فایل ورد کامل مقاله علمی درباره درآمدی بر مفهوم مفصل در معماری با رویکرد ریشهشناسی واژه در اندیشه هایدگری
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
فایل ورد کامل مقاله علمی درباره درآمدی بر مفهوم مفصل در معماری با رویکرد ریشهشناسی واژه در اندیشه هایدگری دارای ۱۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد فایل ورد کامل مقاله علمی درباره درآمدی بر مفهوم مفصل در معماری با رویکرد ریشهشناسی واژه در اندیشه هایدگری کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل مقاله علمی درباره درآمدی بر مفهوم مفصل در معماری با رویکرد ریشهشناسی واژه در اندیشه هایدگری،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن فایل ورد کامل مقاله علمی درباره درآمدی بر مفهوم مفصل در معماری با رویکرد ریشهشناسی واژه در اندیشه هایدگری :
مقدمه
هر موجودی را در این جهان با نامی میشناسیم. نامی که نمایی از آنچه «هست» به ما مینماید؛ یعنی نام هر موجود را میتوان هستِ ادراکشد آن موجود خواند. پس اگر در فهم نامها که در قالب واژگان بیان میشوند، کژی پدید آید، منجر به کژفهمیِ واقعیتِ متناظرش خواهد شد. از این نقطهنظر، دیگر زبان بهعنوان ابزاری صرف برای بیان اهداف نگریسته نمیشود، بلکه بنا به گفت هایدگر، همان چیزی خواهد بود که دربار سرشت و ماهیت یک چیز به ما میگوید. نوربرگ شولتز، نظریهپرداز بزرگ معاصر در حوز معماری و شهرسازی، با استناد به همین امر است که تشخّصِ چیزها را به مثاب شیو هستیشان )یعنی آنگونه که «هستند)»، به واسط «نامیدنشان برای اولین بار» میداند و معتقد است که «نامیدن» آنها را حفظ میکند و عالم گشوده میشود )نوربرگ شولتز ۱۳۸۲، )۶۷؛ واژه، عالم را میگشاید. عالم بهمعنای آنچه هم روابط ما و نسبِ ما با موجودات و فهم ما از خودمان و خدایمان را شکل میدهد.
پدیدارشناسی که از شاخههای نظریهپردازی نوین در معماری است، با اعتقاد به اینکه بهوسیل زبان میتوان شناخت از پدیدهها را آغاز کرد، بر فهم ریشههای لغات و فرایندِ نوشتن بهمنزل منبعی برای شناخت، تأکید زیادی دارد )پرتوی ۱۳۸۷، .)۱۷۶ هایدگر نیز بر همین اساس، بنیان بسیاری از نوشتههای خویش را ریشهیابی واژگان قرار داده است. یکی از معروفترین رسالههای وی، «عمارت، سکونت، فکرت۱» است که در آن، از طریق ریشهیابیِ واژگان، به تعریفِ معنای بهمحاقرفت «ساختن» و «سکونتکردن» میپردازد.۲ هدف از این پژوهش، شناخت بهتر مفهوم «مفصل» است؛ اما انتظار میرود این شناختِ جدید، همچنین منجر
به درک جدیدی از مفصلهای معماری شود و افقی نو در ذهن معماران بگشاید. باور اصلی این پژوهش آن است که اصول و قواعد خاصی بر اجزای مفصلی در محل مفصل مترتب میشود. بهعبارت دیگر، هر اتصالی را به صرف «اتصالبودنش» نمیتوان مفصل نامید. نتیجه آنکه این تحقیق میتواند مبنای اهداف واالتری نظیر «آموزش و طراحی مفاصل در معماری» قرار بگیرد. بدین ترتیب به لحاظ گونهبندی، این پژوهش در دست تحقیقهای بنیادی قرار میگیرد.
