فایل ورد کامل تحقیق پژوهشی درباره فروپاشی انقلاب لاله‌ای و نقش آن در راهبردهای جنگ نرم ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
فایل ورد و پاورپوینت
20870
1 بازدید
۹۹,۰۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 فایل ورد کامل تحقیق پژوهشی درباره فروپاشی انقلاب لاله‌ای و نقش آن در راهبردهای جنگ نرم ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران دارای ۳۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد فایل ورد کامل تحقیق پژوهشی درباره فروپاشی انقلاب لاله‌ای و نقش آن در راهبردهای جنگ نرم ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی فایل ورد کامل تحقیق پژوهشی درباره فروپاشی انقلاب لاله‌ای و نقش آن در راهبردهای جنگ نرم ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن فایل ورد کامل تحقیق پژوهشی درباره فروپاشی انقلاب لاله‌ای و نقش آن در راهبردهای جنگ نرم ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران :

چکیده

جایگزین ‌ساختن عناصر حکومتی با استفاده از قدرت نرم بدون توسل به زور و اقدامات خشونت‌آمیز یکی از راهبردهای امریکا در کنار راهبرد مبتنی بر تهاجم گسترده، سنگین و سریع نظامی برای ایجاد تغییر در کشورهای هدف بود. گرجستان، اوکراین و قرقیزستان مهم‌ترین نمونه‌های موفق این راهبرد می‌باشند که با رویکردی نرم در چارچوب انقلاب رنگی عناصر حکومتی آنها متناسب با هداف امریکا تغییر نمود. اگرچه رنگ باختن انقلاب‌ لاله‌ای ماهیت شکننده این انقلاب، فساد گسترده دولتی و فقر مردمی که با بی‌توجهی امریکا همراه بود را به تصویر کشید اما مقامات سیاسی و امنیتی این کشور در راستای پروژه براندازی نرمی که برای کشورمان طراحی نموده‌اند تلاش کردند به همراه جریان فتنه‌ساز از حوادث قرقیزستان برای قرقیزستانیزه نمودن ایران الگو‌سازی نموده و با تأکید بر شیوه‌های غیرخشونت‌آمیز نسبت به جایگزین نمودن عناصر وابسته به خود اقدام کنند.مقاله حاضر تلاش دارد با بررسی علل رنگ باختن انقلاب رنگی قرقیزستان به نحوه بهره‌برداری امریکا و جریان فتنه‌ساز از این حوادث برای قرقیزستانیزه نمودن ایران بپردازد.

واژگان کلیدی: انقلاب رنگی، تئوری سرایت، قرقیزستانیزه نمودن ایران.

 

انقلاب رنگی یا مخملی عنوان دگرگونی جدیدی در عرصه سیاسی است که در دهه پایانی قرن بیستم و از کشورهای اروپای شرقی همچون چکسلواکی و رومانی آغاز و در دهه نخست قرن بیست و یکم به جمهوری‌های استقلال یافته از شوروی سابق همچون گرجستان و قرقیزستان تسری یافته است. این تحول همچنان‌که از عنوان آن پیداست، بر رویکردی نرم و شیوه‌ای آرام برای تغییر حکومت و حکمرانان تأکید دارد و از این‌رو، راهبرد نوینی در عرصه تغییر رژیم‌ها به شمار می‌رود. عدم پی‌جویی تحولات بنیادین و بهره‌گیری از روش‌های مسالمت‌آمیز و تأکید بسیار زیاد بر رسانه‌های نوین وجه مشخص و اصلی این انقلابهاست. تأکید بر این وجوه از آن روست که کارگزاران و عاملان این تحولات با مدیریت رسانه‌ای و افکار عمومی و هم‌زمان مهندسی اجتماعی به‌دنبال مهندسی جدید سیاسی و تغییرات شبه دمکراتیک در نظام‌های سیاسی با استفاده از اصل غافلگیری هستند. از آنجایی که انقلاب‌های رنگی ماهیت خشونت‌آمیز نداشته و سبب ایجاد تغییرات بنیادین در ارزش‌های حاکم، ساختار حکومتی و سیاست‌های دولتی نمی‌شوند  و با مدیریت و هدایت دولت‌های غربی به خصوص امریکا همراه است اغلب عنوان انقلاب به سختی برآنها بار می‌شود.

