فایل ورد کامل تحلیل جامع تصوف با تمرکز بر آموزه‌های معنوی، نقش اجتماعی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
1 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل تحلیل جامع تصوف با تمرکز بر آموزه‌های معنوی، نقش اجتماعی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی دارای ۹۳ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل تحلیل جامع تصوف با تمرکز بر آموزه‌های معنوی، نقش اجتماعی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز فایل ورد کامل تحلیل جامع تصوف با تمرکز بر آموزه‌های معنوی، نقش اجتماعی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی۲ ارائه میگردد

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل تحلیل جامع تصوف با تمرکز بر آموزه‌های معنوی، نقش اجتماعی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل تحلیل جامع تصوف با تمرکز بر آموزه‌های معنوی، نقش اجتماعی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی :

فایل ورد کامل تحلیل جامع تصوف با تمرکز بر آموزه‌های معنوی، نقش اجتماعی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی

به نام خداوند بخشنده مهربان

خداوندگارا، با یک کلمه «باش » که درمقابل کلمات پایان ناپذیرت بس ناچیز است و دریک دم که درمقابل ازلیت و ابدیتت به حساب نمی آید . روشنائی مطلق و با عظمت جهان هستی را برتاریکی نیستی پیروز ساختی . و درگوشه ای از میلیونها منظومه خورشیدی خود کاشانه کوچکی به نام زمین بنا نهادی و دراین آشیانه بس کوچک موجودات ضعیفی را درمیان دو بینهایت ازخاک تیره بیرون آوردی تا دیدگان خود را باز کنند و ببینند و انسان نامیده شوند . آنگاه دردرون این موجودات ضعیف ، شعاعی از بارگاه الوهیت فروزان ساختی ، که اگر خوب بیندیشد پا درتمام کرات دوردست فضائی گذارد و اگر خوب جستجو کند به مرتفع ترین قله های هستی دست پیدا خواهد کرد واگر دراقیانوس خویشتن فرو رود و از اعماق آن اقیانوس بنگرد ، ذرات وجودی وی هریک روزنه ای بردیدار جمال و جلال تو براو باز خواهند کرد . اینست آن روی انسانی که به سوی بینهایت بالاست و زمانی که همگی آنها را کار ببندد ، به اشرف مخلوقات تبدیل خواهید شد و همین انسان اگر نیندیشد و درشوره زار خودپرستی ، سراب «خودطبیعی » را هدف و آرمان خود قرار دهد ، شخصیت انسانی خود را متلاشی ساخته به پست ترین نقطه وجود سقوط می کند . این است آن انسانی که به سوی بینهایت پائین است .

ای خدا ، توفیقت را آن چنان شامل حال ما فرما که به نشستن درزیر درخت خلقت و به سیر و سیاحت درشاخ و برگ آن قناعت نورزیم . وظیفه بشناسیم و گام درراه آن برداریم . راهی پر سنگلاخ و تاریک و مخالف خودپرستی و تمایلات حیوانی ، اما به سوی حق و حقیقت .

توئی که شوق وصال بزیبائی مطلق و کمال کلی را دردل ما ایجاد کرده ای ، یقین می دانیم که اگرما را شایسته این وصال نیافریده بودی این همه شور و هیجان دردل ما پدید نمی آوردی . اگر نمی خواهستی عطا فرمائی به ما نشان نمی دادی .

ما نبودیم و تقاضامان نبود لطف تو ناگفته ما می شنود .

درک از هدف دستورات و فرمانهای دینی کامل ترین و مذهب شکل گرفته از این فهم و درک و به کار بستن آن عالی ترین و منحصرترین راه ملاقات خداوند است .

تضادهائی که درفهم و درک آدمی از جهان درذهن به وجود می آید باید خود راهی درحیرت و تعظیم بیشتر ما به بارگاه الهی باشد . انسان آگاه باید متوجه شود که زندگانی برای آموزش (از راه خوب دیدن و اندیشیدن ) و معرفت و تکامل روحی (ازراه خوب جستجو کردن و یافتن و به کاربردن ) است ، نه برای خود و خراب و خشم و شهوت . و در این راه تا به حرکت و کوشش درنیاید چیزی نخواهد یافت .