ازآنجاکه مبنای این پژوهش ریشهشناسی است، روی عمومی انجام آن طبیعتاً مطالع اسنادی است. توصیف و تحلیل نیز دو شیو اصلیِ بهکاررفته در این تحقیق هستند. مهمترین روش در این پژوهش نیز روش استدالل منطقی است. ساختار ارائهشده برای این گفتار به این ترتیب است که پس از یک نگاه مختصر به نمونههایِ عینیِ آنچه امروزه از مفصل در معماری میشناسیم، بهمعنای واژ مفصل پرداخته شده است. نتیجهگیری در این تحقیق، برخالف معمول، تنها به بخشِ معطوف به ذیل این عنوان محدود نشده است. برای آنکه سیر کلی حاکم بر این پژوهش که همان ریشهیابی واژگانی است، باعث گسیختهشدن رشت کالم در متن نشود، ذیل هر مبحث یک نتیجهگیریِ جزئی از همان مبحث بهعمل آمده است؛ بنابراین، آنچه در نهایت با عنوان نتیجهگیری آمده، چکید نتایجِ بهدستآمده از مقاطع پیشین است.
.۲ ریشهشناسی واژ مفصل
.۱ مصادیق مفصل در معماری
هنگامی که به مفهوم مفصل در معماری میاندیشیم، طیف گستردهای از انواع مصداقهای آن در ذهن مجسم میشود؛ از یک شیء کوچک نظیر لوال گرفته تا یک فضای بزرگ معماری نظیر هشتی؛ از اتصال و کنارِ هم قرارگیریِ ماده و مصالح و رنگ گرفته تا مفاهیمی به گستردگیِ فضا. بهعبارت بهتر، مفصل در معماری از کوچکترین جزئیات موجود در ساختمان تا کالنترین فضای یک بنا را شامل میشود. در یک نگاهِ جامع، حتی میتوان یک بنای کامل را در حکم یک مفصل دید؛ چنانکه یک پل را از آن جهت که ارتباطدهند دو لب رودخانه به یکدیگر است، بهعنوان یک مفصل میتوان ارزیابی کرد. هایدگر ضمن اشاره به همین مطلب، متذکر میشود که «این پل تنها کنارههای رود را که از پیش بوده است، به یکدیگر متصل نمیکند. کنارهها تنها هنگامی که پل از روی آب میگذرد، بهعنوان کناره ظاهر میشوند. پل مسبب آن است که هر کناره در سوی دیگر قرار بگیرد و بدینگونه، یک سو در مقابل دیگر سو قرار میگیرد. کنارهها به سبب پل است که دیگر در طول رودخانه همانند خطوط مرزیِ بیتفاوتِ زمینِ خشک نیستند» )هایدگر ۱۳۸۱، .)۱۳
یعنی پل بهعنوان اتصالدهند دو بخش از خشکی به یکدیگر، بهعنوان یک مفصل، معنابخشِ سرتاسر کنار رود میشود. بدین ترتیب، مفصل، بهعنوان «محل اتصال»، از یک «اتصال صرف» فراتر میرود و به همان چیزی تبدیل میشود که میتواند معنابخش و انتظامدهند همان «کل»ی باشد که در آن حضور دارد.
اما بهراستی مفصل چیست؟ برای پاسخگویی به این سؤال و در جهت برقراری یک نسبت بیواسطه با شیء، برای فهمِ چیستیِ آن، به سراغ زبان میرویم و میپرسیم که زبان به ما چه میگوید؟
مفصل واژهای وامگرفته از زبان عربی است۳ که از ریش «فََصَل» بهمعنای «فاصله و جدایی» ساخته شده و بهمعنای مکان پیوستگی میباشد )سیاح ۱۳۷۵، .)۸۰۲ معادل فارسیِ «مفصل» واژ «بند» است. دهخدا اولین معنا در مدخلِ واژ « بند » را «فاصل میان دو عضو» دانسته و عنوان نموده که آن را به عربی «مفصِل» گویند )دهخدا ۱۳۴۲، .)۳۰۳ بر این مبنا حیثیت انفصالیِ «مفصل»، اولین گام در درک آن است.
اما واژ «بند» از ریش «بستن» هم بهمعنای «محل اتصال دو چیز» و هم بهمعنای «الیاف اتصالدهند یک عضو به عضو دیگر» است )همان( )هرن و هوبشمان ۲۵۳۶، .)۲۸۰ مفصل در این شکلِ اخیر، حیثیت اتصالیِ خود را به نمایش میگذارد.