بنابراین می‌توان گفت مدیریت تحولات از سوی نهادهای غربی با محوریت امریکا، به کارگیری ابزار اقتصادی در راستای بی‌ثبات‌سازی، تأکید بر نرم‌افزارانه بودن تحولات و بهره‌گیری از قدرت رسانه‌های نوین، تأکید بر لیبرالیزه شدن به سبک غربی و زیر سؤال بردن نظام انتخابات مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که در تمامی انقلاب‌‌های رنگی مشاهده شده است.

بسیاری از تحلیل‌گران عنوان می‌دارند که کشورهای غربی به ویژه، امریکا در طول سال‌های اخیر با در پیش گرفتن سناریوی انقلاب‌های رنگی، درصدد جابه‌جایی آرام رهبران حاکم بر جمهوری‌های سابق شوروی با نخبگان جدید به علت احساس تعلق غالب رهبران حاکم بر جمهوری‌های سابق شوروی به روسیه و تلاش درجهت حاکم کردن نسلی جدید از رهبران و نخبگان لیبرال وابسته به غرب در این کشورها بوده‌اند. برهمین اساس از سال ۲۰۰۰، چهار انقلاب رنگی در منطقه پساکمونیستی روی داد که هرکدام رژیم‌های حاکم را سرنگون و ائتلاف‌های جدیدی را به ‌نام دمکراتیزه‌شدن روی کار آوردند. انقلاب بولدوزر[۱]، رز[۲]، نارنجی[۳] و لاله که در قرقیزستان در سال ۲۰۰۵ طی آن عسکر آقایف رئیس‌جمهور این کشور و دولتش سرنگون شد چهار انقلابی هستند که با مدیریت امریکا رخ دادند. انقلاب مخملی قرقیزستان که سریع‌ترین انقلاب در میان جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته (حداکثر یک ماه) بود به همان سرعت بنابر یک سری عوامل ساختاری و کارگزاری فروپاشید. در واقع ریشه فروپاشی انقلاب مخملی قرقیزستان را باید در ماهیت کودتاگونه انقلاب‌های مخملی، عوامل ساختاری (همانند نظام و سیستم حکومتی، ساخت اقتصادی حکومت، مسئله اقوام و اقلیت‌ها، ساختار روابط خارجی، شیوه‌های کنش جمعی در روابط اجتماعی و سطح رشد جامعه مدنی) و عوامل مربوط به کارگزاران همانند سطح توانمندی حکومت‌ها در گفتمان‌سازی قدرت نرم بدانیم. در مقاله حاضر از این منظر به بررسی علل فروپاشی انقلاب مخملی قرقیزستان می‌پردازیم و پس از آن با استفاده از تئوری سرایت می‌کوشیم تلاش امریکا و جریان فتنه‌ساز را برای سرایت این حوادث به ایران و در واقع قرقیزستانیزه نمودن ایران را بررسی کنیم. در همین زمینه درصدد پاسخگویی به این سؤالات اصلی می‌باشیم:

چرا ماهیت و ارکان انقلاب رنگی سبب فروپاشی دولت‌های پس از انقلاب می‌شود؟

چرا انقلاب لاله‌ای قرقیزستان به سرعت رنگ باخت؟

امریکا و جریان فتنه‌ساز چگونه از رنگ‌باختن انقلاب لاله برای براندازی ایران الگوبرداری نمودند؟

فرضیات

به علت عدم تغییرات بنیادی در ارزش‌های سیاسی حاکم، ساختار اجتماعی یا سیاست‌های حکومتی در جریان انقلاب رنگی قرقیزستان که ریشه در ماهیت کودتاگونه این تغییرات داشت مردم این کشور با فساد گسترده‌تر دولتی، فقر، وضعیت بسیار بد حقوق بشر و آزادی‌های مدنی روبرو شدند. شرایط بسیار بد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور که با بی‌توجهی امریکا همراه شد سبب بی‌اعتمادی مردم به حاملان و سردمداران انقلاب لاله شد و زمینه رنگ باختن آن را فراهم کرد.