آیه : ای انسان تو درحال کوشش کردن به ملاقات خدا می رسی .

درراه یک زندگی ایده آل و معرفت انگیز الهی باید ابتدا مجموع خارهای دنیائی را که درکف پای ما فرورفته و باعث توجه ما به درد و ناراحتی درحین راه رفتن است را بیرون کشیم و نیز بتهای سرراهمان را درحد دسترسی از بین ببریم و آنگاه با نیت قربت ان الله ، آماده گام سالم نهادن درراه معرفت الهی شویم .

آیه : خدایی که به آدمی نفس داده ، دو نیروی فجور و تقوا نیز به او داده . هر کس که با استفاده از نیروی تقوای خود نفس را تزکیه کرد . رستگار و هرکس که مغلوب نیروی فجور شد و نفس خود را تباه کرد ازعنایت الهی محروم می ماند . (الشمس ۱۱-۸)

آیه : هرکس که آرزوی ملاقات خدا را دارد ، عمل نیکو کند و درعبادتش کسی را با خدا شریک قرار ندهد . (کهف ۱۱۰)

تقویت شخصیت الهی انسانها بدون محدود ساختن و به اعتدال درآوردن غرایز حیوانی به طور اختیار ، امکان پذیر نخواهد بود .

هیچ کدام از معلومات بشری درهیچ حال نمی تواند آنچنان روشن بوده باشد که هیچ گونه جنبه تاریکی نداشته باشد .

ندهی اگر به او دل به چه آرمیده باشی ؟ نگزینی ارغم او چه غمی گزیده باشی ؟

خداوند بنده هایش را درراه رسیدن به کمال و بازگشت به اصل ، زورنکرده ، بلکه تنها با نهادن حقیقت وجودی و قدرتهای بشری که به همه ارزانی داشته ، انتظار درک و فهم را از آدمی دارد .

تن زجان وجان زتن مستور نیست لیک ، کس را دید جان دستور نیست

گردو غبار نفهمی و عدم درک صحیح از این زندگی چنان روح زیبای آدمی را تیره و تار کرده که گویی صفا و نیکوئی دراین چهره ها ساختگی و اجباریست . زندگانی حیوانی خواب گرانیست که خودپرستان نسبت به آن عشق می ورزند .

درزندگانی ما آدمها این مسئله بسیار به چشم می خورد که گاهی هدفهائی را برای خود به عنوان افسانه و هدف شخصی معین می کنیم و برای بدست آوردن آن ‏، وسائل و مقدمات زیادی را فراهم می نمائیم . که اگر توجه داشته باشیم گاهی درهمان وسائل و مقدمات اولیه چنان واقعیات و ارزشهائی را زیرپا می گذاریم که اگر به درستی به ارزش آنها پی می بردیم . راه هدف را کج می کردیم و ازهمان مقدمه ای که ناخودآگاه درسر راه هدف بدست آورده ایم . بهره وری شایانی می نمودیم . پس بایستی ما نه تنها درکارهای بزرگ انسانی بلکه درهمه کارها ‏‏، ارزیابی واقع بینانه ای درباره هدف ها و وسائل ، داشته باشیم . زیرا چنانکه می بینیم ، ما هدفی را انتخاب می کنیم ولی درموقع دست یایی به آن به حقایقی می رسیم که همان اول به عنوان وسیله برای رسیدن به آن هدف ، آنها را منظور نموده بودیم و حال می بینیم که خود این مقدمه و وسیله به مراتب با عظمت تراز خود آن هدف بوده است !