پس مفصل محل حضور همزمانِ اتصال و انفصال است. از نقطهنظرِ یک مفصل، اتصال اولین موضوعِ ادراکی است؛ اما از نقطهنظر عناصرِ موجود «جدایی و انفصال»ُمقدِّم بر «اتصال» است. بهعبارت دیگر، عناصر موجود در مفصل ابتدا انفصال را تجربه کرده، آنگاه به درک پدید اتصال رسیدهاند. از منظری دیگر، اینچنین میتوان بیان کرد که اصالً وقتی میگوییم دو چیز به یکدیگر اتصال یافتهاند بدان معناست که از پیش، فرضِ جداییِ آن دو چیز را پذیرفتهایم؛ که دو چیز زمانی به یکدیگر میپیوندند که از هم جدا باشند؛ از یکدیگر منفصل باشند. اصالً خودِ حضور «دو» و «دوگانگی» نشانِ انفصال است؛ یعنی زمانی که بحث از «دو» مینماییم، از قبل میدانیم که انفصالی در بین است.
بر این مبنا، از این لحظه به بعد به جهت ساختارمندکردنِ این مقاله و دوری از اغتشاش در انبوه مطالبِ گردآمده در این باب، ریشهشناسیِ واژه را ذیل دو حیثیت انفصالی و اتصالیِ مفصل پی میگیریم.
۲ـ.۱ حیثیت انفصالی مفصل
«حیثیت انفصالیِ مفصل» بیانکنند آن است که مفصل در محل انفصالِ چیزها پدید میآید؛ «بینِ» چیزها پدید میآید. معادل انگلیسی «بین» واژ between است. ریش آن۴ در زبانِ مادرِ هندواروپایی۵ بهمعنای two با معادل فارسی «دو» میباشد. واژ مرکب bi -twihna در زبان آلمانی نیز معادل between و بهمعنای at the middle point of two است )the American Heritage Dictionary( ؛ یعنی «در میانِ دو»؛ اما این «دو»، دو محدود
دو فصلنامه معماری ایرانی شماره ۵ ـ بهار و تابستان ۹۳
۱۰۳
دو فصلنامه معماری ایرانی شماره ۵ ـ بهار و تابستان ۹۳
۱۰۴
انتهایی دو بخشی است که از یکدیگر فاصله گرفتهاند و مفصل در آن میان قرار میگیرد. گفته میشود واژ between زمانی بهکار میرود که دو چیز مشخصاً تعریف شده باشند )Ibid(؛ مرزهای معلوم و مجزا داشته باشند. بر این مبنا « betweenبینِ » یعنی «در میانِ مرزهای تعریفشد دو چیز» اتفاق میافتد؛ در میانِ محدودههای انتهایی آن دو چیز. و محدود انتهایی هر چیزی بهمعنای حد و مرز آن چیز است.
از سوی دیگر، واژ «بین» با «تبیین» بهمعنای روشن، واضح و آشکارکردن، مرتبط است )فرهنگ لغت عربی به فارسی المنجد ۳ ـ ۶)CD این امر به آن معناست که وقتی چیزی را «تبیین» میکنیم؛ یعنی وقتی چیزی را روشن و آشکار میکنیم، گویی چیزی را از چیزی جدا میکنیم؛ گویی مرزهایش را و در نتیجه مفصلهایش را تعریف میکنیم؛ یعنی «تعریف مفاصل در یک مجموعه» مساوی و مترادف با « روشن و آشکارکردنِ آن مجموعه» است. به همین دلیل است که فراسکاری ۷، نظریهپرداز معاصر معماری، معتقد است مفاصل [یا به بیان وی: جزئیات۸] بیانکنند فرایند آشکارسازی، یعنی اتصالدهند معنا به اشیاءِ ساختِ دست بشر هستند .)Frascari 1996, 512( مفاصل معنابخشِ معماری هستند؛ زیرا تا چیزی روشن و واضح نباشد، مرزهایش درک نشود، معنا نمییابد؛ یعنی اصالً در مرزهاست که تمایز صورت میپذیرد و در نتیجه معنا قابلیتِ داللت پیدا میکند.۹ گفتیم پرداختن به مفصل با معنای «محلِ فصل» همراه با شناساییِ مفهومِ مرز و حد۱۰ است که مفصل در
میانِ محدودههای اجزا پدید میآید؛ یعنی مفصل همراه با «تحدید» است و تحدید در منطق، بهمعنای «تعریف و مشخصکردن یک چیز» میباشد )ابنسینا ۱۳۵۸، )۲۵؛ بنابراین مفصل «همراه با» و پیوست با «تعریف و مشخصکردنِ یک چیز» است.