امریکا و جریان فتنه‌ساز در راستای اهداف براندازی نرم جمهوری اسلامی ایران، کوشیدند تجارب حوادث قرقیزستان را به ایران سرایت داده و طرح قرقیزستانیزه نمودن را در کشورمان اجرا کنند.

 

تبیین ماهیت انقلاب‌های رنگی

انقلاب فرآیندی است که طی آن قدرت با اعمال خشونت از یک گروه به گروه دیگر منتقل می‌شود و قدرت به طور کامل تغییر جایگاه پیدا می‌کند. در انقلاب‌های کلاسیک ساختار سیاسی و حاکمان به طور حتم و کامل تغییر می‌کنند و نهادهای جدید سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پدید می‌آیند. اعمال خشونت هزینه‌های تغییر را بالا می‌برد و باعث ایجاد هرج و مرج در جامعه، حتی به طور موقت می‌شود. اگرچه توجه به چنین تعریفی این تصور را به وجود می‌اورد که تعریف پدیده انقلاب کار آسانی است اما واقعیت این است که این مفهوم بسیار پیچیده بوده و در مکاتب متفاوت به صور گوناگون تعریف شده است. در مکتب تطبیقی که افراطی‌ترین مفهوم از انقلاب ارائه شده است انقلاب بیانگر عصری جدید می‌باشد یا برای همیشه به سوء‌استفاده رژیم قدیم خاتمه داده یا شکافی را میان شرایط قدیم با شرایط جدید ایجاد می‌کند (برلین، ۱۹۶۰). در تعریفی دیگر که ماهیت کارکردگرای ساختاری دارد انقلاب به عنوان: یک تغییر داخلی سریع، اساسی و خشونت‌آمیز در ارزش‌ها و باورهای مسلط یک جامعه، در نهادهای سیاسی، ساختار اجتماعی، رهبری و فعالیت و سیاست‌های دولتی» تعریف شده است (هانتینگتون ۱۹۸۶، ص ۲۶۴).

رهیافت دیگر که جنبه ساختاری دارد انقلاب را تغییرات اساسی سریع ساختارهای دولتی و طبقاتی یک جامعه می‌داند که تا حدودی از طریق شورش‌های طبقاتی از پایین همراه بوده و به ‌واسطه وجود ترکیبی از تغییر ساختار اجتماعی با شورش طبقاتی و تغییر سیاسی و اجتماعی از دیگر انواع درگیری‌ها و فرآیندهای تغییری مجزا می‌شود (اسکاچپل، ۱۹۷۹، ص ۴).

دیدگاه دیگری که در واقع نسل چهارم از تئوری انقلاب‌ها است به تفسیر مسائلی نظیر ایدئولوژی‌های انقلابی، اصول قومی و مذهبی برای بسیج انقلابی، مناقشات میان نخبگان و احتمال ائتلاف‌های چند طبقه‌ای می‌پردازد (گلدستون، ۲۰۰۱، ص ۳۷). این دیدگاه، انقلاب را «سرنگونی اجباری یک دولت، پس از آن تجدیدنظر در اقتدار دولتی توسط گروه‌های جدید و حکومت از طریق نهادهای سیاسی (و برخی مواقع نهادهای اجتماعی) جدید…» می‌داند و اینکه «هرچند سقوط یک دولت ممکن است ناگهانی باشد، ولی روندهای عِلّی چنین سقوطی، تلاش برای کسب قدرت در میان مبارزان و بازسازی یک دولت باثبات اغلب دهه‌ها زمان می‌برد.