هرچه آید برتو از ظلمت و غم آن زبی باکی و گستاخیست هم

هرکه بی باکی کند درراه دوست رهزن مردان شد و نامرد اوست

هرکه گستاخی کند اندرطریق گردد اندر وادی حیرت غریق

صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوه شیری دهد پر منفعت

حضرت موسی به قومش فرمود : آیا شما آنچه را که خداوند به جهت مصلحت نهایی برای شما خیر دیده و فرستاده است را می خواهید تبدیل کنید به چیزی که دلخواه شماست ؟

صبر و شکیبایی کنید که گشایش کارهاست .

عاشقی گر زین سرو گر زان سراست عاقبت ما را به دان شه رهبر است

نباید گمان برد که عشق پدیده ای است که هم راهست هم رهبر . هم وسیله است هم هدف ، بلکه عشق واقعی تنها جنبه رهبری دارد ، خواه از این سر باشد خواهد از آن سر . خواه به طور مستقیم به خدا متعلق شود ، خواه به یکی دیگر از موجودات متعلق گردد به شرط آنکه همراه با آگاهی نیز بوده باشد که درآن حالت دوم ، چون به حقیقت فانی آن موجود ، آگاهی کامل پیدا شود . عظمت و جلال و جمال خداوندی دیده و دل عاشق را خیر می نماید و درنتیجه آن معشوق یا همان موجود زمینی ، شایستگی معشوق مطلق بودن خود را ازدست می دهد و عاشق درصورت داشتن جان و روان سالم و آگاه ، ازهمان موجود رهسپار کوی الهی می شود و عشق واقعی به معشوق واقعی می رسد . به این نکته نیز باید توجه داشت که درحالت دوم هنگامی که فرد متوجه عشق الهی می شود ، ازآن پس همه موجودات و خلایق را بارقه ای از وجود خداوند می بیند و نسبت به آنها علاقه و عشق به خصوص را ابراز می کند .

«عشق یعنی خلاصه کردن عالم خلقت دریک موجود و بزرگ کردن یک موجود تا مقام خدائی . » ویکتورهوگو

نقل : هرکس که با مردان بزرگ مشورت کند با عقول آنها شریک شده است . (حضرت علی (ع))

نقل : آنچه که گذشته تمام شده ، آنچه که می آید کجاست ؟ پس برخیز و فرصت را میان دو نیستی غنیمت شمار . (حضرت علی (ع))

نقل : با پوشیده داشتن مقاصد خود برای نیل به آنها کمک بگیرید، زیرا هرکس که دارای نعمتی شود ، مورد حسد واقع می گردد.

دانه ای در صید گاه عشق بی رخصت مچین کزبهشت آدم به یک تقصیر بیرون میکنند

بودن پول و مال انسان را با هوش نمی کند . بلکه عمده بکاربردن آن است .

ارزش عشق مربوط به ارزش معشوق است . اگر معشوق دارای اصالت بوده باشد ، بدون شک آن عشق و احساس نیز اصالت خواهد داشت و بلعکس هرگاه عشق به یک موضوع ناچیز متعلق گردد، چون معشوق اصالتی ندارد و پایندگی آن نامفهوم است ، آن عشق یک اشتهای کاذب است که به جهت لذت بخش بودن آن ، غالباً نام عشق به آن نهاده اند .

ناقص می کند عقل را به دهشت و حیرت وامی دارد و درانسان حس عداوت را بیدارمی کند ». نهج البلاغه

«غناعت کنجی است که تمام نمی شود »

نیت پاک رانبایستی درهیچ موقع ازدست داد زیرا خود نیت پاک و خالص بمنزله موتور و راهنمای زندگانی انسانی است که هم نیروی حرکت به انسان می بخشد و هم انسان را درحرکت به سوی مقصد راهنمایی می کند .

آن زندگانی که شیرینی غیرمنطقی دارد مرگ بسیار تلخی درانتظار آن است دلیل این مطلب این است که هرچه که زندگانی را با لذائذ و شیرینی ها پرکنیم زندگانی ما یک مفهوم پیدا می کند ولی آنگاه که دوران افسردگی غرایز می رسد که خود طلایه دار مرگ محسوب می گردند ، مراحل جدی تلخیها شروع میشود و هرچه که لذت جوئی شخصیت انسان عمیق تر بوده باشد تلخی دل کندن از آن لذتها و شیرینها که بطور طبیعی فرا خواهد رسید و بیشتر و شدیدتر خواهد بود .