بوعلی در رسال «حدود یا تعریفاتِ » خود، به نقل از ارسطو، حد را تعریفی معرفی میکند که ماهیت یک چیزـ یعنی کمال وجودِ ذاتیِ آن چیزـ را بیان میکند؛ یعنی حد، تعریف است. وقتی ماِّحد چیزی را مشخص میکنیم یعنی آن چیز را تعریف نمودهایم؛ اما این تعریف چگونه تعریفی است؟ براساس سخن بوعلی، آن تعریفی است که ماهیتِ چیز یا شیء مورد نظر را مینمایاند:
«بنا به گفت فیلسوف [ارسطو] در کتاب طوبیقا [جدل« ]حد، تعریفی است که ماهیت چیزی یعنی کمال وجود ذاتی آن شیء [مورد نظر] را بیان میکند و آن از جنس نزدیک و فصل [ممیز ذاتی نوع] فراهم میآید» )همان(. مراد از جنس در اینجا آن کلیِ ذاتی است که در جوابِ «ما هو» بر افراد مختلف الحقیقه حمل شود. مانند «حیوان» که بر انسان و اسب و ماهی و غیره در جوابِ «ما هو» گفته میشود )خوانساری ۱۳۸۷، .)۱۱۴ جنس را نسبت به نوع در صورتی قریب )نزدیک( گوییم که: اگر آن نوع را با هر یک از انواع مشارک ضمیمه کنیم و بپرسیم که چیستند، همان جنس در جواب بیاید. مثالً حیوان جنسِ انسان است و انسان در این جنس انواع مشارکی دارد؛ یعنی انواعی که در حیوانیت با او شریک هستند؛ گاو، شتر، شیر; حال هریک از این انواع را با انسان منضمّ کنیم و بپرسیم چیستند، جواب حیوان است. پس حیوان جنس قریب انسان است» )همان، .)۱۱۸
بنابراین وقتی گفته میشود حد، تعریفی از جنس نزدیکـ قریبـ است؛ یعنی در حد به ماهیت شیء پرداخته میشود؛ حدود، ماهیت اشیاء را مینمایانند. فصل نیز کلیای است که در جواب «ذاتاً کدام است» میآید )همان، )۱۲۴؛ بنابراین، موجب یک نوع، از انواع مشارک میشود؛ مانند ناطق که فصلِ انسان است؛ یعنی موجب جداشدن و امتیازیافتن انسان از انواعی که با آن در حیوانبودن شریکاند، میشود. به همین جهت، میتوان فصل را چنین نیز تعریف کرد که فصل آن کلیِ ذاتی است که شیء را از مشارکات در جنس ممتاز گرداند )خوانساری .)۱۳۸۷ فصل در لغت به معنی جداکردن است و وجه تسمی فصل در منطق همین است که یک حقیقت را از سایر حقایق جدا میسازد. پس مقصود ابن سینا در تعریف حد، آنجا که میگوید [«حد] از جنس نزدیک و فصل فراهم میآید»، آن است که «حد» نه تنها از ماهیت شیء با ما سخن میگوید، بلکه وجه تمایز شیء مورد نظر از اشیاء دیگر را نیز به ما مینمایاند؛ حدود، از ماهیت اشیاء با ما سخن میگویند و وجوه تمایز آنها را به ما مینمایانند.
