوطی نیز تفسیر را اینگونه تعریف می کنند: «تفسیر علم شأن نزول و دانستن مکی و مدنی و محکم ومتشابه، ناسخ ومنسوخ ،عام وخاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین،حلال وحرام، وعده وعید، امر ونهی و .. آیات قرآنی است.»[33]

۲- دسته دوم تعاریفی است که از این نیز فراتر رفته و تفسیر را عهده دار کشف معانی و بیان مراد الهی دانسته اند. تهاونی به نقل از راغب در مورد علم تفسیر چنین می گوید: «تفسیر، در عرف عالمان، کشف معانی قرآن و بیان مراد آن است اعم از اینکه برحسب لفظ مشکل باشد یا نباشد، یا به حسب معانی آن ظاهر و یا غیرظاهر باشد»[34]

مرحوم علامه طباطبائی بر این باور است که :«تفسیر، بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مفاهیم آن است»[35]

وزرقانی نیز در مناهل العرفان تعریف کاملتری از تفسیر ارائه می‌دهند :«تفسیر دانشی است که در آن از قرآن مجید از حیث دلالتش بر مراد خداوند به اندازه طاقت بشری بحث و تحقیق می‌شود.»[36]

خلاصه اینکه براساس آنچه در معنی اصطلاحی تفسیر گفته شد می توان نتیجه گرفت که تفسیر عهده دار تبیین و توضیح کلام خداوند است. کوششی است برای رفع اجمال وا بهام و گشودن گره های لفظی و معنایی قرآن، به این معنا که تفسیر شامل لفظ و معنا خواهد شد. تفسیر لفظی،بیان معنی لغوی الفاظ و واژه شناسی آن است و تفسیر معنا تعیین مصداق خارجی آن معنا می‌باشد.[۳۷]

البته باید افزود که تفسیر در اصطلاح عام به تأویل نیز اطلاق می‌شود .همچنانکه جناب ابن عربی در فتوحات به آن اشاره کرده اند.[۳۸]

تأویل در لغت

کلمه تأویل از ماده (أوْل) بوده که به معنای رجوع وبازگشت است که در ذیل به سیرتاریخی آن می‌پردازیم:

ازهری (م۳۱۰ هـ ق) در تهذیب اللغه بعد از اینکه أوْل را به معنی رجوع آورده ، معنای دیگر آن یعنی سیاست و تأدیب کردن پرداخته است (وآل یؤوله و إیاله)[۳۹]ابن فارس ( م ۳۹۰ هـ ق) نیز در مقاییس اللغه، نیز بعد از اینکه تأویل را از ماده أوْل به معنای بازگشت می‌داند، آورده است: أوْل دارای دو اصل است ۱- ابتدای امر، که واژه أوْل به معنای ابتدا از این اصل است ۲- انتهای امر وتأویل کلام که به معنای عاقبت وسرانجام کلام است. [۴۰] جوهری (م ۳۹۳ هـ ق )درصحاح می نویسد : آل یعنی رجع (برگشت) « والتأویل تفسیر ما یؤول إلیه الشیئ: تأویل تفسیر سرانجام وعاقبت شیئ است»[41] و علامه راغب اصفهانی (م۳۲۵ هـ ق) بعد از اینکه تأویل را از أوْل به معنای رجوع به اصل می داند در ادامه اضافه می‌کند که :«تأویل، برگرداندن شیئ به غایتی است که از آن اراده شده است، چه قول باشد و چه فعل »[42]، وابن اثیر (م ۶۰۶ هـ ق) در نهایه بعد از ذکر معنای رجوع برای أوْل می نویسد: « مراد از تأویل برگرداندن ظاهر لفظ از معنای اصلی است به معنای دیگری که دلیلی بر آن قائم است و اگرآن دلیل نباشد، نباید از معنای ظاهری لفظ دست کشید.»[43]

ابن منظور (م ۷۱۱ هـ ق) نیز پس از بیان آنچه ازهری،ابن فارس، جوهری و ابن اثیرآورده اند می نویسد: از ابوالعباس احمد بن یحیی درباره تأویل سؤال شد وی گفت واژه‌های تأویل، معنی و تفسیر یکی هستند : سپس می‌افزایند: « أوّل الکلام و تأوّله» یعنی «دبّره و فسّره: آنرا تدبیر وتفسیر کرد»[44] زبیدی (۱۲۰۵) نیز در تاریخ العروس می‌نویسد «أوّله إلیه تأویله:یعنی آنرا تفسیر کرد.»[45]

باید افزود که اخیراً روشنفکران عرب نیز با تکیه بر حرکت ذهنی دانستن تأویل به تعریفی جدید از آن دست زده اند که در راستای تعاریف قبلی است. «تأویل عبارت است از حرکت شیئ یا پدیده‌ای یا درجهت بازگشت به اصل و ریشه اش، یا درجهت رسیدن به غایت و عاقبت آن، همراه با تدبیر ومراقبت ازآن، اما این حرکت مادی نیست بلکه حرکتی ذهنی و عقلی در فهم پدیده هاست.»[46]خلاصه اینکه تأویل در لغت به سه معنا به کار می‌رود.

۱- مرجع مصیر وعاقبت کار که اکثر لغت شناسان به این معنی اشاره کرده اند

۲- تفسیر و تدبیر و بیان: که ابن منظور، جوهری وزیبدی به آن اشاره کرده اند.

۳- انتقال از معنای ظاهری لفظ به معنای غیر ظاهر که توسط اصولیین و متکلمان وضع شده و متأسفانه در اثر استعمال زیاد آن توسط متکلمان واصولیین به اندازه ای شایع شده که ذهن انسان به محض شنیدن واژه تأویل به این معنا متبادر شده، و وقتی از جریانهای تأویلی نام برده میشود، مراد آنهائی است که معانی قرآن را بر خلاف – نه ماورای- ظاهر آن حمل می‌کنند. این هر سه معنی را می توان به یک اصل برگرداند و آن برگشت دیگر معانی به معنای نخست است.به عبارت دیگر اصل واحد در معنای تأویل همان رجوع است،یا به اعتبار تقدم و سرآغاز بودن و یا به اعتبار نهایت وسرانجام بودن (فعل ) ویا به لحاظ حقیقت ومراد بودن (قول).[۴۷]

فایل ورد کامل تحلیل مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی با بررسی رویکردهای فلسفی و کلامی
فهرست مطالب

چکیده پایان نامه………………………………………………………………………………………………………………………………۱

پیش گفتار……………………………………………………………………………………………………………………………………..۳

بخش اول : …………………………………………………………………………………………………………………………………….۹

حیات ، مذهب و آثارکاشانی

بخش دوم :…………………………………………………………………………………………………………………………………..۴۷

مبانی تأویل عرفانی ازمنظر کاشانی

بخش سوم :………………………………………………………………………………………………………………………………….۷۱

فرهنگ موضوعی مبانی عرفان نظری کتاب تأویلات القرآن الکریم

ضمائم : ……………………………………………………………………………………………………………………………………….۴۰۱

جداول ونمودارهای درصد فراوانی آیات تأویلی

فایل ورد کامل تحلیل مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی با بررسی رویکردهای فلسفی و کلامی
فهرست منابع و مأخذ………………………………………………………………………………………………………………………۴۰۹

Abstract

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.