کوچکترین افراط گری یا تفریط جوئی درساختمان منظم بدن ما عکس العمل دردناک خود را ایجاد می کند ‏، همین آب گوارا که مایه حیات است اگر مقدار بیشتر ازمعمول مورد بهره برداری قرار گیرد بدون تردید درجهاز هاضمه اثر خود را منعکس می کند حال با این حساسیت که موجودیت طبیعی ما دارد آیا می شود گمان کرد که روح که هزاران بار ازکالبد مادی ما حساس تر است افراط و تفریطهای ما را چه درلذائذ و چه در آلام منعکس نخواهد ساخت ؟

خداوند درقران می فرماید : « ای مردم ما شما را ازیک مرد و یک زن آفریدیم و شما را گروهها و عشیره های گوناگون قراردادیم تا با یکدیگر تفاهم کرده (درتکاپوی زندگی با همدیگر هماهنگ شوید )هیچ یک از اشخاص و گروهها بر دیگری مزیتی ندارند ، بلکه شریفترین شما درنزد خدا با تقواترین شماها می باشد ».

بیائیم ایمان به روزی دهی خداوند را از فاخته ، آن پرنده آرام که بر درختی می نشیند و در فکر آن نیست که شب چه باید برای غذای خود تهیه کند ، بیاموزیم و نیز از عندلیب که حمد خدا می گوید و اعتماد به روزی خود را برا می پوید .

درزندگانی کوشش و تفکر زیاد دراینکه چه بخورم و چه نخورم و چه کنم و چه نکنم جرا این حادثه این چنین شد و آنچنان شد ؟ چرا فلان کار نتیجه داد و فلان کار نتیجه نداد ؟

و بدین سان دراوهامات واهی فرو رفتن ، وسواسی است که برجان مسلط می گردد و مانند موریانه آنرا می خورد . اگر مجموع زندگانی را آن چنان ارزیابی کنیم که تلخیها هم تا آنجا که اختیاری نباشد جزوی از زندگانی هستند ، یعنی برای خود بپذیریم که زندگانی مقداری نکات منفی و دردناک دراد که نماینده حالت به ظاهر منحنی زندگی یا همان مرگ هستند . دراین صورت مرگ برای ما تلخ نبوده بلکه با یک محاسبه الهی ، مرگ را به عنوان یک پل برای عبور به سوی بارگاهش معرفی نمود و شیرین و لذت بار خواهد کرد . پس بیائیم ازدرهای زندگانی که فرستادگان مرگند روی گردان نباشیم و نیز بدانیم که کسی که زندگی خود را بر پرستش بدن مادی شالوده ریزی نموده است او نمی تواند دراین دنیا شخصیت روحی خود را به ثمر رسانیده و از این دنیا روح با عظمت و با مرتبه ای را با خود ببرد .

«ما درنمایشنامه بزرگ وجود ،هم بازیگریم و هم تماشاگر » نیلزبهر فیزیکدان

معنای این جمله این است که انسان درقلمرو جهان هستی می خواهد موجودیت خود را درک کند و درآن درک شده به نفع خود یا برای رفع ضرر تصرف نماید . درهر صورت بدیهی است که او هر اندازه هم بخواهد که خود را بیطرف قرار دهد ، به آن دلیل که خود جزئی از هستی است به هیچ وجه نخواهد توانست بدون تأثیر متقابل درجهان هستی ، کاری انجام دهد .

انسان به هیچ وجه نخواهد توانست «من » خود را آنچنان کناربنهد که کوچکترین تأثیری ازهستی در«من » و از«من » درهستی نمودار نگردد. نکته ای که دراینجا قابل ذکر است آن است که هر چه که تجربیات ما بیشتر شود و هرچه روح انسانی تکامل و قدرت بیشتری پیدا کند و درنتیجه معلوماتش افزایش پیدا کند می تواند بازیگریهای خود را تحت محاسبه درآورده و ازتماشاگری خویش بهره مند گردد.