پس حد را می توان بهعنوان یک آستانه، یعنی تجسّمبخشنده به یک تمایز۱۱ نیز تلقی کرد. هایدگر در تحلیلش از «غروب زمستانی تراکل» نشان میدهد که چگونه آستانه، حامل وحدت و تمایزِ عالم و چیز )زمین( است )نوربرگ
شولتز ۱۳۸۲، .)۷۴ در یک ساختمان، آستانه همزمان داخل و خارج را، یعنی آنچه را بیگانه است با آنچه معمول است، از هم جدا و در عین حال به هم مرتبط میسازد. نوربرگ شولتز در شرح مقال هایدگر بیان میکند که حد و آستانه، عناصر تشکیلدهند مکاناند. آنها بخشی از پیکرهای۱۲ را شکل میدهند که فضامندیِ مورد بحث را آشکار میسازد؛ «در زبان آلمانی، ماهیت این موضوع به زیبایی در خود زبان نمایش داده شده است؛ چنانکه واژ Riss بهمعنای «شکاف» بهمعنای پالن نیز است. شکاف، به جا و مناسب در واژ پالن ) Grung ـ )riss و واژ نما Auf ( ـ )riss جا افتاده و به این طریق، ماهیت دوگان فضامندی دوباره آشکار میگردد» )همان(.
از سوی دیگر حدّ و مرز، بهمعنای تعیینکنند محدوده، با مفهوم peras در زبان یونانی نسبت مییابند. بر این مبنا «محدوده، آن چیزی نیست که توقف را به همراه داشته باشد۱۳ بلکه همانگونه که یونانیان میفهمند، محدوده آن چیزی است که چیزها حضورداشتنِ خود را در او از سر میگیرند» )هایدگر ۱۳۸۱، .)۱۶
یعنی مفصل در محلِ «به حضوررسیدنِ مجددِ چیزها» اتفاق میافتد. به همین دلیل است که فراسکاری مفاصل [جزئیات] را Locii مینامد و سعی دارد نقش مولد گون )سازند( مفاصل را نمایش دهد. «در جزئیات [در مفاصل] امکان خالقیت و نوآوری نهفته است. و این همان وسیلهای است که معماران با استفاده از آن میتوانند به بغرنجترین و آشفتهترین محیط ایجادشده توسط یک فرهنگ، هماهنگی ببخشند.) Frascari 1996, 501( »
ِسمپر۱۴ نیز از مفصل۱۵ بهعنوان اصلیترین جزء ساختمان یاد کرده است )Frampton 1995, 86(؛ بهعنوان بنیادیترین وسیل پیوند که ساختمان در پیرامون آن به «وجود» میآید. همچنین نتیجه میگیرد که اساسیترین بخش سازند هنرِ ساختن« ۱۶مفصل» است .)Ibid( همین تعبیر سمپر یادآور مفهومی است که فیزیکدانان از اتصال بیان میکنند. دانشمندان معتقدند هر جزء یا مادهای در جهان بهوسیل یک به اصطالح «راستای جهانی۱۷» که توصیفکنند موقعیت آن در زمان و فضاست، شناسا میشود. اگر دو یا بیش از دو راستای جهانی همدیگر را قطع کنند، یک رویداد۱۸ به وقوع میپیوندد. در فیزیک، اهمیت اتصال تا به آن اندازه است که گفته میشود اگر «راستای جهانیِ» یک جزء یا ذره «راستای جهانیِ »دیگری را قطع۱۹ نکند، هیچ اتفاقی برای وی روی نداده است و بدین ترتیب، مشخصکردن موقعیت آن ذره در هیچ زمانِ مفروضی، نه مهم۲۰ است و نه معنیدارURL( 21 ـ .)۲ بر این مبنا یک ذره یا جزء زمانی اهمیت پیدا میکند که با جزء یا ذر دیگر، رویدادی را پدید آورد یا امری را روی دهد. در اینجا چیزی است که «مکان» مییابد؛ زیرا «مکان یافتن» با ترجمه take place به همان معنای «رویدادن» با ترجمه occur است. در اینجا چیزی است که به عرص پیدایی و حضور درمیآید؛ چیزی است که وجود مییابد. گفتیم تا زمانیکه یک جزء رویدادی را پدید نیاورده است، از دیدگاه علمی، قابلیت شناخت «جای ـ گاه۲۲» نخواهد داشت و در نتیجه برای انسان اصالً در «حضور» نخواهد آمد یا وجود نخواهد یافت؛ بنابراین، میتوان چنین نتیجه گرفت که هر ذرهای در این جهان، زمانی برای انسان حضور مییابد که در نسبت با، در ارتباط با و در اتصال با دیگری قرار گیرد؛ وجود هر چیز از مفصلی معنی مییابد که با دیگری پدید آورده است؛ «حضور» از «مفاصل» برمیخیزد.