در تمام تعریفات ارائه شده از انقلاب تغییر رژیم، تغییر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، تغییر نهادهای سیاسی دولتی از طریق اقدامات غیرنهادی و ضدساختاری، تغییر از طریق طبقه یا گروه نخبگی برای کنار گذاشتن گروه حاکم، مشروعیت‌بخشی به تغییر به‌واسطه ایدئولوژی یا دکترینی جدید، ایجاد تغییر از طریق بسیج توده‌ای و تغییر از طریق خشونت یا تهدید خشونت، علیرغم سرکوب اعمال‌شده از سوی اقتدار حاکم، مشترک است. بنابراین اگر در تعریف انقلاب این مفهوم را بپذیریم که طی آن تغییرات به صورت کیفی ماهیت ساختار دولت، روابط دولت و جامعه و فرهنگ سیاسی را تغییر دهد (کامروا، ۱۹۹۹) حال این سؤال مطرح می‌شود که ماهیت انقلاب‌های رنگی براساس تعریف یاد شده چگونه تبیین می‌شود؟

همانگونه که اشاره شد انقلاب‌های رنگی یا مخملی به سلسله حرکت‌های غیرخشونت‌آمیزی اطلاق می‌شود که علیه دولت‌های کمونیستی باقی‌مانده از شوروی سابق در آسیای مرکزی و اروپای شرقی به وجود آمدند و به فروپاشی آنها و روی کارآمدن زمامداران جدیدی منجر شدند که عموما به غرب گرایش دارند (شلیتر، ۲۰۰۵). وجه مشخصه این انقلاب‌ها عبارت از مقاومت غیرخشونت‌آمیز برای اعتراض نسبت به سیاست‌های دولت و حمایت از آزادی، دمکراسی و استقلال ملی است. با توجه به چنین مفهومی اطلاق عنوان انقلاب برای این پدیده کار چندان آسانی نبوده و بر همین اساس می‌توان گفت که این پدیده اگرچه انقلاب‌گونه است اما ماهیتی کودتاگونه دارد. به هرحال به منظور تحلیل علل شکست انقلاب‌های رنگی علاوه ‌بر توجه نمودن به ماهیت و ارکان این پدیده باید به نقش متغیرهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، از یک سو و رفتار بازیگران ملی و فراملی از سوی دیگر توجه کرد. یعنی در واقع باید به این نکته توجه کنیم که همانطور که این عوامل ماهیت انقلاب‌های رنگی را شکل داده‌اند به همان میزان در شکست آن نیز نقشی بسیار مهم دارند.

همانگونه که اشاره شد ماهیت این انقلاب‌ها بر بنیاد خواسته‌های فزاینده عمومی در حوزه حقوق سیاسی و شهروندی، دمکراسی‌های تحمیل شده غربی که به علت ناسازگاری با جامعه برای ثبات سیاسی تولید انرژی منفی می‌نمایند، تولید یا بازتولید جنبش‌های اجتماعی در نقاط عطف گسل‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، فعال‌سازی و انسجام جریانات معارض اپوزیسیون خارج از حاکمیت، عملیات روانی گسترده غرب با اتکا به رسانه‌های جمعی، شکل گرفتن ذهنیت منفی برای مردم به علت ناکارآمدی دولت، سطح بالایی از بی‌ثباتی نخبگان به ویژه وابستگی آنها به دولت‌های خارجی،دست‌کم نهادینه‌سازی هنجارها و مدیریت و هدایت غرب و امریکا شکل گرفته است. با نگاهی به پیروزی و شکست انقلاب رنگی در قرقیزستان می‌توان دریافت همانگونه که عوامل فوق نقشی بسیار مهم در پیروزی انقلاب لاله داشتند به همان میزان موجب شکست این انقلاب شدند.

 

[۱] در سال ۲۰۰۰ که منجر به سرنگونی اسلوبودان میلوشویچ در صربستان شد، بسیاری این تظاهرات را نخستین اعتراضات و انقلاب آرام ذکر می‌کنند.

[۲] در گرجستان در سال ۲۰۰۳ که منجر به سرنگونی ادوارد شواردنادزه، برگزاری انتخابات جدید در سال ۲۰۰۴ و انتخاب میخائیل ساکاشویلی شد.

[۳] در اوکراین در سال ۲۰۰۴ که طی آن نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری لغو گردید و با تکرار انتخابات ویکتور یوشچنکو به ریاست جمهوری برگزیده شد.

 

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.