خداوند مشک را بیهوده معطر نساخته است . این عطرآگینی مشک برای مشام صحیح است نه برای کسیکه قوه شامه اش مختل می باشد .

آیه : «برای مردم محبت ، شهوات از زنان و فرزندان و پولهای کلان و اسبهای چرنده و چارپایان و زراعت ، زینت قرار داده شده است (خوشایند است ) اینها متاع زندگانی همین دنیاست و درنزد خداست . حسن عاقبت »(آل عمران آیه ۱۴)

کسیکه حقیقتاً ازلطف و داد و رقت قلبی بهره مند است درحقیقت او معشوق انسانها نیست او انسان معمولی نیست . بلکه پرتو حق است . گوئی او به قول ابن سینا رب النوع انسانی است .

روایت :« و سوگند به نفس انسانی و به کسیکه او را تنظیم نمود ، هم نیروی فجور و هم نیروی تقوا دراو بودیعت نهاد ، هرکس که آن نفس را تزکیه کرد ، رستگار گشت و هرکس که آن را مغشوش و مختل ساخت از رحمت الهی مأیوس شد ».

– را بپردازی . ووقتی حقیقت را می خواهی ، باید تمام وجودت بهایش را بپردازی . با تمامیت خود .

– و گاهی تو باچنان معماهای احمقانه ای سرگرم می شوی که بعدها به خودت خواهی خندید . تو آن را بسیار مسخره خواهی یافت که چرا این قدر به این چیز احمقانه توجه کرده ای .

فقط پرسش های خودت را تماشا کن . چقدر از آن ها فقط بی فایده هستند ؟ و چرا تو این همه روی آن ها تأکید داری ؟ و چرا این همه با انرژی خود به آن خوراک می دهی ، چرا بارها آن ها را تحمل می کنی ؟ فقط برای بیست و چهارساعت تماشا کن ، یادداشت کن . شگفت زده خواهی شد . نود پنج درصد از آن بار هم اکنون می تواند بیفتد و تو احساس آزادی زیادی خواهی کرد . ولی ، مشکل این جاست که نفس تو همیشه طالب مشکلات است . نفس از طریق مشکلات زنده است . اگر مشکلی وجود داشته باشد ، نفس کاری برای انجام دادن خواهد داشت . اگر مشکلی نباشد نفس کاری ندارد که انجام دهد ووقتی کاری برای انجام دادن نباشد ، نفس شروع به مردن می کند . نفس یک انجام دهنده بزرگ است . نفس از انجام هر کاری کاملاً خوشنود و راضی است . کاری را به او واگذار کن و نفس کاملاً خودش است . و نفس از کاه ، کوه می سازد . نفس مشکلات جزیی را بسیار بزرگ می کند . نفس یک درشت نمای عظیم است .

– تو تنها چیزی را به دست می آوری که لیاقت آنرا داشته باشی . این راهمیشه به یاد بسپار و باید ارزش دریافت چیز بهتر را داشته باشی . مرشدهمیشه عادل است . او آمده است هرچه تو درتوان داری به تو بدهد ، ولی نمی تواند بیش تر از ظرفیت تو به تو بدهد . تو قادر نخواهی بود آنرا درک کنی . درواقع تو آن را سؤتفاهم خواهی کرد و تو از آن سوءاستفاده خواهی کرد . تو شاید با آن به خودت صدمه بزنی . زیرا هر آن چیزی که توسط تو جذب نشود و نتواند هضم شود . به سم تبدیل می گردد. مرشد باید بسیار مراقب باشد که چیزی را به تو بدهد که بتوانی جذبش کنی . اگر تو فقط بتوانی کلم بخوری ، آنگاه فقط کلم به توداده خواهد شد .