۲ـ.۲ حیثیت اتصالی مفصل
گفتیم که معادلِ فارسیِ مفصل، واژ «بند»، همخانواده با واژ «بستن» است. واژههای پهلوی bastanوـ band ، اوستایی ـ )Bailey 1979, 266(bandو پارسی باستان ِـ band بهمعنای بستن میباشند )رواقی ۱۳۸۱، .)۶۶ bindan در زبان انگلیسی کهن نیز به همین معناست .)the American Heritage Dictionary( از همین ریشه، to bind بهمعنای بستن و band بهمعنای رشته و گروه، امروزه در زبان انگلیسی مورد استفاده قرار میگیرند. ریش هندو اروپایی آن نیز، ـ bhendh23 ، بهمعنای بستن است؛ بنابراین یکی از مفاهیم وجودی مفصل «اتصال » است؛ اما این اتصال، چیزی را به همراه خواهد داشت که رد پای آن را در واژ دیگری در زبان انگلیسی میتوان یافت. واژ Connect در زبان انگلیسی، از ترکیب دو بخشِ ـ com بهمعنای «با هم» و واژه التینِ nectere بهمعنای «بستن» بهدست میآید. اصل هندواروپایی این واژ التین، ریش ned« ـ» بهمعنای «بستن» و «گره زدن» است )Ibid(؛ اما از پیگیری این ریش هندو اروپایی نتیجه میگیریم که این «بستن» و «به هم پیوستن» ثمرهاش کلیت
دو فصلنامه معماری ایرانی شماره ۵ ـ بهار و تابستان ۹۳
۱۰۵
است؛ زیرا ریش واژگان Net و Nexus بهمعنای «شبکه» نیز، همین واژ هندواروپاییِ ـ ned بهمعنای «بستن » و «گره زدن» است؛ اما «شبکه» یادآورِ «نظامی» است که اجزا در آن، در پیوستگیِ به یکدیگر پدید میآیند. بر این مبنا، مفاصل در جایی بهوجود میآیند که اجزا در آنجا بر مبنای یک «نظمِ مفروض» به یکدیگر «بسته» میشوند. این نظمِ مفروض و این نظام، همان نظامِ هماهنگِ معماری است که مفاصل در آن پدید میآیند.
فراسکاری معتقد است مفاصل قابلیت آن را دارند که بهوسیل نظم خویش، کلیت را انتظام ببخشند Frascari( .)1996, 501 متعاقباً نتیجهگیری میکند که درک و بهکارگیری مفاصل [جزئیات]، همان فرایند بنیادینی را وضع میکند که نظریات و تمرین معماری باید بدان وسیله پرورش یابند )همان(. بدین ترتیب، وی آشکارا ابراز میکند که مفصل [ جزئیات]، نقط آغازینِ شروع یک معماری است. در یک استدالل معکوس و با استفاده از مفهوم یونانیِ «محدوده»، که از سرگیریِ مجددِ حضور و رویشِ ساختمان در اطرافِ مفصل ) )Frampton 2002, 146 است، میتوان گفت که یک معمار زمانی که مفصلی را طراحی میکند، نحو به حضور رسیدن اجزای اطراف آن مفصل را رقم میزند. به همین دلیل است که طراحی و اجرای بد یک مفصل، از حوز آن مفصل همواره فراتر میرود؛ و بالعکس اجرای دقیقِ یک طرح خوب و سنجیده، در محدودهای بسیار وسیعتر از محدود آن مفصل نمود پیدا میکند؛ بنابراین، یک مفصل بهراستی قابلیت آن را دارد که انتظامدهند یک کلیت باشد.
دو فصلنامه معماری ایرانی
شماره ۵ ـ بهار و تابستان ۹۳
۱۰۶ تصویر ۱ )پوپ، بیتا، :)۲۵۰ مفصل میان بازار
تصویر ۲ )بیگلری ۲۵۳۶، :)۳۲ مفاصل
تصویر ۳ )پوپ ؟، :)۲۶۶ مفصل میان بازار، میدان نقش جهان و مسجد شاه اصفهان. انتظامدهند کلیت هستند. نقش جهان و مسجد شیخ لطفاهلل اصفهان.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
یزد دانلود |
دانلود فایل علمی 