مرید کسی است که خودش را آماده می کند ، که بیشتر دریافت کند . او تقاضایی نمی کند . زیرا تقاضا را نمی توان برآورده ساخت . شاید تو چیزی را تقاضا کنی که ربطی به وجود تو نداشته باشد . الاغ می تواند خیلی چیزها را تقاضا کند . چیزهایی که برای او ارزش غذایی نداشته باشد و یا حتی مسموم کننده باشد . ولی مرشد باید فقط چیزی را به تو بدهد که تو در آن لحظه ی مشخص نیاز داری .

اگر تو به یک تکان و ضربه نیاز داشته باشی ، او تو را شوکه می کند . اگربه کتک مفصلی نیاز داشته باشی ، او تورا حسابی کتک خواهد زد . اگر به عشق نیاز داشته باشی او به توعشق خواهد داد . اگر تو درلحظه ای خاص به عشق نیاز نداشته باشی او تورا نادیده خواهد گرفت . تو ابداً وجود نداری ولی هرچه که نیاز باشد مرشد آن را برآورده خواهد ساخت . یادت باشد مرشد تقاضاهای تو را برآورده نخواهد کرد و کسی که به تقاضاهای تو پاسخ بگوید مرشد نیست . او خطرناک است – مراقب او باشید ، زیرا او تقاضای واقعی تو را نمی شناسد . او نمی تواند به رشد تو هیچ کمکی بکند . سفری طولانی درپیش است . یک سفر پر مخاطره و ظریف . جاده سربالایی است و کوهستانی ، هرامکانی وجود دارد – یک خطای کوچک کافی است تا به عمق دره پرتاب شوی و از بین بروی . جاده بسیار باریک است به باریکی لبه ی تیغ است .

مرشد باید بسیار مراقب باشد که فقط چیزی را به تو بدهد که تو ظرفیت جذب آن را داشته باشی . اگر آنرا جذب کردی پیش تر به تو داده خواهد شد . و هرگز نباید اضافه بار داشته باشی . مرشد موادغذایی می دهد نه وزن اضافی ، زیرا وزن اضافی مانع رشد تو است . مرشد به تو دانش نمی دهد ، او تنها به تو راهنمایی هایی می دهد . آنگاه تو باید روی آن راهنمایی ها کار کنی . ولی تو همیشه چیزی را دریافت می کنی که نیاز دراید نه کم تر و نه بیش تر . اگر تو کور باشی ، مرشد هرگز درباره ی نور با تو سخن نخواهد گفت : این به تو کمک نخواهد کرد . نخست چشمان تو باید بازشود ، و یادت باشد هیچ کس کور نیست . همه چشم بسته هستند . پس می توان چشم بندها را ازروی چشم ها برداشت . مرشد واقعی از هرراه می کوشد تا پارچه را ازپیش چشم بردارد ولی مشکل دراینجاست که تو مقاومت می کنی زیرا تو می پنداری که شاید این پارچه که چشمانت را پوشانده ، محافظ چشمان تو است . گوش های تو مسدود شده ، ولی تو می پنداری که چیزی آن را مسدود کرده ، جنبه حفاظتی دارد و نمی گذارد صداهای غیر لازم به گوش تو برسد . تو شاید چنین ایده ای داشته باشی که صداها مضر هستند و یا نور خطرناک است . مردم با سوءتفاهم های زیاد و با بدآموزی های بسیار زندگی می کنند و آرمان های کاذب دارند ، ولی با این وجود این ها عقاید آنان است و به آنها وابسته هستند . بسیار کمیاب است انسانی که نظر و عقیده ای نداشته باشد .

مرشد باید تمام بدآموزی ها تمام نظریات و سؤتفاهم ها را ازتو دور کند . این چشم بندهای تو هستند و گرنه کار او نواختن فلوت برای انسان ناشنوا و درآوردن نور برای انسان کور است . بسیار عبث خواهد بود و هیچ مرشدی هرگز دست به کارهای عبث نمیزند .

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.